جلسه سیزدهم؛ آیات ۲۵ تا ۲۸ از سوره بقره

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

از سوره بقره را سعی میکردیم ببینیم معنا آیه شماره ۲۵ سوره بقره و بشر الذین آمنو وصالحات ان لهم جنات تجری من تحت الانهار کل ما رزقوا منها من ثمرت رزقا قالو هاز نام قبل و اتوبهی متشابها و لهم فیها ازواج مطهرة و هم فیها خالدون خوب اگر معنیش و بشارت بده به کسانی که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند بشارت بده به اینکه براشون باغ هایی هست که در زیرش هم آب و اینها جریان داره نه جریان داره حالا تا اینجاش که باشه بشارت نشون بده که باغ های در دنیا داده میشه که شمع به اصطلاح نهرهای جاریست حالا همین‌ها را ممکنه یک کسی بگه خب حالا ما ترجمه از آب از زیرش جاری فلان اینها ولی حواسمون هم باشه که کل ماجرای بهشت و دوزخ و امثال اینها اون شکلی که برای ما یه نوع تمثیل و تا گفته نشه که مثلا این تزری اینجوری را که میگی خیلی برای عرب حجاز ۱۴۰۰ سال پیش خیلی جذابه آب جریان داره ولی برای کسانی که تو قطر زندگی می‌کنند تو کشورهای شمال اسکاندین یک لرزیم خیلی هم یخ میکنیم سرما رطوبت پدرم اونجا که بدتره پس مقداری توجه داشته باشیم که شاید اگه اونا می‌خواسته تصویر میکشید که ملایم اینقدر رطوبت اذیتتون نمیکنه رطوبت اندازه بعد توجه بهش می‌خوام بگم داشته باشیم مخاطب مخاطب اولیه این براش جذاب خب تا اینجاش ترجمه ببینیم آقای فولادوند که من آوردم دیگه آقای جعفری گفتن چرا نمیاری عرض کنم که هرگاه میوه ای از آن روزی شان شود این همان است که پیش از این روزی ما بوده و مانند آن به ایشان بشود این اتوبهی متشابه اینجوری معنی داشتیم کرده بودند خوب حرف دارم ببینیم که بقیه مترجمین نگاه بکنید ببینید همینجا اشکال یه بحث من دارم اصلا دنیا را مقایسه آدمای حسابی تو این دنیا خیلی هاشون فقط یه ذره نون خشک یا حتی اینم نداشتن ریشه درخت یا برگ یا اینجوری زندگی کردن همینا بودن کجایی اینجا غیر از گرسنگی هیچی ندیدیم اینجا فقط گرسنگی اونم غذای زمخت حالا امام علی مثل پارا جرم بوده اونجا چیزی نبود که خبری نبود پس این را من قبول نمی‌کنم که بخواد بگه این همونیه که اینجا اول تا آخر عمرش اصلا نمیتونه نمیبین خشکی چیزی هم سر میکنه و آره اگه بخواد بگه نه همونیه که ما بهمون داده شد کجا بهم داده شده آرزو داشتم اول تا آخر عمرم یه شکم سیر بخورم همونیه که بهم دادن این به تعبیر ان چیز حضرت یحیی ملخ نمیدونم بره و اینها می‌خورد و زندگی می‌کرده خوراکش بوده اونجام بگه این همون بود نه این بگم جدای از اون اشکال که گفتم آخرت اصلا نمیشه تو این دنیا بیانش بکنی یه چیز دیگری خیلی از آدمای وارسته آدم که اینا همون چیزایی بود که ما میشنیدیم یا تو دست مردم میدیدیم و آرزو داشتیم که خدا روزی ما بکنه و نکرد همونی بود که خداوند تو دنیا روزی ما کرده بود کجا کرده بود خشک گرسنگی و امثالهم کشورهای دیگه مثلا چی هست بلوط میخورن چیزهای دیگه جنگلی تلخ مثلا مجبورند درست باشه درست باشه اونجا بهمون رسیده این همان است که پیش از این نیز روزی ما بوده ما بوده اول ترجمه این اینا همون چیزهایی که به خاطر اعمال صالمان روزی ما شد که الان بهمون بدن اونجا به ما روزی داده شد این عبارت هیچ کدوم شان اینه نگفتند اونا میگن همون چیزیه که تو دنیا میدیدیم و داشتیم این را تو همون دنیا اونجا به ما روزی داده شد یعنی نصیبمون شد که بهمون داده بشه به خاطر اعمال صالحی که انجام دادیم حداقل اینه که پیامبران مژده دادند که اینجا بهتون اگه درست کار بکنید حالا ببینیم شما دیگران را آقای صادقی تهرانی میگن که بله و کسانی را که ایمان آوردند و کارهای شایسته تو پرانتز کردن یک پرانتز شایسته مژده ده که ایشان را بی گمان باغ‌هایی است که از زیر باز تو پرانتز درختان سرد درهم ساده نهرهای روان است هرگاه ثمره‌ای اذان گوزی شان شود گویند این همان است که پیش از این نیز به ما روزی داده شد پیش از اینم به ما توضیح داده شد بله خب حالا این اتوبری متشابه دوباره همین معنا را کردند آقای موسوی گرمارودی هم ببینیم که امروز چه معنی کردن و به کسانی که ایمان آوردند و کارهای شایسته کردن نوید ده که بوستان‌هایی خواهند داشت که جویبارهایی از بن آنها روان است این خیلی از این نظر که وسطش کم چیزی باز کرده اضافه این همان است که از پیش روزی ما شده بود این به نظرم میتونه اون این شوید بله این همان است که از پیش روزی ما شده بود من با این اینو می‌تونم یه جوری اونجوری که معنیش کنم یعنی بگم این از پیش روزی ما شده بود اونجا عمل چی شد مقدر شد که خداوند ما که این به ما داده بشه این به نظرم من موافقم منظور می‌فهمم که اشکالی که کردیم بهش وارد نشه ببینیم این آقای صلواتی خودمون معنی کردن بله باغ‌هایی از فرودست آن جویباران جاریست هرگاه با میوه های از آن روزی یاب بودن این همان است که از پیش روزی ما بوده بله این همان است که از پیش روزی ما بوده نزدیک باشه از پیش روزی ما بوده یعنی تو این دنیا از پیش ما بودیم دو وجه میتونه ببینیم و آقای کرمی آره مجهولم هرگاه میوه‌ای از آن با روزی‌شان می‌گوید این همان است که پیش از این روزی ما شده بود روزی ما شده بود حالا به هر حال این‌ها ترجمه بعضیشون با صراحت میگن ما توی دنیا داشتیم و روزمون بوده و اینها از همه در دقیق نبود من اینو میفهمم که این یعنی مقصود اینه که این همونیست که تو دنیا روزی ما نه روزی به ما داده شد یعنی برای ما نوشته شد که به ما روزی داده بشه یعنی ما با اعمال سالمون خلاصه از از قبل خودمون برای خودمون به اصطلاح این را از پیش فرستادیم مثلا همچین چیزی و نه اونی که تو دنیا داشتیم اصلا نمیخواد به نظر من آقای مکار همین دنیوی این همان است که قبلا به ما روزی داده شده بود پرانتز وا کرده ولی اینها چقدر از آنها بهتر ایرانی حتما ما باید بنویسیم که تو آیه قرآن نیست ولی خب این خیلی بهتر از ناجور میشه مثلا اینجا مجبور بودیم پول نداشتیم چی بخریم اونجا خیلی بهتره آقای کی خرمدین پیشتر این نصیب ما گشته ولی طعم و مزه جداگانه‌ای که کار ناجور به هر حال قضیه تمثیل و حقایق دیگری است لذت های دیگری است اینجا نمیشه بیانش کنید حتی الان برای جمع ما میخواست بیان بشه میتون خیلی حجاز ۱۴۰۰ سال پیشمردم اونجا این شکل باید بیان می‌شد و حقیقت یه چیز دیگری ولی این عبارت اصلا این نیست که اون یه مسئله است اینکه اشکال واضح داره همونایی که روزی ما بود تو دنیا اون بنده خدا میگه من که از گرسنگی داشتم به اصطلاح برگ درخت ریشه در خوردم اینجا چه میگه که اینا همونایی که اونجا ما آرزو داشتم یا اصلا ندیده بودم و ندیده اصلا نمیدونه از رفتن فکر کنم ۱۱ سالم بود از اردستان رفتیم بیسکویت‌ها موز را دیده بودم که عکسشو نوشته بودم تو بازار تهران یه کسی هم سینی بوده داد من نگاش میکردم آیا مقصودش اینه که یه دونه تومن به تومن صالح حدود ۵۰ مثلا سال ۱۳۵۰ یا نه یه گوشه‌ای و شاید صبح تا ظهر با خودم بسیار ندیده بودم مثلا حالا شاید نسل بزرگتر میوه میوه اصلا از جای دیگه کلا حتی بچه که بودیم میوه از جای دیگری آورده نمیشد میوه همونی بود که مثلا انار داشتیم زمستون تا عید نگه میدشتند مثلا زردآلو قی آلوچه یا امثال اینا خشک کرده بودن دیگه میوه نداشتن آب می‌کردند و خیلی هم خوشمزه بود الان کسی درست نمیکنه ولی خیلی خوشمزه نه نه تو آب زردالو آره مردم درست ولی خود ما هم که میوه نبود اینجور چیزهایی استفاده بریم سراغ پس معنی این همون چیزی است که ما قالو هازیر این از قبل شد بخاطر اعمالمون خداوند نوشت مکتوب کرد که اینها نتیجه اعمال نتیجه اعمال بله و مانند آن بیت و مانند آن نیم مانند آن نعمت‌ها به ایشان داده شود آقای فولادوند نوشته و مانند آن نعمت‌ها به ایشان داده شود کدوم نعمت‌ها همون نعمت‌هایی که دنیا بود بله آقای صادق هم معنی کردن داده شد و آنجا رزقی همانند به آنان داده شد به همین همانند عرض کنم خدمتتون که گرما روزی بهتر بود به نظر ما بهتر بود و همانند آن برای آنان آورده میشود معنی کرد که ظاهر عبارتش این بود که از پیش از پیش روزی ما شده بود و همانند آن برای آنان آورده میشود یعنی خلاصه دائما میوه های اینگونه براشون آورده دائما میوه های همینگونه براشون آورده میشه میوه‌های این شکل این به نظرم قسمتش این بهتر است و آقای صلواتی خودمون رو هم ببینیم ببینیم که آقای چی معنی کرده میشود همه از نظر خوبی و زیبایی یکسان نیست چون اینجا تعبیر ولی اینکه همه یکسان اند یکسان بالاخره همینجور میوه ها تا آخر میوه های خوب براشون به اصطلاح و همانندش را آرنجشان آقای همانند آن را آرنج شان بسیار خوب یعنی میوه را که میبینند میوه های مشابه اینها براشون اصطلاح می یابند خیلی آره بله آورده می‌شود همینا معنی کردن ضمیرش برمیگرده میوه ها به نظر باید برای تشابه در حالی که شبیه بهشون داده میشه براشون آورده میشه همینجوری مثل خوب اما قسمت آخر آیه و لهم فیها ازواج مطهرتون وهم فیها خالدون لحوم فیها ازواج مطهره برای اونها همسران پاکیزه در اونجا است خوب این یک نکته مهم داره اینجا اون آخر اول آیه گفت و بشر الذین آمنو و صالحات آمنوا وم الصالحات مردا یا زن ها حتما دیگه انسان‌ها این من برمیگردی پس هم برا مردها هم برای زن‌ها قطعاً اینکه برخی میگن چرا قرآن فقط به مردها توجه مثلاً اینجا حداقل مط همه را داره میگه ولی خوب حالا ما بعدا شاید به همین سوره بقره میرسیم که احتمالا یا بد که باز اینجا تمثیله و مسئله جنسی کلاً مال حیوانیت انسانه حیوانیتمون را اینجا جا می‌زاریم و میریم موقتیه و اونجا انسان نه مذکره نه مونث فراتر از مذکر و مونث بودن حقیقت انسانیت مذکر و مونث بودن مال حیوانته مال این مال حیوانیته که مذکر مون و همراه زیست با کاملا شاهد مثلا اینه که رطوع انسان نمیدونم چقدر علم پیشرفت بکنه ولی این را که من تو فیلم‌های مستند زیاد دیدم که مثلاً کروکودیل تمساح اینکه تخمش بچش ماده بشه یا نر بشه بستگی به حرارت داره حرارت بالاتر باشه مثلا حالا مذکر باشه نمیدونم بسیاری جاها این کروکودیل مثلا تعداد زیادی تخم میزاره ولی تعداد بسیار محدودش به سن بلوغ میرسند بسیار خوراک حیوانات کشورهایی که هست و این‌ها اجازه میدن کسانی میرن تخم ها را جمع می‌کنند میارن و خودشون نگهداری می‌کنند تا بشه چی پرورش میدن و بعد قانون داره که یه تعدادشو باید برگردونن به طبیعت به تعداد مثلاً باید برگردونند مجازه این کارها که میبرند این را دست خودشونه که بخوان مذکر بشه یا مونث بشه نرم بشه یا ماده بشه ذره حرارت را بالاتر ببرند فرق میکنه جنسیت و اینها حداقل تو برخی بازم دیدم حیوانات دیگری را هم که اینجوری هست می‌خوام بگم از این استفاده بکنم که یک امر عارضی است و کاملا میتونه توی طبیعت و ممکنه راجع به انسان هم یه روزی مثلاً بتونن که تعیین بکنن دختر و جز حقیقت انسانیت نیست حقیقت انسانیت انسان بالاتر از مذکر و مونث بودن و اونجا پس اینها که کل این ماجرا که زوج و همسر و فلان این هم باز بیان نیست کاملا تمثیل خیلی خوب بریم سراغ آیه بعد ان الله آیه ۲۶ ان الله لا یستحی ان یضرب مثلا فوق خداوند خجالت نمی‌کشه که مثال بزنه به یه مثلاً پشه مثلاً اینجوریه عظمت داره اینجوری خلق شده چی شده بله اما فوق یعنی پشه و بالاتر از پشه و پایین تر از بچه فرقی نداره خدا اینا مثال می‌زنه که مثلاً نگاه کنید بچه را ببینید فم الذین آمنو یعلمون انه الحق من ربهم اونایی که به حقیقت گردن می‌نهند می‌دونند که این مثالی که خدا زده حقه و از طرف پروردگار حق ستیزن با حق نات دارند الله به هذا مثلا خدا با این اراده کرده که چه مثالی را بیان بکنه چه مثلی را بیان کنه مقصودش چیه کثیرا و یهدی به کثیرا این دیگه حرف اونا نیستا حرف خود خداست اگر یک علامت وقت دست من بود اینجا می‌ذاشتم که نیست بله که اشتباه نشه که به کثرا ادامه حرف حق ستیزان نه نه یذل و به حرف خداست تموم شد نقطه به اصطلاح به کثیرا و یهدی به کثیرا با همین مثال خداوند هدایت می‌کنی و بسیاری را گمراه میکنه یا اولش این بود که یوزل به کثیرا با مثال بسیار را گمراه میکنه و بسیاری را هدایت میکنه اما بعدش و ما کلید هم تمام جاهایی که تو قرآن اومده یهدی خداوند هدایت میکنه یا گمراه میکنه کسانی که یک حالتی دارند یعنی اولش اینجوری شروع شد خوب حالا این سورهکه هدایت می‌کنه یا پرهیزگاران در مقابلش کیا رو گمراه میکنه غیر متقیان را فاسقین یعنی کسانی که حالا ایشون ترجمه کرده که ببینیم مثلا نافرمانان عادل در مقابلش فاسق عادلی که در مقابل فاسقه کیه در مقابل ظالم که میگیم انوشیروان عادل به مردم نمیکنه نه اینکه شراب نمیخوره ولی در مقابل عادل در مقابل فاسق حق ظلم به مردم نمیکنه یه وقت نه حق خدا را ضایع نمیکنه حق مردم را هم ضایع نمیکنه فاسق اعم از ظالم عادل که در مقابل فاسقه عادل که در مقابل فاسقه میشه همون مدت آدمی که نه حق خدا را ضایع میکنه نه حق مردم را ضایع میکنه خدا را ضایع کردن که ظلم به نفس میشه به یه معنا برش گردونیم به ظلم‌ها ظلم ولی ظلم یه وقت به دیگرانه یه وقت ظلمه به نفسه که حق خدا را ضایع می‌کنیم ظلم به نفس کردیم ظلم به خدا که زورمون نمیرسه و خیلی خوب فاسقین یعنی بدکاران متقیان را معنی کردیم خوب کاران اونایی که می‌خوان خوب باشن که میخوان خوب باشن فاسقین چه معنی کنیم اونایی که نمی‌خوان خوب باشن اونایی که نمی‌خوان خوب باشند اون وقت اونایی که نمی‌خوان خوب خدا با همین مثال با همین چی گمراهشون می‌کنه گمراهی نیست که خدا گمراهش می‌کنه مال اینه که نمی‌خواد نمی‌خواد خوب باشه نه تمام اون جاهای دیگر را هم باید جاهای دیگه هم گفته که کافرینای دیگری داره عمل خودشون هدایت پس میکنه مستقیم را گمراه میکنه فاسقین را که فاسدین یعنی کاران یعنی اگه اونجا متقین یعنی اونایی که می‌خوان خوب باشند انجام یعنی اونایی که نمی‌خوان خوب باشند خدا رحمانه برای طرف آیه می‌فرسته که هدایت بشه فرستاد که هدایت بشه ولی نمی‌خوام چیکارش بکنیم نمی‌خواد بشه نمی‌خواد بشه خدا براش پیامبر می‌فرسته پیامبرم براش بینه میاره آیه میاره مگر اینکه اختیار را ازش صرف کنه مگر اینکه اختیار را ازش سلب کنه اختیار از انسان دیگه نیستیم چیز دیگر موجود دیگری نمیخواد مثال بزنیم مثل دانش آموز دانش آموزی که درس او دانش آموز یعنی غیر فاسقین را فاسقی حالا مثال دانش آموزی که شما میزنید دانش آموز تنبله قبول نمیشه تنبلیش این نهادشه نمیخواد خوب باشه یعنی اون دانش آموز آرز ای کاش تنبل نبودم و منم قبول میشدم منم آرزوش اینه که ولی افسوسم می‌خورم همه سال که خیلی یعنی خیلی بدتره از اون دانش آموز مثال دانش آموز خیلی نمیرسونه این وضعش بدتر دانش آموز از روی تنشه تنبلی مفسرین که خدا این کارو آدم میکنه بله خدا فاسقین اصلا چیزی تو دنیا عملی تو دنیا اصلاً رخ نمیده که بیرون از اراده خدا باشه همه چی با اراده خداست منتها اراده خدا اینه که یه موجود مختاری با اراده خودش کار می‌کنه اراده خدا تعلق گرفته که انسان مختاره حالا این کاری که انجام میده از خارج از اراده خارج از اراده خدا نیست میتونم همونجا کاری هم که دارید میخوای با اختیار خود حتی گناهی که آدم میخواد بکنه ممکنه جلوشم گرفت به خاطر مثلاً دعایی که مادرش میکنه آیا صدقه‌ای که پدرش براش میده یا دعایی که براش می‌کنه یا امثاله این گناه را بکن پس دست خود یعنی اینجوری نیست که خدا رها در اراده خداوند انسان مختاره اون وقت آدمایی که میخوان بد باشن دیگه این نیست که مجبور نمی‌خوام خوب باشند همه جا خداست ها همه جا خداست ببینید حالا جلسه بعد میرسیم فردا انشالله درس بعد تو اونجا که فرشته‌ها میگن که خدایا ما چی خدا ازشون می‌پرسه که شما آیا اسما را میدونی یعنی که نه ما فقط میدونیم که تو یادمون دادی خب قبلشم که گفت که ولم یه چیز دیگه هم داشت یه چیزی کم نداره معلم معلم من یه لحظه احساس کردم هی بنده خدا فکر می‌کرد می‌گفت بسم الله الرحمن الرحیم هر روز طولانی تر بود چرا حالا چیز داره کم می‌کنه خداوند مثل معلم میمونه یه امر طبیعی است که کسی که درس نخونه قبول نمیشه که این گردن خدا ببینید حالا مثالش هر جور ممکنه خدا نیست خدا هدایت میکنه یعنی میگه این مصداق حقه این مصداق حق آدما خودشون دو دسته از یه دسته می‌خوان تسلیم حق باشند وقتی خدا گفت بهشون این حقه میگن رو چشم یه دسته نمی‌خوان تسلیم حق باشند حالا وقتی خدا بهشون گفت این حقه چی شد نمیخواد تسلیم باشه فهمید که اینم مصداق حقه و باید تسلیمش باشه ولی چون نمی‌خواد تسلیم حق باشه درسته مصادیق حق که میشه یا که می‌خونه مصادیق حق که الان می‌شناسه بیشتر میشه یا نه مصادیق بیشتری از حق می‌شناسه بنابراین تعداد حقه‌هایی که می‌شناسه و تسلیم نشده بیشتر میشه پس ضلالتش بیشتر می‌شه گمراهیش بیشتر میشه گمراه میشه ولی از سوی دیگر تعبیر سرتاسر قرآن اینه که خدا داره مثالی که گفتم فردا میگه فرشته‌ها نمیگن که عرض کنم خدمتتون که خدایا ما چیزی نمی‌دونیم مگر اینکه اونایی که تو به ما گفتی خب راجع به آدم که گفته خدا بهش یاد داد علامه اونجا معلم دوم که فرشته ها اونچه که فرشته‌هاست یعنی اون چیزی که در نهاد ما قرار داد از اول در نهاد ما قرار داد علم راجع به آدم میگه درسته خود آدم کسب کرد خود آدم ولی خود آدم هم که کسب می‌کنه در واقع خداست در واقع خداست چون همه اعمال همه جا دست خدا هست ولی در عین حال اراده آزاد هم هست و خداوند این سیستم را دلش میخواد که همه بندگان هدایت سیستم اگر ما خوب عمل کنیم خود خدا در واقع از که میگه که خدا آدما را به دوزخ میبره خدا میبره خدا معنی نتیجه عمل خودش یک حکمتی هست خیلی قشنگه روزهای اولا که اومده بودیم به ما میگفتن مثلا حفظش کنید نهج البلاغه اوسیکم به خمسین لو الیها آبا تلعبله لکانت لذالک اهل من امام علی توصیه می‌کنم شما رو به ۵ چیز که اگر برای اینکه به این پنج چیز برسید بزنید زیر شکم شتر بغل شتر یعنی تازیانه بزن چیز بزنید برای رسیدن به نوشت این شایسته است که این کارو بکنه تمثیل یعنی عجله کنید اولش اینجوری شروع میشه لا یجوان احد منکم الا ربه در مقام امید میگه امید تو فقط به پروردگار حتی به عمل خودتونم دلبند نباشید امیدتون فقط به پروردگار باشه کنار هم بزارید ولا یخاف از هیچ کس و هیچ چیز نترسید فقط از گناه خودتون بترسید قسمت اول قسمت اول به هیچ امید نداشته باشید به جز خدا از هیچی نترسید مگر از گناه خودتون و فقط و فقط از گناه بترسید از خدا خدا ترس نداره خدا ترس مثال حصره دیگه با تاکیدم است لا یعنی هرگز نترسید از هیچی مگر از گناه خودتون فقط باید از گناه ترسید و وقتی میگی از خدا بترس یعنی از گناهت بترس از همین الان دیگه ما به عنوان قاعده قرار بله تفسیرها آمده ما به عنوان وکیل مدافع خدا بالاخره نماینده هر جا که تفسیرها اومده پای خدا کشیده وسط اصلاحش کنیم نه اصلاح نکنیم نه باشهخداوند اینطوری صحبت است مشکلی ایجاد میکنه حقیقت چیزی هنوز نرسید بهش درسته گاهی گاهی خدا را مثل یک انسان بزرگ تصور رابطه رابطه در مورد این مسئله آیات زیادی میگه خدا این کار را میکنه و بعد اون درست نگاه خوب اینجا ما تو این نمیدونم ببینیم مثلا آقای فولادوند خدا را خدای را از اینکه به پشه یا فروتر فروتر سیاه درسته فروتر از پشه پشه و یعنی پایین تر از پشه دیگه مثال بزنیم شرم نیاید پس کسانی که ایمان آوردند میدانند که آن یعنی از جانب پروردگارشان به جاست ولی کسانی که به کفر گراییدند میگویند خدا از این مثل چقدر است خدا گذاشته بسیار را با آن گمراه و بسیاری را با آن راهنمایی میکند ولی جز نافرمانان را با آن گمراه نمی‌کند فقط ما تو واژه هاش میگیم چه جوری معنی کنیم ولی اختلاف چی نداریم با این ظاهرا اختلافی چه معنی بکنیم و کافه را چه معنایی بکنیم و نکته چیزی نداره که خوب ولی آیه بعدی فاسقین یعنی الله بعد میثاق و یقتطعون ما امر الله به ان یوسف و یفسدون فی الاض الخاصرون اولاً الذین قزونه عهد الله اونایی که پیمان خداوند را می‌شکنند این چه پیمانیه همانانی که پیمان خدا را پس از بستن آن می‌شکنند بعد از آقای فولادوند میگه پیمان خدا را پس از بستن آن میشهکنند چه پیمانی هست ببینیم آقای صادقی چه معنی کردن ۲۷ کسانی که پیمان خدا را پس از بستنش می‌شکند پیمانش را من این تفسیر را ترجمه آقای طاهری بود اینجا ببین اونجا ببین چه معنی کرده هر جا عهد است اونجا عهد فطری پیمان فکری این چه اتفاقا می‌خواد اینو اتفاقاً می‌خواد پیمان فطری را بگه ولی الان این دوتا ترجمه میگن پیمانی می‌بنده و بعد پیمان را من دیده بودم پیمان فطری این پیمان را پیمانه همانان که پیمان خدا را پس از بستن آن میشکنند اینجوری میگه ولی توی پاورقی می‌نویسه اشاره به فرمان خدا و پیمان فطری است که در آیات ۶۰ ۶۱ یاسین بله شماره ۳۶ آمده است پیمانی که خداوند بسته حالا اونجا پیمان را گفته من بنی آدم من ظهورهم ذریتم صحبت از پیمان پیمانه پیمان فکری به صورت آمده غیر از لفظ پیمان فکری را مقصودی یعنی مقصود اینه که حالا درونت داره میگه باید اینگونه باشی فطریه دیگه درونت داره میگه درون اونایی که حق نات دارند فاسقین فاسقین درونشون میگن باید متقی باشیا پیمان خداوند با فطرتشون بسته پس پیمان اصل جرمشون پیمان شکنی اصل جرمشون پیمان شکنیه خداوند پیمان بسته به صورت میگه خوب باشید ولی گوش نمیدن خیلی خوب پس این نکته را باید توجه بهش بکنیم که الله من بعد میثاق یعنی بعد از اینکه خداوند بست پیمان را یعنی در موقع خلق هر کس خلق هر کسی در وجودش قرار میده و یقطعون ما امرالله به ان یوسف و قتل میکنن اون چیزایی رو که خداوند امر کرده که وصل بکند به نظر من اینم فکر اینم فکر چیزهایی که در درون ما خلاصه هست که میگه که جاهایی که باید به اصطلاح وصل ارتباط برقرار کنیم چه کارهایی بله و یفسدون فی الارض افساد باز هم صحبت از چیزهایی که میدونن می‌دونن که نباید فساد بکنن فساد میکنن آخرشم میگه که اینا زیانکارند اصلش همه اینا که زیر پا گذاشتن زیانکارند را میگه که این کائنات فساد میکنن تعبیر داریم پس مفسدس مفسد فی الارض داریم و متعدد هم داریما ولی آخرت میشه دام باشه ما درست کردی مفسد فی الارض خسران سعادت خودشونو از دست میدن رستگارشون از دست میدن بازم این تعبیر کردن زیان کار کیه مال کی به چه کسی زیانگر کسی که سرمایه را از دست بده سرمایه را از دست میده دیگه جز فطرته چون چیزی که خدا نخورده سرمایه بود در اختیارش بود زیان درسته زیان کرده سرمایه را از دست بده اینا چه ترجمه کردند که پیمان و آنچه را خداوند به پیوستنش امر فرموده میگذند گفته ارتباط باشه رابطه را قطع میکنن چی میکنن مثلا به پدر ظلم مادر ظلم میکند فرزند خیلی چیزهای دیگه یا میتونه خیلی اعم از این باشه مثلا کاری با تو دستان ندارد باید رابطه تویی دستا با همه با حالا مثلاً اگه کسی آگاه است باید با ناآگاهان ارتباط داشته باشه و مثلاً کمک کنه به اندازه توانشم سال‌ها و خیلی چیزهای اون اولی پیمان میخوره به رابطه با خدا و دومی رابطه با مردم رابطه با انسان ها که باید ارتباط زیانبار میگه اینا زیان کردن خودشون زیان که خب معلومه هر آدمی که این کارها رو بکنه زیان میرسونه زیان میرسونه به دیگران هم فساد در زمین که خودش زیان به دیگران فساده ولی زیانکار اصلی خودش بازنده اصلی خودشه زنده اصلی خوب حالا اینجا یه آیه بعدی مقداری کیف تکفرون بالله و کنتم امواتن فحیا ثم یمیتم معنیش که ظاهرش چیز نداره چطوری خدا را انکار میکنید تکفرون بالله خدا این کار میکنید در حالی که شما بی جان بودید خدا جان بهتون بخشید سپس می‌میراندتون سپس زنده‌تون می‌کنه سپس برمی‌گردوندتون به سوی خدا ثمره به سوی خودش برمی‌گردوند خب معنی که کاملا داشته باشه روی معنی روشنه فقط تحملش مسئله است به چه کسی میشه اینا بگی نه تکامل مشکل پیدا نمیکنه نه چون اون بازم چیه نه ببینید داره مخذه میکنه به کسی که اینا رو قبول داشته باشد قبول داشته باشه میشه چه جوری خدا را این کار میکنید در حالی که خدا شما مرده بودید بی جان بودید زندتون کرد بعد میمیرانتتون بعد زنده‌تون می‌کنه بعد برتون میگردونه به سوی خودش تنها این مواخذ این ماخذه است ماخذ دارم این مواخذه را از کسی میشه بکن که اینا رو بدونه قابل تعبیر ایشون قبول داشته باشه ولی حداقل آگاهی داشته باشه آگاهی نداره خدایی که اینجوری خدایی را که این کارا را میکنه انکار میکنید فقط میشه از کسری بگی بهش آدما همه اینا رو میدونن فطرت مسائل را فطری نگاش بکنی یا با اندکی یک نکته را باید عرض بکنیمقرآن چی میگه موزه قرآن چی هست یعنی قرآن چه چیزهایی را فطری میدون اصلاً کاری می‌خوایم ببینیم قرآن چی داره میگه فعلا کاری نباید داشته باشیم با اینکه کسانی هستند توی دنیا زیادن ممکنه باشن که مجزا را قبول ندارم یا نمی‌فهمم که همچین چیزایی خدا باشه یا هست یا اینجور معنا زنده کرده یا چی کرده یا چی کرده من بگم خدا وجودش فطری من میگم خدا را در درونم می‌یابم نمی‌گم مهم نیست یعنی ذهنمون نیاد که کسانی هم هستن که میگن اینا یعنی چه که میگید فطریه نه اینکه مسئله را چگونه حل کنیم باشه بعد اینکه قرآن چی میگه موضوع چی هستیم قرآن چی میگه چی میگه این قسمت را بفهمیم باید بریم سراغ اینکه قرآن چه چیزهایی را فطری می‌دونه چه چیزهایی را فطره می‌دونه در یه مقام دیگری اون وقت باید بحث کنیم که آیا واقعا این چیزا فطری هست یا نیست یعنی انسان با تحمل خودش با اندک تحمل در درون خودش به این چیزها می‌رسه یا نمی‌رسه من تو اون جلسه نظام باورها فقه نظام باورتون از این مسیر فکر کرد و اونجا عرض کردم که همه اینها رو با همون حرکت یعنی قبل از اینکه اصلا حجت قرآن اثبات بشه قبل از اینکه چی بشه با از طریق قرآن قبل از اینکه هنوز هنوز حجیت قرآن اثبات نشده تو اون بحث ما هنوز ولی قبلش رسیدیم به میشه کسی با تحمل برسه و عرض کنم که تو آلمان من تنها بودم مرحوم مطهری می‌فرماد که اگر انا لله فطریشون انا الیه راجعون یعنی اگه کسی ناله را باور داشت انا الیه راجعون رو هم باور داره اثباتش چی هست یه حرف دیگری قرآن داره این را میگه شما همه اینا رو میدونید شما میدونید از خدا زنده کرده شما می‌دونید می‌میره می‌دونی زنده‌تون می‌کنه می‌دونید برمی‌گردونتتون به سوی خودش کسی را که میدونید این کارا را میکنه کرده چرا این کارش می‌کنی که تلاش میکنیم که سخن را بفهمیم الان ولی اینکه آیا من بتونم برای دیگران اثبات بکنم که واقعا این چیزا فطری هست منتها حواسمون باشه قرآن داره با کی صحبت میکنه با انسان‌ها میگه خود تو بشه با خدا به خدا بگو ما برخلاف قرآنی با اهل کتاب حرف بزنیم سوره مشترک را قبول نداشته باشند در صورتی که من به نظرم میرسه اگر قرآن کتاب هدایت هست برای انسان‌ها باید راهی برای گفتگو یعنی باید حداقل بتونه زندگی انسانی رو برای همه انسان ها راحت تر کنه انسان فقط میشه در دایره موحدان یا موانع داشتیم بحث اینجور که در مورد اون قضیه تعدی جلسه قبل بود آیاتی متعددی از قرآن فرد را میگه وجدانت آغاز کن بحث از این نیست که شما که می‌خوای بری حالا اسلام را تبلیغ بکنی چی بکن چه جور بحث کن چه جور استدلال کن بسه اونجا معلومه باید از عقل استفاده از این راه بخوای وارد بشی طرف یه کلمه میگه درونم این چیزا رو من نمی‌یابد اونجاهایی که باید رفت که داریم آیات زیادی همیشه شکل تو قرآن نه اونا راهکار میدیم و میگه که با عقل با چی برهان امثال اینها یه جاهایی هم به فرد داره میگه کلاه خود تقاص کن خودت وجدان تقاضی کن ببین میتونی آیه بیاری سوره بیاری مثل ببین میتونی اینجام داره میگه که ماه خطاب قرار میده میگه شما چه جوری انکار می‌کنید خدایی که این‌گونه هست این کارا رو می‌کنه طرف با تاثیر روبرو نیست که بهش بگه خب من با قصد روبروی الان جایی با من بحث نمیکنه خداست داره با خودش حرف میزنه خدا مخاطبش قرار داره باهاش حرف میزنه میگه با خدا بگو خلوت خود تو خلوت خودش به خدا بگه که تو منو خلق کردی منو چی کردی میتونه بگه ولی تو خلوت خودش با خدا نه با کسی جای بحث این نیست که بگه من بخوام چیزی بگم قرآن داره چی میگه به من بگید الان این آیه رو معنی کردم قرآن میگه تو درون خودت بنگر ببین چه جوری وضعیت و وجدان به من میگه ولی من قبول به من نگو من چیکارم که به من بگی خدا مورد خطابت قرار داده من به جانم قاضی کردم فهمیدم که نه نه تو زنده می‌کنی نه تو چی میخوای بهش بگو اینجا بحث بین انسان ها نیست من فقط اینجور وقت ها فقط میتونیم بگیم قرآن این را گفته که گفته وجدان کنید و ببینید که باشه حق خواستیم پیام را بگیره تحمل کنه و خودش با خدای خودش تلنگر زدن به شخص همش بحث نیک مشکل عمده انسان‌ها مخصوصاً تو ظلم‌هایی که می‌کنیم کارهایی که میکنیم اینجوری نیست که واقعاً می‌دونیم که نباید بکنیم و چی بکنیم تلنگر زدن خودش خیلی مهمه و باشه جواب طبیعی اشکالی که طبیعی میکنند میگن که یک پرنده از یک در میاد بعد از اینجوری نیست که برگرده یعنی یه امر طبیعیه اگر اینو که دانه‌ای رو که می‌کاریم سبز میشه یه امر طبیعیه ولی اینجا اینه که در جوابی که می‌خوام به اونا بگیم همین برهان و دلیل شما است که آیا واقعاً همینجور فکر میکنه انسان که درون خود همین یابی همینجوری هدف چی بود اصلا کل قرآن برای چی اومده یادآوری مخاطب اون زمان پیامبر کسانی نداشته تکاملی که خدا را انکار میکنه من نمیدونم اثبات بکنم بگم شما به خودت مراجعه دارم از موضع بالا باهاش حرف میزنم باید یک موضوع مشترک پیدا بکنم که گفتگو ادامه پیدا بکنه درسته و به همین دلیل من میگم که از هم می‌پذیرم نظریه تکامل رو اصلا از ایران حالا بیا بشین گفتگو کنیم با فرضیه تکامل با فرض نظریه تکامل نظم عالم فوق العاده پیچیده‌تر از اون چیزیه که ما ساده فکر می‌کردیم لینک نظم ندارد فوق العاده نظم پیچیده است شما میگی حرف آخرتون چیه میگن که این سلول تک سلولولی وقتی به وجود آمده و مثلا میلیون ها سال هی تغییراتی تغییراتی بعد متکثر شدن با این تقیه راه یه دفعه مینی طی میلیون‌ها سال یک تغییری یه جهشی توی کسی بوجود میاد جهش‌هایی که به وجود میاد اگه مناسب باشه اگه نامناسب باشه حالا حرف سر اینه تمام اون چیزهایی که کشف کردید چه در نظریه تکامل و چه در کیهان شناسی اصلا امثال آنها را بپذیرم ولی اگه اونا را بپذیرم یعنی یه عالم بی نظم شد قانونی برای شاتم نیست و پیچیده شد علم هرچی پیش میره پیچیدگی عالم را آدم‌ها ساده نگاه می‌کنند البته بعضی وقت ما باید بعضی باورها مون را تلنگر مثلا میگه روح حساب احتمالات غربی ها مثلا میگن تعداد مقداری از فضا که ما شناختیم میلیون‌ها کهکشان که یک کهکشان راه شیری از این ورش تا اونورش چقدر سال نوری چند سال نوری خیلی هزار سال قوه فاصله است اون وقت میلیون تا اونجایی که ما شناختیم رو حساب احتمالات باید سد ها میلیون سیاره‌ای مثل زمین که توش حیات باشه و احتمالاً موجودی مثل انسان باشه وجود داشته باشد مثلا امام را که ما اینجا مال یا پیغمبر عالم امکان عالم امکان کجا عالم امکان صدها میلیون سیاره اصلا فقط برای اینجا و ما بود و این عالم امکان خیلی ما امکان یعنی در مقابل وجوب یعنی مامی‌خوام بگم آره اعتقاداتمونه به هم میریزه دیگه نمی‌تونه بگه قطب عالم امکان انسان چه جوری میشه که روی زمین اومده پیامبر برای ما قطب عالم امکان خیلی بزرگ ها گفت همون مفسر تنگه هرمز که میگن ایقدام نیست از اینجا تا فلان جا خیلی بزرگنم برای اینکه هرچی پیش بریم حیرانی آدم بیشتر میشه حل که نمیشه که یعنی اینجوری نیست که بگیم خب حلش کردم حلش کردم یه چیزایی مردم تا هفته پیش نمیدونستن من کشف کردم کشف کردی یعنی حل کردی یعنی فهمیدی یه زمین مثل اینجا فقط نیست صدها میلیون اینجوری هست اون وقت همشو باید براش تا حالا به هر حال به نظر من اینگونه است با او باید اینجوری بحث بکنیم ببخشید دیگه خیلی مثل اینکه با اینکه اصرار دارید که ادامه بدم فطریه مثلا راستگویی فطریه اون نقطه مشترک داریم همه راستگویی خوبه اون هم قبول میکنه اینجا نمیتونیم نقطه مشترک راجع به یه سوره مثل خیال کنم برم روی جایی برم که بله اگر میتونید یک سوره مثل قرآن بیارید ای مردم دنیا به باور من من آیه را فهمید گاهی قرآن کتاب هدایت با کتاب فرق دارد با شخص داره حرف میزنه خودت بشن نظریه تکامل را می‌پذیرم حالا بیا بحث کنیم ببینیم با فرض نظریه تکامل من با پذیرش نظریه تکامل اعتقاداتم هیچ تغیی درست متوجه شده باشم اصل بحثشون رو چون تخصص و کار نکردن این امکان داره که درست صحبت نکنند به نظرم میرسه که باورمند تکاملی حتی اون کسی که ملحدانه داره نگاه میکنه نقطه اشتراکی نداره می‌تونیم بگیم که شما دین رو به طور اعم و اقدام به طور اخص به صورت پراگماتیستی بالاخره فرهنگ تکاملی هست بالاخره این فرهنگ هم زاییده فعل و انفعالات طبیعت و بشر و اینها این به اینجا رسیده یکی از مظاهر یکی از نمونه هاش هم ادیان هستند کتاب مقدس با این زندگی بکنیم نه حقیقت به معنای حق واقع در نظر بگیرید اگر این رو به صورت زندگی بهتری خواهیم داشت تکامل باور با این سیستم چه مشکلاتی برای پیدا ولی من یه جور دیگری بحث میکنم من میگم که به هر کس که هیچی را قبول ندارد میگم میدونی که باید به حقیقتی که برات ثابت میشه گردن فکر می‌کنم پس قبول داری که تسلیم محض حقیقت باید باشی قبول داری میگم اختلاف من با تو اینه که من میگم تو میگی من باید تسلیم محض حقیقت باشم من می‌گم خب من باید تسلیم محض حقیقت باشم ولی جدا از تسلیم محض حقیقت بودن یه حقیقت محض هم هست تسلیم محض حقیقت یه حقیقت محض هم وجود داره ولی تو اگر تسلیم حقیقت باشی دینداری اهل نجات رستگاری ندارد دین فقط یک کلمه ساده است تسلیم محض حقیقت هستی بنابراین گفتگو کنم از اینجا شروع میکنم هر دومون قبول داریم اختلاف من چیه حقیقت محضی هم هست با هم گفتگو بکنیم چه رسید اینکه هست چه نرسیدی به اینکه هست اگر تسلیم محض حقیقت باشیم بسه اهل نجات و به نظرم بهش بگم که پیام دین یه چیز خیلی خیلی ساده خیلی ساده که همه قبول دارند است جمله تسلط اسلام نه کلمه من به ذهنم نمیرسه که به اون طرف مقابل بگم که شما اگر این رو مفروض بگیرید فرضش که فرض محال که محال نیست که در عالم بدونی ما با این نهایت ساخته ادیان دیگه این قبول داشته باشیم چه تبعات منفی برای زندگی مون داره برکات مثبتش هم نگاه بکنیم کاملا کاملا درسته من بهش میگم میگه من باید تسلیم محض حقیقت باشم یک کسری هست که از من میخواد که تسلیم محض حقیقت باشه هیچ چیز دیگری هم نبود راحت‌تر شد یا سخت تر شد یک کسری هم هست که به من میگه تسلیم محض حقیقت باش و اتفاقا برای این پاداشتم تضمین میکنم چه میکنم چه میکنم چون اگر این را قبول نکنه مجبور که به چیزهایی تمتع بکنه بعد اونجا احتمال داره که آزادیش محدود بشه آزادیش نقض بشه اما این حتی اگر برساخته باشه اون اثرات منفی رو نداره فقط اینجا توی باورهای چیز اونجا که دیگه خب خیلی راحت توی مراحلی بالاخره یه همچین موجودی را بنا بر این بزارید که هست راحت‌تری یا بنا را بر این بزاره کنار نیست آره قاعدتا میگه بنا را بریم سر راست چیزی از من نمیخواد که من تفسیر کردم قدرت قبول داره که باید تسلیم محض حقیقت باشی هیچی بیشتر نمیخوام از چرا حقیقت محض چون حقیقت فقط یک نقطه اتکایی داریم یه چیزی داری که سرگردان نیستی زندگیت بی‌معنا نیست حالا گیرم به خودت تلقین گنده است تلقین ممنونم