پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
راهنما دربارهٔ مدیاویکی
راه روشن
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
فقه رایج در سنجه قرآن و برهان
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
[https://t.me/soleimanisaa/4135 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم به ذهنم رسید یعنی مدتها بود که در ذهنم بود که جایی پیش بیاد و بحث بکنم و عنوان اینه که این فقه فقهی که ما داریم مقصودم فقه مشهوری هست فقه مشهوری مدعی است که هر جامعهای را میتواند اداره کند و خوب ما تو دوره مدرن زندگی میکنیم یا پست مدرن زندگی میکنیم و این دوره خیلی تفاوت داره با دورههای قبل در دوره مدرن جامعه بسیار پیچیده و اداره جامعه بسیار مشکل و قانون گذاری برای اداره یک جامعه امروزی فوقالعاده سخت و سنگین مشهوری میتوان ۱ قانونی درست کرد یا نظام قانونی درست کرد که بتوان جامعه را درست اداره کرد یا نه و اگر نه چرا خب من امروز نمیخوام به این سوال پاسخ بدم این سوال سوال کلی امروز یک مسئله را مطرح کنم که دنیای مدرن یعنی اندیشه مدرن به اصطلاح یک حقایقی را پیش چشم ما قرار داده برای ما آشکار کرده و در واقع عبور دین از این تونل وحشت کار بسیار مشکلی بوده همه ادیان نه فقط اسلام همه ادیان وقتی خواستن از این تونل عبور بکنند با مشکل جدی روبرو شدند مشکل خیلی جدی تونل وحشتناک سخت بوده و سالم نموندن یعنی نتونستن سالم و درست عبور بکنند چون کار سختی بوده من وقتی میگم از مدرنیته یه اصطلاح را کمی توضیح بدم هر کسی ممکنه یک کلمهای را که به کار میبره با در واقع براش یه معنایی داره و ممکنه متفاوت باشه آنچه که در ذهن یعنی اصطلاح برای گوینده و آنچه که در ذهن شنونده است ما یک چیزی داریم به تحت عنوان اندیشه مدرن یعنی دستاورداهای جهان جدید که این دستاوردها برخیش مربوط به علوم تجویز و برخیش مربوط به اصطلاحاً علوم انسانی که مقصودم از گاهی علوم تجربی که به کار میره اعم از علومه انسانی هست خوب اندیشه مدرن یک چیزه ما یه مکتبم داریم مکتب فلسفی که اونجا هم بهش گفته میشود مدل ببینید مکتب فلسفی که من تعبیر ازش میکنم به مدرنیست اون مکتب فلسفی را عرض میکنم ما دوتا واژه داریم معمولا مدرنیته و مدرنی نیست قرار برا خودم گذاشتم که یه مکتب فلسفی داریم اون مکتب فلسفی را اسمشو بگم مدرن نیست یک اندیشه جدید داریم که خیلی گسترده است اون را اسمشو بذارم مدرنیته من چیک را برای خودم انجام میدم مدرنیت و مدرنیزم مدرن من اشاره بکنم مدرنیسم مدرنیسم یک مکتب مکتب فکری که یک جهان بینی خاصی داره که میگه مثلاً هر آنچه که در این جهان هست ما میتوانیم با خود این جهان تبیینش کنیم و برای تبیین هیچ پدیدهای نیاز نیست سراغ ماورا بریم با خود این طبیعت میتونیم تبدیل کنیم یعنی این طبیعت خودکفا هست و همه چیو میشه تو خود این طبیعت تبیینش کنیم اگر چیزی را نشد تو این طبیعت تبیینش کنیم این دیگه به اصطلاح واقعیت نداره درست نیست خوب بنابراین این مکتب دیگه معجزات رو کلاً باید کنار بگذاریم موج ز هم اصطلاحی که در غربه با اصطلاحی که تو جهان اسلام هست به ما به کار میبریم تو علم کلام متفاوت معجزه در علم کلام یعنی کار خارق العاده ای که مدعی نبوت انجام میده برای اثبات ادعای خودش مدعی نابو اصطلاح تو علم کلام کاری که مدعی نبوت کار خارق العادهای که مدعی انجام میده برای اثبات ادعای خودش مثل اینکه چوب را میاندازه حضرت موسی تبدیل میشود به مثلاً مار یا اژدهای این تو جهان اسلام مثلاً بین تو کلام ما معجزه به این تعریفشیم اما اونجا یه چیز دیگری داریم که مثلا مکتب مدرنیزم معجزه پذیرفتنی نیست اونجا نه تعریفش چیز دیگری یعنی دخالت ماورا تو طبیعت مقصود از معجزه اونجا اینه که ماورا تو طبیعت دخالت بکنه هر نوع دخالت بنابراین طبق اون تعریف اصل وحی میشه معجزه اصل وحی یعنی اینکه خداوند به کسی وحی بده میشه معجزه چون دخالت ماورا هست هر نوع دخالتی اون وقت وقتی میگه طبق اون اصلی که داره که همه چیز این طبیعت را چنین طبیعت خودکفا هست میتوان به وسیله خود این طبیعت تبیینش کرد قاعدتاً وحی را نمیتونه بپذیره متن یا نمیپذیره جهانبینیش اجازه نمیده که وحی را و بنابراین حداقل حتی اگر دیندار باشه طرف به یه معنایی این ادیان تاریخی را نمیتونه بپذیره هیچ کدامش را مسیحیت را اسلام را یهودیت را این مکتب بپذیره این یه مسئله ولی یه چیز دیگری داریم اندیشه مدرن اندیشه مدرن خیلی گسترده است و ضرورتاً هر کس صحبت از به اصطلاح اندیشه مدرن میکنه اون مکتب را پیروش نیست مثلا آقای دکتر سید حسین نصر سنتگراست درست در مقابل این مدرنیسمی که الان عرض کردم خدمتتون این مدرنیست ها میگفتند که هر چه متعلق به سنته ما باید بیایم از این فیلتر خودمون عبور بدیم اگر تونست سالم عبور بکنه حق و درسته و اگر نتونست عبور بکنه درست نیست سنتگراها میگن نه مدرنیته ملاک نیست مدرن نیست این چیزی که شما گفتین ملاک حقانیت نیست در واقع مدرنیستها میگفتن آنچه ما میگوییم این جهانبینی که ما داریم ملاک حقانیت سنتگراها گفتن نخیر این ملت نیست مثل سید حسین نصر گنون امثال اینا دکتر اعوانی خودمون الان اینا میگن که آنچه متعلق به سنت ملاکه حقانیت یعنی اگر ما یه سنت دیرپایی داشتیم و یک چیزی تو اون سنت بوده این ملت حقانیتشه یعنی تعبیر اینه مثلاً مسیحیت نزدیک به حالا ۲۰۰۰ سال از عمرش گذشته از این ۲۰۰۰ سال به عنوان یک اصل عقیدتی روشن و شفاف حدود ۱۸۰۰ سال تثلیث تو این دین وجود داشته تثلیث وجود داشته میگه این حقه این تسلیس سید حسین نصر میگه تلیس حقه بر چه مبنایی حقه رو چه اصلی شما میگه حقه میگه اصلا اینه سنتگراها اینو میگن میگن که اگر قرار بود میلیونها انسان در طی برنامهها اعتقاد خطایی داشته باشند خداوند نمیساز دخالت میکرد و جلوشون را میگرفت تقریبی به وجود میآورد برای اساس سنت گراها میگن من این مبنا را اصلا اصل این مبنا را قبول ندارم کما اینکه اون مدرنی مدرنیسم را هم قبول ندارم قبول ندارم همین را قبول ندارم نه اون جهان بینی شما ملاک حقانیت که میگید طبیعتی مجموعه خود که همه چیزش را هرچی تو این تاریخ بشر رخ داده با خود این طبیعت میتوان تبیینش کرد و هیچ جا نیاز به ماورا نیست همون نادرسته همین که میگوید اگر چیزی متعلق به سنت بوده نه بوده ولی خداونددم دخالت نکرده خب میخواست همون مدرنیسم روشن بشه که این مکتب مقابلش را آورده همین آقای سید حسین نصر ان که ضد اون مدرنیسمه مخالف مدرنیسمه به عنوان یه مکتب اصلا سنت گرایی ضد مدرنیسمه روبروی هم برای اندیشه مدرن را قبول داره ها یه چیز دیگری اندیشه مدرن را خواستم خوب تفکیک بشه از همدیگه اندیشه مدرن مثلا یکیش ماجرای حق شهروندی تو علوم انسانی علوم حق شهروندی دموکراسی عرض کنم حقوق بشر حالا به معنای گسترده اش و علوم و دانشگاه دیگری که و از جمله مثلا دستاوردهای فناوری و علوم تجربی برخی خیال میکنند سید حسین نص سنت گراست خطا میکنن میگن خب چرا باید سوار هواپیما میشید گفتن مثلا دیدم این اشتباهات اینگونه مخالف مدرن نیستی چرا از هواپیما استفاده میکنی باید چهارپا سوار بشی مثلا نه نه اون مکتبا مخالفشه نه اتفاقا تا جاهایی که دعوتش میکنن تا شما بلدید تهران بلد نیستیم فرست کلاس میگن بلیط هواپیما درجه یک براش نفرستند اصلا نمیگیره باید حتما اون درجه به قول چی باشه که بره چون جاهای زیاد میدونید خوب مشهورترین تو غرب مشهورترینمسلمان مخصوصاً شیعه سید حسین غربیها خیلی شناخته شده است و خیلی به اصطلاح مشهوره و چی هست خوب پس اندیشه مدرن را جدا بکنیم آره تو اندیشه مدرن ما حقوق بشر داریم دموکراسی داریم همه قبول دارن سید حسین نصر قبول داره هم اون طرف مثلا اگر بتونیم سید حسین نص شفاف میگه من سنت گرا هستم ولی مثلا جناب دکتر سروش اگر بخوام به صورت زنی بگم احتمالاً نزدیکترین نزدیکه دقیق نه گاهی برخی از الفاظ گاهی میره به سمت مکتب نه اینکه دقیقا بشه محکم گفت یا خودش تصریح بکنه که من اومدم را قبول دارم بنابراین این مدرنیسم مدرنیت اندیشه مدرن را اسمش گذاشتم مدرنی اومد مکتب را اسمشو گذاشتم مدرنی نیست این تقسیم اصطلاح خودم برای راحتی کار خودم میگم مشهوری باشه به جای هم به کار میره تو زبان فارسی اینا به جای هم به کار میره خوب این اندیشه مدرن جدای از اون مکتب اون مکتب اصل جین را ریشه میزنه دخالت ماورا ممکن نیست رخ نداده هیچی اون اصل را میزنه ولی خوب اندیشه مدرن نه بسا یک کسی کاملا اندیشه مدرن را قبول داشته باشه دیندارم باشه به چیزهای فوق العاده ارزشمندی تو عصر جدید حتی تو اندیشه تو عالم اندیشه یکیش اینه که میگن خیلی قاطع حرف نزنید یه مقداری شکاکیت باید باشه باید باشه شاید ناخواسته در منم تاثیر گذاشته تو به هر حال از سنت شروع کردم بعد رفتم مدرن را و جهان مدرن را خوندم یک بسته بگم کجا خودشو نشون میده از من بپرسند که آیا خدا هست آیا قرآن کتاب خداست آیا محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست چون انتظار دارید که جواب این سوالها را بگم خب معلومه آره دیگه نه جواب نمیده آره جواب نمیده جواب نمیدم قبل از اینکه بگید از دین خارج شدید یه مقداری و نه جور دیگری مجبورم حرف بزنم و این خوبه درسی که گرفتم نه اصلا نمیگم خدا هست چیز دیگری میگم این من با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدا است این خیلی فرق داره با خدا است من با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدا هست هما ممکنه برهان منو قبول بکنی برهان منو قبول نکن این جمله از درون خودم دارم میگم وضعیت درون خودمو که مسلطم برش خودم که میدونم که در مگر اینکه آدم متقلبی باشم آدم فریبکاری باشم که با اینکه نرسیدم به اینکه خدا هست یا به نظرم برهانم برهان درستی با این حال زهار میکنم که باور دارم که خدا هست این آدم اخلاق باورش مشکل داره مربوط به بحث پنجشنبهمون هست این اخلاقش مشکل داره که چیزی را که واقعا باور بهش نداره اظهار میکنه که من باور دارم ولی اگر بنده صادق باشم با آدم متخلقی باشم جمله باید صادق باشه با اینکه من با این دلیل باور دارم که خدا هست من با این دلیل باور دارم که قرآن کتاب خداست ماورایی من با این برهان باور دارم که محمد پیامبر خداست و همینطور بقیه باور یعنی در واقع اصلاً از اون قضیه گذشتم دیگه از عالم واقع حرف نمیزنم درون خودم من درون خودم را دارم میگم اینو دیگه صادقانه میگم که ایورخانم من به این نتیجه رسیدم خود به خود یه نوع نرمشی توی این حرفا خود به خود یک نوع من با این برهان رسیدم اصلا ندارم که شما هم این برهان را میپذیری یا نمیپذیری شما این برهان را میپذیری یا نمیپذیره در واقع توصیه هم نمیتوانم بکنم که او باوری که من دارم شما هم داشته باش شما هم همین باورو داشته باش تنها توصیهای که میتوانم بکنم اینکه تنها اگر خواستی برهان منو بشنو و روش تحمل کن اگر خواستی برهان مرا بشنو و دربارش تأمل کن خب آره یک تو جهان قدیم سنتی بیادبیت حاکم نبود توصیه است دستور حرف محکم زدن حرف قاطع زدن خیلی آدم میشود دستاورد مهمیه که اندیشه مدرن اندیشه مدرن این مربوط به مکتب مدرس مدرن نیست اندیشه مدرنه مقداری من به این رسیدم گزارش درون خودمو میدم اصلا نمیگم از عالم واقع چه خبره بنابراین این که جمله میتونه کاملا صادق باشه مگر اینکه من اخلاقاً آدم متقلبی باشم اینکه خودم میدونم که با این برهان قانع شدم که خدا واقعاً نشدم تاثیرهای خیلی مهمی داره این مدل خود اندیشه غیر از مکتب مدرن دین را به چالش کشید خانم به چالش کشید دین را از همون ابتدا یه چیزایی که شما میگید بخشش علوم تجربی بود آیا با علوم تجربی سازگاره یا سازگار نیست و اگر سازگار نیست چه کارش باید کرد قسمت مهمتر با علوم انسانی اگر سازگار نبود چه کارش باید کرد با علوم انسان اگر با علوم تجربی دوتا به هم گره میخورن هم علوم انسانی به گونهای هم که میان و متون مقدس را بررسی میکند بررسی علمی یه جاهایش علوم تجربی مثلا وقتی میاد میگه که این پوستی که مطلب روش نوشته شده مثلا مربوط به مثلاً کتاب مقدس را میگه این نسخهای که از کتاب مقدس موجوده مربوط به قرن سوم قبل از سوم میلادیس یا مربوط به قرن چهارم میلادی است که همچین جملهای برای ما مسلمانها برای فهم قرآن چقدر همچین جملهای تاثیرگذار ها که مثلاً ما را به این نتیجه میرسونه اگر کتابی که اکنون هست علم ثابت کرد که نسخه خطی از این کتاب مربوط به قرن سوم میلادی موجوده شما مسلمانا نمیتونید بگید زمان پیامبر اسلام کتابی غیر از این کتابی که الان نصب بوده چون از قرن سوم میلادی نسخه خطی که هست با این نسخه فعلی مو نمیزنه فناوری اون حرفی که گاهی سنتی های ما میگن که این کتاب هاشون بعد از اسلام تحریف شده یا عمداً تحریف کردن که چی بشه حرفا میشه غیر علمی حرفا چه تاثیرهای مهمی میزاره این قضیه نه نه من کتاب مقدس را گفتم دو تا نسخه تکه پاره خیلی زیاد موجوده تکه تکه نسبتا کامل کامل کامل نسبتا کامل مربوط به قرن سوم و چهارم میلادی موجود کتاب مقدس اعم از تورات انجیل و کتاب های دیگر وقتی میگیم کتاب مقدس عهد قدیمش مشتمل بر ۳۹ تا کتاب و عهد جدیدش مشتمل بر کتاب کل این مجموعه مجموعه خطش موجوده و خوب این علم تجربی میاد ثابت میکنه که این پوست مال چه زمانیه که البته همین کار را روی قرآن هم انجام دادن حالا شما سوال کردید آره ثابت میکنه که مثلا این خ مربوط به نسخه که اخیرا تو آلمان مثلا کار حسابی روش کردن و اینا مربوط به سال ۴۰ تا ۷۰ هجری هست ۴۰ تا ۷۰ هجری که فوق العاده این کشف مهمی هست و البته ادعای اینه که یه نسخه توی نسخه رضوی تو موزه امام رضا بوده زمانش از اینم یه مقداری قدیمیتر خیلی مهمه برای بگذریم کارهای انجام دادن مخصوصا روی کتاب کتاب متون مقدس بعضیش تجربی انسانی برخیش راجع به زبان میاد میگه این نسخه که این الان دست ما هست این دیگه کار علوم انسانی که میگه مثلاً این زبان یونانی باید مربوط به قرن اول قبل از میلاد باشه نوشته شده دانشمندان راحت میفهمن الان یه متن را که یه ادبیات مثلا مال دوره قاجار بوده این ادبیات مال دوره صفویه بوده فرق کاملا ادبیات دوره قاجار با الان به اصطلاح متفاوت الان خوب یه مقداری هم به اصطلاح کوروش کبیر وقتی میخواست فرمانه به جنگ بده موبایلشو درآورد و مثلاً یه پیام داد که اینجوری خوب من شما میگید که نه نه این کوروش کبیر بعد از انقلاب میزیسته و نمیتونه دوزارو ۵۰۰ ساله هر چند که گفت که گفتن همه چیز را ما غربیا اختراع کردیم ایرانی هم گفت حداقل یه چیز ما اختراع کردیم همه چیز به خودتون نسبت ندید یه چیز موشکا ما اختراع کردیم موشک موشک ما شعر قدیممون هست بود شیری به بیشهای خفته موشکی کرد خوابش آشفته موشکی کرد خوابش آشفته خوب پس موشک را حداقل ما ساختیم و عرض کنم خدمتتون این کتاب ها رقص به صورت های مختلف که دقیق هر کتابی دقیقا زبانش مال چه زمانیه پوستش مال چه زمانیه اون وقت زبان را چیزهای عجیب و غریبی از کار درآمد کتاب داریم به نام کتاب اشنبی بعد از این مطالعات گفتن که ما کتابی به نام اشعیای نبی نداریم یک کسی الان برداشته یه بخشی را نوشته ۱۰۰ سال بعد یک کس دیگر یه بخش دیگری را نوشته ۱۰۰ سال بعد یک کسی بخش سوم نوشته ۱۰۰ سال بعد یک کسی اومده پدر دین را در میاره این ساده اصلا چیز باقی نمیذاره ها یعنی تو اعتقاد مردم که اعتقاد دارند که اشعیای نبی تاب را نوشته ولی وقتی برای مردم ثابت میکنی که این ۱۰۰ سال ۱۰۰ سال یه نفر تازه سه تا نویسنده یکی هم اومده اینا رو به هم چسبونده شده کتاب راجع به همه کتابها این حرفا اون وقت راجع به محتوا هم همه چیز را میبرن زیر سوال خب بعد از این چالش ها باید از این کارهایی که تو دوره مدرن قرن ۱۹ و ۲۰ انجام شد به قدری این کار گسترده بود اینقدر اونجا رواج مرکزش آلمان بوده اینقدر مثلاً ۵۰ سال پیش فوت کرده که میگه تا زمان من ۵۰ هزار جلد کتاب نوشته شده درباره اینکه نویسنده اسفار خمسه تورات چیه تا زمان او از قرن نوزدهم تا زمان ۵۰ هزار جلد کتاب درباره اینکه اسفار خمسه تورات که بهش میگن تورات این نویسنده اش کیه میگه ۵۰ هزار جلد کتاب نوشته شده خوب این تحقیقات تحقیقات و قبول نکنیم حرفایی میزنن که ما قبول نمیکنیم ولی خیلی از حرفاشونو مجبوریم قبول کنیم خیلی از حرفاشونو اینطور نیست که ما بتونیم بگیم که علم هرچی میخواد بگه چطور اون وقت که میاد میگه قرآن نسخ اش مربوط به ۴۰ تا ۷۰ میلادیه جشن میگیریم هجری شاد میشیم کمکمون کرد کمکمون کرد چون قبلا نسخه مربوط به قرن دوم داشتیم نسخه غرب قرن اول نداشتیم و این یه انقلابه فوق العاده مهمه نمیتونی هرجا به سودت بود هرجا چشما نمیشه بست به هر حال وقتی که این متون را بررسی کردند الهیات را بررسی کردند دین به طور کلی به چالش کشیده شد اسمشو میذارم تونل وحشت قرنه نوزدهم دین از این پونه به سختی میتوانست ظهور بکنه یه فیلتر دقیق خیلی چیز کرد بعضی چیزا به ناحق عبور نمیک تا بسیاری از چیزها هم به حق عبور نمیکرد به حق عبور نمیکرد میگفت تو گفتی که مسیح بالای صلیب نیزه خورد سینش و تموم شد سه ساعت ربع مسکون را تاریکی فرا گرفت که چشم چشم را نمیگید اینو باید نوشته باشند یونانی ها رومی ها ایرانی ها چینی ها همه دنیا رو تاریکی فرا گرفت سه ساعت همه چیز نوشتن نوشتن باید نوشته باشن که مسلمونا میگه اگر ماه دنیا دیده باشد ماه که مردم اون روز همش شبها تو بیابون بودن یا نگو به اونا میگن نگو که عرض کنم خدمتتون که یوشع بن نون وقتی داشت جنگ میکرد دستش بالا میبود خورشید نیست از حرکت و لشکر شان پیروز میشد دستشو که پایین میآورد خورشید به حرکت خودش ادامه میداد اون وقت مجبور شدن دستشو بالا نگه داشت اومدن دوتا سرباز دستشو بالا نگه داشتن که خورشید از حرکت بایسته که لشکر پیروز بشه اون روز مثلاً ۴۰ ساعت طول کشید میگه من دقیق برات محاسبه میکنم که تا صد هزار سال پیش ۲۰۰ هزار سال یه روزی که یه دقیقه بیشتر بوده باشه نداشت ما روز ۴۰ ساعتی نداشتی اثبات میکنم اگه یک روز ۴۰ ساعتی بود بهش بگیم داشته باشیم مثلاً توی این مقدمه طولانی شد این چالش به وجود اومد مسیحیت با خط مقدم بود جلو بود و به چالش کشیده شد وحشتناک و البته یهودیت بیشتر مسیحیت مسیحیت بیشتر به چالش کشیده شد حق ریبن نتونست سالم عبور بکنه از این تونل از این تونل وحشت نتونست عبور بکنه شاهدیم که نتونسته عبور بکنه اینه که بعد از این دوره یا کسانی که خواستن حفظ بکنن ببینید ما تو مسیحیت علمی داریم که خودشون بهش میگن ما ترجمه میکنیم الهیات که تئولوژی یا فیالوژی علمشون ما نمیتونیم معادل تو اسلام براش تعیین بکنیم ما نداریم علمی که معادل گاهی ترجمه میکنن خطاس گاهی برخی از خود غربیها اومدن گفتن باید بگیم فقه اسلامی معادله نه تئولوژی اونها الهیات اونها یه چیز گسترده هم ابعاد عقیدتی دین را در بر میگرفت همه ابعاد عملی دین را در برنامه الهیات که اونا به اصطلاح داشتن اینقدر لطمه خورد حالا اگه بخواهیم الهیات رای نامی روش بزاریم مثلا بگیم مثل میگیم اسلام شناسی اونجا هم بگیم مسیحیت شناسی اینقدر لطمش خورد که کسانی که بعداً خواستن درست بکنن اونو نیومدن درست بکنن یه الهیات جدیدی به وجود آوردند مجبور شدن یه الهیات جدید الهیات جدید با اون هیچ ارتباطی نداشت با اون که قبلا بود این مبانی داشت یه حرف های داره مثلا نمونه یکی از این کسانی که میخواد درست بکنه قضیه را اسمش هست بمان بولتمان میگه که وقتی همه مشکلات پیدا کرده راجع به کتاب مقدس هیچ کاریش نمیشه بکنی گفته کل این کتاب مقدس اسطوره است ما به عنوان عالم الهیات چیکار باید بکنیم اسطوره شکنی کنیم مطلبی که متناسب با آدم نثره از دل این اسطوره در بیاریم خوب میبینید یه چیز کاملاً جدیدی میشه صورت کنیم مثلا اگه تجسد خدا تو مسیحیت اسطوره شد اگر تثلیث اسطوره شد یعنی تاریخ نیست واقعیت عینی نیست حقیقت هست به صورت دیگه بیان شده مثلا تا حالا میگفتن مسیح خداست که جسم گرفته اومده روی میگه نه نه اینکه خدا جسم گرفته اومده اخلاقش خداییه اخلاقش خداگونه است اینجوری نه اخلاق مثلا کردارش خداگونه است یک معنای کاملا جدید اصلا نظام چیزی دیگری میشه مسیحیت حالا من به عنوان نمونه میخوام بگم مسیحیت کل الهیاتش که گفتم اعم از عملی باشه با مشکل روبرو شد نمیتونسته ادامه بده اصلا نمیتونست نشد اما چرا خیلی مهمه چرا نتونست ادامه ما اهمیت داره جواب این سوال الهیات کار کی بود کار عالمان دین عالمان دینن که الهیات را به وجود میارن از متن مقدس میگیرن نظام را و درست میکنن و میارن خطا کرده بودند عالمان مسیحی الهی دانان مسیحی کار خودشونو یا درست انجام نداده بودند به نظر من نه جواب نیست متن اینا رفتن این الهیات را ازش گرفتن اومد مشکل داشت متن مشکل داشت عالمان الهیات مسیحی انصافاً خوب کار کردن دلیل اینکه نتونست از تونل وحشت بیرون بیاد این نبود که عالمانه خوب کار نکردن عالم الهیات وظیفه اش اینه که آنچه را که در متن مقدس آمده در متون آمده نظاممندش کنه و بیانش کنه و مستدلش کنه و ارائه بده خیلی خوب کار کرده بودن الهیات مسیح دلیلشم این بود که تو مسیحیت مهمترین علم همین علم الهیات بود و نوابغی که نوابق زیادی تو این زمینه کار میکردن تو اسلام این رخ ندادهها تو اسلام نوابق اگه بخوانم علوم دینی بخونند مثلا گفت که اونا میرن عرفان میخونن اون هم تحت تعقلن میرن فلسفه میخونن اونام که یک کسانی هر کس بخواد کلاس بزاره میگه من با بحث های کلامی کاری ندارم بین ما اینجوری در حالی که کلامی که قرار باشه الا نظام عقیدتی ما را بیان بکنه باید مهمترین دین مهمترین رشته ما باشه باید مهمترین رشته ما باشه هر کس میخواد بگه که من دانشمندم میگه با کار کلامی خب اون وقت مشکل ایجاد میشه الهیات مسیح کار خودشون انجام داده بودند اما مشکل سر متن بود متن فوق العاده خراب بود متن بود که خراب شد دیگه از این متن گرفته نتونست جواب بده طولانی شد مقدمه میرم سراغ اسلام اسلام برعکس اسلام هم اینجوری بهتون بگم اول اسم را میزارم الهیات که شامل کلام فقه و اخلاق همه را در بر میگیره الهیات الهیات را قدیم قدیم معنا میکردن خداشناسی را تئولوژی خداست لوژی لوگوسه یعنی سخن درباره خدا بعدم شد گسترده شد سخن درباره خدا و سخن خدا همشو در بر گرفت سخن درباره خدا و سخن خدا متن مقدس آمده همش شد پس شد هم مساوی با همه تعالیم دین به این معنا اتفاقا اسلام دیرتر به این تونله وحشت رسید مسیحیت تو قرن نوزده اول اول وارد تونل وحشت شد دیرتر شدیم و مخصوصا ما شیعه اتفاقاً اون قسمت وحشتناک تونل مونبعد از انقلاب را اداره بکنیم این تونل قسمت سخت و وحشتناکش این دوره بود حقیقتش آنچه رخ داده بهتر از مسیحیت نبوده اگر بدتر نبود و چه بسا بدتر افتاد ولی یک چیز عجیب عرض بکنم خدمتتون این تونل وحشت کتاب مقدس متون مقدس یهودی مسیح را یعنی عهدین را از هم پاشوند داغون کرد همه چیزشو زیر سوال ولی متن اصلی ما که قرآن مجیده به سرش بیاره نمیدونم شبهه ایجاد نکرده ها شبهه ایجاد کرده بله اونجا سونامی ایجاد واقعا داره میگه که ثابت میکنه که قرآن تو قرن اولم وجود داشته محتواش همینه پس چرا ما نتونستیم از این تونل وحشت بیرون بیایم خوندم اونجا را هم دیدم مسیحیت را هم دیدم ادیان و این حادثه نقد تاریخی کتاب مقدس مطالعه کردم به نظرم میرسه که مشکل ما فرق داشت با مشکل اونا مشکل ما کار عالمان بود برخلاف اونا که عالمانشون خوب کار کرده بودند متونشون مشکل داشت متنمون خوبه عالمانمون کارشون را اشتباه انجام دادن به خطا رفتن آلمان درست انجام ندادن شیعه بدتر سنی بدترتر ها توفیق سنی و تو کلام چیه بدتر حالا یه چیز دیگری هم اگه شما گفتی میگم بدترتر دست میزاری میبینی ایرادهای معضل ما الان اینه که هر علمی را کلام را فقه را میبینم هیچ ارتباطی با قرآن ندارد قرآن منبعش نیست قرآن منبعش نیست هیچی که میگیم خوب یه مقداری مبارک حالا صفر که نمیتونیم بگیم صفر آن چرا یه جاهایش تاثیر داره مثلا کجا ۱۰۰ تا آیه داریم که تحمیل دین جایز نیست هیچ اعتنایی بهش نشد ما سرتاسر فقهمون تحمیل دین از جهاد ابتدایی گرفته تا ارتداد گرفته تا مجازات گناهکار حرف اینه مثلا آیت الله خمینی میگن وسیله میگن که کسی که یکی از احکام اسلام را انجام نده چه واجبات را که یا محرمات را مرتکب بشه بلا استثنا دو صغیره چه کدیری هر یک از اینها باید تعزیر بشه یا هر جاری بشه اونا درد داره چند بار که شد تعجب کردی بله همینه اجرا نمیشه اجرا نمیشه کسی نماز نخونه باید زیر بشه چند بار شد اعدام رمات صغیره یا کبیره واجباتم هرچی واجبه هرچی واجبه کسی ترک بکنه حتی تاثیر دارد حداقل چند بارم که تکرار شد اعدام خوب حرف وحشتناکیه اگه همین قضیه را حالا بشم اضافه بکنیم اینم بهش اضافه کنیم که مثلا تو همین جامعه این بهایی ها از چه حقوقی برخورد دارند طرف حق زندگی نداره تحمیل دین داره نمیتونه مغازه بزنه وقتی نمیتونه کاسبی بکنه آخه نمیتونه دانشگاه بره تح وقتی مسیحی یا یهودی را میگی که آقا اگر یک مسلمانی زد و یک مسیحی را کشت عمدی ژ دیگه یک انسان مرد ده هزار درهمه این فقط ۸۰۰ درهم باید بپردازیم ولی اگر یک مسیحی مسلمان را کشت خودشو میذارن در اختیار اون مسلمان میگن اگه خواستی بکشش اگرم نخواستی برده کنش نه مسیحی که مسلمان اموالشم اگر صدها میلیارد هست همش مال تو بچه هاشم برن گدایی کنن یه قول مشهور ها قول غیر مشهور اینه که بچه هاش میشن برده برده این تحمیل دین هست یا نه این امنیت جانی داره یا نداره تازه میپردازا حالا من به عنوان نمونه خواستم اینو عرض بکنم هیچ چیزی تو قرآن مؤکد تر از این بیان نشده که تحمیل دین به هیچ درجه به هیچ حدی جایز نیست نه پلیس نه هیچیش جایز نیست الان توی فقه سرتاسر تحمیل دین سرتاسر تحمیلی یا جزئی یا کلی مثال نمونه زدم که ببینید چقدر گست همه برخورد با برخوردهای با غیر مسلمانان جهاد ابتدایی ارتداد و دوباره دیگه بریم سراغ مسائل دیگر باید چی بشه و بنابراین همه جا تحمی به این معنا بنده عرض کردم هیچ ارتباطی با قرآن نداره مگه میشه که من برای شما بشمارم که مثلا بین ۱۰۰ تا ۱۰۵۰ آیه در قرآن با تحمیل دین نسازگاره اون وقت بیشترین تحمیل دین تو فقه وجود سرتاسش ربطی نداره قرآن ربطی نداره شرایط یک آیه ربط داره همشون بهش فتوا دادن بنده اینجا عرض کردم آیه دیگر داریم عاشروهن معروف مقدم کنیم نه چون نمیسازه معروف چرا باید اونا مقدم کنی برای اینکه اون را هم پیامبر ظاهر میگه هم پیامبر باطل میگه باید کنار بگذاری چون هرچند ظاهرش اینه ولی پیامبر باطن ضد اسلامی مقدم کنیم و البته راه حلی باید پیدا شما بفرمایید هست اسلام شناسی را نگاه بکنم اسلام شناسی رایج من اسلام را معادل الهی کلام ما چقدر قرآنیه اعتقاداتمون چقدر قرآنیه شیعه اعتقاداتش چقدر قرآنیه اعتقاداتش راجع به ائمه قرآنیه ارتباط داره با قرآن هیچ ارتباطی نداره منتها مگه چیزی میخوام اضافه تاثیر داره در جامعه در زندگی مردم تاثیر نداشته باشه مثلا مسیحیت که انسان را سقوط کرده میدونه میگه سقوط کرده ذاتاً سقوط کرده همین که اینو گفت یا باز میشه برای اینکه بگه گفته بشه و گفته شده در سقوط کرده پس قیم میخواد پس قیم میخواد و کلیسا قیمشه تصویر ببین باورها اعتقاد یه اعتقاده اعتقاد اینه که انسان سقوط کرده با گناه آدم ولی جا را باز میکنه برای اینکه بگیم پس قیم میخواد قیمش کیه پاپ مثلا تو کلیسایولیک شاه اثرش کجاست اتخذ احبارهم و رهبانم ارباب من دون الله همه چیز را باید بی چون و چرا از او بگیرند حتی فکر نباید خوب هر چند که میخوام بگم تاثیر داره ما هم همینجوری شما میگید امام را چه مقامی براش قائل میشیم یه وقت تبدیلش میکنیم به یک شخصیت که او عالم دستشه داره اداره میکنه همه عالم دست اوئه حساب دست و کتاب دست حسابرسی چی قیامت همه چی دست روزی دست او همچین شخصیتیه این دوتا وقتی جابجا شد نقشه هد انتظار دیگری از امام داریم امام میشود گناه پاک کن اگر امام تبدیل شد به گناه پاک کن باعث ازدیاد گناه توی جامعه میشه زیاد شدن فساد میشه امام هادی نما باشه الگو و اسوه باشه باعث میشه که جامعه پاک بشه اگر شد چیز دیگری گناه شد اون وقت باعث میشه که دهه محرم بشینه و گریه بکنیم نفس برای سال آینده تا انشالله سال بعدم دوباره نقشه برعکس درست عکس به این بیماری به نظر من جامعه ما مبتلا هست با همه این حرفایی که زدم یه مسئله آره اعتقادات هر جاش دستکاری کردی اینجوری که میگیم که اینجا خراب میکنه یه چی یا دستکاری کردی یه مقداری به حساب خودمون جای دیگری بهش دادیم اون وقت نقش هدایتگریش تحت تاثیر قرار میگیره هدایتگریش میره کنار نقش دیگری منجی میشه هادی و راهنما تبدیل میشود به جی به اصطلاح مسیحی و اون موقع جامعه را باعث فساد جامعه میشه اعتقادات اینگونه است با این حال میخوام یه نکتهای عرض بکنم خدمتتون و بگم تو دنیای مدرن چرا اسلام مشکلش جدیتره این نکته رو عرض کردم که کار اشکال اصلی ما کار عالمان است نه قرآن عالمان برخلاف مسیحیت داستان ما فرق داره ببینید تصویری اعتقاد داشته باشه نظامش فرق میکنه همون نگاه به تثلیثیباعث میشه که انسان شناسیش هم فرق بکنه انسان که فرق کرد دنیا شناسی هم فرق میکنه همه چی میشه متفاوت آره تاثیر داره توی اجتماع ولی با همین حرفا کسی که قائل به تثلیث باشه من ازش نمیترسم من ازش نمیترسم ولی یک کسی قائل به جهاد ابتدایی باشه چی تصریح قائل به ارتداد باشه چی کسی قائل باشه که یک تصفیه دیدی که بدعت در دین گذاشت میتونه هر تهمتی خواستی بهش بزن گفت چی وحشتناک میترسم ازش میترسم ترسناکه اینجاست که میخوام عرض بکنم اگر این میگم شاید ما الهیاتمون با مشکل جدیترین روبرو است به خاطر فقه ماست غیر قرآن غیر عقلانی فقهی که حقوق بشر توش هیچ جایی نداره حقوق بشر جایی نداره بنده بخوام بگم قرآن مجید حقوق بشر توش حرف اول را میزنه رایج ارتباطی با حقوق بشر نداره ضد حقوق بشر را مدرنیته آشکار کردهها اینا آشکار کرده ها و مخصوصاً تو این ۴۰ ۴۵ ساله آفتابی شده چه آمده داریم بنابراین آره مشکل اصلی ما تو این زمان اینو که الان که نگاه میکنیم اولین مشکلمون اینه که دینمون با حقوق بشر نمیسازه از مسئله اول تا آخرش نمیساز من این را بحث کردم اگه ببینه چند جلسه بحث کردم مسئله اول رسالای عملیه رو بحث کردم ورزش درآوردم که عیناً تو مسئله اول به شما میگید در اصول دین باید تحقیق کنی در فروع دین باید تقلید کنیم بنده رو آوردم که حرف شما حرف شما از حرف پاپ ناجورتر شما اینو شما میگید چه اعتقادات چه احکام همه چیشو باید از ما بگیری دقیقاً همونجور من وقت نمیدونم چقدر دارم عرض کنم خدمتتون که میگم این را گذاشتم فتوا را کنار هم دیگه فتوا مشهور تقریبا اجتماعی شما دارید میگید همه دین را فقط و فقط از من باید بگیر تعجب بکنین بگید اینو نگفتند ولی میگم گفتن تو مطرحش کردم بزارید اشاره بکنم که سال تو ذهنتون میگه اولش مسلمان را انسان مکلف باید مسائل اعتقادی رو اصول دین تحقیق کنه چشم خواستم تحقیق بکنم نگهدار هر کتابی که مخالف عقاید اسلامی باشه حرام خوندنش حرامه درس دادنش حرامه درس گرفتنش حرامه و باید آتش بزنیم تورات و انجیل را وسیله نگاه اینجور نکنید عرض کنم خدمتتون هر کتابی که توش یک اعتقاد غیر اسلامی باشه نگهداریش حرامه بعد نابود کنیم خوب حالا چه اعتقادی غیر اسلامیه یکی تشخیص میده چه اعتقادی غیراسلامیه دعواست خود آقا تشخیص میده که اعتقادی غیر اسلامی باشه خواستم کتابی که اعتقاد غیر اسلامی توشه کنار بذارم کدوم اعتقادات غیر اسلامیه کی باید تشخیص بده خود این آقا بنابراین به من میگی تحقیق کن کتابهایی که باید بخونیم من بهت میدم کتابا رو من بهت میدم او که کتاب هام فقط اعتقاداتی توش اومده که من قبول دارم من اسلامی میدونم تعجب نکنید همین الان یک کسی میگه کتابهای عرفانی غیرسلامیه یک همین الان کتابهای عرفانی اسلامی آتش بزنه آتش بزنه آره خب ببین من باید پس به فتوای او عمل کنم اعتقاداتم را آقا به من درسته گفتی برو تحقیق کن چجوری تحقیق کنم تو به من میگی که فقط باید این کتاب های که من میگم بخونی هر چه را که من غیر اسلامی میدونم تو حق مطالعه نداری حق نداری نگهدار همین جام همه دارید کار حرام انجام میدید که اون زیست شناسی و اینها با نظر مرجع که نمیسازه که نظریه تکامل و زیست شناسی آتش بزنیم روزنامهای که جمله غیر اسلامی توش باشه حق نداری بخون این یک فقه گونه میگم تو مسئله اول که شروع میکنم ازش در میاد که ۵۰۰% همه چیزتو باید از من هم باور هم اخلاق تو چرا میگم اخلاق تو برای اینکه میگه اگر من فتوا دادم که تو واجب است کسی را که تشخیص دادی که بدعت در دین گذاشته تهمت بهش بزنی بهتان بهش بزنی باید بزنی باید بزنیم اخلاقمه دیگه بنابراین فقه خداش چه خداییه خدای این فقه چه خداییه خدایی که صدها حکم ظالمانه داره بنابراین فقه اعتقاد من را هم خراب میکنه اعتقادم را خراب میکنه اخلاقم را خراب میکنه اون وقت ما میخوایم از یک همچین فقهی قانون در بیارید و جامعه را اداره کنیم درد کجاست هر چقدر داد بزنیم که آقا قرآن چیز دیگری میگه قرآن چیز دیگری میگه مکرر داره میگه به من بعد از ۱۴۰۰ سال تو فهمیدی چه جواب بدم میگه بعد از ۱۴۰۰ سال بزرگ فهمید میمونه دیگه آدم بله بله من نمیدونم خدا به من گفت تو را روی این قرآن مطالعه کن تحمل کن تفکر کن تعقل کن به من گفت منم تعقل کردم من به این نتایج رسیدم پیشینیان به هرچی میخوان رسیده باشند من نمیدونم چه عواملی باعث شده اعتقادات معین بشه اعمالمون این بشه اخلاقمون این بشه و همه چیزمون خراب بشه ببخشید که خسته کردم به چی میگیم مشهود این اصطلاح جاییه که مثلا ۸۰ ۹۰ درصد عالمان چیزی را گفته باشه حداقل ولی مثالهایی که زدم الان مثلا مسئله ارتداد مثلاً بسیاری از عالمان مثل ساعت جواهر امثال اجمالی همه گفتن من با احتیاط میگم مشهوری خودشون مدعی هستند که اینا اجتماعی یعنی این مطالبی که الان عرض کردم از فقه این مطالبی که الان عرض کردم اشاره گفتم برخی میگن بچه هاش هم بچه های نابالغشم برده میشن که گفتم برخی گفتن بقیه وسیله آیت الله خمینی اینایی که نقل کردم الان چند تا نکته همش توی تحت وسیله آیت الله خمینی خرابش بکنی ما خیلی خوبی این کار را انجام میدیم عرض میکردم اگر اتفاق نیفتاده باشد خداوند اون روز رو طولانی میکند آنچنان که ظهور اتفاق میافتد طولانی طولانی زندگی میکنه یعنی چی زمین زندگی روزی که طولانی میشود یه عده تو آفتاب داغ طولانی اونا از سرما میبینند اصلا نمیفهمه معنای این حرفش سرباز امام زمان در یه لحظه اینجا در یه لحظه در آرژانتین در تهیه خودش انجام و بسیاری از موارد دیگری از مردم بدون محاکیه گردن زده میشود باور کردیم یا عادت کردیم به این حرفای خلافت که امام علی خوابیده بود در دامان پیغمبر نماز شد پیغمبر کشته نگه داشت یه مدتی که فرصت بشه نماز بعد خورشید یکی از دوستان تعبیر معجزات پیغمبره که اون بالا مثلادر شاهد حرفش میگفت یه عدهای از مسافران شما استاد حالا تو اخبار اومده که مسافران جمله بعد فرض کنیم که پیغمبر از کجا معلوم که به من چه ربطی داره شاید یکی دیگه شهر دیگهای این کارو کرد در مورد ارثیه یه نکته رو بگم طولانی شد در مورد ارث تاریخی از دوستان زرتشتی صحبت میکردم حالا غیر از اینکه حوادث یعنی یه مواجهه بسیار عجیبی در بین این اقلیت مذهبی در ایران وجود اگر در خانواده مسیح داشته باشند خانواده متعلق میشه و این یک وسوسه برای هر بچه زرتشتی مسیح فقط ثروت متشکر بحث گرایی علوم تجربی ما به درست یا نه این برام سوال بسیار متشکر بله همونطور که میفرمایید اولیها گفتند که قدیم که یک گزاره در صورتی علم داره علمی است که اثبات پذیر باشه به لحاظ تجربی بعیها گفتن که اصلا گزارشی که ابطال پذیر نباشه به صورت تجربی بی معنی بی معنی نه مثلا جمله خدا طبق حرف اونا خدا وجود دارد مثل اینه که کسی بگه این جمله عین اینه که بگه سه شنبه سرخ است خدا وجود داره همه چیز باید قابل اثبات یا قابل ابطال تجربی باشه یه جور دیگری بیانش بکنیم یک گزارش در صورتی علمی است مقصودم از علم نه علمی که ما الان بکاریم مقصودم ساینسه نداریم نه ساینس یعنی علوم تجربی را علوم تجربی ما همشو میگیم علم واژه یک گزارهای در صورتی میتونه جز علوم تجربی باشه قابل اثبات یا ابطال تجربی باشه این حدش قبول اما وسیعتر از این نه قبول نداره به کار میاد اونجا به کار میاد که این کارهایی که شما دارید انجام میدید روی کتاب مقدس کارهایی که کردی کدامش تو حیطه علوم تجربی میگنجد کدامش نمیگنجه اونجا که میگید این پوست مربوط به قرن سوم میلادی مربوط به علوم تجربی اونجا که میگید این ادبیات مال قرن اول قبل از میلادی تو کار قابل اثبات یا ابطال اما این جمله ماورا الطبیعه نیست که بتونه تو طبیعت دخالت بکنه در مواردی این نه قابل اثبات تجربی نه قابل ابطال تجربی ولی ما هم حرف شما را قبول نداریم این مواردی که گفتی اینکه یه ماوراطبیعهای هست که یک کسی گزینش کنه وحی بهش کنه نه قابل اثبات تجربی نه قابل ابطال تجربی باور داریم مقصودم تجربیه ها نه اثبات عقلی نه نه ببینید عرضم اینه این حرفی که زدی اون دروغ شما اینجا میپذیرم که اگر شما گفتی که این پوست مربوط به قرن سوم میلادیه مال عود قرنه یه گذاره گذاره علمی چون قابل اثبات و کس دیگه میاد آزمایش میکنه میگه آقا اشتباه کردی مربوط به قرن چهارم پس قابل از این درازتر نکن نگو که ماورا الطبیعهای نیست که بتواند به یک کسی وحی بکنه تجربی به صورت تجربی نه قابل اثبات انتقادی نه استدلال عقلی حالا به هر حال استقلال عقلی اینجا دیگه اینجا تجربه نه با هیچ تلسکوپ و میکروسکوپی من نمیتونم اثبات کنم که این پیامبر بوده یا نبوده بله عقلم حکم میکنه که کتابی که جلوم هست مثلا نمیتونسته محصول زمینی حجاز ۱۴۰۰ سال پیش باشه ادعایی که دارم تجربی نیست حکم عقایدی تجربه مقصودم بازم تجربه رو اما به صورت های مختلف به کار میبره مقصود تجربه حسی تجربه حسی نیست آره آره ممنون بله در فلسفی علم در صد درجه میجوشه دین قابل ابطاله درسته پس علمیه چرا چون مشخصه شما میتونی آب را اندازه شد اگر جوش نیومد بخار نشد این فرضیه که آب در ۱۰۰ درجه میجوشه این قضیه علمیه گذاره علمی ولی اگر مرغ دیدیم که در درجه جوشید اینو میگن که تعیین نمیکنه این نظریه رو این خیلی نکته که اون چیزی که در حالت است ما معمولا یکی از روش های یعنی چی یعنی متعدد موارد تایید کرد این تقویت میکنه هیچی نیست جز فساد این اصلا کاملا غلط که خیلی کمتر شده حقوق خیلی زیاد بود فقط ماهیتا اصلا رئیس جمهور میشه همین الان بخاطر اون جریانی که با اون خانم داشته رابطه داشته اینو میخواد یه چیزی نوشته بودند بالاتر نیست رئیس جمهور هست هرکی میخواد باشه ولی این باید به خاطر اون رشوهای که داده مثلاً با اون خانم حقوقی که به اون خانم داده باید محاکمش کرد یعنی اینجوری نیست که این ملاحظه رو ندارن دروغ گفتی دادگاه دروغ ما اقتصادی حداکث دانشگاه ۵۷ و اینا سال ۵۷ مردم میگفتن عکس آیت الله خمینی تو ماهه دارم سوال زیادی بیان کنم آیت الله خمین به نام انقلاب فرهنگی دانشگاه اسلامی یعنی چی مثلاً فیزیک اسلامی و غیر اسلامی داره علوم انسان انقلاب فرهنگی نبود یه انقلاب سیاسی بود یه انقلابی بود که میخواستن تسویه حساب کنن به گروههای سیاسی مخالف دانشجو تو دانشگاه نمیخواستن فدایی دیگه نمیخواستند اونجا تو دانشگاه مثلا پایگاه داشته باشن دفتر داشته باشند به نام انقلاب فرهنگی دانشگاه اسلامی یک جمله یه آیه قرآن این آیه را خیلی باید بهش توجه کنیم و به کار ببریم این جمله که غرب اینجوریه این تعبیرات تعبیرهای درست نیست لی سوواء یک جور نیستند یه جور نیست اهل کتاب اون وقت بعدش میفرماید من اهل الکتاب امت قائمت و چی و چی الائکه هم الصالحون آنچنان میگه تو همین اهل کتاب آدمای فوق العاده حسابی هم هستند یک جور نگو یهودیا اینجورن مسیحیا اینجورن غربم همینجوره حالا چون شما فرمودید من یه نکتهای رو عرض بکنم ببخشید چون ایشون سوال نکرد ولی خب من جواب میدم عرض کنم خدمتتون که یه تیکهای داره مرحوم مطهری بد نیست اینجا مرحوم مطهری یه جوراتی داشته که یادداشت هاش همین نوشته ۴۰ برگم بوده همه دفترچه یه جزوه مربوط به سال ۱۳۳۸ سال تولد من مالوم سال بوده در اونجا یه یادداشتی داره میگه مای چیزی داریمهم یه چیزی دارد ما میگیم زن و مرد نامحرم را توی اتاق تنها نگذاریم وسوسه میشن غربیها میگن یک کسی یا با قدرت تنها نذاریش اگه با قدرت تنها شد چی میشه آره آره اونجا میگن قدرت آدم را با قدرت تنها نگذار نظارت بکن برش قدرت مستی میاره قدرت سرکشی میاره آره البته یکی از اسمش قدرته و ما مخصوص این جمله را خیلی وقتا پیشش تو همه جلسات میگیم قدرت اشاره کنه عرض کنم خدمتتون که آره این بخوام بگم یه کسی مثل ایشون ۱۳۳۸ الان کسی حرفی بزنه هنر نیست ۱۳۳۸ خیلی این حرف مهمه که توجه بکنه بگه آقا ممکنه یه چیزی ما داشته باشیم یه چیزی اونا ارزشمند باید بگیریم مال اونا باشه ما باید ببخشید تفسی تمام شما اگر اندیشه باشه بسیار متشکر دوتا نکته یکی اینکه قرآن برهان است و حرفاشو با برهان زده اینجور نیست که قرآن از برهان جدا باش اما نکته دوم اینه که یک من یک چهار پنج سه چهار سالی فاصله افتاد قبلا میومدم سه چهار سال دوره قبل یه دوستی بود تشریف می آورد به نام آقای مصیب دوانی اسمشم یادم مانده دو سه بار از من میپرسید دو سه بار پرسید نمیدونم یادش میرفت بعد جلسه بعد میپرس ۲ سه بار میپرسید که یک زمان شریعتی دنبال من ما دنبال او راه افتادیم یه زمانی کی گفت بیاد دنبال من ما دنبال من و به هر زبانی میخوام میگفتم که نه من درست برعکس میگم هیچکس دنبال اصلا بزرگترین اشتباه انسان اینه که دنبال کسی دنبال هیچکس نباید رفت خود را به دیگری سپردن معنیش اینه انسانیت خود را زیر پا گذاشتن خود انسان باید فرمانروای خودش باشه درست اون جملهای که بنده میگم اولا خدا با من فرق داره او خداست گوینده من یادم بنده بگویم که من استدلالم اینه اصلا کسی حق نداره از من تبعیت کنه حق نداره استدلال بشنوه اگر استدلال را درست یافت بعداً که فکر کرد اون وقت از من تبعیت نکرده که از خودش تبعیت کرده که استدلال را در واقع از استدلال استدلالی که خودش تایید کرده میخوام این اینکه تاکید کردم به این قضیه این جمله را برسونم نه نه اشتباهاتمون اینه که به اون آقای دوانی که سالهاست خدمتش نرسیدم عرض کنم که یکی دوبار اشاره میکردم بعد از جلسه بود نه اتفاقاً حرفم اینه که اشتباه انسانها اینه که دنبال کسی میافتند دنبال هیچکس نباید افتاد هیچکس حتی محمد بن عبدالله استدلال محمد بن عبدالله را باید شنید خودش اینو میگه ها حتی قرآن حتی قرآن میگه آره میگه انا انزلنا قرآن عربی فرستادیم به زبان تا تعقل کنیم نگفت چشم بسته بپذیر که اگر عقلت به کار انداختی ۲ معلومه که وقتی میگه ما فرستادیم که تعقل کنید معنیش این نیست که حالا اگر تعقل کردید این باطله تبعیت بکن اون آیه هم که میگه احسنه یکیش سخن پیامبره قرآن مجید و پیامبر دعوت به تبعیت نکرده نه پیامبر نه قرآن دعوت به تبعیت کورکورانه نکرد بلکه تبعیت کورکورانه را رد کرده الذین اذا ذکرو به آیات الله علیهها اونایی که وقتی یه آیه خدا را میشن من چشم و گوش بسته روش حتی آیه را آیه برای قرآن نمیگه چشم و گوش بسته نه پس قرآن مجید تبعیت کورکورانه پیامبر تبعیت کورکورانه طلب نمیکنه حتی پیامبر بشنو استدلال بشنو و خواهش اون جلو اگر انسان نباشه و هستی نگاه کنه هستی یک بیابان این انسان هستی جایگاه انسان و چقدر مهمه در فرهنگ ما این مطلب که دین برای انسان اومده یا انسان من به نظرم میاد که دین زاییده افکار انسان انسان بر اساس همون فرمایش خود استاد درون من صادقانه داره بیان میکنه که انسان هست که دین را به وجود میاره متعد اگر از ناحیه خداوند بود باید اخلاق فطریه ها صداقت فطری ما میایم میگیم اسلام اسلام چه رنگیه اسلام القاعده اسلام شیعه اسلام حنفی بنابراین انسانی که به دنیا معنا میده انسانی که به هستی باید توجه کنه اگر ما ببینیم امروز انسان های شجاع و صادق فرهنگ ما داشتیم هم انسان بسیار ضعیف و تشکر میکنم از بیانات استاد در لذت خیلی متشکرم متشکر خواهش نه نه معذرت نه تو فلسفه دین آیین هندو دین نه دین تو تعریف فلسفه دین دین تو رشته تاریخ ادیان هم دین کلام در اون دینی شما که اونم با آیه لکم دینکم ولی دین دیگه بستگی داره که دین چه جور تعریف کنیم تعریف عرض میکنم اگه میخواین تو فلسفه دین که تعریف یکیش تعریف میکنن دین را اونجا آیینه هندو دین شمرده میشه توی تاریخ ادیان هم دین شمرده میشه ولی اگر در اون دینی کسی باشه باشه نمیدونم میکروفونشون اینجا روشن نمیشه درست بشه که جناب استاد بازرگان عذر میخوایم نمیشه وصل بشه ببخشید تلاش دارن میکنن عذرخواهی آقا خیلی خوش آمدید ما خیلی تلاش میکنیم که به جوان بیاد ولی موفق بودم و اعتراف میکنم که هر چی نگاه میکنم هم سن و سال خودم یه ذره جوان طاهری مهندس و هر چیز که ذره بین حداقل ۲۳۰ هم به ۲۰ سال ۳۰ سال نسل زد که نمیاد حداقل که یه ذره آره خیلی خوشم آمد انتخاب مشهور یا مشهوری آیا سنتی جوابگو هست جواب من حداقل دوتا راه میتونم جوابگو نیست و اساسا یعنی فقه جوابگو نیستیم آقا راه حل اینه که این سیستم قرآن چه قرآن و سنت قرآن و حکم خودش رو در مسائل عبادت دوم که به ذهن من که نه این سیستم همش مشکل دار بوده مثلا فرض کنید علم اصولی درست شده که بی توجه بوده به حقوق بشر عدالت اجتماعی و خیلی مسائل دیگه پس حالا ما بیایم این سیستم داشته باشیم ولی یه علم اصول جدید درست کنیم که اون علم اصول جدید مثلا حقوق بشر توجه میکنه به عدالت انسان توجه میکنه به یافتههای علم تجربی توجه میکنه و در عمل همین مثال های عملی جدید با یک اصول فقه جدیدی که تمام این مسائل در نظر شما آیا نگاه سیستم از اساس اشتباه بوده ما اصلا نیازی نداریم بسیار متشکر ۱ قسمت من میکنم فرمایش شما را یک بحث اینه که من قبلا حالا تو این جلسه نمیدونم چهارشنبهها نبوده ولی جاهای دیگر زیاد گفتم این را که بنده معتقدم که روایات ما از همه انسان ها میخواد که به اندازه وسعتون تفقه کنید به اندازه وسعتون تفقه کنید تکلیف تفقه تکلیف عام البته برای تفقه کردن باید چه بسا کمک هم گرفت یک کسی بیشتر نیاز به کمک داره به کسی کمتر نیاز به کمک داره این مبناروایت را میگم عرضم اینه که تکلیف عمومی اینه که به اندازه وسع شان توقف کنند به اندازه وسعشون و کمک هم بگیر این یه حرفه اما حالا هر کس میخواد کار بکنه حتی خودش طرف میخواد کار کنه چه کار کنه گام اول اینه دوتا اصلی دین ما کنار گذاشته شده که قرآن اصلا کنار گذاشته شده جاش چیزهای اومده که مناسب نیست اصول رفیق منابع منابع دارای حجیت را اولین کاری که باید مشخص کنیم آره در خودم چون همه حرفی که میزنم بگم برای خودم همونطور که اونجا بود بنده برای خودم بین آره ۴ تا منبع داریم که دو قسمت تقسیم میشه فطرت عقل این پیامبر باطل کتاب سنت پیامبر ظاهر به همین ترتیبم هستند به نظر من آنچه رایجه اینه اجماع شهرت خبر واحد اجماع شهرت خبر واحد هیچ کدومشو قبول ندارم اسما میگن که کتاب و سنت و اجماع و عقل شعار اجماع شهرت خبر واحد شهرت شهرت خبر واحد یعنی چه همه این فتاوایی که دادن حداکثر اینه که مبتنی بر خبر واحدم نداره یه جاهایی که جای خاصی قبول دارم یه جاهای خاصی قبول ندارن یه جایی که حق الله و عقل حرفی برای گفتن نداره و منم مجبورم عمل کنم بشم عمل میکنم مثلا گفت سجده بکن تو نمازت ولی من نمیدونم تو سجده چی بگم یه روایت ضعیف گفت تو سجده سه تا سبحان الله بگو چرا آقا اینجا ساده گرفتم دوم اینکه عقل حرفی برای گفتن نداره اما همین خبر واحد رو اینجا اینجا خبر واحد ضعیف را پذیرفتم اما اگر یه جایی میخوام فتوایی بدم که نتیجه اش اعدامه مردمه اونجا خبر واحد که هیچی خبر عالی هم به کار نمیاد خیلی سخت گیری اونجا فرقش اینه یک حق الناسه و اصل توش احتیاط نه سهولت حق الله اصل توش سهولته آسونیه حق الناس اصل توش احتیاط یکی دوم اینکه تو این قسمت عقل حرف برای گفتن داره چی بگم عقل حرفی برای گفتن نداره این دوتا فرق را داره اینجا خبر واحد را هم عمل میکنم ولی اونجا اونجاهایی که عقل حرف برای گفتن داره هرگز به خبر واحد عمل نمیکنه مهندس بازرگان بفرماید بله بله بفرمایید بفرمایید باید از ما باید بخونم همسایه داشتیم تعریف میکرد میگفت مشکلی پیش اومده کتاب خاصی جدید رو متوجه اسلام در مکات بسیار متشکر خیلی استفاده کردم این مثال دومی که زد این نکتهای که فرمودید که آدما عادت کردن و فلان اینا یکیش آره این درسته من حاضر نیست کلمه مشهوری برای من قبل از اینکه جناب بازرگان بفرماید اتفاقا برادرم عضو دانشگاه مفیده قمه و ویراستاری هم میکرده قدیما میگفت این کلمه مشهوری غلطه مشهوری مشهور درسته حق با جناب استاد بازرگان هست انشالله تکرار نمیشه مشیریم که فعلا سوال ندارم اعتماد به نفس و استدلال های فاخری که آقای دکتر میفرمایند مسلمان باشد حتی همین الان که در قهساری ایمان دینی هستیم در جامعه باز حرف شنونده داره و پیامش نافذه این به خاطر معجزه قرآن است و من تبریک میگم به ایشون و تبریک میگم از طریق نوارهاشون فایل هاشون گوش میدن اگر شما چرا در سه ثانیه ضربه میزنه برای اینکه قرآن است استدلال ایشون مناظره های ایشون تسلطی به قرآن ندارن آدمی که بخواد دین ورزی کنه و از قرآن مایه نگیره زبانش قفله هرچی میگه غلط در میاد در جامعه چرا برای اینکه پشتوانه قرآنی نداره اگه پشتوانه قرآنی داشت مثل ایشون دعوت میکرد اسلام هیچ امری ناخوشایندی نداره هر امر و هر حکم ناخوشایندی است که با وجدان بشری با عقل بشری با خرد زمان ناسازگاری داره حتما حتما چون این ضبط میشه من میگم شاید چهار تا جوان گوش کنن گوش آقا هر چیزی که با عقل و وجدان حقوق بشر باشه قرآنی نیست قرآن هیچ چیزی که ناخوشایند بشر باشه ندارد به همین دلیله که کارهای در نماز اجبار اینا تو قرآن نیست در قرآن شده در اسلام هیچ کدومش خلاف وجدان بشر نیست هیچ وقت هم نبود قرآن و مادون عقل باشه بهتره تو جامعه به یک فهم آزادانه از دین به یک دینی که مروج چند قرن گفته شده ۵۰ سالم عملی پیاده شده و نشون میده که نمیتونه این باشه چون دین باید در خدمت جامعه باشه و اگر اسلام ناخوشایند باشه نقض غرض من متشکرم از استاد که همیشه چیزهای خوبی از خواهش میکنم آقای مشیری هم ببینند سلام علیکم نباشه هیچ وقت نمیتونیم رو پیدا خیلی مهمه به تلاش من برمیگرده با توجه به اینکه من باید تلاش کنم احسنت خدا به دست بیارم سپاس از شما بسیار متشکر عرض کنم که میگن که دیگران هم حتی فخر رازی و دیگران هم گفتن از این لازمش اینه که حکم عقل را به رسمیت شناخته قرآن چون گفته داور خرد انسان داور اگر ما با خردمون نتونیم تمیز بدیم که کدوم حسن کدوم حسنه دیگه ابزار دیگری نداریم اما اون نقطهای که فرمودید بله آدم در راه خدا قدم برداره گام برداره گام بعدی را خداوند براش روشن میکنه و این حکم چیه قرآنی است درسته حق با شماست استفاده کردیم دستتون درد نکنه اما میبینیم مقدمش فرمایش میکنیم که طلا و قرآن لحظهبسیار متشکر ببینید علوم اسلامی مفهوم مطهری گزارش داده است اصول فقه اینه فقه اینه گزارش داده ولی یه جاهایی هم نقدهای جانانه کرده مثلا یه جا میگه آقا این فقهای ما که میگن ما اصولی هستیم واقعیتش اینه که اخباری هستند همشون اخبارین اصولی نیستند فقهای ما فقیه دهاتی فتواش رنگ و بوی روستا داره فقیه شهری تحت تاثیر میگم عرض میکنم ایشون گزارش داده خودشم لابلا نقدهایی داره ولی واقعیت اینه که اصلاحات خیلی جدی میخواد مطالعه رایج ما که همون یکی از معضلات اینه که همه اصول فقهی که داریم خودشم بهش فتوا داده نمیشه مطابقش ولی در عین حال اون نباید ثابت باشه و باید توش به اصطلاح چه کرد عرض کنم خدمتتون که این مسئله که فرمودید قرآن رفته خیلی خوب بله همین گونه است قرآن رفته کنار گاهی عالمان میگن که کسی همین الان گفته میشه بین عالمان سنتی که کسی ممکنه بیاد حوزه علمیه قم و بخونه و مرجع بشه و قرآن نبینه ممکنه همچین چیزی عالمای سنتی به اصطلاح اعمال پیامبر با ارتباطش با قرآن و شما فرمودید نسخ و امثال اینها ببینید نسخ را یکی از معضلات چیه که خیلی محدوده اش کنیم نسخ باید قطعی باشه فقط هم با قرآن یکی دو مورد که معلوم باقیشو باید بزنیم کنار هر آیه ای که مفسران دیدند که به ذهنشون جور در نمیاد با اون یکی آیه میگه نصب شده مثلا میگه آیه لاکراه فی الدین میگه با آیه فلان نثر شده قطعی باشه آیه قرآن وقتی اومد و قطعی بشه که نصب که داریم چند تا مسئله است در مورد شراب که نصب شده که اینها مسلمه با خود قرآن با سنت اصلا نمیشه قرآنو نسخ کنه برخی قائلن اگر قرار شد با سنت قرآن نسخ کنیم که اون وقت نمیشه سنت را به قرآن عرضه کنیم که روایت به قرآن عرضه کنیم مگه میشه که پس بنابراین دیگه نمیشه به قرآن عرضه کنیم نباید همچین چیزی صورت بگیره اعمال پیامبر شما فرمودید ارتباطش با قرآن چیه من جواب همه خیلی تکراری نکردم این بد نیست این جمله رو ببینید این پیامبر یا پیامبر بوده یا نبود اگه پیامبر بوده مطابق قرآن عمل کرد خلاف قرآن عمل نکرد اگه پیامبر نبوده آدم باهوشی بوده که دونسته این حرکت را به وجود بیاره آدم باهوشی بوده آدم بیهوشی که نبود ها یه آدم باهوش که میتونسته مردم را فریب بده مردمم قبول کردن که وقتی میگه امشب به من وصل شد مردم میپذیرن ازش یه همچین آدمی میاد بگه که دیشب به من اینجور وقت شده الان ضدش عمل کنه خوب میاد یه آیه میگه قبل از اینکه عمل کنه میگه همین الان نازل شد مایه دیشب یا نسخ کردم حتی پیامبر اگر پیامبر نبوده عملش باید مطابق قرآن باشه دیگه این آخرشه اگه پیامبر بوده که مطابق قرآنه اگه مطابق پیامبران نبوده باید مطابق حداقل هوشیار بوده عاقل که بوده میتونسته بگه الان به آیه نازل شد اما نیاز قرآن به سنت باز قرآن یک کلمه آورده در فهم آیات قرآن نیاز به سنت نداره کتاب مبین اگر قرار باشه قرآن مبهم باشه و روایت بیاد واضحش بکنه اون موقع قرآن روایت نمیشه عرضه کنه به قرآن خود قرآن روایت میفهمه نه قرآن در تفسیر نیاز به روایت نداره در تفسیر نیاز به قرآن روایت داره یعنی چه گفته نماز بخون نگفته چه جوری نماز بخون ولی یه چیز دیگه گفته ما هرچی پیامبر گفت اینجاها معلومه پس بنابراین قرآن به روایت به سنت نیاز نداره نیاز داری ولی برای تفسیر نه تفسیر تفسیر یعنی یه چیزیو مجمل گفته تفسیر نگفت از پیامبر بگه نماز بخونید ولی پیامبر بوده اینگونه بخونید به اصطلاح اینگونه است و در فهم قرآن ما نباید بگیم که قرآن به نظر من قرآن همونجور که خودش فرموده به اصطلاح کتاب مبین آشکاره و باید اینگونه من جلسه او دوره قبلی نمیدونم کانال منم است یک جلسه دینداری قرآن چی بود اسمش منتشر دارم در عین حال جلسه بعدی که خدمتتون میرسم اگه سوال بکنید خلاصه بهتون عرض میکنم خدمتتون هستم بله اگه دعوت بکنید ممنونم از شما زحمت کشید تشکر میکنم زیارت جامعه.
خلاصه:
لطفاً توجه داشته باشید که همهٔ مشارکتها در راه روشن ممکن است توسط دیگر مشارکتکنندگان تغییر یابند، ویرایش یا حذف شوند. اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (
راه روشن:حق تکثیر
را برای جزئیات بیشتر ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایش
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
تغییر عرض محدود محتوا