پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
راهنما دربارهٔ مدیاویکی
راه روشن
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
ازدواج و خانواده
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
[https://t.me/soleimani_ardestani/4614 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین بحثمون درباره محمد شناسی قرآن مجید بود و امروز میخواهیم به بحث ازدواج پیامبر و خانواده ازدواج و خانواده بپردازیم که هم در قرآن وقتی نگاه میکنیم مسائلی هست که شبهه داره و شاید پاسخ بهش سخت باشه و هم نکات فوق العاده مهم و به اصطلاح درس اموزی را داره که توجه بهش فوق العاده اهمیت داره درباره ازدواجهای پیامبر اشکالات زیادی مطرح شده و باید دربارش به هر حال بحث بکنیم ارشاد من امشب یه قسمتهایی را خدمتتان عرض بکنم که ۴۰۴۵ سال که یا بیشتر مسئله بوده و حل نشد و جوابها را شنیدم و هنوز برام مسئله حل نشده این نکته را برای این میخوام بگم یه مقدمهای و اون اینکه ببینید بنده گاهی گفتم که رشتم اسلام شناسی و کلمه فقه در آیات و روایات به معنی اسلام شناسی کلمه اسلام شناسی وقتی این واژه را به کار میبرند گاهی هم این تعبیر را کردم و میکنم که در حوزههای علمیه اسلام شناسی کار نمیشه اسلام شناسی خونده نمیشه ممکنه کسی از این جمله من برداشت رو بکنه که من دارم میخوام بگم مثلاً علمم بیشتره که نه نه من سخنم این نیست سخنم اینه که یه رشتهای دارم کار میکنم که معمول نیست وقتی میگم اسلام شناسی یک کلمه اسلام داریم یک کلمه شناسی دوتا واژه ترتیب شد وقتی میگم اسلام اشاره به چی میکنم وقتی میگم شناسی اشاره به چی میکنم اسلام را مقصودم یک مجموعه است که این مجموعه همه جاش به هم مرتبطه همه جاش به هم مرتبطه یعنی اینگونه نیست که این گوشش را دستکاری کنیم یه ذره یه گوشهاش را دستکاری کنیم این مجموعه کار خودش انجام بده نه یه دستکاری کردیم دقیقا مثل اینه که این دستگاه موبایل را یه سر سیم را یا قطع کنیم یا جابجا ببندیم دستگاه از کار میفته همش خراب یه مجموعه به هم مرتبط این مثالی هم که همین جا زدم خدمتتون و امشب میخوام ببینید تکرار میکنم به دلیل اینکه اهمیتشو میخوام بیان بکنم این گونه نیست که یک کسی بگوید من متخصص احکام فرعی هستم و سقم نداره اینا بگه معناش اینه که یک کسی بگه من متخصص مغزم ولی هیچ اطلاعی از بقیه بدن تو ندارم اون موقع دارویی برای مغز من میده که را از کار میاندازه قلبم را از کار میاندازه برم پیش این دکتر یا نه اصلا این دکتر متخصص یا نه اصلاً دکتره یا نه دکتری که دارودی برای مغز من میده که قلبمو از کار میندازه حسن من بهش میگم تو اصلا متخصص نیستی متخصص نیستی تو شما باید دارویی برای مغز من بدی که مغزم را مشکلش را حل بکنه حداقل ضرر هم نزنه به اعضای دیگر من بنابراین شما یه پزشک متخصص مغز و اعصاب هم باید بدن من را به طور کامل بشناسی شناختشم تنها کافی نیست نه یه چیز دیگر همون لحظهای که داری مغز منو معالجه میکنی همه بدنم را در نظر داشته باشید همشو در نظر داشته باشی یه ذره خون من غلظتش چیش به هم فشارش به هم نریزه همشو باید در نظر داشته باشیم به همین صورت میخوام بگم اسلام را کسی که کار میکنه اینجور نیست که بگه من این گوش راواردم من این گوشش را حرف میزنم به بقیهاش حرف نمیزنم به کاری ندارم بقیهشو کاری ندارم حتی اگه بگی من مثلا احکام فرعی عملی را کار کردم عقاید را هم پاک کردند ولی فعلا دارم کار احکام عملی میکنم کاری به عقاید ندارم واردی هر دو راها ولی داری خطا میکنی نه همین لحظهای که داری تو احکام فرعی عملی حرف میزنی فتوا در عین حال باید به همش توجه داشته باشیم کلشو از بین میبری همونطور که قلبم ممکنه پزشک از کار بیاندازه کلشو از بین میبری خوب این مثلا شما یه فتوا میدی با این فتوا عدل الهی را زیر سوال میبره با یک فتوا یه فتوایی میدی که معناش اینه که خداوند حکم ظالمانه داره اگر خداوند حکم ظالمانه داشته باشه خداوند عادل نیست عدل الهی اگر زیر سوال رفت اصلا دین بی معنی نمیده که من دیندار دیگه باشم خداوند عادل نباشه دلم میخواد دلم میخواد ابوجهل را ببرم به بهشت سلمان را ببرم به دوزخ دلم میخواد اون موقع من تلاش کنم مثل ابوجهل باشم یا مثل سلمان من نمیدونم اگه خدا قرار عادل نباشه ممکنه این کارا رو بکنه پس دینداری من بر این پایه بریم پایه استواری که یه خدایی هست عادل و حکیمه عدل خداوند و حکمت خداوند اگر کسی بیاد زیر سوال ببره مهمتر از اون مثالیه که گفتم قلبم از کار انداخت از اون مثال مهمتره از ریشه زده نابود کرده دین را کل دین را از بین برده اگر اینگونه عمل کنه همین کافیه که یه فتوا بدی معنیش اینه که خدا حکم سالمانه داره من دیگه فوری میگم اگر خدا حکم ظالمانه داره معنیش اینه که خدا عادل نیست اگر خدا عادل نیست من دیگه نمیتونم بهش اعتماد بکنم من برای چی خوبی کنم من برای چی فرمایش اطاعت بکنم ممکنه فردا بگه دلم میخواد اونایی که فرمان اطاعت نکردن اونا شجاعتر بودند که فرمان من اطاعت نکردن آدم شجاعی بودند آخه من چیکار کنم اینجاست که میگم اساسی این کلا در نظر بگیر همون لحظه کتاب نوشتم در مورد عدل الهی کتاب نوشتم چند جلد کتاب نوشتم عدل الهی را ثابت کردم کفایت نمیکنه اون موقعی که داری فتوا میدی باید عدل الهی را در نظر بگیری و فتوا بدی حکمت الهی را در نظر بگیری و فتوا بدی ها این یه مسئله میگم اسلام شناسیمم کلمه شناسی یعنی شناختن واقعیت آنچه که هست من میخوام بشناسم میخوام بفهمم حواسمون باشه من نمیخوام دفاع کنم عجیبیه یه حرف حرف عجیبی ها توی حوزه بشنوه یا آخوند میگه من نمیخوام از قرآن دفاع کنم این فوق العاده وحشتناکه این حرف من نیامدم که از قرآن دفاع کنم من اومدم قرآن را بفهمم من میخوام بفهمم من دغدغم اینه من اصلاً اومدم روی این زمین دو کار بکنم یکی اینکه به حقیقت تسلیم باشم و حقیقت دوم اینکه تلاش کنم مصادیق حقیقت را بشناسم الان که دارم اسلام را مطالعه میکنم قرآن را مطالعه میکنم یه بیشتر ندارم و اون چیه شناخت حقیقت شناخت حقیقت شایدم وسط کار که دارم مطالعه میکنم یه دفعه به این نتیجه شاید شاید من اینطور تعهدی ندادم به کسی شاید وسط کار بعد از ۲۰ سال کار ۳۰ سال کار به این نتیجه رسیدم که قرآن عقل نیست شاید من دارم تحقیق میکنم اگر به این نتیجه رسیدم چی عدس برمیدارم یا به این نتیجه رسیدم که تورات یا انجیل بیشتر منطبق بر حق است یه حرفی که میزنم واقعی است بنابراین اینکه میگم اسلام شناسی کار میکنم دقیقاً به همون معنایی که مسیحیت شناسی کار میکنن به همون معنایی که یهودیت شناسی کار میکنن قرآن را مطالعه دقیقا همون کاری که یه آیه از این مقدمه است بحثم میخوام چون بحثم امروز شبه ناکه و یه مقداری بحث این به این خاطر مقدمه شاید افراز را زده بودم ولی تکرار بله بله همین بحث امشب میخوام بکنم از شبهه گذشته جواب براش ندارم تسلیم من اینجوری نیست که کسی که سخنمون بشنوه من ادعا میکنم که من از هر چیزی دفاع میکنم بنایی ندارم من اصلا متعهد نیستم که حتما از آیه قرآن دفاع بکنم من اگر یه آیه قرآن را نفهمیدم میگم نمیفهمم میزنم توی گنجه تا آینده فکر کنم روش جوابی همه امشبم اشاره بهش میکنم دقیق اگر این نمیفهمم ها دو حالت پیدا کرد اگر دوتا حادثه رخ داد من دست از قرآن برمیدارم اگر ببینید اگر این دو حادثه رخ داد یکی اینکه اون نمیفهمم ها به پایه های دینم لطمه زد پایه و اساسش لطمه زد یه وقت شاخه است یه چیز غیر موثره یه چیز یه وقت اینه یه وقت پایه را متزلزل میکنه نکته دیگر اینقدر زیاد شد که قسمتو عمده دین را فرا گرفت تعدادش زیاد شد که عمده دین را در اون در اون حالت من دست برمیدارم از قرآن الان نیستا الان نیست بلکهبرعکسش هست از نگاه من قرآن کتابیست برای خودم اثبات شده این را هم قبلا عرض کردم که من نمیگویم قرآن کتاب خداوند است من میگویم با این استدلال برای من ثابت شده است که قرآن نمیتواند کتاب زمینی باشد من فقط این جمله را میگم برای من اثبات شده اینم با این استدلال من خودمو گزارش میدم شمام تکلیف خودت را گزارش دادم درون خودمو گزارش دادم شما فکر میکنی میبینی که استدلالی که من قانع شدم چمام قانع میشی یا قانع نمیشی بیش از این کاری انجام نمیدم پس شناختم به معنای دقیقاً این مسئله است یه بحث مقدماتی نکته دیگری که من یادتون بیارم تو بحثای قبلی یادآوری تکیه من بر قرآن ها روایت آویزون به قرآن چون قرآن ثقل اکبر روایت ثقل اصغره روایات چی که ما داریم عموما خبر واحد خبر واحدم در بهترین حالت زنی یعنی ۶۰ درصد اینا پیامبر فرمود ۶۵ درصد پیامبر فرموده در بهترین حالتا در بهترین حالت بنابراین به همین خاطر بنده میگویم این کلمه را من عقل گرای قرآن محور است عقل گرا هستند نقل را پایه و اساس قرار میدم پیامبر باطل را و قرآن محورم نه قرآن بس داد من حرفا را با دقت میزنم نمیگم قرآن بسنده ها که کسی بهم بگه پس سنت کنار گذاشتی نه قرآن محوره ولی نیاز به سنتم هست فرق یک کسانی هستند تو جهان اسلام که قرآن بسنده هستند یعنی میگن قرآن برای ما کافی است با سنت کاری نداریم و اینو نمیگم ها میگم با سنت کار دارم ولی قرآن محور قرآن محور اساس و نیاز حالا با این مقدماتی که چیدن میخوام برم سراغ مسئله ازدواج و خانواده و خوب خصوص پیامبر در خصوص یک مسئله داریم که اسلام بر ازدواج تشکیل خانواده ترکیب میکنه قرآن مجید تاکید میکنه در واقع میفرماد که این آیه رم بحث اینا یک چند بارم تکرار شده خلقکم من نفس واحدها لسککنوا الیها یه خورده متفاوت دو سه جا توی قرآن اومده خدا شما را از نفس واحدهای آفرید نفس واحده یعنی چی یعنی چی نه از نفس واحد از یک و از اون نفس واحد از این نفس زوجش را خلق کرد از تورات یه چیزی آمده تو ذهن ما که خداوند آدم را خلق کرد از آدم حوا را خلق کرد یه دنده اش را درآورد توش گوشت مالید جاش اومده و حالا جالب اینش برام جالبه که تا امروز هم ما مسلمان ها هم خود اونها میگن که دنده چپ مرد یکیش کمه یه نفر پیدا نمیشه که بگه خب یه نفر لخت به شما بشماریم ببینیم کم هست یا کم نیست کم نیست دنده چپ با دنده راست اندازه است تعدادش یکی اگر نه مثل ماشینی که چی میگن بریده باشه یه جوری ما راست نمیتونست دنده بود یه خورده کج راه میرفت باید مساوی باشه عرض کنم خدمتتون که جالبش اینه حالا نکته جالب اینه که تو خود تورات دوتا روایت اومده تو خود تورات تورات از منابعی گردآوری شده اون وقت بعضی ماجراهاست که دو بار اومده یه ماجرا دو بار اومده یه بار از اینکه تاب گرفته یه بار از این کتاب دیگه گرفته یه بار تو روایت اول میگه خدا از اول آدم را انسان انسان را زن و مرد آفرید از اول یه زن آفرید یه مرد آفرید از اول این روایت اولیه که تورات آورده که جالب هم هست تو این روایت اول میگه انسان را شبیه خود آفرید انسان را شبیه خود آفرید از اول هم اونها را زن و مرد آفرید نه اینکه اول آدم و بعد از آدم نه زن و مرد آفرید هر دو را هم شبیه خود آفرید در روایت دوم که بلافاصله و این روایت تو باب اول صفر پیدایش اومده تو باب دوم صفر پیدایش اومده که نه اول خداوند آدم را از گ آفرید در بینیش از روح حیات دمید بعد آدم تنها بود نیاز داشت خداوند به خاطر اینکه نیاز آدم را برطرف کنه او را در خواب عمیقی فرو برد یه دندش را برداشت جاشو با گوشت پر کرد دنده رو برداشت و ازش هوا را آفرید چون نمیتونسته یکی دیگه با گل قفل شد ناجور شد نه مقصودم این نه نمیتونسته ساخت یکی دیگه هم با گل بسازه باید حتما دنده اونو در میآورد و این کار را باید میکرد یکی با گل ساخته یکی دیگه هم بلدی که ماها که بلدیم که ردیف مثلا پراید تولید میکنیم هزار تا هزار تا که همه یکسان آدم کشه یعنی همه آها بله همه جوره همه به یه اندازه امنیت داره و فلان و اینها یه جور میسازیم درآورد و جاشو با گوشت پر کرد و البته این بازم اینجا اونایی که نقد میکنن به یه نقطهاش توجه بکنن که آدم حوا از آدم خر شد ولی مهمترش اینه حوا برای آدم آفریده چرا چون آدم تنها بود نیاز داشت حوا برای آدم آفریده شد برای آدم یعنی نه تفیلی در خلقت که از او بلکه برای رفع مرد آفریده شد این قسمت میخوام توجه بدم که اگر یک چیزی از جای دیگری اومده توی فرهنگ ما به اصطلاح حواسمون باشه که این یعنی یه جمله خودش معنا داره در قرآن مجید میگه خلقه و خلق منها زوجها لتسکوا الیها مثلا اینجا برخی اومدن روایت مشهور اینجور فهمیدهها مشهور نفس واحده یعنی آدم خلق منها از اون نفس زوجشو ساخت یعنی چی حوا تا شما مردا با این زنا پیشین زناتون آرامش بگیرید یعنی نیاز زن برای نیاز مرد آفریده دقت کردید چی شد من یعنی دقیقا روایت دوم تورات نوبت اول بهتر بود روایت اول بهتر بود چون میگفت که خداوند از همون اول زن و مرد آفرید از همون اول زن و مرد آفرید روایت دوم میگه نه آدم آفرید دندهشو برداشت زن و به خاطر اینکه آدم تنها بود برای رفع نیاز آدم خوب میخوام بگم این نکاتی که گفتم عرض کردم یه مقدارش برای اینه که توجه داشته باشید ذهنیت ما گاهی از کجا شکل گرفته و میایم تحمیل به قرآن میکنیم ما ذهنیت مون جای دیگری از یه جای دیگری میاد ولی به هر حال میایم و خب من این تیکش رو میخوام بگم من نفس واحده این کمش یعنی کی همه شما همزن هم مرد از نفس واحد یک نفس واحد اون نفس به زبان عربی و نفس چون تو زبان عربی مونثه یکی از مشکلات زبان عربی و خوبی های مشکل زبان انگلیسی هم داره و خیلی از زبانهای دنیا داره و زبان فارسی خیلی از این جهت برای من زیباست خیلی دوست دارم زبان فارسی که ۶ تا صیغه داره ۶ تا مثل عربی ۱۴ تا صیغه نداره صیغه ۱۴ تا یعنی زن و مرد ضمیرهاش فرق بکنه نه زبان فارسی زبان بسیار فخریمیه او او یعنی چی انسان زن یا مرد انسان شما یعنی چی شمایی که روبروی من ایستادی که انسانی زنی یا مردی نه شما نه انت نه انت تو عربی نهی نشی تو انگلیسی هی شی و یا اون وقت فعل ها فرق بکنه این زبان یه مقداری مشکلات هم مال زبان چه هست به هر حال تو عربی خود کلمات شمس مثلاً مذکر مونثه باید بگی الشمسو طلعت ولی ما مرده ها با خورشید اینجا به ضرر مرد کار کردن ما را گفتن مرده خورشید را گفتن زن خورشید مهمتره که از شمس الطلعت زنه مونثه ارغمه رو ها طلعه طلعه مرده مذکر خب این خصوصیت زبان عربیه که اشیا هم مذکر و مونث دارند اون وقت این خلقکم من نفس خود نه کلمه نفس مونثه تو زبان عربی به همین خاطر گفته واحده نگفت واحد تو کلمه مونثه میخوام بگم فمنیستها سواستفاده نکنند و بگن پس اون نفس اولی که خلق شد زن بوده نه نه این واحد مال اینه که کلمه نفس مونثه از اونور سوء استفاده نشه حالا ما که داریم قبول کردیم که خورشید زن باشه ما مرد باشه ما که قبول کردیم ولی دیگه یه جایی بایستیم عرض کنم خدمتتون که کلمه نفس مونث حالا یه سوال نفس مذکر بود یا مونث دنبالش و خلق منها دوباره ضمیر مونث زوجها دوباره ضمیر مونث به خاطر خلق من برخی از آیات مثلا بلی بلی چند تای است چند تای من نمیخوام رو این وایستم حداقل یه نفر حرف را زده من هم میگم که آیت الله جوادی آملی میگه که نفس نماز واحده اشاره به حقیقت انسانیته نه مذکر است و نه مونث اون وقت از اون حقیقت واحد حقیقت واحد را تبدیل کرد به مرد و زن که هم اون جملهای که میگه تا نسبتش آرامش پیدا بکنید یعنی هر دو تا زن نزد مرد و مرد نزد زن نه نفس واحده یعنی آدم اون حقیقتی که حقیقت انسانی نه مذکر بود مذکر و مونث یعنی فراتر از تذکر و تعنف بود ماده و نر بودن بود بالاتر بود بعد اینو تبدیلش کرد این زبراش ساخت یعنی چه یعنی از دو جنبه شما نگاه کنید اگه بگید مرد براش یه زن یعنی دوتاش کرد اون وقت حالا به تعبیر ایشون باز دوباره معنیش این نیست که مرد آرامش پیدا بکنه نزد زن زن هم آرامش پیدا میکنه نزد مرد طبق این بیان بنابراین میخوام این نکته رو بگم روایت قرآنی تورات روایت قرآنی خلقت و مرد هیچکس اون دوتایی که تو تورات بود نیست یه چیز سوم در واقع باید بگیم تا ادیان ابراهیمی سه تا روایت داریم خوب هیچی پس بنیان خانواده اینجا شکل میگیره زن با مرد آرام پیدا میکند مرد هم با زن تعابیر قرآنی هم هم جورهای جاهای دیگر هم همینه ها مثلا این تعبیر رو نگاه کنید هن لباس لکم و انتم لباس جای دیگری داریم که همون میزانی که حق برای زن هست حق برای مرد هم هست هم حق به سود زن هست به همون میزان که به سودش هست این حق متقابله بین زن و مرد متقابل و اون کلمه کلیدیشم هن لباس لکم و انتم لباس لهن یعنی زنها مسئول این هستند که لباس تو ادبیات قرآنی و روایی ما لباس و تقوا یک نوع مثلاً پرهیزگاری لباس یعنی که حفظ میکنه اون چیزی که حفظ میکنه اون چیزی که باعث میشه خطا نریم ما مسئول مرد مسئولیت نسبت به پرهیزگاری زن داره زن هم مسئولیت نسبت به پرهیزگاری شوهر دارهها و این خود این ماجرا اتفاقا قبلشم ماجرای نزدیکی کردن ها این ماجرا درباره نزدیکی کردن نزدیک کردن زن ماجرای زناشوییه داره میگه بحث درباره اونا حقوق متقابل دارید کار ندارم جای بحث دیگری که با همین آیه زیرا به تمام اون فتواهایی که میگه هر در اختیار مرده و چهار ماه بار اون هم نه به اندازه که ارضا بکنه زن را به اندازهای که به ثانیه تمام اون فتواها یم است با هن لباس لکم و انتم لباس لهن ناسازگار حتی گجمایی باشه یا روایت داریم یا نداریم که یا روایت داریم یا روایت نداریم یا روایتش سندش خوبه یا سندش خوب نیست اگر خوب روایت داشتیم سندش خوبه خوبه خوب بود تازه باید ضد قرآن میگه هنر لباس لکم و انتم لباس روایت ۲ میلیون روایت با سند خوب اگر با قرآن ناسازگار باشه دو میلیون فتوای اجماعیه اجتماعی یک عالم در طول تاریخ ضدش نگفته همشو میذارم کنار قرآن ناساز مسئله یکی از مشکلات یکی از مشکلات عربی اینه که هر وقت میخواد همه انسان ها را بگه حالا چی بگه زمین مجبور است مذکر استفاده بکنه یعنی شما انسان ها همه انسان همه انسان ها ولی این اگه تو فارسی اصلا مطرح نمیشد تو فارسی اگه بود همین که میگفت شما از یک نفس آفریدیم هیچکس تو ذهنش نمیاومد که این شما مذکر یا مونث برای زبان عربی نهم مجبور بگه نکن نه نمیتونه ما این دیگه قانون زبان عربی عرض کنم خدمتتون که اولا تو اسلام ازدواج یعنی امر مقدس و تاکیدم شده و دستور هم داده شده که بر عهده مردمه که به تزویج در بیارن افرادی را که بر عهدهشونه تکلیف این کار را انجام بدید ارزشمند بنیان بر بنیان خانواده اسلام تاکید کرده زن با مرد با زن و خانواده و حقوق برابر حقوق برابر و این مسئله جای خود خودش برخلاف مثلا مسیحیت تو یهودیت همچین چیزی هست که ازدواج امر پسندیده مقدسه ولی تو یهود ولی تو مسیحیت نه حداقل یکی از نویسنده نویسندگی نویسنده اصلی متون عهد جدید شخصی است به نام پولوس خود حضرت عیسی ازدواج نکرده تو قرآن هم نیست که ازدواج کرده و اونجا هم ازدواج نکرده البته ۳۲ ساله که چی شده حتما مثلا شاید نمیدونم رفته چون ماشین نداشته خونه نداشته نمیدونم چه جور بوده بهش ندادن شایدم من نمیدونم نکته اش چی بوده ولی به هر حال ما نداریم که ازدواج کرده ولی تو کلام کلمات حضرت عیسی نداریم که ازدواج نکنید نداریمم که ازدواج دستور اینجوری اناجیلی که موجود که مثلاً تو دنیای دیگر شما نیاز به همسر ندارید که تو دنیای دیگه مطابق قرآن نیاز که اونجا حضرت عیسی طبق اناجیل میگه شما زندگیتون تو دنیای دیگر فرشته گونه است و نیاز به همسر ندارید چون بحث زمین نیست مختصر عرض میکنم همون طوری که قبلاً حقیقت انسانیت نه مذکر بود نه مونث فراتر از مذکر و مونث بودن مال این دنیاست مذکر و مونث بودن مال این دنیاست در دنیای دیگر چون شهوت مال بعد حیوانی ماست شهوت مال اون حیوونیت ما و حیوانیت ما مال زمینه مال زندگی زمین نیست دوباره اون حقیقت ما نه مذکر است و نه مونث شهوت شهوت مال صرفاً بدو حالا این خب خیلی هم جای بحث داره خیلی نمیخوام راجع بهش ولی این یک شخصیت دیگریه توی مسیحیت که پولوس نام داره ایشون ازدواج حدود نیمی از عهد جدید را ایشون نوشته یا به ایشون منسوب ایشون میگه که من ازدواج نکردم ازدواج نکرده و میگه که هر کس مثل من میتونه ازدواج نکنه ازدواج نکنه یعنی ازدواج اسباب اسکرار هرکس به گناه میافته ازدواج بکنه خب این مخالف با اسلام نه اصل بر ازدواج ازدواجم صرفاً برای شهوترانی نیست آرامش پیدا کنید سکینه آرامش یعنی شما با زن و مرد با هم یه چیز دیگره فراتر از که گاهی هم حتی زن و مردی هم که سنی ازشون گذشته و چه مسائلی نیاز را هم ندارن باز هم خوبه نیاز نیست بنابراین حداقل مسیح تو مسیحیت بهتره آدما ازدواج نکنند کشیشها حداقل تو کلیسای کاتولیک که شش دیگه اصلا نباید ازدواج کنه کشیش نباید ازدواج کنه که خیلی هم فساد آفریده خیلی شل باشه مثال زدم یه پیچ کوچولو کار نمیکنه خراب میشه شما میگی ازدواج نکنه همین که گفتی کشیش ازدواج نکنه یه چیز دیگه هم گفتی که نارنج مردم اگر گناه کردن باید برن پیش کشیش اعتراف کنن دو تا جمله ساده شما خوب باشه میریم اعتراف میکنیم میگیم این گناه انجام دادیم کشیش هم میگه گناه رو انجام دادی برو ۵۰۰ بار ذکر را بگو حالا همین دوتا که گفتم خیلی ساده است بغل هم بزار فرض کنید یک زنی تو روستا مره پیش کشیش و سر شاخاش میکنه را اگر کشیش فاش بکنه نابود میشه این فرد عظیم به بعد او فردا مجرد ها ارضا نشده تمایل هم داره از این به بعد باید زن خودش را در اختیار کشیش قرار بده که سرش فاش نشه قرون وسطا یه مسئله بسیار جدی بوده بسیار جدی میگه آدم اسرار حتی اگه گناه کرد باید برم پیش یه آدمی بگه تازه او آدمی که ازدواجم ممنوعه براش رسما رسما ازدواج ممنوعه براش شما تو اخبار و اینا شنیدید ماجرا خیلی گسترده است که تجاوز به بچههایی که درس میداده بهش اینم یک قسمت ماجراست یک گوشه وقت خراب شد اون وقت میشه وقت میشه دین دست یه آدمی که فساد فاسد این مقصودم هست مثال نمونه ساده است ازدواج نکن خب نکن اعتراف بکن برو پیش کشیش اعتراف بکن چه اشکال داره اون که چیز بدی نمیگه او میگه برو هزار بار فلان ذکر بگو نه این دوتا کنار هم گذاشتیم در خلوت هیچکس نیست باید بیاد اون زن گناهی که کردی بگه من چه گناه کردم با او براش مجازات تعیین کنه انسان وسوسه میشه وقتی نیاز داشته باشه مسائل دیگری پیش میاد همین باعث شده که ازدواج نه ازدواج یک امر مقدس ازدواج کرد و مومنین باید وظیفه دارند توی اسلام اون کسایی که مجردن و نمیتونن ازدواج بکنن کمک کنن که ازدواج بکنند امر مقدس این قسمتش را میگذرم نه مقدس تشکیل خانواده و مسئله و اهمیت داره هلو میخوام برم سراغ پیامبر پیامبر ازدواج ازدواج کرد یکی از اشکالات اینه که چرا پیامبر متعدد ازدواج فرق داشته با بقیه مردم ۹ بار ازدواج دائم میتونسته بکنه چون منشا قرآنی نداره منم باشه اشکال حله اینو نمیذارم توی گنجه این نمیذارم چرا چون تو قرآن نیست این همچین قضیههای که پیامبر ای تصاح حافظ قرآن به من بگه قرآن پیامبر ۹ بار ازدواج بکنه ۹ تا همسر دائم با هم داشته باشه من هرچی فکر میکنم نیست توی قرآن بنابراین این را میسپارتاریخ یا روایات زنی نمیدونم چیزی که نمیدونم بحثم روش خیلی نمیکنم شبهم برام نیست حداکثر اینه که فقها گفتن پیامبر از مختصات پیامبر اینه که ۹ تا ازدواج اگر باشه این سوال دارم ها اگر باشه سال دارم اینها میگم شما اونجا که مرد چهار تا همسر داشت شما میگید که هر شب یکی باید پیش یکی از این زنها بخوابه اگه پیامبر ۹ تا داشته باشه شب نوبت که یکی میرسه این او زن ها یه مقداری مسئله میشه بدن پیامبر با بدن علی فرق داره اگر نیازه اگر نیاز پیغمبر با علی هر دو عربن و هر دو هم ها یک جورن که دیگه از یک فامیل و پسر عمو اگر نیاز بدنی این مسئله پیغمبرش اونم مسئله زن ها هم زنهاشو مسئله دارم نمیتونم جواب بدم هم نمیتونم بفهمم چرا پیامبر من نمیگم پیامبر با مثلاً سلمان چرا فرق داشته باشه من فوری میگم هیچکس جرات نکنه بگه چرا گفتی پیامبر باید یک جور باشه علی که شما بالاتر میدونید از پیغمبر علی اگر تازه علی هم کوتاه بیاد میرم سراغ حضرت عباس و دیگه هیچکس جرات نمیکنه هیچکی بگه همه کس دستشو بالا میکنه اون را عرض میکنم خدمتتون ببینید پیوند سیاسی توجیه آوردن بعد صحبت از حق زنها میکنم حق زن ها میگی پیوند سیاسی را میتونید شما حق فدای پیوند سیاسی کنید زنها میان ۹ نفرند نیاز دارند چطور چهار تا زن را گفتی اگر چهار تا گرفتی باید حتما تقسیم کنی هر شبی یکیش را گفتی گفته شده تو فقه هم گفته شده پیامبر من میگم شما چطور گفتید به همونا میگن شما چطور گفت چی در واقع ما بحثهای دیگه هم مطرحه برای اینکه توجیه کننده من حالا عرض میکنم خدمتتون من تا الان برام حل نیست قضیه منتها چون تو قرآن نیامده مشکل نیست نمیدونم بوده نبوده تو فقه اومده من خیلی بر خودم سخت نمیگیرم که من همین الان گفتم شما چهار ماه یک بار و اونم اندازه اجماعیه به راحتی میگم ضد قرآنه کنار میزارم مسئله دیگه تو قرآن آمده که باهاش مشکل آنچه میداند و مسلم است و هیچکس مخالفش نیست پیامبر ۲۵ سالگی ازدواج کرده با یک زنی که حدوداً ۱۵ سال بزرگتر از خود خودش بوده ۵۰ سالگی ازدواج دیگری نکرد باشه تاریخی ولی مسلمه تاریخی چیزی که مسکن یعنی مخالف نداره منم دارم جدل میکنم یعنی در دارم با چی بحث میکنم شما که اینجوری میگید این از مسلمات اون باشه باز هم صد در صد نیست اونچه که تاریخ نشون میده پیامبر تا زمانی که حضرت خدیجه در قید حیات بودن ازدواج مجددی نکردن هرچی بوده مربوط به بعد از حضرت یعنی هیچکس هم نگفتا یک آدمی یه مورخی یک کسی پیدا نمیشه آخه کسانی که اشکال میگیرن بر اساس چی اشکال میگیرید که پیامبر اینجور بوده بر اساس اینکه مورخان یا چی یا فقها اینجوری گفتن درسته همه گفتن که تا ۵۰ تا زمانی که پیامبر حضرت خدیجه در قید حیات بوده ازدواج نکرده تا اون موقع ازدواج نکرده یک آدمی که از ۲۵ سالگی تا ۵۰ سالگی با یک همسر بزرگتر از خودش ۱۵ سال زندگی میکنه و ازدواج مجدد هم نمیکنه اونم تو فضای عرب که اصلا معمول مردها چند تا زن به این آدم از این جهت وسیله مثلاً شهوترانی امثال اینها نمیچسبه نمیچسبه وصله تا ۵۰ سالگی این گونه بوده هرچی رخ داده بعد از وفات حضرت خدیجه رخ داده این یه طرف قضیه من نمیدونم دقیق تو تاریخ چند تا زن داشته ولی یه جمله میگم این جالبه برای شما این جالبه نقل کنم یک غیر مسلمانانی درباره ازدواج های پیامبر اظهار نظر کرده شما این را ببین این جمله را فقط میخوام حرف ایشون را نویسنده تاریخ تمدن ویل دورانت میگه روحیش را اول ببینید تو غرب قرن بیستم تو قرن تو غرب قرن بیستم ببینید جلوی چشم آدمها چه عینکی وقتی داره حضرت عیسی را بیان میکنه میگه حضرت عیسی باید خوشتیپ بوده باشد دلیلش چیه چرا حضرت عیسی باید شما از کجا فهمیدی که حضرت عیسی خوشتیپ بوده میگه از اینجایی که زنهای زیادی بهش ایمان آوردن این کاملا عینک ایمان آوردن به خوش بودن چقدر ربط داره تو ذهن شما یعنی همین الان من اگه دایی پیغمبری بکنم اون وقت یک نفر به من ایمان نمیاره چون خوشتیپ نیستم آخه اینکه چون خوش تیپ بوده زنها بهش ایمان آوردن این خیلی عینک عینک غرب قرن بیستمی پس میخوام بگم ذهنیت ویل دورانت چه جوری بوده ذهنیتش اینگونه بود این شخصیت وقتی به پیامبر اسلام میرسه این جمله رو میگه میگه پیامبر اسلام یه وسیله بهش نمیچسبه و اون اینکه شهوتران بوده چرا اکثر ازدواجهاش با اینکه متعدد ازدواج کرده ولی اکثر ازدواجهاش ترحمی بوده این تعبیر مال اونه چون اکثر ازدواجهاش ترحمی بوده با مثلاً اکثریت همون زنانی که یه اندازه اسمشون را میبرید همه سنشون اکثریت من نمیگم نداشته زن جوانها این فوری نه اینو به کسی نداشته ولی اینکه اکثرشون پیروپاتال بودن زنهای بی شوهری که باهاشون ازدواج میکرده و من اون که مسئله سیاسی و امثال متوجه نمیشم این را ولی این را من از قول ویل دوران نقل کردم اکثر ازدواجهای پیامبر ترحمی که البته حواسمون باشه بین ۵۰ تا ۶۳ سالگی پیامبر ازدواجها که میگیم بین جوانی و دوره چی گذشته بین ۵۰ تا ۶۳ سال که پیامبر وفات یافتنی ازدواج داده و در اینم تردیدی نیست این تعداد همسری که پیامبر گرفته اکثرش پیر بودند شما نگید توشم جوان بوده این قسمتها من خیلی مسئله ندارم یه چیزهای شبهه هست در مورد ازدواج پیامبر و اون اینکه مثلاً چرا با عایشه ازدواج کرد در سن کم که گاهی سن را زیر ۹ سال میارن این هم بهتون عرض کنم این ماجرا ماجرای تاریخی باز این ماجرا ماجرای تاریخیه روایت داریم که عایشه مثلا ۱۵ سالش بوده ۱۵ سالش بوده که پیامبر ازدواج کرده با ۱۵ سال سن بالای حساب میشده اون زمانها ۱۵ سال اما چرا ۹ سال و ۸ سال و ۷ سال و اینا برجسته شده به خاطر اینکه فضیلت به حساب میومده قدیم برای عایشه که کم زودتر با پیامبر ازدواج کرده باشه این فضیلت به حساب میومده مخصوصا برادران اهل سنت سن عایشه را پایین آوردن که فضیلت باشه برای عایشه در حالی که نه اونورشم داره ۱۵ تمام شواهد را بررسی بکنیم شایدم اینجا یه وقت گفت عرض کرده باشم ما شیعه هم حضرت زهرا را ۹ سالهاش میکنیم در حالی که ۱۸ سالش بوده ازدواج کرده ۱۸ سالش بوده شواهد میگما بحث که حضرت زهرا ۵ قبل از بعثت یا ۵ بعد از بعثت متولد شده این دوتا نقل قول هست اگه ۵ قبل از بعثت متولد شده باشه ۱۸ سالش بوده اگه ۵ بعد از بعثت متولد شده باشه ۹ سالش بوده شواهد خود تاریخی بیشتر یعنی همون ماجراها را که آدم کنار هم میچینه میبینه باید ۱۸ سالش بوده باشه و در ۲۷ سالگی هم عروج کرده ۲۷ سالگی نه ۱۸ سالگی یه مقدار غذایها فرق میکنه و مثلاً اون ماجرای غربیها کودک همسری و امثال اینها را میگن نه حداقل این دنیا نبود اینها میتونسته جور دیگری باشه یادمون باشه ها من دارم میخوام بگم چه جور بود شباهی یعنی یه چیزی وقتی شبه میشه که شما یقیناً بدون این شده اگه احتمال بدی که اینجور نبوده که نمیتونست اشکال وارد کنی که وقتی من میگم شواهد قویتر اینو نشون میده حتی تاریخ این ماجرا به صورت دیگری میشه یه مسئله پس تو ازدواجهای پیامبر یه مسئله دیگر در باب ازدواج پیامبر که من میخوام یه خورده روش اول برام مسئله گفت دو تا مسئله میخوام بگم اول دومیش میگم اول برم سراغ دومی یک ماجرا که خیلی از مردم میگن که چرا حضرت پیامبر با همسر فرزند خواندش زید ابن حارث ازدواج کرد چرا ازدواج کرد عربها فرزند خوانده را در حکم فرزند به حساب میآوردن فرزندش باهاش ازدواج نمیکردند خوب پیامبر ازدواج کرد با فرزند با همسر فرزند خواندش که زینب بوده اسمش دختر عمه خود پیامبر هم بوده دختر عمه خود پیامبر بوده زید یک برده بوده غلام بوده غلام پیامبر حضرت محمد بوده پیامبر آزادش کرده و فرزند خوانده خودش و زینب دختر عمش را به ازدواجش درآورد یعنی خود پیامبر زینب را به ازدواج این زید درآورده ولی زید باش نساخته و طلاقشو نساخته باش و طلاقشو دادی و این زینب شیفته پیامبرم بوده در عین حال بد که طلاق داده یه حرف اینه بعد از فوت زید فوت کرده و بعد از فوت زید پیامبر باشه ازدواج کرده همینه که قبلش از نمیدونم در این باره اظهار نظر نمیکنم ولی ماجرا را قرآنی را میبینیم ببینیم که آیا این تهمت به پیامبر یا نمیچسبه بله این آیه ۳۷ سوره احزاب درباره همین ازدواج پیامبر با زینب دختر عمشه همسرقرآن باید ببینیم ما بر اساس همین آیه میخوام داوری بکنم شما هم داوری بکنید انعم الله علیه و انعمت علیه آنگاه که خداوند گفت که به اون کسی که خدا نعمت ها و تو هم بهش نعمت دادی نه عام کردی اشاره به کی میکنه زید غلام آزادش کرد و فرزند خودش کرد امسک علیکم زوجک بن زید گفت که همسرت را نگه دار طلاق نده و تقوا پیشه کن ببین قرآن داره میگه اون گاه که تو به اون کسی که پرورشش دادی نگهش داشتی چه کردی بهش گفتی که تو همسرتو نگه دار طلاق نده و تقوا پیشه کن چی میخواسته طلاق بده طبق این آیه زینب میخواسته طلاق بگیره یا طلاق بده طلاق بده که میده بهش گفت بگو نه آها بله امسک علیک زوجک الله همسرتو نگه دار طلاق نده و تقوا پیشه کن او یه پیامبر به او گفتی پس پیامبر به زید توصیه کرده همسرتو طلاق نده همسری را که خودش به ازدواجش درآمده بوده همسری را که دختر عمش بوده و خودش به ازدواج زید در آورده بوده عادتاً وقتی دارم میخونم دنبالش قاعدتاً میخونم دیگه خوب الله پس گفته پیامبر میگه که ماجرا بعدش تو دلش چیز دیگه بود چی بود تو دلش چیز دیگه بود چی بود با نه نه کاملا حواستون پرت است تو دلش این بود که میترسید از مردم که بگه با همسر فرزند که طلاقشو میخوام ازدواج کنم این دیگه قرآن تفسیر نمیکنم اصلاً مخالفم با تفسیر ترجمه میکنم ترجمه این آقایی که نمیدونم کی هست من الان نمیدونم با اونایی که تو قلاب نوشته من فقط میخونم براتون کاملا میخونم ببینیم شما چی میفهمید و یاد کن زمانی را که به آن شخص که خدا به اون نعمت بخشیده بود نعمت اسلام را مثلاً بهش بخشیده بود تو قلاب نوشته و تو هم با آزاد کردن از طوق بردگی به او احسان کرده بودی میگفتی تقول میگفتی میگفتی یعنی چه یعنی مکرر میگفتی میگفتی نگفتی اون مترجمو دارم میخونم میگفتی استقولو که میگفتی یعنی مکرر در مکرر میگفت میگفت که چی آها میگفتی همسرت را برای خود نگه دار آقا حداقل بذار ترجمه رو بخونم آقا چیزی که واضحه هیچی واضح نیست هیچی نه نه معذرت میخوام هیچی این هر که میگه فلان چیز واضحه یعنی نمیخوام گوش بدم من اصلا کاری ندارم من این ترجمه رو من نمیکنم که شما ترجمهای که من نمیدونم الان این ترجمه کیه من این چیزی که جلوم بازه من نمیتونم ترجمه که من ترجمه رو میخونم اول خواستم عربیش رو بخونم خودم ترجمه کنم چون ایشون فرمود من فقط حالا ترجمه را میخونم یه ترجمه رو نمیدونم از کیه خب بله میگفتی همسرت را برای خود نگه دار و از خدا و تو در باطن خود چیزی را چون فرمان خدا به ازدواج با مطلقه میگه بعد از اینکه او طلاق داد طلاق و او به علاقه من بود تو هم بهش علاقه من بودی ببینید اولش میگه میخواست میتونست ازدواج بکنه با زینب که اول میتونست اونا به ازدواج زید درآورد به زیدم گفت طلاق نده بارها هم گفت بله بعد میگه بعد از طلاق زید عرض کنم خدمتتون چون فرمان بله خدا و تو در باطن خود چیزی را پنهان میداشتی که خدا آشکار کننده آن بود بله چون فرمان خدا به ازدواج با مطلقه او اون را پنهان میداشتی که خدا آشکار کننده او بود تا مردم تا برای مردم در ازدواج مطلقه پسر خوانده های شان ممنوعیت و مشکلی نباشد و برای فرمان بیان فرمان خدا نسبت به مشروعیت ازدواج مطلقه پسرخوانده از مردم میترسیدی میترسید که خب و در حالی که خدا سزاوارتر بود که از او بترسید پس زید نیاز خود از همسرش را به پایان برد یعنی طلاقش را داد و او را طلاق داد وی را به همسری تو درآوردیم دنبالشم بخونم آقای چی ها به همسری دی را به همسر تا برای مومنان نسبت به ازدواج با همسران پسرخوانده هایشان زمانی که نیازشان از آنها به پایان برده باشند یعنی طلاقشو داده باشند سختی و حرجی نباشد مردم ببینید همین آیه رو همین شکلی بهش نگاه بکن پیامبر دختر عمش را به ازدواج پسرخوانده خودش که خود برده بوده و خودش آزادش کرده در میاره تا اینجاش غیر از بزرگی چیزیه غیر از عظمت چیزیه دختر عمه که میتونست به ازدواج خودش در بیاره به ازدواج بردهای که آزاد کرده این فرد برده آزاد شده زید پسرخوانده پیامبر ناسازگاری میکنه میخواد همسرشو طلاق بده پیامبر به نهایت توصیه میکنه که همسرت را طلاق نده طبق همسرت را طلاق نده ولی به فرمایش پیامبر گوش نمیده و همسرشو طلاق میده بعد حالا من نمیدونم اینجام نیامده آیا بعد از وفات زید یا قبل از وفات زشت پیامبر به خاطر اینکه این دختر عمشم خیلی بهش علاقه من بوده باشه ازدواج میکنه مندلی چه اشکال نمیبینم هیچ مسئلهای نمیبینم در این قضیه چه قبل بوده چه بعد بوده چه قبل بوده چه بد بوده کسی را که خودش به ازدواج دیگری درآورد توصیهام کرد به نهایت که طلاقش ن طلاق داد به توصیه پیامبرم گوش نداد توصیه مکرر پیامبر حالا فرض کنیم بعد از طلاق ازدواج کرده باشه از نظر من هیچی پس این مسئله بیخودی مسئله شده این بیخودی مسئله شده و نه اما یک مسئله دیگر این مهمه و اون اینکه باز قبل از این دومی یه مسئله دیگر را عرض بکنم خدمتتون آیه دیگر از قرآن داریم که میگه ازدواج با زنان پیامبر بعد از وفات پیامبر جایز نیست هیچ مسلمونی حق نداره با زنان پیامبر ازدواج بکنه برا من تا الان حل نیست توجه میفرماد این مسئله الان خیلی هم شنیدم راه حل ها را چون برای مثال من میدم دوتا مسئله دارم عایشه اگر بیست من گفتم ۱۵ سالش بوده الان گفتم ۱۵ ازدواج کرده پس بیست و مثلاً ۵ سالش بوده موقع وفات پیامبر دو تا مسئله هست یکی اینکه مگر زن ۲۵ ساله نیاز جنسی نداره که نباید ازدواج بکنه یه مسئله دوم زنها کار نمیتونستن بکنن توی کار نبود پیامبر چه مالی گذاشت برای زندگی این عایشه جوان که بگه حالا تا آخر عمرت مجرد باش دوتا اشکال را دارد و اینم برام هست که خوب چرا چرا زنان امام علی میتونن ازدواج زنان پیامبر نمیتونن ازدواج بکنن چرا به چه دلیل مسئله حقیقتش بهم نگید به خاطر احترام پیامبر به خاطر اینکه اسرار پیامبر را فاش میکرد اگه قرار بود اسرار پیامبر را فاش بکنه عایشه فاش میکردید که توجه می فرما ازدواج نکردم توجه میفرمایید ازدواج نکردم فاش میکرد من نمیدونم این یکی از چیزهایی که تو گنجه است که گفتم نمیدونم جواب براش نه جواب ها را شنیدم و جواب ندارما این را گفتم برای اینکه فکر نکنید من اهل کلاه گذاشتنمها نمیخوام کلاه سرتون بذارم ولی بقیه که ندارن من نمیخوام کلاه سرشون بله برداشتن نه آخه کلاه هم گذاشتنی هم برداشتنی تو فارسی هم کلاه میزاریم هم کلاه برمیداریم هر دوش است بنابراین این قضیه را من خیلی برام حل نیست گفتم جواب ها را شنیدم بارها معنی از این به بعد دیگه حق نداره ازدواج کنیم ولا انتبدله من ازواج اینایی هم که داری حق نداری یکیشو طلاق بدی و یکی دیگه بگیری بعدش میگه عجب حتی اگر خیلی از زیباییش خوشه بیاد شما دوست ندارید واقعا حتما همین الان بلافاصله یه پزشک معذرت میخوام توجه بفرمایید مگر اصلا میخوام راجع به همین یه مقدار صحبت میگه حتی اگر از اینکه از زن زیبا خوشت نیاد مرد از زن زیبا خوشش میاد زن از مرد خوشتیپ خوشش میاد این نمیشه کاریش بکنی خودشو نگه داره ولی اینکه نمیتونی بگی که نه من برام هیچ فرقی نداره که مثلا یک کسی که به نهایت پیروز باشه با یه کسی که جوان جوان اگه فرق نداره برات یه مشکلی داری نه فرق باید داشته باشه فرق داره قشنگه فرق داره فرق نداشت که اینقدر توصیه نمیکردن که آقا خودتو کنترل کن خودت را دلت را دل که میخواد دل باید کنترل بنا بود که دل آدم نخواد اون چیزای دیگر را همه کس مستقل ترین آدم بود دل آدم میخواد حالا همینجا پیامبر هم یکی بود مثل ما همین جشن آره اینو میخوای بگی آره پیامبر شهوت داشت عربم بود تازه عربم بود عرب قویتر از پیامبربله بله پیامبر میتونه خودشو کنترل کنه ولی خداوند ازش میخواد خودتو کنترل کنه خداوند تو این آیه میگه حق نداره دیگه بیشتر ازدواج کنیم بله بله دوتا ماجرا هست دو تا درس تو این آیه که فوق العاده مهمه دوتا درس فوق العاده مهمه جدای از اصل مسئله ۱ پیامبر و ائمه را از انسان بودن بالاتر نبریم اگر بردیم یه جای دیگری خراب میشه نکنید که اگر گفتیم مثلاً قبل از زمان امام حسین امام حسین مثلاً قرار بود امام زمان بیاد یا قرار بود جهان گل و بلبل بشه به خاطر کشته شدن امام حسین ماجرا عقب افتاد و گفتن نمیدونم ۱۰۵۰ میلادی ۱۵۰ هجری حادثه رخ میده و باز به خاطر مثلاً دهن لقی شیعیان عقب افتاد اون وقت من سال می کنم بخاطر دهقه یه نفر مثلا یا خرابکاری یه نفر تو کوفه دنیا بنا بود سال میلادی ۶۱ میلادی گلستان بشه و تا الان گلستان باشه به خاطر یه نفر خدا اومد نکرد اون کار را یه نفر که یه نفر تو همه تاریخ هر کار کنیم تو شیعه ۴ نفر نفوذی هست حالا فرض کنیم خودش شیعه نخواد خودشو نگه ها خود شیعه نخواد چی بکنه ها چند نفر نفوذی هست اصلا میگه تو این دوره الان میشه مخفی کنید چیزی را زمانش هم همین جور بوده مخفی کنیم اگر قرار باشه به من کسی بک که ۱۴۰۰ سال پیش یک گروهی وظیفه خودشون انجام ندادند و برنامه خدا به هم ریخته و الان تو باید این وضعیت ظلم و فساد تحمل کنی به خاطر کاری که جمهوری اسلامی سخن خدا میخواست به خاطر فاش کردن سر یا عمل کوفیان به عقب افتاد خدا میخواست درست بشه بر اساس یه روایت خوب ببینید میخوام بگم هرچه غیر عادیش کردی اگر غیر عادی شد اگه ائمه همه چیز آینده را میدونن و پیش زمان میگن و چی میگن جورش کنی که سال ۱۰۵۰ مثلاً یا ۱۳۵ مثلاً چرا ظهور نکرد چرا نشد باید جور بکنی که زمان امام ششم در زمان امام دوازدهم یعنی زمان امام ششم امام دوازدهم میاد خوب بود که بیاد که حداقل اون چهار پنج تا امام شهید نمیشدن امام هفتم و هشتم و نهم و دهم و یازدهم کمتر شهید میشدن زمان امام صادق قرار بوده امام زمان ظهور بکنه یعنی چی آقا خراب کاری نکنیم اگر یه خورده بریزیم دور و روی پایه درست اون وقت جوونامون هم نمیگن که آقا شرور ندید اتفاقات قطعی رفتار ما شیعه باعث میشه که لطف خدا به بشریت عقب بیفته خدا میخواد به بشریت لطف بکنه دنیا را گل و بلبل بکنه اون وقت ماهای در اینجوری زندگی کردیم خدا برنامهشو تغییر میده اونم نه این قانون که در واقع ما خودمون بد کردیم آقای لنکرانی آقای لنکرانی آقای گوش بدید آقای گوش میدید توجه بکنید لطفا وسط صحبتم هیچی رو توضیح ندید من که گفتم حدیث حدیث که سال مثلا چقدر میشه من مشکل زبانی دارم عرض کنم خدمتتون که یه ماجرا بزار تاریخی بگم بهتون سال ۷۰ میلادی آقای آقای لنکرانی اگر آقا اگر خودم فهمیدم اشتباه کردم درستش میکنم ۷۰ میلادی سال ۷۰ میلادی یهودیها آواره شدن از وطنشون یعنی تو منطقه فلسطین بودند و آواره شدن تو دنیا عالمان یهودی باید جواب میدادند اگر ما قوم برگزیده خدا هستیم چرا اینقدر بدبختی چرا آوارهای چرا وطن نداریم جواب عالم اینه تقسیم خودتون گناه کردید به خاطر گناه و شما قوم برگزیده خدا هستید ولی چون گناه کردید خدا آوارتتون کرد خوب باشه تای مدتی میشد اینا بگی یه زمانی شد که پیدا شدن گفتن آقا ۷۰ میلادی ۲۰۰۰ سال گذشته به من چه مربوط که ۲۰۰۰ سال پیش یک کسی گناه کرده ظلم کرده بت پرستیده هر غلطی میخواد کرده باشه من چرا بدبخت باشم دو هزار سال پیش این چه خوناییه ۲۰۰۰ سال پیش یک کسی گناه کرده من با صحبت بدم سوال مطرح شد قرون وسطا آقای ۱۵۰۰ سال گذشته آره ما یهودی مجبور شدن جوابی بدن گفتن آقا ما قوم برگزیده فقط نباید کفاره گناه خودمونو بدیم کفاره گناه کل بشریت ما باید بدیم دیگران را هم که گناه میکنند ما باید کفاره شو بدیم پس باید صبر کنیم تا هر وقت اینو بهش میگن چی نصف میشه ها اسمشم توجه بفرمایید حواست ما که آقا بگو گیر کردن بگو نمیدونم ماستمالی نکن تا دیروز میگفتی به خاطر گناه خودمون حالا که دیر کردی میگی نه ما قوم برگزیده هستیم باید گناه همای مشابهش تو ادیانه دیگه آقا چون نمیتونید بگید که به خاطر اینکه کسانی امام حسین را کشتند به شهادت رسوندن برنامه خدا تغییر کرد دیگه همه بشریت باید هزینه بدیم این حرف معقول نیست عینش توی یهودیت بوده معقول نیست حرف نامعقول نزنیم تا جوان هامون معقوله دینتون منطقیه یه روایت اومده روایت که حداکثر زنیه با یک روایت قضیه را چی نکنیم آقا بگید نمیدونی امام زمان مصلحتش چیه خدا من نمیدونم من چیزی در این باره نمیدونم از من میپرسید مختلف امام زمان هر وقت بیاد قرآن جدیدی میآورد چون قرآن من قائل به خاتمیت پیامبر هستم پس همین قرآن را میخواد پیاده بکنه حتما حتما میخواد به همین کتاب عمل بکنه همین کتاب میخواد پیاده بکنه وظیفه من اینه که همین الان به این کتاب عمل بکنم و این کتاب را پیاده بکنم هر وقت اومد و خواستیم کتاب را پیاده بکنه ولی همین الان هم منتظر نمیمونم به اندازه توانم تلاش میکنم که این کتاب پیاده بشه این ببخشید یه مقدار حاشیه رفتم وقتم هم فکر میکنم وقت داریم خیلی وقته گذشته باشه باشه باشه عرض کنم خدمتتون که آره پیامبر یک انسان ائمه یک انسان مثل بقیه شهوت دارند مثل بقیه علاقه دارند مثل بقیه باید خودشونو مثل بقیه خدا بهش میگه خودتو کنترل کن خدا بهش میگه تق الله به خود پیامبرانم میده ها بایدم بگه اگر هر چیزی را غیر عادیش کردیم اون وقت اون لوازمش را هم باید بمونیم ببخشید داستان اصل داستان ازدواج پیغمبر با عایشه بود که شما نظرتون رو نگفتید پیام پیامبر با عایشه بود ازدواج سیاسی نمیدونم ابوبکر گفته اگر مثلاً به ازدواج ازدواج دروغه این همچین چیزی نبوده پیامبر ازدواج کرده عربم متداول بوده چراش را شاهد عاشق بوده چی بوده التماسم میکرده من که نبودم اون روز ۳۸ متولد شدم ۱۳۳۸ نمیدونم نمیدونم عایشه ۱۵ سالش بود چقدر شیفته چقدر التماس میکرد بله عرض کنم خدمتتون که من متوجه نشدم متلک بود چی بود میگم صلواتی مرحمت اللهم صل علی محمد و آل محمد بسم الله الرحمن الرحیم تاکید و چیزی داشته راجع به همین روایتی که ذکر چشم راجع به همین خوب اگر همانطور که گفتیم اگر قرار بوده امام زمان در زمان امام سوم بعد از امام ششم ظهور بکنن که با اون روایات و با اون چیزی که به عنوان ۱۲ امام و حتی از زمان پیامبر و امام علی ما یه سری روایی داریم که حتی اسم هم برده شده امام دوازدهم خب این سازگار نیست بعضیا اومدن گفتن که نه این منظور امام دوازدهم نبوده که بخواد ظهور بشه بلکه فرج خواسته بشه بعدش باقی میمونه و در جواب رد این قضیه هم باز ما باید اگر بخواهیم این رو بپذیریم باید اون روایتی که به ما رسیده از پیامبر و امام علی خصوصاً که راجع به مردمان آخرالزمان راجع به مردمانی که راجع به ایرانیا گفته شده سلمان اگر در زمان امام سوم یا امام ششم فرج حادث میشده و ما باید خیلی از روایات و چیزهایی که توی نهج البلاغه هست و چیزایی که ما راجع به فرج شنیدیم همه اینها رو باید بذاریم کنار و فقط بریم همین تنها روایت رو بپذیریم بله بله متشکر و به همه چی به هم میریزه منتها یه فرمایشاتی که شما کلیش که فرمودید در رابطه با اینکه پیامبر فرموده و اسم ۱۲ امام را و امثال اینها من الان چیزی نمیگم یک کسی اگه خواست دنبال بکنه پنجشنبه در انجمن اسلامی مهندسین یک صحبتی در مورد امام صادق علیه السلام میخوام بکنم که به این چیزها خواهم پرداخت و ماجراها حتی همینهایی که گفته میشود پیامبر اسم ۱۲ امامهمه چی رو باید درستش بکنیم و در خدمتتون هستم این موضوع اراده تشریح خداوند رو خود شما نسبت به چند تا موضوع اینجا مطرح کردید که به هر حال اتفاقات و رفتارها میتونه زمانشو تغییر بده در رابطه همین موضوعی که حالا من اشارهای کردم آیا این اراده تشریعی خداوند باشه متشکرم اینقدره منتها سوال یه خطه جوابش یه صفحه است عرض کنم خدمتتون که اراده تشریعی یعنی اون احکامی که خدا فرستاده اراده تکوینی اون اراده ای که میکنه که یعنی خدا چیزایی که میخواد ما انجام بدیم میشه اراده تشری اراده تکوینیش اونایی که اراده میکنه و میشه تکوین اصل این قضیه که ما فکر کنیم خدا یه برنامهای داره برای جهان و ما دو درصد جمعیت برای جهان داره دیگه خدا که برنامه ما نه ما خیلی خودمون مهم میدونیم اگر خدا برنامه ای جهان برنامه داره روایاتم که میگه جهان را پر از عدل و داد بکنه پس خدا برای جهان برنامه داره آیا ما دو درصد ما دو درصد حتی اگر خطا کنیم اگر شما دو درصدیم شیعه دو% هم کمتر شیعه امامیه دو درصد جمعیت جهان هم کمتره آیا ما میتونیم تو سرنوشت اون ۹۸ درصد اعمال ما اعمال ما باعث بشه که لطف خداوند به اون نود و هشت درصد مثلا عقب بیفته چی بشه اینها این تاثیرات را داره آنجا اساساً اگر قراره امام زمانی بیاد برای ما میاد یار جهان میاد جهان میاد نه برای ما میاد ما خودمونو خیلی باشه عرض کنم که ما حرفمون اینه اعمال من نمیتواند تو برنامه قطعی خدا تاثیر بگذارد البته یه چیز هست و اون اینکه اکبر برنامه فضا وقتی آماده بشه مناسب بشه خداوند میفرسته یا خودش میدونه کیه ما هم نمیدونیم بنابراین من آره عرضم اینه تکلیف قطعیه الان نما پیاده کردن قرآن اگر یه ذره معطلش کنیم ببینید حالا یه روایتی نفتم خوانده شد که زراره که از اصحاب خاص امام باقر و امام صادق هست حرف این بوده که میگفتی که در زمان امام صادق مثلاً نامه نوشته از کوفه به امام صادق در مدینه بوده گفته یه نفر مثلاً ورشکست شده وضعش بد شده بدهکار و فراری الان آیا شما همین یکی دو سال آینده میایید یعنی اون حوادثه رخ میده که ما فکر برای بنده خدا نکنیم این ماجرا این هفته خونده شد این روایت و تشکیل میشه نمیشه که یه سوال من به آقای زراره میگم آقای زراره یه بنده خدا ورشکست شده فراری شما میتونی کمکش بکنی چه بیاد کسی چه نیاد وظیفه تو فرق داره دو دین ناشن تو قرآن نشناختی اسلامو نشناختی مگر اگر یک کسی اوضاعش به هم ریخته و ما مسلمان ها میتونیم کمکش کنیم باید منتظر باشیم که یه حکومتی تشکیل بشه و اون حکومت بیاد به مشکل این اصلا فلسفه انتظاری اینه اینکه ضد دینه که باشه این معنیش اینه که قرآن تعطیل کنیم این معنیش اینه که انسانیتو تعطیل کنیم و منتظر بمونیم که کس دیگه بیاد و اگر زراره همچین سوالی پرسیده الفبای دینو نفهمیده بوده اصحاب خاص تو روایات میگن اینقدر دقیق سوال میکرده که بسیاری از مشکلات حل کرده ها میپیچیدن به پای امام ها میپیچیده یعنی یه حرفایی را میزده گاهی هست که میگه صداش و صدای ما اینقدر بلند شد که کوچه صدا شنیده میشد تو بحث بحث که من مشکل یه مسلمان را که میتونم حل کنم حل نکنم تا یک کسی بیاد دو سال دیگه مثلاً آقای دکتر بدهیش به دستگاه جور بوده سوال اینه ما مشکل شخصی حل بکنیم یعنی میتونیم دیگه حل نکنیم مشکلش حل کن مشکلشو حل کن تو میتونی بعد این چه سوالی بوده که زراره پرسیده خب اون وقت این جواب این سوال چیه جوابش اینه که به خاطر جوابی که داده شده اینه جواب اینه که به خاطر اینکه مثلاً یه کسایی از شیعه دهن لقی کردن مثلاً عقب افتاد خورده دین تبدیل به لطیفش نکنیم دین را تبدیل به جوک نکنیم جوک اول منبر و صحبت و اینها بگیم ولی اینا را تبدیل به چی نکنیم کنار بگذاریم یعنی چی امام جواب فرمود که نفر تو این نمیدونم قرار برنامه نفوذی هست اومده تو شیعه یه کاری میکنه برنامه خدا به همین ببخشید در خدمت قرآن داشت آخر قسمت اول مناظره ایشون اشکال مطرح کرد اول قسمت دوم مناظره پاسخ دادیم که امام علی علیه السلام خوارج با پاسخ به سخن امام علی علیه السلام حدیث امام علی علیه السلام به عنوان امام معصوم برای ما حجته خودتون قبول کنید بسیار متشکر خیلی زیاد میگن راجع به قرآن که امام علی همچین چیزی با خوارج بگید خوارج یه آدمهای بسیار سطحی بودند سطحی نگر بودند عمیق نبود دینداریشون امام علی میفرماید به احمد به سیره پیامبر استدلال کنید چون وقتی میگه پیامبر یادتون است اینا شاهد بودن که دیدن میگه یادتون هست پیامبر اون روز اینجوری کرد این بیشتر توشون تاثیر داره به این استدلال کن نرو سراغ آیه قرآن که اینا سطحی یه جورایی مثلاً چی بکنن چون عمل پیامبر را که با خودشون دیدن که نمیتونن دیگه تفسیر دیگهاش بکنن قرآن را چه بسا تفسیر میکنند تفسیر دیگه آره قرآن تفسیر ممکنه بشه در یک گونهای واضحترین آیه قرآن را هم تفسیر کردند و وارونهاش کردند واضحترینش را مورد خاصیه اولاً راجع به خوارج راجع به همه تاریخ نیست که با انسانها با سیره پیامبر میگه با اینا با اینا اینا شاهد بودن اینا زندگی پیامبر دیدن افراد زیادی هستند که زمان پیامبر با اینا با سیره پیامبر یعنی عمل پیامبر استدلال کن تا بهتر میپذیرند تا چون فهمشون عمیق نیست این معناش این نیست که ما قرآن را باید از محوریت بیندازیم و بریم سراغ نه سیره پیامبر را هم باید عرضه کنیم به قرآن اگر اونجا چیز دیگری گفتم این لابلای بالاخره بحث بوده ایشون این را گفتند که عمار ایشون گفتن و من جواب دادم ولی جواب این راجع به خوارج آره خوارج فوق العاده سطحی بودند و آدمهای سطحی اینکه شما براشون یادتون هست پیامبر او روز چه کار کرد بیشتر درسشون تاثیر داره تا یه آیه تفسیرش بکنه این مقصود خواهش میکنم
خلاصه:
لطفاً توجه داشته باشید که همهٔ مشارکتها در راه روشن ممکن است توسط دیگر مشارکتکنندگان تغییر یابند، ویرایش یا حذف شوند. اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (
راه روشن:حق تکثیر
را برای جزئیات بیشتر ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایش
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
تغییر عرض محدود محتوا