پرش به محتوا
منوی اصلی
منوی اصلی
انتقال به نوار کناری
نهفتن
ناوبری
صفحهٔ اصلی
تغییرات اخیر
مقالهٔ تصادفی
راهنما دربارهٔ مدیاویکی
راه روشن
جستجو
جستجو
ایجاد حساب
ورود
ابزارهای شخصی
ایجاد حساب
ورود
صفحههایی برای ویرایشگرانی که از سامانه خارج شدند
بیشتر بدانید
مشارکتها
بحث
در حال ویرایش
مأموریت عقل در اثبات حجیت کتاب و فهم کتاب
صفحه
بحث
فارسی
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
ابزارها
ابزارها
انتقال به نوار کناری
نهفتن
عملها
خواندن
ویرایش
نمایش تاریخچه
عمومی
پیوندها به این صفحه
تغییرات مرتبط
صفحههای ویژه
اطلاعات صفحه
هشدار:
شما وارد نشدهاید. نشانی آیپی شما برای عموم قابل مشاهده خواهد بود اگر هر تغییری ایجاد کنید. اگر
وارد شوید
یا
یک حساب کاربری بسازید
، ویرایشهایتان به نام کاربریتان نسبت داده خواهد شد، همراه با مزایای دیگر.
بررسی ضدهرزنگاری. این قسمت را پر
نکنید
!
[https://t.me/soleimanisaa/4088 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین بحثمون در روش و مبانی اسلام پژوهی بود و بحث فطرت کردیم هم اینکه عقل چه کسی حجت چه عقلی حجته و دامنه حجیت عقل چیه چه مقدار و در جلسه آخر هم این را بحث کردیم که آیا حق نی هم حجت هست یا نیست که آره گفتیم به اصطلاح حجت است حجت هست زن حجت نیست گمان حجت نیست کلاً اونی که حجت علمه ولی جایی که ما میدونیم تکلیفی داریم ولی علم نداریم خب عقل میگه که اینجا به زن عمل کن عقل میگه اینجا من باید عمل کنم ولی نمیدونم چه جور مثلا میدونم که باید سجده بکنم ولی نمیدونم ذکری باید بگم چقدر باید بگم اونجاست که تو یا تو مسائل اجتماعی گاهی میشه که میدونم باید من یه برنامه اقتصادی داشته باشم برای ولی این برنامه اقتصادی ۸۰ درصد جواب میده خب من چاره ندارم که همون را عقل میده همون را اعمال بکن منتها من تقسیم کردم در احکام مربوط رابطه انسان با خدا زن نقلی اونجاهایی که چاره ای نیست اگه نداشتیم اگه شد علم به دست بیاریم که جای خودش اگه نشد علم به دست بیاریم ظن نق مقدم ولی در احکام اجتماعی زن عقلی مقدم است بر زن به اصطلاح نقلی یک جاهایی هم ممکنه که به اصطلاح دوتا کمک هم بکنن دو تا زن و زن نقلی مثلا ما یک مسئله داریم که اسلام دین جهانی است و جاودانه است حالا حتی همون زمان پیامبر اسلام میرفت توی اون شمالیترین قسمتهای اروپا یا قسمتهای شمالی آمریکا کانادا شب میشه اونم اونقدر تاریک نمیشه که بگیم فلان بین گرگ و میش به اصطلاح خوب اونجا یه کسی خاص نماز و روزه و اینها چگونه انجام بده و خب این یک مسئله دو ساعت فقط اونم تاریک میشه اون آفتاب غروب اونقدر اون وقت یه جای دیگری هم یه ذره بالاتر ۴ ماه آفتاب غروب نمیکنه یا چهار ماه میکنه بعد تو خود قطبم که ۶ ماه شب هر چند تو قطب کسی ساکن ولی حالا اگه کسی مثلاً نماز رفت و خواست نماز بخونه چیکار بکنه من فکر میکنم اینجا باید عقل رو بیاریم به کمک نقد عقل با اینکه احکام مربوط به رابطه انسان با خدا ساخت ولی عقل را بیارم به کمک نقل و بگم که خوب درسته که اینجا خورشید غروب نمیکنه ولی خورشید پایین و خورشید مثلاً ۱۲ ساعت بالاتره بعد میاد پایین تر رو حرکت خورشید مثلاً تنظیم کنیم و بگیم خب حالا اینجور نماز شبانه روزش را بخونه تنظیم باید کرد دیگه به نظر من البته افراد خیلی مثلا یک ساعت یا دو ساعت شب تابستون تابستون یک ساعت یا دو ساعت فقط آفتاب غروب میکنه و ۱۸ ساعت ۲۲ ساعت روزه که نمیشه گرفت که مشکل کسی نمیتونه یک ماه روزه ۲۲ ساعتی بگیره اون را هم من از آیه قرآن میفهم که وقتی که از فلان وقت تا فلان وقت بخورید و بیاشامید و فلان ازش میفهمم که حداقل دو وعده یعنی ۶ ساعت دیگه باید فاصله باشه بعد دیگه این زمان را با حرکت خورشید و اینها تنظیم بکنند و مثلاً که نشه اونجوری که نه چون با یک وعده غذا و یک وعده آب قطعا آدم با نمیتونه ۳۰ روز پشت سر هم روزه بگیره به هر حال باید تنظیم خوب کمک میگیریم خورشید چه ساعتی شروع میکنه بره بالا مثلاً فرض کنید ۴ ماه آفتاب غروب نمیکنه یا تو خود قورت ۶ ماه آفتاب غروب نمیکنه شش ماه هم طلوع نمیکنه ولی اون شش ماهی که طلوع نمیکنه فرق میشه یه وقتا تاریک تاریک میشه دوباره ساعت مثل صبح زود صبح قبل از آفتاب قربان اینجوری نیست که آفتاب خورشید طلوع نمیکنه ولی همش تاریک یکسان نیست آره دیگه رو اون حرکت میتونه علم و اینها هم کمک بکنه ولی حالا چون قدیم نبوده شایدم اسکی موها اونجا هستن از علمم نه ولی خوب باید با همون حرکت خورشید و اینها جوری خودشون را تنظیم بکنند و بگن خیلی خوبه اونجا دیگه این خورشید یه وقتی شروع میکنه بره بالا یه مدتی اون بالا هست مثلا اینجوری حرکت میکنه دوباره شروع میکنه میاد پایین غروب نمیکنه میاد نزدیک افق دوباره این حرکت این شکلی میاد یه حرکت این گونه انجام میده این حرکت میشه خوب اینجا عقل به کمک نقل آمده هیچی در این باره نداریم نقل ساکت در این باره فقط میگه که اونجا یعنی مطابق آب و هوا یعنی هوای آب و هوا و فضا و جو عربستان تقریبا جاهای دیگر را باید تنظیم حرف میخواستم بگم یه جاهایی هم هست این حرفی هم که من میزنم میگم که خوب رو حرکت خورشید حساب کنیم حرف زنیه زن عقلیه در واقع باشه میتونه یک کسی بگه نیاز نیست مثلا یا سالی یه بار نماز شنیدم از اینکه میگفت سالی یه بار نماز بخونه یه شبانه روزه سالی یه بار یه آقایی که یا مثلا روزم لازم نیست نمیشه انسان نیاز داره لعلکم تتقون مگه یه جا اصلاً نه روزه بگیره نه نماز بخون نماز سال یکی بخونه نه باید یه جوری تنظیم بکنیم خب بله حرفی که میگم یا اون که از اون آیه برداشت می کنم که خوب وقتی میگه از فلان وقت تا فلان وقت بخورید و تو اجازه از فلان وقت تا فلان وقت پنج شش ساعت حداقل شش هفت ساعت بیشتر جاست به جز شب و روز اینقدر مثل حتی اینجا نیست فاصله ما یک روزهای تابستون میشه روز ۱۷ ساعت و یه وقتاییم مثلا همین روز میشه ۱۲ ساعت بله مثلاً ۷ همین الان ۷ ۷ هنوز آفتاب طلوع نکرد ۵ پنجم تقریبا غروب میکنه میشه ۱۰ سال ۱۰ ساعت تقریباً میشه ۱۰ ساعت اونجا را مثلا عقل باید بیاد به کمک نقده البته تو احکام اجتماعی که کلیات مثلا جای دیگه بحثم کردیم گفته دیه مثلاً با چند چیزه یکشم شتره مثلاً شتر و گاو و گوسفند و عرض کنم خدمتتون که حوله یمانی و طلا و نقره و میگه اختیارم با کیه با اون کسی که جنایت کرده اون کسی که قتل کرده که کدوم انتخاب کنه اینا نبود یه جایی مثلا به جای اصلا نه شتر بود نه گاو بود نه گوسفند مثل همون طرفای شمال اروپا و اینا گوزن فقط آب و هوا نمیتونه گوزن به عقل محاسبه کرد به هر حال خسارت یک آدم چقدره و اینجا که دیگه اصلاً حرف عقل و یا مثلاً میگه هزار تا گوسفند یا ۲۰۰ تا گاو ۲۰۰ تا گاو کدوم گاو گاو بومی حجاز میگفته ۲۰۰ کیلو حداکثر وزنش بود الان که گاو تو دنیا جاهایی هست که صحبت از چند تن دو تن وزنش اونجا یعنی بازم ۲۰۰ تا گاو و بعد از اون طرف گوسفند میگه هزار تا گوسفند خوب وقتی که مثلاً بز توی این پاکستان ۴۰۰ کیلو وزنشه گاو بومی حجاز ۲۰۰ کیلو بوده تو پاکستان نباید ثابت بدون این چیزا نباید ثابت بحث قبلی ولی امروز میخوام بپردازیم به از عقل بریم به یعنی از پیامبر باطن پول بزنیم به پیامبر ظاهر و بگیم که حالا این عقلی که حجت هست که ثابت هم شد و دامن اش هم گفتیم و گفتیم که حجیت اش هم ذاتیه او درباره پیامبر ظاهر چه داوری داره کون ما باید درست بکنیم حجت بدیر حجیت عقل ذاتی کسی به حجیت نداده خیلی روشنه اگر کسی بخواد حجیت عقل را رد کنه باید با برهان رد بکنیم و بنابراین اگر حتی حجیت عقل با عقل صورت میگیره پس حجت نمیشد جهت عقل را ازش گرفت خودش به خودش میده اما قطعاً کسی نمیتواند بگوید که پیامبر ظاهر حجیتش ذاتی همین الان حضرت محمد صلی الله علیه و آله هزارو مثلاً ۴۰۰ سال پیش میزیسته و کتابی به نام قرآن آورده اینکه من خودم نمیدونم که یه چیزی باید ثابتش بکنه بنابراین هیچ راهی نداریم که عقل به پیامبر ظاهر حجیت بده حجیت بده به پیامبر ظاهر و این معناش فوق العاده لازمه مهمی داره که بگیم عقل خب معلومه ما میگیم که اگر زمان پیامبر هستیم ما با یه پیامبری روبرو شدیم مثلاً معجزهای برای ما انجام میده مثلاً ما چوب را تبدیل به مار میکنه خوب من فوری عقلم استدلال میکنه و میگه این آقا کاری کرد که از دست هیچ بشری بر نمیاد و بنابراین کس که کاری میکنه که از دست هیچ بشری بر نمیاد با ماورا ارتباط دارهکمک گرفته از ماورا و ادعای این آقا همینه که این ماورایی که داره کمک به من میکنه ادعاش اینه که من با ماورا ارتباط دارم بنابراین عقل میگه ایشون توی ادعاش صادق استدلال میکنه میگه این آقا کاری انجام داد که از دست هیچ بشری ساخته نیست و کسی که کاری انجام بده که از دست هیچ بشری ساخته نیست با ماورا ارتباط داره این آقا مدعی است که خودشم که من با ماورا ارتباط دارم پس صادر می گوید که این فرد بر واقعاً هست اولین معمولا انسانها حتی معاصرین پیامبران خودشون پیامبر را نمیبینند یا خودشون معجزه رو نمیبینند مثلا حتی اون کسی که عرض کنم خدمتتون که حتی تو حجاز میزیسته اینجور که نبوده که اگه یک روز هم اومد عمدی راه افتاد اومد مثلا مکه یا مدینه و پیامبر را دید مثلا پیامبر برای شخص او یک اعجاز انجام چرا معجزه هر روزی و فلان اینها که زمان پیامبر ولی به هر حال ما با اینم روبرو نیستیم ما ۱۴۰۰ سال فاصله داریم ما داریم امروز میخواهیم اسلام شناسی کار کنیم و دلیل بر اینکه حضرت محمد پیامبر خدا بوده من دلیل عقلی نمیتونم براش بیارم چیزی در این باره نقلم که کار بنابراین چگونه بحث دیگرمون گفتم که تو ادیان دیگر میگن که با گواهی دیگران با شهادت کسانی که اون زمان بوده ثابت میشه متواتر نقل شده گفت میگیم همه ادیان همه ادع است همه میگن متواتر اگه بناست ثابت بشه همه ثابت در حالی که شما نمیتونید یعنی یه چیزی بگم تو ادیان ادعای تواتر مثلا اینجوری شده ولی قطعاً دروغ مثلاً وقتی میگن نانک ۵۰۰ سال پیش موسسه آیین ۵۰۰ سال پیش میزیسته معجزه ازش نقل شده پیامبر داشته پیروان الان خوب معجزات نقاشی شده قاعدتاً دارن تواتر دیگه متواتر نقل شده در عین حال که شما به اصطلاح این را حداقل ما میگیم باشه اون ادعای به نظر ما قطعاً باطله یقیناً بعد از پیامبر اسلام پیامبری نخواهد آمد آقایون تو فقه به راحتی میگن این خبر متواتره ببینید خبر متواتر قطعیه شکی درش نیست ولی خبر متواتر چی هست آره من بر اساس چی میگم که یک کشوری به نام آمریکا داره من نرفتم آمریکا کشوری فقط بر اساس شنیدههام یقین کردم ولی میگم محاله دیگه همچین چیزی دروغ باشه اینجوری بخوام بگم من میگم که یک پیامبر یک کسی قطعا تو حجاز ۱۴۰۰ سال پیش ادعای پیامبری کرده ایشون مثلاً یه پسر عمویم داشته به نام علی علیه السلام شخصیتی بوده و حکومت خلیفه دوم خلیفه اول تقریبا چه سالی فوت کرده چه سال متولد شده اینا نه کسی بود اینکه مثلا اباعبدالله الحسین علیه السلام واقعا مثلا به شهادت رسید کربلا کشته شد اینا یقین اینا متواتراتیه که اما از اینها بگذریم آیا چیزهای دیگری که آقایون مدعیان متواتره که یقین آوره آیا همچین چیزی داریم یا نه خب اینو باید بعداً تو بحث خبر بهش بپردازیم ولی اینجا همین حد میخوام بگم برای اینکه واقعا قانون هر جا گیر میکنن میگن تواتر معنوی تواتر لفظی نداره تواتر یعنی چی مثلاً ۱۰ تا روایت داریم ده جور افراد مختلف مضامین مختلف ما تو این عصر حادثه محتوایی و چیه اگه بخوایم بگیم یک روایت متواتر دقت متواتر داریم حدیث غدیر حدیث غدیر قطعا متوتر و همین حدیث غدیر که متواتره محتواش چیه محتوای حدیث غدیر یا ظاهر به هر حال بود که نباید اختلاف میشد من مهمترین خبر که میتونم بگم متواتره که واقعاً شیعه و سنی نقل کردن اینه تو محتواش دواست خب مهم نیست نه اصل این سخن باشه پیامبر فرموده باشه محتواش باز میشه زنی دیگه محتوا چیز یقینی دست من نمیده بنابراین میخوام حالا من الان ما مختصر میخوام بگم نمیخوام بهش به متواتر نقل شده که این قرآن بوده متواتر نقل شده که پیامبر بوده اینگونه بوده فلان عرض کنم خدمتتون که میخوام بگم یه خورده ترجیح کنم تو اینکه آقایون خیلی راحت میگن متواتر میخوام بگم اونی که مسلم میتونید بگید متواتر حدیث غدیره که واقعا این سخنان را پیامبر فرمود ولی نص نیست سخن ظاهر اختلاف فرق نمیکنه وقتی ما هم توش اختلاف شد باز میشه زنی قطعی نمیشه بلکه من مدعیام که ما دستمون از خبر متواتر تو محتوا هم تو اون بحثای درون دینی و چی هم خالیه ما چیزی به اون صورت نداریم حالا باید جای خودش بحث بود که بگیم خبر متواتر داریم که پیامبر پیامبر خدا بوده و معجزاتی هم مثلا انجام داده خوب این که خیلی راحت میخوایم بگیم این یه داستانی است دقیقا مثلا مسیحیا میگن ۱۰ سال بعد از حضرت عیسی بعد از زندگی زمینی حضرت عیسی یه آقایی به نام آقای پولوس اومد و به اصطلاح خوب به تغییرات اساسی توی دین مسیحیت داد و او هم در واقع رسول عیسی بود و معجزه این مسیحیتی که الان هست بیشتر مال این پوللوسه خود مسیحیان برخی شان میگن که مسیحیت دوتا معمار داشته یکی مسیح یکی هم پوللوس ولی واقعیت اینه که این وصیت یه معمار داشته و اونم پولس نظام عقیدتی ولی اینا برای چی میخوام بگم این معجزات که پولوس انجام داده متواتر نقش افرادی هم که ادعایی نمیکنند آدمای بدی نیستن ها هم عالم هم واقعا اهل بازی و هوای نفس و این چیزا نیستند آدم های زیادی بودند خب اگر قرار شد گفتی نقل که شده که پیامبر اسلام اینجوری روایت ما بعد شخصیتش تو روایات ما منفیه ولی مسیحیا اعتقاد دارن ولی معجزه و به هر حال بگم اینها مشکل را به هر حال ما همون حرفی که زد خب یه حرفه متفاوته تو اسلام زده شده و اون اینکه ما معجزه زنده داریم و اون قرآن مجید باشه من اینجا بحث ازش نمیکنم دیگری بحث کردی این قرآن اگر قرار شد معجزه باشه معجزه بودنش چی ثابت میکنه افراد دیگه هر جا معجزهای هست عقل پاش در میانه باید بگه که عقل که باید بگه یک کتاب از یک جهتی نمیتونسته ساخته بشر باشه نمیتونسته ساخته بشر باشه و بنابراین باید از یه جهتی یک من نمیخوام الان بحث چون قبلا بحث کردیم گفتم که آقایون حالا که اومدن سراغ این راههای مختلفی رفتن بعضیا گفتن به لحاظ ادبی معجزه است من رد کردم بعضی علمی معجزه است بعضی میگن به لحاظ پیشگویی معجزه است دیگه چی بود بله صورتهای مختلف به هر حال ادبی چی و راه های اینکه نمیتونه کسی بیاره تحدی شده و کسی نتونسته رد کردیم حالا اینجا خودم یک جمله کوتاه میگم این کتاب به لحاظ محتوا نه جز جز محتوای نظام نظام حقوقی نظام اخلاقی نظام اعتقادی من برداشتم اینه که نمیتونه محصول زمینی حجاز ۱۴۰۰ سال پیش باشه به لحاظ محتوا خوب بنابراین من قرآن را حجیتش را قبول کردم از طریق قرآن حضرت محمد اثبات شد پس اعم از حضرت محمد پس حجت قرآن را پذی حالا این بحث ایناش مهم نیست مهم اینه که هر جوری رسیدیم که من به لحاظ محتوایی رسیدم بقیه رو رد کردم این عقل که حجیت داد به قرآن و عقل که رسالت حضرت محمد را آیا از اینجا میخوایم به بعد حالا که اثبات شد خب ما یک قرآنی منبعه رفتیم سراغ پیامبر ظاهر پیامبر باطن به عنوان منبع داشتیم بحث میکردیم حجیت عقل و چگونه پیامبر ظاهر و سلام علیکم و رحمة الله حال شما خوبه بفرمایید پیامبر ظاهر ولی از همین اول یادمون باشه که این قرآن مجید کال شد حجت برای ماچی بهش داد عقل حجت یک ادعایی ما داریم حالا که بنا شد حجیت عقل ذاتی باش این عقل حجیت را به قرآن داده عقل پیامبری حضرت محمد را اثبات کرده و قبلش هم وجود خدا و اینها را اگر نقل حجت همه جا حجته اگر کسی یه جا سخن صریح عقل را نادیده بگیره یا نقل حجت نیست عقب روشنی حرفی زد یه کس بگه این حرف عقل من کنار میزارم همین که اینو گفت یعنی عقل حجت نیست دیگه مگه میشه که عقل صریح حرف بزنه نادیده میگیرم در عین حال حجته همین که گفتی عقل حجت نیست یعنی قرآن حجت نیست یعنی حضرت محمد اثبات نشده که خدا معلوم نی وجود عقل گفته بود اگر عقل حرف عقل اعتبار نداره هیچ اعتبار نداره اینجا داره اونجا نداره که آتش همه جا میسوزونه همه حجت نیست علاوه بر این من حالا اینجا یک حرفی را نقل بکنم حرف رایج حرف اینکه بسیاری میگن یعنی این حرفا میزنند میگن عقل حجیت داد به قرآن تا اینجاش میاد ولی میگن عقل وظیفهش اینه که دست ما را تو دست پیامبر ظاهر وقتی دستو گذاشت تو پیامبر دست پیامبر تا اینجا عقل اعتبار داره یعنی تا قبل از حجیت قرآن حالا وصل کرد به پیامبر ظاهر و به خدا دیگه خودش باید سکوت کنه و بشینه ببینه گفت حالا اون لازمش میشه حالا خوب من اینو قبلش یک حرف از قبل استدلال را رد کردم که اگر عقل حجت نیست هیچ حج اگه قرار شد بعدش شما بگید این حکم روشن را میکنه ولی در عین حال حجت نیست دیگه اون قبلاً حجت نیست معتبر نیست که گفته قرآن این حرف را رد کردند این حرفی که عالمان میزنن اما به اصطلاح دوتا حرف دیگه داریم یکی اینکه ما از چرا راهی رسیدیم به اینکه قرآن حجته نه درسته از عقل ولی کدوم یک از راههایی که قرآن معجزه است رفت من گفتم بقیه محتوا فوق العاده است حالا اگه برنامه باشه عقل یه جایی رسید به اینکه محتوا فوق العاده نیست میگه اینجاش خلاف عقل شد اینجا خلافه پس تو ادامه هم باید داوری باشه یعنی من امروز عقلم گفت که این کتاب محتواش فوق العاده است ولی فردا گفت این قسمتش اشتباه کرد این قسمتشم بدن جایی نه از گفته بودیم محتوا فوق العاده است به صورتی همچین چیزی مو میشه عقل بدنم اعتبار داشته باشه یعنی اون راهی که من رفتم و تنها راه دونستم که محتوای حتماً باید ادامه داشته به این حرف اینه حرفی که میزنند اینه که این حرف شما لازمش اینه که عقل آدمی مصون از خطا باشه میگه عقل من حکم نکرد که این قرآن معجزه است اگر شما میگی کرد عقل من محال که اشتباه کرده باشه که این معجزه است یا این شخص پیامبر خداست یعنی دیگه تا آخر عمرت باید بری دیگه من فکر کردم این پیامبر خداست یک جمله پشت این نهفته است ادعای اونا که خمینی عقل که گفته این پیامبر خداست محاله که نقل اشتباه کرده باشه پس دیگه از این به بعد باید فقط از پیامبر ظاهر تبعیت کنیم معنی حرف اینه که اشتباه کرده باشه وقت من میگم که چشممونو باز میکنیم توی این دنیا کسایی که فکر میکنند دارن از یک پیامبر ظاهر تبعیت میکنند چند نوع اند آی که میگی وقتی فکر کردی این پیام این فرد پیامبر ظاهره و دست تا تو دستش گذاشتی باید عقل تعطیل کنی همه مردم دنیا همه حالا به جز یک عده خاصی که دین ندارن مردمی دارن همه فکر میکنن تسلاً به یه پیامبر ظاهرشونو تعطیل کنم بنابراین محاله که دیگه یه وقتی یه کسی به این نتیجه برسه آقا من اشتباه کردم که فکر کردم این پیامبر ظاهره دیگه محاله تعطیل کردی که حالا مثال میزنیم مثال یک کسی یقین کرد بچه تو خونه یه بهایی متولد شد و یقین کرد که مثلا حسن علی پیامبر خدا بوده دلیل بهش گفتن پدر فلان معجزه براش نقل کردن دو پیامبر خدا بود از این به بعد باید چیکار کنه طبق گفته این آقایون تعطیل کنه معنیش اینه که اگه یک بچه بهایی یقین کرد که این پیامبر خدا بوده دیگه محال است که از این به بعد تعطیل شده که تعطیل شده باشه تعطیل نباشه آرام آرام آرام آرام میگه خوب خلاف خلاف خلاف کم کم انباشته میشه نمیتونه دین خدا باشه نمیتونه دین خدا باشه خب این به این نتیجه اول دوم وقتی میخوام ببین چقدر به نظرتون واضح البطلان نیست قرآن من بعدش میخواستم بگم خوبه بد میخواستم بگم الان دارم از برهان به قرآن حرف میزنم ولی بعد برمیگردم از قرآن و اره خلاف خود قرآن میخوام بگم فعلاً عقلی بحثش میکنی این حرف حرف رایجیه که میگن که عقل کارش اینه که پیامبر باطن کارش اینه دست بذاره تو پیام دست انسانو بذاره تو دست پیامبر حرف به نظر من همین به همین دلایلی که دارم میگم بدیع البطلانه بدیه بطلان عقلی مثال دارم میگم یه بچه بهایی همینطور که ما یقین ما چه جوری یقین کردیم که حضرت محمد پیامبر اسلامه پیامبر خداست به همین شکل خود ما یقین کردیم باید عقلشو تعطیل کنه بنابراین هر چی که عالمان دیگه شما میزنید عالمان بهایی هم میزنند اونا میزنن حالا بیا برداشت های ما را بگیر و عمل کن فتواهای ما رو بگیر رو عمل کن حالا هر چی که خلاف عقل باشه باید عمل کنه دیگه دیگه محال است که یک روزی اینا آدم بفهمه که این راهی که رفته اشتباه بوده اون وقت اینو باید به همه یادمون باشه ما شیعه دو درصدیم ما شیعه امامیه ۱۲ امام را حجت میدونی چون منبع حجت را داریم میگیم ما دو درصد مردم دنیا از ۹۸ درصد اصلاً دین هیچی ندارن بقیه یه جورایی اکثریت شان دو و نیم میلیارد آدم دو و نیم میلیارد آدم حجت میدونن طبق حرف شما طبق گفته شما وقتی عقل مثلا کار را بکنه عقل دست را گذاشت تو دست پولوس دیگه که هرچی دیگه گفت گفته گفت خدا جسم گرفت اومد روی زمین جسم گرفت اومد روی زمین بنابراین نه اگر حجت تا آخر آخر حجت باشه پذیرفتی معنیش اینه که عملا معنیش اینه هر کس ما تو خانواده شیعه متولد شدیم هر کس هم هر خانواده متو آخر عمر باشه بالاخره یه جوری دست شما تو دست پیامبرش اینه که قرآن میگه غیر از اینه که آیات متعددی از قرآن که چرا از آبا و اجدادتون تبعیت کورکورا نمیکید آبا و اجدادتونم شادمهر مصر شما تعقل نکردن اجدادتونم مثل شما شاید تعقل نکردن شما لازمه حرف شما به من نمیگید شما به من میگی که الان که حجیت قرآناپذیرفتی رسالت حضرت محمد به هر صورت پذیرفتی قبول کردی دستت گذاشته شد رو دست حضرت محمد هرکس تو هر دینی متولد شده تا آخر باید ادامه بده باید اینا رو قبول کنی اینا لوازمشه پس اون حرف حرف کاملا باطلیه تا آخر آخر هر جا فهمید خطا کرده بعد دست برداره فکر کرد او پیغمبر خداست دائماً این عقل باید بررسی کنه شاید اشتباه کردم شاید باشه شاید باشه اگه بگین اگه نگی شاید صغرا کبرا نتیجه یک ماده برهان داریم یه صورت برهان داریم عقل آدمی در ماده و صورت برهان در معرض خطا هست بپذیریم برهان دارما ممکنه اشتباه کرده باشه ممکنه تو ماده صورت برهان اشتباه کرده باشه من یقین کردم که پیامبر خداست چه جوری یقین کردی عقلم حکم کرد که این پیامبر خداست با استدلال با برهان حکم معصوم که نیکه ممکنه خطا کرده باشه تعطیلش کردی دیگه اگر احیاناً خطا کرده بود تا آخر انسان دیگه برگرده اشتباه خودشو بفهمه یعنی ملت دنیا باورهای خودتون میسازه که شما بگید معنی ۹۸ درصد باید هر کس هر جوری هست همونجور تا آخر باش هیچکس خودشو تغییرنشنوه برای اینکه وقتی سخن کسی رو میشنویم چیو میشنویم استدلال جدید استدلال جدید چی باید داوری کنه که این استدلال درسته یا نه حرف نباید بشنویم یک کسی اومده ادعای پیامبری کرد قبل از پیامبر اسلام زمان پیامبر اسلام پیامبر اسلام اومده ادعای پیامبری کرد مسیحیهای یهودیها مشرکان چی چی چی داوری میکرده با چی میگفتند ما دستمون تو دسته پیامبر ظاهر استدلالت به نظر من درسته ولی خب من وظیفهم اینه که عقلم را تعطیل کنم کنار بگذارم این فوق العاده مسئله مهمی است انحراف بزرگ است همین جا اگر یه روایت او دین الله یصاب بالعقول دین خدا با عقل نمیشه بهش رسید داریم روایتش از کجا یه کسی میاد پیش امام میگه که اگر کسی یک انگشت یک زن را قطع بکنه چقدر باید بدیم امام میفرماید ۱۰ تا اگه دو تا قطع بکنه چی میگه ۲۰ تا شد اگه سه تا قطع بکنه چند چی میگه ۳۰ تا شد اگر چهار تا قطع بکنه یعنی چی دقت کردید جواب اگه یه انگشت زن قطع کنی ۱۰ تا دوتا ۲۳ تا ۳۰ تا ۴ تا ۱۰ ۲۰ طرف میگه فلان جا شنیدم گفتم این حرف شیطونه نمیتونه حرف من شنیدم که این روایت ها ولی گفتیم حرف شیطون میتونه باشه دنبال حدیث اینه که ندی الله یا الله نمیشه سنجیده اش این روایت جاش بحث بکنیم جای خودشه کار دارم اگر به من گفتی دین خدا را با عقل نمیشه سنج عقل من داوری کرده که این کتاب خداست به خاطر محتواشم داوری کرد دین خدا با عقل نمیشه سنجید حالا نکتهای هم که ایشونم اشاره خود این با قرآن نیست خود این روایت دیگه این روایت این روایت با قرآن میسازه قرآن که مکرر میگه این آیات را برای شما فرستادیم لعلکم تعقلون به امید اینکه تعقل کنید میگه قرآن را فرستادیم تا شما تعقل کنید خود قرآن را قرآن عربی مکرر هم عبارت که کلیدیه قرآن از یک طرف دستور میده به تعقل اونم مکرر قرآن فرستادیم که شما تعقل کنید مکرر در مکرر دستور به تعقل میده زیاد یا گاهی میگه ما اینا رو فرستادیم لقوم یعقل افلا تعقلون یا لعلکم تعقلون تعقلون شاد باشد که شما تعقل کنید عربی این آیات را بیان کردیم لقوم یعقلون تعقل میکند چرا تعقل نمیکنه صورت های تعقل بکنه انسان برعکسش ببینید یک آیه شگفت انگیز داریم این آیه خیلی به نظر من عجیب تر است این چیه که دستور به تعقل میده آدرس الذین اذا ذکرو به آیات الله لم یخرو علیها اگه پیداش کردی لم یخرو علیها و عمیانا تعریف میکنه آدم های درست را هر وقت یه آیاتی از چی سوره فرقان هرگاه یه آیه قرآن براشون میخونده میشه چشم و گوش بسته روش نمی افتند چشم و گوش آیه قرآن چشم و گوش بسته چشم و گوش را بستی همین اشتباه فهمید آیه را حواست مجبوری که عقل را به اصطلاح فوق العاده چشم و گوش بسته اون وقت درست میفهمی آیه قرآن اشتباه همین آیه قرآن ممکنه داعشم بشه ممکنه داعش دستت باشه جی بدترین جنایتکار باشه بدترین جنایتکار باش چرا چرا کسی قرآن دستشه کتاب لطیفه و اینقدر خشنه اینقدر بی رحمه اینقدر جانی دلیلش اینه که پیامبر فهم سطحی داره و عقل رو هم که به کار نمیگیره همه قرآن تبدیل کنه انسان را به یک جنایتکار به همین خاطر حالا بند عرض میکنم از این طرف از یک طرف عقل می گوید قرآن حجت است عقل داوری کرد قرآن حجت است البته عقل من با محتوای قرآن با محتوای قرآن داوری کرد که محتو و بنابراین داوری کرد کی محتوا باید تک تک آیات را هم دوباره وقتی میخونیم باید ببینم که واقعاً هست آیا درست فهمیدم نفهمیدم چی برگشتم و گفتم اون داوری کردم که گفتم محتوای اینکه کتاب اینجوریه کم کم آرام آرام دیدم یک اشتباه کردم اشتباه کردم اشتباه کردم و برگشتم از نظرم باید اینجور باشه باید اینجور باشه جای برگشتم از نظرم مجتبی کردم خوب پس باید آخر نه اینکه وقتی قرآن حجت شد دیگه کار عقل تمامه کار عقل تازه شروع میشه داره عقل بیشتر میشه تازه درست بفهمی و اگرم فهمیدی که اشتباه کردی دست بردارید ما برای خودمون میکنیم برای بهایی ها هم باید بکنیم هرچی برای خودمون گفتیم یقین کرده که کتابش کتاب خداست حالا از این به بعد عقلشو تعطیل کنه هرچی برای ما گفتی برای او هم بنابراین محتواس هم اینکه عقلم در معرض خطاست اشتباه کرده باشم دوم اینکه من با محتوا رسیدم محتوا را ممکنه کم کم نظرم عوض بشه و سوم اینکه هرچی گفتیم باید راجع به همه دنیا بگیم مشکله به این نتیجه میرسیم که هر کس تو هر خانواده متولد شده باید دین خانوادگیشو تا آخر حفظ بکنه اینم وحشتناکه از همه اینها گذشته با خود قرآن ناسازگار با خود قرآن ناسازگاره خود قرآن می فرماید که تعقل کنید رو همه آیات و چشم و گوش بسته من تعقل کردم رو آیه و دیدم چیکار کنم حداک مسلم نباید به این عمل بکنم عقلم میگه این ظلمه میگه این ظلمه نباید کنم میگه چرا رسیدی به این نتیجه خودت گفتی که تعقل کن قرآن تازه گفتی چشم و گوش بستم روش نگو تحقق کردم عمل کردم اتفاقا بعد حالا که تعقل کردن دیدم چیکار کنم میگه بزن مثلا یه جاهایی زن را درست نیست انسانی نیست بزن چرا مرد نمیگه بزن بدون که همه مردم آورده است درباره مردم قرآن که اونجا میگن که نه اینجا دیگه برو به دادگاه جور نیست جور نیست قضیه تعقل من تعقل کردم تقصیر خودت تقصیر خودته که به من گفتی تعقل کن البته اگه نمیگفتم تعقل عرض کنم خدمت بنابراین بخوایم بگیم قرآن رفتیم سراغ پیامبر ظاهر قرآن حجت شد و ماموریت عقل نه تنها برخلاف گفته خیلی از سنت ها نه تنها تمام نشد بعد که زیادتر شد از این به بعد حالا یه کتاب و اینها از این به بعد هر روایتی میبینم بالاتر از آیه نیست روایت که بالاتر از آیه نی که همین جا هست نسبتتون بگم توی روایت میشیم یا علی حیدر حیدر فلانها میگه که امام علی داشت با نمیدونم با یکی از اصحاب مقداد کی داشت میرفت یه جایی و صدای یک ناقوس کلیسا اومد گفت میدونی میگه نه این مگه خونه تا آخر یادم رفت کدوم بود من خیلی برام تعجب کردم که این داره اینو میگه و یاد گرفتم که میتونه ناقوس را معنی کنه صداشو بد میگه فردا رفتم تو اون دیر خودم تنهایی و اون راهبی که داشت نامزد بهش گفتم زد و منم براش گفتم میدونی ناقوس چی میگه نه گفتم اینم میگه که عجیبه اینا کی به تو یاد داده گفته علی پیامبر به من یاد داده گفت که عجیب من یک نامه ای دارم از هارون که میگه صدای ناقوس را وصی پیامبر خاتم میاد و معنی میکنه خوب کانال ولی یه ذره فکر بکنه که اصلاً ناقوس مسیحی بودن مسیحا عرب نبودن هارون کیه هارون که نامه داده کیه هارون برادر موسی ۱۳۰۰ سال قبل از عیسی میزیسته ۳۰۰ سال قبل اون وقت خود حضرت وقتی میخواسته کتاب از طرف خدا بیاره چه جوری نوشته سنگ نوشته خود تورات اومده با گچ به صورت برجسته نوشته بود اون وقت مثلا هارون یه سنگ نوشته ای هزار و ۶۰۰ سال ۱۳۰۰ سال جلوتر که اصلا ناقوس هنوز مسیحیت به وجود اومده یعنی حدود ۱۳۰۰ سال بعد وارد مسیحیت شده اون وقت هارون ۱۳۰۰ سال جلوتر نامه نوشته رو سنگ مینوشته یک راهب رسیده که آره وسیع پیامبر خاتم میاد و ناقوس معنی میکنه قرآن تعقل کنم با فرق کنید یک بود مال محلمون نگذشته بود من از ترس اینکه متهم به چی بشم آخه فوری میگه اینو قبول نداریم نوشته خدا لعنت کنه کسانی که فضایل علی را انکار میکنن زیرش نوشته خدا لعنت کنه کسانی که فضایل علی را انکار میکنن چی بنویسم بگم آقا صنعت تونستم هیچی هم بگم که آقا این قبلا شنیده بودم مثلا به عنوان یه چیز خیلی مهم وقت اصلا مسیحی تو امپراتوری روم به وجود اومده اصلا زبانشون عربی نبوده این وزنی که درست کردی عربی اینجوری قشنگ خوندید به زبان اونا جور بشه که یه چیز دیگه بوده همه چیزش میخوام بگم که نه آهم آیه قرآن و به طریق روایت اگر روایت متواتر شد تازه حداکثر قرآن آیه قرآن روش آیه قرآن میگه تعقل کن لازم تعقل کن یعنی عقلت معتبره فقلت رد عمل نکن اگر پذی کن اینجا روایی روایت اگر متواتر بود حالا چقدر سخته حداکثر ۱۰۰ تا قرآن نمیرسه قرآن میگه روش تعقل بکن خواستم بگم حالا که رفتیم سراغ پیامبر بحث باید توجه کنیم که باز هم همه چیز تکیه داره بر عقل و عقل و خرد رو مجاز نیستیم که کنار بگذاریم قرآن این همون معنی را بله تدبر میکنن در نشانه های خود را مثلا عظمت و هستی خداوند فکر میکنم اتفاقا اونه که چشم و گوش بسته پذیرفتن معنی نمیده که مثلا یک کسی به من بگه که ببین که چطور چگونه خلق شد اونجا چشم و گوش بسته اون که تا برام اثبات نشه که معنی نمیده یه چیزی که بیان داره من چشم و گوش بسته ممکنه بپذیرم شتر را قطعاً روش فکر کنم که این آیه است تا موقع بنابراین این حتما آیه تشریح حتما میگه به طریق اینم امثال اینها و خیلی زیاد داریم باید من همینجا حالا که اول بحثمون درباره حالا میخوایم حجت قرآن و اینها را بحث بکنیم یادمون باشه که عظیم به بعد هم عقل را باید جایگاه محکم بنشونیم و بعد یعنی قبول کنیم از اینجا به بعد هم همه جا ذهنمون این باشه که هر آیهای میخونیم این آیه را عقل بشریت داده هر روایتی میخونیم چرا چون عقل به قرآن حجت داد گفت که قرآن کتاب خداست قرآنم فرمود رسول قرآن اگه یه چیزی از رسول به ما رسیده با عقل سازگاره نه دیگه مال رسول نیست بعد خیلی احترام بزاریم تو گنجه عمل نمیکنه تو جامعه عمل بهش بکنیم تا ببینیم آینده یا برخی از روایاتمون داریم علمشو واگذارید من الان عمل بکنم یا نکنم من الان مثلا اون روایت که قبلا خوندم هر کسی بدعت گذاشت تهمت بزنید بهتان بزنید بهتان بزنم یا نزنم من الان میخوام مثل خودم حل بشه بهتان نمیزنم حالا تو گنجه بمونه تا هر وقت میخواد من فعلا این کار را نمیکنم چیزهای دیگه هم هست عقل در آینده میتونه پاسخ بده دیگه ممکنه یه چیزی هست عقل آدم نه به تکامل خودمام داره هی چه میکنه ببینید حضرت یوسف گفت که طبق آیه قرآن جا ما کجا گذاشت و بعدشم گفت بگید که شما ایهاکم سارقون ما دزدید با اخلاق جور در میاد یا نه عرض کنم که آره این مدت تو گنجه بود من چیکارش کنم اینا میشه که تو ظرف خودم بردارم تو ظرف دزدی بهش بدم جور نیست با اخلاق نمیسازه که بعد یک کسی گفت که حالا ما تنها با توجه به فیلم افسانه یوزارسی که این بود که یوسف با لاوی خلوت کرده بود همدیگر را شناخته بودند و با هم حالا حداقل کرده بودند شاد هماهنگ کرده بودند که من اینو میزنم تو نگران نباش اون وقت حالا نگفتم خدمتتون یک چیزی بگم خدمتتون یک وقتی من یک کسی نازم پرسید گفتم که شاید خوب حضرت یوسف اشتباه کرده خیال کرده این کار کار درستیه کرده پیامبران بازم من که خطابشون نسبت میدن شاید این بوده بد دیدم که بدش میگه اینا کذالک ناله یوسف اینا ما یاد یوسف دادیم خدا میگه عجب درستش کرده بودم برای خودم گفتم که مثل مثلا حضرت موسی که یک کسی را زد کشت یا ریشه برادر یوسف خدا که امضا نکرده بعدا دیدم خدا امضا کرده ما اینه یادش دادیم باز دوباره یه وقت تو گنجه از گنجه در اومد دوباره گذاشتمش توی بعد دوباره یه کسی گفت که آقا مطابق اون فیلم شاید با بنیامین یوسف با بنیامین اصلا ساختمان یکی بود با مثلا به اصطلاح بنیامین شاید میخواد بگه اون افراد اومدن گفتن نه خود حضرت آره آره به دستور او ولی اصل پشت صحنه که مال یوسف دادیم که این کارو بکنه چرا هر که احتمال داشته باشه کافیه که از خرد ستیزی در بیاد ما به امر خرد ستیز تن نمیدیم احتمال داشته باشی که اینجوری باشه قطعاً باید غلط ستیز باشه احتمال داشته باشه که با بنیامین هماهنگ شده باشه و بنیان پذیرفته باشه که حله آره چند بار رفت تو گنجه اومد بیرون دوباره اشغال بکنه دوباره بره توی گنج مشکل نیست مشکل نیست هیچگاه نباید تعطیلش کرد دوباره برخورد دیدم این جواب جواب بله آیا خودم میتونم همین نوعی را بزنم همین کار را بکنم مجاز نیستم یه جایی با یه قصری هماهنگ میکنم میگم من به صورت ظرف تو و میدیم به دلیل فلان که با هم هماهنگ کردیم به هر حال درسته احادیث با قرآن این ضربه بانوان ناشزه ممکناحتمال هست بنده اینجوری حل کردم و میگم آیه دیگری داریم میگه عاشروهن نه به معروف پسندیده باشم برخورد کنید این پسندیده است که بزنیم یا نه خب حالا میگن اصلا پسندیده یعنی چی گفت عقلا پسندیده میدون پس این دوتا آیه با هم اگه بخواهیم بگیم زدن ناسازگار پس ولی من آیه آش روح الن بالمعروف را مقدم میکنم چرا چون هم حرف پیامبر ظاهره هم حرف پسندیده برخورد بکنن بنابراین احتمال غیر از روایت که اینکه می فرماید ولی نه اصلا تو خود آیه قرآن ضربه یعنی رفت جدا شد تو خود قرآن چند مکرر داریم فی سبیل الله فلان معنیش این باشه که بچه نص جدا بشید چون تو گنجه است چرا رفته تو گنجه چون خرد ستیز بود سوال برید جدا بشید قطعیه نه ولی از خرد ستیزی در دیگه قطعی نیست که خرد ستیز باشه قطع چون امر خرد حتما احتمال داره که معنی دیگه داشته پس مسئله من کامل حل شد بله به همین معنا ظرف را به معنای جدا شدن درسته.
خلاصه:
لطفاً توجه داشته باشید که همهٔ مشارکتها در راه روشن ممکن است توسط دیگر مشارکتکنندگان تغییر یابند، ویرایش یا حذف شوند. اگر نمیخواهید نوشتههایتان بیرحمانه ویرایش شوند؛ بنابراین، آنها را اینجا ارائه نکنید.
شما همچنین به ما تعهد میکنید که خودتان این را نوشتهاید یا آن را از یک منبع با مالکیت عمومی یا مشابه آزاد آن برداشتهاید (
راه روشن:حق تکثیر
را برای جزئیات بیشتر ببینید).
کارهای دارای حق تکثیر را بدون اجازه ارائه نکنید!
لغو
راهنمای ویرایش
(در پنجرهٔ تازه باز میشود)
تغییر عرض محدود محتوا