هممرزی خطرناک تقیه خردمندانه و نفاق ذلیلانه: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «[https://t.me/soleimanisaa/2547 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.» ایجاد کرد |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲: | خط ۲: | ||
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. | متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. | ||
بسم الله الرحمن الرحیم | |||
یکی از آموزههایی که در شیعه لطمه زده و خیلی انحرافی ایجاد کرده و باعث شده که انسانها اصل وظیفه واجب و حتمی خودشون فرار بکنند آموزه تقیه است این ابزاری شده برای اینکه کسی وظیفه خودش را انجام نده مهمترین وظیفه انسان دین مبارزه با ظلم و ستم هست مبارزه با ظلم و ستم معلومه که هزینه داره به وسیله با دستاویز قرار دادن آموزش تقیه بسیاری از مردم حتی عالمان بیشتر حال ما بیشتر عالمام وظایف ضروری خودشون را به اصطلاح وظیفه حتمی و فوری خودشون را به اصطلاح انجام نمیدن و انجام ندادند و ممکنه کسی به یک جامعه نگاهی بکنه و بگه که جامعهای که این اندازه ظلم و ستم درش هست این اندازه فساد درش است چرا هیچ صدایی بلند نمیشه باید صدایی بلند بشه بالاخره یک عده باید اعتراض بکنن و مخصوصاً عالمان دین و مخصوصاً اگر ظلم و ستم به نام دین صورت بگیره اون موقع وظیفه عالمان دوچندان میشود دو برابر میشود چرا هم باید با ظلم و ستم مبارزه بکنند هم از دین دفاع کنند چون ظلم و ستمی که به نام دین میشود به جدایی از ظلم و ستم بودنش به اصل خود دین هم به اصطلاح لطمه میزنه خوب حالا باید بگیم که موزه تقیه اینجوری شده حقیقتش اینه که گاهی شده یک آموزه عقیدتی حالا به نظر ساده و معمولی اینقدر تاریخ ساز شده که چه بسا کل تاریخ وحشت رویا هزار سال تاریخ بشر را به اصطلاح تحت تاثیر خودش قرار داده مثلاً وقتی به مسیحیت نگاه میکنیم اصل قضیه انحراف سر تعریف انسان بیشترین تاثیر را گذاشت اما بعد از انسان وقتی انسان سقوط کرد صفیح شمرده شد در واقع یه آموزه دیگری تعریف شد و اون اینکه مثلا حالت این انسان سقوط کرده عقلش تحت سلطه گناه است نمیتونه عقاید و اعمال خودش را تشخیص بده خودش به درگاه خداوند دعا کنه و امثال اینها برای این انسان در ظاهر خیلی چیز زشتی نبود به ظاهر وقتی نگاه بکنیم شاید اونقدر وحشتناک نباشه و اون اینکه میگن که ما دوتا حجت داریم یکی کتاب مقدس و یکی هم کلیسا شایدم شما بگید خوب حالا میگن اسقف اسمش کلیساست ولی در واقع حرفش سخنش کارش به اصطلاح حجت و عرض کنم خدمتتون حجت داشته باشیم تو اسلام گاهی نمیگن که ما حالا شیعه میگه ما چهار تا حجت داریم کتاب و سنت و اجماع و عقل خوب اونا میگن دوتا دوتا کلیسایی خیلی شاید خیلی تو ذهن نیاد که این خطر نقطه مهمی باشه و اینقدر مثلاً ممکنه زیان بار باشه ولی خوب کلیسا میشه حجت بعدم میگن که چه کار کنیم که کلیسا اقتدار داشته باشه تا بتونه جنا رونق بده اجرا بکنه نیست السا دین و وظیفهش اینه که ترویج بکنه رونق بده پس قدرت داشته باشه در اختیار کلیسا باشه خوبه هرچی مال بیشتر در اختیارش باشه بهتر میتونه ترویج بکنه دین را راههایی پیدا میکنن که کلیسا متمول بشه قضیه از کجا شروع شد از یه آموزش یعنی ضرورت دیدن بعد از اینکه دیدن انسان اینجوریه برای این انسان کنارش یک کلیسایی هم قرار باشه که انسان عقاید اعمال از اون کلیسا حجت باید اقتدار داشته باشه مال جمع کردن مثلا سند جعل کردن که یه پادشاهی به نام قسطنطین یه تکه زمین به کلیسا هبه کرده ولی نه این زمین تکه زمین ثلث زمینهای اروپا بود اونم زمین های آباد و اینها زمینههایی که مرغوب بود و میشد توش کشاورزی گفت خوب متمول باشه کلیسا بازم کلیسا که متمول میشه این زمین هایی که داره خودش که نمیتونه بیاد همه اینها را کشاور کنه باید بده به رعیت کشاور رعیتها را یکی یکی ببینه که باید با حاکمان محلی وارد معامله بشیم اینجاست که باید با حاکمان یکی بشه سود و ضرر حاکمان با سود و ضرر کلیسا یکی میشه یکی میشه اینجا به هم پیوند میخورن حاکمان شمشیر دارد با زور با زمین ها را اداره میکنند از مردم میچاپن بخشش را برمیدارند بخشش را هم میدن به کلیسا هم شمشیر تکفیر استفاده میکنه هر که علیه حاکمان قیامی بکنه چی اونم به این شکل و خب اینجا فقط این این نشد که به اصطلاح کلیسا بگیم مال داره دین و ترویج میکنه نه نه پشت سرش فسادهای دیگر میاد و فشار به مردم و مردم دیگه تحت سلطه و با حاکمان هر چقدر ستمگر باشند نمیتونن مبارزه کنند و وصیت مشکل میشه بعد کلیسا وقتی تو این میفته قدرت و مال و فلان اینها یکی هم پیدا میشه خوب یکی از کارهایی که مردم میکردند چون گفته بودن که این کلیسا مهمه واسطه بین انسان و خدا هست و اگر کسی گناه کرد خودش نمیتونه بره به درگاه خداوند توبه بکنه و باید بیاد پیش کشیش اعتراف کنه کشیش که واسطه فیض هست مثلا حالا مجازاتی تعیین میکرد و میگفت مثلا فلان کار را انجام بده فلان زیارتتو برو فلان چی برو یه نفر گویا هزینه ای که ما میکنیم آیا امکانش نیست که مثلا به جای اینکه سه ماه حالا گونههای گناه بزرگ اون زمانها زیارت فلان قدیس هزینه سنگین میشه در راه خیر مصرف کنید بد نیست که اینم ظاهرش چیز بدی نیست که به جای اینکه بره این راه پول بده در نظر به ظاهر چیز بدی نمیاد انگار ولی بعداً تبدیل به این میشه که هر گناهی یه قیمتی پیدا میکنه اون وقت قضیه این میشه که کلیسای کدوم شهر درآمد بیشتری داره اون کلیسا اون شهری که گناه درش بیشتر بشه اون شهر درآمد بیشترش هم داره اولش سبک پیچیده خیلی آدم ساده است به جای اینکه بره زیارت فلان قدیس که گناهش بخشیده بشه هزینه به کلیسا میرسه که یه قیمتی داره و بعد به اونجا میرسه که هر شهری که بیشتر توش گناه بشه کلیسا درآمد بیشتری داره بعد باید بده یه چیزی به کلیسای مرکزی و بعد هر شهری کلیساش یه سرقفلی پیدا میکنه یعنی اول که کسی بگیره سرقفلی رو باید بپردازد به کلیسای مرکزی و وقتی میاد توی اون شهر باید این درآمد را جبرانش بکنه در بیاره اون وقت کلیسا که از اول قرار بود که قدرت مالی پیدا کنه تا دین را ترویج کنه با گناه مبارزه بکنه دقیقاً عکسش این میخوام بگما یا آموزش چطور عکس خودش میشه دقیقا عکسش میشه و اینجاست که به درستی حالا کسانی که خوب اومدند که در قرون وسطا حالا اونم کاری نداریم که مسئله دیگری پیش میاد و اون اینکه پول و قدرت هر جا جمع شد حتما فساد هست انواع فساد انواع فساد یکی از خطاهایی که حداقل ما خودمون بهش مبتلا شدی و شاید الان تصویب توجه نداشته باشه یه سوال خیلی ساده است خیلی ساده است قضایا آدم میبینه مثلا دعوا سر اینه بوده که ما خودمون تعهد مهمتره یا تخصص حتماً باید میگفتی تعهد حتما باید میگفتید و به اصطلاح تعهد داشته باشه طرف میخواد آدم خوب آدم چی فلانه تخصص نه ما با خیال خامی که داشتیشعار تعهد یکی دیگه از چیزهایی که شعارش داده میشد و مبنا بود خیلی مهم بود این بود که اگر آدم عادلی سر کار بیاد دیگه مطمئنیم که مشکل پیش نمیاد عادل باشه طرف مشکل پیش نمیاد عدالت خیلی مهمه دیگه کسی به فکر نبود که بر عادل باید نظارت کرد بر عادل بر آدم خوب باید نظارت کرد چون قدرت و پول وقتی جایی جمع شد میلغزانه باید نظارت باشه یه تیکه داره خیلی شگفت انگیزه مفهوم مطهری ذهن عجیبی داشته دفترچه های ۴۰ برگی داشته و توش یادداشتهاش را مینوشته تاریخ هم داره که حالا داره یادداشتها چاپ میشه و برخی مخالفن با این کار برخی موافقند میگن خوبه چاق بشه انبوه یادداشتهایی بوده که برای خودش مینوشته که داشته باشه تو ذهنش یه چیزی به ذهنش رسیده که داشته باشه و بعدا ازش استفاده کنن من کاری ندارم یادداشت های مرحوم مطهر حالا با درستیش من به نظرم منی در کارش برخی میگن که آقا به طرف یادداشت نوشته که روش فکر کنه اینکه چاپ کردنش نه حروف کتاب مینویسند یاد داشتی که برای خودش کرده بوده یادداشت کرده که چه بسا بعداً فکر کنه و چی کنه ولی یک نکتهاش را میخوام بگم سال ۱۳۳۸ چند سال پیش میشه ۶۴ سال پیش ۶۵ سال پیش یعنی حدودا ۲۰ سال قبل از انقلاب احتمالاً ایشونم ۳۰ ۴۰ سال بیشتر نداشته مرحوم مطهری ۱۹ این زمانش برام مهمه که ببینید چه زمانی گفته شده هر حرفی چه زمانی گفته شده این خیلی مهمه و نشون بده شخصیت چقدر بوده بیشتر بله گفته تو این جزوه که مربوط به سال ۱۳۳۸ تاریخ زده بچهها ۳۳۸ یاد گفته غربیها امام مسلمونا ما مسلمانا میگیم یک مرد با یک زن تنها توی اتاق در بسته نباشن مکروه چیه حساس غربیها میگن یک کسی را با قدرت تنها نگذاره این تعبیرشه فرد را با قدرت نظارت کنید با قدرت تنها نگذاشت و ایشون میگه حرف اونا بهتر از حرف ماست این خیلی تو اون سن و در اون زمان حالا هر چند یادداشت برای خودش مینوشته همین که به ذهنش یه همچین چیزی خطور کرده با یک امر دینی حالا تو هرچی بوده توجه به اصطلاح که در غرب اینجور میگن توجه داشته باشید که قدرت را باید نظارت برش کرد نمیتونی بگی چو آدم خوبیه چون آدم خوبی روحانی روحانی خیلی غذای خوب بودنشم نپرسیدم برنج بلده بپزه یا نه میخوایم برنج بپزه نه خوب بودن به درد میخوره نه پدر شهید بودن باید بلد باشه برنج بپزه اینجوری خیلی افتضاح باید گفت آقا باید برنج بپزه نه خوب بودن نه پدر شهید بودن حالا بگذریم که آن که دیگه مثلا به همین اسم ها هم جرم بزرگ که ممکنه طرف یه مدرک بالایی هم بگیره من اصلا مخالف این رسیدگی بشه به خانواده اصلاً طرفدار اینم که حسابی بهشون رسیدگی بشه و خانواده ولی به شدت مخالف اینم که مدرک پزشکی به یک کسی بدیم که استعداد نگرفته باشه پزشک جامعه بشه پزشک بشه و این به طریق عادی پزشک نشده باشه رقابت استعداد و درس و همه چیزش بد محاسبه بشود حالا آره گفتم همون روزها اگر عادلی اومد روی کار دیگه خیالمون راحته با عادلم خیال ما راحت نیست در نمازشو بخونه ظاهرشم هیچ مشکلی نداره روزشم میگیره و نمازشم میخونه ولی باید نظارت کرد نظارت پیامبر متاسفانه همه اینها هم جور دیگه تفسیر میشه ببینید وقتی فضا عوض شد شما الان خیال میکنید شما الان نگاه منم همینجور میبینم عکس کنم که پیامبر خداوند به پیامبر دستور میده که مشورت کن اما چرا فلسفه این مشورت چیه آقایون میگن احترام به مردم احترام به مردم کل آیه از بین رفت کل آیه از بین من حالا وقتی حالا همین جا خدمت شما صحبت کردن در باب فلسفه دستور به مشورت حذف کنم که احترام به مردم یا نیاز پیامبر مسئلهها واقعاً احترام به مردم فلسفش یا نیاز پیامبره من معتقدم نه نیاز پیامبر پیامبر به مشورت نیاز داره ولی میخوام بگم اونایی که اونجور که میگه پیامبر هیچ نیازی به مشورت نداره که به خاطر احترام به مردم خودش تصمیم بگیره بگذریم به قول یه آدم میگفت که به این مردم اگر مشورت بکنید و ۹۰ درصد مردم یه چیزی رو گفتند و بعد خودش خودت عکسشون عمل کردی توهین بیشتر از این نمیشه کرد یه آقای دیگه احترام به مردم توهینیم بالاتر از این میشه کرد که نظر مردمو بخواد ۹۰ درصد مردم یه چیزی را بگن بعد شما عکسش عمل کنید بدترین تو بگذریم من میخواست اینو میخوام بگم یک کلمه ممکنه اولش فوق العاده داشته سوالی اینه عدالت عدالت میگیم مسئول مملکت عادل باشه دهه ۶۰ میگیم قبل از انقلاب هم گفته میشد عادل نقض عادل باید نظارت کرد اونا درست گفتن که گفتن هرکه میخواد باشه تمام تلاشمونو بکنیم که بهترین آدم بیاد مسئولیتو بدیم به بهترین آدم ولی بعدش هم به شکل کامل و با تمام وجود برش نظارت کنیم هم آدم خوب انتخاب کنیم هم کاملا نظارت بکن خوب بودن دلیل بر اینکه درست کار میکنه یا لغزش نمیکنه و امثال من ببخشید رفتم زیادی حاشیه میخوام بگم یک شکلش ممکنه خوب باشه تعهد تخصص گفتیم کلیسا باید مقتدر باشه تا دین را بتونه ترویج بکنه بدم هست اون موقع این کلیسا تبدیل میشه به یک عامل که اولا سراپاش فساده چون قدرت و مال جمع و نظارت نیست کسی مواخذه نمیکنه که این مال را چه کارش کردی اون وقته که کلیسا انواع و اقسام فسادها دیگه انواع خود غرب یک تعبیرهایی کسایی به کار بردن که نمیشه ذکر به این صورت در اومده کسی باورش نمیاد که کلیسا آقا ابتداش آدمای فوق العاده پاکی بودن آدمای بدی که نبودن ما بی حساب در اختیارشون گذاشتیم قدرت هم داشتند آرام آرام لغزیدن و به تعبیر آقای که تو همون قرون وسطا بوده مثلاً فلان کلیسا رو که نباید گفت کلیسا و گفت فاحشه خانه و جالب اینجاست که از یه شعار خوب بد نبوده ظاهرش اونجایی که شروع شده اینجاست که اونایی که بعداً اومدن و اعتراض داشتن به کلیسا اول معترض بودند پروتستان یعنی معترض توس یعنی اعتراض کردن بلوچستان یعنی معرض اعتراض داشتن به اعمال کلیسا به این اعمال اعتراض داشتن ولی یه ذره که تأمل کردن دیدن که این کلیسا یک آموزش سو استفاده کرده و این همه فساد بار آورده حجیت کلیسا اولش انسان بود اونی که سوء استفاده شده حجیت کلیساست اون که سوء استفاده اون کلیسا صحبت کلیسای پروتستان ها که کلیسا از یه شعار سوء استفاده کرده و این همه فساد به وجود آمده حجیت کلیسا ولی چون به نظر من حالا یه اختلافیبنیانگذاران پروتستانتیز اندیشمندان بزرگی نبودند بیشتر بلوچستان دین اسلام دینی من نظرم اینه که عنوان اول دقیقتره مسلم یه اندیشمند بزرگ مصلحی اندیشمند باشه تا مصلح باشه تا دین و اصلاح کنیم چیه نه اونا معترض میشن براشون مناسبه دلیلش اینه که درست خوب جایی دست گذاشتن و اون اینکه همه این فسادها حجیت کلیسا ناشی شده بود درست گفتی ولی خود این حجیت کلیسا چرا به وجود اومد چون انسان صفیح شده بود چون انسان صغیر شد کلیسا اول گفته شده انسان کوچیکه بعد قیم برای انسان تعیین شد سوء استفاده کرد چی شد انسان صفی شد خب انسان سفیر یا صحنه براش قیم میکنن قدیم از مسئولیت خودش سوء استفاده کرد همه قرون وسطی به وجود آمد همه قرون وسطا دارن به وجود آمد این اندازه فسادی که گفته میشه تو قرون هرچی شروع میشه ضرورتاً فسادها از یک چیز بد بحث کلیسا مروج دین هرچی داشته باشه قدرت داشته باشه مال داشته میاد بی حساب و کتاب نظارت هم نیست عکسش میشه عکسش میشه شما مبلغ فساد میشه مبلغ فساد پس این بگم رخ میده اینکه اول یکی از چیزهایی که عملاً دچار نتونستن اصلاح بکنند چون اولین انحرافی که تو مسیحیت رخ داده سر انسان بوده بعد برمیگشتن انسان را درست میکردند مصلح واقعی یک کسی بوده هزار سال قبل از پروتستان ها یعنی تو قرن اول قرن پنجم که زمان آگوستین بوده با آگوستین دعوا داشته به نام پلاگیوس او خوب جایی دست گذاشته بود انسانی که شما میگید آگوستین قدیس شد اگر من در حدود ۲۰ ساله شنیده باشید از من شما آقای که یک کتابی را گفت یک کسی دکمه پیدا کرد رفت تو خیاطی گفت به زحمت یک کد یک کد به این دکمه اسم یک کتاب انتخاب کردم ولی کتابشو ننوشتم تو ذهنمه تو ذهنم هست میدونم ولی کتاب ننوشتم فقط اسمشو انتخاب کردم و اون اسمش اینه که اگر پلاگوس قدیس میشد اسم رنسانس به وجود نمیاومد نهضت اصلاح دین به وجود نمیاومد مدرنیته به وجود نمیاومد همه اینا جور دیگری میشد آقای دکتر ادیب میگفتند که تو بروجرد ما یه عالم روحانی بود که میگفت من یه دوره تفسیر بر قرآن نوشتم در جلد ۱۵ صفحه ۱۶۶ اینو گفتم ۱۶۶ کتاب ذهنمه من همچین مطلبی را مثلا بیان کردم بسیار خوب آره این بود که عدم موفقیت بخاطر این باید بگه میخواستن درست کنند انسان خوب یکی از چیزهایی که واژه ما هم زیاد داریم شما نگاه بکنید را ظه یعنی پرهیز از دنیا پرستید غرق شدن تو دنیا و چینها قدرت وقتی چی میشه که گوشه بچینه و کار نکنه و تلاش نکنه و مسئولی بر عهده نگیر آقا نبود که مهم این بود که بیایم وسط دنیا و آلوده نشید اینه که بیایی وسط کاملا وسط باشی ولی آلودم نشی این بود که نیاید که اصطلاح معناش برعکس میشه جور دیگر نشسته عبادت ببخشید یکی از کلمات که بسیار مورد سوء استفاده یعنی ما معنای انحراف پیدا کرده تقلید شروع کردم و به اینجا رسید کاملا معنای عکس خودش را پیدا کرده و درست ناجور شده تغییر یعنی تحفظ کردن ولی مقصود اینه که یه جایی که یک اظهار عقیده اظهار نظر بیان حقیقت و یا نه حقیقت تاثیر کمی داره ولی خسارت زیادی داره خسارتش غیر قابل تحمله هزینهش غیر قابل آشکار نشه گفته نشه بیان نشه یه چیزی سودش رهاوردش تاثیرش تو اجتماع ولی هزینه اش فوق العاده زیاده سکوت کنه تاثیرش کمه و هزینش زیاد یه جمله بی تاثیر می اندازد با گفتن و با اظهار یک عقیده بدون اثر و چیز مثلاً جون بدتر جون دیگران بعضی وقتا خوب اگر یک کسی معلوم بوده که با چه کسانی رفت و آمد داره مراوده داره اون وقت اگر یه دفعه یادم مذهبشو روشن میکرد آشکار میکرد مثلا میگفت شیعه هستم باعث میشد تمام اونها جونشون به خطر بیفته اونجا حرامه دیگه مخفی است هزینه سنگین ولی فایده بسیار امر عقلانی یه چیزیست که تو جین آمده و برش تاکید شده تاکید شده حتی گفتن کسی که تقیه نکنه اگر آشکار بشه ممکنه جون چند نفر به خطر بیفته اما وقتی که آدما چون میخوان یکی از مشکل ترین چیز ما اینه که ما اینکه حق پرستی نمیکنیم دوست داریم با فطرت مون پرستی هزینه داره حق گویی هزینه داره مبارزه با ظلم هزینه داره بی هزینه که هزینه داره ممکنه که پست بالاتری را بهت ندن ممکنه که صلاحیت تایید نشه ممکنه که از دست بره ممکنه سودهایی بهت نرسه خیلی چیزهای دیگر به اصطلاح عکس کنم خدمتتون که به این معنی شده الان به از همون زمان اول که آدم خیلی منتظر یک همچین چیزی براش رخ بده خیلی منتظر یعنی دستاویزه خیلی خوبیه دستاویز خیلی خوبیه چقدر خوب عنوانیه آدم پشتش پنهان باشه و هزینه نپردازه خودشو به خطر نندازه ضرر نداره اینجاست که تعریف تقیه بنده الان گفتم تغییر یک چیه اینکه یک عمل یا سخنی هزینه اش فوق العاده زیاد باشه ولی الان تعریف هزینه اینه که هر کاری برات هزینه داره هر کاری هزینه داره توش تغییر کن اون وقت چه کاریه که هزینه نداره نماز صبح خوندنم هزینه نداره از خوابت باید بزنی حالا تحمل میکنه میخونه ولی یه ذره یه جمله بخواید بگید نکن آقا ظلم نکن ستم نکن هزینه داره اون وقت هر کاری که هزینه داره بگیم این یکی از انحرافات فوقالعاده بزرگ جالب اینجاست که به راحتی توصیهام میشه توصیه میشه برای یه امر عادی توصیه به هم میکنند روبرو هستم هزینه هزینه داره خب معلومه هزینه داره اینکه نبود ببینید مثلا حالا مثلا این روایت رو ببینید از امام باقر علیه السلامه التقی کل ضرورت ضرورت یعنی چه در اونجاست که ضرورت باشه اضطرار باشه چارهای نداشته باشی حالا اگر من مثلاً با عضو هیئت علمی دانشگاه هستم خوب آره برای اینکه بخوام یه چیزی را بگم یا sr بکنم رتبه دانشگاه اینجوره که کسری دکتری که میگیره تو دانشگاه اول استاد یار بد میشه دانشیار بعد میشه استاد ولی دست کسانیه که استادیار را دانشیار کنند پرونده باید داشته باشه علمی مقاله مطابق میل نباشد خب نمیکننو توصیه خوب چیزیه خب تغذیه خوب چیزی انجام مخفی تا چی بشه آیا این ضرورت شد که من اگر حقو بدم از استاد یاری به دانشجویاری ارتقا پیدا نمیکنم خودم دو چیز را بنویس دو چیز را تا تمام بشه ۱۰ سال پروندهم گیر بوده دو چیز را نمیتونم بگم حالا چی داره بنویسی یک تصویر گذشتم اشتباه کردمتوبه میکنم دروغ من اشتباه نکردم اشتباه نکردم اگه اینو نوشتم که من منافق شدم که من دارم دروغ میگم برای اینکه جمع بالا بره اون جمله اولم که فلانی دربست قبول دارم نقد دارم نقد دست خودم نیست که قبول دارم منافق منافقین برو درس اخلاق بده به بچه های مردم برو درس کلام بده چی بده دیگه نباید برم تو این کلاس صلاحیت ندارم چون صلاحیت از من میگیری با این کار نوشتم دیگه صلاحیت ندارم خیلی عادی به خود بنده این بود که تمام بشه و جالب اینه بهتون عرض بکنم که افراد مثل من یه عده قابل توجهی بودند و نوشتن عادی همون چیزی که میخوام گفت یک کسی هم نمیگفت زشته این حرف نزد وظیفه انجام نده تا چی بشه معلومه که حق گفتن هزینه داره حق گویی هزینه داره در واقع اونچه که الان در اومده ازش میگن هر تعریف تقیه این شده که الان هست هرجا برات حق گفتن یه ذره هزینه داره نگو این نبود که گفت ضروره ببینید اولین کتاب اولین حدیث اورده فی کل ضرورت نداشته باشی من چاره ندارم بالاتر پول بکشه این نشد چاره اینکه نشد که مثلا چشم ببندی که به اصطلاح اینجوری بگیم اضطراره اضطرار معنیشه اون وقت بعد فرموده که و صاحبها اعلم بهاینه تنزل به آدمی که باهاش مواجه میشه خودش بهتر میتونه تشخیص بده که این واقعاً هست یا نیست نباید اضطرار را تبدیلش کنیم به اینکه بنابراین هر جا حق گفتن برات ضرورت یه خورده هزینه داره اونا نگو نفاق عین نفاق از امام حسین تقیه دین دین بیعت خوب از اون بیعت میکرد چرا نکرد چرا نکرد چرا این تقیه که شما میگید واجبه تقیه ای که مسلمه که جان ابا اون وقت ما تقیه بکنیم برای اینکه مثلاً برای مجلس تایید نمیشیم رتبهمون نمیشه دانشیار چی چی فلان جا موقعیت مشکل پیدا میکنیم این شده نفاق برای من پیش اومد یه مثال بخوام بزنم جایگاهی هستید اگر تقیه دانشگاه که هستی اگر تغییر نکنید و چیزی به فرض امضا کنید اخراج میشید اخراج شما از اون دانشگاه آسیب میزنه مثلا به صدها نفر هزاران نفر رو تربیت بهشون آموزش بدید برای اون امروز عدم امضای شما یعنی شما را از آنها محروم میکنه اینجا چی میشه ببینید اصلا من نگم امضا بکنم دیگه اصلاً صلاحیت تربیت کردن دارم ببینید منافقم که برای مال برای چی تایید کردم کردم به پول برای پول در نظر بگیریم خوب قبول میگن مثال این بگذریم حالا فرض کنیم توی فیلیپی خانم ۱۵ سال بی دلیل حصر خونه حالا یک کشور دیگری هم یک شخصیت های شناخته شده درست حسابی خلاف قانون اساسی کشور و خلاف دین اون کشور که این از اولیاته که به اصطلاح تو همه دنیا میدونن که مجازات بدون محاکمه که طرف ۲۰۰۰ سال پیش زمان حضرت عیسی تو امپراتوری روم ۶۰۰ سال قبل از اسلام طرف را میخواستن مجازات کنن محاکمه میکردن حتماً هم باید وکیل مدافع داشته باشه جالب اینه تو امپراطوری روم زمان حضرت عیسی دادگاه تشکیل میشد حتما باید وکیل مدافع طرفدار خیلی بدیهیه که یه کسی نمیشه مجازات بکنیم بدون محاکمه قانون اساسی هم هست معلوم است که یا قانونی که این قانون اساسی نوشتن یعنی بر طبق اسلام نوشتن چین و نمیدونه کی اینو نمیدونه که ظلمه ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال گذشت آقا تو این ۱۴ سال دو دوره مجلس خبرگان دو دوره از مجلس خبرگان گذشته یه نفر باید کسی یه تذکری آقا این بچه یه چیزی پیچیده نیست چیز سختی نیست همه دنیا میدونن چوپان روستاییم حالا ببخشید چوپان روستایی کمترین ارتباط را با اجتماع داره و معلوم خوب از خودش دفاع کنه بعدم یا یه مجازاتی بکنیم که اصلا قانون اون کشور نیست اصل نداریم اصل خانگی نداریم ظلم آشکاره علنی چی هست کاملا روشنه کاملا بدیهیه حالا که من دیدم که حالا تو کشور برمه هیچ یک از علمای برمه صداشون در نیومد تو این ۱۵ سال توجیه کنم که اینا دارن همه تقیه میکنن بابا تقیه درست میشه معلومه هزینه در حالا مخصوصاً مخصوصاً خبرگان که اصلا وظیفهاش این بوده اصلاً کارش اینه که نظارت بکنه کار اینه عدالت کجا کدومتون کجا این همه ذهنم گفتم که این مردم روستایی ساده به همسایه هرکس لباس مثل من باشه میگن شاگرد امام صادق کجای این قضیه مخفی پیچیده است نمیشه فهمید مگه میشه یه نفر را ۱۵ سال به محاکمه جای حصرش بکنیم و از زندگی چشم بکنی و از اولیات زندگیش مرحوم باشه این امتحان وارد و جرم محرز و این حداقل انجام خدماتی که در اوایل صورت گرفته زندان درسته مثلا جرم صدام محرز بود یا نبود صدام که جرمش بود دیگه خوبش کردن در ضمن طرف داره میگه آقا جون نمیخوام به من لطف کنید بیاید منو محاکمه کنید لطف نمیخوام بکنید بیاید منو محاکمه کنید دیگه جانی ترین آدم را محاکمه میکند محکمه باید ثابت بشه دفاع باید دست خودش بکنه یه کارهایی شب های متاسفانه سیاه اول انقلاب صورت گرفته که حتی امثال من مسئولیتش با اونایی که کردن حتی هویدا حتی محاکمه باید تو دادگاه عادلانه هر کسی هر جرمی داره با در دادگاه عادلانه محاکمه بشه اصلا شما میگید تو قانون اساسی اومده که ساعت چقدر ساعت میتونی طرفو نگه داری تام کنید ساعتش مشخصه اینقدر مجازاتی نداری هیچ کس مورد قبولش نیست هر کسی میتونه بهش بچسبونی که جرمت محرزه طرف خودش میاد بگه خب کدومش چیکار کردن ۶ سال زندان بهزاد نبوی ۲۰ دقیقه راهپیمایی ۲۰ دقیقه راهپیمایی ۶ سال زندان البته بگذریم که من چند ساعت راهپیمایی بودم و یک سال زندان تعلیقی من فرق دارم من با بهزاد فرق دارم من تصویر راهپیمایی متعدد اول تا آخر بودم هیچ وقت هم انکار نکردم پرونده بود چرا برای من یک سال زندان ۶ سال زندان ۲۰ دقیقه این کجا چه جوریه من که خودم دارم میگم بودم همه راهپیمایی ها را در مقابل ظلم هیچ صدایی اعدام هیچ صدایی جنایتهای دیگه هیچ صدایی هیچ صدایی صدای در میاد با خشنترین شکل ممکن صدا کمی صدا کمه این جوره اگر صدا باشه به این راحتی سرش حکم ثانوی که خود آقای کروبی برای ولایت عرض کنم خدمتتون که حکم ثانوی که تصمیم شده برای اینه معنیش اینه حالا ما میخوایم اینجا لازمه تو این شهر اینجا یه خیابونییعنی ضرورت اجتماع که اینجا خیابون بشه حکم اولیه اسلام اینه که خونه کسی نمیشه با زور ازش بخری حکم ثانوی میشه که حالا بخاطر این خیابون میشه از من بخریم و البته پولشو کامل و درست و زمان شاه که عدالت هم بود ۱۵ درصدم اضافه ۱۵ اصلا هیچ حکومتی نمیتونه حکومت ثانوی باشه حکومت کرد شهر لازم میشه خیابون بکشید پس وسط هر قیمتی بدید اداره حرفه حرف های بود که تو رد و بدل شد کاملا اصلا ضرورت اجتماع حکم ثانوی زنبورت اجتماع یعنی هیچکس یعنی حتی حکومت یزید هم باید آزاد باشند و اگر محاکمه ایشون بشه حکمش بسیار سنگینه من از حکم ثانوی استفاده کنید که مردم آسیبی نرسونند قانونی که شاه در مورد طرف بگه آقا نمیخوام این کارو بکنم بکشم من باید حتما بکنم هر جنایتی آدم اینجوری میتونه توجیه کنه آقا من این بهتره که این کارو بکنم نه این با هر هر کاری آدم بخواد بکنه این رو ممکنه به هر حال عرض کنم خدمت تون که اینقدر قضیه را بردارند معذرت از من اینجوری عرض کردم که حکم ثانوی و حکم اولی ربطی به اسلام نداره اینا بیخود بد مطرحش کرد حکم سالم و حکم اول هردوش مال جامعه بشری است من و شما وقتی قرار شد توی شهر با هم زندگی کنیم یه حکم اولی داریم معلومه ما ربطی به اسلامم نداره بشریه خونه شما را هیچکس نداره با زور ازتون بگیره حکم ثانوی ضرورت شد که اینجا خیابون بکشید کارشناسان همه گفتن حتما باید اینجا خیابون بکشید حتما حتما ربطی به اسلام نداره که این اوقلایی بشری فلان اصلا اون جمله شما اگه برید دعواها را بخونید اول انقلاب به نظر من عجیب غریب گفته رهبر فعلی ایشون اومد توی نماز جمعه و گفت که مخالفت نداره آیت الله خمینی گفت نه اگر بنا باشه حکم ثانوی ولایت پیامبر هم معنی میشه ربطی نداره جوابش این نیست دیگران حکم اولیه اسلام در چهارچوبه حکم اولیه اسلام ولایت حق نداره حکم اولی را تعطیل کنیم قانون که معلوم نمیشه خلاف قانون خلاف قانون که همه قبول دارند قانون میشه حرف اینه اونم از طریق قانونیش آقایون میگفتند که نمیشه آیت الله خمینی میگفت میشه ولی استدلالش این بود که اصلا حکومت پیامبر بی معنی میشه که اصلا این ضرورت جامعه بشری است احکام اولی داشته باشد ربطی به دین اصلاً نداره هیچ دینی هیچ دینی ما و شما وقتی قرار شد که تو این شهر زندگی کنیم گاهی لازم میشه که یه جایی یه چیزی ساخته بشه یه جایی میخواد مثلاً دکل برق رد بشه تا سیمش مثلا باید فاصله داشته باشه مجبورم خونه رو بخرن و کار دیگه نمیشه کرد حکم ثانوی به اولی حتما همه جا اصلا ربطی به حکومت نداره میخوام حکومت یزید هم حکم اولی و ثانوی داره یه جاهایی پیش اومد که مثلاً تو حکومت یزید یه بیماری لاعلاج اومد باید همه آدما رو واکسن بزنیم آدم حاضر نمیشن واکسن بزنند یزید میتونه مجبورشون کنه واکسن بزنن یا نه اگه نزنه بیماری واجب بر آقای یزید واجبه که از ولایت ثانیش استفاده بکنه و همه مردم واکسن بزنه به طریقی حکومت چین چین این شهر کجا بود اسمش گفت هیچ رفت و آمدی به این شهر ممنوع اولی که همه دنیا است نمیشه جامعه را اداره کنی غیر از یه چیز دیگری به هر حال بگذریم از این وقتمونم زیادی گذشته خسته شدید عرض کنم که تقیه عوض شده وارونه شده اونچه که الان هست اسمش هست نفاق اسمش هست نفاق اینکه آدم را جور دیگه نشون بده به خاطر اینکه هزینه براش داره عین نفاق هست این عین نفاق است منافق و خیلی راه دور هم نریم ببین مثلاً قضیه امام صادق مهمترین تقیه رو اونا یاد دادن بفرما که تقیه در حقیقت برای جلوگیری از ریختن خون ها قرار داده شده است پس هرگاه تقیه منجر به ریخته شدن خون شود دیگر تقیه نباشد که شما میبینید بله به خدا سوغند به خدا سوگند که اگر شما را دعوت کنند که ما را یاری دهید قطعاً خواهید گفت ما این کار را نمیکنیم بلکه تقیه میکنیم و تقیه را از پدر و مادر تان دوست تر خواهید داشت بله بعد در آخرم میگه در بسیاری از منافقان شما حد حتی باید مثلاً جاری بشه فلان بشه تعبیر میکنه نفاقه شما حقیقت نگید چون براتون هزینه داره باز در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام میفرماید تقیه جایگاهی دارد هر که آنها را از جایگاهشان دور کند برای او استوار نماند و توضیح مورد تقیه مثل این است که مردمی بدکار ظاهر حقوق و کردارشان برخلاف حکم و کردار حق باشد در چنین وضعی هر عملی که مومن در میان این مردم از روی تقیه انجام دهد به شرط آنکه به تباهی دین نینجامد شهد دیگه دانلود قبلی امام حسین قیام کرد اگه دین چهره اش داره وارونه داره میشه چهره دین داره وارونه میشه شما بیا سکوت بکنیم و نمیشه این دوتا روایت حالا اینکه یه روایت دیگه هم هست از امام صادق علیه السلام از یک کسی مواخذه میکنه شنیدم تو سلام علیک نمیکنی با مثلاً شیعیان و اینا میگه تخلیه میکنم که شما با یک کسی سلام علیک نکنید که هیچی یعنی با هم هیچ نسبتی نداره سلام علیکم دیگه میخوام بگم همون زمان چقدر افراطم میکردن افراد برای این نیست بقیه چیز دیگریست به هر حال تقیه یه امر عقلای کاملا عقلانیه به خاطر یک چیز کم ارزش یه منفعت ژیان زیاد بار نیاور ولی تبدیل شده به اینکه هرجا حق گویی یا حق عمل کردن برات کمترین هزینه را داره تبدیل به این شده اینجاست این بزرگتر فساد اون وقت این جامعه تبدیل کلا جامعه مرده کلا جان درد مرگ انگار رو جامعه ریختن بعد بیشترین ظلم صورت میگیره و هیچکس صداش در نمیاد این وارونه شدنه یک ارزش در جامعه ما رخ داد در برم رخ داده و به اصطلاح وضعیت عجیب پیش اومده ببخشید مطالب برای یک جامعه که در اون جامعه اومدن آگاهی بالا باشه که پذیرش این گونه مطالب عقلانی باشد ولی در یک جامعه ای که نا آگاهی و اصلا اون جامعه از حالت عقلانی به عنوان مثال ما بگیم که مثل یک همون که فرمودید مثال زدید شخصی که از همه مطالب بی اطلاع است ما ازش انتظار داشته باشیم که تو میبایستی الان حق رو بگیرد این برمیگرده به کسانی که مطلع اند یعنی آگاه علم این را دارد داستان یزید برعکس شد انگلیسی آمریکایی خیلی راحت اصل قضیه تبعیت میکنن اعتراض نمیکنه که شما با چه تخصص برمیگرده به جامعه ناگاه بله ببخشید حتی آگاهی رساندن به جامعه خودش در وقتی که حداقل نخبگان جامعه به بهانه تقیه سقوط نکنه خود این نه عاملش سوء استفاده وگرنه آره اگر همه اونهایی که هستند حرف میزدن برای مردم خوب خوب نه اونا که دارن نه اونا که دارن اونایی که علمشو دارن حرف بزنن برای مردم نماز اقتدا بکنند یا امام جماعت یا امام جمعه هستند یا بالاخرهباید عادل باشد این عدالت تفهیم کردند که حق با اینه یعنی اگر شما الان صحبت ۱ این مطلب رو به امام جمعه خبرگانی بگید همون حرف من حکم ثانویه استفاده شده خیلی هم عالمان میگه ببینید اینقدر سطح آگاهی را پایین آوردند به نظر من اونهایی که شما مثال زدی شما فرمودید ناآگاهم هر آدم کاری را که میکنه یک جوری توجیه میکنه این قضیه قضیه بدیهی و روشن یعنی مثلاً یک نفر باید حبس خانگی ۵۰ سال بمونه بدون محاکمه خودشم همه حتی بچه که این هوک کار ظالمانه است ولی آدما خودشونو فریب میدن یعنی عمل من قبول دارم اون جملهای که شما فرمودید که میگه ولی میدونه که غلطه میدونه که حرفش نادرسته نه اینکه ندونه که نادرسته و میگه میدونه ولی حسین باستانی نقاط. |
نسخهٔ کنونی تا ۲۷ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۸:۱۹
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
یکی از آموزههایی که در شیعه لطمه زده و خیلی انحرافی ایجاد کرده و باعث شده که انسانها اصل وظیفه واجب و حتمی خودشون فرار بکنند آموزه تقیه است این ابزاری شده برای اینکه کسی وظیفه خودش را انجام نده مهمترین وظیفه انسان دین مبارزه با ظلم و ستم هست مبارزه با ظلم و ستم معلومه که هزینه داره به وسیله با دستاویز قرار دادن آموزش تقیه بسیاری از مردم حتی عالمان بیشتر حال ما بیشتر عالمام وظایف ضروری خودشون را به اصطلاح وظیفه حتمی و فوری خودشون را به اصطلاح انجام نمیدن و انجام ندادند و ممکنه کسی به یک جامعه نگاهی بکنه و بگه که جامعهای که این اندازه ظلم و ستم درش هست این اندازه فساد درش است چرا هیچ صدایی بلند نمیشه باید صدایی بلند بشه بالاخره یک عده باید اعتراض بکنن و مخصوصاً عالمان دین و مخصوصاً اگر ظلم و ستم به نام دین صورت بگیره اون موقع وظیفه عالمان دوچندان میشود دو برابر میشود چرا هم باید با ظلم و ستم مبارزه بکنند هم از دین دفاع کنند چون ظلم و ستمی که به نام دین میشود به جدایی از ظلم و ستم بودنش به اصل خود دین هم به اصطلاح لطمه میزنه خوب حالا باید بگیم که موزه تقیه اینجوری شده حقیقتش اینه که گاهی شده یک آموزه عقیدتی حالا به نظر ساده و معمولی اینقدر تاریخ ساز شده که چه بسا کل تاریخ وحشت رویا هزار سال تاریخ بشر را به اصطلاح تحت تاثیر خودش قرار داده مثلاً وقتی به مسیحیت نگاه میکنیم اصل قضیه انحراف سر تعریف انسان بیشترین تاثیر را گذاشت اما بعد از انسان وقتی انسان سقوط کرد صفیح شمرده شد در واقع یه آموزه دیگری تعریف شد و اون اینکه مثلا حالت این انسان سقوط کرده عقلش تحت سلطه گناه است نمیتونه عقاید و اعمال خودش را تشخیص بده خودش به درگاه خداوند دعا کنه و امثال اینها برای این انسان در ظاهر خیلی چیز زشتی نبود به ظاهر وقتی نگاه بکنیم شاید اونقدر وحشتناک نباشه و اون اینکه میگن که ما دوتا حجت داریم یکی کتاب مقدس و یکی هم کلیسا شایدم شما بگید خوب حالا میگن اسقف اسمش کلیساست ولی در واقع حرفش سخنش کارش به اصطلاح حجت و عرض کنم خدمتتون حجت داشته باشیم تو اسلام گاهی نمیگن که ما حالا شیعه میگه ما چهار تا حجت داریم کتاب و سنت و اجماع و عقل خوب اونا میگن دوتا دوتا کلیسایی خیلی شاید خیلی تو ذهن نیاد که این خطر نقطه مهمی باشه و اینقدر مثلاً ممکنه زیان بار باشه ولی خوب کلیسا میشه حجت بعدم میگن که چه کار کنیم که کلیسا اقتدار داشته باشه تا بتونه جنا رونق بده اجرا بکنه نیست السا دین و وظیفهش اینه که ترویج بکنه رونق بده پس قدرت داشته باشه در اختیار کلیسا باشه خوبه هرچی مال بیشتر در اختیارش باشه بهتر میتونه ترویج بکنه دین را راههایی پیدا میکنن که کلیسا متمول بشه قضیه از کجا شروع شد از یه آموزش یعنی ضرورت دیدن بعد از اینکه دیدن انسان اینجوریه برای این انسان کنارش یک کلیسایی هم قرار باشه که انسان عقاید اعمال از اون کلیسا حجت باید اقتدار داشته باشه مال جمع کردن مثلا سند جعل کردن که یه پادشاهی به نام قسطنطین یه تکه زمین به کلیسا هبه کرده ولی نه این زمین تکه زمین ثلث زمینهای اروپا بود اونم زمین های آباد و اینها زمینههایی که مرغوب بود و میشد توش کشاورزی گفت خوب متمول باشه کلیسا بازم کلیسا که متمول میشه این زمین هایی که داره خودش که نمیتونه بیاد همه اینها را کشاور کنه باید بده به رعیت کشاور رعیتها را یکی یکی ببینه که باید با حاکمان محلی وارد معامله بشیم اینجاست که باید با حاکمان یکی بشه سود و ضرر حاکمان با سود و ضرر کلیسا یکی میشه یکی میشه اینجا به هم پیوند میخورن حاکمان شمشیر دارد با زور با زمین ها را اداره میکنند از مردم میچاپن بخشش را برمیدارند بخشش را هم میدن به کلیسا هم شمشیر تکفیر استفاده میکنه هر که علیه حاکمان قیامی بکنه چی اونم به این شکل و خب اینجا فقط این این نشد که به اصطلاح کلیسا بگیم مال داره دین و ترویج میکنه نه نه پشت سرش فسادهای دیگر میاد و فشار به مردم و مردم دیگه تحت سلطه و با حاکمان هر چقدر ستمگر باشند نمیتونن مبارزه کنند و وصیت مشکل میشه بعد کلیسا وقتی تو این میفته قدرت و مال و فلان اینها یکی هم پیدا میشه خوب یکی از کارهایی که مردم میکردند چون گفته بودن که این کلیسا مهمه واسطه بین انسان و خدا هست و اگر کسی گناه کرد خودش نمیتونه بره به درگاه خداوند توبه بکنه و باید بیاد پیش کشیش اعتراف کنه کشیش که واسطه فیض هست مثلا حالا مجازاتی تعیین میکرد و میگفت مثلا فلان کار را انجام بده فلان زیارتتو برو فلان چی برو یه نفر گویا هزینه ای که ما میکنیم آیا امکانش نیست که مثلا به جای اینکه سه ماه حالا گونههای گناه بزرگ اون زمانها زیارت فلان قدیس هزینه سنگین میشه در راه خیر مصرف کنید بد نیست که اینم ظاهرش چیز بدی نیست که به جای اینکه بره این راه پول بده در نظر به ظاهر چیز بدی نمیاد انگار ولی بعداً تبدیل به این میشه که هر گناهی یه قیمتی پیدا میکنه اون وقت قضیه این میشه که کلیسای کدوم شهر درآمد بیشتری داره اون کلیسا اون شهری که گناه درش بیشتر بشه اون شهر درآمد بیشترش هم داره اولش سبک پیچیده خیلی آدم ساده است به جای اینکه بره زیارت فلان قدیس که گناهش بخشیده بشه هزینه به کلیسا میرسه که یه قیمتی داره و بعد به اونجا میرسه که هر شهری که بیشتر توش گناه بشه کلیسا درآمد بیشتری داره بعد باید بده یه چیزی به کلیسای مرکزی و بعد هر شهری کلیساش یه سرقفلی پیدا میکنه یعنی اول که کسی بگیره سرقفلی رو باید بپردازد به کلیسای مرکزی و وقتی میاد توی اون شهر باید این درآمد را جبرانش بکنه در بیاره اون وقت کلیسا که از اول قرار بود که قدرت مالی پیدا کنه تا دین را ترویج کنه با گناه مبارزه بکنه دقیقاً عکسش این میخوام بگما یا آموزش چطور عکس خودش میشه دقیقا عکسش میشه و اینجاست که به درستی حالا کسانی که خوب اومدند که در قرون وسطا حالا اونم کاری نداریم که مسئله دیگری پیش میاد و اون اینکه پول و قدرت هر جا جمع شد حتما فساد هست انواع فساد انواع فساد یکی از خطاهایی که حداقل ما خودمون بهش مبتلا شدی و شاید الان تصویب توجه نداشته باشه یه سوال خیلی ساده است خیلی ساده است قضایا آدم میبینه مثلا دعوا سر اینه بوده که ما خودمون تعهد مهمتره یا تخصص حتماً باید میگفتی تعهد حتما باید میگفتید و به اصطلاح تعهد داشته باشه طرف میخواد آدم خوب آدم چی فلانه تخصص نه ما با خیال خامی که داشتیشعار تعهد یکی دیگه از چیزهایی که شعارش داده میشد و مبنا بود خیلی مهم بود این بود که اگر آدم عادلی سر کار بیاد دیگه مطمئنیم که مشکل پیش نمیاد عادل باشه طرف مشکل پیش نمیاد عدالت خیلی مهمه دیگه کسی به فکر نبود که بر عادل باید نظارت کرد بر عادل بر آدم خوب باید نظارت کرد چون قدرت و پول وقتی جایی جمع شد میلغزانه باید نظارت باشه یه تیکه داره خیلی شگفت انگیزه مفهوم مطهری ذهن عجیبی داشته دفترچه های ۴۰ برگی داشته و توش یادداشتهاش را مینوشته تاریخ هم داره که حالا داره یادداشتها چاپ میشه و برخی مخالفن با این کار برخی موافقند میگن خوبه چاق بشه انبوه یادداشتهایی بوده که برای خودش مینوشته که داشته باشه تو ذهنش یه چیزی به ذهنش رسیده که داشته باشه و بعدا ازش استفاده کنن من کاری ندارم یادداشت های مرحوم مطهر حالا با درستیش من به نظرم منی در کارش برخی میگن که آقا به طرف یادداشت نوشته که روش فکر کنه اینکه چاپ کردنش نه حروف کتاب مینویسند یاد داشتی که برای خودش کرده بوده یادداشت کرده که چه بسا بعداً فکر کنه و چی کنه ولی یک نکتهاش را میخوام بگم سال ۱۳۳۸ چند سال پیش میشه ۶۴ سال پیش ۶۵ سال پیش یعنی حدودا ۲۰ سال قبل از انقلاب احتمالاً ایشونم ۳۰ ۴۰ سال بیشتر نداشته مرحوم مطهری ۱۹ این زمانش برام مهمه که ببینید چه زمانی گفته شده هر حرفی چه زمانی گفته شده این خیلی مهمه و نشون بده شخصیت چقدر بوده بیشتر بله گفته تو این جزوه که مربوط به سال ۱۳۳۸ تاریخ زده بچهها ۳۳۸ یاد گفته غربیها امام مسلمونا ما مسلمانا میگیم یک مرد با یک زن تنها توی اتاق در بسته نباشن مکروه چیه حساس غربیها میگن یک کسی را با قدرت تنها نگذاره این تعبیرشه فرد را با قدرت نظارت کنید با قدرت تنها نگذاشت و ایشون میگه حرف اونا بهتر از حرف ماست این خیلی تو اون سن و در اون زمان حالا هر چند یادداشت برای خودش مینوشته همین که به ذهنش یه همچین چیزی خطور کرده با یک امر دینی حالا تو هرچی بوده توجه به اصطلاح که در غرب اینجور میگن توجه داشته باشید که قدرت را باید نظارت برش کرد نمیتونی بگی چو آدم خوبیه چون آدم خوبی روحانی روحانی خیلی غذای خوب بودنشم نپرسیدم برنج بلده بپزه یا نه میخوایم برنج بپزه نه خوب بودن به درد میخوره نه پدر شهید بودن باید بلد باشه برنج بپزه اینجوری خیلی افتضاح باید گفت آقا باید برنج بپزه نه خوب بودن نه پدر شهید بودن حالا بگذریم که آن که دیگه مثلا به همین اسم ها هم جرم بزرگ که ممکنه طرف یه مدرک بالایی هم بگیره من اصلا مخالف این رسیدگی بشه به خانواده اصلاً طرفدار اینم که حسابی بهشون رسیدگی بشه و خانواده ولی به شدت مخالف اینم که مدرک پزشکی به یک کسی بدیم که استعداد نگرفته باشه پزشک جامعه بشه پزشک بشه و این به طریق عادی پزشک نشده باشه رقابت استعداد و درس و همه چیزش بد محاسبه بشود حالا آره گفتم همون روزها اگر عادلی اومد روی کار دیگه خیالمون راحته با عادلم خیال ما راحت نیست در نمازشو بخونه ظاهرشم هیچ مشکلی نداره روزشم میگیره و نمازشم میخونه ولی باید نظارت کرد نظارت پیامبر متاسفانه همه اینها هم جور دیگه تفسیر میشه ببینید وقتی فضا عوض شد شما الان خیال میکنید شما الان نگاه منم همینجور میبینم عکس کنم که پیامبر خداوند به پیامبر دستور میده که مشورت کن اما چرا فلسفه این مشورت چیه آقایون میگن احترام به مردم احترام به مردم کل آیه از بین رفت کل آیه از بین من حالا وقتی حالا همین جا خدمت شما صحبت کردن در باب فلسفه دستور به مشورت حذف کنم که احترام به مردم یا نیاز پیامبر مسئلهها واقعاً احترام به مردم فلسفش یا نیاز پیامبره من معتقدم نه نیاز پیامبر پیامبر به مشورت نیاز داره ولی میخوام بگم اونایی که اونجور که میگه پیامبر هیچ نیازی به مشورت نداره که به خاطر احترام به مردم خودش تصمیم بگیره بگذریم به قول یه آدم میگفت که به این مردم اگر مشورت بکنید و ۹۰ درصد مردم یه چیزی رو گفتند و بعد خودش خودت عکسشون عمل کردی توهین بیشتر از این نمیشه کرد یه آقای دیگه احترام به مردم توهینیم بالاتر از این میشه کرد که نظر مردمو بخواد ۹۰ درصد مردم یه چیزی را بگن بعد شما عکسش عمل کنید بدترین تو بگذریم من میخواست اینو میخوام بگم یک کلمه ممکنه اولش فوق العاده داشته سوالی اینه عدالت عدالت میگیم مسئول مملکت عادل باشه دهه ۶۰ میگیم قبل از انقلاب هم گفته میشد عادل نقض عادل باید نظارت کرد اونا درست گفتن که گفتن هرکه میخواد باشه تمام تلاشمونو بکنیم که بهترین آدم بیاد مسئولیتو بدیم به بهترین آدم ولی بعدش هم به شکل کامل و با تمام وجود برش نظارت کنیم هم آدم خوب انتخاب کنیم هم کاملا نظارت بکن خوب بودن دلیل بر اینکه درست کار میکنه یا لغزش نمیکنه و امثال من ببخشید رفتم زیادی حاشیه میخوام بگم یک شکلش ممکنه خوب باشه تعهد تخصص گفتیم کلیسا باید مقتدر باشه تا دین را بتونه ترویج بکنه بدم هست اون موقع این کلیسا تبدیل میشه به یک عامل که اولا سراپاش فساده چون قدرت و مال جمع و نظارت نیست کسی مواخذه نمیکنه که این مال را چه کارش کردی اون وقته که کلیسا انواع و اقسام فسادها دیگه انواع خود غرب یک تعبیرهایی کسایی به کار بردن که نمیشه ذکر به این صورت در اومده کسی باورش نمیاد که کلیسا آقا ابتداش آدمای فوق العاده پاکی بودن آدمای بدی که نبودن ما بی حساب در اختیارشون گذاشتیم قدرت هم داشتند آرام آرام لغزیدن و به تعبیر آقای که تو همون قرون وسطا بوده مثلاً فلان کلیسا رو که نباید گفت کلیسا و گفت فاحشه خانه و جالب اینجاست که از یه شعار خوب بد نبوده ظاهرش اونجایی که شروع شده اینجاست که اونایی که بعداً اومدن و اعتراض داشتن به کلیسا اول معترض بودند پروتستان یعنی معترض توس یعنی اعتراض کردن بلوچستان یعنی معرض اعتراض داشتن به اعمال کلیسا به این اعمال اعتراض داشتن ولی یه ذره که تأمل کردن دیدن که این کلیسا یک آموزش سو استفاده کرده و این همه فساد بار آورده حجیت کلیسا اولش انسان بود اونی که سوء استفاده شده حجیت کلیساست اون که سوء استفاده اون کلیسا صحبت کلیسای پروتستان ها که کلیسا از یه شعار سوء استفاده کرده و این همه فساد به وجود آمده حجیت کلیسا ولی چون به نظر من حالا یه اختلافیبنیانگذاران پروتستانتیز اندیشمندان بزرگی نبودند بیشتر بلوچستان دین اسلام دینی من نظرم اینه که عنوان اول دقیقتره مسلم یه اندیشمند بزرگ مصلحی اندیشمند باشه تا مصلح باشه تا دین و اصلاح کنیم چیه نه اونا معترض میشن براشون مناسبه دلیلش اینه که درست خوب جایی دست گذاشتن و اون اینکه همه این فسادها حجیت کلیسا ناشی شده بود درست گفتی ولی خود این حجیت کلیسا چرا به وجود اومد چون انسان صفیح شده بود چون انسان صغیر شد کلیسا اول گفته شده انسان کوچیکه بعد قیم برای انسان تعیین شد سوء استفاده کرد چی شد انسان صفی شد خب انسان سفیر یا صحنه براش قیم میکنن قدیم از مسئولیت خودش سوء استفاده کرد همه قرون وسطی به وجود آمد همه قرون وسطا دارن به وجود آمد این اندازه فسادی که گفته میشه تو قرون هرچی شروع میشه ضرورتاً فسادها از یک چیز بد بحث کلیسا مروج دین هرچی داشته باشه قدرت داشته باشه مال داشته میاد بی حساب و کتاب نظارت هم نیست عکسش میشه عکسش میشه شما مبلغ فساد میشه مبلغ فساد پس این بگم رخ میده اینکه اول یکی از چیزهایی که عملاً دچار نتونستن اصلاح بکنند چون اولین انحرافی که تو مسیحیت رخ داده سر انسان بوده بعد برمیگشتن انسان را درست میکردند مصلح واقعی یک کسی بوده هزار سال قبل از پروتستان ها یعنی تو قرن اول قرن پنجم که زمان آگوستین بوده با آگوستین دعوا داشته به نام پلاگیوس او خوب جایی دست گذاشته بود انسانی که شما میگید آگوستین قدیس شد اگر من در حدود ۲۰ ساله شنیده باشید از من شما آقای که یک کتابی را گفت یک کسی دکمه پیدا کرد رفت تو خیاطی گفت به زحمت یک کد یک کد به این دکمه اسم یک کتاب انتخاب کردم ولی کتابشو ننوشتم تو ذهنمه تو ذهنم هست میدونم ولی کتاب ننوشتم فقط اسمشو انتخاب کردم و اون اسمش اینه که اگر پلاگوس قدیس میشد اسم رنسانس به وجود نمیاومد نهضت اصلاح دین به وجود نمیاومد مدرنیته به وجود نمیاومد همه اینا جور دیگری میشد آقای دکتر ادیب میگفتند که تو بروجرد ما یه عالم روحانی بود که میگفت من یه دوره تفسیر بر قرآن نوشتم در جلد ۱۵ صفحه ۱۶۶ اینو گفتم ۱۶۶ کتاب ذهنمه من همچین مطلبی را مثلا بیان کردم بسیار خوب آره این بود که عدم موفقیت بخاطر این باید بگه میخواستن درست کنند انسان خوب یکی از چیزهایی که واژه ما هم زیاد داریم شما نگاه بکنید را ظه یعنی پرهیز از دنیا پرستید غرق شدن تو دنیا و چینها قدرت وقتی چی میشه که گوشه بچینه و کار نکنه و تلاش نکنه و مسئولی بر عهده نگیر آقا نبود که مهم این بود که بیایم وسط دنیا و آلوده نشید اینه که بیایی وسط کاملا وسط باشی ولی آلودم نشی این بود که نیاید که اصطلاح معناش برعکس میشه جور دیگر نشسته عبادت ببخشید یکی از کلمات که بسیار مورد سوء استفاده یعنی ما معنای انحراف پیدا کرده تقلید شروع کردم و به اینجا رسید کاملا معنای عکس خودش را پیدا کرده و درست ناجور شده تغییر یعنی تحفظ کردن ولی مقصود اینه که یه جایی که یک اظهار عقیده اظهار نظر بیان حقیقت و یا نه حقیقت تاثیر کمی داره ولی خسارت زیادی داره خسارتش غیر قابل تحمله هزینهش غیر قابل آشکار نشه گفته نشه بیان نشه یه چیزی سودش رهاوردش تاثیرش تو اجتماع ولی هزینه اش فوق العاده زیاده سکوت کنه تاثیرش کمه و هزینش زیاد یه جمله بی تاثیر می اندازد با گفتن و با اظهار یک عقیده بدون اثر و چیز مثلاً جون بدتر جون دیگران بعضی وقتا خوب اگر یک کسی معلوم بوده که با چه کسانی رفت و آمد داره مراوده داره اون وقت اگر یه دفعه یادم مذهبشو روشن میکرد آشکار میکرد مثلا میگفت شیعه هستم باعث میشد تمام اونها جونشون به خطر بیفته اونجا حرامه دیگه مخفی است هزینه سنگین ولی فایده بسیار امر عقلانی یه چیزیست که تو جین آمده و برش تاکید شده تاکید شده حتی گفتن کسی که تقیه نکنه اگر آشکار بشه ممکنه جون چند نفر به خطر بیفته اما وقتی که آدما چون میخوان یکی از مشکل ترین چیز ما اینه که ما اینکه حق پرستی نمیکنیم دوست داریم با فطرت مون پرستی هزینه داره حق گویی هزینه داره مبارزه با ظلم هزینه داره بی هزینه که هزینه داره ممکنه که پست بالاتری را بهت ندن ممکنه که صلاحیت تایید نشه ممکنه که از دست بره ممکنه سودهایی بهت نرسه خیلی چیزهای دیگر به اصطلاح عکس کنم خدمتتون که به این معنی شده الان به از همون زمان اول که آدم خیلی منتظر یک همچین چیزی براش رخ بده خیلی منتظر یعنی دستاویزه خیلی خوبیه دستاویز خیلی خوبیه چقدر خوب عنوانیه آدم پشتش پنهان باشه و هزینه نپردازه خودشو به خطر نندازه ضرر نداره اینجاست که تعریف تقیه بنده الان گفتم تغییر یک چیه اینکه یک عمل یا سخنی هزینه اش فوق العاده زیاد باشه ولی الان تعریف هزینه اینه که هر کاری برات هزینه داره هر کاری هزینه داره توش تغییر کن اون وقت چه کاریه که هزینه نداره نماز صبح خوندنم هزینه نداره از خوابت باید بزنی حالا تحمل میکنه میخونه ولی یه ذره یه جمله بخواید بگید نکن آقا ظلم نکن ستم نکن هزینه داره اون وقت هر کاری که هزینه داره بگیم این یکی از انحرافات فوقالعاده بزرگ جالب اینجاست که به راحتی توصیهام میشه توصیه میشه برای یه امر عادی توصیه به هم میکنند روبرو هستم هزینه هزینه داره خب معلومه هزینه داره اینکه نبود ببینید مثلا حالا مثلا این روایت رو ببینید از امام باقر علیه السلامه التقی کل ضرورت ضرورت یعنی چه در اونجاست که ضرورت باشه اضطرار باشه چارهای نداشته باشی حالا اگر من مثلاً با عضو هیئت علمی دانشگاه هستم خوب آره برای اینکه بخوام یه چیزی را بگم یا sr بکنم رتبه دانشگاه اینجوره که کسری دکتری که میگیره تو دانشگاه اول استاد یار بد میشه دانشیار بعد میشه استاد ولی دست کسانیه که استادیار را دانشیار کنند پرونده باید داشته باشه علمی مقاله مطابق میل نباشد خب نمیکننو توصیه خوب چیزیه خب تغذیه خوب چیزی انجام مخفی تا چی بشه آیا این ضرورت شد که من اگر حقو بدم از استاد یاری به دانشجویاری ارتقا پیدا نمیکنم خودم دو چیز را بنویس دو چیز را تا تمام بشه ۱۰ سال پروندهم گیر بوده دو چیز را نمیتونم بگم حالا چی داره بنویسی یک تصویر گذشتم اشتباه کردمتوبه میکنم دروغ من اشتباه نکردم اشتباه نکردم اگه اینو نوشتم که من منافق شدم که من دارم دروغ میگم برای اینکه جمع بالا بره اون جمله اولم که فلانی دربست قبول دارم نقد دارم نقد دست خودم نیست که قبول دارم منافق منافقین برو درس اخلاق بده به بچه های مردم برو درس کلام بده چی بده دیگه نباید برم تو این کلاس صلاحیت ندارم چون صلاحیت از من میگیری با این کار نوشتم دیگه صلاحیت ندارم خیلی عادی به خود بنده این بود که تمام بشه و جالب اینه بهتون عرض بکنم که افراد مثل من یه عده قابل توجهی بودند و نوشتن عادی همون چیزی که میخوام گفت یک کسی هم نمیگفت زشته این حرف نزد وظیفه انجام نده تا چی بشه معلومه که حق گفتن هزینه داره حق گویی هزینه داره در واقع اونچه که الان در اومده ازش میگن هر تعریف تقیه این شده که الان هست هرجا برات حق گفتن یه ذره هزینه داره نگو این نبود که گفت ضروره ببینید اولین کتاب اولین حدیث اورده فی کل ضرورت نداشته باشی من چاره ندارم بالاتر پول بکشه این نشد چاره اینکه نشد که مثلا چشم ببندی که به اصطلاح اینجوری بگیم اضطراره اضطرار معنیشه اون وقت بعد فرموده که و صاحبها اعلم بهاینه تنزل به آدمی که باهاش مواجه میشه خودش بهتر میتونه تشخیص بده که این واقعاً هست یا نیست نباید اضطرار را تبدیلش کنیم به اینکه بنابراین هر جا حق گفتن برات ضرورت یه خورده هزینه داره اونا نگو نفاق عین نفاق از امام حسین تقیه دین دین بیعت خوب از اون بیعت میکرد چرا نکرد چرا نکرد چرا این تقیه که شما میگید واجبه تقیه ای که مسلمه که جان ابا اون وقت ما تقیه بکنیم برای اینکه مثلاً برای مجلس تایید نمیشیم رتبهمون نمیشه دانشیار چی چی فلان جا موقعیت مشکل پیدا میکنیم این شده نفاق برای من پیش اومد یه مثال بخوام بزنم جایگاهی هستید اگر تقیه دانشگاه که هستی اگر تغییر نکنید و چیزی به فرض امضا کنید اخراج میشید اخراج شما از اون دانشگاه آسیب میزنه مثلا به صدها نفر هزاران نفر رو تربیت بهشون آموزش بدید برای اون امروز عدم امضای شما یعنی شما را از آنها محروم میکنه اینجا چی میشه ببینید اصلا من نگم امضا بکنم دیگه اصلاً صلاحیت تربیت کردن دارم ببینید منافقم که برای مال برای چی تایید کردم کردم به پول برای پول در نظر بگیریم خوب قبول میگن مثال این بگذریم حالا فرض کنیم توی فیلیپی خانم ۱۵ سال بی دلیل حصر خونه حالا یک کشور دیگری هم یک شخصیت های شناخته شده درست حسابی خلاف قانون اساسی کشور و خلاف دین اون کشور که این از اولیاته که به اصطلاح تو همه دنیا میدونن که مجازات بدون محاکمه که طرف ۲۰۰۰ سال پیش زمان حضرت عیسی تو امپراتوری روم ۶۰۰ سال قبل از اسلام طرف را میخواستن مجازات کنن محاکمه میکردن حتماً هم باید وکیل مدافع داشته باشه جالب اینه تو امپراطوری روم زمان حضرت عیسی دادگاه تشکیل میشد حتما باید وکیل مدافع طرفدار خیلی بدیهیه که یه کسی نمیشه مجازات بکنیم بدون محاکمه قانون اساسی هم هست معلوم است که یا قانونی که این قانون اساسی نوشتن یعنی بر طبق اسلام نوشتن چین و نمیدونه کی اینو نمیدونه که ظلمه ۱۴ سال گذشت ۱۴ سال گذشت آقا تو این ۱۴ سال دو دوره مجلس خبرگان دو دوره از مجلس خبرگان گذشته یه نفر باید کسی یه تذکری آقا این بچه یه چیزی پیچیده نیست چیز سختی نیست همه دنیا میدونن چوپان روستاییم حالا ببخشید چوپان روستایی کمترین ارتباط را با اجتماع داره و معلوم خوب از خودش دفاع کنه بعدم یا یه مجازاتی بکنیم که اصلا قانون اون کشور نیست اصل نداریم اصل خانگی نداریم ظلم آشکاره علنی چی هست کاملا روشنه کاملا بدیهیه حالا که من دیدم که حالا تو کشور برمه هیچ یک از علمای برمه صداشون در نیومد تو این ۱۵ سال توجیه کنم که اینا دارن همه تقیه میکنن بابا تقیه درست میشه معلومه هزینه در حالا مخصوصاً مخصوصاً خبرگان که اصلا وظیفهاش این بوده اصلاً کارش اینه که نظارت بکنه کار اینه عدالت کجا کدومتون کجا این همه ذهنم گفتم که این مردم روستایی ساده به همسایه هرکس لباس مثل من باشه میگن شاگرد امام صادق کجای این قضیه مخفی پیچیده است نمیشه فهمید مگه میشه یه نفر را ۱۵ سال به محاکمه جای حصرش بکنیم و از زندگی چشم بکنی و از اولیات زندگیش مرحوم باشه این امتحان وارد و جرم محرز و این حداقل انجام خدماتی که در اوایل صورت گرفته زندان درسته مثلا جرم صدام محرز بود یا نبود صدام که جرمش بود دیگه خوبش کردن در ضمن طرف داره میگه آقا جون نمیخوام به من لطف کنید بیاید منو محاکمه کنید لطف نمیخوام بکنید بیاید منو محاکمه کنید دیگه جانی ترین آدم را محاکمه میکند محکمه باید ثابت بشه دفاع باید دست خودش بکنه یه کارهایی شب های متاسفانه سیاه اول انقلاب صورت گرفته که حتی امثال من مسئولیتش با اونایی که کردن حتی هویدا حتی محاکمه باید تو دادگاه عادلانه هر کسی هر جرمی داره با در دادگاه عادلانه محاکمه بشه اصلا شما میگید تو قانون اساسی اومده که ساعت چقدر ساعت میتونی طرفو نگه داری تام کنید ساعتش مشخصه اینقدر مجازاتی نداری هیچ کس مورد قبولش نیست هر کسی میتونه بهش بچسبونی که جرمت محرزه طرف خودش میاد بگه خب کدومش چیکار کردن ۶ سال زندان بهزاد نبوی ۲۰ دقیقه راهپیمایی ۲۰ دقیقه راهپیمایی ۶ سال زندان البته بگذریم که من چند ساعت راهپیمایی بودم و یک سال زندان تعلیقی من فرق دارم من با بهزاد فرق دارم من تصویر راهپیمایی متعدد اول تا آخر بودم هیچ وقت هم انکار نکردم پرونده بود چرا برای من یک سال زندان ۶ سال زندان ۲۰ دقیقه این کجا چه جوریه من که خودم دارم میگم بودم همه راهپیمایی ها را در مقابل ظلم هیچ صدایی اعدام هیچ صدایی جنایتهای دیگه هیچ صدایی هیچ صدایی صدای در میاد با خشنترین شکل ممکن صدا کمی صدا کمه این جوره اگر صدا باشه به این راحتی سرش حکم ثانوی که خود آقای کروبی برای ولایت عرض کنم خدمتتون که حکم ثانوی که تصمیم شده برای اینه معنیش اینه حالا ما میخوایم اینجا لازمه تو این شهر اینجا یه خیابونییعنی ضرورت اجتماع که اینجا خیابون بشه حکم اولیه اسلام اینه که خونه کسی نمیشه با زور ازش بخری حکم ثانوی میشه که حالا بخاطر این خیابون میشه از من بخریم و البته پولشو کامل و درست و زمان شاه که عدالت هم بود ۱۵ درصدم اضافه ۱۵ اصلا هیچ حکومتی نمیتونه حکومت ثانوی باشه حکومت کرد شهر لازم میشه خیابون بکشید پس وسط هر قیمتی بدید اداره حرفه حرف های بود که تو رد و بدل شد کاملا اصلا ضرورت اجتماع حکم ثانوی زنبورت اجتماع یعنی هیچکس یعنی حتی حکومت یزید هم باید آزاد باشند و اگر محاکمه ایشون بشه حکمش بسیار سنگینه من از حکم ثانوی استفاده کنید که مردم آسیبی نرسونند قانونی که شاه در مورد طرف بگه آقا نمیخوام این کارو بکنم بکشم من باید حتما بکنم هر جنایتی آدم اینجوری میتونه توجیه کنه آقا من این بهتره که این کارو بکنم نه این با هر هر کاری آدم بخواد بکنه این رو ممکنه به هر حال عرض کنم خدمت تون که اینقدر قضیه را بردارند معذرت از من اینجوری عرض کردم که حکم ثانوی و حکم اولی ربطی به اسلام نداره اینا بیخود بد مطرحش کرد حکم سالم و حکم اول هردوش مال جامعه بشری است من و شما وقتی قرار شد توی شهر با هم زندگی کنیم یه حکم اولی داریم معلومه ما ربطی به اسلامم نداره بشریه خونه شما را هیچکس نداره با زور ازتون بگیره حکم ثانوی ضرورت شد که اینجا خیابون بکشید کارشناسان همه گفتن حتما باید اینجا خیابون بکشید حتما حتما ربطی به اسلام نداره که این اوقلایی بشری فلان اصلا اون جمله شما اگه برید دعواها را بخونید اول انقلاب به نظر من عجیب غریب گفته رهبر فعلی ایشون اومد توی نماز جمعه و گفت که مخالفت نداره آیت الله خمینی گفت نه اگر بنا باشه حکم ثانوی ولایت پیامبر هم معنی میشه ربطی نداره جوابش این نیست دیگران حکم اولیه اسلام در چهارچوبه حکم اولیه اسلام ولایت حق نداره حکم اولی را تعطیل کنیم قانون که معلوم نمیشه خلاف قانون خلاف قانون که همه قبول دارند قانون میشه حرف اینه اونم از طریق قانونیش آقایون میگفتند که نمیشه آیت الله خمینی میگفت میشه ولی استدلالش این بود که اصلا حکومت پیامبر بی معنی میشه که اصلا این ضرورت جامعه بشری است احکام اولی داشته باشد ربطی به دین اصلاً نداره هیچ دینی هیچ دینی ما و شما وقتی قرار شد که تو این شهر زندگی کنیم گاهی لازم میشه که یه جایی یه چیزی ساخته بشه یه جایی میخواد مثلاً دکل برق رد بشه تا سیمش مثلا باید فاصله داشته باشه مجبورم خونه رو بخرن و کار دیگه نمیشه کرد حکم ثانوی به اولی حتما همه جا اصلا ربطی به حکومت نداره میخوام حکومت یزید هم حکم اولی و ثانوی داره یه جاهایی پیش اومد که مثلاً تو حکومت یزید یه بیماری لاعلاج اومد باید همه آدما رو واکسن بزنیم آدم حاضر نمیشن واکسن بزنند یزید میتونه مجبورشون کنه واکسن بزنن یا نه اگه نزنه بیماری واجب بر آقای یزید واجبه که از ولایت ثانیش استفاده بکنه و همه مردم واکسن بزنه به طریقی حکومت چین چین این شهر کجا بود اسمش گفت هیچ رفت و آمدی به این شهر ممنوع اولی که همه دنیا است نمیشه جامعه را اداره کنی غیر از یه چیز دیگری به هر حال بگذریم از این وقتمونم زیادی گذشته خسته شدید عرض کنم که تقیه عوض شده وارونه شده اونچه که الان هست اسمش هست نفاق اسمش هست نفاق اینکه آدم را جور دیگه نشون بده به خاطر اینکه هزینه براش داره عین نفاق هست این عین نفاق است منافق و خیلی راه دور هم نریم ببین مثلاً قضیه امام صادق مهمترین تقیه رو اونا یاد دادن بفرما که تقیه در حقیقت برای جلوگیری از ریختن خون ها قرار داده شده است پس هرگاه تقیه منجر به ریخته شدن خون شود دیگر تقیه نباشد که شما میبینید بله به خدا سوغند به خدا سوگند که اگر شما را دعوت کنند که ما را یاری دهید قطعاً خواهید گفت ما این کار را نمیکنیم بلکه تقیه میکنیم و تقیه را از پدر و مادر تان دوست تر خواهید داشت بله بعد در آخرم میگه در بسیاری از منافقان شما حد حتی باید مثلاً جاری بشه فلان بشه تعبیر میکنه نفاقه شما حقیقت نگید چون براتون هزینه داره باز در روایت دیگری از امام صادق علیه السلام میفرماید تقیه جایگاهی دارد هر که آنها را از جایگاهشان دور کند برای او استوار نماند و توضیح مورد تقیه مثل این است که مردمی بدکار ظاهر حقوق و کردارشان برخلاف حکم و کردار حق باشد در چنین وضعی هر عملی که مومن در میان این مردم از روی تقیه انجام دهد به شرط آنکه به تباهی دین نینجامد شهد دیگه دانلود قبلی امام حسین قیام کرد اگه دین چهره اش داره وارونه داره میشه چهره دین داره وارونه میشه شما بیا سکوت بکنیم و نمیشه این دوتا روایت حالا اینکه یه روایت دیگه هم هست از امام صادق علیه السلام از یک کسی مواخذه میکنه شنیدم تو سلام علیک نمیکنی با مثلاً شیعیان و اینا میگه تخلیه میکنم که شما با یک کسی سلام علیک نکنید که هیچی یعنی با هم هیچ نسبتی نداره سلام علیکم دیگه میخوام بگم همون زمان چقدر افراطم میکردن افراد برای این نیست بقیه چیز دیگریست به هر حال تقیه یه امر عقلای کاملا عقلانیه به خاطر یک چیز کم ارزش یه منفعت ژیان زیاد بار نیاور ولی تبدیل شده به اینکه هرجا حق گویی یا حق عمل کردن برات کمترین هزینه را داره تبدیل به این شده اینجاست این بزرگتر فساد اون وقت این جامعه تبدیل کلا جامعه مرده کلا جان درد مرگ انگار رو جامعه ریختن بعد بیشترین ظلم صورت میگیره و هیچکس صداش در نمیاد این وارونه شدنه یک ارزش در جامعه ما رخ داد در برم رخ داده و به اصطلاح وضعیت عجیب پیش اومده ببخشید مطالب برای یک جامعه که در اون جامعه اومدن آگاهی بالا باشه که پذیرش این گونه مطالب عقلانی باشد ولی در یک جامعه ای که نا آگاهی و اصلا اون جامعه از حالت عقلانی به عنوان مثال ما بگیم که مثل یک همون که فرمودید مثال زدید شخصی که از همه مطالب بی اطلاع است ما ازش انتظار داشته باشیم که تو میبایستی الان حق رو بگیرد این برمیگرده به کسانی که مطلع اند یعنی آگاه علم این را دارد داستان یزید برعکس شد انگلیسی آمریکایی خیلی راحت اصل قضیه تبعیت میکنن اعتراض نمیکنه که شما با چه تخصص برمیگرده به جامعه ناگاه بله ببخشید حتی آگاهی رساندن به جامعه خودش در وقتی که حداقل نخبگان جامعه به بهانه تقیه سقوط نکنه خود این نه عاملش سوء استفاده وگرنه آره اگر همه اونهایی که هستند حرف میزدن برای مردم خوب خوب نه اونا که دارن نه اونا که دارن اونایی که علمشو دارن حرف بزنن برای مردم نماز اقتدا بکنند یا امام جماعت یا امام جمعه هستند یا بالاخرهباید عادل باشد این عدالت تفهیم کردند که حق با اینه یعنی اگر شما الان صحبت ۱ این مطلب رو به امام جمعه خبرگانی بگید همون حرف من حکم ثانویه استفاده شده خیلی هم عالمان میگه ببینید اینقدر سطح آگاهی را پایین آوردند به نظر من اونهایی که شما مثال زدی شما فرمودید ناآگاهم هر آدم کاری را که میکنه یک جوری توجیه میکنه این قضیه قضیه بدیهی و روشن یعنی مثلاً یک نفر باید حبس خانگی ۵۰ سال بمونه بدون محاکمه خودشم همه حتی بچه که این هوک کار ظالمانه است ولی آدما خودشونو فریب میدن یعنی عمل من قبول دارم اون جملهای که شما فرمودید که میگه ولی میدونه که غلطه میدونه که حرفش نادرسته نه اینکه ندونه که نادرسته و میگه میدونه ولی حسین باستانی نقاط.