معنای جامعیت کتاب: تفاوت میان نسخهها
صفحهای تازه حاوی «[https://t.me/azadandish_soleimani/4748 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم عنوان بحثمون امروز یعنی این سلسله جلسات روش و مبانی به اصطلاح اسلام پژوهی هست روش و مبانی اسلام پژوهی و...» ایجاد کرد |
جزبدون خلاصۀ ویرایش |
||
(یک نسخهٔ میانیِ ایجادشده توسط همین کاربر نشان داده نشد) | |||
خط ۳: | خط ۳: | ||
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. | متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. | ||
بسم الله الرحمن الرحیم | بسم الله الرحمن الرحیم | ||
عنوان بحثمون امروز یعنی این سلسله جلسات روش و مبانی به اصطلاح اسلام پژوهی هست روش و مبانی اسلام پژوهی و عرض کنم خدمت تون که بحث عنوان جلسه امروزمون این هست که کتاب جامع واضح چه نیازی به حدیث داره خوب بنابراین من بحث کردم امروز مطرح بکنیم تو قرآن و رسیده بودیم به | |||
بحث قرآن حجیت قرآن جامعیت قرآن معنای جامعیت قرآن چه چیزهایی را از قرآن مجید باید انتظار چه چیزهایی را نباید انتظار داشت چه چیزهایی را باید انتظار داشت حرف آخر این بود که اون چیزهایی که مهمه و در رستگاری انسان دخیله اینها رو حتما باید توی به اصطلاح قرآن مجید باشیم در واقع تا اینجا ما یک ویژگی قرآن مجید را بحث کردیم که خود قرآن مجید هم مدعی هست و اون اینکه قرآن کتاب جامع همه چیز را در بر دارد خود قرآن کرده گفتیم مقصود از همه چیز چیه آنچه که در هدایت و رستگاری انسان تاثیر داره نقش داره ولی فوری گفتیم که درسته که آنچه که در هدایت و رستگاری انسان نقش نداره چون قرآن کتاب هدایت او لازم نیست در قرآن مجید باشه و در قرآن مجید نباید پی جویی کرد | |||
اما از اون طرف گفتیم آنچه که در هدایت و رستگاری انسان به اصطلاح نقش داره او باید در قرآن مجید باشه اعم از باورها و اعمال یا قرآن مجید براش راهکاری ارائه داده باشه اشاره کرده باشه هم راهکار یعنی به گونه ای ما نظام باورهامون رو باید اساسش را بتوانیم از قرآن مجید برداشت کنیم ما نمیتونیم یه باوری داشته باشیم | |||
بحث قرآن حجیت قرآن جامعیت قرآن معنای جامعیت قرآن چه چیزهایی را از قرآن مجید باید انتظار چه چیزهایی را نباید انتظار داشت چه چیزهایی را باید انتظار داشت حرف آخر این بود که اون چیزهایی که مهمه و در رستگاری انسان دخیله اینها رو حتما باید توی | |||
اما | |||
که هیچ پایگاه و جایگاه قرآنی نداشته باشه و هیچ ارتباطی با قرآن مجید نداشته باشه نظام باید باشه و اینطور اشاره کردیم من از قرآن انتظار ندارم که گفته باشه ائمه ۱۲ عدد هستند یا اسم ائمه را گفته باشه ولی اصل امامت را باید مطرح کرده باشه اینکه خدا یه چیزی به نام امام و ویژگی های این امام رو باید مطرح کرده باشه شما نمیتونید یک چیزی را در باب خداشناسی بیایید بگید یکی از باورهای مثلا مهم | که هیچ پایگاه و جایگاه قرآنی نداشته باشه و هیچ ارتباطی با قرآن مجید نداشته باشه نظام باید باشه و اینطور اشاره کردیم من از قرآن انتظار ندارم که گفته باشه ائمه ۱۲ عدد هستند یا اسم ائمه را گفته باشه ولی اصل امامت را باید مطرح کرده باشه اینکه خدا یه چیزی به نام امام و ویژگی های این امام رو باید مطرح کرده باشه شما نمیتونید یک چیزی را در باب خداشناسی بیایید بگید یکی از باورهای مثلا مهم | ||
در باب خداشناسی رو بگید در قرآن مجید نیست | در باب خداشناسی رو بگید در قرآن مجید نیست ب این خیلی دیگه با اون که تفصیل کل شی تبیان کل شی اینا دیگه سازگاری نداره مثلا شما نمیتونید که شأنی برای امام قائل بشید جایگاهی که قرآن مجید برای هیچ کس قائل نشده باشه یا حتی از بزرگترین شخصیت اسلام که پیامبر هست نفی کرده باشه و مثلا گفته باشه علم غیب پیامبر نداره ولی شما بگید که پیامبر علم غیب داره امام علم به اصطلاح غیب داده و اینها این را شما به اصطلاح نمیتونید قائل بشید بلی و یا چیز دیگری را نمیتونید مثلا یکی از آموزه ها که میگن از مختصات شیعه هست آموزه بدا هست | ||
خب شما باید این آموزه بداء را نشون بدی که توی قرآن اومده شما نمیتونید بدا را به هر معنایی که میگید باید بگید که به چه معنایی و چرا از مختصات شیعه است و به هر حال مسئله را روشن بکنید و بگید کجای قرآن آمده به هر معنایی که میگید و این هم که مبهم و مشخص نکنید که مقصود چیه این هم مشکل سازه نه عرض کنم خدمت تون که بله این هم به اصطلاح مشکل ساز و نمیشه خوب است عرض کردم ما یه چیزی داریم به نام اصول دین که مقصود پایه های دین | |||
نه اون اصول دینی که الان مردم میگن اصول دین چند تاست به بچهها میگفتن اصول دین چند تاست پنج تا توحید و نبوت و معاد و کاملا غلطه پنج تا اون پنج تا اصول دین او کاملا غلطه چرا میگم غلطه و چرا شکل گرفته برای اینکه بعد از اینکه ما یه علمی داشتیم به نام فقه که به معنی اسلام شناسی بوده | |||
و این هم فقه اکبر و هم فقه اصغر را شامل میشده فقه اکبر به پایه های دین می پرداخته فقه اصغر به شاخه ها و اینها میپرداخته فقه فقه اومده کلمه فقه شده برای فقه اصغر بعد فقه اکبر سرش بی کلاه مونده اون وقت ما یک گروه دیگری داشتیم کارشون کلام بوده یعنی دفاع کردن اینکه میتونستن حرف بزنند و دفاع کنند اونایی که میخواستن دفاع بکنن از چی باید دفاع میکردند از اون چیزهایی که ما اختلاف داریم با ادیان و مذاهب دیگه این اصول دینی که الان گفته میشه یعنی اون چیزهایی که ما اختلاف داریم با ادیان و مذاهب دیگه این ها دیگه | |||
آره دیگه اینا با ادیان یا مذاهب دیگه بله توحید نبوت اون چیزایی که ما را خاص میکنه نبوت معاد ولی به معنای پایه های دین نیست اصول اصل یعنی پایه اصول دین یعنی پایه های دین پایه های دین جالبه حالا برای اینکه شما کردید چرا میگن توحید چرا نمیگن خدا شناسی باید بگم خداشناسی دیگه پایه دین ما خداشناسیه بعد توحید یکی از ویژگی های خداوند وقتی توحید اون وقت وجود خداوند کجاست ثابت میکنیم شما باید بگید نبوت معاد عدل امامت این اصول دین و اصول مذهبه یعنی اون چیزی که ما را متفاوت میکنه با دیگران | |||
خب شما باید این آموزه بداء را نشون بدی که توی قرآن اومده شما نمیتونید بدا را به هر معنایی که میگید باید بگید که به چه معنایی و چرا از مختصات شیعه است و به هر حال مسئله را روشن بکنید و بگید کجای قرآن آمده به هر معنایی که میگید | چرا اینا رو شمردیم برای اینکه اونایی که میخواستن کلام کارشون بوده به اختلافی میخواستن بپردازن اصلاً باید از نو بنویسیم که اصول اسلام به معنای اسلام چیه نه به معنای چیزهایی که اختلاف داره یک پایه مثلا خداشناسیه یک پایه انسان شناسی یک پایه راه ناشناسی اعم از پیامبر و امام که اون موقع شیعه باید تو دو بخش بحث بکنه که آیا غیر از پیامبر امام هم داریم یا نداریم انسان شناسی به چه معناست انسان کی چرا میگید پایه است برای اینکه چرا میگم پایه است برای اینکه مثلا چون انسان اگر خودش شناخت میتونه | ||
شما میخوای بگی داری اسلام شناسی میخوایم ما بحث کنیم دیگه ما داریم میگیم عنوان کلی بحثمون چیه روش و مبانی اسلام شناسی یا اسلام پژوهی اون وقت اسلام دین درسته اسلام دین ماست اونقت دین چیه برنامه خدا برنامه خدا برای رستگاری انسان تعریف کوتاه نمیشه قبول دارید برنامه خدا برای رستگاری انسان سالین شما تا انسان تعریف نکنید اصلا میگیم برنامه خدا چون میگیم برنامه خدا قبلش باید خدا را بشناسیم ولی همش برای چیه برای رستگاری انسان درست شد برنامه خدا برای رستگاری انسان غیر از برای که حرفه چهار تا کلمه دیگه داریم | |||
خدا برنامه رستگاری انسان حداقل باید بگیم اگر حرف و اصل بخوام درست بنا بکنیم نظام رو باید چی بگیم ما در تعریف کلی چهار تا پایه اساسی داریم یکیش خدا ولی انسان چون شما تعریف نکرده باشی چطوری میتونی براش برنامه بیاری بگیم برنامه باید چه شکلی باشه که توی برنامه تازه توی برنامه خوب راهنما میاد برنامه رو خدا از چه طریقی فرستاده برنامه رو خدا از چه طریقی فرستاده از طریق راهنمایی درسته راهنما مقصودتون چیه پیامبره ظاهر درسته | |||
ولی به چه دلیل این انسان نیاز به پیامبر ظاهر داره شاید با عقل خودش میتونه چرا پیامبر خدا برای اینکه برنامه به انسان بده یه چیز از اول چرا خدا برای رستگاری مثلا آهو برنامه نداره قبلا هم ما بحث کردیم انسان مهمتر مسئله اصلا وقتی میگیم برنامه خدا برای رستگاری انسان یعنی تو این برنامه دستورهایی اومده تکلیف های اومده درسته این تکلیف که برای موجود عاقل میاد و موجودی که عاقل نباشه کم چیزی نمیاد پس این انسان عاقل اصلا از قبل فرض کنیم اون بحث های قبلی رو نکردیم که انسان عاقله ولی همین که تعریف هم کردیم چون میگیم برنامه خدا برای رستگاری انسان چرا خدا همچین برنامه ای را برای حیوانات نداره | |||
چرا این برنامه برای انسان داره اونا که طبق غریزه شان عمل میکنن چرا یه برنامه ویژه برای انسان داره چون انسان عاقله سال فوری چرا عقل و فطرت این انسان کفایت نمیکنه و باید شما فوری در ذهنتون اومد این برنامه را چگونه می فرسته کسانی در تاریخ بودن گفتن ما دین داریم ولی اصل خدا از طریق پیامبر ظاهر حرفی با بشر نمیزنه هرچی میخواد بگه خیلی هم مشهور مثلا یکی از این نمونه هاش کانته کانت دیندار میگه خب قبول دارم اما خدای قانون گذار را قبول نداره خدا هرچه بخواهد بگه اولا تکلیف انسان اهم و اخلاق اخلاق را هم از طریق عقل انسان برای انسان بیان کرده | |||
خدا اتفاقا وجود خدا را هم با اخلاق اثبات میکنه جالبه خود وجود خدا کانت دینداره قبل از کانت ها بودند بعد عرض کنم خدمتتون که قبل از مثلا گروه آره اینا میگفتن اینجوری میگفتن خدا جهان خلق کرده اما مثل یک ساعت سازی خدا که این جهان را خلق کرده و کوکش کرده خودش کار میکنه دیگه دخالت توش نمیکنه خوب چرا همچین حرفی را زدند یعنی چی خدا دخالت نمیکنه دیگه | |||
چی میخواستن بگن این تو سیر تحول اندیشه غرب که نگاه میکنیم به اینجا میرسیم خواستن بگن مهمترین مسئله اش این بوده که دیگه خدا پیامی به یک انسان دخالت نمیکنه یعنی به یک انسانی پیام نمیده وحی نمیکنه دیگه خود انسان و عقلش خداوند به اصطلاح به انسان با عقلش داده به انسان گفته انسان شما دیندار بودن یا نه حتی گاهی گفته میشه آیا شریعت داشتن آره شریعت با عقل خودشون دستورهای چی و میگفتن هر چی خدا میخواسته به انسان بگه از طریق پیامبر باطن گفته نه از طریق پیامبر ظاهر پس اینو توجه بکنیم که لازم نی که کسی ضرورتاً دیندار باشه و بگه حتما باید پیامبر ظاهری در کار باشه میتونه کسی دیندار باشه و اعتقاد به پیامبر ظاهر نداشته باشه | |||
نه اون اصول دینی که الان مردم میگن اصول دین چند تاست به بچهها میگفتن اصول دین چند تاست پنج تا توحید و نبوت و معاد و کاملا غلطه پنج تا اون پنج تا اصول دین او کاملا غلطه | و بودن همچین کسایی دین داشتن ولی خدای قانون گذار را به اصطلاح قبول نداشتند خدای قانونگذار را قبول نداشتند قانون گذار یعنی نه خدای قانون حتی کانت که خیلی قانون گذاری خدا را به این معنا که از طریق عقل به انسان میگه چه کارهایی باید بکنیم نباید بکنی این قبول داره قبول ندارد از طریق پیامبر ظاهر را قبول نداره کانت و دیگران خوب حالا جای این صالح من گفتم برنامه خدا برای رستگاری انسان به چه دلیل شما میگید برای اینکه خدا برنامه بفرسته نیاز به پیامبر ظاهر داره تو عقل و خرد نه کار ندارم جواب چیه من جواب میخوام بگم قبل از اینکه انسان ها بحث کرده باشه چه جواب همین چون که شما میخواهید بفرمایید چون چی | ||
برنامه خدا برای رستگاری انسان اول باید مشخص بکنه این انسان کیه میگم تو اون بحث های اعتقادی اولین سوالی که آدم باید بهش جواب بده اینکه من کیم من کی هستم انحرافات که باز به طور طبیعی یعنی به دلایلی توی اسلام پیش اومده که الان ما همه مون میگیم اصول دین پنج تاست و توجه نداریم که آیا مقصود مون از اصول دین یعنی آنچه که با با دیگر ادیان و مذاهب اختلاف داری یا پایه های دین و حالا یه چیز دیگه میخوام بگم یه چیز عجیب بگم این عشق از این میگذرم که پایه های دین فرق داره با اون چیزی که ما با ادیان دیگه اختلاف داریم یه چیزی ممکنه اصلا اختلاف نداشته باشیم | |||
و این هم فقه اکبر و هم فقه اصغر را شامل میشده فقه اکبر به پایه های دین می پرداخته فقه اصغر به شاخه ها و اینها میپرداخته فقه فقه اومده کلمه فقه شده برای فقه اصغر بعد فقه اکبر سرش بی کلاه مونده اون وقت ما یک گروه دیگری داشتیم کارشون کلام بوده یعنی دفاع کردن اینکه میتونستن حرف بزنند و دفاع کنند اونایی که میخواستن دفاع بکنن از چی باید دفاع میکردند از اون چیزهایی که ما اختلاف داریم با ادیان و مذاهب دیگه این اصول دینی که الان گفته میشه | کمتر اختلاف داشته باشیم ولی پایه دین باشیم ه کسی میخواد فقط دفاع کنه خب میره سر اختلافات یعنی ادیان دین این که ما داریم ندارن مثلا مسیحیت نبوت نداره نه حالا نبوت خوب ندارن مسیحیت نبوت نداره پیامبر قائل نیستند نه حضرت عیسی خداست خدا چی یهودی ها یهودی ها دارند پیامبر ولی همونجا حالا من یه چیزی برای شما بگم تو همین کتابخونه اینجا هست یک کتابی که من خودم ترجمه کردم یهودیت از لابلای متون این کتاب هفت فصل داره یک فصلش قوم یک فصلش سرزمین | ||
درست شد چیزای دیگه هم هست خدا انسان فلان هفت تا فصل شریعت دستور چی همه چی حتی یه پاراگراف در مورد نبوت نداره یهودیت دیگه الان نگفتید که یکیش هم یه پاراگراف نداره ها این کتاب میگی عنوان کتاب یهودیت حالا ما فارسی گذاشتیم یهودیت از لابلای متون ولی خود نویسنده یهودیت گذاشته پس نمیشه گفت اصول دین پنج تا حرف داره جامعه بگیریم نه یک وقت میخواهی بگی چیز های که ما اختلاف داریم دیگه نمیخوای بگی اینو شده این اصول دین ساختن پایه های دین بگیم دین پایه هاش چیاست | |||
اولیشه که توحیده چرا توحید تو اسلام برجسته شده برای اینکه با مشرکین طرف بوده توحید در حالی که باید بگه خداشناسی باید بگه خداشناسی خب اون وقت غیر از این اولاً اگه اون پایه ها را بخوای بگی دیگه نباید اینا رو بگی باید بگی ما چهار تا پایه داریم اصلی خدا انسان رستگاری برنامه اومد وقتی انسان تعریف کردی تا نکردی نمیتونی بگی خدا این برنامه را چون نیازی به نبوت داریم چه نیازی به راه نماد داریم راهنمایی شناسی برنامه را برسونه | |||
دیگه اگرنه میخوام بگم اصلا لازم نیست اول ما یه چیزی به نام راهنماشناسی تعریف کنیم به عنوان اصول پایه ها نباید بگیم برنامه خدا اون وقت وقتی می گفتیم بعد از اینکه انسان دقیق تعریف کردیم اون موقع باید بگیم که خوب حالا که من انسان مشخص تعریفش کردم این برنامه را خدا چگونه میتواند برسد شاید انسان یک گونه ای تعریف کردیم که نیاز نیست که برنامه از طریق عقلش میرسونه به پیامبر ظاهر پس اصلا راهنمایی شناس اصلا شاید نیاز نشه ما بحث بکنیم توجه فرمودید چی این خیلی مسئله به اصطلاح مهمیه اون وقت یعنی در واقع وقتی چهارتا را گفتیم این چهار تا اصلیه برنامه فلان ها اون موقع انسان تعریف کردیم که به گمان من اول باید بهش بپردازیم | |||
آره دیگه اینا با ادیان یا مذاهب دیگه بله توحید نبوت اون چیزایی که ما را خاص میکنه نبوت معاد ولی به معنای پایه های دین نیست | چون قبل از اینکه شما به خدا بپردازید یه سؤال آیا اثبات خدا با عقل بشری امکان داره یا نداره ها چرا نداشته باشه باشه شما میگید داره درسته خیلی چیز خوبی بود اما کدوم جلوتر باید برای ما اثبات بشه اول این سوال که عقل من توان اثبات وجود خدا را داره یا نداره خدا رو من از کجا بدونم خدا هست پس قبل از اینکه خدای اثبات بکنیم باید اثبات بکنه که انسان ناقل و عقلش هم معتبره و عقلش هم حجته درسته | ||
اگر خواستی بگی که فطرتم نشون میده که خدا هست یعنی از درون خودم می یابم قبلش باید انسان را اثبات کرده باشی و فطرت انسان رو حالا یه سوال میخوام خیلی حالا که امروز اتفاقا داره منطقی تر و خوب پیش میره سوال من اینه اول انسان را باید بحث کنیم یا خدا را انسان ها باید بحث کنیم محبت شناخته موجود است خدا را اثبات بکنیم با عقل مان یا با فطرت مون که خدایی هست و خدا اینگونه است جلوتر که باید این عقل و فطرت را به انسان اثبات کرده باشیم که اعتبار عقل و فطرت انسان که این انسان با عقلش و با فطرتش عقل و فطرتش کار میکنه میتونه خدا را اثبات کنه و معتبر هم هست من خیلی وقت ها آیات میخوندم | |||
نمیتونستم جور کنم مثلا به به قولی اون به اون مجتهد یا به کسایی که بیشتر سر در میاوردن از دین حالا دین شناس حالا میگفتم اینایی که درس های علوم دینی خوندن تا میگفتن میگفتن عقل شما نمیکشه اینقدر بهم بر میخورد ناراحت میشدم میگفتم چه جوریه که ما من اینقدر شما میگید عقلت نمیکشه چرا اینجوری شده اما یه چیز دیگه میگم کار میکنه یا نمیکنه معتبره یا نه نه کار ندارم شما میگین نی کسی میگه نیست پس من نمیتونم اثبات کنم وجود خدا رو خدا برای من اثبات شدنی نیست عقل من کار نمیکنه که عقل من معتبر نیست که تمام شد یگانگی خدا را چه جوری اثبات بکنم | |||
عقل من معتبر نیست اینا پیچیده ترین مسائله اگر میتونه اینا رو اثبات بکنه چیزای دیگه ساده تره ه عقل میتونه اثبات بکنه که خدایی هست این خدا عادله حکیمه عالم مطلقه قادر مطلقه اینا اگه نمیتونه اینا رو اثبات بکنه که دین یعنی چی اگه میتونی اثبات بکنه پس نگو عقل ولی الان بحث من این نیست بحث من نیست که شما اولین چیزی که باید بهش عنوان پایه مهم ترین پایه مهم ترین پایه مهمتر از خداشناسی انسان شناسی باید بهش بپردازه خوب حالا یه چیز عجیب و غریب میخوام بگم و نشون بدم که چقدر به بیراهه رفتی فرض کنیم همون چیزایی که اختلاف داریم بر اساس اون میخوایم بگیم اصول دین نه اون چیزایی که پایه دین هستن اون چیزایی که اختلاف داریم میخوایم بیان بکنیم | |||
اگه از شما بپرسم که رو چی بیش از همه چی با ادیان دیگه ما اختلاف داریم چی امام من به شما میگم باور بفرمایید رو انسان یعنی انسان انسان م با ادیان دیگر به سر انسان اختلاف اصلیمونه هم با مذاهب دیگه انسان خیلی حرف دارم برای اینکه انسان مهم بزرگترین دین دنیا چه دینیه مسیحیت زمان ظهور اسلام بزرگترین دین دنیا چه دینی بوده از قبل از اسلام گسترش یافته پس بزرگترین دین اسم چیست جهان زمان ظهور اسلام تا الان مسیحیت بیشترین اختلاف یعنی به اندازه ای که ممکن است که بیش از اون ممکن نیست بیش از اون ممکن نیست | |||
اسلام با مسیحیت سر انسان اختلاف داره بیش از اون اختلاف اسلام و مسیحیت روی انسان به اندازه که بیش از اون دیگه ممکن نیست اگه بخوام کوتاه بگم خیلی کوتاه توی جمله بگم فاصله کسی که دینی که میگوید انسان دوست من حقیقت متولد میشود تا دینی که میگوید انسان عاشق حقیقت متولد میشود تو انسان شناسی اختلاف بیشتر از این ممکنه باشه ببینید انسان دوش دشمن حقیقت متولد میشه انسان عاشق حقیقت متولد میشه بیش از این دیگه ممکن است خوب اختلاف اسلام و مسیحیت اینه تو انسان پس اگر میخواستند | |||
حتی بر اساس آنچه که ما اختلاف داریم به اصطلاح بیان بکنند باید اولش نه توحید بلکه اولش انسان شناسی میبود ما توی انسان شناسی با همه ادیان که شماره یکش مسیحیته ولی همه اختلاف رو با یهودیت هم داره یهودیت هم انسان شناسی اش شما نگاه بکنید وقتی قوم شد قوم خاص خدا قوم کوچولو بقیه انسان ها چی بقیه انسان ها چه جوری خلق شدن این یک مسئله و آیا همین سوال آیا انسان عاشق حقیقته یا دشمن حقیقت مسیحیت یهودیت میگه نه عاشق نه دشمن | |||
خودش باید بیاد و ببینه پس اختلاف داریم مسئله قوم را هم اختلاف داریم چون قوم وقتی گفتی بقیه بشریت چی اون وقت همین جور میره میکشه به جاهای دیگه ولی اصلش سر انسان با هندو آیین هندو بچه وقتی متولد میشه تو یک طبقه خاصی متولد میشه و باید همون کارهایی که اصلا تکالیفش با اون یکی فرق داره طبقات خودش انجام بده تکالیف شغلش تو آیینه بودا اختلاف اصل اگه میخوای بگی اون چیزایی که اختلاف داریم شما اشتباه کردید و حالا یه چیزی عجیب تر بگم اکثریت اهل سنت به لحاظ اعتقادی کدومن تو اهل سنت یعنی اهل سنت خیلی بیشتر از شیعه اند ده برابر | |||
پرسید اکثریت شان تو چی تو باور اعتقادات کلام اشاعره اختلاف اصلی ما با عشایر چیه از آقایون بپرسیم میگن اختلافمون سر عدل خداوند اشتباست بله اختلافشون سر انسان اختلاف سر انسان و اون چی اختیار انسان اختیار انسان | |||
چرا اینا رو شمردیم برای اینکه اونایی که میخواستن کلام کارشون بوده به اختلافی میخواستن بپردازن | ی که داره اختیار خداوند منو مجبور کرده باشه ولی من مجبور به عمل بد کرده باشه و بعد منو مجازات کنه خودش مجبورم کرده باشه و من مجازات کنیم مگه میشه خداوند عادل نیست این یه معنا یه معنای دیگه | ||
آیا صحبت سر اینه آیا یکی دیگه اختلاف یکی اختلاف هم بگم دیگه اختلاف که اساسی اینه آیا افعال ذاتا حسن قبحی دارند یا ندارند اشاره میگن ندارد هر چه ولی بحث اصلی این نیست بحث اصلی اینه آیا حسن خوب دارند که من با عقلم کشف کنم یا ندارم باید فقط گوش بدم به خدا که بگه چه فلان کار خوبه فلان کار بده اون وقت میگن اگه اینجور باشه نه اینجاست که اختلاف شده چی انسان واقعیتش اینه آیا عقل آدمی حسن و قبحی در افعال میتونه کشف یعنی دارند که بتونه کشف کنه یا ندارم ما تو اسلام هم اگر بخواهیم بحث بکنیم اختلاف اول سر انسان | |||
اختلاف اول سر انسان تو خود شیعه تو خودش شیعه امامیه شیعه ۱۲ امامی شما میگید که یک گروهی به وجود اومدن به نام اخباریون یک گروهی امروز هستن به نام مکتب تفکیک خباریون مسئلهشون فقه بوده احکام بوده اختلاف عقاید بیشتر ولی به نظرتون هر دوشون اختلاف اصلی به چی برمیگرده اختلاف اصلی به که اصل اصل اختلاف اینه که آیا عقل آدمی چقدر اعتبار انسان نه اونا دیگه سر اختیار دعوا ندارن اختیار دعوا ندارن تو شیعه اختلاف مکتب تفکیک با این آقایون دیگه سر عقل آدم | |||
اختلاف اخباری و اصولی هم سر عقل هرچند اصولیون هم عقل را قبول ندارن شعار میدن شعارش ها تو شعارش اصولیون میگن عقل اخباریون میگن عقل معتبر نیست اصولی ها میگن معتبره ولی الکی میگن ش اصلا هیچ اختلافی بزار یه چیز دیگه بگم اختلاف اساسی ما با مارکسیسم چی میگن خدا را قبول ندارم نه خدا نیست ولی اختلاف یعنی اصل و ریشه سر انسان یعنی اول اول اختلاف سر انسان که انسان یک حیوان مثل حیوانات دیگه طبیعت موجود دیگه انسانه همه جا اختلاف هم اختلاف اسلام با ادیان اختلاف ادیان با همدیگه اختلاف مذاهب اسلامی با هم همه اختلاف سر انسان | |||
حالا یه چیز عجیب به شما بگم تو مسیحیت مثلا پروتستان و کاتولیک با اینکه اصلا مبانی شان منطقی نشده و بیان معتقدم ولی باز هم اختلاف سر انسان صلیترین اختلاف پروتستان و کاتولیکی که آیا به ظاهر اینه که دعواشون سر اینه که منبع داریم و اون کتاب مقدس یا دوتا منبع داریم کلیسا هم سنت کلیسای کاتولیک میگه دوتا داره میگه چی یک دلیل ولی حرفش اینه که انسان کتاب مقدس را میفهمه خودش او میگه خودش نمیفهمه پس بحث انسان | |||
تمام اختلافاتی که برمیگرده سر انسان خب حالا اینا میخوام بگم که چه بخوای پایه های دین را بیان کنیم چه بخوای بگی ما تو پایه های دین اختلاف داریم با هم یعنی اصول دین به معنای پایه های دین اگه اینو بگی حتما باید بگی پایه اصلی انسان شناسی اگه بخواهیم اصول دین به معنی چیزهایی که ما اختلاف داریم با دیگران اونا رو بهش بگو اصول دین یا اصول مذهب که تو تاریخ این شده عملا باز هم اشتباه رفتیم اختلاف اصلی ما با ادیان دیگر و با مذاهب دیگر سر انسان یعنی به هر معنایی شما اصول دین را باید به کار میبردیم چه به معنای اون چیزهایی که اختلاف داریم چه به معنای پایه های دین باید اولیش میگفتی انسان که نگفتیم | |||
خب حالا عرض بنده این بود که ما بحثمون بحث قرآنی بود بحثمون بحث به اصطلاح قرآنی بود و میخواستیم بگیم که این قرآن برنامه اینجوری گفتیم برنامه خدا برای رستگاری انسان دین را تعریف کردیم شد دین کل دین شد کل دین در نگاه اول چهار تا پایه دارد خدا انسان رستگاری برنامه جدول به نظر من باید انسان را بیانش بکنه بعد خدا بد رستگاری انسان خدا رستگاری اون وقت برنامه اون وقت تو برنامه وقتی خدا را ما تعریف کردیم انسان را تعریف کردیم نجات را ببینید اینجوری بهتون بگم مثال حالا خیلی انسان چه وضعیتی الان داره | |||
و میخواد کدوم قله را فتح کنه الان چه وضعیتی داره و میخواد کجا رو فتح کنه مثالی که مکرر میزنم انسان مسیحی اینجوریه مثل کسی که توی چاه افتاده بدنش هم خورد دستش شکسته پاش شکسته کمرش شکسته میخواد چی بشه میخواد از این چاه بیاد بیرون دنیا است خوب این وضعیت که من به تصویر کشیدم که تو مسیحیت به درستی کشیده شده این قسمت خوب کار شده لازمه این حرف اینه که انسان برای نجات خودش خودش کاری نمیتونه بکنه خب معلومه دیگه ببینید ته چاه بدنش خورد همین که اینو گفتی یعنی دنیا الان ما که تو این دنیا مثل اون چاه معنیش اینه که خودت برای خودت کاری کنی برای اینکه کسی از بیرون کمکت کنه به دوتا عامل نیاز داری | |||
یکی کسی که طناب آویزون کنه کی خودتم نمیتونی طناب بگیری بیای بالا دستش شکسته است یک کسی هم باید بیاد طناب را به کمرت ببنده بدو هر دو باید از بیرون بیاد منجی که عیسی مسیح است او کسی که طناب آویزون میکنه فیض ازلی خداوند اونه که طناب میبنده دو تا عامل در نجات انسان تو مسیحیت تاثیر داره بله بله هر دو عامل بیرون انسان مسیحه و یکی فیض ازلی خداوند که انتخاب میکنه خوب این درست شد حالا این تصویر خوبه ها این خوبه تا اینجا | |||
اشکال داره که آقا انسان ها خیلی ضایعش کردی شما داری میگی انسان هیچ کاری نمیتونه برای خودش بکنه مسئولیت ازش گرفتی این اعتراض را تو قرن پنجم پلاگیوس میکرد به آگوستین میگفتید که مردم فاسد شدن دلیلش اینه که شما مسئولیت ازشون گرفتید شما گفتید بهشون خودتون نمیتونید در خودتون کاری کنید این باعث شده که انسان فاسد بشه وقتی انسان احساس میکنه کاری نمیتونه بکنه فاسد میشه دیگه این خیلی ایراد داره جور با هم با هم جفت و جور دیگه این انسان راست میگه دیگه انسان این وضعیت داره نیاز به منجی و چی داره به نظر من تو اسلام ما به این خیلی ضایع این حرف به لحاظ اینکه بگیم انسان وضعیتش اینگونه است و خیلی مضره برای اجتماع و برای انسان خیلی مضره این نگاه ولی باز هم حداقل بیان شده | |||
وضعیت اینجوری انسان اسلام اینجوری نیست این شکلیه انسان قرآن یک مزرعه یا در نظر بگیرید همه چی توش هست انسان هم وسطش کاملاً هم چالاکه این انسان هیچ نقصی نداره همه بدنش سالمه عقل و مشاعر واش هم خوبه خوبه در عین حال هوش قله اونجا پیداست باید اون قله را فتح کنه اون وقت وقتی باید اون قله را فتح بکنه باید الان خودش فکر بکنه که به چه چیزهایی نیاز داره طناب نیاز داره یا نه کیسه خواب نیاز داره یا نه کپسول هوا | |||
شما میخوای بگی | کفش مخصوص نیاز داره یا نه آیا با همه این مسیر با یک کفش میشه رفت یا نه یه قسمتش جنگله و ممکنه باتلاق باشه یه قسمتش یخ و برفه حالا دیگه اونجا آیا این دوتا یک جور کفش میخواد این قله رو که میخوای فتح کنی از کدوم طرف از کدوم مثلا دامن از اون سمت کوه بریم بالا دیوار برخورد میکنیم که نمیشه ازش رفت بالا یه انسان اسلام تا این انسان اینجوری بیان نکنیم نمیتونیم بگیم که یعنی حالا این انسان این قله را میخواد قطع کنه اول انسان تعریف کردیم چالاک دنیا را من تعریف کردم همین جا دنیا را نمیتونی تعریف نکنی دنیا مزرعه است | ||
یعنی تمام ابزار لازم برای فتح این قله را در اختیارت میذاره هست باید بدونی و برداری همراه خودت همه چی هست فرق داره با پس هم نه ته چاه نیستی تو مزرعه ای مزرعه همه چی هست منتها باید خودت ببینی چی نیاز داری برداری و بری خوب یک کسی ممکنه بگه من چالاکم هست تو آزمون و خطا بکنم برم نشد یه دفعه برمیگردم دوباره میرم شکست میخورم یه جا میرم و بلاخره میرم با میگم خب | |||
ولی شاید یه کسی هم بگه ولی راحتترش اینه که اصلا یک کسی به انسان خدا خود خدا که برنامه رو فرستاده که به گفته این قله رو باید فتح بکنید دقیق بگه این نقطه اش اینجوری نقطه از این چی میگن بدن از این قسمت باید بری اینجاش دره است اینجاش برفه اینجاش جنگله اینجا مار هست اینجا خرسه انسان بگه که این میتونی بری ولی من خدا منت میزارم سرت و یک کسی را میگم که راه را روشنش بکنه بگه اینجوری برو وسایل در عین حال پس باید اینها را روشن کرده باشیم ولی همه حرف من اینه خدا انسان رستگاری برنامه تو برنامه | |||
که برنامه بعد از اینکه انسان رو مشخص شد باید برنامه معنی میده برنامه بعد از اینکه انسان را نجات مشخص شد بعد از اینکه معلوم شد این انسان میخواد این قله رو فتح کنه اون وقت برنامه باید چی باشه که این انسان به نیروی بیرون از خودش هم نیاز داره یا نداره یه کسایی میگن حتما نیاز داره که اکثریت نیاز ندارم ولی خدا منت گذاشت و یک راهنمای بیرونی هم فرستاده منت گذاشته هر کس هم پیدا پیام این پیامبر به گوشش نرسید بازم قله رو فتح کنه یعنی تلاش کنه که فتح کنه مقصودم تلاش خودش انجام بده ممکن است که یک تصویر پیامبر ظاهر بهش رسیده باشه راهنماییش کرده باشه | |||
او تا ۱۰۰ متری قله بتونه بره یه کسی پیامبر ظاهر بهش نرسیده باشه تا ۲۰۰ متری قله بتونه بره به هر حالش ولی وظیفه اش انجام داده تلاش خودشو کرده ممکنه جایگاه این یکی بهتر از اون باشه با توجه به این امکان که خدا در اختیارش گذاشته چون معیار تلاشه انسانه دیگه معیار تلاش یک انسان کرده او پیام پیامبر ظاهرش نرسیده رسیده خوب اینجاست که میگیم حالا بحث ما این بود که حالا چارچوب روشن شد بعدش اینکه گفتم پیامبر مثلا مرحوم شهید بهشتی دومی بر خدا واجب نبوده که پیامبر بفرسته ولی منت گذاشته و فرستاده منت گذاشته ولی انسان چه بسا با عقل انسان پیام پیامبر چه بهش رسیده باشه چه نرسیده باشه به خاطر اینکه پیامبر باطن را داره خدا ماخذه اش میکنه حالا الان بحث ما اینه | |||
این چهار تا مسلم باید باشه تو قرآن باید مشخص شده باشه جدا از اینکه ما قبل از قرآن باید انسان اثبات کنیم و خدا را اثبات کنیم داخل قرآن هم دوباره باید بیان شده باشیم خدا کیه منتها داخل قرآن باید استدلال کرده باشه خوب برنامه چی آیا نیروی بیرونی نیاز داری یا نداری همین باید ببینیم و بر اساس قرآن آیا چون مهم نیست که ما نیاز داریم به پیامبر یا خدا منت گذاشته و فرستاده در هر دو صورت اونی که میشناسه پیامبر ظاهر را باید ازش اطاعت کنه نتیجه اش فرقی نداره چه واجب بوده بر خدا که بفرسته چه واجب نبوده ولی فرستاده اختلاف سر این میشه آخرش حالا که فرستاده که باید تبعیت کنیم که چون از خدا که باید تبعیت کنیم که | |||
اینکه مسلمه دیگه پس باید از پیامبر تبعیت این خیلی فرقی نداره از این نظر حالا میخوایم بگیم که غیر از انسان نجات که این دوتا باید دقیق توی قرآن بیان شده باشه و بهش توجه بکنیم اسلام شناسی دقیق بگیم خدا خدا شناسی انسان شناسی نجات شناسی برنامه لازم اینکه وقتی انسان شناسی بحث میکنیم بگیم انسان الان کجاست این لازمه اینه که من الان تو کجا هستم درسته قدرت من من کاملا چالاکم اما تو یک بیابان برهوت هم که یه دونه بوته من دیدم یه جاهایی هم خود همین ایران منطقه ای بود گاهی یه مدتی من فارس رفت و آمد میکردم که دو سال اونجا مثلا از طریق ابرقو میرفتم یزد اون وقت بین ابرقو و زمینی بود | |||
که تا اونجایی که چشم کار میکرد یه دونه بوته یه اندازهای وجود نداشت زمین یه نوعی بود چی بود یه دونه بوته کوچه خار کوچک وجود نداشت یه جاهایی هم تو همین ایرانه که کرمان یه منطقه ای هستش میگن گندم پزان که اصلا ظهر اگر کسی باشه قطعا میمیرد شدت گرما تلویزیون نشون میده صبح زود میرن و زود قبل از اینکه گرم بشه فرار درجه گرم ترین نقطه زمین بسیاری از وقتا گرم ترین نقطه کرمان خود خب فرق داره اونجایی خب خیلی فرق داره که کاملا من توانا باشم خب برای پیمودن اون کوه بالاخره من به طناب نیاز دارم من به کوله پشتی نیاز دارم من به کفش نیاز دارم این زمینه اینجوری خار نمی رویانه من چه جوری بتونم این وسایل تهیه بکنم | |||
اینجاست که میگم وقتی میخوای انسان را بگیم باید دنیا را هم به تصویر بکشیم دنیا چه جور جاییه کجاست از همین مزرعه است یا تبعیدگاه به تعبیر تورات میگه من زمین را ملعون میکنم لعنت میکنم تا برای تو خس و خاشاک برو خس و خار را خس و خشاب ادبیات قاطی شده مدتیه دیگه هی میگیم کلمه را خار و خسرویانه و اذیت بشی قرآن هم میگه که اینجایی که میری متا اون الهین تو مدتی که هستی همه چی در اختیار نعمت در اختیار | |||
تبعیدگاه نیستا نگاه تبعیدگاه نگاه مزرعه بهش بکن چون متناسب با انسان شناسی و متناسب با نجات شناسی ها اینا متناسب با هم قرآن اینا با هم متناسب اند حالا همه عرض بنده این بود که حالا امروز هم طول کشید که حالا اینجور تعریف کردیم برنامه خوب یکی از چیزهایی که باید حتما قرآن بیان کرده باشه که دنیا چنین است که ظرفیه که الان توش هستم دنیا یک جایی ناجور حتی همین این نگاه تبعید گاه آدم یعنی نگاه بهش میکنه مزرعه را یه نگاه دیگری بهش میکنه مزرعه با تبعیدگاه فرق داره نگاه میکنه که تبعید کارا را در انتظار کسی ساعتش بگذره و باید بهش نگاه به گونه دیگری بکنیم و اینها یعنی دیگه کسی که تبعید گاه که نباید تو فکر رفاه باشه اونجا | |||
خدا | طی مدتی موقتی اینجا تبعید شدی باید بری فکر چی نوع زندگی چقدر فرق داره نوع زندگی ولی کلا میخوام بگم کل این خداشناسی انسان شناسی این نجات شناسی انسان که گفتیم این سه تا رکن اصلی بود ولی فرقش اینه که انسان الان تو کجاست فوق العاده مهمه درسته انسان بلی انسان روی زمین انسان روی زمین باید بیان کنیم و بعد بگیم در گام بعد حالا شد برنامه انسانی که تعریف کردیم با قرآن گفته باشه که من راهنمایانی برای شما فرستادم این راهنمایان اعم از پیامبر و امام چه خصوصیاتی دارند ماموریت شان چیه و چه توانایی ها و ویژگی های دارند حالا همین راهنما که اومده حالا که قرار شد بیاد چه قسمتی را خود این انسان میفهمه | ||
با عقل خودش که حداکثر کار این پیامبر اینه که تلنگری بزنه به عقلش و یا فطرتش چه قسمت را نمیتونه بفهمه که اینو باید براش بیان بکنه حالا با توجه به این وضعیت ما باید بگیم سوال اینه که الان بهش نرسیدیم قرآن که همه چی را در بر داره چه نیازی به حدیث داره که نه نرسیده امروز بحث بکنیم خوب ببخشید. | |||
ولی به چه دلیل این انسان نیاز به پیامبر ظاهر داره شاید با عقل خودش میتونه | |||
چرا این برنامه برای انسان داره اونا که طبق غریزه شان عمل میکنن | |||
خدا اتفاقا وجود خدا را هم با اخلاق اثبات میکنه جالبه خود وجود خدا | |||
چی میخواستن بگن این تو سیر تحول اندیشه غرب که نگاه میکنیم | |||
و بودن همچین کسایی دین داشتن ولی خدای قانون گذار را به اصطلاح قبول نداشتند | |||
برنامه خدا برای رستگاری انسان اول باید مشخص بکنه این انسان کیه میگم تو اون بحث های اعتقادی اولین سوالی که آدم باید بهش جواب بده اینکه من کیم من کی هستم انحرافات که باز به طور طبیعی یعنی به دلایلی توی اسلام پیش اومده که الان ما همه مون میگیم اصول دین پنج تاست و توجه نداریم که آیا مقصود مون از اصول دین | |||
کمتر اختلاف داشته باشیم ولی پایه دین باشیم | |||
درست شد | |||
اولیشه که توحیده چرا توحید تو اسلام برجسته شده برای اینکه با مشرکین طرف بوده توحید در حالی که باید بگه خداشناسی | |||
دیگه اگرنه میخوام بگم اصلا لازم نیست اول ما یه چیزی به نام راهنماشناسی تعریف کنیم به عنوان اصول پایه ها نباید بگیم برنامه خدا اون وقت وقتی می گفتیم بعد از اینکه انسان دقیق تعریف کردیم اون موقع باید بگیم که خوب حالا که من انسان مشخص تعریفش کردم این برنامه را خدا چگونه میتواند برسد شاید انسان یک گونه ای تعریف کردیم که نیاز نیست که برنامه از طریق عقلش میرسونه | |||
چون قبل از اینکه | |||
اگر خواستی بگی که فطرتم نشون میده که خدا هست | |||
نمیتونستم جور کنم مثلا به به قولی اون به اون مجتهد یا به کسایی که بیشتر سر در میاوردن از دین حالا دین شناس حالا میگفتم اینایی که درس های علوم دینی خوندن تا میگفتن میگفتن عقل شما نمیکشه اینقدر بهم بر میخورد ناراحت میشدم میگفتم چه جوریه که ما من اینقدر شما میگید عقلت نمیکشه چرا اینجوری شده | |||
عقل من معتبر نیست اینا پیچیده ترین مسائله اگر میتونه اینا رو اثبات بکنه چیزای دیگه ساده تره | |||
اگه از شما بپرسم که رو چی بیش از همه چی با ادیان دیگه ما اختلاف داریم چی | |||
اسلام با مسیحیت سر انسان اختلاف داره | |||
حتی بر اساس آنچه که ما اختلاف داریم به اصطلاح بیان بکنند | |||
خودش باید بیاد و ببینه پس اختلاف داریم مسئله قوم را هم اختلاف داریم | |||
پرسید اکثریت شان تو چی تو باور اعتقادات کلام | |||
ی که داره اختیار | |||
آیا صحبت سر اینه آیا یکی دیگه اختلاف یکی اختلاف هم بگم دیگه اختلاف که اساسی اینه آیا افعال ذاتا حسن قبحی دارند یا ندارند | |||
اختلاف اول سر انسان | |||
اختلاف اخباری و اصولی هم سر عقل هرچند اصولیون هم عقل را قبول ندارن شعار میدن شعارش ها تو شعارش اصولیون میگن عقل اخباریون میگن عقل معتبر نیست اصولی ها میگن معتبره ولی الکی میگن ش اصلا هیچ اختلافی بزار یه چیز دیگه بگم اختلاف اساسی ما با مارکسیسم چی | |||
حالا یه چیز عجیب به شما بگم | |||
تمام اختلافاتی که برمیگرده سر انسان خب حالا اینا میخوام بگم که چه بخوای پایه های دین را بیان کنیم | |||
خب | |||
و میخواد کدوم قله را فتح کنه | |||
یکی کسی که طناب آویزون کنه | |||
اشکال داره که آقا انسان ها خیلی ضایعش کردی شما داری میگی انسان هیچ کاری نمیتونه برای خودش بکنه مسئولیت ازش گرفتی این اعتراض را تو قرن پنجم پلاگیوس میکرد به آگوستین میگفتید که مردم فاسد شدن دلیلش اینه که شما مسئولیت ازشون گرفتید شما گفتید بهشون خودتون نمیتونید در خودتون کاری کنید این باعث شده که انسان فاسد بشه وقتی انسان احساس میکنه کاری نمیتونه بکنه فاسد میشه دیگه | |||
وضعیت اینجوری | |||
کفش مخصوص نیاز داره یا نه | |||
یعنی تمام ابزار لازم برای فتح این قله را در اختیارت میذاره هست باید بدونی و برداری همراه خودت همه چی هست فرق داره با | |||
ولی شاید یه کسی هم بگه ولی راحتترش اینه که اصلا یک کسی به انسان خدا خود خدا که برنامه رو فرستاده که به گفته این قله رو باید فتح بکنید دقیق بگه این نقطه اش اینجوری نقطه از این چی میگن بدن از این قسمت باید بری اینجاش دره است اینجاش برفه اینجاش جنگله اینجا مار هست اینجا خرسه انسان بگه که این میتونی بری | |||
که برنامه بعد از اینکه انسان رو مشخص شد باید برنامه معنی میده | |||
او تا ۱۰۰ متری قله بتونه بره | |||
این چهار تا مسلم باید باشه | |||
اینکه مسلمه دیگه پس باید از پیامبر تبعیت این خیلی فرقی نداره از این نظر حالا میخوایم بگیم که غیر از انسان نجات که این دوتا باید دقیق توی قرآن بیان شده باشه و بهش توجه بکنیم اسلام شناسی دقیق بگیم خدا خدا شناسی انسان شناسی نجات شناسی برنامه | |||
که تا اونجایی که چشم کار میکرد یه دونه بوته یه اندازهای وجود نداشت زمین یه نوعی بود چی بود یه دونه بوته کوچه خار کوچک وجود نداشت | |||
اینجاست که میگم وقتی میخوای انسان را بگیم باید دنیا را هم به تصویر بکشیم دنیا چه جور جاییه | |||
تبعیدگاه نیستا نگاه تبعیدگاه نگاه مزرعه بهش بکن چون متناسب با انسان شناسی و متناسب با نجات شناسی ها اینا متناسب با هم قرآن اینا با هم متناسب اند حالا همه عرض بنده این بود که حالا امروز هم طول کشید که حالا اینجور تعریف کردیم برنامه خوب یکی از چیزهایی که باید حتما قرآن بیان کرده باشه که دنیا چنین است | |||
طی مدتی موقتی اینجا تبعید شدی باید بری فکر چی نوع زندگی چقدر فرق داره نوع زندگی ولی کلا میخوام بگم کل این خداشناسی انسان شناسی این نجات شناسی | |||
با عقل خودش | |||
نسخهٔ کنونی تا ۲۸ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۷:۵۴
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان بحثمون امروز یعنی این سلسله جلسات روش و مبانی به اصطلاح اسلام پژوهی هست روش و مبانی اسلام پژوهی و عرض کنم خدمت تون که بحث عنوان جلسه امروزمون این هست که کتاب جامع واضح چه نیازی به حدیث داره خوب بنابراین من بحث کردم امروز مطرح بکنیم تو قرآن و رسیده بودیم به بحث قرآن حجیت قرآن جامعیت قرآن معنای جامعیت قرآن چه چیزهایی را از قرآن مجید باید انتظار چه چیزهایی را نباید انتظار داشت چه چیزهایی را باید انتظار داشت حرف آخر این بود که اون چیزهایی که مهمه و در رستگاری انسان دخیله اینها رو حتما باید توی به اصطلاح قرآن مجید باشیم در واقع تا اینجا ما یک ویژگی قرآن مجید را بحث کردیم که خود قرآن مجید هم مدعی هست و اون اینکه قرآن کتاب جامع همه چیز را در بر دارد خود قرآن کرده گفتیم مقصود از همه چیز چیه آنچه که در هدایت و رستگاری انسان تاثیر داره نقش داره ولی فوری گفتیم که درسته که آنچه که در هدایت و رستگاری انسان نقش نداره چون قرآن کتاب هدایت او لازم نیست در قرآن مجید باشه و در قرآن مجید نباید پی جویی کرد اما از اون طرف گفتیم آنچه که در هدایت و رستگاری انسان به اصطلاح نقش داره او باید در قرآن مجید باشه اعم از باورها و اعمال یا قرآن مجید براش راهکاری ارائه داده باشه اشاره کرده باشه هم راهکار یعنی به گونه ای ما نظام باورهامون رو باید اساسش را بتوانیم از قرآن مجید برداشت کنیم ما نمیتونیم یه باوری داشته باشیم که هیچ پایگاه و جایگاه قرآنی نداشته باشه و هیچ ارتباطی با قرآن مجید نداشته باشه نظام باید باشه و اینطور اشاره کردیم من از قرآن انتظار ندارم که گفته باشه ائمه ۱۲ عدد هستند یا اسم ائمه را گفته باشه ولی اصل امامت را باید مطرح کرده باشه اینکه خدا یه چیزی به نام امام و ویژگی های این امام رو باید مطرح کرده باشه شما نمیتونید یک چیزی را در باب خداشناسی بیایید بگید یکی از باورهای مثلا مهم در باب خداشناسی رو بگید در قرآن مجید نیست ب این خیلی دیگه با اون که تفصیل کل شی تبیان کل شی اینا دیگه سازگاری نداره مثلا شما نمیتونید که شأنی برای امام قائل بشید جایگاهی که قرآن مجید برای هیچ کس قائل نشده باشه یا حتی از بزرگترین شخصیت اسلام که پیامبر هست نفی کرده باشه و مثلا گفته باشه علم غیب پیامبر نداره ولی شما بگید که پیامبر علم غیب داره امام علم به اصطلاح غیب داده و اینها این را شما به اصطلاح نمیتونید قائل بشید بلی و یا چیز دیگری را نمیتونید مثلا یکی از آموزه ها که میگن از مختصات شیعه هست آموزه بدا هست خب شما باید این آموزه بداء را نشون بدی که توی قرآن اومده شما نمیتونید بدا را به هر معنایی که میگید باید بگید که به چه معنایی و چرا از مختصات شیعه است و به هر حال مسئله را روشن بکنید و بگید کجای قرآن آمده به هر معنایی که میگید و این هم که مبهم و مشخص نکنید که مقصود چیه این هم مشکل سازه نه عرض کنم خدمت تون که بله این هم به اصطلاح مشکل ساز و نمیشه خوب است عرض کردم ما یه چیزی داریم به نام اصول دین که مقصود پایه های دین نه اون اصول دینی که الان مردم میگن اصول دین چند تاست به بچهها میگفتن اصول دین چند تاست پنج تا توحید و نبوت و معاد و کاملا غلطه پنج تا اون پنج تا اصول دین او کاملا غلطه چرا میگم غلطه و چرا شکل گرفته برای اینکه بعد از اینکه ما یه علمی داشتیم به نام فقه که به معنی اسلام شناسی بوده و این هم فقه اکبر و هم فقه اصغر را شامل میشده فقه اکبر به پایه های دین می پرداخته فقه اصغر به شاخه ها و اینها میپرداخته فقه فقه اومده کلمه فقه شده برای فقه اصغر بعد فقه اکبر سرش بی کلاه مونده اون وقت ما یک گروه دیگری داشتیم کارشون کلام بوده یعنی دفاع کردن اینکه میتونستن حرف بزنند و دفاع کنند اونایی که میخواستن دفاع بکنن از چی باید دفاع میکردند از اون چیزهایی که ما اختلاف داریم با ادیان و مذاهب دیگه این اصول دینی که الان گفته میشه یعنی اون چیزهایی که ما اختلاف داریم با ادیان و مذاهب دیگه این ها دیگه آره دیگه اینا با ادیان یا مذاهب دیگه بله توحید نبوت اون چیزایی که ما را خاص میکنه نبوت معاد ولی به معنای پایه های دین نیست اصول اصل یعنی پایه اصول دین یعنی پایه های دین پایه های دین جالبه حالا برای اینکه شما کردید چرا میگن توحید چرا نمیگن خدا شناسی باید بگم خداشناسی دیگه پایه دین ما خداشناسیه بعد توحید یکی از ویژگی های خداوند وقتی توحید اون وقت وجود خداوند کجاست ثابت میکنیم شما باید بگید نبوت معاد عدل امامت این اصول دین و اصول مذهبه یعنی اون چیزی که ما را متفاوت میکنه با دیگران چرا اینا رو شمردیم برای اینکه اونایی که میخواستن کلام کارشون بوده به اختلافی میخواستن بپردازن اصلاً باید از نو بنویسیم که اصول اسلام به معنای اسلام چیه نه به معنای چیزهایی که اختلاف داره یک پایه مثلا خداشناسیه یک پایه انسان شناسی یک پایه راه ناشناسی اعم از پیامبر و امام که اون موقع شیعه باید تو دو بخش بحث بکنه که آیا غیر از پیامبر امام هم داریم یا نداریم انسان شناسی به چه معناست انسان کی چرا میگید پایه است برای اینکه چرا میگم پایه است برای اینکه مثلا چون انسان اگر خودش شناخت میتونه شما میخوای بگی داری اسلام شناسی میخوایم ما بحث کنیم دیگه ما داریم میگیم عنوان کلی بحثمون چیه روش و مبانی اسلام شناسی یا اسلام پژوهی اون وقت اسلام دین درسته اسلام دین ماست اونقت دین چیه برنامه خدا برنامه خدا برای رستگاری انسان تعریف کوتاه نمیشه قبول دارید برنامه خدا برای رستگاری انسان سالین شما تا انسان تعریف نکنید اصلا میگیم برنامه خدا چون میگیم برنامه خدا قبلش باید خدا را بشناسیم ولی همش برای چیه برای رستگاری انسان درست شد برنامه خدا برای رستگاری انسان غیر از برای که حرفه چهار تا کلمه دیگه داریم خدا برنامه رستگاری انسان حداقل باید بگیم اگر حرف و اصل بخوام درست بنا بکنیم نظام رو باید چی بگیم ما در تعریف کلی چهار تا پایه اساسی داریم یکیش خدا ولی انسان چون شما تعریف نکرده باشی چطوری میتونی براش برنامه بیاری بگیم برنامه باید چه شکلی باشه که توی برنامه تازه توی برنامه خوب راهنما میاد برنامه رو خدا از چه طریقی فرستاده برنامه رو خدا از چه طریقی فرستاده از طریق راهنمایی درسته راهنما مقصودتون چیه پیامبره ظاهر درسته ولی به چه دلیل این انسان نیاز به پیامبر ظاهر داره شاید با عقل خودش میتونه چرا پیامبر خدا برای اینکه برنامه به انسان بده یه چیز از اول چرا خدا برای رستگاری مثلا آهو برنامه نداره قبلا هم ما بحث کردیم انسان مهمتر مسئله اصلا وقتی میگیم برنامه خدا برای رستگاری انسان یعنی تو این برنامه دستورهایی اومده تکلیف های اومده درسته این تکلیف که برای موجود عاقل میاد و موجودی که عاقل نباشه کم چیزی نمیاد پس این انسان عاقل اصلا از قبل فرض کنیم اون بحث های قبلی رو نکردیم که انسان عاقله ولی همین که تعریف هم کردیم چون میگیم برنامه خدا برای رستگاری انسان چرا خدا همچین برنامه ای را برای حیوانات نداره چرا این برنامه برای انسان داره اونا که طبق غریزه شان عمل میکنن چرا یه برنامه ویژه برای انسان داره چون انسان عاقله سال فوری چرا عقل و فطرت این انسان کفایت نمیکنه و باید شما فوری در ذهنتون اومد این برنامه را چگونه می فرسته کسانی در تاریخ بودن گفتن ما دین داریم ولی اصل خدا از طریق پیامبر ظاهر حرفی با بشر نمیزنه هرچی میخواد بگه خیلی هم مشهور مثلا یکی از این نمونه هاش کانته کانت دیندار میگه خب قبول دارم اما خدای قانون گذار را قبول نداره خدا هرچه بخواهد بگه اولا تکلیف انسان اهم و اخلاق اخلاق را هم از طریق عقل انسان برای انسان بیان کرده خدا اتفاقا وجود خدا را هم با اخلاق اثبات میکنه جالبه خود وجود خدا کانت دینداره قبل از کانت ها بودند بعد عرض کنم خدمتتون که قبل از مثلا گروه آره اینا میگفتن اینجوری میگفتن خدا جهان خلق کرده اما مثل یک ساعت سازی خدا که این جهان را خلق کرده و کوکش کرده خودش کار میکنه دیگه دخالت توش نمیکنه خوب چرا همچین حرفی را زدند یعنی چی خدا دخالت نمیکنه دیگه چی میخواستن بگن این تو سیر تحول اندیشه غرب که نگاه میکنیم به اینجا میرسیم خواستن بگن مهمترین مسئله اش این بوده که دیگه خدا پیامی به یک انسان دخالت نمیکنه یعنی به یک انسانی پیام نمیده وحی نمیکنه دیگه خود انسان و عقلش خداوند به اصطلاح به انسان با عقلش داده به انسان گفته انسان شما دیندار بودن یا نه حتی گاهی گفته میشه آیا شریعت داشتن آره شریعت با عقل خودشون دستورهای چی و میگفتن هر چی خدا میخواسته به انسان بگه از طریق پیامبر باطن گفته نه از طریق پیامبر ظاهر پس اینو توجه بکنیم که لازم نی که کسی ضرورتاً دیندار باشه و بگه حتما باید پیامبر ظاهری در کار باشه میتونه کسی دیندار باشه و اعتقاد به پیامبر ظاهر نداشته باشه و بودن همچین کسایی دین داشتن ولی خدای قانون گذار را به اصطلاح قبول نداشتند خدای قانونگذار را قبول نداشتند قانون گذار یعنی نه خدای قانون حتی کانت که خیلی قانون گذاری خدا را به این معنا که از طریق عقل به انسان میگه چه کارهایی باید بکنیم نباید بکنی این قبول داره قبول ندارد از طریق پیامبر ظاهر را قبول نداره کانت و دیگران خوب حالا جای این صالح من گفتم برنامه خدا برای رستگاری انسان به چه دلیل شما میگید برای اینکه خدا برنامه بفرسته نیاز به پیامبر ظاهر داره تو عقل و خرد نه کار ندارم جواب چیه من جواب میخوام بگم قبل از اینکه انسان ها بحث کرده باشه چه جواب همین چون که شما میخواهید بفرمایید چون چی برنامه خدا برای رستگاری انسان اول باید مشخص بکنه این انسان کیه میگم تو اون بحث های اعتقادی اولین سوالی که آدم باید بهش جواب بده اینکه من کیم من کی هستم انحرافات که باز به طور طبیعی یعنی به دلایلی توی اسلام پیش اومده که الان ما همه مون میگیم اصول دین پنج تاست و توجه نداریم که آیا مقصود مون از اصول دین یعنی آنچه که با با دیگر ادیان و مذاهب اختلاف داری یا پایه های دین و حالا یه چیز دیگه میخوام بگم یه چیز عجیب بگم این عشق از این میگذرم که پایه های دین فرق داره با اون چیزی که ما با ادیان دیگه اختلاف داریم یه چیزی ممکنه اصلا اختلاف نداشته باشیم کمتر اختلاف داشته باشیم ولی پایه دین باشیم ه کسی میخواد فقط دفاع کنه خب میره سر اختلافات یعنی ادیان دین این که ما داریم ندارن مثلا مسیحیت نبوت نداره نه حالا نبوت خوب ندارن مسیحیت نبوت نداره پیامبر قائل نیستند نه حضرت عیسی خداست خدا چی یهودی ها یهودی ها دارند پیامبر ولی همونجا حالا من یه چیزی برای شما بگم تو همین کتابخونه اینجا هست یک کتابی که من خودم ترجمه کردم یهودیت از لابلای متون این کتاب هفت فصل داره یک فصلش قوم یک فصلش سرزمین درست شد چیزای دیگه هم هست خدا انسان فلان هفت تا فصل شریعت دستور چی همه چی حتی یه پاراگراف در مورد نبوت نداره یهودیت دیگه الان نگفتید که یکیش هم یه پاراگراف نداره ها این کتاب میگی عنوان کتاب یهودیت حالا ما فارسی گذاشتیم یهودیت از لابلای متون ولی خود نویسنده یهودیت گذاشته پس نمیشه گفت اصول دین پنج تا حرف داره جامعه بگیریم نه یک وقت میخواهی بگی چیز های که ما اختلاف داریم دیگه نمیخوای بگی اینو شده این اصول دین ساختن پایه های دین بگیم دین پایه هاش چیاست اولیشه که توحیده چرا توحید تو اسلام برجسته شده برای اینکه با مشرکین طرف بوده توحید در حالی که باید بگه خداشناسی باید بگه خداشناسی خب اون وقت غیر از این اولاً اگه اون پایه ها را بخوای بگی دیگه نباید اینا رو بگی باید بگی ما چهار تا پایه داریم اصلی خدا انسان رستگاری برنامه اومد وقتی انسان تعریف کردی تا نکردی نمیتونی بگی خدا این برنامه را چون نیازی به نبوت داریم چه نیازی به راه نماد داریم راهنمایی شناسی برنامه را برسونه دیگه اگرنه میخوام بگم اصلا لازم نیست اول ما یه چیزی به نام راهنماشناسی تعریف کنیم به عنوان اصول پایه ها نباید بگیم برنامه خدا اون وقت وقتی می گفتیم بعد از اینکه انسان دقیق تعریف کردیم اون موقع باید بگیم که خوب حالا که من انسان مشخص تعریفش کردم این برنامه را خدا چگونه میتواند برسد شاید انسان یک گونه ای تعریف کردیم که نیاز نیست که برنامه از طریق عقلش میرسونه به پیامبر ظاهر پس اصلا راهنمایی شناس اصلا شاید نیاز نشه ما بحث بکنیم توجه فرمودید چی این خیلی مسئله به اصطلاح مهمیه اون وقت یعنی در واقع وقتی چهارتا را گفتیم این چهار تا اصلیه برنامه فلان ها اون موقع انسان تعریف کردیم که به گمان من اول باید بهش بپردازیم چون قبل از اینکه شما به خدا بپردازید یه سؤال آیا اثبات خدا با عقل بشری امکان داره یا نداره ها چرا نداشته باشه باشه شما میگید داره درسته خیلی چیز خوبی بود اما کدوم جلوتر باید برای ما اثبات بشه اول این سوال که عقل من توان اثبات وجود خدا را داره یا نداره خدا رو من از کجا بدونم خدا هست پس قبل از اینکه خدای اثبات بکنیم باید اثبات بکنه که انسان ناقل و عقلش هم معتبره و عقلش هم حجته درسته اگر خواستی بگی که فطرتم نشون میده که خدا هست یعنی از درون خودم می یابم قبلش باید انسان را اثبات کرده باشی و فطرت انسان رو حالا یه سوال میخوام خیلی حالا که امروز اتفاقا داره منطقی تر و خوب پیش میره سوال من اینه اول انسان را باید بحث کنیم یا خدا را انسان ها باید بحث کنیم محبت شناخته موجود است خدا را اثبات بکنیم با عقل مان یا با فطرت مون که خدایی هست و خدا اینگونه است جلوتر که باید این عقل و فطرت را به انسان اثبات کرده باشیم که اعتبار عقل و فطرت انسان که این انسان با عقلش و با فطرتش عقل و فطرتش کار میکنه میتونه خدا را اثبات کنه و معتبر هم هست من خیلی وقت ها آیات میخوندم نمیتونستم جور کنم مثلا به به قولی اون به اون مجتهد یا به کسایی که بیشتر سر در میاوردن از دین حالا دین شناس حالا میگفتم اینایی که درس های علوم دینی خوندن تا میگفتن میگفتن عقل شما نمیکشه اینقدر بهم بر میخورد ناراحت میشدم میگفتم چه جوریه که ما من اینقدر شما میگید عقلت نمیکشه چرا اینجوری شده اما یه چیز دیگه میگم کار میکنه یا نمیکنه معتبره یا نه نه کار ندارم شما میگین نی کسی میگه نیست پس من نمیتونم اثبات کنم وجود خدا رو خدا برای من اثبات شدنی نیست عقل من کار نمیکنه که عقل من معتبر نیست که تمام شد یگانگی خدا را چه جوری اثبات بکنم عقل من معتبر نیست اینا پیچیده ترین مسائله اگر میتونه اینا رو اثبات بکنه چیزای دیگه ساده تره ه عقل میتونه اثبات بکنه که خدایی هست این خدا عادله حکیمه عالم مطلقه قادر مطلقه اینا اگه نمیتونه اینا رو اثبات بکنه که دین یعنی چی اگه میتونی اثبات بکنه پس نگو عقل ولی الان بحث من این نیست بحث من نیست که شما اولین چیزی که باید بهش عنوان پایه مهم ترین پایه مهم ترین پایه مهمتر از خداشناسی انسان شناسی باید بهش بپردازه خوب حالا یه چیز عجیب و غریب میخوام بگم و نشون بدم که چقدر به بیراهه رفتی فرض کنیم همون چیزایی که اختلاف داریم بر اساس اون میخوایم بگیم اصول دین نه اون چیزایی که پایه دین هستن اون چیزایی که اختلاف داریم میخوایم بیان بکنیم اگه از شما بپرسم که رو چی بیش از همه چی با ادیان دیگه ما اختلاف داریم چی امام من به شما میگم باور بفرمایید رو انسان یعنی انسان انسان م با ادیان دیگر به سر انسان اختلاف اصلیمونه هم با مذاهب دیگه انسان خیلی حرف دارم برای اینکه انسان مهم بزرگترین دین دنیا چه دینیه مسیحیت زمان ظهور اسلام بزرگترین دین دنیا چه دینی بوده از قبل از اسلام گسترش یافته پس بزرگترین دین اسم چیست جهان زمان ظهور اسلام تا الان مسیحیت بیشترین اختلاف یعنی به اندازه ای که ممکن است که بیش از اون ممکن نیست بیش از اون ممکن نیست اسلام با مسیحیت سر انسان اختلاف داره بیش از اون اختلاف اسلام و مسیحیت روی انسان به اندازه که بیش از اون دیگه ممکن نیست اگه بخوام کوتاه بگم خیلی کوتاه توی جمله بگم فاصله کسی که دینی که میگوید انسان دوست من حقیقت متولد میشود تا دینی که میگوید انسان عاشق حقیقت متولد میشود تو انسان شناسی اختلاف بیشتر از این ممکنه باشه ببینید انسان دوش دشمن حقیقت متولد میشه انسان عاشق حقیقت متولد میشه بیش از این دیگه ممکن است خوب اختلاف اسلام و مسیحیت اینه تو انسان پس اگر میخواستند حتی بر اساس آنچه که ما اختلاف داریم به اصطلاح بیان بکنند باید اولش نه توحید بلکه اولش انسان شناسی میبود ما توی انسان شناسی با همه ادیان که شماره یکش مسیحیته ولی همه اختلاف رو با یهودیت هم داره یهودیت هم انسان شناسی اش شما نگاه بکنید وقتی قوم شد قوم خاص خدا قوم کوچولو بقیه انسان ها چی بقیه انسان ها چه جوری خلق شدن این یک مسئله و آیا همین سوال آیا انسان عاشق حقیقته یا دشمن حقیقت مسیحیت یهودیت میگه نه عاشق نه دشمن خودش باید بیاد و ببینه پس اختلاف داریم مسئله قوم را هم اختلاف داریم چون قوم وقتی گفتی بقیه بشریت چی اون وقت همین جور میره میکشه به جاهای دیگه ولی اصلش سر انسان با هندو آیین هندو بچه وقتی متولد میشه تو یک طبقه خاصی متولد میشه و باید همون کارهایی که اصلا تکالیفش با اون یکی فرق داره طبقات خودش انجام بده تکالیف شغلش تو آیینه بودا اختلاف اصل اگه میخوای بگی اون چیزایی که اختلاف داریم شما اشتباه کردید و حالا یه چیزی عجیب تر بگم اکثریت اهل سنت به لحاظ اعتقادی کدومن تو اهل سنت یعنی اهل سنت خیلی بیشتر از شیعه اند ده برابر پرسید اکثریت شان تو چی تو باور اعتقادات کلام اشاعره اختلاف اصلی ما با عشایر چیه از آقایون بپرسیم میگن اختلافمون سر عدل خداوند اشتباست بله اختلافشون سر انسان اختلاف سر انسان و اون چی اختیار انسان اختیار انسان ی که داره اختیار خداوند منو مجبور کرده باشه ولی من مجبور به عمل بد کرده باشه و بعد منو مجازات کنه خودش مجبورم کرده باشه و من مجازات کنیم مگه میشه خداوند عادل نیست این یه معنا یه معنای دیگه آیا صحبت سر اینه آیا یکی دیگه اختلاف یکی اختلاف هم بگم دیگه اختلاف که اساسی اینه آیا افعال ذاتا حسن قبحی دارند یا ندارند اشاره میگن ندارد هر چه ولی بحث اصلی این نیست بحث اصلی اینه آیا حسن خوب دارند که من با عقلم کشف کنم یا ندارم باید فقط گوش بدم به خدا که بگه چه فلان کار خوبه فلان کار بده اون وقت میگن اگه اینجور باشه نه اینجاست که اختلاف شده چی انسان واقعیتش اینه آیا عقل آدمی حسن و قبحی در افعال میتونه کشف یعنی دارند که بتونه کشف کنه یا ندارم ما تو اسلام هم اگر بخواهیم بحث بکنیم اختلاف اول سر انسان اختلاف اول سر انسان تو خود شیعه تو خودش شیعه امامیه شیعه ۱۲ امامی شما میگید که یک گروهی به وجود اومدن به نام اخباریون یک گروهی امروز هستن به نام مکتب تفکیک خباریون مسئلهشون فقه بوده احکام بوده اختلاف عقاید بیشتر ولی به نظرتون هر دوشون اختلاف اصلی به چی برمیگرده اختلاف اصلی به که اصل اصل اختلاف اینه که آیا عقل آدمی چقدر اعتبار انسان نه اونا دیگه سر اختیار دعوا ندارن اختیار دعوا ندارن تو شیعه اختلاف مکتب تفکیک با این آقایون دیگه سر عقل آدم اختلاف اخباری و اصولی هم سر عقل هرچند اصولیون هم عقل را قبول ندارن شعار میدن شعارش ها تو شعارش اصولیون میگن عقل اخباریون میگن عقل معتبر نیست اصولی ها میگن معتبره ولی الکی میگن ش اصلا هیچ اختلافی بزار یه چیز دیگه بگم اختلاف اساسی ما با مارکسیسم چی میگن خدا را قبول ندارم نه خدا نیست ولی اختلاف یعنی اصل و ریشه سر انسان یعنی اول اول اختلاف سر انسان که انسان یک حیوان مثل حیوانات دیگه طبیعت موجود دیگه انسانه همه جا اختلاف هم اختلاف اسلام با ادیان اختلاف ادیان با همدیگه اختلاف مذاهب اسلامی با هم همه اختلاف سر انسان حالا یه چیز عجیب به شما بگم تو مسیحیت مثلا پروتستان و کاتولیک با اینکه اصلا مبانی شان منطقی نشده و بیان معتقدم ولی باز هم اختلاف سر انسان صلیترین اختلاف پروتستان و کاتولیکی که آیا به ظاهر اینه که دعواشون سر اینه که منبع داریم و اون کتاب مقدس یا دوتا منبع داریم کلیسا هم سنت کلیسای کاتولیک میگه دوتا داره میگه چی یک دلیل ولی حرفش اینه که انسان کتاب مقدس را میفهمه خودش او میگه خودش نمیفهمه پس بحث انسان تمام اختلافاتی که برمیگرده سر انسان خب حالا اینا میخوام بگم که چه بخوای پایه های دین را بیان کنیم چه بخوای بگی ما تو پایه های دین اختلاف داریم با هم یعنی اصول دین به معنای پایه های دین اگه اینو بگی حتما باید بگی پایه اصلی انسان شناسی اگه بخواهیم اصول دین به معنی چیزهایی که ما اختلاف داریم با دیگران اونا رو بهش بگو اصول دین یا اصول مذهب که تو تاریخ این شده عملا باز هم اشتباه رفتیم اختلاف اصلی ما با ادیان دیگر و با مذاهب دیگر سر انسان یعنی به هر معنایی شما اصول دین را باید به کار میبردیم چه به معنای اون چیزهایی که اختلاف داریم چه به معنای پایه های دین باید اولیش میگفتی انسان که نگفتیم خب حالا عرض بنده این بود که ما بحثمون بحث قرآنی بود بحثمون بحث به اصطلاح قرآنی بود و میخواستیم بگیم که این قرآن برنامه اینجوری گفتیم برنامه خدا برای رستگاری انسان دین را تعریف کردیم شد دین کل دین شد کل دین در نگاه اول چهار تا پایه دارد خدا انسان رستگاری برنامه جدول به نظر من باید انسان را بیانش بکنه بعد خدا بد رستگاری انسان خدا رستگاری اون وقت برنامه اون وقت تو برنامه وقتی خدا را ما تعریف کردیم انسان را تعریف کردیم نجات را ببینید اینجوری بهتون بگم مثال حالا خیلی انسان چه وضعیتی الان داره و میخواد کدوم قله را فتح کنه الان چه وضعیتی داره و میخواد کجا رو فتح کنه مثالی که مکرر میزنم انسان مسیحی اینجوریه مثل کسی که توی چاه افتاده بدنش هم خورد دستش شکسته پاش شکسته کمرش شکسته میخواد چی بشه میخواد از این چاه بیاد بیرون دنیا است خوب این وضعیت که من به تصویر کشیدم که تو مسیحیت به درستی کشیده شده این قسمت خوب کار شده لازمه این حرف اینه که انسان برای نجات خودش خودش کاری نمیتونه بکنه خب معلومه دیگه ببینید ته چاه بدنش خورد همین که اینو گفتی یعنی دنیا الان ما که تو این دنیا مثل اون چاه معنیش اینه که خودت برای خودت کاری کنی برای اینکه کسی از بیرون کمکت کنه به دوتا عامل نیاز داری یکی کسی که طناب آویزون کنه کی خودتم نمیتونی طناب بگیری بیای بالا دستش شکسته است یک کسی هم باید بیاد طناب را به کمرت ببنده بدو هر دو باید از بیرون بیاد منجی که عیسی مسیح است او کسی که طناب آویزون میکنه فیض ازلی خداوند اونه که طناب میبنده دو تا عامل در نجات انسان تو مسیحیت تاثیر داره بله بله هر دو عامل بیرون انسان مسیحه و یکی فیض ازلی خداوند که انتخاب میکنه خوب این درست شد حالا این تصویر خوبه ها این خوبه تا اینجا اشکال داره که آقا انسان ها خیلی ضایعش کردی شما داری میگی انسان هیچ کاری نمیتونه برای خودش بکنه مسئولیت ازش گرفتی این اعتراض را تو قرن پنجم پلاگیوس میکرد به آگوستین میگفتید که مردم فاسد شدن دلیلش اینه که شما مسئولیت ازشون گرفتید شما گفتید بهشون خودتون نمیتونید در خودتون کاری کنید این باعث شده که انسان فاسد بشه وقتی انسان احساس میکنه کاری نمیتونه بکنه فاسد میشه دیگه این خیلی ایراد داره جور با هم با هم جفت و جور دیگه این انسان راست میگه دیگه انسان این وضعیت داره نیاز به منجی و چی داره به نظر من تو اسلام ما به این خیلی ضایع این حرف به لحاظ اینکه بگیم انسان وضعیتش اینگونه است و خیلی مضره برای اجتماع و برای انسان خیلی مضره این نگاه ولی باز هم حداقل بیان شده وضعیت اینجوری انسان اسلام اینجوری نیست این شکلیه انسان قرآن یک مزرعه یا در نظر بگیرید همه چی توش هست انسان هم وسطش کاملاً هم چالاکه این انسان هیچ نقصی نداره همه بدنش سالمه عقل و مشاعر واش هم خوبه خوبه در عین حال هوش قله اونجا پیداست باید اون قله را فتح کنه اون وقت وقتی باید اون قله را فتح بکنه باید الان خودش فکر بکنه که به چه چیزهایی نیاز داره طناب نیاز داره یا نه کیسه خواب نیاز داره یا نه کپسول هوا کفش مخصوص نیاز داره یا نه آیا با همه این مسیر با یک کفش میشه رفت یا نه یه قسمتش جنگله و ممکنه باتلاق باشه یه قسمتش یخ و برفه حالا دیگه اونجا آیا این دوتا یک جور کفش میخواد این قله رو که میخوای فتح کنی از کدوم طرف از کدوم مثلا دامن از اون سمت کوه بریم بالا دیوار برخورد میکنیم که نمیشه ازش رفت بالا یه انسان اسلام تا این انسان اینجوری بیان نکنیم نمیتونیم بگیم که یعنی حالا این انسان این قله را میخواد قطع کنه اول انسان تعریف کردیم چالاک دنیا را من تعریف کردم همین جا دنیا را نمیتونی تعریف نکنی دنیا مزرعه است یعنی تمام ابزار لازم برای فتح این قله را در اختیارت میذاره هست باید بدونی و برداری همراه خودت همه چی هست فرق داره با پس هم نه ته چاه نیستی تو مزرعه ای مزرعه همه چی هست منتها باید خودت ببینی چی نیاز داری برداری و بری خوب یک کسی ممکنه بگه من چالاکم هست تو آزمون و خطا بکنم برم نشد یه دفعه برمیگردم دوباره میرم شکست میخورم یه جا میرم و بلاخره میرم با میگم خب ولی شاید یه کسی هم بگه ولی راحتترش اینه که اصلا یک کسی به انسان خدا خود خدا که برنامه رو فرستاده که به گفته این قله رو باید فتح بکنید دقیق بگه این نقطه اش اینجوری نقطه از این چی میگن بدن از این قسمت باید بری اینجاش دره است اینجاش برفه اینجاش جنگله اینجا مار هست اینجا خرسه انسان بگه که این میتونی بری ولی من خدا منت میزارم سرت و یک کسی را میگم که راه را روشنش بکنه بگه اینجوری برو وسایل در عین حال پس باید اینها را روشن کرده باشیم ولی همه حرف من اینه خدا انسان رستگاری برنامه تو برنامه که برنامه بعد از اینکه انسان رو مشخص شد باید برنامه معنی میده برنامه بعد از اینکه انسان را نجات مشخص شد بعد از اینکه معلوم شد این انسان میخواد این قله رو فتح کنه اون وقت برنامه باید چی باشه که این انسان به نیروی بیرون از خودش هم نیاز داره یا نداره یه کسایی میگن حتما نیاز داره که اکثریت نیاز ندارم ولی خدا منت گذاشت و یک راهنمای بیرونی هم فرستاده منت گذاشته هر کس هم پیدا پیام این پیامبر به گوشش نرسید بازم قله رو فتح کنه یعنی تلاش کنه که فتح کنه مقصودم تلاش خودش انجام بده ممکن است که یک تصویر پیامبر ظاهر بهش رسیده باشه راهنماییش کرده باشه او تا ۱۰۰ متری قله بتونه بره یه کسی پیامبر ظاهر بهش نرسیده باشه تا ۲۰۰ متری قله بتونه بره به هر حالش ولی وظیفه اش انجام داده تلاش خودشو کرده ممکنه جایگاه این یکی بهتر از اون باشه با توجه به این امکان که خدا در اختیارش گذاشته چون معیار تلاشه انسانه دیگه معیار تلاش یک انسان کرده او پیام پیامبر ظاهرش نرسیده رسیده خوب اینجاست که میگیم حالا بحث ما این بود که حالا چارچوب روشن شد بعدش اینکه گفتم پیامبر مثلا مرحوم شهید بهشتی دومی بر خدا واجب نبوده که پیامبر بفرسته ولی منت گذاشته و فرستاده منت گذاشته ولی انسان چه بسا با عقل انسان پیام پیامبر چه بهش رسیده باشه چه نرسیده باشه به خاطر اینکه پیامبر باطن را داره خدا ماخذه اش میکنه حالا الان بحث ما اینه این چهار تا مسلم باید باشه تو قرآن باید مشخص شده باشه جدا از اینکه ما قبل از قرآن باید انسان اثبات کنیم و خدا را اثبات کنیم داخل قرآن هم دوباره باید بیان شده باشیم خدا کیه منتها داخل قرآن باید استدلال کرده باشه خوب برنامه چی آیا نیروی بیرونی نیاز داری یا نداری همین باید ببینیم و بر اساس قرآن آیا چون مهم نیست که ما نیاز داریم به پیامبر یا خدا منت گذاشته و فرستاده در هر دو صورت اونی که میشناسه پیامبر ظاهر را باید ازش اطاعت کنه نتیجه اش فرقی نداره چه واجب بوده بر خدا که بفرسته چه واجب نبوده ولی فرستاده اختلاف سر این میشه آخرش حالا که فرستاده که باید تبعیت کنیم که چون از خدا که باید تبعیت کنیم که اینکه مسلمه دیگه پس باید از پیامبر تبعیت این خیلی فرقی نداره از این نظر حالا میخوایم بگیم که غیر از انسان نجات که این دوتا باید دقیق توی قرآن بیان شده باشه و بهش توجه بکنیم اسلام شناسی دقیق بگیم خدا خدا شناسی انسان شناسی نجات شناسی برنامه لازم اینکه وقتی انسان شناسی بحث میکنیم بگیم انسان الان کجاست این لازمه اینه که من الان تو کجا هستم درسته قدرت من من کاملا چالاکم اما تو یک بیابان برهوت هم که یه دونه بوته من دیدم یه جاهایی هم خود همین ایران منطقه ای بود گاهی یه مدتی من فارس رفت و آمد میکردم که دو سال اونجا مثلا از طریق ابرقو میرفتم یزد اون وقت بین ابرقو و زمینی بود که تا اونجایی که چشم کار میکرد یه دونه بوته یه اندازهای وجود نداشت زمین یه نوعی بود چی بود یه دونه بوته کوچه خار کوچک وجود نداشت یه جاهایی هم تو همین ایرانه که کرمان یه منطقه ای هستش میگن گندم پزان که اصلا ظهر اگر کسی باشه قطعا میمیرد شدت گرما تلویزیون نشون میده صبح زود میرن و زود قبل از اینکه گرم بشه فرار درجه گرم ترین نقطه زمین بسیاری از وقتا گرم ترین نقطه کرمان خود خب فرق داره اونجایی خب خیلی فرق داره که کاملا من توانا باشم خب برای پیمودن اون کوه بالاخره من به طناب نیاز دارم من به کوله پشتی نیاز دارم من به کفش نیاز دارم این زمینه اینجوری خار نمی رویانه من چه جوری بتونم این وسایل تهیه بکنم اینجاست که میگم وقتی میخوای انسان را بگیم باید دنیا را هم به تصویر بکشیم دنیا چه جور جاییه کجاست از همین مزرعه است یا تبعیدگاه به تعبیر تورات میگه من زمین را ملعون میکنم لعنت میکنم تا برای تو خس و خاشاک برو خس و خار را خس و خشاب ادبیات قاطی شده مدتیه دیگه هی میگیم کلمه را خار و خسرویانه و اذیت بشی قرآن هم میگه که اینجایی که میری متا اون الهین تو مدتی که هستی همه چی در اختیار نعمت در اختیار تبعیدگاه نیستا نگاه تبعیدگاه نگاه مزرعه بهش بکن چون متناسب با انسان شناسی و متناسب با نجات شناسی ها اینا متناسب با هم قرآن اینا با هم متناسب اند حالا همه عرض بنده این بود که حالا امروز هم طول کشید که حالا اینجور تعریف کردیم برنامه خوب یکی از چیزهایی که باید حتما قرآن بیان کرده باشه که دنیا چنین است که ظرفیه که الان توش هستم دنیا یک جایی ناجور حتی همین این نگاه تبعید گاه آدم یعنی نگاه بهش میکنه مزرعه را یه نگاه دیگری بهش میکنه مزرعه با تبعیدگاه فرق داره نگاه میکنه که تبعید کارا را در انتظار کسی ساعتش بگذره و باید بهش نگاه به گونه دیگری بکنیم و اینها یعنی دیگه کسی که تبعید گاه که نباید تو فکر رفاه باشه اونجا طی مدتی موقتی اینجا تبعید شدی باید بری فکر چی نوع زندگی چقدر فرق داره نوع زندگی ولی کلا میخوام بگم کل این خداشناسی انسان شناسی این نجات شناسی انسان که گفتیم این سه تا رکن اصلی بود ولی فرقش اینه که انسان الان تو کجاست فوق العاده مهمه درسته انسان بلی انسان روی زمین انسان روی زمین باید بیان کنیم و بعد بگیم در گام بعد حالا شد برنامه انسانی که تعریف کردیم با قرآن گفته باشه که من راهنمایانی برای شما فرستادم این راهنمایان اعم از پیامبر و امام چه خصوصیاتی دارند ماموریت شان چیه و چه توانایی ها و ویژگی های دارند حالا همین راهنما که اومده حالا که قرار شد بیاد چه قسمتی را خود این انسان میفهمه با عقل خودش که حداکثر کار این پیامبر اینه که تلنگری بزنه به عقلش و یا فطرتش چه قسمت را نمیتونه بفهمه که اینو باید براش بیان بکنه حالا با توجه به این وضعیت ما باید بگیم سوال اینه که الان بهش نرسیدیم قرآن که همه چی را در بر داره چه نیازی به حدیث داره که نه نرسیده امروز بحث بکنیم خوب ببخشید.