آیه ۸۹ از سوره بقره: تفاوت میان نسخه‌ها

از راه روشن
صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimani_ardestani/4603 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ۸۹ از سوره بقره ببینیم که چه جوری باید ترجمه بکنیم و چی ازش می‌فهمیم وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّ...» ایجاد کرد
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۱: خط ۱:
[https://t.me/soleimani_ardestani/4603 فایل صوتی]
[https://t.me/soleimani_ardestani/4624 فایل صوتی]


متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
خط ۹: خط ۹:
وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ‎﴿بقره ٨٩﴾‏
وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ‎﴿بقره ٨٩﴾‏


آقای فولادوند اینجوری معنی و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آن چه نزد آنان است پریشان نامرد و از دیرباز قبل را منع کردن دیرباز تو قلاب نوشتن در انتظارش بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی جستند ولی همین که آنچه که آنچه تو قلاب نوشتند که اوصافش قلاب بسته را میشناختن بر ایشان آمد انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید ماجرا سریع اینه که صحبت سر اینه که هنگامی که قرآن اومد کتابی که اومد و مثلاً چون بعد قبلش صحبت از یهودی‌ها هست این یهودی‌ها این کتاب‌هایی هم که نزد خودشون بود این قرآن تصدیق می‌کرد اون وقت قبلش در واقع میخواستن یعنی امید پیروزی داشتند بر مشرکان چه جوری جنین گفتن اینجا تو این منطقه کتابی یا پیامبری مثلاً خواهد آمد اون وقت وقتی که اون کتابی که می‌شناختند آمد انکارش کردند میگه لعنت الله علی الکافرین هست داستان این یهودی‌ها یک کتابی براشون اومد که به اصطلاح میشناختن یعنی این کتاب تایید میکرد کتاب های خودشون را بعد این کتاب را اینا قبل منتظرش و اون وقت امید داشتن که وقتی که این کتاب بیاد بر مشرکان اقلیت بودن یهودیا بودن تو حجاز مشرکان اکثریت بودن مثلاً می‌گفتن که یک کتابی اینجا میاد یه پیامبری اینجا میاد و با اون ما بر شما غلبه میکنیم ما بر شما پیروز می‌شیم یعنی انتظار آمدن یک کتاب یا یه پیامبری ایراد داشتند چرا یک کتابی میگه به کتابی را منتظرش بودن که همونجا بیاد وقتی همین چیزی را که منتظرش بودند و میشناختنیش انکار کردن ببینید ماجرا اینجوری بود که کسان یه آیه داره اینو میگه کسانی که تو حجاز بودند یهودیان از قبل به مشرکان میگفتند که ما بر شما مثلا امید پیروزی داشتند در مشرکان چرا میگفتن اینجا یک کتاب یا پیامبری میاد موضع ما را تایید میکنه درسته یه همچین چیزی وقتی اومد خلاصه وقتی اون چیزی که از قبل می‌شناختن یعنی حواسشون بود می‌دونست سنگ قراره بیاد اونجا به اصطلاح این را انکار کردن خب مطلب اینه این آیه من اول ترجمه آقای طاهری را بخونم و چون که کتابی از جانب خدا بر آنان رسید که کتابشان را تصدیق میکرد و با آنکه از قبل تو قلاب گذاشته به انتظار رسیدن این کتاب امید پیروزی برای انکار ورزان داشتند همین که آیین جدید که دوباره تو قلاب از قبل میش می‌شناختن بر ایشان عرضه شد انکارش کردند نفرین خدا بر آن انکار ورزان خوب من حالا این دوتا ترجمه رو خوندم رها کنیم می‌خوام ببینم خودم چه جوری معنی میکنم ولما جا و آنگاه که آمد خلاصه ببینید از جانب خدا برای آنها یا به سوی آنها آمد خوب یعنی قرآن بانگاه از جانب خدا کتابی اومد نزد آنان که او کتابی که اومد تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنها بود نزد آنها بود آنگاه که کتابی آمد از جانب خدا که تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنان بود و اینجوری بودند و کانو من قبل و از قبل جلوتر طلب پیروزی می‌کردند بر اونایی که کافر پس از قبل امید داشتند که یک کتاب بیاد اینجا کتاب موزه اونا را تایید کنه و به این وسیله پیروز بشن بر مثلاً مشرکان خوب علی الذین فلما عرفو وقتی که اومد نزدشون همون چیزی که میشناختن همون چیزی که می شناختن یعنی چی یعنی همون چیزی که میدونستن باید بیاد اون چیزی که میدونستن باید بیاد خوب ما عرفو کفرو به کافر شدن انکارش کردن پس نفرین خدا بر کافرین بر کافرین باد مثلاً نفرین خدا بر کافرین باد عرض کنم که ببینید و یک بار ماجرا را اینجوری بگین این اولین آیه قرآن که کسانی که میگن تو قرآن اومده که تو کتاب های پیشین بشارت به پیامبر اسلام آمده اولین آیه که میارن این آیه است میگن بشارت به پیامبر اسلام شاهدش چیه میگه ببینید عرض کنم خدمتتون داره میگه شما یهودی‌ها از قبل طلب پیروزی می‌کردید آرزوی پیروزی بر آرزوی غلبه بر مشرکان را داشتید با آمدن قرآن بعد که این قرآن آمد کتاب آمد که شما میشناختید میشناختید میدونستید کتاب خدا وقتی اومد میدونسته چون منتظرش بودید وقتی اومد اون چیزی که می‌دونستید میشناختید انکار کردید میشناختید یعنی چه میشناختید فقط یعنی این که می‌دونستید این کتاب خداست نه می‌شناختید یعنی همه محتوای کتابم می‌دونستید یعنی می‌دونستید این کتاب از طرف خداست چون منتظرش بودید همین که اومد با شواهد هم فهمیدید که این به اصطلاح کتاب خداست خوب میگه وقتی کتاب اومد که میدونی میشناختید میشناختید یعنی چه میشناختید یعنی چی گاهی شناخت به این معناست تو همین قرآن مجید می‌فرم در مورد پیامبر اسلام یعرفونه کما یعرفون ابنا این پیامبر را می‌شناسن همونطور که فرزندانشونو می‌شناسند آدم چه جوری فرزندشو میشناسه آدم اشتباه نمیکنه که فرزندش راجع به فرزندش که اشتباه نمیکنه ولی نه اینکه مثلا بدون که مثلا این بچ اش یک بیماری هم داره که هنوز نشناخته یا کشف نشده ندون اینا رو که نمی‌دونه ولی میدونه که ببین همینقدر می‌دونه خوب میگه همون طوری که شما میدونید که این بچه فرزند خودتونه به همین وضوح هم می‌دونید که این محمد پیامبر خداست خب پس این کلمه می‌دونید می‌شناسید نه اینکه قرآن را همه چیزشو می‌شناسید بلکه اینقدر میدونید که این کتاب کتاب خداست این کتاب کتاب خداست اینقدر میشید خوب چیزی را که میدونستید کتاب خداست انکار کردید پس لعنت خدا بر کافران با خب من به دلیل اینکه این آیه فوق العاده مهمی و میگم اولین آیه توی قرآن مجید آیه ۸۹ به اصطلاح سوره بقره که به هر حال ادعا میشه که اولین آیدی که بشارت توش اومده بشارت یعنی اشاره بشارت اومده به هر حال محتوای آیه اینه که میدونستند کتاب برای اینکه میدونستم اومد و انکارش کردن آره دیگه وقتی میدونی کتاب خداست و نپذیری و زیر بارش داری میگه نفرین خدا بر شما باد کسی که می‌دونه حقه و زیر بارش نره خب باید نفرین خدا برش باد کسی که میدونه که این حق اما همه سوال تو این آیه اینه من ترجمه همین قدر بیش از این نمیدونیم ببینید من یه بار دیگه خلاصه آیه رو همین خلاصه یهودیها اون موقعی که کتاب از جانب خدا نزدشون اومد یعنی قرآن که تصدیق می‌کرد کتاب‌هایی را که نزد خودشون بود اون وقت از قبل از قبل عرض کنم خدمتتون که منتظر بودند که یک کتابی بیاد و منتظر بودند که با اومدن اون کتاب پیروز بشن بر اونایی که به اصطلاح کافر شدن و اینها بر مشرکان با اینکه میدونستند و وقتی کتاب اومد کتاب را شناختند کتاب را پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید عرض کنم خدمتتون که سوال مهم و اساسی اینجا این آیه میگه دو تا نکته مهم در یهودی ها از قبل منتظر یک کتابی بودند اینجا وقتی هم این کتاب اومد فهمیدن که این کتاب از طرف خداست این دو تا مسئله از این آیه بر میاد ولی همه سوال اینه که یهودی‌ها از کجا می‌دونستند یهودی‌ها از کجا می‌دونستند خوب چرا میگم یهودی‌ها از کجا می‌دونستن مهمه برای اینکه اگر بگویید در کتابشون بود اگه بگی در کتابشون بود اون وقت کتابشونم همین کتابیه که الان هست کتاب یهودی ها زمان پیامبر اسلام همین کتابیه که الان هست یعنی کتاب‌هایی که اونها همین الان دارند همین کتاب ها زمان پیامبر خوب اگر تو کتابی که زمان پیامبر اسلام بوده این بشارت‌ها تو این کتاب الان هم باید باشه اون موقعآیا چیزی بدهکار میشیم میگه قرآن شما میگه تو کتاب ما یه همچین چیزی آمده لطفاً بیاید نشون بدید کجای کتاب ما اومده توجه بفرمایید اگر اونو گفتیم می‌خوام این نکته رو بگم که تو آیدی دقت بکنیم چیزی را به قرآن نسبت ندیم که قرآن نفرموده ها راحت میگن که این آیه داره میگه کتاب آمده در حالی که اصلا نمیگه تو کتابشون آمده میگه یهودی ها منتظر یک مثلاً پیامبر یا کتابی بودن اینجا منتظر یک پیامبر یا کتابی بودند که موضع خودشون را در مقابل مشرکین تقویت بکنه و بعدم که کتاب اومد اون کتاب را شناختند فهمیدن که این کتاب کتاب خداست نقطه ای که در ابتدا من دیگه ترجمه اش کردم آیه را ترجمه آیه روشنه دیگه واقعش هرچی میگیم ترجمه نیست تحلیل تحلیله را ترجمه میکنیم ترجمه اش روشن کتابی اومد از طرف خدا نزد یهودیا که کتاب‌های خودشونو تصدیق می‌کرد از قبل منتظر یک کتابی بودند که موضع اونا را در مقابل مشرکین تقویت بکنه از قبل هم منتظرش بودند بعد که اومد هم همون را که فهمیدن کتاب خداست انکار کردن پس لعنت خدا بر کسایی که حق میدونن و انکار میکنن معنی آیه هیچ پیچیدگی نداره فقط مسئله اینه که این آیه را ببینید حالا این ترجمه کمبودی نداره فقط یه سوال دیگه معنی آیه را میدونی یه سوال این سوال اینه که یهودیا از کجا می‌دونستند یهودیا از کجا می‌دونستن آیا تو کتابشون بود یا مثلا شفاهی سینه به سینه گشته بود میشه یا اصلا اینجوری بگیم یک عده یهودی که مهاجرت کرده بودن اومده بودن توی حجاز که معلوم نیست کی مهاجرت کرده بودند در بین اینها این سخ بود که اینجا یه پیغمبر اینا صورت‌های مختلف ما حق نداریم هیچی براش ترجمه یا آیه اضافه کنیم فقط حق داریم بگیم که یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودند که اینجا یه پیغمبری بیاد چرا مونده بودن اینجا آیه یک هیچی اضافه کنیم اگه گام اول شاید شفاهی سینه به سینه گشته بود تا اون زمان تا اون زمان بود ولی بعد که یک شاید اون گروهی که اومده بودن تو حجاز اصلا با این انگیزه شاید اومده بودن اومده بودن تو حجاز که فکر میکردن یه پیامبره اینجا میاد یه همچین شایدم کتابشون بود که اگر تو کتابشون بود الان باید باشه درسته الان باید باشه اگر کتاب شما پس من این نکته را توجه بکنیم اگر راحت گفتیم که آقا این داره میگه تو کتابتون اونا میگن که خوب نشون بدید کجا اومده من میگم نگفته تو کتابتون اومده شما یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودن پس نگفته کتاب بوده که شما یقه منو بگیرید بگی قرآنتون مدعیه توی کتاب بگم کسانی که دارن قرآن را تفسیر می‌کنند مواظب باشند که نگن تو کتاب آمده همین جا ببینید آقای فولادوند گفته ولی همین که آنچه اوصافش قلاب گذاشته اوصاف را می‌شناختن می‌شناختم می‌شناختن این شمع لازم نی اضافه بکنیم یعنی ما وقتی ترجمه میکنیم هیچ اضافه نکنیم اون وقت یه کسی میگه اوصافش چی بوده که می‌شناختم میگه از کجا شما کلمه یهودیان میشناختند درست شد پس من تا اینجا فقط ترجمه کردم هیچی هم اضافه نمیکنم ولی الان میخوام ترجمه نیام تفسیر هم نیست نه دیگه این کاری که می‌خوام انجام بدم نه اون ترجمه کرد قرآن فقط میگه شما از قبل منتظر بودید که اینجا یه پیامبری بیاد بعد که اومد و فهمیدم که این چی هست این همونه انکار اما قرآن نگفته که از کجا شما میدونستید خوب شاید بخوام شاید اینجوری باشه بده یه چیز شفاهی بینشون بوده اما وقتی اومد چه از کجا فهمیدن از کجا میفهمه وقتی میبینی اینقدر حرفاش متینه حرفاش حساب و کتاب داره این شخصیتش برجسته است اینقدر اخلاقیه آدم علم پیدا می‌کنه که کتاب پس باید محتوای قرآن دیدید دیدید چقدر قشنگه خوب پس شناختی که ضرورتاً همین که میگم اوصاف اضافه نکنیم برای اینه هیچی اضافه نکن همین که اضافه کردی خوب میگی تو سنت شون یک راه عرض میکنم برای اینکه یه جاهایی اومدن گفتن که آقایون کتاب ها زیاده که گفته بودن که مثلاً یه خال پشت کمر اون کسیه که میاد و مثلا هر کی اومده دای پیغمبری بکنی بکنه لختش بکنم ببینم خال هست یا این چیزا چیه الان عرض میکنم ولی فعلا بگین اصلا میتونه یه امر آسان صحبت از کتاب نباشه اوصاف هم اضافه نکن یه چیزی که اضافه کردی اون موقع میدونستن و دنبال چه وصفی بودند ویژگی بودن اون وقت یکی هم میاد میگه که حال داشته یکی هم میاد میگه اصلاً داستان‌هایی داریم که میگه تو اون کتابشون اومده بود که دنداناش چه جوریه که چه جوریه چیزایی که مثلاً عرقش موی مشک میده که چیزایی که خنده‌دار و آوردن آلمان ها آوردن تو کتاب خودمون خیلی چیزهای دیگه مثلا این نه نه این چیزها منتظر بودند که اینجا یه پیامبری بیاد بعد اومد فهمید که این همونیه که منتظرش بودند دنبالش بگردیم لازم نیست دیدن که این آدم صفیه اخلاقشو تا الان که دیده بودن تا ۴۰ سالگی دیدن هیچ بدی ازش ندیدن الانم دیدن حرفاش حرفای حسابی می‌کنه که این نمیتونه شناختن یعنی اینجوری شناختن نه اینکه پشت قمرشو دیدن که خال اینا رو شناخت قرآن وقتی میاد فرض کنیم یک کسی میاد یک کسی هست این یهودی ها منتظرن که یه پیامبری بیاد یه نفر اومد این کتاب آیات قرآن را هم خواند براشون دیدن که نه اینا نمیتونه کتاب زمینی باشه از آدم مثلا درس کتاب کتاب خیلی ساده باشه یه چیز شفاهی شما سوال کردید حالا یک بعد دیگرش را می‌خوام بگم می‌خوام بگم که نه میتونه هم تو کتاب باشه میتونه هم مقصود اینه که در کتابتون بود و شما منتظرش بودید شما یهودی ها چرا در صفر تثنیه باب ۱۸ اومده دوبار یکی یه جاش میگی تثنیه صفر تثنیه باب ۱۸ صفر تصنیه باب ۱۸ میگه نبی مانند من چی میگه حضرت موسی نبی من از میان برادران شما بر خواهد خواست او را بشنوید از او اطاعت کنید نبی از نبی نبی مانند من از میان برادران به دو صورت مختلف دو بار اومده قضیه مانند من نه بگیم مانند موسی نبی مانند من یعنی چی حد داره چی داره احکام چیزی دیگه پیامبریش مثل منه که هر کسی نمیگه نبوتش مثل منه نه مثلا وزنشو قدشو رنگ موی شد ولی نکته مهم اینه که از میان برادران شما بر خواهد خواست چرا گفته چرا نگفته در میان شما القاعده اگر میخواست بگه از میان داره با کی حرف میزنه با قوم اسرائیل داره حرف میزنه باید بگه در میان شما هر چند آینده است قطعا ولی چرا نمیگه در شما یعنی قوم اسرائیل تازه اگه بخواد اشاره به آینده بکنه اشاره به عرض کنم خدمتتون که باید بگه در میان فرزندان شما در میان فرزندان شما باید بگه نباید بگه در میان عرض کنم خدمت شما فرزند نسل های آینده در میان فرزندان شما نباید بگه در میان برادران شما این مسئله پس برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل چون یا باید بگه در میان شما در میان فرزندان شما نسل شما ولی میگه در میان برادران شما درست شد پس باید بیرون قوم اسرائیل باشه خب حالا وقتی ما تورات را میخونیم یک چیز جالبی هست و اون اینکه از حضرت ابراهیم به این طرف هر گروهی که جدا میشه از این شجره دشمن با قوم تنها یک نفر کیه دشمن قوم اسرائیل نیست و تاییدم شده و تعریف هم ازش شده اونم اسماعیل بعد از ببینید ابراهیم دو فرزند داره یکی اسماعیل یکی اسحاق پس ما یه بنی اسماعیل داریم یک بنی اسحاق که فرزند اسحاق کیه یعقوب جالبه که حالا این جالبه که خود اسحاق هم یکی ایسو یکی یعقوب نسل عیسو و نسل یعقوب دشمن همدیگر هستند یعنی قراره تا روز قیامت با هم جنگ کنند قراره کهدشمن همدیگر باشند چون ایسو یعنی در واقع یعقوب حق نخستزادگی را از ایسو دوقلو بودن دوقلو بودن ولی فرزندان اسحاق دوقلو بودن ولی دقیقه بزرگتر مثلا اول متولد شده اون وقت حق نخست زادگی مال او بوده ولی یعقوب با کلک گرفته مطابق تورات با کلک اون را گرفته به همین خاطر دشمنی بین این دوتا هست تنها گروهی که تو مثلاً تو همون تورات اومده که تو صفر پیدایش آمده که وقتی میگه اسماعیل را ببر میگه که من نسلی که گفتم بله اون نسلی که گفتم عکس به وجود میارم چرا اینجوری شد حضرت ابراهیم اول خداوند اسماعیل نوشته حدوداً ۸۶ سالش بود که خداوند اسماعیل را بهش داد بعد صد سالش که شد و سارا هم یا سارق هم ۹۰ سالش بود ۱۰ سال فاصله داشتند ۹۰ سالش بود خدا اسحاق را بهشون داد ۱۴ سال اسماعیل مطابق تورات بزرگتر بعد میگه که دو تا نکته به وجود اومد یکی اینکه یه اسماعیل اسحاق را این مسئله حالا من نمی‌دونم بچه ۱۴ ساله بچه ۱۴ سال فاصله چه جوری اذیت دو سال یه سال نادرست ۱۴ سال میگه اذیت میکرد اذیت میکرد اذیت میکردن ۱۲ تا برادر ۱۱ تا برادر اون یکی برادر کوچولو رو میندازن تو چاه و یه جورایی بودن فرزندان انبیا همیشه همیشه این آقازاده‌ها مشکلاتی داشتند به هر حال میگه که اسماعیل اسحاق را اذیت میکرد یه چیز دیگه هم رخ داده بود و اون اینکه هاجر میگه کنیز بود و سارا وقتی بچه دار نمیشه بخشید به ابراهیم و وقتی این هاجر بچه دار شد یه مقدار به اصطلاح سارا اربابش بود که وقتی بچه دار شد یه مقداری دیگه آره دیگه خیلی حرمت نگه نداشت مثلا زیر بار خداوند به ابراهیم سارا میگه که باید ببرین زن و بچه را اینجا پیش من ببرش خدا هم میگه ببرشون بعد این همینجا میگه اون نسل بزرگی که وعده داده از این اسماعیل نیستا از اسحاق اما از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میاره بد نمیگه میگه از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میارن بعدم وقتی از اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست تو صفر پیدایش از نسل اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست چیزی نیفتادی قاعدتا اول باری که اونجا اینا خوندن داشتم میخوندم همین که گفت از نسل اسماعیل دوازده رئیس برخورد با خودم گفتم دیگه یافتم دیگه واقعا ۱۲ ریز اسماعیل آدم‌های مهمی‌ان آدمای خوبی‌ان تعریف داره میکنه از رئیسان بعد عرض کنم خدمتتون که ۱۲ تا رئیس میگه بر خواهد خواست من گفتم یافتم خوب شد خوب آدرس نوشتم و دیدم ثبتش کردم فیشش کردم خیلی جالب بعد ادامه دادم دیدم دو صفحه بعد گفته که آره او ۱۲ که گفتم برخاستن یکیش این بود یکیش این بود حالا یه نکته جالب براتون بگم تو کتاب‌ها کسانی که میخوان ائمه رو تورات پیدا بکنند این قسمتشو میگن قسمت دومشو نمی‌کرد اون قسمت اول میاره اون قسمت ۱۲ قدیم بود ولی همه صحبتم اینه خواستم این نکته این را بگم با اینکه اینا بحث های حاشیه ربطی به ترجمه نداره ربطی ولی به هر حال فهم مهمه ولی میتونه من وقتی تورات را میخونم میبینم که نسل اسماعیل محترمند دشمن نسل اسحاق نیستند اصلا اصلن صحبت از دشمن نیست بلکه میگه ابراهیم میگه نه از اینم برات به وجود میارن ۱۲ رئیس بزرگی به وجود میارن بین بقیه رو وقتی اونایی که جدا شدن تا اون موقعی که قوم اسرائیل یعقوب تا یعقوب همه دشمن گروهی که بینشون دشمنی نیست و اسماعیله تو خود تورات بنابراین یک نکته‌ای که می‌خوام عرض بکنم خدمتتون اگر گفت از میان برادران شما بر خواهد خواست تنها گروهی که باقی میمونه کدوم گروه و اسماعیل اگر قرار شد غیر قوم برادرم خطاب بشه برادر رابطه برادران شما یعنی غیر قوم اسرائیل و بنابراین میمونه بنی اسماعیل اگر کسی و از تورات برداشت کرده باشه که یک پیامبری تو نسل اسماعیل قراره به وجود من اگر بودم اون زمان همین تو ذهنم میومد من از همین باب ۱۸ اومده با توجه به داستان را که میخونیم که تنها گروهی که با احترام ازشون یاد شده فرزندان اسماعیل هستند پس میگیم که خلاصه باید خوب حالا مگر اینکه شما چرا این‌ها حضرت عیسی شاید بوده مقصود چرا میگی حضرت عیسی تو بنی اسماعیل اسحاق از قوم اسرائیل بوده حضرت عیسی ترس اگه یعقوبی بخواد منتظر مونده باشه باید تو قوم اسماعیل یک کسی را منتظرش باشه و بنابراین عجیب نیست که بر اساس همین که تو صفر تثنیه باب هجده آمده کسی اومده باشه حجاز چون بنی اسماعیل حجاز بودن و اینجا منتظر اومدن یک پیامبری باشه بنی اسرائیل بنی اسرائیل یعنی یعقوب اسرائیل یعنی یعقوب اسماعیل یعنی حضرت اسماعیل که فرزند ابراهیم خوب بنابراین من اگر باشم اگر واقعا ببینید ذهنیت را کنار بگذاریم واقعا به جایی هم برسیم یک آیه ببینیم که نمیفهمم میگم اینو نمیدونم نمیفهمم میزارمش توی گنجه ولی اول که من اینجوری اومدم که ممکنه شفاهی بود ولی اگر شفاهی هم نبوده باشه اگر من قبل از پیامبر اسلام بودم و همین تورات را می‌خوندن و بهش باور داشتم همین تورات موجود را میگفتن که باید یه پیامبری تو نسل اسماعیل به وجود بیاد این تورا دلالت میکنه یه پیامبر تو نسل اسماعیل به وجود کی به وجود نمیاد همین انتظارشو می‌ بعدم من گفتم که علامت و اینا صحبتش نیست که صحبت اینه که یک کسری اومده ادعای پیغمبری کرد از نسل اسماعیل هم واقعاً آدم خوبی بود هم حرفاش خوب بود هم کتابش چی بود همه چی به اصطلاح سر جای خودش من نمیدونم آیه براتون روشن کاملا میخوام بگم پس این آیه هیچ دفاعی لازم نداره که کسی دفاع بکنه به این شکلی که میگه اولا نمیگه تو کتاب آمده اگر کسی بگوید توی کتاب آمده به این معنای حالا که این نکته رو گفتم یه چیز اضافه بکنم بعد جاهای دیگه چون فاصله میفته تو آیات و اینا من در همین ناحیه را چرا یهودی‌ها هم مسیحی‌ها هم باید منتظر باشند یهودیا بود این خطابش یهودیا بود اما چرا مسیحی ها هم باید منتظر یه پیامبری باشند در انجیل یوحنا باب آخر میگه یا معذرت می‌خوام بابش را یادم رفت که الان دقیقاً کدوم بود شاید با پای اولش بود شاید باب اول بود یا دوم اینجوری نه آخر نه میگه که حضرت آره آخر که قطعاً نمی‌تونه باشه وقتی حضرت یحیی ظهور کرد حضرت یحیی مطابق اناجیل شش ماه بزرگتر از حضرت عیسی مادرش هم فامیل با حضرت مریم یساباط دختر خاله همچین نسبتی دارند علی سابات پدرش زکریا مادرشو اونجا میگه خودمون همون علی اصحابات انگلیسی شده همون الیزابت الیزابت به اصطلاح فامیل بود با حضرت مریم و حضرت یح شش حدودا یک اندکی بزرگتر بود عرض کنم که عالمان یهود میان پیش یحی میگن آیا تو مسیح هستی تعبیرش اینه تو آن نبی هستی میگه نه اون نیست چی شما متوجه شدید عالمان یهود منتظر دو نفر بودند چون یه بار سوال کردن گفتن آیا تو مسیح هستی گفت نه بعد دوباره پرسید آیا تو آن نبی هستی همه مفسران مسیحی گفتن آن نبی اون زمان خیلی مطرح بوده که می‌گفتند آن نبی کدام نبی صفر تثنیه باب ۱۸ اومدهنبی مانند یهودیای زمان حضرت عیسی منتظر دو نفر بودند یک مسیح یکی آن نبی شاهدش همینه که به حضرت عیسی مسیح هستی چی ثابت میکنه یهودیا اشتباه کردن خیال میکردن این دوتا دوتا خیال می‌کردن دو نفر باید بیان نمیدونستم که یکیه اشتباه می‌کردن شما فوری جواب می‌دید گیرم آلمان یهود اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که باید از این اشتباه بزرگ درشون بیاره که حضرت احیا تقریب کرده اشتباهشونو عالمان اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که اشتباه نمیکرد نمیتونی بگی چون از جریان پیامبر میدونید مسیحیا احترام قائلن و میگن شهیدم شد عالمان یهود اشتباه کردند حضرت یحیی چرا اشتباه تایید کرد یه ماجرای دیگم اومده یه جا یه جایی حضرت عیسی یه معجزه کرد یه کار خارق العاده انجام مردم دو دسته شدن یک طرف میگفتن که این مسیح یک طرف میگفتن آن نبی است مسیح نیست آن نبی است اصطلاحا بهش میگن اجماع مرکب یعنی هر دوتاشون یه چیز را قبول داشتند و اون این چیه که نه عیسی غیر از آن مسیح غیر از آن نبی یک دسته پیدا نشدن این وسط بگن که این دعوا چیه که میکنید مسیح همون نبیه نه نه جمعیت نصفشون میگفتن نه نصف دیگشون میگفتند ها من یه خاطره تو بچگیم با پسر عمم یک صبح تا ظهر با هم بحث میکردیم خیلی بچه کوچیک بودیم یه آقای فامیلون مثلا پسرخاله پدر و اینا ما بود من میگفتم که این اسمش حسن زبیده است پسر عمم میگفت نه این حسن رجب علی صبح تا ظهر ما بحث با هم داشتیم تا بالاخره ظهر دعوامون رفتیم آره پدرش رجب علی مادر ما تو خونه ما میگن زبیده بیشتر تو خونه اونها رجب علی بیشتر چی شده بود در یک روز بحث نصف روز ما بحث اینگونه داشتیم که حسن فوت کرده اصلا پسر خاله پدرمون عرض کنم خدمتتون بنابراین اجماع مرکبشون اینه که پس یهودیا اونایی که زمان حضرت عیسی بودند همه حتی زمان حضرت عیسی بعد از اینکه حضرت عیسی آمده معجزه کرده باز هم دو دست اند یعنی یعنی همه شون اعتقاد دارن که دو کس باید بیاد یکی مسیح یکی آن نبی بنابراین مسیحی ها هم باید منتظر مسیر آمد باید منتظر آن نبی نقطه‌ای عرض کنم خدمتتون که بعد از موسی بعد از عیسی که ۶۰۰ سال این خیلی سرراست ۶۰۰ سال منتظر به همون معنا که شما ۱۴۰۰ ساله ۱۳۰۰ ساله چطور شما هزار و مثلا ۲۰۰ سال فاصله که تو قرآن فطرت من الرسول این تعبیر قرآن اما حضرت تاریخ میگه ۶۰۰ سال اما مثلا روایت داریم که میگه ۵۰۰ سال که دیگه صد سال اختلاف بین یه روایت و تاریخ تاریخ درسته و روایت ها ولی حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام یعنی ۱۱۰ میلادی مبعث مبعث پیامبر ۶۱۰ میلادی تولد پیامبر ۵۷۰ میلادی ۱۷۰ میلادی ولی حضرت عیسی را فرمود عدد موسی چقدر ۱۳۰۰ قبل از یعنی ۱۳۰۰ را اضافه کن به ۶۰۰ میشود ۱۹۰۰ سال قبل از یعنی پس مسئله انتظار ۱۹۰۰ سال انتظار که تازه پیامبر اسلام ظهور کنه حضرت موسی ۱۹۰۰ سال قبل از پیامبر اسلام بوده باشه ولی مواظب باش که بیرون نگید که اینجا طوری نیست ولی بیرون اینجا معنیش اینه که چون ۱۲۰۰ سال مثلاً غیبت امام زمان گذشته اومد حق داره که می‌خواد انکارش باشه من خوب باشه اینجا بگو بیرون حالا اون کسی که بحث کنیم یک کسری هست یه جایی هست منتظر هست اعتقاد داره که اینجا یه پیام خواهد آمد پیامبر آمد ولی آمدنش مهم نیست مهم اینه که حرفاشو که زد کتاب گفت زندگیشو که دیدن اخلاق و کردارشو که دیدن دیدن اینا آدم حسابی هست کتابشم کتاب حسابی هست نمیتونی زمینی باشه پس یقین کردن که این همونیه که بشارتش داده شده بود بازم حق دارن این کارش کنم نتیجه سوال گذاشته باشه شما منتظر بودید حالا اومد یقینم کرده که این کتاب کتاب خداست چیزی از انقلاب میگین همشو مجموعه‌شون چیزایی که نقل میشه حق دارن قبول نکنن او یه حرف دیگری امام زمان میاد اولین کاری که میکنه همه مردم جهان را مجبور میکنه که مسلمان بشه شمشیرش از شرق و غرب فقط گردن میزنه و اینا ضد قرآن یعنی اگه این کارا رو میاد امام زمان میکنه به قرآن عمل نمیکنه خیلی چیزها است آره حرف های کسی که منتظرش هستی اینقدر افسانه‌ایش و توجه نمی‌کنی که یه چیزی که داری بهش میگی صریحا ضد قرآن امام زمان قرآن زیر پا بگذاره مگه میتونه قرآن ۱۰۰ تا بیش از ۱۰۰ آیه از قرآن میگه تحمیل دین جایز نیست به همه دنیا ضد قرآن ضد قرآن عمل میکنه از نظر من بیش از ۱۰۰ آیه بیش از ۱۰۰ آیه این لا اکراه فی الدین یک ها مثلا عرض کنم خدمتتون که این تعبیر را ببینید انما علیک البلاق فقط و فقط وظیفه تو کاری نداشته باشه کسی ایمان میاره یا ایمان برای اینکه این خصوص ۱۱ بار اومده و انما انت مذکر علیهم السلام حدود من توی مقاله خواستید میتونید تو اینترنت ناسازگاری تحمیل دین با آیات قرآن مجید توی مجله به نام پرتو وحی که الان چاپ نمیشه ولی تعدادش چاپ شده شاید تو اینترنت هم بتونید پیدا بکنید پرتاب وحی بود اسم اون مقاله مجله دانشگاه مفید چاپ میشد اونجا چاپ شده و نشون دادم که تو صد تا آیه که تو ۶۰ تا سوره تقریبا پراکندن ها بعضی معدنی بعدش مکی چی به حرف آمده خوب فکر کنم دیگه ببخشید دوتا کتاب داره الان اونم نه تورات یک کتابش عهد قدیم اسمش که اونا نمیگن نه دقت قدیم مسیحیا بهش میگن عهد قدیم عهد قدیم مثلا حدود ۳۹ تا کتابه که ۵ تا کتاب اولش توراته بقیه‌اش کتاب‌های دیگر مثل مثلاً اون کتابی که ما بهش میگیم زبور اونا میگن مزامیر مزامیر پس ای یکی بهش میگن کتاب خود یهودیا اصطلاح دارند بهش میگن تنخ یا تنت بین خ و ک مخففه چون میگن کتاب عهد قدیم سه بخشه تورات نبینیم یعنی کتاب انبیا که توبین یعنی نوشته ها تنک این حرف اول این سه تاست تورات اصطلاح خودمون را غیر از این غیر از که گالیم بهش میگن کتاب مقدس کتاب مقدسین یک کتاب دیگری دارند به نام تلمود خیلی بزرگ خیلی عظیمه ترجمه نشده به فارسی تلمود خیلی عظیمه تقریبا حکم روایات ما را دارد تقریبا ها تقریبا منتها با این تفاوت که ما بحارالانوار را خودمون قبول داریم که قسمت عمدش سند و اینها نداره ولی اونها کل تلمود را معتبر می‌دونن کل تلمود رو معتبر می‌دونن درجه دو تقریبا میگن تفسیر کتاب مقدس کتاب بخشی بخشی از یک کتاب ۵ سفر کتاب اول عهد قدیم دوران که در قرآن کتاب اصلی حضرت باشه برای جلسه جمعه که بشنوند
آقای فولادوند اینجوری معنی و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آن چه نزد آنان است پریشان نامرد و از دیرباز قبل را منع کردن دیرباز تو قلاب نوشتن در انتظارش بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی جستند ولی همین که آنچه که آنچه تو قلاب نوشتند که اوصافش قلاب بسته را میشناختن بر ایشان آمد انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید ماجرا سریع اینه که صحبت سر اینه که هنگامی که قرآن اومد کتابی که اومد و مثلاً چون بعد قبلش صحبت از یهودی‌ها هست این یهودی‌ها این کتاب‌هایی هم که نزد خودشون بود این قرآن تصدیق می‌کرد اون وقت قبلش در واقع میخواستن یعنی امید پیروزی داشتند بر مشرکان چه جوری جنین گفتن اینجا تو این منطقه کتابی یا پیامبری مثلاً خواهد آمد اون وقت وقتی که اون کتابی که می‌شناختند آمد انکارش کردند میگه لعنت الله علی الکافرین هست داستان این یهودی‌ها یک کتابی براشون اومد که به اصطلاح میشناختن یعنی این کتاب تایید میکرد کتاب های خودشون را بعد این کتاب را اینا قبل منتظرش و اون وقت امید داشتن که وقتی که این کتاب بیاد بر مشرکان اقلیت بودن یهودیا بودن تو حجاز مشرکان اکثریت بودن مثلاً می‌گفتن که یک کتابی اینجا میاد یه پیامبری اینجا میاد و با اون ما بر شما غلبه میکنیم ما بر شما پیروز می‌شیم یعنی انتظار آمدن یک کتاب یا یه پیامبری ایراد داشتند چرا یک کتابی میگه به کتابی را منتظرش بودن که همونجا بیاد وقتی همین چیزی را که منتظرش بودند و میشناختنیش انکار کردن ببینید ماجرا اینجوری بود که کسان یه آیه داره اینو میگه کسانی که تو حجاز بودند یهودیان از قبل به مشرکان میگفتند که ما بر شما مثلا امید پیروزی داشتند در مشرکان چرا میگفتن اینجا یک کتاب یا پیامبری میاد موضع ما را تایید میکنه درسته یه همچین چیزی وقتی اومد خلاصه وقتی اون چیزی که از قبل می‌شناختن یعنی حواسشون بود می‌دونست سنگ قراره بیاد اونجا به اصطلاح این را انکار کردن خب مطلب اینه این آیه من اول ترجمه آقای طاهری را بخونم و چون که کتابی از جانب خدا بر آنان رسید که کتابشان را تصدیق میکرد و با آنکه از قبل تو قلاب گذاشته به انتظار رسیدن این کتاب امید پیروزی برای انکار ورزان داشتند همین که آیین جدید که دوباره تو قلاب از قبل میش می‌شناختن بر ایشان عرضه شد انکارش کردند نفرین خدا بر آن انکار ورزان خوب من حالا این دوتا ترجمه رو خوندم رها کنیم می‌خوام ببینم خودم چه جوری معنی میکنم ولما جا و آنگاه که آمد خلاصه ببینید از جانب خدا برای آنها یا به سوی آنها آمد خوب یعنی قرآن بانگاه از جانب خدا کتابی اومد نزد آنان که او کتابی که اومد تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنها بود نزد آنها بود آنگاه که کتابی آمد از جانب خدا که تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنان بود و اینجوری بودند و کانو من قبل و از قبل جلوتر طلب پیروزی می‌کردند بر اونایی که کافر پس از قبل امید داشتند که یک کتاب بیاد اینجا کتاب موزه اونا را تایید کنه و به این وسیله پیروز بشن بر مثلاً مشرکان خوب علی الذین فلما عرفو وقتی که اومد نزدشون همون چیزی که میشناختن همون چیزی که می شناختن یعنی چی یعنی همون چیزی که میدونستن باید بیاد اون چیزی که میدونستن باید بیاد خوب ما عرفو کفرو به کافر شدن انکارش کردن پس نفرین خدا بر کافرین بر کافرین باد مثلاً نفرین خدا بر کافرین باد عرض کنم که ببینید و یک بار ماجرا را اینجوری بگین این اولین آیه قرآن که کسانی که میگن تو قرآن اومده که تو کتاب های پیشین بشارت به پیامبر اسلام آمده اولین آیه که میارن این آیه است میگن بشارت به پیامبر اسلام شاهدش چیه میگه ببینید عرض کنم خدمتتون داره میگه شما یهودی‌ها از قبل طلب پیروزی می‌کردید آرزوی پیروزی بر آرزوی غلبه بر مشرکان را داشتید با آمدن قرآن بعد که این قرآن آمد کتاب آمد که شما میشناختید میشناختید میدونستید کتاب خدا وقتی اومد میدونسته چون منتظرش بودید وقتی اومد اون چیزی که می‌دونستید میشناختید انکار کردید میشناختید یعنی چه میشناختید فقط یعنی این که می‌دونستید این کتاب خداست نه می‌شناختید یعنی همه محتوای کتابم می‌دونستید یعنی می‌دونستید این کتاب از طرف خداست چون منتظرش بودید همین که اومد با شواهد هم فهمیدید که این به اصطلاح کتاب خداست خوب میگه وقتی کتاب اومد که میدونی میشناختید میشناختید یعنی چه میشناختید یعنی چی گاهی شناخت به این معناست تو همین قرآن مجید می‌فرم در مورد پیامبر اسلام یعرفونه کما یعرفون ابنا این پیامبر را می‌شناسن همونطور که فرزندانشونو می‌شناسند آدم چه جوری فرزندشو میشناسه آدم اشتباه نمیکنه که فرزندش راجع به فرزندش که اشتباه نمیکنه ولی نه اینکه مثلا بدون که مثلا این بچ اش یک بیماری هم داره که هنوز نشناخته یا کشف نشده ندون اینا رو که نمی‌دونه ولی میدونه که ببین همینقدر می‌دونه خوب میگه همون طوری که شما میدونید که این بچه فرزند خودتونه به همین وضوح هم می‌دونید که این محمد پیامبر خداست خب پس این کلمه می‌دونید می‌شناسید نه اینکه قرآن را همه چیزشو می‌شناسید بلکه اینقدر میدونید که این کتاب کتاب خداست این کتاب کتاب خداست اینقدر میشید خوب چیزی را که میدونستید کتاب خداست انکار کردید پس لعنت خدا بر کافران با خب من به دلیل اینکه این آیه فوق العاده مهمی و میگم اولین آیه توی قرآن مجید آیه ۸۹ به اصطلاح سوره بقره که به هر حال ادعا میشه که اولین آیدی که بشارت توش اومده بشارت یعنی اشاره بشارت اومده به هر حال محتوای آیه اینه که میدونستند کتاب برای اینکه میدونستم اومد و انکارش کردن آره دیگه وقتی میدونی کتاب خداست و نپذیری و زیر بارش داری میگه نفرین خدا بر شما باد کسی که می‌دونه حقه و زیر بارش نره خب باید نفرین خدا برش باد کسی که میدونه که این حق اما همه سوال تو این آیه اینه من ترجمه همین قدر بیش از این نمیدونیم ببینید من یه بار دیگه خلاصه آیه رو همین خلاصه یهودیها اون موقعی که کتاب از جانب خدا نزدشون اومد یعنی قرآن که تصدیق می‌کرد کتاب‌هایی را که نزد خودشون بود اون وقت از قبل از قبل عرض کنم خدمتتون که منتظر بودند که یک کتابی بیاد و منتظر بودند که با اومدن اون کتاب پیروز بشن بر اونایی که به اصطلاح کافر شدن و اینها بر مشرکان با اینکه میدونستند و وقتی کتاب اومد کتاب را شناختند کتاب را پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید عرض کنم خدمتتون که سوال مهم و اساسی اینجا این آیه میگه دو تا نکته مهم در یهودی ها از قبل منتظر یک کتابی بودند اینجا وقتی هم این کتاب اومد فهمیدن که این کتاب از طرف خداست این دو تا مسئله از این آیه بر میاد ولی همه سوال اینه که یهودی‌ها از کجا می‌دونستند یهودی‌ها از کجا می‌دونستند خوب چرا میگم یهودی‌ها از کجا می‌دونستن مهمه برای اینکه اگر بگویید در کتابشون بود اگه بگی در کتابشون بود اون وقت کتابشونم همین کتابیه که الان هست کتاب یهودی ها زمان پیامبر اسلام همین کتابیه که الان هست یعنی کتاب‌هایی که اونها همین الان دارند همین کتاب ها زمان پیامبر خوب اگر تو کتابی که زمان پیامبر اسلام بوده این بشارت‌ها تو این کتاب الان هم باید باشه اون موقعآیا چیزی بدهکار میشیم میگه قرآن شما میگه تو کتاب ما یه همچین چیزی آمده لطفاً بیاید نشون بدید کجای کتاب ما اومده توجه بفرمایید اگر اونو گفتیم می‌خوام این نکته رو بگم که تو آیدی دقت بکنیم چیزی را به قرآن نسبت ندیم که قرآن نفرموده ها راحت میگن که این آیه داره میگه کتاب آمده در حالی که اصلا نمیگه تو کتابشون آمده میگه یهودی ها منتظر یک مثلاً پیامبر یا کتابی بودن اینجا منتظر یک پیامبر یا کتابی بودند که موضع خودشون را در مقابل مشرکین تقویت بکنه و بعدم که کتاب اومد اون کتاب را شناختند فهمیدن که این کتاب کتاب خداست نقطه ای که در ابتدا من دیگه ترجمه اش کردم آیه را ترجمه آیه روشنه دیگه واقعش هرچی میگیم ترجمه نیست تحلیل تحلیله را ترجمه میکنیم ترجمه اش روشن کتابی اومد از طرف خدا نزد یهودیا که کتاب‌های خودشونو تصدیق می‌کرد از قبل منتظر یک کتابی بودند که موضع اونا را در مقابل مشرکین تقویت بکنه از قبل هم منتظرش بودند بعد که اومد هم همون را که فهمیدن کتاب خداست انکار کردن پس لعنت خدا بر کسایی که حق میدونن و انکار میکنن معنی آیه هیچ پیچیدگی نداره فقط مسئله اینه که این آیه را ببینید حالا این ترجمه کمبودی نداره فقط یه سوال دیگه معنی آیه را میدونی یه سوال این سوال اینه که یهودیا از کجا می‌دونستند یهودیا از کجا می‌دونستن آیا تو کتابشون بود یا مثلا شفاهی سینه به سینه گشته بود میشه یا اصلا اینجوری بگیم یک عده یهودی که مهاجرت کرده بودن اومده بودن توی حجاز که معلوم نیست کی مهاجرت کرده بودند در بین اینها این سخ بود که اینجا یه پیغمبر اینا صورت‌های مختلف ما حق نداریم هیچی براش ترجمه یا آیه اضافه کنیم فقط حق داریم بگیم که یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودند که اینجا یه پیغمبری بیاد چرا مونده بودن اینجا آیه یک هیچی اضافه کنیم اگه گام اول شاید شفاهی سینه به سینه گشته بود تا اون زمان تا اون زمان بود ولی بعد که یک شاید اون گروهی که اومده بودن تو حجاز اصلا با این انگیزه شاید اومده بودن اومده بودن تو حجاز که فکر میکردن یه پیامبره اینجا میاد یه همچین شایدم کتابشون بود که اگر تو کتابشون بود الان باید باشه درسته الان باید باشه اگر کتاب شما پس من این نکته را توجه بکنیم اگر راحت گفتیم که آقا این داره میگه تو کتابتون اونا میگن که خوب نشون بدید کجا اومده من میگم نگفته تو کتابتون اومده شما یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودن پس نگفته کتاب بوده که شما یقه منو بگیرید بگی قرآنتون مدعیه توی کتاب بگم کسانی که دارن قرآن را تفسیر می‌کنند مواظب باشند که نگن تو کتاب آمده همین جا ببینید آقای فولادوند گفته ولی همین که آنچه اوصافش قلاب گذاشته اوصاف را می‌شناختن می‌شناختم می‌شناختن این شمع لازم نی اضافه بکنیم یعنی ما وقتی ترجمه میکنیم هیچ اضافه نکنیم اون وقت یه کسی میگه اوصافش چی بوده که می‌شناختم میگه از کجا شما کلمه یهودیان میشناختند درست شد پس من تا اینجا فقط ترجمه کردم هیچی هم اضافه نمیکنم ولی الان میخوام ترجمه نیام تفسیر هم نیست نه دیگه این کاری که می‌خوام انجام بدم نه اون ترجمه کرد قرآن فقط میگه شما از قبل منتظر بودید که اینجا یه پیامبری بیاد بعد که اومد و فهمیدم که این چی هست این همونه انکار اما قرآن نگفته که از کجا شما میدونستید خوب شاید بخوام شاید اینجوری باشه بده یه چیز شفاهی بینشون بوده اما وقتی اومد چه از کجا فهمیدن از کجا میفهمه وقتی میبینی اینقدر حرفاش متینه حرفاش حساب و کتاب داره این شخصیتش برجسته است اینقدر اخلاقیه آدم علم پیدا می‌کنه که کتاب پس باید محتوای قرآن دیدید دیدید چقدر قشنگه خوب پس شناختی که ضرورتاً همین که میگم اوصاف اضافه نکنیم برای اینه هیچی اضافه نکن همین که اضافه کردی خوب میگی تو سنت شون یک راه عرض میکنم برای اینکه یه جاهایی اومدن گفتن که آقایون کتاب ها زیاده که گفته بودن که مثلاً یه خال پشت کمر اون کسیه که میاد و مثلا هر کی اومده دای پیغمبری بکنی بکنه لختش بکنم ببینم خال هست یا این چیزا چیه الان عرض میکنم ولی فعلا بگین اصلا میتونه یه امر آسان صحبت از کتاب نباشه اوصاف هم اضافه نکن یه چیزی که اضافه کردی اون موقع میدونستن و دنبال چه وصفی بودند ویژگی بودن اون وقت یکی هم میاد میگه که حال داشته یکی هم میاد میگه اصلاً داستان‌هایی داریم که میگه تو اون کتابشون اومده بود که دنداناش چه جوریه که چه جوریه چیزایی که مثلاً عرقش موی مشک میده که چیزایی که خنده‌دار و آوردن آلمان ها آوردن تو کتاب خودمون خیلی چیزهای دیگه مثلا این نه نه این چیزها منتظر بودند که اینجا یه پیامبری بیاد بعد اومد فهمید که این همونیه که منتظرش بودند دنبالش بگردیم لازم نیست دیدن که این آدم صفیه اخلاقشو تا الان که دیده بودن تا ۴۰ سالگی دیدن هیچ بدی ازش ندیدن الانم دیدن حرفاش حرفای حسابی می‌کنه که این نمیتونه شناختن یعنی اینجوری شناختن نه اینکه پشت قمرشو دیدن که خال اینا رو شناخت قرآن وقتی میاد فرض کنیم یک کسی میاد یک کسی هست این یهودی ها منتظرن که یه پیامبری بیاد یه نفر اومد این کتاب آیات قرآن را هم خواند براشون دیدن که نه اینا نمیتونه کتاب زمینی باشه از آدم مثلا درس کتاب کتاب خیلی ساده باشه یه چیز شفاهی شما سوال کردید حالا یک بعد دیگرش را می‌خوام بگم می‌خوام بگم که نه میتونه هم تو کتاب باشه میتونه هم مقصود اینه که در کتابتون بود و شما منتظرش بودید شما یهودی ها چرا در صفر تثنیه باب ۱۸ اومده دوبار یکی یه جاش میگی تثنیه صفر تثنیه باب ۱۸ صفر تصنیه باب ۱۸ میگه نبی مانند من چی میگه حضرت موسی نبی من از میان برادران شما بر خواهد خواست او را بشنوید از او اطاعت کنید نبی از نبی نبی مانند من از میان برادران به دو صورت مختلف دو بار اومده قضیه مانند من نه بگیم مانند موسی نبی مانند من یعنی چی حد داره چی داره احکام چیزی دیگه پیامبریش مثل منه که هر کسی نمیگه نبوتش مثل منه نه مثلا وزنشو قدشو رنگ موی شد ولی نکته مهم اینه که از میان برادران شما بر خواهد خواست چرا گفته چرا نگفته در میان شما القاعده اگر میخواست بگه از میان داره با کی حرف میزنه با قوم اسرائیل داره حرف میزنه باید بگه در میان شما هر چند آینده است قطعا ولی چرا نمیگه در شما یعنی قوم اسرائیل تازه اگه بخواد اشاره به آینده بکنه اشاره به عرض کنم خدمتتون که باید بگه در میان فرزندان شما در میان فرزندان شما باید بگه نباید بگه در میان عرض کنم خدمت شما فرزند نسل های آینده در میان فرزندان شما نباید بگه در میان برادران شما این مسئله پس برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل چون یا باید بگه در میان شما در میان فرزندان شما نسل شما ولی میگه در میان برادران شما درست شد پس باید بیرون قوم اسرائیل باشه خب حالا وقتی ما تورات را میخونیم یک چیز جالبی هست و اون اینکه از حضرت ابراهیم به این طرف هر گروهی که جدا میشه از این شجره دشمن با قوم تنها یک نفر کیه دشمن قوم اسرائیل نیست و تاییدم شده و تعریف هم ازش شده اونم اسماعیل بعد از ببینید ابراهیم دو فرزند داره یکی اسماعیل یکی اسحاق پس ما یه بنی اسماعیل داریم یک بنی اسحاق که فرزند اسحاق کیه یعقوب جالبه که حالا این جالبه که خود اسحاق هم یکی ایسو یکی یعقوب نسل عیسو و نسل یعقوب دشمن همدیگر هستند یعنی قراره تا روز قیامت با هم جنگ کنند قراره کهدشمن همدیگر باشند چون ایسو یعنی در واقع یعقوب حق نخستزادگی را از ایسو دوقلو بودن دوقلو بودن ولی فرزندان اسحاق دوقلو بودن ولی دقیقه بزرگتر مثلا اول متولد شده اون وقت حق نخست زادگی مال او بوده ولی یعقوب با کلک گرفته مطابق تورات با کلک اون را گرفته به همین خاطر دشمنی بین این دوتا هست تنها گروهی که تو مثلاً تو همون تورات اومده که تو صفر پیدایش آمده که وقتی میگه اسماعیل را ببر میگه که من نسلی که گفتم بله اون نسلی که گفتم عکس به وجود میارم چرا اینجوری شد حضرت ابراهیم اول خداوند اسماعیل نوشته حدوداً ۸۶ سالش بود که خداوند اسماعیل را بهش داد بعد صد سالش که شد و سارا هم یا سارق هم ۹۰ سالش بود ۱۰ سال فاصله داشتند ۹۰ سالش بود خدا اسحاق را بهشون داد ۱۴ سال اسماعیل مطابق تورات بزرگتر بعد میگه که دو تا نکته به وجود اومد یکی اینکه یه اسماعیل اسحاق را این مسئله حالا من نمی‌دونم بچه ۱۴ ساله بچه ۱۴ سال فاصله چه جوری اذیت دو سال یه سال نادرست ۱۴ سال میگه اذیت میکرد اذیت میکرد اذیت میکردن ۱۲ تا برادر ۱۱ تا برادر اون یکی برادر کوچولو رو میندازن تو چاه و یه جورایی بودن فرزندان انبیا همیشه همیشه این آقازاده‌ها مشکلاتی داشتند به هر حال میگه که اسماعیل اسحاق را اذیت میکرد یه چیز دیگه هم رخ داده بود و اون اینکه هاجر میگه کنیز بود و سارا وقتی بچه دار نمیشه بخشید به ابراهیم و وقتی این هاجر بچه دار شد یه مقدار به اصطلاح سارا اربابش بود که وقتی بچه دار شد یه مقداری دیگه آره دیگه خیلی حرمت نگه نداشت مثلا زیر بار خداوند به ابراهیم سارا میگه که باید ببرین زن و بچه را اینجا پیش من ببرش خدا هم میگه ببرشون بعد این همینجا میگه اون نسل بزرگی که وعده داده از این اسماعیل نیستا از اسحاق اما از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میاره بد نمیگه میگه از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میارن بعدم وقتی از اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست تو صفر پیدایش از نسل اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست چیزی نیفتادی قاعدتا اول باری که اونجا اینا خوندن داشتم میخوندم همین که گفت از نسل اسماعیل دوازده رئیس برخورد با خودم گفتم دیگه یافتم دیگه واقعا ۱۲ ریز اسماعیل آدم‌های مهمی‌ان آدمای خوبی‌ان تعریف داره میکنه از رئیسان بعد عرض کنم خدمتتون که ۱۲ تا رئیس میگه بر خواهد خواست من گفتم یافتم خوب شد خوب آدرس نوشتم و دیدم ثبتش کردم فیشش کردم خیلی جالب بعد ادامه دادم دیدم دو صفحه بعد گفته که آره او ۱۲ که گفتم برخاستن یکیش این بود یکیش این بود حالا یه نکته جالب براتون بگم تو کتاب‌ها کسانی که میخوان ائمه رو تورات پیدا بکنند این قسمتشو میگن قسمت دومشو نمی‌کرد اون قسمت اول میاره اون قسمت ۱۲ قدیم بود ولی همه صحبتم اینه خواستم این نکته این را بگم با اینکه اینا بحث های حاشیه ربطی به ترجمه نداره ربطی ولی به هر حال فهم مهمه ولی میتونه من وقتی تورات را میخونم میبینم که نسل اسماعیل محترمند دشمن نسل اسحاق نیستند اصلا اصلن صحبت از دشمن نیست بلکه میگه ابراهیم میگه نه از اینم برات به وجود میارن ۱۲ رئیس بزرگی به وجود میارن بین بقیه رو وقتی اونایی که جدا شدن تا اون موقعی که قوم اسرائیل یعقوب تا یعقوب همه دشمن گروهی که بینشون دشمنی نیست و اسماعیله تو خود تورات بنابراین یک نکته‌ای که می‌خوام عرض بکنم خدمتتون اگر گفت از میان برادران شما بر خواهد خواست تنها گروهی که باقی میمونه کدوم گروه و اسماعیل اگر قرار شد غیر قوم برادرم خطاب بشه برادر رابطه برادران شما یعنی غیر قوم اسرائیل و بنابراین میمونه بنی اسماعیل اگر کسی و از تورات برداشت کرده باشه که یک پیامبری تو نسل اسماعیل قراره به وجود من اگر بودم اون زمان همین تو ذهنم میومد من از همین باب ۱۸ اومده با توجه به داستان را که میخونیم که تنها گروهی که با احترام ازشون یاد شده فرزندان اسماعیل هستند پس میگیم که خلاصه باید خوب حالا مگر اینکه شما چرا این‌ها حضرت عیسی شاید بوده مقصود چرا میگی حضرت عیسی تو بنی اسماعیل اسحاق از قوم اسرائیل بوده حضرت عیسی ترس اگه یعقوبی بخواد منتظر مونده باشه باید تو قوم اسماعیل یک کسی را منتظرش باشه و بنابراین عجیب نیست که بر اساس همین که تو صفر تثنیه باب هجده آمده کسی اومده باشه حجاز چون بنی اسماعیل حجاز بودن و اینجا منتظر اومدن یک پیامبری باشه بنی اسرائیل بنی اسرائیل یعنی یعقوب اسرائیل یعنی یعقوب اسماعیل یعنی حضرت اسماعیل که فرزند ابراهیم خوب بنابراین من اگر باشم اگر واقعا ببینید ذهنیت را کنار بگذاریم واقعا به جایی هم برسیم یک آیه ببینیم که نمیفهمم میگم اینو نمیدونم نمیفهمم میزارمش توی گنجه ولی اول که من اینجوری اومدم که ممکنه شفاهی بود ولی اگر شفاهی هم نبوده باشه اگر من قبل از پیامبر اسلام بودم و همین تورات را می‌خوندن و بهش باور داشتم همین تورات موجود را میگفتن که باید یه پیامبری تو نسل اسماعیل به وجود بیاد این تورا دلالت میکنه یه پیامبر تو نسل اسماعیل به وجود کی به وجود نمیاد همین انتظارشو می‌ بعدم من گفتم که علامت و اینا صحبتش نیست که صحبت اینه که یک کسری اومده ادعای پیغمبری کرد از نسل اسماعیل هم واقعاً آدم خوبی بود هم حرفاش خوب بود هم کتابش چی بود همه چی به اصطلاح سر جای خودش من نمیدونم آیه براتون روشن کاملا میخوام بگم پس این آیه هیچ دفاعی لازم نداره که کسی دفاع بکنه به این شکلی که میگه اولا نمیگه تو کتاب آمده اگر کسی بگوید توی کتاب آمده به این معنای حالا که این نکته رو گفتم یه چیز اضافه بکنم بعد جاهای دیگه چون فاصله میفته تو آیات و اینا من در همین ناحیه را چرا یهودی‌ها هم مسیحی‌ها هم باید منتظر باشند یهودیا بود این خطابش یهودیا بود اما چرا مسیحی ها هم باید منتظر یه پیامبری باشند در انجیل یوحنا باب آخر میگه یا معذرت می‌خوام بابش را یادم رفت که الان دقیقاً کدوم بود شاید با پای اولش بود شاید باب اول بود یا دوم اینجوری نه آخر نه میگه که حضرت آره آخر که قطعاً نمی‌تونه باشه وقتی حضرت یحیی ظهور کرد حضرت یحیی مطابق اناجیل شش ماه بزرگتر از حضرت عیسی مادرش هم فامیل با حضرت مریم یساباط دختر خاله همچین نسبتی دارند علی سابات پدرش زکریا مادرشو اونجا میگه خودمون همون علی اصحابات انگلیسی شده همون الیزابت الیزابت به اصطلاح فامیل بود با حضرت مریم و حضرت یح شش حدودا یک اندکی بزرگتر بود عرض کنم که عالمان یهود میان پیش یحی میگن آیا تو مسیح هستی تعبیرش اینه تو آن نبی هستی میگه نه اون نیست چی شما متوجه شدید عالمان یهود منتظر دو نفر بودند چون یه بار سوال کردن گفتن آیا تو مسیح هستی گفت نه بعد دوباره پرسید آیا تو آن نبی هستی همه مفسران مسیحی گفتن آن نبی اون زمان خیلی مطرح بوده که می‌گفتند آن نبی کدام نبی صفر تثنیه باب ۱۸ اومدهنبی مانند یهودیای زمان حضرت عیسی منتظر دو نفر بودند یک مسیح یکی آن نبی شاهدش همینه که به حضرت عیسی مسیح هستی چی ثابت میکنه یهودیا اشتباه کردن خیال میکردن این دوتا دوتا خیال می‌کردن دو نفر باید بیان نمیدونستم که یکیه اشتباه می‌کردن شما فوری جواب می‌دید گیرم آلمان یهود اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که باید از این اشتباه بزرگ درشون بیاره که حضرت احیا تقریب کرده اشتباهشونو عالمان اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که اشتباه نمیکرد نمیتونی بگی چون از جریان پیامبر میدونید مسیحیا احترام قائلن و میگن شهیدم شد عالمان یهود اشتباه کردند حضرت یحیی چرا اشتباه تایید کرد یه ماجرای دیگم اومده یه جا یه جایی حضرت عیسی یه معجزه کرد یه کار خارق العاده انجام مردم دو دسته شدن یک طرف میگفتن که این مسیح یک طرف میگفتن آن نبی است مسیح نیست آن نبی است اصطلاحا بهش میگن اجماع مرکب یعنی هر دوتاشون یه چیز را قبول داشتند و اون این چیه که نه عیسی غیر از آن مسیح غیر از آن نبی یک دسته پیدا نشدن این وسط بگن که این دعوا چیه که میکنید مسیح همون نبیه نه نه جمعیت نصفشون میگفتن نه نصف دیگشون میگفتند ها من یه خاطره تو بچگیم با پسر عمم یک صبح تا ظهر با هم بحث میکردیم خیلی بچه کوچیک بودیم یه آقای فامیلون مثلا پسرخاله پدر و اینا ما بود من میگفتم که این اسمش حسن زبیده است پسر عمم میگفت نه این حسن رجب علی صبح تا ظهر ما بحث با هم داشتیم تا بالاخره ظهر دعوامون رفتیم آره پدرش رجب علی مادر ما تو خونه ما میگن زبیده بیشتر تو خونه اونها رجب علی بیشتر چی شده بود در یک روز بحث نصف روز ما بحث اینگونه داشتیم که حسن فوت کرده اصلا پسر خاله پدرمون عرض کنم خدمتتون بنابراین اجماع مرکبشون اینه که پس یهودیا اونایی که زمان حضرت عیسی بودند همه حتی زمان حضرت عیسی بعد از اینکه حضرت عیسی آمده معجزه کرده باز هم دو دست اند یعنی یعنی همه شون اعتقاد دارن که دو کس باید بیاد یکی مسیح یکی آن نبی بنابراین مسیحی ها هم باید منتظر مسیر آمد باید منتظر آن نبی نقطه‌ای عرض کنم خدمتتون که بعد از موسی بعد از عیسی که ۶۰۰ سال این خیلی سرراست ۶۰۰ سال منتظر به همون معنا که شما ۱۴۰۰ ساله ۱۳۰۰ ساله چطور شما هزار و مثلا ۲۰۰ سال فاصله که تو قرآن فطرت من الرسول این تعبیر قرآن اما حضرت تاریخ میگه ۶۰۰ سال اما مثلا روایت داریم که میگه ۵۰۰ سال که دیگه صد سال اختلاف بین یه روایت و تاریخ تاریخ درسته و روایت ها ولی حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام یعنی ۱۱۰ میلادی مبعث مبعث پیامبر ۶۱۰ میلادی تولد پیامبر ۵۷۰ میلادی ۱۷۰ میلادی ولی حضرت عیسی را فرمود عدد موسی چقدر ۱۳۰۰ قبل از یعنی ۱۳۰۰ را اضافه کن به ۶۰۰ میشود ۱۹۰۰ سال قبل از یعنی پس مسئله انتظار ۱۹۰۰ سال انتظار که تازه پیامبر اسلام ظهور کنه حضرت موسی ۱۹۰۰ سال قبل از پیامبر اسلام بوده باشه ولی مواظب باش که بیرون نگید که اینجا طوری نیست ولی بیرون اینجا معنیش اینه که چون ۱۲۰۰ سال مثلاً غیبت امام زمان گذشته اومد حق داره که می‌خواد انکارش باشه من خوب باشه اینجا بگو بیرون حالا اون کسی که بحث کنیم یک کسری هست یه جایی هست منتظر هست اعتقاد داره که اینجا یه پیام خواهد آمد پیامبر آمد ولی آمدنش مهم نیست مهم اینه که حرفاشو که زد کتاب گفت زندگیشو که دیدن اخلاق و کردارشو که دیدن دیدن اینا آدم حسابی هست کتابشم کتاب حسابی هست نمیتونی زمینی باشه پس یقین کردن که این همونیه که بشارتش داده شده بود بازم حق دارن این کارش کنم نتیجه سوال گذاشته باشه شما منتظر بودید حالا اومد یقینم کرده که این کتاب کتاب خداست چیزی از انقلاب میگین همشو مجموعه‌شون چیزایی که نقل میشه حق دارن قبول نکنن او یه حرف دیگری امام زمان میاد اولین کاری که میکنه همه مردم جهان را مجبور میکنه که مسلمان بشه شمشیرش از شرق و غرب فقط گردن میزنه و اینا ضد قرآن یعنی اگه این کارا رو میاد امام زمان میکنه به قرآن عمل نمیکنه خیلی چیزها است آره حرف های کسی که منتظرش هستی اینقدر افسانه‌ایش و توجه نمی‌کنی که یه چیزی که داری بهش میگی صریحا ضد قرآن امام زمان قرآن زیر پا بگذاره مگه میتونه قرآن ۱۰۰ تا بیش از ۱۰۰ آیه از قرآن میگه تحمیل دین جایز نیست به همه دنیا ضد قرآن ضد قرآن عمل میکنه از نظر من بیش از ۱۰۰ آیه بیش از ۱۰۰ آیه این لا اکراه فی الدین یک ها مثلا عرض کنم خدمتتون که این تعبیر را ببینید انما علیک البلاق فقط و فقط وظیفه تو کاری نداشته باشه کسی ایمان میاره یا ایمان برای اینکه این خصوص ۱۱ بار اومده و انما انت مذکر علیهم السلام حدود من توی مقاله خواستید میتونید تو اینترنت ناسازگاری تحمیل دین با آیات قرآن مجید توی مجله به نام پرتو وحی که الان چاپ نمیشه ولی تعدادش چاپ شده شاید تو اینترنت هم بتونید پیدا بکنید پرتاب وحی بود اسم اون مقاله مجله دانشگاه مفید چاپ میشد اونجا چاپ شده و نشون دادم که تو صد تا آیه که تو ۶۰ تا سوره تقریبا پراکندن ها بعضی معدنی بعدش مکی چی به حرف آمده خوب فکر کنم دیگه ببخشید دوتا کتاب داره الان اونم نه تورات یک کتابش عهد قدیم اسمش که اونا نمیگن نه دقت قدیم مسیحیا بهش میگن عهد قدیم عهد قدیم مثلا حدود ۳۹ تا کتابه که ۵ تا کتاب اولش توراته بقیه‌اش کتاب‌های دیگره. مثل مثلاً اون کتابی که ما بهش میگیم زبور اونا میگن مزامیر مزامیر پس ای یکی بهش میگن کتاب، خود یهودیا اصطلاح دارند بهش میگن تنخ یا تنت بین خ و ک مخففه چون میگن کتاب عهد قدیم سه بخشه تورات نبییم یعنی کتاب انبیا کتوبین یعنی نوشته ها تنک این حرف اول این سه تاست تورات اصطلاح خودمون را غیر از این غیر از که گاهیم بهش میگن کتاب مقدس ابراهیم کتاب مقدسین یک کتاب دیگری دارند به نام تلمود خیلی بزرگه خیلی عظیمه ترجمه نشده به فارسی تلمود خیلی عظیمه تقریبا حکم روایات ما را دارد تقریبا ها تقریبا منتها با این تفاوت که ما بحارالانوار را خودمون قبول داریم که قسمت عمدش سند و اینها نداره ولی اونها کل تلمود را معتبر می‌دونن کل تلمود رو معتبر می‌دونن درجه دو تقریبا میگن تفسیر کتاب مقدس هست. کتاب بخشی بخشی از یک کتاب ۵ سفر کتاب اول عهد قدیم توراته. باشه برای جلسه جمعه که بشنوند

نسخهٔ کنونی تا ‏۲ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۲:۲۷

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۸۹ از سوره بقره ببینیم که چه جوری باید ترجمه بکنیم و چی ازش می‌فهمیم

وَلَمَّا جَاءَهُمْ كِتَابٌ مِّنْ عِندِ اللَّهِ مُصَدِّقٌ لِّمَا مَعَهُمْ وَكَانُوا مِن قَبْلُ يَسْتَفْتِحُونَ عَلَى الَّذِينَ كَفَرُوا فَلَمَّا جَاءَهُم مَّا عَرَفُوا كَفَرُوا بِهِ ۚ فَلَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الْكَافِرِينَ ‎﴿بقره ٨٩﴾‏

آقای فولادوند اینجوری معنی و هنگامی که از جانب خداوند کتابی که مؤید آن چه نزد آنان است پریشان نامرد و از دیرباز قبل را منع کردن دیرباز تو قلاب نوشتن در انتظارش بر کسانی که کافر شده بودند پیروزی جستند ولی همین که آنچه که آنچه تو قلاب نوشتند که اوصافش قلاب بسته را میشناختن بر ایشان آمد انکارش کردند پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید ماجرا سریع اینه که صحبت سر اینه که هنگامی که قرآن اومد کتابی که اومد و مثلاً چون بعد قبلش صحبت از یهودی‌ها هست این یهودی‌ها این کتاب‌هایی هم که نزد خودشون بود این قرآن تصدیق می‌کرد اون وقت قبلش در واقع میخواستن یعنی امید پیروزی داشتند بر مشرکان چه جوری جنین گفتن اینجا تو این منطقه کتابی یا پیامبری مثلاً خواهد آمد اون وقت وقتی که اون کتابی که می‌شناختند آمد انکارش کردند میگه لعنت الله علی الکافرین هست داستان این یهودی‌ها یک کتابی براشون اومد که به اصطلاح میشناختن یعنی این کتاب تایید میکرد کتاب های خودشون را بعد این کتاب را اینا قبل منتظرش و اون وقت امید داشتن که وقتی که این کتاب بیاد بر مشرکان اقلیت بودن یهودیا بودن تو حجاز مشرکان اکثریت بودن مثلاً می‌گفتن که یک کتابی اینجا میاد یه پیامبری اینجا میاد و با اون ما بر شما غلبه میکنیم ما بر شما پیروز می‌شیم یعنی انتظار آمدن یک کتاب یا یه پیامبری ایراد داشتند چرا یک کتابی میگه به کتابی را منتظرش بودن که همونجا بیاد وقتی همین چیزی را که منتظرش بودند و میشناختنیش انکار کردن ببینید ماجرا اینجوری بود که کسان یه آیه داره اینو میگه کسانی که تو حجاز بودند یهودیان از قبل به مشرکان میگفتند که ما بر شما مثلا امید پیروزی داشتند در مشرکان چرا میگفتن اینجا یک کتاب یا پیامبری میاد موضع ما را تایید میکنه درسته یه همچین چیزی وقتی اومد خلاصه وقتی اون چیزی که از قبل می‌شناختن یعنی حواسشون بود می‌دونست سنگ قراره بیاد اونجا به اصطلاح این را انکار کردن خب مطلب اینه این آیه من اول ترجمه آقای طاهری را بخونم و چون که کتابی از جانب خدا بر آنان رسید که کتابشان را تصدیق میکرد و با آنکه از قبل تو قلاب گذاشته به انتظار رسیدن این کتاب امید پیروزی برای انکار ورزان داشتند همین که آیین جدید که دوباره تو قلاب از قبل میش می‌شناختن بر ایشان عرضه شد انکارش کردند نفرین خدا بر آن انکار ورزان خوب من حالا این دوتا ترجمه رو خوندم رها کنیم می‌خوام ببینم خودم چه جوری معنی میکنم ولما جا و آنگاه که آمد خلاصه ببینید از جانب خدا برای آنها یا به سوی آنها آمد خوب یعنی قرآن بانگاه از جانب خدا کتابی اومد نزد آنان که او کتابی که اومد تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنها بود نزد آنها بود آنگاه که کتابی آمد از جانب خدا که تصدیق می‌کرد آنچه را که با آنان بود و اینجوری بودند و کانو من قبل و از قبل جلوتر طلب پیروزی می‌کردند بر اونایی که کافر پس از قبل امید داشتند که یک کتاب بیاد اینجا کتاب موزه اونا را تایید کنه و به این وسیله پیروز بشن بر مثلاً مشرکان خوب علی الذین فلما عرفو وقتی که اومد نزدشون همون چیزی که میشناختن همون چیزی که می شناختن یعنی چی یعنی همون چیزی که میدونستن باید بیاد اون چیزی که میدونستن باید بیاد خوب ما عرفو کفرو به کافر شدن انکارش کردن پس نفرین خدا بر کافرین بر کافرین باد مثلاً نفرین خدا بر کافرین باد عرض کنم که ببینید و یک بار ماجرا را اینجوری بگین این اولین آیه قرآن که کسانی که میگن تو قرآن اومده که تو کتاب های پیشین بشارت به پیامبر اسلام آمده اولین آیه که میارن این آیه است میگن بشارت به پیامبر اسلام شاهدش چیه میگه ببینید عرض کنم خدمتتون داره میگه شما یهودی‌ها از قبل طلب پیروزی می‌کردید آرزوی پیروزی بر آرزوی غلبه بر مشرکان را داشتید با آمدن قرآن بعد که این قرآن آمد کتاب آمد که شما میشناختید میشناختید میدونستید کتاب خدا وقتی اومد میدونسته چون منتظرش بودید وقتی اومد اون چیزی که می‌دونستید میشناختید انکار کردید میشناختید یعنی چه میشناختید فقط یعنی این که می‌دونستید این کتاب خداست نه می‌شناختید یعنی همه محتوای کتابم می‌دونستید یعنی می‌دونستید این کتاب از طرف خداست چون منتظرش بودید همین که اومد با شواهد هم فهمیدید که این به اصطلاح کتاب خداست خوب میگه وقتی کتاب اومد که میدونی میشناختید میشناختید یعنی چه میشناختید یعنی چی گاهی شناخت به این معناست تو همین قرآن مجید می‌فرم در مورد پیامبر اسلام یعرفونه کما یعرفون ابنا این پیامبر را می‌شناسن همونطور که فرزندانشونو می‌شناسند آدم چه جوری فرزندشو میشناسه آدم اشتباه نمیکنه که فرزندش راجع به فرزندش که اشتباه نمیکنه ولی نه اینکه مثلا بدون که مثلا این بچ اش یک بیماری هم داره که هنوز نشناخته یا کشف نشده ندون اینا رو که نمی‌دونه ولی میدونه که ببین همینقدر می‌دونه خوب میگه همون طوری که شما میدونید که این بچه فرزند خودتونه به همین وضوح هم می‌دونید که این محمد پیامبر خداست خب پس این کلمه می‌دونید می‌شناسید نه اینکه قرآن را همه چیزشو می‌شناسید بلکه اینقدر میدونید که این کتاب کتاب خداست این کتاب کتاب خداست اینقدر میشید خوب چیزی را که میدونستید کتاب خداست انکار کردید پس لعنت خدا بر کافران با خب من به دلیل اینکه این آیه فوق العاده مهمی و میگم اولین آیه توی قرآن مجید آیه ۸۹ به اصطلاح سوره بقره که به هر حال ادعا میشه که اولین آیدی که بشارت توش اومده بشارت یعنی اشاره بشارت اومده به هر حال محتوای آیه اینه که میدونستند کتاب برای اینکه میدونستم اومد و انکارش کردن آره دیگه وقتی میدونی کتاب خداست و نپذیری و زیر بارش داری میگه نفرین خدا بر شما باد کسی که می‌دونه حقه و زیر بارش نره خب باید نفرین خدا برش باد کسی که میدونه که این حق اما همه سوال تو این آیه اینه من ترجمه همین قدر بیش از این نمیدونیم ببینید من یه بار دیگه خلاصه آیه رو همین خلاصه یهودیها اون موقعی که کتاب از جانب خدا نزدشون اومد یعنی قرآن که تصدیق می‌کرد کتاب‌هایی را که نزد خودشون بود اون وقت از قبل از قبل عرض کنم خدمتتون که منتظر بودند که یک کتابی بیاد و منتظر بودند که با اومدن اون کتاب پیروز بشن بر اونایی که به اصطلاح کافر شدن و اینها بر مشرکان با اینکه میدونستند و وقتی کتاب اومد کتاب را شناختند کتاب را پس لعنت خدا بر کافران باد ببینید عرض کنم خدمتتون که سوال مهم و اساسی اینجا این آیه میگه دو تا نکته مهم در یهودی ها از قبل منتظر یک کتابی بودند اینجا وقتی هم این کتاب اومد فهمیدن که این کتاب از طرف خداست این دو تا مسئله از این آیه بر میاد ولی همه سوال اینه که یهودی‌ها از کجا می‌دونستند یهودی‌ها از کجا می‌دونستند خوب چرا میگم یهودی‌ها از کجا می‌دونستن مهمه برای اینکه اگر بگویید در کتابشون بود اگه بگی در کتابشون بود اون وقت کتابشونم همین کتابیه که الان هست کتاب یهودی ها زمان پیامبر اسلام همین کتابیه که الان هست یعنی کتاب‌هایی که اونها همین الان دارند همین کتاب ها زمان پیامبر خوب اگر تو کتابی که زمان پیامبر اسلام بوده این بشارت‌ها تو این کتاب الان هم باید باشه اون موقعآیا چیزی بدهکار میشیم میگه قرآن شما میگه تو کتاب ما یه همچین چیزی آمده لطفاً بیاید نشون بدید کجای کتاب ما اومده توجه بفرمایید اگر اونو گفتیم می‌خوام این نکته رو بگم که تو آیدی دقت بکنیم چیزی را به قرآن نسبت ندیم که قرآن نفرموده ها راحت میگن که این آیه داره میگه کتاب آمده در حالی که اصلا نمیگه تو کتابشون آمده میگه یهودی ها منتظر یک مثلاً پیامبر یا کتابی بودن اینجا منتظر یک پیامبر یا کتابی بودند که موضع خودشون را در مقابل مشرکین تقویت بکنه و بعدم که کتاب اومد اون کتاب را شناختند فهمیدن که این کتاب کتاب خداست نقطه ای که در ابتدا من دیگه ترجمه اش کردم آیه را ترجمه آیه روشنه دیگه واقعش هرچی میگیم ترجمه نیست تحلیل تحلیله را ترجمه میکنیم ترجمه اش روشن کتابی اومد از طرف خدا نزد یهودیا که کتاب‌های خودشونو تصدیق می‌کرد از قبل منتظر یک کتابی بودند که موضع اونا را در مقابل مشرکین تقویت بکنه از قبل هم منتظرش بودند بعد که اومد هم همون را که فهمیدن کتاب خداست انکار کردن پس لعنت خدا بر کسایی که حق میدونن و انکار میکنن معنی آیه هیچ پیچیدگی نداره فقط مسئله اینه که این آیه را ببینید حالا این ترجمه کمبودی نداره فقط یه سوال دیگه معنی آیه را میدونی یه سوال این سوال اینه که یهودیا از کجا می‌دونستند یهودیا از کجا می‌دونستن آیا تو کتابشون بود یا مثلا شفاهی سینه به سینه گشته بود میشه یا اصلا اینجوری بگیم یک عده یهودی که مهاجرت کرده بودن اومده بودن توی حجاز که معلوم نیست کی مهاجرت کرده بودند در بین اینها این سخ بود که اینجا یه پیغمبر اینا صورت‌های مختلف ما حق نداریم هیچی براش ترجمه یا آیه اضافه کنیم فقط حق داریم بگیم که یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودند که اینجا یه پیغمبری بیاد چرا مونده بودن اینجا آیه یک هیچی اضافه کنیم اگه گام اول شاید شفاهی سینه به سینه گشته بود تا اون زمان تا اون زمان بود ولی بعد که یک شاید اون گروهی که اومده بودن تو حجاز اصلا با این انگیزه شاید اومده بودن اومده بودن تو حجاز که فکر میکردن یه پیامبره اینجا میاد یه همچین شایدم کتابشون بود که اگر تو کتابشون بود الان باید باشه درسته الان باید باشه اگر کتاب شما پس من این نکته را توجه بکنیم اگر راحت گفتیم که آقا این داره میگه تو کتابتون اونا میگن که خوب نشون بدید کجا اومده من میگم نگفته تو کتابتون اومده شما یهودیایی که تو حجاز بودن منتظر بودن پس نگفته کتاب بوده که شما یقه منو بگیرید بگی قرآنتون مدعیه توی کتاب بگم کسانی که دارن قرآن را تفسیر می‌کنند مواظب باشند که نگن تو کتاب آمده همین جا ببینید آقای فولادوند گفته ولی همین که آنچه اوصافش قلاب گذاشته اوصاف را می‌شناختن می‌شناختم می‌شناختن این شمع لازم نی اضافه بکنیم یعنی ما وقتی ترجمه میکنیم هیچ اضافه نکنیم اون وقت یه کسی میگه اوصافش چی بوده که می‌شناختم میگه از کجا شما کلمه یهودیان میشناختند درست شد پس من تا اینجا فقط ترجمه کردم هیچی هم اضافه نمیکنم ولی الان میخوام ترجمه نیام تفسیر هم نیست نه دیگه این کاری که می‌خوام انجام بدم نه اون ترجمه کرد قرآن فقط میگه شما از قبل منتظر بودید که اینجا یه پیامبری بیاد بعد که اومد و فهمیدم که این چی هست این همونه انکار اما قرآن نگفته که از کجا شما میدونستید خوب شاید بخوام شاید اینجوری باشه بده یه چیز شفاهی بینشون بوده اما وقتی اومد چه از کجا فهمیدن از کجا میفهمه وقتی میبینی اینقدر حرفاش متینه حرفاش حساب و کتاب داره این شخصیتش برجسته است اینقدر اخلاقیه آدم علم پیدا می‌کنه که کتاب پس باید محتوای قرآن دیدید دیدید چقدر قشنگه خوب پس شناختی که ضرورتاً همین که میگم اوصاف اضافه نکنیم برای اینه هیچی اضافه نکن همین که اضافه کردی خوب میگی تو سنت شون یک راه عرض میکنم برای اینکه یه جاهایی اومدن گفتن که آقایون کتاب ها زیاده که گفته بودن که مثلاً یه خال پشت کمر اون کسیه که میاد و مثلا هر کی اومده دای پیغمبری بکنی بکنه لختش بکنم ببینم خال هست یا این چیزا چیه الان عرض میکنم ولی فعلا بگین اصلا میتونه یه امر آسان صحبت از کتاب نباشه اوصاف هم اضافه نکن یه چیزی که اضافه کردی اون موقع میدونستن و دنبال چه وصفی بودند ویژگی بودن اون وقت یکی هم میاد میگه که حال داشته یکی هم میاد میگه اصلاً داستان‌هایی داریم که میگه تو اون کتابشون اومده بود که دنداناش چه جوریه که چه جوریه چیزایی که مثلاً عرقش موی مشک میده که چیزایی که خنده‌دار و آوردن آلمان ها آوردن تو کتاب خودمون خیلی چیزهای دیگه مثلا این نه نه این چیزها منتظر بودند که اینجا یه پیامبری بیاد بعد اومد فهمید که این همونیه که منتظرش بودند دنبالش بگردیم لازم نیست دیدن که این آدم صفیه اخلاقشو تا الان که دیده بودن تا ۴۰ سالگی دیدن هیچ بدی ازش ندیدن الانم دیدن حرفاش حرفای حسابی می‌کنه که این نمیتونه شناختن یعنی اینجوری شناختن نه اینکه پشت قمرشو دیدن که خال اینا رو شناخت قرآن وقتی میاد فرض کنیم یک کسی میاد یک کسی هست این یهودی ها منتظرن که یه پیامبری بیاد یه نفر اومد این کتاب آیات قرآن را هم خواند براشون دیدن که نه اینا نمیتونه کتاب زمینی باشه از آدم مثلا درس کتاب کتاب خیلی ساده باشه یه چیز شفاهی شما سوال کردید حالا یک بعد دیگرش را می‌خوام بگم می‌خوام بگم که نه میتونه هم تو کتاب باشه میتونه هم مقصود اینه که در کتابتون بود و شما منتظرش بودید شما یهودی ها چرا در صفر تثنیه باب ۱۸ اومده دوبار یکی یه جاش میگی تثنیه صفر تثنیه باب ۱۸ صفر تصنیه باب ۱۸ میگه نبی مانند من چی میگه حضرت موسی نبی من از میان برادران شما بر خواهد خواست او را بشنوید از او اطاعت کنید نبی از نبی نبی مانند من از میان برادران به دو صورت مختلف دو بار اومده قضیه مانند من نه بگیم مانند موسی نبی مانند من یعنی چی حد داره چی داره احکام چیزی دیگه پیامبریش مثل منه که هر کسی نمیگه نبوتش مثل منه نه مثلا وزنشو قدشو رنگ موی شد ولی نکته مهم اینه که از میان برادران شما بر خواهد خواست چرا گفته چرا نگفته در میان شما القاعده اگر میخواست بگه از میان داره با کی حرف میزنه با قوم اسرائیل داره حرف میزنه باید بگه در میان شما هر چند آینده است قطعا ولی چرا نمیگه در شما یعنی قوم اسرائیل تازه اگه بخواد اشاره به آینده بکنه اشاره به عرض کنم خدمتتون که باید بگه در میان فرزندان شما در میان فرزندان شما باید بگه نباید بگه در میان عرض کنم خدمت شما فرزند نسل های آینده در میان فرزندان شما نباید بگه در میان برادران شما این مسئله پس برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل برادران یعنی غیر از قوم اسرائیل چون یا باید بگه در میان شما در میان فرزندان شما نسل شما ولی میگه در میان برادران شما درست شد پس باید بیرون قوم اسرائیل باشه خب حالا وقتی ما تورات را میخونیم یک چیز جالبی هست و اون اینکه از حضرت ابراهیم به این طرف هر گروهی که جدا میشه از این شجره دشمن با قوم تنها یک نفر کیه دشمن قوم اسرائیل نیست و تاییدم شده و تعریف هم ازش شده اونم اسماعیل بعد از ببینید ابراهیم دو فرزند داره یکی اسماعیل یکی اسحاق پس ما یه بنی اسماعیل داریم یک بنی اسحاق که فرزند اسحاق کیه یعقوب جالبه که حالا این جالبه که خود اسحاق هم یکی ایسو یکی یعقوب نسل عیسو و نسل یعقوب دشمن همدیگر هستند یعنی قراره تا روز قیامت با هم جنگ کنند قراره کهدشمن همدیگر باشند چون ایسو یعنی در واقع یعقوب حق نخستزادگی را از ایسو دوقلو بودن دوقلو بودن ولی فرزندان اسحاق دوقلو بودن ولی دقیقه بزرگتر مثلا اول متولد شده اون وقت حق نخست زادگی مال او بوده ولی یعقوب با کلک گرفته مطابق تورات با کلک اون را گرفته به همین خاطر دشمنی بین این دوتا هست تنها گروهی که تو مثلاً تو همون تورات اومده که تو صفر پیدایش آمده که وقتی میگه اسماعیل را ببر میگه که من نسلی که گفتم بله اون نسلی که گفتم عکس به وجود میارم چرا اینجوری شد حضرت ابراهیم اول خداوند اسماعیل نوشته حدوداً ۸۶ سالش بود که خداوند اسماعیل را بهش داد بعد صد سالش که شد و سارا هم یا سارق هم ۹۰ سالش بود ۱۰ سال فاصله داشتند ۹۰ سالش بود خدا اسحاق را بهشون داد ۱۴ سال اسماعیل مطابق تورات بزرگتر بعد میگه که دو تا نکته به وجود اومد یکی اینکه یه اسماعیل اسحاق را این مسئله حالا من نمی‌دونم بچه ۱۴ ساله بچه ۱۴ سال فاصله چه جوری اذیت دو سال یه سال نادرست ۱۴ سال میگه اذیت میکرد اذیت میکرد اذیت میکردن ۱۲ تا برادر ۱۱ تا برادر اون یکی برادر کوچولو رو میندازن تو چاه و یه جورایی بودن فرزندان انبیا همیشه همیشه این آقازاده‌ها مشکلاتی داشتند به هر حال میگه که اسماعیل اسحاق را اذیت میکرد یه چیز دیگه هم رخ داده بود و اون اینکه هاجر میگه کنیز بود و سارا وقتی بچه دار نمیشه بخشید به ابراهیم و وقتی این هاجر بچه دار شد یه مقدار به اصطلاح سارا اربابش بود که وقتی بچه دار شد یه مقداری دیگه آره دیگه خیلی حرمت نگه نداشت مثلا زیر بار خداوند به ابراهیم سارا میگه که باید ببرین زن و بچه را اینجا پیش من ببرش خدا هم میگه ببرشون بعد این همینجا میگه اون نسل بزرگی که وعده داده از این اسماعیل نیستا از اسحاق اما از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میاره بد نمیگه میگه از اینم برات یه نسل بزرگی به وجود میارن بعدم وقتی از اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست تو صفر پیدایش از نسل اسماعیل ۱۲ تا رئیس بر خواهد خواست چیزی نیفتادی قاعدتا اول باری که اونجا اینا خوندن داشتم میخوندم همین که گفت از نسل اسماعیل دوازده رئیس برخورد با خودم گفتم دیگه یافتم دیگه واقعا ۱۲ ریز اسماعیل آدم‌های مهمی‌ان آدمای خوبی‌ان تعریف داره میکنه از رئیسان بعد عرض کنم خدمتتون که ۱۲ تا رئیس میگه بر خواهد خواست من گفتم یافتم خوب شد خوب آدرس نوشتم و دیدم ثبتش کردم فیشش کردم خیلی جالب بعد ادامه دادم دیدم دو صفحه بعد گفته که آره او ۱۲ که گفتم برخاستن یکیش این بود یکیش این بود حالا یه نکته جالب براتون بگم تو کتاب‌ها کسانی که میخوان ائمه رو تورات پیدا بکنند این قسمتشو میگن قسمت دومشو نمی‌کرد اون قسمت اول میاره اون قسمت ۱۲ قدیم بود ولی همه صحبتم اینه خواستم این نکته این را بگم با اینکه اینا بحث های حاشیه ربطی به ترجمه نداره ربطی ولی به هر حال فهم مهمه ولی میتونه من وقتی تورات را میخونم میبینم که نسل اسماعیل محترمند دشمن نسل اسحاق نیستند اصلا اصلن صحبت از دشمن نیست بلکه میگه ابراهیم میگه نه از اینم برات به وجود میارن ۱۲ رئیس بزرگی به وجود میارن بین بقیه رو وقتی اونایی که جدا شدن تا اون موقعی که قوم اسرائیل یعقوب تا یعقوب همه دشمن گروهی که بینشون دشمنی نیست و اسماعیله تو خود تورات بنابراین یک نکته‌ای که می‌خوام عرض بکنم خدمتتون اگر گفت از میان برادران شما بر خواهد خواست تنها گروهی که باقی میمونه کدوم گروه و اسماعیل اگر قرار شد غیر قوم برادرم خطاب بشه برادر رابطه برادران شما یعنی غیر قوم اسرائیل و بنابراین میمونه بنی اسماعیل اگر کسی و از تورات برداشت کرده باشه که یک پیامبری تو نسل اسماعیل قراره به وجود من اگر بودم اون زمان همین تو ذهنم میومد من از همین باب ۱۸ اومده با توجه به داستان را که میخونیم که تنها گروهی که با احترام ازشون یاد شده فرزندان اسماعیل هستند پس میگیم که خلاصه باید خوب حالا مگر اینکه شما چرا این‌ها حضرت عیسی شاید بوده مقصود چرا میگی حضرت عیسی تو بنی اسماعیل اسحاق از قوم اسرائیل بوده حضرت عیسی ترس اگه یعقوبی بخواد منتظر مونده باشه باید تو قوم اسماعیل یک کسی را منتظرش باشه و بنابراین عجیب نیست که بر اساس همین که تو صفر تثنیه باب هجده آمده کسی اومده باشه حجاز چون بنی اسماعیل حجاز بودن و اینجا منتظر اومدن یک پیامبری باشه بنی اسرائیل بنی اسرائیل یعنی یعقوب اسرائیل یعنی یعقوب اسماعیل یعنی حضرت اسماعیل که فرزند ابراهیم خوب بنابراین من اگر باشم اگر واقعا ببینید ذهنیت را کنار بگذاریم واقعا به جایی هم برسیم یک آیه ببینیم که نمیفهمم میگم اینو نمیدونم نمیفهمم میزارمش توی گنجه ولی اول که من اینجوری اومدم که ممکنه شفاهی بود ولی اگر شفاهی هم نبوده باشه اگر من قبل از پیامبر اسلام بودم و همین تورات را می‌خوندن و بهش باور داشتم همین تورات موجود را میگفتن که باید یه پیامبری تو نسل اسماعیل به وجود بیاد این تورا دلالت میکنه یه پیامبر تو نسل اسماعیل به وجود کی به وجود نمیاد همین انتظارشو می‌ بعدم من گفتم که علامت و اینا صحبتش نیست که صحبت اینه که یک کسری اومده ادعای پیغمبری کرد از نسل اسماعیل هم واقعاً آدم خوبی بود هم حرفاش خوب بود هم کتابش چی بود همه چی به اصطلاح سر جای خودش من نمیدونم آیه براتون روشن کاملا میخوام بگم پس این آیه هیچ دفاعی لازم نداره که کسی دفاع بکنه به این شکلی که میگه اولا نمیگه تو کتاب آمده اگر کسی بگوید توی کتاب آمده به این معنای حالا که این نکته رو گفتم یه چیز اضافه بکنم بعد جاهای دیگه چون فاصله میفته تو آیات و اینا من در همین ناحیه را چرا یهودی‌ها هم مسیحی‌ها هم باید منتظر باشند یهودیا بود این خطابش یهودیا بود اما چرا مسیحی ها هم باید منتظر یه پیامبری باشند در انجیل یوحنا باب آخر میگه یا معذرت می‌خوام بابش را یادم رفت که الان دقیقاً کدوم بود شاید با پای اولش بود شاید باب اول بود یا دوم اینجوری نه آخر نه میگه که حضرت آره آخر که قطعاً نمی‌تونه باشه وقتی حضرت یحیی ظهور کرد حضرت یحیی مطابق اناجیل شش ماه بزرگتر از حضرت عیسی مادرش هم فامیل با حضرت مریم یساباط دختر خاله همچین نسبتی دارند علی سابات پدرش زکریا مادرشو اونجا میگه خودمون همون علی اصحابات انگلیسی شده همون الیزابت الیزابت به اصطلاح فامیل بود با حضرت مریم و حضرت یح شش حدودا یک اندکی بزرگتر بود عرض کنم که عالمان یهود میان پیش یحی میگن آیا تو مسیح هستی تعبیرش اینه تو آن نبی هستی میگه نه اون نیست چی شما متوجه شدید عالمان یهود منتظر دو نفر بودند چون یه بار سوال کردن گفتن آیا تو مسیح هستی گفت نه بعد دوباره پرسید آیا تو آن نبی هستی همه مفسران مسیحی گفتن آن نبی اون زمان خیلی مطرح بوده که می‌گفتند آن نبی کدام نبی صفر تثنیه باب ۱۸ اومدهنبی مانند یهودیای زمان حضرت عیسی منتظر دو نفر بودند یک مسیح یکی آن نبی شاهدش همینه که به حضرت عیسی مسیح هستی چی ثابت میکنه یهودیا اشتباه کردن خیال میکردن این دوتا دوتا خیال می‌کردن دو نفر باید بیان نمیدونستم که یکیه اشتباه می‌کردن شما فوری جواب می‌دید گیرم آلمان یهود اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که باید از این اشتباه بزرگ درشون بیاره که حضرت احیا تقریب کرده اشتباهشونو عالمان اشتباه می‌کردن حضرت یحیی که اشتباه نمیکرد نمیتونی بگی چون از جریان پیامبر میدونید مسیحیا احترام قائلن و میگن شهیدم شد عالمان یهود اشتباه کردند حضرت یحیی چرا اشتباه تایید کرد یه ماجرای دیگم اومده یه جا یه جایی حضرت عیسی یه معجزه کرد یه کار خارق العاده انجام مردم دو دسته شدن یک طرف میگفتن که این مسیح یک طرف میگفتن آن نبی است مسیح نیست آن نبی است اصطلاحا بهش میگن اجماع مرکب یعنی هر دوتاشون یه چیز را قبول داشتند و اون این چیه که نه عیسی غیر از آن مسیح غیر از آن نبی یک دسته پیدا نشدن این وسط بگن که این دعوا چیه که میکنید مسیح همون نبیه نه نه جمعیت نصفشون میگفتن نه نصف دیگشون میگفتند ها من یه خاطره تو بچگیم با پسر عمم یک صبح تا ظهر با هم بحث میکردیم خیلی بچه کوچیک بودیم یه آقای فامیلون مثلا پسرخاله پدر و اینا ما بود من میگفتم که این اسمش حسن زبیده است پسر عمم میگفت نه این حسن رجب علی صبح تا ظهر ما بحث با هم داشتیم تا بالاخره ظهر دعوامون رفتیم آره پدرش رجب علی مادر ما تو خونه ما میگن زبیده بیشتر تو خونه اونها رجب علی بیشتر چی شده بود در یک روز بحث نصف روز ما بحث اینگونه داشتیم که حسن فوت کرده اصلا پسر خاله پدرمون عرض کنم خدمتتون بنابراین اجماع مرکبشون اینه که پس یهودیا اونایی که زمان حضرت عیسی بودند همه حتی زمان حضرت عیسی بعد از اینکه حضرت عیسی آمده معجزه کرده باز هم دو دست اند یعنی یعنی همه شون اعتقاد دارن که دو کس باید بیاد یکی مسیح یکی آن نبی بنابراین مسیحی ها هم باید منتظر مسیر آمد باید منتظر آن نبی نقطه‌ای عرض کنم خدمتتون که بعد از موسی بعد از عیسی که ۶۰۰ سال این خیلی سرراست ۶۰۰ سال منتظر به همون معنا که شما ۱۴۰۰ ساله ۱۳۰۰ ساله چطور شما هزار و مثلا ۲۰۰ سال فاصله که تو قرآن فطرت من الرسول این تعبیر قرآن اما حضرت تاریخ میگه ۶۰۰ سال اما مثلا روایت داریم که میگه ۵۰۰ سال که دیگه صد سال اختلاف بین یه روایت و تاریخ تاریخ درسته و روایت ها ولی حدود ۶۰۰ سال قبل از اسلام یعنی ۱۱۰ میلادی مبعث مبعث پیامبر ۶۱۰ میلادی تولد پیامبر ۵۷۰ میلادی ۱۷۰ میلادی ولی حضرت عیسی را فرمود عدد موسی چقدر ۱۳۰۰ قبل از یعنی ۱۳۰۰ را اضافه کن به ۶۰۰ میشود ۱۹۰۰ سال قبل از یعنی پس مسئله انتظار ۱۹۰۰ سال انتظار که تازه پیامبر اسلام ظهور کنه حضرت موسی ۱۹۰۰ سال قبل از پیامبر اسلام بوده باشه ولی مواظب باش که بیرون نگید که اینجا طوری نیست ولی بیرون اینجا معنیش اینه که چون ۱۲۰۰ سال مثلاً غیبت امام زمان گذشته اومد حق داره که می‌خواد انکارش باشه من خوب باشه اینجا بگو بیرون حالا اون کسی که بحث کنیم یک کسری هست یه جایی هست منتظر هست اعتقاد داره که اینجا یه پیام خواهد آمد پیامبر آمد ولی آمدنش مهم نیست مهم اینه که حرفاشو که زد کتاب گفت زندگیشو که دیدن اخلاق و کردارشو که دیدن دیدن اینا آدم حسابی هست کتابشم کتاب حسابی هست نمیتونی زمینی باشه پس یقین کردن که این همونیه که بشارتش داده شده بود بازم حق دارن این کارش کنم نتیجه سوال گذاشته باشه شما منتظر بودید حالا اومد یقینم کرده که این کتاب کتاب خداست چیزی از انقلاب میگین همشو مجموعه‌شون چیزایی که نقل میشه حق دارن قبول نکنن او یه حرف دیگری امام زمان میاد اولین کاری که میکنه همه مردم جهان را مجبور میکنه که مسلمان بشه شمشیرش از شرق و غرب فقط گردن میزنه و اینا ضد قرآن یعنی اگه این کارا رو میاد امام زمان میکنه به قرآن عمل نمیکنه خیلی چیزها است آره حرف های کسی که منتظرش هستی اینقدر افسانه‌ایش و توجه نمی‌کنی که یه چیزی که داری بهش میگی صریحا ضد قرآن امام زمان قرآن زیر پا بگذاره مگه میتونه قرآن ۱۰۰ تا بیش از ۱۰۰ آیه از قرآن میگه تحمیل دین جایز نیست به همه دنیا ضد قرآن ضد قرآن عمل میکنه از نظر من بیش از ۱۰۰ آیه بیش از ۱۰۰ آیه این لا اکراه فی الدین یک ها مثلا عرض کنم خدمتتون که این تعبیر را ببینید انما علیک البلاق فقط و فقط وظیفه تو کاری نداشته باشه کسی ایمان میاره یا ایمان برای اینکه این خصوص ۱۱ بار اومده و انما انت مذکر علیهم السلام حدود من توی مقاله خواستید میتونید تو اینترنت ناسازگاری تحمیل دین با آیات قرآن مجید توی مجله به نام پرتو وحی که الان چاپ نمیشه ولی تعدادش چاپ شده شاید تو اینترنت هم بتونید پیدا بکنید پرتاب وحی بود اسم اون مقاله مجله دانشگاه مفید چاپ میشد اونجا چاپ شده و نشون دادم که تو صد تا آیه که تو ۶۰ تا سوره تقریبا پراکندن ها بعضی معدنی بعدش مکی چی به حرف آمده خوب فکر کنم دیگه ببخشید دوتا کتاب داره الان اونم نه تورات یک کتابش عهد قدیم اسمش که اونا نمیگن نه دقت قدیم مسیحیا بهش میگن عهد قدیم عهد قدیم مثلا حدود ۳۹ تا کتابه که ۵ تا کتاب اولش توراته بقیه‌اش کتاب‌های دیگره. مثل مثلاً اون کتابی که ما بهش میگیم زبور اونا میگن مزامیر مزامیر پس ای یکی بهش میگن کتاب، خود یهودیا اصطلاح دارند بهش میگن تنخ یا تنت بین خ و ک مخففه چون میگن کتاب عهد قدیم سه بخشه تورات نبییم یعنی کتاب انبیا کتوبین یعنی نوشته ها تنک این حرف اول این سه تاست تورات اصطلاح خودمون را غیر از این غیر از که گاهیم بهش میگن کتاب مقدس ابراهیم کتاب مقدسین یک کتاب دیگری دارند به نام تلمود خیلی بزرگه خیلی عظیمه ترجمه نشده به فارسی تلمود خیلی عظیمه تقریبا حکم روایات ما را دارد تقریبا ها تقریبا منتها با این تفاوت که ما بحارالانوار را خودمون قبول داریم که قسمت عمدش سند و اینها نداره ولی اونها کل تلمود را معتبر می‌دونن کل تلمود رو معتبر می‌دونن درجه دو تقریبا میگن تفسیر کتاب مقدس هست. کتاب بخشی بخشی از یک کتاب ۵ سفر کتاب اول عهد قدیم توراته. باشه برای جلسه جمعه که بشنوند