اعتدال و میانهروی
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از اموری که خداوند به پیامبر دستور میده و در واقع صفت اخلاقی فوق العاده مهمی است اعتدال و میانه روی هست خود صفت اعتدال هم عقلا گفتن مثلاً کسایی که در مورد اخلاق بحث کردن از ارسطو و به این طرف این قضیه اعتدال را روش تکیه کردند مثلاً قوهای که ما داریم یک قوه ما قوه مثلاً غضبیه است که ما میخواهیم دفع ناملایمات بکنیم اون چیزایی که برامون مناسب نیست دفع بکنیم اون وقت یک وقت حالت افراط به خودمون میگیریم سالم ظالم میشویم یک وقت تفریط میگیریم یعنی ظلم بهمون میشه و دفاع نمیکنه از خودمون جایی که باید دفاع کنیم حد وسط مثلا عدالت است عدالت حد وسط بین این حد وسط در بسیاری از جاها این به اصطلاح به کار میاد همچنین توی قوه داریم به نام قوه شهویه جذب ملایمات چیزای که دوست داریم یک افراط داریم یک تفریط داریم مثلا شرح افلاطشه تفریطش یک کلمه است که ولی حد وسطش عفت حد وسط میگویند عفت قوه شهویه مثلا خب پس این کلمه حد وسط بحث شده و ما همینطور که بین خودمون معروفه و توی مثلا روایات مون هم اومده امام علی علیه السلام می فرماید که جاهل انسان نابخرد کلمه جاهل هر جا تو روایت در مقابل دانشمند نیست ها جان جاهل در مقابل عاقل روایات و اینها مثلا توی کافی یک بخشی داریم تحت عنوان کتاب العقل و الجهر عقل و جهل روبروی همدیگر قرار گرفتند جهل اینجا یعنی نابخرد نابخرد در مقابل خرد مردم هم به کار میبرند مثلا اگه دیده باشید میگن مثلا نمیدونم جوان و جاهل جوونه و جاهل نمیگن مقصود علمش کمه ها علمش چه بسا بیشتر از اون علم مدرسه رفته و نرفته این دانستنی ها رو بیشتر میدونه ولی چون پختگی نداره عمل نابخردانه انجام میده جه پس یعنی اون وقت امام علی می فرماید جاهل یعنی نابخرد یا افراط میکنه یا افراط میکنه یا تفریط میکنه من دیگه اصلاً نمیخوام نام ببرم شما شاید چهرههایی رو تو عالم سیاست دیده باشید که اون طرف که هست افراطه موضعشه که عوض میکنه این طرف هم باز یعنی حد اعتدالی نمیتونه برای خودش رعایت کنه که اگر مثلا اصولگرا بود اصولگرای افراطی اگه شد اصلاح طلب اصلاح طلب افراطی یا تفریطی یعنی یک امام علی می فرماید آدم نابخرد یا افراط میکنه یا تفریط میکنه یا کوتاهی میکنه تو وظیفه اش یا زیاده روی میکنه اعتدال نداره پس نابخردی طبق این فرمایش امام علی مساویست با عدم اعتدال آدم نابخرد اعتدال نداره افراطی یا افراط و این بحث پس اعتدال مسئله مهمی است و از مجموع در قرآن مجید برمیاد که از چیزی آنچه که در مورد پیامبر بیان شده گاهی خداوند دستور میده و گاهی توصیف میکنه شخصیت پیامبر در زندگیش اعتدال یعنی چی شما کاریکاتور که دیدید اصلا چرا کاریکاتور خنده داره کار کاتور چرا خنده داره چیشه یعنی یه چیزی از حد طبیعیش خارج شده مثلاً حالا هر کسی را کاریکاتورشو میکشن نگاه میکنن ببینن کجای قیافش بینیش گنده است این بینیشو نیم متر میکشه ولی یه ذره گنده است یه ذره بزرگ بینی ولی خیلی بزرگ میکشه این خنده دار شدن مال اینه که یک عضوی از حالت طبیعی خارج میشه یا زیاد بزرگ میشه زیاد کوچک میشه یا کوچک اش میکنیم یا بزرگش میکنیم این چهره میشود خنده دار کل دینم ممکنه این حالت کاریکاتوری بهش دست بده دینداری هم ممکنه حالت کاریکاتوری بهش دست بده زندگی هم ممکنه کاریکاتوریت بهش دست بده یعنی چه یک چیزی بشه همه زندگی آدم این فرقی نداره چه چیزی بشه همه زندگی آدم نماز بشه همه زندگی آدم خب نماز که شد اون موقع زندگیتو از کجا اداره می کنی خرج زن و بچه رو از کجا میدی خرج خودت از کجا میاری باید همین جا باید من حالا میخوام اشاره هم بکنم این حرفا رو کلش را کنار بگذاریم که نمیدونم امام سجاد چقدر نماز میخونده و فلان امام چقدر قرآن میخونده و شب ختم میکرده قرآن را فلان و اینها و امام سجاد شب تا صبح نماز میخوند صبح میخوابیده صبح تا شب میخوابیده شب امامت میکرده امامت حداقل امامت کی تبلیغ دین میکردی ربط داشتی بیدار شدی هزار رکعت نماز هزار رکعت نماز که نمیشه ده ساعت خورد ۱ ۰۰۰ رکعت نماز یعنی هزار دقیقه بخونیم هزار دقیقه خب اونقت ۱۰۰۰ دقیقه یعنی ۱۰ ساعتش میشه ۶۰۰ دقیقه مثلاً میشه ۱۵ ساعت ۱۵ ساعت مجازات که شب نمیشه کارش بکنی که حالا تونستی بخونی صبح خوابت میاد که صبح بخوابی اون وقت زندگیت از کجا تامین میکنی امامتتو کجا انجام میدی چه جوری میکنی رسیده کی تربیت میکنی بازی کنی با بچه بچه رو باید ببری پارک بچه رو باید ببری همه این چیزا باید تو زندگیت باشه میخوام بگم تمام اون چیزا حالا فرق هم نداره که میشه ختم کنی قرآن را نمیشه خوب یگه سریع ترین نوع خواندن اینها که دیدیم یک جز قرآن نیم ساعت میشه خوند سریع البته من نمیتونم سریع بخونم من مطالعه سریع نمیتونم کندم خیلی ولی اونایی که تو میخونن نیم ساعت نیم ساعت خوب نیم ساعت کسی جز اش میشه ۱۵ ساعت که صبح چیکار میکرده صبح چه کار میکرده خیلی مسئله است دیگه اگه پیامبر اینگونه بوده که فقط یکی از ابعاد زندگی را بهش توجه داشته این دیگه نمیتونه الگو و اسوه ما باشه که و لقد کان لکم فی رسول الله حسنه پیامبر که فقط نماز میخونده پیامبر که فقط جهاد میکرد حالا حتی پیامبر کانادا علم بیاموزه دانش بیاموزید حتی جالبه من یه نکته بگم این دیگه تجربه شخصی ما دارم میگم مطالعه خیلی چیز خوبیه ها مطالعه کتاب خوندن ولی چقدر چقدر مطالعه باید کرد ا دانشجو که بودیم میگفتن یه استادی یکی از اساتید مشهور و الان تهران روزانه ۱۵ ساعت ۱۶ ساعت مطالعه میکنه فوق العاده چون همانطور که غذا را باید هضم بکنی که جز بدن خودت بشه تابی را هم که مطالعه میکنی باید هضم کنی مال خودت بشه مال خودت بشه اگرنه تبدیل میشه به انباری آخرش اینه که میشه انباری مطالب هیچی هم نمیشه هر چقدر هم بدونه مجموعه علوم این میشه اینها آخرش اینجا جمع میشه فلان و فلان و فلان ۱۰۰ نفر اینا رو گفتن آخرش این جمع میشه ولی یه جمله خودت چی میگی ا صدها هزارها ساعت مطالعهام پشت سر هم معنیش این نیست که یه جمله خودت داری یه جمله خودت داری یا رو یک نظری به نتیجه رسیده باشی که آقا این درست میگه صرفا میشه وقت زیاد نه باید همون مطالعه هم حتما کسی که مطالعه میکنه باید جا برای فکر باز بگذارد مطالعه صرف نکنه فکرم بکنه فکر بکنه چه خونده و تا یه مطلب نکرده خلاصه ازش عبور نکنه وگرنه تبدیل میشود به انباری تبدیل میشود به انباری اینجاست که میخوام بگم ببین یه مثال خیلی دارم کار خیلی پسندیدم به ما خیلی تعریف میکردن که فلان استاد اینجوریه اون وقت یکی از لوازمش اینه آدمی که فقط میخونه و فکر نمیکنه یکی از لوازمش اینه که هر روز یک دیدگاه داره آدم اینجوری هر روز یک دیدگاه دیدگاه عوض میشه مثلاً تو دوره عمرش ۱۰ دوره داشته اندیشه هاش عوض شده این مال اینه که اون موقع که خوب میخونه فکر اندازه کافی نمیکنه اگر طرف فکر بکنه اندازه کافی ببین من یک مثالی که زدم مثال کاملا خوب مطالعه که اینقدر خوبه خودم من تو پنج سال مطالعه چند بوده در بهترین حالت ۱۰ ساعت هم قدم میزدم راه میرفتم من اینقدر راه میرفتم که یه وقتی استاد مسخره میکرد استاد آمریکایی داشتیم من داشتم سمینار میدادم و گفتم آره من این موضوع را مطالعه کردم و قدم زدم اینقدر قدم زدم بعد دیدم که نظر ایشون مثلا اینه که حالا شوخی گفت که آره منم قدم نزدم ولی مثلا عرض کنم خدمتتون که خیلی مهمه میخوام بگم اگر مطالعه میکنیم بیش از مطالعه باید فکر بکنیم که تبدیل به انباری نشه کارخونه بشیم کارخونه که مواد مواد اولیه هر چقدر درجه یک یک زیاد هم بیاری تو کارخونه چیزی از اونور بیرون نمیده باید این کارخونه بتونه مواد اولیه رو تبدیل کنه به شکلی بهش بده امور دیگر هم همین من یه مثال زدم چون معمولا نیست که تعریف میکنن از کسی زیاد مطالعه میکنه من تعریف نمیکنم از کسی که زیاد مطالعه میکنه چون حتما بیش از مطالعه باید کرد تا هضم کنی مطلب را البته این هضم با هضم غذا فرق داره ها اون نوشابه میتونه کمک کنه ولی این نوشابه نه کمک نمیتونه بکنه و بالاخره باید چاره ای نداریم که بکنیم به هر حال ببینید یکی از نمونه هایی که خداوند به پیامبر دستور میده و دستور مهمیه و نمونه اعتدال یعنی دستور به بخشیدن مال که چیز خوبیه خیلی خوبه که به فقرا ببخشیم ولی اعتدال اعتدال بخشیدنم اعتدال و لا تجل یدک مغلو کنایه است دست تو به گردننت گره نزن و کنایه از اینکه هیچی نبخشی دست به گردنت یعنی خسیس باشی نکن نه به گردننت گره بزن و نه بازه باز نه اینجوری که هیچی ندی نه اینجوری که هرچی داری بدی ما به اصطلاح اون وقت که در نتیجه درمانده و چی بشی و افراط کردی در بخشیدن گدا میشی خب گردان میشی نمیتونی صبح میبخشم همه اموالمو و بعد میرم ها میشم سر چهارراه یه جایی حالا ما که قم حداقل یه جایی داریم که آدرس بدیم میگیم دم حرم جاش دم حرم مثلا فلان اومده بودم دو نفر سر جا دعواشون شده بود آخه جام مطلوبیت داره ها باشه رد میشدم یکیش به یکی میگفت مرتیکه گدا خودت خیلی سر جا بره گدایی دعواشون میکرد به او میگفت که مثلا گدا که اون مرکز شهر حساب و کتاب چی هست عرض کنم خدمتتون که تو بخشیدنم حد اعتدال حتی پیامبر یه آیه دیگر یه چیزی میفرماد که اون آیه خیلی این اعتدال به یه شکل دیگری بیان میکنه تو بخشیدن یسعلونک مافقون ازت میپرسند که چی چی ببخشیم فکر میکنی جواب چیه قول اول زیادی را ببخش ببخش یعنی به اندازه ضرورت زندگی تا مالکش نیست که ببخشید خرج بچه است مالکش بچه است نمیتونی نمیتونی حق نداری حتی خودت هم کار کردی دیگه واجب شرعی که هزینه بچه را تامین خانواده را مثلا هر کس است همین که کار کردی پول دست اوردی پول که دست آمد اون مقدارش که ضرورت خانواده است اصلا دیگه مالکش نیستی پیامبر میفرماید که خداوند که اعتدال را رعایت کن همین به همین تعبیر درباره عبادت هم میگه هیچ وقت هیچگاه نقل نشده و قرآن هم یک آیات اشاره میکنه که عبادت پیامبر طبیعی بوده ها اینکه پیامبر را کسی بگه دائم یک شعری داره بابا طاهر خوشا آنان که دائم در نمازند اتفاقی قرآن هم داره الذین هم فی صلات دائما صلات همینه قرآن مجید قرآن مجید کریم داریم اینا همش دارن نماز میخونن خب اصلاً یعنی چه قرآن میگه اونایی که تو نماز دائم هستن خیلی هی بگه کسی دائما داره نماز میخونه صلا خیلی آدم بدیه آدم همش داره نماز میخونه یعنی همه چیز دیگه هیچ وظیفه شما نداری تو زندگی غیر از این وظیفه ندارید بچه ها چی رسیدگی بکنی هم امورشونو غذا بهشون بدی چی بکنی خیلی چیزهای دیگه وظیفه داری یعنی چی یک حاشیه میخوام به قرآن بزنم دیگه قرآن دیگه قرآن که کردم که یه خورده جابجا کنیم که ما اگر مسیحی خواستن چیزی بگن نمیزنیم برای خودمون که خواستیم تعریفش کنیم دست یعنی چه بابا طاهر چرا میگه خوش آنان که دائم در نمازند که احتمالا برگرفته از همین آیه است صلات یعنی چی میدونی صلات یعنی دعا معنای لغویش دعا یعنی چه خان کلمه اش خواندن نخواستنا خواستن نه خواندن خواندن یعنی همون یاد خدا همون یاد خدا ذکر ذکر الله اکبر یاد خداست که مهمتره ها یاد خداست که مهمتره اونقت نماز اینجوری مثال بزنم خدمتتون که اگر کسی نتونست ایستاده نماز بخونه باید چه جوری نماز بخونه نشسته اگه نتونست نشسته خوابید اگه با لباس وضو توانست بگیره غسل تونست نشد لباس پاک شد اگه نشد اگر میتواند نشسته بخونه اگه نه خوابیده بخونه خوابیده و اینها را انجام بده و ذکر درسته ولی اگه اینم نتونست چی تو ذهنش فقط تو ذهنش فقط همینطور خوابیده نماز خونده یا نه این آدم یا باید غذا کنه اینجوری خوند اصل نماز اینه ها اصل نماز اینه ها روح نماز اینه ها که هیچ حالتی هم ترک نمیشه وقت نداریم که طرف بیهوش باشه بیا خواب باش یا بیهوش باش اصل نماز اینه درسته به این معنا به این معنا که عرض کردم یعنی یا میشه میشه دائما یعنی هر وقت بیداره به خدا توجه داره هر وقت خواب کس که هیچی ولی هر وقت بیداره توجه به مقصود اینه توجه داده به خدا تو همه حرکات و سکناتش خدا را یعنی هر کاری میخواد بکنه تو مغازه داره کاسبی میکنه ولی توجه به خدا داره و داره کاسبی میکنه کارگری میکنه برای مردم توجه به خدا داره و داره کارگری میکنه استاد داره تدریس میکنه ولی توجه به خدا داره و داره این صلات دائم یعنی این نه نماز میخونه نه نماز میخونه این کسی که اینجوریه دائما در حال نماز است نماز یعنی یاد خدا و یاد خدا یعنی توجه به خدا کسی میتونه در هر جملهای که میخواد بگه خدا رو در نظر بگیره هر حرکتی که میخواد بکنه خدا را در نظر بگیره خیلی هم عالی این دیگه تو این قسمتش دیگه نمیتونیم بگیم که افراط و تفریط معنی نمیده همش هم اگه یاد خدا اصلا باید باشه به این معنا اصلا باید باشه من یک جمله عرض بکنم این دستورهایی که تو دین آمده و حتی تو اخلاق برخی اصطلاحی که دارم به کار میبرم الان می خوام به کار ببرم این اصطلاح را از جناب دکتر سروش گرفتم این اصطلاحی که میخوام به کار ببرم جای دیگری ندیدم ایشون میگه بعضی از مثلا صفات اخلاقی خادم اند خویش مخدوم اند یعنی چی برخیش خدمتگذار صفات دیگهان برخیش مخدومن یعنی اصلاً میخوایم بهش خدمت بکنیم مغزش در خدمت صفات دیگره برخیش نه صفات دیگر در خدمتش هستن یعنی چه برخی شما انجام میدی که برسی به اون یکی اینکه انجام میدی که برسی به اون یک انجام این خادمه خدمتگزار خدمتگزار اون یکی فقط این کلمه این اصطلاح خادم و مخدوم را از جناب دکتر سروش گرفتم و این مال ایشونه خواستم بگم که ولی این قسمت بعدش دیگه این از خودم و دارم میگم نکته ببینید تو اون اعمال و ویژگی های و صفات اخلاقی که خادما تو اونجا افراط و تفریط راه داره اونایی که خادم ولی تو اونایی که مخدوماند افراط و تفریط دیگه راه نداره مثلاً شما نه گفته که نماز بخون روزه بگیر یه عبادات تا همشو گفته انجام بده که چی بشه چی حالا تعبیر آیه قرآن اینه اوایل سوره بقره آقای سوره بقره میگه یا ایها الناس بود خیلی عجیبه این فهم اینا یک کلیدی ای مردم بندگی کنید بندگی کنید به نسبت به خدایی که شما را خلق کرد و اونایی که قبل از شما بود خلق کرد بندگی کنید تا چی بشه تا متقین بشید این یک کس کلماتیه که یه آیاتیه که اینقدر بد معنا شده که عجیب و غریب همین الان اگه سوال از شما بکنم خب بندگی کنم خدا را میگه با یعنی پرهیزگار باشم دیگه را میگه بندگی کنید تا متقی بشید خب ما یعنی خود اینا عین تقواست که من که دارم نماز میخونم روزه میگیرم حتی عدالت بشید متقی شدن یک کلمه مادر هست تو مخدوم نماز بخون که متقی بشی روزه بگیری که چرا کت علیکم الصیام کما کتب علی الذین من قبلکم لعلکم تتقون تا متقیش درسته در مورد حج داریم که این شترایی که دارید میبرید اینا قربانی کل از شعائر خداونده هر وقت بردید و زمین زدید نام خدا را ببرید و بعد به چی بکنید و گوشتش را بخورید و بخورانید که اینا خیلی ظریف هم هستا تعبیر اینه گوشت این شترهایی که میکنید بخورید و بخورید هم به مسکین بخورید هم بخورانید خوبیه که خوراندن گوشت شتر به فقرا مسکین مساکین خیلی کار خوبیه ولی فوری آیه بعدی الله لحومها حواست باشه ها وشت و خونه شتره به خدا نمیرسه اینی که من دنبال شما حتی اون وقت که به فقیر دادی ولاکن حق اگه براتون تقوایی به وجود آورد ون به خدا میرسه خب حالا سوالم اینه حرفم اینه تقوا پرهیزگاری ترجمه نمیکنم غلطه نگه داشتن خود چون انسان باید تو قرآن باید خودشو نگه داره که سقوط نکنه تقوا یعنی خود را نگه داشتن تقویم در بهترین شکل و اندازه خلق کردیم برخی سقوط کردند ولی برخی نکردند تو مواظب باش که از اونایی باش که سقوط نکردن یعنی نگهدار تقوا یعنی تقوا تو قرآن یعنی حالا کار ندارم ولی حرفم اینه میخوام بگم تو این صفات او ویژگی ها اعمالی که خادم اند افراط و تفریط راه داره مواظب باید باش که زیادهروی نکنی نماز زیادی نخوند نه اندازه بخون روزم اندازه بگیر هر روز روزه نگیر که یه وقت لطمه بخوره یا کار نتونی بکنی یا هرچی یا عصبانی باشی تو خونه از خاطر گرسنگی مسئله است ها دیدید که گرما برق که میره چیز میرفتم غذا بگیرم بنده خدا شوخی داشتم امروز دیدم برق نبود با شاگرداش داره دعوا میکنه رفتم فردا کار داشتم دوباره اومدم بهش گفتم میدونی که دعوای دیروز علتش چی بود گفت نه دولت چی گفت برق نبود دعوای علتش این بود که برق نبود این شاگرد بدبخت هیچ گناهی نکرده بود شاگرد هیچ گناهی نکرده بود برق نبود گرمت بود آدمی که گرمش دعواش میاد آدمی که گرمشه آدمی که درد داره دعواش میاد آدمی که گرسنه است دعواش میاد به همین خاطر میگن حالا اینم داره وقتی گرسنه هستی قضاوت نکنا گرسنه هستی قضاوت نکن قضاوت ممنون برای قاضیا برو یه ساندویچی چیزی بخور و بعد بیا دو تا لقمه اونجا نون و پنیر هم هست و فلان وندی بکن و بعد بیا قضاوت بکن در حال گرسنگی آدم اعتدال نداره و اون وقت به ناحق چی میکنه خب اینا دارم به این جهت میخوام بگم که زیاده روی روزه ممکنه زیاده روی میکنی با زن و بچه ظلم میشه روزه باعث تقوا میشه یا نه بنا تقوای ایجاد کنه که تقوا یعنی چه ظلم بزن و بچه روزه ای ولی دیگه دستور میدی که همه کارها را بکن بکن روزم اون وقت فرمانروا میشی که لطفا همه چیز فلان نمیشه میخوای روزه بگیری این مثال های ملموس میزنم که ببینید این چیزهایی که مخدومه خادما اینها در معرض افراط و تفریط اند اینجا را مواظب باش که حدش رعایت کن ولی وقتی چند اندازه من متقی باشم چه اندازه متقی باشم هر چی میشه افراط معنی نمیده دیگه یا خوب میگیم این کارها را بکن تا عادل بشی صفت عدالت چه اندازه من عادل باشم آیا تو عدالتم افراط و تفریطه و عدالت ایشون افراط میکنه اصلاً معنی نمیده که عدالت که افراط معنی من نمیده که نه اگر چی باشه که از حد خارج بشه یا ظلمه ولی عدالت که هر چی باشه بهتر بنابراین اصول که جناب دکتر سروش اسمشم اصول مخدوم که از قرآن هم معلوم کاملا مثالی که زدم ببینید نماز را داره میگه روزه همه بندگی را همه بندگی در جهت چیه تقوا متقی شدن شدن یه آدم دیگه شدن یه آدم متفاوت شدن همه در خدمت اینن خود این دیگه افراط و تفریط نداره این دیگه هرچقدر بهتر میشه بهتر ولی اون چیزهایی که خادم اند برای رسیدن به او افراط و تفریط داره باید حد اعتدالو رعایت کنیم ما یه وظیفه توی زندگی نداریم ما وظایف مهمی زیادی داریم یک کار خوب نیست که ما موظفیم انجام بدیم خیلی کار خوب هست کار خوب زیاده کدوم شباهت انجام بدیم ببینید خیلی زیبا هم بیان کرده ها و البته یه مقدار سخت هم نیست ولی یه مقدار تحمل اول نگاهش میکنیم نماز که گفتم ولی من الان با سعی کردم با خود قرآن از جای دیگه هم استفاده نکردم با کمک خود قرآن گفتم الذین صلات یعنی چی با کمک خودمون قرآن یاد یعنی یاد خدا بودن و فلان خیلی به اصطلاح داریم که هم درباره اسلام اومده قرآن و هم تو خود قرآن در مورد تورات آمده و اون اینه اونی که در مورد قرآن آمده اینه تب او احسن ما اون تبعیت کنید از بهترین چیزهایی که به سوی شما نازل شده بهتر و بدتر دیگه یعنی چی تو آیاتی که برای ما نازل شده بهتر و بدتر داریم یعنی چه اصلا یعنی چی انتخاب کن خب همه دستور شماست که شما میگی همش دستور شما نیست این دیگه چرا به من میگی که شما بهترشو انتخاب کن بهترینی که بر شما نازل شده بهترینش انتخاب کن یکی از آیات که خیلی دعوا سرش شده ها همینه که گفتم خیلی دعوا شده که خب اینا چی معنی کنیم یعنی چه بهترین و بدتر دارم آیات قرآن آره اینجوریه قضیه که همین الانی که شما اینجا نشستی هر آنی توی زندگیت یه تکلیف متوجه نیستا خدا یه آیه نداره ها که تکلیف توشه میگه انفاق بکن میگه مطالعه بکن میگه نماز بخون میگه چی به زن و بچه رسیدگی بکن به فقرا رسیدگی بکن مطالعه آموزش بده تعلیم بده اصلا نمیشه شمرد نمیشه شمرد که همین لحظه چند تا تکلیف متوجه منه اون وقت خونه دینداری اینه که تو اون لحظه بتونی بهترین راه انتخاب کنی یه مبلغی داری یه پولی داری میخوای هم در راه خدا بدی راه های زیادیه ممکن است بعضی هاشان شما خیال میکنی خوبه داری چاه میکنی جلوی مردم ولی فکر میکنید در راه خدا داری میگی بعضی هاش خیلی همچین معلوم نیست که خوشایند خدا هم باشه بعضی هاش هم خوبه با این پولی که داری میتونی بری یه حج میتونی بری سفر عتبات کربلا چی میتونه قصد خداییش میتونی یه بیماری از مرگ نجات بدی همسایت در حال میتونی اون همسایهات که دخترشو میخواد شوهر بده و نداره و جهیزیه توش مونده موند میتونی به اون بدی که دست خدایی هم داره ها این پول دیگه کنار گذاشتی برای دینت ولی همینا کدوم یک از این دستورات انجام همش دستورات حالا یک تیکش هم اینه که بری مثلا پول بدی که ضریح امام را با طلا بسازند شما بده که اونجا بچسبونم من که البته نمیفهمم که وقتی یک بستگان ما میگه صلوات بفرستید و یه چیزی میخونن بر فلان صلوات بر همه ائمه رو میخونه اون وقت مثلا شاه قبح طلا صلوات بر شاه من نمیدونم طلا باشه چی به امام رضا اضافه میکنه اگر مثلا کاشی باشه یعنی خیلی امام رضا دیگه امام رضا نیست خودت طلا بودنش که خصوصیت داره چقدر تاثیر داره چه شنی به امام رضا میده امام رضا رو بالا میبره آقا پایین داری میاری طلا برای خودت مهمه خیال میکنی برای امام رضا مهمه یعنی درش میاریش در سطح خودت هیچی داری میاریش در سطح خودت با ارزش ترین چیز برای شما چیه طلا با ارزشترین چیز طلا امام رضا با این که من فکر کردم طلا امام رضا بالا میره با طلا و فلان و اینا خب کار ندارم کدوم یکی از اینا نه یه کار دیگر ده روز روضه خونی میکنم برای امام حسین و یه مبالغی نمیدونم شنیدید یا نه دیدید که گاهی مداحی ها تو بیزینس مداحی به اصطلاح مبالغی که رد و بدل میشه و اینها یک جورایی ها رقم عجیب و غریب گاهی از نگاه من این مصداقی که گفتم چاه میکنیم به نظر خودت پول در راه خدا دادی ولی چاه کندی برای اینکه دین را باید پول تو مقدار منحرف شد پولی که میتونستی در راه خوب بدی تونستی جانی کسی نجات بدی یه دختری را شوهر بدی یک بی خانه ای را خانه دار بکنی در چه راهی دادی خیال میکنه خیلی کار خوبی کردی که اومدی البته من اینو حالا نمیدونم این بدتر از اون طلا به نظر من این بدتر از طلا یعنی که بیایم و چون همین که این خرج را میکنی ناخواسته داری مداح را تبدیل میکنی به تئوریسین دینش بالا دیگه داره تبدیل میکنه به چی اون موقع دیگه باید بعدش هم عواقبش را بایستی او میشه کم کم بیان کننده دین که متاسفانه چون تو جامعه ای که نظام دینی داشته باشه همه جا من بحث ادیانی دارم میکنم جای خاصی نمیگم هرجا نظامش شده تو تاریخ نوشته ادیان مداحی یکی از چیزها که رونق میگیره ها خیلی رونق پیدا میکنه مداحیه مداحی میشه شغل اونم خیلی کاسبی مهم چون اون موقع حاکمان طلب میکنند مداحی را چون طلب میکنن مداحی را خود مداحی میشود یک حرفه بسیار ارزشمند به هر حال من میخوام ببخشید که حاشیه دارم میرم تو تمام اصول مخدوم ممکنه افراط بکنیم ولی جدا از این همین الان وظیفه ام چی بود این پولی که داشتم خواستم در راه خدا بدم بهترینش کدوم بود یعنی که تو این لحظه تشخیص بدی کدام یک از این دستورات که از طرف خدا آمده همش هم خوبه ها برید حج برید عمره برید زیارت برید به رسیدگی کنید به فقرا نه کدامش الان برای ما جامعه الان من مهمتره تشخیص این یعنی هنر دینداری یعنی هنر دین داریم که تشخیص بدی کدام مهمتره فوق العاده ارزشمند که اینو بتونه آدم تشخیص بده و نتونی تشخیص هر سال حج هر سال بهش بگم که تو هر سال حج میری یه چند تا مستمند هم رسیدگی کردی قدر ها گفت کس شبهایی که من خیلی مجبور شدم یکی از نزدیکان گاهی هم رقابت که میدونید تو اینطور چیزا وضعیت خاصی به هر حال دعوت بود سالگرد یکی از نزدیکان ما بود و بعد از مراسمی که بود شب یه جایی خیلی حواسم مجبور شدم چون میخواستم ماشین که برم مجبور شدم بمونم تهرانم ولی شب که رفتیم خوب این غذا اولا نگاه کردم دیدم غذایی که داده میشه محتاج ترین آدمی که یعنی بیش از همه محتاج به این غذا بود من بودم دلیلش این بود که مجرد بودم کسی ندارم غذا بپزم بشه احتیاط داشتم ببخشید آقای باجناقم خدمتتون که من یک نتیجه هیچ همه رو میشناختم هیچکدوم مبلغی که برای اون سالن برای اون غذا برای چی خرج شده بود اگه میخواستم بگم خب آقا با این غذا شما ۱۰۰۰۰ نفر را میتونستی سیر بکنی و اون موقع اونا محتاج بودن نا محتاج بودن به غذا و محتاج نبودم روز بعد برادرم زنگ زدم گفتم تونستی هضم کنی یا نه من که به اندازه کفتار گوشت خوردم بدون چهره های خرج میکنیم آخه چه خاصیتی داره که کسانی که اصلا نیاز ندارند شما جمعشون میکنی اصلاً نیاز به این غذا ندارن اون وقت غذای یک یک فلان و میگی و تو همین شهر گرسنم یه دونه اش یه دونه غذا را نه این غذا را میدادی به یک فقیر که نیاز داشته باشه قطعاً چون که هیچ ارزشی نداشت این که هیچ ارزشی نداره بگم فقیرش من بودم منم چون نتونسته بودم برم و شب شده بود و خواستم خیلی بیشتر میخوره عرض کنم خدمتتون که این وضعیت که بتونیم تشخیص حالا اینجا اعتدال خیلی مسئله است این جمله را من نقل کنم براتون یه استادی داشتیم که الان زنده است خدا حفظش کنه آقای طباطبایی مسئول مدرسه شهیدان استاد من بوده و اوایل طلبگی و ایشون اون روز استادش مرحوم آیت الله منتظری بود من تازه طلب شده بودم و اینها سال دوم سوم بودم استاد نقل میکرد از قول مرحوم آیت الله منتظری که ایشون فرموده بود اگر کسی امام جماعت یک مسجد باشد و ۲۰ سال همه وقت اول وقت سر نمازش حاضر شده باشه و نمازشو خونده باشه نماز جماعت خیلی کار خوبیه دیگه نظمه دیگه عالیه دیگه این که دیگه بد نیست که مرتب اومده به مردم منتظر شن آقای منتظر امام جماعت که ۲۰ سال مرتب اومده نماز اول وقت برای مردم خونده معادلش چرا برای این تو ۲۰ سال میگی میشه که یه چیز مهمتری پیش نیاد یه کسی باید برسونی دکتر یه چیزی که مهمتر از این آقا وقتی ۲۰ سال اومدی هر روز هیچ تکلیف دیگری را احساس نکرده که مهمتره این معنیش اینه که خود این مهراب بته خود این محراب بته بته خیلی کار خوب میکنی نه وگرنه باید اونجا تشخیص میدادی که اون تکلیف مهمتره امروز مردم نمازشونو فرادا بخونند آسمان در نمیاد من وظیفه ام اینه که الان یه کار دیگری را بکنم که به بیمارستان برسونم یکی رسیدگی بکنم یه چیزی باید تو ۲۰ سال پیش بیاد دیگه نمیشه ۲۰ سال ظهر من بیام یه بار یه چیزی پیش نیاد تعبیر ایشون بود که اگر یه امام جماعت اینجوری باشه نقل کرد من خودم نشنیدم از مرحوم آیت الله منتظری یعنی نقل میکرد که آیت الله منتظری فرموده بود که من یه همچین امام جماعتی را عادل نمیدونم چون باید حتما آدم اهم و مهم بکنه باید تکالیف متعددی متوجه آدمه و به اصطلاح نباید به هر حال عرض کنم که پیامبر خداوند اینجا بهش دستور میده در مال ولی پیامبر آیات دیگر نشون میده که در تمام اسراف نکن آقای چیزی ننویس من وقتی بلند شدی و خانم خواستم که ضرر نزنه به آقای امام و عرض کنم خدمتتون که خیلی مهمه اعتدالی که میگم اینه هر سال حج رفتن هنر یه بارش برو باغشم ببین چه کارهایی مهمتره یعنی نمونه اش میخوام بدونم آیت الله نجفی مرعشی در طول عمرش تنها مرجعیه که حاجی نشد نها مرجعی که حاجی نشده نماز استیجاری میخوندا ولی نماز میرفته کتاب ها را تو روستاها جاهای دیگر جوونیش با الاغ میرفته جمع میکرده هرجا یه کتابخونه درست کرده که مشهورترین کتابخونه توی قم هست جالبه ها اولویت خیلی مسئله است هر جا حاجی نشده کارم کرده به این سختی ولی ثمره عمرش شعری میخوند یک کس خیلی من خیلی قشنگ که میگفت که حاجی مکه همینجاست کعبه همینجاست خیلی من یادم رفته ولی شعر قشنگ بود و میخوند با خیلی زیبای کسی که نمیدونم کی بود خواننده خیلی قشنگ میخوند کعبه همین جاست حاجی خیلی نمیخواد من حرفم اینه که این حرکت حرفم سر اینه که به همون اندازه که حج میریم یه حجه مهمتری هم هست بغل خونت مهمتره حج یعنی قصد یعنی آهنگ خدا کردن یه روایت داریم از دو سه تا امام نقل شده قصد خدا کردن با دین مهمه با اعضا و جوارح تعبیر اینه یعنی واقعاً پیش خدا دل بره دل که رفت پیش خدا اون موقع میبینه که خدا چی میخواد الان دوست داره اون موقع دیگه افراط اون موقع هر سال حج نمیره اون موقع نمیگه فقط من باید نماز بخونم اون موقع نمیگه زندگیش میشه معتاده همه چیزش میشود سر جای خودش ما ائمه اطهار رو هم نسبت بهشون ندیم یا همه شب نماز میخوندن یا همه چی میکردند مثل ماها دن عادی هم نماز میخوندن بیشتر نباید خوابید باید خوابید پس که نمیخوابه صبح دیگه براش کار کنه خیلی وضعیت ببخشید خسته کردم خوب در خدمت دوستان هستیم که خانمم بود مشکل نداشت گاهی هم میبینم من میدونم دیگه این شاهد این هستند که من شیفته برگشتن از تهران هرچی بتونم گوش میدم برای من شجریان فقط میدونه دیگه ایشون شاهده که گاهی مجبور میشم رعایت بکنم برم خودم از شجریان سیر نمیشم حالا بنده خدا تنها رد شد متلکی بود متوجه نشدی هیچی همین بگو خودتی بفرمایید خسته نباشید استاد بالا بالا فکر کنم قطع خسته نباشید عرضم خدمت شما که سوال شاید کوتاه ازتون بپرسم یکی در مورد امور اختیار که در اختیار ما هستند یک میزان که تسلط داریم مثلا فرض بفرمایید عقل یا مثلا فرض بفرمایید ژنتیک مسائل دارید که شاید شما را از اعتدال خارج است یا مثلا همه انسان ها به یک میزان از عقلانیت برخوردار نیستند سوال من این هستش که اینجا اعتدال به چه معناست سوال دوم این هستش که شما فرمودید در صفات خادم ما نباید افراط بکنیم یا تفریط معنی پیدا نمیکنه اما در مختون چرا من سوالم این هستش که آیا تفکر صفات به نظرتون حالا به نظر صفات خادم است کردن درست نیست آیا پرسشگری سقراطی به معنای افراط در پرسشگری شک کردن اگر صفت خادم در نظر بگیریم که آدم همیشه پرسشگر باشد بله بسیار متشکر سوال های خوبی بود عقل انسان ها داده شده تنها چیزی که میگن آدما اختلاف سرش ندارن چون هر کسی ما قائل که به من بیش از همه کس داده شده ولی نه تعقل غیر از اخلاق تمام مواردی که مثلا توی روایت میگه کسی که عقل نداره دین نداره دین نداره نه یعنی مقصود اینجا استفاده نمیکنه کسی که تعقل نداره به هر حال من اینش را قبول دارم که قدرت تحلیل آدما متفاوت و البته وظیفه شان هم به اندازه همون قدرته شونه به همون اندازه که دارند این در مورد عقل اگر مقصود تعقل بازم تعقل از صفات خادمه خادمه تعقل میکنیم که چیزی را بفهمیم تعقل نمیکنیم که تعقل کرده باشیم که تعقل میکنیم که برسیم به یک حقیقت کشف بکنیم حقیقت یعنی چه از صبح تا شب بشینم تعقل بکنم فکر کنم زیاده روی اون وقت من حق پرستی کی بکنم که اون مقداری که برام کشف شده کی گردنش بزنم نه اون تعقلم همین مسئله در مورد تفکر بهترین کاره یه لحظه اش از ۶۰ سال عبادت بهتره همه شبانه روز من بشینم و تفکر فقط بکنم تفکر برای رسیدن به برای شناخت حقه و هدف یه چیز دیگری است که فقط میشود تفکر کردن نه خادم قبول دارم به همین معنا پرسشگری به همین معنا شک کردن اگه شک کردن برای شک کردن شک میکنم که شک کرده باشم که نه ولی شک میکنم که فکر بکنم و به جواب درست برسم خیلی هم ارزشمند خیلی هم ارزشمند البته من خودم یه نوع شکی هست که میگم اصلا باید تا آخر عمر با آدم باشه یه شکی هست که باید تا آخر عمر با آدم باشه و اون اینکه واقعا من به حقیقت رسیدم اگه فکر کنم رسیدم اگه فکر کنم رسیدم دیگه به هیچ استدلالی گوش نمیدم و به حرف پیغمبر هم گوش نمیدم اگه بیاد دیگه چون معتقدم رسیدم دیگه این شک و اسمشو میزارم شک مقدسی که باید اصلا همراه انسان باشه یعنی انسان فکر کرده استدلال کرده به باورهاییم رسیده به این باورهاش هم پایبنده ولی در عین حال احتمال میدهد که تو برخی از این باورهایش خطا کرده باشه باید این احتمال را بده تا استدلال دیگران را گوش بده سخنان دیگر این شک کنه معیشت این وقتی بنده میگم حالا نیست مرسوم توی مثلا حوزه های که ما یک نوع شکی داریم که معبر نیست به تعبیر مرحوم مطهری ها بفرما شک معبر خوبیه ولی منزلگاه خوبی نیست اینکه بگی که برسی به چی این خوب نه بنده عرضم اینه که یک نوع شکی هست که منزلگاه خوبیه یعنی تا آخر عمر باید این شک باشه تا لحظه که آدم میمیره من باید فکر بکنم شاید من به حقیقتی که گردن برم کشف شده و استدلال دارم و فکر کردن بهش کردن نهادم ولی چه کنم باید احتمال بدم که تو برخی از استدلال اشتباه کرده باشم و همین باعث میشه که حرف های دیگران را بشنوم این شک فرق داره با اون شکی که مرسومه اما فرمودید معیار خادم و مخدوم بودن چیه من عرض کردم مخدوم ها بسیار کمن وقتی تعبیر قرآن اینه من قبلکم لعلکم بندگی کنید تو بندگی چیا میاد بندگی کردن چقدر دامنش وسیعه حقوق انسان ها را رعایت کنید حق خدا را رعایت کنید حقوق حیوان همه میشه بندگی کردن دیگه بندگی یعنی گردن نهادن به خواست خداوند بندگی بله خواست مولا را یعنی گردن نهادن و به خواست خداوند همه دین ها در بر میگیره همه دین اون وقت همه اینا رو انجام بدید برای اینکه متقی بشید همش خادمن افراط و تفریط رخ بده ولی تو اون مخدومش که تقوا هست اون دیگه که یه مصداقش عدالت خود این تقوا یه آدمی که متقی شد عادل هم هست لم نمیکنه خیلی از ویژگی های دیگر هم داره معیار چیه معیار ببینید که هر کدام که برای رسیدن به چیزی دیگری قرآن قرار بدیم بنابراین تو حج افراط راه داره افراط راه داره ولی تو تقوا متقی شدن دیگه افراط راه نداره ببخشید خواهش میکنم خسته نباشید ممنون سلامت باشد گفت که روزه بگیر که چی بشه یه آدمی هست ۸۰ سال زندگی کرده اصلا قبولم نداشته روزه حالا میگیم فتوا اینه که پسر بزرگ پسر اولش باید غذا بکنه غذا که میخواد این پسر اول بکنه مبلغ سنگین میشه نماز و روزه که نخونده باشه ۶۰ ۷۰ سال یه زندگی باید بفروشی که الان فکر میکنم سال ۲۰ میلیون و اینا سلام نماز روزه نمیدونم ولی سوال اینه او که اصلا نماز و روزه رو قبول نداشته و الانم مرده متقی میشه اینکه یه مغازه هست تو قم کارشون اینه که نماز کارشون ماشین نماز خوندنه پول بگیرن و فقط نماز بخونن این متقی میشه که به خاطر پول داره نماز میخونه یا اون پسری که داره فحش میده که همه چی که آقا این همه هزینه میشن من باور اینو قبول ندارم مگر معتقدم این با آیه قرآن ولی همه دلیلش این نیستا فقط یه چیز دیگه است من واقعا ناجوانمردیه که من پسر دارم اون وقت پسرم نمازمو بخونه و برم توی بهشت ولی دو تا برادرم اصلا پسر ندارن دختر فقط دارند اون وقت من نمیخوام که من تو بهشت باشم و دوتا برادرم تو جهنم که آقا نماز و روزه مگه نخوندم و اینها بزارید تا خدا ممکنه اشتباه کرده باشه یه نفر هست که نگفته عبدالرحیم ابن اسماعیل سید هم نیست خودم میگم برای کسی دیگه کاری ندارم من اصلا نمیفهمم که این چه خاصیتی دارد و نمی فهمم که اون که فرزند نداره چه جرمی انجام داده او که دختر پسر داره و پسر نداره دختر داره او تکلیفش چیه و کی متقی میشه این وسط این کیه که این اثرش کجا آیا کسی که ۸۰ سال میگفته نماز ولش کن روزه را ولش کن حالا کسی دیگه بدبخت هزینه میده که یه نفر دولا و راست بشه تاثیر داره کل شاه نماز نخونده برخی میگن پدر و مادر برخی میگن چی برخی میگن فقط پدر ولی خب حالا همینم یه سال که مادر چی مادر اگه نخونده بود خیلی سوالات کسی حق الناس گردنشه از دنیا میره مثلا حق میدن از سر اون برطرف میشه آیا مثلاً میشه این با هم به عنوان حق الهی فرض کرد که وقتی که مثلاً نمازی به گردنشه خونده بشه تاریخی طرف وصیت کرده بود که این انبار خرما را مریض بود اینها بعد از فوت هم خود پیامبر اومد و این را توضیح کرد بین فقرا بعد خرما کرد تموم شد حالا اون روز که فقیر بودم مثلاً یه تیکه خرما برمیداشت به یک کسی میداد اینجوری یکی نرسیده بود بهش خرما گشت یه گوشه اونجا مثلا یه خورده با انگشت یه ذره اینجوری خرما مثلا جمع کرد و داد به این آخری بعد از فرمود اگر در زمان حیات خودش همین داده بود بهتر بود زمان حیات باید کار کردن بله فرزند میخواد در راه خدا رد مظالم بده پدرش مخصوصا اگر در راه درستی بده فقیر خدا عادله دیگه هدیه است اینکه تر داد و ارث را تقسیم کرد اگه دین داره که قبل از اینکه ارث را تقسیم کنیم باید دین را جدا کنیم و بعد ولی حالا بازم نکرد و یه فرزند کرد کار خوبیه انشالله هدیه است به پدر و مادر کار خوبیه هدیه دادن که چیز خوبیه من نمیخوام اینا رو انکار بکنم بسیار خوب بسیار خوب باشه ولی قرار بود آخوندها فقط بگیرند خسته نباشید ممنون سلام این بلندگو یعنی تمام این مسائل طوسی است ولی هیچ کدوم رساله عملیه از زمان علی از زمان اصفهانی بودن ۱۲ ۶۶ فوت کرده عرضم خدمتتون که از اون زمان خیلی جدید فقها درست کردن خدا در دل سودا زدگان است اینها درست شده خودش مسائل خودش در مورد مولانا نیست همسایه دیوار به دیوار از بادی سرگشته شما از چه بلایی گر صورت بی صورت عرض کنم اون مطلبی که فرمودید راجع به مباحث به نظر منتها متاسفانه این امت وسط این اعتدال نسبتی داره آیا این نسبت اجتماعی بسیار خوب بسیار متشکر این کلمه امت یعنی به اصطلاح جامعه مسلمانان یعنی هم اسلام توشه هم خود مردمی که مسلمان شدن که اینکه مردم اقوام مختلف بودند پس میخواد اشاره بکنه انسان های مسلمان انسان مسلمان شده اعتدال را رعایت میکنه یعنی اسلام دین اعتدال اسلام دین گوشه گیری رفتن تو غار نشستن و عبادت کردن هم دائمی یا افراط اونورش اونورش و همه چیزش اعتدال و همه چیزش سر جای خودشه زندگی دنیا سر جای خودش خانواده سر جای خودش شوق سرش جای خودش تفریح سر جای خودش تفریح بکنید ورزش سر جای خودش همه چیز سر جای خودش باید باشه اینکه میگه ما دین برای اینکه ادیان دیگر از این اعتدال خارج شده بودند این ادیان دیگر از همین الانش هم که الان از اعتدال خارجیم ما هم خارج الان ما منتظر هستیم یعنی همه چیزمون سر جاش نیست ولی زمانی که اسلام ظهور کرده واقعیت اینه که ادیانی باشه چون همه همین گونه بودند مسیحیت چگونه رهبانیت توش اومده بوده به خاطر مسائل تاریخی که بوده و از یه نوع اعتدال به دنیا مثلا میگفتن توجه نکنیم فلان یهودیت اون طرف افتاده بود که چون قوم مهمه قوم محور اصلیه اون وقت اقتدار قوم مهمه هر چقدر داشته باشه این اقتدار قوم در واقع و به هر طریقی میگه بتونیم مال که از همین جا میگه قرآن مجید و منهم من به دینارم یقولون امت امتها یعنی غیر یهودی ها بر ما راه شرعی ندارند که پولی که مثلا بهشون امانت به ما امانت دادن برگردونیم و اینها خوب از اعتدال خارج شده که میگه از هر راهی تونستی مال به دست بیار دغدغه اولت مال باشه امثال اینها این خودش اعتدال قرآن مجید داره میگه نه ما شما را ما جعلنا کذالک جعلناکم امت قرار دادیم که اعتدال را رعایت کنید همه به دنیا توجه کنید هم شیفته دنیا نشید هم به آخرت توجه کنید هم تفریح کنید هم کار کنید هم عبادت کنید همه چی سر جای خودش به حد اعتدال آره اون میگه ما قرار دادیم آیه اینه شما فرمایش داشتین آره راجع به حاجی هم که تا ایشون میگه گفت که مشهدی بود و کربلایی شد رفت مکه عجب بلایی شد خب خسته نباشید عرض میکنم خدمت استاد و دوستان حاضر من در یک موضوع فقط میخواستم اشاره بکنم حالا این بحث قبله طلا مطرح شد ولی اون چیزی که واقعا برای من جای سوال داره و تعجب میکنم آزار میده این پولی که تو ضریح میندازن هر جوری من فکر میکنم اصلا واقعا مغزم سوت میکشه ما با کثیف ترین چی و مادی ترین چیز این بدن احاطه کرده هیچی نمیدونم واقعا چی میشه یعنی اگر همون چیزهایی که اونا دارن تاکید میکنن ثبات داشته باشه نماز مشخص کاملا خود من یه چیز خیلی سخت و سنگین جناب استاد من دوتا سوال داشتم ازتون یکی اینکه ما تو قرآن چند داریم که میخواستم ببینم جنس این وحی ها چیه یعنی من تصورم بر اینه که حالا این بحث وحی فقط یک ارتباطی که خدا با در حقیقت پیامبرش برقرار کرده و حالا بعد از پیامبر من اینو خاتمه یافته تلقی میکنم اما این استثنا چه جوریه آیا این جنس از همون جنس پیغمبره یا چیز دیگه هست اگر صلاح دونستیم توضیح بدین سوال دوم که میخواستم مطرح بکنم راجع به این موضوع که ائمه که الان در قید حیات نیستند و در حقیقت قرآن توی زندگی مادی ما یعنی که مثلا دعا میکنیم توسل میکنیم اینها با توضیحات عقلانی و قرآنی اینها میتونن اتفاقاتی رو برای ما اینجا رقم ممنون بسیار خوب بسیار متشکر من یک تکه جناب اشکال نگرفتم من ژنتیک جا انداخته بودم الان میبینم اینجا نوشتم ژنتیک مثلا آیا ما بعضی چیزها ژنتیک و در اختیار ما نیست خیلی چیزا واقعا تاثیر داره و نمیشه انکارش هم بکنیم ببینید لحظه به کلمه اش ژنتیک تاثیر داره قطعا اما تاثیر قطعی که ما مجبور ما را بکنه وجود نداره ژنتیک بیشتر گرایش بوجود میاره نه اینکه منو مجبور بکنه شما شاهدش را ببینید دو برادر دوقلو فردا دوقلو که دیگه به لحاظ ژنتیکی جهت پدر مادر حتی دو برادر غیر همزاد ممکنه بگید که حالا مثلا این شاید پدر مادرش یک ولی دو برابر پدر مادرش یکیه دیگه که نمیتونه از این جهت دارم میگم کاملا متفاوت میشه یکیش میشه عالی یکی میشه پس این ژنتیک ها اجتماعی همه چی تاثیر داره ولی اراده انسان میتونه بر همه غلبه بکنه هم تاثیرشو میپذیرند همین که انسان اراده انسان فوق همه اینهاست نمیشه عوض لازم نمیشه ژن نمی تواند بر انسان فرمانروایی کند کشش خیلی اصل قضیه ناجور نبود که اولش ولی به هر حال بخواهیم یا نخواهیم الان امام رضا اقتصادی ایران که مالیات هم نمیده امام رضا الان شده قطب اقتصادی که میتونه توی اقتصاد مملکت دخالت داشته باشه و اون تاثیر بزرد و حتی رئیس جمهور درست بکنه میدونید که اونجاهایی که لازمه و حتی مالیات عادی هم نمیده و خارج از ضوابط هم هست و حاکم یعنی نظارت هم بر کارهاش نیست و فاجعه ای شده کسی گفت بیاد ما را نجات بده از دست نه از دست ایشون بود امام رضا گفت قبر این جای حرم اینجاش اون روز آقای واعظ طبسی مسئول بود و اینها موسوی اردبیلی گفته بود بابا اگه یه خورده پول را ببرید بالا خود امام رضا را در میاره بستگی دارد پول بی انصاف را بنگر که غوغا میکند اصغر شاتر حسن باشد بلی من یک سوال فرمودید که اوهینا پس اون پول ریختن اصلش را نمیگم چیز بدی بوده خالصانه هم میریختن وقف هم خالصانه میکردن به ائمه ولی وقف طرف که میکرده نه اینکه قصدش باشه که این طلا بشه بره اون بالا چه بسا قصدش این بوده که به نام امام رضا به فقرا رسیدگی بشه الانم باید همین گونه باشه امام رضا خودش مگه مال داشت میداد به فقرا رسیدگی میکرد شما نباید الان یک قطب اقتصادی بشید که فقط و فقط هی جمع کن جمع کنی که چی بشه به معنی مختلفی اومده توی قرآن گاهی یعنی بدینش انداختیم موسی متوجه نباشیم که این خدا بود که به دل من انداخت خدا بود یه آقایی میگفت که تو حق به گردن من داری زمان جنگ موشک بارون که میشد چی چی گفت که تو قم سرا بازار ایستاده بودیم خانوادگی بعد دیدیم تو با خانمت اونجایی ۱۰۰ متر اون طرف تر اومدیم که ببینیم وقتی اومدیم دیدیم که تو که نیستی کس دیگه بود اشتباه کردیم جایی که بودیم موشک خورد جایی که اول بودیم موشک خورد بعد اومدیم موشک بر باد بابا یه ذره اعتقاد یه ذره اخوند بالاخره نماز خوندم الان من نماز خواندم کرامت دارم ولی او میگفت که آره بالاخره طرف میگفت که آره من فکر کردیم اومدیم که تعارف کنیم ببینیم تو ندیده بودیم اومدیم اونجا یه موشک جای تو بودیم خورد شد اتفاق بود آره اتفاق بود هیچ کس حق نداره ادعای ولی ممکن هم هست من صرفاً اینو میگم ممکن هم هست خدا این را به این اشتباه انداخته خدا ممکنه اشتباه انداخته منو تبدیل کرده به فرشته نجات خدا خیلی کارها هستش آره این ممکنه که یک همچین چیزی یکی فرمود که دخل و تصرف ائمه عطا بعد جواب چی نمیدم ولی یه چیز یک نکته اینکه تکریم ائمه اطهار اینجوری بهتون بگم امام علی بالاترین حق پرست عالم درسته باور من اون وقت تکریم امام علی مساوی با تکریم حقیقت تکریم امام علی حتی قبرش تکریم حقیقت و من با همین هدف میرم زیارت دوستم دارم برم البته من توفیق یه بار فقط رفتم من توفیق حج هم نرفتم حج هم نرفتم کسی میخواد بانی بشه مفت مفت باشه کوفت باشه عرض کنم خدمت تون که این پس من اصلا نمیخوام زیارت را رد بکنم به همین الانم خدا توفیقم بده میرم زیارت امام رضا زیارت ولی برای تکریما برای تکریم نه برای چیزی خواستن چیزی رو که بخوام از خدا گفت من چیزی نخواستم امام از امام علی از امام حسینم رفتم چیزی نخواستم چیزی از خدا خواستی واقعیت اینه که من از خدام خیلی چیزی نمیخوام خیلی دوستون دارم اما ئمه رو بذارم کنار ابوالفضل علیهالسلام تو دل همه انسان ها هست چون ببین اگه گفتی که به لفظ گفتی میشنوه خب تو دلش هم باید باشه دیگه دلش گفت میشنوه معنیش اینه که در آن واحد تو دل همه انسان ها هست ابوالفضل علی ذات صدور من مشکل باهاش دارم اگه این مقصودتونه من مشکل باهاش دارم ه در آن واحد حضرت ابوالفضل همه انسانها علیم باشه به درون دل همه انسان ها جور میدونم ناجور میدونم این که نمیشه که بگیم خدا بگه خدا علیم به ذات صدور بعد خب وقتی ابوالفضل که گفتی که ابوالفضل گفتم این دیگه درش بسته نیستا ممکنه که خیلی ها هم سلمان دیگه بعد ابوذر بهش برخورد چی برای زیارت نامه میخونم نه جامعه کبیره را زیارت این امین الله بیشتر زیارت وقتی میخونم که ایام امشب تولد اینا زیارت امین الله را میخونم خیلی خوشم میاد از زیارت من باید به دلم بچسبه چیزی را که میخونم چون دل دلم خیلی چی قائل هستم خوب اینم که میان بالا شب بخیر دیگه.