تأیید حجیت پیامبر باطن در قرآن
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان کلی بحث ما که نه جلسه قبلا داشتیم و این جلسه دهم مون هست روش شناسی روش روش و مبانی اسلام پژوهی ما در واقع عقل و فطرت شروع کردیم و گفتیم که حتماً باید منبع اصلی دین ریشه دین عقل و فطرت باشه و عقل و فطرت مقدم بر حتی قرآن یعنی قرآن را عقل حجیت میده اینطوری نیست که قرآن به عقل حجیت بده که اثبات میکنه قرآن مجید کتاب خداست و کتاب زمینی نیست کتاب عادی نیست و که اثبات میکنه خدا هست خدا پیامبر فرستاده خدا حضرت محمد را فرستاده حضرت محمد کتاب آورده ولی کتابی که اکنون دست ماست به نام قرآن همون کتابی است که حضرت محمد آورد عقل تا اینا را عقل نگه اصلا قرآن حجت نمیشه پس قبل از اینکه قرآن حجت بشه عقل باید حجت باشه بنابراین و خوب من قبلا جلسات قبل بحث کردم در این باره که عقل حجت است نیاز نداره که قرآن بگه عقل حجته بلکه عقل به قرآن حجیت میگه حجت میکنه و اگر اینگونه شد در سراسر دین هیچگاه حق نداریم که عقل را کنار بگذاریم چون آنچه که داوری کرد و گفت ای قرآن کتاب خداست مثلاً عقل عقل در معرض خطا هست ممکنه فردا بفهمه که اشتباه کرده هیچکس حق نداره که یک حرفی بین عالمان سنتی هست که میگن وظیفه عقل اینه که دست آدم را بگذارد تو دست معصوم بعد دیگه بره کنار خب این اشکالش خیلی واضحه اشکال این حرف خیلی واضح خیلی واضحه معنی اینه که اگر قراره بره از این به بعد عقل کنار پس قبلش محاله که خطا کرده باشه اگر ممکنه که خطا کرده باشه خب باید باز هم اگر عقل ممکنه خطا کرده باشه در اینکه فهمید مثلاً تورات کتابی است که همین تورات موجود کتابیست که خداوند فرستاده برای راهنمایی بشر به اینجا رسید خب حالا که رسید اگر شما بگید از این عقل کنار بره شما عقل را پایین نیاوردی عقل را گفتی که قبلش محاله که خطا کرده باشی اگر ممکنه خطا کرده باشه اون وقت چه جوری بفهمه کی بفهمه که خطا کرده ما که چیزی غیر بقا نداریم معنیش اینه که اگر یک بار گمراه شدیم خیال کردیم یک کتابی درسته دیگه تا آخر دیگه محاله که بفهمیم که این کتاب اشتباهه یعنی اون داوری که عقلم کرد اشتباه کرد ناجی یعنی اگر یک قالب سنتی که حرف را میزنه به این لازمه توجه بکنه خوب که لازمش اینه چند درصد مردم جهان همین الان دین دارد چه نوع دینی دارند قطعاً بالای ۹۰ قطعاً بیدینهای عالم زیر ۱۰ درصد اندک دو سه درصدم چهار پنج درصد هم نشه و کسایی که هیچی حتی شما مثلا چین کمونیست کمونیست ولی نظام کمونیست مردم دین دارند شوروی سابق کمونیست بود و ولی مردم از دست ندادن تو جهان مردم دین دارن اکثریت قاطع بالای ۹۰ درصد ۹۵ درصد مردم دین دارند هر کس دین داره یه چیزیو حجت میدونه اصلا دین با حجت شروع میشه یعنی یه منبعی یه چیزی حجته که پیروی میکنه هر آدمی پیرو هر مسلک و آیینی هست چه چیزی حکم کرده که این منبع حجته مگر اینکه الکی پیرو خب بسیار از مردم الکی از اجدادشون پیروی میکنه اگر کسی دینش از درست انتخاب کرده باشه عقل باید گفته باشه این منبع حجته حالا این ۹۵ درصد مردم جهان چند درصدشون شیعه هستند کل صددرصد مثلا اکثریت بالای ۹۰ درصد که غیر شیعه هستند اونام یه منبعی را حجت میدونن یه اشخاصی رو حجت میدونن آیا اونا باید عقلشون را الان طی منبع را حجت میدونه کنار بگذاره دیگه یعنی نیاد مطالعه بکنه ببینه شاید اسلام بهتر از دین خودش باشه اینجوری که بگیم خیلی بهتر آیا مثلا یک هندو فرض کنیم به این نتیجه رسید که مثلا کتاب های هندویی حجته تا الان نیاد کتاب های خودشو با قرآن مقایسه بکنه راجع به هندوها بوداییها هم باید ۹۰ درصد مردم دیگه نباید معنیش اینه که آدما هر دینی دارند محاله که اشتباه کرده باشند نه باید حتما عقل در ادامه هم باشه اما بحث امروز من این نیست حالا با توجه به بحث های گذشته که داریم داشتیم با عقل حکممند با ببینید بنده اینجوری بیان این شکلی میگن من نمیگم اینگونه هست اگر یه وقتی هم گفتم این گونه هست مقصودم اینه که من اینگونه فکر میکنم من با تا اینجا تو بحثهای قبلی با عقل خودم به این نتیجه رسیدم که این قرآنی که اکنون دست ماست همینه که اکنون دست ماست این کتاب زمینی نیست و یک کتاب فرازمینی نیست من به این رسیدم استدلال دیگه بیان کردم خودمو دارم گزارش میدم تمام حرفهایی که میزنم من درون خودمو گزارش میدم از تو خدا را من عبارت من اینه که خدا هست من اگه بخوام بگم نمیگم خدا هست یه جمله اینه که خدا هست یه جمله اینه که من با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدایی با این صفات است جمله اول اگر گفتم شما ممکنه بگی دروغه یا راسته درسته درسته یا خطاست اگر گفتم خدا هست شما ممکنه بگید درسته نادرسته این جمله حالا دروغ را به کار نمیبریم چون دروغ یه نوع تعمدی توش هست چون ممکنه بگه خطا هست اما اگر اینجوری گفتم من با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدایی با این صفات است شما میتونی بگی این درسته یا درسته میشم چیزی رو بگی مگر اینکه از درون من احاطه داشته باشی و بدونی که واقعا من دارم فریب کاری میکنم به این نتیجه نرسیدم و دارم میگم که درون خودمه شما خبر ازش نداری که بنابراین این جمله که من با این برهان به نتیجه رسیدم که خدا هست من با این برهان به این نتیجه رسیدم که محمد پیامبر خداست من با این برهان به این نتیجه رسیدم که کتابی که اکنون در دست ماست کتاب خداست نمیتونه بگه نادرسته اگر از نظر اخلاقی بستگی دیگه بحث علمی معرفتی نیست شما اگر به لحاظ اخلاقی منو قبول داشته باشی یه آدم بی اخلاقی نیست دروغ نمیگه درونم دیگه دارم درون خودمو گزارش میدم خب یه یعنی دیگه نمیتونی بگی با این استدلال این حرفت غلطه اینو که نمیتونی بگی ولی میتونی بگی که چون دیدم صد بار دروغ میگی شاید اینم دروغ میگی من با این استدلال نمیرسیدم منم در احاطه ندارم شاید نرسیده باشی و میگه رسیدم خب من همین جا چون بحث مون روش شناسیه رو بگم این یه نوع حداقل برای حوزه سنتی اسلام یا قوزه که میگم مخصوصا حوزه علمیه نیست از نظر خودم یه نوع سبک جدید یه سبک جدید آقایون یعنی همه باورهای خودشون را ردیف میکنن میگن چی خدا هست پیامبر محمد پیامبر خداست قرآن کتاب خداست چی چی بیست تا جمله ۱۰۰ تا جمله هیچی حالا من نمیگم و کسی هم نمیتونه به من بگه که خطاست یا خطا نیست چرا یه چیز ممکنه بگی من میگم من با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدا هست چرا نمیتونی به من بگی این جملات خطاست دارم درون خودمو میگم یه چیز ممکنه بگی و اون اینکه من برهان شما را روش تحمل کردم فکر کردم و باش به این نتیجه نرسیدم که خدا هست منم برهان شما را شنیدم روشن فکر کردم ولی به این نتیجه نرسیدم که خدا هست خوب این چیز را میخواستم به این جهت حالا چون جلسه خودم فاصله افتاده و اینها به این جهت میخوام بگم که اصلا بیان من متفاوت ها چیز دیگری دارم میگم من هیچی نمیگم در عالم من نمیگم خدا هست نمیگم خدا عادل است نمیگم پیام محمد پیامبر خداست محمد عادل است محمد معصوم است یا حالا هرچی به هر معنایی که باشه علی امام است چه هست یا قرآن کتاب هیچی اینا رو من اینجوری نمیگم جملات خبری نمیگم هست نمیگم هست هیچ کدوم نیست نمیگم نیستم شریک خدا نیست من اینو نمیگم اصلا اینجوری نمیگم من با این برهان به این نتیجه رسیدم که نمیتونه خدا شریکی داشته باشه من به این نتیجه رسیدم شما تنها عکسالعملی که میتونید در مقابل سخن من داشته باشید اینکه رو برهان من تحمل کنید و یه جواب به من بگید من برهان تو رو تحمل روش کردم فکر کردم من به اون نتیجه نرسیدم که تو رسیدی نه این خان من که خدا هست یا خدا عادل است یا خدا حکیم است یا خدا چی از حرف مبنایی تو یه به اصطلاح کل این روش شناسی که دارم میخوام بگم بنابراین آنچه که تا الان گفتم من به این نتیجه رسیدم که کتابی که اکنون که کتابی که اکنون در دست ماستزمینی نیست کتاب من با این برهانی که تو گفتی ولی من اینجوری نظام تا الان به این نتیجه رسیدم که کتابی که اکنون دست ماست حجت است کتاب خداست ولی قبلش گفته بودم که عقل حجت است اگر نمیگفتم عقل حجته چیزی نداشتم که باهاش اثبات بکنم که قرآن حجته وسیلهای نداشتم که اثبات بکنم که قرآن رسیدم به قرآن حجت یه بحث را قبلا کردیم و فقط برای یادآوری قرآن میگه حجت عقل را کی میگه حجته حرف مهمیه ها کی گفته عقل حجته هیچکس اصلا هیچ کس نمیتونه بگه عقل حجت است چون هیچ کس نمیتونه حجت نیست نمیتونه بگه عقل حجت نیست اگه من گفتم عقل حجت نیست شما چه عکس العمل نشون میدی میگی به چه دلیل میفرماید شما انتظار داری که من استدلال بیارم خب اگه بخوام استدلال بیارم استدلال که کار عقله پس مجبورم قبول کنم که منی که مدعی هستم عقل حجت نیست مجبورم قبول کنم که عقل حجت هست من میگم عقل حجت نیست شما میگید از کجا به چه دلیل نیست برهان بیارم دیگه قبول کنم که عقل حجت است عقل برهان میاره استدلال میاره نه کسی بهش میده نه کسی ازش میگیره تو حجیتش ذاتیه نه کسی بهش میده نه کسی میتونه ازش بگیره گفت تا اینجا به اینجا رسیدیم تا قرآن حجت حالا یه بحث بحث امروز آیا قرآنم گفته عقل حجته این بحث فوق العاده مهم تا الان قرآن حجته قرآن حجت برگردیم ببینیم کسایی میچسپن به قرآن و میگن عقل دیگه باشه حالا که گفتیم خیلی حرف خطایی یه چیز دیگری میخوام نشون بدیم ای آقایونی که به خطها میگویید چون قرآن حجته عقلا باید تعطیل کرد عقل باید کنار گذاشت حرف خیلی خطاییه ولی حالا از یه زاویه دیگه بحث بکنیم مگه نگفته قرآن حجته یه چیز باید ببینی که خود قرآن چی میگه آیا خود قرآن میگه عقل حجت یا میگه عقل حجت نیست این بحثیه که امروز میخوایم بهش بپردازیم از اینکه بپردازیم سوال آیا تورات میگوید عقل حجت است یه سوال دیگه آیا انجیل میگوید عقل حجت است مثال آیا کتاب مثلا پنج ها از هندوها میگوید عقل حجت است میگوید عقل حجت است و بعد آیا قرآن میگوید این سوال منطقی نیست حق نداری به بگویی آیا قرآن میگوید عقل حجت است چرا برای اینکه برای اینکه هیچ متننی حق نداره عقل حجت نیست هر متنی بگه عقل حجت نیست در واقع میگه خودم حجت نیستم چون اگه همین که گفت عقل گفت اگر یه متنی تو دنیا پیدا شد که گفت عقل به درد نمیخوره اگه متنی پیدا شد به درد نمیخوره فوری من بهش میگم که خودت حجیتت از کجا به دست آوردی خود من تو خودت حجت از کجا به دست آوردی چی گفته حجتی حجت باشه که بگه عقل حجت نیست خودت حجت از کجا به دست آوردی عقل حجت بهت نداده باشه پس چی حجت بهت داده اگر یه متنی بگوید عقل حجت نیست از پیش به نحو پیشینی میگیم به عالمان برخی از آیا قرآن گفته عقل حجت است یا نگفته اصلا سوال منطقی نیست چون قرآن حق ندارد بگوید عقل حجت نیست چون اگر بگوید عقل حجته یعنی خودم حجت نیستم چون عقل حجیت منو اثبات کرده که پس یه بحث خیلی مسئله مهمی ها عقل آیا تو قرآن معتبره سوال سوال آیا قرآن میگوید قرآن حق ندارد بگوید عقل معتبر نیست چون اگر بگوید فرض کنید قرآن نخوندم حالا شما قرآن را خوندید قرآن میگید شما از قرآن نقل میکنید من هنوز قرآن را نخوندم هیچی نخوندن هیچی تو ذهنم از قرآن نیست سوال آیا قرآن میگوید عقل حجت است میگیم بریم بخونیم ببینیم میگه حجت است یا نیست بنده میگم البته برو بخون برو بخون اما بدون کتابی که میگه عقل حجت نیست عقل معتبر نیست داره میگه خودم معتبر نیستم که هر کتابی که میگه عقل معتبر نیست داره میگه خودم معتبر نیستم اگه تو معتبر نیستی پس حرفتم درباره عقل معتبر نیست این فقط قرآن را نی ها نه فقط قرآن فرض کنیم ارسطو در کتابش بگه که عقل اعتبار عقل بشری اعتبار نداره میگم که کل این کتابی که نوشتی کجا بفهمم این کتاب خود این جمله را خود این جمله که عقل معتبر نیستا چی باید داوری دربارهاش بکنه که عقل معتبر نیست بنابراین سوال عقل جمله اینکه آیا قرآن عقل را معتبر میداند سوال غلط حالا که اینجوری شد اصلا ملت یکی از ملاک های ارزش یه مکتب فکری مهمترین ملاکش اینه که به عقل چقدر بها میده هر مکتبی هر دین که به عقل بها نده همین که داری میگی به درد نمیخوره داری یه چیز دیگه میگی ها داره میگی تو چیزی نداری که درباره من بتونی داوری کنی همینو داری میگی دیگه فرض کنیم ارسطو توی کتابش میگه عقل بشری معتبر نیست به درد نمیخوره خب باشه داری میگی هیچ یک از انسانها وسیلهای ندارند که تشخیص بدن این کتاب من ارزشمند یا ارزشمند نیست پس هیچکس نمیتونه بگه این کتاب تو خوبه یا کتاب بد اگه اینجوری اون وقت چیزی که اینجوری باشه یعنی خود خود کتاب معتبر نیست خود کتاب حالا تو بگم حرف خیلی واضحیه ها اما با همه وجوهش خیلی پیش پا افتاده است این حرف پیش پا افتاده باور بفرمایید که حرف های پیشی پا افتاده گرفتاری های ادیانا اساس انحراف و ادیان حرفهای پیش پا افتاده است یه ذره بازش که میکنیم خیلی روشنه این خیلی روشنه اگه تورات بگه که عقل هیچ اعتباری نداره خب معنیش اینه که آقای فلان تو درباره من نمیتونید داوری کنید هیچ یک از انسان ها نمیتونن درباره من داوری بکنند معنیش اینه که هیچ یک از انسان ها نمیتونن درباره هیچ یک از کتاب های موجود داوری کنند دیگه نمیتونن داورشون به دردی نمیخو بنابراین من هیچکس نمیتونه بگه تورات بهتره یا قرآن بهتر قرآن بهتره یا تورات بهتره این حرف فوق العاده است و همین انحراف اساسی من گاهی سه تا ملاک برای دسته بندی ادیان قرار میدن که همین متون هم قرار میدم که چه جور نمره بدم یه اولیش مسئله عقل بدون معنا چقدر به عقل بها میده میگه عقل خوبه چقدر این گزارههایی که تو این کتاب اومده عقلانیه جدا فرق دارهها کتاب یه حرفایی درباره خود عقل میزنه این حرفهایی درباره چیزای دیگه میزنه اون حرف های که درباره عقل میزنه چقدر عقل تایید میکنه اون حرف های دیگری که میزنه چقدر عقلانیه هر دوش این ملت اصلی تو رده بندی ادیان دوتا ملاک دیگه براتون عرض بکنم مثلا یه ملاک دیگرم عشقه و ملت سومم اخلاق چون چرا اخلاق را میارن برای اینکه اخلاق فرزند عقل همین که عقل اومد اخلاقم تکلیف اخلاقیم میاد برخی از ادیان اتفاقا اخلاقشون بد نیست عشقم توشون بد نیست برای نمره عقلشون دو از ۲۰ یا کمتر وقت میاد پایین عقل ملاکه دیدید که نمره که میدن یه چیزایی ضریب داره یکی ضریب یک داره یک ضریب دو یک ضریب خیلی زیادی که عقل را قبول نداشته باشه از چی میفته عقل قبول نداشته خودت به درد نمیخوره خب حالا که این شد این بحث را مطرح کردم یه حرف این مقدمه همه اینا بود آره هیچ متنی حق نداره بگه عقل معتبر نیست و حتماً باید بگه آقا همه باید بگم اگه نگفت یا اگر گفت عقل معتبر نیست اصلا اون مردود اون کتاب اینه که همون باشه با همه این حرف چی گفته گفته آیا آلمان سنتی که به عقل بهانه میدن باید بهشون بگیم قرآن را که قبول داریم حالا مسئله واضح که گفتیم به کنار وحی راجع به عقل چی گفتهاصطلاحا جدل یا جدال احسن به تعبیر قرآن یعنی چه برهان نیست بورخان چیه برهان یک چیزیه که یه مقدماتی داره که این مقدمه شما وقتی میاری جدل اونجاست که مقدمه رو شما باور بهش ندارید ولی به طرف میگی خیلی تو که قبول داری اینا تو که به این باور داری خب حالا باشه من مماشات باید میکنم تو باید این آقا بپذیری من میگم اصلا قرآن نمیتونه بگه نباید بگه عقل حجت نیست قرآن نمیپرسم که عقل حجت است یا نیست اگه یک کلمه در مورد عقل نگفته باشه قرآن عقل را حجت میدونه ولی ماشاالله بحث برهانی خب باشه اون مقدمه میریم سراغ قرآن مجید و ببینیم راجع به عقل چی گفته قرآن گفته مکرر در مکرر که با عقل آیات قرآن را بسنجید آیات قرآن و عقل بسنجیم روش فکر کنی باید با تعقل کنیم یکی از چیزهایی که به نظر من قرآن از هر متن دیگری متفاوت کرده خیلی فاصله انداخته همین تاکید بر عقل هیچ متون مقدس ادیان را من آشنایی دارم باهاش هیچ متنی یک دهم قرآن تاک یک دهم تاکید بر عقل نکردی که بگه که مثلاً انا انزلناه قرآن عربی فرستادم به زبان مادریتون تا تعقل بکنید لعلکم تعقلون تا تعقل بکنید اننا آیه دیگر انا جعلنا قرآن عربی بازش کنید یه خورده بازش کنیم عقل مقدمه یا وحشی خوب به من میگه یا قرآن را فرستادم تا تعقل بکنیم خب من تعقل کردم و به این نتیجه رسیدم که این معنایی که میفهمم عقلانی نیست من چه کار باید بکنم حرف اینه حرف اینه من آیه رو خوندم رفتم به همه تفاسیر هم مراجعه کردم همه تفاسیر که توی تاریخ اسلام نوشته شده دیدم همه حرفهایی که میزنند راجع به این آیه ضد عقل تکلیف من چی مطابق قرآن ها تکلیفم چیه قرآن فرمود من اینو فرستادم تا شما تعقل کنید نه نفر ما جعلنا قرآن عربی صحبت اینه من یا در دو قرن ۲۱ کاری با همه تاریخ ندارد الان قرآن جلوم باز کردم دیدم داره به من میگه انا انزلناه قرآن عربی خود قرآن دستور به من میده که در خود قرآن تعقل کنم خود قرآن به من دستور میده که در خود قرآن کنم تعقل کردم خیلی وقت گذاشتم حرف مفسرین از اول تا الان دیدم باز هم دیدم که مطابق عقل نیست ضد مسئله ساده است من چه کار کنم من وظم چی خیلی سخته بگم همه بد فهمیدن بزرگان تا الان و من فقط میفهمم دیوانگی یا باید از پیشینیان تبعیت کورکورانه کنم خلاف قرآن عمل کردم چون گفت تعقل کن که قرآن گفته یا باید حرف همه مفسران طول تاریخ متکلمان فقها همه را کنار بگذارم کدوم باید انجام بدم وحشتناک ها خیلی مسئله است خیلی مهمیه که میخوام بگم آقا گاهی جدی یا شوخی به من میگن این ادعا که همه نفهمیدن به تو فهمید خیلی آسان اتهام اخلاقی میزنن غروره این تکبره این جنونه حالا اون طرف میگم من حرف همه رو خوندم با عقل سنجیدم قرآن را دیدم اینکه اینا میگن تا الان همه گفتن باطله یه چیز دیگه مثلا آیا مجازم که همه نظر خودم را بگم یا باید تبعیت کنم از گذشته سوالی که کردم عقل چی میگه خودت بشناسیدی همه هرچی میخوان گفته باشه سوال یه چیز قرآن چی میگه قرآن تکلیف منو چه جوری چی کرده من یه آدمی هستم ببین از قرآن شروع کردم قرآن گفت رو همین قرآن تعقل کن من تعقل بد گفتم شاد اشتباه فهمیدم بفهمم اینا رفتم حرف همه مفسران را دیدم همه باطل میگن خود قرآن تکلیف منو چه جوری مشخص کرده گفته چیکار بکن تو وقتی به من گفته به من دستور داده رو قرآن تعقل کن با تعقل کردن به غیر نتیجه ای که همه میگن رسیدن تحول کردن غیر از نتیجه که همه میگن رسیدن چیکار کنم حالا یه چیز بدتر نه اصلا روی قرآن تعقل کردن من رو قرآن نمیسازه ناسازگار ضد عقله اون وقت چیکار کنم اولی راحت بود میگفتم حرف علما را کنار میزارم که البته که میگم خیلی جاها که حرف همه را کنار بزاری به ارتداد طبق منتهی میشه یه چیز ساده ای نیست وقتی میخوای همه را کنار بزاری همه فوری مرتد خیلی ساده نیست خیلی غیر منطقی ترین حرفی که ممکنه یه متن بزنه اینه که بگه ای آدما رو خود من تعقل کنید حتما تعقل کنید اون وقت یک کسی پیدا بشه بگه اگر کردی غیر از آنچه که بین همه مشهوره رسیدی عرض کنم خدمتتون که مثلا حالا یا مرتدی یا چی هستی و امثال اینها با قرآن این هرچی کار میکنه با خود قرآن به اصطلاح حرف چه کار میکنه من ببخشید فکر کنم بخوام ببینم حرفی که داریم میزنیم خود قرآن چیه اینجوری بگیم قرآن به من گفت تعقل کن روی من من تعقل کردم دیدم دو جور یه صورتی اینه که من به این نتیجه رسیدم که آنچه که در طول تاریخ اسلام درباره این آیه گفتن اشتباه گفتن مجازم که بگم یا نه بابام چه برخوردی میشه اگه بگم اگه بگم چه برخوردی میشه میگن دین مردمو داری منحرف میکنی میگن مردمو گمراه میکنی میگم مرتد شدی یه چیز دیگه قرآن به من گفت تعقل کن ما تعقل کردم به این نتیجه رسیدم که رو قرآن تعقل کردم رو تورات هم یارو انجیل هم تعقل کرد حالا به هر دلیلی به نظرم رسید که انجیل مطب چیزتر با عقل سازگار اون وقت آیا قرآن همچین چیزی اجازه میده که به من بگه به این نتیجه رسیدی که من عقلانی نیستم بیچاره حقوق خودم حرف زده باشه بگیر به من تعقل کن و ولی به این نتیجه نرس که من باطلم که البته یک نکته را توجه داشته که میگم من باطلم چه بسا یعنی برداشتهایی که اعضای شده ها نه خود چه بسا من آیه رو فکر بکنم بعداً به یه نتیجه دیگری برسم و مسئله چی بشه حالا میخوایم ببینیم آیا قرآن گفته عقل حجت است یا نیست نگفته حالا از اون بحث قبل بگذریم قرآن نه تنها گفته بلکه یه جوری گفته که تو تعقل بکن باید اینجوری بگیم باید اینجوری بگم من این چاره ای ندارم که اینجوری از قرآن بفهمم وگرنه منطق نیست حرف خدا بگه به من روی ای آدمی که تو قرن ۲۱ داری زندگی میکنی رو قرآن تعقل بکن و اگر به نتیجهای متفاوت عرض همه نه همه نتایجی که عقول دیگر رسیدن کسان زیادی تو تاریخ عقلشونو به کار انداخته که این آیه را بفهمند فرض کنید صدها عالم مشهور یا بزرگ عقلشون به کار انداختن از این آیه اینو فهمیدن عقل منی که تو قرن ۲۱ علی القاعده اگر حکیم داره حرف میزنه خدا اگر باید بگه که به هر نتیجهای که خودت رسیدی کاری نداشته باشه عقول دیگر چی بود معنی حرفش این میشه که تعقل بکن ولی اگر به غیر حرف مشهور رسیدی تعقل کنار بذار از دیگران تبعیت کن تعقل کنار دیگران تبعیت کن میشه خدایی نگفته باشه میشه اینو گفته باشه میخوام بگم قرآن مجید حسن اگر بگو نه تنها میگه عقل معتبره بلکه یه جوری میگه که میگهعقری که داره میگه این آیه آیا درسته یا درست نیست خود این آیه درسته یا نه یعنی درست فهم شده یا درست فهم اون وقت یه قرآن میفرماید که تعقلون چی ما قرآن را فرستادیم گاهی آیاتی را دستوراتی را بیان میکنه دستورات اخلاقی شرعی چی والدین پدر و مادر چی چی چی چی امثال اینها بعد میگه اینا را بیان کردیم لعلکم تقل گاهی درباره روز قیامت درباره اصحاب آتش میگه کننا فی اصحاب سیر اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم شنیده بودیم یا تعقل کرده باشیم از آتش نبود پس انسان طبق آیه عقل خودش منهای وحی هم میتونه به سعادت برسد یعنی خود عقل انسان میتونه انسان را به سعادت برسونه چون میگه اگر ما تعقل کرده بودیم یا شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم حالا یه حرف دیگه شنیده بودیم یعنی چی به نظر شما شنیده بودیم یعنی چی یه ورش میگه تعقل کرده بود شنیده بود شنیده بودیم یعنی چی نه شنیدن دیگه نسل یعنی آیا میخواد قرآن بگه که اون طرفش شنیدن یعنی شنیدی و همینطور تبعیت چشم و گوش بسته خود قرآن را گفتی ما فرستادیم که روش تعقل بکنیم خود قرآن را شنیدن یعنی و مهمترین چیزی که ممکنه من بشنوم اینه که سخن پیامبر را بشنود مهمترین چیزی که بشنوم سخن پیامبر بشنوم دیگه مهمترین سخن پیامبر هم چیه قرآن خود قرآن که شما میگید تعقل درست کن خود قرآن میگه پس اونجام که میگه در واقع دو راه انسان داره یکی اینکه تعقل بکنه خودش یکی اینکه یا تعقل یا شنیدن و تعقلون که شنیدی آره دیگه دو راه این دو راه انسان هست یه وقت از خودش میشینه فکر میکنه یه وقت هست یک کسی یه چیزی را میگه حاصل فکرش را استدلالشو برای شما میگه حاصل استدلالشه میگه شما روی استدلال او فکر میکنی و به نتیجه میرسی که درسته خب فرق این دوتا چیه فرقش اینه که به این صورت شنیدن راه را یه مقدار طرف صاف کرده یعنی راحت کرده کار را برای شما که فکر کنیم رو چه قضیهای فکر کنیم قشنگ روشن اگه بخوایم بازش بکنیم طبق آیات دیگه اگر معنیش این میشه لو کانا تو پرانتق آیدیات قرآن هیچ کس حق نداره گوش محض باشه شنیدن یعنی سم یعنی گوش را بکار انداختن طبق قرآن هیچکس حق نداره گوش باشه هیچکس داره میگه خود کل این قرآن را تک تک آیات قرآن را روش باید تعقل بکنیم اون وقت یه آیه دیگه میگه که آدم متقین را داره وصل میکنه الذین اذا ذکررو به آیات الله لم یخرو علیها کسانی که وقتی آیه قرآن را میشنوند چشم و گوش بسته مثلا نمی پذیرند یا روش نمیافتن به چنگ نمیزنند چشم و گوش حواست هست داری به من چی میگی ممکنه فکر کردم به یه نتیجه غیر از اون که رسیدما خطام می کنم من خطا میکنم به من داری میگی که آیه قرآن که شنیدی چشم و گوش بسته پس بکن شما داری یه چیزی از من میخوای یا همین که گفتی به من چشم و گوش بسته نپذیر فکر بکن داری به من حق میدی این حقو داری به میدی که احتمالاً خطا کنم این حق منه که خطاب کنم این حق منه که خطا کنم چرا چرا حق منه که خطا کنم برای اینکه عقلی که من دادی و باهاش میگه ازش استفاده کن و رو اینا یه فکر کن عقل در معرض خطا است تعقل در معرض خطاست همین که گفتی تعقل کن همین که گفتی نپذیر چشم تو به من دستور دادی خب چشم و گوش بسته نپذیرفتم حالا که چشم و گوش بسته بله عرض کنم خدمتتون که حالا که از من خواستی که چشم و گوش بسته نپذیرم و فکر کنم خودت حواست هست که وقتی به من میگی فکر کنم به کار بندازم دیگه مقصر خودت هستی خودت خواستی به کار بیندازم از خودش به حقیقت میرسه در صورتی که خطا نکن درسته اونجایی که من عنادی هم ندارم واقعاً تعقل کردم اشتباه کردم اون وقت خدا میبخشه آخوند نمیبخشه مشکل همسر خدا که میدونم خدا دارم گفته خدای حکیم وقتی به من میگه فکر کن رو همین آیه فکر کن خدا میدونه که عقل من به جون به گونه ای از خودش ساخته پدر معرض خطا هم هست در عین حالی که من ممکنه خطها برم به من میگوید تعقل کن در عین حالی که میدونه ممکنه خطا برم یعنی داره یه این را میخوام بگم به من حق میده که یه جاهایی خطاب کنم همه حرف اینه که من خطا کنم و این حرف مهمیه که ما بپذیریم که اگر وظیفه آدما اینه که تعقل بکنن رو هر چیزی که قرآن این دستور را میده همین که به آدما گفتی تعقل بکن قبول کردی که حقم داره که خطا بکنی حق داری که چرا فلانی خطا کرد ارتداد امثال اینها همش کنار میره امثال اینها همش کنار میره همین که به من گفت تعقل کن تعقل کردم به این نتیجه رسیدم که انجیل بهتر است از قرآن چرا به من گفتید تحقق کن منو تو درد سرم انداختی کردم اشتباه کردی اشتباه کردم قرآن نیست با اصحاب نه مثلا بگم میگه ما باشیم و قرآن چی میفهمیم میخوام این رو بگم قرآن داره خطا کردن منو به رسمیت میشناسه قرآن داره میگه تعقل بکن هر چند ممکنه خطاب کنید تعقلی که توش خطای احتمال داره بهتر از تبعیتی قرآن است که خطا هم نداشته باشه این خیلی مهمه این جمله که دارم بهش برسم اصلا نگاه انسانها اگه این جمله را بهش رسیدیم اصلا نگاه به دین متفاوت نگاه به دین میشود اساس دین میشه متفاوت الان بحث من اینه که خواستم بگم حالا که گفتیم عقل حجت حجتشم ذاتیه ولی نقل که به قرآن حجیت داده و نمیتونه قرآن بگه عقل حجت نیست حالا از همه اینا چشم بپوشیم ببینیم قرآن در مورد عقل چی گفته قرآن در مورد عقل گفته عقل تو به کار بنداز درباره خود این قرآن تعقل بکن هر چند ممکنه به این نتیجه برسه که قرآن باطل داشته باشه حتی از قرآن میگه الذین اذا ذکر نمیکنند پس نباید کرد عقل را هم باید به کار انداخت حتی در مورد قرآن خوب سوال من تعقل کردم به این نتیجه رسیدم که قرآن باطل چی خدا به من میگه تعقل کردم به این نتیجه رسیدم که فلان متن بهتر هر چند کاملا خطاست من خطا کردم خطا کردم البته خطای من ممکنه دلیلی داشته باشه ها یا علتی خاصی داشته باشه ها علتش اینه باشه که میبین خطا یه خورده معذور باشم جوان میبینه یه خورده قضیه چی میشه این آیه قرآن را همه مفسران و متکلمان و فقیهان برداشت خودشم به نتیجه دیگری نمیرسه که این آیه معنیش اینه تعداد آیات زیاد شد تعداد آیاتی که یک جوان دید که فرض بفرما صد تا آیه از قرآن را همه مفسران و فقها و متکلم خیلی اساسیهها داعیه اساسی را جوری گفتند که ضد عقله من خودمم فرض کنیم این جوان چیزی نمیفهمی از منظور تفسیرش کردن که ضد عقل خب حالا این جوان اومد همه این تفاسیر را دید خودشم به نتیجه از آیه جدیدی نداره اندیشمند خودش فکر میکنه اشتباه کردن به این نتیجه نتیجه نمیرسه به این نتیجه میرسه که نمیشه که هم اشتباه کرده باشه که پس معنی آیه این حالا این آیه یک دو سه چهار پنج شش هفت شد ۲۰۰ تای مسائل مهمم شد حالا شما بهش میگه عقلتم به کارت بنداز عقلمو به کار انداختم دیدم این ۲۰۰ تا آیه را من اینو فهمیدنمنم به نتیجه دیگری نرسیدم این نتیجه رو گرفتم که مثلاً ۲۰۰ تا آیه قرآن مهمه خلاف عقل همه اینا فهمیدن دیگه دست از قرآن برداشت شما چی بهش میگید واقعا درباره چی میگید چرا تعقل کردی چرا حرف ساده با عقلت سنجیدی خود قرآن که میخواد ازش که تعقل بکنیم تعقل کرد خودش نتیجه چی نرسید خب قاعدتاً معنی این آیه همینیه که همه تو ۱۴۰۰ سال فهمیدن خلاف عقل ۲۰۰ تا مثلاً آیه خلاف عقل تو قرآن داریم اون وقت گفت خب این قرآن یک کتاب غیر عقلانیه و از قرآن دست برداشت بندرم تقریبا یک همچین چیزی را میگم که الان با اون جوان اصلا تکلیف ما چیه تکلیف ما چیه چگونه برخورد کنیم اصلا جوان حق داره چقدر بهش حق میده که این خطا بکنه چقدر شما به جوان بکنه تقصیر نداشته خدا بهش گفت تعقل بکن عقل باید کرد دید که همه عالمان این آیه را اینجور تفسیر کردن علی اصحاب خیلی مسئله جدی ها این مسئله که ذهنی نیست که من بگم ممکنه یک کسی اینجور باشه ها این مسئله جریان داره مس هست اون وقت اینجاست که میخوام بگم حالا اگه این وسط یک کسی پیدا شد که بگه همه این آیات را دیگری هم میشه فهمید برشون واجب به جوانها بگه آقا درسته که همه جور دیگه فهمیدن ولی اینجورم میشه فهمید بنابراین میخوام عرض بکنم که قرآن بیش از این حالا یه مرحله اینه که بگیم عقل را تایید میکنه قرآن عقل را تایید میکنه و خط های عقل را هم به رسمیت میشناسه یعنی حق میده به طرف که حالا که از عقل استفاده کردی خطا بکنی و توی جامعه گاهی زندگی میکنیم که اصلا یک امر طبیعی امر طبیعی غیر طبیعی که خطا نکنه وقتی همه یه جوری گفتن این معجزه میخواد که طرف خطا نکنه به طور طبیعی گفتن قرآن نیست نیست من تعقل کردم خود خدا هم گفت اینجاست که خیلی قرآن بالاتر نه تعقل بکن تبعیت که خطاط کمتر باشه ارزشش کمتر از تعقلیه که احتمالا خطا هم درش باشه یه فضای مثلاً تمام این مراجع و علمای قدیم و جدید و همه هم میره بررسی کار نیست یکی از این هیچ بهش نرسیده مثلا توی من حالا زندگی یه نفر خوندم لایک بعد این خودش رفته تحقیق کرده بین همه ادیان به نظر من تحقیق درباره اسلام برای یک کسی که الان مسلمان نبود اصلا دین نداشته راحتتره تا کسی که او تحقیق براش راحتتره چرا برای اینکه علما تقدس نده برای اینکه پیشینه ذهنیت پدر و مادری را با قاعدتاً میاد قرآن را بی طرف میخونه بدون ذهنیت میخونه من که یک همچین کسی به اسلام برسه خیلی راحتتر میدونم یعنی دو نفرن یکی بچه که مسلمان تو قوم خیلی نداشته واقعا تصمیم میگیرن که دنبال حقیقت باشن به نظر من راه برای او آسان تر چون من اینی که اینجاست خود این عالمان را چه جور عبور بکنه و بگه خب فلان من رفتم قرآنو خوندم و مسیحیت را بشناسیم اولین چیزی که بخونیم کتاب مقدس کتاب مقدس به نظر من کسی را کنار بزاره و خودش بخواند کسی این کارو بتونه بهتر میفهمه اسلام اگه بتونه مشکل اینه که یک کسی که تو جامعهای که مثل قوم چه هست بسیار سخته که همه چیز را کنار بزاره به قول شما لایک یا بیگینه یا هرچی او کنار گذاشته نداره متشکر از من این نکته را هم بگم یک تلفن برای مشاوره اعلام بکنید تلفن من روی کانالم هست ولی الان هم عرض میکنم بله بله برنامه بله بله من اولا به زودی اعلام میکنم که مشاوره و اینها چه حضوری چه غیر حضوری و چی ولی الان هم کسی بخواد از طریق همون تلگرامم میتونه ولی به زودی اینا سامانش میدیم یعنی قراره که حالا برای اینکه دارم میگم که حالا ما قراره که یک جلسه توی هفته داشته باشیم که هم سوالاتی که توی هفته شده به صورت زنده از من پرسیده بشه و جواب بدم هر کس هم همون موقع خواست سوال بکنه و جواب بگیره بله بله الان شفای این را به زودی تا یه هفته دیگه این کار رو انجام خواهیم داد خب ببخشید خداحافظ