آیه ۱۰۰ از سوره بقره

از راه روشن
نسخهٔ تاریخ ‏۱۶ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۴:۵۴ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimani_ardestani/4678 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم آیه ۱۰۰ از سوره بقره، دو تا آیه قبلش بحث‌های فوق العاده مهمی داشت این آیه هم باز میتونه کلیدی باشه بله این...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

آیه ۱۰۰ از سوره بقره، دو تا آیه قبلش بحث‌های فوق العاده مهمی داشت این آیه هم باز میتونه کلیدی باشه بله اینه

أَوَكُلَّمَا عَاهَدُوا عَهْدًا نَّبَذَهُ فَرِيقٌ مِّنْهُم ۚ بَلْ أَكْثَرُهُمْ لَا يُؤْمِنُونَ ‎﴿١٠٠﴾

آیه اینه مثلاً ایشون اینجور معنی کرده آقای فولادوند مگر نه این بود که تو قلاب یهود هرگاه پیمانی بستن گروهی از ایشان آن را دور افکندند بلکه تو قلاب گذاشتن حقیقتی این است که بیشترشان ایمان نمی‌آوردند بیشترشان ایمان نمی‌آورد این آیه به نظرم ببینید باید یه مقداری تمرکز و باید ببینیم که اینجا این کلمه لا یومنون با آیه ۶۷ و خودم و بشرا للمومنین اونجا اونجا داره مومنین اینجا هم داره لا یومنون آقای این دوتا به یک معنی نیست این کلمه اونجا داره للمومنین اینجا داره لا یومنون ایمان تو این دوتا آیه به یک معنا معناست و به یک معنا نیست اگه به یک معنا بگیریم مشکلات جدی پیش میاد معنیش این می‌شه اونجا گفتیم یادتون هست و خودم و بشرا للمومنین مومنین توجه می‌فرما و بشرال المومنین را خانم حقیقی و خودم و بشرا للمومنین اونجا چه معنی کردیم برای آدمایی که به حق گردن درسته یادتون اومد خیلی حالا بریم سراغ این آیه این هم همینجور معنیش کنیم میگه که بر اکثرهم لا یومنون اکثرشون اگه اونجوری معنی کنیم به حق گردن نمی‌دهند یعنی اکثر مردمی که اونجا بودن به حق گردن با حق عناد دارند اگر اینا گفتیم به اصطلاح مشکل حتی اگه یک جای خاصی گفتی سر مردم آمریکا اکثر مردم انگلستان اکثر اکثرشون با حق عناد دارند اگه یه شهر را گفتیم این را باید سرایت بدیم به همه دنیا فرقی نداره اکثر انسان‌ها با حق عناد دارند اگر گفتیم به نظر من اگه کسی اینو بگه حالا اینجوری بهتون بگم اگه اینو بگه حالا اشکالاتی که با قرآن چی حداقل مشکلش برای من اینه که کل اون نظامی که دارم میسازم به هم می‌ریزه اینجوری بگم اگه بنا را برای معنیش اینه که اگر اکثر انسان ها با حق عناد دارند اگر عکس بله اگر اکثر انسان‌ها با هر عناد دارند معلوم میشه توی ساختارش تو خلقتش مشکلاتی داره اگر به اینجا رسیدیم که اکثر انسان‌ها اکثریت با حق ستیزند با حق دشمن دارن اکثرشون اگه اینجور باشن پس انسان تو خلطه مشکل داره در حالی که زیربنا اساس همه حرف های من اینه که قرآن می‌فرماید انسان کاملاً عالی خلق شده فطرت نه برعکس انسان از این حیث که انسان است مومن است از این حیث که انسان است مومن است یعنی تسلیم حق است فطرتش بهش میگه باید تسلیم مرد باشی اکثریت قاطع انسان‌ها هم تو عمل هم با حق عناد ندارند تعداد محدودی هستند که با حق به اصطلاح عناد دارند پس اینجا یک کلمه اینا باید ببینیم چه جوری معنی کنیم پس ایشون تا اینجا بلی و مگر نه این بود که یهود هرگاه پیمانی بستند گروهی از ایشان آن را دور افکندند بلکه حقیقت این است که بیشترشان ایمان نمی آورند بله خدمتتون که آیه ۱۰۰ را تو ایشون را هم ببینم که چه معنی کردند گفته که چرا ایشون جور دیگری شروع کرده چرا هرگاه پیمان بستند گروهی از آنان گروهی از آن‌ها آن را پشت سر افکندند و تو قلاب و پیمان شکستند دوباره تو قلاب نه تنها عهد شکستند بلکه بیشترشان ایمان نمی‌آورد اگر ما کلمه ایمان را بیاریم همین خود کلمه رو بیاریم خواننده فارسی باید بگه که این دوتا ایمان یکیه مشکل مگر اینکه تو ترجمه همانطور کفر را به دو معنی میکنیم ایمان را هم به دو معنی بکنیم کفر را به دو معنی میکنیم یعنی نای که دیروز خوندیم لقد کفر الذین قالوا ان الله ثالث و ثلاثه که گفتن خدا سومه از سه تا کافر شدن یعنی چه یعنی گمراه شدند یعنی اعتقاداتشون مطابق یعنی باطل گفتن لقد کفر یعنی باطل گفتن نه باطل پرستند احق ستیزن باطل گفتند راه باطل رفتن کسانی که گفتند خداوند سوم از سه تاس آخر آیه و انلم اما یقولون لیمصن الذین کفرو منهم عذاب علی اگر از این حرفشون برنگردن به کافرونشون عذاب علیم میرسه اول آیه گفتی که همشون کافرن که اول یعنی به با راه باطل رفتن کافر دوم یعنی حق ستیزند باطل پرستند فرق به راه باطل رفتن تا باطل پرست بودن راه باطل آدم اشتباهیم ولی باطل پرست می‌دونه باطله و مثلاً دنبال باطل دوتا با هم فرق داره همونطور که کفر را باید دوتا معنی براش بکنیم ایمان را هم باید من بخوام اینجا نکته را عرض بکنم برای همونطور که برای کفر همین آقای طاهری سعی کرده که کافر را دو تا براش معادل بگذاره یعنی اونجایی که میگه برای کافران عذاب دردناک است اونجا کافران را میگه ایشون انکار ورزان میگه این کار ورزان حق ستیزان در برابر معادل پیدا نکردم حق گم کردگان این دوتا رو ببینید حق ستیسیز با حق گم کرده تو با هم فرق داره دوتا کافر تو قرآن داریم یکیش گم کرده یکی با حق عناد داره من نمیگم می‌خوام بذارم تو ترجمه این حق گم کرده پیدا کنه من معتقدم همینطور که کفر را اینجوری معنیش می‌کنیم ایمان رو هم باید معنی کنیم اگه من ایمان گفتم مومنین ترجمه کردم یکی معنی کردم که مثلا معنیشو اگه بذارم هر دو را مومن خواننده میگه خوب همون برداشت را میکنه در حالی که نه اینجا ایمان فرق داره و حالا بهتون عرض می‌کنم فرقش چیه و چه معادل باید گذاشت توجه نداشته باشید این باعث میشه که اکثر انسان ها رو حق ستیز به انسان شناسی مشکل ایجاد میشه و اگر میخوره و گفتم که اشکالات مهمی به قرآن وارد میشه به خدا وارد میشه اصلا چرا آدم اینجوری خلق کردی خلق کردی نه مشکلات چی و خوب نه من دقت دارم که اون مشکل به وجود نیاد و الان عرض می‌کنم که اینا چگونه حلش کنیم خوب بلی مثلا اینجوری معنی کنیم توکل ما عاهدو آیا اینگونه است که دیگه تو ویژگی قلاب هم نمیزنم اینگونه نیست که هرگاه پیمان بستند یا هرگاه متعهد شدند به پیمانی گروهی از آنان دور انداختن نادیده گرفتند پیمان را آیا اینگونه نیست که هرگاه تو طول تاریخ پیمان بستن یا متعهد شدند به پیمانی گروهی از آنان نادیده گرفتن پیمان را زیر پا گذاشتن پیمان را اینگونه نیست این قسمت اولش خیلی مشکل نداره برعکسرهم لا یومنون یه دفعه داره در مورد قوم اسرائیل صحبت می‌کرد تاریخ را میگفت گفت اینا این مشکلاتو تو تاریخ داشتن حالا یه دفعه گفت به پیامبر بلکه اکثر اینا ایمان نمیارن الان به تو ایمان نمیارند بلکه اکثرشون ایمان نمیارند خوب این معنی خب دنی اکثرشون که مصداق حقی گردن نمی‌دهند ببینید پیامبر مصداق حقه به این مصداق حق گردن نمی‌نهند نه اصل حقیقتتا یعنی به تو به پیامبرون یعنی یهودیایی که هستند اکثرشون ایمان نمی‌آورند یعنی مسلمان نمیشن مثلا خوب فعلا معنیش اینه که معنیش اینه که حق ستیزن اما اون وقت ولی یه چیز دیگری است چرا اکثرشون ایمان نمیارند اگه با هر به تو به همین شخص پیامبر چرا اکثرشون ایمان نمیارند برای اینکه یه آیه دیگه داریم مهمتر از این و ما اکثر الناس و مومنین هر چی حرص بزنی جوش بزنی اکثر مردم بهت ایمان نمیارند چی بگیم یهودیا رو میگه یهودیا ممکنه کسی توجیه بکنه بگه چون دینشون دین قومی بوده وضعیت خاصی داشتن و خاصی و به خاطر قومیتشون ایمان نمی آوردند ولی همون آیه رو چیکار ببینید همون آیه را و ما اکثر الناس و هرست به مومنین آقایون معانی براش کردن مثلاً من آیت الله سبحانی نتایج مهمی ازش گرفته اکثر مردم ایمانم ناجوره نه اکثر مردم که ایمانمعنیش این نیست که با حق عناد دارند ها همونایی که زمان پیامبر هستند توجه داشته باشید خودشون با پیغمبر روبرو نیستن پیامبر را ببینند ها حتی سخن پیامبر را کسی براشون نقل می‌کنه اکثریت مردم مخصوصا تو اونجا جامعه قبیله ای اصلا تا رئیس قبیله اجازه نمی‌داد ایمان نمی‌آوردند باید رئیس قبیله اجازه بده که ایمان بیارن دیگه رئیس قبیله اجازه نمی‌داد یا تا اون نخبگان جامعه تایید نمی‌کردن براشون اثبات نمی‌شد که محمد حقه اون وقت اونا مانع بودن برعکس اونا مانع بودن اونا وارونه حتی جلوه می‌دادن اونجا که نمی‌خواستند بنویسید جامعه‌ای که ایمان نمیاره اینجوری نیست که آحاد مردم مثلا هم آحاد مردم یکیه یکیشون با پیغمبر روبرو نبودن نیمی از جامعه زن ها زنها سخن پیغمبر رو چجوری میشنیدن شوهرشون رهبرشون نقل می‌کرد چه جوری نقل میکرد خودش میخواست ایمان آورد بود اگه ایمان آورده بود و می‌خواست همسرشم ایمان یه جوری نقل می‌کرد که امام بیاد اگه خودش نمی‌خواست یه جوری نقل می‌کرد که ایمان حتی زمان پیامبر تو شهر مدینه مردم با سخن پیامبر مستقیماً روبرو نیستند چک گروهی از مردم می‌شنوند صدای پیامبر را تا چه برسه اون قبایل دیگه اون وقت نخبگان جامعه تاثیر دارند نمی‌ذارن عالمان من نخواستم کلمه عالمان را حالا به نسبیه دیگه نه بیان می‌کنند که این داره باطل میگه میگن این ساحره این دیوانه است باور کنید مردم قبول می‌کنند مردم قبول می‌کنند که دیوانه است دیوانه است دیگه شما قبول ندارید که دیوانه است داره میگه یک کسی پیدا شده که میگه ابراهیم خلیل ۱۷۰۰ سال قبل بوده قبل از پیامبر اسلام بوده دیگه درسته ۱۷۰۰ مثلا درست گفتم ۲۶۰۰ سال بله هزار سال اشتباه خیلی ۲۶۰۰ سال جلوتر از من بوده و پیغمبر شما بوده دیگه داره میگه ۲۶۰۰ سال یا هیچ که حرفای ابراهیم خلیل را درست نفهمیده من دارم میفهمم باید متهم بشه به جنون یا نه دیوانه هست یا نیست خب هستی که همین کسی بگه که آقا کسی پیدا بشه و بگه ۱۴۰۰ سال عالمان من باهاشون فهمشون از اسلام مخالفم خب مگه دیوونه است دیگه خودشم قبول کنه که دیوار قبول کنه خوب ابراهیم خلیل مثلا حضرت محمد داره میاد شخصیت نفهمیدن فهمیدن تن به جنونم میشه اگه معجزه کرده اگر همه جور میشه مردم را چه بکنیم بنابراین کلمه مومنین را باید ببینیم کجا به کار برده گاهی مثلاً این آیه را ببینید تو قسمت اول آیه نگفت همه پیمان شکنی میکنن گفت گروه پیمان شکنی می‌کنند ایمنیش اینه که اقلیت گروهی پیمان شکنی میکند این قسمت دوم آیه اصلا بحث چیز دیگه است بحث یعنی به تو ایمان نمیارن به محمدی اونهایی که پیمان را شکستن شما اثرشان ایمان هستند خوب یعنی اکثر کسانی میگه در گذشته هرگاه پیمان بستن یه گروهی زیر پا گذاشتن ها اون وقت باید بگه که اکثرشون مومن نبودند یا اکثرشون مثلاً ایمان نداشتند این‌ها نه نه لا یومنون از گذشته یه دفعه آورد رهبر میگه که حالا مثلا به پیامبر داره پیام میده که اینا اکثرشون ایمان نمیارن اکثرشون ایمان نمیارن توجه داشته باش عناد دارند برای اینکه حق براشون روشن نمیشه موانعی توی کاره موانع کیه عالمانند رئیس قبیله است شوهر زن‌ها عوامل متعددی هست که این مردم با حق شسته و رفته روبرو نشند نه اینکه با حق داشته باشند خوب حالا چیکار کنیم ببینید اگه میخوایم معنا را بگیم اکثرشون به تو ایمان نمیارند عکس دلیل دیگه نداره نه حالا محتوا نداریم که حالا معنای ایمان چیست محتوای امام چهار مرحله نمیدونم احکام چی چی کار ندارم چرا قرآن لکش را نیاورده من دلیلشو میخوام بگم با من مشورت نکرد اگر با من مشورت گفتم بیار نه برای اینکه جمله غلط ها نه عربی لازم نیست بیارید برای اینکه عرض کنم خدمتتون که نشه اینجور بگیره مثلاً ببندی ولی به لحاظ عربی نباید بگه آها علت در مورد خود پیامبر آیه قبلی اینم توجه نه نه وقتی یه دفعه حال ببین داره قاطی آیه قبلش گفت که ما آیاتی فرستادیم و فاسقون اینجا گفت که البته اونجا گفت که کفر انکار نمی‌کند باطل نمی‌شمارند مگر به اصطلاح فاسد اونایی که تقوا ندارند تقوای ذاتی نمیخوام خوب باشند به تعبیر ما اونا اینجور معنی کردیم بله نه من خود عبارت را که نگاه کنیم یه دفعه تو آیه قبلیم بود بله یه دفعه گفت ببینید وقف هم گذاشته اون طرف علامت وقت گذاشته روش اینجا شد ایمان مصداقی فرق داره با اون ایمان فطری ما ایمان فطری داریم ایمان فطری یعنی اینکه انسان به حقیقت بگو من گردنم به اندازه مو در برابر حقیقت مصداقش چیه مصداقش که قبول بکنه برای ثابت بشه که این مصداق حقه محمد حقه یک کسی ممکنه واقعا تسلیم حق باشه ولی به هر دلیلی حقانیت محمد براش ثابت نشه حقانیت محمد چرا گفتم برای اینکه تو جامعه موانعی جواب موانع فوق العاده زیادی وجود داره که مردم موانع توی جامعه به همین جامعه خودمون مردم میبینن که مگه میشه که اکثریت آخوندا دارن رو منبر چی میگن چی میگن یه حرفی را رد میکنن چی میکنن و اصلا وقتی یک بمباران چی بشه اینکه گوشه یک کسی داره حرف میزنه اصلا نمیاد گوش بده از قبل میگه خب معلومه این همه که دارن میگن این یکی باطله بدون اینکه فکر بکنه عکس اینجوری میشه یعنی عملاً شما ببینید اینگونه هست یا نیست این گونه هست یا نیست اکثر یهود دستم بوده زمان پیامبر یهودی های ما نیاوردن اکثر مسیحیان ما نیاوردند اکثر مشرکان مشرکان اکثر دلیلشون این بوده که دلیلش این بوده که این نکته را وقتی که دینی وضعیتش اینقدر خراب باشه که نتونه مقاومت بکنه در مقابل این سیل فرق داره تو این نه فقط چی اکثریت یهودی ها به حضرت عیسی ایمان نیاوردند ولی اکثریت امپراتوری روم که دین های ضعیف و سست و بی پایه و خرافی و ناجوری داشتند یعنی اون دین ها چون سست و بی پایه خیلی بود دیگه ما نشون نمی‌تونستن مقاومت بکنند دفاع بکنند و مردم فاصله رو می‌فهمیدند تفاوت می‌فهمید نمی‌شه می‌ره و ایمان برای اکثر یهودی‌ها ایمان نیاوردند اکثر یهودیا ایمان نیاوردند ولی اکثر ادیان ادیان حالا بهشون گفته قدیم ادیان که الان گاهی بهشون در مقابل ادیان زنده تعبیر ادیان مرده به کار نمیاد از جان خاموش خود من به کار بردم یک کتاب دارم تحت عنوان ادیان ابتدایی و خاموش که مرده نگم که زشت باشه اینا خاموش زنده در مقابل خاموش یهودیت ساختار داشته حرف‌هایی داشته برای گفتن نظام داشته کتاب داشته راحت عالمان میتونستن حرف بزنند این همه منبع داشتن و خوب چی داشتن فرق داره با مشرکین که چی بلد بودن که بگن در مقابل این حرفایی که حرف های نویی که پیامبر داشت می‌آورد یهودیا حرف داشتن یا حرف داشتن حرفایی داشتن و میشد با همین حرفا مغز مردم را چی کنیم و در واقع اکثر کسانی در نهایت اکثر کسایی که به پیامبر ایمان آوردند مشرکان بودند معمولا البته تو ایران رخ نداد این قضیه تو ایران رخ نداد با اینکه دین دیر پای زرتشتی بود دینم خیلی زشت نبود البته زمان پیامبر اسلام خیلی نزول کردها سطحش یعنی آیین زرتشتی دو دوره داشته دوره متقدم دوره متخر دوره متخر شکل مثلا نظام طبقاتی و اینها عدالت اجتماعی و اینها را خیلی آخه اینا خیلی تاثیر گذاره مثلا اکثریت مردم بچه شان حق نداشته باشه تحصیل کنه اینجوری بود فقط یه گروه‌های حق تحصیل داشتن ایران قبل از اسلام نژاد چون سه طبقه بوده ایران قبل از اسلام به هر حال مشکلات اینگونه بوده شاید تو ایران زمانعدالت اجتماعی اسلام جاذبه داشته برای ایرانی‌ها و مثلاً ایران معجزه آسا مسلمان شدن‌ها هرچند ممکنه چند قرن طول مثلاً مدتی طول کشیده ولی به هر حال اینجوری بهتون عرض بکنم امپراطوری روم اول قرن چهارم ۱۵ درصدش مسیحیت مخفی هم هستن حالا خیلی آشکار نمیکنه آخر قرن چهارم مثلا حدود سال ۳۸۰ ۳۹۰ اینجورها حدود ۸۵ درصدش مسیحی ولی اونجا زور حکومت در کار بوده اینجا زور حکومت در کار بوده اولاً ابتدای قرن چهارم هر کس مسیحی میشد پست و مقام و فلان و این چیزا گیرش میومد شکنجه میشد آزاد میشد مسیح نبوده برخی میگن تو امپراتوری روم قبل از قرن چهارم مسیحیا را به بدترین شکل شکنجه می‌کردند بعد از قرن مسیحیا غیر مسیحیان از همونا تقلید کردن همون شکلی شکنجه کردن همون شکلی که به اصطلاح رومی‌ها امپراتوری روم مسیحیا را شکنجه می‌کرد اینا خودشون همون کارها را به همون شکل برای اینکه اکثر امپراتوری روم توی قرن مسیحی شدند خب تحلیل راحت میشه کرد اولش که قسطنطین اومد روی کار که کنستانتین یا قسطنطین مسلمانان قسطنطین میگن خدمتتون که خوب روی خوش برخورد میکرد با مسیح و بیشتر موقعیت ها را میداد بانک خودش مسیحی هنوز نشده بود آخرم معلوم نشده باشه آخر یعنی سال ۳۰۸۱ که میرسیم اصلا رسما اعلام میشه که تنها دین قانونی امپراطوری رو مسیحیته تنها قرائت خاص از مسیحیت قرائت تثلی قرائت تثلیثی از مسیحیت تنها قرائت رسمی از غیر این کسی باشه مجازات میشه و برنامه صحبت ما صدر اسلامه اگر صفویه شیعه شدن ایران را میگید نه نه مسلمان من الان صحبتم سر مسلمان شدن من صحبتم چی شد که ایران اکثریتش مسلمان شدند آره تا دوره صفویه و اصفهان خودمون شیعه نبود اون زمان ها شیعه شدند یه جاهایی حداقل یه مناطقی از ایران شیعه نبودن این دوره متاخر شیعه شده ولی میگیم چرا مسلمان شدن اکثر ایران و بدون اجبار اجباری در کار نبود هیچ اصلاً برعکس طرف میومده میگه مسلمان شدم بهش می‌گفتن که نه تو می‌خوای از جزیه فرار کنی قبول نداریم که مسلمان شد یعنی مسلمون نمی‌پذیرفتن که برای اینکه ازش بگه اینم بوده یعنی برعکس بوده حالا چی شده که ایرانی ها مسلمان شدند خیلی چیزها ممکنه بگی خیلی چیزها بعضیاش مثبته بعضیاش منفیه بعضیا ممکنه مجموع از عوامل از عوامل ما ایرانی ها حداقل نسبت به عرب ها میانگین هوشمون بالاتر خیلی تعجب می‌کنی برای اگه به شما بگن دوتا عالم سنی ۱ را طول تاریخ تو طول تاریخ اسلام نفر ۱ و ۲ عالم اهل سنت رو که دیگه بالاترین یکیش امام محمد غزالی هر دو ایرانی یه چیزی داریم به نام فلسفه اسلامی که غربی‌ها بهش میگن فلسفه عربی یا فلسفه فیلسوف درجه یک عرب چند تا داریم دیگه فیلسوفایی فارابی ابن سیناست شیخ اشراق ملاصدرا مال کندی داریم آره هندی اصلا شاید شما نشنیده بودید تا الان مثلا در حد اونا نیست ولی در عین حال که من نمیدونم زادگاهش کجا بوده ایرانی واقعیت نشون بده باهوش و این عامل به نظر من بود دومیش بگم آیا واقعا عدالت اجتماعی وضعیت تو زرتشت زمانه که خیلی خراب بوده برای اکثریت و اسلام بر عدالت اجتماعی خیلی مساوات مساوات دیگه برجسته همین الان هم تو بعد از دوره مدرن تو دوره مدرن یا پست مدرن بعد از این دوره پست مدرن یه بازگشت دوباره به دین است دو دوره مدرن الان دوره پست مدرنی از دین فرار می‌کردن تو دوره پست مدرن دوباره دارن برمیگردند اکثریت سفید پوست که به دین دوباره رو میرم سراغ یک دین بودایی یه چیزی اینجوری که شاید بود رتبه اول داشته باشه تو گرایش بهش نمی‌خوام بگما بیشتر کسایی که مثلا میخواد یه دین انتخاب کنه میره سراغ آقای سفید دوستان رنگی پوستا بیشتر میان سراغ اسلام آمار رنگی پوستا میان بیشتر سراغ اسلام دلیل عدالت اجتماعی میگه هیچ تفاوت خیلی مسئله مهمه هیچ تفاو بین جا و سفید و نباشه تاکید به این اندازه نشد عرض کنم که آره عدالت اجتماعی نبود تو ایران و ایران بر عدالت اجتماعی و مساوات این دوتا خوبه تعریف نکردم تعریف نکردن یه ظرف هم بگم شادی هم تاثیر داشته ولی مجبورم دیگه حالا که گفتم یک سوم می‌دونید که ما ایرانیای احساساتی هستیم نایرانی‌های ضعف‌هامون اینه که احساساتی است یه وقت یادمه اون خیلی منو اذیت می‌کرد ما چرا اینقدر احساساتی هستیم مسابقات فوتبال بود جام جهانی تو آلمان آلمان همیشه مدعی قهرمانی است همیشه مدعی قهرمانی است وقتی تو کشور خودش برگزار میشه دیگه بیشتر باید مدعی باشه بیشتر انتظار داشته باشند که تیمشون قهرمان جهان بشه چند بارم شده قهرمان فکر کنم دوبار جهان قهرمان جهان شده آلمان ولی تیمشون دوم شد خلاف انتظار چقدر استقبال کردن از تیمشون همون دوره تیم ما از گروهش بالا نرفت همه ایران فحش می‌دادن به علی دایی چرا تو بازی پیر شده بودی تو دیگه با عصا باید راه بری چرا رفتی تو زمین خودش من چه اون مربی منو گذاشته طرف بزنیم ها حتی تو فرودگاه وقتی میاد مجبوره یه جایی فرار کنه و بیاد برای خون اش اینقدر گروه شایسته اش نیستیم که از گروهمون بالا بریم فوتبالمون همین حده قبول کنیم مطلبی میدونه یه وقت یک دوستی هست میاد مشکل داره آقای جعفری قبل از جلسه همه جلساتو میومد من یه چیزی گفتم گفت بگو چیه چرا این نظر را داره راجع به فو تیم ملی آره گفتم که آره اینجوریه این پوتین اینجوری شد که این حرفت همه حرف‌های قبلی بهتر فوتبال دقیق‌تر و بهتر از حرف‌های قرآنی عرض کنم خدمت حالا کار ندارم من واقعیت یعنی نمیتونیم با عقل مون غلبه بکنیم احساساتی نشیم تیممون مثلا یه بازی شکست میخوره مجری جلوی تلویزیون جلو مردم داره گریه شکست خورد شکست این همین جام ملت‌های ایران ژاپن را شکست داد حالا به نظر من با شانس ایران ژاپن را شکست داد حذف شد ژاپن ما که داشتیم جشن می‌گرفتیم ژاپنی ها اون طرف حلقه اتحاد باهم و با هم چی کرده بودن و چیزی خورد آینده ای هم هست و دوباره برمیگردیم و دوباره چی حلقه اتحاد گرفته بودند به جای اینکه عذاب بگیرن خط بگیرند نه نه ما که شکست خوردیم حذف میشدیم هر بازیکن مون یه طرف غش کرده بود باید بریم جمعش کنیم شما مراجعه کنید ببینید فرق ملت احساساتیه که نمی‌تونه شکست را و نمیتونه پیروزی را تحمل بکنه تحمل بکنه یک تیم یک مرحله بالا رفتیم یه چیزی تو خیابون چی شده یه پیروزی به دست آوردی اصلا خودتو داری کوچیک نشون میدی که برای یک پیروزی اینجوری اینقدر جشن میگی برای یه پیروزی یا عادی خیلی عادی چیز کاملا من دیگه رفتم فوتبال نمیتونم دست بردارم و نگم دیگه نگم خیر ما الان ۸ تا تیم الان از آسیا میره جام جهانی ۸ تا میره چون شده ۴۸ تا تیم من زمانی را یادمه فوتبال دنبال می‌کردم از آسیا و اقیانوسیه با هم یه تیم می‌رفت جام جهانی و ایران رفت و در آخرین مرحله استرالیا داشت در رفت و برگشت شکست داد و رفت جام جهانی همین مربیش هم ایرانی بود حشمت مهاجرانی اون شاهکار ولی الان وقتی که تلویزیون وقتی که تیم جام جهانی بنا میکنه نیم ساعت سرود هشتم آسیا جز ۸ تا تیم آسیا شده فرق کرده الان که دیگه نباید جشن بگیره الان اگه نرفتی باید بگی چرا نرفتی وقتی ۸ تا تیمه خب معلومه ما ۸ روز ۸۰ تیم اول آسیا هستیم ۸ تیم هستیم دیگه یک ساعت هرچی تلویزیون روشن میکردم دوباره داره سرود میخونه سرود پیروزی سرود پیروزی سرود پیروزی ما جز ۸۰ تیم آسیا شدیم این آقا اون زمان که جشن باید گرفته میشد یک تیم از آسیا الان هشت تا تیم از آسیا میره جز ۸ تا تیم ما همینجورم فوتبالمون سطحش تا دیروز رتبه اول آسیا رو داشته زمانی که کیروش سرمربی تیم ملی ما بوده رتبه اولو داشتیم ۸ سال تا پریروز تا پارسال که ایشون رفته ببخشید شما اینم تاثیر داره احساس ولی شما گفتی من من روحیات را گفتم اینا روحیات را گفتیم ما صبح میدیم درود بر مصدق عطرشمعذرت که امکان داره که خودمون عوامل متعددی باعث میشه که مردم احساسات شان را در یک حادثه یا در یک اندیشه من خودم دارم مگه من اول هوش ایرانیا رو گفتم من که متهم به نژادپرستی میشم وقتی که دوم وضعیت ایران و دین ایران و جامعه ایران و برتری اسلام را گفتم سومم دارم یه نقطه ضعف را میگم نه آقا معذرت می‌خوام این مثال بشه چه من گیرم این یکی معذرت معذرت می‌خوام معذرت می‌خوام ببین مجبورم یه نکته‌ای را بگم عمرتو گذاشته بودی تو فوتبال مربی سرمربی تیم ملی شد به شدت ناراحت تجربه مربیگر سرمربیگری نداره نباید سرمربی تیم ملی بشه روزی که رفت کره جنوبی را شش تا بهش زد ۶ تا به کره کره جنوبی از قبل از انقلاب رقیب اصلی ایران بوده ۶ تنها کسی که تونسته با شش تا گل کره جنوبی را شکست بده آقای بوده خیلی هنر من خیلی چون کره جنوبی اون دوره ضعیف بود تو نیمه دومش به همه تیما باخته بود به حتی تیم‌های ضعیف ضعیف هم باخته بود بنابراین ۶ تا گل وقتی ایران زد تو نیمه دوم تو نیمه اول ۲ ۱ باخته بود تو نیمه دوم شد ۶ من قبلم دیدم کره جنوبی بدنسازی درست نکرده بود تو نیمه دوم به همه تیم ها باخت و تیم های حتی درجه سه آسیا باخته بود نیمه دوم خب چیزی نبود یه حادثه بود نبود خیلی کسی رو بزرگ کنیم بخاطر او برد نه اون روزم بازم همون نظر اول داشت یه وقت ایران سقوط آقا تو خونش سنگ می‌نداختن همه جا فحش بهش می‌دادن همه ایران یک صدا شده بود من با هر دوش مخالفم نه با اون پیروزی جشن گرفتن نه با این شکسته خونه طرف سنگ انداختن و این نیست جایی از دنیا واقعا نی اینجور نباید باشیم ما ضعف خودمونو بپذیر ما ضعف خودمونو بپزیم اصلاح کنیم احساساتی هست ما احساساتی هستیم نه اینکه حالا بر اساس یک حادثه چی بگم که نصف روز من بر اساس اون نیست که میگم ولی من تو این جامعه هستم میبینم از بچگی بودم دارم میبینم جوانی دیگر را هم میبینم اون چقدر مثبت کارمون که من اول گفتم ولی این ضعف در ما ایرانی‌ها هست که احساساتی هستیم نه اینم ضرورتاً حالا کسی بگه که خب حالا شما شما که فرمودید اگه خلیفه دوم به ایران حمله نمیکرد ما مسلمان میشدیم یا نه ها اون زمان مسلمان نمیشدیم شما میگید دیگه درسته حالا خلیفه دوم خوب کار کرد که حمله کرد یا نه ها نه نه دیگه نه دیگه نه دیگه خلاف اسلام نه اون زمانا توجه دارم توجه دارم غلاف اسلام مگه میتونه کسی عمل کنه بله بله اسلام کشورگشایی نداریم ما فقط جهاد دفاعی داریم که حالا اینو گفتم پس خلیفه دوم اما اگر از اول امام علی بود منطق و با اون اخلاق چی آیا اگر امام علی تو طول این ۳۰ ساله با اون منطق و با این چی حاکم شده بود آیا ما ایرانیا مسلمان نشده بودیم با منطق امام علی نه با شمشیره خوب من که تاریخ را نمیتونم بگم که نه نه این جمله غلطه که اگر خلیفه دوم به ما حمله نکرده بود با مسلمان نمی‌شدیم چون اگر خلیفه دوم و خلیفه اول نیامده بودند و علی علیه السلام مثلا آمده بود و با روشی که پیامبر داشت اسلام را گسترش میداد و فوق العاده هم بود اون روش شاید اون روش بهتر میشد اینکه من نتیجه این جمله که اول از شما پرسیدم جمله که اگر خلیفه دوم به ما حمله نکرده بود آیا ما مسلمان نمیشدیم اگر علی علیه السلام که منطقش را روشش را همه قبول دارند اهل سنتم قبول داره که فوق العاده برجسته است بگو او بود و با روش پیامبر نه شمشیر و با روش پیامبر پیش می‌رفت با اخلاق و با منطق و با استدلال اتفاقاً میگم ایران خیلی آمادگی داشت که شاهدشم اینه مگه ایران را که گرفت با شمشیر مجبور کرد ایرانی مسلمان بشن اون که جزیه رو قبول میگفت که اسلام را قبول نمی کرد حالا نمیخوام بگم ایرانی‌ها آمادگی داشتند با استدلال مسلمان شدن استدلال را شاید دیگه تاریخ که نمیتونم بگم برش گردونم و بگم این جمله که برخی میگن اگر خلیفه دوم به ایران حمله نکرده بود ما مسلمان نمی‌شدیم جمله غلطه از کجا میگید که اگر منطق پیامبر ادامه پیدا میکرد با توجه به هوش ایرانی ها که گفتم اولش مسلمان نمیشد شاید مسلمان بهتر میشد می‌خوام بگم نه ولی اون عامل را که گفتم می‌خوام بگم نخواستم حالا مسئله اینکه ما مسلمان شدیم مجموعه‌ای از عوامل بوده یکیش خوشه ایرانی‌ها یکیش وضعیت اجتماعی ممکنه در مرحله سوم این هم تاثیر داشته باشه ما خوب به همدیگه نگاه می‌کنیم و یکمون که میره باز دسته جمعی میریم با هم همه فکر اینم هست اینم تاثیر داشته این خصلت منفیمونم خود به خود خصلت خصلت منفیه ممکنه تاثیر داشته باشه در چیه ما ولی قبلش دو تای دیگر را که فوق العاده مهم بود اینم به صورت شاید میگم و بیشتر برای این گاهی باید مسائلی را گفت که آقا نشینیم دور ما بهترینیم ما ضعف‌هایی داریم اون ضعف‌های فرهنگی داریم نه من که همین الان گفتم کشورگشایی کرد ولی مجبور نکرد مسلمان بشه قبول گشایی کرد نه خلیفه دوم کشورگشایی کرد گفت زرتشتی بمونید جزیه بدید نگفت مسلمان بشید که گفت زرتشتی بمون و ج بدید به من ایرانیا خودشون هیچکس را خلیفه دوم هیچکس را مجبور نکرده مسلمان بشه کاملا اشتباهه هیچ یک از خلفا هیچ کس را مجبور نکرد که مسلمان بشه یعنی به صورت گسترده حالا یک جا مثلا یا با سخت گیری طرف ببینه راحت‌تره مسلمان بشه اون یه حرفه او اشتباه نشه خوب من ببخشید حاشیه رفتم میخواستم بگم یک حادثه رخ داده امپراتوری روم مسیحی شده توی قرن براش میدونم یعنی زور حکومت پشتش بوده ایران بدون زور مسلمان شده با اینکه کشور فتح شده بوده ولی زور نبوده توی ببین تو امپراطوری روم میگفته هر کس مسیح میوه قرائت که من میگم نباشه می‌کشمش تو ایران نگفته خیلی هم زیاد نبود به دین خودتون باشید دیگه نباید جزیه چیز دیگری نبود عرض کنم که اولاً مبلغش ناچیز بوده زیاد نبود اینقدر قید و بند داریم از او سخنان پیامبر میگیرید نمیتونیم بگیم که خلیفه دوم اتفاقا کاملا توجه داشتن به سیره پیامبر نمیتونستند مردم باید بهش توجه بکنیم که اونا خلاف سیره پیامبر اصلش رایگان عربها هم دوست داشتن به غنیمت و فلان و اینها و چشم زندگی خودشون فقیر بود ایرانیا وضعشون بهتر بود فلان و عوامل دیگر میشه مردم را راضی کنید ولی همین که هر کاری خواست بکنه چشم مردم دقیقا عکس چی انجام بدی یه خورده فرق داره عرض کنم خدمتتون که ببینید یه مبلغی بوده جزیه قید و بند داشته از کی نگیر چقدر بگیر خیلی داشته خب مثلاً ضروریات زندگی طرفو نگی چه حساب و کتاب مبلغش به گونه‌ای بوده که مسلمان ها زکات که زکات میداد دیگه یعنی بیشتر از زکات مسلمان ها نبود بیشتر از زکاتی که مسلمان ها میدادند نبود مسلمون اگه میشد جهاد برش واجب میشدا یعنی غیر مسلمان دیگه نمیاد بجنگه و کشته چی بشه و می‌خوام یه مقداری هم هست یه چیزای دیگری هم بر مسلمون‌ها حفظ شده مرزها چی خطرات مسلمان‌ها بوده اونا وقتی جزیه می‌دادن از امنیتی که مسلمان‌ها ایجاد کردن چه بسا با جان خودشون فقط بهره می‌بردند وضعیت براشون بهتر بود مسلمان ها از نظر چی یعنی در واقع بهشون میگفتن شما از این امنیتی که براتون ایجاد کردیم از این آرامش دینتم که تا دیروز مجبورت میکردن که دینت عوض کنی مثلا به یهودی ها چی از همه چی برخوردار باش مالیاتی هم بده اداره کشور مسلمان بنابراین نه این عامل نبود کسی که مسلمان شده عامل بوده که فشار می‌آورد که مجبور بشن مسلمان بشن این نبوده ولی به هر حال وقتی که روبرو شدن با چین مسلمان شدند من داشتم این نکته را میگفتم که اکثرشون لا یومنون را این لا یومنون را معنی کنید که به فارسی تو قرینه میگه لا یومنون لک مثلا کتاب خدا را عرض کنم خدمتتون با حق دارد عناد با حقم ندارن ولی به تو ایمان نمیارم عوامل که الان گفتم و ما اکثر الناس ولو هرست به مومنین باید همینجور معنی کنیم نه اینکه اکثر مردم اگه گفتی اکثر مردم با حق دارند خیلی ناجور قرآن به هم میریزه نه اکثر مردم میگه به تو ایمان نمیارن و مصداق حق نه به عرصه حق اصل حق می‌پذیرند ولی موانعیه که بشناسم موانع متعددی است حالا درست به دستشون نمی‌رسه یا امثال اینهابلکه ترقی یه مرحله بالاتر یک گروهی ازشون پیمان شکنی کردند بلکه یه خرده بالاتر اکثرشون به تویی ایمان بلکه اکثرشون به توی ایمان یعنی یه مرحله بالاتر خیلی دل نبند که به همه اینها انجام بده بیشتر اردوی سیاه نگاه کنید تبلیغتو بکن و برو به این کاری نداشته باش که ایمان آوردن یا ایمان ببینید آیا مسلمان شدی ای اهل کتاب‌های مسلمان شدی فقط اگه مسلمان شدن هدایت برسون بیش از اون مجبور انسان خودشون انتخاب کنن تو فقط وظیفه رسوندن پیام تو که پیامبر رسوندی اگر آوردنی ما هدایت شدن نیاوردن ایمان نگاه کنید داره به پیامبر خطاب میکنه میگه اکثرشون ایمان نمیارند ولی تو حرفتو بزن و رد شو خیلی نمیخواد نگران این باشی که چرا ایمان تکرار میکنه اکثرشون اینگونه است اکثر آدما اینگونه نه برای اینکه با حق دارند موانع متعددی در کار هست که نمیاد پس اینرا خود اینجا لا یومنون معلومه که ایمان نمیارن داره به پیامبر میگه و وقتی میگه خطاب به پیامبر اکثرشون ایمان نمیارن یعنی به تو ایمان نمیارند من به تو ایمان نمیارم معلوم چی کسانی بیشتر یعنی میخوام بگم به خود اذیت نکن به در و دیوار نزن که ناراحتم نباشه انجام داد آیه بعدی اینه آیه ۱۰۱ ولما جام رسول من عند الله مصدق لما معقوم نبض فریق من الذین او کتاب مفعول مجروح شد و ناجور شد سخت یعنی کتاب کتاب الله ورا ظهورهم کانه لا یعلمون اول معنی رو بخونه ایشون آقای فولادوند ببینیم چیه و آنگاه که فرستاده ای از جانب خداوند بر ایشان آمد یه خط فاصله گذاشته که آنچه را با آنان بود تصدیق می‌داشت دوباره خط تیره چون جمله معترضه گرفتین را جمله معترضه گرفت بله اما جاهم رسول من عند الله مصدق لما این را میگم جمله معترضه گرفت ببینید جمله معترضه چیه جمله که میشه حذفش کرد جمله جمله حذف کرد عبارت عبارت بودنش تو کلام خیلی نقش نداره حالا باید ببینیم که واقعا عبارت اگه تو استدلال تو اصل استدلال نقش داره دیگه نمی‌تونیم جمله معترضه حسابش بکنیم اگه تو اصل استدلال ما نقش داشته باشه اینجور گفت بله گروهی از اهل کتاب کتاب خدا را پشت سر افکندند چنان که گویی دو قلاب گذشته از آن هیچ قلاب بسته نمیداند از آن هیچ نمی‌داند از آن هیچ نمی‌دانند یعنی چه یعنی از این کتاب هیچی نمی‌دونم که نگفتهم لا یعلمون مثل اینکه نمیدونن که این کتاب حقه بگم نباید بگیم ازش هیچی نمیدونم مثل اینکه ممکنه طرف باشه خیلی ازم بخونه اینا رو گفته اصلا نقدم بکنه قرآن را نهم لا یعلمون یعنی مثل اینکه دارند کتاب را رد می‌کنند کسی که نمی‌دونه که این کتاب حقه حقانیت کتابو نمی‌دونه براش ثابت نشده مثل او داره برخورد میکنه در حالی که براش ثابت شده در حالی که براش ثابت شده یه جوری داره کتابو رد می‌کنه مثل کسی که براش ثابت نشده که کتاب حقه در حالی که براش ثابت شده اینجاست که بگم قلاب بی چیزی اضافه داشته باشه خواننده که میخونه خودش فکر کنه که خوب ممکن باشه من میگم اینه که من نظرم اینه که اینه قلاب ها به همین خاطر دائما میگم این خیلی جالب نیست که چیزی ما اضافه می‌کنیم اون نظر خودمون بله بریم سراغ آیه سعید آقای طاهری ببینم و چون رسولی از جانب خدا به سراغ بله به سراغ آنان آمد چه کتابشان را تصدیق می‌کرد دیگه نگفته گذاشته کتابشان را تصدیق می‌کرد من بخوام بگم که خودم مهمه خود خودش بخشی از استدلاله ببین کتابی اومده که میگه کتاب شما حرف های خوب توشه این جرمتون بیشتر میشه وقتی که آقا داره میگه که رد نمیکنه که میگه کتاب شما را تصدیق میکنه این بخشی از استدلاله به نظر من نباید معترضش کنیم این ترجمه بهتره ترجمه که کتابشان را تصدیق می‌کرد گروهی از اهل کتاب کتاب خدا را دو قلاب رها و قلاب بسته پشت سر افکندند معنی کرد پشت سر افکنم یعنی چی یعنی ازش رد شدن فارسی تو عربی فرق داره با عربی میگه مثلا پشت سر انداختن ما می‌گیم از کنارش عبور کردن نادیده بی‌اعتنایی کردن همونو نباید بگیم اینجا گاهی در واقع گاهی عبارت تمام فارسی بعضی وسط جمله من تو سخنرانی میگم خوب شما این حرف های من زیر کرمان بردنه حالت خاص کسی سخنرانی منو ترجمه بکنه چی باید بگه ها انگلستان باشه زغال سنگ نیوکاسل بردنه اونجا معادن زغال سنگ انگلستان فقط بیشتر اونجاست اونا میگن زغال سنگ به نیوکاسل بردنه خب اینجا که نباید بگم که کسی می‌خواد سخنرانی منو ترجمه کنه آخه ترجمه کنه یه کلمه زیره ببینه چیه کرمانم که مشخصه زیره به کرمان بردن اگه اینجور گفتی خواننده هیچی نمیفهمه خواننده انگلیسی زبان هیچی نمیفهمه شما ببینید معنیش چیه من چی میخوام بگم بله لازم نیست اونا پشت سر انداختن بی اعتنایی کردن نادیده گرفتن از کنارش رد شدند ما انواع و اقسام عبارت با عبارت گاهی میگیم پشت گوش انداخت پشت گوش انداخت ولی پشت سر انداخت به کار نمی‌بریم حالا مطلب ترجمه که میکنیم یعنی کسی هم حرف ترجمه کرد اشتباه نیست آقا نادیده گرفتن زیر پا گذاشتن بی اعتنا کنارش گذاشتن بی اعتنایی کردن داشته حتی حتی آموزه‌هایی هم که داره تایید میکنه به همین دلیل میگم جاهای مختلف میگن تصویری میگه کتاب مثلا چیه شما تعبیر اگر چی شده با قرآن مخالفت کرده قرآن این کار را نکرده که جمله به تعبیر شما تصدیق کرده تصدیق کرده و تازه با لفظ تصدیق ۱۴ بار به صورت‌های مختلف در حالی که نزدشون توراته و درش حکم خداست یا اگر اهل مازل الله اگر عمل بکنند به تورات یا انجیل اکلو من فوققهم و من تحت الجله معنی از خیلی از ما نپرسیده بهش میگن لاستیک اردستان ببخشید یادتون نره شما فرمشون این بوده که سنگ را قدیما اینجوری بوده شاید معدن بوده سنگ سنگ کوه میاوردن این وسایل سنگین می ساختند مثل هاوند مثل آسیاب های سنگی کار روستا کل شیر اون وقت با الاغ باید میرفتن کوه سنگ بار میکردن میاوردن که استفاده بکنن به زبان محلی میگفت حالا میشه حالا اینجوری تعبیر اینه خدا نه زونه نه پسته خدا نه می‌دونه نه می‌پرسه خر که باید بهش چنگولی بده که بتونه از کوه بالا بره سر نخوره به سنبلی میده و سر میخوره گربه که باید بهش سمبولی بده که صدا بده وقتی میاد دزدی کنه نرم میده که صداشو نشو گفته و فلان حالا شما فرمود که چی بود که فرمودید عرض کنم زیادی زیادی تعریف کرده آره آره همینه اتفاقاً همینه این منطق قرآن که هر چیزی را میخواد با هر دینی برخورد اول نیمه پر لیوان را گفته و کاملا خوب خوب ازش تعریف کرده این اول بعد گفته که ضعف دارید نیمه پر و کلی هم تاکید و کلی هم تعریف بد بگه که حالا اینجا یه منطق این منطق قرآن تو برخورد با به اصطلاح حتی مشرکان را ما خیلی ناجور قرآن مجید خیلی زیبا من خلق سما مثلا چه کسی ۶ تا بار این تعبیر اومده یه بار گاهی میگه چه کسی آسمان و زمین خلق کرده چه کسی اداره میکنه تدبیر میکنه میگن الله الله گفته بعد گفته که خوب حالا ازش نمیاد اینکه خودتون ساختید اینکه میدونید خودش فوق العاده تو برخورد هر کسی را هر چیزی را ما می‌خواهیم نقد بکنیم باید اول مثبتاتشو بگیم اگه ارزشی داره ارزش‌هاشو بگیم ایناش عالیهقیام کرد در مقابلش من گفت بدون فقراتی از تورات در مقابلش قیام کرد به احترامش قشنگ یه خط زیباست اوکی الاغ دشمن زیر بار مونده حتما کمک دشمن یعنی مشرکان دشمن بود اگه الاغ دشمنت دیدی تو راه گم شده داره میره حتما باید ابزارشو بگیرید دست به زمین تونه که درو میکنید خوشه های تهش را جمع نکنید گوشه و کنارشو نچینید تا خوشه چی نام داشته باشند انگورتون را که میچینید درخت را تمیز نکنید بزار باشه یه فقیری هم میاد یه پرنده‌ای هم میاد یکی حق ندارید تمیز کنید درخت انگور را بده من بگم اینا بده خوبه دیگه خوبه میگم در مقابلش قیامم میکنه بفرماید کم و زیاد کنه در جایی نداره من نیامدم که یک کلمه نه به تورات اضافه تهمت می‌زدن تورات بخاطر همین دشمن نیامده‌ام تا باطل گردانم هر که کوچکترین حکم از تورات را بشکند یا اینگونه تعلیم دهد در ملکوت آسمان هیچ جایی نخواهد داشت تعبیر انجیل متی اومده و بله همین که شما می‌فرمایید پس این خیلی خوب بله رسول کتاب کتاب الله ورا ازم لا یعلمون کتاب خدا را آنگاه که پیامبر اومد از طرف خدا چه کتاب خودشان را تایید میکرد حتما اینجور باید پیامبری که کتابشون را تایید میکرد اومد معترضه نباید این آقای طاهری بهتر گفته که پیامبری که کتابتونو تایید میکرد آمد فرق داره با یک تکه پیامبری که کتابتون رد میکرد پیامبری که کتابتون را تایید میکرد اومد حالا که اومد عرض کنم خدمت گروهی از اهل کتاب کتاب خدا را نادیده گرفتند به گونه ای که گویا نمیدونم نمیدونن که این کتاب حقه به گونه‌ای که بودن ناآگاه به گونه ای که خودش تعبیر خودمون خودشونو به نفهمی تابناک کتاب و مشخصه که چی هستند ولی به اصطلاح کانهم لا یعلمون مثل اینکه نمیدونن نمیفهمن که این کتاب چقدر نورانیه یعنی مقصود اینه که حقانیت کتاب را مثلا در نیافتند ساده که در نیافته حقانیت را اونجوری برخورد میکنن اونجا هم یعرفونه اما اینکه پیامبر رو می‌شناسند همونطور که فرزندشونو می‌شناسند یعنی معنیش اینه همون طوری که فرزندشونو می‌شناسند میدونن این فرزند خودشونه همونطور که اینو می‌دونن که این فرزند خودشونه این محمد را هم میدونن پیامبر خداست به همین موضوع داریم بله در قرآن یعلمون انه الحق من ربهم در مورد قرآن اینا یعلمون انه الحق من ربهم خصوص قرآن می‌دونن که این قرآن حق از جانب خدا است فقط این نکته را فراموش نکنیم که چون برخی اومدن گفتن که چون یعرفونه کما یعرفونه و چه این یعلمون انه الحق من ربهم به خاطر بشارتیه که داشتن و تو کتاب هاشون و اینها لازم نیست کتاب میبینه آدم میخونه میبینه که این نمیتونه کارهاش را رفتارش را نمیتونه دروغ بگه که با این حرف های که میزنه من پیامبر خدا هستم میتونه ربطی به بشارت نداشته باشه همین که دیدن فهمیدن و یا کتاب را خوندن فهمیدن و اینها بگم اون جنبه نیست ولی این هست تا آیه حالا یه آیه میگه یعرفونه کما یعرفونه راجع به پیامبر همونجوری که می‌دونن اینا مثلاً حسن بچه‌شونه می‌دونن این پیامبر خداست راجع به قرآن یعلمون انهل حق ربه می‌دونن که این قرآن حق از جانب خداوند خوب فرمایشی ببخشید خسته نباشید ممنون سلامت