جلسه هفتم: دامنه حجیت عقل
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یه مقداری بحثمون دو هفته فاصله شد و در آخرین جلسه بحثمون این بود که کدام عقل حجیت داره ما وقتی صحبت از حجیت عقل میکنیم مقصودمون عقل کی هست عقل فلسفی عقل فیلسوف؟ من یک نکته ای را اینجا اشاره بکنم و اون اینکه اولاً من عقل را قابل تقسیم نمیدونم همه تقسیمهایی که برای عقل شده من هیچ کدامشو قبول ندارم نه عقل عملی عقل نظری را قبول دارم نه عقل مدرن و عقل غیر مدرن را قبول دارم نه عقل عربی و ایرانی را قبول دارم نه غربی و شرقی را قبول دارم یک چیز بیشتر نیست و اون به اصطلاح نیروی انسان را ممکنه انسان در جاهای مختلف به کار ببره و نتایج مختلفی بگیره ممکنه این عقل را برای این به کار بگیره که چگونه دیگران را استثمار کند استثمارگری میکنه ازش استفاده بد شد عقل میگه که خوب اینجور که عمل کنیم مثلا میگه که به اصطلاح اگر فرض کنیم از دین مردم استفاده کنی بیشتر موفق میشی مردمو چی بگیره خود این عقل میگه که اگر از دین مردم استفاده کنی به اون هدفت بهتر میتونی براشون مسلط باشی حالا اونجا هم توی غرب هم مثلاً یک به یک دستاوردهایی رسیده تو شرقم به یک دستاوردهای رسیده نیروی چیزه اصلاً تقسیم اشتباست محصول عقل را با خود عقل نباید قاطی کنیم مثلا وقتی میگه مغز عربی یعنی عرب ها مثلا با عقلشون به چه چیزهایی رسیدن چه چیزهایی را اینکه عقل دوتا عقل عربی یعنی مثلا اندیشمندان عرب وقتی از عقلشون استفاده کردن به چه نتایجی یک چیز بیشتر نیست همه هست مشهورم هست حتی میگن قلی که وقتی میگه عقل مقصودت چیه عقل مدرنه عقل قدیم ۱ نیروی واحد قدرت واحد که در انسان هست نیروی درکه انسان انسان میتونه جاهای مختلف به کار ببره یه وقت ممکنه که تو امور جزئی به کار ببره اصلا گاهی میگه نقل جزئی عقل کلی کاملا مخالف عقل یک چیزه بستگی یه وقت یه عمل را در نظر میگیریم میگی که مثلاً کلی آیا عدالت خوبه یا خوب نیست خب عقل میگه داوری میکنه که خوب هست یا خوب نیست مثلا یا ظلم خوب نیست یا خوب هست عقل دارد هست داوری میکنه یه وقت هم جزئی میگه که آیا این مال این بنده خدا را من قصد بکنم درسته یا نادرسته اون یک چیز بیشتر نداریم کاربردهاش فرق داره من هیچ گونه تقسیمی برای عقد قبول ندارم گاهی یه چیز دیگری میگن میگن که عقل بستگی داره که چی بهش بدی مثلا صغرا و کبرا استدلال میکنه صغرا و کبریایی که بهش میدی چیا باشه اون وقت به نتایج جدیدی میرسه آره این مسلم مسلم اگر الان علم کشف بکنه که فلان مسئله تو طبیعت من صغرای استدلال قرار بده مثلاً بگه که نظم عالم اینگونه است نه اون گونه که قدیمیها میگفتن قدیمیا متوجه نبودن که نظم عالم چقدر پیچیده است چقدر پیچیده است فوق العاده پیچیده است از مال این حرف جدیدی را که برام گفتن سقراط قرار میدم کبرا دارم کبرای عقلی ازش نتیجه میگیرم ولی عقل تغییر نکرده ما عقل قدیم عقل جدید نداریم عقل همونه یک چیز بیشتر آره ولی ممکنه من با علم جدید یک صغرایی برای استدلالم جدید پیدا کنم آره پیدا میکنم مثلاً میگم که نظم بدن من چی به اونجوری که قدیمیا فکر میکردن نیست بله که فوق العاده پیچیده تر فوق العاده پیچیده تر حتی از این یه قدم بالاتر بگذاریم بگیم فرض کنیم برای ما اثبات بشه که نظریه تکامل کاملا درسته صددرصد حالا خود نظریه تکامل از داروین تا الان خودش کامل شده خودش دچار تکامل شده خود نظریه تکامل و داره هنوزم تکمیل میشه ولی فرض کنیم یک روزی کامل بشه و مسلم مسلم و حتی این ثابت بشه که ما انسان ها از طریق همون موجود تک سلولی که در فرایند تکامل چی شده و فلان و بعد هم شده مثلا چیزی شبیه میمونه بعدم شده انسان فرض کن فرض کنیم این درست باشه اون وقت یعنی مثلا دیگه جهان نظم نداره یه چیزی یه تغییرات اتفاقی به وجود میاد اوناش که مناسبه باقی میمونه اون دیگه نامناسبه از بین میره یه دفعه یه جهشی توی نسل حیوان رخ میده بعضی این جهش ها خوب نیست این حیوون از بین میره دیگه نمیتونه از این جهش بعضی هاش خوبه اینا باقی میمونه و حالا همچین چیزهایی باشه همه اینها قبول خودم که گفتی نظم پیچیدهتری در عالم هست خود همین هم خود تکامل هم یه نظمه فوق العاده پیچیدهای هست فقط پیچیدهتر از اونیه که قبلیا فکر میکردن خب حالا این چیزایی که کشف میشه همش میتونه صغرای استدلال من بشه و کبری را هم که دارم از قدیم مثلاً نظم عالم است این جدیده اون وقت کبراشی میشه که هر جا نظمی باشه مثلا ناظم عاقلی میخواد و نتیجه بگیره ولی عقل یه چیز بیشتر نیست باشه آخه خیلی ها میگن که بخوام با چی مخالفت بکنم با این مخالفت بکنم که عقل قدیم من یه چیزی را ممکنه تا الان نمیدونستم الان به علمم اضافه شد اینو قرارش میدم صغرای استدلالم کبرا رم نتیجه فرض کنیم قدیمیها فکر میکردن مثلاً یه فرشته ای داریم به نام فرشته باران که اون باران را میباراند حالا اومدن گفتن چی حالا آره حالا اومدن و دانشمندا گفتن نه آفتاب میتابه به سطح دریا بخار میشه میره بالا حرکت میکنه باد میارتش جای دیگه خنک میشه شرایط قدیمیها اشتباه میکردن فرشته خاصی نیست این طبیعت چیز جدیدی اضافه شد خیلی نظم مهمیه که با دو ابر و فلان و اینا میاد و می بارونه توی جاهای خشک و فلان و اینها خود همه اینا قوانین منظم پیچیده است من هرچی صغراتم بیشتر بشه آره به نتایج دیگری ممکنه برسم کامل تر بشه سقراط مثلا فکر کنیم که قدیمیها خیال نظم را خیلی ساده میانگشتند ما حالا خیلی پیچیده میبینیم میفهمیدیم که پیچیدهتره خب باشه حالا پیچیده و من فهمیدم که اونا اشتباه میگفتند صغریات استدلالشونو صغرای استدلالشونو مثلاً اشتباه میگفتن خب عقل یه چیزه عقل که به اصطلاح یک سقراط را بهش میدی کبران کلی داره ازش نتیجه میگیره مثلا ما هیچ تقسیم بندی عرض میکنم هیچ تقسیمی برای عقل قائل نیستند و اینم قبول دارم که یک کسی که معلوماتش بیشتر باشه خوب تو صغرای استدلالش دستش بازتره بیشتر میتونه استدلال کنه فلان دانش فرق کرده عقل یه چیزیزه که دانش نداره نمیتونه اینا رو صغرای استدلالش قرار بدیم اون که داره اینا رو میتون صغرای استدلالش قرار بده علمی چنین چیزی نداریم که کسی علمش زیاد باشه بهش علمیه که علمش کمتر باشه نداریم من قبول ندارم ولی آره همین جوره بله دانش حتی همون دانش تجربی بیشتر داره از همون عقل استدلالهای استدلال را یادمه که اصلا اطلاع نداره در فیزیک در شیمی در استدلال همه همیشه آدم داره تو هر رشتهای کار میکنه برای خودش استدلال میکنه آدم همه جا عقل که داره استدلال میکنه حتی اونجا تو آزمایشگاه نتیجه میگیریم این عقل که داره میگه مثلا اینا ۵۰ مورد این گونه آزمایش کردم دیدم این نتیجه را جاهای مختلف پس آب درصد درجه جوش میاد در سطح دریا نتیجه آزمایش نکردم که آب فلان درصد سطح دریا نرفتم سطح دریا بگم آزمایشی بکنم حالا اون که بلده و رفته و دیده و اینها میگه آب اینجوری قبول کردم میگم آب در سطح جوش میاد پس نتیجه داره کار میکنه چه علوم تجربی چه عقل داره موارد را تجربه موارد را تجربه میکنه مثلا میگه صد مورد هزار مورد بیشتر رکودک رو رومیان سال رو عرض کنم سیاه پوست رو سفید پوست زن رو مرد رو چی و این دارو را آزمایش کردم دیدم جواب میده نتیجه میگیره که ای دارو درمان فلان بیماری است کی نتیجه رو گرفت مورد رو همه چی اول روی موش آزمایش کردند بعد اومدم روی انسان آزمایش کردن انسانم سنین مختلف زن مرد فلان شکل های مختلف نژادهای مختلف و نتیجه میگیره که هرچند زنی باشه این نتیجه گیری شاه قطعی هم نباشه یعنی نتونه بگه حتماً من بگه که ممکنم هست با مطالعات بیشتر نظرم عوض بشه نظرم عوض بشه با مطالعات بیشتر یعنی دقت ولی در عین حال همین نتیجهای که الان داره میگیره مثلا میگه به احتمال قوی فلان بیماری واگیر هست مواردی را آزمایش کردم و به احتمال بازم هیچ نتیجه ای به اصطلاح خالی اینجوری که بدون عقد بدون کمک عقل یعنی نتیجه گیری بشه همه جا عقل که داره منتها اونجا تو علوم تجربی میگه من این موارد را دیدم پس عقلایده آب اینجوریه آب روی هرچی بالاتر بره سطح زمین تو به اصطلاح درجه کمتری به جوش میاد بالا میگه مثلا بالای کوه اورست بلندترین بام دنیا است حدود ۶۰ و خورده ای درجه جوش میاد آب مثلاً بگن حالا اینجوری که دیدم تخم مرغ دیگه نمیشه آب پز کنیم اونجا باید پایین کوه آب پز کنیم ببریم بالا چون تو ۶۰ درجه آب تخم مرغ بسته نمیشه خوب اینا تجربه من عرضم اینه که این هایی که میگن نقل قدیم نقل جدید نقل مدرن نقل غیر مدرنها قبول ندارن گاهی مثلاً میگن عقل مدرن مقصودشون اینه که در جهان مدرن میگن که مثلا فرض کنیم یه اصلی دارند که میگن هرچی که تو این طبیعت هر حادثهای رخ بده علتشو تو خود همین طبیعت میتونیم پیدا کنیم خب فرض کن سه تا اصل این گونه دارند همه امور به همدیگه مرتبطن هیچ حادثه بریده ای نداریم و به اصطلاح هر حادثه یا تو همین طبیعت بکنیم این مجموعه طبیعت کاملاً خودکفاست علت هر چیزی را میتونه بگه اینه اسمشو میزارن اصل نتایج خیلی مهمی دارا این نتایج خیلی مهمی داره یه نتیجهش اینه که معجزه ممکن نیست وحی ممکن نیست نمیشه تو طبیعت پیدا کنیم اینا نتایج فوق العاده مهمی داره اون وقت میگن عقل مدرن اینا عقل مدرنه که این جهان بینی یه مکتب فلسفی داریم به نام مدرنیسم که جهانبینیش اینه جهان بینیش اینه مثلاً درست به کار گرفته باشه به این جهان بینی رسیده جهان بینی که عقل نیست که جهان بینی نتیجه اخلاقی یعنی به فرض که درست از عقل استفاده کرده باشیم به فرض که درسته استفاده کرده باشه اون ادعا باید بکنه که من عقلم به این رسید که این سه تا اصل را باید این سه تا چیزی که گفتیم باید زیر بند پیش فرض قرار مسلم بگیر پس جهانبینی من اینه که مثلاً هیچ ماورایی نیست که تو طبیعت دخالت بکنه جهانبینیشه حداکثر اینکه میتونه ادعا کنه که من با عقلم به این رسیدم و حالا که به این رسیدم خیلی خب این سه تا مسلم حالا ادامه میدیم خوب نتایجم از این به بعد بهش میرسه خیلی مسئله است هیچ منتظر شفاعت عالم نباشید هیچ منتظر معجزه نباشید هیچ وحی را قبول نکنید هیچ کتاب آسمانی را قبول نکنید کتاب ها همه بشری هستند خیلی چیزهای دیگه بعدش گرفتن اصل را شما عقل اشتباه است که عقل مدرن داریم نه ما یه جهان داریم که مال مکتب مدرنیسمه مکتبی داریم به نام مدرنیسم مدرن گرایی که جهان بینیش ادعا داره من عقلم با عقلم به این جهان بینی رسیدن تقسیمی را برای عقل قبول ندارد ما یک قوه حتی تقسیم مشهور بین عالمان سنتی عقل عملی عقل نظری قبول ندارم یه عقاید بیشتر نداریم همونه میگه خدا هست همون عقل عدالت وقتی باشه تو جامعه این نتایج داره یه چیز بیشتر نیست داوری میکنه میگه اینجور هست اینجوری و هیچ وقت هم نمیگه البته عقل باید نتیجه است عدالت باعث میشه که زندگی مردم خوب بشه درست بشه فلان بشه این خبر خوب فوری خدا آدم نتیجه خیلی خوب خوب میشه کما اینکه چراغ ماشین دیگه اینجا نشون میده اینجا در را یک طرف کوه نشون میده دیگه نمیگه که چراغ که نمیگه که نزن به صخره یا نرو تو دره فقط نشون میده خدا آدم میفهمه که من باید از این و برم در نرم بایدی چراغ نمیگه عقل میکنه آدمی نفس آدمی تصمیم میگیره که حالت چه عقل روشنگری کرد من اینور برم پس حکم نداره اصلا حق بایدی نداره عقل فقط میگه هست و هست و نیست دره استخر است ایجاد این مسئله است چرا میگه ۱۰۰ سال پیش تا عقل الان زمان ارسطو تا هیچ فرقی نکرد ولی معلومات داده های به عقل ممکنه که هر آدمی فرق داشته باشه با آدم دیگر نسبت به دانشش نسبت به شناختش نسبت به عقل یه چیز نیروی استدلال میکنه چی میکنه فطرتم باز به نظر من هست و هست و نیست میگه ولی نفس آدمی اون چه نیروی چه چیزیه که از همین عقل استفاده ناصواب میبره یا استفاده درست میکنه عقل که عقل یه چیزی بستگی داره کجا پس یک چیز دیگری ما داریم که یا فرمان میبره از عقل یعنی یا از عقل درست استفاده میکنه یا از عقل نادرست استفاده میکنه عدد عقل بهش میگه این استثمار بعدها ولی او تصمیم میگیره قاعدتا مثلا تو همه انسان ها هست فرمان عقل را گردن میهنه یا گردن نمیبینه آها یه نکته حالا فرمودید یادم مثلا تو روایات داریم مثلا العقل ما عبده الرحمن اونیه که باش خداوند عبادت میشه و باهاش بهشت کسب میشه عقل اونه یعنی عقل اگه درست ازش استفاده بکنی اینا میگه بهشته غصب کن خدا را بپرست برای کسی که نافرمانی میکنه به اصطلاح از همین عقل استفاده دیگری میکنه داوری عقل اینه که خود پرستش خدا خوب خوبه نمیگم دستور میداد توی جای دیگری شهر را ویران کنی بمب اندازه عقل استفاده باشه که استفاده نادرست از عقل اون وقت اونی که میگه العقل و ما او بده به رحمان چون در واقع خود عقل خودش وا بگذاریم بگیم نشون میده که پرستش خدا خوبه کسب بهشت خوب فرمان نبردی جای دیگر بازم اونجا هرجا استفاده کردی استدلال میکنه جواب کنم میخوام این شهرو ویران کنم خوب شروع که یه همچین چیزی بسازی این شهر را ویران میکنه اگرم گفتن که مثلا تو روایت داریم که از امام علی علیه السلام که عقل مثلاً چیه و فلان و حضرت تعریف میکنه من که خوب اینی که معاویه داره چیه ازت میفرماد این فریب خوب درسته آره درسته فریبه یعنی مقصود از فریب استفاده نادرست از عقله وگرنه این کارهایی که معاویه میکرد که مثلا آهو که نمیتونه بکنه که کارهایی که عمروعاص میکرد که مثلا زرافه که نمیتونه این کارها رو بکنه که میله به عقلشون میتونه لشکر ساده خشک مغزی هستند تو لشکر امام علی اگه قرآن نیزه بکنیم اینا میشه این چیزا رو بفهمه که اصلا فریب فریبا که انسان و از عقل استفاده میشه این کارا را این کارهای انسان چون عقل داره از ابزار عقل میتونه استفاده بکنه ولی وقتی میگه عقل اونه یعنی استفاده بد نمیکردی هم تو همه چی اینجوری است از آتشم میشه استفاده خوب بکنیم استفاده بد بکنی از کار استفاده خوب بکنی استفاده بد بکنی عقلم یه نعمت بزرگترین نعمت خداوند کجا استفاده چه جوری ازش بکنیم خودش واگذار کنیم و مطیعش کن باشی و ببینی که چی ببریش جای دیگری ازش بخوای استفاده بد ببرید اونجا کمک میکنه اونجا هم استدلال میکنه جنایت مثلا نتیجه اش میشه خیلی خوب پس اینم روی روایات مثلا این گونه داریم تفاوت ساختار مغز تکامل از نظر ساختاری فرق کرده ما خود همه انسانهایی که داریم تفکیک کن ما یک حالا اون چیزی که مردم بهش میگن هوش یعنی قدرت گیرنده هوش هوشیاره یعنی میگیرمت سریع میگیره مطلب کلاس درس همین که حرف میزنیم پنج بار براش بگی که قدرت گیرندگی یه چیز دیگه داریم قدرت حفظ کنندگی که بهش میگیم حافظه امروز شنید فردا یادش میره یه کسی امروز که شنید ۵ سال دیگه ۱۰ سال دیگه هم مطلب کاملا تو ذهنشه یه مرحله دیگر داریم معمولا هوش مردم وقتی میگن این دو مرحله مقصود اون مرحله گیرندگی را بهش میگن هوشیاره یعنی سریع تر میگیره معمولا اینو میگن ولی یه مرد به نظر من یه مرحله دیگری هست که کاملا غفلت ازش میشه و اون قدرت تحلیل یعنی یعنی اینا ببینید مثلاً انتظار دارند این بچه بچه اول دبستان که گیرندگیش خوبه سریع میگیره این حتماً یه شخصیت بزرگ در حالی که میبینی نمیشه یک کس دیگه گیرنده ولی کسری شد برای خودش خیلی زیادی داره به نظر من به خاطر اون سوم گاهی هم میگن البته ولی مردم خیلی بهش ندارند و به همین جهت اشتباه میکنن روی مثلا فرزندشون انتظار دارند که این شخصیت خیلی برجستهای بشه نه اونقدر نشد انتظارقدرت تحلیل یعنی این دادهها را که تازه گرفتیم این اطلاعات که جمع شد بتونی همه سقراط کبرا نتیجه و ممکنه یک کسی قویتر باشه به کسی ضعیف تر باشد خیلی جالبه تو داستان عالمان و اینها یه چیزهایی میگن میگن مثلا این آدم مثلا یک بار درس را خونده بود زیاد راجع به خیلی از این آلمان که ما اسمشون شنیدیم میگن نه خوب نفهمیده بود دوباره از اول شروع و مهم میشده ولی مهمه یه وقت یه کارخونه مواد خام به سختی به دست میاره خیلی به سختی با قیمت گرون تحریم خیلی بد به گیر میاره ولی وقتی گیر آورد جنس حسابی بیرون میده مواد اولش چیه جنس جدیده حسابی بیرون میده یه کارخانه انبار خوبی هم داره نداره ولی در عین حال مواد که به دست میاره به سختی یه چیز خوب میده بیرون این سه تا مرحله رو باید از هم به اصطلاح تفکیک کنیم اون وقت چون شما سوال کردید هوش معمولا هوش وقتی میگن گویندگی گیرندگی و غفلت میشه از این قدرت تحلیل و یه خیلی ضرر داره خیلیها مایوس میشن از اینکه میبینن گیرندگیشون ضعیفه در حالی که باید بهشون گفت تلاش کنید به خاطر اینکه گیرندگی ضعیفه تلاشش زیاد کن دو بار بخون کتاب مهم نیست سه بار بخون و احتمالا مثلا چون اصل اون قدرت تحلیل اون مواد دارگر به سختی هم گیر آوردی میتونی قدرت تحلیل شاید من آره دیدم افرادی که مثلاً ضعیف گیرندگی نسبتا ضعیفه ولی قدرت تحلیل تا اون مرحله گیرندگی حرفی که طرف میفهمه میفهمم چی گفت مرحله باشه بمون آدم حداکثر میشه یک انباری خوب یا یه سوپر مارکت خوب سوپر مارکت با کارخانه فرق دارد سوپرمارکت با کارخانه مجهزترین فروشگاه جنسا میگیره میاره تو ویترین میزاره میفروشه ولی مهمترین کار برای ذهن آدمی اینه که کارخانه بشه مولد بشه بتونه چیز جدید تولید بکنه یا استفاده یا کمتر باشه بیشتر باشه فلان ولی بسیاری از این یعنی به نظرم توی مسئله آموزش و پرورش ما و بچهها تو تربیتشون شما از این قسمت غافلن و خود افراد چون از این قسمت غافلن که آقا ممکنه درسته من گیریم ضعیفه استعدادمم ضعیف حافظم هم ضعیفه ولی ممکنه این قسمت سومی جداست این قوی باشم ناامید نشه با تلاش و کوشش اون قسمت گیرندگی با تلاش بیشتر جبران کنه اگر تونستی بکنه همه اونایی که تو کلاس ممتازند حتی در سطح دکتری دیگه تجربه کردن دیدم شاگرد ممتازها که دکتر گم گرفته اند بعدش ضرورتاً اینجوری که یه محقق تر از اول بشه میمونه ولی این متوسطه میاد و کسی اصلا برام قابل فهم نبود یعنی سر کلاس فیزیک شیمی و هندسه ریاضی ریاضی که تعریف میکرد من هیچی نمیفهمیدم بعد که رسیدم به پیش دانشگاه بیشتر شد این فهم برام حاصل شد یعنی که آره آدم ممکنه که همون گیرندگی شم نه هوش آدمیست که یعنی پخته تر میشه چیزتر میشه براش وسایل عادی تر میشه اینا مال تجربه است مال چیه ولی به هر حال حتی اون مرحله آخرم که میفرمایید بیشتر گیرندگیه گیرندگی آدم فعالتر میشه در رشته ای جاذبه برای آدم نداشته باشه اول خیلی کم کم که عادی میشه برای آدم میبینه که بیشتر اون میگیره و اینها ولی به هر حال مرحله آخر استدلال میکنه کار اصلی ولی قبلش هم هست حدود یه وقت هست میفهمم این چی گفت من میفهمم که ابن نظریاتش و استدلالاشم چیاست میتونم قشنگ بگم ابن سینا اینا رو گفته استدلالشم ایناست ولی یه مرحله بعد آیا استدلالش درسته یا نه نمیدونم داوری کنم قدرت تحلیل قدرت سوم او سوم که آره که من بیام خیلی هم قشنگ استاد میاد توی دانشگاه دکتری ابن سیرا ابن سینا را فلسفه ابن سینا را بیان اینو گفته استدلالشم ایناست این معلوم نیست که یادم دو گام بعدی حالا بتونه تحلیل کنه که ابن سینایی جایی کارش ایراد داره به جاش باید اینا را گفت به جاش باید اینا رو گفت این نقطه دیگر عرض کنم خدمتتون که حاشیه بود ولی به نظرم یه بحث حاشیه ای بود در موردش ولی به نظرم فوق العاده مهمه که به آدمایین گفته بشه که مایوس نشن مثلا بچه را اگه دیدی که اول گیرندگیش ضعیفه نزن تو سرش یا مثلا ولش کن ششم ابتدایی بخون پنجم سر یک کاری مثلا ادامه بگه تو که چیزی نمیشی ضرورت اونایی که چیزی میشن اونایی نیستند که گیرندگی سریع و قوی دارند گیرندگیشم ضعیف باشه ولی مرحله بعدش قوی باشه و خیلی خوب من گفتم عقل پس هیچ تقسیمی من راجع به حالا دارم یه بحثی که میخواستم امروز بیشتر بشه توضیحاتی مال قبل بود و جا افتاده بود لازم بود که بیان بکنم ولی عرض کنم که صحبت بکنیم اینکه دامنه حجیت عقل چقدره یعنی وقتی میخوایم تو اسلام شناسی از عقل بکنیم کدوم چه حرفهایی از عقل را ما بپذیریم یا نه تقسیم دارند به عقل میگن ما عقل نظری داریم یه عقل عملی داره که من گفتم من همچین چیزی نداریم ها این نکته این نکته را اشاره بکنم اینا مرحوم آیت الله مصباح گفته ها اینکه میگم عقل عملی عقل نظری دیگه نداریم عقل فقط روشنگری میکنه دیگه یک چیزی به نام عقل عملی و عقل نظری نداریم اینو گفته آیتالله مصباح من نظر ایشون را پسندیدم تو این قضیه به اصطلاح آقایون که مثلاً میخوان بگن تو دین تو اصول فقه میگن ما یک عقل عملی داریم و اینکه میگیم عقل حجته مقصودمون عقل عملی بگن اون وقت میگن که عقل عملی حکم داره حکم چیه یا دوتا حکم داره عدل حسن پسندیده است و ظلم ناپسنده عدل پسندیده است و ظلم ناپس بسیاری از عالمان به همین حد میمونند به همین حد میمونند و میگن که دیگه یعنی اکثریت آلمان حالا آیا مصادیق ظلم را هم عقل درباره اش داوری داره جزئیات این ظلم قویه نه کارایی نداره که مهم اینه که بدونیم مثلا بگیم فریب قویه یا مثلاً غصب اموال دیگران ناپسنده یا موارد عقل کلیش جزئیاتشو نداره خوب این اگه کسی اینو بگه در واقع گفته عقل حجت نیست گفته عقل حجت نیست چون کلی ظلم قوی باشه ما که با کلی ظلم روبرو نیستیم که بابا مصادیق ظلم روبرو هستیم اگر نتونی بگی که مثلا فرض کنیم که اینی که خصوص اینکه به یه بچه ما بگیم باید تحقیق کنی اصول دینت را و حتماً باید به نتیجهای که من میخوام برسی و اگر نتیجهای که من میخوام نرسیدی اعدامت میکنم حکم ارتداد خوب خصوص اینو میخوام ببینم کلی ظلم من چیکارش دارم عقل میگه خود این ظلمه و این مسئله منه یا اینکه بگیم که جهاد ابتدایی اینکه ما بگیم به یک ملتی که میکشمت یا مسلمان به کسری بگیم یا میکشمت یا مسلمان باش خب این ظلمه به نظر من این مصداق این دیگه موارد اگر این موارد نگفتی که اصلا عقل و حجت ندونستی شعار دادی و بسیاری این را میگن عجیب اینجاست که آیت الله جوادی آملی که بیشترین دفاع را از حجیت عقل کرده خیلی دفاع کرده ایشون از حجیت عقل حرفایی هم زده که هیچکس نزده تعبیر ایشون اینه که قرآن تمام اسلام نیست سنت تمام اسلام نیست بلکه قرآن و سنت و عقل تمام اسلام نفهمیده خیلی تاکید میکنه یه جا گفته که جزئیات نظر نداره که تو مسائل جزئی واقعا میخواستم تو جزئیات نظر داشته باشیم مثال که میزنه مثلا میگه عقل توی حالا یه چیزی شبیه که نماز صبح را باید دو رکعت خوند چه نظری داره نظر نداره که حق تو سجده چه ذکری باید گفت اینا مثال میزنه خوب این اشتباهه اینا را کلشم که نه کلیشم نظر نداره عقل که مثلا ایشون مثال میزنه مثلا حج تو حج اینکه مثلا ۷ تا سنگ بزنیم نه بیشتر نه کمتر به به اصطلاح جمرات ۷ یا ۷ دور دوره کعبه بگردیم چرا نباید بیشتر بشه آقا مثال که ایشون میزنه اینه حرفی ندارم در مورد اسلحه جمع حرفی نداره حرف نداره درسته مثال تون شما باید برید توی مسائل اجتماعی نه تو احکام مربوط به رابطه انسان با خدا مثال بزنی اونجا احکام مربوط به رابطه با خدا چه کردی چه جزئیش نظر نداره اصل نماز را مخفی نداره دربارش نماز به شکلی که ما میخونیم خدا را حرف داره ولی حرف نداره این اشتباه است شما باید برید ببینی که مقصودت اینه که این مصادیق خاصی که من گفتم الان دوتا مثال زدم عقل در اینجا مثالی که زدم میکشمت یا مسلمان بشو اینجا حرف داره یا نه و حرفش حجت هست یا نیست این که گفتی کارایی داره نگفتی کلی ظلم قبیح عدل حسن اون به هیچ دردیحتی تو اون بحثی که با اشاعره دارید اونجا هم به درد نمیخوره اگه اینو میخواید بگید شما بگید ظلم قوی اونجا خدا میتونه فریب بده مصداق ظلمه بنا باشه خدا فریب دادن عقل من داوری نداشته خدا اون وقت نمیتونم داوری کنم که فریبم میده یا نمیده مثلا میبرم مدار به دوزخ ببرم ولی داره فریبم میده برعکس عمل میکنه بدارو میبره بهشت و خوبارو میبره به دوزخ همه اون گفتی عقل به درد میخوره اون یعنی عقل حجت نیست و متاسفانه آیت الله جوادی که بیشترین تاکید را کرده کتاب هندسه هندسه منزلت عقل در هندسه معرفت دینی نتیجه گیری که آخرش کرده این جزئیات نظر نداره حتی تو مسائل اجتماعی کتاب ارزشی نداره اینکه شما میفهمی پس بنابراین نه اگه میخواید از این راه وارد بشید عقل باید کلی هم تو جزئیه جزئی نظر داشته باشید البته تو مسائل احکام مربوط به رابطه انسان با انسان ها نه احکام مربوط به رابطه انسان با خدا اونجا کار معلوم نماز من سه تا سبحان الله باید بگم یا چند تا بگم حرفی برای گفتن نداریم بنابراین اگه بخوام تو دیدگاه سنتی حرف بزنم عقل عرض کنم خدمتتون که اگر میخواید بگید تقسیم کنید مایه عقل عملی داریم عقل عملی میگه ظلم قبیح عدل حسنه و به همین حد توقف کنید هیچ ارزشی نداره هیچ ارزش داره و حرفش هم حجته این یک به اصطلاح چیز دیگری باید بگید ولی بنده که میگم اولا عقل را تقسیم نمیکنم به نظری و عملی فقط میگه چی هست چی هست چی نیست فقط روشنگری میکند و دیگه تقسیم به عملی نظر خود این البته خیلی اختلافیه که خود عقل عملی و نظری را چی تعریف کنیم نظری عملی یعنی تو جزئیات به نظر من تقسیم های بی خودش هم تومور کلی نظر دارد هر جا هم عقل نظر داد نظر شد هر جا عقل نظر داد نظر حجته حالا من می خوام بگم من که عقل عملی و عقل نظری قبول نداشتم به اصطلاح میگم حالا این عقل هر جا داوری داشت حجت هرجا حرفی برای گفتن داشت مقصودم اینه عقل هرجا حرفی برای گفتن داشت گفتن نداره اماما باید ۱۲ تا باشه نمیتونه بگه که این حضرت محمد صلی الله علیه و آله باید خاتم پیامبران باشه آخرین پیامبر باشه نمیدونم چه حرفی بزنه نمیتونه راجع به فرشته حرفی بزنه فرشته چیه باشه جن مثلاً چیه خیلی چیزهای این گونه رو نمیتونه عقل حرف بزنه توی این تو باورها بود تو اعمالم نماز را چگونگی نماز چگونه حج چگونگی روزه برای گفتن نداره اما همین که یک جا گفت خود عقل گفت من اینجا حرف گفتن حجت همون جایی که گفت من اینجا حرف دارم برای گفتن حجت و باید حتما حجت باشه چون عقل یا حجت یا حجت نیست اگه حجت همه جا حجته حجت نیست هیچ جا حجت نیست اگه هیچ جا حجت نباشه دینی شکل نمیگیره عقل که داوری میکنه که خدا هست این قرآن کتاب خداست حضرت محمد پیامبر خداست همه اینا رو عقل اثبات کرده اگه نیست اصلاً دینی شکل نمیگیره اگه هست همه جا باید به اصطلاح حجت باشه و هیچ استثنایی نداره پس جواب سوال من اینه که سوالی اینه کجاها حجته جواب من اینه هر جا عقل نظر داره حجت چه جوری تشخیص بدم خود عقل میگه که من این حرف گفتن دارم اینجا حرفا رو گفتن نداره من نمیدونم نماز صبح باید دو رکعت خوند ولی میدونم کیک بچه را بهش بگیم باید حتما تحقیق کنی و چه کنی و چه کنی و بعدم اگه به غیر نتیجهای که من میخوام رسیدی اعدامت میکنم توبتم قبول نمیکنم عقلم کلی حرف داره برای گفتن یا مثلاً تو همون از همون عبادت روزه نماز خوب باشه عقلم یه جایی میرسه که بچه از چه سنی تکلیف میشه خوب بنده میگم که همینجا حرف داره کسی که به رشد و عقلی نرسیده هم جسمی که به اصطلاح مکلفه به کار نماز بخون اصلا بگی یعنی چه اینکه دستور بدی که بلند شو نمازتو بخون و مجبورش کنی نمیفهمم برای بچه تشریح کرد که نماز اینقدر که شد فلان دائما گفت یه چیزی گفته بشه هر وقت خودش تشخیص داد که خب حالا دیگه من بالغ شدم باید بخونم کمکش باد کرد ها ولی اینکه بگیم بچه را بیدارش کنیم بهش بگیم باید روزه بشی من نمیفهمم من نمیفهمم اینجا داوری داره بچه باید به سن رشد جسمی و رشد عقلی رسیده باشه تو مسائل جسمی رشد جسمی رسیده باشه هم جسمی باید رسیده باشد آیا مثلا حالا گیرم یه بچه واقعا خوب خوب عاقل واقعاً عاقل ولی رشد جسمی نداره دختر بچه بلوغ جسمی نرسیده آیا میشه ازدواج بکنه ازدواج پیامدهایی داره ازدواج پیامدهایی داره به رشد جسمی هم باید رسیده باشه غیرت رشد عقلی حتی اگه اقوالی رسیده باشه جسمی نداشته معنی نمیده جسمی رسیده باشه عقلی نرسیده باشه یک دفعه نظر درباره سن بلوغ یه چیز دیگری ازش در میاد در میاد که اتفاق مخصوصا این مسئله را من دوبار در چی مثلاً بحث با آلمانی دقت کردم و کل روایات و اینها را بحث شده و دیدم و اینها روز مسائل بلوغ عجیب بود که من به این نتیجه نرسیدم که دختر ۹ ساله مثلاً بالغ میشه پسر پسر ما هیچ روایتی نداشتیم که روایت قم پسر ۱۵ ساله تکلیف میشه بعضی روایات میگفتند ۱۳ ۱۴ ساله بعضی روایات میگفتن ۱۴ ۱۵ ساله بعضی روایات میگفتن ۱۳ تا ۱۵ سال چیه که اهل سنت دارند تا بیشتر عالمان میگن حالا جالبه که خوب حالا طبق این روایات تا ۱۵ سالگی ها میتونه روایت دیگه ۱۵ سال بیشتر نگفته میگه تا ۱۵ سالگیا من میتونم استصحاب بکنم بگم که تکلیف نشده دیگه ۱۵ سال به روایت روایت سال نمیخواست بگه میخواست بگه تو این سال ها معمولا ممکنه به رشد عقلی و جسمی رسیده باشه به همین خاطر اصلا هیچ یک روایت هم نداشتیم راجع به پسر یه روایت هم نداشته است که ۱۴ ۱۵ سال ۱۳ ۱۴ سال ۱۳ تا ۱۵ سال وقت منو وقتی نگاه روایت داره میگه که نمیگه تو سال خاصی نتیجه بگیرید تا ۱۵ سال میتونیم حساب بکنیم داره میگه حالا اونم برای حجاز اونجا فرق داره گرما منطقه میگه تو این سنین آزمایشش کنید ممکنه به سن بلوغ رسیده باشه یا خود طرف ببینه سن بلوغ رسیده یا نرسیده به بلوغ سن نمیخواست بگه اصلا سال نمیخواد نمیشه چرا یه چیز باید تعیین بشه و اون اینکه نه برای تکلیف بره نماز و روزه اما برای اجتماع چارهای ندارند که یک سنی را قانون عرفی برای جامعه ۱۸ سال را تعیین کرده کشورهای دیگه ما هم مجبور شدیم که یه جورایی حداقل تو مسائل حقوقی ۱۸ سال قرار بدیم هرچند اینجاشم اون وقت اومدیم میگیم مثلاً یه بچه دیگه اینجاهاش ۱۵ ساله غصب کرده نگرش داریم تو زندان تا ۱۸ سالش بشه اون وقت این سه سالم شکنجه است دیگه طرف بدون ۱۸ سالگی اعدام میشه ۱۵ سالگی اعدام میشه بهتره سه ساله زجر بکشه این از کجا اومد ما نمیفهمیم از کجا آورد دنیا میگه ۱۸ سال زیر ۱۸ سال میگه کودک زیر ۱۸ سال مگه کودک آقا دنیا میگه ها مثلا میگه هر نوع رابطه جنسی با آدم زیر ۱۸ سال تجاوز محسوب میشه هر نوع با رضایت باشه یا بی رضایت باشه زیر ۱۸ سال سن ۱۸ سال ما اومدیم ۱۸ سالش از اونجا گرفتیم پسر بچه دختر اینجا و پسر بچه ۱۵ سال قاعدتا مثلا دختر بچه ۱۲ ساله قهر کرده باشه ۶ سال تو زندان نگهش داریم بعد اعدامش کنیم از کجا اومد قانون وصل پینه یه گوشه از غرب کاملا نچسبه خیلی ناجور خیلی به اصطلاح ناجور شده و فلانه وصل پینه است به اصطلاح تحقیق کردم در هر صورت تحقیقات حالا میخواد قضا کنههمه جا مثلاً صغرا و کبرای استدلال علمی ممکنه باشه با تجربه به دست آورده باشیم ولی مسئله این بود که در مورد این تکلیف یه دفعه اومدن عقلم میگه بچه هشت و نیم ساله دختر بچه که نه بلوغ جسمی داره نه بلوغ عقلی داره مجبورش کنی روزه بخونه حالا مسائل جای خودش اون که هیچ حتی همین نماز خوندن روز گرفتن تحمیلش بکنی که نباید بکنی اگه میبینی که بلوغ جسمی و عقاید نداره که من من به نظرم دختر بچههای ۸ و نیم سال ۸ سال و ۱۰ ماه حدوداً ۸۹ ماه ۸۹ ماه تقریبا میشه ماهه قمری از سال ۹ ماهه شمسی میشه به نظر من بچههای ۸ سال و نه ماهه ایران الان ما عقل بلوغ جسمی و عقلی هیچ کدام ندارد هیچ کدام ندارم ممکنه یه کسی هم پیدا داشته باشه که جسمی نداره یه احتمالاً جسمی داشته باشه که احتمالاً خیلی ضعیف واقعاً ۸۰ و نیم ساله بالغ به معنای رشد واقعی داشته باشه من به نظرم تو ایران ما اینقدر نادره که تقریبا صفره این بود من سخنم این بود عقل این جهت داره جای تعهد نیست برو نگاه کن روایت ببین چه جور بچه ها فهمیدی خوب من نگاه کردم روایتو دیدم ۱۴ سال ۱۴ سال یا ۱۴ سال یا ۱۳ سال یا ۱۵ است یعنی چه ۱۴ ۱۵ داره میگه تو این سننا معمولاً میشه ببینید کی میشه کی کی خودتون ببینید ۱۵ ساله بشه ۱۶ ساله بشه حرفم اینه که هر عقل کجا حجته هر جا عقل حرف برای گفتن داره دقیق چه تو عبادت تو هر چیز دیگری خب من میبینم که ببین یه جاهایی عقل میخوام یه جور دیگری استفاده ازش بکنم میگه روزه بگیرید اصل چی بوده اکثر تفاوتش مثلاً بین ما مثلا روز و شب تفاوتمون گاهی میشه مثلاً بین هفت هشت ده ساعت تا ۱۷ ۱۸ ساعت تفاوت روز و شب اینجوری نیست حداکثر ۱۴۰۰ تا مثلا ۱۰ ساعت دو ساعت اینقدر نزدیکتر به خط استوا حالا مثلاً اگه رفتم تو کشور مثلاً کشورهای اسکاندیناوی و شب تاریک اون چنانی نمیشه ولی اونم دو ساعت دو ساعت خورشید غروب کرده پیدا نیست یه ذره ۲۲ ساعت روزه بگیره کسی اون وقت میشه که یک ماه پشت سر هم یک کسی روزهای ۲۲ ساعتی بگیره و پزشکا میگن این مشکل پیدا نمیکنه که حتما مشکل پیدا میکنه که جدا از این شما فقط حداکثر دو ساعت وقت داری که هم غذا بخوری آب بدنتو تامین کنی چه کنی من هوای احتیاجات اینجا میگه عقل من میگه که نشد این نشد اون که برای حجاز بود دیگه نمیتونه بره اینجا باشه خوب یه خورده فکر میکنم میبینم که قرآن گفت که از فلان وقت تا فلان وقت بخورید وقتی میگن از فلان وقت تا فلان وقت بخورید و حاجت دیگرتونم برآورده کنید حداقل باید دو وعده بشه اگه یه وعده میشه که نمیگن از فلان وقت تا فلان وقت دو وعده باید غذا خورد خوب پزشکان میگن که نیاز آدم حداقل مجبورم بگم که حالا من یه چیزایی بهش خودم فکر کردم دیگه ۶ ساعت یه وعده فاصله حداقل باید بشه خب اونجا رو چیکارش کنم خورشید و امثال اینها را خب خورشید محاسبه بکنم پایین اومدن اگر توی مثلا کشورهای دیگه نزدیک خود قطب شمال قطب جنوب که آدم زندگی نمیکنه تو قطب شمال که آدم زندگی میکنه نزدیک قطب خود قطب دقیقا شش ماه آفتاب طلوع کرده ۶ ماه غروب کرده اونجا که آدم زندگی نمیکنه یه خورده پایینتره که گاهی میشه چند ماه خورشید غروب نمیکنه یا چند ماه طلوع نمیکنه حالا شش ماه دقیقه اونجایی که آدم زندگی میکنه چند ماه غروب نمیکنه بعضی وقتام هست که طلوع میکنه غروب و کوتاه یه جورایی خاصه ای متفاوت است چند ماهی حالا اونجا بخوان نماز بخونن روزه بگیرند چیکار بکنند بازم به نظر شما شمس ومره مغربی و خمره مشرقیه و همین کار باید به کار برد یعنی مثلا ۴ ماه روز خورشید غروب نمیکنه یا روزه اصلا نگیره من بحث میکردم یا عالمی که میگفت که نظر من اینه اونجا روز واجب نیست نمازم سال یک بخون که کردن اینکه نشد که سال یکی که سوال یک نماز تکلیف که اگه بناست اونجوری باشه من گفتم نمیپسندم ولی نه بنده میگم که نه همون جایی که حتی چهار ماه غروب نمیکنه خورشید خورشید بالا و پایین میره خورشید توپ هست افق ولی میاد بالا داره میره پایین یعنی یه حرکت اینجوری داره پایین میره بالا میره پایین اینجوریه اونیم که ۶ ماه یا چهار ماهگی هم که خورشید غروب کرده هوا یه خورده روشن میشه دوباره تاریک مثلا 12 ساعت ۸ ساعت ۱۰ ساعت مثل صبح صبح قبل از طلوع آفتاب بعدش دوباره تاریک تاریک میشه رو همین حرکتو خورشید محاسبه بکنن و نماز و روزشون رو بگیرن دیگه اونجا نماز و روزه را نه مطابق چیه اجازه حرکت خورشید میشه ممکنه ۴ ماه خورشید غروب نکنه ولی خورشید بالا و پایین میره شبش اون موقع یک پایین میاد روزشون موقع بالا میره خورشید تنظیم بکنیم و اونجوری برامون تعریف کنیم نمازشم همون شکل بخونه وقتی خورشید میخواد شروع کنه پایین بیاد نماز صبح بخون نماز مغرب بخونه یا صبح وقتی میخواد شروع کنه که بالا بره خیلی خب اینا رو کی گفت بریم اونجا ساکن بشیم مثلا تنفس که میکنن آدما صدای اینکه یخ میزنه خورده این بخاره است و چی میریزه زمین یخ میشه و میریزه زمین میشنوه صداشو میگه زخم میزنه و ریخته میشه زمین اینقدر ۵۰ ۶۰ درجه زیر صفر زمستان خیلی وحشتناکه نه نمی ارزه حکم عید فطر مثلا میگیم که علم و علم ناجوم اینقدر دقیق هست که حالا تا ۲۰ سال ۳۰ سال آینده خسوف و کسوف تعیین میکنه دقیق عید فطر رو هنوز علما از نظر عقلی به اجماع نرسیدند که اگر اگر علم به جایی رسید که باز اطمینان میگه در روز فلان مثلاً روز ۲۹ اگر ابر نباشه با چشم دیده میشه ماه با چه اگر ابر نباشه با چشم باید دیده بشه اگه با محاسبه دقیق گفت حرف علم حجت هر علم الان فرق کرده حتماً که نباید آخه خیلی اشتباه است حتما باید با اون روزی که مثلا الان علم میتونه محاسبه دقیق بکنه مثلا برخی میگن با تلسکوپ میتونیم تلسکوپ ملاک نیست چون باید قابل رویت با چشم عادی باشه ولی علم که بگه دین گفتن هر وقت دیدی هر وقت شد ببینی ای مگه گفت امروز روز بیست و نهم قابل رویت هست به نظر من همین کافیه مینان باید حاصل میشد حتماً خودم با چشم ببینم امروز علم دقیقه دقیق میگه حتی میگه سال دیگه سال دیگه چه جوریه چند سال مشخص میکنه اینها میشه من فکر می کنم همین دعواهایی که مشکل اینجا الان به وجود میاد و فلان خرابکاری و یه عالم میگه که امروز عید هست یکی دیگه میگه نیست یکی دیگه میگه علم اگر گفت از قبل میگه که فلان روز علم دقیقاً میگه و علم معتبر و حجته بسیارم مشکل مردم میخوان عید تعطیل مسافرت نمیدونه که برنامهریزی بکنیم نکنم چی مشکلاتم که میشه حلش کرد امروزها برای مردم این وقت علم به صورت بیش از اطمینان قطعی میگه که امروز قابل رویت هست یا نه قابل رویت هست یا نیست عقل میگه که اطمینان که پیدا کردی عقل میگه اطمینان که پیدا کردی من با علم اطمین پیدا میکنم من با محاسبات علمی اطمینان پیدا میکنم که قابل رویت اون وقت چطوری همین الان من اگر در قم باشم و ابر باشه و یه نفر توی بندرعباس دیده باشه میگم تموم شد روز فرد من خودم ندیدم که گفته او اطمینان حاصل کردم که دو نفر گفتن اطمینانم نه چون گاهی میگن برای مراجع که اثبات میشه که امروز عیده اثبات شده گفتن فلان کس تو فلان روستا دیده مش عباس پیداش کردن و بدبختی کور عباس دیگه بد رفتن به صورت اطمینان آور میگه و کافیه علم دربارش حرف داره یعنی میگه اینجا باید از علمت باید مقصودم این بود چطور به حرف مشت عباس اعتماد میکنیم اصلا گفتن دو نفر آدم عادل گفتن اطمینان آور نیست که این محاسبه کرد و گفت اینا و بنا تو دین نگفته که مقصود این نبوده که حتما با این چشم خودت باید ببینی که حالا من چشمم ضعیفه عربستان و اینا از قبل میگن فلان موزیک به نظرم تخصص پزشک بلوغ رسیده یا نه دکتر تقدسی هاعقل تخصصی نداریم وقتی او گفت که مثلاً من میتونم تشخیص بدم که مثلاً این بچه مثلا امکان ازدواجش هست میتونه ازدواج بکنه اعتماد کرد در مورد مسائل دانشمندان نجوم از دعوای توی حوزه دکتر تشخیص بده این بچه به بلوغ جسمی و عقلی رسیده و هر چیزی دیگری که قابل کشف علمی است هر چیز دیگری که قابل کشف است و اطمینان ورا اعتماد بکنیم به نگیم لفظ را نچسبیم که میگه که مثلا خوب لفظ میگه که روایاتمون یا مغربیه و عمره نمیده یا اگه خیلی کم اصلا میگفت کس که رفته یک دو ساعت سه ساعت که خورشید غروب کرده تاریک نمیشه تابستون تاریک اون چنان نمیشه حداکثر مثل قبل از اذان ما میشه مثل قبل از اذان ما چیکار کنیم اونجا اونجا رو چیکار کنیم اصلا نمیشه اونجوری که فکر کنیم که حالا اونجا که چند ماه غروب نمیکنه که روزه نگیر و ما سال نماز نیاز پشت سر هم همه جور مشکلی پیدا میکنه همه جور مشکل پیدا میکنه اجازه نمیدن اینقدر ساعت ۱۷ ۱۸ تابستان کار سخت داره نانوایی نمیدونم تجربه خرداد میشد ماه مبارک رمضان وقت درو کسی میخواست بکنه با دست رو آفتاب چشم هلاک میشه طرف نمیشه وحشتناکه مثلا بخوای ۲۲ ساعت طرف هم کمبود آب پیدا میکنه هم کمبود چی پیدا میکنه بیمار میشه قطعا نمیشه و اینها به هر حال اینجاها باید به اصطلاح من حرفم اینه حرفم اینه هرجا عقل سیب رو گفتن داشت عقل من میگه اگر آدما تو ایران تو حجاز اینا باید اینقدر نماز بخونن اونیم که اونجاست باید اینقدر باید روزه بگیرن اونم که اونجاست باید بگیر مگر اینکه فرق ندارن اگه نیازه به لحاظ معنوی به لحاظ این قضایا که نمیشه اونجا تطبیق بدی اون تو اون بعضی کشورها که میشه دو ساعت اینا رو باید با چی تنظیم کنیم و ایمیل کارم کنار بگذاریم که حتما حره مشرقیه و عمره مغربیه و امثال اینا و دولوک شمس و نماز بخونه و روزه باید بگیره بر اساس اینکه گفتی این انسان باید بگه اونم باید بگیر به همین میزان نیاز با این چیزایی که اینجا گفتی نمیشه خورشید محاسبه کن بالای خورشید اون وقت تو قطبم میشه تو خود قطبم که ۶ ماه روز شش ماه شب اونجا هم میشه دست ممکنه بره اونجا حالا مدتی باشه اونجا هم میشه که چون خورشید پایین و بالا میره رو حرکت خورشید میشه محاسبه کرد و عقل کجا حجت هر جا حرف برای گفتن داره هر جا تو هر زمینه ای که تو عبادت من مثال زدم حرف داره تو عبادت هم حرف داره جاهایی نماز اونجا روزه اونجا سن بلوغ امثال حرف داره هرجا عقل حرف داشت حرفش باید حجت و باید ازش بکنیم خب ببخشید عالمان حوزوی که این چیزا رو نمیگن عقل مدرنه اینا میگن عملی و عقل نظری که تو فقه میگن حجت تو اصول عقل عملیه و اونم اینکه ظلم حسن و حسن و ظلم قوی ولی حقیقتش اینه که واضحش نکردن ها که اگرم یه ذره کسی بحث کرده باشه تو میدان عمل نمیاد هیچ کس نیامده بگه که خوب جهاد ابتدایی که تو گفتی به طرف بگیم یا مسلمان باشه یا کشته بشه نه نگفتن هیچ نگفت معنیش اینه که در عمل اقلام ولی آره بنده میگم هر جا حرف برای گفتن داشت صورت قطعی حرفی را میزنه به صورت زنی میگه آیا زنیشم حجته و فقط قطعی آلمان میگن که حالا اونا که گفتن فقط فقط واقعیت اینه که اصلا دنیا داره با زن میچرخه با گمان میچرخ صددرصد نمیزنه که سه حرف صددرصد علم این چیزایی که میگه خیلی چیزاش را به احتمال قوی روشنفکران همین الان وقتی بحث میشه که اونایی که شنیدن غرب را همین تقسیمات را عقل عربی عقل ایرانی عقل غربی عقل شرقی عقل مدرن عقل سنتی عقل تقسیم بیشتر نیست تقسیم نداره دو چیزه یکی اینکه آدم هرچی تمرین بهتر استدلال کنه ۱ نکته دیگر میزان معلومات میتونه صغرا و کبرا و اینهای استدلال را بیشتر بکنه هم پس تمرین البته ما یک چیزی داریم روایت که عقل دو جور داریم ما عقل تجربی و عقل ذاتی ما حرفی که الان داره میزنه مغول ذاتیه عقل ذاتیه اغل تجربی مقصود یه بچه ۱۵ ساله ۱۴ ساله یک سوپر مارکت یه فروشگاه را اداره میکنه و خرید و فروش و کاملا هیچ مشکلی نیست یا آدمایی هم داریم که ۵۰ سالشونه میخوان برن یک پفک بخرن نمیتونن حساب کنه و یعنی اینقدر تجربه نکرده مثلا اونجایی که میگه زن شهادتش در جاها برابر یک مرده یا بعضی قبول ما که عقل تجربی زن اون زمان چون تو جامعه نبوده چون تو جامعه نبوده عقل تجربه بنابراین نتیجه میگیریم که شهادت هم نباید فرق داشته باشه یا عقب افتاده باشه ولی تجربی رو ممکنه یه آدمی که از بچگی بردنش توی کاسبی و پیش پدرش بوده کار کرده خیلی چیزا رو به آدمی که اصلا نیامده بازار آره آره نیست ولی ببینید مثلا یه بحثی داریم که میگن هر چیزی علت میخواد باشه حرف فعلی باز علت رحمت خوب من ارادم که اراده که میکنم فعل منه دیگه آیا دوباره اراده میکنم که اراده کنم دوباره اون اراده من یکی دیگه اراده میخواد نه نه اینجا جواب میدیم آیا خداوند میتونه موجودی را خلق کنه که بتونه اراده کنه آره نفس آدمی میتونه اراده کنه نفس آدمی اراده کنه علت اراده من چیه دیگه نه یه اراده قبلی نه نه علتش نفسم علت نفس من چیه حالا میرسه به خدا که موجود مختار را خلق کرد پس نفس من اراده میکنه من یه چیزی دارم به نام نفس قدرت اراده داره و اراده میکنه بنابراین اراده من دیگه دوباره اراده نمیخواد قطعیه مناطق گرمسیر بلوغ بزرگتر میشه ممکنه مناطق که رطوبت و اینها داره و اینا فرق بزاره تب آدما از بچه مناطق شرجی و اینها ممکنه فرق داشته باشه خیلی چیزا واژه تو روایت مثلا روایت یا هرچی بگم اونا رخ نمیده ولی خورشید را پایین آمدنش بگیم رخ داد گسترش نماز ۵ وعده که حضرت علی نهج البلاغه تقسیم کردند زمانش رو تعیین کردند که ۵ وعده انگار گفتن توی نهج البلاغه تو روایات نماز صبح را ببینم که ما سه وعده میگیم بدعت نیست البته اصل است ما بهمون اجازه دادن بخونیم تو اصل اسلام ظهر از جداست عقرب شام جداست همونجور که اهل سنت همونجور بخونیما گفتن مجازید و ما از این اجازه استفاده میکنیم و داریم ولی نه به هر حال چارهای نداریم اینا را قرآن فرموده نماز بخونید نگفته دقیق چه جوری چی فلان صبح چند رکعت باید به پیامبر گفته مراجعه بکنید