جلسه هفتم: هدایتگری حقیقت‌الحقایق

از راه روشن
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۰:۲۰ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimanisaa/4019 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین بحث در فقه نظام باورهای اسلامی بود ما از انسان شروع کر...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.


بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

بحث در فقه نظام باورهای اسلامی بود ما از انسان شروع کردیم از توانایی‌های انسان خرد انسان ویژگی های انسان و رسیدیم به آفریننده انسان از انسان کشف کردیم که باید یک موجود وجود داشته باشه حقیقت الحقایقی باید وجود داشته باشه و اون حقایق حقیقت الحقایق چه صفاتی باید داشته باشه چه ویژگی‌هایی باید داشته باشه که رسیدیم به اینکه باید شخص باشه باید قادر مطلق باشه و البته حقیقته کسی که حقیقت محضه به باطل دستور نمیده هیچ دستور ظالمانه ای نداره و هر کس بش بخواد نسبت بده یک دستور ظالمانه ای باید ردش کرد و ازش نپذیرفت فقط به حقیقت دستور میده و به عدل دستور میده و او یگانه است این‌ها به اصطلاح بحث‌هایی بود که مطرح کردیم عرض کنم که خوب ما تا اینجا یک خدایی داریم که پل حقایق حقیقت محض واجب الوجود وجودش را کسی بهش نداده و یک انسانی داریم که این انسان هم عقلی داره بسیار چالاک فطرتی داره و خوب قاعدتاً اون حقیقت الحقایق یا حقیقت محض از این انسان می‌خواهد که تسلیم حقیقت باشه به حقیقت گردن بنهه چون خودش حقیقت محض از انسان هم می‌خواهد که به حقیقت گردن بنهه اینجاست که یکی از صفات این خداوند به میان میاد غیر از صفاتی که گفتیم و اون اینکه خدا اگر از من انسان می‌خواهد که به حقیقت گردن بنهم منو باید هدایت بکنی هدایت بکنی یعنی چه یعنی مصادیق حقیقت را به من نشون بده نمیتونم من از من بخواهید تسلیم حقیقت باشم و که اینو میفهمم از درونم می‌فهمم که از من من باید تسلیم حقیقت باشم ولی مصادیقش را هم باید بهم نشون بدی اصلشو درست از درونم میفهم که من باید تسلیم مصادیق حقیقت کدوماست و بعضی جاها ممکنه که ندونم اشتباه بکنم اینجاست که رابطه مهم‌ترین مسئله رابطه خدا و انسان مطرح میشه و اون مسئله هدایت و خداوند یکی از صفاتش اینه که هادی هست یکی از اسم‌هاش اینه که هادی است هدایت گر هست و این فوق العاده مهم در رابطه انسان با خدا بنابراین من با خود این انسان و خدا هنوزم نرفتم سراغ کتاب ما داریم همینجور نرفتیم سراغ متن دینی انسانو رسیدیم به خدا و حالا فهمیدیم که این انسان هست این خدا هست انسان می‌دونه که باید به حقیقت کردن بنهیم رسید به اینکه حقیقت الحقایقی هست و رسید به اینکه اون حق و حقیقت الحقایق او را به وجود آورده و در نتیجه ازش می‌خواد که تسلیم حق باشه ولی اینجا و مصادیق حقیقت را هم برای من روشن بکنه نمیتونه بگه که خودت برو پیدا کن خودت برو بفهم باید برام روشن بکنه اما یک چیز چه جوری باید برای من روشن دو جور ممکنه دو جور ممکنه که این حقیقت الحقایق بیاد و برای من مصادیق حقیقت را روشن بکنه یکی اینکه در درون من بنه یا قدرت که بتونم کشف کنم یا خود اون حقیقت الحق حقیقت را مصادیق حقیقت تا از درونم بفهمم یا قدرتی داشته باشم که بتونم با او قدرت مطالعه کنم و بفهمم خب هر دوتاشو که تا اینجا رسیدیم که خداوند گذاشته اولین چیزی که بود که فهمیدیم که داریم و فطرتم گذاشته من از درونم می‌یابم و خودمم برای بچه هیچ وقت استدلال نمی‌کنم که راستگویی خوبه نمیتونم من استدلال کنم برای هیچ کس نمیتونم استدلال کنم که راستگویی خوبه یا دروغگویی بده من استدلال نمی‌کنیم همین میگیم نشون بده که درونمون میگه که یه چیزایی هم هست که عقلم و کشف میکنه چیزهای پیچیده تر آره من عقلم میگه که مثلاً باید تو عدالت را تو این اجتماع پیاده بکن توانشو دارم که عقلم میگه باید خوب حالا کدام برنامه اقتصادی را که من بریزم کنم عدالت تو جامعه اجرا میشه یا بهتره اجرا میشه بیشتر اجرا میشه اینجاست که خود عقل میگه خیلی خوب باید فکر کنی باید مطالعه کنی ببینی که چه برنامه اقتصادی بهتر جواب میده که عدالت اجرا بشه عقلم داره میگه یه چیزهایی را عقلم میگه و در ادامشم کشف میکنه میره مطالعه تو فطرتم اینه که مثلا عدالت خوب ولی اینکه فلان برنامه اقتصادی الان برای جامعه عدالت آورم نمیگه که فدراتم نمیگه که عقل مطالعه میکنه جواب میده و عدالت را تو این جامعه پیاده میکنه پس یه مسئله برخلاف میخوام بگم عالمان ما گفته عقل و فطرت ما چالاک قدرتمونم درسته پاکه میفهمی شاهدشم اینه شاهدشم اینه که توی دنیا حتی مارکسیست‌ها که هیچ خدایی را قبول ندارن هیچ ماورای قبول ندارن آیا نمیگن که اخلاق عدالت امثال اینها برنامه اقتصادی عادلانه تو اجتماع اینا رو از کجا می‌گن آدمی هم داریم که اینا رو نگه آدمی که خیلی از آدما ممکنه حالیشون نباشه دستگاه هالیش فکر کنیم برنامه اقتصادی عادلانه نظام حقوقی عادلانه همه دنبال عدالت خدا را قبول ندارم از کجا داره اینا رو میگه به هر حال اینا رو دارن یه جایی میگه و دنبالم میکنه و میره فکر هم میکنه که این برنامه حالا ممکنه اشتباه بکنه خب همه تصمیم ممکنه اشتباه بکنه ولی به هر حال این نشون میده که انسان خودش دنبال اینه که عدالت اینجا عقل آدمی میگه باید بری و مصداقشو پیدا کنی و اجرا بکنی خدا را هم قبول نداره داره دنبال اینه و این کار را هیچ خداییم قبول نداره هیچ قیامتی هم قبول نداره هیچ دوزخ و بهش دارم قبول نداره یه جور دیگری بهش نگاه کرد عقلش خیلی خوب این تا اینجا ما میگیم خدا باید هدایت کند ولی تا همین جا قبول کردیم که هدایت‌های کرده با خلقت ما با خلقت مون هدایت کرده چون یه چیزهایی جز فطرت و وجود ما قرار داده که دیگه قبول کردیم که وابسته‌ایم به او ما را به وجود آورده به وجود آورده می‌بینم که پس این فطریات را او در وجود من نهاده این عقلی هم که داره اینطوری جولان میده و چی میکنه پس تا همین جای کار خداوند هادی است تا همینجا قطعاً خداوند هادی هست با فطرت هدایت کرده با عقلم هدایت کرده خوبم است کسانی توی دنیا پیدا شدن بودن مثلا توی غرب میگن همین کافیه همین کافیه تا اینجا رو خدا انجام داده ولی اصلا خدا دیگه لازم نیست کار دیگری انجام بده خودش دیگه بلده انسان حالا اینکه زمینه هاش چی شد بود که تو غرب رسیدن به اینجا که عقل بشری کفایت میکنه و همین خود انسان درون انسان کفایت میکنه حالا اون یک بحث های خیلی تاریخی که مثلا عرض کنم که یک دوره ای قرون وسطا گفتن ما دوتا حجت داریم یکی کلیسا و یکی کتاب مقدس قطعه یعنی کتاب مقدس در قرن شانزدهم نهضت اصلاح دین پروتستان اومد گفت ما یک حجت بیشتر نداریم که لیسا حجت نیست به دلایلی که سوءاستفاده‌هایی که در قرون وسطا از آموزش حجیت کلیسا مقصود اینه که مثلا پاپ اسقف شهر کاتولیک بود اسقف شهر روم هست یه چیزایی ممکنه کتاب مقدس نباش ولی روح و خیلی مهمه کاتولیک‌ها حرف‌های مهم خیلی حرف عجیبیه که مثلاً شما بگید اصل اساسی توی مسیحیت است میگه صراحتاً تو کتاب کاتولیک‌ها میگن پروتستان‌ها می‌گن اومده تو کتاب مقدس ولی کاتولیک‌ها میگن نیامد خب پس از کجا من باید اعتقاد داشته باشم ۱۳ تا اصل مهم مثل این میگن اینا رو کلیسا گفته ولی تو کتاب مقدس نیست پس دوتا منبع داریم یکی کتاب مقدس یکی کلیسا یعنی باب کی پاپ هم پشتوانه اش روح القدس روح خطا بکنه من به همین خاطر بود جده حرفیش تو نهضت اصلاح دین اومدن گفتن نه کلیسا حجت نیست یه حجت بیشتر نداریم با اون کتاب مقدس ای قرن شانزدهم رخ داد قرن هفدهم و هجدهم و اینا میگن که اصلا ما هیچ حجتی بیرون از خودمون نداریم چیزی حجتی به بیرون از خودمون نداریم مثلا دیست ها میگن که خدا مثل یک ساعت که ای جهان را کوک کرده ساخته و کوکش کرده و دیگه مثل ساعت خودش داره دیگه توش دخالت نمی‌کنیم دخالت نمی‌کنه می‌خواد چی رو بگه کتاب مقدس را بگه که حجت نیست بگه که دخالت نمیکنه نمیاد هرچه قراره وجود من قرار بده قرار داده من خودم دیگه میتونم خدا را قبول دارد خدا را قبول داره عبادت را قبول داره اخلاق را قبول داره حتی عبادت و اینها و یک کسای دیگری هم گروه های دیگری هم در قرن هفدهم هجدهماصلاً گروه‌هایی به نام از موسوم به افلاطونیان کمبریج مثلاً گروه‌هایی بودن اینا می‌گفتن فقط خدا هستا از خدا باید تبعیت کرد ها ولی خدا همه خواسته‌هاشو از طریق عقل و درون من برام بیان کرده یعنی چی نیست که اوکی اینجا معنی میشه که خدای بدون وحی خدای کتاب نفرستاده و نیازم نبود پس بنابراین تو جهان کسانی بودن تو جهان اسلام هم کسانی بودن ها که میگفتند که عطا استدلال می‌کردن میگن قرآن اگر حرفی زده که ضد عقره که باید کنار گذاشتش حرفی زده که عقل میگه نیازی بهش نیست دیگه ها خوب حالا ممکنه یک کسی هم پیدا بشه بگه که آقا جون یه حرفایی هم تو قرآنه که عقل نمیگه ولی عقل ردشم نمیکنه نمیگه ولی ردشم نمیکنه عقل درباره اش ساکت میگه من خب ممکنه ولی همه این گام تعجیه حرف بعدی آیا با اینکه تا اینجا مسلمه که ما عقل چالاکی داریم و فطرت تابناکی داریم با اینقدر سرمایه‌ای که داره ولی میگم هدایت الهیه جز وجود ما نهاده از خدا هدایت کرده آیا یه چیز دیگری هم خدا یه کار دیگری هم باید بکنه یه پیامبر ظاهری هم باید بفرسته بیرون من تا الان درون من بود آیا از بیرون هم باید یه چیزی بفرسته اینجا دیگه آره خیلی بحث متکلمان فیلسوفان چی چی که اکثریت قاطع میگن آره باید بفرسته چرا باید بفرسته خب چرا باید بفرسته عموماً مجبور مجبور طرف برای اینکه بگه خدا باید پیامبربری بفرسته راهنمای بیرونی بفرسته یعنی نقصی تو عقل آدم فطرت آدم چی ایجاد بکنه این ناقصه مشکل داره در حالی که ما تا الان گفتیم نه هیچ مشکلی نداره هیچ عیبی نداره یک بحث تاریخی داریم تحت عنوان ضرورت بعثت انبیا متکلمان این‌ها رفتن گفتن از ناحیه خدا خدا چون لطف داره با باید به اصطلاح لطف اقتضا میکنه که راهنمایی برای ما بفرست لطفش اقتضا می‌کنه که برای ما بفرسته برن سراغ علت فاعلی خدا خدا لطفش اقتضا می‌کنه فیلسوفان مثل ملاصدرا ابن سینا فار و دیگران به خویش را همه فیلسوف‌های ما نه از این بر اومدن میگن که نه این عقل ما به مشکلاتی داره اون فیلسوفای اول گفتن عقلمون مشکل از این جهت داره که نمیتونه قانون برای اجتماع وصل کنه ما می‌خوایم اجتماعی زندگی کنیم وقتی خواستیم اجتماعی زندگی کنیم نیاز به قانون داریم اگرنه به حقوق همدیگه تجاوز می‌کنیم انسان خودش نمیتونه این قانون گذار باشه تعبیر اونا اینه که چون این انسان خودش خودش را پس باید خدای قانون را وضع بکنیم و خدا وصل کرده از طریق پیامبران فرستاده پس خدا باید پیامبر بفرسته آقایون فیلسوف ما فیلسوفان ما پس عقل آدم را ناقص کردند که جا برای پیغمبر باز بشه عقل چون ناقصه کارایی نداره همه جا جابر پیغمبر باز شد خیلی ناجوره این خیلی حرف ناجوریه عقل من کوچکترین سیگار چرا این قرآن می‌فرماد که انا جعلناه قرآن عربی دستور این آیات را جاهای مختلف میگه ما این آیات را بیان کردیم بعد از اینکه خیلی از دستورات میگه آخرش میگه لعلکم تعقلون یا لقوم یعقلون بعد به صورت های مختلف چطور عقل من میتونه در مورد همه این قرآن وقتی قرآن میگه ما این قرآن را فرستادیم که روش تعقل کنید پس این عقل من میتونه داوری کنه که یک یک این احکامی که تو قرآن اومده خوب هست یا بد اگر نمی‌تونست داوری کنه چه جوری میگه تعقل کنید پس آره عقل من میتونه بگه دستور خوبه این دستور بده طبق این اگه میتونه بگه این دستور خوبه این دستور بده پس خودشم میتونه قانون درست بکنه کی گفته نمیتونه اون کسی که میگه دیوانه است یا صفیحه پیامبر ظاهرم کاری که قرآن هم کاری از تکلیف نداره تکلیف نداره هیچ مکلف نیست چون عقلش مشکل تکلیفشونم معلومه دیگه اصلا آدم به بچه‌ام به همون میزانی که عقل داره تکلیف داره به میزان داره صفی هم به میزانی که عقل داره تکلیف داره به همون میزان تکلیف میاد رو حق هر چقدر عقل بود تکلیف میاد خب بنابراین کسی عقلش کمه از حرف پیامبر ظاهرا کم میفهمه از قرآن هم کم میفهمه یا چیزی نمیفهمه چیزی نمیفهمه باز هم یه مقداری که میفهمه که نباید دروغ بگه نباید بزنه نباید چون همین اگه بخوای از طریق قرآن حالیش کنی بدتر بیشتر سخت‌تره تا بخواد از درون خودش عرض کنم خدمتتون که من نباید می‌رفتم سراغ آیات قرآن ولی چون گفتم فیلسوفان اینجور گفتن مجبور شدم بگم که نمی‌سازه با قرآن که شما میفرمایید آدم نمیتونه نمیتونه چرا من اگه نمی‌تونم یه قانون خوب فرض کنم نمیتونم هم بفهمم که این قانون که قرآن آورده خوبه یا بده تعقل کردی می‌فهمی که خوبه خوب و بدشو میفهمی اگر من خوب و بدو میفهمم پس میتونم خودمم قانون گذاری کنم شما از کجا اینا رو گفتی از این گذشته قانون گذاری حالا من دلم خواست برم توی بیابون زندگی کنم تنها اجتماع نخواستن زندگی کنن نیاز ندارم دیگه به پیامبر کسی که میخواد تو اجتماع زندگی مرحوم علامه طباطبایی یک اشکال دیگری هم کرده حالا گفته خوب ما که توی جهان میبینیم که یک کشورهایی همین الان هستند قانون دارند قانون وضع کردند کامل عادلانه کاملا قشنگ فوق العاده است سر جای خودشه چه قانون واقعاً کجا همچین چیزی که حالا واقعاً مثلاً جوری قانون که حالا مثلاً رئیس جمهور پیاده برو سر کارش یا با مترو بره سر کارش یک ریال اینور اونور نتونه بکنه دقیق حتی یک تلفن اداره استفاده بکنه مجبور به استعفاش میکنن اگر کرد دقیقا نظارت دارند به بهترین وجه عدالت اجرا کردند هیچ آدم بیکاری نیست هیچ از کار افتاده ای نیست که بیمه نباشه هیچ گدایی نیست حقوق دارم همه کس یه جایی بهتر از این دیگه مگه میشه خوبه خوبه هیچ چیزی به صفر که نمی‌رسه مثلا میزان فساد یا ظلم یا صفر که نمیشه بالاخره یه چیزایی میشه ولی فوق العاده است یعنی پیامبران نتونستن به این حدم تازه تو جامعه خودشون اجرا بکنن خود پیامبر هم نتونسته امام علی هم نتون بنابراین پس انسان میتونه مرحوم علامه مجبور شده بگه که اولاً با یک گل بهار نمیشه که یه گوشه اینجوری شد معلوم نیست که همه جا و دوماً اجازه که یک گام دیگری برداشته و گفته نه ما فقط برای اجتماع نیاز به قانون نداریم زندگی شخصیمونم نیاز به قانون داریم برای سعادت خودمونم نیاز به مقررات داریم خب من اون جواب اول را که میگم اولا یک گل نیست کی گفته یک گل قبل از اسلام کشورهای قانون داشتن قانون کوروش کبیر منشور خیلی حسابی امپراطوری روم یونان قانون ولی جواب مرحوم علامه را یک جور دیگری می‌خوام بدم باشه عقل بشر نمیتونه فرض کنیم قانون وصل بکنه از کجا بگیرم شما گفتید از پیامبر ظاهر ما الان زمان مرحوم علامه طباطبایی داریم زندگی میکنیم الان کجا بگیرم خود شما چی میگید قاعدتاً میگه از فقها بگه دیگه فقها قانونی که الان میدن بهتر مجموعش بهتر از قانونیه که تو امپراتوری روم ۱۰۰ سال قبل از اسلام اجرا میشد اینکهم فاجعه است که میبینم که آقا اومدن بر اساس با یک خبر واحد حکم اعدام اونم نه یک صدها ها بر اساس خبر واحد صحیح بیشتر از عقل آدمی ضعیفه خوب جاش چی زدم این فقرا را من با پیغمبر طرف نیستم ها اینجا پیغمبر نیست خدا هم الان دیگه وحی به من نمیکنه ببندم که میگید خودت به قرآن مراجعه نکن خودروایات مراجعه تخصص نداری برو از فقها بگیر فقها اینه قانون سوئیس را فتاوای اجمالی این فقها مقایسه کنید اجماعیه دیگه اجماعی شد اونقت چه جوریه هم احکام اجتماعی رابطه انسان با خدا احکام مربوط به رابطه انسان با خدا اونجا شب ویژه مسئله کوچک جمعه یکی میگه حرام یکی میگه واجبه یکی میگه مستحب یه مسئله مربوط به حرام واجب الو که حالا الان ۴۵ ساله نماز جمعه را تجربه کردیم خوب میگم که روشنه که میگه حرامه چون تجربه من بدیهیه که حرامه اینی که دیدیم حداقل اینی که دیدیم حرام که دیدیم حداقل اونی که با عقلش میاد و قانون وضع میکنه او وقتی شروع کرد اجرا بکنه آزمون و خطا میکنه اگه دید اشتباه بود از حرف خودش برمی‌گرده قانون پیاده کرد جواب نداد خودش برمی‌گرده تمام بله این چی میگه میگه اعدام میگه میگه عنوانی داریم به نام مفسد فی الارض اعدام عنوان اصلاً جعلی ها هر ۳۰ گرم مواد مخدر داشته باشد چندین سال کسانی را به خاطر ۳۰ گرم مواد مخدر کردن ۳۰ گرم مواد مخدر دردسر انداختن بیچاره ها را که بسته هاشون ۲۹ گرمی می‌بستن اون روز که اگه گرفتن اعدام نشون ۳۰ گرمی نمی بستند که یک دو گرم یک گرم کمتر خوب حالا شما بگید آقا اینجوری که آدم اعدام نمی‌کنند که نمی‌شه آخه سیگارم مواد مخدر اعدام اینقدر راحت جین میگه اعدام نداریم یه چیزی توهم یه چیز جعلیه اون وقت حالا مصداقشم نبود دیگه حالا گیرم شما مصداقشم شد ۳۰ گرم مواد مخدر و دیگه اعدام می‌کنیم ای قابل اعتمادتره یا اونی که آدما وزن کن و اشتباه میکنه درستش میکنه به دومان خودش بر اساس یک مثلاً روایتی نتیجه هرچی باشه فتوای او عوض نمیشه عوض نمیشه آزمون خطایی در کار نیست اینجا آزمون و خطاست با عدالت نمی‌سازیم عقول بشری دست به دست هم میدن انتقاد میکنن حرف میزنند خوب نیست این اشتباه کردیم اینجوریش کنیم تغییرش میدن اینکه شما فرمودید که اشکال دارم می‌کنم به مرحوم علامه طبابت فارابی حالا مثلاً میگی چرا پیامبر خدا فرستاده برای اینکه قانون بیاره برای اینکه تو اجتماع پیاده بشه این قانونی که پیامبران آوردند تو این تاریخ بشریت نبوت هم که ختم شده ها چقدر اجرا شده کجا اجرا داره اجرا میشه شما مقصودتون که بگید شما مقصود این قوانینی که اومده دیگه اینو دارید میگید کجا اجرا می‌شه اگه اینو گفتید بعثت انبیا اینه که قانون بیارن که تو اجتماع پیاده بشه این پروژه خدا شکست خدا می‌خواست یه کاری نتونست دیگه نشد نشد کسی کمکش نکرد و بالاخره نشد کجا این تاریخ ۱۴۰۰ سال از اسلام گذشته الانم هست ۸ میلیارد آدم هستند این همه کشورم از کجا داره و اجرا میشه شاید بگید حالا ایران خوب یالا اینشو نمیگیم که حال ایران که چقدر قشنگ و خوبه و فلان شد تو تاریخ یه کاری می‌خواد خدا بکنه نشد نشد خیلی حرفه و خیلی اشکالات دیگری هم به اصطلاح ولی حرف مرحوم علامه شما به من میگی قانون را نخواستم اولا فقط یک همین که عقل بشری یه جا تونسته پس جای دیگر هم میتونه برید چون همه جا مثل سوئیس نیست چرا میگی برید سراغ یک آخوندی که تو حوزه علمیه قمه خوب بگو سوئیس آقا برو سراغ سوئیس ببین چیکار کرده قوانینشو بگیر بیا مطابقش تو هم عمل کن یکی که موفق بوده با یک گل بهار نمیشه آره باید گل بهار نمیشه فرض کنیم ولی اولا یکی نیست بخش قابل توجهی حتی اونجاش که بده حتی اونجا که بده حالا شما مثلا همه وقتی که میگن آمریکا آمریکا ناجوره آره نژادپرستی هست چی همونجا تبلیغم می‌کنیم چی می‌کنیم ۱ پلیس یک سیاه پوست را میگیره پاشان زانوشم روی گردنش خفش یه بچه هم عکس برمی‌داره بچه کودک سروصدا شد توی دنیا فلان ما هم خیلی مانور دادیم آمریکا اینجور چیکار کرد ولی نگفتیم که اول اومدن یه جایزه فوق العاده بد رفتن اون خانواده‌ای که مردشون آقا مثلاً کشته شده بود اینقدر خسارت بهشون دادن که زندگیشون از این رو به اون رو شد اون پلیس را هم نه تنها از کار برکنار کردن ۲۳ سال زندان آره نمیگید همین کارو ما اولین کسی که مجازات میشه که عکس برداشته اول اون نه جایزه بهش نمیدیم اول او را پیگیری میکنیم چرا تو از پلیس عکس برداشتی که این رو اینجوری نیست که بگی هیچ عدالتی هیچ ناجوره که ما همینجور بگیم فکر کن حتی این مسئله نژادپرستی تو آمریکا هست ولی در عین حال کسی سفید پوست سیاه پوست را کشته بله اینجور برخورد کردند ما انتقادات زیاد بهش داریم نژاد پرستی قانون خوب قانون نیست به عنوان قانون که نیست ولی مثلا بعضی جاها یه محدودیت‌هایی مثلاً برای سیاه پوستان یا چیزهایی ممکنه باشه ولی به هر حال ما می‌بینیم مصادیق عدالتم خیلی چی هست که قوانینشون عادلانه است که شما بگید که فقط نیست جاهای دیگه میگه نیست ژاپن میگه نیست نیست که شما مخصوصا ما الان تجربه داریم اینجا را میزان عدالت مقایسه کنیم با جاهایی که با عقلشون مردم آیا فاصله طبقاتی اونجا آیا گدا آیا بدبخت فقیر ناجور اونجا بیشتره یا اینجا بیشتره آیا فساد اونجا بیشتره یا اینجا بیشتره هرچی میخوای دست بزنی اونا با عقلشونه اینجا با فتوا ۴۶ سال شما با فتوا آقای علامه طباطبایی که میگه با یک گل خوب پس نشد گرفت مسئله اینه اینجاست که میتونه سوال مطرح بشه آیا عقل بشری و فطرت بشری کفایت میکنه یا نمیکنه علامه طباطبایی اومد گفت کفایت نمیکنه آخر که بهتر از بقیه حرف زدا بعد از مرحوم علامه شاگردای مرحوم علامه همه دیگه تابع او شدند و دیگه نمی‌گن برای جامعه میگن برای سعادت امام سعادت برای سعادت قانون است که بگیرم از فقیر چقدر بهش اطمینانه آیا کل این رساله را که نوشته چه اندازه بشه اطمینانه حتی اون چیزای شخصیش اون چیزایی که مربوط به وقتی اون جاهای نیست این قسمت‌هاشم آدم اطمینانش که سلب میشه شما اینور که آدما میگی که عقل تعطیل کن هرچی گفت معلوم چیز خوبی باشه چیز ارزنده‌ای نیست چون جاش جای او میزاری بنابراین من استدلال مرحوم علامه را قبول ندارم و بنابراین به این نتیجه می‌رسیم آیا عقل و فطرت انسان برای پیدا کردن راه رستگاری و پیمودن راه رستگاری کفایت می‌کنه یا نمی‌گم آره کفایت می‌کنه میگم کفایت می‌کنه آره کفایت می‌کنه آیا خدا ضروری بود که یه پیامبر ظاهری هم بفرسته شما همه تاریخ گفتید آره ضروریه یه نفرم پیدا شده گفته نه صبوری نیست مثل مرحوم شهید بهشتی ضرورتی خدا بفرسته بله حالا منت گذاشته و فرستاده حالا منت گذاشته و فرستاده حالا که فرستادی اگه پیام این پیامبر ظاهر به نمیره خب من دینداری می‌کردم دینداریم چگونه بود تا همین جا ما اومدیم خدا عقلم فطرتم با فطرتم گفتیم چقدر تمام ارزش های انسانی اخلاق حقوق بشر جزو فطرت ماست عقلم هم که کلی چیزها رو میاد و در گ چه برنامه‌ای اجرا بکنم عقلم میاد و کلی چی میکنه فکر میکنه و من ایق تو اجتماع که خیلی عقلان کارایی داره و فطرتم کارایی داره میمونه تو مسائل احکام مربوط به رابطه انسان با خدا اگه پیامبر ظاهری نیاد به من نمی‌گفت من احتمالا گوشت خوک هم میخوردم گوشت زرافه می‌خوردم شایدم گوشت شتر نمیخوردمایوو دوم اینکه یه چیز دیگه رسیدم که باید یاد خدا باشم چون اینا خودم عقل بشریم اونایی که حتی کسانی که روانشناسی نمیدونم خدا هست یا نیست من لای‌ام نمی‌دونم فقط اینو میدونم اونایی که دین دارن من بهتر میتونم معالجه شان کنم میگه دیندارا رو بهتر میتونم معالجه کنم حتی فرق بین کاتولیک‌ها و پروتستان‌ها بیا اینا رو بهتر میشه مطالعه عرض کنم خدمتتون که سیگاری تو دنیا هستند که میگن که اصلا خدا نیست خدا اینه که القوبت مردم معتقد باشند که هست مردم وقتی یاد خدا باشند روح و روانشون آرام‌تره و چیه و وقتی مردم فکر کنند که یه زندگی پس از زندگی دیگر وقتی آدم به هم فکر کنه یک قدرتی هست چی هست پس عقل بشری خودشم میرسه که یاد خدا نمازم که اصل عبادت یاد خداست اقیم ذکر خداست یاد خدا میرسم چی نمیفهمم با عقلم یکی اینکه نمیفهمم که این یاد خدا که باید بهترینش اینه که وضو بگیرم رو به قبله وایسم ای شکلی نیست ولی یاد خدا را دارم یعنی اگر پیامبر ظاهر نیامده بود احتمالاً من یاد خدا را داشتم ولی این شکلی نبود آره روح نمازم که یاد خداست پس روح داشتم بعد نداشتم خیلی مهم نیست خیلی مهم نیست گوشت خوکم می‌خوردم زرافه رو بخور واقعاً مصیبتی پیش میومد معضلی پیش میومد اینقدر اشتباه میکردم حالا تو اومدی الان که برم از فتوای اندازه اشتباه توش نیست این اندازه میگه اشتباه توش نیست قطعاً هست یعنی الان هم اشتباه است یک نماز جمعه واجبه که میگه حرام است همین حتی احکام مربوط به رابطه انسان با خدا را که دیگه این اینه که یک مهمه که یعنی پیامبر ظاهر اگه نبود عقلت نمی‌رسید که نمازتو باید دو رکعت صبح بخونی اشتباه فلان خطاب اختلاف پس معلوم نیست که به هر حال اگر من یاد خدا بودم ولی در این شکل این نماز نبود اصلا یه چیز دیگه بهتون بگم که گاهی نمیخوام انکار بکنم همیشه بهترین شکله این شکل بهترین شکله بین ذکرا بهترین ذکر است ولی گاهی هم باعث میشه که آدم بیشتر بچسبه به این شکل به قالب روح فراموش کنه روحو فراموش کنه استادی رفته بود مکه استاد ما حالا مشاهده مردم یک دغدغه بیشتر نداشتند و اون اینکه این ظاهر این عمل درست بشه که مشکلی پیدا اینکه معنا ظاهر درست بشه که بعد همسرش حرام نشه گفت که داشتم رد میشدم صف جماعت بود و منم رد شدم از طرفم وسط نماز یه قدم اومد جلو و یه مشت زد به من و دوباره برگشت الحمدلله رب العالم که چرا از جلو رد شدی و اینا نشون میده ظاهر هم بسیاری از وقتا ظاهر اون وقت گول زننده است آدم ظاهر داره ولی روح نداره که فقط روح ظاهر نیست فقط روحه اون حتما روح داره بنابراین می‌خوام بگم اگر پیامبر ظاهر نبود من آنچه که از دست دادم اونقدر اساسی نبود بنابراین حق میدم به مرحوم بهشتی اصلا واجب نبود خدا پیامبر بفرسته ولی آیا منت گذاشته و فرستاده چشم اطاعت ولی واجب نبود یعنی اگرم نمی فرستاد ما می‌تونستیم با عقل و فطرت آدم حسابی باشیم با عقل و فطرتمون آدم خدای قرآنم می‌فرماید لقد من الله اذ بععث رسولان من حسین اون وقت می‌گیم که دال داریم میگیم هادی راهنما از همین جا عقل و فکرتم خوب و ارزنده است هیچ نقصی هم نداره ولی آیا خدا پیامبریم فرستاده حقیقتش اینه که من اگر یه پشت چیزی جایی باشم که نشنیده باشم تو ذهنم نمیاد که باید برم بگردم ببینم تو دنیا خدا پیامبری هم فرستاده یا نه مطابق عقل و فطرتم عمل می‌کنم ذهنم نمیاد مگر اینکه یه جایی باشم تو یه جامعه‌ای که شنیده باشه روبرو باشه الان خب ما الان با قرآن الان ما شنیدیم خدای پیامبر هم فرستاده پیامبر ظاهری هم فرستاده دیگه نمی‌تونم بگم که من کاری حداقل اینه که مطالعه کن ببین واقعا فرستاده یا نفرستاده حالا که دیدی حالا که مطالعه درسته که اون چیزی که برات میاره ممکنه که مثلا همین بدن عبادت عبادت باشد یا همین یه چیزایی نخور در عین حال اگر فرستاده خدا کسی را نادیده بگیری فرستادی خدا را که خود خدا را نادیده گرفتی اگر فرستاد میگن فرستاده به هر حال میرم سراغ از اینجا تا الان بحث من اعتقادی اصلا کاری نداشتم به اینکه کتابی هست نیست فلان اینها از اینجا دیگه آره من خدا باید هدایت میکرد هدایت هم کرده عقل و فطرتم عقل و فطرتم کرد کافیه هم بود حالا میگن خدا پیامبر ظاهری هم فرستاده منم تحقیق میکنم ببینم واقعا فرستاده یا نه خوب رفتم خوب دیگه میشه یه مرحله دیگر که واقعا فرستاده به چه دلیل مردم میگن ۱۴۰۰ سال پیش کوه حجاب یه نفر ادعا کرده که من پیامبر خدا هستم خاتم پیامبر واقعا من چه جوری می‌تونم بفهمم که راست میگه یا نه اصلاً خبر درسته یا نه میگه که این همه آدم طول تاریخ اینو گفته‌ها را هم گفتن کیم گفتن که همه گفتن که اینکه ربط نداره کسانی گواهی دادن که محمد اجرا بوده گواهی دادن که دیگران گواهی‌ها به چه دردی میخوره در ثانی دادند چه راهی دارم که ثابت بکنم که خداوند پیامبری به نام حضرت محمد صلی الله علیه و آله فرستاده آقایون میگن که میگن سه تا راه معمولا یکی پیشگویی پیامبران پیشین بشارت پیامبران پیشین راه دیگر اینه که معجزه بیار راه سومم مجموعه شواهد و قرائن سه تا راه داریم راه اول رو وقتی میرم سراغش بشارت میرم سراغش میبینم که فرض کنیم اینجوری نداریم ها ولی فرض کنیم هم تو تورات هم توی انجیل آمده باشه که تو حجاز در قرن ششم میلادی یه پیامبری از نسل اسماعیل تو قبیله قریش به نام محمد ظهور خواهد کرد اینجور نگفته ای جا اینجا نگفته اینو پرت کن دیگه آخرش اینه که اینجوری بگه اینقدر روشن بکنه بگه تو قرن ششم نامش محمد قریش از نسل اسماعیل میگه چی بگه تو قرن ششم همه مردم اسم بچه‌شون نمی‌ذارن محمد خیلی از اینا ادعا میکنن که ما همونیم از کجا ثابت میشه کدومشونو بفهمی چجوری بفهمیم که کدومشون راست می‌گن آیا غیر از این راهیه که بالاخره یک بینه‌ای بیاره یک معجزه‌ای بیاره یه چیزی بیاره ممکنه تو قرن ششم ۵۰ تا محمد پیدا بشن از قریش هم باشن چون همه مردم اسمشون قریش مهدی خیلی ها اسم بچه‌شونو گذاشتن که تاریخ ادعا کردند خوب اونجا میشد یه کسی ادعا کرد من همونم از کجا واقعا هر کس تو قرن ششم ادعا کرد که اسمشم محمد بود ادعا کرد که من همونم پس باید معجزه بیاره درسته کنار راه اول به هیچ دردی نمیخوره برو سراغ راه دوم معجزه حالا گیرم کسایی که اونجا بودن یه معجزه حالا من بعد از ۱۴۰۰ سال معجزه اش به چه دردم میخوره نقل یه عده گفتن با همه ادیان گفتن گفتنآخریش که مثلاً ادعا شده بهائیت میگم معجزه نقل کرده غیب شده میگم قبل از اون ۵۰۰ سال پیش نهنگ را به وجود آورده حالا مجازاتی که قبلش اینا چقدر داشته ولی هنگام وفاتش مسجد بیمار تو بستر خوابیده مسلمانا و هندوها تو هند دعوا دارن که اینا نانک وقتی مرد آیسیک نانک آیسی دین کدوممون کفنا دفنش کنیم آتشش بزنیم هندوها میگن ۷۷ش کنیم دعوا بود خود نانت گفت یک کار بکنید دوتا یک شاخه گل دست گل مسلمانا بیارن دست راست بزنند یک شاخه گل دسته گل هندوها بیارن سمت چپ مثلا بزنند سمت چپ جن بدن من فردا صبح بیاید هر کدوم تازه است طبق اون عمل کنید رفتن آوردن گل فردا صبح اومدن گل‌ها هر دو تازه است جنازه نیست به آسمان رفته چه جور می‌تونی بگی این ماجرا راسته دروغه چی هست اعتقاد دارند که چه راهی داری برای اثبات اینکه نشده پیروان خبر متواتر دیگه شده حالا چی شده چه میدونم چی شده پس معجزه منقول اینو بهش میگن معجزه منقول به هیچ دردی نمیخورد برای من خودم می‌دیدم که شتر از دل سنگ طرف در می‌آورد خودم دیگری نقل می‌کنه که جهان پر از نقل معجزه است نقل معجزه گفته اعضای هیئت علمی خیلی برجسته خیلی چی گفت فلانی دیده بود که جنازه یک شهید بعد از چند سال تازه تازه که ما خیلی به این خبر واحد حجت نمی‌دونم خیلی با اینکه شما شخصیت مهمه متاسفانه و خبر واحد اعتماد نمی‌کنه گفت نه ولی فلانی خودش دیده باشه جزیه تموم شد اومدیم از اتاق بیرون دانشگاه مفید سال اون آقایی که داشت میگفت که دیده داره از اون طرف میاد اومد جلو بهش گفتیم آره شما همچین چیزی دیدی گفت نه فلانی نقد کرد گفتم فلانی که نقل کرد چی نقل کرد که دیدم نه اونا که ندیده که نقل کرد گفت که نقل کرد من قبر که کندم قبر سوراخ شد تو قبر شهید پای شهید کفن اومد این طرف من با کف پا فشار دادم که بره اونور و کف پام احساس کردم نرمه نه این خبره باور بفرمایید که یه آدمی که میگم نقل کرد برجسته ترین آدم از اینم یه آدم برجسته شخصیت پا کفشو زده احساس کرد نرم کفن کفش چه احساسی داره حالا شایدم پوتین پاش بوده مثلاً پاسدار بوده آره چشمشو باز کرد و چه کرد و اینها نگران نباشند پس چه کار بکنم معجزه منقول مجموعه شواهد و قرائن مجموعه شواهد که نقل نقل که اینجوری بوده نقل که پیامبر اینجوری کلی داریم که ناجور نشون میده بد نشون میده پیامبر را چقدر آدم کشته چقدر چی کرده بعدم داریم که اتفاقاً نه مجموعش رو هم بریزیم اگه بخوام بگم شما گفتید هیچ کدومش به دردی مگر اینکه یک معجزه ای داشته که معجزه الانم هست زنده است و میتونی خودت بسنجی ببینی معجزه است تنها تو اسلام ادعا شده تنها توی حساب هیچ دین دیگری این ادعا را نکردا ولی جالبه تنها تو اسلامه که این ادعا شده که آقا معجزه پیامبر اسلام قرآن است این تفاوت تمام مورچه‌ها ادیان مسیحیت میگن گواهی اونایی که گواهی دادند شهادت دادن که ما معجزه دیدیم آدمای خوبی بودند خیلی اهمیت داره نه معجزات رها کن یه معجزه را بچسب اونی که زنده است نمیگن معجزه است نگفتن که این خودش معجزه است که ادعایی نکردن بنابراین این ادعا اینجا شده تا اینجاش این حرف خوبه منطقی همه راه ها را رد کردم یه چی باقی ماند با اون که من از طریق این قرآن برسم که واقعا محمد پیامبر خدا بوده پس خوب شد یه راه دارم آیا واقعا بوده نبوده کتاب را باید ببینم اگر رسیدم که این کتاب واقعا و ثابت شد برام که حضرت محمد پیامبر خدا بوده وقت دیگه میرم درون دین تا الان بیرون بودم داشتم انسان خدا با عقل داشتم و پیش اومدم تا اینجا الان که جلسه هفتممون هست ولی اگر این گام برداشته بشه که برم ثابت بشه که قرآن معجزه است اون موقع دیگه میشه یک متن برام حجت عقل و پیامبر باطن عقل و فطرت را دارم باز هم اونا رو کنار نمی‌ذارما تعطیل نمی‌کنما یه چیز دیگه بهش اضافه می‌کنم قرآن مجیده و اینکه پیامبر ظاهری هم اومده که من باید بپذیرم ببخشید کارگرهای افغانی چیزی را بردارند من از خیلی هاشون سوال میکردم که مثلا شما کجا زندگی میک جاهایی حقیقت نیست یا مثلا عکس کارگران ایرانی دست مونده بودم که اینها از کجا نگهبانی یا از این بالاتر اینکه مادرزادی هستند هیچ مطلبی را از هیچ کس نشن از پدرشون از مادرشان است رعایت خیاط از اون پارچه‌ای که اضافه اومده مربوط به همین مالک این لباس اون اضافه یا اگر تعداد دکمه که خریده برای این کد اینقدر شده همون مقدار حساب میکنن الان نرخ شلوار درست بله بله در همون پیروی عقل و فطرت دیگه فطرت خانم مبناشون اینه که علامه طباطبایی که معلوم داره همه جا میگه به فقها دیگه راه دیگری است برای آنها برای عالمان سنتی برای عالمان سنتی همون راه خداوند در ارتباط با خلق صفات اخلاقی خود خلقت دیگه مثلاً اخلاقی نیست غیر اخلاق مثلا یک چیز خدا هست محیط اینکه در ارتباط با خلق حالا این اخلاقی غیر اخلاقیه نه پس کلی نمیتونیم بگیم هرچی در ارتباطه هرچی در ارتباطه نه بخشش اخلاقی صفات