جلسه اول: پایه نظام باورها

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین

میلاد مبارک امام هشتم امام رضا علیه السلام را تبریک عرض می‌کنم خدمتتون و سخنم را با یک روایت فوق العاده مهم از حضرت نقل شروع می‌کنم این به اصطلاح روایت اگر کسی باور داشته باشه انقلاب ایجاد می‌شه شاید بهتره بگم که من امشب با اینکه بحثم یه جورایی با این دوتا روایت که می‌خوام بگم کمتر ارتباط پیدا می‌کنه ولی به مناسبت میلاد مبارک امام رضا علیه السلام با این دوره باید دو روایت شروع می‌کنم یکیش را نصفش را می‌خونم و یکیش را کامل روایت اول اینه یک فردی به نام ابن سکی این روایت کتاب العقول نقل شده تو بخش کوتاه سخنان امام رضا علیه السلام فوق العاده تکان دهنده است و مهمه مهمه برای ما اساسی ها از این و جای تامل داره از ابن سکید از امام رضا علیه السلام می‌پرسه سوالش اینه ملحجه علی الخلق الیوم از امام رضا می‌پرسه که امروز حجت بر مردم چی چی حجت بر مردم قائعدتا از هر شی شما بپرسید این سوال را بگید که از امام رضا پرسیده شده که امروز حجت بر مردم چیه کی بر مردم شیعیان قطعاً جواب میدن که باید امام رضا بگه خودم من هستم من حجت حجت خدا بر روی زمین میگه من نیستم حجت خدا من هستم اما حضرت این جوابو نمیده فرمان که عقل حجت برای انسان امروز چرا خودش حضرت دلیلش را میاره خیلی دلیل جالب ها دلیل اینه که حالا اگر من بحث را بیانش می‌کنم و بعد میگم دنبال چقدر قشنگ بیان شده اگر یه کسی دیگری برادر من در همین زمان ادعای امامت کرد گفت نه امامم امام بعد از موسی کاظم علیه السلام من هستم شما از کجا تشخیص میدهید که او امام یا من چرا راهی دارید راه چیه از چه طریقی میتونی تشخیص بدی یک کسی ممکنه بگه که هر کدامتون معجزه آوردید هر کدومتون به کار خارق‌العاده‌ای انجام دادید درسته هر کدوم یه کار خارق العاده انجام دادید مثل اینکه عصاره حضرت موسی تبدیل میشه به هر کدوم این کارو کردید یه کار شبیه اون وقت اگر هر دو یه کاری کردن کارایی اونا اومد یه چشم بندی یاد گرفت که کارایی کرد ایشونم چه جوری بفهمیم که کدوم از اینها حتی اگه بگم این کارو کرد حتی یه معجزه شد آقا جون میگن که معجزه چیه معجزه را تعریف میکنن سلام میگن معجزه عمل خارق العاده که مدعی نبوت میاره برای اینکه اثبات بکنه که من تو ادعای خودم صادقم و راست میگم که خدا منو فرستاده با این کارش اونو ثابت می‌خواد بکنه خیلی خوب همین جا تا این کار را انجام داد با چه وسیله‌ای می‌خوای تشخیص بدی بین معجزه و سحر و جادو چه جوری می‌خواید تشخیص بدی از این گذشته با چی می‌خوای تشخیص بدی چه جوری به چه دلیل اصلا به چه دلیل یک کسی یه کار خارق العاده کرد توی داش راسته صادق کی گفته اینو اگر الان گفتم که ساعت ۱۲ ظهره الان ساعت ۱۲ ظهره ساعت ۱۲ ظهره شما هم بیرون نگاه کردید دیدید هوا تاریکه ولی من یه دونه کبوتر از این پایه حسینیه بیرون آوردم و گفتم که الان ۱۲ ظهره حرفامو قبول می‌کنید یا نه حرف منو قبول می‌کنید یا نه من دارم میگم الان ۱۲ ظهره شما بیرون می‌بینید تاریکه درسته من اثبات ادعای خودم یک کبوتر سفید قشنگ از این پایه بیرون آوردم کبوترا پرواز کبوتره تقلب نیست کبوتر الان ۱۲ ظهره چرا نمی‌گید به این دلیل به این دلیل که در این مورد عقلم میگوید قطعاً الان شب قطعا الان شب دیدم شبه عقلم میگه هیچ تردیدی ندارم که شب ۱۰۰ تا معجزم اینکه یه کبوتره که درآوردی از ستون اگر شترمرغم در بیاری تو اون بازی کبوتر شتر مرغ بی‌ربط که نبود کبوتر شتر مرغ اگر شترمرغم در بیاری من میگم الان شب الان روزه که حالا برعکس آفتاب دارم با خورشید را میبینم وسط آسمان گرماش را هم حس میکنم تو چشم هم میبینم هم حس میکنم هم وجودم الان آفتاب وسط خورشید وسط شتر از دل سنگ بیرون در میاره میگم شترتو ببر خودت بچرون مواظبش باش الان ۱۲ ظهره الان ۱۲ ظهره در چه صورتی معجزه دلالت بر پیامبر یه فرد میکنه کجا کجا همون معجزه را عقل باید بگوید که این نشون می‌دهد که پیامبر خداست به قول یکی از اساتید که یک کسی این رشته کوه برد را بردار بگذاره سلفچگان ۵۰ کیلومتر اون طرف شما قبول میکنید که دو دوتا پنج تا نه تا یه دوره‌هایی تو بعد از انقلاب ولی یه دوره خاصی بود دو دوتا پنج تا میشد ولی دوتا میشه ۴ تا ۱۰۰ تا معجزه هم که بیاری رشته کوه البرز را که برداری وسط کویر لوت بزنی دو دوتا میشه چون عقلم می‌گوید دو دوتا چهار تا و حسن تو این قضیه عقلم می‌گوید نباید به معجزه دو دوتا چهارتا را دو دوتا پنج تا نمیکنه محال است که اگر از من بپرسید که چجوری بیانش میکنیم که من شتر از دل این سنگ بیرون آوردم کبوتر آوردم ها اینا چه جوری تبدیلش می‌کنیم چی میگیم پس چرا من تونستم کبوتر بیاد نمیدونم من هیچی دو دوتا پنج تا نیست این مثال را برای این زدم که در برابر هیچ معجزه‌ای عقل را نباید تعریف کرد معجزه نباید در مقابل عقل داشت معجزه باید یه چیزی را تایید کنه که عقل باشه ها حالا اینجوری بهتون بگم چیز ملموس بگم اگه یک کسی بگه که آقا من از هر سمتی ستون یه زرافه در میارم چهار تا زرافه اگر درآوردم به دستور میدم این بچه طفل را من پیشاپیش بهش میدم لطفاً در نیار زرافه اگر به اندازه صحرای بزرگ آفریقا هم زرافه در بیاریم ولی بچه رو نمی کشند من بچه را نمی‌کشم زرافه در بیاری شترمرغ در بیاری گورخر در بیاری اصلا همه چی هر حیوونی که تو کشتی نوح بود چند تا بود و چه جوری جمع کرده بود اینا را هم که از دل همین پایه در بیاری در جایی معجزه را می‌پذیرم عقلم خود عقلم بگوید این معجزه تو دلالت می‌کند ثابت می‌کند مدعای تو را کجا مثلا میگه یکی از مواردش اینه که من تا دیروز حسابی بودی اگه تا دیروز دیدم که آدم هفت خط چی بودی و تهمت میزدی دروغ می‌گفتی چی میکردی چی میگفت همه اینا رو انجام می‌دادی امشب اومدی وقتی که خدا منو فرستاد این چه خداییه که حکمت نداره عدالت نداره تو رو انتخاب کرد میگه آدم حسابی همه حقه بازی می‌کردی خدا دیشب تو رو انتخاب کرده معجزه می‌کنم خدا کن چرا خدا حکیمه خدا نمیاد یه آدمی که تا دیروز یه خوبی ازش ندیدم فقط بدی ازش دیدم یه دفعه پیغمبر انتخاب کنه چه جوری معجزه رو بیانش نمیتونم بیانش کنم چی شد که تو تونستی نمیتونم بیانش کنم ولی عقلم را تعطیل نمی‌کنم اونورش اون طرفش حالا این قبلش بود بعدش چی بعدش دیدم معجزه را در آورد شتر را زرافه را چی از دل سنگ درآورد ولی بعدشم دیدم که بازم همون آدم هفت خط دیروزیه فردا بلاست باز میگم من نمیدونم چی شد که تو تونستی بیاری نمیدونم ولی در عین حال قبول نمی‌کنم که خدا تورو انتخاب کرده به عنوان پیامبر اگر خدایی هست عادل و حکیمه و خدای عادل و حکیم همچینمثال را برای این زدن که هیچگاه در هیچ حالتی به نام هیچ کتابی به نام هیچ شخصی به نام هیچ نیرویی ما حق نداریم خرد و عقل مون را تعطیل کنیم کنار بگذاریم هیچگاه هیچگاه حق نداریم تعطیل کنیم اصلا اینجوری بگم اون لحظه که ما عقل مون تعطیل کردیم همون لحظه دیگه آدم نیست آدم عقلش به روتون همینجور انسان به عقله نقد عقل تعطیل کردی پیغمبر و از آدم شیاد چه جوری تشخیص میدی راحت گول میزنه آقای استاد داشتیم رابطه آمریکایی به نام دکتر محمد لگن هاوسن ایشون گفت که تو آمریکا یک کسی کرده هر کس میرفته پیشش مردم می‌رفتند همه جزئیات از زندگیش میگفت که عجیب و غریب بوده از زندگیش میگفته تو اینجوریه همسرت اهل و صف طولانی که برن پیشش این آقایی که اینجور میگه همه چیو میگه واقعا میگفته درست هم گفته خوب پس میشه پیشگویی غیبگویی اینم یک بار نه هر روز برای یه نفر هم نه برای همه کس باید بهش ایمان آورد یا نه خب این آقاجور بوده کسایی که میومدن یکی یکی میومده نوبت که بره توی اتاق منشی طرف سوالاتی حرفی چیزی می‌زده چه کاره‌ای زندگی چیه فلان آقا داشته می‌شنیده همون حرفایی که گفتی ۵ دقیقه بعد اون پیشگویی کرد اون گفت و هیچی به همین سادگی یک کشور مثل آمریکا متمدن چی همه صف کشیدن که این آقا معجزه میکنه نشسته منشی میپرسه چون طرف چهار تا حرف راست دقیق که زد باورش میشه دیگه تو وقتی شما وقتی یک ربع پیش اون منشی نشستی و اون طرف توی کشور آمریکا تو قرن بیستم رخ میده میشه راه های مختلفی هست برای انسان واقعی میشه ها واقع میشه نه اینکه این من یک ماجرایی بهتون بگم که بگم فریب نخوریم قضایا و ببخشید که دارم اصلا اصل بحثم اینا نیست من سال سال ۵۸ وارد حوزه شدم سال ۶۰ شروع کردم تبلیغ فکر می‌کنم سال ۶۱ بود رفتم توی یه جایی ایلام ۲۰ کیلومتری ایلام به نام چوار اسمشم یادم خیلی مهم بود و خاطرات مهم اونجا مجردم بودم ازدواجم نکرده بود جوان خیلی بودم بیست و دو سال توی مدرسه ساکن بودند ماه مبارک رمضان بود بعد از سحره و بعد از نماز می‌خوابیدم تو اون مدرسه وقتی ساعت ۹ ۱۰ بود بیدار شدم دم عینکم نیست رفتم تو ظهر شد توی مسجد دهه شصتم که می‌دونید یادتونه اگه بیاد آخوند یعنی چی یعنی ۲۰ ساله باشه آخوند یعنی یک خرده پایین‌تر از خدا یه خورده پایین تر الان مهم اینه ماشین فرق میکرد یه دوره طلایی خدمتتون که ظهر رفتم موقع صحبتم بعد از نماز ببخشید اگه من مسئله رو امروز اشتباه خوندم عینک ندارم یه بنده خدایی شوخی با من کرده میشناسمشم ها برداشته رئیس ژاندارمری اونجا نشسته شهر میرفتی و مثلا فرماندار چین نمیومد صفحه اول جماعت که از دین خارج بود این مسئله داشت مسئولین ردیف و گفتم که آره یک شوخی کرده عین رئیس ژاندارمری بود چه جرعت کرده یعنی چه آقا اسمشو بگو هرچی من چسبیدم که آقا یکیش شوخی کرده با من یعنی چه میشناسم میاره یعنی چی میاره کی بوده که جرات داشت فلان خیلی دفاع جوانی هم بود همه اصرار یه جوانی هم اونجا جلو نشسته بود او هم خیلی اصرار کرد که رسواش کن چه کن چه یعنی چه من جمع گفتم من ساعت ۴ بعد از ظهر تو ژاندارمری کلاس دارم که رئیس ژاندارم اونجا بود کلاس داشتم هر روز ساعت من نیستم تو مدرسه محل ما را برده کسی که اومده عینک آخوندو دزدیده فلان اصلا شاید آسمون بریزه وضعیت کرونا چیکار کنیم تضمین میدم چون دوستتون نریزه به هم و اینها و من ساعت ۴ رفتم توی ژاندارمری این جوونی که گفتم که میگفت ای اصرار میکرد که بعد از اینکه کلاسم تموم شد دیدم دوان دوان داره میاد درسی خوندی کجا خوندی فکر کردی تلف می‌کنیم نمیومدن تبلیغ اگه اینقدر ندونم هیچی همه جا رخ داد جوان ۲۲ ساله معجزه کرد خیلی مهمه دیگه دقیقا گفتم چهارم آورد معجزه است دیگه مردم باور باور کرد حالا داستان یه شکل دیگشو میگم تو اون مدرسه چهار پنج تا پنج شش تا معلم بودن پاتوقشون بود میدونستم اینا خوششون نمیاد که من اینجا هستم این مسئله اول این جوونی که اومده بود سفر اول نشسته بود این بینشون بود اینم مسئله دوم مسئله سوم یک روانشناسی نسبت به شخصیت داشتم چی بود اون یه مقدار خصوصیاتشه برای من تعریف کرده بود یکی از خصوصیاتش این بود گفت من وزنه‌برداری می‌کنم وقتی تنها وزنه‌برداری می‌کند سنگینو بلند می‌کنم هیچ مشکلی ندارم وقتی کسی هست نمیتونم نصفشو بلند کنم نمی‌دونم مشکلم چیه من حل کنم کار پیچیده‌ایه روانشناسی میخواد معلومه دیگه این اعتماد به نفس نداره یه همچین آدم مشکلش حل کنم یا روانشناس میخواست ولی یه چیز تو ذهنم اومد و اون اینکه ایشون ضعف شخصیت داره اون وقت این تو ذهنم اومد که اگر معلمایی که میخوان منو درک کنند اگر قراره رو مخ یک کسی کار کرده باشن رو مخ این کار کردن بین خودشون دقیقا کاری که فکر کردم معلما کردن منم رو مخ خودش کار کردم الکی گفتم میشناسم حدس می‌زدم که ایشونه ولی الکی گفتم میشناسم الکی گفتم چاره بعد از ظهر من نمیدونستم که بعد از ظهر میاره من مجبورش کردم که بعد از ظهر بیاره و بشه القا کردم که چاره بعد از ظهر بیاره من بهش جوری القا کردم که اگر میشناسم تو اتاق بودم خواب بودم به رو خودم نیاوردم یا ندیدم ندیده بودم در واقع مجبورش کردم ۴ بعد از ظهر من مجبورش کردم نه معجزه رخ داد یک کمی روانشناسی عادی بود و خیلی چیز ساده اون آقا معجزه برداشت کرد من می‌خوام ببین شاید همین الان قبل از اینکه ماجرا را بگم میشه از کجا تشخیص دادی نه ساده است ساده است یه مقدار یه خورده هم خود آدم باید هفت خط باشه و من هستم یک کمی از دوستامو به من میگه تو خیلی ساده نشون میدی ولی خیلی حقه بازی بهش گفتم که هستم ولی نه اونقدر که تو بتونی بفهمی که چقدر حقه باز بیشتر از اون هستم یه مقداری حقه بازی میخواد قبول دارم که حقه باز میتونه ولی موج لازم نیست هرچی رخ دادی همه چی بگیم معجزه عادیه طرف یه زرنگی داره یه زرنگی ببخشید این قصه بود گفتم ها که برای این اگه میتونست نمیخوام بگم مهمتر از اینم دارم مهمتر از اینم دارم که بخوام بگم رخ داده برام مهمتر معجزه مهمتر همتون قبول می‌کنید که خاتمیت درست نبوده پیغمبر بعدشم اومده معجزه را در خارق العاده باشه باید عقل حکم کنه اینکه صرفاً من یه کار اینجوری کردم ۱۰۰۱ احتمال باید بدی من پیچ مغز اونا کار کردم فقط رو مغز اون آقا حدس زدم هیچی یقینی نبود ولی حدس زدم که علی القاعده باید ایشون باشه یک احتمال که میدادم که کسی دیگری باشه یه درصد این آقا میره می‌ترسوندتش با اون میاره اینم احتمالشو دادن اینم بشه می‌خوام بگم تو عالم ببخشید قصه گفتم امام رضا علیه السلام بفرما که سوال میکنه ملحجة علی خلق الیوم حجت بر مردم امروز چیه هرچی بپرسید مگه باید امام رضا جواب بده من ولی نه امام رضا جواب نمیده که من چون معلومه دیگه چون ممکنه یکی دیگه هم بغلش باشه اونم ادعای امامت کرده باشه بین ما دوتا جور تشخیص میدیم کدوممون امام واقعی میگه نه عقل تقریبا جواب اینه با جواب این نیستا بد میگم جواب امام چیه تقریبا جواب اینه که با عقل می‌فهمی که امام واقعی و امام دروغین امام واقعی از امام دروغین چه جوری تشخیص میدید پس عقل مهمتر از امام عقل با عقل امامت تشخیص می‌ذاره دیگه با عقل تشخیص یکی نیست ادعا داشته جعفر کذاب داشته ادعا بوده امام جوابش اینه عقل چرا چون با عقل بفهمی که چه کسی واقعاً حرف خدا را داره نقل می‌کنه و چه کسی دروغ میگه حرف خدا را نقل خدا باشه این حرفی که زد نمی‌تونه حرف خدا باشه چون خدا حکیمه خدا چیه خب این جایگاه عقل را خواستم حالا این سلسله مباحث چون مناسبت تولد امام روایت را کردم یه بحث یه روایت از امام رضا میخونم فوق العاده است این روایت باز تو کتاب شر بازم درباره عقل یک انسان یک انسان مومن کامل نمیشهآر رو باید بکنه خردمن اولیشو میگه دومیشو میگه سومیشو میگه چهارمی پنجمی ششمی هفتمی هشتمی نهمی پشت سر هم میگه اول توقف میکنه عاشق قرآنم داریما ما وقتی تاکید بکنه مثلا ما ادراک ما خیلی مهمه خیلی توجه یعنی از اون ۹ تای دیگه قبلی فوق العاده مهم تره فوق دهمش اینه که هر کس با هر کس روبرو شدی فکر کنی که او بالاتر از هر کس روبرو شد اگر تا دیروز بد کار بوده فکر کن دیروز حالا توبه کرده اگر ظاهرش همین الانم بده همین الانم داره بد کاری میکنه همین الان همین الان اعمالش بده ظاهرش بده فکر بکن که باطنش بهتر از توست باطن مهمتر از ظاهر باطنش بهتر از توست خیلی روایت مهم ها روایت کسی این روایت را نه تنها دینش میشه چیز دیگری یعنی چی من هر آدمی را دیدم فکر کنم که او بهتر از منه هر آدمی را دیدم هر آدمی میشه چه جوریه فکر کنم او بهتر از منه خیلی پیچیده است می‌بینی که تا دیروز گناهکار بوده بازم بگو بهتر از من بوده بازم بگو بهتر از من همین الان داره گناه میکنه بازم بگو بهتره انجام میده ولی تو دلش بیشتر از این تعبیر مال من تعبیر مال من بیشتر تسلیم حقیقتش گفت کلمه مومنش کامل نمی‌گردد مومن هرگز اینجا به معنی مسلمان یا شیعه نیستا آیات ۱۰ ۲۰ گانه قرآن را چه جور معنی میکنید که میگه ما این قرآن را فدراستادیم و بشرا للمومنین هدایت برای مومنین فرستاده که هدایت شدن اگه مسلمانا میگی چرا هدایت برای مسلمونا چرا هدایت برای شیعیان هدایت فرستادیم هدایت مومنین برای مومنین فرستادی یعنی چی یعنی مسلمونا هدایت شدن قرآنو پذیرفتن شیعه مدعیه که مسلمون واقعی تنها مسلمون واقعی منم نه نه مومن یعنی مومن اونجا یعنی یعنی کسانی که به حق گردن نهادن آدما دو دستن آدما دو دستن یه دسته می‌خوان تسلیم حقیقت باشن اصلاً نمی‌خوام اونایی که می‌خوان تسلیم حقیقت باشند نه مومنان یه درجه نامومن فطره اینا رو قرآن هدایت میکنه اونایی که نمی‌خوان تسلیم حقیقت باشند نمیخواد حقم اگه براش قرآن چیکار می‌کنه براش حق باش حق که آشکار کرد وقتی طرف نمیخواد تسلیم حقیقت باشه حق که براش آشکار بکنه چی به سرش میاد بلم ازل میشه بدتر میشه قرآن گمراه میگه می‌کنه بعضیا را قرآن بعضیا رو گمراه میکنه ها یعنی بر گمراهیشون می‌افزاید بر آدمی که نخواد تسلیم حقیقت بشه مشکلشو بیشتر می‌کنه چرا مشکل میکنه برای اینکه وقتی قرآنو خوند یک تعدادی از مصادیق حق بیشتر میفهمه اون وقت حقایی که زیر پا گذاشته حجمش بیشتر میشه آره دیگه با قرآن با خوندن قرآن الان ۵۰ تا مصداق حق می‌دونه و زیر پا می‌ذاره قرآن که خون میشه ۸۰ تا مثلا اون وقت ۸۰ تا مصداق حق را زیر پا گذاشته کدوم گمراه‌ترند کدوم بدترن به این معنا میگه قرآن بعضیا گمراه میکنه ها اون آیاتی که شنیدیم یذلو به کثیرا و یهدی به کثیرا و مال به کافرین فقط اونایی که با حق عناد دارند کافر یعنی کسی که حق گفتم که بعضیا را گمراه میکنه توضیح میده میگه نه نه فقط اونایی که با حق عناد دارند اونایی که حق ستیزن گمراهشون میکنه طبیعیه خیلی ساده است همین ها اصلا نباید نخونه بیشتر می‌فهمه و آره سخن پیغمبر را هم بشنوه وضعش بدتر میشه خیلی یکی از نساجی دیگه توی تهران جناب استاد ملکیان استاد ما بودند خوب من تفاوت یعنی اختلاف دارم با ایشون بود دین شناسی شاگرد خاصیه و من باهاش همراه نیستم با ایشون ولی خب قشنگه مثلا یه جمله ایشون داره که دین آدمای خوب و بهتر میکنه آدمای بدو بدتر میکنه این خوبه ها این حرف من خیلی اختلاف دارم حضرت استاد این حرف حرف دقیقی ها یعنی چی آدم خوب کیه آدم خوب اونه که به حق گردن همین حقیقت میپذیره خوب اینه نمیخواد زیر بار حق بره اون که زیر بار حق نمی‌خواد بره قرآن وضعشو بدتر میکنه اون که زیر بار حق می‌خواد بره قرآن وضعشه بهتر میکنه آدمای بهتر می‌کنه آدمای بد و بدتر میکنه منم مگه بخوام فرمایش حضرت استاد اگه بگم باز توضیح بدم ها من مبانی حضرت استاد رو قبول ندارم ها اشکالات خیلی جدی بهش دارم اشکالات خیلی جلوه و امیدوارم که یک زمانی هم پیش بیاد شایدم اینجای زمان پیش اومد که نشستیم و گفتگو کردیم و اشکالات ما گفتم چون ما با حالا انشالله ولی آدمی که میخواد به حقیقت گردن بنهد خدایا هدایتش میکنه خود قرآن هم گفته ایمانهم وشهد رسول چگونه قرآن چگونه خدا چگونه نمیتونم از من بر نمیاد از من بر نمیاد از خیلی جالبه که خدا بگه من عاسم خدا نمیتونه خدا هدایت بکنه یک کسی را که بعد از ایمانش کافر شد و می‌دونه که پیامبر حق چگونه هدایت شد کسی که می‌دونه پیامبر حقه چرا چرا خودم نمیتونه ها من حرفم مثل روضه خون قرآن خون محلمون نیستا قرآن محل ما بود اون وقت وسطشم بی‌سواد بود ولی قرآن نمیخوند و تفسیرم میکرد چیزای مختلفی میگفت مثلا میخواست مقام شهید را بالا ببره میگفت مقام شهید اونقدر بالاست که خدا هم نمیدونه دیگه اینقدر نشد تخفیف بده خدا می‌دونه قاعدتاً مقام شهید چقدر بالاست آره حالا بعضی ها را برایش گفتن که آقا بهشت خیلی خوبه همه چی توش هست فراوونی هرچی دلت بخواد از زمان شاه هم فراوان‌تره آره از زمان شاه فراوان توی بهشت کار ندارم عرضم این بود که حالا پس شلیک کلید اصلی مومن چیه قرآن مکرر در مکرر میگه مومنین حالا سوال اینه اگه بخوام حلش بکنم شما از کجا میتونی داوری کنید کی بیشتر تسلیم حقه امر قلبیه امر قلبیه نمی‌دونی که کی تسلیم حق بیشتره اون روایت که او فکر کن کلید ایمان ایمان یعنی چه تسلیم حق بودن به حق گردن نهادن چه میدونی که چی بیشتر تسلیم حقه اگه این نگاه را پیدا دعای امام سجاد تو دعای امام سجاد یکی تو دعای ابوحمزه جمله اومده یکم تو یکی از ادعیه که توی صحیفه سجادیه نیست این جمله اومده و من یکون اصل و عالم هست حالش بدتر از من باشه تعارف داره می‌کنه امام سجاد با خدا شوخیش گرفته موش مفت پیدا کرده خدا میگه خدایا کسی هم حالش تو این عالم بدتر از من هست حال معنوی شال چشم خراب‌تر از منم است من خیلی حالم خراب‌تر از من هست یا نیست خیال من واقعی واقعی داره میگه هیچ تعارفی نداره مجبور نیستیم دین خراب کنیم واقعیه واقعی باید اینجور بگه باید اینجور بگه باید فکر کنه که انسان ها بهتر از او هستند امام سجاد داره همون حدیث امام خودشه داره خوب حالا این دوتا پس هرچی بخوایم شروع بکنیم هر بحث شروع کنیم مجبورم با شروع این دو تا روایتی که خوندم خوب یکیش مربوط میشه به باورها و فلان اینا یکیش مربوط میشه به اخلاق و برخورد با انسان‌ها هر دوش فوق العاده حیاتی اگر انسان اینجوری بشه که نگاهش به دیگران اینگونه بشه دیگه هیچ انسانی را تحقیر نمیکنه نگاه بد به دیگران نمیکنه احترام حالا مثال به نظر شما من الان پام توی این دنیا گذاشتم بالغ شدم یه دفعه چشممو باز کردم دیدم که من موی را با کبوتر با آهو یه تفاوت‌هایی دارم اینو فوری میفهمم پیچیده نیستا که من با کبوتر آهو حیوانای مثال زدم که ناجور باشید بالاخره خودم می‌خواستم بگم با طاووس کک یه وقت ذهنتون نره سراغ دان کیو عرض کنم خدمتتون که با تفاوت دارد تفاوت الان خودم نشستم برای اولین بار چی دارم فکر می‌کنم چرا ما فرق دارم با کبوتر نقدی یافتم فردا نه قیافه این انسان قشنگ ها انسان قشنگتره درسته تا کبوتر انسان قشنگ‌تره یا طاووس انسان قشنگ‌تره یا کبک حالا یه چیز من جواب میدم کبک کبوتر طاووس قشنگ‌تر از انسانه می‌خوعرض کنم خدمتتون یه انسان یک سال عقلش تعطیل اون وقت ببین که قشنگ‌تر از کبوتر هست یا نیست تعطیل ها یه کار کن که عقلش کار نکنه یک سال یک ماه یک سال عقلش کار نکنه اون وقت ببین قشنگ‌تر از کبوتر هست یا نیست اتفاقا زشت‌ترین موجود روی زمین میشه عقل که انسان عقل که انسان قشنگ کرده نه چیز دیگری نه ما قشنگ‌تر از کبوتر نیستیم ما به لحاظ حیوانیت مون قشنگ‌تر از اونا نیستیم به خاطر بعد ملکوتی مونه که قشنگ‌تره اگه اون نبود زشت‌تر از اون‌ها می‌شدی کبوتر که بدون اینکه حمام بره بدون اینکه شونه داشته باشه بدون اینکه آیینه داشته باشه چیز دیگری هم نداره حالا ما هم با اون حقیقت وجودمونه که قشنگ‌تره یعنی اون چیزمون که با حیوان فرق داره کاملا بیریخت می‌شدیم درسته خوب سوال اول که برای انسان پیش میاد همین که توجه ساده تفاوت من با کبوتر چی من تفاوت دارم با کبوتر گویا من تفاوت دارم با آهو چیه تفاوتم تفاتم اینه که من چون عقل دارم جای جایگاه خودم را خودم باید تعیین کنم چون فوری همین که گفتم عقل دارم که خب تکلیف روی عقل میاد مهمترین تکلیف ما اینه که ما اخلاقی زندگی کنیم اخلاقی زندگی کنیم اخلاق زندگی کنیم یعنی با انسان‌ها رابطه درستی برقرار کنیم گفت همه را برتر از خودت بدون رابطه درستی با انسان‌ها برقرار کنیم یه خورده بالاتر رابطه درستی هم با انسان‌ها هم با حیوانات برقرار کنیم بالاتر رابطه درستی با حیوانات و انسان ها و حیوانات و کل مخلوقات جهان رابطه درستی برقرار کنیم رابطه درستی برقرار کنم حتما تا درست زندگی کنم همین که چشمم را باز کردم ببینم چیزهای اطرافم هستند چرا رابطه‌ای با اونا دارم چهجور باید یک سوال پیش میاد بعدش یه چیز بالاتر بالاتر رابطه درستی با کل هستی برقرار کنم در گام سوم رابطه درستی با مخلوقات برقرار کند در گام چهارم میگم رابطه درستی با هر آنچه که هست از جمله خالق چه خالق چه مطلوب من رابطه درستی با هر آنچه که هست برقرار کنم پس اخلاق میتونه معناش این باشه برقراری رابطه درست با خودت و با هر آنچه که هست این میشه معنی اخلاق وحشی گفتم که اصلا انسان یه ماموریت بیشتر نداره توی دنیا یه وظیفه بیشتر نداره و اون که فقط اخلاقی زندگی کنه یعنی چی رابطه درست با هر آنچه که هست برقرار کن بی‌ربط گفتم بی‌جا گفتن من با عقلم میل من باید با خودم و با حق چه که هست رابطه درست برقرار کنم من باید این کار را بکنم هم خودمو در جایگاه باید قرار بدم اما دیگران رابطه هرچی که هست اینجا کشور شد این جمله را کس گفت اخلاق معنی اون روایت پیامبر که می فرماید انما عصر متمله انما ویست مکارم روشن میشه من فقط برای اخلاق اون وقت لازم نیست روایت تحویلش کنی که بگی که پیامبرتو فقط برای اخلاق نیامده برو روزم اومده برای حجم اومده یک جمله بیشتر نیست همه دین همه انسانیت همینه رابطه ایجاد رابطه درست با خودت و با هر آنچه که هست اگر اخلاقین شد اون وقت پیامبر میگه من برای اخلاق اومدم درست آره با خدا هم باید اخلاقی برخورد بکنه باید رابطه اخلاقی برقرار کنیم اون وقت اینجاست که فوری عرض کنم خدمتتون که نخستین تکلیف انسان بعد از اون اولی اولین تکلیف انسان پاسخ بده من کیم و چه تفاوتی با موجودات دیگر دارد سوال فوراً همین که اینو گفت خب فوری می‌فهمه که من باید رابطه دیگرانیم هستم من هستم رابطه درستی برقرار کنم مغز دارم باید را به اخلاقی برخورد بکنم سال دوم پیش میاد که چه موجوداتی غیر از من هستند چه من باید رابطه درستی باهاش برقرار کنم اصلا دوباره یه دفعه این را با جواب بدم که من کیم چرا چرا باید اینو جواب بدم مگه ذهنم میاد که من کی‌ام تو ذهن کبوتر نمیاد فقط تو ذهن حیوان عاقل میاد که من کی‌ام ذهن آهو نمیاد که زندگی انسان عاقله میاد که من کیم چرا همین سال میاد برای اینکه میبینه بهترین استفاده را باید از خودش خودش باید جایگاه خودش را تعیین بکنه باید این کار را انجام بده این جواب این سوال را بده مسئله باور مطرح می‌شود اولین باور جواب این سوال که من کیم هر جوابی دادی اولین باورته اینجاست انسان باور داره هیچ انسانی نمیتونه بدون باور زندگی بکنه جواب بده که من کیم من کیم که باید این سوال جواب بدی برای خودش بله چون استفاده چون می‌فهمه که ببین آهو داره طبیعی زندگی میکنه ولی من می‌فهمم که و تشخیص بدم چه کنم چه رابطه‌ای با یه آهو داشته باشم چه من باید خودم جایگاه اولین سوال انسان من کی‌ام دارم با این جمله اصلا شما قبول دارید که اولین سوالی که انسان باید بهش جواب بده اینه که من کی‌ام روشنه آره دیگه خب حالا که اینو گفتم بدونید که با همه عالمان دارم مخالفت میکنم بلا استثنا حالا بلا استثنا که نمیدونم مشهور اشتباه میگم تاکید نکنم همه متکلمان گفتن نخستین تکلیف انسان جواب این سوال تامل درباره خدا هست آیا خدایی هست اگر خدایی هست کیه نه اشتباه است نخستین تکلیف انسان این که بگم خدا چیه تکلیف اینه که بگم من کی هستم با جواب این سوال هم باور من شکل میگیره اولین باور نه بیشتر نظام باورم شکل میگیره نظام باورم شکل میگیره فوری پشت سر هم چون سوال همه سوال من کیستم را فوری وقتی می‌خوای جواب بدی که من کی‌ام فرق داره آیا من حیوانی هستم که طبیعت کور بنا به وجود آورده یا نه هدفمند خلق شدم موجودی هست که منو خلق کرده هدف من خلق شدم فرق داره کدوم یک از این دوتا را انتخاب بکنیم که بگی من طبیعت کور منو خلق کرده نه یه موجود عاقل حکیم حکیمانه منو خلق کرده هدفمند اگر این جواب را دومی را دادم اون وقت باید کلی دنبال کنم که اگر احتمال داره اینجور باشه اون موجود چیه چه ویژگی های داره چه خواسته هایی از من داره گفتم هدفمند خلق کرده چه خواست هایی از من داره اینجاست که میگم نظام شکل می‌گیره من اون را داشتم می‌گفتم یه اشاره‌ای بکنم آقایون متکلمین که شیعه معتزله عشایر میگن نخستین تکلیف انسان تحمل خداوند اون وقت وقتی بهشون میگه خب چرا نخستین تکلیف از کجا شما اینو گفتی از کجا میگه که نخستین تکلیف انسان تحمل درباره خداونده میگه عشایر میگن قرآن گفته چرا درباره خدا تفکر نمی‌کنیم چرا درباره خدا تفکر نمی‌کنید پس نخستین تکلیف انسان چو قرآن گفته تحمل تفکر در مورد خداست خب شما اشکال راحت میتونید بگید شما گفتین نخستین تکلیف انسان یعنی انسان هنوز نرسیده به اینکه خدایی است پیامبری هست قرآنی وسط گفتی هرچی قرآن بگه قرآن اثبات کردی اول اول خطی تا آخر که نمی‌تونی بپری که قرآن که برای تو اثبات نشده حجیتش که بگی چون قرآن میگه معلومه اشکالش واضحه روشنه نه حق نداری بگی چون قرآن میگه قرآن برای تو ثابت نشده تو هنوز سوال که اولین تکلیف سوال بود میتونی بگی که شیعه و معتزله گفتن آقا حرفش از شاعره که معلومه باطله این باطله اینا چون خیلی خوب فکر نمیکنند عقل بها نمیدن چیه نه نه چون قرآن میگه چون الان آقایون عقل چی میگه شما گفتی میگه نخستین تکلیف انسان تحمل درباره خدا هست عقل استدلال میاره ها بگو ببینم برهان چیه که میگه عقل میگه ۱ این همه پیامبر نیامده چند تا بشمار اسماشو آره ۱۰ ۱۵ تا ۱۲۴۰۰۰ تا سکه گفت که اسماشه گفت آدم و نوح و موسی و عیسی گفت فرعون و نمرود پیغمبر نبودن اینا ادعای خدایی داشتن حداقل به پیغمبره قبول حداقل ۱۲۴ هزار تا پیغمبر اومده اینا همه گفتن قیامتی هست خدایی هست نه احتمال بدی کرد احتمال گفت من آن دیدم یه مار رفت تو این سوراخ بچه و دیوانه که معتبر نیست دست تو سوراخ می‌کنی یا نه نه دیگه نه دیگهاگر شد چی اگر بود چی خیلی احتمالش ضعیفه ولی اگر بود درد میاد عرض کنم خدمتتون ضرر محتمل عاقل جایی که احتمال میده خطری هست توجه نیست حداقل یه نگاه تو سوراخ میکنه که ببینه مار هست یا نیست دست که سوراخ نمیکنه حالا ۱۲۴ هزار تا پیغمبر اومدن ۱۵ تا اسمشونو بلدم دفع ضرر محتمل عقلان عقل می‌گوید دفع ضرر محتمل واجب دست تو سوراخ نمیکنه بنده هم در مقابلشون میگم که اولاً اگه برهان عقلی باید همه انسان ها را شامل بشه اونایی که نشنیدن که ۱۲۴ هزار تا پیغمبر اومده اونا چی پس اونا نباید درباره خدا فکر نشنیده برهان عقلی همه باید باشند همه انسان‌ها رو باید شامل پیغمبر داریم در کنار دفع ضرر محتمل و اون چیه معینه اگه خدایی هست بدون اینکه به من رسونده باشه دستورشو عقاب می‌کنه که قویه که قبیحه که به من نگفته اگرم خدایی باشه باید خود به من دستور بده دستورشو به من نرسونده مثلا نخستین تکلیفم تحمل درباره خداست این جواب میگن برهان دوم برهان دوم چیه شکر منعب یک کسی رفت وقتی آخوند خوابه شب سند یک باغ یه زمین را به اسمش زد این تشکر نباید ازش بکنه حداقل که تشکر سپاس سپاسگزارم این نعمت ها را طبیعت در اختیارم گذاشته در اختیارم گذاشته اون وقتیه که من بدونم منعمی هست شکرش واجبه حالا نمیدونم اینایی که ثابت شده بود که دیگه چرا شما میگید تحمل درباره خدا که ببینی خدایی هست یا نیست شما از قبل قبول کردید که خدایی هست که نعمت داده اینجاست که بنده میگم این دوتا برهان به درد نمیخوره نخود تکلیف انسان تأمل و فکر درباره خویشتن خویشه و باید خودش جواب بده من کی هستم از اینجا باید شروع کنیم چرا باید این را شروع میفهمه که تفاوت داره با اونها در گام بعد در گام بک وقتی میگه من کی هستم حتماً به وجود میاد آیا من را طبیعت کور بی هدف به وجود آورده یه هدف‌دار کس خر زمین تا آسمون این دوتا فرق دارد جواب این دو تا سوال که کدومشه جواب بدی زمین تا آسمان فرق داره نمیگم کدوم جواب بدی باید بگید کدوم یک از این دوتا هستند و البته هر کدومو گفتی باید تبدیلش کنیا نه اینکه فقط او که میگه خدایی منو خلق کرده باید خدا را اثبات کنه نخیر تو هم که میگی خدایی نیست همینجور با طبیعت خودتو منهای خدا اثبات بکنی او با خدا تو بی خدا پس بنابراین نگو خدا شناسا خدا را اثبات بکنند بگو چی همه باید تصمیم بگیرند که من کی هستم اینجاست که گام به گام جلو میریم تا نظام باورها شکل بگیره این دیگه به وضوح تمام داراییشون میگه آقا تمام کن ها آقای چرا داری میدی اینقدر بسه دیگه آفرین اینم یک مدل شاه اصرارم نکنید ادامه نمیدم حتی اگه التماس کنید شب جمعه این دوشنبه بحث دیگر این نظام باورش انشالله هفته آینده به خاطر اینکه حال ایشون گرفته بشه آقا خسته نباشید یا الله خسته نباشید عرض کنم که تازه من داغ شده بودم بعد سوال مطرح در مورد اینکه در خود امریکا مردمان ساده هستند در سیستم زندگی ساده زندگی هیچ وقت در نمیاد در مورد معجزه حرفش استاد راحته ولی وقتی انسان خیلی سخته یکی از شهرهای ایالت تگزاس پروتستان ها استاد میدونند نسبت خیلی بازتر مذهبی اهل سنت در امریکا حدود ۷۵ درصد عرض کنم خدمتتون کلیسایی بود و یکی از سرمایه که من اینجا میخوام یک تشکیلات کازینو سوپراندو چیزهای بالاخره غیر اخلاقی کلیسای مذهبی شک واقعیتش رفتیم و نتیجه نگرفته اینجا امریکاست سرمایه نزد خداوند دعا کرد از غذا تو پاییز یک رعد و برق می‌زدی مال قبل از همین کروناست داستان واقعی تخیلی نیست اگر سرچ کنید منابع کلیسایی آمریکا شکایت کرد دعا کردیم خراب کردن خلاصه پرونده تشکیل میشه و یکی از منابع قاضی کارشناسی کارشناسی کجا بهترین دانشگاه آمریکا نامه نگاری میکن با دانشگاه یک متخصص دکترای الهیات مسیحی پرونده رو بررسی در نهایت و قاضی هم بر اساس نظر کارشناس با منصفه مشورت میکن نظر کارشناسی گربه سیاه انسان یه جورایی عقب نشینی میکنه ببخشید پرنده به همین دلیل معجزه در نزد انبیا بسیار بسیار حربه نکرده ادامه داره معجزه متاسفانه بسیار مهم بوده البته عقل انتظامی من نگاه میکنم میبینم امام علی مثلا شما از قنبر بگیرید تا منافق با محمد پسر خود شهاب زهری از شاگرد امام زین العابدین در زمان امام از طریق تجارت بسیار موثر بود شما بهتر درستکه نام کتاب است که امام در قرن دوم و حتما مطالعه کنید امام حضور داره چیزی نیست که مثلا بندازیم گردن نایب امام حضور داره میخوام ببینم چه شد واقعا اگر منابع بخونیم بسیار آدم هستند چطور میشه بسیار منطقی تبدیل بسیار متشکر او قسمت اول را من کوتاه عرض بکنم فرمودید ببینید من که مثال زدم که من بیشتر از اینشم گفتم یکی دیگه معجزم که معجزات زیادی کردم که خیلی وقت‌هاست مردم میگن یه چیزی معجزه است در حالی که عادیه از دید او غیر عادیه عادیه من میگم تو خیابون داشتم رد میشدم دیدم یه کالای که مثلاً هر پنج شش ماه میگیریم یادم رفته متاسفانه چی بود یه جنس خیلی خوب همین که اومدم خونه خانواده مرحوم شده خانواده از کجا فهمیدید خونه نیست از کجا فهمیدی که میخوایم گفتم تا زنده هستم راضی نیستم کرامت را نقل بکنید بعد از مرگم آزاد آزاد ولی تازه زنده ام راضی نیستم اینا خب من که اگه اعتقاد به من نداشته باشی مردم چه اعتقادی داشته باشند خوب ارزون خریدم چه میدونستم خونه نیست من که همینجوری هستن ارزونه و خوبه خریدم کرامات معج مردم باور می‌کنند هموناش که باور می‌کنند ببین من یه چیزی به شما بگم نمیخوام وقتتون را بگیرم من در ۱۴ ۱۵ سالگیم به پسر عموم گفتم دیشب تو خونتون به روحانی محل که خونتون بوده اینا رو گفتید اینا یه دو سه چهار پنج اینا رو شما گفتید اینقدر دقیق بود به جای اینکه بگن نگفتیم من از کجا میدونم من که نبودم من که خونه دیگری بودم از کجا میدونم که عموم مثلاً با خانواده پشت سر خانواده بچگی بود دیگه اینا پشت سر خانواده ما پیش روحانی گفتن دقیقا دقیق حالا باور بکنه که معجزه رو خلق نداره تو خونه دیگر فاصله داره نبودم بهش میگم شما اینا رو گفتی من مو نمیزنه تو بیچاره حالا الان اگه باشم اینجا یادش نیست چون من خودم چون برام مهم بوده یادمه اون برام مهم بوده یادمه کلی التماس به من که از کجا میدونی از کجا میدونی خیلی مسئله است شما چی شما بگید از کجا میدونم چیزها نبوده هیچی نبوده ببین می‌خوام بگم هیچ بیانی براش نمیتونی بکنی اون روحانی محل که شب بوده اونجا صبح خانواده ما روزه بود خونه عمون روضه بود خانواده ما نشسته بود نصیحتی که میکرد دیدم داره به خانواده ما نصیحت می‌کنه من از این نصیحت که این آقا کرد فهمیدم که دیشب اینو گفتم از این نصیحت‌هایی که کرد بچه بودم ولی از این نصیحتا دیدم که یه مقداری هم روانشناسی اونا داشت از بچگی خوب بودم پای منبر روانشناسی داشتم یه مقداری از منبر صحبتی که صبح کرد من تشخیص دادم که شب باید اینها گفته شده باشه معجزه رخ نداد به خدا خیلیاش اینجوریه خیلیاش اینجوریه اگه بشینیم گفتم آخرش خیلی التماس کرد خیلی التماس کرد بهش گفتم ولی قضیه سر اینه خیلی چیزها اینجوریه دخترم تحصیلات اومده برادر من خودش دکتر عضو هیئت علمیه دانشگاه مفید اومده بود میگفت یک کسی آقا جزئیات زندگی ما را میگه میگه میشه جزئیات حتی سوال شده بود گفتم هر چی میخوای بگو ولی من باور نمی‌کنم شما نمی‌دونی از حرف‌هایی که زدی حدس زده حرف دیگری زدی ولی حدس زدی چون خودم قدرت حدس دارم چون خودم قدرت عکسم قویه تخیل قویه چون خودم میدونم که میتونم از حرف آخوند تشخیص بدم دقیق دیشب چی گفت بچه که بودم پس میشه معجزات نه خیلی بهش ندید و نه اینکه با چشم خودمم دیدم تعطیل کنم تعطیل به اصطلاح تشدد اینم قضیه بگم یه چیزی عرض بکنم تمام صحبت‌هایی که من میکنم اصلا از عالم واقع صحبت نمیکنه بیرون چه خبر قبلاً هم این رو خدا هست اصلا نمیدونم محمد پیامبر خداست من اینا رو نمیگم هیچی اینا رو من فقط میگم من خودم با این باور با این برهان به این نتیجه رسیدم که خدا هست من با این برهان به این نتیجه محمد پیامبر راه خودم را دارم اون راهی که خودم میرم و فهمیدم هیچ کاری هم ندارم که بقیه عالم چه خبر بوده خیلی بر عقل تاکید می‌کنم به خودمم یک ذره یه جایی دوستان جایی بودن یکی دوستان گفت که ما امام اینجور گفته اون وقت ما با عقل ناقصمون تو مگه عقلت ناقصه برو قیم بگیر عقل من عالی کار می‌کنه خوب خوب چون اگه گفتی عقل من ناقصه که یعنی نیمه انسان درست حسابی کی گفته عقل من ناقصه یعنی چه اول نخستین مخلوق خدا بهترین مخلوق خدا تکلیف از خودش درباره خودت گفتم هر چی میخوای بگو ندارم عقل من نمیگه کسی بگه ناقصه به شدت منبر میخوره ناراحت میشم یعنی نیمه انسان خوب منبر میخوره کسی من بگه نیمه انسانی نصف انسان نصف انسانی آدم ناراحت میشم آخه انسان درست حسابی ام انسان درسته عقل من یه نکته با اینکه عقل آدمی حجت است و تنها حجت است به نهایت در معرض خطاست یه مسئله وقتی ثابت میشه برای شخص من پشت سرش ۵ تا ۱۰ تا استدلال ببینید درسته که من یه صغرا یه کبرا یه نتیجه میچینم تو ذهنم برای صغرای استدلالم و کبرای استدلالم میگی بدیهیه میگه روشنه دوباره اونو با یک استدلال دیگه ثابت کردن دوباره اون مواد اون استدلال بدون اینکه توجه خودمون داشته باشیم ۵ تا ۶ تا استدلال هر کدوم صغرا کبرا نتیجه اون وقت در همه اینها کافیه یکیشو اشتباه کرده باشیم تو یکی از این استدلال ها تو ماده استدلالمون اشتباه کرده باشیم یا تو صورت استدلالمون یعنی جمله سقراطه خیال میکنیم درسته نه سقرا درسته بعد نتیجه گیری کردیم اشتباه تو چینش مون هست نه تو مقدمات یکی از استدلال ها یک ذره کرده باشم این نتیجه‌ای که دارم الان میگیرم اون وقت حالا اینجور حساب کنید که هر کسی برای هر حرفی که داره میزنه پشت سرش ده ده اندیشه باشه ده تا استدلال ۵ تا استدلال ۶ تا استدلال هر کدوم احتمال داره یکیش را یه خطا کرده باشه برده باشه مسیر دیگر به وجود میاد که خوبم هست که به وجود میاد ها اختلاف خیلی خوب ها جامعه که اختلاف توش هست یعنی فکر داره میکنه چون اختلاف نتیجه فکر ها اختلاف نتیجه فکره جامعه که فکر نمیکنه که اختلاف نداره همه مثل حالا نخواستم آره فکر می‌کنم این داره برای خودش استدلال میاره او داره برای همین که فکر می‌کنه استدلال میاره اون خطا کنه ممکنه من خطا کنم ممکنه اون خطا کنه اون وقت اختلاف به وجود میاد ولی جامعه سالم اینه که همه اینها استدلال هاشون به هم عرضه کنند گفتگو شکل بگیره باید دغدغه ها عوض بشود اگر دغدغه من اینه شود که ممکن است در یکی از استدلال خودم اشتباه کردم دغدغه میشد اون موقع بیشتر از اینکه گوش چرا چون خطای خودم را بفهمم نه اینکه دیگران را قانع کنم خوب پس اختلاف خود اختلاف اتفاق همین شکلی معنی می‌کنم اختلاف علما امتی رحمت رحمت فکرم که میدونید یه لحظش از ۶۰ سال عبادت خیلی جالبه ها که یک کسی را بگوییم که عرض کنم خدمتتون که او با من مخالفه می‌دونید چرا من مخالف چیه از ۶۰ سال عبادت بالاتر ارزشش پس اختلافش با من چون آدم حسابی اختلاف داره با من فکر می‌کنه چه کار بکنیم بشه گفتگو کنیم اصلیمون هم قانع کردن طرف مقابل نباشه یافتنی اشکالات استدلال های خودمون باشه این مهمه یعنی اگه گفتگو کردیم گفتگو دغدغه‌مون این بود اون موقع قشنگ با حوصله استدلال طرفا می‌شنویم شما عقل بوده توی کار عقل بوده نه اینکه از عقلم چی نشد منتها همین الانش همین جوریه همین الان همینجوره واقعیت اینه که فرهنگ گفتگو تو جامعه ما بسیار ضعیفه بسیار ضعیفه نمی‌تونیم کنار هم بشینیم گفتگو بکنیم که با این انگیزه که اشکال همدیگر اشکالمون اشکال خودمون را کشف کنیم با این اشکال ما وقتی مینشینیم هر جا حرف میزنیم طرف مقابل قانع کنیم ساکتش کنیم شکستش بدیم خیلی اشتباس باید با حوصله گوش خودمون دغدغه‌مون باشه که اشکالاتمون ببخشید ببخشید اگر حرفمم ناقص بود و ببخشید عقل بهترینپرتو افشانی می‌کنه در راه دیدی جاده شما نشون بده اینورش دره است عقل نشون میده تصمیم با خودته که بری تصمیم با خودته که وقتی عقل نشون میده که اینجا پیچ چقدر جاده‌های شمالی پیچیه که با سرعت ۱۰۰ تا رفتی عقل میگه این پیچ اینجوری رو آره دیگه نمی‌خوایم تو دره بری صد تا سرعت نشون داد که اینجا نباید صد تا سرعت بریم وحشتناکه ولی عقل کارش نشون دادن فکر این‌ها کارهایی میکنن که با این وقتا تعجب که فردا اگر شما اینجوری بفرمایید که آقا عقل یه حجت تامه است ولی همین در معرض خطر خطاب درست عمل میکنه پس معنی نداره که من بگم این عقل است ولی همین عاقل ها در هندوستان نیستند چه چیزی ملاکه که اثبات بکنه که آقا این عقلی که من دارم میگم و این حرفی که من دارم میزنم درسته یا غلطه من خواهشم اینه بازشون کنیم عالم خارج حالا من عالم خارج را الان نگاه نمیکنم صحبت میکنم صحبت میکنیم خروجیش کیا هستن اعمال انسان های که دارن عمل ها عمل میکنن لذا نکته خیلی مهمتر اینکه معذرت من چون متاسفانه کاغذ و قلم نیست یه نکته گرفتم گرفتم گاوپرست ما نداریم آتش پرست هستند آتش را مقدس میدونم اگر یک کلمه گفتی میپرستند اون وقت میشه حرف آقای دیو بله رابرت هیوم تو ادیان زنده جهان هر دینی آخرش لغات قوت و ضعف آورده به اسلام که نه نه رابر کتاب از جان زنده جهان ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی نقطه ضعف اسلامو چی می‌دونه فکر میکنه چی میدونه نقطه ضعف اسلام شیعه را نه ها اسلام جالبه شما ببینید وقتی ذهن اگر درست فکر نکنیم او میگه نخست مهمترین ضعف مسلمانان اینه که اینا سنگی دارند و میپرستند سنگ حجرو سنگ حجرالاته هیچ کاری ازش نمیاد نمیپرستمش که نماده به من گفت که تو مجازی که بگی که من صلیب می‌پرستم اما مجاز نیستم به تو بگم سنگ میپرستی همونجور که تو میگی من این یک حتی تو هند بدتر از ایناشم هست بدترشم هستا حالا گاو خوبه آره بعضی چیزای ناجور ولی اونام فلسفه داره پرستش نیست پرستش با اون دست بلند نکرده حالا مهم نیست هیچ تعجب هیچ تعجبی نکنید اجازه بده آقا آقای اجازه هندی مسئله پرسیده از مرجعی که توی قمه که من ذوالجناحی که روز عاشورا تعمیر چیز تعزیه می‌خونه اونا تیمار می‌کنم تیمارش کنم اجازه دارم یا نه وسطش اینه می‌خوام بگم برای همه کس ممکنه حالا چون معذرت نظر نه معذرت میخوام بگم گلوم خیلی گیر میکنه من با چشم خودم دیدم توی قم زری ساخته شده تو قمه می‌خواد بره عراق الان چیه الان چیه نقره است دیگه این نقره است که الان نقره است آقا ضریح نیست اون که رو قبر امام نرفته که رو قبر امامم کرفت به خاطر غرب به خاطر امامه این الان تو قمه یه فلزه هیچی بیشتر مراجع تقلید دورش جمع میشن می‌بوسنش هر جوری این سال من گاوم میفهمم اگه می‌خوای بپرستی اگه می‌خوای ببوسی خب برو پس اون کوهی هم که نقره را توش اونم ببوس اون کوری هم که نقره اون الاغی هم که بار کردن ادیان مختلف برای خودمون بدتر هیچی این جمله حالا میدونم میدونم بله ملاکی باید باشه این کار غلط معذرت بزار مقدمه درست بچینم آقا ولم کن یه سری آدم عاقل عرض کنم خدمتتون که آیت الله سبحانی توی کتابش نوشته بود که عقل به دردی نمیخوره عقل اگه تکیه کنی چند صد میلیون هندو به گاو احترام می‌ذارم و تعظیم می‌کنن شیرشو نمی‌خورن گوشتشو نمی‌خورن و تازه آزادم هستند که مزارعشون از بین ببرند اینقدر غیر عاقل غیر عاقله آدما غیر عاقل منم یک جایی را نوشتن و اون اینکه اون زمان که بود همون زمانی که شما داشت همون زمانی که داشتیم می‌نوتی در یک روز چند میلیون گاو و شتر و گوسفند را می کشتی مسلمانا گرسنه بودند اول سوره یاسین را نگاه بکنید مشکل اصلی انسان‌ها برخی از انسان ها با حق دارند بسیار نمیتونیم قضاوت کنیم برخی از انسانها از عقل و خردشون استفاده میکنن برخی از اکثریت انسان‌ها تعدادشون اجازه نمیدن به عقلشون که بیاد بگه آنچه که از آبا و اجدادم به ارث رسیده آیا درسته یا باطل به نقل تو عالم یه همچین مسئله‌ای هست همچین مسئله ای هست توشی اش هست تو سونیش هست تو هندو هست تو مسیحی هست مشکل سره مشکل اکثریت مردم اکثریت عالم دینداری خوشگل اکثریت انسان اکثریت انسان‌ها دین موروثشون را به عقل عرضه نمی‌کند اگه به عقل اجازه بدن به خودشون که به عقل عرضه بکنن جواب دیگری می‌گیرند این خود قرآن هم بگم اگر من یه لحظه باز کردم پیدا نکردم که آیات اول سوره یاسین را بخونم بگم چه جوری داره مشکل سریع اومد وقتی این شد عالم پر از حرف های نامربوط شما مشکلی اینه مسئله اینه که میگیم اگر عقل تایید میکنه اگر عقل حجته چرا آدما انقدر پرت و پلا میدن برای اینکه آدما عقلشونو به کار نمی‌اندازند دیوونه است عقلش کار نمیکنه نه نه شما اکثریت دیندارانرا دینمون عقلانی نیست اتفاقا اتفاقا شخص شما را آزمایش کردم و هست عرض کنم خدمتتون که صحبتتون شنیدم اتفاقا آقا دارم میگم همین امروز تا یه سری دیگه چای میدید ببخشید ببخشید عرض کنم باشه باشه یا کلید بیار خودم میبرم عرض کنم خدمتتون که ببینید شما میگید واقعیت اینه شما تو همین بین شیعه من واضح ترین حرف را واضح ترین حرف را واضح واضح حالا خود شما نمیتونم بکنم من نمیتونم بکنم من نمی‌تونم معذرت می‌خوام نخیر معذرت دلیلم اینه که من نه شما چرا برای اینکه من راحت از اون قرائت آباواجدادیم عبور کردم و میگم دینی که ارائه دارم میدم مشترک لفظی بانک رایجه پس من عبور کردم پس من می‌سنجم که به این نتیجه رسیدم اما همین الان هرچی فریاد بزنم آقای محترم آقای آیت‌الله آقای فلانکما کافیان یا محمد و یا علی یا علی یا محمد اکفیانی فکما کافیان بسی شما دوتا برای من حداقل تلفن شورای مدیریت حوزه علمیه من زنگ میزنم پشتش این نباشه تلویزیونحرفی که شما میزنید که آقا عقل حجت تام است و این عقل اگر نباشه آدم ها به درد نمیخورن که این حرف درسته قبول دارم عقلم حجته اما چرا فرار میکنه از پاس دادن به مرد ببین اگه شما ادعا کردید که آقا عقل کامله ولی همین الکلی خطا داره این تناقض در حرف شماست در حرف من نیست در اتفا شما از یه چیزی عبور کردید که استدلال وقتی شما یه استدلال چیدی در خارج خلاف این بود معلوم استدلالت غلطه یه ربع بشه اینجا درس خوندم بی سواد نیستم من میفهمم عقل شما گفتی آقا من برخلاف همه حرف میزنم بر تمام من برخلاف تمام عقلای عالم دارم صحبت من سوال اول شما اگر گفتی این عقل حجته و بعد گفتی این عقل کلی خطا داره قبول داریم آقا کلی آدم قبول دارم اگر اون رفع ادرار گرفتید معمولا ادعاست ادعاهایی که پایه عقلی احساس چرا چون خدا با همین با همین دید شما پیغمبر فرست کتاب بفرسته به چیزی فکر کنم اگر عقل اینجاست اینو یاد بگیرید استفاده بکنیم اگر عقل کامل باشد و نیاز به هیچی نداشته باشد خدا اشتباه کرده معذرت الان تمام میکنم بعد ببینید آقای راحت حرف زدیا و حوصله شنیدن ندارد الان تمام معذرت تموم بشه خسته شدن آقا عقل حجت است حجت کبراست حجت الحجت حجته اما گوش نمیدی که حجت الحجت ولی گمراه‌ترین انسان کسیست که فکر کنه عقلش معصوم آدمی که فکر کنه عقل من معصومه دیگه حرف هیچکسو گوش نمیده حرف هیچ پیغمبری را گوش نمیده این یه مسئله عقل حجت به قرآن حجیت داده ولی ممکنه اشتباه کرده باشه به همین خاطر باید استدلال شما را بشنوند اشتباه کرده باشم خیلی روشن گمراه‌ترین آدم روی زمین خطرناک‌ترین آدم روی زمین آدم جذب اندیشه آدم جذبندیش چیه کسی که می‌گوید من با عقلم به اینها رسیدم محال است که خط کرده باشم ثابت میکنم که قرآن کتاب خداست در عین حال استدلال ایشون را هم باید گوش بدن که اگه خطا کردم بفهمم به حق ندارم فکر کنم حتما خطا نکردن این مسئله مسئله دیگرم این بود که چرا دیگران را چرا اگر اتفاقاً کاملاً دیگران را مطالعه می‌کند و دائما دارم دیگران را مطالعه دعوتش کردند از اول داره پرت و پلا میگه از اول دیگه اینقدر دیگه ۴۶ ساله حوزه این آقا صداش خوبه که دعوتش کردن دو خطیه که میخواد آخرش بخونه دعوت کردن همین یه صدای خوب داره و همه معمولا همونجا که نشستم دو کار میکنم آخوند شناسی مردم مردم عکس العملشون چیه در مقابل مردم قرمز میشن مردم زرد میشن مردم چی دارم همش دارم همه چیو مطالعه می‌کنم کاملاً توجه دارن من میدونم که یک صدها عالم مسیحی در طول تاریخ عالم هم متقی هم نابغه یه اعتقاداتی دارند هیچ کدام تغییر نمید شما یک شیعه عالم پیدا نمی‌کنی که مذهبشو تغییر داده باشه یه عالم سنی پیدا نمیکنه که من هر کس تو قم رفته دینش مسیحی شده پیش من الانم داریم رسمی راه میندازیم که مشورت وقتی میاره میبینم نه یک کلمه از اسلام میدونه نه کلمه از مسیحیت رفته شده مسیح ابتداییات مسیحیت نمی‌دونه ابتدایی اسلامم نمیدونه رفته شده مسیحی الکی عالم نمی‌شود این آقای همیشه امشب همینجا دکتر را اسم بردند دکتر محمد لگن استاد دانشگاه بوده توی آمریکا من با تحقیق مسلمان نشدم حادثه باعث شد من مسلمان حادثه یک برخوردی با یک کسی کرده حالا عرضم اینه آقا مشکل بشریت قرآنم می‌فرماید مشکل بشریت این نیست که عقلش خرابه مشکل عقل بشریت مشکل اصلیش مشکل اصلیش این نیست که به اصطلاح معروفه پس پیامبر آمده سال‌های اول نوشتم فلسفه بعثت انبیا معلومه پیامبر امام علی جواب میده که نه اینکه عقل آدمو ناقصه به امام علی میگه اومدن که تلنگر به عقل آدم آقای امامی حداقل دو واحد درس کارشناسی باید بیای بشین گوش بده عرض کنم خدمتتون معذرت میخوام معذرت میخوام معذرت می‌خوام ببخشید الان تمامه ۴ تا جمله که گفتی من میفهمم که پرتی منتها منتها بعضی پرت‌ها خیلی مدعی‌اند ولش کن همه گوش بده مشکل بشریت اینه که عقلشو به کار نمی‌اندازه از جمله شما که من می‌خوام که من می‌خوام من نیستم دلیلشم شاهدشو گفتم دلیلم چیه من دلیلشو گفتم چیه من آنچه از آیه قرآن نمی‌فهمم همین جا گفتم که آقایون نمی‌فهمم تو گنجه است من هیچی ماستمالی نمیکنم توجیه نمیکنم اصل اول اصل اول الان که حرف می‌زنی چند بار من حرفتو قطع کردم من چند بار حرفتو قطع کردم حرف تو چند بار قطع کردن نه گفتم درباره شما نظر ما که شما باید شما باید شما باید با نهایت احترام دو واحد کارشناسی کلام بخونید تمام بحث ندارم شما وقتی نشستی اینجا من میفهمم که چقدر اطلاعات اینکه آدم چهار تا چیز حفظ کنه و از باشه باشه حالا حالا اجازه بدید ما باید تعطیل کنیم که آقایون اذیت نشن سیونیک شب بخیر