جلسه هشتم: حجیت حکم ظنی عقل

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

بحثمون در روش و مبانی اسلام پژوهی به حجیت عقل رسید و آخرین سخن این بود که خوب حالا اصل حجیت عقل را گفتیم مسلمه و هیچکس نمی‌تونه انکارش بکنه هر کس بخواد این کار کنه با برهان باید انکار کنه و هر کس برهان میاره حجیت عقل را قبول داره و به این معنا حجیتش ذاتیه و دیگه کسی نمی‌تونه بگه عقل حجت نیست اگه کسی بگه حق حجت نیست متوجه نیست چی میگه عقل حجت بهش میگم به چه دلیل اون وقت با دلیل بیاره برهان بیاره عقل قبول داره که برهان میاره این یه مسئله و خوب عقل حجیتش ذاتی تجزیه شدیت نمیده قرآن به عقل حجیت نمیده عقل قرآن حجت میده مدیریت میده اقل که به روایت یا هر چیز دیگری حجیت میده ولی حجت خودش ذاتی در بحث بعدی آخرین جلسه بحثمون این بود که دامنه حجیت عقل تا آقایون میگن که عقل در واقع مخصوص عملی مقصوده و عقل عملی هم یک حکم داره اون حسن عدل و قبح ظلم و دیگه گاهی میگن توی مصادیق و جزئیاتش حرف نداره برای گفتن به هیچ دردی نمیخوره ما مصادیقشو می‌خوایم ما می‌خوایم ببینیم که خدا فریب میده یا نمیده خدا خلف وعده میکنه یا نمیکنه دروغ میگه یا نمیگه ما اینا مصادیقه اینا که برنامه اگر مثلا من نتونم داوری بکنم که حکم ارتداد عادلانه هست یا نیست حکم جهاد ابتدایی تحمیل دین عادلانه هست یا نیست جزئیات دیگه اون کلی به هیچ نمی‌خوره من این کل جزئیات باید بتونم داوری بکنم و آقایون جناب آیت الله جوادی آملی هم خوب یه مغالطه‌ای فرمودند و اون اینکه عقل مثلاً نمی‌دونه که تو مراسم حج فلان جزئیات چه جوری باید انجام داد تو احکام مربوط به رابطه انسان با خدا عقل در جزئیاتش نظر نداره که اینکه آیا تو هر رکعت دوتا سجده باید گفت سبحان الله سه تا باید گفت امثال اینها ولی توی احکام اجتماعی تو یاد نظر نداره پس اصلاً نقل و حجت ندونستی و باید بگی در جزئیات با مثالی که می‌زنید که ایشون مثال زده این مسئله حج را خلاصه این دوتا ربطی به هم نداره خب این یه مسئله که اگر میخوای بگی عقل عملی حجت و مقصودتون فقط حسن و قبح ظلمی از این باید فراتر بریم و بگیم مصادیق عقل بشری میتونه بشناسه و درباره اش داوری بکنه مصادیق را جزئیات را یکی یکی داوری بکنه که آیا این نیکو هست نیست وگرنه به هیچ دردی نمی‌خوره شما در واقع عقل را حجت ندونستید اما بنده گفتم حرف من این نیست اولاً عقل را من به نظری و عملی تقسیم نمی‌کنم چون عقل فقط پرتو افشانی میکنه نشان میده چی چی هست چی چی نیست چی چی چگونه است چه چیزی نیست چهارجو گزاره برای همه خبر همه خبر در واقع خدا هست شریک خدا نیست خدا عادل است خدا ظالم نیست چهار جور مثلاً به اصطلاح دیگه نمیگه دستور نمیده که این کارو بکن عقل میگه عدالت پسندیده است فرد دیگه نمیگه کار عقل نیست اینکه بگه عدالت بورز این کار اخلاقی نیست عقل فقط پرتو نشون میده که کارم بیشتر نمیکنه تقسیم عقل به عقل کلی و عقل جزئی گاهی میکنن اینها عقل در کلی نظر داره در جزئیاتم نظر داره ولی اینا تقسیم نیست آره در همه اون حرف نهایی که رسیدیم اینکه نه من نمیگم فقط عقاد عملی میگم هرجا عقل حرف برای گفتن داشت نه فقط حسن عدل و قبح ظلم یا مصادیقش هر جا داشت هر جا عقل حرفی برای گفتن داشت حرف عقل حجته حرف عقل معتبره یه جاهایی اینو نمیگه بلکه میگه آقا این روایت با ناسازگاره این آیه با این آیه ناسازگاره یا اینجوری بگیم برداشتی که عالمان از این آیه کردن با اینا یه ناسازگاره یعنی این برداشت را از این آیه عالمان کردند از این برداشت را کردند عقل من میگوید این دوتا با هم ناسا ظلم و این چیزا نیست این دوتا با هم ناسازگار این دوتا ناسازگاره یه جا اشتباه برداشت شده یا هر دو جا یا هر دو جا یا یه جا اشتباه برداشت شده خوب اینجا پس باید حرف عقل اعتنا بکنم به حرف عقل اعتنا بکنم به هر حال مقصود اینه اون حرف نهایی نه نگید حسن خوب ظلم حسن عدل و قبح ظلم و حتی مصادیقش هرجا هر عقل حرف برای گفتن داشت میگه وقت قرآن را گفت عقل حجته قرآن حجته قرآن معجزه است قرآن کتاب خداست عقل گفت دیگه بحث ظلم و عدل کرد و گفت وقتی گفت خدا موجوده وقتی گفت خدا واحده خدا عادله خدا عالمه خدا قادره عقل گفت پس تو اسلام شناسی کلش یه مسئله است جای دیگر میگیم هی از نظر من فقه یعنی اسلام جناسیش فق یعنی اسلام شناسی از کجا گرفتم از قرآن از روایات یک جا نداریم روایات که فقه یعنی احکام فرعی عملی یک جا نداره همه جا داریم تفقه فی دین یه جام قرآن مجید داریم نفر من کل فرقت انتهای احکام اینجوری که نمیشه انذار کرد که با اسلام شناسی میشه انسان کرد پس فقه حتما یعنی اسلام شناسی کاملا اشتباه است فقیه یعنی اسلام شناس این اون وقت بنده وقتی میگم عقل هر جا حکم داره کسی به من نگه که احکام فرعی عملی که بعد عملیه به این دلیل ما گفتیم نه نه اصلاً فقه یعنی اسلام شناسی و همشم به هم مربوط همش به هم مربوط ۱ دعوایی هست یعنی یک مناظره اخیرا چون که من به دلیل اینکه اجماع حرف هر دو طرف را میدونستم جناب دکتر سروش و جناب آیت الله علی دوست مناظره کردن در باب علی دوست من به دلیلی چون خیلی طولانی بود حالا یا فرصت نکردم و مقداری‌ام خیلی انگیزه نداشتم ۱۶ دقیقه یک خلاصه چکیده‌ای از چی یه جا بود اونو گوش کردن و دیدم نه همون چیزی است که خودم فکر میکردم همون چیزیست که خودم فکر میکرد خوب حرف آقای علی دوست خوب یه مقدار متفاوت با بقیه ها فقهش فقه مقاصدی یعنی به هر حال این حکمی و این یه گام به جلو یک گام به جلو خوبه به گام به جلو به هر حال که ما میبینیم که یک با مقاصد شریعت سازگار نیست یک حکمی حکم را باید توش یا تجدید نظر کنیم یا چه کنیم خوب خوبه این یک گام به جلو بود منتها چون من اشکال فقه را اساسی میدونم معتقدم راه حل ایشون مشکل حل میکنه یعنی وقتی میگم اصلا منبع چیزی دیگری است منبع منبع اسلام شناسی کتاب فطرت و عقل و کتاب و سنت شما میگید اجماع و شهرت و خبر واحد اصلا اصل ریشه از ریشه وصل میشه از ریشه من اشغالم ریشه عوض میشه و بنابراین معتقد نیستم که آقای آیت الله علی دوست ممکنه که یک بهبود یه ذره بهتر دیگر دوستان من معتقدم خوب داره کارهای خوبی میکنه آقای سروش محلاتی ولی معتقدم که یه ذره بهتر میشه چون مثلا از نظر من چهار تا حلقه چهار تا شکاف وجود داره که مشکل ساز شده این مسئله فقه ما یک مسئله اینه که یه چیزایی داره تو جامعه اجرا میشه سال متفاوت دیدم با چشمم دیدم هیچ فرقی اجازه نمیده که یک کسی را که دستگیر کردی هر خواست کتکش بزنید یا فحشش بدی چون با چشم خودم دیدم چشم خودم دیدم که با بچه‌های مردم چگونه برخورد می‌شده راحت هرچی خواستی فحش بده هرچی خواستی بزنی هرچی خواست هیچ فقیه هیچکس اجازه همچین چیزی را نداده اجرا میشه مثلا دیگه مهمترینش نماز جمعه است نماز جمعه بلده دعوت به تقوا تو خود خطبه که تهمت زدی چی توهین کردی چی خود خطبه شخص امام جمعه که باید خودش خودش عادل بدونه نماز جمعه تو رساله فرق داره با امام جماعت امام جماعت مردم که عادل بدوننش کافیه خودشم خودشو عادل ندونه ولی امام جماعت خودش خود امام جمعه خیلی سخته خیلی سخته خودم که می‌دونم که یه جاهایی خیلی مشکله اون وقت ببینیم که فراوون و چیزهایی که حقوق دیگران تزیین میشه خطبه نماز جمعه لازم تهمت بزنیم یک حتی حرفی را به یک کسی نسبت بدیم و اون فرصت دفاع نداشته باشیم همین کافیه بنابراین اون که تو اجتماع میگذره با آنچه تو رساله هست یک شکافشکاف دوم اینه که تو رساله هست با آنچه که آقایون تو اصول فقهشون میگن فاصله است یعنی فصول فقه یه دقت‌هایی می‌کند که توی به اصطلاح پایبند نیستند اصول فقه میگه عقل حجته فقهش تو فتواش هیچ اعتنایی نمیکنه این چه اعتنایی نمیکنه تو اصول مثلا فقهش یک مبانی را یه حرف‌هایی رو مثلاً تو پول فقه نمیگه عرض کنم که شهرت صرف شهرت حجته برای در عمل این کارو می‌کنه اینا دیگه نمیگه اصلا نگفتن میگن کتاب و سنت و اجماع شهرت قرار ندن نگفتن ولی عملاً می‌بینیم که از شهرت تخطی نمیکنه یه شکاف شکاف سومی که وجود داره اینه که در اصول فقه هر کسی باید اجتهاد بکنه هر کسی باید اشتها خودش بده اجتهاد کنه دیگه اصول فقه نباید آیا خبر واحد حجت است یا نیست خودت باید به این نتیجه برسه که حجت است یا حجت نیست تقلید بکنی از دیگران تو اصول فقه هم باید اجتهاد کنیم اجتهاد نمیکنه ولی نمیشه اینم شکاف سوم شکاف چهارم که این به نظر من فوق العاده مهمه این جدایی بین فقه اکبر و فقه اصغر یعنی کل فقه اکبر و فقه اصغر میشود فقه یعنی اسلام شناسی و فقه اکبر مهمتره ریشه است این تنه است فرو عملی جدا شده فقط رها شده فقه اصغر اومده این اصلاً نمی‌تونه انحراف بزرگی همینجا بگم سخن آقای علی دوست حالا یه نوع آقای جناب استاد سروش محلاتی دیگر عزیزان دوستانی که دارن تلاش میکند من این اشکال را بهشون دارم که اینا برخیشون تو همون شکاف اول دارن میخوان مشکلشو حل کنن برخی یه ذره میان سراغ شکاف دوم به ندرت سراغ شکاف سومم میان به ندرت ولی سراغ شکاف که گفتم الان اساسی‌تره هیچکس نمیاد هیچکس نمیاد معتقدم تا کسی سراغ اون نره اصلا اصلاحی به وجود نمیاد اصلاحی به وجود نمیاد مشکل اساسی از اونجا که مثلا حرف که به جناب دکتر سروش دارم که شما وقتی به اشکال داره اسلام فقهی نداره خود من که بغلت واستادم و نماز خوندیم من باهم بودیم و نماز خوانده نماز خوانده آقای دکتر سروش تو چه جوری خوندی چرا خوندی دیگه بالاخره نماز می‌خونی پس فقهی که داریم تو اسلام قبول داره شما باید بگی که میتونی بگی آقا هست اسلام نیست که من میگم خوب حالا اون فقه که هست فقه واقعی نه این فقهی که الان هست که اصلا اسلام فقهی نداره چرا نماز خوندی چرا نماز نماز که خوندی دیدم من میخونی الان مطمئنم میخونه صحبت اینه چرا مثلاً سجده کردی چرا رکوع کردی از کجا بگیریم قرآن را رویاست رویا را هم باید تعبیر کرد معبر قرآن هم باید جامعه شناس و روان شناس و چی و اینا باشه و خود شما هم نیستید قرآن دیگه این ظاهر نمیتونه استناد بکنه اگه تعبیر شد فقه بسازی نکته دوم من که دارم داد میزنم که این فقه بهش اعتراض دارم مهم‌ترین صدام مسئله حقوق بشر حقوق بشر رو نماد خیلی برام مسئله حقوق بشره تو حقوق بشر اصل بنیادین و اساسی دارم به نام خود فرمانروایی انسان که بحثم کردیم انسان خودش فرمانروای خودش که مهمترین چیزی که تو دین میسازه تحمیلی حالا چه اصل تحمیل دین چه جزئیاتش چه حجاب را بخوای تحمیل بکنی که اصل دین چه توحید تحمیل جناب دکتر سروش که میگه کسی که بیشترین حد تحمیل کرده دین را خود شخص پیامبر اومده گفته من اومدم که با شمشیر توحید را بکنم با شمشیر خوب من دیگه چه حرفی دارم همه فریادی که دارم میزنم میخوام بگم حقوق بشر قرار شد شخص مهم‌ترین مسئله‌ام تحمیل دینه ببینید کلی مسائل مسئله ارتداد مسئله جهاد ابتدایی مسئله بردگی بردگی هم باز باب یا مسلمان بشن اگر چی شد برده میشن بردگی ربط داره به چی به حقوق اهل کتاب که بهشون میگیم مثلا امنیت جانی نداره چی نداره خوب داریم تحمیل میکنیم که اسلام را بپذیر دیگه حقوق بشر عمده اش برمیگرده به مسئله همون خود فرمانروایی انسان و تکمیل گفتی که پیامبر یه همچین آدمی بوده که تو دستش یا عارفی بوده که تو دستش به دستش قرآن بوده دستش شمشیر بوده و میگفته که من اومدم برای اینکه زور بگن اینم که پیامبر دعوا دارد آقا فقهی درست کنم باید مستندش کنم به پیامبر وقتی خود پیامبر مشکل داشته جناب دکتر سروش نباید بیاد مناظره کنه و من برام معنی نمیده که چه جوری چی میخوای بگی میگه از قرآن برداشت کنیم فقهاتو درست بشه قرآن که رویاست رویا را باید از پیامبر پیامبر خودش مهمترین ناقص حقوق بشر بوده طبق نظر شما دین او تحمیل طبق گفته شما اون پیامبر کجا رو برام درست بکنم چه جوری برم فقه واقع اسلام فقه نداره نمازی موفق هم از نظر من اسلام شناسی هوا جدایی از این یک حرف دیگه دارم یه اشکال دیگه از اینا چشم‌پوشی می‌کنم مثلاً تو همین ۱۶ دقیقه که گوش کردم و می‌دونستنم اینم حرف جدیدی برام نداشت چون موزه دکتر سروش را درباره فقه قبلا خیلی مطالعه کردم می‌دونستم جدیدی نیست منتها همینا رو دوباره می‌خواد مناظره کنه آقای دکتر فقیر باید کلام هم بلد باشه باید عرفان هم بلد باشد مشکل من اینه اگه من بودم آقای دکتر آقا کسانی را میشناسند که واقعا کلام استاد بوده فقیه هم بوده ولی فتواش با بقیه هیچ فرقی کسانی هم می‌شناسم که عارف بودن عارفه ولی فتواش با بقیه هیچ فرقی نداره آیت الله خمینی میگه عارف نیست تحریرالوسیله با بقیه چه تفاوتی داره که بدتر نباشه حقوق بشر چقدر رعایت شده تو اینجا همه مشکلم با وسیله است عالمان دیگه متکلمه الان متکلم هست فتواشون هیچ کدام هیچ فرقی ندارد چرا مشکل کجاست نه مشکلی عارف باشه متکلم باشه مشکل اینجاست که به اسلام شناسی چگونه نگاه کنیم یه درخته نه متکلم باشه کلامش یه طرف فقهش یه طرف اون همین میشه که هست شما نگو متکلم باشه متکلم بودن مشکل را حل نمیکنه عارف بودن مشکل را حل نمیکنه چون میبینیم فتوای عارفان آیت الله خمینی با دیگران هیچ تفاوتی ندارد این تفاوتی نداره نگاه باید عوض بشه اسلام شناسی یک سلام علیکم ۱ به اصطلاح یعنی این را نگاه باید عوض بشه به کل باید به صورت نظر باشه هر فتوایی میخوای بدی در باب جزئی ترین مسئله کل در نظر داشته باشید که با اون ریشه ناسازگار نباشه که آره تصویب که تو کلام کار نکنه نمیتونه فتوا بده و فتواش غلطه و کار کردن مشکل ما نیست مشکل اینه که طلا ما کار کرده یه جا چیز دیگر عرفان یک چیز دیگر یه وقتی عارف یه وقت متکلمه یه وقتی هم فقیه نه نه یه چیزی بیشتر نداریم یه پزشک میتونه پزشک مغز و اعصاب قرص به من بده دارو به من بده و کاری به وضعیت خون من نداشتم فشار خون داری نداری کم خونی داری نداری به من که به خاطر مشکل خونم بمیرس میده برای مغز میتونه کلیه من از کار بندازه کلیه را از کار بندازه اگه اینجور شد که قلبم از کار بندازه من تخصص مغزم ولی قلبت به من مربوط قلب من از کار بندازه فشار خون منو اونقدر بالا ببره که منو به خطر بیندازه فوق تخصص مغز و اعصابی تو ولی تخصصی عمومی خوندی بعد رفتی و بعد رفتی و شما همه بدن من را باید در نظر داشته باشی ولی برای فوق تخصص ست به اصطلاح مغز و دوره عمومی دقیقا اینجوری بگم یک پزشک مغز و اعصاب میتونه بی تفاوت به چیزهای به اعضای دیگر من باشه کل را در نظر بگیریم این قرصی که میدم کل اعضای کل در نظر نمیتونه اصلا توجه داشته باشه ببینه فشار فلان و قرص بده که هیچدیگر اعضا یا اگه قرصی داد که به اونجا جبران کننده دین هم اینجوریه لحظه ای که داری کار می‌کنی می‌خواید یه فتوا بدی باید کل در نظر داشته باشی که خدا هست خدا ظالم بشود خدا ظالم بشود دین بر باد دادی هیچ نه تنها بلد باشه بلد بودن ملاک نیست حتی اگر تو همه عارف باشه متکلم باشه فیلسوف باشه چی باشه چی باشه چی باشه اسلام را یک چیز بیشتر نیست اسلام شناسی یعنی هر فتوایی میخوای بدی باید اسلام شناسی کنی تفقه یعنی اسلام شناسی کردن یعنی کل در نظر گرفتن این گفتم شکاف مهمترین مسئله شکاف چهارم این دوستان ما که دارن کار میکنن که جناب کارهای ارزنده‌ای می‌کنه جناب استاد سروش محلاتی کار جناب آقای علیدوست ارزنده دیگران هستند بیماری اونجاست بیماری اونجاست که اشکال میبینم که مثلا خود دکتر سروش مثال زده مثلا مثل فلانی که متکلم هم بوده همه باید فلانی که شما مثال میزنی که متکلم بوده فتواش که با بقیه فرقی نداره فرقی نداره فلانی که عارف بوده فتو بهتر نیست مشکل سر این قضیه است تا کسی اینجا نیاد وقتی اینجا اومد برگشت و ادیت باید تفقه یعنی اسلام پژوهی اسلام شناسی ببینیم منابع اسلام پژوهی چیا باید باشه از ریشه دوباره بنا کنیم از ریشه دو نه نه با یه ساختمونی یه جایی هست میرسه که دیگه اگر بخواید تعمیرش کنی پول چاپ ساختمان قابل تعمیر از بد خرابه درست از اول پی ای دیوار کج گذاشته شد این شناش درست نشد ناژور را بکنیم اومده یه خورده همین دیوارا را به کار کردی یک دیوار کج را دو تا پایه هم اومده زیرش گذاشت که نخواد دیوار را دوتا ستون کردی و کار نشد این کار نشد نه نه کار ببینی چرا از اول کج گذاشتن یه چیزی از اول اشتباه شد کی اشتباه شده الان که فهمیدیم باید بیایم درستش کنیم این نگاه منه ها قبول نداره ولی چون الان دیگه حاشیه رفتم را میگم قاعدتاً میشنوند دوستان معتقدم کسانی که دارن توی حوزه کار فقیهانه می‌کنند و به اصطلاح عنوان نواندیش دینی هستند دارند از نظر من مثلاً دیوار کج را دارای ستون این باید ببینی این رو بنای خورده درست میکنی یه ذره اون چهار تا شکافی که عرض کردم اون اولش برخی بهش می‌پردازند برخی دومی را به ندرت سومی را چهارمی را هیچ کس نه روشنفکر و نه غیر روشنفکر بگم تفاوت کاری که من می‌خوام بکنم چیه ها من کار ندارم با دیگران چرا من میگم به اصطلاح یک اسلام شناسی جدید دارم کاملا متفاوت کاملا متفاوت ۱ واحد نگاه می‌کنیم نترسس اینو داشته باشی تخصص اونا داشته باشی یه تخصص بیشتر نیست اسلام شناسی یه تخصص اگه گفتی دو تا تخصص خب اون آره یک عرض کنم پزشکی هم پزشک هم نقاش هنرمنده هر دو رو یه ساعت نقاشی می‌کنه یه ساعتم داره پزشکی میکنه این دوتا چه ربطی به هم داره آقای جناب مهندسی موسوی جناب مهندس موسوی که خدا از عصر ظالمان نجاتش بدی عرض کنم که مهندسه معمار مهندس چیه و طرح‌ها جای خیلی مهمی را طراحی ولی نقاش زبردستم هست و حتی تو حصر تابلوهای خیلی مهمی انجام داده و میده و زندگیشو از اون راه می‌گذرونه زندگی را از راه تابلوهاش دوستان که رفته بودند وسایل تابلوی دوستان از دوستمون پرسیده بود که مثلا به نظر این چی میاد چقدر می ارزه هیچ من اینقدر می ارزه به مبلغ به اصطلاح جناب مهندس موسوی مهندس معماری و بهترین نقشه‌ها و اینا رو داره چه ربطی به هم داره یاخته نقاشی می‌کنه یاخته معماری کار فقیه میکنه اتفاق خودشون میگن که مثلا آره عرفان کنار بگذاره و بعد بیاد کار فقهی بکنه نه من کار ندارم عرفان چجوره ولی نه ما یه چیز بیشتر نداریم به نام اسلام شناسی نگاه یک دوتا تخصص نیست که من بگم کارمو میکنم یه وقت این کار را میکنم یکی نشه مشکل به این خاطر میگم تو فرمایشات جناب دکتر سروش این بود که خوب مثلا مثال زد که فلانی متکلمم بوده همه باید متکلم باشند متکلم بوده هیچ فرقی عارف بود میگه باید عارف بوده دیگه رسالش قرار الوسیله اول تا آخرش با حقوق بشر ناسازگار از نظر من با این قسمتهای حقوق بشرش به وضوح با عقل قرآن ناسازگار به وضوح با عقل قرآن خوب بنابراین اسلام شناسی را با مقوله اسلام شناسی کجا به درد میخوره هر جا حرف داره از کی بپرسیم از خود خود عقل میگه من اینجا حرف دارم اینجا حرف ندارم خودش میگه من اینجا حرف برای گفتن دارم سه تا بگم یا یکی اما بهش میگم که عرض کنم که مردم حق دارند سرنوشت خودشون دخالت بکنند تاثیر داشته آره معلومه زندگی خودش جز زندگیشه باید داشته اینجا حرف دارم اونجا حرف ندارم پس این تکمله‌ای بود بر حرف قبلیمون که عقل تو اسلام شناسی هرجا حرف داشت هر جا حرف داشت چه عمل چه نظری چه اونجا که گفت این برداشت با این برداشت ناسازگار این روایت با روایت این فتوا این سخن گفته با توحید بسه عدالت اکفیانی فنکما کافیان با توحید ناسازگار یعنی چه بسه پیامبر و علی بستن یعنی چی برای من هیچی قرآن میگه بگو من برای خودم جلب بکنم بگو هیچ کار خیلی خوب اینجا عقل میگه هر جا پس عقل داشت اما بحث خورده به اصطلاح رفتیم برای تکمیل بحث های قبلی حاشیه بحث‌های اکبر فتوا میده باید همون موقع توجه داشته باشه که دارم میگم خود خدا حکومت کرده خدا حکیم است و عادل است و حرف غیر عادلانه و غیر حکیمانه نمیزنه چه در اصغر و چه در هیچ جا خدا حرف غیر عادلانه نمیزنه نه حالا نمیگه که عرض کنم خدمتتون که برید جهاد ابتدایی کنید دینو تحمیل کنید اون طرفش نمیگه که مثلاً آدم غیر پاکزاد به بهشت نمیره این اعتقادیه دیگه اعتقادیه اینکه عملی نیست که نه خدا میگه عرض کنم که برید جهاد کنید اینا تحمیل کنید نمیگه آدم غیر پاکزاد به بهشت ظلم این از باب اعتقادیه رستگار شناسیه اون عملی عملی هیچ کدومشو کل اسلام شناسی باید اسلام شناسی را در نظر بگیری حق نداری تو بحث تقریب پاکزاد نمیتونه این منصب را خدا به خدا نسبت بدید به چه دلیل به دلیل کسی که جرمی انجام نداده بخاطر گناه دیگران اومده درس خونده متخصص شده و آدم عادلی همه شرایط داره آدم خوبی متخصص اصل مبنا درست باشه به چه دلیل باید محروم باشه از قضاوت درس خونده شای قضاییه به چه دلیل محروم این چرا اینو به خدا نسبت میدید به چه مبنایی چرا خدا همچون کرده که کسی به خاطر گناه دیگران از یک موقعیتی از یه شغلی محرومحیاتی بشه تخصصش فقط قضاوت داره همه وقت باید همون دقیقا مثال پزشک قرص میخوای بنویسی برای من همه بدنم را باید در نظر داشته باشیم نمیتونه بگه من تخصصم اونه نمیتونی بگی فقط تخصصم مغز و اعصاب کار ندارم کلی از کار میفته یا نه از نداری دقیقا نقاشی رسیده باشه تو معماریش هنر ممکنه ولی میخوام بگم وقتی داره معماری میکنه فرق داره مثل مثلا کسی بنده الان مثلاً یه بحث راننده هم باشم بلد باشم یه ساعتی هم رو اسنپ کار کن الو کمبود نباید بشه تو اسلام شنا دو جدا جدا عرض کنم خدمتتون اما اینجا و اون اینکه حالا طول کشید مقدمات میخواستیم امروز به این بپردازیم و اون اینکه گفتیم عقل حجت معتبر هیچ حرفی هم در حجیتش نیست جا هم حرف داره باید روی چشم گذاشت اما یه جاهایی حرف قطعی می‌زنه یه جاهایی حرف زنی میزنه کدومش آیا حرف‌های زنیشم باید یه جاهایی میگه ۸۰ درصد اینجوریه همه جا نمیگه ۱۰۰% اقتصادی را این برنامه اقتصادی برای ایران الان ما با توجه به وضعیتی که داره به احتمال ۸۰ جواب هضم کن مشکل به حرف عقل خب عقل من میاد جز علمم میاد جز عقلیه میگه ای دارو به احتمال ۸۰ درصد معالجه میکنه مریضم چاره ندارم چاره ندارم حرف ۸۰ درصدش اعتنا بکنم یا نه این بیماری این بیماری که بیماری جدید به وجود میاد سابقه نداشته سابقه نداشته این بیماری به احتمال ۸۰ درصد واگیر احتمال ۷۰ درصد واگیر به حرفش اعتنا بکنیم یا نکنیم دیگه اینجا تکلیف شرعی میاد من متخصص بیماری به احتمال ۷۰ درصد واگیره و من میخوام با این دست آلودم خودم میدونم بیمار شما نمی‌دونید و من غذا بدم به شما ضامنم یا نه شرعی میشه دیگه شما را بیمار کردم شما را بیمار کردم با این کوتاهی اینجاست که جای دین وسط میاد آیا شرعاً من ضامنم که خسارات شما را بدم بیماری رو میری و میلیون‌ها تومن هزینه کنی برای بیماری که من مبتلات کردم من ضامنم یا ضامن نیستم باید مراعات بکنم یا نباید مرا گفت ۸۰ درصد ۷۰ درصد این اینجاست که عالمان این راه را رفتن که گفتن که در حکم یعنی در واقع در حرف پیامبر ظاهر در حرف پیامبر ظاهر یه مبنایی درست کردند و گفتن اسمشو گذاشتن انسداد انسداد گفتن درسته که ها یه حرف داریم قبلش و اینکه این مسلمه که علم حجته اگه جایی حرف صد اطمینان حجت علم مقصود اطمینان اطمینان انسان دیگه تک تک نداره اطمینان نه یقین فلسفی نه یقین ریاضی آخه یقین ریاضی اینجا حاصل نمیشه که دو بعلاوه دو مساوی نداره انسان تو مسائل حجت باز میگن حجت ذاتی و هیچ تردیدی تو حجیت علم نیست و اضافه میکنن که و درست هم میگن از هر طریقی علم حاصل شد حجت برای اینکه مثال دیگه کلاغ از رو دیوار پرید و شما علم علم پیدا کرده که این حکم خدا نیست علم علم زیر آب بزاریم تقریبا تا اینجاش حالا اینکه میگم همه جا را باید در نظر گرفت همین جا بگیرم همین جا به مناس گیری کنم شما نگفتی علم از هر طریقی حاصل شد حجته از هر طریقی حاصل شد امام حسن می‌دونست که قوز مسمومه یا نه اگه می‌دونست علم به هر طریقی شما همین الان گفتی که اگر طلا پرید و علم حاصل شد برای انسان حجت امام حسین میدونسته چراغ خورده علم حجته بچه یه چیزی باید تغییر بده پس گل نداشت حرف عوض مسلمه که آقا میدونم تو این خوز ما همه جا علم نداریم انسداد علم یعنی بستس چون باب علم منصدی یه جاهایی باید بریم سراغ زن عمان و چه گمانی چه زنی زنی که دلیل براش داشته باشیم حجته اون وقت میان میگن که این خبر واحد را یا دلیل داریم بر حجیتش یا نه میرن سراغ آیات میگن این آیات دلالت نداره برن سراغ روایات میگن این روایات دلالت نداره میگن بنا عقلا اینه که به خبر واحد اعتماد می‌کنند خب من نمیخوام وارد این بحث رو بعدا روش شناسیه بعدا بهش می‌پردازیم که آیا خبر واحد حجت اما آقایون میگن خیلی خب اینو در مورد خبر واحد گفتیم در مورد زن سخن درباره پیامبر ظاهر سخن که حجته یه یه جاهای حجته چون انسداد باب علم وجود داره در مورد روایت اما حرف عقل فقط قطع شدته عمل که عمل حرف عقل قطعی عقل بگه حجت زنیگه حجیت نداره این حرف همه است یک نفر پیدا شده یک قدم از این عقب نشینی کرده با اون آیت الله جوادی آملی تو کتاب هندسه منزلت عقل در هندسه معرفت دینی تو اونجا میگن زن عقلی هم حجت زن عقلی هم حجت حالا اگر یک جایی ما یه زن عقلی داشتیم با یه زن نعری پیامبر از ظاهر پیامبر باطن دوتا با هم معارض بودن باید چیکار کنیم آیت الله جو مثالشو این میزنه یه روایت داریم که فلان بیماری واگیر نیست تو پزشکی میگن احتمالاً هست کدومشو مقدم کنیم حرف ایشون اینه که ظن خب اینکه ایشون یک گام جلو اومد و ظن عقلی را براش ارزش اما بنده عرضم اینه که اصلاً علم که معتبره زن معتبر نیست اما اگر جایی مجبوریم عمل کنیم ولی نداره اونجا چی ما مجبوریم کاری زن چی میگه عقل میگه از باب اضطرار چاره ای نداره که چاره ندارم که برنامه اقتصادی بیارم اقتصاد جامعه اقتصادی بیار خوب این برنامه برنامه فلان این ۴۰ درصد احتمال جواب دادن در این یکی ۷۰ احتمال داره درست بکنه اقتصاد را نمیدونم رهاش بکنم ۷۰ درصدی دیگه ۷۰ درصدی اعمال کن خود عقل میگه حتما باید یه برنامه اجرا بی برنامه نمیشه که ولی این حالا مثلا این ۶۰ درصد احتمال داره جواب بده این ۹۰ درصد احتمال داره جواب بده ۹۰ درصد جاهایی هست که من مجبور اتفاقا تو دنیا مردم کاری با علم نداری دنیا با زن داره با گمان داره داره می‌خوام اینجاست اختلاف جدی دارم اون مسئله که گفتید انسداد ما احکام مون دو جور یه جاهایی حرف برای گفتن داره یه جاهایی کم داره نداره زیاد در احکام مربوط به انسان با خدا کمتر حرف داره کم داره نمیگم نداره ولی کمتر حرف داشت اوکی گوشت خوک حرامه گوشت زرافه حرام گوشت شتر حلاله عقل نداره ولی یه جاهایی حرف داره محکمه اجتماعی رابطه انسان با انسان ها حرف داره شما گفتی انسداد نه قبول دارم تو احکام مربوط به رابطه انسان با خدا انسداد چون عقل کم حرف برای گفتن داره ولی در احکام اجتماعی احکام مربوط به رابطهبرخلاف آیت الله جوادی اصل این حرف تو می‌پذیرم که گفتی زن حجته یه جاهایی از باب علم حجت ولی در بسیاری از جاها من مجبورم به زن عمل کنم یقین دارم که باید نماز بخونم یقین هم دارم که باید سجده کنم ولی نمیدونم تو سجده چی باید بگم چقدر کافیه چقدر کافیه قوی هم نیست روایت حسن آورم نیست ۴۰ درصد احتمال ضعیف داریم میگه سه تا سبحان الله کافی یه چیز دیگر میچسبونم و اون اینکه خدا خودش گفته که من در خودم آسان سهولت مثل حل اشتباه شده بود مهم نیست اشتباه شده بود مهم نیست چون اصالت سهولت حاکمه مربوط به رابطه انسان با خدا اما رابطه انسان با انسان ها احتیاط حاکمه به من آسان میگیرم نمیتونه مردمه نمی‌تون بنابراین بنده عرض میکنم بر حرف آیت الله جوادی را اصلاح میکنم میگم در احکام مربوط به رابطه انسان با خدا زن نقلی قافیه اگر زن عقربی هم داشت یه خودنمایی می‌کرد حرف زدن تو نیست جای حرف تو نیست که یه حرفاییه می‌زنم یه چیزی سراغ زنه نه عقل حرف اینجا برای گفتن نداره روایت داشتیم که میگفت سجده سوره بقره را بخون سوره بقره رو سجده بخون ۱۵ ثانیه می‌تونم سجده کنم ۱۵ تا جعفری شب مختصرش کن خیلی طول نده نمیتونم حرفی نزد سوره بقره تو سجده بخون سجده نمیشه دو تا کلمه سه تا بیشتر نه ۱۵ ثانیه ۲۰ ثانیه بیشتر نباید بشه یه جا چیزی داشت ایزن اونم زنه زن نقلی مقدم بر زن اما در مسائل اجتماعی چی زن عقلی او مثاله یه روایت داریم سندش طبق مبنای عالمان ۹۰ درصد روایت صحیح اعلایی خبر صحیح خوب خوب ۹۰ این روایت میگه این بیماری پزشکا میگن ۶۰ درصد احتمال داره واگیر باشه اون ۹۰ درصد ۶۰ درصده کدومشو مقدم می‌کنم توجه فرمودید اختلاف جوادی چیه اختلافم اینجا اینه آره اینجا ۶۰ درصد عقل بر ۹۰ درصد پیامبر نقل به اصطلاح پیامبر ظاهر مقدم ولی تو مسئله بنابراین من تفکیک می‌کنم اینکه کلی آیت الله جوادی گفتن که اگر زن بود زن اقوا را مقدم میکنیم نه قبول ندارم در احکام مربوط به رابطه انسان با خدا زن نقلی را مقدم میکنه هرچند ضعیف تر باشه در احکام مربوط به مسائل اجتماعی و انسان و اینها زن عقلی را هرچند ضعیف تر باشه مقدم می‌کنم و همینجا میگم یه چیز دیگره چطور توی تماس گفتم که من می‌دونم باید سجده کنم ولی نمی‌دونم چی باید بگم ضعیف داره میگه سه تا سبحان الله همینو میگم و درست چون اصالت سهولتم حاکمه حالا همین اگر پزشکان گفتن که نه ۶۰ درصد ۳۰ درصد احتمال داره این بیماری هنوز ما کشف نکردیم تازه بیماری اومده تازه بیماری اومده نوع ویروسش جهش پیدا کرده شده فلان ولی ۳۰ درصد واگیر ۳۰ درصد احتمال داره واگیر باشه وسط من می‌خوام غذا بدم به شما میدونمم بیماری را دارم ۳۰ درصدم پزشکان گفتن باید رعایت بکنم یا نه احتیاط حاکمه تو حقوق انسان‌ها از حالت ۳۰ درصد را هم باید رعایت کنم بله اونجا اصالت سهولت با ۳۰ درصد صبحانه بنابراین این خواستم این نکته رو بگم زن عقلی کاملا معتبره به همان اندازه بیش از ظن نقلی که فقط مربوط به رابطه انسان با خداست زن زن عقلی معتبره گاهی هم پایین تر از ظنم ۳۰ درصدشم معتبره همونطور که اونجا ۳۰ درصد معتبره اینجا هم ۳۰ درصد معتبره چرا اینجا اینجاست ۳۰% با احتیاط نزدیکتره حقوق انسان ها اونجا ۳۰% اصالت سهولت داریم و خدا سخت بگیره اون وقت حالا این اضافه کنیم که ما انسان‌ها وظیفه داریم که بغل رسل اناب البینات و انزلنا الکتاب والمیزان لیقوم الناس تا مردم اقامه تو اقامه عدل بسیاری از زن طرفین قطعی که این برنامه اجتماعیت طرفیم با فرانک کشور فلان قرارداد را ببندیم یا نبندیم ۱۰۰% ۱۰۰% سود صددرصدی جایی نداریم احتمالاً به سود ۶۰ درصد به سود زنیات روبرو هستیم و بایدم باشه و کار اصلیمونم این بود که دینداری ما اینه که اقامه بسم الله معتبر و حجت و رساله آیت الله خمینی از عقلی چیز کردن یا زن یعنی حالا قطعیه یه چیزیه ذهنشون بوده یا اینکه از گذشتگان از ذهن خودشون بوده رساله آیت الله خمینی با رساله آیت الله منتظری هیچ فرقی ندارد آیت الله منتظر رسالتش با آیت الله خمینی و با دیگران تفاوت نداره دلیلش چیه این از کجا اومده این حقوق اجماع شهرت خبر واحد به ترتیب بیشتر شهرت عالمان قبلی گفتن و کسی هم خلافش حرف نمیزنه شما اسمشو بذار تقلید از نگاه من الان تقلید یعنی یه وقتی کسانی را مثل مرحوم فیض کاشانی یعنی عقل قبول نداشته چیزهای دیگه را فقط میگفته خبر حتی به قرآن هم خیلی اعت من اخبار قبول ندارم اولاً یه چیز بگم جالبه کتاب فقهی آقای فیض کتاب فقهی المقاتیحات کتاب معروفی داره بهتر از کتابش بهتر خب عرض کنم خدمتتون که اخبار ولی این که شما بهش میگید اصولی اجتهاد اجتهاد در مورد اخبار در مقابل اخبار اجتهاده اجتهاد نمی‌کنید به شما تقلید شما اجتهاد نمی‌کنید شما تقلید دارید میکنید از هیچی او بهتر یعنی کمتر او کمتر بده به همین خاطر بعضی خیلی حرفایی داره فیض کاشانی که متفاوت و خیلی کارسازه تو خیلی از فتواهایی که مصیبت داریم براش روایت هم نداره فتوا و مصیبت داریم با این فتوایتی نداریم برای اینکه حداقل روایت بر اساس روایت فتوا میده فتوا روایت هم نداریم فتوا دادن این این را اسمشو میزارم پایین تر از اخباری اسمش اجتهاد این اجتهاد نیست که این تقلید این تقلید اون حداقل روایت خیلی عجیب و غریب را سراغ منابع هنر نقاشی به عنوان مثال این عرب های که هیئت ها میارن بیرون و یه دستی بالا ۸۰ درصد مردم زنی میگن که این دست حضرت عباس علم و کسب کند یه دست به جدایی اما خیلی از هنرمندان نه یعنی خیلی که حالا ۲۰ درصد این علم با این دست یعنی ما به وحدانیت یک دست میرسد چون وصل میشه خدا این معتبرتر میشه یعنی بستگی به تفسیر داره دیگه چشم بستگی به تفسیر همه این مسائل درسته قابل تقسیم نیست در مورد ماهیت عقل چیزی ماهیتش شیر کنهش شاید این باشه که بگیم چی هست چیزی نمیتونیم بگیم واقعیت و خیلی هم من فقط میتونم قبلا هم گفتم فقط میدونیم یه چیزی به نام عقل هست میتونم ازش استفاده کنم خیلیتقسیم عقل یه جاهایی به صورت قطعی حکم میکنه یه جاهایی به صورت زنی حکم میکنه خود عقل خود عقل عقل جوری با علم گره میخوره که این بیماری تا شواهدی که من یافتم ۵۰ ۵۰ خیلی کلی و اساسیه ولی چیزهای دیگه مثلاً با برنامه‌ریزی‌های اجتماعی فرهنگی اقتصادی خیلی وقتا ظن گاهی یه جاهایی هم طرف میگه که من برهان دارم و چی هست در عمل خیلی وقتا در عمل اونجا هم خیلی جاها طرف زن گمان داره و خیال می‌کنه یه جوری چیز شده درس میخونه ظاهرا خیلی زرنگ باشه و یعنی روشن باشه که بتونه جرت نداند آره آره نظام تعلیمات حوزوی ما از اول مقدمات میخونه بعد میره این اصول این مسیر را طی میکنه مسیری که تو اسلام شناسی طرف طی بکنه که اصلا نیست آدم خودش از اول بدون برنامه خیلی کار سختی که خالی اساسی و انقلابی بیشتر هزینه داره جدای برسه آدم به اینکه باید اون کارو کرد یک مسئله اینه که باید اون کارو کرد مسئله دوم اینه که بعد از اینکه رسیدی ترک می‌کنند و همه کس نهی میکنه میگن نکن کار اینو بهش میگه رادیکاله این چیه همه کس توصیه اش اینه که به اصطلاح این اقدام نکن این اقدام نکن اینجوری نه یعنی یک کاری که روشن و جسن کار به اصطلاح رادیکال یا تندروی و به ندرت کسانی که به این نتیجه رسیده باشند که ای برنامه ای اسلام شناسی که الان هست جواب ندادی و به همین خاطر دارن گریز و فرار می‌کنند و اگر یک تصویری بیاد و یک خردمندانه اسلام شناسی خردمندانه درست این احتمال امیدی هست که اسلام این نبود که شنید این نبود قشنگ تر از اینه یعنی به کسر نادر کسایی بگن چاره ای جز این راه نداریم اگر هستند ها هستند کسانی که میگن اگر راهی باشه همین تو وضعیت فعلی اگر راهی باشه همینه بعد دیگه وضعیت اجتماع را دیگه می‌بینیم به هر حال او قرائت قرائت مشهور مونده در مونده جواب نمیده این به همین دلیل شما حالا من که دارم دائما اعلام شما فکر میکنید چند تاشون حاضرن بیان و بنشینن یه مناظره بکنیم بنشین خودشون میدونن جواب نمیده آقای نداریم از جهت آنکه قوه قضا شدن اون عمل عاقلا میخوره دکتر فلان را قبول دارند مصداقش حق نداری تعیین بکنید که میگن عقلا اولا وقتی میگم عقلا به ماهوم عقلا اگه این گفتیم اوقلا از این حیث که عاقل هستند پس این پشت حکم اول پشتش حکم عقل عقلای به ماه خوب خوردنش نمیگن بد نداره ولی یه جاهایی رسم میخورن برای عقل اینجا نفعی نداره که خوبه یا بده که عقل در اینجا نه اینا اموریست که رواج داره یه جاهایی یعنی در واقع اینجوری بگم شریعت اجازه میده اونام شریعت دارند شریعتشون اجازه میده که اینا با عقلشون نیست شما مثلا هند گوشت گاو را نمی‌خورند شریعتشونه اونجام که گوشت خوک میخورن شریعتشون بشه فلان گوشت را بخور فلان گوشت نخور فلان اینا حرف عقل نیست که بگیم عقلا به ماخوم عقلا این کار را میکنن رسم چی است شریعته امثال اینها میگن حوزه انسانی عقلا نداره یعنی چه مقصودشون چیه عقلا از این حیث که عاقلند این حرف حرف درستیه یعنی دیگه اینجا عاقل در حکم می‌کنه و شهوت و فلان و اینا رو نادیده گرفته پشت پاپش زده و داره حکم میکنه مثلا حالا فرض کنیم عقلا به ما میگن ما راه نداریم برای همه مسائل چون عقل میگه اینجا عقل میگه که ما وقتی خواستیم تصمیم بگیریم یا باید نظر اقلیت ها مقدم نداریم که هیچ کدوم اگه نکنیم که اقلیت که ترجیح مرجع میگه پس باید نظر اکثریت و که من برش میگردونم همه جا به حکم عقل یعنی عقل یعنی اینجا عقل که داره مثل این قضیه دموکراسی که گفتم عرض کردم عقلا به ماهوم عقلا میگن نقل بخواهیم اقلیت ها چی بکنیم که میشه ترجیح مرجو مصادیق از زبان چرا گفته آره گفته باشد آیت الله منتظری هیچکس نداشته رساله کسی دیگر از روش بنویسه حرف فتوایی که میده فتوای مشهور را و مشهور را هم اصول منبع همه چی رفتن دیگران یه راه کوبیده شده مثلا تعریف کردن فقه پشتوانه عقلی محکمی دارد