جلسه هفتم: پذیرش باور بدون برهان و دلیل

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

اخلاق باور و موضوع هفتممون پذیرش باور بدون دلیل و برهان می‌خوایم بکنیم که انسان باوری را بپذیره که براش دلیل نداره برهان نداره یک کار غیر اخلاقی است و اخلاق اقتضا می‌کنه که انسان تنها به باورهایی تن بده که براش دلیل و برهان داشته باشیم امروز یه مقداری قرآن مجید در این باره چی می‌فرماد و یک مقداری هم دعوا کنیم با سنتی های سنتی و مدرن با هر دو می‌خوام امروز یه مقداری دعوا کنم و بگم که باتون اصلا موافق نیستم به عنوان نمونه می‌خوام با این سه نفر حداقل جدی دعوا کنم مرحوم علامه طباطبایی سنتی فیلسوف و آره و آیت الله مکارم سنتی غیر عارف غیر فیلسوف و دکتر سروش مدرن با هر سه تا می‌خوام یک مقداری دعوا بکنم توی هفته گذشته یک جلسه‌ای داشتیم و دوست با دوستان قوم و گفتن که خوب این حرف های که میزنیم با همه مخالفت میخوای بکنی مگر اونها عاقل نبودند این همه عالم با همه میگیم مخالفم حالا به تعبیری که یه جا با شوخی گفتم از شیخ تا سید روسی و هر دو تا می‌خوام شعر جور بشه قصدی ندارم که سید چون وزن داره که درست بشه همه عاقل را عالم را همه فهمید اتفاق مناظره‌ای هم که داشتم آقا تو تنها در قم به اون آقایون گفتم که اگر قرار باشه که یک چیزی را به خاطر کسانی که گفتن بپذیرم به چیزی را به خاطر آدمای مهمی که گفتن من بپذیرم من حتماً تثلیث را می‌پذیرم تثلیث مسیحیان چون در طی ۲۰۰۰ سال هزاران عالم تراز اول نابغه را زدن و تایید کردن و وارسته بسیارشون تاریخ آدمای فوق العاده دانشمند نابغه و فوق العاده وارسته خوب پس اگه بنا باشه من کورکورانه چیزی را بپذیرم من تثلیث را می‌پذیرم او بیشتر آدمای گفتن که مهم بودن ولی اگه قرار شد که کسی نپذیرم همه کسان نقد میکنم بلا استثنا و از علامه طباطبایی دیگه مهم‌ترین آدم سنتی تا جناب دکتر سروش به اصطلاح برهان بله بحث سرخایم بگیم دلیل به اصطلاح بدون برهان کسی به باوری تن نده حالا می‌خوام یه آیه قرآن بخونیم ببینیم که ازش چی برداشت می‌کنیم اگر پیداش بکنم بله بهتون عرض می‌کنم بله آیه اول که می‌خوام بخونم سوره نساء آیه ۱۷۴ است میفرماید یا ایها الناس غجاکم برهان ربکم و انزنا الیکم نورا مبینا ای اومد به سوی شما برهان به ربکم برهانی از طرف پروردگار و انزلنا الیکم نورا مبینا و ما فرستادیم به طرف شما به سوی شما یک نور روشن را آقایون مفسران اختلاف کردند که اینکه میگه جاکم برهان ربکم مقصودش شخص پیامبره یا مقصود قرآن مجیده اختلاط شده و به نظر من بیجا اختلاف شده قسمت اولش داره پیامبر را میگه و بلافاصله قسمت دوم آیه می‌فرماید و انزلنا الیکم نورا مبینا و جاکم برهان ربکم و انزلنا الیکم نورا مبینا انزلنا یعنی قرآن مجید دنباله خود آیه است و ابتدا میگه که برهان ربکم عرض کنم خدمتتون ممکنه کسی بگه که این قسمت دوم توضیح قسمت اول ولی اصل میگن ظاهر کلام اینه که تکرار نباشه تا میشه سخن نباید تکرار باشه به لحاظ ادبی و وقتی که میتونیم ما یک جوری معنی کنیم که تکرار نباشه باید اون گونه معنی کنیم تفسیر دارم به نظر من تفسیر نیاز نداره قرآن چون من قائلم فقط ترجمه ولی ترجمه اصولی داره یکی از اصولش مثلا اینه تا میشه جمله نباید تکرار بشه میتونه یه جایی یه جمله بعدی توضیح جمله قبلی باشه توضیحی باشه ولی اصل اونه که توضیح نباشه یه حرف جدیدی زده باشه اصل اینه و بنابراین نه این قسمت اولش راجع به پیامبر قسمت دومش راجع به قرآن مجیده به نظر من باید بگیم پیامبر برهان هست امام فخر رازی در تفسیر این آیه میگن چه فرقی میکنه بعد از اینکه اختلاف را نقل میکنه آیا مقصود پیامبره یا مقصود قرآن میگه چه فرقی میکنه اگر بگیم پیامبر کار پیامبر برهان آوردن و اگر بگیم قرآن کار قرآن برهان آوردن قرآن باید برهان بیاد این خیلی اینو این جمله که نقل کردم خوب در ذهنتون بمونه قسمت‌های بعد خب این خیلی جالبه چون امام فخر رازی اشعری است و متهم اشاعره به اینکه برای عقل جایگاه قائل نیستند یک اشعری که متهم که عقل جایگاهی قائل نیست داره میگه اگر مقصود قرآن کار قرآن برهان آوردنه و اگر مقصود پیامبر کار پیامبر بره جالبه از او و به اصطلاح حرف مهمیه بنابراین من که معتقدم فقط این داره پیامبر را می‌فرماید پیامبر کار اصلیش به اصطلاح بره شما بفرمایید که خوب فرقش با دیگران چیه اگر قراره پیامبر برهان بیاره ارسطو هم برهان بیاره افلاطون هم برهان بیاره پس پیامبر بودنش به چه معناست نه کار اصلیش اینه که عقل و فطرت بشر را بیدار کنه مکرر ولی برای اینکه عقل و فطرت انسان بیدار بشه عقل و فطرت انسان مخصوصا عقل انسان با برهان بیدار میشه با استدلال بیدار میشه و پیامبر نیامده هرگز که بگوید که انسان ها عقلتون تعطیل کنید نه نه فقط با عقل انسان ها همه جا هم سخن پیامبر اینه وقتی می فرماد مثلا در قرآن که مثلا این دوتا آیه که هم آمده قرآن عربی تعقل یعنی برهان و عقل همه سخنش با به اصطلاح برهان عقل آقایون فلسفی طرفداران فلسفه به اصطلاح میگویند که عقل مساوی با برهان عقل مساوی حرفی برای گفتن داره قرآن داره بدون برهان عقل حرفی برای گفتن نداره اون وقت اینجایی که این آیات قرآن می‌فرماید ما عربی فرستادیم یا عربی قرار دادیم تا تعقل کنید یعنی متن برهانی که عقل میتونه به اصطلاح بپذیردش و در موردش داوری کنه اگه بنا باشه غیر برهانی باشیم که عقل نمیتونه درباره اش داوری کنه عقل برهان میفهمه بنابراین آره باید بگیم هم قرآن و چی برهان هستند و کار اصلی دین برهان من دو سه تا آیه رو بخونم و بعد بپردازم این آیه را هم ببینید سوره مومنون آیه ۱۱۷ سوره شماره صورت کنم خدمتتون که و من یدعم الله اللهبرهان لهو به فانما حسابه عند ربه انه لا یفلح مقداری شدید کسی که به اصطلاح معبودی را بپرسته یا بخواند مفقودی را بخواند در کنار خدا نبود دیگری چه دلیلی براش نداره معبودی را بخونه که دلیلی براش نداره می فرماید که حسابش با خداوند و به اصطلاح خداوند چی ۱۱۷ سوره مومنون ۱۷ انه لا یفلحون یه مقدار شدید یعنی اگر من تن بدم به چیزی که برهان براش ندارم خیلی شدید تن دادن به چیزی که برهان براش ندارم این را به اصطلاح قرآن کافر شمرده و فرموده که رستگار نمیشه خداوند آنها را رستگار نمیکنه رستگار نمیکنه آیهشدید در واقع ما کسانی را داشتیم قبلا که گفتیم اینا عناد با حق دارند آیه چهارم پنجم ششم سوره بقره که گفت سلام لا یومنون اینا را داشتیم که اینا رستگار اینجا داریم که رستگار نمیشن عناد با حق دارن یک جا هم تو این جلسه بحث کردیم سوره یاسین را آیه شش یا هفت گفتن که سو علیهم انزتم که بنده برداشتم مقصود کسانی هستند که به اصطلاح جذب اندیشند و عقاید آبا و اجدادشون را کورکورانه پذیرفتند ولی تا اونجایی که یادمه تو سوره یاسین که اینا رستگار نمیشن رستگاری بسته است ولی خوب اینجا فرموده کسی که یک معبودی را قبول بکنه که دلیل براش نداره خلاصه کافره و چی گویا انسان کورکورانه باوری را قبول بکنه که دلیل برش نداشته به هر حال مجرم مقصر پیش خداوند علاوه بر اینکه چون به اصطلاح ما با باورهامون زندگی می‌کنیم اینجا باور اعم از خیلی وقت هاست که ما باور داریم خودش یه باور ولی باورها توده اجتماع بسیار تاثیر داره بسیار تاثیر داره همین امروز می‌خوایم بگیم اینکه نگاه ما به پیامبر اسلام چه جوری باشه از اینجا شروع کردیم که پیامبر برهان پیامبر جوری تفسیر کردیم که پیامبر اصلاً نیاز نیست برهانی بیاره فارق از اینکه تو عملش یا تو سخنش دلیل داشته باشه هر کاری خاص میتونه بکنه هر سخنی هم خواست میتونه بگه و ما حق نداریم چون اونا چرا کنیم اگر به اینجا رسیدیم اون وقت یه قدم فاصله داریم تا پیدا بشه بگه که فقها هم ولایتشون مثل ولایت پیامبر زدیم که پیامبر در محدوده خرد انسان‌ها عمل نمی‌کنه و سخن نمی‌گوید اگه نرسیدیم فوری یعنی ولایت داره که عامه و ملزم نیست که عملش و سخنش چارچوبه خرد ما باشه ملزم نبود اون موقع میتونه مال ما را هم بگیره میتونه هر دستوری به من بده جون گفتیم اون وقت یه کسی هم میگه ولایت فقها عین ولایت به اصطلاح پیامبر هست که میگن که گفتن اون وقت میگن که آها ولی فقیه میتونه به مردم بگه که آقا همسرتون را طلاق بدهید چی بکنید همه چیز جان و مال من دخالت کردم تکون میخوره برای عرض کنم خدمتتون که یک باور غلط نیست که بگیم حالا من راجع به پیامبر چه باوری داشته باشم راجع به پیامبر باور داشته باشم که تو همه چی می‌تونه بدون دلیل بدون رعایت چهارچوبه اخلاق اخلاق بزرگترین محصول مهمترین دستاورد خرده مهم‌ترین دستاورد خرد اخلاقه موجود خردمند که اخلاقی باید زندگی کنه اگر قرار شد تو چارچوب اخلاق پیامبر لازم نباشه زندگی بکنه فراتر از این باشه خب اون موقع یک وجب داریم یه مو بینشه مدعی میشه که دقیقاً همون ولایت پیامبر به فقیه هم رسیده و بنابراین مردم دیگه بی چون و چرا باید بگن که هرچی تو گفتی خوب گفتی ما هم عقلی و عقلی نداره خدا نداره ولی اگر اینجوری نگفتیم نه خود پیامبر را هم چهارچوبه میبینیم یه جور دیگری میشه الان این حرفایی که عرض میکنم میبینم که آره همچین حرفایی هم زده شده همچین حرفایی هم به اصطلاح بنابراین آیه میگه هر کس باوری را بپذیره که برهان براش نداره این آدم به اصطلاح رستگار نمیشه تعبیر اینه و خداوند به حسابش رسیدگی میکنه یک آیه بود برهان چقدر مهمه ولی یکی دیگه آیه باز این جا این همین چیزه سوره بقره آیه ۱۱۱ شمارشو میدونم شماره دو صورت فکر نکنید من سر و کار با قرآن ندارم سوره عرض کنم خدمتتون صادق عرض کنم که آها گفتنخل الجننهة الا من کان هدا یهودیا گفتن فقط یهودیا مسیحیا گفتن فقط مسیحیا مسلمونا می‌گفتن فقط مسلمانا شیعیان هم گفتن فقط آیات شیطانی بود که من اضافه نمیشود به بهشتن مگر کسی که یهودی باشه مسیحیا گفتن مگر کسی که مسیحی باشه خوب خوب این امید و آرزوهای شماست اما امید آرزوهای یهودیا و مسیحیاست قل هاتو برهانک من کنتم صادقین برهان دلیل به چه دلیل برهان بیارید اعتقاد فوق العاده مهمیه که بهش مخصوص ماست اینکه بهشت برات دو درصد جمعیت دنیا که ما شیعه هستیم ساخته شده ادعای بزرگیه بقیه باید ما را تماشا کنند و حسرت بخوره خیلی ادعای بزرگه برهان بیارید دلیل بیارید دلیل بیارید یک شیعه معتقد باشه که بهشت مخصوص ماست کجا خراب میکنه کجا خراب میکنه ای آرام خیلی جاها را جان هیچ میگه یک فیلسوف دین به اصطلاح انگلیسی هست که معاصر بوده فوت کرده چند سال پیش و با یه کسی که زنده است خیلی بحث داشته به نام پلاتینگا ایشونم یک فیلسوف دینه جدید انحصارگراست یعنی میگه که فقط و فقط مسیحیا به بهشت میرن فقط و فقط مسیحیا بده پرنتینگ جان هیچ میگه نه حرف درست نیست این حرف حرف درستی نیست و تو همه ادیان ایشون تکثر گراست میگه همه ادیان میتونن به اصطلاح پیروانش به بهشت برن و رستگار بشن پلانتینگا میگه همه اون جنگ‌هایی که ادیان راه انداختن لطفاً اگه همین جا وایستید بهتره عرضم خدمتتون مجبورم من دوتا کار انجام بدم بنده خدا من نمیدونم که مشکلی نیست عمو داشتیم مرحوم بله ریختگر کارگاه ریخته گری داشت و یک کارگری داشت به نام آقا رضا یه خورده مثل من آدم بهش میگفت آقا رضا وقتی کار میکنی یه خورده فکرم بکن کار که می‌کنی فکرم بکن مغزت گفت ببین من دوتا کار همزمان نمیتونم انجام بدم من باهم اومدم از این گذشته تو یه حقوق به من میدی تو که دوتا حقوق به من نمیدی که هم برای کارم هم برای فکرم دو خلاصه یک حقوق به من میدی ها منم نمیتونم هم مواظب این باشم هم به اصطلاح سخن بگم بسیار خوب عرض کنم خدمتتون که آها جان میگه اینجوری نیست که شما بگی که فقط مسیحی‌ها به بهشت میرن که گفتی این همه جنگ و خونریزیم که تو تاریخ شده دنبالش شده به خاطر این شده که وقتی نگاهت به دیگران اینجوری شد که اینا جهنمی‌اند وقتی نگاهت بهشون اینجوری شد که اینا جهنم نیستن اون وقت کشتنشون راحت میشه اون وقت کشتنشون واجب میشه جهنمی اند دیگه نگاه عوض شد مسئله شکل دیگری هم پیدا میکنه خوب پس میخوام بگم باور اینقدر به اصطلاح مهمه اما آیه سوم آیه سوم سوره قصص آیه ۷۵ نه آیه ۷۵ شمارشو من فقط بقره و حمد بلدم شما را از آقای بپرسید به اصطلاح ۷۵ سوره قصص آیه ۷۵ ۲۸ و نزعنا من کل شهیدا فقهاتو برهانکم بله دفترون و از هر امتی گواه مطلع و آگاهی که حالا ایشون چی گفتن پیامبر یا چی بیرون می آوریم و می‌گوییم دلیل خود را بیاورید برای آن برای آنان که خلاصه ما یک برهان در پیامبر یا امام یا کسی می‌فرستیم بعد میگیم که خوب شمایی که دین دیگری دارید دلیلتون را بیارید دلیلتون چیه که به اصطلاح باور را او باور را دارید یا هر دینی که داریم پیامبر به اصطلاح حق او درسته بنابراین اینجا هم میپرسه میگه هر قومی که پیامبری براشون اومده مسدودینه دین دیگری داری خوب برهان جنوبی بیارید منم برهان میارم شما برهان بیارید منم برهان میارم که پس این قانون هم پیامبر برهان بیاره هم مخاطبین برهان بیارن گفتگو باید با برهان گفتگو بکنند برهان داشته باشند عرض کنم خدمتتون که بله سوره نمل آیه ۶۴ هم شماره‌هاش را آقای طاهری بگن که چون من دوتا کار که نمیتونم عرض کنم سوره نمل آیه ۶۴ من خلق و من یرزقکم من السما والرض اله مع الله تو برهان کنتم صادقین چه کسی شروع میکنه خلق راو من یرزقکم من السماء والارض چه کسی روزتون میده از آسمان زمین الله چه کسی شروع میکنه خلق را خلقت را ها بکم کجاست یرزق بکم یه خورده که بیرون بریم و نگاه بکنیم میبینیم که اینجا میگه چه کسی روزی بهتون میده گویا رازق یکسان دیگری سند و حالا مثلاً ائمه اطهارند که رازقند و خلقت هم با اونها آغاز شده مطابق مثلاً زیارت جامعه مطابق زیارت جامعه با اون‌ها آغاز شده و با اونها خوب این آیه را هم به هر حال میگه که چه کسی خلق را آغاز کرد و چه کسی روزی بهتون میده از آسمان و زمین اگر گفتید که تو خلقت و تو روزی دادن کسی دیگری دخیل است اللهم الله بفهممکس خلقت را آغاز کردی و او رازق است از آسمان و از زمین اگه کسی دیگه رو گفتی الله کس دیگه کس که روزی میده خوب بعد شما نکن ان کنتم صادقین دلیلتون بیارید برهانتون بیارید یا دلیل بیارین یا دلیل نقلی بیارید یا برهان بیارید که غیر از خدا روزی بهتون میده یه آیه قرآن بیارید که خدا این بخششو خودش نمی‌تونسته واگذار کرده به کسانی دیگری واگذار کرده به یک کسانی دیگری برای اینکه نه ما فقط تو بسیار از چیزها آیات را که میخوانیم همش اشاره مون به دوره ها مثلا وقتی میگه کافر وقتی میگن منافق وقتی میگه کسی که با ه ناک داره کسی که منافقه دو دوست بازی میکنید او دوراست خودم باشم یا یه حدودی خودم باشم یه حدودی خودم باشم آیا متوجه خودمه نه مشرکان تو حجاز بودن ۱۴۰۰ سال پیش هر کس الانم بگه که رازق کس دیگری است کسی دیگری انجام داده چی بوده مربوط به خداونده و مخصوص خداونده طبق قرآن یه ذره جابجایی یه ذره جابجایی کلی فساد تو جامعه ایجاد می‌کنه کلی فساد تو جامعه ایجاد می‌کنه همین کافیه که راهن و قبلاً هم این رو عرض کردم راهنما را تبدیلش بکنیم به یک تسک دخالت داره توی هستی و تو رزق و تو چیزهای دیگه از حالت راهنمایی انداختیمش برد بالاتر اون موقع است که ازش به جای اینکه راهنمایی بخوان چیزای دیگری میخواهیم و همین باعث فساد جامعه میشه همین باعث فساد جامعه میشه و آره اینجوری نیست که با از این جهت با اثر باور ما با باورهامون زندگی می‌کنیم باور یه چیزی جدا نیست مهم‌ترین باور ما توحیده تو قبلا تو صحبت‌های قبلی عرض کردم کلمه نیست که خدا یکیست نه موحد اونه که موحدانه زندگی میکنه باور یه چیزی جدا توحید یعنی موحدان زندگی کردن یعنی چنگ نزدن به باطل برای رسیدن به هدف‌هامون اوکی به ابزار بات چنگ نزنیم برای رسیدن به اهداف خودمون از راه حق منحرف نشیم ممکن است ماها هم همینگونه آره داشته باشیم و چنگم بزنیم و موحدانه زندگی نکنیم هرچند شعار تولید را بگیم بله این هم بود سوره چی سوره نمل آیه ۶۴ و اما سوره انبیا آیه ۲۴ سوره انبیا آیه ۲۴ در این گفتم داشت قل هاتو برهان کنتم صادق دوباره آلهتا قل هاتو برهانکم بله یا اینکه در کنار خدا خدایی راجع قرار دادید معبودی را قرار دادید هاتوبرهان دلیل و میگه که هذا ذکر من قبل این سخن منه و اونایی که با من و اونایی که پیامبرانی که قبل از به اصطلاح بنابراین قرآن مجید هم از انسان‌ها می‌خواد که برای عقایدشون برهان داشته باشند و هم خود پیامبر و قرآن برهانه هم خودش برهان میاره و هم می‌خواد که برهان بیاره و دیگران هم میگه هر کس هر باوری داره باید براش دلیل و برهان داشته باشه که نداشته باشه کار خلافی انجام داده بی اخلاقی کرده و خداوند مخذش میکنه حق نداره کسی باوری را داشته باشه که براش دلیل و برهان نداشته باشه حق نداری فقط دلیل و برهان که البته ممکنه دلیل و برهان مستقیماً عقلی باشه ممکنه که با واسطه عقلی باز هم مثلا من یقین بکنم که قرآن مجید از طرف خداوند این عقل بگه این قرآن از طرف خداوند میگه پیامبری بعد از پیامبر اسلام نخواهد آمد ولی عقلم میگه که این کتاب حتماً از طرف خداست و بنابراین من برهان دارم بر اینکه پیامبری بعد از پیامبر اسلام نخواهد آمد می‌خوام بگم لازم نیست مستقیم برهان دارم من بی برهان نیستم معتقدم که پیامبری بعد از پیامبر اسلام نخواهد آمد ولی نمیگه پیامبری بعد از پیامبر اسلام نخواهد آمد عقل میگوید این کتاب کتاب خداست و خدا باطل نمی گوید و بنابراین خود میگوید بپذیرید بنابراین تا اینجا گفتم کار پیامبر مطابق قرآن به اصطلاح برهان آوردن و این جملات را می‌خونم خدمت شما و شما هم راجع بهش داوری کنید خطاب پیامبران نوعا عامرانی از موضع بالا و غالباً بدون استدلال است و از این حیث با زبان و نحوه بیان دیگران فرق آشکار دارد به قرآن نگاه کنید و دیگر آسمانی نیست ندرتاً در آن استدلال پیدا می‌شود اتفاقاً من هر جای قرآن را می‌بینم استدلال همه جا قرآن استدلاله اونجا هم که روشن‌ترین مسائل اخلاقی را پشت سر هم بیان می‌کنه دنبالش میگه لعلکم تعقلون عقل به کار بندازید می‌بینید که اینا عقلتونم همینو میگه این کتابی که دارم می‌خونم بسته تجربه نبوی از جناب دکتر سروش و یه فصلش به نام خاتمیت پیامبر یک یعنی دو تا فصل داره سخنرانی بوده دوتا فصل تحت این عنوان داره بله زبان آن اصلا زبان متکلمان و فیلسوفان و عالمان و جامعه شناسان نیست مقتضای استدلال این است که طرف مقابلش مقابلتان را به استدلال متقابل فرا خوانید استدلال می‌کنی باید به طرف مقابلت بگید استدلال دیگه به همه داره میگه پیامبران میگفتید من استدلال میارم شما استدلال بیارید خب بله یعنی به طرف مغای حق بدهید با شما چون و چرا و هم سخنی کند و داوری نهایتاً با فرد ثالث باشد اتفاقا یه سوال چه جوری قرآن مجید بفرماید ما قرآن را عربی قرار دادیم تا تعقل کنید مقصود قرآن اینه که تعقلت کردید اگه به نظرتون فهم رسید که چه حقه چه باطله بپذیرید این منطقیه معقول نیست که به تعقل کنید بعد از تعقل حتی اگر عقلتون گفت صددرصد باطله بازم بپذیرید معنی نمیده که رو به آیات الله اونایی که وقتی آیات قرآن براشون خونده چشم و گوش بسته روش نمی‌افتد خود آیه قرآنه چشم و گوش بسته نمی‌پذیرد تعقل میکنن دعوتی به تعقل کرده یعنی اگر دیدی مطابق عقلت نیست کل این قرآن اصلاً نپذیر بود اگر دیدید کلیتش هست یه آیه را نمیفهمی تحمل کن بذار عمل نکن ها اگه به نظرت میاد اون چیزی که از آیه فهمیدی به نظر میاد ظلمه جنایت انجام نده بزارش تعبیری که من دارم بزار روی گنجه خوب بله آقای جناب دکتر سروش می‌فرماید که اما پیامبران و از موزه بالا سخن گفتن حکایت دیگری است پیامبران از این حیث با ما انسان‌ها همنشینی و هم سخنی نمی‌کند بگن من استدلال میارم قرآن را اتفاقاً پیامبر هم استدلال میارم بله تو خواه از سخنم پند گیر خواه ملال شیوه آنان است ما علی رسول الله تکه کلام و ملخص روش قبول ندارم این معنایی که شما گفتید بلاغ یعنی پیام را حرف را مستدل بیان کردن نه بدون دلیل بیان کردند حرفا بزن دلیلش را بگو اصلا بلاغ آیه قرآن بخون تو خود آیه قرآن استدلال هست تو خود قرآن استدلال هست بله تکه کلام ملخص آنان است حتی هاتو برهانکم هم که می گوید معطل برهان آوردن مخالفان نمی شود یعنی چه سفید بود که مثلاً بگه منتظر مثلاً پیامبر گفت خوب نه برهان اگه دارید دیگه بله پیشاپیش برهانشان را باطل می‌داند بله این نکته را ما به عنصر مقوم شخصیت حقوقی ما را عنصر مقوم شخصیت حقوقی پیامبر نزدیک می‌کند اینو عنصر ولایت است میخواستم این تیکه رو خوندم این پاراگراف را که به اینجا برسیم ولایت پیامبر ولایت به معنای این است که شخصیت شخص سخنگو حجت حجت سخن و فرمان اوو این همان چیزی است که با خاتمیت مطلقاً ختم شده است اینکه شخصیت کسی پشتوانه سخنش باشه و لازم نباشه برهان بیاره لازم نباشه استدلال بیاره ولایت پیامبر اینک سخن هیچ کس را نمی پذیریم مگر اینکه دلیل بیاورد یا به قانونی استناد کند اما پیامبران چنین نبودند آنان خود پشتوانه سخن و فرمان خود بودند حجت سر خود بودند سخن خلاصه پیامبر اون وقت میگه که به همین دلیل و حق تصرف در آبرو جان و مال مردم را برای خود قائل بودند دقت بفرمایید خیلی مهمه‌ها یادتون هست عرض کردم که اگر گفتی پیامبر هر کاری بخواد می‌تونه بکنه چقدر فاصله است تا ها جناح دکتر سروش این سخنان را کی داره میگه در زمانی که عصبانی از دست کسانی که میگن ولایت فقیه فلان فلان از دست اونا عصبانیه داره میگه این چیزایی که شما میگید مخصوص پیامبره هرچی خواست میتونه اگر شما اینو پذیرفتی که مخصوص پیامبره یعنی پیامبر میتونه زن مردمو طلاق بده چی بکنه اگه اینو گفتی که دیگه همه راه را رفتی اون طرف میگه که همون ولایت که پیامبر داره منم داره تمام شد مشکل حل شد مشکلی اینه که پذیرفتی مشکل اشکال جدیست نه این از کجا این را می فرماد و باز من دیگه حالا یه جملات را می خوام ایشون چند صفحه مفهوم ولایت تشریعی که گوهر نبوت حقوقی است چنین چیزی است پیامبر ولی خداوند است و ولی بودن یعنی حجت فرمان و سخن خود بودن و بله و الحق تجربه شخصی را برای دیگران تکلیف آورد دانستن و به این طریق و با این پشتوانه در جان و مال و عقیده و دنیا و سعادت مردم تصرف کردن این میگه پیامبر گردن پیامبر تو چهارچوبه قانون نباید عمل کنه پیامبر استدلالش نباید بیاره پیامبر متضاست از بقیه مردم چرا پیامبر جدا کردی جناب دکتر برای اینکه می‌خوای بگی پیامبر ختم شده و دیگه بعدش نه اگر اونا برای دیگران راحته پذیرفتنش بعد اینجا عبارت من اخیرا در یکی از روزنامه‌ها خواندم که روحانی نادانی گفته بود من اگر احساس تکلیف بکنم دیگران را هتک خواهم کرد اگر احساس تکلیف بکنم آب ورود دیگران را خواهم برد این سخن دقیقا کوس پیامبری زدن است عجب عجب پیامبر حق داره آبروی مردمو ببرم از کجا با چه دلیلی شما این را گفتید اون روحانی نادان درست قبول ولی این سخن شما هم خوب پیامبر و عین عدم اعتقاد به خاتمیت پیامبر اسلام چه معنا دارد که کسی بگوید فلانی باید آبرویش برود چون من یقین کردم و لازم دیدم که آبرویش برود این یعنی پیامبری نه کم و بیش متوجه می‌فرمایید که از کجا ناراحتتم ناراحت نیستما حرفمو دارم یعنی میخوام بگم چه سخنی اذیت میکنه خوب من دیگه ادامش رو نمی‌خونم تکرار می‌کنه و مثلاً میگه پیامبران به ندرت استدلال می‌کنند پیامبر ببینید جناب دکتر سروش میگه پیامبر یه ولایتی داره که متفاوته اینجا تو این کتاب نگفته اونجا بر اساس چی میگی که پیامبر ولایت داره آبروی مردم ببره میتونه حرمت بکنه تو دو سال پیش که سخنرانی هایی کرد درباره دین و قدرت یه مجموعه که من اون را مفصل جواب دادم او را تو ۲۰ تا سخنرانی تو فایلم تو کانالم هست ۲۰ تا سخنرانی جواب دادم مجموعه دین و قدرت ایشون را اونجا می‌فرماد که مطابق آیه استناد میکنه ولایت را النبی اولا بالمومنین من انفسه پیامبر نسبت به مسلمان مومنین اولویت داره سزاوارتره تو چیشون قرآن نگفته قرآن نگفته تو چی نگفته مطلق دیگه تو همه چی وقتی نگفته یعنی تو همه چی مطلقه تو همه پس آبروی منم مال خودشه خونه منم مال خودشه جان منم مال خودشه همه چی مال خودشه دیگه خوب ببینید اگه این را گفتیم چی خیلی مسئله خراب میشه اگر این آیه رو اینجوری معنی کنیم که بگه آدم من آدرس احزاب ۶ احزاب اینا چه جور معنیش کنیم جناب دکتر سروش می فرمایند النبی اولاد المومنین من انفسه پیامبر اولویت داره بر مومنین از خود نمیگم چی چی از تو همه چیست تو همه چیز میتونم آبرو بریزه میتونه چی بکنه میتونه هر کاری دلش خواست بکنه این نتیجه گیری به نظر من خیلی وحشتناک ببینید لازمه این سخن چیه لازمش اینه شما چه جوری میفهمی که این پیامبر عادله یا عادل نیست چه جوری میفهمید کاراش اگه مال مردم غصب کرد میفهمی عادل نیست اگه همسر مردم تصاحب کرد میفهمی عادل نیست ولی اگر همه اینا مال خودش باشه اگر همه اینا مال خودش باشه معنی نمیده که هر کاری بکنه عین عدالته هر کاری بکنه عین عصمته عین عدالت هرکاری بکنه چه تخلفی ازش سر بزن هر تقلبی اصلا تخلف نیست که برای او برای ما تخلفه تخلف نیست من اگر مال شما را غصب بکنم عادل نیستی ولی پیامبر نیست که چون اولویت داره بر شما مال خودشه همه چیست بنابراین میشه دقیقا حالا ایشون حرفی که میزنه حرفی که به گونه دیگه راجع به خدا عشایره گفتن اشاعره هرچه خدا بده عین عدله هرچی خدا دستور بده عین عدله ها ما میگیم نه هرچه عدل است خدا دستور می‌دهد هرچی درست است خدا دستور میدهد افعال ذاتاً خوبی و بدی دارند حسن خوب دارند و عقل ما میتونه بفهمه خدا به خوبی دستور میده بعدی دستور نمیده خب اشکال واضحه اگر اینجوری شد که پیامبر مالک همه چیز مردم بود معنیش اینه که هر کاری بکنه از عدالت نمی‌افته مال خودشه آخر عمرش بگه که من حق از کی ضایع کردم که یه پیرمردی بیاد بگه چوب وقتی می‌خواستی بکنی مال خودم بود زدم من دلم خواست بزنم مهربونم بودم که بهت نگفتم بیا سواری بهم بده پولم کن برم مسافرت و اینها من سوارت بشم و برم چون مهربون بودم این کارا رو نکرد همه چی مال خودم بود بنابراین نه اسم دقیقا میشه معنیش اینکه پیامبر هر کاری بکنه و هرچی بگه عین عدله سنجید یعنی پیامبر اشتباه کرده بودم فکر کرده بودم این پیغمبره دیگه نمیتونم هر کاری کرد باید بگم خوبه هر کاری کرد باید دیگه بگم خوبه خوب این اما خیلی وقتل دارم چجوری ساعت کم کم یعنی نیم ساعت مثلا میخوام بگم فقط گفته باشه عرض کنم خدمتتون بله بنابراین حرف علامه طباطبایی شما ببینید فرقش با حرف دکتر بنابراین معنای اولا بودن رسول خدا به مومنین از خود مومنین این است که آن جناب اختیار نسبت به مومنین است از خود مومنین و معنای اولویت این است که فرد مسلمان هر جا امر را دایر بین حفظ منافع رسول خدا و حفظ منافع خودش دید مثلاً باید منافع رسول خدا را مقدم دارد و بنابراین معنی آیه این میشود که مو هر حق و منافعی که برای خودش قائل است اگر حفظ جان خویش است و اگر دوست داشتن خودش است و اگر برای خود حرمتی قائل است احترام قائل است و اگر استجابت دعوت است و اگر به کار بردن اراده خویش است هر چه باشد رسول رسول خدا مقدم بر اوست مقدمه چیز مقدم بر اوست با آبروش هم مقدمه تو چند مقدم است بله مقدم یعنی هر جا که امر دایر شد بین حفظ جان رسول خدا یا جان خودش یا بین دوست داشتن رسول خدا یا دوست داشتن خودش سایر موارد دیگر جانب رسول خدا را بر جانب خود ترجیح در نتیجه اگر در هنگام خطر جان رسول خدا در مخاطره قرار بده یک فرد مسلمان موظف است که خودش را سپری بکنه مشکل نداره در تمامی امور در و همچنین در تمامی امور دنیا و دین رسول خدا و اختیار تر است همه چیز اختیار و اینکه گفتیم در تمامی امور دنیا به خاطر اطلاقیست که در جمله النبی اولالمومنین انفسهم هست یعنی همون چیزی که جناب دکتر النبی و اولاد المومنین من انفسهم مطلقه یعنی تو همه چیز دو همه چیز مال مردم از اینجا روشن می‌شود اینکه بعضی گفتند مراد اولویت آن جناب در دعوت است یعنی وقتی آن جناب مومنین را به چیزی دعوت کرد تو دعوت های به خدا اونجا اولویت داره خطاییه با همه چیز پس حرف جناب دکتر سروش را مرحوم علامه طباطبایی در تفسیر المیزانا یعنی حرف من چون وقت اما تفسیر نمونه آقای مرحوم جناب آیت الله مکارم این بود خلاصه تفسیر آیه فوق اکنون باید به شرح هر یک از احکام چهارگانه که در این آیه آمده است بپردازیم منظور از اولویت پیامبر نسبت به مومنان چیست قرآن در این آیه اولویت پیامبر صلی الله را نسبت به مسلمانان به طور مطلق ذکر کرده است و مفهومش این است که در کلیه اختیارات که انسان نسبت به خویشتن دارد پیامبر از او نیز او است همه چیز دنیا آخرت مال همسر اولویت دارد پیامبر از صلی الله از خود او نیز است در چه بعضی از مفسران آن را به تدبیر و امور اجتماعی یا مسائل فلان یا اطاعت فرمان خدا تفسیر اما در واقع هیچ دلیلی بر انحصار در یکی از این امور سه گانه نداریم و اگر می‌بینیم بعضی از روایات فلان خلاصه همین را و بعد روایاتی هم برای میاره ولی نگران نباشید پیامبر چون معصومه مال و آبرو و چیه مردم را نمیبره خوب معصومه یعنی چهحضرت آقا ببینید استدلال میکنه معصوم هست و این کارا رو نمیکنه خوب معصوم که هست یعنی خطا نمیکنه قصد نمیکنه خودش نیست مال خودشه که اصلا گناهی نکرده که بگه شما از عصمت افتاد پس این استدلال خود دیگه تو معصومه راهی برای هر کاری بکنه عین عصمته می‌خواستم بگم این حرف را که دکتر سروش گفته و اون همه حرفا پشت سرش آمده آقایون سنتی هم گفتن اما یک جمله من بهتون عرض می‌کنم و خیلی طول نمیدم عرض کنم که گاهی یه چیزی یه کلام وقتی میگه غی داره اطلاق میندازدتش مطلق نیست ولی گاهی این قید عقلی یه سوال از پدر باید اطاعت کرد یا نه یا مادر هو باید تو دین میگه از پدر و مادرت اطاعت کنید پیامبر پدر از من خواست مبا محرم را نمیگم حرامه پدر از من خواست که همسرتو طلاق بده من واجبه یا نه گفته اطاعت از پدر واجبه که یه چیزی دیگه از پزشک باید تبعیت کرد یا نه آره تو چی ای تو تباهتش تو پزشکیش تو پزشکیش از پزشک تو پزشکیش ها یعنی این قید داره تو پزشکیش اگه پیام این پزشک وقتی داره طبابت می‌کنه سیگارم میکشه و میگه سیگار چیز خوبیه شما دقت بکنید مثلاً یه لیوانم کنارشه مشروب و گاهی هم خورده ها برای اینکه طبابتش دقیق‌تر باشه مثلاً مصرف میکنه و میگه چیز خوبیه باعث میشه گفت از پزشک پیروی کنید حالا پزشک گفت که مثلا مواد مخدر مصرف کن چی کن طبابتش از این هیچ خود پیامبر اینجا هست گفت این آقا فرمانده شماست ازش فرمانده گفت که مثلا خوب من از اینجا به بعد وقتی میخوام برم نمیتونم پیاده برم یا پولت بشم من سوارت بشم و بریم معلومه فرمانده نظامی همینجا میگم پزشک تو طبابته پدر تو امور خاصی همه پیامبرن تو پیامبری که دستور خلاف نیست که هر کاری بکنه خلاف نیست که پیامبر گفتی همه چی مال خودشه درسته هر کاری کرد درسته آبروی مردم مال خودشه دیگه خر نه نه ظلم نیست اگر مال شما مال پیامبره بیش از اینکه مال شما باشه مال پیامبربره اگه مال شما را گرفت ظلم کرده مال خودشه معنی نمیده هر کاری خوب کرده جواب اینه النبی یا اولا بالمومنینا اینجا معلومه همونطور که پزشک میگیم اینجا میگه نبی تو نبوتش تو نبوتشو خیلی مسئله واضحیه و تعجب که فیلسوف بزرگ مثل علامه طباطبایی و آیت الله مکارم و جناب دکتر سروش روشنفکر خطا کردن النبی و اولاد المومنین من انفسهم یعنی فقط تو نبوتش نه تو چیزهای دیگر بنابراین پیامبر برخلاف آنچه که دکتر تو چهارچوبه قانون تو چهارچوبه استدلال تو چهارچوبه عقل باید اخلاقی که ما داریم عمل بکنیم اونچه که مربوط به هدایت که از طرف خدا میاره که قبول دارم که ولی مال معنای خاص ربطی نداره آبروی منو خواست ببره اخلاق را زیر پا بگذاره اخلاق رو باید رعایت بکنه اخلاق همین اخلاق پذیرفته شده را باید رعایت بکنه بنابراین پیامبر از اینجا شروع بکنیم پیامبر تو چهارچوبه عقل و برهان و اخلاق و همه این‌ها پیامبری کنه هم برهان بیاورد برای هر کاری که انجام میده برای هر کاری که انجام میده برهان باید بیاره باز برهان بیاره و از دیگران هم برهان بخواد دین یعنی برهان این یعنی تعقل نتیجه دیگری خب ببخشید که خسته تو کردم ممنون بله بله صندله عرض کنم که اخیرا جلسه مجبور شدم که یک مقاله نوشت کتاب مسیر پیامبری نویسنده معتقد که هیچ انسان و خدا هرگز از خدا آغاز نشده و خدا کسانی از انسان ها را به عنوان فرستاده خویش برنگزیده و پیامبران حامل وحی و پیام آوران از آسمان ثابت کرده که رابطه معکوس است رابطه بین خدا و بشر اتفاقاً از زمین به آسمان بوده است و این انسان است که در جستجوی خدا بوده و برای رابطه با او جد و تلاش نموده است و به تعبیر ایشان انسان مبتکر رابطه انسان است که با خدا رابطه برقرار می‌کند پیامبران همان شخص پیامبر که خدا را برگزیند و با او رابطه برقرار و درک خود از قالب هستی و رمز آفرینش حاصل این رابطه را به عنوان پیام خود به میان مردم میبرد انتشار فهم انسان از خداست نه کلام خدایی که فرشتگان باردار از آسمان و سوی خودش و با صدای عجیب بر رسول نازل کرد نویسنده کتاب معتقد است هیچ دلیلی برای اینکه با این باور که جز ادعای خود پیامبر برای برگزیده شدن از سوی خدا وجود ندارد و تنها کسی که مدعی است از میان تمام فرشتگان و از سوی خدا بعثت و موظف شده با این استعداد دست کم چهار دلیل رو مطرح می‌کنه که با طرح نفعی ارسال از سوی خداوند چرا برای همه زمان ها و همه اقوام پیامبری از سوی خدا فرست دو چرا پیام الهی نرسیده و راه های تفسیری متعدد با اصحاب دچار انواع اختلافات اندازه تشخیص درست از نادرست دچار شده است ۳ مقدس با علم در تضاد چرا این نکته در تناقض با خرد و واقعیت‌هاییست که مورد سنجش قرار می‌گیرند چرا همه پیامبران مرد بودند و خداوند نسبت به زنان از این جهت شده است آیا این نکته عدالت اگر قبول کنیم کتاب مقدس سخن گفتن خدا با انسان بدانیم پس باید بپذیریم همه ابناء بشر در طول تاریخ مورد لطف خدا زنان پیامبری انتخاب نکرده است و با بیان نویسنده بر آن می‌شود و نشان دهد افرادی هم که خود را پیامبر معرفی کردند از سوی خدا برگزیده نشده‌اند و کتاب مقدس پیام خدا نیست نویسنده بر دو عامل تکیه دارد ۱ تعداد تفاسیر ها و خوانش های آیات و اختلافات از آنچه کلام خدا نامیده می‌شود رویکردهای خشونت با اسلام مانند داعش طالبان به معنایی شفافیت و صراحت برخوردار نیستند حتی خوانش داعشی پیام خدای عالم بسیار متشکر عرض کنم خدمتتون که ببینید از نظر من اصطلاحات که میپسندم گاهی میگن روشنفکر نووندیش من اینا را هیچ کدوم را نمیپسندم و کلمه آزاد اندیش را به کار می‌برند یعنی میگیم خودم دوست دارم بگم آزاد اندیشم البته کلمه آزاد اندیشه آزاد اصلاً خودتون خود اندیشه آزادی یک کسی که میخواد خودش را اندیشمند بدونه باید مواظب باشه که اسیر جوش این جذب که میگم که اونجایی که میخوای مطابق جریان آب شنا کنیم مخالف موافقت کنی با یک عده‌ای چون اونجایی که میخوای مخالفت کنیم وضعیت موجود تو هر دوتاش نباید جوگیر بشه تا نوشتت را کتابت را ۵۰ سال بعد که کسی میخونه چون اون موقع دیگه فضا جو و دنبالش نیست فضا دیگه دنبالش نیست اون موقع وقتی کسی میخونه تو چه فضایی گفتی برای چی این حرفا اون چیزهایی که شما فرمودید به نظر من تو فضا گفته شده و آزاد اندیش باید مواظب باشه که جو گیر نشه ببینید پیامبر خودشون حرکت به سوی خدا را آغاز کردن آره شدن عبد صالح خدا قله را فتح کردن اون موقع خدا به پیامبری برگزیدنتشون و اون موقع خدا دیگه اون وقت پیام نشون داده پس راه را رفتن بعد خدا پیام داده بهشون شما میگید پیامبر خودشه دعا کرده که دلیلی داری چه دلیلی داری بیا تا ۳4۰۰ سال پیش ادعا کرده که من پیامبر خدا بودم شما چه دلیلی دارید که راست گفته بنده می‌گویم جواب این فکر میکنم این سخنان مال خانم دکتر عرض کنم که خوب ایشون دانشمند محترمی هست ولی همونطور که من که دیگه علامه طباطبایی دکتر سروش میگه نقد علمی کار با احترام خودش عرض کنم چه دلیلی دارم دارم من کار کردم به این نتیجه رسیدم که قرآن که اکنون دست ماست نمیتواند محصول زمینی حجاز ۱۳این قوانین این نظام نظام حقوقی نظام اعتقادی که تو قرآن هست نمی‌تواند کسی می‌خواد ۳۴ جلسه بحث کردم در قم که روی به اصطلاح هست کانالم ببینه هم فیلمش هست هم هست ۳۴ جلسه را اثبات کردن که این کتابی که اکنون دست ماست همین که الان هست این نمیتواند زمینی بوده باشد پس پیامبر صادق است برای من برای من اثبات کجا دلیل دارم که پذیرفتم مقدمات که خدا انسان به سوی خدا آره اگه انسان به سوی خدا حرکت نکنه و قله را فتح نکنه که برگزیده نمیشه ولی بعد که برگزیده شد خداست که پیام را میده چرا بر همه زمان ها نمیده چهار تا دلیل آورد چرا بر همه زمان ها چون که به هدف این بود که تلنگر به فطرت بشر زده بشه هر وقت این تلنگور نیست پیامبری بیاد وقتی تلنگر زده شد دیگه نیاز نیست بیاد سنگ رفته پایین ولی موج ها داره میخوره به دیواره بعد از مدتی داره میخوره به دیوار رسیده به حدی که تلنگر بفرستد و عقلشون خورده از توجه بفرمایید وقتی که دارن بحث میکنن از پیامبر شناسی خودم دفاع میکنم من کاری با دیگران ندارم من از خودم دفاع میکنم اما درست دست مردم نرسیده برای اینکه دین درست دست مردم برسه خدا باید در آن ۸ میلیون میلیارد پیامبر داشته باشه همه ما خودمون پیغمبر باشیم آره دیگه یکی دیگه وقتش شد من که نمیتونم همه این ۸ میلیارد مراجعه با واسط اما پیامبر ظاهر اومده که پیامبر باطلو بیدار کنه برای این آمده صدا هرچند غلط به طرف رسید مغشوش به طرف رسید به عقل و فطرتش تلنگر بهش خورده لازم نیست که همه جا چرا با علم ناسازگاره با علم ناسازگار نیست تمام به چه دلیل تو بحث‌هایی دارم تحت عنوان کلام جدید و مسائل جدید طلایی یک بحث علم و دینه ترس و یه مقاله هم نوشتم که اصلا قبول ندارم قرآن ما جنین را که ساختیم اول استخو بعد عظام ها استخوان را گوشتاندیم میگه اول میگه استخوان بچه سنین سقط میشه نزدیک دیدن و گوسفنده آره سنین مختلف من همین بحث را می‌کردم برای من فرستاد و از قول دانشمندان مستند به علوم خیلی جدید خیلی دقیق که آقا سلول های او سلول های استخوانی تو جنین اول تشکیل میشه بعد سلول های گوشتی تشکیل میشه اول سلول‌ها از منابع متعدد تو همین از طریق تلگرام برای من فرستاد من وارد نبودم من نمیدونستم این کتاب‌های علمیه متعدد دارند متخصص سلول‌های استخوانی تشکیل سلول‌ها استخوانی تشکیل میشه بعد سلول‌های گوشت و عضلات خب پس چی شد فوری یه چیزی دیدی ظاهرش علم نمی‌سازه فوری داد نزن شاید فردا معلوم شد که این نمیسازه و با امثال اینها را بله مثلا چرا همه پیامبران چی چرا همه ها آها چرا پیامبر همه مرد بودند همه پیامبر عرض کنم که دلیلش اینه که تو اون جوامع با اون وضعیتی که بوده و زن نمیتونه اصلا تو جامعه داشته ماموریت را تو این جامعه به زن بدی نمیشده زن زن اندازه نمیتونه اصلا بیان نداشته بیان قرآن میگه که استدلال چون نبودن تو جامعه نیستند خوب جامعه جوریه که تنها مردا میتونن الان میخواست که زن ها میتوانند بیان حرف بزنن استدلال کنن چه کنن مردم تو دوره‌های گذشته نداشتم من دلیل ندارم دلیلش اینه اختلاف برداشت ها تو چی چیه اختلاف نیست اصلا عقل بشری وقتی بنا شد وسط اختلاف استدلال اختلاف میشه که رویکرد خشونت چه فرمایشیه سوء استفاده از دین زیاد شده سو استفاده از دین زیاد شده خشونت چی چی خیلی زیاد شده حالا یه چیز دیگه بهترین چیزی که بشریت با عقلش بهش رسیده اعلامیه جهانی حقوق بشر استفاده ازش نشده پس چیز بدیه مگر از حقوق بشر سوء استفاده نشده و نمیشه چون خوبه سوء استفاده میشه خوبه استفاده بشه اصلا چیزی کار میگی چیز بدیه نبود زندگیمون بود آتش میگه چیز بدیه نبود آتش نبود اینکه انسان موفق شد تو بین حیوانات دیگه و اینقدر چی شده چون وقتی تونست غذا را بپزه همه چی رو تونست بخوره و غذاش نام نبود دیگه گسترده شد حالا بهترین نعمتی که در اختیار ما آتش زد میشه یادم سوء استفاده که بنابراین نه من ایشون موافق نیستم این چیزهایی که حالا با اشاره خوندید همش را جواب قبلا دادم بله من لابلای همه اینها به گونه‌ای هست ولی اینها را گونه های مختلف هم بحث کردم و حالا فرمایشات موافق نیستم خداوند انسان‌هایی که قله را فتح کردند برمیگزینه بهشون پیام میده که به انسان ها برسونن پیام میده که به انسان برسونند و هیچ مشکلی هم نداره ممنون سال اگر ما به معنای سرپرستند هستش که ما اگر ولایت سرپرست شیعیان اشه یعنی رفتار پیامبر اضافه ولایت درسته به چند معنا هست به معنای سرپرستی هم هست یک اصلا این اولا من از اونجا گرفته شده اولویت یعنی سزاوارتر شایسته تر یعنی از این ماده هستش یعنی مثلا اولویت دارد سزاوارتر نسبت به خودشون به اون چیزی که دادن ولی به هر حال معنای خلافت و حکومت و امثال اینها و به این معانی هم گرفته شده که باید دید در هر کجایی به چه معناست به هر حال این قبوله که ولایت معنای متعددی دارد اما یک نکته را من باید می‌گفتم پیامبر یه جاهایی یه حرفایی داره که منم یه نمونه اش گفتم مثل خاتمیت که من با عقلش نمیرسم ولی چون میگه عقل من داوری نداره در اینجا یه جاهایی که عقل ما داوری نداره پیامبر حرفایی داره من داوری نداره ها نه ضد عقلم حق داره پیامبر حرف بزنه برهان نداره براش و از پیامبر می‌پذیرم اما اون قضیه فطرت که فرمودید مقصودم از فطرت اینه که البته امام علی همین میثاق فطرت پیمان فطرت اول نهج البلاغه خداوند پیامبران را فرستاد تا پیمان فطرت را یادشون بیاره و کنه حقوق را هم استخراج بکنه حالا فطرت چیه فطرت اینه آنچه که در وجود انسان نهاده شده اگه بخوام مثال بزنم شما استدلالی داری برای اینکه باید راست بگی نباید دروغ بگی استقلال داری برهان داری استدلال برای اینکه راسته اصلا بچمون را وقتی می‌خوایم بهش بگیم ما یادش میدیم برهانی داریم که نه نه انسان ها از درون خودشون یه چیزهایی را میفهمند میجوشه از درونشون از درونشون میفهمن که ظلم نباید بکنن آبروی دیگری را نباید بریزن اینا خیلی چیز هاست خدا به انسان بدکاری‌ها و خوب کاری‌ها را الهام کرد یعنی در وجودش نهاد اونا رو ما بهش می‌گیم فطریات فطریات که انسان داره اینا امور فطری‌اند یه چیزایی هم هست که با استدلال ما بهش میرسیم پیامبران اومدن که هم فطریات را یاد انسان بیارند هم اون چیزایی که با عقل میشه بهش رسید توجه جلب کنند ما الان مثلا ممکنه توجه به یه چیزی جلب نشده بود متوجه میشن که این کار را یا این باور را باید داشته باشنداز نزدیک زیارتتون کنیم و بگیم خوش آمدید ممنون بله کاملا برای من قابل نمونه که دموکراتیک‌ترین کشورها در عالم پیش از قوانین متشکرم متشکر بله من بگم سوره همین سوره که شما فرمودید در ادامه فرمایش شما بگم اگر صفحه ۴۱۸ قرآن موارد اولویت تسلیم میگه پیغمبر نسبت به مومنین بسیار دلسوز است از خودشون دلسوز و ادامه ازواج پیغمبر مادری نسبت به پیغمبر مثل اینکه یک نوع اشراف بر جامعه داره خودش دلسوز برای مردمه افسرانشونم حکم مادری دارن نسبت به جامعه مهر مادری یا عطوفت مادری رو همه ما می‌فهمیم یعنی چی این دوتا دو روی سکه همراه همونه و ادامشم دوباره اینجا همون کلمه اینجا آمده قبلا با مرحوم پدر صحبت هم بود در این بحث خوب تو این آیه باز کردن کتاب الله من خویشاوندان هم نسبت به یکدیگر هستند از کی در کتاب خدا از مومنین و مهاجرین یعنی اگر کسی میخواد یک نیکی بکنه انسان بکنه مهاجرین فضای مجازی مهاجرین اما اگر شما نیکی بکنید علیرغم اینکه مومنین و مهاجرین ارتباط های دینی شاید اونها را کجا ولی میگه اول به خویشاوندانتون بپردازیم در کتاب خدا خویشاوندان چه بسا خویشاوندان نزدیک‌ترند از مومنین مهاجرین نه اینکه مثلا ما از خویشاوند تصرف بگیریم در سوره انفال داریم به همین سمت ادامه آیه ۷۵ سوره مائده هستند اینها از شما با شما نزدیک هستند در کتاب خدا نزدیک‌ترند در انسان مومنین مهاج همسرانشم از همون جنسا شماها نسبت به خویشاوندانتون باز همون دلسوزی رو باید داشته احسان کردن اولویت خویشاوندان به لحاظ مناسبات خانوادگی ولی شما به اونا علاقه دارید یه نوع ارتباطی داره بیان میکنه سوره آل عمران من ابراهیم چه کسانی که تبعیت کردند و این پیغمبر اینها به ابراهیم هستند علاقمندند به ابراهیم نزدیکترین علاقمند کسانی‌اند که از این پیغمبر تبعیت می‌کنند تو این چند آیه به خصوص در سوره انعام دوبار این کلمه اومده بود کلمه دوم توجه بسیار متشکرم آقای سوره قصص آیه ۲۶ نه ۲۶ بخون تشکر در آیه ۱۰ سوره انبی در واقع یک نسخه اشاره کردن من تورات ناطق برای من یه سوال پیامبر سوال امروزی منه الان که ما میدونست میخواست دختر عمتو می‌خواستی اونی که برای ایشون خاطره کردیم یه همچین چیزی طلاقش بده و خودت بگیری عرض کنم خدمتتون که نکاتی بگم شما پیدا کنید آقای طاهری خوب مسلطم من علیه همسه علیک الله نسبتی دارند دختر عمه پیامبر هست همسر زید بیش از اینکه پیامبر شیفته باشه پیامبر همسر زید میشه ناسازگار طلاق میدن پیامبر اجازه میده که طلاق بدی پس اینه چون ناسازگاری حالا ناسازگاری از ناحیه زینب ظاهرا از ناحیه زینبه به هر حال ناسازگارند پیامبر اجازه میده که طلاق بعد از وفات زید بعد از وفات زید اون خانم زینب شیفته پیامبر پیامبر هم می‌خواد علاقه او چیزی که مانع ازدواج است یک قانون یک رسم عرب ها دارند و اونی که میگن زن فرزند خوانده در واقع عروس واقعی فرزند خوان ازدواج بکنی نه این قانون قانون درستی نیست فرزند خوانده فرزند واقعی نیست با همسرش میشه ازدواج بکنی به پیامبر دستور میده میگه از مردم نترس از من بترس از من بترس و ازدواج کن مشکلی نداره ها طرف فکر می‌کردن کار نادرست کار نادرستیه فکر می‌کردن ولی نه واقع اینجوری رخ داده این ماجرا مال بعد از زید طلاق داده طلاقشم نه به خاطر خاص پیامبر بخاطر ناسازگاری با هم بوده آیا شایدم اون خانم علاقه نداشته بعد از اینکه ناسازگاری بودن میاد پیش پیامبر چه کار کنیم بعد فاصله میکنه اون خانمم مشتاق پیامبرم تو دلش چی هست فامیلشم هست صرفا بخاطر رسم عرب نمیخواد این کارو بکنه خدا داشته دستور میده که میتونی کار را انجام بدی انجام بده تا اون قانون غلط برداشته بشه اونو انجامش بده دستور اینجوری می‌ده و دارهسخنتون را بیان کنید که من بفهمم مشکل بله سلام علیکم و اینکه به نظر من فقط خیلی فقط به تنهایی من به قرآن و سنت نبی کار اونایی که میان میگن فقط قرآن یعنی خوارج یه آیه رو گرفتن بعد حضرت پشت سر این یه نیت پلیدیه ولی متن سنت رسول با شما مهاج از گفتگو ۷ حرف زد گفتگو کرد از این خوارج من شک دارم بیا ۳۰۰۰ نفر یا ۷ هزار نفرشون با گفتگو برگشتند یعنی با استدلال هایی کرد و سنت پیامبر حتی لا تکون بکشید تا فتنه کم بشه من به نظرم باید به این نکته الان توضیحاتی که آقای دکتر راجع به بحث ایشون آیه قرآن بود به اضافه اون چیزی که در تاریخ بود اگه فقط به این آیه شاید ما می‌خواستیم بریم جلو خیلی اون ذهن های ما میره دنبال دختر ولی چون ایشون سنت را آوردند یک اصلا ببینید پیغمبر به عنوان امین قبول داشته باشیم خیلی از آیات قرآن علیه ظاهرا اینکه تمام کعبه به سر پیغمبر قسم خورده میگن سر اون گذاشتن سنگ سیاه به کوچکترین بهانه شمشیرو بکش بکش همدیگه رو میکشتن یه دفعه از در خانه اصلا تا پیامبر رو هم به عقل هم به اینکه این یک شخصیت مصدق این یه شخصیت صادقی بوده که تمام عربستان تمام مکه به سر او قسم من فکر میکنم ولی با دید بدبینانه بله خیلی صراحت آقای دکتر غضب الله رو نمیشه معنی کنید معنیش عوض کنیم هیچ زمانی که پیامبر و خدا و پیامبر امری رو حکم کردن در اون اموری که اختیار دارند هیچ اختیاری راجع به امورشون ندارن من فکر می‌کنم جواب آقای دکتر بهتر که آقا پیامبر قبول میکنه مثل اینکه ما بگیم آقا خورشید میتونست سیاه باشه خورشید سیاه باشه پیامبر یعنی کسی که اسمش روشه شخصیتش میشه ظلم نمیکنه و این فرد بسیار متشکر من فرمایشات شماره یک تکمیل بکنم خیلی متشکر که ببینید ما تو تاریخ اسلام برخلاف آنچه که مشهور تاریخ قدیم ما کسی را نداشتیم که بگه فقط قرآن یه ماجرا نداره که میگن خلیفه دوم عمر ابن خطاب پیامبر خواست وصیت بکنه کاغذ میخواست قلم تو بیماری کتاب ولی هیچکس نبوده که فقط بگه این ماجرا را حالا بسته که آیا واقعا شده نشده این خیلی تاریخی حداکثر زنی‌ها حداکثر زمینه یعنی پایین تر از زن در واقع گمانه دیگه نمیشه بهش اعتماد ولی این قضیه معروف شده خیال میکنیم که مثلا کسی تو اهل سنت است که میگه کتاب الله به نظر من هیچ کس نمیتونه هیچ کس نمیتونه نماز میخونی یا نه نماز صبح جور دو رکعت میخونی نماز نماز ظهر ۴ رکعت نماز عصر ۴ رکعت مغرب سه رکعت اشتباه عرض کنم خدمتتون که قرآن هیچ کدومش نیومده نماز بخونید معلومه که باید یه چیزی هم باشه که ما رسول مسلم اما یه چیز باید توجه بهش بکنیم قرآن برای تفسیر به سنت نیاز داره جاهایی نه برای تفسیر تفسیر یعنی یه جاهایی قرآن مجم تفصیلش نداده نیاز به قرآن پس برای تفسیرش نیاز به اگر تفسیرش نیاز به سنت داشته باشه اون وقت سنت دیگه نمیشه عرضه کرد به قرآن سنت به قرآن سنت دیگه نمی‌شه خودش محکمه به وسیله سنت باید تفسیر بشه مشکل ایجاد میشه بنابراین این ماجرا این آیه مختصر و چیه اینطور نیست که ظاهر آیات مجمل در واقع در مورد سوء برداشت بشه تاریخ نقل کرده که اینجوری هم بوده همین احتمال کافیه که درستش کنیم قطعی هم باشه لازم نیست قطعی هم باشه همین که احتمال اینجوری باشه کفایت میکنه کمک تاریخ هم اما این نکته که فرمودید این در مورد قضاوت جناب هر وقت قضاوت کنند حکم کنند معلومه وقتی پیامبر در مسند قضاوت نشسته حکم میکرد دیگه داوری کرد گفت حق با اینه دیگه حق نداره این مقصود هست نه مسائل دیگر نباید مربوط به قضاوته و آره دیگه معلومه وقتی پیامبر آوردید شکایت پیامبر آوردید ادله بیان کردید پیامبر شنید قضاوتشو کرد حتی که بر علیه بود و متشکر ایشون که متهم نشیم که خدا پیغمبر زن چرا نفرستاده حداقل رعایت بکنید سخنرانی ترجمه‌های مختلف طبق اون تفکر جنابعالی که می‌فرمایید که خداوند و یک پیغمبر درونم داریم اگر پیامبران اثبات یعنی ظهور نمی‌کردن شاید این فطرت بشر سبب که کار اخلاقی را انجام بدهید بعد که یه مقدار حالا من سوال من این است که آیا این صفاتی که برای کسانی که کتاب شده کتاب هدایت کسانیست که دارند یا اینکه این صفات مال کسانیست که وقتی پیغمبر مبعوث شد این صفات صاحب این صفات می‌شود چون لفظ اینه هدا للمتقین العظیم توصیفشون توصیف داره میکنه کسانی که در آینده خیلی چیزها میکنن جمع میکنن این اوصاف را دارند قبل از نظر شما این است که کتاب دارند کسانی که با هدایت بیرونی به این صفات می‌رسن چی نه با هدایت درونی اینا هدایت درونی قدام بهش میگه بله بله ببین اونجا مفصل بحث کردم مثلا نماز مقصود یاد خداست اصلا نماز میخونن یعنی یاد خدا هستند بعد از نماز همه جای دنیا هست اقیم ذکر نماز بخون به خاطر یاد من پس نماز یاد خداست ان الصلاة تنها عن الفحشا والمنکر بد ولذکر الله اکبر یاد خداست که مهم‌تره یاد خداست که مهم‌تره نماز یاد خداست خوب شما یه آدم بیهوشه یعنی افتاده حتی چشمشو نمی‌تونه تکون بده وضو هم نداره غسلم نداره لباسشم نجسه از تو قلبش وظیفه داره بگذرونه از تو قلبش یاد خدا رو گذراند نمازش درسته یا نه کاملا درسته پس نماز یاد خداست و همه جای دنیا دارن انسان ها به عقل خودشون میرسند از اینکه قرآن هدایتشون کنه آدمای خوب یه چیزایی دارن انفاق بکنه یه گرسنه رو باید سیر بکنه آره ایشون مال هفته یعنی انظر نپذی غافل شدن آیه از پیغمبرخود این قوم بودند که رفته بودند از به اصطلاح کرده ما قبول داریم و من گفتم که خود اینها بودند که یعنی اصرار می‌کردند که ما کافر هستیم و این بود که اینها در واقع یعنی آیه سوره یاسین چی بود یعنی اینها خودشون قبول نکردن بنده هفته گذشتم همین را عرض کردم اون قسمت نزول شما بهش می‌چسبونید یه قسمت شان نزول اضافه میکنه دیگه رفتن اونا که نداریم که رفتن نزوله اعتبار ندارد کلا حالا اجازه بدید حالا اجازه استناد که من میخوام بگم الان هم روش بایستم ما دو جور داریم سه چهار جا داریم ما آتاذیر بهشون پیامبر نداد این آیه میگه ما ما چرا من رفتم مثال زدم اینجا الان دو سه بار این گفته که قبلش اگه پیغمبر می‌دادی اگه به ما این قبول دارم به قریش قبلش پیامبر نبود ابراهیم خلیل یا اسماعیل درسته ولی اون دفعه هم عرض کردم خدمتتون خدا پیامبر داده یا نه نداده ما انظار شدیم یا نه شدیم که پیام پیامبر اما یک نکته‌ای شما می‌فرمایید که نه به خاطر آباشون نبوده نه خب میگه عبارت نتیجه است نمیتونیم آخه عبارت باید معنی کنیم که ما اون قوم نتیجه است نمیتونم جداش کنم نتیجه اون قبلی خوب و از اون نمیتونم کمک بگیرم یعنی چون به اون قبر ربط داره نتیجه اینکه انذار نپذیرفتند آباشون اینا غافل شان به اصطلاح تبعیت کردند کورکورانه و غافل شدن و خیال کردن که هر چی بهش رسیدن باید روش فکر بشه آقای طاهری اصرار دارند ولی ادامه نمیدم تا حالشون بفرماید سوره نگاه در همون آیه که فرمودند که رزق الله این جمله من یه جمله‌ای از دعای مناجات امام علی در مسجد کوفه مناجات بسیار با این شکل شروع مولا مولا یا مولای انت مالک این جمله طولانی با انواع اقسام بیانات زیبا بیان میکنه یکی خیلی زیبا ندارم