جلسه هشتم؛ آیات ابتدایی سوره بقره
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خیلی وقت بود که میخواستم فرصت پیش بیاد و منم یک کار قرآنی شروع کنم و تفسیر را که من قائل نیستم و میگم کتابی که مبهم باشه باید تفسیر تفسیر یعنی پرده برداشتن یعنی مبهمه که من پرده برداری می کنم به نظر من کتاب مبهم نیست همونطور که خود قرآن میفرماید کتاب مبین آشکار واقعا کتاب آشکار نمیگم که هیچ آیهای از تو قرآن نیست که من معنیشو نفهمم آیاتی هست که نمیفهمن نمیفهمم یعنی نمیتونم بگم حالا این مسئله یعنی چی دقیق ولی اون آیات را مفسران هم هیچ کمکی نکردند آیات را کمشکات المشکات فارسی ولی مثال خداوند هیچ کمکی نکردن اونجایی که ولی اونجاهایی که آشکاره خوب مبهمش کردن گفت که دوستی به مرحوم آیت الله معرفت چون مدرسه حقانی جلسه داشتند با علما رو قرآن بحث میکردند با یه دست بیرون بخیه روز اومد از جلسه شان بهش گفتم که شما اینجا چیکار میکنید دور هم بشینید گفت نمیدونی گفتمان محکم متشابه میکنیم ما محکمات قرآن تبدیل میکنیم به متشابه معتقدم قرآن نمیشه دقیق من فهمید اون چیزی هم که بهش میگن تفسیر کمکی نمیکنه اینجا نمیگم هیچ آیه ای نیست که نمیفهمم دقیق ولی هیچ گونه هیچ مفسری هم کمکی نکرده و نمیکنه بلکه مثلا ده تا احتمال توش همین نمونه اولش الف لام تو عربی و تو فارسی هیچ معنی نداره منم هیچی دربارهاش نمیدونم صاحب مجمع البیان طبرسی هم اومده وجوه را که مفسران گفتند نقل کرده حالا من این ۱۵ وجه را حفظم باشه چه کمکی به دینداری من میکنه چه چیزی را حل میکنه وجوهی که گفتن از اول تا حالا اینا رو آورده قرآن یعنی ادعام اینه که قرآن تفسیر نمیخواد یه جمله اول آیا مفسران کلاً به قرآن خدمت کردند در مجموع یعنی اگر دست من بود و با یک اراده همه تفسیرها حذف میشد اراده با یه اراده این کارو میکردن یا نمیکردم با کمال معذرت من میگم من این کارو میکردم در مجموع مفسران قرآن را مبهم کردند روشنترین آیه قرآن را جوش آوردن در حالی که با قرآن کی عرب وقتی آیه براش خونده میشد میگفت ۶ تا وجه داره ۷ تا وجه داره هفت تا ممکنه معنا هشتم میفهمید و یعنی چی یه چیزایی را ممکن بود که از پیامبر سوال میکردن که حالا اینجا مقصود چی سالگرد ولی معنا اینقدر پیچیده نبود من معتقدم قرآن فقط باید به اصطلاح ترجمه کرد ما که زبان مادرمان چیز و البته رو خود ترجمه تحمل کنیم چیزی که ترجمه شد تحمل یه چیز دیگری میشه که یک کسی یه نصیحت سادهای به آدم میکنه فهمیدیم ولی خودمون میگیم که من باید فکر کنم روی این حرف حرف خوبی فهمیدم حرف را تحمل یه چیز دیگریه این حرف چه لوازمی داره که جنبه های مختلفش چی هست معنی روشن باشه ولی تأمل من که میگم تفسیر نمیخواد نه اینکه تأمل نمیخواد تحمل نیاز داره خیلی هم تحمل نیاز داره هرچه هم آدم تحمل روش کنه تحمل یه چیز دیگر فکر کردن دقت کردن درس گرفتن تمامی نداره من یک مفسری بیاد بگه من اینجوری دارم ابهام میکنم مبهم باشه اگه کتاب مبهم باشه اون موقع که متن اصلی ما قرآن که سنت را که باید به قرآن عرضه کنیم اگه مبهمه که نمیتونیم با قرآن بفهمیم که درسته یا نیست همین جا عرض میکنم کسانی که میگن قرآن را با سنت باید تفسیر کرد اگه کسی اینو بگه حتی با سنت یعنی بگن اینجوری بگم یه آیهای داریم انزلنا الیک القرآن لتبین للناس برخی ما فرستادیم تا برای مردم بیان کنیم برخی میگن یعنی تفسی کنی برای مردم همین جا اگه کسی اینو گفت بهش میگم پس قرآن منهای سنت پیامبر روشن نیست و قرآن باید چه جوری بفهمم به وسیله سنت روایت پیغمبر دیگه نمیتونم عرضه کنم به قرآن که تو قرآنو به وسیله سنت معنیشو میفهمم قرآن میشه اصل اون موقع یا سنت اگه قرآن مبهم باشه به وسیله حالا چه روایت پیامبر چه روایت ائمه ما بفهمیم سنت میشه اصل شما درسته این سنت نمیشه به قرآن دیگه عرضه کنید قرآن به سنت عرضه کنیم تا معنیش بفهمیم ای کاش این بود این نمیشه سنت چرا چون تو روایتمون هرچی دلت بخواد هست این عالم دینه که میره تو روایت هرچی مطابق ذوقشه انتخاب میکنه میاد باهاش قرآنو تفسیر میکنه پس سنت اصل نشد عالم دین اصل میشه محور دین میشه عالم دین اون وقت سر در میارهم و رهبانم اربابم من دون الله با روایت گفت که این لایتنی یقول ال کافر یا لینی ترابا کنت ترابا یعنی یا لیتنی کنت ابوترابی ما خلق خاک بودم و اصلا به وجود نیامده بودند که ای کاش ابوترابی بودم و یعنی شیعه بودم کافر میگه ای کاش شیعه بودم خب اینا اینجوری هم میشه و خود اینجور باشه که ببخشید از هرچی هرچی میشه اون وقت در آورد یه چیزی بگم که جسارت خدمتتون حاج ربیع نیست ببخشید اسم تو سگ حرومزاده است گفت یعنی چه برخورد ثابت میکنه ثابت میکنم حاج ربیعی یعنی سگ حروم زاده چه جوری گفت حاجی بر وزن چاچیچ چاچی یعنی کمان کمان یک سرکش روش گمان گمان شکه شکم سه تا نقطه میشه ۱۰۰ ربیع یعنی بهار در بهار اشتر جفت گیری میکنه اشتر سه تا نقطه استر قاطره قاطرم حرومزاده است خوب حاج ربیع اینم یه نوع مدل تفسیر را بهش میگم تفسیر حاجی ربیع اصطلاح قضیه رو گفتم دیگه میگم این تفسیر مدل تفسیر حاج ربیعه یعنی دیگه هیچ ربطی لازم نیست کن ترابا ابوترابی حالا تراب را با چه لغتی با اینکه روایت نداشته روایت نداشته باشیم ها روایت داریم که میگه او بر اساس نکرده منتها وقتی آزاد روایت یعنی علی متشابه ها محکم و متشابه داره محکم علی متشابه شدم خیلی حرف های عجیب و غریب عرض کنم خدمتتون که بنابراین معتقد قرآن به اصطلاح کتاب روشنی و تفسیر در مجموع معتقدم مفسران یعنی اگر کسی به من بگه میخوام قرآنو بفهمم چه کار بکنم میگم که سراغ تفسیر نرو حتی تفسیر المیزان که مهمترین تفسیرش چی است نه اگه خواستی نمونههاشم میگم که واضحترین آیه قرآن تحریف نشون داد نشون میدم که تفاسیر گفتن کتاب و سعی منم اینجا اینه که اینو نشون بدم که چقدر واضحه این نکته حتی تو ترجمه ها شما مراجعه دیدید تو هر خطی دوتا قلاب باز شده و یه چیزی تو قلاب گذاشته شده معمولاً عرض کنم خدمتتون که من مترجمم از انگلیسی ۸ تا کتاب تا الان بله تعداد مقاله و اینا ترجمه کردن خیلی فنی کتاب های خیلی تخصصی را ترجمه کردند قلاب ما چیزی لازم نیست بگذاریم چرا لازمه یه جایی ممکنه سه جا چهار جا تو یه کتاب ده جا بیشتر نه اضافه کنم مثلاً کجا گاهی تو زبان انگلیسی واژه که معادل فارسی نداره یک کلمه نه نمیتونم یک کلمه معادلش بزارم مجبورم که مثلا یک کلمه انتخاب کنم تو واژه معادل دقیق نداره که مثلا این را من مجبور شدم ولی این مثلا اینجوری است نمونه همین الان من بخوام کلمه تئولوژی را ترجمه بکنم یا مثلا تو چیست اصطلاح تو مسیحیت یک کلمهای داریم فال با اف بزرگ کردن ولی با اف بزرگ یعنی چه اشتباهیه که خیلیها یک کتاب ها نه منم توی اولین کتابی که ترجمه کردم هبوط ترجمه کردم دیگران هبوط ترجمه میکنن بعدا که مسیحیت بیشتر خوندم اشتباه وحشتناکی کردم فال اصطلاح نمیتونیم اینجا توضیح یه چیزی یعنی افتادن و نه پایین آمدن هبوط یعنی فرودنه فرود آمدن نه افتادن هیچ کدام یعنی سقوط ذاتی یعنی خراب شدن ذات خراب شدن ذات ذاتش خراب بشه فرود آمده به داستان خارج شدن و فرود آمدن معنای ترجمه کنی فرود آمده از کشتی نوح پایین بیاد از همین کلمه استفاده سقوط سقوط اصلا افتادن یعنی ببینید ذات سقوط کرد یعنی ذات خوب بود خراب شد گناه آلود شد قدسی بود مقدس بود گناهکار شد مقصودین خوب نه اینجا اینجا لازمه یه قلابی بذارم و بگم سقوط مثلا اصطلاح به این معناست یه جوری باید اینو توضیح بدم همین بزرگ نوشتن اصطلاح حتما باید بزرگ نوشت تو انگلیسی سقوط با توجه حداقل اینه که بگی سقوطی خوب تعریف باید کرد و اضافه کلمه تو فارسی میبینم که کامل نمیرسونه مثلا اول عرض کنم الهیات گاهی هم برخی کلام خب دقیق مایه علمی معادل تئولوژی مسیح تو اسلام نداریم این هم ما هیچ علمی معادلش نداریم مال مسیح معادلش فقه نیست معادلش چرا یه فقهی صدر اسلام داشتیم که اعم از فقه اکبر و فقه اصغر بوده نه این فقه الان که فقه اصغره او فقه اول به معنای اعم از فقه اکبر و فقه اصغ اسلام شناسی که این میشه اسلام شناسی یه آقای توماس میشه یه کتابی نوشته به نام الهیات مسیح به عربی جناب استاد توفیقی از عربی ترجمه کرده فارسی و البته گذاشته کتاب را کلام مسیحی خود این غلط ها کلام دقیقا مساوی الهیات تو خود کتاب گفته نویسنده که اگر بخواهیم معادلی برای الهیات تو اسلام پیدا کنیم چون نویسنده این کتاب را توی دانشگاه مسلمونا معادل پیدا کنیم باید معادل فقه بگذاریم دقیق یعنی احکام فرعی عملی تو تعریف فارابی فرق دارد کتاب علوم اعم از فقه اکبر و فقه اصغر به اون معنا درست میگه به اون معنا الهیات مساوی فقه خوب بگم یک مشکلاتی تو ترجمه اینگونه هست جای قلاب یه جاهای دیگه هم مجبوریم قلاب مثلا من یک کتاب ترجمه میکنم نویسنده در سال ۱۹۶۰ این کتاب تو کتابش میگه ۲۰ سال پیش من تو دانشگاه این بحث کردم طرف اینو گفت همچین چیزی گفت همچین چیزی گفت اینا خب من الان اینو اگه بنویسم همینجور ۲۰ سال پیش ترجمه کنم طرف فکر میکنه که خب ۲۰ سال پیش چه خبر بوده ولی اگر بنویسم اینا تو قلاب که این کتاب ۱۹۶۰ نوشته شده ۲۰ سال قبلش میشه ۱۹۴۰ ۱۹۴۰ تو بهبوحه جنگ جهانی دوم بوده و اصلا بحث های الهیاتی خاصی به خاطر جنگ مطرح جنگ بحث الهیاتی تحت تاثیر قرار میدیم قبل از جنگ جهانی قبل از این دو تا جنگ جهانی تو مسیحیت اصلاً نگاه این بود که انسان سقوط کرده بده فلان تو دوره جدید یه خورده اومدن بگن بابا مسیحیت افرا بیخودی گفته انسان خوبه انسان درسته انسان چیه فلان اینها جنگ جهانی که شروع شد گفتن نه همون که مسیحیت گفته انسان بد ببینید چه خونریزی میکنه ببینید چقدر آدم میکشه فقط مسیحیت درست گفته که انسان بده بده میخوام بگم فضا جنگ تو الهیات تاثیر داره خب من اینو منتقل بکنم به خواننده که این کتاب نویسنده ۱۹۶۰ مینوشته ۲۰ سال قبلش میشه ۱۹۴۰ بحبوحه جنگ جهانی به این دلیل حرفا معنا پیدا میکنه که اینو گفته یا مثلا یه نمونه مثلا دیوید اومده یک کتاب نوشته درباره تاریخ دین و اینها دوتا کتاب نوشته هم ترجمه شده میگه ۱۸۰۰ سال پیش تا حالا مثلا چه شده و فلان اینها من هرچی مترجم اگه خواننده دقت نکنه ۱۸۰۰ سال پیش چه رخ داده تاریخ ۱۸۰۰ سال پیش چیزی نمیبینیم هیچ حادثه ۱۸۰۰ ساله ۱۸۰۰ سال خب من باید توجه بدم که نویسنده ۲۰۰ سال پیش میزیسته ها ۱۸۰۰ سال پیش ۲۰۰۰ سال پیش سال تولد مسیح حادثه مهم رخ داده وقتی میگه ۱۸۰۰ سال پیش تاکنون یعنی از میلاد مسیح تاکنون خب اینا تو قلاب یه چیزایی پیش میاد ولی اینا خیلی نادر خیلی نادر من معمولا الان کارها را که دارم مثلاً یه ترجمه از تو همین فضای مجازی همه این چیزایی که تو قلابه حذف میکنه آره سرتاسر قرآن ۲۰ جا ۱۰ جا ۱۵ جا لازم بشه به این دلیل که واژه دقیق معادل فارسی مثلاً نداره یا یه چیز خاصی یا مورد اضافه کرد خوب من آره ولی اینکه تو هر خط قرآن در خط از جمله دوتا چی اضافه کردیم یعنی از جیبمون گذاشتیم حتی مترجمان خوب حالا شما فرمودید آقای قبلا عرض کردم آقای فولادوند معنی نمونه رو براتون بگم شاید گفتم حرفا گاهی حرفم تکراریه ولی همین آقای فولادوند که به نظر من یکی از بهترین ترجمه ها است گفته آیه ۱۵۶ سوره اعراف اشتباه نبی الامی مکتورات خیلی روشن اونایی که تبعیت میکنن از رسول نبی امید که می یابند او را در تورات و انجیلی که نزدشون هست انجیل موجود مییابند او را ابهام داشت جایش نیاز به اضافه کردن یه قلاب باز کرده نام قلاب بسته اوراق نام او را با او را خیلی فرق دارد خیلی فرق دارد نام اون نیست ولی او هست او یعنی با خصوصیات با صفات با ویژگی ها ولی نام اون نیست که اضافه کردی اون وقت من که باید دفاع بکنم از آیه قرآن باید نشون بدم که کجا نام اومده این نام کجا اومده نشون نام او را مییابند اضافه نکن این تحریفه ترجمه بکنه و وقتی ترجمه کنیم آقای حق ندارید این کارو بکنی حق نداری این امانت حفظ نکردی دقیق باید بگی همون که گفته اگر اون جایی که میگم ناچاری و اونجا چیزی اضافه نباید بکنی کلمه رو نمیتونم معادل فارسی بزارم مقصود توی جمله تعریفش میکنی معادل دقیق آیه رو بخونم و فقط بعدش تحمل یه مقداری بکنه نه تدبر بکند تدبر عرض کنم خدمتتون که من قبلا هفت جلسه یعنی ۱۸ جلسه در همین قوم یه جایی یه شب ماه مبارک رمضانی بوده و قرار بوده که تا آخر ماه رمضان ادامه پیدا بکنه و تا هجدهم به هر حال ادامه پیدا کرد و چون جلسهام به مقداری آخوندی بود و میزبان آخوند بالاخره پس مورد پسند واقع نشد من مجبور شدم از هجدهم تعطیلش کنم و ۱۸ ولی از همون ۱۸ جلسه با اینکه همش ضبط شد خیلی سال قبله من فقط هشت جلسه اش را از آنها من خودم اون روز ثبت نمیکردم ۸ جلسه گرفتم مال سوره حمده اشتباه نکنم انجمن مهندسی امام رضا اینجا موسسه امام رضا اینجا کجا اینجا بوده و من حتی فایل صوتی اون ۱۰ جلسه دیگش را ندارم گفتم به فلان نشد ۸ جلسه دارم سوره حمد جلسه است خواستید دیگه اونا یه بحثهایی کردم درباره سوره حمد تو هفت جلسه هست در دسترس توی کانال و همین الان تو چی هست در دسترس میخوام از امروز سوره بقره را شروع بکنم و همین مرور بکنم ببینم کجاش مبهمه در مورد بسم الله چون اول سوره حمد مفصل بحث کردم اونجا مراجعه بفرمایید خوب بسم الله الرحمن الرحیم الف لام میم هیچی دربارش حرف نمیزنم نمیدونم خدا برای تزیین آورده برای دیگری هدفت ولی من نمیتونم معنی وقتم نمیذارم براش هیچی هیچی یه آقایی بود اومده بود اون وقت میگفت که من ۲۰ سال کار کردم شخصی بود حروف مقطعه قرآن و کشف کردم رمزشو از ما میخواست که ما تو دانشگاه ادیان بودیم امروز یا مرکز مطالعات ادیان که ما را معرفیش کنیم به مراجع و ایشان را بیاد و بگه و من کشف کردم فلان و اینها خلاصه یک صبح تا ظهر اینجا بود ما مجبور بودیم تحملش کنیم و فلان میگفت جالب بود که آخرش هم میگفت ببین از همین حروف مقدم در میاد که یه همچین کسی در همچین تاریخی پیدا میشه و کشف میکنه از حروف مقطع در آورده بود که مثلا حسین فلان در قرن فلان پیدا میشه و کشف میکنه که این حروف مقطع معناش چیه ماشاالله اما بریم سراغ کتاب لاریب فی هدا للمتقین کنم صادق کتاب تردید بی تردید هدایت کننده هدایت کننده پرهیزگاران است جمله سرراست و روشن نداره یه جمله استکتاب متقین این کتاب بی تردید هدایتگر پرهیزگاران است یه جمله بیشتر نیست دوتا جمله نیست عموم مفسران و مترجمان گفتن در این کتاب هیچ تردیدی نیست این کتاب هدایتگر پرهیزگاران است دو تا جمله اون وقت من میگم که خوب ذالک الکتاب ذالک الکتاب لاریب فی اینو گفتی یه جمله ای کتاب توش شکی نیست ذالکه را مبتدا لاریب فیهم خبر جمله تموم شد یا بگید وصف یا بگید چیه در آوردید ذالک الکتاب لاریب فی هدا للمتقین دو تا جمله درآوردید اینکه کتاب هیچ درش هیچ تردیدی نیست این کتاب هدایتگر پرهیزگاران است این دو تا جمله از قدرت شما ادبیات عرب خرابش کردید که راحت حذف میشن حروف اضافه هستند در این کتابی که در آن هیچ شکی نیست فرق داره با اون ترجمه اون میگه نیست قشنگ تر نیست که مثل آقای الله همینجا بگم آقای الهی قمشه اینجوری ترجمه کرده احتیاطترینها باشه این کتاب بی تردید هدایت کردید یعنی که این کتابی که درش تردیدی نیست نه اینکه کتاب بی تردید هدایتگر متقیان است لا رای وفی درش تردیدی نیست که هدایتگر متقیانه تهران اونجا میگم این ترجمه آقای ترجمه کرده یه نفرو پیدا کنه تردید نمیخواد بگه تو کتاب یعنی چه تو کتاب تردید نیست آقا بی تردید هدایتگر پرهیزگارانه حتما این کتاب بی تردید هدایتگر پرهیزگاران است اینجوری صحبت بکنم این کتاب بی تردید هدایتگره پرهیزگاران است جمله صادق روشن سرراست منم ترجمه کردم هیچی بهش اضافه میکنم حالا مثلا به عنوان ندارم اینجا مثلاً ببینیم این مترجمان مثلا همینا این تو پرانتز نه این دیگه آن دیگه چیه ذالکه دوره ولی توی عربی گاهی از دور اشاره میکنن برای تعظیم برای تعظیم نه دور دور احترام برای چی آره دیگه نمیشه برسونی این کتاب بزرگ این کتاب بسه این کتاب ولی تو عربی میشده با گفتن ذالکه عظمت را هم رسوند فارسی نمیشه مگر اینکه بخواهیم این کتاب تو پرانتز دوباره است که هیچ تردیدی در آن نیست رهنمودی برای پرهیزگاران است ببین این کتاب است این حالا تو پرانتز آن کتاب است که هیچ تردیدی در آن نیست رهنمودی برای پرهیزگاران است نه نه این کتاب است این کتاب تو پرانتز این نه کتاب اینه این کتاب است که هیچ تردیدی در آن نیست رهنمودی برای پرهیزگاران است این جمله به نظر من فارسی بگیم که این کتاب بدون شک تردید هدایت من نمیدونم بله آقای انصاری مسعود انصاری کرده ولی ترجمه نیست و راهنمایی خرمدین این کتاب بفرما نیست و گمان از کجا در آورده عرض کنم که بله ترجمه این کتاب است که شکی در آن روا نیست این کتاب است که شکی در آن بین قلاب روا نیست نقطه خوب برای پرهیزگاران راهنماست جمله از کجا آوردی این ترجمه ببینم از کیه آقای صلواتی صلواتی رو بفرما نیست برای کسانی دوتا جمله کرده باشه دوتا جمله کرده دیگه این کتاب روان تردیدی نیست و تردید را آورده تو کتاب که تردید یعنی چه اول کتاب بگه کسی تردیدی تو کتاب نیست صفت معلومه بی تردید هدایتگره تو اون پیامی که میخواد جمله برسونه بی تردید باید به اون باشه پس او باشه ولی بازم من اصل ادبیاتی میخواستم جمله حالا این ترجمه ترجمه آقای الهی قمشه این کتاب بی هیچ شک راهنمای پرهیزگاران است یه خورده خیالمون راحت میشه که یکی گفته اولین مرحله کتاب هم از آقای صادقی تهرانی صلواتی هم که اینجا هست خوندید شما این کتاب صادقیه تهرانی دکتر صادقی تهرانی ترجمان و خیلی هم ایشون میدونید آدم فاضلو دانشمند بزرگ ولی به نظرم تو این این کتاب است تو پرانتز که دوباره در تو پرانتز حقانیت آن هیچ شک مستندی نیست هیچ شک مستندی نیست تو پرانتز واو و رهنمودی است برای تقوا پیشگان هم روان هم دو تا جملهاش کرده هم یه چیزهایی تو آوردی که نیست توی از کجا هیچ شک مستندی یعنی چه از کجا تو عربی خط مستند شبکه غیر مستند اینا رو از کجا آوردی خیلی خوب ممکنه آیات بعدی خوب باشه ها کما اینکه آقای بعدیش قبول ندارم همین آیه رو که خوندیم و گفتیم اینجوری ترجمه اش کردم ذالک الکتاب لاریب فیه متقین این کتابی تردید هدایتگر متقیان است فقط یه مسئله حلش کنیم معنیش نیست ولی یه مسئله را که چاره ای نداریم که به خود قرآن مراجعه کنیم که این مسئله را حل کنیم و اون اینکه چرا قرآن هدایتگر متقیان است غیر متقیان که نیاز به هدایت دارد متقیان کیان متقی ولی چرا قرآن متقیان هدایت در حالی که غیر متقیان باید متقی بشن غیر متقیان باید با قرآن متقی بشن را هدایت میکنه خوب این یک سوال که هر کتابی را باید به موارد مشابه خیلی راحت یک واژه متقین همین متقین را ببین چند بار تو قرآن به کار رفته و موارد مشابه اینا پیدا بکن خب حالا من براتون میگم تا معنی روشن بشه اولا ۴ ۵ بار تو قرآن مجید اومد که کتاب هدایت غیر از این مورد کتاب هدایتگر متقین است کتاب حضرت موسی هدایتگر متقین است کتاب حضرت عیسی هدایتگر متقین است از کتب آسمانی همه هدایتگر متقین هست ای ۱ غرب فصل ۴ آیه دیگه به این معنا به کار اما یک کار دیگه بکنم برای اینکه معنا روشن بشه ببینم هدایت را جاهای دیگه گفت معادل هم گذاشته برای اینکه ببینم هدایتگر چه کسانی هست ببینم یه جاهای دیگه گفته سه جا اونجایی که تو ذهنمه گفته للمسلمین مسلمونا را هدایت میکنه که غیر مسلمونا را هدایت کنه تا مسلمان بشن مسلمونا هست اینم سه تا حالا دقیق نیست ولی تو ذهنمه ولی ۱۰ ۱۵ تا آیه داریم یه جور دیگه گفته گفته للمومنین مومنین هدایت میکنه یعنی چه مومنین اول یعنی ایمان دارند هدایتشون میکنه اینم پس یک آیه داریم محسنین یک آیه داریم هدا للخاشین اگه اشتباه نکنم پس هدایت برای این افراد مختلف همش هم همین سؤال هست پس این یه بار تو قرآن نیست که هر کس مخاطب حل کنه بقیهاش را هم باید حل کنه ها گفتم للمومنین چند تا آیه داریم که لقوم یومنون و بوش را مثلاً لقوم یومنون از للم معناش فرقی نداره للناس هم داریم هودن للمتقین به هر حال باید بگیم چرا اینجاها گفته للمسلمین تعبیرات حالا حاشیه یا محسنین یا امثال اینها اینجاست که من میرم و دوباره میگردم و میبینم برای مومنانکاربرد چه جوری و یک راهی پیدا کنم که معنی مسلمین مومنین متقین اینا رو پیدا کنم با خود قرآن یه آیه برام به کارم میاد این آیه ۱۳۶ نسا اشتباه نکنم میگه که یا ایها الذین آموا آمین بالله و رسول علی رسوله ای کسانی که ایمان آوردید به خدا ایمان بیارید آم بلا و رسول و کتاب الذی که فرستاده به ایمان بیارید کسی که ایمان آورده چه جوری دوباره ایمان بیاره ای کسانی که ایمان آوردید ایمان بیارید یه آیه دیگه هم داریم که من الان یادم رفت ببینم یا ایها الذین آمنو اتق الله این آیه را داریم ای کسانی که ایمان آوردید تقوا پیشه کنید و به رسولش ایمان بیاورید خوب این هم داریم نه من فقط این تکرار آمنو برام مهمه یعنی چه به یه کسی که ایمان آورده ایمان بیار همه مسئله تو این آیه یا ایها الذین آمنو آمنو ما دیگه دیدم همه تفسیرها رو معرکه حرفا و آراین چیکارش کنیم ولی خیلی ساده خیلی ساده اون آیه را من اینجوری ترجمه میکنم تا کلیدم باشه ایمان یعنی چه یعنی به حق گردن نهادن ایمان اصطلاحا یعنی گردن نهادن به حقیقت گردن نهادن به حقیقت جز فطرت انسان هست کجا دینه حنیفا فطرت الله التی فتر الناسه تو حق پرستیم رو کن که این حالت پرستی فطرتی است که خدا انسان شما را برامون سرشته است پس خدا انسان را حق پرست آفریده فطرت ایمانم یعنی حق پرستی یعنی تسلیم گردن نهادن به حقیقت حالا معنی یا ایها الذین ای حق پرستان پیامبر حق است ای حق پرستان خدا حق است یا ایها الذین آمنو آمنو یعنی ای کسی که میخواهی یعنی هستی تسلیم حقیقت خدا به خدا ایمان بیاد چون خدا هم حقه به رسول ایمان بیار چون رسول حقه بنابراین ما یه ایمان فطری داریم که جز وجود انسان نهاده شده برخی مطابق این فطرتشون هستند یعنی هرچی براشون تا الان روشن شده تسلیم ولی نرسیدن به این یکیش به این یکی نرسیدن هنوز بنی آدم میشه گفت تو ایمان آوردی چون حقایقی که برات ثابت شده که بهش تسلیمی به این ایمان بیار به این حقم گردن بده من دیگه تفاسیر آمنو آمنو تفسیر نکردم ها گفتم از ظاهر لفظ دست برنمیدار هیچ کاریش نمیکنم ای کسی که ایمان آوردی ایمان بیار همین حق نداره کارش بکنه معنیش اینه که یک کسی ایمان داره بازم بیاره یکی از حرفاست نه این یکی از تفسیرهاست تقویت نه ببین معنی اینه که نه نه میگن نسبیه ای کسانی که اجمالا ایمان آوردید تفضیلا ایمان بیارید ای کسانی که بی دلیل ایمان آوردید با دلیلی ایمان صد تا حرف همه شما یه آدمی که مومنی به خداییم به پیامبر ما به همون حقایق که برات تا الان ثابت شده چون ایمان یعنی گردن نهادن هست که ایمان یعنی گردن نهادن ای کسی که تا الان به حق گردن نهادی اینا حق گفتم آها پس ایمان دو مرحله دارد ۱ مرحله از فطرت ناشی میشه مرحله دوم مصادیقه که ممکنه قرآن برای ما روشن بکنه ایمان ملازم با چی تقوا یعنی وقتی آدم به حق گردن میده برخی از حقایقم چیه این اعمال اعمال نادرست اعمال درست به چیه گردن نهادن اینکه مثلاً من نبات تهمت بزنم گردن نهادن عملیه عملی جوانه نیست جوارحی به اصطلاح چی متقی اصطلاح پرهیزگار مسلمان یعنی چه کسی که تسلیم حقه خوب اگه شد ایمان یک تسلیم شدن دو مرحله داره تسلیم شدن دو مرحله داره یک مرحله فطری و ذاتی به مرحله حالا اینجوری میگم ذالک الکتاب لاریب فیه هدا لل متفقین آره ای کتاب شکی نیست بی تردید هدایتگر متقین متقین باشن اونایی که اصلا خوب هستند خوب هستند یعنی چه آره کتاب را هدایت میکنه خوب کیه خوب اونیه که هر چراکه فهمیده حقه بش کردن نهاده خوبه دیگه این همچو آدمی که هرچی الان ثابت شده که حقه بهش گردن نهاده هرچی هم که فهمیده که باطله این آدم خوب هست یا نیست ثابت نشده که بدبخت ثابت نشده هنوز براش نفهمیده تا حالا محمد حق تو یمن زندگی میکنه نرسیده بهش که حضرت محمد پیامبر خداست نفهمیده تقصیر نداره که هنوز نفهمیده که ولی هرچی دیده تشخیص داده که خوبه خیلی چیزها را طبق قرآن آدم میدونه ها فجورها و تقوا و امثاله خب خیلی چیزا را آدم میدونه هرچی که فهمید که حقه بهش گردن قرآن هدایت میکنه آره این کلیه نص شامل همه میشه کتاب هدایت مردم ولی الناس چه کسی بهره میگیره کتاب هدایت برای همه مردمه ولی فقط اوناشون که خوبن قرآن میتونه یهدی تسیراً و یذل و بصیرا و فلان یعنی من یشا اینا رو من چیکارش کنم اینا آره دوتا آیه مثلا چند تا آیه هم داریم که لاذل به فاسقین علت ظالمین کافرین آره این قرآن کافرها رو گمراه تر میکنه چرا پس که نمیخواد تسلیم حق باشه نباید قرآن بخونه چون چرا ضلالت افزوده میشه برای اینکه الان ۵۰ تا حق براش روشنه هیچ کدومشو گردن نمیبینه ها ایشون صد تا حق براش روشن میشه وضعیت گمراهیش بیشتر میشه ولی اگه بخواد خوب باشه اگه خوب باشه خدا هدایتش میکنه اگه خوب باشه چون گمراهش میکنه دیگه گمراه تر یعنی چه یعنی تعداد بیشتری حق براش روشن میشه درست کردن نهاد تا الان نمرش ۵ بود نمرش میشه چند منفی ۵ معرفتی خاصیت رو داره که راه رو نشون بده علم تجربی ایجاد میکنه این جمله را حالا از جمله چیزهایی که خیلی اختلاف دارم با جناب استاد ملکیان اختلاف زیاد دارم با ایشون خبر داد ولی این جمله رو باهاش دو تا جمله دوتا ترس دارند که خیلی موافقم یکی اینکه زیربنا فرهنگ در مقابل کسانی که میگن سیاست و اینا الان من بندازم حق با ایشونه تو فرهنگ یه چیز جملهای داره معروف هم هست میگه دین خوبا را خوبتر میکنه بدا را بدتر میکنه دین خوبا رو خوب تر میکنه بدا را بدتر میکنه اگر من نمیدونم دقیقا مقصود ایشون چیه ولی میتونم این وجه را براش بیارم که آدمی که خوبه یعنی تسلیم حقه و تا الانم هرچی حق براش ثابت شده این قرآنه که بخونه خوبتر آدمی که بده تا حالا هرچی حق براش ثابت شده بهش گردن ننهاده حق گردن نهاده خب این قرآن چی بشه تعداد حقایی که بهش گردن نمیده شراب به هر حال آره اشکال نداره ما بگیم خوب ها را با این پیامی که کردند تمام اون آیات که میگه لایحدی فلان لایه مومنین مسلمین کتاب الله رسول علاوه بر اینها آیاتی که میگه یزدل یه ها حتی یهدی من یشا و یزل من یشا چون باید بگی که باید کنار هم گذاشت دیگه برخی از آیات ولی برخی از آیاتم میگه عهدی من یشا و یذل من یشا والله فاسقی که پیچیده است که معنیشو نمیفهمیم و سخته و خیلی میکنن ببینید یک عالمه شبهه به نظر خودم حل شد به نظر خودم حل شد سر راست شد و مثلا میشه بهشون پاسخ داد خب یه آیه را بشناسیدیم یا ایها الذین آمنو آمنو آمنا الذین آمنوع آمنو سوم از دادو یکن الله کفر ثم عام آمد کففر مزدا ایمان آوردن کافر شدند ایمان آوردند بازی ها ایمان آوردن بازیه برای فریبه ایمان آوردن ها معنیش اینه که این آدم میدونه دیگه حق ولی اهل بازیگریه و بعد از دو سه بار ایمان گفت تازه کفرش افزودهخداوند هدایتش نمیکنم شکست یعنی چی هدایتش نمیکنه من بهش بگم یه قرآن حق بهش بگم محمد محمد حقه میدونه که محمد حق کسی که دو سه بار میدونه حقه و اینا چه جوری بهش بگم محمد حق قرآن حقه براش ثابت کنم که حق استدلال کنم که میدونه چیکارش بکنم میگه هدایت بازم داریم البته هالله قوما بعد ایمانم و شهدو ان الرسوله چگونه خدا هدایت کنه کسی را که کافر شد بعد از ایمان و میدونه که پیامبر حق میدونه پیامبر حقه و ایمان نمیاره هدایتش کرد نمیشه هدایتش کرد پس کتاب هدایت متقین هست خدا خوبا را هدایت میکنه خیلی هم در خدمتتون هستم فارسی متفاوت موافقم با این فرمایش شما اما آره باید ببینم مقصود اینه یا مقصود این تحمل کنم یه جاهایی درسته این کاری که من دارم می کنم تفسیر نیست من دارم تأمل میکنم که ببینم مقصود کدومه یعنی در واقع میخوام ببینم ترجمه درست کدومه من که اینو قبول دارم که باید مطالعه کردید ترجمه درست کدومه ولی این تفسیر نیست وقتی که با همین وقتی که یعنی نگاه اون خواننده متن مدخلیت داره چون که اول تفاوت وجود داره انتقال دادن آقای صادقی سوالاتی براش مطرح شده یا سوالات منتقل شده حالا ترجمه قرآن این ابهامات و این شبه ها را رد بکنه و با اون جهان بینی که داره این منظورم اینه که وقتی که مترجم قرآن یه مخاطبی رو هدف میگیره یا مخاطب های خاصی رو هدفش هست برای القای مفهوم قرآن را انجام بده نظر جالب هم هست که تو ترجمه تا اونجایی که حتی امکان باید به مرد وفادار موند اما بحث بحثی برای مخاطب هست که مفاهیم امکان دارد که مثلا تو ذهن ساده کردن مطلب ساده کردن ترجمه باشد شاید بتونه متنبه تر از نظر ارائه بده اما از طرف دیگه اون دقتش کم بشه نمیشه از این جنبه بهش ایراد گرفت عرض کنم خدمتتون که ببینید اتفاقا می خوام بگم که قبول بین مثلا ترجمه های حالا این دوتا شخصیتی که من درس خوندم آقای استاد ملکیان و استاد توفیقی استاد ملکیان میگه دقت مهمه ولی واقعیت اینه که ترجمه سه بار خوند دو بار باید خوند که فهمید استاد توفیقی معناش اینه که رو نداشته هر کسی نوعی مترجمین ترجمه میکنه بستگی داره که یکی اینکه عقاید نباید تاثیر بزاره تو ترجمه نباید تاثیر بگذاره شما متن نابغه شما اگر بر طبق عقاید متن را ترجمه کردی که مطلب از تو مطلب است خدا شما اول روان تحت الفظی ترجمه کن تحت الفظی که میگم نه اینکه فارسیش نکن اینکه فاعل چون پایبند به متن و ترجمه بکن بعد اگه خواستی تعملاتی داری جدا بنویس اون چیز دیگری اما این چیزایی که فرمودید تو قلاب من که الان پنج شش تا ترجمه خوندم کدوم قلابی بود که لازم بود کدوم قلاب بود که مخل نبود این کلمه که آقای صادقی تهرانی آورده برای ما روشنتر بشه ما سوال کدوم ما فهمیدیم که تردید مستند یعنی چه و کدوم ما فهمیدیم که از کجا درآمد ترجمه که شما میکنی دنبالش که نیست که توضیح بده دیگه از کجا آوردی چرا اینو آوردی چه اصلا تو فارسی من چه چیزی میفهمم از این اصلا جمله آقای صادقی تهرانی فارسی نیست فارسی غلط به دلیل اینکه چیزهای اضافه بهش کرده و خوب میگم نمونه ها را دیدیم من مقصودم اینه مقنا پایبند داشت ترجمه کن اضافه نکن ولی تحمل بکن آره ترجمه اول کردم ذالک الکتاب این کتاب هدایتگر متقین سوال بعدی چرا مستقیم مراجعه کردم به خود قرآن جواب طبیعی که من باید برم یه بار کلمه متقین را ببینم چند بار به کار رفته یه بار برم ببینم سرش چیا اومده للمتقین اون وقت رفتم دیدم مسلم خوب رسیدم به مومنین که بیشتر به کار رفته بود رفتم سراغ مؤمن آمنوا ایمان را هم دیدم به معنای حق پرستی حق پرستی هم دیدم فطریه از خود قرآن هیچی هم از جیبم نگذاشتم خود قرآن توضیح داد که این آیه رو باید چه جوری معنی کنم چیزی نیاز نیست به جیبم اضافه کنم جمله سر راست فارسی روشن مینویسم اگه بخوام ترجمه کنم این کتاب بی تردید هدایتگر پرهیزگاران است فارسی مشکلی هدایتش یا مثلا صفت برای ادبی وجود نداشته یه تع از کتاب کرده باش کتاب را بالا برده باشیم میخوایم تو ذهنمون ممکنه باشه تاثیرگذار من قبول دارم من ادبیات عرب و طبق مدل حالا چون فارسی حرف زدن معلومه اگر چیزی تاکید اومده توی جمله برای پیام اصلی جمله است اصلا باید ببینیم پیام اصلی چیه اون تاکید اومده پس بی تردید هدایتگر هست جمله مال اونه و قبول دارم بله رها کنم میخواست تحت تاثیر ناخواسته ذهنیت خودش است با نهایت تلاش خودشو بکنه که خودش خلاص بکنه آخرشم صددرصد نمیشیم ها ولی تلاش کنیم که تاثیر نگذاریم تلاش کنیم که ذهنیت خودمان را کامل کامل خالی خودمان را و متنو بخونیم تا کتاب هدایتگر ما باشه ما کتاب را از کتاب درس بگیریم نه اینکه کتاب را چیزی بهش تحمیل کنیم ترجمه گرام شما عیدها و موصول ها که رکن جمله نیست حذف کنید ترجمه تا معنا دچار اختلا یه عبارتی داریم تو روایات زیاد این که مثلاً تعبیر این یعقلو عن الله بعضیام مثلاً مرحوم مجلسی چهار تا سه تا وجه آورده که اینا چی معنی کنیم تعقل کنید از خدا یعنی چی ها تعقل میکنن چی درباره خدا تعقل میکنن در خدا دیگه آره این یک حرفه که اینجا گیر انداخته و طرف اومده اون وقت گیر کرده که تعقل بکنیم از خدا اون وقت یعنی چه نتونسته این حرف را آخه تعقل میکنند درباره خدا دیگه آخه تعقل از خدا یعنی چه آخه جمله رو باید آره اینجاست که میگه درست گفته که رکن را ببین تعقل خدا و رابطه با اون حرف خیلی به اصطلاح ور نرو که چون حروف و عربی خیلی معنا داره تعدادشو برشمردن تعدادشو تو این کتابهای نحوی برشمردن مثلا عوامل میگه که مثلاً ان چند تا عن الله اند چند تا معنا داره شش تا هفت تا میاره رکن قرار ندیم کلمه ان را شما میخواست چیزی بفرمایید ترجمه کردن این دوتا گذاشتن اضافه شده بعدا برای اینکه اینجوری اعتبار ندارد من که الان دیدم نشون دادم که نه تنها روان نکرده بلکه هم مغلق کرده هم خطا کرده بعضیاش مغلق کرده که من خوندم هیچ کلمه نیاز نداره کاملا روشنهای کتاب بی تقریب هدایتگر پرهیزگاران است چرا چیزی بهش اضافه کنم که مشکلی ایجاد بشه بفهم بیشتر نیست ولی به عنوان یک آیه قرار داده خداوند یک معنای خاصی برای معذرت میخوام برای اینکه یک چیزی عبث نباشه حتما باید معنای خاصی خب حالا من به شما میگم براتون میزارم این چیه آقای شجریان را مرحوم شجریان و نشون بدم که یک دقیقه داره فقط تحریر ته چهره سلام چه معنایی داره هیچ معنی نداره ولی در من حسی ایجاد میکنه اینجاست که من یه جمله حکیمانه از خودم بافتم جمله خیلی حکیمانه و ابداعی میگم هنر هنر ببین جملش خودشون نریا هنر هنر ایجاد سوال است نه انتقال این دوتا هنر دوتا معناستا هنر یعنی میگن هنر مرد هنر هنر کاری که هنر میکنه کار اصلش این نیست که حرفها رو منتقل کنه کار اصلیش اینه که یه حس و حالی ایجاد کنه پس همش لازمش این نیست که یه چیزی ما یه معنا داشته باشه برای تزیین آورده برای جلب توجه الف لام میم یعنی چی چی میخواد بگه نه غیر حکیمانه نیست ولی من معن نمیفهمم همه چیزم میخوام بگم نباید ضرورتاً اگه چیزی هستن خود شما میفرمای زیبایی شناختی تابلو نقاشی مثلاً ژوپان لبخنده چه معنای جمله را منتقل میکنه به من این مفهوم داشته اگر این کلمات از جملات اصلی از جمله جدا بشه و به تعبیر دیگه بگیم که اگر از جمع جدا شد مواظب باشید که از جمله جدا اگر جدا شدید ذوقی وجه ذوقی بنابراین یه جاهایی همه جمع میگه دروغ بگو راست بگو پدرتم در میاره احتمال نه یه چیز دیگه وقت تو برای این اجسام اینو وقت روش از توش در مطلب در نمیاد برای من کشف نمیشه اگه سر فکرم نکنیم از توی الف لام میم مطلبی در نمیاد قشنگی آورده چیزهایی هم بگیم من دارم میگم باشه شما میخواید از این استفاده کنید که تو جمع باش یه برداشت ذوقی نداره کی گفته تو جمع باید بود یه جاهایی جمع اینقدر خرابه که به طرف فرار کنیم اصلا یک جاهایی لازمه یه مدت آدم بره تو غار بشینه اینقدر جامعه خراب میشه که یه خورده فاصله بگیری که بتونیم خودت را مثلا حساب قدیمیا چله نشینی امثال انزوا گرفتن امثال شما بتونی بگی استدلالی برش دارم اما اخیرا شنیدم خیلی خوبی هم پیدا نکرد بی راه رفته تو بیراهه رفته عمر آدم فکر کنی چیزی داشته الف لام میم یه مقدار توجه جلب میکنه شاید باید معنی داشته معنی داشته باشد اینها جمله به ما نمیده چیزی یه قولی را برای ما قیل والی نقل نمیکنه پس مجبور سراغ همون جمله حکیمانه که از خودمون در و کردیم راهنمای پرهیزکاران است حالا هنر قرآن برای اینکه انسان ها را پرهیز کار کنه چیه اینو باید چی بگیم هنر قرآن برای اینکه انسان چه جوری متقی کنیم چه کار باید یعنی هدایت شان کنیم هدایت هدایت یعنی چه یعنی نشان دادن اینکه این حالا اگه کسی میدونه قرآن حقه ولی بهش گردن نمینهی من چه راهی دارم که آدم خوبیه ولی نمیدونه من میتونم براش اثبات کنم که این کتاب کتاب خوب شه ولی اگه میدونه و نمیخواد نه اینو نمیدونه اون چیزای دیگری هم که میدونه اونارم بهش گردن نمیده اونا رو گردن بگم این حقه چه خاصیتی داره هیچ بنابراین اصل اینکه باید تسلیم حقیقت بود اینا با برهان استدلال نمیتونم بذارم یه جایی عبرتی بگیری درسی بگیره دستشو بگیرم ببرم رو قبرستون تشییع جنازه ببرمش عاقبت تا ببینه به یاد مرگ بیفته میدونه حق و تسلیم نیست نمیدونه که من یاد بهش بدم که عبرت بگیره پند بگیره درس بگیره یا داستانی براش نقل کنم که فلانی اینجوری کرد اینجوری شد قصه براش بگم که سرنوشت شاه نسرین داستان من در واقع ترس افتاد و از عاقبت خودش ترسید و برگشت به فطرت خودشو شروع کرد آدم درست شد استدلال نمیتونه قرآن چیه داستانهای خوبی آورده داستان آموزش چه جوری بوده از کجا اومدن چرا این شکلی اومدن جلو چرا نیامدند به این فکر بکنند که چرا جامعه قرآنی نباید قرآن دست بچه یاد بدم با این ترتیب یعنی بچه من اول باید یاد بگیره چه جوری حرکت بکنه چجوری زندگی بکنه اینطوری من بگم که وقتی میفرمایند که ما چه جوری دست یکی بگیریم هدایت بکنیم بحث آسیب شناسی اصلا در جامعه ما چه موضعش باشه چه آموزش و پرورش باشه هیچ وقت برنمیگردیم به عقب نگاه بکنیم ما چه حرکتی را انجام دادیم چیزی به عنوان عبرت یا مثلا طرف بیاد اینجا درس بگیره یا مثلا وجود حرکاتی میمونه بله نیاز درسته آره من دیشب بود که با فضای مجازی با یکی از دوستان یک کمی بحث داشتیم همین دوستان مجمع اونها و اون اینکه بحثمون این بود که مشکل نسل جدید چیه آیا مشکلش اینه که مثلاً یه چیزهایی رو براش ثابت نیست من باید ثابت کنم یا یعنی وضعیت که داره دلیل داره یا علت داره یه وضعیتی که الان جوونا یعنی مثلاً جوانی که در یک چیزایی رو اصلاً قبول نداره آرام آرام به دیگرانی یک عدهای همونا هم باید ببینیم که آیا عصبانی اند و دارند یه حرفی را میزنند یا با عقلشون به این نتیجه رسیدن خیلی فرقه بین کسی که عصبانیه و داره کسی که یک کسانی پرچم دین را بلند کردند و بدبخت کردن مردم را به نام دین بدبخت کردن مردم را مردم از دین عصبانی یه عصبانیه داره حرف میزنه باید عصبانیتشو فرق داره که کسی بخوای عصبانیتشو فرو بنشانی مثلاً صبر کن یه دوره است میگذره آقا پرچم دینی بلند کردن به عمل نمیکنن اینا بدم میکنن دین این خوب یه وقت میخوای عصبانیت طرف را آرام کنی برای کسی که عصبانیه برهان آوردن معنی نمیده که کاری کنی که آب روی آتشش ریخته بشه آروم حتی مسنترها الان اینجوری ۶۰ سالهها خیلی جوونا نسل زد به اصطلاح مشکلشون باز یه چیز دیگریه اصلا حاضر نی یه جمله بشنوه مرد خوب میزنه بد میزنه خوب میگم یا بد میگم بشنوه چون زیاد شده چون بارونش کردیم از بچگی بهش قاسم تحمیل کنیم امور زشت و ناجورم زیاد دیده به نام جوان و جوانم فوق العاده حساسه فوق العاده حسا حریفش شد دیگه نمیشه بهش بگیم آقا بیا حرف آخوند نوشته بود دوستمون که اگه ما حرفامونو ۵ دقیقهای بزنیم گوش میدن ۵ دقیقه واقعا میتونم استدلالی بکنم چی بکنم آره میشه قبول ولی واقعیت اینه که شما این نسل را باید معالجه کرد نه اینکه ممکنه یک کسی بیمار باشه ولی ما بیمارش کردیم بیمار که ما بیمارش کردیم ما با رفتارمون درست کنیم تاآرام آرام او بیماری برطرفش کسانی که الان دارند دین را تبلیغ میکنند پرچم دین را چی میکنند غیر از نفرت ایجاد کردن کار دیگری نمیکند فقط نفرت ایجاد میکنند چه جوری طرف را بین این آقا به خدا دست از سر دین برد دست از سر برد یعنی چی ما نصف عالم کشته بشه برای هدف ما می ارزه هدف تو چیه که نصف عالم باید براش کشته بشه را وقتی به کار میبری نصف عالم کشته بشه ازش میفهمه چه هدفیه که هدف چیه که نصف عالم باید تو ذهن این آقا یه جوونم نمیفهمه که چیه نه نه نصف ما را گفته میدونم نصف جهان ولی گفته نصف آدما خوب اتفاقا ما را گفته تمام تمام ما کشته بشیم که چی میشه مثلاً چی بشه چیه که همه انسان ها امام حسن مجتبی علیه السلام حکومتی نظامی اینجور چیزهااست امام سالم بمونه خوردم و شما کشته نشید به این خاطر صلح کردن همین سادگی به همین سادگی میخواستم خودم و شما سالم بمونید یعنی چی کشته بشه همه ها از امام حسن امام حسن کشته بشه و هیچ ثمری هم نداشته باشه باید کشته بشه کشته بشه پشت شدن من کشته بشم یعنی چه یک جایی هدف بالا سر جای خودش امام حسین کشته بشه امام حسین گفت اجازه بدید من برگردم کی گفت بیاد منو بکشید روبرو شد نماز ظهر گفت که شما منو دعوت کردید نماز عصر اجازه بدید نه میخواست کشته بشه نمیخواست بکشه نمیخواست بکشه حمله میتونستن شمر را بکشند نزدیک شده بود گفت نه ما نمیخواهیم آغاز جنگ باشیم نه امام حسین میخواست بکشه تحمیل بعدش شد تحمیل شد که حالا تحلیلی داره و من فکر کنم یک جلسه هم بحث کردم اینجا بحث کردمش آره این نگاه ها غلطه اینجوری نیست زندگی کنه و میخواست پیش بچههاش باشه زندگیشو بکنه و دیگری مجبورش کرد و به امام حسنم همین کارو میخواست یه نظام بمونه قماق کشته شدیم کدوم نظام ما که همه کشته شدیم چه نظامی مونده بی جهت نباید کشته شد نه اگه بیشتر شعار زندگی بدیم حرف زندگی بزنیم و بگیم ائمه خواستن زندگی کنن ما هم باید زندگی کنیم خوش باید باشیم ما نباید غمگین باشیم دین به معنای گریه نیست فقط گریه کردن زندگی سالم و درست و خوب و خوش و وارونه نشون ندیم دین که نفرت ایجاد بشه و امثال اینها همین کارهایی که ما کردیم به اصطلاح باعث شده که اون جوان اصلا اسم کلمه دین بدش میاد و نمیشه از هیچ چیزی دفاع بکنه البته قضیه روزه پیش نیامده که یک روزه بشه حلش کرد نه هیچ کس نباید بگه که من میفتم وسط میدان و حل میکنم نه باید عصری بگذره عصره پیش گذشته تا این به وجود آمده ورش داری و این مثلاً ۱ مگس روی لیوان آب برش داری و تمام میبره تا درستش بکنیم کتاب اول تو ذهنش معنی کرده و بدبخت که این کتاب بی تردید هدایتگر متقین در آن هدایتی مانع نداره این کتاب شکی درش نیست که شکی در این نیست شک فارسی اگه میخواستیم کامل چی بکنیم این کتاب شکی درش نیست که هدایتگر متقین بله شکی در کتاب شکی در این نیست نه اینجوری بگیم شکی در این نیست که کتاب هدایتگر پرهیزگاران.