استقامت در راه هدف
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
یکی از دستورهای فوق العاده مهمی که در قرآن مجید به پیامبر داده شده خدا به پیامبر داده دستور به استقامت دوبار با این تعبیر آمده یک بار در سوره هود اومده که فاستقم و من تاب معک استقامت بکن ایستادگی بکن همانطور که به دستور دادیم گویا یک دستوری جلوتر بوده خود این دستور به اصطلاح ایستادگی کن ولی میگه اشاره داره همونطوری که به دستور دادیم کجا دیگه غیر از اینجا غیر از قرآن کجا دستور داده خدا به پیامبر که استقامت بکن همین تعبیر رو خب این در سوره هود و یک حالا روایتتی داریم از پیامبر صلی الله علیه و آله که میفرماد سوره سوره هود سوره هود بود سوره هود کمر مرا شکست تعبیرین به خاطر این جمله به خاطر این جمله نداره که پیامبر فرمود به خاطر این تعبیر که تو سوره هود آمده کمرم مثلا قدر فشار به من اومد انقدر مهم حالا شایدم من ذهن تازگی نه من گاهی ممکنه تعبیر مکان مستقیم در سوره خب این در سوره هود آیه ۱۱۲ آمده در سوره شورا اومده که فلذالک فدعوا به سوی مثلا اون ادب دعوت بکن بخوان استقامت بکن پای مردی بکن ایستادگی بکن همون دستور دادیم چرا این دوجا میفرماد همانطور که دستور دادیم خودت همین الان که داری دستور میدی مثلا قبلا کجا دستور داده خداوند به پیامبر که ایستادگی بود دستور و البته اون آیه سوره هود گفت فرمود که بله با همراهانت ایستادگی کن با اون کسایی که همراهت هستن نه خودتم تنها با اونها ایستادگی بکن اینجا هم میگه دعوت بکن به اون مسیری که باید دعوت کنیم و فوری بدش وستقیم تمام و استقامت بکن همانطوری که دستور یافته گوگل جلوتر دستوروری در کار بود کجا دستور در کار بوده یه جایی باید دستور بوده باشه ولی چه چیز مهمیه که اینجوری می فرماد و بعد می فرماید همون طور که دستور یافته امنیتش چقدره و چیا میخواد بگه اصلا تو این قضیه استقامت هست یه واژه اینجا استقامت برای واژه دیگری داریم باز مکرر در قرآن مجید آمده شبیه این معادل به جای این به کار میره با به اصطلاح هم در قرآن و هم در روایات یک گونه خاصی به صبر نگاه شده به گمانم کمی به اصطلاح دقیق درک نشده به نظر من که این چی توش نهفته است حالا تو قرآن مجید که برای نمونه تو سوره عصر وقتی میفرماید والعصر ان الانسان لفی خسر الا الذین آمنو ومل الصالحات در ادامهاش میفرماید و تواصو به حق صبر به حق توصیه میکنند و به صبر خود اون که فرمود کسانی که ایمان میارن انسان در زیان مگر اون کسی که ایمان بیاره و عمل صالح انجام بده اصلا ایمان و عمل صالح یعنی چی خود ایمان و عمل صالح یعنی یعنی گردن نهادن با تمام وجود به حقیقت ایمان یعنی نهادن به حقیقت شما شاید بفرمایید که ایمان نهادنه به خدا آره ایمان نهادن به خدا ولی از این جهت که خدا حقیقت است اگر ثابت نشود که خدا حقیقت است حق است گردن نباید نهاد ما فقط به حق باید گردن بزنیم خدا اگر توانست ثابت کنه بر من که حق است اون موقع من باید بش گردن نه فقط باید بر حق گردن بنهم به همین خاطر اسم نیست که مهمه الله یا هر خدا یا هر اسم دیگری را ممکنه هر کسی یه جوری تعریفش بکنه وقتی بهش میگم الله تو میگه خدا تو میگی گاد تو میگی هر اسمی که گفتی من میگم تعریفش کن چی مقصودته وقت با تعبیری میگم خوردم ترس حالیم نیست صحبت بود که در غرب مثلاً کسی گفته که ما خدا را کشتیم یا میکشیم پول جمع همشون هم آخوند بودن تا من میکشم من میکشم فقط تو غرب نکشتن تو غرب خدایی که کلیسا میگفت کشتند منم خدایی که خدایی که صدها حکم ظالمانه داره کشتش بعد کشتش خدا در صورتی باید پرستیده بشه که حقیقت محض باشد اگر تونستی ثابت کنی که خدایی که میگی حقیقت محضه و حقیقت محض یک حکم ظالمانه نداره یک حکم ظالمانه نداره داورشم عقل منو تعطیل کنی اون موقع ممکنه هزار تا حکم ناجور به خدا نسبت بدی اگه قرار شد عقل تعطیل کنم اون وقت شما خواستی به خدا نسبت خدا ممکنه احکام ظالمانه داشته باشه احکام غیر حکیمانه داشته باشه این تازه تو حکمش تو دستورش تو عملش چی به حساب چی روز قیامت چی ممکنه که کار غیر حتمیانه بکنه کار ظالمانه بکنه کار خدا نه نه من از خدا را اینگونه تعریف میکنم خدا حقیقت الحقایق حقیقت محضه که حقیقت محض از من غیر از حقیقت نمیخواد فقط از من میخواد که حق گردد خودش حقیقته از من میخواد که حقیقت گردن خب حالا میگه خود ایمان یعنی الذین آمنو وم الصالحات ایمانش یعنی کسانی مگر کسانی که به حقیقت گردن نهادن یافتن که یه حقیقت الحقایقی هم توی این عالم هست و به او هم گردن نهادن که او فقط یه دستور داره یه دستور بیشتر نداره ۱ به حقیقت تسلیم حقیقت اصلا دین یه دستوره تسلیم حقیقت باش چه توی ذهن قلب و مغزت بچه چشم و دست و پا و همه لحظهها و جوارحت با همه وجود تعبیر را ببینید که بگم با همه وجود توی قرآن داریم که من اسلم وجه لله کسی که وجه نیست صورت خود کلمه وجه یعنی صورت اون وقت من اسلم وجه لله که دنبالش میگه و هو محسنون مثلا دو سه سه تا آیه اینگونه داریم که لا خوف علیهم ولاهم یحزنون اهل اهل رستگاری جام فرماد که لقد استمسک بلور و تلوس قاب دستگیر چنگ زده تعبیر اینه من چه صورتمو تسلیم صورت معنی میکنیم تو سوره الرحمن که دیگه این سوره را زیاد داده میشنوه و که تو خط ماینها معمولاً کل ما علیهها فان هر چیزی که الا رجع ربک ذوالجلال و اکرام وحج وجه یعنی چی اینجا صورت خود رو نه به درستی نه ذات ذات خود خداونده اینجا هم که میگه من وجه الله مقصود ذات یعنی هر کس با همه وجود تسلیم خداوند بشه دیگه این بالاترین مقام اینه یه آیه دیگه همین شکلی بالاترین جا اینه تعبیرش اینه و من احسن و دینن من اسلم وجه لله چه کسی دینش بهتر از اون کسیه که همه وجودشو تسلیم خداوند و نیکو باش بالاتر هم باشه کسی میگه بالاتر از اینم مقام تصور میشه که همه وجودشو تسلیم خداوند بکنه تصحیای دینشبهتر از این هست که کسی همه وجودشو تسلیم خداوند بکنه بالاتر که با تمام وجود خود را تسلیم خداوند کرد ولی خداوند چیه نه نه خدایی که ما خالقش هستیم یه خدایی هست که ما خالقش هستیم تو ذهنمون درستش کردیم او خدایی که ما خالقش هستیم حکم ظالمانه هم داره ها اون خدا این آدم تا اون آدم براش فرق داره ها اون خدا این بچه خونه متولد شده تو خونواده شیعه شیعه شده حتی یک آدم بدی باشه یک دیگه توی خانواده مثلاً سنی متولد شده اتفاقاً آدم خوبیم شده ولی چون تو خانواده سنی متولد شده و سنی شده اون محاله بهشت کدوم خدائه این خداییه که ما خالقش هستیم و خدای خالق خدای خالق ما با خدایی که ما خالقش هستیم فرق داره این خدا خدای ذهن نیست که ما ساختیمش با خلقش کردیم مخلوق ما معلومه بته دیگه مخلوق ما که معلوم بود که مثل او که با خرما میسازه یا با چوب میسازه یا با هر چیز دیگری میسازه پس ایمان یعنی بالاترین درجه با تمام وجود تسلیم حقیقت الحقایق بشیم که حقیقت الله حقایق یه چیز از ما میخواد ذاتش حقیقته تسلیم حقیقت باش حقیقت گردن که البته یه جا حقیقت را میگه گردن نمیتونم بهت بگم به حقیقت کردن به دست نه در پی حقیقت باش چون ممکنه به حقیقت نرسید حقیقت باش اگه بهت بگم در پی اگه بهت بگم حقیقت را دردن ممکنه من بگم که نیافتم تلاش کردم نیافتم میگه نه این بار سنگینیه این از نمیخوام ولی یه چیزی ازت میخوام و اون اینکه هیجوی حقیقت باشه دغدغت حقیقت باش و هر کس غیر از تسلیم حقیقت بودن اسلام یعنی تسلیم حقیقت بودن ازش قبول نمیشود خب ایمان یعنی این تسلیم صادق روشن عصبی نداره اصلا اینجور نیست که انسانی مثلا ندونه بلد نباشه شما یه آدم پیدا نمیکنید توی عالم که ندونه به من باید تسلیم حقیقت باشم همچو آدمی نمیتونی پیدا بکنی به همین خاطر ما اینجوری میگیم توی اسلام طبق برداشتمون از قرآن چه کلید رستگاری در دست همه انسانها هست هم همه انسانها میدونن چیه هم همه انسانها میتونن ازش استفاده بکنن هم میدونن هم میتونن هیچ انسانی نیست که این کلید دستش نباشه چرا جز فطرتشون نباید میدونن که باید تسلیم حقیقت باشند معنای اسلام هم گاهی این دوتا کلمه تو قرآن اومده یه درجاتش ممکنه این دوتا جدا باشه ولی یه درجات بالا که میرسند یکی میشن این دو تا کلمه ایمان یه جاهایی البته تو ادبیات ریوایی ما گاهی ایمان مومن یعنی شیعه با ادبیات ریوایی ما تو روایات ما گاهی مومن یعنی چی ولی تو قرآن هم که اصطلاحی نداریم در قرآن ایمان یعنی همون گردن نهادن به حق اسلام من یعنی تسلیم شدن حقیقت حقیقت یک جایی ولی وقتی میرسه گویا به نظر میرسه که مثلا ایمان یه درجه بالاتری از اسلام مطابق بعضی از تعابیر ولی مثلاً وقتی که میگه در مورد ابراهیم خلیل وقتی میخواد تعریف کنه میگه کان حنیفا مسلما حنیفا مسلما حنیفش یعنی را مسلمم یعنی تسلیم حقیقت ایمان و اسلام دیگه یکی میشه ابراهیم خلیلی بالا عرض کنم خدمتتون و غیر از اینکه شخص خودشون ایمان آوردند و عمل صالح انجام تسلیم حقیقت شدند و عمل صالحم ببخشید اگه خاموش بشه یه خورده من احساس میکنم چرت میزنند بخاطر گرمی حرفهای من نیست به خاطر گرمای اونه یه وقت فکر میکنم مال منه عرض کنم خدمتتون که گردن البته گاهی هم تعبیری تو روایتمون که ایمان چیه تسل شدن با دل و مهس و دیگه چی زبان اقرار با زبان و دیگه چی عمل وجود شد دیگه همه وجود همه اینا شد دیگه میشه همه وجود سوال اینه که ها بعدش در ادامه میگه و تواصو بالحق و تواصو به صبر توصیه به حقش یعنی چی همون ایمانیه که قبلش گفت من خودم تسلیم حقیقتم به دیگران هم توصیه میکنم که تسلیم همون کاری که خدا میخواد همون کاری که پیامبران دارن انجام میدن از مردم بخوان که تسلیم حقیقت باشند توصیه به حق میکنند یعنی تسلیم حق باش و تواصو به صبر صبر کنار حق حق فوق العاده مهم بود فوری بدش صبر آمد حوری بعدش صبر اینجا صبر یعنی چی حالا میخوام نقطه ای را عرض بکنم با خوب بنابراین تا اینجا پیامبر دوتا آیه بهش میگه که استقم کما کلمه صبر هم بارها و به صورت امر و به صورتهای دیگه تو قرآن مجید آمده خیلی هم کلیدیه حرف اینه که ایمان صبر کنار ایمان داشته فوری بعدش توصیه به سبب این دوتا جدا امام علی تعبیری دارند فوق العاده مهم حکمت هشتم ۸۲ نهج البلاغه است حکمت قشنگ و زیباست من نمیدونم از همون سالهای اول طلبگی مثلاً به من ما گفتن که خیلی بلند نیست حفظش کنید یعنی کسانی به ما گفتن این بعضی چیزها بود حفظ باشید اینا این حکمت ۸۲ را زیبا هم هست اولش میگه اوسیکم بخم سن الیها با طلکه احلا میگه پنج چیز توصیهتون میکنم که اگر زیر بغل شتر بزنید شتر را وقتی میخوان تند بره ضربت میزنن که بره برسه اگه زیر بغل شتر بزنید که برسید بهش شایسته است سزاوار قدیم ۵ تا مهمه با تمام توان بریز که بهش برسید آره من اونو ربطی به بچه ندارم ولی حیفم میاد که اون دوتا نخوندم یه دفعه سراغ پنجمی بد نیست که لا یرجون احد منکم الا ربه به هیچ امید نداشته باشید مگر پروردگار هیچ یک از شما به هیچکی کسی امید نداشته باشید مگر به پروردگار هیچ یک از شما از هیچی نترسید مگر از گناه داره فقط از خودت بترس از خودت بترس چون اعدادکم یا نفس بین جنبه دشمنترین دشمن تو باید ازش بترسید احد منکم اذالم یعلم یتلمه خیام نکنه یه کسی از شما چیزی را که نمیدونی یاد بگیری خجالت نکشید که چیز بلد نیست بگیر حیا بکنم خجالت بکشم نه نه چیزی که نمیدونی جمله چهارم فوق العاده برای ما ایرانیا حداقل ما که جاهای دیگه کشورهای دنیا من نرفتم که ببینم فرهنگشون چیه یکی از چیزهایی که میدونم خودم دیگه نه تجربه کردم مثلا بیمار بودم یکی دو سال اینقدر نسخه برای ما میپیچیدن اگه میخواستم عمل کنم که این نمیدونم تربت میگفت که آورده بود یه مشکل از گفته اینا از وسط قبر امام حسین آوردن برای احمد شاه قاجار و اون مونده نسخه آره جمله چهارم اینه لم یعلم الشیع ان یعقوب حیا نکنه یکی از شما هر وقت چیزی نمیدونه مجبور نیست یک ساعت دربارش صحبت کنیم درباره همه چی حرف بزنیم زمین و آسمان به نظر من مهمه هر چهار جملهاش واقعاً کلیدیه و مهمه حیاتی اما پنجمیش مقصود من و علیکم بر شما باد استقامت صبر تعبیر بعدی تا ببینیم تحلیل روش بکنیم صبر من ایمان جسد صبر برای ایمان مثل سر والله خیره فی جسد بدن بی سر به چه دردی میخوره صبح عصر متعفن میشه اگه تو سردخونه نباشه باید فوری دفن کرد جسدین ایمان هیچ ارزشی نداره ایمان بدون صبر مثل بعدا بی سر دیگه بهترین نوعاصلا انسانیت انسان به چیه سرشه انسان بیسر که انسان ثبت چیه خب تا اینجا عرض کردم خدمتتون که ما هممون میدونیم باید تسلیم حقیقت باشیم استقامت که خداوند به پیامبر فرموده استقمت و صبر که فرموده و بالحق و تواصو به صبر هرچی باشه معنایی داره به هر شکلی بیانش بکنیم و اون اینکه تا اینجاش گفتیم بهتون که و یه چیز ازت خواستیم و اون اینکه به گردن بین تسلیم حقیقت باش با همه وجود تسلیم حقیقت باش یا تسلیم حقیقت الحقایق باشد اینکه عرض میکنم همه میدونن برای اینکه هر کس هر موضعی داره هر موضع بیان میکنه استدلال میکنه که ثابت کنه که حقه شما یه نفرو پیدا نمیکنی که بگه من دارم و میدونم باطله ولی میخوام را داشته باشم شما روی این زمین همچین آدمی پیدا همه تلاش میکنن که اثبات کنن موزهای که دارن سخنی که میگن عمل که انجام میدن حقه حق حقه حتی اون کسی که دیگه اصلا مجبورم دیگه این کار بکنم مجبورم چاره ندارم و باطل پرست نیستند همه میدونن پس تا اینجاش همه میدونن ولی چرا آدما حق پرست نیستند چیزی که همه میدونن و همه دوست دارن و همه میخوان یه کلمه به خاطر هزینهاش حق پرستی هزینه داره هزینه داره صبر یعنی استقامت صبر یعنی آمادگی برای پرداخت هزینه پرستیش که خوب میفهمی جزو وجودته ولی حالا که میدونید که باید حقیقت را گردن بنهی و بالاترین آدم آدمیه که بیشتر به حقیقت گردن بنهی و دیگه بالای بالا اوج اونیه که من اصلا وجه الله وهو محسنون و من احسن دینن به من اصلا بالاترین با جین را داره با همه وجود تسلیم حقیقت الحقایق باشه ولی تمام معضل ما مشکل انسان مشکل ندانستن نیست این اشتباس که فکر بکنیم که چون نمیدان هیچکس نمیتواند روز قیامت بگوید که چون نمیدانستم رستگار نشدم چیزی رو نمیدونه نمیتونه بگه چون خدا فوری بهش میگه که چی ازت خواستم چی ازت خواستم من که گفتم که یه چیز پی جوی حقیقت باش فقط حقیقت باشه که نیافتی هیچی نرسیدی هیچی تو که در پیش بودی اون شرکت رسیدی چی اون چه شکل ریسیدی اون شکل دانستی چی آیا تسلیمش بودی یا نه تو میدونستی خیلی چیزا رو میدونستی عمدشو تو نمیدونستی که نباید حق انسانها را تزریق کنیم تو نمیدونستی که نباید تهمت بزنی تو نمیدونستی که نباید آبروی دیگران را ببری تو نمیدونستی که نباید حاصل زحمت دیگران را بگیری ازشون غصب کنی تو نمیدونستی باید نباید دروغ بگی تو نمیدونستی باید راست بگی تو نمیدونستی نباید فریب کاری کنی تو نمیدونستی نباید تقلب کنی میدونستی گفته بودم نه با وسیله پیغمبر بهت گفته بودم پیغمبر ظاهر نه فجورها و تقواها بدکاریها و خوب کاریها را و جزو وجودت قرار دادن الهام کردم یعنی جز وجودت قرار دادم میدونستی نکردی میدونستی و نکردی اگه یک چیزی را ندونسته مخذت نمیکنم اگه تلاش کردی که بفهمی و ولی نرسیدی به هر دلیل مواخذت نمیکنم من اون چیزایی مواخذت میکنم کیا میدونستی و عمل نکردی و یا به اندازه وسع تلاش نکرده که بفهمی بخاطر این چیزا مواخذت میکنم نمیدونستی بنابراین همه انسانهای روی زمین یکسان مسابقه دو دیدید چون آره دورگرد مثلا بچرخند خط را جوری درست کردن که مثلا یکی که به اصطلاح وسط عقبتره یک کسی که خط دوم یه ذره جلوتره دقیق محاسبه کردن که اما مساویقهای در کار جلوتر باشه اگر قرار باشه که یکی پاش باز باشه یکی پاش بسته باشه تو مسابقه در کار نیست مساوی باشن آدما همه مساوی اند وقتی میان تو این دنیا هیچ آدم جلوتر هیچ آدمیم عقبتر نیست حالا تو این مسابقه است باید مسابقه درست عادلانه باید مقدار حقیقت که برات آشکار شد کارت ندارم باید تلاش کنی که حقیقتو بشناسی اما یه چیز دیگر را هم میدونستی غیر از این دوتا غیر از اینکه میدونستی که باید تسلیم حقیقت باشی مهسا حقیقت را هم میدونستی عمدش اینهاست اون که ما گیریم اونجا گرفتاریم جای دیگر حق انسانهاست که ضایع کردی حق انسانهاست حق خدا ساده است ساده است نه اینکه نه ولی میخوام بگم گرفتاری حق انسانهاست که ما ضایع کردیم ولی میتونیم انسانها رو میدونیم از هم میدونی که باید تسلیم حق باشی هم مصادیقشو میشناسی هم میدونی که اگر یه جاش را نمیدونی بعد تلاش خودتو بکنی که بشناسی اینا رو هیچکدامش را ترسی نباید بگه ولی همه اینها را که گفتیم یه چیز دیگر این یه چیز دیگر فوق العاده مهمه که میدونی و معلومه که اگر شما بخوای به حقیقت گردن این هزینه داره مختلف ساده ساده سادهاش اینه که یا روزه باید گرسنگی بکشی یا نماز صبح را بلند شو خواب آب بزن صورت و شیرین خواب ها بله خوب کمشه تا میره بالا بالا جاهای دیگه خیلی هزینه داره شما این تعبیر را چون مثلا افضل اعمال بالاترین عملها که مثلاً احمد یعنی اونی که هزینه اش بیشتره اون وقت چرا میگه جهاد فوق العاده مهمه افضل الجهاب کلم تو حق امام جائر یا کلمه روایت افضل جهاد کلمتو عدلین یا کلمه تحقین عنده امام جاعر که بالاترین جهادی جمله حق یا جمله عدل پیش سلطان ستمگر بگوش هزینه داره چون هزینه داره افضل ال جهاد هم هست آره مثلاً ممکنه که شغلتو از دست بدی ممکنه که امکانات دیگر را از دست بدی ممکنه که موقعیت از دست بدی خب معلومه چیزی از دست میدی یکی از انحرافاتی که به ویژه در تشیع به وجود آمده به ویژه در تشیع و الان معضل مصیبته دینداری ما مخصوصاً حوزوی های ماست کلمه است تقیه اینجوری که الان معنی میشه یعنی نفاق تقیه اینجوری روحانیون عالمان معنی میکنن یعنی نفاق یعنی چی چه جور تعریف میکنن میگن تا جایی حق پرستی کن که برات هزینه نداشته باشه اگه یکجا برات هزینه داشت حق پرستی نکن غلاف حق بگو سکوت کن در مقابل ظلم اگر هزینه داشت هزینه نداشته باشه که چه ارزشی داره فعل فعل بخاطر کار عمل به خاطر هزینه که داره ارزشمنده کار اگر هزینه داشت اون کارو انجام نده حق پرستی اگر هزینه داشت اون کار را انجام نده خب معلومه حق پرستی هزینه داره حق پرستی همش هزینه داره اصلا حق پرستی بدون هزینه نیست یک کمی کم و زیاد داره همونجا که راست میگیم راست میگیم خسارتم است که میراث میگیم با راستگویی مون یه مقدار باید هزینه بپردازیم بعد دروغگویی مون هزینه از دوشمون برداشته میشه خب اگر قرار باشه شما یا آموزهای داشته باشیم به نام و تقیه را اینجوری تعریف بکنی که هر جا کاری برام هزینه داشت اون کار را انجام ندم پرستی نمیکنم دیگه کاری با حق پرستی ندارم میخواستم معنی اون قضیه را روشن بکنم که یعنی چه که بله خدمتتون که صبر نسبت صبر با ایمان مثل نسبت سر با بدن امام علی فرمود و هیچی دیگه نیست اصلا چیزی نیست دیگه سر نبود جنازه است نه آدم کسی بگه من مومنم ولی هزینه نمیخوام بپردازم هرجا هزینه داشت یه چیزی درست کردم به نام تقیه التقیت دینی و دین و آبایی به به چه راحت چقدر خوبه که هر جا به حق عمل کردن یا حق گفتن هزینه داشت ظلم و جدی هزینه داره گفتنش داد زدن خب معلومامام صادق علیه السلام می فرماید که شما تقیه رو از پدر و مادرتون دوست دارید وظیفهتون انجام ندید تقیه امام بفرما دنباله حدیثه برای چی بود برای اینکه آدما کشته نشن اون وقت شما وقت آدم کشته میشن تقیه تقیه برای این بود که آدم کشته آقا تقیه اصل عقلانیه عقلانیه هر جا حق گویی خیلی سود نداشت ولی هزینهاش غیر قابل تحمل بود نگو تو مجبور نیستی یه جایی جونت به خطر میافته بگی من مجبور خب مخفی جان هیچ خاصیتی هم نداره اونجا تقیه بود که یا مثلا در دوره ائمه اطهار مخفی بود خیلی چیزها جان اصحاب امام به خطر میافتاد خود امام جانش به قدر میافتاد یه معنای دیگری داشت یعنی شما یک کلمه یه کسی میگفت شیعه هستم ممکن بود که تمام کسانی که باهاش رفت و آمد داره جونشون به خطر میفته از جان عده زیادی به خطر نیفته به خاطر اینکه تو یک کلمه بگی که لازم بود که ظلم و ببین ظلم فاحش و آشکارا ببین چون برات هزینه داره نگو یعنی چی نبود شما تقیه این تقیه نیست نفاق یعنی کسی که کتمان میکنه به خاطر اینکه براش هزینه داره به خاطر اینکه براش هزینه داره ایمان نیست که انسان حاضر نباشه هزینه بپردازه به حق پرستیش هزینه بپردازه به میزانی هم که حاضر شدی به میزان که حاضر شدی هزینه بپردازی حق پرستی منهای او هیچی نیست چه میزان من مومنم یعنی حق پرستم به میزان هزینه حق پرستیم را بپردازم چیز دیگری جایی نیست چیز دیگری جای نیست حالا برگردم به او آیه فستقیم کما امرت یعنی چه یعنی استقامت بکن همانطور که میدونی لازم نیست بگم قبلا گفتم قبلا گفتم یعنی کجا قبلا گفتم قرآن نه قبل از روح گفتن میدونی که اگه من بناست حق پرست باشم این حق پرستی من هزینه داره هزینه نداشته باشه که اگه قرار باشه برای حق بویی حق گویی جایزه بدن بازم یه برنامه باشه که مثلاً بنز بدن چی بدن ساندیسکی نمیدونم قرار باشه جای بدن که چی نداره که ادب بود و حق پرستی کردی آره میشه تحمل کرد اون میشه حق پرستی جایزه بدن که اون دیگه آره اینجا تو نبرحق این حرف را به حق نگفتی و حق پرستی برای رسیدن به اون منفعت گفتی اون حرفی که فکر میکردی حقه یا نموندی که حقه برای این گفتی که به اون غسل برسی مهم ارزش نداره نماینده مجلس بشه میخواستی ورزشی خواستی چی بشی میخواستی به اونجاها برسی نه جایزه داره که اونا بهش نمیگن اونی که هزینه داره اونقت کسی که میدونه که من باید حق پرست باشم به وضوح میتونه که حق پرستی هزینه ام هزینه افراد برای اینکه حاضر شده حق پرسته همه حق پرستش را همه هزینه اش را بپردازه کامل کامل را بپردازه کسری که کامل تسلیم حق باش و هر چیزی هم در راه حق پرستش بگذره فتح کرده که امام حسین باشه چه سلمان فارسی باشه که ابوالفضل باشه چه ابراهیم خلیل باشه که هر کس دیگری و ابا عبدالله الحسین علیه السلام یه جمله کوتاه این جمله را به تو بگه میشه گفت یا نه ترک الخق فی هواکا از هرچه که مخلوق است از هر چه که مخلوق است در راه عشق تو گذشت غیر مخلوق چیه تو یه چیز از غیر تو متقین را وقتی امام علی علیه السلام خطبه متقین عظمت خالق و فی انفسهمادونه فی اون خالق عظیم شد در وجودشون غیر جان و فرزند از همه چی بگذره قله رو فتح کرده بالاترین درجه است ولی کجای قله قرار میگیریم به میزان که حاضریم هزینه بپردازیم وقتی خداوند میگه به پیامبر که فستقیم کما امرت میدونی ولی بازم من بهت میگم استقامت کن تو وظیفه داری در معنی پیدا میکنه سوره هود پیرم کرد به مکان من بهش توجه نداشتم ولی این روایت اومده که سوره هود معنا پیر کرد تو این روایت اومده پیر کرد بخاطر این استغن کما امر همانطور که میدونید دستور میدم که هزینه هزینه خوب یک صلواتی مرحمت بفرم در خدمتتون چراغ اولمون کسی که روشن میکنه یک کتابی در سال ۱۳۴۶ دوم شهید اون زمان خیلی آیت الله ادامه میدادی هفته پیش آها اون بود که هفته پیش یادم اومدی امام حسین من یه جای دیگری این سوال را کردم من همین جا که نبود نه ببینید دو نفر تو یک شب جان فشانی کردند امام علی در بستر پیامبر شب هجرت خوابیده یادم نیست چون جالبه جواب این سوال هم داده میشه عرض کنم خدمتتون که شبی که پیامبر میخواست هجرت بکنه امام علی در بستر پیامبر خوابید که پیامبر بتونه ابوبکر همراه پیامبر رفت توی غار واقعیتم اینه که این حرفهایی که میزنن نادرسته که به اصطلاح انتخاب کرده بود و مومن بود سوال اینه حواستون کاملا پرت است ببین سوال تو قرآن مجید میگه که پیامبر به رفیقش به صاحبش گفت که لا تحزن غمگین نباشه ان الله امام علیم راحت خوابیده بود و حالا اگه جسارت نباشه خور خورم شاید راحت راحت دشمنم دادم سوالم اینه هیچی تعصبو کامل کنار بگذاریم واقعا نه ابوبکر جان فشانی کرده واقعا جان فشانی کرده کسی چی نکنه از قبل شتر فراهم کرده که پیامبر بره گلش را چوپان داشته چوپانش آورده دم غارت اینا دیگه تو کتاب های خودش شیعه آمده که پیامبر مخفی بودن دیگه شیر میخوردند و به هر حال آره سوالم از شما اینه یه آدمی توی غار بود جان فشانی کرد ترسید امام علی تو بستر پیامبر خوابید اینم جان فشانی کرد نترسید کدومشون بالاترن او که نترسید درسته اما من یه چیز دیگه بگم هر کدوم بالاترن هر دو مهمن ولی کدوم بالاترن جواب این سوال یه چیز دیگه باید بگیم امید که نمیدونست ۵ اون که میدونست که امشب هیچ خطری تهدیدش نمیکنه وقتی کسی میدونه که امشب من هیچ خطری خدا بهش گفته یا از عالم غیب میدونه میدونه که امشب به هیچ خطری منو تهدید نمیکنه از هر طریق میدونه اگر اگه بدونه اگر بدونه اگر یکی بدونه که امشب هیچ خطری تهدیدش نمیکنه یکی دیگه ندونه و فکر کنه پنج دقیقه دیگه کشته میشم اون که میگه فکر میکنه پنج دقیقه دیگه کشته میشم او بالاتر ازخدا بهش گفته که تو کشته نمیشه امشب بستگی داره کدوم بالاترن اگر امام علی را غول مشهور همه چیو میدونست از قبل هیچ فضیلتی نداشت هیچ فضیلتی نداشت جانفشانی نیست که چون میدونه کشته نمیشه کسی که میدونه کشته نمیشه جانفشانی چیه میدونه کشته نمیشه جان فشانی من که میدونم کشته نمیشم جانفشانی اون کسی کرده که فکر میکنه کشته میشه کسی که میدونه کشته میشه که جان فشانی نکرده کسی که کسی که نمیدونه ولی کسی که میدونه چی من امشب اینجا بخوابم هیچی خطر متوجه نیست که دیگه حالا از هر طری دونستم حالا همینجا میخوایم بگیم چیزی را که کسی میدونه همه چیز را هزار سوال دیگه مطرح میشه که چرا اینجا رفت چرا این کارو کرد سوالی که آقایون خود همین آقای صالحی نجف آبادی در جای دیگه شکل دیگه میگه آقا این امام حسن مجتبی علیه السلام نیمه شب بلند شد آب بخوره این سخن را که آقای صالحین نجف آبادی تو کتاب شهید جاوید گفته که امام حسین همه چیو نمیدونه اما این معنیش این نیست که من کتاب شهید جاوید را تایید دارم میکنمما نه امام تو کتاب شهید جاوید یک کتابیه که تو دوره نوشته شده که میخواد انقلابی گری امام حسین نشون بده امام حسین برای حکومت قیام کرد نه قبول ندارم که امام حسین امام حسین کاملاً با یه تحلیل ساده میدونست نه با غیب که حکومت نمیشه درست کنیم حکومت نمیشه درست بکنیم به طور عادی میدونست آقا داشت برادرش امام حسن و مجبور شد رها کنه نظریه کتاب را قبول ندارم که امام حسین برای حکومت قیام کرد ولی حرف آقای صالحی که آقا امام حسین حرکتش یه حرکتی بود که اینجور نبود که همه چی کامل که شمشیر میزنه میدونه که الان میخواد یه خلاف قرآنه چون خود قرآن به پیامبر میگه بگو من غیب نمیدونم اگه غیب میدونستم خیر را جلب میکردم و بلا از خودم دفع میکردم اگه میدونستم بنابراین پس نمیدونه این سوال اولتون آره از این جهت با آقای صالحی من موافقم اینه نظریهاش را نظریه اون کتاب که امام حسین برای حکومت قیام کرد اما فرمایش دومتون سال فوقالعاده مهمیه و من حدود شاید بیست و چهار پنج سال پیش دو تا مقاله در این باره فرمایش ایشون اینه که سابقه تاریخی نشون میده که یهودیها توی این منطقه فلسطین دیدن گذشتهها آره بودن مثلا تا سال ۷۰ میلادی ۷۰ میلادی یعنی نزدیک به ۲۰۰۰ سال پیش این منطقه اصلا یهودی نشین بوده کلش کلش یهودی نشین بوده سال ۶۳ قبل از میلاد ۶۳ قبل از میلاد حکومت هم داشتند حکومت یهودی هم کشور یهودی بوده کشور مستقل یهودی نشین حاکمشم یهودی مستقلم بودن کشورم اعضای یهودی ولی سال ۶۳ که منطقه یهودی نشین بوده ولی افتاده دست امپراطوری رو تا سال ۷۰ میلادی باز اینجا اکثریت یهودی بودند ولی تحت سلطه رومی ها بودند سال ۷۰ میلادی قیام میکردن پراکنده شدن اگر درست فهمیده باشم سوالشون رو به هر حال سابقه تاریخی نشون میده حالا اجازه بدید سوال ایشونو مطرح کرد نه توجه بفرمایید من سوال ایشونو مطرح کردم مگه جواب ندادم عرض میکنم ۲۵ سال پیش دوتا مقاله نوشتم و این هست و اون زمان و بحث کردم ببینید مثال ایشون اینجوری بگم ما نژادمون چه نژادیه آریایی آریاییها کجا بودن مهاجرت دیگه از اونجا مهاجرت کردن اومدن داخل فلات ایران شبه قاره هند رفتن طرف اروپا و اینها سه شاخص شدن الان بریم بگیم که زمین های سیبری مال ماست اونجا بودی به لحاظ حقوق بین الملل چیزی را میپذیرند کی کجا بوده شما بودید اونجا به هر دلیل پراکنده شدید و زمین باگیر شد حتی شهر خالی شد خراب شد انسانهای دیگری شهر را کم کم آباد کردند چه شد چه شد نسلها گذشت دیگه نمیشه که بعد از جدایی از این یه حرف دیگر کسانی که اونجا بودند و مسیحی شدن آخه اونایی که اونجا بودن امپراطوری روم عده زیادی مسیحی شدن تو قرنهای سوم چهارم مخصوصاً تو قرن ۳ و ۴ میلادی مسیحی شدن بعدا هم میان یهودیها هم میان مسلمانها هم میان مسیحا مسلمان شدند برخی از یهودیها و برخی از مسیحیها مسلمان شدند اونا هم حق دارند یا نه نمیشه بگی که آقا من اینجا بودم دینم عوض کردم حالا که دین عوض کردید دیگه حق نداری باید مال اونایی که قبلا دینشون چیز دیگه نمیشه بگی که همون مردم دینشون عوض کردن ملت که از جایی نرفته خلیفه دوم فتح کرده اونجا را فت دین تحمیل نکرده به کسی یک نقطهای را عرض بکنم خدمتتون یهودیها خودشون میگن نه در مورد امام علی اونا میگن که زمانی که ما حقوق مون داده شد زمان خلیفه چهارم بود به تعبیر اونا بیشترین حق به ما داده شد زمان خلیفه چهارم کاملا شهروند برابر با مسلمانان اونا میگنا یهودیان میگن نه مسلمونا میگن یهودیا میگن بله در عین حال خودشون قبول دارن حتی غربیها قبول دارن که خلفا هم دین تحمیل نکردنها عمر فتح کرده خلیفه دوم عمر بن خطاب مجبور نکرده مسلمان بشه این اشتباه است خلیفه دوم کسی را مجبور نکرده مسلمان بشه کشورگشایی کرده از نظر من کارش قابل دفاع نیست ما کشورگشایی تو اسلام نداریم ولی اینکه خلیفه دوم کسی را مجبور کرده باشه مسلمان بشه نادرست و مجبور رد کرده مسلمان بشه خب یه ملتی یه زمانی بودن اولاً کسی زمانی جایی بود که نمیتونه بیاد دوماً همون کسایی که زمانی بودن همونا تو همون منطقه پراکنده بودن دینشونو تغییر دادن مسلمان شدند بعد مسلمان شدن همه اینها حق دارند که سر زمین پس صرف اینکه یه زمانی یه گروهی یک جایی بوده نمیتونه بگه که من حق دارم به این سرزمین نه باید دید که ببخشید سلام علیکم من استقبال خطر و نمیدونست چه اتفاقی براش میفته حرف منو اگه صبر کن صبر کنید اگه میخوای حرف منو دقیق نقل کنی اسم شریفتون آقای امامی ببخشید یادمه میگم اگر اعتقاد آقای امامی را بگیری ابوبکر بالاتره اگه اعتقاد منو بگیری امام علی بالاتره من برای اینکه اون کسی که میدونه هیچ فضیلتی نداره اون که نمیدونه برای اینکه نمیدونه برای اینکه نمیدونه آرامش داشت نمیدونست ولی اون ترسید این نترسید او ترسید طبق آیه قرآن این نترسید آخه سوال ببین آقای وقتی کسی صحبت میکنه با دقت میگه من دارم میگم دو نفر بودن یکی ترس یکی نترسید کدام بالاتر است این دوستمون که اینجا تشریف داشتن گفتن که نترسید بنده گفتم بستگی داره که چی بگیم اگر هر دو نمیدونستند او که نترسید بنابراین طبق عقیده من امام علی قابل قیاس نیست من فکر کردم که ایشون منظورش اینه که امیرالمومنین عرض کنم در مقام مذمت ابوبکر در مقام تایید هنگامی که دومین اون دوتا اخراج شدن از مکه یعنی اون اولی اخراج نشد دومیه اخراج شد پیغمبر اکرم صلی الله اینجا در دستور در کلمه عرب حوض اندوه بر گذشته است خوف ترس از آینده است ابوبکر نسبت به گذشته اش نگران بود ناراحت بود چرا چون رفتیم از دست دادیم آینده ترسی نداشت اینکه ترسی نداشت سخت میشه ولی همین قدر بدونیم که خروج ابوبکر از مکه به این سادگی نبود که مثلاً میخواست دنبال پیغمبر بره نه در در روایات اهل سنت در روایات اهل سنت ابوبکر با یه تدبیری خارج شده باز نکنیم هر وقت خواست حداقل برنامه آقای دومی که خارج شد علیه پیغمبروقتی بحث از روایات بر بیاد بحث روایت اهل سنت خیلی راحت میشه چه اتفاقی افتاد بسیار متشکر عرض کنم خدمتتون که روشن بود بله ببینید شب روز شنبه من میام روزهای شنبه توی مرکز شهر که جلسه ای دارم سخنرانی منو سوار وقتی راه افتادیم گفت آره منم طلبم به همین خاطر سوار کردم و اینا والا لباس نزدیک اذان مغرب بود داشت قرآن پخش میکرد رادیو ماشینش تمام شد گفت صدق الله العظیم بو کرد به من گفت واقعا این سنیا چرا اینقدر تعصب دارند گفتم چطور گفت نمیگن صدق الله العلی العظیم علی به معنای اسم امام علی یعنی والا مقام و این چیزها معناش مقصوده چرا اونا رو اسم علی حساسیت دارند گفتم که حالا اگر الان یه سنی اینجا بود و میگفت که نه این در اصل بوده صدق الله العظیم شما چون رو اسم علی تعصب دارید اینو اضافه کردید اگه اینو گفت من چه جوابی بدم به نظرتون یه نگاه کرد و گفت حرف حسابی جواب نه جوابی ندارم نمیدونم پس حرفا به همین راحتی میتونه ما به اونا نسبت بدیم تعصب داری اونا نسبت به ما بگن تعصب به همین راحتی به همین راحتی که گفتم این آقا یه روحانی هم سن و سال من بود لباس شخصی بود اون موقع همین که گفتم گفت هیچ جوابی ندارم درسته من اصلا نمیشناختم اتفاقیست ولی خوب معلوم بود که آدمی که دیگه نمیخواد حداقل اینه که میپذیره که من الان جوابی ندارم برای این سوال بالاخره میتونه دو پهلو باشه هر چیزی ببینید جناب آقای امامی اولا شما اومدید حسن را براش معنی کردید که خودت میخوای کلمه عربی اجازه بده آقا جمعه اجازه بدید اجازه بدید اونجا مراجعه نمیکنم الذین آمن والذین هادو و نصارا و سابعین من آمنه بالله ولیوم الاخر و امل صالحا فلاح خوف علیهم یحزنون یعنی چی و هم نسبت به آینده دیگه ندارن نسبت به خداوند انفاق کردند ناراحت نیستند از آینده چه اتفاقی براشون قبلش گفت خوف علیه زنان غمگین نیستند که من بعد از این چی سرم میاد که ما کلمه را بهش ور بریم نکته دوم دستور زبان عربی غمگین نباشید که من چیزی نمیگفتم که آقا باشه صبر کن آقا بزارید آقا حرفامو بزنم اینکه نمیشه که آقای امامی آقا خوب بزار باشه آقا خطام عزیز من خطا میگم ولی بزار بگم حرف بشه نه حزن یعنی غم همه مردم هم معنیشو میدونن اصلاً بین فارسی عربیه غمگین نباش که ما بیایم بگیم غمگین نباش از اون چیزایی که گذشته از دست دادی ما غمگین نباش که ممکنه آیندهت ناجور بشه هیچ نترس هیچی آیه چی بود الا تنصرو فقط الله مشرکان آقا آیه مال کیه آیه مال زمانیه که پیامبر در قاره مسلمونا که جان فشانی میکردن اون موقع از همه چیزشون میگذشتن داره میگه ای مشرکان این پیامبر که برای شما فرستادم اگر شما یاریش نکردید خدا یارش میکند چه ربطی داره اما اون معنا که گفتید که من یک کتاب بهتون آدرس میدم دم دستی که ببینید نه اینجور که ایشون میفرماد نیست کتاب فروغ ابدیت که از آیت الله سبحانی توجه میفرمایید توجه بفرماید کتاب فروغ ابدیت نسخهای هم که من الان مثلا خونه مال ۱۳۵۱ قیمت دو جلدی روش نوشته شش تومن خوب میگم مال کی بوده اونجا الان فضای میگه ابابکر رفت توی غار دو سه نفر تو غار رفت و آمد میکردند یکی امام علی بود یکیش عبدالله بن ابوبکر خوب عبدالله بن ابوبکر خبر مشرکین را میورد برای پیامبر گفت مشرکین چه نقشههایی دارند جاسوسی میکرد برای پیامبر برا پیامبر جاسوسی میکرد یه کس دیگری هم تو غار رفت و آمد میکرد چوپان ابوبکر که اسمشم این یه مسئله تعبیرشم اینه اکثر مورخان اینو گفتند بد میگه که باز اکثر مورخان گفتن حالا که ابوبکر جوری برنامه چیده بود که گر چوپانش گله رو روزها میآورد حوالی غار که بتونن بیان از شیر و اینها استفاده بکنن دشمن هم متوجه نشه دوم نکته سوم میگه شیخ در امالی شعر شیخ طوسی در امالی میگه دیگه منبع شیعه هم آیت الله سبحانی شیعه هم میگه پیامبر به امام علی فرمود وقتی مخفیانه اومده بود که بروت دوتا شتر دوتا شتر کی یکی من یکی دو تا شتر تهیه کن ابوبکر گفت من از قبل تهیه کردم من دو تا شتر آیت الله سبحانی نقل میکنه از کتاب امالی ششم میگه ابوبکر گفت من دوتا شتر از قبل تهیه کردم پیامبر فرمود به شرطی قبول میکنم که پولشو بگیره به امام علی فرمود پولشو بهش بده ولی اینکه این ببین این جور نیست که ما بیایم و بگیم و حقایق را نه آقا اون روز جان فشانی کرده خیلیها یک روزی جان فشانی کردند لقب بهش داد سیف الاسلام چی لقب داد واقعا فداکاری میکرد دیگه شد خیلی از ماها چه بسا زمان جنگ به فداکاری کردیم بعدم افتادیم توی وادی دیگری و کم کم آرام آرام فاصله گرفتیم از آرمان هامون همه اونهایی که زندان بودن قبل از انقلاب شکنجه میشدن چه شکنجه های آن که تو قدرت افتادن آدمای سال میگن آدمهای که تو قدرت افتادن آدما عوض میشن حالا یه مسئله دیگه پیش اومد ما مجبور نیستیم که اون دورش که قرآن داره میگه کتابهای شیعه داره میگه کنیم اون موقع است که یک نفر که یه جوان وقتی رفت تحقیق کرد این حرفا کتاب های شیعه زدن چی گفته کتاب اهل سنت آقا این دیگه منبع دم دستیه من خواستید جلسه بعد میارم کتاب آیت الله سبحانی رو ۳ تا نقطهای که الان عرض کردم خدمتتون پسر ابوبکر رفت و آمد میکرده به غار چقدر بهش اعتماد داشته پیامبر وقتی اینقدر خطر بوده و مشرکین تا دم غار اومده بودند اعتماد داشته که اجازه میداده رفت و آمد بکنند گله را از قبل برنامه چیده بوده دشمن نبوده فداکاری بوده از یک کلمه که لا تحزن را ما بیایم معناش را لا تحزن یعنی نگران نباش غمگین نباش خدا با ماست تعبیر اینه هیچ اشکال نداره لازم نی که بیام اون حقایق رو انکار کنم اون وقت به من میگن تو یه آدم متعصبی هستی آدم متعصب چه آدمیه این آدمیه که بر باورهای باطل خودش هرچه برهان براش بیاری پافشاری بکنه ابوبکر جان فشانی کرده آخه خیلی هم مهم بوده کما اینکه طلحه و زبیر جانفشانی کردن کما اینکه اونهایی که قبل از انقلاب زندان بودن و شکنجه شدن جانفشانی کردن بعد دیکتاتور میشن بعدشم چطور این من نخو داوری کنم میخوام بگم که ما اون گذشته را لازم لازم نی بگیم منافق بوده از قبل نه واقعاً اون شب اصلاً کسی که تاریخ را بدونه اون شب فقط خطر بوده فقط خطر بوده جان فشانی کرده جان فشار می کرده و ببخشید من در خدمتم آرزوی بله با توجه یا پرنده تخم گذاشت لحظه ای که مشرکان تعقیب کردن اومدن تا دم غار دیدن معنیشون نیست که بعدش چند روزی که تو غار میدن به اصطلاح رفت و آمد نمیکرد کی میدونست من دارم به شمامن دارم عرض میکنم که آقای سبحانی میگن آیت الله سبحانی میگه اکثر مورخان نوشتن که حداقل این سه نفر رفت و آمد میکردند این سه نفر حداقل این سه نفر امام علی علیه السلام عبدالله بن ابوبکر و چوپان ابوبکر میکردند بعدش میگه که عبدالله ابن ابوبکر ماموریتش این بود که خبر چین بود میگفت مشرکان اینه نقشه شان این کارشون این کار را میکرد نه ما خوب نیست که بهتره که کاملا تعصب کنار بگذاریم و نیاز به این نداریم که بگیم بعدش چی شده ببخشید سلام علیکم اعتقاد دارند که متعلقات ایمان به خدا کتاب شما از ایمان کردید که ایمان یعنی اعتقاد و باور به حقیقت یه چیز بسیار فراتر از متعلق که علمای اسلام حالا اگر خروس بی محل عرضم به حضورتون که اگر ما ایمان داریم که حقیقت وجود نداره به نسبت انسان ها که با حقیقت با موضوع کسایی که اعتقاد به حقیقت دارند مثلا آتئیستا اعتقاد دارند به یه حقیقتی غیر خدا ندارند این هستی که وجود داره خالقی ندارد و این هستی بوده قدیم بوده و نه خالقی دارد به این چیزی که اعتقاد دارند و حقیقت میدونن اینها مومن هستند یعنی یک چیزی که اعتقاد دارن و میگن که این عالم نه خدایی داره نه چیزی بسیار متشکر سالم خوبی بود عرض کنم خدمتتون که اولش یک کلمه بنده را عوض فرمودید من نگفتم باور دارم گردن به حقیقت اصلا نمیگم باور دارند ممکنه که من باور داشته باشم که حق با شماست باور دارم که حق با شماست تو این قضیه ولی بهش اعتراف بهش گردن نمیدهم دعوا دارم با شما میدونم مثلا شماره طلبکاری سالها پیش ۵۰۰ هزار تومان به من قرض داده بود بعداً بهش گفتم که ضعیفه یادمه ۵۰۰ هزار تومان رد و بدل شد ولی یادم نیست من به تو دادم یا تو به من دادی ۵۰۰ تومن و به اصطلاح حافظم ضعیفه ولی ۵۰۰ تومن یادمه بود ولی نمیدونم من دادم یا تو داد یادم رفته چیکار ببخشید خواستم عرض کردم خدمتتون که نه من گفتم گردن نهادن به حقیقت یه نکته دیگر را عرض بکنم حقیقت با واقعیت از واقعیتو نمیگم ها من حقیقتم بگم حقیقت بار مثبت داره معناش واژش واقعیت یعنی آنچه که تو خارج هست یا رخ میده اونچه که تو خارج رخ میده ممکنه حق باشه ممکنه باطل باشه میگوییم یه حرف دیگره یعنی آن چیزی که انسان مؤمن کلمه حقه عربی را نمیتونیم دقیق ما میگیم حق دیگه معادل فارسی هم خیلی این مشکل تو انگلیسی هم هست مثلاً واقعا جابجا کردنش خیلی معنای مثبت داره وقتی کسی حق میدونه نه اینکه فقط رخ داده ها یعنی درست اما اینکه فرمودید هفت چیز مثلا یکیش قرآن خود قرآن خود قرآن میگه چه قرآن حق است تا چند تا آیه ها چرا باید قرآن بهش گردن نهاد چون حق است چرا باید پیامبر را گردن نهاد چون حق است درسته حالا یادتون بیارم قضیه تلقینی که برای معیت میخونی حق حق یعنی همه اون چیزایی که فرمودید هفت چیز در صورت چی من باید گردن به نهم که حق بودنش برام ثابت شده باشه چیزی تا حق بودنش ثابت نشه چون من فقط باید به حق گردن بدم خدا هم سنوری هم آیاتنا فی الافاق و فی انفسهم حتی یتبین الحق ما آیات را در آفاق و در درون انسانها در جهان بیرون و درون انسانها بهشون نشون بدیم تا براشون روشن بشه که من حق یعنی اگه خدا ثابت کرد که حقه من باید بشکنم ثابت نکرد پس من فقط باید به حق گردن بدم قیامت حق است که تا حق است هرچه حق است من باید بهش گردن بدم ولی یک کسی را فرض بکنیم که ثابت براش نشده به هر دلیل اصلا ندیده قرآن را که بفهمه حقه اصلاً ندیده نشنیده بسیاری از آدما تو دنیا نشنیدن اسم قرآن را شما حالا همینجا مگه چیز سوال بکنم که تورات یعنی چی چند درصد میدونم نه نه تورات اشاره به چی داره چی داره کتاب یهودیاست دیگه وقتی میگیم تورات به چیه اشاره میکنیم یک درصد مردمم نمیدونن که مثلا تورات تو اصطلاح یهودی چهار تا مصداق داره چهار تا مصداق داره یعنی به چهار چیز میگن تورات اسفار خمسس کتابهای پنجگانه سه تا دیگه معنای دیگه هم داره قرآن را هم دیگران نمیدونن حالا جدای از اینکه اینقدر ما تحریفش لفظ من لفظی نه معنوی یعنی هر جاش مطابق نبود عوضش میکنیم دیگه ما ما قرآن باید مطابق اعتقادات ما بشه نه ما اعتقاداتمون مطابق قرآن اون طرف وقتی میشنوه این حرفا ما را میگه خوب تو دنیا میگن قرآن چه کتابیه یکی از ویژگیهای قرآن اینه که جبر را تعلیم میده یه انسانها مجبورند شما داد بزن که من همچین باوری ندارم که او میگه او میگه آقا تو ۱۰ درصد مسلمانا هستی ۹۰ درصدش میگن جبر پس قرآن جبر را میگه توجه فرمودید به خاطر نمیرسه به اینکه قرآن حقه واقعیت اینه کتابه که جبر را بگه باطله کتابی که بگوید خدا منو مجبور میکنه چیکار بکنم و بعدم می این خدایی که منو مجبور میکنه ولی بعد به خاطر کاری که خودش کرده منو میبره به دوزخ به خدا کسی که از دور داره میبینه میگه آقا ۹۰ درصد مسلمونا میگن ما مجبوریم از قرآن هم برداشت میکنم این پس مسئله اون هفتایی که فرمودید نه من باز هم همون یک کلمه است یک کلمه حرف ولی هرچی که شد مصداق هفت امام علی برای من ثابت شد که مصداق حقه خب باید بهش گردن امام حسین حقه باید بهش گردن میریم سراغ غرب ببینید نیچه میگه خدا مرد چون میگه خدا انسان به خاطر جهلش یه خدایی درست کرده بود اون بالا قرار داده بود چون فکر میکرد که نمیشه این طبیعت تبدیلش کنی منهای خدا منهای خدا اصلا نمیشه این تبیین کنی باید حتما خدایی در نظر بگیری که مثلا آب را بخار بکنه بیاره و خدایی باشه یه فرشته هم باشه که این فرشته ابر را بیاره و ببارونه و فلان و اینا انسان چون جاهل بود خدا ساخت خدا خالق نیست خدای مخلوق انسان مخلوق جهل انسان در عصر جدید او میگه جهل انسان از بین رفت تو فهمید وقتی جهل انسان از بین رفت مخلوق جهل چی مرد مخلوق اون چیزی که جهل به وجود اینایی که او چی میگه کار ندارم راجع به آدما داوری نداریم او خداست که داوری داره آیا آنچه نیچه از روی باطل پرستی میدونه که باطله و داره میگه حواسمون باشه ما حداکثر اینه که میتونیم نیچه رو بگیم ضالین هست از ظالین نه از مغضوب علیهم مغضوب علیه نمیدونم هست یعنی نیست چه فرقی بین ضالین و مغضوب علیه من است زارین حق و باطل اشتباه گرفتن ولی با حق ندارن حق ندارن نشناختنم حضرت محمد پیامبر خداست نفهمیدن که قرآن که عذاب میشن که میدونن حق یه چیزی گردن نمیدهند پس اولا یه نکته خودم چیکارم مستقیم هستم یا نیستند اینجا دقت بکنید ها صراط مستقیم هستن یا نیستم نه دعا میکنم که خدایا منو تو صراط مستقیم قرار بده و تا آخر عمرم هم باید همینو بگم اگر یک روزی فکر کنم که من به حقیقت محض خال خالص رسیدن که فکر کنم حقیقته محض محض محض پیش منه اون وقت اون موقع است که من میگم انا الحق وقتی اینجوری گفتم اون موقع است که راحت دیگران را تکفیر میکنم اون موقع است که دیگران را میگن واجب القتلن باید کشتشون اینجوری میگن وحشت آدمی که اینجوری بگه آدمی که بگه من به حق محض رسیدن فوق العاده وحشتناک وحشتناکترین آدم روی زمین که فکر کنه من حق محض محض رسیدن نه تا آخر عمرت باید بگی اهدنا الصراط مستقیم این باشه که اشتباهات رو ولی غیر از اونایی که دنبال اینن که اعتقاد من دعا میکنیم که خدایا ما را تو صراط مستقیم قرار بدین دام آخر نداره تا روزی که میمیریم باید بگیم اینا دو دسته دیگه هستن مغضوب علیهم و ظالمین نیچه جز مغضوب علیهم یا ظالین نمیدونم من داوری ندارم راجع به انسان ها داوری ندارن چه میدونم چرا اینا میگن پیچیده است قضیه چه کسی تو قرآن مجید بدتر از فرعونه انا ربکمخیلی بده اما خداوند میگه اول سوره بقره هست که میگهمنون اونایی که با حق دارند انظارشون بکنید یا انشون نکنی فرقی نداره درسته آیا آیا فرعون اینجوری هست یا نیست که انظرش بکنی یا نکنی فرق نداشته باشه توی موسی نمیدونیم اینجاست که میگه اذ هوا الی فرعون انه تغقا فق لهو قولا نرم حرف بزنید پیامبر اولوالعزم حق نداره راجع به فرعون اینگونه بگه که فرعون هدایت پذیر نیست یعنی مغضوب علیهمه حق نداره باید بگه درسته که کاراش درست نیست ولی ضالین باشد ما باید به همه آدم ها مثبت باش برای همه آدمها باید دل البته برای همه آدما دل بسوزونی همین یه دغدغه دیگه اصلاً نکنه اعتقادات او درست باشه و از من غلط باشه اینجاست که هر استدلالی را باید گوش بدم حرفا رو گوش بدم قشنگ ببینم عباد الذین یستمعون القوم احسنه خوب ظاهرا مص که ادامه بدم ولی ادامه نمیدم صرفاً برای اینکه حال گیری بشه شب بخیر.