دعوت بصیرانه و طلب بصیرت

نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ فوریهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۳۴ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimanisaa/4349 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین یکی از دستوراتی که خداوند به پی...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

یکی از دستوراتی که خداوند به پیامبر اسلام میده این آیه از سوره یوسف هست آیه ۱۰۸

قُلْ هَـٰذِهِ سَبِيلِي أَدْعُو إِلَى اللَّهِ عَلَىٰ بَصِيرَةٍ أَنَا وَمَنِ اتَّبَعَنِي وَسُبْحَانَ اللَّهِ وَمَا أَنَا مِنَ الْمُشْرِكِينَ ‎﴿يوسف: ١٠٨﴾‏

بگو این راه من است که من و هر کس از من پیروی کرد با بصیرت و بینایی به خدا دعوت می‌کنیم و خدا منزه است و من از مشرکان نیستم به هر حال صحبت از اینه که هم من خداوند دستور میدهد به پیامبر که بگه به مردم که چه خود من و چه اونهایی که همراه منند ما دعوت می‌کنیم به سوی خدا ولی نه دعوت کورکورانه دعوت بصیرانه دعوت همراه با بینش و این کلمه را قرآن خداوند دستور میدهد به پیامبر که بیان بکنه معنای سخن اینه که ما مسلمان چشم و گوش بسته مسلمانی که فکر نمیکنه به اصطلاح نمی‌خوایم ما دعوت به اسلام می‌کنیم می‌خوایم انسان‌ها مسلمان بشوند ولی نه اینکه مسلمان با چشم و گوش بسته مسلمان بشود با اندیشه با فکر با بینش مسلمان بفهمه و مسلمان بشه بفهمه که حق و مسلمان بشه نه چشم و گوش بسته خب من طرف مقابلش را که اگر بخوام برای شما عرض بکنم در جامعه ما می‌گویند کدام شیعه واقعی هست معروف اینه که شیعه تنوری شیعه واقعی هست حتما شنیدید شیعه تنوری چیه شیعه تنوری ماجراش اینه که یک کسری نقل می‌کنه که یک آقایی به نام خراسانی دنباله اسمش اومد خدمت امام صادق علیه السلام و به امام عرض کرد که چرا قیام نمیکنه چرا قیام نمی‌کنیم در خراسان چقدر هزار مثلاً ۱۰۰ هزار شمشیرزن داری شما پیرو داری چرا قیام نمی‌کنی حالا مطابق این نقل مثلاً امام دستور داد به کسی که این تنور را روشن بکند آتش کردند بین آقای خراسانی گفت برو توی تنور خراسانی گفت که خطایی کردم از من درگذر ببخش اگه خطا کردم چرا میخوای منو به اصطلاح مجازات کنی من که قطاری ازم ببخش درگذرگه خطای هم کردم همین گفتگو که دارن ادامه میدن یه کسی به نام هارون مکی وارد می‌شه امام بهش فرمود که برو تو تنور مگه باشه میره توی تنور بعد امام با اون آقای خراسانی مینشینه و صحبت میکنه و گفتگو میکنه مدتی هم طول میکشه گفتگوشون تموم میشه میان ببینن که هارون مکی چه وضعیتی داره وسط آتش نشسته و داره به اصطلاح حال میکنه و بعد امام به خراسانی میگه چند تا شیعه اینجوری خراسان داریم خراسانی میگه که هیچ جوری امام می‌فرماد که می‌فرماد که من عرض میکنم حالا یعنی نقل چون را قبول ندارم میگم مطابق این نه یعنی همه چیز این داستان خرابه مطابق این نقل امام مثلا میگه که اگر پنج تا آدم اینجوری داشتن قیام می‌کردم اگه پنج تا داشتم قیام می‌کردم خب معروف که شیعه حسابی شیعه تنوری تنور از اینجا گرفته شده شیعه تنوری مثلاً شیعه و من هم معتقدم که شیعه تنوری برای تو همون تنور خوبه و به دردی نمی‌خوره بعد حالا بحث میکنم راجع به این ببینید بزار یک مسئله رو یه شکل دیگری مطرح بکنم ببینم شما چه جوابی میدید یه مسئله را طرح بکنید ما یه استادی داشتیم که خیلی داریم یعنی من قبلا شاگردشون بودم قم همشون ولی الان تهران ساکنن به نام آقای ملکیان مصطفی ملکیان حتما مجازی من هم دوره کارشناسی ارشد به هم دکتری شاگردی ایشون را کردند ایشون دو تا جمله داره الان بعد از اینکه تهران آمدن جمله رو شما ببینید که کدومشو باهاش موافقید ایشون میگن که تو جمله اولشون که دین عبارت است از تعبد اصل تعبدی یعنی گردن نهادن به یک چیزی بدون اینکه اون چیز را ضرورتاً فهمیده باشی دین عبارت است از تعهد پذیرش چیزی که احیاناً اون چیز را هم نفهمیده درک نکردی چراییش را مثل مثلاً حالا نمونه اگر از شما بپرسن که چرا باید از گوشت خوب را نخورم چرا باید گوشت زرافه را نخورم چرا باید گوشت شتر را بخورم گوشت گاو را بخورم سوال این جواب این چراها قاعدتاً شما میگی چی نمی‌دونم اصلاً جواب دیگری ندارید نمی‌دونم چون خدا گفته چون خدا گفته البته درستا ولی نمیدونم چه عیبی داره گوشت خوک که نباید بخورم یا گوشت عرض کنم خدمتتون زرافه که نباید بخورم و گوشت شتر مثلا اون عیب را نداره میتونم بخورم شما جواب این سالها را میدید نمیدونم کما اینکه میگید نمیدونم چرا باید نماز صبح دو رکعت باشه نماز ظهر رکعت باشه نماز مغرب سه رکعت باشه نماز عشا ۴ رکعت باشه چرا خیلی سوالات اینگونه هست که میگید نمی‌دونم جناب استاد ملکیان میگه دین همین نمیدونم هاست همین دین دین یه مجموعه ای است گزاره‌هایی است که مومنان بهش عمل میکنن و اگر ازشون بپرسیم چرا باید چنین کنی دیگه نمیدونم این یعنی تعبد تعبد جای که اصطلاحا جاییه که آدم به سلاح حکمت اون کاری که انجام میده چه بسا نمیدونه البته کلمه نمی‌خوام قاطی بشه بحث یک کلمه یه جای دیگری توی این‌ها یه چیزی دیگری هم اصطلاح داریم که میگن تعبدی در مقابل توسلی که مقصود اون جاهایی است که بعضی کارهاست نیت میخواد بعضی کارها نیت نمیخواد بعضی از اعمال نیت میخواد بعضی از اعمال نیت نمی‌خواد مثلاً نماز شما غسل بخوای بکنی باید نیت کنیم ولی دست تویی که بخوای آب بکشی دیگه نیازی نیت کنیم در نتیجه بدن شما نجس باشه غسل جنابت هم بر عهده داشته باشید یک کسی بگیره با زور شما را زیر آب بکنه و بیاره بیرون چی میشه بدنتون پاک میشه ولی غسل بر عهده‌تون هست غسل عبادت غسل عبادت نیت میخواد ولی بدن پاک شدن عبادت نیست اینو تقسیم میکنن اونا را بهش میگن تعبدی اینا رو بهش میگن توسلی اونایی که چیزهایی که ما حکمتش را میدونیم اونها غیرتعبدی اونایی که نمی‌دونیم و می‌پذیریم تعبدی سوال اینه اصل دین اساس دین دین تعبدی بودن تعبدیات یا نه اساس دین اونیه که ما میفهمیم خوب ببینید اگر اساس دین اونجا بود که ما میفهمیم تو تیر رس عقل ما هست اون موقع حق او جاهایی در تیررس عقلمون هست حق داریم بگیم چرا من می‌فهمم اونجایی که می‌فهمم حق دارم بگم چرا ولی اونجایی که نمی‌فهمم در تیررس عقلم نیست نباید بگم چرا من در مقابل اینکه نماز صبح را بهم میگه دو رکعت بخون فقط باید بگم چشم اما اگر به من گفت که برو بجنگ با این دسته این گروه برو بجنگ چرا چرا باید بجنگم اگر به نظرم اونا گناهند می‌گویم آقای ببخشید این خاموش بشه که یک کمی ببخشید اینجا من اگر به نظرم میرسه که اینها این گروه این قوم بی‌گناهند خوب به نظر من عقلم داوری میکنه که من جنگه که باهاشون بکنم ظلمه ظلم پس داوری داره و اونجا میپرسن چرا باید بجنگم اگر دیدم کی دستوری که به من داده دستور به جنایایت هست کشف می‌کنم که این تذکر روبروم وایسا و تا همین الان فکر می‌کردم پیغمبر خداست اشتباه کردم پیغمبر خدا نیست چون پیغمبر خدا دستور به جنایت نمیده من اشتباه کردم این حواستون باشه گاهی اشتباه گاهی اینا خلط می‌شه قضیه صحبت این نیست که پیغمبر اشتباه کرده یا نه اینجا فوری میگن که پیغمبر که اشتباه نمیکنه پیغمبر اصلا اشتباه نمیکنه اصلا اشتباه نمیکنه ولی من اشتباه می‌کنن کجا مرد کلاه سرم میره یک کسیو فکر می‌کنم پیغمبر پیغمبر یک کسر یا فکر کردم پیغمبر پیغمبر اشتباه نمیکنه اینجا در واقع نمیگه پیغمبر اشتباه نمیکنه میگه من محاله که اشتباه بکنم خودشو معصوم می‌دونه بله من اشتباه می‌کنم یک کسی را ممکنه فکر کنم پیغمبر خداست شما میگید خیلی عجیبه خب بهتون میگم شما دو درصد هستش شیعه امامیه توی جهان ۹۸ درصد دیگه چه جوری اند یک کسایی راپیغمبر به عنوان امام به عنوان حجت قبول دارند که شما معتقدید اشتباه می‌کند چون معتقدی اشتباه می‌کنن یا اصلاً نبوده یا بوده و دورش گذشته الان حجت نیست شما میگید این ۹۸ درصد دیگه یا پیرو او یا به اصطلاح از کسی کسی را حجت میدونن حجت نیست اصلا نبوده یا اگرم حجت بوده دورش گذشته مثل حضرت عیسی حضرت موسی امثال اینها دارید میگید پس ۹۸ درصد مردم جهان به اعتقاد شما از حجتی که باید پیروی نمی‌کند پیروی می‌کنند ولی به اعتقاد شما اشتباه می‌کنند دیگه درسته پس ممکن است انسان کسی را فکر کند حجت است اشتباه کند ۹۸ درصد اشتباه میکنن تازه به اعتقاد ما اعتقاد ممکنه اون طرف بگه که نه حالا شما هم اشتباه میکنید این قول یک کسی میگفت که شما توجه دارید حالا غربی ها توجه دارید که این دیندارا مجموعه شان مسلمانان میگن حضرت محمد پیامبر خداست و حجت خدا بر روی زمینه چند درصد دیندارای عالم میگن آقا شما اشتباه می‌کنی آره دیگه اکثریت دیندارای عالم میگن شما اشتباه میکنید حجت قصر دیگری دست رو هر کس بذاره همینجوره ها هر شخصیتی دست بزاریم همینجوره اکثریت دینداران میگن خطا میکنید یعنی هیچ شخصیتی ما تو دو عالم نداریم که اکثریت دیندارا قبول جناب استاد ملکیان میگه که دین عبارت است از تعبد این جمله اول جمله دومیتی ارزشمند است که خردمندانه باشد معنویتی ارزشمند است که خردمندانه باشد شما چه نتیجه‌ای می‌گیرید دین عبارت است از بود معنویتی ارزشمند است که خردمندانه باشد جمله سوم پس دین ارزشمند نیست دیگه نتیجه‌ای می‌شود دین ارزشمند نیست دینداری نیستند حجیت قرآن را ولی تکلیف خودمون روشن کنیم کدوم یک از این دوتا آره اگه این دوتا جمله را بغل هم گذاشتیم همین نتیجه است که ایشون گرفته واقعا نتیجه همینه اگر کسی گفت دین جمله دومم قبول کرد که یه معنویتی یه مسلکی در صورتی ارزشمند که عقل آدمی تاییدش کنه یه جمله دوم مگه پذیرفت جمله سوم باید حتماً بگه دیگه سهراب نتیجه پس دین به اصطلاح ارزشمند نیست همین بحث ماست همین بحث ماست همیشه همین الان بخوایم بحث بکنیم شما این سوال را از من میکنید من در قم پیش برخی از دوستانم که خیلی نزدیکم و بسیار روشن و چی هستند میگن جمله دوم استاد ملکیان غلطه چی گفته که معنویتی ارزشمند است که خردمندانه باشد درسته عکس شما سوال که فرمودید درست مشخص شخصیتی که میگم واقعا فاضلم هستا آدم چی نیست ببین درست شما الان جمله‌ای که پرسیدی جمله دوم استاد ملکیان رد کردید فرمودید که مگر معنویت غیر خردمندانه هم داریم معلومه جمله یعنی در واقع جمله معلومه معنویت باید خردمندانه باشه معنی فرمایش شما این بود اما اینجوری بهتون عرض بکنم روشنفکره البته روشنفکری دینی را اصلا قبول ندارم روشنفکری دینی ایشون قبول نداره و میگه اینا جمع نمیشه با هم دین با همه حرف اینه که دین با عقلانیت جمع نمیشه جین با عقلانیت جمع نمیشه یه پروژه ای دارند به نام عقلانیت نویت که منم تو یک سلسله صحبت‌های کلاسی که داشتم فکر می‌کنم تو ۱۴ جلسه کلشو نقد کردم پروژه ایشون را عقلانیت و معنویت امشب تکلیف خودمان را روشن کنیم با کدوم یک از این دو تا جمله مشکل داریم جمله را پذیرفتیم باید به نتیجه‌ای بگیریم که او گرفت ایشون گرفتن جمله اول دین عبارت است از تعبد مخالفیم یا جمله دوم معنویت ارزشمند است که خردمندانه باشد یک یا باید نتیجه‌ای که گرفتن بگیریم یا یکی از این دو جمله را رد کنیم حالا شگفت اینه که شاید شما تعجب بکنید فکر می‌کنید به شکل به این صورت به این دسته بندی اینجور نیست که سنتی های ما مطرح کرده باشند این شکلی ولی اگر بخوام حرفاشونو موشکافی کنم اگه بخوام از حرفاشونو به اصطلاح از دل در بیارم ببینم کدوم یک از این دو جمله را رد می‌کنند چون اونا که نمیگن دین ارزشمند نیست قطعا میگن دین بالاتره اگر موشکافی بکنیم می‌بینیم میگن جمله دوم رد می‌کنند اون جمله غلطه که معنویتی ارزشمنده که خردمندانه باشه جمله اولو رد نمی‌کنن که دین عبارت از قبول قبول می‌کنند که دین عبارت است از تحول جین یعنی سرسپردگی اینجوری بهتون بگم دین یعنی سرسپردگی پذیرش پذیرش محض گردن نهادن مغز اینه عبارت از این قالب بانک سوال کسی مطرح نکرده ولی حرف قالب سنتی‌های معلمان ما همینه از لابلا حرفاشون در میاد پذیرش تعبدی نه بنابراین جمله دوم رد می‌کند کی گفته که معنویت ارزشمند است که خردمندانه باشه نه اجرای حرفا در میاد که عقلی به قول گفتن یزد را بهش گفته بودن آقا میگه عقل جام جهان نما نیست گفته بود عقل منو تو سوراخ نامم نیست ما چه کار بکنیم این وسط بنده بر خلاف چی جمله اول جناب استاد ملکیان را به شدت نقد می‌کنم اصلاً دین عبارت از تعبد نیست دوتا حرفه یه وقت شما میپرسید ببخشید این خاموش بشه کمی خاموشه این دستگاه آها آها ببخشید ببخشید من دیدم آقایون دارند عرض کنم خدمتتون که قضیه اینه که یه وقت سوال اینه آیا در دین تعبد وجود داره تعبد وجود داره ولی اصل دین تعبد نیست حاشیه تعبد تو حاشیه دین قرار داره اصل دین عبارت است از تعقول دین برخلاف اون جمله اولشون میگن دین عبارت است از تعقل نه اینکه دین عبارت باشه از تعهد ولی تو دین تعهد هم یه جمله اضافه می‌کنم یه جمله اضافه می‌کنم اونجاییم که تعبد هست تعبد خردمندانه است خود او تعبد هم تعبد خردمندانه است تعبد ها ولی عقلم می‌گوید اینجا تعبد ببست این مسئله مهمیه یه جایی من تعبد می ورزم یه چیزی را تسلیم میشم گردن ملت را نمیدونم ولی عقلم می‌گوید اینجا تعهد بورس زندگی من دارم تو زندگیم همینو دارم فقط مال دینم نیست تو زندگیم همین را دارم چه جوری مثلا میر بیماری دارم میرم پیش پزشک نزدیک خانه‌مون او میگه باید جراحی کنی سخته بیماری بله میرم پیش دکتر متخصص پزشکان که متخصص تراز اول هستند به من میگن حتما باید جراحی کنی ریسکم داره جراحی ۷۰ درصد موفقیت آمزه ۳۰ درصدم ممکنه که مشکلی برات ایجاد بشه آیا من میدونم چرا باید جراحی کنم یا نمی‌دونم من پزشکی بلد نیستم نمی‌دونم عکسی که اینا جلو دیدید دیگه شما همه تجربه دارید یه عکس‌هایی که برمی‌دارند حقوق میگیره جلو نورو نگاه می‌کنه بدن دست ما هیچی متوجه نمیشیم این عکس چیه چیزی متوجه نمیشیم ما نمیگه جراحی باید بشه اینجا من با اینکه نمیدونم ولی جراحی را می‌پذیرم در واقع تعبد ها بله چی میگه عقل میگه من نمی‌دونم چرا باید جراحی کنیم من نمیدونم ولی جراحی کن ولی جراحی کن این متخصصین همه اشتباه نمیکنند همه این متخصصین اشتباه نمیکنند و جراحی کن من نمیدونم چرا نیست که بتونم دربارش داوری کنم دروازه او تعبدی که من عرض میکنم در حاشیه دین هست و در حاشیه هست صرفا اون هم تعبد خردمندانه است کورکورانه خردمندانه یعنی وقتی تعبد می‌ورزم که فهمیده باشم عقلم بگوید این را یک منبعی می‌گوید که خطا ندارد یه منبعی بی‌خطا دارد می‌گوید بنابراین قبولش کن توجه می‌فرماد خب بنابراین بنده عرض می‌کنم جمله دوم را جمله دوم معنویتی ارزشمند است که خردمندانه باشد اون را ۱۰۰% قبول دارم برخلاف مشهور بر یعنی اینجا حق را می‌دهم به جناب استاد تو جمله دوم حق را می‌دهم به جناب استاد ملکیان که معنویتی ارزشمند است که خردمندانه باشه خردمندانه نباشه ارزشمند نیست اما جمله اول را اصلا قبول ندارم که وقتی هم بنده عرض می‌کنم دین مقصودم اسلام بیش از این مقصود کدوم قرائت از اسلام دایره خیلی تنگ میشه تنگ میشه و خیلی گیر بدید خودم از اسلام اونجور که خودم میفهمم دارم همون قبلش عرض کردمدر هندسه معرفت دینی کتاب‌ها حرفایی هم داره در مورد عقل که هیچکس نگفته عالمان سنتی پارلمان سنتی کسی نگفته این را میگه زن عقلی هم معتبره آلمان سنتی ما همیشه می‌گفتن اونا چون که میگفتن عقل معتبر حالا یقین عقلی معتبر نهایی لازمه فرمایش ایشون اینه که زن نقلی هم یه جاهایی معتبره ولی بحث عقل معتبره خیلی معتبره خیلی مهمه خیلی ارزشمنده بله تو کلیت حرف داره تو جزئیات حرفی نداره من می‌خوام بدونم که تو این امور جزئی یکی یکی جزئیاتم چه جوریه آیا من می‌تونم برم جهاد ابتدایی یعنی برم با یه کسی بجنگم به جرم اینکه مسلمان نیست بگم یا مسلمان باید بشه یا می‌کشمت من اینو دنبالشم عبدالحسنه عدل پسندیده است ظلم زشته مشکل من حل نمیکنه مشکل من اینه که باید بفهمم که الان به من دستور دادن که برو جهاد ابتدایی برای تحمیل دین هست اینجا داوری داره یا نداره اگه اینو نداشته باشه همه اون شعاری که برای عقل داده به هیچ دردی نمیخوره اون شعاری که گفتی عقل عقل به هیچ دردی نمی‌خوره وقتی که این موارد اینجوری تونست اگر تونست به عقل من بپرسه که گفتی عرض کنم که اگر درس از دینت برداشتی بهت میگم تحقیق بکن ولی در عین حال تحقیق که کردی اگر از دست از دینت برداشتی اعدام مصداق را عادلانه هست یا نه عادلانه هست یا نیست من اینو می‌خوام بدونم خوبه بدونم بنابراین شده شده شما می‌گویید می‌شود و حالا شده حداقل یک موردی بهتون بگم یک آخوندی بوده توی مشهد قبل از انقلاب و کتابی داشته به نام کتاب توحید توحید اسم خود طرفو یادم نمیاد چون دوستانم همه می‌شناختنش دوستانی که الان دارم عاشوری عاشورا اسمش عاشوروری اسم اون آقا آشوریه کتابی داشته به نام توحید بعد از انقلاب دوتا نظم بزرگان شهادت دادن که به خاطر اینکه کتاب این آقا مرتد و اعدام هم شده آقای آخوند آشوری نام قبل از انقلاب یه آدم فوق العاده انقلابیم بوده و یک نکته اینم اضافه حالا من این قسمتشو نه اونایی که بوستان مشهدی ما که اون جریان بودن میگفتن که برخی از بزرگانی که الان مسئولیت دارند میگفتند این آقای عاشورا حرفای منو برداشته به اسم خودش چاپ کرده حرفای منو به اسم خودش چاپ کرد به هر حال بگم به هر حال هست الان هم چه بسا گاهی بشود آره بالاخره حکم فتوای تقریبا اجمالی مسئله ارتداد اخیر یا نداشتیم یا کم داشتیم ولی به هر حال مجموعاً تعداد قابل توجهی همین الان حالا با عناوین حواستون کاملا پرت است یه تعداد قابل توجه همین الان به عناوین مختلف درونش فرق نداره ما به عناوین مختلف بالاخره یکی از چیزهایی که هنر کردیم و تو دنیا به مقام و روت برسیدیم اگه تو فوتبال و اینا نمی‌تونیم مدال طلا بگیریم از نظر آمار اعدام نسبت به جمعیت نسبت به جمعیتا نسبت به جمعیت تو دنیا اولیم و حقیقتش اینو من نسبت به دنیا نسبت به جمعیت مون توی دنیا اولیم در حالی که مدعی هستم هیچگونه حکم اعدام تو قرآن مجید ندارد خوک اعدام تو قرآن مجید نداریم گفتم جاهای مختلفم گفتم حاضرم بحث بکنم نداریم حکم قرآن مجید نفرمایید ها قصاص حکم نیستا سه قصاص که دست ویدنه ولی ممکنه ببخشه ممکنه نبخشه ممکنه دیه بگیره حکم مقصدمون چیزیه که باید حتما اجرا بشه بگذریم عرض کنم خدمتتون که مقصودم این که می‌گیم عقل یعنی این چیزا من درباره بتونم داوری کنم یک کسی به اصطلاح محاربه اصطلاحی را انجام داد یعنی چه یعنی اسلحه برداشت و اومد توی خیابون و رعب و وحشت و اینا ایجاد کرد حالا دستگیرش کردیم حالا دستگیرش کردیم به هر صورت نکشته کسی را کشته باشه کسی را نکشته‌ها ترسونده چهار تا حقوق یا اعدامش کنیم یا به صلیبش بکشیم یا دست و پاشو از خلاف قطع کنیم یا مثلا صورت چهارم مثلا تبعید امثال آیا همچ حکم داریم که یک کسی را که یه حرکتی انجام داده ترسونده مردم را با اسلحه هم ترسوندا ولی کسی رو نکشته حکومت آقایون معتقدند این حکم قرآن اومده بر اساس این آیه منتقدم اصلا سوال بحث اینه یک کسر اسلحه برداشت مردم ترسوند کسی را نکشت الان کردی بکش بنده عرض می‌کنم یحربونه یعنی کسانی که با پیام جذاب کسانی که دارند حمله کردند و دارند با خدا و پیغمبر می جنگند وقتی میجنگی چی میشه یا کشته میشن به بند کشیده میشن دستگیرشون می‌کنی می‌بندی یا جنگه دیگه یکی میزنه دست به عنوان نمونه دست و پا را از خلاف قطع میکنه یا حکم شرعی را بیان کنه داره میگه کسانی که با خدا و رسول می‌جنگند شما واجبه بجنگی مجازاتشون چیه وقتی جنگ می‌کنی باهاشون این چیزا پیش میاد بله بله این را میفهمم مسائل حالا اگر او که مشهور اونا میفهمند محرم بگم با عقلم می‌سازه یا نه تصویر خطایی کرد ضرر هم نزده ها فقط ترسونده اونی که حمله کرده و جنگیده و حالا اسیر شده حکمش چیه جنگیده جنگ کرده تا لحظه آخرم جنگیده تا آخرین گلوشم زده و حالا که گلوله اش تمام شده ما گرفتیمش حکمش چیه اینجا اسیر جنگیه شروع کرد حالا تاثیر شده حکمش چیه تو اسلام حالت الان اسیره اما من و اما فدا آزادش کنید طبق قرآن یا با فدیه و یا با منت حکم اسیره دام باشه حکم اسیری که جنگیده اعدام نیست جنگیده تا آخرین گلوم جنگیده به قصد کشتم زده را کشته حالا اسیر شده اون وقت اینو مقایسه کنیم با او کسی که فقط یک رب و وحشتی ایجاد کرد دستگیرم شده اسیرم شده الان از نظر من جور نیست از نظر من این دوتا آره دیگه جنگ داره اون قضیه اون روز میگه کسانی را که دارند با پیغمبر می جنگند مجازاتشون کنید مجازاتشون چیه وقتی شما می‌جنگید این چیزا پیش میاد این چیزا پیش میاد یا کشته میشن یا میگیرید میبدیدشون یا دست و پاشون از خلاف قطع میشه یا این چیزا پیش میاد من اینو میفهمم خوب ولی اصل حرفم اینه آیا تعقل بکنم یا نکنم تا باشه مجازاتشون اینه مجازاته مجازاتشون اینه که من شمشیر برمی‌دارم باهاش می‌جنگم مجازاته که اینکه من باهاش می‌جنگم که مجازاته که خب باشه مجازاتش می‌کنم دیگه اگه تونستم میکشمش که اگر تونستم می‌کشمش این ولی تو این دفاعی که من می‌کنم که مجازاتش هست که چرا تجاوز کردی به کشور من این چیزا پیش میاد این چیزا پیش میاد بگذریم عرض کنم خدمتتون که عرض بکنم خدمتتون من معتقدم اتفاقاً قرآن مجید دعوت به تحقق میکنیم من بگو من دعوت می‌کنم و اونایی که تابع منن با روشنی و روشن بینی و روشن بینی که می‌فرماد عرض کنم خدمتتون که بشر عباد الذین یستمعون احسن آیا شامل خود قول پیامبر هم میشه یا نمیشه بشارت بده به بندگان من اونایی که حرفا را میشنوند و بهترین راه برمی گزینند تو حرفا حرف پیامبر هم هست یا نیست اگه قرار باشه که گفته باشه که حرف منو که جلوتر باید قبول کرده باشی حرف میزنه حرف منو چشم و گوش بسته بپذیر ولی حرف مخالفین منو فکر کن یه تخته کم باشه کسی که اینجوری بگه که ها اینجوری که هر کسی آیه را میگه میگه همه حرفا از جمله حرف منو بزن از جمله حرف منو بسنج همه حرفار من رو هم ببین اگه دیدی درسته قبولش بکن که درسته به اصطلاح قبولهش نکن حالا عرض بنده اینه که دینپس از تعقل مهم‌ترین دعوت قرآن دعوت به تعقل تفکر تامل هست مهم‌ترین دعوت قرآن هیچ دعوتی مهم‌تر است این دعوت نیست بنده که اطلاع دارم از متون دیگر جان هیچ متن یک دهم قرآن مجید هیچ متن یک دهم که هیچی یک صدم قرآن مجید دعوت به تعقل نکرده‌ها هیچ متن قرآن مجید دعوت به تعقل نکرده مهم‌ترین مخذه قرآن اینه که چرا تعقل نمی‌کنید چرا فکر نمی‌کنید چرا از عقلتون بهره نمی‌گیرید به همین خاطر عرض می‌کنم جون عبارت است از بندم عرض می‌کنم همه جا و همه وقت داری ورزش چگونه است هر کاری بخوام بکنم اگر عقلم گفت بکن میکنم اگر عقلم گفت نکن نمی‌کنم قلی شاد برای شما هر کاری خواستم بکنم اگه عقلم اگه نماز صبح دو رکعته گفت بخون میخونم توجه بفرمایید دارم سقف و خراب میکنم ها مواظب سرتون باشید نماز صبح را دو رکعت بخونم یا نخونم اگه عقلم گفت بخون می‌خونم گفت نخوندم چجوری آره اگر عقلم گفت که من فهمیدم که یه درسته که من داوری ندارم در مورد اینکه نماز صبح باید دو رکعت خوند ولی من به اینجا رسیدم که یک منبع خطا ناپذیر همانطور که تو پزشکی میگفتم بنابراین آره حتی نماز صبح هم چون عقلم کنار نمی‌ذارم در همین نماز اگر یه جایی گفت اینجا مشکل منتظر نمی‌مونم اگر هزار تا فقیه فتوا بدن که آقا اگر این پول را داشته باشی اینقدر پول واجبه برت که بری مکه امسال درست شد ولی من دیدم که جان یک آدمی در خطره و من با این پول میتونم نجاتش بدم اینجا همه فتوا میدن که تکلیف عینی میگه نیست نمیرم اونو نجاتش میدم اگر اگر ببین یه مسئله دیگری ها من رفتم سراغ دین و دیدم دین هم عقل میگه هم دین میگه که آقا حق الله خیلی سخت نیست حق الله سخت نیست یه روایت ضعیف داریم که میگه که آقا یک تسبیحات اربعه تو نماز کافیه سخت نگیریم برعکسش نهایت احتیاط میگه هم حق الله راحته عقلم میگه جدای از متن جدای از روایت که میگه هم اینکه حق الله راحته باز عقلم میده همون تعق الناس مشکله عقلم چرا چون خدا اختیارشو نداره حق مردم را که بنابراین بنده عرض میکنم جمله اول دین قبول ندارم که عبارت است از تعبد دین عبارت از تعقل تعقل همه جا ۳ بار بگم تسبیات برای بگم تو رکعت سوم و چهارم استفاده می‌کنم دو تا روایت داریم یکیش گفته سه بار یکیش گفته یک بار گفته یک بار یه خورده سندش ضعیف‌تره پسرالله مقدماتی عقلم طی کرده و میگه اگر اشتباه کرده بودم مشکلی نیست بله اون طرفش اونجا چی اونجا یه چیز دیگری میگه میگه تا میتونه احتیاط کن اینجا تا میتونی ساده بگی اون طرف تا میتونی احتیاط بکن لازم نبود اصلا لازم نبود پیغمبری این حرفا رو به من بزنه میگه همین شب همینا که نماز چه جور عقلم حرف داره برای گفتن حق خدا با حق مردم بسیار خوب عرض بنده اینه یک مسئله‌ای توی جامعه ما پیش آمده و اون اینکه کلمه بصیرت خیلی از کلمات خیلی از واژه‌های ارزشمند ذکر معنای خودشو گرفته یکشم کلمه بصیرته چه تاثیری بصیرت داره اون کسی که بیشتر از من تبعیت کنه بصیرت یعنی کردن بصیرک از فکر کردن به وجود میاد عرض کنم خدمتتون که این اولا خود پیامبر خدا می‌فرماد که پیامبر صلی اللهعما من یعما بصره انم العما بصیر نیست که هیچ چشم سرش کور باشه که بینش حالا معنی امام علی را ببینید فانم البصیر بصیر چیه بصیر چیه بصیرت انما حذف حذف انم البصیر من سمعه کسی که بشنود و اندیشه کند از ما چی طلب می‌کنند بشنوید نه معمولاً چه عالم ما چه از پیامبر می فرماید بصیر کسیه که بعد از اینکه شنید رو حرف فکر میکنه تحمل میکنه من سمعه فتکر نظر ببین جدید اندیشه بکنیم بله اون وقت وقتی فکر کرد راه واضح و روشن پیدا میکنه و راه را میگیره بله و باز روایات دیگر من چون وقت کمه میخوام این نکته را عرض بکنم بصیرت تنها با اندیشه حاصل میشه با فکر حاصل میشه نه با صرفاً گوش کردن با صرفاً گوش کردن حالا چون آخر بحث وقتمم گذشته عرض کنم خدمتتون که روایت به لحاظ سندی خراب روایت تنوری به لحاظ روایت خرابه مثلاً مرحوم آیت الله خویی می‌فرماید که یه روایت سند نداره بچه نشون میده که هارون مکی ایمانش قوی جدا از این من روش خودم یه چیز دیگریه جدا از اینکه سند داره یا نداره امام به چه چیزی دستور میدهد سال آیا امام به چیزی که عقل و شرعاً حرامه دستور میده یا نه چیزی که عقلاً و شرعاً حرامه بهش دستور میده یا نه خب تو تنور رفتن چه جور عقلان و شرعاً تو تنور رفتن و شرعاً چه حکمی داره دستور اینجوری با هر روشی که نمیشه که با هر روشی که نمیشه که میشه ارزیابی بکنی از چه طریق باید آزمایشش بکنه به حلال یا به حرام ابراهیم درسته خدا کجا گفته به ابراهیم که فرزند در خواب می‌بینم که تو را ذبح میکن فنظر نظرت چیه ببین نظرت چیه نظر تو چیه پسرم میگه که از میکنه که یا ابتفنی انشاالله من السابر پسر مرداش می‌کنه که امر الهیه درسته اما دنباله آیه بعد از اینکه ذکر نمیشه و تمام میشه یعنی چقدر صادق ترجمه لفظی صد رویا رویا را ولی چرا چرا حقیقت داره معنی می‌کنیم حقیقت رویا داری ترجمه رویا را صادق انگشت بعضی چیزها مشکلات که ایجاد میشه به خاطر بی دقتی هم کافیه یک ابن عربی ابن اینجوری تصدیق کردی رویا را آیا باید تصدیق میکرد معلوم نیست معلوم نیست حال برمی‌گردم به حرف‌های قبلم تا قضیه روشن بشه من برمی‌گردم حرفایی که قبلاً همین جا زدن حواستون پرت است آقای ببین عرض کردم پیامبر سه تا جنبه داره زندگیش یکی زندگی حیطه شخصی یکی اجتماع و حکومتش یکی بیان حکم خدا اینجا کار حضرت ابراهیم کدوم بوده بیان حکم خدا بوده ماجرای خودش پیش اومده درسته نه اجتماعی بوده اجتماعی هم که نبوده بیان حکم خدا که نبوده تو زندگی شخصیش بوده طبق مبنای من تو زندگی شخصیش در معرض خطا هست یا نیست عادل معصوم نیست حضرت ابراهیم تو رویا اشتباه بکنه اشتباه کرده شما اصلا نمیتونید عمق فاجعه را درک بکنید البته شما درد میکنه اصفهانی هستید که فرشته ها اومدن فکر میکنه آدم فوری میره یک گوساله چاق می‌کشه ذکر میکنه کباب میکنه میاد جلو میبینه دست راست نمی‌کنه پس حضرت ابراهیم فرشته ها را نشناخت فرشته خدا را نشناخت و من نمی‌تونم چه جوری بگم گفت که دیشب بنده خدا می‌گفت که مهمان رفته بود خونه یک اصفهانی گفت آقا چایی تا بانک تهمت می‌زنن به اسپانیا میگه داره با دست بخو فرداش ازش پرسیدم آقا من اصفهانی نباید اینو بگه حکمتش اینه که اگر چای یا با قند میخوردی بعدش گزم میخوردی حداقل حالا موند حالا قندش مون حداقل خدمتتون گوساله چاق بکنه مهمون دستشه دراز نکنهفاجعه بزرگتر از این میشه اشتباه کرده حضرت قرآن می فرماید همه اشتباه اینه همه معنی میکنن رویا رویا را محقق کردی قرآن می فرماید تصدیق کردی که جایزه ها بله ترجمه کردن در واقع بخش نادر میگن خدا داره مخذه می‌کند اشتباه نشه عمل حضرت ابراهیم از روی اطاعت پروردگار بوده رد کنه موند تا از چه راهی دستور پروردگارت تشخیص داد از راه خواب اونی که تسلیم پروردگار شد فوق العاده ارزشمند این از راه خواب رسید یه چیز دیگری ها یه چیز دیگری بگذریم قبول غیر عرب متوجه عرب زبان هستند اونا باید معنیشو درست می‌فهمیدن به ما القا می‌کردن انجام شده اون کسی که تو مردم را می‌ترسونه داره جنگ میکنه چطور همه فهمیدن الان دارم میگم او معناش نیست اونجا کرد اینجا من فارس زبان یا ترک زبان با فهم عرب زبان میگم تمام بحثامون اینه این عالمانی که فتوا داده تفسیر کردن همه عربی بلد بودن حق داریم ما فکر کنیم قرآن به خود من میگه فکر کن حالا یه سوال یه سوال به نظر شما آیا میتونه یک کسی میخواد باشه همین الان یک تصویر همسایه‌تون میگه من پیامبر خدا پسرشم قبول داره که پیامبر خداست می‌خواد پسرشو ذبح کنه خواب دیدم تو را ذبح میکنم شما چیکار میکنید بیش از این به پلیس خودش معتقد پیامبر خداست پسرشم معتقد که پدرش پیامبر خداست پسرم تسلیمه پسر تسلیم پدر پیامبر خداست پسرشم قبول داره که پیامبر خداست میگه خواب دیدم که ذبح کنم چرا شما میگید نه مسئله ما فهم متن اینجوری فهمیده اون یه حرف ببین یک ببین نه توجه فرمانده یه حرف اینه شما از من بپرسید خیلی چیزهای دیگر هم هست یعنی اشکالتون وارد اصلا دیوانه است کسی که بگه ۱۴۰۰ سال جور دیگه فهمیدم ولی الان فکر میکنم میبینم او جور نیست عبارتند من به دیگران کاری ندارم خودم فکر میکنم چرا خودم فکر میکنم میگه نمیگه که کاری نداشته باش آبا و اجدادت چی گفتم خودت فکر کن فکر کردم دیدم تایید میکرد با مشکل عقلی روبرو بودند فلان خدا میشه دستور اینجوری داده باشه میشه خدا دستور بده که فرزند داده خدا دستور به یک تصمیم خدا میگه به کار قبیح دستور میده الان خدا به شما بگه فرزند کن کار نیکو قرار دستور را ببین اون روز یعنی بچه بی گناه شده آزمایش هم باید از طریق ببینید در اون زمان هیچ وقت خوب نبود هیچ وقت خوب نبود اگه شما اون روزی می‌گفتی خوبه که بچه را پایین بکنیم دو دفعه نماز ببینید اعتقاد داره پیامبر خداست پسرشم اعتقاد داره که این پدر من پیامبر خداست شما می‌جنگی میگه حق نداری فلک میکردم مادرم میرفت میگفت دستت درد نکنه همه جا میگفتن چوب استاد ولی الان میگه بچه دبستانی رو میزنن مادر پلیس الان الان میگی ۴۰ سال پیش درست بوده یا غلط بوده الان میگی ۴۰ سال پیش اشتباه می‌کردیم اشتباه خیلی داشتیم این ربطی نداره آره ما در اثر فرهنگی خیلی اشتباهات می‌کردیم حتی از فرهنگ دینی دور بودیم مگه می‌شه ثبت کرد مگه میشه فلک کرد به صورتی که وحشتناک به لحاظ شرعی هم جایز نیست شرعی هم جایز نیست باشه ببینید الان نمیگم که الان غلطه ها الان میگم ۴۰ سال پیش غلط بوده ممکنه الان بگم آنچه که در کودکی انجام دادم غلط بوده فهمم درست نبود ولی نمیگم که اون روز درست بوده الان بد شده غلط بوده غلط بوده آقا دوره قاجار اگر یک دختری موقع که ازدواج میکرده شپش نداشته دختر موقع ازدواج شپش نداشته باشه شونه کردن خوب بوده برای زمان خودش نفهمیده جهل بوده جهل محض بوده حالا شما اینو ۳۰۰ سال پیش فیلسوف بزرگ شیعه حاج ملا هادی سبزواری می‌فرماید که زن یک حیوانه که برای لذت بردن مرد ساخته شده می‌خوام بگم آقای چی بگم بگم که میفهمم اشتباه چون گفته یا خودم فکر کنم خودم فکر کنم یا بگم خب چون حاج ملا گفته بسیار خوب ترجمه ترجمه کردم تو رویا را تصدیق کردی تصدیق یعنی صادق انگشت صدا می خوام بفهمیم بدون هیچ تفسیر بدون اینکه من تفسیر قائل نیستم هیچ تفسیری قبول هیچ تفسیر قبول نداره نه نه دو چیزه نه ببخشید آقای نه نه ببین دو چیز قاطی نکنید یک داستان یک تصمیم ساده است بزارید اگه یه جمله مطرح شد یه داستان خیلی ساده است پس معنیش گیر نداریم ولی تو پیام این داستان ممکنه من حرف بزنم الان یه چیز دیگری داستان خیلی روشنه برعکسش بزار بگم خدمتتون اولا برخلاف تورات اونجا خداوند دستور میده که فرزند ذبح کن قرآن مجید توش نیومده دستور حضرت ابراهیم میگه من در خواب میبینم فیلم رویا را تصدیق کردی صادق انگاشتی محسنین ما محسنین را جواب پاداش میدیم چرا چون هدف راه تسلیم در مقابل خداوند تسلیم باشید صالحین سوال اینه آیا کسی که خیال میکنه خدا این ازش میخواد آدم صالحی هست یا نیست خب همینو داریم اگر اشتباه کرده رویا اشتباه تصدیق نکرده آقا صبر کنید بزنید اولاً من داره میگم که حالا گوش آقای آقای بزارید حالا اینجا این بحث تمام بشه ببینید اولا گفته تاریخ نبوده که هیچ کس نگفته باشه اینا که کردم هیچکسم آقا آقا ما نمی‌خوایم ببینیم آیه چی می فرما ما میخواهیم ببینیم نمیتونیم از اون سابقه مون دست برداریم آدم اون چیزایی که بهش عادت کرده وحشتناکه که دست ازش برداره به ارث بردیم خیال می‌کنیم اگر سوراخ بشه زلزله ایجاد میشه آقا بزاریم ترجمه به نظر من رویا هست تصدیق کردی به اشتباه ترجمه میکنن رویا را محقق کردی غلط غلط در ترجمه است هیچی اما جدای از این هست اگر بنده ثابت کردم که کشتن فرزند خرد ستیزه اون موقع کافیه برای من که احتمال بدم آیه اینو میگه احتمالش کافیه که از خرد ستیزی بیرون بیاد توجه فرمود چی میدن من که ترجمه می‌کنم برم سر راسته ولی به فرض که نبود خب اگر یک ماجرای خرد ستیز باشه آقا عقل آدمی می گوید خدا به یک کسی دستور نمی‌دهد که بلند شو بچه تا ذبح کن خدا دستوری نمیده به کسی ببخشید شما تصدیق رویا رو نباید وقتی تصدیقش بکنه یعنی محققش بکنه چطوری من نمیدونمآقا از کجا آوردید معذرت میخوام حالا آقای معذرت میخوام معذرت آقا تصدیق رویا یعنی صادقن داشتی خیلی خوب صادق انگاشتی معنا کاری نداشته باش ترجمه کن صادق انگاشتی وقتی من اینجوری معنی می‌کنم تحت الفظی و اشکال عقلی بهش وارد نیست توجه میفرمای معذرت می‌خوام ببینید توجه بفرمایید من دارم تحت الفظی ترجمه میکنم اینجوری که من ترجمه میکنم اشکال عقلی بهش وارد نیست میگه مجبوریم که قرآن بهش اشکال عقلی وارد باشه خوب به نظر شما نیست به نظر من فوق العاده وحشتناکه آقا آقا فوق العاده وحشتناکه وحشتناک من دارم میگم شما اگر همسایت آقای به توجه بفرما دارم آزمایش کردیم دیگه همینجا همسایت معتقد پیغمبر خداست پسرشم معتقده که این پدر پیغمبر خداست بهش میگه دیشب خواب دیدم می‌خواد فرزندشو ذبح کنه شما چه کار میکنید من میرم باهاش میجنگم شما چیکار میکنید عرض کنم خدمتتون که حالا اون باشه ببینید یه بحث مبانی یه چیزهایی داره ما مجبور نیستیم که آن را ضد عقلش بکنیم بعد وای یه راهی داره که دعوا نباشه یه نفر فهمیده باشه ابن عربی یه نفر فهمیده باشه فهمیده باشه یه نفر هیچکس هم که نفهمیده بود ما فکر معناش این نمیتونه باشه بنابراین نه این به اصطلاح اینگونه نیست و معتقدم که البته من دوتا نکته گفتم یک ترجمه میکنم میبینم اشکالی نیست گذشته گانم کاری ندارم کاری ندارم باهاش نه یا پسر میگه پسر میگه یا ابتفل برداشت خودش برداشت مخصوصا زمینه را چیدم که بگم آنجا ممکنه حضرت ابراهیم اشتباه بکنه آره فرشته‌های خدا را خیال آدم چه جگر سوسک عرض کنم براشون ذبح کرد فلان کرد اینها و ببخشید معنویتی ارزشمند که خردمندانه باشد دین ارزشمندش کنم اما این ارزشمند نیست خرد میاد نتیجه میگیره نتیجه بله بله دین عبارت است از ادبیات ایشون در مقابل تعقلی معنویت ارزشمند که خردمندانه باشه نتیجه‌ای هم که خودشون میگیرن که از دین باید عبور کنیم بریم سراغ معنویت دیگری که خردمندانه است مقابل هم قرار می‌ده بله در مقابل خسته نباشید خواهش می‌کنم کلمه وحشت انداخت من خواستم بگم که این آقایون مستند که این فتوای وحشتناک را دادن چیه نمیفهم با اونایی که با خدا و پیغمبر می‌جنگند بجنگید نتیجه عرضم اینجاست گاهی آدم یه ذره تحمل که میکنه تفکر که میکنه به یه چیزی هم برسه که پیشینیا حالا شما به من ممکنه این اشکال را بگیرید که آقا رفتی حقوق بشر جدید و دیدی مدرنیته را دیدی فلان ذهنت تغییر کرده حالا که نگاه می‌کنی خب باشه خوب باشه باش باش به همین خاطر به همین خاطر بلکه به جنگ پیشینیان نمیرم جنگشون نمیرم من میگم من الان باید به قرآن عمل کنم به قرآنم از من خواسته روش تحمل کنم فکر کنم فکر کردم اینجوری رسیدم پیشینیان به هر دلیل فضای ذهنی حاج ملا هادی چه فضایی بوده که گفته زن حیوانه منم خودمو باید تو اون فضا قرار بدم نه اتفاقاً فضای مدرنیته خیلی هم خوبه خیلی هم خوبه و الان نگاه می‌کنم نگاه می‌کنم میرم اینجا اشتباه کرده مجبورم تبعیت بکنم از حاج ملادی اشتباه کرده و نسبت بدم به قرآن و بیام چی بکنم قرآن وقتی نگاش میکنم این نیست اندیشیدن رو در عرض کنم که هیچ واژه ای را ریشه لغویش را نمیتونید شما پیگیری کنید اصطلاح وقتی یه لغت اومد توی معنی اصطلاح شد بعد معنی اصطلاحیش حالا من یه سوال از شما میکنم البته سای عقل در قرآن به معنای عقلی که ما میگیم نیست که قبول ندارم ولی حالا ایثار نافی اصحاب سعید اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم یعنی چه شنیدن در مقابل تعقل کردن راهی دارم که غیر از تعقل کردن معنی بهت بکنم اگه کسی راهی داره بگین لو کنا نسمه اصحاب آتش میدن اگه شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم تو آتش نبودیم شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم به پیامبرا سراغ پیامبران رفته بودیم یا از پیامبر باطل استفاده کرده بودیم نشنیدن و اطاعت کردن و در کنار یا راهی که پیامبر ظاهر میگه رفته بودیم پیامبر باطل میگرفته بودیم همین دیگه معنیش اینه بنابراین نه تعقل در قرآن یعنی همین تعقلی که ما میگیم فقط واژه را داریم چند بار چرا تفکر نمی‌کنید اومده چرا نمی‌کنید اومده یکیو داریم که شما اونارم داریم که معنویتی که خردمند داده باشه این خردمندی که ایشون میگه به معنی چون در فرانسه و اینها تجربی کانت خیلی تفاوت دارد مطابق کدام یکی خرد ورزی اندیشه آزادی جمله وجود داره ایشون میگن وقتی میگن خردمندانه باشه میگن یعنی خرد پذیر باشه اصلا میگن چیزی را باید بهش کردن بنویس که دلیل براش چیزی را که دلیل براش نداری حق نداره بهش کردن منتها مثلاً تو ادامه فرمایششون ایشون میگن که حالا این جمله را دارند آیا توی ادیانی که تو جهان هست هیچکدوم هست که این شرط داشته باشن یعنی خردمندانه باشندا و آیین دائو من فرشتمانه کار کردن میگم تو این ادیان موجود عقلانی‌تر از آیینه بودا هیچ آیینی نیست یعنی از نظر عقلانیت آیین بودا تو نظر من پایین‌ترین نمره را داره ایشون مثال وارد میشه و اینها اون بحث که میگیم آقا مصداقی که شما گفتید یعنی چی آیین دائو که پر از گزاره های حتی خرد ستیزه چطوری شما میفرمایید که من باید حتماً گزارش خرد پذیر باشه که بپذیرم در حالی که اون وقت اشکالاتیست که بنده مطرح کردم نسبت به ایشون ولی اصل حرفشون این بود که عرض کردم اینجا تعریف این و تعریف خرد اگر درست باز نشه این ابهام به وجود میاد همون داستانی که تاریخ الان صحبت شما بود دین رو که مطرح شد که تعبدی تعهد با کدوم خرد و کدوم دین اگر باز نشه کلی کاملا درسته دیلین را که فرمودید دین داری یا دین ورزی با اون دین خارجی که در خارج است فرق داره دینداری عمل منه دین به چیزیه که کتاب و سنت بهش اشاره ازش صحبت می‌کنیم دینداری را چرا چون من گفتم که قرآن و روایات خردمندانه هست فوری یک کسی به من میگه آقا برداشت تو حداکثر این گونه است بقیه هزارتا برداشته است درسته بنابراین مقصودم اسلام بود دوماً قرائت خودم از اسلام با اشاره اما عقل چیه عقل چیه چیه برخی از غربی‌ها تعداد زیادی معنا کردن برای فلاسفه خودمون مثلا ملاصدرا ۷ تو معنا نقل کرده یکی اضافه کرده ولی عقل میدونی چیه کسی که از من می‌پرسه عقل چیه یه چیزی در من سوال سراغ داره که از من میپرسه اگه یه آهو اینجا باشه از رو نمی‌پرسه از من می‌پرسه شما از من در من چی سراغ داری که از من میپرسی از آهو نمی‌پرسی ساعت بعضی چیزا روشن قبلاً شاید بحث کرده نمیشه نمیتونم میدونی چرا میدونی چرا برای اینکه قائلم اونی که میگن شما دارید که معروفه بین مردم دقت سرشو روی آب گذاشته بود آب میخورد روی آب گفت جوابقرآن حق است خدا حق است بستگی هرچی گفتی پیچیده‌تر از خود حقه تعریف باید اجلا از معرق باشه یعنی من یه چیزی وقتی می‌خوام تعریف کنم یه جمله که در تعریفش میگم باید روشن تر از خود او باشه روشن‌تر نباشه که خود حق برای مردم روشن‌تر از هر جمله‌ایه که من بگم بعضی کلمات چیه اینقدر فلاسفه از یک مردم بپرسیم که آقا میگی وقتی به کار می‌بری عادل باش وقتی به کار میبری ظلم نکن چی تو ذهنته که میگی ظلم نکن چیه تو ذهن مردم بعضی از مفاهیم بدیهی لفظ بدیهی را مفهوم نفس مفهوم بدیهی را وقتی میخوای تعریفش کنی پیچیده‌اش می‌کنیم این خوبه یا بده عرض میکنم عقل چی درسته من توضیح دادم چیزی که من سراغ داره که از من میپرسه عقل چیه نه نه نه نه نه همونی که میپرسه از فطرت که نمی‌پرسن سوال وقتی میپرسن یعنی میخوان طرف استدلال کنه چی کنه از بنده میپرسه از آهو نمی‌پرسید درسته اما یه چیز دیگری پس خودمم استفاده می‌کنم چیه پشت این شیشه چیه میتونی بگی میتونی به هم مرتبط هیچی درباره این نمیدونم واقعیتشه من چیزی درباره این نمیدونم فقط میدونم یه وسیله‌ایه نمونه رو میخوندم میگفت زنو باید بزنیم چون الان همه دارن رد میکنن اونم مبنای عقلی نبود شما اگر پیدا کردی یه روانشناس جلبکی که توی یه عالم گفته باشه که مکارم آقا مهمتر از مکارم آقای حاج ملا سبزواری فیلسوف گفتم مهمتر که فیلسوفه استدلال میاره آقا استدلال چیه این استدلالش یا قرآنیه تو قرآن که زن و مرد کاملا مساوی خلق شدن هیچ گونه تفاوتی بین زن و مرد به لحاظ خلقت به لحاظ تکلیف به لحاظ عقل هر جا گفته چرا تعقل نمی‌کنید هم زنو گفته هم مردو گفته اصلا جایی نبوده بین زن و مرد قرآن میگید کجا گفته زن و مرد با هم فرق دارند گفته نمیدونم از کجا گفته آقا حرف نامربوطی که آدمای بزرگ زدن اینقدر تو حرف‌های نامربوطی که شخصیت‌های بزرگ دنیا پر از حرف من نامربوطه به شخصیت‌های بزرگ زدن شخصیت اون روان شناسه میگیرن نگفتی باید زنان نیاز روانی به کتک نیاز داره پس فقط زن ناشزه نیاز نداره همه نیاز دارند پس اونیم که شوهر نداره باید زدشه روان پریشی همچین چیزی را نگفته تا چه برسه روانشناس هیچی یه حرف نامربوط ولی شما حرفی که دیگران زدند اصلا نتیجه نگیر که این نتیجه عقل کما اینکه حرفی که فقها زدن نتیجه بگیری که این نتیجه پیامبر سخن پیامبر ظاهره نه پیامبر باطل نه پیامبر ذات نمی‌تونه حرف آدما را ازش نتیجه بگیری که اگه هرمنوتیک مقصودتون یه تخصص اما فهم قرآن مجید را گره نمی‌زنم به هرمنوتیک جدیدا چون یه گره زدم از دسترسی مردم خارجش کردم قرآن را نه قرآن را همه مردم میفهمند کار تخصصی کردیم اون موقع معنیش اینه که ای مردم شما دیگه قرآن نمیفهمید برید سراغ اون کسی که هرمنوتیک خونده ارمنوتیک هم یک حرف ۱۰۰ تا توشه یه دوره داره می‌گذره یه ورقه تو تاریخه پیشرفت‌ها پیشرفت ولی دین با عقل متعارف مردم سر و کار داره با عقل متعارف مردم نه یه تخصصی فکر بکنه آیه را میفهمی پیچیده نیست ببخشید این جمله آخرم که اگر بفهمیم خود همین تحریف دین نیست اولاً عقل و ظرف کوچیک اینقدر عظمت داره که اثبات کرده خدایی هست اثبات کرده که ای خدا پیامبر فرستاده اثبات کرده که این قرآن کتابیست که خداست اینقدر عظمت داره که حجیت داده به قرآن عقل است که حجیت داده قرآن به عقل حجیت نداده شما دارید میگید که ماشینه آیا قرآن را که بگیم با عقل بنده بگویم که اگر عظمت داره که اومده اثبات کرده که این قرآن کتاب خداست و حجته فوق العاده مهمه نه عقل را کوچکش نکنیم عقل عظمت داره تمام اینکه ما تکلیف داریم هر تکلیفی که داریم هر تکلیفی که داریم اصلا هر تفاوت که با حیوان داریم همش مال اینه که ما عاقل کفایت بله حالا باشه این جمله آخرتونم من نگفتم که آره بعد خودم همین الان خودم بودم و عقلم نمی‌دونستم که نماز صبح را باید دو رکعت بخونم من که گفتم که همه جا نه نه نه نه نه نه اگر گفتی معنیش این میشه این حرف اشتباهیه که مشهور حوزه بریم ببخشید آقای من یک جمله به ایشون بگم یه اشتباهی مشهوری است میگن کار عقل اینه که دست آدم را بگذاره تو دست پیامبر ظاهر چرا چون اگر یه لحظه‌ای که دست منو گذاشت تو این پیامبر ظاهر اشتباه کرده باشم اگه اشتباه کرده باشم کجا باید برم تا کجا اون وقت باید اگه اشتباه کرده باشم اگه اشتباه کرده باشم اون موقع هر جنایتی بهم گفت باید انجام بدم اون وقت باید بشم داعش هیچ راهی ندارم نه عقل را تا آخر آخر باید صدر بشین می‌فرما چی پیامبر ظاهر می‌شود حجیتش پایین‌تر از حجیت اینو می‌خواید بگید اینو می‌خواید بگید درسته آره اول فطرته دوم عقل سوم قرآن چهارم سنته سنت باید مطابق قرآن باشه قرآن باید مطابق حکم عقل باشه حکم عقل باید مطابق فطرت باشه به قرآن حجیت میده قرآن به عقل حجیت نه مقدم سلام عرض می‌کنم خدمت شما من فقط یه نکته‌ای رو راجع به این حضرت ابراهیم حضرت اسم این نشون میده حضرت ابراهیم از طریق خواب از این جملات چنین چیزی برداشت میشه به معنی امر در ظاهر نیست ولی اینکه حضرت اسماعیل سابقه داشته ابراهیم که بعد از اینکه این اتفاق یا ابراهیم حتی اگر یعنی هر کدوم از اینا هم باشه من از مسائل دیگه‌ای میشه حادثه رو فهمید محسن یعنی چی محسن یعنی کسی که کاری رو به بهترین نحو انجام بده پس وقتی خدا صابرینامین میتونست این کار به بهترین نحو انجام در ادامه جمله درست بوده من اصلا هیچ کاری نداره سلام علی ابراهیم خوب اگر حضرت ابراهیم اشتباه کرده بود این همه خدا ازش تعریف بکنه عرض کنم خدمتتون یا کسی میاد پیش من میگی که گرسنمه فقیرم کمک کن بیمار دارم تو بیمارستان کمک کن منم باور میکنم و صد هزار تومان حالا اصفهان تا چند میلیون نگاه امام باشه ولی اون آقا با این پول می‌خواد جنایت کنه اون آقا با این پول می‌خواد جنایت کنه ولی من گمون کردم بیمار داره و میخواد جانشو نجات بده من پول دادم برای نجات بیمار شما منو محسن حساب می‌کنی یا نمی‌کنید یا جنایتکار حساب می‌کنیم توی تشخیص که جز عمل نیست که تشخیص اشتباه در عمل منوچهر داوری دربارش داریم من کمک کردم به یه آقا که جان یک انسانی را نجاتدر حالی که بعداً معلوم شد که با این پول می‌خواد بره اسلحه بخره جان یک انسانی را بگیره کار منو چه داوری داره دربارش خدا روز قیامت منو جنایتکار حساب میکنه یا محسن حساب می‌کنه آقا صبر کن هر صحبتی جواب یک قسمت جمله است ایشون پنج شش تا گفتن یکیش این بود که محسن میگه بعدش چه جوری حضرت ابراهیم میگن محسن بوده در حالی که خطا سوال اولو دارم جواب میدم سوال اول ایشون این بود چه جوری حضرت ابراهیم که خطا کرده در عین خطا محسن بنده مثال زدم بنده پول زدم طرف به جا من پول دادم که بره جان بیمار رو نجات بده ولی گرفت پس ممکن است که من اشتباه کرده باشم ولی در عین حال محسن باشد این جواب سوال اول اما بعدش که فرمودید بلا المبین برای یعنی چه از ابتدا آزمایش آزمایش بود که آزمایش اشتباه بود آزمایش آزمایش بود یعنی در واقع ابراهیم خلیل آزمایش پس داد که آیا تسلیم خدا هست یا نیستا تسلیم خدا بود واقعا تسلیم خدا بود منتها تو مصداق اشتباه کرد ابراهیم خلیل با این کارش نشون داد ۱۰۰% تسلیم خداست اونجایی که فکر میکنه خدا چیزی را ازش میخواد اصلا کم نمی‌ذاره سربلند بیرون اومد اونجا ولی ما دائما تو زندگیمون فکر می‌کنیم داریم کار خوب میکنیم اینکه واقعا خوب باشه خیلی وقتا میری میبینی فقیری از پول کلاهبرداره کمه این تو کسایی نه من که مصداق چی باشه ولی تاثیر نداره اون آیات بعدشم که فرمودید که ابراهیم خلیل را فرموده که چی بود سلام علی ابراهیم حتما سلام علی ابراهیم چرا که ۱۰۰% تسلیم خداست من که تسلیم خدا زیر سوال نبردم اولاً عظیم یعنی چی بزرگ بزرگ شیعیان چه معانی میکنن ما توی اشتباه که کردی و خیال کردی فرزند را باید ذبح بکنیم جاش گذاشتیم گوسفند اشتباه از کجا آقا بر فرض نمیشه آقای آقای عرض کنم خدمتتون که بیاریم ببینیم میشه یا نه عرض کنم خدمتتون که جمله جمله سوال سومشون این بود سوال سومین بود که سلام الله ابراهیم بزرگترین آدم تسلیم حقیقته تسلیم حقیقته اما هر کس تسلیم حقیقت است خطا نمی‌کند کارتون پیامبر چوبش می‌خوره به بدن باید بگه کی طلب داره از من اون که دیگه خطا نیست گناه نمیکنه ظلم نمیکنه ولی همونطور که فرشته را تشخیص نداد اینجا فرمان خداست ولی چه کردم تسلیم خدا هستم واقعا تسلیم خدا بودم بزرگترین همه ماجرا شما این آیه رو ببینید خیلی آیه مهمه خیلی مطرح خودش محل تحمل واقع میشه دیگه بله من طبق اون جایی که اومدم جلو معنی میکنم رویا را تصدیق کرد صادق انگشت بد می‌فرماد که محسن تو محسن تردید نیستا خوب حتی خوب آزمایش بزرگ آزمایش نکته درسته که تو ادامه حرف من تو چهارچوبه حرف خودم دارم بیانش می‌کنم فدنا هو به ذبح عظیم یعنی چی اون چیزی که تو فکر کردی من جاش چیز دیگری گذاشتم فکر کرد ضمیر برمیگرده خوب اسماعیل اسماعیلی که خیال کردی باید قربانی کنیم به فعل برمیگرد اسماعیلی که طبق بیان ضمیرها اسماعیل ولی اسماعیلی که تو انگاشتی که باید از طرف خدا ذبحش کنیم تو وظیفه تشخیص دادی ببین تو وظیفه تشخیص دادی که اسماعیل را من در مقابل این وظیفه‌ای که تو تشخیص دادی یه چیز دیگه قرار دادم این کارو بکن اون کارو نکن حالا اجازه بدین از زمان بچگی رو که میشنیدم هیچ وقت واسه من قابل قبول نبود امروز عقل آدم هم نمیرسه مثال نماز صبح دو رکعت باشه خوب اونجا هم عقل آدم دستور میده که آقا تعطیل کن بپذیر و باز مثال زدیم گفتیم که مثلا مراجعه میکنیم به شورای پزشک باز میشه خونریزی داره با همه این اوصاف ولی دلیلشم عین کلام خودتون گفتین که چون از یک مرجعی صادر شده که احتمال خطا رو توش کم شاید هارون مکی هم احتمال خطا رو تو سخن امام صادق کم شه کم دانسته احتمال خطا تو اون صحبت نمیتونه تناقض هست شاید حضرت ابراهیم به سخن خدا به اندازه اون که ما به پزشک مثلا اعتماد نداریم و میپذیریم بدن ما را مثلا جراحی بکنه یه خونریزی داره همه این مطالب است شاید حضرت ابراهیم هم در همون حدی که در جاهایی ما تعقل رو کنار میزاریم جایی که اعتماد میکنیم این عین صحبت این استثنا همین جاها بوده متشکر خیلی سوال خیلی قشنگ بود مثبت عرض کنم ببینید دو چیز است هم تفکیک کنیم یک جاهای من داوری نداره نمی‌دونم چرا باید نماز اصطلاحا بهش میگیم خرد گریز ولی یه جاهایی هست عقلم داوری داره دیگه نباید این کارو کرد من گفتم گریز داوری نداره ولی کشتن فرزند چی داره یا نداره رفتن تو تنور چی داوری داره یا نداره همینجوری بهش نگاه رفتن توی تنور عقل من داوری داره یا نداره البته این حدیث ۱۰ تا اشکال داره تنورا من ۱۰ یکشو گفتم از ده تا اشکال یکیش را گفتم یعنی چه اگه یک کسی پنج تا پیرو داشته باشه بگه من شمشیر دست میگیرم جامعه را به هم چیکاره ای تو ۵ تومن پیرو داشته باشم پنج تا پیرو داشته حالا خیلی اشکال اما یه نکته ظریف اضافه کنم ببین اگر گفتیم که او کاری که امام میگه من میگم حتما خوبه که من چون اعتقاد دارم به امام یک سر از کجا در میاره از اونجا آیا آنچه که خوب است امام می‌گوید و فرمان میدهد یا آنچه امام فرمان فرمان میدهد و میکند خوب است سرمایه در میاره از کجا حرف عشاعره چند کسانی که حدیث تنوری را پذیرفتن دیگران را متهم شان کردند گفتن حرف شما سر از اشعری گری در میاره ببینید اگر قرار باشه من بگم چیزی را که امام دستور داد اگر خلاف عقلم باشه من بهش گردن می‌نهم این معنیش اینه هرچه امام بگه امام بگه به اصطلاح این عین عقل عین درستیه درسته درسته اما بله بله ما خوبیا را با عقل تشخیص میدیم چارچوبه حرف امام میسنجیم اگه این نباشه اونقت هر کاری امام کرد باید بگی چیه چه میسنجی که امامای عادل هست یعنی نیست هر کاری بکنه که میگه عادله که هر کاری بکنه میگیم بنابراین عمل و دستور امام باید تو چارچوبه اخلاق پذیرفته شده باشه که سر از اشعری گری در نیاریم متشکر سوالتون خیلی روشن یه دکمه است فشار خسته نباشید من نسبت به این تحریری که در رابطه با حضرت ابراهیم ولی نمی‌تونستم بپذیرم که خدا یه همچین دستوری بده یا فردی رو که ظلمی هم نکرده برای آزمایش ذکر خواستم سوالی که فرمودید که بالاخره این دستوری بوده که کسانی که جنگ خدا و رسول خدا اینها مجازات بشن به این صورت نوشته بشن یا عضو بشن تو جبهه حق باشه معنای این مجازات باشه مجازات چیزی که برداشت خود منه اینه که بالاخره باید یه محکمه‌ای باشه یک فرد یا افرادی رو به جرمی که مرتکب شدند این مجازاتی را برایشون تعیین بکنن در جنگ اتفاقات بسیار متشکر ببینید شما کلمه مجازات را خوبه ها معنای حقوقی تو رشته حقوق ولی تو قرآن مجید که جزا روز قیامت هم جزایر یوم الجزائن هاو به معانی متعدد مختلف یکی از کلمه قرآن یکی از معانی همونطور که روشن کردی عرض کنم خدمتتون آخه مسائل پیچیده رو باید روحانیت حل کنه به نظر میرسد که جای بحث اینکه شما مجازات رو اینجوری در واقع معنی کردید صرف نظر از تو به من حمله کردی آماده مجازات شدن شمشیرش در واقع طرف مقابل رو در واقع زخمی می‌کرده اما اگر شمشیر می‌خورده سقف برمی‌داشته درسته این مجازات این تعبیر شما یک طرف وجه در واقع طرف مقابل چیه در واقع تجاوز کرده مجازاتش کشتنه منم که در مقابلش هستم مجازات میشه کشتن عرض کنم مخاطب یکی مسلمانان آیه داره به مسلمانان را مورد خطاب قرار میده میگه اینایی که بهتون حمله کردند مجازات نیست او که من لطمه میخورم وقتی در از خونه خودم می‌خوام دفاع کنم که اینجا مجازات من نیست متجاوز مجازات میشه برای اون معنا میده برای من که معنی نمیده من دارم از خونه خودم دفاع میکنم ظلم قرار می‌گیرم هیچی من مورد ظلم قرار میگیرم ولی او را دارم می‌خوام از خونه قلع و غمش کنم که دیگه جرات نکنه بخونم حمله کنه مجازات داره میشه ولی من نه مورد ظلم قرار میگیرم نه ولی جذاب نه به معنای حقوقی که مجازات اصطلاحی علم حقوق مجازات به معنای نتیجه عمل نتیجه تجاوزش این تجاوز کرده دیگه نتیجه تجاوزش اینه که کشته بشه اون وقت هم شاهدشم اینه ببینید نگفته فرق داره ترکیب دوبار آدم کشته نمیشه یه بار کشته میشه تاکید بر اینه که جنگ نتیجه‌اش کشته شدن و حتمیه و نتیجه طبیعیشه من این را می‌فهمم اونجور که باشه خود این معنایی که از کردم یکی از نتیجه فکر خودم نیست این یکی برادرم که حالا باشه من از اتفاقا کسی که برداشت کردم رشته اش هم حقوق برادر رشته حقوق دانشگاه مفیده ایشون فکر کردم و دیدم که حق باشه و خیلی هم بیان حتی اگر باشه آره من اتفاق دیگری بود بعد دیدم حرف حرف درست ولی خود کلمه یعنی چی جنگ آیا واقعا اون کسی که میاد مردم میترسونه میجنگه اصطلاحا اصطلاحاً یک کسی که رو ایجاد میکنه فقط ایجاد کرد جنگ این اصطلاح جنگ با خدا و رسولان است آزار جنگ همون زمانو داره میگه مردمو داره تهیج میکنه میگه با اونایی که تجاوز کردند که پدرشون اگر تحقق پیدا نمیکنه نه مصداقی تجاوز گرفتم ببین اون مصداقه اون یه مصداق تجاوز بوده که اون روز بوده امروز جور دیگریه در مقابل تجاوز باید ایستاد در مقابل همه تاریخ تجاوز را باید جلوش ایست این حالا بستگی دارد برود بخورد شخص را بکشد تا بگیم حرف شد یا اینکه نه آقایون که فتوا میدن میگن هیچ کس را هم نکشه فقط هم ترس ایجاد کنه ترسی ایجاد عاقلانه‌تر و چیزتر خوب ظاهرا جناب امام نمی‌خوان افطاری بدن و از هفته دیگه اینجا راه بسته میکنم زحمت بسیار بعد از ماه رمضون ببخشید سال نوتون مبارک انشالله نماز و روزتون قبول چهارشنبه سوری شب بخیر ماه رمضون تمام نقاط دنیا امروزه تقویم محاسبه دقیق می‌کنه که ما امروز دیده میشه اعلام کردن که داستان چیه باید بریم سراغ علم محاسنی نمی‌خواد بگه مثلاً طرف بگه حرف حرف منه این صحبت کسی تو روستا میگه دیر گفت که کسی هم رفته بود گفتن مشت اکبر فلان جا دیده توی روستا رفتم کجا دیده خداحافظ خداحافظ خیلی استفاده راجع به استخاره یه بار یکی از دوستام رفت حاج آقا استفاده عقل تا اونجایی که شما رو راهنمایی میکنه به اندازه کافی هست نیازی به استفاده رو هم اصلاً کلاً خیلی اعتقادی نداره قرآن