گفتگو با غیرهمدینان

نسخهٔ تاریخ ‏۲۱ مهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۰۵:۴۷ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/azadandish_soleimani/4715 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. اللهم صل علی محمد و آل محمد بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین امشب یک چیزی را که خد...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

امشب یک چیزی را که خداوند به پیامبر دستور میده و خیلی نیاز امروز جامعه ماست و همه جوامع بهش نیاز دارند ولی ما امروز جامعه مون بسیار بهش نیاز داریم اون را بحث بکنم و اون گفتگو منطق گفتگو بحثم عنوان که اعلام کردم اینه که پیامبر حداقل از طرف خداوند مامور بود که با غیر همدینان گفتگو بکنه و چگونه رو بکنه با چه منطقی گفتگو بکنه فوق العاده بحث مهمی هست به اصطلاح آداب گفتگو آدابی داره آداب گفتگو درباره بخواهیم از قرآن مجید اون هم دستوراتی که به پیامبر داده برداشت بکنیم که حالا مثلا بین خودمان می خواهیم گفت با مخالفان فکری خودمون میخواهیم گفتگو بکنیم یا با غیر هم دینان اصلا لازمه گفتگو کنیم یا نه و اگر لازمه گفتگو کنیم چگونه گفتگو بکنیم خیلی مسئله مهم و خیلی درس آموز این مسئله عرض کنم خدمت شما که آیه کلیدی هست در قرآن مجید در باب گفتگو و اونیم که می فرماید خداوند به پیامبر می‌فرماید قول یا اهل الکتاب تعالی کلمة صبا بین الله نعبدالله بعضا ارباب من دون الله بگو به اهل کتاب که بیایم جمع بشیم حول مشترکمون چیه توحید که امروز ما هم بود و امیدوارم که خیلی بیشتر و چی بشه این گفتگو خوبه ممکنه که برخی دوستان مثلاً جایش از دست من در بره و یه جمله‌ای بگم یا دوستمو از دستش در بره و جمله‌ای بگه و ولی واقعیت اینه که نفس گفت و گو ارزشمند و خوبه و باید طیف‌های مختلف اندیشه‌های مختلف با هم گفتگو بکنن یه روایت داریم از پیامبر صلی الله علیه و آله بحث شده روایت اینه اختلاف و علما امتی رحمت اختلافشون رحمت اختلافم رحمته اینقدر این عالمان عجیب بوده که خیلی‌ها دست و پا زدن که بگن اختلاف اللیل و النهار چیه یعنی رفت و آمد رفت شب و روز رفت و آمد بکنند رحمت گفتن نداره اختلاف و همه مردم رفت و آمد همه مردم رحمت که دیگه علما امت من رفت و آمدشون رحمته نه همه ادیان عالمان رفت و آمدشون همه انسان ها اصلا رفت و آمد رحمت خوبه که میخواد چیز دیگری را باید بگه نه رفتم که اختلاف اختلاف علامت نشانه است آیه به تعبیر نشانه یه چیز دیگر شما مثلا میگید که نانوای سر کوچتونه وقتی برق نیست دیگه کار نمیکنه درسته خوب الان این چراغ روشنه شما از روشن بودن این چراغ نتیجه میگیرید علم غیبم نیست که الان نونوایی داره کار میکنه روشن بودن این چراغ نشانه اینه که نانوایی داره کار میکنه ساعت کار نانوایی برقم هست نانوایی داره این نشانه اختلاف وقتی هست نشانه اینه که افراد دارن فکر میکنن همین که شروع کردیم فکر بکنیم اختلاف هم به وجود میاد جامعه‌ای که فقه نمیکنه هیچ اختلافی ندارد اختلاف ندارند دیگه فکر نمی‌کنه وقتی فکر نکنیم ما اختلاف اختلافی نمی‌خوام بگم نه ممکنه فکرم نکنن ولی با هم کلیم دعوا داشته باشند نه اینکه هر اختلافی نتیجه فکر خیلی اختلاف‌ها نتیجه فکر نکردنه نمی‌خوام بگم ولی اون طرفشو می‌خوام بگم فکر باعث اختلاف میشه اینورش فکر ارزش ولی در عین حال سقط میشه اگر در فقه ما نگاه می‌کنیم می‌بینیم که از قدیم تا الان مثلاً یه مسئله کوچولو بگم اینطوری اگر الان یه کتابی هست نمی‌دونم من آوردم یه وقتی اینجا یا نه به مناسبتی شاد آورده باشم یه کتاب دو جلدی یک تصویر برداشته رساله آیت الله خمینی را متن قرار داده و ۱۲ تا نفر دیگر را هم حاشیه ۱۳ نفر خوب معمولا مثلا دیگه آیت الله منتظری را نیاوردند به دلایل که شما میدونید فرض کنیم این ۱۴ تا مرجع اگر تو این رساله هاشون اختلاف جدی خوبه یا بده مثلاً اگر من ثابت کردم اگر ثابت کردم که تو این رساله صدها حقوق خلاف عقل و خلاف قرآن هست و همه جور گفتن من نتیجه میگیرم که تقلید صورت گرفته نه تفکر گاهی تو همین رساله یک جمله است که این جمله بی معنا است این جمله بی معناست این جمله بی معنا تکرار شده جلسه‌ای در قم داریم یک روزهای یکشنبه تحت عنوان فقه حقوق بشر همین کتاب رساله چیه برداشتم میزنم هرجاش مسئله حقوق بشری بود دربارش بحث می‌کنم بحث سر شرایط امام جماعت بود که میخواستم راجع به اینکه مثلاً حرامزاده نمیتونه امام جماعت بشه زن نمیتونه امام جماعت زن حتی برای زن نمیتونه زن برای زن نمیتونه بحث های اینجوری بود میخواستم مطرح کنم ببینید شما چی می‌فهمید از این اینکه یه بچه ممیز بچه ممیز یعنی چه بچه سن تکلیف نرسیده ولی خوب و بد را هم تمیز میده پشت سر یک بچه ممیز دیگر نماز بخونه به نظر شما یه بچه ممیز بچه پسر بچه ۱۴ ساله که کاملاً هم خوب و بده تمیز میده پشت سر یه بچه ۱۴ ساله دیگری تمیز میده بچه ممیز پشت سر بچه ممیز دیگری نماز متعلق میگی مکلفه اصلا مکلف نیست که هیچ تکلیف نیست نماز اصلا براش واجب نیست کسی که مکلف نیست شما نمیتونید بگین کارت حرام بود مکل نی هنوز مکلف نیست نباید بخونیم جایزه یعنی چه حرامه دیگه بچه بچه دوتا معنا میتونه باشه جایز نیست دوتا معنا میتونه داشته باشه یکی اینکه نمازشون باطله یکی اینکه کار حرام مرتکب شدن که نمیتونه باشه درسته می‌خوام بگم این جمله مشابه این زیاد تو همون جلساتم همون مسائلی را که انتخاب می‌کنم و مناسبت ربطی به حقوق بشر داره حقوق بشرم نداره ولی این جمله را معنیش چیه این معنیش چیه کسی معنی کنه بچه ۱۴ ساله که هنوز تکلیف نشده پشت سر یه بچه که تکلیف نشده اگر نماز بخونه جایز نیست جایزه سن حرام مرتکب شده ما بچگی دوره دبستان‌ها اصلاً صفمون میکرد معلم معلممون و می‌برد و یکی نماز میخوندیم خیلی وقتا من واستاد نه جونوزا عادل بودم بدن عدالت از دست دادم چون بچه چون بچگی که هنوز چی نبود این مشکلات که الان دارم ها شیطان انکار میکنم خدمتتون دیدم تو ۱۳ تا ۱۴ تا رساله این جمله غلط من بحثم اینه که آیا جایزه است یا نیست بحثم اینه که این جمله مثل اینه که کسی بگه سه شنبه سرخ است سه شنبه سرخ است یعنی چی چهارشنبه سبز است ها ببخشید برای اینکه یه جلسه خسته شده گفت که تو دیوونه خونه سه تا دیوونه بودن گفتن ما عاقل شدیم عاقل بیخودی ما اینجا نگهدار به اولین گفت که ۴۴ تا چند تا میشه گفت که میشه ۸۱ همون جایی که بود دومی گفت چهار چهار تا چند تا میشه شنبه گفت اینا ببرید احتیاطاً زنجان یادتون نره خیلی اوضاع خرابه به سومی گفت چهار چهار تا چند تا میشه ۱۶ تا گفت آفرین چرا تو رو اینجا نگهدار خوبه بفرما بفرما داشت میرفت بیرون گفت که ببخشید من دچار عذاب وجدان شدم تقلب کردم تقلب که نمی‌شد بکنیم چه جوری تقلب کردی من شنیدم که اون دوتا چی گفتن من ۸۱ تا منهای سه شنبه کردممن تقلب کردم ۸۱ منهای سه شنبه ۱۶ به دست آمد من از رو دست اون دوتا پس فهمید عرض کنم خدمتتون آخه جمله ۸۱ منهای سه شنبه مساوی ۱۶ خیلی اوضاع خراب باشه که جمله بی معنا ولی اگر دیدم ۱۳ تا ۱۴ تا مرجع تراز اول همه این را تکرار کردن یکی از این دوتاست یا دیوانم ۱۳ تا رو مثلا توش پیدا کردم توی این رساله مثلا ۳۰۰ تا بگم بی معنیه ۳۰۰ تا حکم که خلاف عقل خلاف قرآن بود و اینا عین همدیگه بود نتیجه آقایون اجتهاد نکردن از همدیگه یا از پیشینیان کردن درست نتیجه به وضوح نشون میدم که خلاف عقل و خلاف قرآن اختلاف داشته باشن اگه اختلاف نبود من نتیجه میگیرم که دو دست هم مینویسید حالا این را هم پس بگم یه آقای رساله نوشته مرحوم شده اسمشو نمی‌خوام ببرم رساله نوشته خوب اون وقت تو رساله خودش گفته که همان طوری که در تحریرالوسیله گفتم تحریرالوسیله مال کیه مال آیت الله خمینیه این آقا کسی دیگریه خب اون وقت گفته همانطور که در تحریرالوسیله گفتم مسئله این است ها چه جوری آقا شما چه جوری توی تحلیل وسط مال شما نیست حالا آیت الله خمینی تو رسالش نوشته باشه که همونطور که پس شما رو رساله آیت الله خمینی رونویسی کردی خودت هم نکردی به کسی گفته رونویسی کنه کی جمله حذف کنه این جمله رو باید حذف اختلاف ندارم ای کاش این چیزایی که میگم خلاف قرآن از این ۱۲ تا جور دیگه حرف زده بودند اگه چهارتاشون جور دیگه حرف زده بودن من می‌تونستم به جوانا بگم که آقا این حکم اسلام نیست حکم قطعی اسلام نوشت ببینید اختلافی دیگه من چجوری به جوان بگم که ۱۳ تا مرجع حماسه فلان مجبورم که بپذیرم که من دیوانم اعلام کنم که آی مردم انا مجنون خب مطمئن بگم دیگه میتونم بگم که مثلا این همه آدم همه میخندن دیگه پس اختلاف به اصطلاح چیز خوبی است رحمته همون معنای اختلاف چون نشانه چیز بدیه بنابراین اختلاف نشانه اینه که کثیف از جامعه داره فکر یه لحظه‌اش برابر با ۶۰ سال عبادت در عین حال کسانی که با هم اختلاف دارند باید بتونن با هم گفتگو کنند حالا تو این آیه که خوندم میگه قل یا اهل کتاب اهل کتاب بیایم حول مشترکات که مشترکات چیه توحید الله نبود الا الله پس طبق این آیه اصل بر اینه که پیروان ادیان مختلف بیان جمع بشن حوله مشترکاتشون درسته نریم سراغ چیزایی که ما از همدیگه دور میکنه به همدیگه نزدیک می‌کنه خیلی آیه درس داره کتاب پس اصل اول گفتگو باید کرد جای دیگه اینو گفته آره لا تجادلو اهل الکتاب الا الا با گفتار خوب حرف بزنید خوب گفتگو کنید سخن خوب بگو ولی دستور مهمیه قشنگ حرف بزنه حرف بزنه اهل کتاب با غیر مسلمانا با غیر مسلمونا خوب حرف بزنید بعد حرف گفتگو بکنید خوب هم حرف بزنید اما نکته بعدی این فوق العاده مهمه قرآن می‌فرماید که قل یا اهل الکتاب الله نبود سوال منو جواب بده و اون اینه که اهل کتاب میگه مسیحیا را شامل نمیشه حتما اهل کتاب تو قرآن یهودیا و مسیحیان بعدا تو روایات ما زرتشتیان هم اضافه شدن ولی مطابق قرآن یهودیا و مسیح است زرتشتیان به اهل کتاب اهل کتاب چیه طبق قرآن و چه حکمی داره و چیه مسئله مهمیه ها وقتی میگه اهل کتاب یعنی میتونه طبق جزیه بده و بر دین خودش باقی باشه اگه یه کسی دارم فقها میگم نه قرآنو نمیگم فقهو دارم میگم طبق فقه اهل کتابی که کسی شد می‌تواند جزیه بده و بر دین خودش باقی باشه اما اگر غیر مسلمانی غیر اهل کتاب شد او چی اون باید یا کشته بشه یا مسلمان بشه پس خیلی مهمه که کسی اهل کتاب باشه نباشه بگم خودم خیلی سال پیش یه مقاله نوشتم تحت عنوان مفهوم مصداق اهل کتاب در قرآن اصلا یه چیز دیگری گفتم و معنای اهل کتاب در قرآن را کاملا توسعه دادند نه فقط یهودیت و مسیحیت و زرتشتی بلکه هر دینی ممکنه اینجوری باشه ولی اینجا داره میگه اهل کتاب را باهاشون درست گفتگو کنید نیکو گفتگو کنید خیلی درس مهمه که اینکه شعر را دورش نره قطعاً هم حالا تو قرآن اهل کتاب شامل مسیحیان میشه عجب پس این طبق آیه مسیحا مشرک نیستند درسته لقد کفر الذین قالو ان الله هو المسیح بن مریم اونایی که گفتن خدا سوم از سه تاست کافر شدن مسیح فرزند خداست کفن الذین قالو ان الله که گفتن مسیح الوهیت داره کافر شدند شما چه جوری جمع می‌کنی بین این دو دسته آیه خوب دقت بکنید خیلی درس مهمی ها خوب حواستون باشه شاید کسی اینجوری مطرح نکرده باشه براتون یه آیه میگه مسیحیا موحدن دوتا آیه دیگه میگه کافرن اتفاقا درباره مسیح حکم مریم خیلی ها جدیه بحث توجه فرمودید همتون حواس کاملا پرت است ها خوب از جواب جدی به این بدیم جواب جواب اینه داره میگه عقیده‌شون باطله لقد کفر تو قرآن مجید دوتا معنا داره حداقل حالا چند تا چهار تا تو روایت اومده تو قرآن مثلا یه مثلا کفرانه یعنی ناسپاسی اون ولی کفره حداقل همین آیه که خوندم دوتا معنا توشه لقد کفر الذین قالو ان الله ثالث ثلاثه آخرش میگه آخر همین آیه اما یقلون الذین کفرو منهم عذاب اگه از این حرفی که زدم اولش گفت همه اونایی که قائل به کافر شدن آخرش میگه اگه از این حرفشون دست بر ندارند به کافرانشون عذاب علیم میرسه همشون کافرن آخرش میگی اگه دست برندارند به کافرانشون عذاب علیم میرسه پس این کافران که آخر گفت با کافر که اول گفت معنیش فرق داره آره که اول گفت یعنی اعتقادش مطابق حق نیست کافری که دوم گفت یعنی عناد با حق داره یعنی می‌دونه تثلیث باطله ولی دست ازش برنمی‌داره اکثر مردم نمیدونن چرا تو مردم اول گفت یعنی اعتقاداتشون باطله خیلی جدی نگیرید این فرق داره با کفره دوم ها در واقع سوره حمد که می‌خونین اهدنا الصراط المستقیم بعدش صلوات بلدم ببینید قرآن حفظم عرض کنم خدمتتون که صراط علیهم غیر المغضوب علیهم وضالین من خدایا به راه راست هدایت کن بازم ندارم کهما یادمون باشه از خدا می‌خوام که هدایت هم بکنه به همین دلیل باید هی گوش بدم استدلال فلان این تکلیف خودم اما غیر از من یکی مغضوب علیه کسایی که خدا براشون غضب میکنه گمراهان از دو دسته هستند ما دوتا دسته داریم یکی گمراه یکی مقسوم علیه کیه اونی که با حق داره نمیره نه اون که اشتباه میکنه نمیدونه که حقه درست شد حالا به همین سوره حمد که میخونیم حداقل این دو دسته هستند که اون آیه مثلا بعد سوره مثلا همون بقره آیه ۴ ۵ اینها بله چه کسیه که انظارش بکنی یا نکن ایمان نمیاره کسی که با حقوقی ولی اینجا که میگه گمراه اند معنا مغضوب علیه اون آخریا مغضوب علیهم السلام خیلی خوب مسیحیان همه شون اونا که قائل به تسلیم گمراه اند گمراه اشتباه می‌کنند که خیال میکنن تسلیس به توحید لطمه نمی‌زنه مسیحیا میگن ما داریم با توحید قابل جمعه در طول تاریخ همینا گفتن هیچ مسیحی نگفته ما سه تا خدا می‌پرستیما نه تثلیثی که ما می‌گیم می‌گیم یک ذات است با تولید ناسازگار نیست از من می‌پرسید میگم خیلی خوب شما داری میگی در ذات خداوند واقعا هم یکیه هم سه تا نمیشه جور نیست یه جوریه باشه باشه ولی اون بنده خدا چه اعتقادی داره مردم خیال می‌کنند این تثلیث با توحید قابل جمع بنابراین میگه فقط خدای یگانه را باید پرستید فقط خدای یگانهمیگه فقط باید خدای یگانه را پرستید ولی نمی‌تونه بین توحید و تثلیث جمع کنم نمیفهمم میشه موحد حسابش کنیم خدا به بهانه وارد جرگه موحدی میکنه نه به بهانه خارج کنه خدا یعنی قرآن منطقش این نیست که به بهانه انسان ها را از دایره توحید خارج کنه به بهانه وارد میکنه درسته که قائل به تثلیثی ولی همین که خودت میگی همین که خودت میگی فقط یک خدا یگانه را باید پرستید قبول قبول به بهانه خارج نکنیم به بهانه تو هر جا تو جرگه مومنین خودمان دنبال بهانه نباشیم که خارج کنیم دنبال بهانه بگردیم که وارد کنیم و اندک بهانه طرف را واردش کنیم نه به بهانه خارجش کنیم این تعلیم قرآنه در عین حال که میگه اینا گمراه اند در عین حال میگه که همه مون ما که خدای یگانه رو قبول داریم که بیایم مشترکات درس دوم ببینید به بهانه آداب گفتگو زود کسی را خارج نکنید وارد حول مشترکات اونم درس دوم میده نه به بهانه وارد نه به بهانه خارج نگو مسیحیا سه خدا دارند و مشکن نه قرآن گفته می‌ترسی دارند که باطله ولی در عین حال موحدی در عین حال موحدن درس دوم فوق العاده مهمه نمیدونم تضاد حلش کنم اما نکته سوم یه چیز خیلی جالبی قرآن مجید داره و نه ما نسبت به ادیان دیگر یا این شکلی نگاه می‌کنیم به اهل سنت و تو دنیا اهل سنت هم نسبت به ما این اصل قرآن را رعایت نمیکنه که قرآن مجید یک کار کرده و اونی که هر کس را بهش پرداخته الی استثنا حتی مشرکی اول نیمه پر لیوان را دیده و برجسته کرده خیلی نجیبه ها اول نرفته بگه که چقدر بد شد اول گفته که شما این خوبی ها را دارید شما این خوبی‌ها را دارید یار تکه را مثلا ببینید قرآن را نگاه کنید هرجا میگه این قرآن اومده چرا مصدقا بین من الکتاب یا مصدقا لما اندکم من الکتاب تصدیق کرده تورات و انجیل و کتاب‌هایی که هست خب شما شاید الان تو ذهنتون بیاد که تصدیق کرده ما که نمیدونیم چه کتابی بوده شاید کتاب دیگری بوده شاید یک کتاب دیگری بوده که قرآن تصدیق کرده در زمانش بوده نه اینکه الان است نه بنده بهتون عرض می‌کنم همینی که الان هستم زمان پیامبر اسلام بوده هم قطعاً همین هیچ تغییری بعد از اسلام نکرده این کتاب ها هیچ کدامش حتی در حد یک کلمه بین خودشون مثلا نسخه های مختلف دو تا نسخه مثلاً داشتن یونانی با عهد قدیم و عبری در دوشم هست الان ترجمه که شده به یونانی بعضی کلمات دعواست که اینا چه جور معنی کرده چرا اینجور چرا اون مترجم میگه به یونانی ترجمه کرده مثلا یکیش اینه که خیلی سالها سر اینکه تورات یعنی چی خود کلمه تورات خیلی ها در طول تاریخ می‌گفتن که تورات یعنی قانون اینا از یک کلمه که تو نسخه یونانی بود ترجمه می‌کردن قانون جدیدیا میگن که نه رفتن نه تورات یعنی تعلیم آموزش نه یعنی قانون بین ما الان مشهور که یعنی قانون تورات یعنی قانون تورات یعنی تعلیم یه اختلافات اینجوری هست ولی کتاب همون کتابه ها نوشته حالا برای اینکه شما یه خورده خیالتون راحت بشه مرحوم علامه طباطبایی میگه که کتبی که تورات و انجیلی که زمان پیامبر اسلام بوده همین الان است شما که همین الان هست حالا برای اینکه یک بگم ولی بنده خودم با ۶ دلیل یکشو میگم ساده است نسخه خطی کامل تقریبا مربوط به قرن سوم و دوم میلادی یعنی ۳۰۰ ۴۰۰ سال قبل از اسلام نسخه داریم تو موزه‌ها نگهداری انجیل فعلی فرقی نداره همیشه همیشه تورات صفر پیدا صفر لاویان صفر اعداد صفر تسنیه اون پنج تا همیشه شکلی بوده مربوط به قبل از اسلام نسخه خطی تورات انجیل یعنی مژده بشارت قرآن را تا ۳۰ سال ۴۰ سال پیش قدیمی‌ترین نسخه قرآن مربوط به قرن دوم هجری بود ۱۰۰ سال بعد به قرن دوم ولی این غربیای فلان فلان شده که مشروب خور چی که مغزشون تو شراب خیس خورده اومدن کار کردن از یه نسخه بوده که نسخه پوست با ارزش بوده که گاهی وقتی می‌خواستن دوباره استفاده یه نسخه‌ای بوده یه بار پاک شده یه چیز دیگه روش نوشته شده اونا شراب‌خورها اومدن و با تکنولوژی به نام کربن ۱۴ که من نمیدونم یعنی چی خط زیری آشکار کردن خط زیری که پاک شده بوده خب و ثابت کردن که این مال سال ۴۰ تا ۷۰ هجریه یعنی وسط قرن اول که خیلی کار مهمیه‌ها تو بلاز علمی مهم‌ترین خیلی قدمت مهمیست ولی بالاخره آلمانی‌ها این کار را کردند تو آلمان که کار می‌کردن خودشون را هم یک کمی یه حرفی یه چیزی جزئی متفاوت ها جزئی واوی چیزی ولی تفاوت نداره وا مثلا یه چیزی اینجوری تفاوت یه چیزایی متفاوته ولی تفاوت که آیه معنیش فرق بکنه و اینا نداریم اینجور چیزی نیست و اینکه کشف مهمه آره اونها این خدمت را به ما کردند که نسخه اخیر نسخه رضوی هست تو اون نسخه را هم کار کرد شده الان همین چند ساله اخیر اون رو هم باز خود اونا ثابت کردن که مال قرن اول کتابخانه امام رضا هست این نسخه نسخه اینجا هست این رو هم خودمون ها بردن خارج و ثابت کردن با چی دارند تشخیص میدن که پوست مثلا مال کی نوشته شده ها نمیدونم قرآن مجید میگه من اینو داشتم عرض می‌کردم که قرآن همین کتاب شما تصدیق همین کتاب موجود دیگری مثل اینه کسی بگه تو حجاز نسخه تورات یا انجیل کسی دست توش برد مثل اینکه الان یک کسی توی سوئیس تو قرآن دستکاری کنه میشه یا نه همه این اندازه حافظ قرآن داریم این اندازه قرآن نجف و مدینه و مکه و نمیدونم مصر و کشورهای اصلا سوئیس کجاست عربستان دور افتاده بوده حداقل دو تا یهودی‌ها دو تا حوزه علمیه بسیار مهم آن زمان داشتند بابل و یکی توی فلسطین حوزه علمیه گسترده و کتاب داشتن نسخه تو حجاز کسی میاد تغییر بده و تغییر بکنه اون نسخه‌ها اگه میشه که الان بگیم سوئیس شکسته کتاب شما خوبه خیلی جالبه یه جا مثلاً میگه که مصدق و مهیم هم تصدیق داره هم هیمنه داره هم دقیق‌تره مثلاً یه جا مثلاً در وهله بد میگه ان هذا القرآنی یغوص علی بنی اسرائیل اکثر الذیم فیختلفون چیزایی که اختلافی ناجور قرآن نقل ولی در عین حال میگه کتاب شما تصدیق میکنه قرآن کتابشون کتاب خوبی شما تعبیرات عجیب و غریب ما یعنی این فرهنگ است بین مذهب خیال میکنیم اگر گفتیم که کتاب همش مزخرفات نمیدونم که ضد قرآن حرف زدی ضد کرده اگه همش عباتیله چیه تصدیق کرده قرآن دفاع کنیم ۱۴ مورد اومده ولی تورات فیها حکم الله حکم گرفتن در حالی که نزدشون تورات درش حکم خدا هست همین توراتی اگر تو اهل انجیل اهل تورات به همین توراتی که نزدشونه عمل کنند قرآن دارم میگم که چقدر ما فاصله گرفتیم از منطق قرآن از منطق قرآن چقدر فاصله گرفتیم خیال میکنیم مخالف را باید لجن مال کرد خیال می‌کنیم مخالف را هرچی خواستی آزادی بهش بگی خیال می‌کنیم مسیح یهودیا را هرچی دل کتاباشون هرچی دلمون خواست میتونیم بگیم تعریف کرده از کتاباش ولی در عین حال در گام بعدی اومده گفته که کتابتون بهتره ببینید بهتر ببینید اونجا خب شما ببینید خودتون مطالعه کنید این ماجرای به اصطلاح نمونه عرض می‌کنم ماجرای گوساله پرستی قوم اسرائیل را خب ببینید تورات آورده قرآن هم آورده نگفتم ساعت بنی اسرائیل اکثر الذیم ماجرای گوساله پرستی در تورات موسی میره بالای کوه رئیس قم را هارون قرار میده برادرش آره بعد این هارون میاد به مردم میگه طلاهاتونو جمع کنید تا براتون یه گوساله بسازند هارون گوساله را ساخت و مردم را دعوت کرد حالا تا اینجا هیچی رئیس گذاشته بودش آقازاده هم بوده دیگه بالاخره کارایی کرده بعد حضرت موسی میاد از بالای کوه درسته میگه که چرا این توپ‌ها شده این بالاخره قم باید همدیگر را بکشند چه بکنند اینها به خاطر این جرمی که مرتکب شدن برایرئیس مردم بیچاره چیکار داری که عذابشون می‌کنی بگم این داستان درون ناسازگار این را دارم میگم اختلاف یعنی اینا ببین اختلاف یعنی درون ناسازگاری اون آیه را داریم که میگه لو کان من غیر الله لوجدو فی اختلاف کثرا این آیه رو داریم تو قرآن قرآن از طرف غیر خدا بود اختلاف یعنی ناسازگاری داستان درون ناسازگاره که تو تورات آمده در اون ناسازگاره یعنی مقصر اصلی هارونه هارون چون برادر موسی امنیت داره و بعدم سر پوستشو مقام ولی مردم مجازات میشن ناجور قرآن مثلاً داستان را جور دیگری انبه جناب دوستمون عرض می‌کنم که گفتم اگه کسی بیاد بگه آقا یعنی نمونه هار مبارزه می‌کنه با اینکه گوساله پرستی بشه برادر میاد ریشش هارون را میگیره موسی چرا این قوم خدا کادو یقتلونه نزدیک بود منو بکشن نتونستم حریفشون نشدم بعدم ترسیدم که عرض کنم که خیلی محکم بایستم اختلاف بیفته تو قم منتظر موندم که خودت بیار فقط همینو میگم قرآن اولاً داستان کاملا فرق کسی به من بگه این داستان از اونجا گرفته شده داستانی که کل ما فرق داره نمی‌پذیرم درست کاملا فرق داره این داستان با اون داستان درسته اسم هارون اسم موسی یکیه ولی این داستان کاملا سازگاری خودش داره با خودش اونجا ناسازگاریه درونی داره دوتا با هم فرق داره خوب میگه قرآن ببینید این ناسازگاره این داستان خب یه قرآن بخونید قرآن روایت کرده منطق قرآن میگه که کتاب ها را تصدیق میکنه با اینکه اینجور چیزهایی تورات هست خیلی ناجوره خیلی ناجوره با این حال قرآن تصدیق میکنه ولی دعوت میکنه بیاید ببینید یکی که داریم لامپ ۲۰۰۰ هست یا نیست نورانی‌تر هستش مقایسه کن این روش خیلی خوبه کتاب نورانی تر هست یا نیست روش دعوت قرآن و روش داوری قرآن راجع به دیگران این شکلی ها آدمای و جالبه ما خیلی خیال می‌کنیم راجع به مشرکان قرآن خیلی تاخته این کارو نکرده بحث سر مشرکانه دیگه شرک قرآن کاملا پاکیزه ش تا آیه داریم با این تعبیر شروع میشه وهم این تعبیر را اگر شش بار هم است سوره شعرا آدم اگه اشتباه نکنم اگر ازشون بپرسی من خر هستم دستشون بپرسی که چه کسی این آسمان و زمین خلق کرده میگن الله پس شرک در خالقیت ندارد مببران کسر حق نداره بگه اینا شرک در خالقیت دارند چرا چون اگه ازشون سوال کنی که چه کسی خلق کرده میگن الله بعدش دوباره تعبیر اگه سوال بکنی از چه کسی تدبیر میکنه این عالم را الله شرک در تدبیر هم اداره جهانم ندارن اینم بهشون نسبت خیلی جالبه دو چیز مهم ما شرکت خالقیت شرکت در ربوبیت اینا را رد کرد گفت مشرکان اینجور چیزی نمیگد کتاب منصف خوب با مخالف کاملا صادقانه راجع به دیگران داوری کنیم کاملا صادقانه هر چیشون خوبه خوبه خوبی را بدی نه شمار خوبی خوبه برجست نشم کن چند بار گفت ۶ بار گفته که عرض کنم خدمتتون که من خلق السماوات از چه کسی تدبیر میکنه پس چرا این بت ها را می پرستید مرحله بعدی الله ما را به خدا نزدیک کنه واسطه است ایشون نوشته وقت تمامه من تازه گرم شدم خدمتتون که یه جمعی بکنم سه تا اصل را شمردن حتی نخواستم اشاره کنم هر رسم خوبی عرب جاهلی داشته قرآن اومده امضا کرد نگفته که من از نو می‌خوام بنویسم خوبه امضا کرده خیلی هم هستا غمم نیست بنابراین قرآن مجید مخالف را پیروان ادیان دیگر را وقتی منطقش اینه اول چیزهای مثبتشونو میگه برجستم می‌کنه ۱۴ بار صورت‌های دیگر در گام دوم نقاط ضعفشون را میگه با یک لطافت لغربون الی الله ظلما فوق العاده زیباست منطق قرآن فوق العاده زیباست اولاً گفتگو با زبان خوب نیکو مشترکات بیایید حول مشترکات تو مشترکات هم سختگیری نکنید به بهانه وارد کنید به بهانه خارج نکنید فصل چهارم اول مثبت‌هات طرف را برجسته کنید نه بگید تو خیلی خوبی یاد داری خوبی ولی می‌تونی بهتر باشی خیلی خوبی ولی میتونی بهتر باشی بی ادبیات چیه من معتقدم ادبیات قرآن اینه و خداوند به پیامبر این دستور میده خوب بله آره دیگه آره ولی عرض کنم خدمتتون که بله بله در خدمتتون هستم بسم الله الرحمن الرحیم آیه ۵۱ یا ایها الذین آمنوا لا تتخذوا الیهود والمصارا اولیا اولیا و من یتبلهم منکم فانه منهم ان الله ظالمین این آیه در حقیقت مقابل اون معبه فرمایش شما خوب اینجا در حقیقت داره تاکید میکنه را اولیا انتخاب نکنید که اگر انتخاب کردید که قول ظالمین هستید دیگه من خودم یا در حقیقت مسیحیه یا اهل کتاب ارتباط بگیریم اینجا داره میگه که نصارا که اهل کتاب هستند به طریق اولا ولی کسی که اصلا اهل کتاب نیست ما باید جنبه خیلی سخت گیرانه تری داشته باشیم اینو میخواستم شیطان میگه چون شیطونو خوب می‌شناسی دوستی باش معرفی این بحث محمد شناسی را به پایان برسونم سلسله جدیدی که شروع میکنه تو بحث جمعه میتونم جمعه شب جمعه پنجشنبه شب پنجشنبه شب حتی شاید همین هفته کسانی که خیلی شیفته شیطان بیان جلسه پنجشنبه و عرض کنم خدمتتون که من یه آیه دیگه میخونم براتون تا این آیه را معنی کنید سوره دوتا سوره ممتحنه آیه ۸۹ فوق العاده مهمه شما همین تعبیر روش به کار رفته میخونم بله لاین هاکم الله عن الذین فلان ان تبروهم و تقصتو الی خدا نمی‌کنه نکرده که مشرکانی که بهتون خیلی مهمه مشرکانی که تجاوز نکردن نیکی کنید و با عدالت باهاشون رفتار کنید نیکی آیه ۹ آیه ۹ این نماینده هست فقط و فقط خدا از یک چیز نه یکتون کرده اینکه اونایی که مشرکانی که تجاوز کردن نه نه اینکه همین تولد دیگه اینجا هم تولد داشت دیگه حالا یا رابطه صمیمانه رابطه تنگاتنگ یا تولد اونایی که حمله کردن یعنی اونایی که مشرکانی که حمله نکردن اونا رو می‌تونم تولد میشه نمیشه دیگه فقط اینا رو فقط این آیه را در نظر بگیرید تولد نه به معنای دوستی اینجا خود ما ائمه و پیامبر که دوست داشتن نظر کتاب و اگه قراره من یه دوستی باشه من همین الان پس از دین دوست صمیمیه یهودی دارم دوست دارم دوستیم با هم آدم میگه میگه یعنی یک ولایت ایستادن سرپرستی بهش دادن رئیس قرار دادن یجل الله للکافرین سبیل الله اقتداری داشته باشه این نباید باشه حالا من عرضم تمام بشه اما شما فرمودید دنیای جدید اشاره کردید به دنیای جدید در دنیای اون روز اگر یه کسی را از یهودی یا مسیحی حاکم قرار می‌دادی سلطه داشت اون حکومتاما آیا تو حکومت مدرن هم سلطه هست اگر عوض شد اگر مدل عوض شد مدل حکومت و بشریت به جایی رسید که حاکم سلطه ای بر کسی نداره و صرفا خدمتگذار صرفاً یک خدمتگزار پاشا کج گذاشت هیچگونه سلطه او باید تعظیم کنه تو کشورهای دیگه مثل بقیه مردم تو کوچه داره راه میره با دوچرخه میره سر کارش برمی‌گرده میاد و جام جهانی نمیدونم دیدید که همین جام جهانی اخیر که آرژانتین قهرمان شد و فرانسه نایب قهرمان شد رئیس جمهور فرانسه تو مراسم بود اعضای تیم ملی فرانسه اینقدر بی اعتنایی کردن به رئیس جمهور فرانسه که اصلا تعجب کردن رئیس جمهور کسی نیست یه مسئولیتی بهش دادن من یک کسی را پول بهش میدم وکالت به عهده بگیره پول بهش من میدم دستور منو لطفا حرمت نگه دار منم که دارم حقوق بهت میدم همین حده تو دنیای مدرن بنابراین این قضیه چه بسا منتفیه من اما سنتی هنوز چسبیدن یه چیزی بگم و نقدشون کنم مهمترین سلطه چیه اینکه جان این دیگه مهمتر از سلطه است دیگه لطفاً آقایون برای بیماری جزئی یه انگلستان نه دکتر مسیحیا و قرآن گفته که سرپرست خودتون قراره بیهوش کسی آمپول بزنه بد نبود آمپولی بزنه کاری بکنه که بعدا نفهمی و یه ماه دیگه خیالم مرگ طبیعی مردی و ممکنه این کارو تو دنیا تدریج آدم میمیره کسی کشف نمیکنه که نمیره کسی مطالعه کند اگر به این آیه چسبیدید که مسلط مومن نباید بشه لطفاً عمل‌هاتون همین ایران انجام بدید تا اون مسیح یهودی براتون مسلط نشه و جانتون را به خطر بندازه حداقل عمل‌های معمولی رو همین جا که میتونیم توی کشور آمریکا یا آلمان داره زندگی می‌کنه و بخواد بره توی این شرکت عملا به عنوان آیه رو نقض کرده من خودم به نظر من اجرایی نیست ولی نظر شما نه بنده که دارم عرض میکنم اصلا ولایت را به معنای مسئولیت دادن معنی می‌کنند دیگه یه پستی بهش بدی تو دنیای خدمتگزاری نه یعنی تسلط حتی رئیس جمهور تسلط نداره جمهور مساوی با منه من هر چی خواستم هر چی خواستم از رئیس جمهور مقام اول مملکته مقام نه مقام اول اونجا مقام من وقتی میگم رئیس جمهور یعنی مقام اول مملکت مقام اول مملکت بر علیه مقام اول مملکت هرچه بنویسی نقدش می‌کنی سخنرانی مسخره کاریکاتور طنز اصلا چه کارهای بعد از ۱۰ سال به طرف میگن یه تلفن از اداره سوء استفاده کردی بفهمن نداشت یه تلفن نه مثلا باغ در زبان ها اون نه شما تهرانیا بلدید کجا من که بلد نیستم من مال قوم وسط عرض کنم خدمتتون که اون نه یه تلفن میام و بیچاره اش میکنن مسائل دیگر به اصطلاح در بند عرض میکنم تو دنیای مدرن سلطه در کار نیست تو حکومت بنابراین یک آقایی که در یزد به اصطلاح عضو شورای شهر شده بود آخوند خیلی سروصدا میکرد که این آیه را که نباید بشه و اصلا درد دین نبودا خودش میخواست بیاد خودش نفر بعدی بود حالا یه آقای زرتشت بود اسمشو نمیدونم من زرتشت یزدو باشون رفت و آمد خیلی آدمای گفت البته گفت که گفت که به یه زرتشتی یزدی گفتن که اونا به مسلمونا میگن موسول موسول بهش گفتن پسر شده ها میتونی اول بود دروغ میگفت تهمت میزد از دیوار خون مردم بالا میرفت این از اولش مسلمان بود عرض کنم خدمتتون پس این شکلی نمیدونم چه ربطی داره به هر حال هست میدونم میدونم هست من میدونم همون آقا الان عضو شورای شهر یزد به هر حال نمیدونم امروز گفتگو خیلی جالب به نظر میرسه که قرآن یه طرفه با انسان در واقع داره صحبت میکنه صحبت دو طرفه نیست و اگر فرض میکنیم دو طرفه هست سوال من هست آیا این شروط رو قرآن می‌پذیر کرد انسان بر اساس عقل و بر اساس قدرت استدلالش مسئولیت داره یعنی انگار که قرآن یک انتظار از همه نداره اگه بپذیریم که اتفاق میفته من به اندازه قدرت استدلال خودم و عقل خودم آنچه که محتوای گفتگوی صحبت میکنید شما که بین خدا و انسان گفت و گو بین خدا و انسان گفتگو صورت گرفته باشه تو قرآن چیه قرآن سخن پیامبر ظاهر قرآن دعوت می‌کنه که در واقع از قرآن این بر میاد که این سخن پیامبر ظاهره بنشینید این پیامبر ظاهر را روبروی پیامبر این گفتگو تو قرآن هست گفتگوی بین پیامبر ظاهر و پیامبر باطل یعنی خرد و فطرته این گفتگو باید حتما صورت بگیره تو قرآن طبق قرآن اگه مقصود این گفتگو هست قطعاً آیات زیادی دلالت داره هرگز نباید پیامبر ظاهر را چشم و گوش بسته پذیرفت باید پیامبر ظاهر حرفشو به پیامبر باطن بگه پیامبر باطن گفتگو در این گفتگو به هر حال ببینیم به چه نتیجه‌ای می‌رسند و دینداریمون را در واقع از گفتگوی این دو پیامبر که هر دو پیامبرند هر دو پیامبرن نه پایینش بیاریم فلان نه نه پیامبر رسول الحق امام علی می‌فرمود رسول حضرت گفت توی قرآن مسلمه اما اون قسمت دوم فرمایش ببینید قرآن به من می‌فرماد که مثلا جاهای مختلف یه جاهایی میگه کل این قرآن روش تعقل کن یه جاهایی میگه این آیه رو روش تعقل کن بیان کردیم لعلکم تقل همین صورتشو دارید هم کل قرآن حالا سوال اینه من می‌خوام ببینم چه جور ما اینو بفهمیم من تعقل کردم میگه خدا دستور نداد من تعقل کردم که بعد از تعقلم به نظرم نتونستم بپذیرم قرآن به من گفت تعقل بکن تعقل کردم به نظرم نتونستم بپذیرم عقلم زیر بار نه اصلا هم دروغ نمیخوام که دیگه نمیشه ملق بازی کرده آدما میشه خوب آیا واقعا صادقه یا صادق نیست حرف من واقعاً بنده میگم که پیامبر باطن مقدم وحید جرمی هم مرتکب نشد چون دستور خدا را انجام داد حالا میشه تحویلش کن ببین میشه مجاز بگیری میشه استعاره بگیری میشه چیزی که آره مثلا نمونه ارم میده نمی‌شه محدودیت خداست اینکه جسمانییت خداست ولی میگه که میتونه اینستعاره باشه تخت نه به معنای این تخت هستی بر هستی خواستم بگم شما بگید شیطان هستی تخت چیست که تو میگه عرش میگه پس عرش یعنی عالم ما عالم داده یعنی چه استوا یعنی چی داره بر عالم هستی خوب اینجا اول پیامبر باطل گفت این نمیشه تحت الفظی بعد پیامبر باطن خودش گفت خب این میتونه استعاره باشه میتونه مجاز باشه میشه تحویلش کنید حالا اگر یه آیه بود که من نتونستم تحویلش کنم عقلم هر کاری کردم نتونستم تحویلش کنم چرا زنان پیامبر نباید بعدش ازدواج کنم دینداری امروز من هیچ تاثیری نداره زن پیغمبر جایی نیست مگر اون پیغمبره اردستان خودمون یه پیغمبر داشتیم که میگفتن کدوم پیغمبره که معجزه این بود که ۱۷ من تریاک را خورد و نمرد میگم موجب اون پیغمبر یک کسی اسمش پیغمبر بوده ۱۷ من تریاک را امانت گذاشتن خوردن یعنی امانت گذاشتن و خورده یعنی مال مردمو خورده به این معنی کدام پیغمبر که معجزه‌اش این بود ۱۷ من تریاک رو خورد و نمرد میگم پیغمبر کبودونی اینجوری بود معجزه پیغمبر ولی به هر حال چی بود که رفتم تو چی پیامبر ظاهر پیامبر باطن به هر حال دوتا واحد گفتگو بکنند همسر پیامبر همسر پیامبر که الان اینو خواستم بگم که مگر همسر پیامبر باشه و همسر پیامبر نیست مسئله امروز هم مشکل دین داریم ایجاد بشه ما گذاشتمش توی گنجه تا آینده حل بشه اگر نتونستم تحویل بکنم ولی امروزه میگم اینو من نمی‌فهممپیامبر باطن خود خدا گفت تعقل کن خودت گفتی تعقل کن احترام گذاشتی ظلمه فعلاً ظاهرش می‌زدم کنار اگه موردی داشته باشه البته من ندارم همچین موردی من با گنجه دارم شونه بعضی آیات گذاشتم اونجا ولی همچین موردی ندارم ها فعلا تو گنجه من همچین چیزی نیست ولی به فرض که باشه میگم فعلا میزارمش کنار ولی ظلم نمیکنم از ظلم نمی‌کنم پیامبر باطن حضرت علی می فرماید العقل رسول الحق تو کتاب غرالحکم آمده ولی جای دیگر روایت داریم امام کاظم علیه السلام که او تصریح میکنه که خدا دو تا پیامبر داره یکی پیامبر ظاهر یکی پیامبر باطن پیامبر ظاهر همین رسولان پیامبر باطن عقل اصطلاح خود این اصطلاح مال امام کاظم علیه السلام ولی اگر حتی سخن امام علی نبود امام کاظمم نبود از قرآن اینو برداشت می‌کردم با اینکه تصریح نکرده چرا برای اینکه میگه تعقل کن به قرآن تعقل کن یعنی گفتگو کنند دیگه یعنی اعتبار داره دیگه خب من تعقل کردم جور دیگه فهمیدم بازم اطاعت کنم فرمودید که الذین اذا ذکر الله چشم و گوش بسته آیه قرآن نمی پذیرند خودت گفتی تو قرآن من نمیتونم چشم و گوش بسته بپذیرم سلام راجع به کلمه گفتن یعنی نظر عرض کنم راست استوار اینکه نظر شما نظر شما اکثر مترجم برده داری بود سوال راجع به روای چرا اینها را نمی خوانند سوال که مقام تعارف حالا خودتون دلالی چند تا بحث مطرح میکنن متشکر یک تعبیر داریم که اگه دوتا روایت داشتیم به مشتق بین اصحاب مشهوره این اصلاً قبول ندارم دلیل مشهور شدنش همینه که گفتم در روایت نکاح دلیل شهرت همینه بله بله اما اون آیه خز به ما خاله الام لازمه خیلی ناجوری داره مثل اینکه یه چیزی داریم به ائمه نسبت میدیم که به صورت خیلی خیلی گسترده حکم خلاف خدا خلاصه حکم خدا به خاطر ترس می‌گفتم پایین میاره یا نمیاره چون لازمش اینه یعنی معنیش اینه که ائمه اطهار به صورت گسترده یعنی باید اینجور بگیم گسترده بوده زیاد بوده که بخاطر تقیه خلاف چی میگفتن مبتنی بر بقیه دیگه یعنی امام تقیه کرده اون وقت در چه صورتی میتونی اصل قرار بدی امام هرجا می‌دیدند خطری متوجهش هست خلاف حکم خدا کنار حق داره خلاف حکم خدا بگه حتی اگه جونش در خطر باشه شنید همین شنید از امام فقط همین عملکرد خیلی من گیر دارم بشو یعنی او تقیه‌ای که امروز عین نفاق عین نفاق یعنی هرجا برات حق گفتن هزینه داره نگو نفاق اون وقت ما به ائمه هم همینو نسبت دادیم یعنی گویا مثل نقل و نبات خلاف حکم خدا میگفتن که اندک تر اگه داشته باشن نه همچین چیزی اصلا کلا باید جمعش کنیم که امام بیاد و بخواد مثلا یه مسئله عادی را حالا یه مسئله‌ای که با خلافت و اینا جور باشه نماز مثل چی مثل چی اینا رو امام بیاد و احتیاط مثلاً بکنه بترسه مسئله نماز را مثلاً بارونه بگه وارونه بگه خلاف حکم خدا بگه به خاطر ترس این اصلاً همچین امامی آها من بیشتر اون وقت پیغمبر را قبول دارم تا امام و گفت کدوم امام که خودش معصوم نیست ولی زنش معصومه آره یه امام محلمون بود که خانم میشه ولی او امام نباید این کار رو بکنه روایت را اگر دوتا بود در وهله اول اون که با عقل سازگارتر در وهله دوم سازگار طرح در وهله سوم احکام مربوط به رابطه انسان با خدا و احکام مربوط به حقوق انسان ها دیگه جداش کردم اونی که راجع به حقوق انسان ها هست اصل احتیاط حقوق انسان‌ها را احتیاط باید بکنید حق خدا اصالت سهولت برش حاکمه خودش گفته شریعتی که می‌فرستم آسونه اونی که آسون‌تره اگه درباره نماز بود اونی که آسون‌تره شریعت آسان می‌فرستم اگه در مورد حقوق مردم بود احتیاط نزدیکتر در مرحله سوم چیزی کم پیش میاد از عقل گذشتیم از قرآن گذشتیم حل نشد با قرآن نزدیک‌تره نتونستیم با عقل نزدیکتره نشد رد شدیم من خودم خودم اگر از این دو مرحله اصلا رخ نمیده اگر بگذرم این دوتا مسئله حل نکنه اون وقت میگم اگر درباره نماز بود اگه فرض اینکه سند و این شد مساوی دیگه تقریبا هر دوش صحیحه هر دو خوبه اونی که آسون‌تره ۲ به مردمم همین حق خدا روزه یکیش آسون‌تر می‌گیره سخت بگیره دین آسونه سختش نکن اما حق مردم نه نه اونجا به کاملا اگه یک روایت میگه که اینجور جایی باید اعدام بشه یه روایت دیگه میگه نباید اعدام بشه من قطعا احتیاط هم اینه که کدوم نباید بشه امیر جون مقدمش می‌کنم همینجور حالا اعدام بشه چی شلاق تازیانه اون که میگه نباید بشه رو مقدم می‌کنم به این معنا مقصودم بود که گفتم حقوق انسان‌ها رو مقدم می‌کنم یعنی مساوی یعنی مساوی یعنی مشترک مشترک وقتی داره میگه یهودیا مسیحیا مسلمونا صحابی روز قیامت باور دارند عمل صالح هم انجام میدن مزد خودشون دارند هیچ ترسی هم نباید داشته باشند پس ممکنه یهودی مسیحی مثل مسلمانا خدا را قیامت را قبول داشته باشه خوب اصرار انشالله شب جمعه شما را به شیطان چیز به بحث شیطان به بحث شیطان دعوت می‌کنم