آیه ۹۲ از سوره بقره

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

سوره بقره و آیه ۹۳ درسته یا ۹۲ بله آیه ۹۲

وَلَقَدْ جَاءَكُم مُّوسَىٰ بِالْبَيِّنَاتِ ثُمَّ اتَّخَذْتُمُ الْعِجْلَ مِن بَعْدِهِ وَأَنتُمْ ظَالِمُونَ ‎﴿٩٢﴾

آنگاه که موسی ادله روشن آورد مثل معجزه و اینها ادله روشنی آورد کلمه بین ادله روشن که اعم از معجزه و این‌هاست خوب حضرت موسی به معجزات چی آورده سپس به گوساله چنگ زدی یا گرفتید بعدش بعد از اینکه موسی بیانات را آورد و انتم ظالمون در حالی که ظالم بود یعنی در حالی که داشت ستم میکردید یعنی این کارتون ناآگاهانه نبود این کارتون آگاهانه بود ظالمانه بود تجاوزگرانه بود تجاوزگرانه البته به حق خودتون که یعنی حق خدا را ضایع کردید که ظلم و قطعاً موسی برای شما معجزات آشکاری آورد بینات را معنی کرده معجزات اینم نکته است اصلا کلمه معجزه تو قرآن مجید نیست یا بینه هست یا آیه هست آیه به جای معجزه آمده کلمه معجزه ما کلام فرق که دارند یعنی نشانه بینه یعنی دلیل ولی تو کاربرد معجزه مصداق خودشه نشان است همون معجزه دلیل هم هست بنابراین به لحاظ مفهومی آیه و بینه دوتا مفهوم است معنای جداگانه هستند ولی مصداقاً یکی میشن یعنی معجزه هم مصداق آیه هر دو خیلی خوب ایشون ببینم که بله گفتن که و قطعا موسی برای شما معجزات آشکاری آورد بینه را معجزه آشکار معنی کرده شایدم درست باشه بینه یه جور توش نهفته است که چیز روشن دلیل روشن اینجوری شایدم ترجمه بکنیم نگیم معجزات که کلمه را معنی کنیم معجزه اصطلاح کلامی و تعریف خاص خودشو داره ادله روشن یاور ادله روشن و معجزه اصطلاح قرآنی نیست ما نباید اصطلاح علم دیگر را بیاریم و یعنی قرآن معجزه به کار نرفته ما باید معنی کلمه را بیاریم معنیش ببینیم چی چون معجزه معنیش دلیل خودم معجزه معجزه یعنی از عجزه یعنی کاری که کسی ازش بر نمیاد و اینها یه وادی دیگری ما داریم ترجمه میکنیم تا میشه لفظ را رعایت کنیم من ترجمه می‌کنم و قطعاً موسی برای شما ادله آشکاری آورد فارسی ادله آشکاور سپ آن گوساله را در غیاب وی به خدایی گرفتید را ترجمه کرده من قیافه یعنی وقت رفته بوده روی کوه رفته بوده روی کوه یعنی بعددهی را ضمیر به کجا برمی‌گرده گاهی ضمیر به شان برمیگرده بعد از این حادثه یعنی بعد از اینکه کلمه بعد را که ما نمیتونیم معنی کنیم در غیاب او نمیشه کلمه بعد را چه جوری معنی کنیم برمیگرده نه اگه بخواهیم بعد از معنی کنیم بعد از موسی یعنی بعد از وفات او نیست در زمان بعد از اینکه میگه قبلش چی بود ادله روشنی را برای شما آورد روشن را آورد شما گوساله پرست شدی خودش منطقاً چه جوری ربط داره اصلا مهم نیست اگر گفتیم بعد از موسی کار نداره صرفا داره حادثه را میگه پشت سر هم بوده اگر گفتید در غیاب او بازم حوادث بعد از او بوده اما گفتی بعد از اینکه ادله را آورد بار معنایی داره یعنی معدله را شنیده و اون ادله آشکار را شنیده و دیده بودید و بعد گوساله پرست شدید بعد بودن صرفاً نمی‌خواد حادثه تاریخی را پشت سر هم بگه می‌خواد بگه بعد از اینکه ادله آشکار را دیدید یعنی میخواد عمق جرم را نشون بده عمق اشتباه را نشون بده پس من نکن در غیاب معنی هم نکن بعد از نبود یعنی ضمیر بعد از اینکه ادله را دیدید مفهوم خوب پس من اینجاشم سپس آن گوسل را در غیاب و گذاشتن به لحاظ معنایی حالا من ببینم آقای لفظ به اصطلاح دقت میکنه نشانه های روشن آیا تا بکن نشانه ها چون چند تا واژه برده به قرآن به کار الان شما بینه رو گذاشتین نشانه گذاری وقتی دو تا واژه تو قرآنه دوتا معادل باید براش پیدا بکنید ج معادل نزارید چون هر معادلی روشن دلیل روشن نه نشانه نشانه خوب موسی نشانه های روشن برای هدایت شما آورد شما آورد برای هدایت روشنی برای شما نباید باشه که مشکله با این همه تو قلاب شما ستمگرانه حالت چی معنی در غیابش گوساله را گرفتید قلاب بپرستش گرفتید در غیابش اولا کلمه بعدی را گرفتن در غیاب میبره بعد چیزی باید روش بگذاریم ظرافت کلام را می‌گیره خیلی مهمه که بگی بعد از اینکه ادله روشن را دیدید گوساله را چنگ زدی تا اینکه بگید در غیاب موسی موسی به لحاظ معنا این دوتا معنا فرق داره من وقتی میگم بعد از اون ادله یعنی شما به همین دلیل را دیده بودید چرا میگه شما ظالمانه این کار را کردید چون ادله را دیده ربط بازی متفاوت ترجمه می‌کنم ولی شاید شما بگید که حالا اینا چیزهای مهمی نیست ولی به نظر خودم نه مهمه مثلا موسی برای شما ادله روشن و گوساله چنگ زدی ظالمانه به گوساله بعد از آن ادله روشن چنگ زدید ستمگرانه بعد از اون ادله روشن بعد از دیدن روشن بگو سال چنگ زدید نقطه خوب بعد از آن گفتی درست میشه بعد از آن معلوم یعنی اشاره به حادثه نه به یه شخص بعد از آن قشنگ این بریم سراغ آیه بعد نکته ای ندارید آقای مومنین به ایمان که پیمان شما را گرفت قبلا اشاره به پیمان شده بود پیمان بحث کرده بود دو سه جا و اصلا گفته بود تو خود قرآن که این پیمان مشتمل بر چه چیزهایی میشد بعضی از امور عبادی بعضی از امور اعتقادی همشون ردیف کرده بود تا پیمان شما را گرفت و رفع ناتو یه بار دیگه داشتیم کوه تور را بالا بردیم اینجا واقعا کوه بالا سرشون یعنی کوه را برداشته رو سرشون گفته که تبعیت کنید یا مثلا پای کوه تور بودید کوه تور بعد شما اسراف داشت مثلا حقوقتون یعنی کوه های شما یعنی چه این قسمتش خدا کوه را بالا سر یه کسی قرار بده کوه میاد پایین آقای مرحوم آقای مجتهدی که میگفت یه جا هست که کوه میگه بالا فکر کنم قبلا داشتیم سجده کنید سجده کنید میگفت که کوه را بالا سرشون برداشت نگه داشت گفت حالا سجده کنید اینا از یک طرف خواستن سجده کنن میخواستن نگاه بکنن اینجا یعنی پهلوی رو مخ گذاشته بودند و با بتونن نگاه بکنن این حقیقتش برای من روشن در حالی قرار گرفته بودید که کوه بر شما اشراف داشت و بالا سر شما ظاهر عبارت اینه آقا کوه بالاست میتونه منم خیلی روش هست که کوه واقعا جاده قرار گرفته ممکنه یه همچین حالتی که یادم رفت نگاه کنیم ببینیم آقای فولادوند فرموده که و آنگاه که از شما پیمان محکم گرفتیم و کوه و تور را قلاب کو به طور را من بازم قلاب نمیخوام معلوم میدونم همه مردم یعنی کوه دیگه و تور را بر فراز شما برافراشتیم بد نیستا این دو پهلو دو پهلویه برافراشتیم یعنی کوه ممکن بود بریزه رو شما مثال خوبی بانگاه از شما پیمان محکم گرفتیم و تور را بر فراز شما برافراشتیم دوباره تو قلاب گفته و گفتیمآنچه را به شما داده‌ایم به جد و جهد بگیریم خضوها تیناکم به قوه آنچه را که به شما داده‌ایم بله بگیرید با جدیت بگیرید و تو قلاب دوباره به دستورهای آن گوش فرا دهید خوب حالا ببین دوباره برمیگردیم واقعا لازم گوش فرا دهید گفتند شنیدیم و نافرمانی کردیم و بر اثر کفر شان دوباره قلاب مهر گوساله بر دلشان سرشته شد بگو اگر مومنید تو قلاب بدانید که ایمانتان شما را به بد چیزی وا میدارد ایمانتان شما را به بچه زیبا میدارد من همینجا بخونم یا دارید هنگامی که کوه تور را بر فراز افراشتیم تعبیر حالا افراشته باشه و از شما پیمان گرفتیم که آنچه از قلاب گذاشته از احکام تورات نیاز نیست آنچه به شما داده آنچه به شما داده ایم نماز صبح دو رکعته تو قرآنه ولی خدا فرستاده یا نه همین اعتقاد رایج اینه که پیامبر دو نوع وحی شده کتابیه اون دستورات دیگره خدا داده هیچ نیاز هیچ نیازی اضافه میکنین و بعدم مشکل ایجاد بشه نه اونچه که به شما جدی بگیرید و دوباره و به کلام خدا گوش فرا دهید قلاب گذاشته به کلام خدا گوش فرا دهید گفتن شنیدیم و نافرمانی کردیم و بر اثر کفر ورزی شان گوساله در دلشان سرشته شد به بگو اگر قلاب دعوی ایمان دارید ایمان تان فرمان های بدی به شما میدهد حالا اگه بخواهیم همه این قلاب ها را حذف بکنیم آنگاه که میز پیمان شما را گرفتیم و فوق بر بالاتون بر تحت اشرافتون یعنی چی کوه را افراشتی در اون حالت خوب یک کلمه اینجا به نظر میرسه که بگذریم یه چیزی در تقدیر داره گاهی کلام در تقدیر داره قرآن همه زبانی داره بگیرید این چیز را گفتیم بگیرید یعنی نداره گفتیم ما بیاریم در تقدیر بگیرید یعنی در اختیار گیرید مثلا آنچه را که ما بگیرید آنچه را که به شما دادیم به قوه را توجه بهش بکنیم که نه آنچه را که به قوت نشون دادیم نه نه یه وقت میگه آنچه را که ما با قدرت به شما دادیم باید ببینیم این به قوه رو به کجا بزنیم نه یعنی جدی بگیرید اونچه که به شما دادیم شما جدی بگیرید دستور آقایونم ترجمه کردن به قوت و بشنوید هیچ قلاب نمیخواد اون که به شما دادیم بگیرید و بشنوید یعنی حرف شنو باشید یعنی بشنوید حرف را بگیرید بله قوت آنچه را که برایش به شما دادیم جدی بگیرید و بشنوید هیچی زیادی اصلا عبارت چیزی نمیخواد که ما قال گفتن که شنیدیم ولی نکردیم شنیدیم علی نافرمانی کردیم و اشربو فی قلوبهم الاجل و همین باعث شد و همین باعث شد که گوساله را تو دلشون جا بدیم گوساله را حالا محبت بشنوید مسخره جواب شنید شنیدیم و نافرمانی کردیم شنیدیم اونا فرمانی کردیم دیگه خود این نافرمانی خود شنیدن و نافرمانی کردن کفره میگه گوساله را تو دل گوساله تو دلشون جا گرفت گوساله تو دلشون جا باز کرد باعث شدیم که گوساله تو دلشون با جا باز کنه به خاطر عید کفرشون به خاطر این کفرشون حالا جالب اینجاست که سرتاسر کتاب آقای طاهری کفر اینجوری را انکار کرده اینجا خود کفر آورده به نظر من اصلا اینجا بهتر بود که میاوردی این کار وقتی کسی میگه شنیدم ون شنیدم و گردن نهادن یعنی انکار کردم دیگه گفت قشنگ اینجا معنی انکار خیلی خوب بله جا گرفت او کلمه را درست معنی ببینم قفلشون گوساله در دلشان سرشته شد ایمنی مشکل نداره وقتی فعل مجهول میاد نگیم خدا یه وقت فلان باعث شد خود عملتون یعنی فاعل سرشت شد مجهول فاعل مشخص نیست یعنی خود این عمل تو اون نتیجه اش نتیجه عمل خوب و اش یعنی این هم نتیجه است و وقتی گفتن سمیعنا وسنا قلوبهم الاجل ای دنبالش شد و دنبال گرفت گوساله دلش اونجا به کفر به خاطر این کارشون یا به خاطر نه به واسطه این کارشون یعنی نتیجه همون انکارشون بود حالا تا اینجاش چیزی نداره هیچی قلاب فقط به یه نفر گفتم که تردیدی داره میشه ایمانکم ان کنتم مومنین به بد چیزی ایمان شما فرمان می‌دهد اگر مومن هستی اگه مومنت ایمانتون کار کرده خودش خوب کلمه ما کلمه ایمان را خود به خود اگر کلمه ایمان اومده باشه معنی میکنیم گردن نهادن به حق پذیری حق پذیری ولی در خود قرآن مثلاً داریم یومنون به جبت و اونجا یعنی گردن می‌نهند به جای حق گردن می‌نهند به طاغوت و فلان خوب پس اینجا شما گردن نهادید به چیزی که به کارهای بدی وا میداردتون گردن نهادید به باد یعنی در واقع به باطل به جای به حق گردن نهادن به باطن گردن نهادید به باطل گردن نهادید این گردن نهادنتون باعث میشه که کارهای بدی هم بکنید بی سما کنبهی ایمانکم اگه شما به چیزی گردن نهاده‌اید این گردن نهادنتون به بد چیزایی می‌کشونتتون به بعد راهی می‌کشونتتون به اعمال بدی می‌کشوندتون اینجا کلمه مومنین اگه به چیزی گردن نهاده باشید اگه به چیزی گردن نهادید اون گردن نهادنتون به کارهای بدی میکشاندتون یعنی نابجا کردن نهادید به جای اینکه به حق کردن نید و باطل گردن نخوادید درسته ها همین دعوی ایمان دارید اگر دعوی ایمان داری دعوشت قلابیم نیست واقعا گردن نهاده ولی گردنشون همونطور که به باطل گردن نهادن را قرآن تعبیر ایمان به کار برده یعنی گردن نهادن به تا اگه به چیزی گردن نهادید نه اگر دعوی دارید میشینه که یعنی مثلا واقعا گردن نهادن دعوی نیست که تو قلاب بیاری باطل گردن نهادن به جای حقیقت در نهادن بنابراین می‌خوام بگم اضافه کردن‌ها بیشتر موارد مخرب معناست همه حرفم اینه بگم چه نیاز خود نیاریم چه کمبودی داره اگه به چیزی گردن نهادی او به بچه زایی داره دستور مسیری وامی‌دارت ۲ یعنی به چیزی گردن نهادید که میکشاند راه‌های بد و کارهای بریم سراغ آیه ۹۴ ولین کانت لکم الدار الاخرت عند الله خال من دونه ناس فتمن الموت کنتم صادقین از اون آیات که خورده ببینید سوال آدم های که خودشون می‌دونن هفت خطن مدعی‌ان که چون شیعه هستند برای خودشون می‌دونه چه کار است میگه من چون شیعه هستم به بهشت میرن به نظر شما می‌دونه که خبری نیست می‌دونه که داره الکی میگه خودشو گول میزنه واقعا خیال میکنه خبریه خیال میکنه این همه کلاه سر مردم گذاشته هر کاری تونسته کرده صرفا یه اسم علی هم به کار برده این فکر یعنی واقعا خودش باور داره که حتما به بهشت میره خودش آدم خودشو فریب میده به میگه نما بهشت مخصوص ماست بهشت مال ماست می‌دونم که نه الکی داره میگه خیلی وقتا ادعا حالا این آیه رو توجه بکنیم و این کان قل این کانت لکم اول ترجمه شان بگو اگر در نسل خدا سرای بازپسین یکسر به شما اختصاص دارد من خیلی کوتاه تر میتونستم اینا ترجمه کنم این هم سختش که خیلی ساده بود جمله اصلا عربی شااسون تر از این فارسش بود نه دیگر نه بگو اگر نزد خدا یه بازپسین یک سر به شما اختصاص دارد نه دیگر مردم پس اگر راست می‌گویید آرزوی مرگ کنید من نمی‌دونم چرا آقایبگو اگر قلاب بهشت و قلاب بسته سرای آخرت چقدر نیاز بود بهشت و تو قلاب بدیش سرای آخره اگر سرای آخرت بهشت و سرای آخرت دیگه نیازی که آخه کاغذ زیادی میگیره جا و کاغذ مصرف میشه اگر سرای آخرت نزد خدا ویژه شماست نصایر مردم پس آرزوی مرگ کنید اگر راست می‌گویی این بهتره ولی خیلی جمله اگه بهشت بگو اگر اگر سرای دیگر ویژه شماست نه دیگر مردم نه دیگر مردم پس آرزوی مرگ راست پس اگر راست میگید آرزوی مرگ کنید راست میگه اگه راست میگید آرزوی مرگ کنید منطقش چیه مرگ کنی یعنی می‌دونید که خبری نیست که آرزوی مرگ می‌ترسید از مرگ استقلالش اینه خودتون ببینید می‌ترسید از مرد یا نه اگه سرای دیگر مخصوص شماست نه دیگران البته این کاملا معلومه عبارت تاکیده مخصوص شماست اگر گفتم معلومه دیگران نیست ویژه شماست مخصوص شماست و مردم دیگه و دیگر مردم راهی بهش ندارند آرزوی مرگ کنید اگر راست میگید آرزوی مرگ کنید اگر راست میگید آرزوی مرگ کنید خب جمله اولش که بهش مخصوص ماست و دیگران با آن راهی ندارن بهشت مخصوص ماست یا سرای دیگر مخصوص ماست و دیگران با آن راهی ندارند این حرفیه که همه پیروان ادیان و مذاهب توی دنیا همه دارن همینا هی تکرار می‌کنه به زبان های یه جمله عامه محمد ظاهر هم ادیان دو اسلام شیعه می‌گه ۷۳ تا ۷۳ ۷۳ ستاره و کاتولیک نباشه ارتودکس ارامنه و یعقوبی‌ها دیگر نستوری‌ها هیچ کدام ندارد فقط حرف چیزی خیلی هم خوب همه میدونن که این حرف حرف مفتی همه میدونن حرف مفتیه و میزنند چون آدم خیلی وقتا آنچه را که دوست دارد باشد به زبان خیلی وقتا ما چیزی را بهت می‌گیم متمم می‌گیم که دوست داریم باشه نه اون چیزی که هست خوب اینش که چیز تقاضای مرد کنید راست میگید این پیام برای همه پیروان ادیان جالبه نکته هم خطاب به همه ادیان و مذاهبه شما شیعه بهشت میرید خیلی اوضاعتون چرا اینقدر از مرد کسی که دونه داره میره مرگ بترسه وحشت صورت من ها خوب آها این چه بسا این حرف را ادعا ندارن که فعلاً اینجا بحثش این نیست که بهشت مخصوص من هست یا نیست میگه این راهی که انتخاب کردم به بهشت منتهی میشه باور داره منتها اشکالش یه اشکال اخلاقیه داعش با اون که این باور که پیدا کرده باور پیدا کرده ها ولی اخلاق باور را رعایت نکرده و اون اینکه این باور را با استدلال نپذیرفتی این را به گفت یک تصویر تلقین کرد و قبول کردی یه چیز هم بهتون بگم خودشو میندازه و میاد و منفجر می‌کنه که می‌دونید که مدت‌ها رو مغزش کار می‌کنند گاهی هم سنین کوچک فلان به شکل‌های خاصی داییم کودکان با هیچ کارهای خاصی هم هست ولی به هر حال آخر آخرش اونی که با عشق با چی خودش توجه نداره که وزیر داریم در قبال این وظیفه اخلاقی باوری را بپذیر که باوری را بپذیریم من تهران این مثال را زدم بحث اخلاق باور را داریم این سال من شیر یک روز یک روز از تاریخ مصرفش گذشته و باور دارم که شیر ضرر نداره و تو یخچال برمی‌دارم و مصرف حالا من مغازه دارم و یک روز از تاریخ مصرفش گذشته و می‌خوام بفروشم آیا مجازم که باور داشته باشم یعنی شیر ضرری نداره اصلا مجازم که باور داشته باشم که اگر باور داشته باشم به باور خودم عمل میکنم دیگه دست مردم اصلا مجازم باور داشته باشم اصلا مجاز نیستیم باور را داشته باشی باور آداب داره رعایت بکنید باور دارم یعنی باور داری شکی نیست ولی خدا به خاطر ماخذت میکنه که چرا این باور را پیدا کردی اتفاقاً اگر یک کسی بگوید ای باور برسد که خدا من را ویژه ویژه خلق کرده همه انسان ها را به عنوان یک موجوداتی که خدمتگزار من باشن خلق کردن باورت دیگه این باورت دیگه مجازی که این باور داشته باشی من باور دارم کفایت نمیکنه سوال میشه چرا این باورو پیدا کردیم چی شد که این باورو پیدا کردیم باورها خب این همین رو ببر قوم من برتره و بقیه اقوام بقیه انسان‌ها خلق شدن برای خدمتگزاری مقاومت یا فدا بشن برای نژادپرستی مثلا گفته میشه آدم نژاد پرستی باوری داره میگه نژاد من نژاد برترره ولی مجاز هر کس هر باوری را داشته باشه به تعبیر غربی ها غربی نمیگه میگه کسی کشتی داره میخواد ببره وسط باور داره که این کشتی من عیبی نداره مشکل نداره میتونه بره تا از این اقیانوس رد بشه آیا مجاز باور داشته باشه یا مجاز نی باور داشته باشد مجاز باور داشته باشه یا مجاز نیست باور داشته باشه حتما باور نداشته باش یه کارشناس بیاد و چک بکنه اسلام مدل باور شما به هر طریقی باور داری واقعا باور حالا چجوری باشه قبل عقبه زمینشون یه چیزی هست که اونا اصلا معلوم نیست چیه در واقع میشه آرزوی مرگ کردن یکی دیگه جاشون درست باشه اونی که شست و شو شده و بی اختیار ولی در آخر تصمیم تصمیم یا خودش میده گفته نمیدونم چه کشف شده که گفته بچه که قاتل انداخته زیر تانک که اصلا این افسانه را یک کسی میگه من ساختم بچه که خودشو انداخت نارنجک با خودش انداخت و انداخت زیر تانک و آیت‌الله خمینی هم اشاره کرد که رهبر من بچه است که این کارو کرد ها حسین آقا نارنجک ضرر به تانک میزنه فهمیده این کار کردن نفهمه نمیدونسته که نارنجک میشد با تانک را منفجر کنی که میندازی نارنج لطیفه منتها میگن جعبه سیاه اون تانکه کشف شده و توش بوده که این حسین فهم اصل شوخیه اصلش داستان بوده ساختن که حالا اگر یک حاجی هولش میده اون جای خودش کردن که اطاعت محض بکنه مشکل اینه ماخذه میشه چرا خودتو به دیگری سپردی اصلا مهمترین مؤخذه‌ای که قرآن از انسان ها داره میکنه اینه که چرا خودتونو به دیگران میسپارید چرا از آب و اجدادتون تقلید کورکورانه از عالمانتون تبعیت کورکورانه میکنید چرا از این رتبه کن خودتون باید فکر کنید یعنی آدمایی که خودشون فکر نمی‌کنن اطاعت تبعیت کورکورانه از این میکنن مجرمن نزد خدا ما باور پیدا کرده ها ولی مجاز نبوده که این باور را پیدا بکنه مسیر اشتباه رفته که شما باور دارید که این ضرر نداره اما اگر هم این باور شما ضرر چندانی نداره نهایتا به خودتون مصرف کنید ضرر هر چند اندکی برای دیگران فکر میکنیم باید درست باشه به مسائل اجتماعی مواظب باشیم اصلا نباید آن چیز را که شخصاً فکر می‌کنیم مسائل اجتماعی رو هیچ کدومشو بدیهی فرض هیچی نداریم نه اون را نه بدی همونی که درست این خوبه خوب همین که فکر می‌کنی بدیهیه تو اجتماع عده زیادی تو اجتماع هستند که درسته فکر میکنه شما حق نداری به بهانه اینکه بدیهیه به اندیشه‌های دیگران توجه نکنی بگو باید تو اجتماع تو زندگی شخصی رسیدی به اینکه جمکران پایه نداره به من چه مربوط که چرا نمیرین من کاری به اون ندارم اینکه دعوایی نیست ولی یه وقت هست که داری میگی که نه چماق برداریم تو خیابون و هر کس حجابشو اونجوری که من من نمیپسندم بزنیم اسید بریزیم چیکار بکنیم باور دارم غلط می‌کنی که باور داری میگی تو چیکاره‌ای که باور داشته باش که این کار خوبه باور دارم که این کار خوبه باور دارم که ایناصلا حق نداره تو هیچ اقدامی بکنی که همه جامعه چی میگن اگر متفاوت با تو گفتن تازه شخصی که حق نداری گرم اگرم این کار درست باشه خودت حق نداری اعمالش کنی اگرم درست باشه جمعی هم بهش رسید که این کار کار درستی یعنی دموکراسی یعنی وقتی می‌خوان یه قانونی را وضع بکنیم اونجا با محدوده با چی خود شاه با محدودیت دموکراسی داره یعنی چی چیا رو به رای مردم می‌گذارند مسئله حقوق اساسی انسان‌ها را دیگری حق نداره علیهش رای بده محدودیت داره دموکراسی من بگم که من رای میدهم که بهایی‌ها از این مملکت برن من رای میدم که بهاییا دانشگاه نه چه کارهایی که رای بدی حقوق ذاتی انسان ها حقوق ها اساسی کلیش آزادی دین آزادی می‌تواند عقل جمعی بشه خرد جمعی بشه امروز تو سوریه و تو افغانستان ببینی که تفکر داعشی همون خرد جمعی اجازه بدین من همون اول توجه داشتم که دموکراسی را محدوده براش ایجاد کردند ۹۹ درصد مردم رای بدن که این بهایی اجازه نداره بیاد دانشگاه برای عمشون خوبه این رایشون حقوق دیگر انسان‌ها را با رای من چی نمیشه رای من که حق نداره که حقوق یکیش اینه که آزادی دین یک حق اساسی آزادی دین حق اساسی من حق ندارم رای بدم که یک انسان آزاد نیست که کمونیست باشه کمونیست باشه آزاد نیست حق ندارم رای بدم حق ندارم در مورد سرنوشت دیگری که رای بدهند دموکراسی درباره اینه تو این محدوده که به اصطلاح یعنی در واقع یه جاهایی حالا او چیزهایی که به حقوق انسان ها ارتباط نداره یکی یه جاهای دیگری هم هست حقوق انسان های ارتباط داره ولی چاره‌ای نداریم چاره‌ای نداریم که محدوده‌اش را با رای اکثریت ایجاد کنیم مثلاً یه نمونه آیا برهنه بودن انسان‌ها تو خیابون با حقوق انسان ها ارتباط داره یا نه حقوق دیگران برهنه بودن ارتباط داره من ناراحت میشم بگم تو خیابون برهنه باشه به حقوق من اگه بچه دستم باشه فور بچه را نمیتونم خوب از طرف دیگرش حجاب شرعیه که فقها میگن موقع نماز اما این وسط یه چیزه هم می‌خوام بگم پوشش آزاده هم می‌خوام بگم برهنگی نباید باشه مرز این دوتا رو چجوری مشخص بکنیم چه راهی وجود داره یه مرزی بگذاریم بگیم حالا برهنگی که من گفتم از اینجا به پایینش مثلا پوشش این میریم یه قراردادی و عرفیه بشینیم رای بگیریم تو اجتماع هرچ شریعت گفتن او پوششی که میزان پوشش عرفی قرار مثلا اینقدر نمیگم دقیق کجای دنیایی شده ها من حرفم این نیست که آیا جایی از دنیا حقوق اون حرکت کلی بر حقوق اقلیت اگر شما حجا مسئله سیاسی حقوق اونا میگن اکثریت اون حرکت خمینی میگفت مهم این است که ما در جنگ پیروز بشیم هر چقدر کشته شده هر چقدر خانواده بی سرپرست شد مهم نیست ما از مرگ نترسیم و بریم جنگ و کشته بشیم و صدامون رو بیرون کنیم حالا چند تا خونه خانواده چند تا بچه در اثر یک تیمی به سرنوشته‌های این جمله آخرتون را که چقدر از پول نفت رو در دوره‌های بعدی در دوره در دوره ریاست مثلاً رهبرهای بعدی و کشور چقدر از بودجه نفت و دیگر مثلا امکانات کشور رو باید بدیم به خانواده های به جانبازان مهم نیست ببینید من اصلا یه همچین چیزهایی را بحث من یه چیز روشنه بود گفتم یه جاهایی می‌خوایم بگیم که مثلاً اینجا وسط این شهر قم لازمه یه خیابون بشه یا نه خوب اینجا لازمه یا نه کارشناسان نظر میدن مثلا میگن لازمه لازم نیست فلانها که اون کارشناسا به هر حال با رای و با کارشناسان زیادن بعضی هاشون لازمه بعضی میگن لازم نیست فلان اینها خوب ما یه جاهایی اینجا حقوق دیگران وسط میاد با چاره‌ای نداریم که ما مجبوریم خونه رو به اجبار بخریم ما مجبوریم خونه رو به اجبار بخریم حالا البته به قیمت و اجحاف نشه و فلان ولی به هر حال چاره‌ای از دموکراسی نداریم چاره‌ای از دموکراسی نداره تیتر راهی برای بشر غیر از دموکراسی وجود نداره هیچ راهی وجود نداره خب اما شما اشاره مثالی که زدی گفتید آیت الله خمینی گفته که ما بریم بیرونشون کنیم به قیمت هرچی که داره دفاع را میگی دفاع که باید به قیمت هر چی انجام داد عشق گفتن که می‌جنگیم تا رفع فتنه در عالم جنگ جنگ تا رفع فتنه در عالم رو یا آمریکا رو یا نتانیا رو به یک طریقی ولو باج دادن مالی میشده اینا رو چون شما در فقه خودتون قبول داشت در فقه سنتی گفتن اول جان بعد ناموس آبرو و حفظ و آبرو بعد مال پس جان اهمیت داره با مار اگر قرار شد جنگ بشه اگه می‌بینی ملت مون نابود میشه کشته میشه بزار کشور اشغال بشه تا بعد فرصت نیرو که پیدا کردیم قدرت پیدا کردیم قدرت دوم دشمن فرصت به جای اینکه الان نابود شدن که کسی نیست که شما میگید حتی اونجایی که تجاوزه حتی اونجایی که داره زور میگه یه وقت زور داره میگه ولی بخوام جلوش وایستم که خیلی پیچیدگی نداره که خیلی هم راحت میرم آره کاملا جنونه مقابل متجاوز نیستم متجاوز که متجاوز میکشدتم موبایل سنجید که اگر کشور امام حسن مجتبی علیه السلام میگه چیکار کرد گفت بفرما حکومت مال تا نابود نشه اعتراض کردن خودم و شما را حفظ بکنم که خودم و شما را حفظ حرفای دیگه هم زده میشه ها نمیدونم موقتی من سلطان موقت الان نشده که اینا رو ولش کن امام حسن مجتبی علیه السلام که خودم و شما دنیای امروز قطعه سرزمین به نام اهواز به نام خوزستان در برابر شما تمام این شهرهای ایرانو برو ببین چه خبره نه معذرت چی بحث می‌کنیم شما اینو بفرماید که اگر دیدی جان انسان‌ها در خطره جان ملت در خطره ملت نابود میشه اشغال کنه گفتم قبول یعنی چه خب معلومه دیگه جان انسان ها اهمیتش از زمین بیشتر ولی یه وقت اینه یه وقت دفاع میکنیم دشمن را هم شکست میدیم دشمن آیه بعدیش را هم بخونیم و لم یتمن ابداً به مقدمت ایدیهم والله علیم ظالمین تو آیه به اصطلاح ما خودمون گفتیم که لازمه آیه قبلیه که من لابلا گفتم که آقا آدمی که میدونه هر کاری خودش هر کاری کرده هر جنایتی تونسته کرده می‌دونه که طرف مفت داره میزنه که بهش اینکه می‌دونه پس صادق نیست هرگز تمنای مرد نمی‌کند هر روز آرزوی مرد نمی‌کننا ببین یه مسئله هستا یه آیه را اینجوری معنی نکنید که بگید باشه اینجور گفته میشه اگر واقعا راست میگی خدایا منو برس این اون آیه قبلی گفته فتمن الموت یه وقت تو ذهن میاد که یعنی بگید خدایا مرگ منو برسون اینکه معلومه خدا فوری مرگ خدا که به حرف منو داره اینو میگه خودت ببین اگه میخوای راست خودتو بیازمایی آماده مرگ هستی یا نیست خودت ببین نه نه اینکه بگو چیزی بگو میگه تو دلت ببین که آرزوی مرگ می‌کنی یا نه میخوای بری تو بهشت الان یا نه اگر راست میگی این آیه و یتم ابدا هرگز یعنی تو دلشون آرزوی مرگ ندارن چرا به مقدمه خاطر کارهایی که کردن خودشون میدونن چند هفت خطن میدونید چیکار کردن هرگز آرزوی من آدمی که خودش میدونه هرگز آرزوی مرگ نمی‌کنه والله علیم بالظالمین حالا این حرفایی که خدا می‌دونه کی چه کار است خودتم میدونی که چه کارایی داره مردمم فریب میدی ولی خدا می‌دونه چه کاری خدا میدونه کی چیکاره است الله ستمگران را به اصطلاح میشناسد.