جلسه ششم: ویژگیهای حقیقتالحقایق
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
خوب ۵ جلسه درباره فقه نظام باورهای اسلامی بحث گردیم و از مسیری رفتیم و از نقطه ای شروع کردیم که در واقع غیر متعارفه و کسی ندیدم که از این مسیر بره ما از خود شروع کردیم و شناخت خویشتن خویش شروع کردیم و رسیدیم به اینکه انسان چگونه موجودیه و از ویژگیهای انسان که یکیش اخلاقی بودن و یکش مومن به معنای گردن نهادن به حق بود که این دوتا ویژگی را داره و این دوتا ویژگی نمیتونه از سنخ طبیعت باشه و از این رسیدیم به یک موجودی که حقیقت الحقایق و حقیقت محض گفتیم باید یه بعد دیگری داشته باشه انسان داره و بعد دیگرشه که هم اخلاقیه و هم حق پرست و این نشون میده که یک موجود دیگری هست اولاً خود این بود نشون میده عالمی فراتر از عالم ماده است و ثانیاً و باید کسی که این به اصطلاح ویژگی ها را انسان را با این ویژگی ها به وجود آورده خودش دارای این ویژگی ها باشه و رسیدیم به حقیقت الحقایق یا حضرت محس حالا میخویم ببینیم که این حقیقت الحقاق یا حقیقت محض چه ویژگیهایی داره تا اینجا کلمه خدا را به کار نبردیم خدا یک نام خدا یک نامه ولی وقتی میگیم که حقیقت محض حقیقت الحقایق یعنی داریم در واقع اون چیزی که دیگران بهش میگن خدا ما تعریفش میکنیم تو همین کلمه یعنی داریم میگیم که وقتی حقیقت محضه هیچ باطلی درش راه نداره در نتیجه از همین الان تکلیفمونو روشن کردیم که مثلاً ای خدا ای که ما گفتیم حقیقت محض اینکه گفتیم حقیقت الحقایقه هیچ دستور باطلی نداره دستور ظالمانه ای نداره هیچ عمل ظالمانه ای نداره هیچ عمل باطلی نداره هم که ازش نتیجه میگیریم که او حکیم و عادل به عنوان یک اصلی که اصلا لازم نیست اینو دیگه براش دلیل بیارم اگه حقیقت محضه با باطل میانه نداره و در نتیجه دستور باطل و دستور که باطله نداره و عمل باطل و عمل ظالمانه نداره چه تو خلقتش چه تو شریعتش دستوراتش و چطور حسابرسش سن و در سه چیز هم عادله و هم حکیم در سه چیز هم عادل و هم حکیم یکی اینکه عادلانه خلق کرده مگه میشه که بگیم غیر عادلانه خلق کرده باشه آره از همونجا فرار بگم راه را ببندم اگر حسیب من گفت که ای بچه وقتی متولد شده چون مثلاً غیر پاکزاد هست پدر و مادرش گناه کردن از هنگام تولد با یک کمبودهایی وارد جهان میشه کمبودهایی که دست خودش نیست مثلا نمیتونه رستگار میگم این را برخی یا به هر حال از برخی از حقوق محروم ای کسی این حرفا را برای من زد اون موقع میگم خداوند باید تو خلقتش عادلانه ها یعنی اینو بهش میگن عدل تکوینی عدل تکوینی آره همین حرف را اگر کسی به من گفت که به اصطلاح زن عقلش ناقصه مخفوری میگم که انسان هست یا نیست انسانش ناقصه انسان که ما گفتیم ذاتش عقلشه پس انسان نیست نیمه انسان نیمه انسان اگر نیمه انسان نیمه تکلیف گفتیم اراده تو پسرش تکلیف بعد از اینکه اراده داره این تکلیف و بد اخلاق پس باید نصف هم تکلیف بیاد روش نصفم باید اخلاقی باشه ایمانم که گفتیم باید حق پرست باشه نصف نصف دیگه حق نداری اندازه مرد براش بخوای بگه انسان خلقش کرده خدا نیمه انسان خلقش کرده ولی تکلیف انسان هستش دوباره تکوین خلقت در تشریع یعنی در قانون گذاری در فرمان در همه فرامین خداوند دستورات خداوند باید عادلانه باشه و حکیمانه باشه عادلانه باشه یعنی خوب ظلم نباشه ظالمانه ولی یه چیز دیگم حکیمانه باید باشه عبث نباید باشه که من بگم خوب این کار یعنی چی این یعنی چی انجام میدیم یعنی چی چی برای چی مثلا مثال که من مثلا بگم که فرض کنیم زده باشم تو همین بحث با شما به مثلا یک پدر یا مادری تو عمرشون مثلا نماز و روزه نخوندن اون وقت حالا بگیم حالا قلعه پولی و حساب و کتابش که میشه میلیاردی و ظلم به پسر بزرگ هست و ولی به هر حال برای من سوال پیش میاد که خوب حالا اولا نماز که شما گفتید که مثلاً برای فحشا و منکر و جلوشو میگیره یاد خدا قلب طلا به ذکر الله تطمئن القلوب و نمازم که روزه را هم که گفتی برات تقوا هست حج هم که گفتی برای تقوا هست خود قرآن گفته و معلومه باید اثر داشته باشه عبادت در آدم اگه عبادت در آدم اثر نداشته باشه چه خاصیتی داره اون وقت حرفم اینه که این عبادات برای کی شغلش نماز خوندنه برونگ پول با زور میده یا برای اینکه عمرش رو به قبله نکرده با زور پول میده کارش نماز خوندنه از نظر من عبسه جدای از ظلما هم ظلمه که به این آدم بگیم که این اندازه پول بده هم عبسه حالا باز اون وقت میگم که یه حرف دیگه حق دارم سوال کنم یه چیزی را بهتون عرض بکنم خود قرآن فرموده که تعقل کنید تو قرآن تعقل کنید تعقل کنید یعنی چشم و گوش بسته بپذیر خودشم تو یه آیه میفرماید که والذین اذا ذکرو به آیات الله لم یخرو علیها تعریف میکنه اینا اینجور نیستن که یک آیه ای براشون خونده بشه چشم و گوش بسته روش می افتند چند نه چشم و گوش بسته فکر میکنم فکر نکنید که نمیفهمید خب وقتی به من گفت تعقل بکن ظالمانه است بازم خودت گفتی تعقل کن خوب حالا من چرا می کنم میگم که حالا اگر این پدر نماز شاه روز شاه نخونده بود پسرم نخوند چی میشه ۱ نخو برای او کم میشه یا زیاد ممکنه تکلیف دیگه نداره پسر مجاز خوب پس اگر خوندم براش خاصیتی نداره اون وقت جدا از اون مثلاً بچه نداره که فقط دختر داره چی اگه نداره اگه تاثیر داره خوب شما چرا بنده خدا بچه ندادی که محروم است یا چرا فقط دختر بهش دادی پسر ندادی که آره من خود خدا گفته سوال کنم سوال میکنم خود خدا گفته تعقل کن منم تعقل کردم حالا قرآنی نیست ولی اینا به طریق اگه قرآن نباید روش فکر بکنم حسابش معلومه باید تعقل کنم خوب خداوند در تشریع هم داره حکمت در تشریع هم داره هر دو به این مسئله که من الان گفتم هیچ کدومش درش نیست و نه حکمت و در حساب همینجور خوب خوب یعنی اینجوری نیست که بی حساب و کتاب بی حساب و کتاب نه اینجوری نیست رو ملاکه حالا بعدا الان دارم همه اینا رو سراغ قرآن که رفتیم سراغ قرآن فقط برای انسان چیزی که خودش سعی و تلاش کرده نه والله تضر اخرا هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشه و میبینیم همه حرف های که عقل جلوتر زده او هم همین را گفته ارشاد به سوی حکم عقل ما هنوز سراغ هنوز قرآن ثابت نشده توی مسیر که رفتیم خوب پس دوتا ویژگی اساسی که حتما او داره عدل و حکمت عدل و حک عرض کنم که یه مسئلهای داریم که تو خداشناسی حالا شایدم همین جا و که بهش بپردازیم حتی قبل از اینکه بریم و اون اینکه نه این خصوص این مسئله را که بچه که معلول به دنیا میاد کل شرور را چه کارش کنیم یکی از بچه ناقص به دنیا میاد ولی یک عدهایم سالم به دنیا میان با یک زلزله ناقص میشن یا جونشون از دست میدن بچه هم هستند هیچ گناهی هم ندارن سوال خیلی خوبیه ولی باید بعد از اینکه صفات خداوند و اینها را بحث کردیم به این راه این مسئله که شما پرسیدید شرور را قدیمیا میگفتن که یک شبه است باید بهش پاسخ بدیم این جوابهای مثلاً اگه همین سوالی که شما فرمودید از یه هندو بپرسین همین سوال چه جوابی میده جوابش اینه که شما این بچه معلول یه زندگی قبلی داشته چون زندگی های متعدده تناسب قائلن دیگه تو زندگی قبلیش بد عمل کرده که اینجور متولد شده پس عدالت سر جاش درست شد از یه زرتشتی بپرسم حالا مثلا که خدا خیرات عالم را مثلا به وجود آوردهعالم را اهریمن یا انگره مینو مثلاً به وجود آورده که مال خدای عادل اینه که خدای عادل داره مبارزه میکنه که اینا را از بین ببره و تازه اینم جبران میکنه این مشکلی که هر دو هر دوتا این جوابا رو بهش اشکال دارم ها هر دو تا اون وقت حالا میریم توی مسیحیت میبینیم چقدر جواب دادن تو اسلام چقدر جواب دادن کلشو و جدیدی ها توی غرب نه یه گام جلوتر رفتند و اگه قدیمیا میگفتن ای شبه هست باید جواب بدین میگن نه مسئله شر بر عدم وجود خداوند وجود خداوند میگه من برهان دارم بر عدم وجود خداوند اثبات میکنم که خدا نیست خدا نیست هیچکس قدیم نمیگفت که من برهان دارم برای اینکه خدا نیست الان میگن نه ما برهان داریم برای اینکه خدا نیست شرق استفاده میکنه میپردازم به موقعش یعنی شاید هفته دیگه و شاید بعدش بپردازم چون باید با مقدمات و جواب تفصیلی بهش بده به هر حال الان دارم صفات خداوند را بله در تکوین را باید با شروع عالم بتونم جمع کنم اشکال جدیه و بتونم اون برهانی که غربیها به وسیله برهانش به وسیله وجود شر در عالم علیه وجود خداوند جواب بدهند اگه نتونم کارم باید جواب بدم اون را خب باشه حالا ویژگی های خود را مثلا عنوان را این بحث رو گاهی اصلا تو مثلا فلسفه دین دو واحد درس داریم تحت عنوان عدل الهی و مسئله شروع عدل الهی را با شرور در عالم دو واحد درس چه جوری جمع کنیم خدای عادل چه جوری میذاره که این شروع تو عالم باشه مسئله جدیه و انشالله بهش میپردازیم ولی الان داریم صفات خداوند صفات دوتا شاه بحث کرد گفتم اشاره کردم یه نکته ای را بکنم خدمتتون ما از کجا شروع کردیم گفتیم انسان اخلاقی و عرض کنم خدمتتون که ما میفهمیم که اخلاقی هستیم چون اخلاقی هستیم یعنی چی یعنی رابطه درست با هر آنچه هست برقرار میکند باید بکنیم و بنابراین باید بفهمیم چی هست که ما رابطه درست باهاش برقرار کنیم تا اینجا رسیدیم یک حقیقت الحقایق یا حقیقت محضی وجود داره حالا میخوام این حقیقت محض را بشناسمش اما همین جا توجه داشته باشیم چرا میخوام بشناسمش برای اینکه میخوام رابطه اخلاقی باهاش برقرار کنم اون ازش را تلاش میکنم بشناسم که رپ داره با این نیاز من ربط و نیاز من نداره خون ذاتش چیه نه میتونم بفهمم که بفهمم فقط هستی شو فهمیدم چیستی شاهم هست ولی دقیقا چیست چیست دقیقا هست و منم باهاش ارتباط شما خیلی چیزها را همینگونه باش برخورد امین دستگاهی که جلو من موبایل میدونم هست میتونم ازش استفاده کنم ولی دقیقا نمیدونم چیست و نمیخوامم بدونم شاید مگه تلاش کنم که بدونم من تخصص ندارم نفهمم که چی هست خب میگم ضرورتا که انسان ارتباط باهاش برقرار میکنه استفاده میکنه چی میکنه حقیقت و دقیق بشن اینگونه نیست خیلی چیزاست که دارو را که مصرف میکنیم نمیدونیم ماها از چی تشکیل شده چه تاثیری داره حتی اینم نمیدونی میدونیم که بیمارمونو خوب میکنه خیلی ما چه کارش داریم ما میخوایم رابطه اخلاقی برقرار کنیم خوب این حقیقت الحقایق میگیم که این کمالاتی که به انسان در انسان هست چون او داده پس او هستی بخش پس او هستی بخش اون وقت اون هستی بخش نمیتونه هستیش را خودش از یه چیز دیگری گرفته باشه خودش نمیتونه هست وگرنه او میشه حقیقت الحقایق ما از اول گفتیم حقیقتالحقاق حقیقت العقاید باشه پس ها باید هستیش از خودش باشه اگر این شد بنابراین میشه واجب الوجود یعنی وجودش از خودش اون وقت واجب الوجود اینو بهش میگن وجودش از خودشه واجب یک چیزایم داریم که واجب الوجوده ولی واجب الوجود بلغیر مثلا وقتی خاک باشه اینجا گل بشه کوزه گرم باشه اینا تبدیلش بکنه به کوزه حتماً تبدیل میشه به کوزه چرا علتش هست وقتی علت بود کامل حتما معلوم است چراغ روشن شد حتما اینجا روشن میشه دیگه چراغ روشن معلول که بود حتما این واجب الوجود این نوری که اینجا هست واجبه واجب الوجود بالغ ذات با غیر او پس واجب الوجود با ذات اون وقت اگر چیزی بخواد واجب الوجود به ذات باشه باید از همه جهت واجب الوجود به ذات باشه یعنی چه یعنی قرار شد که مثلا علم داشته باشه اگر قرار شد علمش تغییر بکنه کامل بشه بیشتر بشه دیگه بنا شد علمش بیشتر بشه اگه اینجوری بود ارسلانم میخواد این حادثهای رخ داد علت میخواد این علم اضافه شدن علت یا ذاتشه یا بیرون ساعتشه یا بیرون خودشه که یا علت خودشه خودش که همیشه بوده وقتی علت بود باید معلولم باشه اگه بیرون از خودشه که تو واجب الوجود نیست او بیرونیه پس واجب الوجود دیگه نمیتونه جهت امکانی درش باشه امکانی یعنی چه یعنی نمیتونی بگیم که علم بالقوه داره یعنی میتونه عالمتر بشه هرچی داره باید کامل داشته باشه اگه بگیم چیز زیاد بشه به علمش به قدرتش به هرچی چیزی اضافه بشه علتش ذاتش بود یا بیرون از ذات اگه ذاتش بود که ذاتش همیشه بود اگه بیرون از ذاتش باشه پس واجب الوجود نیست تمام پس از این جهت میگیم اگه خداوند علم به من داده یا اون حقیقت الحقایق علم به من داده خودش اولاً باید عالم باشه دوماً علمش باید مطلق باشه یعنی اینجوری نباشه که یه ذره اضافه بشه مطالعه بکنه علمش اضافه بشه مشکل از همه جهات کامل باشه از همه جهات باید کامل باشه خب اینم یک همه کمالاتی رو که حداقل تمایلات که برای مصور هست و در وجود من هست باید در او باشه به صورت کامل باید باشه همین جا یک فوری یک جا میشه دو تا موجود باشد که هر دوتا کامل کامل باشن میگم چیزی ممکن نیست چون دور در صورتی که به وجود میاد شما نمیتونی بگی که دوتا آدم داریم عین همه هیچ تفاوتی با هم ندارن دوقلو اند قیافشون یه جوره لباسشون یه جوره پدر و مادرشون یکیه درسته همه اینا رو که گفتید من آخرش میگم حداقل مکانشون فرق داره حداقل مکانشون فرق دویی که همه چیزشون عین هم باشه دویی که همه چیزشون عین هم باشه محال پس اگر واجب الوجودی هست اگر حقیقت الحقایقی هست یکی هست اگر هست یکی نیست هیچی اینا خیلی از اونایی هم که به اصطلاح دین را قبول ندارند خدا را قبول میگن اگر هست باید یکی باشه واجب الوجود دوتا دو بردار نیست چون واجب الوجود واجب وجود من جمیع الجهات هست از همه جهت است و واجب الوجود من همه جهات از همه جهات که هیچ حالت امکان نباشه میشه از هر جهت کامل چیزی که از هر جهت کامل باشه دیگه میشن اگه بخواد دوتا باشه دوتا کامل مگر اینکه تنها یک صورت داره که یکیش تو یکی از جهات ناقص باشه خورده وجود نیست او یکی که کامله واجب الوجوده همین جا پس دیگه نیاز نیست که برهانهای پیچیده بیارم اگر واجب الوجودی اگر حقیقت حقایق هست واجب الوجود اگر واجب الوجوده واجب الوجود از همه جهات همه کمالات براش کامل مطلق کامل مطلقم دو بردار نیست پس باید یکی باشه پس باید یکی باشه اما همین جا پس من خیلی هم طول و تفصیل به اصطلاح نمیدم و تا اینجا هم راهی که اومدم و دو تا صفت واجب الوجودات ثابت کردن که عدل و حکمت بود یکی دیگش رو هم وحدانیت آن ثابت با همین را حالا میرم سراغ ویژگیهای دیگرش چه ویژگیهای دیگری داره عرض کنم که من از اول گفتم بشناسمش که رابطه ببینم من چرا رابطه برقرار کنم اخلاقی درست دارم میشناسم حالا ببینم چه ویژگی هایی داره یه ویژگی از قبل پذیرفتم و اونی که بهم هستی داد هستی بخش خالق اولی که گفتم با وجود جوری هستم باید یه کسی باشه که هستی بخشش رو از قبل اسیر خالق بودنش صفات دیگر ویژگیهای دیگرم داره آره اما همینجا من باید ببینم که چه نوع ویژگی هایی باید داشته باشه و دسته بندی بکنم خوب کلام و اینها میگن که یک ویژگی های به اصطلاح کمالی داره یه ویژگی های جلالی داره یا جمال و جلال یعنی یه صفاتمثبتی داره صفات یه چیزایی سلبی ایجابی یه چیزایی هست یه چیزایی نیست یه چیزایی نیست عادل هست سالم نیست و صفات سلبی خداوند صفات ایجابی هرچه که نقص است در او نیست هرچه که کم است نقص نباید در او باشه این ولی به نظرم این تقسیمات تقسیمات مهمی نیست یه تقسیمی داریم و گاهی هم تقسیم میکنن صفات ذات صفات فعل صفات اضافی صفات نسبی اینجوری نه به نظرم یه که بعد از مسیحی یهودیها وام بگیریم و به نظرم به اصطلاح اونا بهتر رفتن اونا بهتر رفتن سوم امنیت صفات خداوند را از یک جهت باید به تقسیم کرد گاهی میگن صفات کیانی و صفات اخلاقی چرا میگم این تقسیم تقسیم خوبیه چون تقسیم باید خاصیتی داشته باشه گفتن تریاکیم اگه ۱۰۰ تومن داشته باشم میدونم چیکارش کنم گفتن چیکارش میکنی گفت چهار تا ۲۵ تومنش میکنم خوب بعدش چیکارش میکنی گفت خب ۲۵ تومن اولشو میدم بعدش چی گفت ۲۵ تومن دومیش هم میدم تریاک میگیرم سومیه دیگه تقسیم کردی با تقسیم میخوای بگی که ۲۵ تومن برای غذا برای تریاک ولی که بگی خاصیتی داشته باشه یک مسئله فوق العاده مهم اینجا یک صفاتی اون واجب الوجود حالا دیگه این کلمه رم بهش رسیدیم مانع نداره دیگه از این به بعد به کار ببریم او واجب الوجود او هستی بخش او هستی بخش او واجب الوجود یه صفاتی داره که من میتونم ازش تقلید کنم میتونم خودمو مثل او کنم تلاش کنم ها مثل او تشبه به او پیدا کنم مثل رازق بودن مثل رحمان بودن مثل رحیم بودن مثل ودود مثل بخشنده بودن تو مقصودم از بخشنده یه بخشنده اینه که چیزی بخشنده دیگر اینکه گناه را میبخشه از گناه دیگران در گذره بخشنده به این معنا ماده مجموعه صفاتی داره این واجب الوجود که ما میتونیم و باید تقلید کنیم ازش شبیهش بشیم اینا رو بنابراین خب اینا یه تاثیر داره یک سری ویژگیها داره خود واجب الوجود که ما نمیتونیم به اصطلاح تقلید کنیم ازش خالق خالق باشم خب یه سری چیز ها شدن من را تاثیر داره تاثیر داره در شدن من اون صفات اخلاقی خداوند که باید جداش کنم خداوند همه ویژگیهای اخلاقی را داره که من که برای ما ارزشه به جز یک خدا یک چیزی هست که برای من ارزش برای او ارزش نیست چیه اون به نظر شما تواضع تواضع تواضع یعنی چه یعنی خودی خودت را کوچکتر از اون که هستین نشون بدی خودت را کوچکتر از اون نشون بده علمت زیاده بگی که من با این اندکی علمی که دارم کسی گفت که مثلاً بیسوادی فلان که نه نگید بیسواد که نیستیم که یه چیزایی تو زمان جنگ توی مغازه بودم اومد اگه یادتون باشه مرغ یه مرغ کوپنی بود که مرغ های جوجه بود و اینها و یک مرغ های مادرم بود اون روز چون الان چیکارش میکنن مرغ های مادرم میومدن و میفروخت تو مغازه ها اومد تو مغازه و گفت که من دیدم هست تو یخچالش گفت مرغ نپز داری بهش میگفتن نفس گفت نه که هست که گفت این دیرپزه نفس که دیر پزه نه نفس بیسواد نیستیم هم سوادیم کم سوادی با بیسوادی به اصطلاح عرض کنم خدمتتون که داشتیم درباره صفات به اصطلاح اخلاقی خدا را جدا کردیم گفتیم باز شبیهش بشیم بعضی چیزهاست که من نمیتونم شبیهش بشم مثل خالقیت یا مثلا علم ذاتی علم ذاتی مطلق قدرت اخلاقی باید به این دلیل بشناسم چون او حقیقت الحقایق میگه نیست دقیقا محض نیست منم میگی نمیدونم که باید تسلیم حقیقت باشم یک اول گفتیم پس هرچی میتونم باید شبیه اون حقیقت محض بشه هرچی میتونم این تو صفات اخلاقی اما تو صفات کیانی به قول اونا دیگه من نمیتونم مثل او بشم خالق نمیتونم باشم که ولی به یه دلیل دیگه باید از این صفاتو بشناسم اینا مسئله اخلاقیه برام و مهمه خدا اگر هستی بخش پس من باید بدونم که در قدرت او هستم همه چیز من در ید قدرت اوست که هستی داده میتوان هستی رو بگیره و اینکه من فکر کنم در ید قدرت یک حقیقت الحقایق هستند یه جور دیگری زندگی میکنم ها که هر کاری خواستم نمیتونم بکنم من نباید بکنم تحت قدرت یک کسی هستم به همه چیز هم نمیرسم مگر او بخواد مگر اینکه بخواد از این گذشته صفات دیگر پس فوری بهش میچسبه که قدرتش هم من باید باور داشته باشم او میتونه سبب ساز باشه سبب سوز باشه و دسته همه چی دست او هست یک مسئله دیگر او علمش علم مطلقه کاملا منو میبینه پس من فرق داره یه وقت اینجا نشستم تو اتاقم تنها و ممکنه که حالا یک حرکتی مثلاً حتی مثلاً دست و بینی کنم ولی اگه ببینم جلوی دوربینم خیلی کارا رو نمیکنم که در حالت تنهایی میکنم حالا اگر من حس کنم دائما یک کسی بر من نظارت داره و اصلا از همه چیز هم داره فیلمبرداری میشه نه از اعمال ظاهری از درون من داره فیلم یعنی اون چیزایی که تو مغزم میگذره آیا دارم نقشه میکشم برای دیگران فکر خوب میکنم نقشه میکشم برای کمک که به دیگران آیا در فکر کمک به دیگرانم با اینکه الان هیچ کاری نمیکنم دغدغهم اینه که چرا دیگران گرسنهاند یا دغدغه اینه که چه جوری کلاه سرشون بذارم اینها همون اولی که عرض کردم من اخلاقی تاثیر داره در اخلاقی بودن من حتی تو درونم حتی تو ذهنم اون چیزایی که داره تو مخیلم خطور میکنه وقتی دیده میشه کسی میبینه دانستن میخوام اینو بگم باور به علم خداوند در شدن من تاثیر داره در اخلاقی شدن من و در حق پرست شدن من صادق حق باور به قدرت خداوند تاثیر داره در شدن من باور به چیزی که هیچ ربطی به من نداشته باشه هیچ تاثیری در شدن من نداشته باشه در جمله اول کجا شروع کردی انسان اولین چیزی که تشخیص میده میبینه یه تفاوت با حیوان داره و اون اینکه خودش باید برخلاف حقوق با غریزه این خودش باید جایگاه خودشو تعیین بکنه هرچی که تو شدن من تاثیر داره من باید بهش توجه بکنم رسیدم به اینکه حقایق حقیقت هست که واجب الوجود یگانه است همه اینها این شکلی بهش نگاه بکنم درباره هر چی که در شدن من تاثیر داره به همین حد درباره اش فکر میکنه مطالعه میکنه اگه چیزی در شدنم اونایی که در شدنم تاثیر داره از صفات دو دستند یه دستهاش کیانیاند من نمیتونم خودمو شبیه او بکنم او خالق است او قادر مطلق است او همه جا حاضر است درون من هم حاضره علمه نمیتونم باشم ولی باور داشتن به اینا در شدن من تاثیر داره که من ببینم تحت قدرت کسی هستم اینکه ببینم یه کسی داره میبینتم درونم را هم میبینه این باعث میشه که من اونجوری که میخواد بشم بهتر بشم این صفات کیانی خداوند که به درد شدن من مفیده اخلاقی خداوند که من باید هم بدونم که چون خدا اخلاقی است از کاراش رو حساب و کتابه بله عمل بدون دقیقا حساب و کتاب توی کار چون هم ناامید نشم چون اخلاقی است نبرم چون باز فکر کنم یه افسرده نشم و به خاطر فشارها دست به خودکشی نزنم قدرتی هست که کاملا میتونه من وابسته به او هستم خود این فکر آرامم میکنه خیلی تاثیر داره همه چیزم میشه متفاوت هستم یه سری چیزها را بهش نمیپردازم یه وقت یک جلسه بود توی دانشگاه و یکی از اساتید داشت کنفرانس میداد حدودا دو طول کشید بحث سر این بود که یه مسئلهای داریم آیا صفات خداوند جز ذات خداوند یا جدای از ذات خداوند عشاعره میگن خداوند صفاتی داره جدای از ذاتش معتزله میگن صفات جدایی از ذات نداره صفات جدای از ذات نداره معتزله میگن ذات کار صفات را هم میکنه شیعه میگه نه صفاتی دارند داره که این صفات عینعین ذات خداوند از نظر من خیلی وایستادن روی این مسئله یعنی اینجوری نیست که درسته که آره ذات خداونده صفاتش جدایی از ذات باشه خب این میشه ثنویت میشه دوگانگی اگه ذاتی باشه و ۸ ۷ تا صفت میشن ۸ تا اون وقت میشن قدمای سمانیه درسته روشنم است و این موشکافی تو این چیز موشکافی نکرد خیلی تو دینداریش یعنی مسئله را اصلا همین الان اکثریت مردم این حرفا رو شنیدن حالا اینو که میگم دو ساعت بحث این بود که اینکه شیعه میگوید صفات عین همدیگه و عین ذاتاً از نظر مفهومی عین همدیگر هستند یا از نظر مصداقی عین همدیگر هستند مصداق اینو گفته اینو گفته اینو گفته بعد از دو ساعت میگم خیلی خوب حالا ما به چه نتیجه رسیدیم چی یعنی چی هر کدوم از اینا شد اولا که به هیچ نتیجه ای نمیرسیم اضافه شد ابن سینا اینو گفته چه تاثیری در شدن من داره این قضیه به نتیجه نمیرسم حالا بفهمم که مصداقی اینا یکی هستن بفهمم که مفهومی یکی هستن بفهمم که مفهومی و مصداقیه هستند چه گرهی از من باز میکنه اینجاست که میخوام بگم خیلی از کنکاشو این مسئله است که میگن بهش پرداختن دیگه ابن سینا جواب داده کی جواب داده و الانم داره یه نفر درسشو میخونه دوباره تدریس میکنه من باشم میگم همشو پاک کنید همشو پاک کنید چه میدونم یعنی چه میدونم اصلا من نمیفهمم که صفات عین همدیگه و عین ذاتن و هم خدا عالم است هم علمش عین قدرتشه قدرت و حیات و همه چیزش عین هم دیگه همه هم عین ذاتن نمیفهمم ذات خداوند نمیدونم من با دپاته داشته باشم نمیدونم فکر کردن وقت گذاشتن اتلاف عمره و اون وقت موقع میگی که خوب من برام شک به وجود اومد چی به وجود وقتتو گذاشتی وقتتو گذاشتی اتفاقا چون من میگفتم عقل راه هستم و میگم همه جا عقل گرا هستم خیلی بها قائلم و میگم که خب یه چیزایی رسیدن اون دوستی که میگم این کنفرانس داد قبل از جلسه با کنایه گفت که برخلاف بعضی که میگن همه چی برای ما روشنه من خیلی شک دارم و شروع کرد و اینا من دیگه بعدش چون اصلا نگفتم که به من میگی که بله ولی اگه میخواستم بگم من که میگم اصلا اینا رو بهش نمیپردازم یه مسئله من نیست این اصلا نباید عمر را صرفش کرد که عین ذات چه میدونم چیزی بکنی که شدن تو یک دغدغه اول اول داشتم و اون که جایگاه خودمو خودم تعیین بکنم خودم برسونم به بالاترین جای ممکنی که میتونم هرچی تأثیر داره فکرش میکنم مطالعه هرچی تاثیر نداره به چه دلیل وقتمو عمرمو بذارم حتی درباره خدا حتی درباره خدا خدا را از این جهت مطالعه میکنم که ببینم در شدن من چه تاثیری داره رابطه برقرار بکنم رابطه اخلاقی شدن خودم شدن خودم شدن نه به نفع مادی رسیدن نه که اخلاقی زندگی میکنم چون درونم میگه اخلاقی زندگی کن میگه هرچی اخلاقی تر زندگی کنی انسان تر و من وظیفه دارم انسانیت خودم را متولور بنابراین خدا صفات کمالی داره خدا عالم مطلقه خدا قادر مطلق خدا یعنی چه زنده است نه به معنای حیات که زیست شناسی میگن اوکی خدا نداره که یعنی تغییر بکنه رشد بکنه و امثال اینها به معنی اینکه میبینه و اراده داره و امثال اینها خوب و شخص قبلا گفتیم اینا اراده داشتن از شخص لازم شخص بودن خداوند و خدای صفاتی هم داره که تاثیر داره در من بهش باور داشتن یه صفاتی هم داره که من با تلاش کنم مثلش بشم بر هر دو شاه باید بپذیرم ولی یه صفت دیگه یک ویژگی گفتیم و رد شدیم ازش من امروز میخوام کلاً بحث اصلاً ببندم پرونده این بحث صفات خداوندا اونقدر مدتها هر چیزیو به اندازه ضرورتش باید وقت خوش گذاشت کوتاه بحث های تفصیلی و بیشتر از این حتی من میتونیم بگیم خداوند چگونه است یک کلمه میگم چرا نمیدونیم برای اینکه احاطه و لایتناهی ندارد اگه فقط میدونم منو میبینه فقط میدونم درون منو میبینه احاطه علمی به من داره بیشتر از این نمیخوام بدونم اصلا این هارد بیخودی پرش کرد از بیشتر نمیخوام بزارم نه شدنم تاثیر داره همون خط خوب اینجا صفات را گفتیم خداوند داره صفات علم قدرت حیات چی چی صفات سلبی هم که نداره او صفاتی هم که داره من بدو اونش برام مهمی که اضافی و فلان و اینا رو بحث به دو قسمت تقسیم کردم که نیست توی فرهنگ ما صفات اخلاقی و صفات کیانی از اونا گرفتم و کیانی که مال وجود اخلاقیه چون نمیتونستم اگر میگفتم صفات اخلاقی و غیر اخلاقی بد برداشت میشه فکر کسی برداشت میکنه ضد اخلاقی نه صفات کیانی و صفات اخلاقی ولی یه صفت را هم بررسی کرد یا اشاره کردیم و بهش رسیدیم که بالاخره این موجود یگانه است دو نیست دوبردار نیست بنابراین میخوام یه چیزی بگیم یک کسی بگه که دوتا خوب باشه که بهتر از اینه که یک خوب باشه به این تاثیر اصلا ما یه چیزی باید اینا بیاریم و نداریم اینا یعنی هیچ کتاب کلامی ما بحث نمیکنند که این صفت را که ما ازش بحث میکنیم چرا بحث میکنیم چه تاثیری رو تو زندگی تو شدن تو داره کلام به یک علم خشکی که طرف نمیدونه چرا خونده نمیدونه چرا باید مثلاً اینقدر وقت بزارم رو علم خداوند وقت بذارم رو قدرت خداوند تحت یک قدرته یک قدرته و به یک چیز امید ببنده و بدون که آره همین که رفتی سراغ چیزهای دیگر رفتی راه رفتی حتی اگه رفتی سراغ یه آدم خوب حتی اگه رفتی سراغ آدم خوب دل بستی به یه آدم خوب اون وقت باید بگی که این آدم خوبی که خلاصه بهش کلی دل بستی که حالا برات یه کاری را جور بکنه تا امروزم کلی و خدمت و فلان و اینها که جور بکنه شب هم مرد مرد تموم شد گفت که مرحوم آیت الله صانعی میگفت من از خودش شنیدم خدا رحمتش کنه گفت که زمان طلبهها گرسنه بودن و وضعیت بدی بودیم مرحوم آیت الله حجت کس که یک درجهای میرسید به لحاظ علمی امتحان میداد ۴ کیلو نون خشک میداد ما چهار کیلو نون خشک میداد و اون زمان مرحوم آیت الله صانعی میگفت من خیلی تلاش کردم که خودم به اون رتبه برسونم که این ۴ کیلو نون خشک را بگیرم رفتم و مطالعه کردم و رسوندم و تلاش مدتی هم طول کشید و فلان و اینها رفتم امتحان دادم امروز عصر از خودشون شنیدم مرحوم آیت الله صانعی آره بدی نبوده و ولی در عین حال تلاشمونو میکنیم و میخوایم برسیم یه جای خیلی هم هیچی هم تو ذهنمون نمیرسه که منفی هم نیست اصلا منفی نیست خب میگن طلبه های که به این درجه رسیدن تلاش کردم و آره شوخی میگفتیم که روبروی خونه ما نشسته نوشته بود که اونایی که سه تا زمان جنگ که یادتون هست چه اونایی که سه تا بچه دارند یه لامپ مهتابی بهشون میده من تلاش کردمو که سه تا بچهها بعد جنگ تموم خلاصه انسان انسان موحد توجه داره که برای رسیدن به اهدافش به هر وسیله ای متمسک نشه دست دیگریست که بشه یا نشه اینور اونور نزن وقتی میخوایم به اهدافمون برسیم به هر ابزاری متمسک نشیم او بخواد میشه نخواد نمیشه اینکه صحبت از توحید میکنیم باید یه چیزی که صحبت بکنیم باید بگیم موحدان زیستن یعنی چی لم به خدای یمین قبول یکیه نه نه او یکیه یعنی یه موحدانه زندگی کن موحدانه زندگی کن یعنی اینکه ۱ از یک نفره اطاعت کن اینو بهش میگن توحید در طاعت از پیامبر متاد کنم اگر او حرف او را میزنه حرف که پیامبر حرف او یگانه رو میزنه کسی دیگری را بسنج هر کس دیگری را میزنه خوب او حقیقت محض ها هر حرفی که باطل بود مال او نیست هر چی که تشخیص دادی که باطله این مال اون نیست توحید در ط توحید در عبادت پرستش بکنم چی بکنم آره کرنش بکنم فقط در مورد در پیشگاه حقیقت الحقایق که او فقط ارزش و توحیده اینکه تدبیر عالم را فقط مدبر او از جمله رازق او رازق او و دیگری نیست اصلا به دیگری هم نسپرده اینجوریگذار کرده باشه به دیگری و عرض کنم خدمتتون که گاهی گونههای دیگری از توحید هم مطرح میشه که من توحید در عبادت توحید در خلقت خالق یکی بدونیم مدبر را یکی بدونیم معبود را یکی بدانیم یک از یکی اطاعت کنیم اون شایستگی اطاعت داره چون حقیقت محضه چون حقیقت محض شایستگی اطاعت داره و مجموع اینها یعنی موحدان زیستن موحدان زیستن عشق مهمه آره آدمی که موحدانه شما خیلی وقتا تلسکوپ برمیداریم یا میکروسکوپ برمیداریم دنبال مشرک میگردیم مشرک کجا کجاست میکروفونه وقتی که من از ترس میکروفون را از دست بدم حق نگفتم یعنی بتم یعنی چیز خیلی ساده است خیلی به خاطر اینکه آبدارخونه را از دست ندی ناحق میگه خیلی ساده آبدار آبدار خونه بتشه بوته چون به خاطر او حق زیر پا میذاری حالا ریاست مقام کرسی پست شغل چیه هر کسی به هر حال برای خودش بتی داره بنابراین میخوام بگم که گفتم زیست دانه هرگز با میکروسکوپ و تلسکوپ و اینا دنبالش نگردیم ببینیم خودمون چقدر چند تا بود داریم حتی باورها خیلی جالبه که اینا قراره که پنجشنبه یه بحثی داشته باشم در مورد تعصب در واقع یا باور اسم گذاشتن تعصب یا باور پرستی ما یه چیزی هم داریم به نام باورستی یعنی انسانی که باور میپرسته براش این اون چنان چی داره که هر کس کوچکترین بخواد اشکال عکس العمل از خودمون نشون میدیم خوب ببخشید در خدمتتون یادم نیست انگلیسی در مقابل اخلاقش خاطر نمیگم ذاتی که در مقابل فعلی و اینا قرار نگیره در مقابل فعلی قرار نگیره به این خاطره آقا خانم حقیقی احدیت و واحدیت و امثال اینها ترکیب درش راه نداره یکه فرقه یه ببخشید چیزیو میگیم یکه ولی میتونه دو باشه ولی یکه بله نه اصلا دو بردار نیست اینها تعبیرهای یک میشه واحد و احد و امثال اینها ما با ۱۱۱ دیگه خیلی هم حالا مثلاً وقت که آره ترکب و این چیزا رو خیلی من خیال می کنم ما به جای تو اون قسمتشو خیلی بهش بپردازیم این قسمت شدنش را بیشتر یعنی موشکافی موشکافیای اونجوری لازم نیست.