جلسه پنجم: گستره و سیطره دینداری مقلدانه

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.


بسم‌الله الرحمن الرحیم جلسه‌ی قبلیمون درباره دینداری مقلدانه بود و بعد دیدم که ابعادی از قضیه بیان نشده یا خوب بیان نشده این عنوان جدید را ابداع کردیم که گستره و سیطره دینداری مقلدانه می‌خواهم این نکته را عرض کنم که به لحاظ گستردگی تقریبا دینداری مقلدانه همه‌جا رو گرفته بسیار گسترده است و به لحاظ سی تره هم به لحاظ گستردگی تو نوع ادیان دینداری ها تاریخ ادیان گستره مالی این بوده پول هم داشته سیطره هم داشته به گونه‌ای که نمی‌شده سخت بوده فرار از این احاطه و سلطه او نها گونه‌های مختلفی داره این نوع دینداری مقلدانه ما برخی از نوع هاش بیشتر به ذهنمون میاد فقط همین که می‌شنویم بیشتر معمولا سنت به ذهن ما میاد و میگیم تو سنت سنت‌های دین دینی بیشتر دینداری مقلدانه اصطلاح غلبه داشته وجود داشته اما واقعیت اینه که این نیست همیشه این‌گونه نبوده که نه گونه‌های مختلفی دارد و اشکال مختلفی داشت من در باب گستره اگه بخوام عرض کنم کافی است آیات قرآنی را پوند دفعه من نتوانستم آیات رو و الانم نمی‌خوام بخونم تعداد آیاتی که عمق یک مسئله را وقتی کسی میخواد ببینه مثلا چقدر برابر آن مجید مهم بوده یکی از راه‌ها شینه که تعداد آیاتی که به این مسئله پرداخته انبیای مختلف او یا درد اصلی همه‌ی انبیا این بوده که با دینداران مقلد روبرو بوده‌اند و کسانی که حاضر نبوده‌اند از این دینداری مقلدانه شون دست‌بردارند یک پیامبر دو پیامبر پیامبر خواب یه ماجرای خاص در کار نبوده بسیار گسترده بود قبول تاریخ این دینداری مقلدانه بسیار مکرر تئوریزه شدی تئوریزه شدن به این معناست که خب یه وقت میدیم منفی دینداری مقلدانه یه وقت نه دفاع ازش می‌کنیم و دفاعی که یک تئوری پشت یه نظریه پشت نظریه‌پردازی می‌کنیم همین دینداری مقلدانه نرو اگر بخوام بگم بوس ترددترین نو دینداری مقلدانه تئوریزه شده در تاریخ ادیان خدامه باید این را عرض بکنم که کل قرون وسطی نتیجه‌ی تئوریزه شدن دینداری مقلدانه است هی معنا کل قرون وسطی قرون وسطی خود این کلمه خب نه بار مثبت داره نه بار منفی به لحاظ لغوی بار مثبت و منفی ندارد اما الان برای ما بار منفی دارد دینداری یعنی قرون وسطی قرون وسطی تاریخ سلطه تاریخ سلطه کلیسا بر همه ابعاد زندگی بشر بر همه جنبه‌های زندگی بشر و از جمله تقدیم خاص کلیسا سلطه پیدا بکنه اول دین را گسترش میده به همه جنبه‌های و زندگی بشر اول وین را گسترش میده و همه‌ی جنبه‌های زندگی بشر و بس سلطه پیدا میکنه نتیجه چی میشه که این سلطه سلطه گسترده و همه‌جانبه میشه و با تئوریزه شدنش که بو یا کسی که بخواد از دین آبا و اجدادیش دست برداره یا اندیشه خونه الدین نه من بیشتر دین یک بودش بود آنچه در قرون وسطی رخ داد اهم از دین و دینداری بود من تفکیک کردم در جلسه‌ی قبل بین دین و دینداری جین را دین اکثریت انسانها تقلیدی است و جلسه‌ی قبل عمل کردم چاره‌ای هم ندارند انسان‌ها معذورم هستند از اینکه زیر بار دین تقلیدی برود چاره‌ای هم ندارد نه بیش از این بود دینداری مقلدانه بود قرون وسطی یعنی حذف دین یه و حالا داخل دی تا آمدی اصل وین را که پذیرفتید تو نوع دینداری لعنت کوچکترین اختیاری فرق نداشت که در یک مسئله‌ای در یک و آموزهای در یک عقیده‌ای در چیزی اندیشه کن فکر کنه و حرف و سخن دیگری داشته باشه یا بزنه حرف دیگری زدن مساوی بود با خروج از دین این لازم نبود که شما از تصریح دست‌بردار که اگر برمی‌داشتید و یا آموزه بود یک آموزه بنیادین زیربنایی رو ازش دست برداشته بودید و اگر روش کار را می‌کردید معناش اقتدار بود و قیامت باشه داش بیا گفتم گسترده شده بود کافی بود که شما بگید که نه خورشید بگرده زمین به گرد خورشید می‌گردیم یعنی یا تو مسائل دیگر نه نه نه از نظر سیاسی بررسیش نمی‌کنم من و زاویه دینی عوض شد تو قرون وسطی قرائت‌های مختلف داد ولی این قرائت‌ها بسیار تو محدوده خاص تعریف‌شده است مطلب چگونه هم یک و هم سه جمع بین یک مزه چگونه است دراین باب بعد از پذیرش اینکه حتما یکی و حتما سه تا تو این اب یکیش تو تبیین چگونگی اگر کسی یا آموزش خاص تعریف می‌شد که پاپ امضاء می‌کرد تو محدوده‌ای که پاپ امضا کرده دیگه پس اگر حرف می‌زد مرتد اعلام می‌شد و چی نه آره خب نه نه نه نه نه شما شما توجه نفرمودید من چی میگم تو هر نظامی کسانی تمرد می‌کند و پشتم نشست برف میمونه بله این را قبول داریم که یه کسانی تمرد می‌کردند حرفای خواستی میزدن و کشته میشدن من بخوان دنبال اون می‌گردیم که کسی حرف خاصی بزند و گوشت نشه اگر قرار باشه کشت بشه که همان چیزی است که ما دنبالش هستیم ما بخوایم بگیم کسی نمی‌ترسد و کسی هم جرات پیدا می‌کرده حرف می‌زده بعدشم زنده در آتش سوزانده می‌شدند همه ازاون بله هم هر نظامی هر چقدر سختگیرانه باشه چند نفری پیدا میشن از خودگذشته که فریاد می‌زنند و مجازاتم میشن و تمام اون نیست بحث اینه که نظام یا اجازه میده که کسی حرف بزنه اندیشه کنه یه گونه‌ی دیگری و مجازات نشه نظام دینی و نه نظام حکومتی و در ضمن در قرون وسطی درواقع کلیسا بر او حکومت سلطه داشت اوه کلیسا حکومت نمی‌کند تو چرا خودشو بالاتر از حکومت می‌داند بلکه حاکمان تحت سلطه‌ی کلیسا هستند وضعیت این‌گونه پیش رفته و تنها حاکمی که بخواهد تسلیم کلیسا نباشه مرد خود اون حاکم کفر شلیک میشه تعداد شلیک میشه و نمونه‌های متعددی داشتیم حاکم سرنگون میشه یا که میگه تسلیم پاپ نباش حال اون بحث خیلی طولانی‌ای داره درحال این قضیه قرون وسطی را بوجود آورده که هم دین مقلدانه باید باشه و هم دینداری در این تئوریزه شده یعنی اینکه می‌گویم تئوریزه شده از یک‌سو کوتاه قبلی‌ام را به مناسبت عقد کن زن و که دور از می‌کنم تئوریزه شده انسان تعریف خاص پیدا کرده کلیسا هم تعریف خاص پیدا کرده انسان ناتوان از فهم کلیسا روح‌القدس پشتیبانش هست و خطاناپذیر به دلیل و بنا برین قرائت درست و صحیح از دین را ارائه می‌کنی و بنابراین تمرد از او کلیسا تو مثل آموزان یعنی پرور بوده است روح‌القدس یعنی تمرد از خدا یعنی خارج شدن از یک‌طرف انسان ناتوان از یک‌طرف کلیسا مقتدر هرچقدر به همان میزانی که انسان ناتوان شده و عقلش آویز دستبند نه حقیقت شده در نقطه‌ی مقابلش کلیسا مرسوم گشته انسان ناتوان از اندیشه و در سلطه‌ی گناه انسانی که در سلطه‌ی گناهه و نمیتونه اندیشه گونه حقیقت رو بفهمه و طرف مقابلش بیان‌کننده‌ی دین معصومه چون روح‌القدس نمیگذاره خطاب کنه جای حرف زدن تئوریزه شده اینگونه ست این یه نمونه از تئوریزه شدن بنابراین هیچکس نمی‌تواند از چنبره دین موروثی بیرون بیاد از تقلید دست برداره و سراغ دینداری دیگری روبرو خودش دینداری بکنه یا اصل دینش را برگزین برق ندارن اصل دینش را برگزین کن جالب اینجاست که در قرون وسطی در برهه‌های متعددی کلیسا با دیگراندیشان برخورد شدید‌تری می‌کرده تا واقعه‌ای را همدینان تو همون منطقه قرون وسطی از اول غروب مشرکانی هم وجود داشته‌اند کسانی بودند که به ظاهر مشرک بودن و دینداری چی داشته‌اند تو دین ریاضی شعر فالو بوده ولی کلیسا حساس‌تر بوده روی دگراندیشان تا روی دگر دینان به اونها بیشتر حمله می‌کرد مجازات بیشتر حتی گاهی شده که با آنها سازشی کرده برا سرکوبی اینها حتی این وجود داشته که با اونا تازه‌اش می‌کرده برای زد بعد اونا را می‌آورد در خدمت خودش و سرکوبی نفس از اینها بیش بیشتر می‌ترسیده چین‌ها اگر از درون جور دیگری می‌شد اون موقع بعد نظام بهم می‌ریخت به هرحال سابقه وجود داره در قرون وسطی ولی واقعیت اینه که ما راحت همه وقت وقتی بخوایم بگیم قرون وسطی را میگیم من درک می‌کنم در قرون وسطی این بوده واقعیت اینه و هیچ دفاعی هم نمی‌شه کرد از آنچه که در قرون وسطی گذشته قابل دفاع نیست و دینداری مقلدانه تحمیل‌شده بر انسان‌ها و به وثوق صورت بسیار شدید رصد و تئوریزه شد ولی واقعیت اینه که اونجا فقط بذار گونه هاست ما دیگران را می‌گویم نه ممکن است بعضی از کلمات در بین خود ما هم باشی من یک مسئله را هفته‌ی قبل عرض کردم نمونه است کردم از حضرت آیت‌الله مصباح تفضل داد من نمونه عرض کردم چه با ایشون ماده هجده و نوزده اعلامیه جهانی حقوق بشر را نقض کرده و فرموده که از این دوتا ماده درست در نقطه مقابل ارتداد که حکم ارتداد که تو ادیان الهی آمده و ابتدا تاد را بیانی ازش می‌تونه ایشون که از نگاه من یعنی تحمیل اینجا یعنی کسی است کسی که در خانواده‌ای متولد می‌شود اون دفعه‌ای رو عرض کردم هیچ راه و هیچ گریزی نداره از اینکه از دین آبا و اجدادیش دست‌بردار حتما باید دین آبا و اجدادیش رو بپذیره و دینداری آبا و اجدادی‌شان تا حدی بپذیره ایکه عرض می‌کنم دینداری را بپذیره به دلیل زد خیلی چیزها اگر از چی بردارین گفته میشه ضروریات دین و به هرحال بخوام بگم این یه نمونه نیست این قضیه برای نمونه من یک نمونه دیگری را می‌خوام خدمتتون عرض بکنم چون مسیحیت رو از گردن اینجا یه نمونه‌ی دیگری است دینداری تحمیل یا تئوریزه شدن دینداری مقلدانه است حضرت آیت‌الله مصباح در این کتاب نگاهی گذرا به حقوق بشر از دیدگاه اسلام خودشون برداشتن تو فصل پنجم این کتاب در فصل پنجم این عنوانش قرار دادن نظام‌نامه حقوق و تکالیف بشر برداشتن خودشون یه نظام‌نامه نوشتن در سی و دو ماده در فصل قبلی قبل این کتاب فصل چهارم ایشون اعلامیه‌ی جهانی حقوق بشر را نقض کرده دوازده ماده سی ماده رو نقد کرده باقی مواد را گفته من و غول داره خوب میشه دفاع کنی ازش ولی دوازده ماده را نقض کرده که هجده و نوزده یکی بود که ماده هجده ماده نوزده نفر گفتم ایشون معتقدن که با ارتداد داروها ناسازگار و اون نوع ارتداد که ایشون میگه درحال به دینداری مقلدانه می‌انجامد در نظام‌نامه خودشون نوشتن در ماده شانزده حالا این نکته هم جالب مواد قبلش ظاهرش را کسی می‌خونه می‌بینی که خیلی انگار ناجور میز شما شاهد اعتراضی نکنیم هر انسانی حق تعلیم و تربیت هر یک از علوم این بله عذر میخوام ماده چهارده رو من بخونم برای شماست هر انسانی حق دارد عقاید و احکام صحیح دینی و مذهبی روی شیب‌های هر زیستن را بیاموزد و به دیگران بیاموزاند این ماده به نظر شما اشکالی داره یا نه پیتون نوشته میرزا هر انسانی حق دارد که عقاید و احکام صحیح دینی و مذهبی و روش بهتر زیستن را بیاموزد و به دیگران بیاموزاند مشکلی داره به نظر شما به نظر به ظاهر این مشکلی نداره ولی چرا یک کلمه داره مستعار بله بله درسته حق با شماست کلمه صحیح داور این کلمه صحیح چیه عقاید صحیح را بیاموزد همین کلمه صحیح را شما آوردید اون موقع سوال پیش میاد که صحیح به نظر کی خب نه اینو نمیگن حالا به پرت می‌کنم این داریم بعد من هم می‌خواستم به عنوان نمونه بگم ماده پانزدهم هر انسانی مادام که به مصالح مادی و معنوی جامعه لطمه وارد نکند در گزینش و داشتن آراء و عقاید علمی فلسفی دینی مذهبی اخلاقی عرفانی ادبی و هنری آزاد است بنابراین تفتی شقایق و تعقیب و مجازات یک انسان به سبب داشتن عقیده خاص ممنوع است به نظر این اصل قشنگ میاد ولی نکته‌ای که ایشون فرمودند مادامی که به مصالح مادی و معنوی جامعه لطمه نزند اینجا گویا همین گاهی یک کلمه راه را برای همه چی باز می‌کند مادامی که لطمه نزند چه کسی مرجع تشخیص اینه که این عقیده‌ای که فلانی اتخاذ کرده به مصالح معنوی جامعه لطمه نه می‌زند مرجع تشخیصش کیه ببینید هر انسانی مادام که به مصالح مادی و ننری جامعه لطمه من نری جامعه لطمه وارد نکند در گزینش و داشتن آراء و عقاید فلان و فلان و فلان آزاد است قطعا تبلیغ نیست آه به سرت تبلیغ نیست در داشتن فلان عقیده من داشتن فلان عقیده‌ام تا وقتی آزادم چه به مصالح معنوی جامعه لطمه وارد نکنم ظاهر الفاظ کسی سرسری به خونه در ایستگاه دادم ولی دفعه نمی‌گوید آزادم آزاد نیست چون می‌گوید مادامی که به مصالح معنوی جامعه لطمه نزند و مصالح معنوی را که چه کسی و چه مرجعی تشخیص می‌دهد که لطمه زد یا نزد همینجا جای بزنگاه است خب شما مشخص نکردی مرجعی اش کیه هر مرجعی باشد قاعدتا مرده وقتی شما میگه مصالح معنوی مرجع دینی مشخص می‌کنیم یا حکومت اسلامی را مشخص می‌کنیم ب قصد پس من آزاد نیستم دیگه من را او تعیین او تشخیص می‌دهد تا کجا به باور من به اجتماع لطمه می‌زند و کجا لطمه نمی‌زند ولی اینجا چی مهم نبود این موادی که خوندن ماده چندان مهم رو نخواستم بایستم اونا کلماتی داشت فقط می‌خواستم این نکته را عرض کنم که توجه داشتم پولش خوندم کل این مواد رو با دقت و با چی خوندم و قبلی‌اش هم همین اشکال اشکالش واردی ولی مهم‌تر و بنظر من فاجعه‌بار است ماده شانزدهم نمیدونم چگونه می‌شود ولی ببینید بپر که بشود دفاع کرد از این ماده شان و آن شما دفاع کن اونا دارن اونا رو می‌خواستم بگم حالا با این تفسیرش مادی‌شان ماده چهارده و پانزده را اگر هم بحثی داشتید با این تفسیرش کن فقط تبلیغ عقاید و احکام دین و مذهب حق آزاد است ترویج و اشاعه‌ی آراء و عقایدی که عامه مردم را از مسیر حق منحرف می‌کند و موجب گمراهی شان می‌شود ممنوع است این‌گونه عقاید و آراء فقط در مجامع و محافل علمی و دانشگاهی می‌تواند مورد مطالعه بررسی و تحقیق واقع شود دولت اسلامی وظیفه دارد که بد و نشری این آرا و عقاید در میان توده‌ی مردم به شدت جلوگیری کند ماده شون زد نظام‌نامه حقوق و تکالیف حقوق بشر و تکالیف بشر که حضرت آیت‌الله مصباح آیت‌الله نوشتن توجه می‌فرمایید اینو چکارش بکنم میدونی چرا این نکته را عرض می‌کنم من مخالف بذار یه مقداری بیان توضیح خود ایشون روغن میخونم تا بعد یک اراضی دارم خدمتتون ایشون فرهاد در ماده پانزدهم گفتیم که هر انسانی آزاد است هر رأی و عقیده‌ای را اعم از دینی و مذهبی و غیر آن که می‌پسندد برگزیند فردا آداب و مراسم دین و مذهب خود عمل کند اینو اینجا گفتیم ولی به نظر من این رو نفرمودید تو ماده پانزده این را نفرمودید که تا الان گفتی تو اونجای غیبی ضریب مادام که به مطالع فلان لطمه نزند قید آوردید مقید ولی اینجا پست مطلق گذاشتیمش تو آیا هر کسی آزاد است که رأی و عقیده خود را هر چه باشد در میان توده‌ی مردم تبلیغ و ترویج کنن مطابق ماده‌ی شانزدهم ایشون خودشون بفرما پاسخ منفی چون منشأ همه‌ی حقوق و تکالیف وجه آها اینجایی رد می‌کنم خدمتتون تئوریزه شدن یعنی چی اونجا گفتم تئوری قرون وسطی گفتم که عرضه چگونه شد حالا این جمله به چه دلیل آزاد نیستن توده‌ی مردم را گمراه می‌کنید جلو رفتنشان به بهشت رو می‌گیری خب حالا تئوریزه اصلی رو ببینید ایشون با تمسک به چی می‌فرمایید می‌فرماید چون منشأ همه‌ی حقوق و تکالیف بشر اعم از فردی و اجتماعی حکمت بالغه الهی حکمت الهی مقتضی استکمال بشر و عوامل موثر در تکامل انسان است حکمت الهی داری حکمت بالغه انسانی اجتماعی نظام را چیده که انسان‌ها به کمال برسند هر کسی خدشه‌ای در این راه با وارد بکنه باید جلوش گرفته شود و او شمعی پشت سرش نظریه‌اش از این نظریات خب بله حکمت لو دلیل آیا نسبت به موانع تکامل هیچ حقی پدید نمی‌آید اگر عامه مردم با آرا و عقاید نادرست و گمراه‌کننده سر و کار پیدا کنن به آسانی از مسیر حق و حقیقت منحرف می‌شوند زیرا توده‌ی مردم توانایی عقلی لازم و دانش کافی برای ادراک و نقد و بررسی این‌گونه آراء و عقاید را ندارند و شرایط نیز همواره چنین نیست که متفکران و دانشمندان بتوانند آرا و عقاید مزبور را برای آنان تبیین نمایند و مورد و موارد اشتباه و مغالطه آنها را برای مردم مشخص سازند و به این ترتیب مردم را از فریب و اشتباه و انحراف و گمراهی مسئول دارند جالبه بفرما چرا خوب از جلو جو میگی آقا بذارید اونا بگن شما عالمان بیایید و اصلاح کنید و مغالطات را بیان کنید و بالانس نه عالمان وقت ندارد عالمان نمی‌رسند که همه‌ی این‌ها را بیان و جواب بزن و بنابراین باید جلوش را گرفت که بیان نشود بیان نشود تا جلوشو گرفت چون آلمان دیگه همه‌جا نیست صندلی می‌تواند خب ازاین‌رو دولت موظف است زمینه‌های نفوذ و گسترش آرا و عقاید انحرافی در جامعه را از بین برد تا مردم بتوانند در مسیر صحیح تکامل و انسانیت گام بردارند مردم چون ممکنه منحرف بشن خلاصه و ایشون بحث را ادامه می‌دهد و نمیخوام زیاد وقتتون رو راجع‌به این قضیه بگیرم ببینید می‌خوام بگم نه نمونه‌ی چنین چیزی و چرا من این نکته را عرض کردم خدمتتون ببینید این یه مسئله خیلی فوق‌العاده مهم نیست و اون کی در چه صورتی من ممکنه که به اصطلاح دین آبا و اجدادیم را مورد مطالعه قرار بدم در چه صورتی امکان این است که شک برای من ایجاد بشه در رابطه با این قضیه که زیر و بالاخره فلان آموزه‌ی زد تا چگونه می‌تونم از اصلاح بکنن در صورتی که اندیشه آزاد باشه و بیان اندیشۀ که آزاد باشه و من بتوانم اندیشه‌های مختلف را بشنوم من بتوانم اندیشه‌های متفاوت را بشنوم و برگزینم من با شنیدن اندیشه‌های مختلف مورچه رقص یه جرقه‌ای در ذهنم بزنه و بفهمم و من رو شم در مسائل دینی مثل مسائل دیگر در صورت نیست که من آزاد باشم و در جریان بالاخره اطلاع بده میرم اندیشه‌ها افکار و استفاده بکنم ازش و در این را کامل بشوم و رشد بخونم تنها در این صورت چنین چیزی ممکنه خب شما جلوش کامل کامل سد می‌کنید شما جامعه‌ای با این حرف‌ها می‌سازیم که هیچکس غیر از یک بلندگو هیچ بلندگوی دیگری نداره و هیچ سخن دیگری نمی‌شنوی و این معناش اینه که اگر هفته‌ی قبل جلسه‌ی قبل عرض کردم خدمتتون تو حکم ارتداد د جلو‌ی را نزد دینداری غیر مقلدانه را می‌گیره و تحمیل می‌کنه دینداری مقلدانه را ایندفعه بخوام بگم اصلا نمیخواد زمینش را هم یه بعد دیگری یعنی تو جامعه‌ای که سخن گفته نمی‌شود حرف زده نمی‌شود فقط توی کانال خاصی و در یک چارچوب خاصی مردم از دروغ گفت و گو و حرف زدن و امثال اینا دارند اگر این باشد مردم چنان چشم و گوش بسته بار می‌آیند که ناخواسته مقلد بار می‌آید هفته‌ی قبل این بود که اگر خواستی از دین آبا و اجدادی دست برداری راهی نداری و اعدام می‌شوی الان چیز دیگری را میخوان بده نه درخواستی اصلا جوری بارش میارن که نخواهی جوری بارت میارم که نخوای چیز دیگری نخواهی اساسا چرا تو حرفی نمی‌شنوی سخن نمیشه نه گزن رشدی نداری تو هیچ‌کس نمی‌تواند هر کس هر سخنی در باب تعالیم دین آموزه‌های دین گفت خب یه قطره‌ی دیگری هم می‌گوید آقا یه افکار انحرافی است کوچکترین حرفی زد تو سکولاری تو نه دگراندیشی دو منه فکرت منحرف می‌کند مردم تو باید فقط بیایی ای ایشون ایشان در ادامه من نخوندم از او الان نخوندم بر شما در ادامه می‌گوید خوب بود که حالا گذاشتمش و میخوندم براتون در محافل علمی همه عالمان نه برای اینکه عالمان احیانا خطای خودشان را بفهمند عالمان جواب بده عالمان سخن را پاسخ بدن و درحال اشکالات را چک کند برو کرده مخصوصا تو اکنون خدمتتون ن حالتون مثل سه‌شنبه آخه ولی الان بتونه عرض می‌کنم خدمتتون ایستگاهی که من از هفته قبل البته نقد کردن دیدگاه فقها هست همین دیدگاه رقبا است ما اینجا الان این رو عرض می‌کنیم که این فتوا هفته گذشته رد کردم فتوای غیره معروفی داریم در باب مسئله‌ی ارتداد چی گونه دیگری است و اجازه می‌دهد فکره اینکه دینش را پس اگر مثل سخن مرحوم آیت‌الله منتظری مرحوم آیت‌الله موسوی اردبیلی ما اجازه می‌دهد و میگن نه حتی مرحوم آیت‌الله منتظری الان کتاب را نیاوردم چون می‌فرمایید که حتی کسی که فکر میکنه و با فکر و اندیشه به این دین نیز به این نتیجه میرسه که دینت دیگری هدیه باید بهش اجازه بدیم که دین خود را ترویج کنه تبلیغ دین در تبلیغ دین خودش باید آزاد باشی نه نه مرتد نیست آزادی باید بشینیم که دین خود شدن گوش کن اما جلو آزاد شد بله ولی نه بیش از این دو تا من مرتد بحساب نمی‌آد که هیچ کسی حق ندارد نه‌تنها نه بهش نمیگیم چرا مسیحی شدی نه‌تنها اینو بهش نمیدی بلکه باید آزادی بهش بدیم که دین خودش را ترویج رزق منو میمونه برخورد می‌شود عرض کنم خدمتتون که خوب میخوام بگم نمونه‌های اینها را ما داریم یه نمونه دیگر من خدمتتون عرض بکنم که نمونه‌ی دیگر و و از حضرت آیت‌الله جوادی تفرق الله است حضرت آیت‌الله جوادی در این کتاب فلسفه‌ی حقوق بشر کتابی داره ایشون فلسفه حقوق بشر در اینجا می‌فرمایند که آیه ایشون قبلش می‌فرماید که یکی از تفاوت‌های آن آزادی در اسلام و غرب و حقوق بشر جدید که اونها فکر میکنن آزادت سی ذرع دین هم آزادی از دین خواستی انتخاب کن اونا اینو میگن درحالی‌که ایشون میگن که نه ما تو اسلامم چیزی نداریم و جالب اینه که آی‌ای شکوهمند صدش شر عباد از روی نهایتا و اون القول فیتبعون احسنه که بعدشم میگه اولی که قوم برو و لال ارباب و فلان ایشون می‌فهمی که سوره قمر آیه ا هفده و هجده عیسی چون می‌فرمایید که این آیه ما حق نداریم این برداشت را از این آیه‌ی قرآن بکنیم که شما تو دینت را آزاد هستید به چه دلیل یعنی هزینه‌های حق نداری اون برداشت را بکنی که شما حق داری حرفهای مختلف را بشنوی و هر کدوم راه خودت دی در تشخیص دادی انتخاب بکنی میگن نایت نداریم حوزه برداشته و معنی آیه‌ای نیست چرا ایشون می‌فرمایند که آیات قرآن و باید کنار همدیگه گذاشت آیه قرآن آیه دیگری داریم و من احسن و قبولا من دعا الی الله و هم رسانند و قال الننی من المسلمین سوره فصلت آیه سی و سه میگه چه کسی قولش بهتر احسن و ببین فقط شر عباد علوی هیات صنعا و نقل‌قول و ید طبعه و نه احسنت ایشون بفرما تو قول احسن را آیه‌ی دیگر مشخص کرده تو خود قرآن مشخص کرده پس شما میدونید که مجاز باشید قرآن مجید در یک آیه گفت فرمود بشارت بده به بندگان من نوعی که اقوال مختلف را می‌شنوند ولی عقول احسن نیکوتر را برمی‌گزینند خلیل فرمود که یک آیه‌ی دیگر این غول احسن و مشخص کرده گفته قول احسن کدوم کلمه احسن بکار برده و من احسن و قبولا چه کسی از نظر سخن بهتر از کسی که دعوت می‌کند به سوی خدا و عمل ساز عمل صالح انجام می‌دهد و می‌گوید من از مسلمانان هستن چه کسی قولش بهتر از اینه بنابراین ایشون بی‌پرده این ترتیب به درد از او فرمایش خودشون را بخونم طی شد به این ترتیب گرچه قرآن انسان‌ها را تشویق می‌کند که سخنهای گوناگون را بشنوند و سخن بهتر را برگزیند اما در همین حال سخن بهتر را ما معرفی می‌کند و دست انسان را در تعیین و تشخیص آن باز نمی‌گذارد دست انسان را در تعیین و تشخیص آن باز نمی‌گذارد به دیگر بیان ضمن ارائه قیاس کلی آزادی در انتخاب سخن بهتر قیاس کلی آزادی در انتخاب سخن بهتر سوگورای این قیاس یعنی ماهیت سخن بهتر نیز تبدیل‌شده است گفته‌شده این سخن بهتر کیه یعنی گفته بشارت به بندگان ما چه سخنان مختلف را می‌سنجند و سخن بهتر را بر می‌گزیند سخن بهتر کیه دین اسلام بشارت بده به بندگان ما که دین اسلام را میدونید ما میگیم می‌پذیرند یعنی خب البته همیشه همین مشکل همینجاست مشکل همین جاست که اگر قرآن مجید این را فرموده باشی غول سخنت کاملا غیرمنطقی فرموده است اگر این را پس چرا تو وقت نعناع چی میشه ای بندگان خدا بروید سخن دی سخنانش مختلف را بسنجید ولی حواستون باشه آآ سخن بهتر را من از قبل مشخص کردن حتما باید به اون سخن بهتر که من مشخص کردم و من بیان کردم برزیل نتیجه‌ی تحقیق را از قبل مشخص کردن نتیجه این می‌شود و به این ترتیب بخوام مرز بکنم نه ممکن است ممکن است شکوهمندترین و آیه‌ی قرآن را که به وضوح یعنی روشن کرده و آشکار کرده که انسان‌ها وظیفه دارند اندیشه کنند و ببینند و مو مطالعه کنه و اقوال مختلف را وظیفه شونه و نباید کورکورانه دلداری بکنن راحت از صدر به ذیل می‌کشیم و تبدیلش می‌کنیم به یه حرف غیرمنطقی توجه فرمایید که ابلیس آیا لازم نبود شما این را بفرمایید من دارم ده تا یه ردیف می‌کنم کی مسلم است که قرآن می‌گوید دین من حق حقیقت مینی تا آوردم حقیقت متن برتر است زیرا شما نبودین لازم نبود این را بهش استناد کنی و من اصلا او قولم برف بهتر و من احسن و دینا من است و من از معلومه مسلم و بدیهی قرآن مدعیست من بهترین دین را ارائه می‌کنم اینکه یک آیا یه آیه یا ده تائی یا یکصد تائی دست از قرآن می‌گوید دین حق من هستن من دربردارنده‌ی از من این معناش این نیست که او آیه‌ی فرش شر عباد یعنی دیگه حتما شما باید به این برس س در یه آیه استدلال میکنه سخن می‌گفت میزنه میگه هزینه طبیعی کتاب آسمانی کارش همینه ولی یه جای دیگه روش را بیان میکنه راه را بیان میکنه میگه من اومدم این را به تو نمیخوام کورکورانه از من تبعیت کنی بشنو اگر عقل یافتی طبعی یزد حرف من رو هم بشنو حرف دیگران را بشنو ولی از من هم کورکورانه تبعیت نکن من ادعا دارند دین حق را آوردم بحث برتر را آوردم و کامل رو آوردم ولی عمل دعوتت نمی‌کنم که کورکورانه از من تبعیت کنید دعوت می‌کنم بشنو هم حرف من را به حرفهای دیگران را هر کدوم برتر یافتی بشنو دقت کن تحمل کن هر کدوم بهتر یافتی او را سپس خالق و قضیه می‌شود بارونی اگر این را گفتیم اون موقع خوب یک تکلیفی که هوش بشر گذاشتی که بندگان خدا با میگین باید تحقیق گیر کنند باید دینشون تحقیقی باشه تحقیق معناش اینه که قرآن حفظ قرآن را این‌گونه تفسیر گردید تحقیق بکن ولی نتیجه‌ی تحقیق را من از قبل مشخص کرده‌ام این همون دین مقلدانه است طبق این تفسیر قرآن مجید به دین مقلدانه دعوت می‌کند مهم‌ترین آیه‌ای که دین مقلدانه را رد میکنه فقط شر عباد تبدیل به عکس شد تبدیل به عکس شد اینه که من می‌خوام بدم تئوریزه کردن تئوریزه میشه اینه تقلیدی ولی در طول تاریخ سیطره داشته و به عرضه شدند و نمونه مسیحیت گفتم اینجا م اما یه نکته‌ای را خواستم عرض بکنم و گونه‌های آن در باب بوس تره خواستم بگم چه اندازه گسترش و چه اندازه یعنی اینجوری نیست که بگم یک چیز نیاز قشنگ عرضه میشه فلان و همه جایت من نمونه‌ای از مسیحیت و اسلام را از طرف ناتو و ادیان دیگر هم این حبس در آیین هندو شاید تو فیلم‌ها دیده باشی در این حد دینداریش را بخواد کسی تو دینداریش چی بکنه که بخواد یک دختری از یک طبقه با پسری از طبقه‌ی دیگر یا پسری از یک طبقه و سی از پایین‌تر به بالاتر یا چی طبقات نداره ازدواج بکنه تحت فشارهای عجیب و غریب دیدید شد فیلم‌ها دیده باشید چگونه جذب می‌کنم فوج واقعیت اینه که از زندگی چه‌بسا ساقط می‌شود یعنی با یک آموزه دینی دیگه یه آموزش دیدی کاملا جز من میخوام با اون فرد مورد علاقه‌ام ازدواج کنم رودین داره تحمیل می‌کنه میگه تو حق نداری با اون فرد ازدواج بکنیم و با مشکلات بسیار جدی روبرو شده و در طول تاریخ مشکل پاد دو جدی و میخوام بگم من از ویژه‌ی یک دین لیسا عنوان نمونه از گردن تو ادیان بین هندوی دین نره به خاطر نرم‌خویی شمع بهش میگن کشور هند کشور هفتاد و چند ملت و فلان و در طول تاریخ شونو غیر از این دوره‌ی جدید یه گونه‌ی مسالمت و فلان بوده ولی باز اونجا دین نوروزی تئوری به صورت تئوریزه شده تحمیل می‌شود اونجا هست اما من یه نکته‌ای رو می‌خواستم خدمتتون عرض بکنم عوامل تو قسم بوست تصحیح تره را هم یه کمی توضیح بدم خدمتتون ببینید گاهی این که انسان از دین آبا و اجدادیش دست بر نمیداره حال تاسف علائم ر خانوادگی و قومی و هم سالم کن کاسیا مجبورش نمیکنه شاید ولی حاضر نیست دست‌بردارید انسان علاقه داره که نیاکان خودش به آبا و اجداد خودش ما خواسته و ناخواسته گاهی گاهی البته گاه نیاکان ما ایران باستان کی به لحاظ فرهنگ و دینداری در بسیاری از برهه‌ها بسیار پیشرفته و شکوهمند بودند و واقعیت اینه که بسیار جلوتر بودیم ایرانیان به لحاظ همین آزادی جی پلاس امین آزادی دی بسیار جلوتر بودیم مثلا در دوره‌ی هخامنشیان که در دوره‌ای که در یونان فیل سودترین فیلسوف برده‌داری را تئوریزه می‌کرده کوروش کبیر برده‌داری را ممنوع می‌کرده این نمی‌تونیم از کنارش بگذریم و در دوره‌ای که دین تحمیل می‌شده به همه‌ی دنیا بالاخره کوروش کبیر آزادی دین را اعلام کرده و این رو نمی‌خوام بگم نه من دفاع می‌کنم و همین الان میخوام جمله‌ای را بخونم از یه شخصیتی که نقد کنم مرحوم مطهری و بگم چونکه جاهایی به دلایلی بعد تو همین پستچی که میخوام بگم به من انواع پیکره‌ها که بخوام بگم بخوام بگم حتی ایشون هم که من آزاداندیش تر از ایشون من سراغ ندارم ولی در عین حال سلطه ایشان را هم دربرگرفته جاهایی سلطه سیطره یه جاهایی حتی شخصیتی که من اینو آزاد زیستن از ایشون ویلا تو هم یکم بر آزاداندیشان و گفتم قبلا ولی حالا اشاره می‌کنم ولی هنوز آه اوه دیو ایدز ایران باستان و نیاکان ما شکوهمند بودن به جاهای خوب بود اجرای شمع بد بوده و آنها ولی گاهی می‌شه که ما حتی منفی هاش هم دفاع می‌کنیم نیاکان ما یه جای خیلی خوبی داشتن بهتر از جاهای دیگر دنیا هم بودن بر ای افتخار آمیز بوده یه جاهایی هم منفی بوده یه جاهایی منفی بوده مثلا اون برهه‌ای که بلافاصله قبل از اسلام بوده و دوره‌ی ساسانی اواخر دوره‌ی ساسانیان که البته اونم مشکل است دین برخاسته دوره‌ای که موبدان نده اول دورهی ساسانیان موبدان نزدیک نبودن به حکومت ولی کم‌کم نزدیک شدن موبدان زرتشتی و تحمیل دی آغاز شد نظام طبقاتی هم بوجود آمد و بالاخره بسیاری از آزادی‌ها سلب شد و وضعیت ناهنجاری ایران پیدا کرد به هرحال اینگونه نیست که نیاکان ما چون نیاکان موسسه ناخن رو چه حسابی به چه چیزی ما باید هرچه اونها کردن نباید بی‌جهت بهشون حمله کنیم افتخار نکن بگی تو گاهی میان میخوان بگن اسلام وقتی اومده یک همه‌جا ویران بوده درست کرده بخاطر خاطره‌ای میخوان قبل از اسلام را همه چی رو خراب کنه نه این یه اشتباه اشتباه بزرگ نفت ایران خیلی چیزای شکوهمندی بوده ولی از اون طرفم ما ممکنه اون طرفم بیفتیم و تعصب باعث میشه که از روستای آبا و اجدادی مون که منفی‌ام را عطا بوده دوباره یکشنه نظام طبقاتی هم بوده تو ایرانه واستا دو ایران دوره ساسانی خب پس الان یا زندش کنیم مثلا برا بچه‌های کودکانه اصلا کل طبقه غیر از دو طبقه‌ی اول روها سه‌طبقه بوده‌اید ایران روحانیان و حاکمان عدس ایران حاکمان روحانیان به اصطلاح توده‌های مردم توده‌های مردم حق تحصیل نداشتند حق تحصیل نداشتند درس خوندن نداشتم او نمیشه ما همه چیز رو نه ولی یکی از چیزا یکی از عوامل این مسئله از عالمان دیگه نمونه‌اش و نباید بگم زیاد که تحمیل دین می‌کردند حاکمان تحمیل میکردن بخاطر نزاع ماها نظام خواستی گاهی دین نیاکان بهتر جور شده بوده برا حکومت‌ها حاکمان تحمیل میکردن اما مدینه‌ها میخوام همه‌جا فقط اینها نیست یه چیزهای دیگری هم هست من دو نمونه‌ی دیگر را می‌خوام بگم یه نمونه‌اش جاذبه‌ها هست یعنی گاهی هست اولا یه چیزی به عرض کنم خدمتتون ما صحبتمون دینداری مقلدانه است دینداری مقلدانه تقلیل معنیش این نیست که حتما دین آبا و اجدادی مون را تقلید می‌کنیم و ممکن است از غرب تقلید می‌کنیم اصلا ممکن است دینمون تغییر بدین و مقلدانه باشی دینداری مقلدانه به معنای تغییر ندادن دین نیست نه خیر گاهی دین تغییر دین مقلدانه است ما که شیفته‌ی غرب می‌شویم خیال می‌کنیم خبری است یا چی هست گاهی می‌شه که به اصطلاح فکر می‌کنیم دینی هم تو اونها دارند باید ضرورتا ما بپذیریم و کورکورانه از او تبعیت کورکورانه تغییر دین میدیم تقلید مقلدانه است اینها مقلدانه است اندیشمندانه نیست خردمندانه نیست از این گذشته گاهی حالا این دینداری مو اتو اصل دینت تو دینداری عمل به آموزه‌ها این را تغییر نمی‌دهیم ولی مقلدانه ولی از غرب تقلید می‌کنیم هیچ تفاوت و نداد ما یه وقت هست از یه عالم سنتی خودمون تقلید می‌کنید یه وقت عصبی غربی تقلید می‌کنیم بوتی نداره هیچ تفاوتی ندارد تقلید از حضرت آیت‌الله مصباح یا تقلید از جناب دکتر سروش تقلید در رزولت آیت‌الله جوادی یا تقلید از جناب استاد ملکیان همه اینها دینداری مقلدانه است همش دینداری مقلدانه فرقی نداره شما برین رئیس یه کسانی وقتی نقد می‌شود سخنی از حضرت آیت‌الله مصباح حضرت آیت‌الله جوادی قرمز می‌شوند رگه گل گردنشون در میزنه که پس کسانی وقتی سخنی از جنا دکتر سروش و جناب حضرت استاد ملکیان نقد می‌شود رگ گردنشان درد میزنه و قرمز می‌شوند و برنمی‌تابد هیچ تفاوتی بین این دوتا نیست فکر نکنیم که ادای روشنفکری اگر درآوردیم از دینداری مقلدانه درآمدهای نه دینداری مقلدانه ویژگی‌هایی داره ویلای فرقی نداره چه تغییر کیش ببین که تغییر پیش ندیم ممکنه تغییر کیش و مات غله دانه باشه ممکنه تغییر کیش ندادن ما مقلدانه باشه داری مون ندی دینداری منو را ممکن است تغییر بدهیم و مقلدانه باشد ممکن است تغییر ندهیم و مقلدانه باشد مهم لاکی نیست ملت تبعیت کورکورانه است انسانی بت نیست هیچ انسانی بود نیست هیچ انسانی را نباید ازش تبعیت کورکورانه کرد بنابراین میخوام بگم این طرف قضیه هم هست و تو اجتماع ما است و من باش واقعیت این هست که شاید حالا تو فضایی که من قرار گرفتم این‌گونه و با این نوع دومش بیشتر روبرو هستند و نه اولش با هم روبرو هستند میخوام و حتی تهران هم برم گاهی بعضی از مجامع می‌کنم و فرقی نداره بنده را می‌بینید و راحت راحت حضرت آیت‌الله با نهایت احترام با نهایت احترام حضرت آیت‌الله مصباح اولی حضرت آیت‌الله جوادی احمد اون جناب استاد دکتر سروش جنا استاد ملکیان همه اینها ولی سخنان باید نقد شود تا در دام دینداری مقلدانه نیفتیم فرقی ندارد چی نکته‌ای را که می‌خواستم عرض بکنم جاذبه در طول تاریخ و به ویژه ما هم نیستا این نوع عشق در عصر ما پررنگ شده در عطر ما پررنگ شده ولی این دینداری این نوع مقلدانه در طول تاریخ وجود داشتی اون گونه‌ای نوع دوم که شیفته‌ی دیگران شدن میخوام یکی دو نمونه‌ی تاریخی را بگم یکی دو نمونه تاریکی در یهودیت قبل از دو سه قرن قبل از میلاد مسیح کاهنان یهود یعنی درواقع یه دوریی بوجود اومد بعد از اسارت با بابلی در قرن ششم قبل از میلاد در دوره اول چون باب اسارت بابلی با به دست کوروش کبیر پایان یافت در سال پانصد و سی و هشت پیش از میلاد پانصد و سی و نه پیش از میلاد کوروش کبیر به بابل حمله کرد پانصد و سی و نه هشت قبل از میلاد یهودیان آزاد کرد ولی یهودی‌ها آزاد بودند ولی دست‌نشانده‌ی ایرانی‌ها بودند دست‌نشانده‌ی هخامنشیان بودند یکی است عظمت ایرانی‌های حتی اون دوره‌ای بود که تحمیل دین نمی‌گردد یکی از نمونه اشام یکی از نمونه هاش اینه که بااینکه تحت سیطره بودن به اصول مجبورش نکرد که دین ایران را بپذیرد ندین خودتون رو داشته باشید فقط مالیات بپردازید پس حمایت موقت علمای ایران نبودند یهودی‌ها دین و خودشونو داشتند که تحت تاثیر ایرانی‌ها واقع نشدن هر چند گفته می‌شود آقای دکتر زرینکوب معتقد است که باور به معاد و فرشته رو از ایرانی‌ها گرفتن به یهودی‌ها ولی حرف صحیحی به نظر من نمی‌تواند کتابی دارن ایشون بنام در قلمرو وجدان در باب ادیان کتاب در قلمرو وجدان تاریخ ادیان از آقای مرحوم آقای دکتر زرین‌کوب که محقق ارزنده ارزنده‌ای بوده ایشون خدا رحمتشون کنه خیلی خدمت کرده‌اند محقق بزرگ گی بودن دکتر زرین‌کوب یک کتابشان در قلمرو وجدان کتاب‌های زیادی هم دارد تو کتابشون این سخن را می‌گه ولی من موافق با فرمایشی شون نیستند که از ایرانی‌ها گرفتن و در زد فرشته‌ها را که نشون میتونیم بریم قبلا داشتن ماد هم مساله دیگری است نمیتونیم بگیم از ایران گرفتند کاری ندارم ایران یا تحمیل نمی‌گردد ولی بعد از ایرانی‌ها دوره سلطه یونانی‌ها رسید در دوره‌ی سلطه‌ی یونانی‌ها یونانی‌ها روش چون با ایرانیا فرق داشت دین خودشون تحمیل می‌گردد تحمیل دین می‌گردد و تحمیل دین میکردن خب در اون دوره قبل وضعیت اقتصادی کاهنان یهود که حاکم شده بودند و دوره‌ی ایرانی‌ها وضعیت اقتصادی خوبی شده بود رفاهی وضع خوبی ملکی بنزین خب چه میدونم بونز که نبود و حالا لغت چیست و تو الاخره وسط وضعیت خوب و پر از عشق مرفه جامعه تبدیل‌شده بودند کاهنان کی دروغ عمل کرده بودم حال ببین اینجا رو جشن مرتب شده بودند کاهنان یهود اوه از این کاهنان تو همین بلافاصله تو همین دوره‌ی یونانیها فرقه‌ای بوجود می‌آید به نام صدوقی آن در مقابل فریسیان یا فریسیان عزلت‌گزین آن گوشه‌گیر یعنی فریسیان در ماه به عقیده شون این بوده که قوم را باید به لحاظ فرهنگی جداش کنیم از اقوام دیگر ولی صدوقیان یا صادقیان اینها که از همون کاهنه بودن و قشر مرفه جامعه بودند مجذوب فرهنگ یونانی شده بودند جالبه کاهنان مجذوب فرهنگ یونانی و طرفدار این بودم که فرهنگ یونانی را باید آورد و تیم‌ها میگم جاذبه بوده و آله و باصطلاح کاهنان یهود وقعی یونانی‌ها شده بودند حامله تو اون زمان به دلیل اینکه به لحاظ علمی یونان جاذبه‌های زیادی باشه اینم قشر مرفه بودن زمان وقتی می‌گفتند مثلا طبق که باید از یونان این زمان حالا هم مربوط به قرن سوم و چهارم قبل از میلاد حاتمی تو تاریخ بوده در جامعه خود ما که میگم تقلید از دیگران یه نمونه‌ای از تقلید تقلید کارش تاثیر تقلیدی کالسکه مثبت و منفی شکار نداره ما یه کتابی داره آقای موسی بن میمون خیلی معروف به نام دلالت علائم دلالت الحائرین به باور من این کتاب تحت تاثیر مسلمان‌ها نوشته شد بنظر من مقلدانه نوشته‌شده کتاب را شماره صفحه رو بازکنی ساختارش باز کنی یاد کتاب‌های کلامی مسلمان‌ها می‌افتی اینجا بود که ساختار را متناسب با ساختار آخه میدونید قضیه ساختار اینجوری که کدوم آموزه را برجسته کنیم کدوم از چه جایگاهی قرار بدید چه شکلی ساختار کتاب دلالت الحائرین مثل ساختار کتاب‌های کلام اسلامی در حالیکه یهودی‌های غربی توست شکل دیگری می‌نویسد ساختنش یه جور دیگری می‌خوام بگم تحت تاثیر قرار میگه هیچ روزی که تحقیق است البته حواسمون از دوره‌ای که مصوبه روز بالاخره اسلام مسلمان‌ها از دوره عظمت بوده آبغوره شکوه بودند تا آزادی و اینها هم خیلی بهتر بوده اروپا وضعیت بدی داشتن یهودی‌ها به هرحال این تاثیرات داشت خب من یه نمونه‌هایی میخوام بهتون عرضه کنم و صحبتم را تمام می‌کنم که قصد کسانی که گفتم بسیار آزاداندیشی مرحوم مطهری من من آزاداندیش می‌یابند اندیشمندی که آزاد می‌اندیشند جلسه قبل هم داشتم چقدر ایشون درباره دین مقلدانه سخن داشت و عقل داشتم سالن‌ها نمیخوام ولی همین مرحوم مطهری دو یا سه سخنرانی داره که دقیقا تو فاصله‌ی کوتاهی که بین پیروزی انقلاب تا چند ماهه شون زنده بوده بین پیروزی انقلاب بیست و دو بهمن پنجاه و هفت تا دوازده اردیبهشت درست میگم آره دیگه دوازده اردیبهشت پنجاه و هشت دو یا سه ماه است پس پنجاه است بله مرحوم و گفت ما انقلاب را بیشتر درک نکردم دو یا سه ماه بعد از پیروزی انقلاب به شهادت رسیدند عجیبه مرحوم مطهری دو تا سه تا سخنرانی داره تو همینه خب این دو تا کتاب محصول حرف‌های او دورش دو تا کتاب پیرامون انقلاب اسلامی پیرامون جمهوری اسلامی از این جهت می‌گویم مرحوم مطهری آزاداندیشی من قبلا هم توی سخنرانی همین زمین دانشگاه فکر نجات عرض کردم من مخزن مثل برا نمونه دو تا ویژگی میارم برا کسی که میخوام بگم آزاداندیش یا نه آدم آزاداندیش سخنی که پنجاه سال پیش زده از ظرف خودش بردار بزار پنجاه سال بعد اگر دیدی نشون نمی‌ده که تو چه فضایی گویا سخت میشه فهمید که تو چه فضایی گفته‌ی آزاداندیشی آخه یکی از آها اینو می‌خوام بگم یکی از نمونه‌های اینکه مقلدانه یا درصدی مقلدانه باشه اینکه انسان از جو تقلید کنه ایران اینم یه نقطه‌ی دو ثانیه وقت جاذبه‌ی فرهنگی اواخر جو جو میکشونه آدم را به سمت خاصی یه فضای فضای انقلابی‌گری است فضا فضا فرق داره حتی آزاداندیشی مثل مرحوم مطهری از فضا در امان نمانده تو دوتا کتاب مرحوم مطهری حرفهایی که اینجا زده مثلا در باب حقوق بشر حرف‌هایی که تو همین دو سه ماه بعد با حرف‌هایی که تو کتاب نظام حقوق بله علم حقوق زن در اسلام زده اظهارنظرهایی کرده درباره اعلامیه جهانی حقوق بشر فرق خیلی فرق داره شما میدونید اعلامیه‌ی اون نظام حقوق زن و آلمان چی دیگه آره دیگه نظام حقوق زن در اسلام او کتاب مجموعه مقالاتی بوده که تو دهه چهل مرحوم مطهری تو مجله زن روز نوشته تو مجله زن روز خودشم اول کتاب گفته که من چه شد و به کسی ازم خواست که یه مقالاتی بنویسم و پاسخ کسی را بدم اونها تو دهه چهل در مورد حقوق بشر حرفایی زده به نظر من برپایی اینجا پست اینجا یه مقدار جو ده بوده مسموم بوده است بااین چی بااینکه همین جا و در همین کتاب رو کتاب حرف‌های ایشون زده کی شکوه مندترین حرفای بعد از انقلاب تو همین دو تا کتاب تو همین دو تا کتاب پیرامون جمهوری اسلامی پیرامون انقلاب اسلامی حرف‌هایی زده که اگر این دوتا کتاب عملی شد فوق‌العاده شکوهمند عبایش خیلی سطحش بالا نمیخوام سطح کار را پایین بیارم و همین دو تا کتاب را با حرفای هیچ عالم سنتی دیگر مقایسه نمی‌کنم حرفهایی که اینجا زده و همین کتاب‌ها زده مثلا وقتی‌که فرض بفرمایید ایشون این نکته را بیان میکنه که منال و وقتم تموم شده بله دیگه هر مکتبی یک کرم کوچولو بخونم بتونم هر مکتبی که به ایدئولوژی خود ایمان و اعتقاد به اعتماد داشته باشد ناچار باید طرفدار آزادی اندیشه و آزادی تفکر باشد و به عهد هر مکتبی که ایمان و اعتمادی به خود ندارد جلوی آزادی اندیشه نه با آزادی تفکر را می‌گیرد که حرف را مقایسه کنید با حرف‌های کلان خوندم حرف‌هایی که ازت آیت‌الله مصباح ویژه خوندم این حرفارو مطلبی که در جلوی آزادی را می‌گیرد این‌گونه مکاتب ناچارند مردم را در یک محدوده‌ی خاص فکری نگه دارند به اون زمان جرا تو هم فضای انقلابی‌گری تعجب خیلی بزرگ و خیلی عظمت می‌خواهد تو همون فضا ببینید دقیقا من می‌تونم این حرف‌ها رو روبروی او قرار بدم بله در یک محدوده خاص فکری نگه دارند و درشت افکارشون جلوگیری کند این همان وضعی است که ما امروز در کشورهای کمونیستی می‌بینی در این کشورها بالاخره وحشتی که دارن میگن نمیذارن اندیشه‌ها و آنها رد می‌کنند در صفحه بعدی یه جمله بخونم خدمتتون تو وقتم کمه می‌گه من در همین می‌فرماید من در همین دانشکده دانشکده الهیات گرایش سخنرانی می‌کرده چند سال پیش نامه‌ای نوشتم به شورای دانشکده و در آن تذکر دادن یگانه دانشکده‌ای که صلاحیت دارد یه پستی رو اختصاص به دست ماست همین دانشکده یه پرسی را اختصاص بدهد به مارکسیست ولی نه اینکه مارکسیسم را یک استاد مسلمان تدریس کنن ژست استادی که واقعا مارکسیسم را شناخته باشد و به آن مومن باشد و مخصوصا به خدا اعتقاد نداشته باشد می‌بایست او باید بیاد تدریس این کرسی دست را ببینین جالبه این حرفا خیلی عجیب و غریبه می‌باید به هر قیمتی شده از چنان فردی دعوت کرد نیمه‌شب بچه روبات این یه حرف دیگه باید دعوت کرد از چنان فردی دعوت کرد تا در این دانشکده مسائل مارکوس را تدریس کند در ما هم میایم به حرف هایمان را می‌زنی منطق خودمان را می‌گوییم هیچ‌کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد هیچ‌کس هم مجبور نیست منطق ما را بپذیرد نباید اینگونه فکر کرد که چون اینجا دانشکده‌ی الهیات نباید در آن مارکسیست تدبیری جلسه فارسی باید تدریس شود آنهم توسط استادی که معتقد به مارکسیسم حالا ببینید این سه نمونه‌های خواستم ولی الان میخوام نقد اونم مردم معترض را ثبت کنید این سایت می‌خوام نکته‌ای ببینید مرحوم مطهری بذار باز دوباره یه تیکه دیگه بگم که بد نیست نقل به اون حرفا اونم تو همون کی این یکی این کتابی که الان خوندم کتاب پیرامون انقلاب اسلامی پیرامون انقلاب اسلامی بود این کتاب پیرامون جمهوری اسلامی میگه اینها یک سلسله مسائل است که عطر اصلا بشر را باید در این مسائل آزاد گذاشت رئیس ایشون در صفحات قبلیش جملات خیلی عجیبی میگه دیگه فکر نکنید جلو مردم را بگی فکر نکنی نشنوید این مردم رشد میکنن ها مردم در صورتی رشد می‌کند در‌های مختلف بشنوند میگه بسیاری از مسائل اجتماعی است که اگر سرپرست‌های اجتماع افراد بشر را هدایت و سرپرستی نکند گمراه میشه اگر هم بخواهند بله و با حسن نیت تا تو فرانسه تا چه رسد به این که سوء نیت داشته باشند به بهانه اینکه مردم قابل و لایق نیستند و خودشان نمی‌فهمند آزادی را از آنها بگیرند به حساب اینکه مردم خودشان لیاقت ندارند این مرد این مردم تا ابد بی‌لیاقت باقی می‌ماند گفتی مردم این نمیشه درست ببینید توجه فرمودید چی دقیقا توجه به اینکه عکسا دقیقا عکس فرمایشی میخوام بگم آهان و خودشونه آزادی را بگیرم به سر اینکه مردم خوشحاله این مردم تا ابد باقی نماند مثلا انتخابی می‌خواهد صورت بگیرد حالا یا انتخاب وکیل مجلس و یا دیگری ممکن است شما پدر فوق این جمعیت قرار گرفته‌اید واقعا حسن نیت هم داشته باشی و واقعا تشخیص شما این باشد که خوب است این ملت فلان فرد را انتخاب کند و فرض می‌کنیم واقعا آن فرد شایسته‌تر است اما اگر شما بخواهید این را به مردم تحمیل بکنی و بگویی شما نمی‌فهمید و باید حتما فلان شرط را انتخاب کنید اینها تا دامنه قیامت مردمی نخواهد شد که رشد اجتماعی را پیدا کند اصلا باید آزادشان گذاشت و فکر کند تلاش کنن آن که می‌خواهد وکیل بشود تبلیغات کند آن کس کسی هم که می‌خواهد انتخاب کند مدتی مردد باشد سو را انتخاب کنند یا دیگری رو و فلان را از این‌طور چیزها میگه من میگه تو اشتباه بکنه و چی تا رشد کنیم این حرفاست که ایشون زن بذاری یه چیزی بخونم یک روایتی دنیس هی میگن که ما را با توپ عقاید منو آزاد باشی دیگه یه روایت داریم از پیامبر ایشون بفرما عرض و توفیق تفکر فلوسر یا از تفکر دلورس ضد سرقت دیگه ازشون دزدی را کامل نیاورده‌ای روایت است یعنی یکی از چیزهایی که امت مرا هرگز به خاطرات معذب نخواهد کرد این است که انسان درباره خلقت خدا و جهان فکر بکنه و لپ‌تاپ‌های و طاووسی در دلش پیدا شود اینطوری طوری فکر کند که وسوسه تو دلت پیدا بشه شک کرد اینو کدام‌یک روایت میاره و میده که انسان پیدا شد مادامی که او در حال تحقیق و جستجو هر چه از این شکل‌ها شک‌ها در دلش پیدا شود خدا او را معذب نمی‌کند به آن را گناه نمی‌شمارد اوه توجه می‌کنید اینجور داره نی جمله‌ای که خواستم از مرحوم مطهری من نقد کی توی این حساب مشکل باهاش روبرو هستند اینکه ایشون بفرما تو این کتاب دو تا بر سخنرانی کردن درباره‌ی طرز فکر و عقیده یا آزادی عقیده ایشون حرفشون اینه که می‌گن فطر در اسلام آزادی آزادی اندیشه و آزادی اندیشه با آزادی عقیده تفاوت داره ما تو اسلام آزادی فکر و داریم ولی آزادی عقیده نداری لا به لای سخن لا به لای سخن معلوم نیست که ایشون کلمه عقیده را به معنای لغوی میگیره میگه از عقد گره خوردن میگه گاهی افراد گره میخورن به یه عقیده‌ای و دیگه نمی‌تونم دست بردارم ولی نه گاهی دوست به روشنی میگه آقا نه باید با این افکاری که حق اندیشه‌های دیگری دارند ریشه‌های غلطی دارند عقاید غلطی دارن باهاشون برخورد کرد و اینجا در سطح این کتاب که در دست منه میگه از افرادی را می‌شمارد عقایدی دارند میگه خود اعلامیه‌ی حقوق بشر عمد اشتباه را کرده‌اند عکاس فکر و این قرار داده که حیثیت انسانی انسانی محترم است بشر از آن جهت که بشر است محترم است چون بشر محترم است پس هر چی چرا خودش برای خودش انتخاب کرده هر عقیده‌ای که خودش برای خودش انتخاب کرده محترم است عجبا ممکن است بشر خودش برای خودش زنجیر انتخاب کند که انتخاب کنه و میگه نه باید با عقاید انحرافی و چی نه آزادی اندیشه را ببین ولی آزادی عقیده را ندید و نمونه‌هایی از بت‌پرستی را مثال می‌زنیم هاه خودشونم هست و اینجور بتونم بکنم ببینید تو همین کسی دو کتاب خوندن شکوهمندترین حرفا تو همین کتاب‌ها السا ولی جاش من نمی‌فهمم چجور می‌شود که من بگم یه جاهایی از فرمایش ایشان عقیله یعنی یک معنای لغوی میگیره یعنی است درواقع بمن بسته میشه که من بعدا می‌خوام بکنم جزم‌اندیشی میخوام یه جلسه در مورد دین‌داری جزم‌اندیشانه وصل بکنم جزم‌اندیشی می‌شود و از جاهایی وقتی می‌شود و میارم به ابریشم می‌مونه اما اما یه جاش نه مثال میزنه میدونم شما وقتی اعلامیه اعلامیه جهانی حقوق‌بشر این ماده می‌گردد پس در داشتن عقیده آزاد و هیچکس حق نداره عقیده‌ای را به کس دیگری تحویل میل بکنه ایشون وقتی اون رد میکنه اونو رد میکنه من نمیدونم دیگه توجیهش کنم داره اونو رد میکنه توجیه بنا نداریم بنا نداریم هیچ‌کس را توجیه بکنم من در فرمایشات مرحوم مطهری ناسازگاری می‌بینم اینجا و تو هم توی این کتاب تو مقاله همین مقاله دو تا سخنرانی اینجا تعجب کیش و سه تا سخنرانی داره یکی آزادی تفکر و عقیده‌ای که تو این پیرامون انقلاب اسلامی چاپ‌شده یکی دو تا سخنرانی داره در باره طرز فکر و عقیده و یک آزادی چیه عقیده‌ام چه چیزی اسلام و آزادی تفکر تو اینا حرفای و درعین آی یعنی حالیکه حرف‌های بسیار شکوهمند بی‌درنگ رابطه تقلید را کلا رد می‌کنه ایشون و عشق میان دینداری مقلدانه و این به درد نمیخوره ولی در عین حال این جمله را هم داد بذار یه تیکه‌ای بگم خدمتتون جاس خانم موری سوال کردن تو همین جلسات در مورد ابراهیم خلیل علیه‌السلام دیگری هم از طریق دوستش از دوستان صورت دیگری سوال را از طریق هی هی از من پرسیده و من از همان وقت تصمیم گرفتم یه جلسه در مورد حضرت ابراهیم خلیل علیه‌السلام بحث بکنم و قرآن ابراهیم خلیل رسوند شخصیت دینداریش را باید مورد مطالعه قرار داد برخی ابراهیم خلیل را یک ایمان‌گرا میدونن درسته به دلیل بر زد تو ماجرای ذبح فرزند هم تو ایران داریم که تصمیم ماجرا را ایمان‌گرا جناب مجتهد تو همین دانشگاه سخنرانی در دانشگاه مفید و گفتند ایمان‌گرایی دفاع کردن بخاطر کاری حضرت ابراهیم خلیل است و ذبح فرزند ما دو چیز داریم از و از جمله چی دو قسمت داشت ابراهیم خلیل علیه‌السلام یه جاهایی الگوی یعنی به هرحال شخصیتی ایمان‌گرا که خرد را کنار می‌گذارد و بر ضد خرد خودش دید داریش شرط دینداری می‌کنه ولی جالبه توپ و مخصوصا اوایل انقلاب درواقع دین‌داری انقلابی هم الگو هست تندوره اول انقلاب میدونی که یکی از کلمات بسیار زیادی که خیلی زیاد تکرار می‌شد بت شکنی بت شکنی و جناب مرحوم مطهری در دو جا تو این دو تا سخنرانی‌اش مکرر و قضیه رو میارن و میگن که ابراهیم خلیل علیه‌السلام بت شکنی که عرصه بت شکنی را خوب بالاخره با آزادی عقیده چگونه ایشون دلیل میاره برای اینکه آزادی عقیده نیست و شاعر میاره نه اون را گوساله ر چیز را هم که شکست گوساله بنی‌اسرائیل را هم که ایشون این را هم بعنوان نمونه بیارم به هرحال سخن همین است ببینید بذارید یه نکته‌ای را و به تمام تمومش کنم زیادی هم طول زدم عذر میخوام هرچند خدمت شما دی در عین حالی که مرحوم مطهری الگو و اسوه من سخنرانیش رو و این چیزا نیست نه افزایش دادم و اون اینکه این سخن توی سخنرانی‌ها مرحوم مطهری همان مطهری یه مقدار اسیر جبر شده و حرفهاش به هم ریخته شدی ناسازگار شده نمی‌تونم حتما نمی‌تونم حرف‌ها رو جفت و جور کنم جو انقلابی‌گری محاکم بوده بیداری انقلابی دینداری انقلابی حاکم بوده تفسیرش نامت را خوب من یک این را لعنت می‌کنم چون چند جلسه‌ی آینده یه وقت کلا باید این ماجراهای حضرت ابراهیم را کنار هم و کله‌اش روی بحثه تو همون مسئله ذبح فرزند هم این ماجرای چی و امن اینا را چگونه به رضا ابراهیمی ابراهیم خلیل اگه اینجوری بخوان تفسیرش کنیم ناسا از یک‌طرف اگر ایمان گراست و دین آبا و اجدادیش و ضد عقلش بوده بپذیریم در دی‌وی‌دی بت شکسته و می‌پذیرفت جمع و شکستی تو خلاف عقل روزا بود خلاف عقل پسی مانده را پس اونجا چرا تسلیم شو فلان چی بالاخره ایمان‌گرا یا انقلابی یا این باید یه بحثه یا به تعبیر من نه کاملا خردمند و دینداریش خردمندانه بوده رو خانواده بکنیم ببخشد ولی فعلا می‌خوام عرض بکنم حتی مرحوم مطهری که به معنای واقعی آزاداندیش بود و دستورهای سخن من نمی‌تونم یه جاهایی جفت و جور کنم و ببینم ببینم چه است به هرحال این بود عرض بنده در قرعه هم گستره گفتم بنهایت گسترده و هم حیدری و گونه هاش و تا متخصص می‌کردم داشت بفرمایید برت در رابطه با حضرت ابراهیم علیه‌السلام چه ماجرای بت‌شکنی و چه ماجرای زید فرزند تو قول دادم که به تفصیل یک صحبت و خودم کار کردم و هر دو موردش را حرفایی دارم نمیذارم برا بعد از نه گاه من دین و به هیچ معنایی نباید تحمیلی باشی به هیچ معنایی نباید تحمیلی باشی حالا اینا چگونه منطق خاص خودشو داره ببینید کوی او را نعمت اجمالا نتونه عرض می‌کنم ولی بعد تفسیرشان میذارم برابر سوال شما یک بعد بالاخره این بت‌شکنی چگونه با ببین من می‌خوام دینداری کنم الان در قرآن مجید داریم که لا پتو بلدی نیاد و اونم نون لا لا یحتسب بالله از بند غیرعلمی کسایی که اونا میخونن غیر از خدا بد نگید که اونا برگردن و بعد بگم بی‌منطق ارگان بد نگید به مقدسات دیگران دو روزه یا نه اگه به مقدسات دیگر بد گفتی اونا بر می‌گردند به مقدسات تو بد می‌گوید فعلا اجمالا بتونه از میتونم یک بخوام تا به حرف بزنیم اینجا سخن است و دستور است درسته سخن فرق داره با عمل ابراهیم خلیل علیه‌السلام اجمالا و تو نمیخوام من اونجا رو تفسیر دارم براش ولی اجمالا بهتون میخوام بگم کدوم یک از این دو تا را مقدم کنم بعد نگو ضد هم است که اه اوج مشهور این دوتا نیست بعد نگید که اونا بد نه دهن تا شکستن خطاست توهین دیگه درسته این دوتا نیست ولی فعلا میرم کدومش مقدم می‌کنم یا تصور چرا به دلیل اینکه این آیه زبان و دستور ولحظه او عمل یکنفر تو عمل یکنفر ممکن است یه چیزی بوده باشد همراهش که من با تحمل کنم ز چیزی که برای من دستور مستقیمه فرق داره تا عملی که نقل‌شده است درسته قبول دارد که برق داره بهمن این را باید مقدمش کنن پس به مقدسات دیگران نباید توهین کنم ناحیه قرآن را با آیه‌ی قرآن سنجیدن دلیل چی دارم میگم ولی این اجمال سخن همه فعلا می‌خواستم مثل اینجا هستش حتی اگه اینه که میگم حتی اگر نتوانم ماجرای ابراهیم خلیل علیه‌السلام را توجیه کنم این آیرا در دستور کارم قرار قرار می‌دهند چنین با صراحت میگه دلیلشان دلیلش قانون زرین البته اینجا قانون سیمین اینجا منفی یه قانون زرین داری طلایی یه قانون سیمی قانون زرین میگه آنگونه با دیگران رفتار کن که دوست داری با تو رفتار کنم خانم سیمین میگه نه مهره‌ای آنگونه با دیگران رفتار نکن که دوست نداری با طور رفتار کند این قانون را و ب قانون سیمین را داره میگه اون چیزی را که دوست نداری به مقدسات تو گفته بشود برخوردی که دوست نداری به مقدسات بشه با مقدسات دیگران نکن درسته لا پتو با لوین یه دونه به دونه لا لیعصر فلاح اداب و ادون به غیره توهین نکن تابعد قانون نقره‌ای را دارد که یه اصل مسلم عقلانی همه‌ی آن بشریت را قبول دارد قانون نقره‌ای مصداق قانون نقره‌ای را داره بیان می‌کنیم پس یه اصل محکم چی بگذارم جلو بر زندگی بر دینداری برزیل و حداکثر اینه که میگم ماجرای ابراهیم خلیل را نمی‌فهمم آخرش این آقا اگه نتوانستم تفسیر کنم اگر نتوانستم بیان کنم میگم نمی‌فهمم ولی دستور دینداری تکلیف می‌فهمم تکلیفم گیر ندارم پوشان اول تکلیف می‌فهمم که باید چیکار کنم یه ماجرای تاریخی نمیدونم تفسیرش کنم آخرش نیست ولی تکلیف دینداری بکشن منم دارم دینداری را به خودمون کاملا از قرآن چی برداشت می‌کنم ولی معتقدم اون رو هم میشه تفسیر کرد ولی الان اگه بخوام امیدی که انشالله می‌رسید مادرشون صحبت شما این بود که آیا ایمانگروی را داریم اینه که باید بهش بپردازیم تو این گفتگو هامون ایمانگروی رو باید بپردازیم دینداری خردمندانه‌ی دینداری خردمندانه در مقابل دینداری ایمانگروی آن یه وقت باید دربارش بحث بکنیم ولی اینکه می‌فرمائید تو تاریخ سئوال شما این بود که آیا تو تاریخ اسلام چیزی بنام ایمانگروی ریشه‌ی سابقه اینها داره واقعیت می‌بینید واقعیتی است مقصودم از ایمانگروی عذر میخوام ایمانگروی افراطی بوده مدله کرده بود ایمان‌گرایی معتدل مد مدل ریث که نوشتن خب اون یه مبنای خاصی داره و مبنا نیست که جامعه ما قوی‌تر و قلبم کسی برنگردیم تو اشعار اونها می‌بینید شیر روی عشایری عقل بدترین شکلی که تو اسلام رو اسبی ظاهری که با عقل نباید رفت نه اینکه مثلا تو ایمان‌گرایی افراطی تو ایمان‌گرایی افراطی نه اینکه نگین باید به امر خرد اصلا خرد ستیزی ارزشمندی چون ریست میشه تو خطر میشه همه چیز متفاوت اسلام ندارد ما یه دون و ایمان‌گرایی تو جهان اسلام دین بینمون اندیشمندان جدید نشون ندی دو گونه ایمان‌گرایی نقل می‌شود جناب استاد مجتهد شبستری گاهی ایمان‌گرایی سخن از عشق میان میاره و به همین ماجرای ذبح فرزن اشاره می‌کنی جناب استاد ملکیان نقل است و من تو آثارش نمی‌تونم الان آدرس بدم ولی نه قلت تو ریشه‌ی حرفایی من را خودمم شنیده باشم از ایشون ولی نقل‌مکان دقیق یا تو قاطی کردم که کجا ازشون ایشون در باب شنا در بابی خدا باور به خدا پذیرش خدا نقل است که می نه من مثلا دو طرفه چیز برام مساوی که بود عجله‌ی وجود خدا ادله عدم وجود خدا و بنا را میذارم که با ایمان که مثلا خداحافظ هرچیزی چیزی نقلا من نمی‌تونم آدرس بدم اینم قسم آوردن حق دارند و لوکاس رو بگرد اصلا نگفتم چنین چیزی من نه نه این است نه جزئیات توجه می‌فرمائید دختر من این مدلی تقریبا جان می‌کند چیزی بود جانی هم چیزی میگه تو قلب خب ما این مدل ایمان‌گرا هارو پور از دانشمندان جدیدمون داریم ولی تو سنت اون چیزی به نام ایمان‌گرایی ما نداشت هیچ نوش تو سنت نداشتیم خب پس پاسخ شما نباش بلندتر من ریز فرمائید ششم فرمود آقای موسوی‌اردبیلی من میدونم که مرتد را نظرش با نظر مشهور فرق داره ولی ریزش شد ولی آیت‌الله منتظری را ریز ریز شماها پارسی آمد یک کتابی را دارن شان مراجعه بکنید ببینید اسلام دین فطرت کتاب قطوری هست ایشون یک صفحه بحث آورده و تصریح کردیم ایشون اونجا تصریح کرده که نه کس دیگه دو دو دو دو دسته تقسیم کردیم یک کسی که درواقع از روی شبهه رفته می‌خواسته دین من واقعا نمی‌خواستم خستگی نداره فرش براش رسید به اینجا هی فلانی حقه اگر ببین نشده است برداشت حتی می‌تونم حق داره که دین خود را تبلیغ ولی زیر فرمایش حضرت آیت‌الله موسوی‌اردبیلی راند من نمیدونم نرم یعنی یکی دو بار هم یک مجموعه‌ی ایشون دارید کتاب فکر کنم دیه و دیاتونیک چنجلی قتل به مدل چهار ش بحث رو کرده ولی من مراجعه نزدیک خبر دارم پیش رد کرده ولی به نظر جدید هم داریم ولی ریز رو نرفتم ببینم تو چه تقصیری دارد خب بسیار متشکر