جلسه چهارم: سوره حمد

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله، علیکم السلام

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین ایاک نعبد و ایاک نستعین، اهدنا الصراط المستقیم صدق الله العلی العظیم و صدق رسول الکریم الذی سمی السما باحمد و الارض باابالقاسم محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجه صلوات الله علیه و علی آله اجمعین

سوره مبارکه حمد ام الکتاب فاتحه الکتاب اساس الکتاب را تلاش می‌کردیم که به اندازه استعداد خودمون و وسعت خودمون و گنجایش خودمون بهره بگیریم ازش و درس بگیریم هرچند به گمان من معنا روشنه و بحث پیچیده‌ای نداره ولی در عین حال درس گرفتن از هر آیه از قرآن مجید و اینکه چه میزان ما درس بگیریم از آیه به میزانی بستگی داره که ما تدبر و تأمل خالصانه داشته باشیم این کتاب عظیم سخن خدا هر میزان که ما تأمل و تدبر بیشتر درباره‌اش بکنیم به طور طبیعی بهره بیشتری هم می‌گیریم با اینکه معنا واضح و آشکار است این سوره مبارکه را شاید بتوان غیر از آیاتش غیر از بسم الله به سه بخش تقسیمش کنیم شایدم گفتیم سه تا کلام یا سه تا جمله کامل تو این سوره مبارکه آمده که نشان دادن ربط و نسبت این سه تا جمله هم مهمه یعنی خوب ببینیم این سه تا جمله که سه شکله ما چگونه اینا را به هم ربط بدیم چون اینا قاعدتاً یک کلام را یه مطلب را میخواد بیان بکنه ببینید یک جمله ما داشتیم یه جمله کامل بعد از بسم الله که خودش از سه آیه تشکیل شده بود که دیشب اشاراتی بهش داشتیم و سعی کردیم که نکاتی را برداشت بکنیم این سه تا جمله سه تا آیه جمله است این آیات بود که یعنی به هم کاملا مرتبط جمله اینجور آغاز شد ستایش مخصوص خدایی است که ستایش مخصوص خداییست که مالک و اداره کننده جهان است و رحمان و رحیم است و مالک یوم دین است یا فرمانروای روز جزاست یه جمله کامل بود صفات بعدش اومده بود کل این جمله سه تایش تنها خدایی را سزاست که پروردگار عالمیان جهانیان است و رحمان است و رحیم است و مالک روز جزاست این جمله تمام یک اعتراف در واقع بود با اعتراف کردیم که خوب تامل داره منم کمی دیشب اشاراتی کردم جمله بعدی یا اگر بخوام بگم بقیه این آیه جمله اولشو بخوام بگم اعترافی است از ما درباره خدا درباره باری درباره پروردگار عالم درباره الله با ویژه دارد نیمه دوم بدی سه تا آیه دیگر مونده او سه تا آیه درباره انسان درباره انسان سخن درباره انسان یا انسان ادعایی می‌کنه که جمله اول جمله بعدی یعنی ایاک نعبد و ایاک نستعین فقط و فقط تو را می‌پرستم و فقط و فقط از تو کمک می‌جویم خب این یه ادعاست اون جمله قبلی یک اعتراف چون درباره کس دیگری بود در مورد خالق بود در مورد خودمون این ادعا را مورد خودمون ادعا می‌شود در مورد خدا اعتراف میشود ما داریم اعتراف می‌کنیم که او ستایش مخصوص چرا عرض می‌کنم در مورد خودمونه چون کسی ممکن است از ما بپرسد که آیا واقعاً این جمله جمله نمیتونه بپرسه کسی از ما که آیا راست گفتی یا دروغ چون دارم درباره خدا سخن می‌گویم حالا البته یک جمله و یه بحثی هست که هر جمله یه استدلالی میخواد برهانی میخواد بگه چاره ای امروز بهش داشته باشم برگردم به همون جمله ولی به هر حال درباره خداست اما جمله دوم را داریم ماه دعا می‌کنیم که لحنم یه دفعه عوض میشود در جمله اول درباره خدا به صورت لحن غایب سخن گفتیم گفتیم حمد مخصوص سه تا سپاس مخصوص خداست در جمله دوم داریم می‌گوییم که فقط تو او شد او تبدیل شد عوض شد لحن عوض شد ایجاد کرد یه دفعه شد لحن عوض شد و شد سخن گفت خب این جمله یک جمله است که توش یک ادعا نهفته است چرا میگم اینه ادعا اونه اعتراف او درباره خدا بود درباره خودمونه و هست که یه کسی به ما بگوید که ادعای شما که درباره خودتون کردید ادعای به جایی نیست در مورد خدا خوب اعتراف بکن ولی ادعایی کردی ایاک نعبد و ایاک نستعین فقط و فقط تو را میپرستم و فقط و فقط از تو یاری می طلبم حاج آقا واقعا تو زندگی همین جوری هستی آیا فقط در مقابل او کرنش میکنیم یا در مقابل صدها بت دیگر هم کرنش میکنیم جای این صحبت است و اون موقع چطوری میتونیم این حرف را بزنیم و عجیبش مشکلش همین میشه که اگه این جمله ادعای بزرگی است و چه بسا نتوانیم پاشم بایستیم که بگیم واقعاً این گونه هستیم اون موقع حداقل ۱۰ بار هم توی شبانه روز می‌کنیم اون وقت عجیبم اینجاست که در جای ادعا می‌کنیم و روبروی کسی این سخن را خطاب به کسی می‌گوییم که نمیشود بهش دروغ گفت چون علیمون به ذات صدور خیلی عجیبه به کسی نماز ما مادر نماز داریم با خدا سخن می‌گوییم وقتی قرآن تلاوت می‌کنیم در واقع به ما گفتن به ما یاد دادن حواست باشه خدا داره با شما سخن می‌گوید وقتی نماز می‌خونیم ما داریم با خدا سخن می‌گوییم اون وقت روبروی کسی ایستادیم که عجیبه پررویی میخواد به یه معنایی ببینیم چیکارش کنیم اینا من روبروی خدا وایستادن خطا مخاطب قرارش میدن و به اون میگویم فقط و فقط تو را میپرستم و فقط و فقط از تو کمک می‌جویم خیلی ادعای بزرگ و اونم پیش خدایی که می‌دونه که الان تو دلم چی می‌گذرد پیش خدایی که همین الان می‌دونه که این جمله را هم که دارم میگم دارم نقشه برای مردم ذهنم جای دیگه است دارم یه حساب و کتاب‌های دیگری انجام می‌دهم در فکر بت‌های دیگری هستم و می‌گویم که فقط و فقط است تو کمک می‌جویم در حالی که برای رسیدن به هدفم به هر چیزی متوسل می‌شوم به هر ابزار سنگین جمله سنگین نیست و تکان دهنده و تأمل برانگیز گاهی گفته می‌شود عالمان میگن گفتن معروفه که توصیه‌های اخلاقی که ما برای گناهانمون باید استغفار کنیم اون که جای خودش اون که معلومه نماز استغفار کنیم نمازمون باید استغفار کنیم چرا چرا باید برای نمازمون چه بسا استغفار کنیم برنج که ظلم زدیم تو چشم خدا و باهاش یه چیزی را میگیم که میدونیم نیستیم میدونیم نیستیم خب این آیه رو چیکارش کنیم خب عرض کردم خدمتتون این سوره رو بخوام تقسیمش کنم قسمت جمله اول که سه آیه بود اعتراف بود درباره خدا جمله بعدی یه از جانب ما ایاک نعبد و ایاک نستعین دوتا آیه دیگر مونده که اون دوتا آیه دعاست اعتراف ادعا دعا دعای بعدی که اونم یک جمله کامله اهدنا صراط المستقیم ما را خدایا به راه راست هدایت فرما راه کسانی که این گونه خوب اولا یه سوال اینه که این عبارت این آیه چرا سه جور این سوره مبارکه آی یه بخشش اعتراف یه بخشش ادعاست بعد رفت سراغ دعا اگر بخوام تقسیم جور دیگری بکنم عرض میکنم یا یه دو بخش داره به لحاظ محتوایی ببخشش درباره خداست ببخشش درباره انسان از ایاک نعبد و ایاک نستعین درباره انسان جمله اولش درباره خداست باس من فقط حالا امشب میخوام اون ایاک جمعه الحمدلله و این جمله یک عیانی ازش بکنیم نسبتی بیان بکنیم و بگیم خودمون چه کار کنیم ما چه کار کنیم چگونه می‌توانیم بگوییم یا نعبد و ایاک نستعین ادعای بزرگی است یک کلمه دارم که باید روش بحث بکنیم کلمه نعبدو هست که اون یعنی چی که کمی هم اختلافی شده و اما یه بحث دیگرم داریم و اونی که حالا یه بحث اینه که از غایب شد حاضر شو و یه سوال مهم دیگه ببینید ما تو این آیه میگیم تو نماز مون داریم ایاک نعبدو جمع می‌گیم ما یا که نعبدو تو را فقط میپرستیم همراه من کیه دیگه من از طرف کی از طرف خودم هر وقت ما جمع به کار می‌بریم میگیم ما یعنی خودمون توش هستیم افراد دیگری هم هستند ما اینجوریه دیگه ضمیر جمع به اصطلاح حاضر را به کار ببریم جمع متکلم را به کار می‌بریم یعنی خود گوینده دیگران هم هستند ژاک نعبد خوب این از کجا ما کی هستیم من که دارم از طرف خودم حرف میزنم آیا مومنین خوب این هم یک ادعایی‌ست که شده است بعد کلمه نعبدو را هم داریم چیکارش کنم این جملات را و چه جور من ازش برداشت می‌کنم ببینید یک بحثی را قبلش مطرح بکنم و اونی که ما تو قرآن مجید که کتاب اصلی اسلامه دنبال این کتاب دنبال اینه که انسان ها یه چیزی بشود یه انسان دیگری متفاوت بشوند سخنی اینجاست که اون چیزی که ما باید بشویم چیما چی باید بشیم باید بشیم یعنی هر دستوری که تو کتاب هست هر سخنی که تو قرآن است یا تو روایت هست مقدمه اینه که مای موجود متفاوتی بشیم مسئله شدنه صرف گفتن و حتی اعمال ما شما به عنوان نمونه ببینید روزه می‌گیریم خب قرآن مجید فرموده روزه گرفتیم که کتب علیکم السیام کما کتب علی الذین من قبلکم تتقون شدن شدن پس شدن خود روزش راه است مسیر است برای شدن راه است ما باید بشکنیم ما یه چیزی باید بشویم متقی اینجا عنایت بفرماید متقی بشیم نماز می‌خونیم الصلاة لذری نماز بخون بعد فرمود جای دیگر که ان الصلاة تنها عن الفحشاء المنکر بلا نماز جلو فحشا و منکر را میگیره فوری میگه و ذکر الله اکبر البته یاد خداست که مهمتره اونی که جلوی فحشا و منکران میگیره یاد خداست که اگر تو نماز بود نماز جلوی فحشا و منکر را میگیره او یاد خدا هر جا باشه نماز از اونجا که فرمود نماز بخون به خاطر یاد من این نمازی که توش یاد من باشه جلو فحشا و منکر را میگه فوری هم بعد از اون ناحیه که ان الصلاة تنها عن الفحشا والمنکر فوری بعدش فرمود که ذکر الله اکبر یاد خدا هر جا باشه و بعد فرمود که حالا از یاد خداست که مهمه علی به ذکر الله تطمئن القلوب به هم کنار هم بگذاریم نماز برای یاد خدا یاد خدا جلو فحشا منکر را میگیره و قلوب را هم آرام میکنه و انسان های همش مقدم است برای اینکه انسان دیگری مطمئن شدن آرام شدن به اون مقصد رسیدن انسان دیگری شدن همه عبادات ما اینجوری است کارهای دیگرمونم همینجوره حالا یه نمونه دیگر مثلا با اینکه وقتتون را می‌گیرم مثلاً حج را شما ببینید من حالا یادم نیست آیه کجاست آدرس آیه را خوندم میفرمایید آدرسش کجاست می‌فرماد که هر چی میرید شترها را زمین بزنید و وقتی که زمین خوب این شعائر الله این شاعر خداوند ذبحشون کنید با نام رسیدیم به اعتقادات با نام خدا با توحید بسم الله باید بگیم پس شده اعتقاد شتر را ذبح کردن شاعر بلافاصله این باید همراه با بسم الله باشه توحید اعتقاد هم برسه بفرما حالا که زمینه زدید و کشتید ذبح کردید بخورید و بخورانید و مسکین و فقیر بلافاصله آیه بعدی میگه درست خونده باشم آیه را گوش تو خونه به خدا میرسه ها همه کاری که کردیم گوشتم به فقیر دادیم خوروندیم کارا رو انجام دادیم بسم الله هم گفتیم همه این کارارم که انجام دادیم به مقصد نرسیدیم شدن است که مهمه تحولی که در ما باید به وجود بیاد اونه که مهمه یه موجود دیگری شدن به خدا فکر نکنید گوشت و خونه شتر نمیرسه ها نه لاکن تنها اون چیزی که به خدا میرسه اینکه شما اگه متقی شدید با این کار با این اعمال که انجام دادید اگه موجود دیگری شدیم اینه که خدا میخواد شما موجود دیگری تک تک آیات قرآن اسما یه کاری را میخواد حالا اون کاری که می‌خواد یه وقت می‌خواد که ما با جوارحمون انجام بدیم اعضای ظاهریمون و یک وقت می‌خواد که با جوانه‌مون انجام بدیم با درونمون ما بعضی کارها را جوار یعنی اعضای ظاهری مون انجام میدیم قلب مون اونها انجام میدهیم ولی همه و همش باورها را با جوانه مون چه انجام میدیم ولی همه اش مقدمه باز شدن یک می‌خوایم چی بشیم مقصد نهایی قرآن برهان مجید به تصویر میکشه عبد صالح خدا شدن اینکه بشیم عبد صالح خدا تو قرآنی عبد صالح خدا حالا می‌خوام برای اینکه بگم این قضیه الان اهمیتش چیه برم مثال اگر این سوال را از مسیحیت بپرسم مسیحیت کنونی که مقصد نهایی اینه که انسان چی بشه اینجا میگیم عبد صالح خدا عبادنا الصالحین یا عباد الرحمن بنده شایسته خدا شدن بنده شایسته خدا شدن عباد الرحمان شدن مقصد مقصد انسان که اگر کسی بتونه بگه به این مقام و این درجه رسیدن به معنای واقعی خوب درجه بالاست اونجا تو اونجا میگن تو مثلاً مسیحیت میگه فرزند شایسته خدا شدند این تفاوت هست در عهد جدید و اناجیل کنونی مقصد انسان فرض مقصد نهایی انسان بشه فرزند خدا اون موقع میگن خدا فرزند خودش فرزند واقعی شو فرستاد تا شما ببینید از روش الگو برداری کنید تبدیل بشید به فرزند خوانده خدا فرزند خوانده او فرزند واقعی ولی شما می‌توانید چی فرزند خوانده بشوید البته با الگوبرداری از اون فرزند اینجا سخن از اینه که مادرم ما توی اسلام تو قرآن عبد صالح خدا انسان‌ها می‌شوند عبد خدا یا گیر گاهی میدن که چرا قرآن مجید اومده و از مثال عبد و مولا استفاده کرده تعبیر قرآن گویان اینگونه است مولا کسی که برده داشته غلام داشته و چرا از این مثال استفاده شده و چرا الان از اون واژه از اونجا چرا ما عبد صالح خدا میشیم و مثلاً فرزند شایسته خدا نمی شویم که البته باید عرض بکنم که هر کدوم از این به این تعبیر اگر اونا هم به این شکل میگن هرچند قرآن مجید اجازه نمیده که حتی به صورت فرزند خواندگی ما بگیم ولی ما نمیتونیم بگیم این مثلا یه چیز کفر یا یه چیز ناجور یعنی تشریفیه نمی‌خوان بگن فرزند واقعی که میخوام بگم به مقام فرزندی میرسیم یعنی رابطه میشه ولی در عین حال ما اجازه نداریم طبق قرآن مجید که بگیم ما میشویم عبد صالح خدا ولی اشکال حالا بالاخره این صحبت مطرح شده تعظیم کلمه عبد شدن تعبیر دیگری گرفته شده که اینجا ما داریم که ایاک نعبد و ایاک نستعین آیه دیگری داریم که و ما خلقت الجن والانس الا لیعبدون انسان فقط برای خلق شده که عبادت بکند عبادت یعنی چی عبادت من چه معنایی براش بکند بندگی عرض می‌کنم ما وقتی کلمه عبادت را میشنویم یادمون میاد نماز مثلا عبادت یعنی نماز یعنی روزه یعنی حج یعنی مستحباتش اعتکاف امثال اینها را ما عبادت به ذهنمون میرسه آیا مقصود همه اینها سه عبادت اون آیه ما خلقت الجن والانس الا لی یعبدون یعنی ما انسان‌ها را فقط برای این خلق کردیم که یه ساعتی نماز بخونن روزه هم بگیرند بچه چی عقب عقب یعنی اگه این باشه فقط می‌شود در واقع یه یعنی رابطه انسان با خدا را به تصویر میکشه همین جا برگردیم ایاک نعبد یعنی چی تو را می‌پرستند یعنی فقط نماز که می‌خونم با اجازتون حالا یکی بخونم و یه کمی هم اگر کمی هم با اجازتون مخالفتی هم عرض کنم خدمتتون که مرحوم طبرسی در تفسیر مجمع البیان می‌فرماد واژه ایاک نعبد رسیده واژه نعبدو که به معنای میپرستیم است بعد می‌فرماید پرستش و عبادت فرهنگ واژه شناسان به مفهوم نهایت خضوع و فرمانبرداری است و هنگامی که گفته می‌شود طریق و محبت یعنی راهی که زیاد توش رفتن و کوبیده شده همچنین به این دلیل به برده عبد گفته می‌شود که رام و فرمانبردار ساعت شهر است ترجمه کرده مترجم ترجمه کرده حالا از روی کتاب چیز ترجمه ترجمه من برای ساده باشه این عربی اون وقت دوباره باید ترجمه و فلان انجام شد وقت تعبد وقتی میگیم نه بود یعنی خازعم فرمانبردارم اما در یک صفحه بعد بعد از اینکه بحث‌هایی می‌کنه می‌فرماد با توجه به مطالبی که آمد روشن میشود دیدگاهی که پرستش را همان فرمانبرداری می‌نگرد سست و نادرست است نعبدو میگه به معنای فرمانبرداری نیست چرا چرا که اطاعت تنها موافقت فرمان است و بس که اطاعت کردن یعنی مطابقت با فرمان کردن به همین دلیل به پسری که فرمانبردار پدر و یا برده‌ای که اطاعت کننده صاحب خویش است عنوان عبادت کننده را داد که می‌خوان استفاده بکنن نعبدو به معنای فرمان من فقط از تو اطاعت میکنم نیست بلکه معنای همون پرستشه به معنای خاصه عبادت و دلیلش هم اینه که برای به کار نمیبره ظاهرا مرحوم علامه طباطبایی هم همین سخن را پذیرفته همین بیان را ولی مثلا دیدم صاحبان نویسندگان تفسیر نمونه نه همون فرمانبرداری گرفتند و بنده می‌خوام عرض بکنم خدمتتون که مقصود همون فرمانبرداری یعنی چه فرمانبرداری ما خلقت الجن والانس الا یعبدون یعنی چه یعنی ما انسان را حالا یا جنی که ما نمی‌شناسیم و نمیدونیم چیه و درباره اش هم خیلی حرف نمیتونیم بزنیم علی انسان میگه خلق نشد مگر برای اینکه چی بکنه صحبت سر اینه آیا ما خلق شدیم که در مقابل یک کسی یا یه چیزی خاضع باشیم خاضع یعنی فرمانبردار آیا ما برای خضوع خلق شدیم برای اطاعت خلق شدیم برات پیروی کردن خلق شدیم یا برای عبادت کردن به معنای خاص عرض بنده اینه نه ما برای این خلق شدیم که فرمانبرداری کنیم از کی ما برای این خلق شده ایم که به حقیقت گردن نهیم برای این خلق شدیم برای این خلق شدیم که به حقیقت گردن بنهیم این حقیقت کجا هست کجا بیابیم حقیقت را یافتیم جلوتر تو همین سوره حمد تو همین سوره حمد الله را یافتیم که حقیقت الحقایق است الله حقیقت الحقایق هست چون گفتیم معبود و کسی است که جامعه صفات بحث های که کردید حقیقت محض است خدا حقیقت محض است انسان در چه صورتی بالاترین قله را فتح میکنه یک جمله کوتاه تسلیم محض حقیقتمحض باشد جمله یک جمله کوتاه انسان تسلیم محض حقیقت محض باشد یه حقیقت محضی داریم که الله جل جلاله است ما به رسیدیم حقیقت محض است این حقیقت محض است بندگی معناش چیه بندگی معناش خضوع تسلیم شدن گردن نهادنه یعنی تسلیم بشویم در مقابل اون حقیقت محض و آنچه را که او می‌خواهد و برای ما به صورت‌های مختلف بیان می‌کند بپذیریم و بش کردن بدهیم اما اینجا باز یه سوالاتی مطرح گفتیم که ایجا را به این معنا گرفتم به معنای همانطور که برخی از مفسران هم فرمودند به معنای گردن نهادن پذیرفتن تسلیم شدن وظیفه اصلی ما تسلیم شدن و گردن نهادن در مقابل حقیقت است چرا باید خدا را بشک گردن بنهیم چون حقیقت محض است خدا خودش می‌فرماید که من ثابت می‌خوام بکنم سنوری حمایت چون خدا حقیقت محض است من باید بش گردن بنهم عبودیت من یعنی عبودیت منه انسان یعنی گردن نهادن تمام و کامل به حقیقت محض که بهش رسیدن و یک معنایی بکنم آیه قبلی رو دوباره بگم عرض کنم خدمتتون که جلوتر عرض کردم که هر جمله‌ای که در قرآن آمده هر اعتقادی هر اعترافی هر چیزی باید ما را بسازد باید مقدمه شود که ما قله را فتح کنیم حالا سوال اینه یک اعترافی ما کردیم اعتراف چی بود اول سوره حمد بعد از اینکه گفتیم بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین ستایش مخصوص حقیقت است که پروردگار عالمیان است و رحمان و رحیم است صاحب رحمت واسعه گسترده و دائم است و مالک یوم الدین است ما اعتراف این را گفتیم اما کسی ممکن است به ما بگوید که این جمله‌ای که گفتی هر جمله اعترافی و خبری که گفته می‌شود ممکن است کسی بگوید از کجا این را گفتی اصلا چرا قرآن مجید با یک جمله خبری اثبات نشده شروع شده این جمله میگه اثبات شده حمد مخصوص اوست یه جمله خبری است دلیلش کجاست یا باید دلیل داشته باشی یا باید بدیهی باشد یا باید فطری باشد یا جز فطرت همه انسان باشد جز فطرت همه انسان‌ها باشد یا بدیهی باشد یا دلیلی داشته باشیم براش ادعا این است که این جمله فطری است و از سراسر قرآن مجید می‌توانیم این را به دست بیاریم که این و البته دلیل عقلی هم همراه است به معنای اینکه ستایش مخصوص اوست فوری هم دلیل عقلی اینجا نهفته است هم امر فطری است به چه دلیل حقیقت الحقایقی هست اگر حقیقت العقایقی هست اگر حقیقت محض هست معلومه من باید بهش گردن به نعم و تسل از درونم هم درونم ندا است ندای حسرت بالاتر از این من موجودی هستم که ستایش میکنم من موجودی هستم که نیکی ها را ستایش می‌کند ما اینجوری هستیم ما میفهمیم خوبی را ما میفهمیم که باید گردن به حقیقت کردن بنهیم و از باطل نفرت داشته باشیم موجودی که این قضیه را میفهمد نمی تواند محصول طبیعت کور باشد کور نمی‌تواند موجود حق پرست تربیت پرورش دهد موجودی که می‌فهمه که باید به حقیقت گردند و در راه این گردن نهادن به این حقیقت هزینه بپردازد فداکاری کند این موجود نمی‌تواند محصول طبیعت باشد محصول طبیعت تفاوت و طبیعت و حیواناتی که توی طبیعت هستن اونا نمی‌دونن که باید تسلیم حقیقت تسلیم حقیقت بودن گردن نهادن به حقیقت ویژه یک موجود این موجود متفاوت خود این موجود آیت الله ببینید جمله اول ستایش مخصوص خدا مخصوص اون حقیقت العقایقی است که رحمان و رحیم است و مالکه مالک یوم الدین است این جمله ایست که یا باید بگم برهان روشنی عقلی برش داریم دنباله اش هم جزء فطرت است هم کسانی زیادی مدعی شدند قول مشهور علمان ما اینه هم مبدا اونجوری که گفتیم و هم معاد فطری معادن دوباره بهش برگردیم مطهری رحمت الله علیه می‌فرماید که اگر مبدا را گفتی فطریه و اگر معاد را گفتی اینجوری معنیش کردی یعنی بازگشت به سوی اون مبدا اینجوری معنی کردی اون وقت سخنی میشه که اگر مبدعی هست حتما برگشتی هم به سوی او باید باشه اگر ناله است انا الیه راجعون هم باید باشد اگر از جایی آمدیم به اونجا برگشتی هم هست از جایی آمدی اگر از جایی آمدیم برگشتم به اونجا هست پس این مسئله فکری‌ست حالا سوالی اینه رب العالمین را که خدا میگوید و به ما می‌گوید به ما می‌گوید تو نمازتون بگید ولی اصلش از کجاست از کیه درسته خدا می فرماید ولی سخن من این است در واقع این ندای فطرت بشریت است الحمدلله رب العالمین الرحمن الرحیم مالک یوم الدین صدای فطرت بشری است حالا چی می‌گوید ایاک نعبد و ایاک نستعین همون فطرت بشری اگر کسی اون جمله اول را گفت اگر اون اعتراف را کرد اگر پذیرفت که ستایش مخصوص اوست و یه همچین موجودی هست پس باید اگر یک حقیقت الحقایق این گونه‌ای هست پس من فقط باید تسلیم او باشد فقط و فقط باید از او کمک بجویند این ندای فطرت انسانی است که به ما گفته شده است هم جمله اول ندای فطرت است زبان بشریت است ولی فطرت بشریت این زبان فطرت را به ما گفتند جمع انسان ها جمع همتون همه بشریت زبان جمع بعد از اینکه اون اعتراف را کردی اگر اون اعتراف را کردی جمله اول باید جمله دوم را بگی لحنم باید عوض بشه باید بگویی ایاک اگر اون حقیقت الحقایق است و رحمان و رحیم است پس حاضر است اگر حاضر شد اینجا هست اگر اونجور موجودیست باش حرف بزن حرف دیگه از این به بعد اگر اون اعتراف را کردی بپذیر که او دیگه غایب نیست او حاضر است او اینجاست او حاضر است فقط و فقط تو را می‌پرستم یعنی چه فقط و فقط تو را می‌پرستم یعنی فقط و فقط به خواست تو گردن میدهم چرا تو حقیقت همراهشه چون حقیقت مغزی و غیر از حقیقت نمیگویید و غیر از حقیقت فرمان نمیده فقط حقیقت گوییم و فقط به حقیقت فرمان میده و چون همه چیز در دست توست من چون اعتراف کردم که تو همه کار است و ستایش مخصوص توست و تو رحمان و رحیمی تنها و تنها هم از تو کمک می‌جویم در همه زندگی و سراغ اسباب و ابزار دیگر نمی‌روند من حق را تسلیمش هستم ابزار من حقه چون تو حقی فقط بعد متوسل میشوند و هیچ ابزار باطلی را بهش متوسل نمی شود من نمیشوم اما من حواسمون باشه من مامورم که ندای فطرت را بیان بکند من صدای فطرت این صدای فطرت انسانیست به همین خاطر از اینکه زیادی هم طول دادم خسته‌تون کردم عذر می‌خوام و صلی الله علی محمد و آل محمد اللهم صل علی محمد و آل محمد.