فهم و تدوین نظام باورهای قرآنی-برهانی
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
نظام باورهای اسلامی بود و از یه جای خاصی شروع کردیم نه خودم از اینجا شروع کرده بودم تا جایی که من میشناسم و میدونم کس دیگری هم از اینجا شروع نکرده و بحث باور نظام باورهای اسلامی ایران و اون اینکه ما از انسان و عقل انسان و فطرت انسان شروع کنیم و به خدا برسیم و در واقع بعد از صفات خدا به راهنمایی خدا برسیم و از این طریق به قرآن مجید برسیم ده جلسه قبلا در این باره بحث کردیم و در واقع حجیت قرآن مجید را اصطلاح اثبات کردیم و رسیدیم به اینکه قرآن مجید حجت هست و با عقل میتوان حجیتش را اثبات کرد بحث ما این بود که در واقع اگه بخوام با اصطلاح سنتی صحبت بکنم قرآن مجید اعجاز محتوایی داره یعنی یه نظام حقوقی اخلاقی اعتقادی میتونم از قرآن مجید برداشت بکنم که نمیتواند محصول زمینی حجاز ۱۴۰۰ سال پیش باشه خب این یه بحثیه که مطرح کردیم یه جاهایی به تفصیل بهش پرداختیم و اینجا هم بالاجمال اشاره بهش داشتیم و بعد یک بحث قرآن شناسی کردیم که قرآن که باوری باید بهش داشت یعنی چه چیزهایی را انتظار داریم که قرآن بیان بکنه و آنچه را که بیان کرده قرآن مجید آیا واضح و روشنه نیاز به تفسیر داره به چه حد به چه معنا اینا بحثهاییه که قبلا مطرح شده و در آخرین جلسه که فاصله افتاده مقداری به این بحث پرداختیم که نظام نظام باورهای اسلامی مسئله اینه که نظام یعنی دین یا الهیات یا باورها مجموعه باورها یک شاکله نظاممند هست به تعبیر غربیها سیستماتیک هست نظاممند نظاممند به معنای اینه که نمیتونه یک جزءشو نداشته باشه اگر یک جزء کوچکش را نداشته باشی کارش انجام نمیده اگر جز کوچکش هم جابجا قرار بگیره در کارش مختل اختلال ایجاد میشه دقیقا مثل مثلا یک اتومبیل که یا یک وسیله برقیش را مثلا کویلش را نداشته باشه اینجا جای دیگری نصب بکنیم به جای یه وسیله دیگری همین مقدار کافه کاسان ماشین جای خودش اتومبیل از جای خودش حرکت نکنه هم همه چیو داشته باشه هم همه چیز سر جای خودش قرار بگیره و در واقع معضل اساسی نظام یعنی الهیات اسلامی ۱ اعتقادات اسلامی باورهای اسلامی اینه که نظام منند نیست یعنی هم اجزای خودشه نداره هم آنچه را که داره سر جای مقداری هم که داره سر جای خودش قرار هم حلقههای مفقوده بسیار مهمی داره که کل کار را خراب کرده و هم اگر یه وقت مقداری بحثم داره بحث سر جای خودش قرار نگرفته من اخیرا به مناسبت یه بحثی داشتم در مورد دنیا شناسی یکی از حلقه های مفقوده نظام باورهای اسلامی که کار روش نمیشه دنیا شناسی مقصودم از دنیا شناسی غیر از کیهان شناسیه کیهان شناسی یعنی اینکه این کرات را زمین را امثال اینها را بشناسیم خوب چرا شاید این کیهان شناسی فقط تو مقدمه خداشناسی و اینها مثلاً به کار بیاد وقتی میخوایم نظم جهان را اثبات بکنیم آنها به کار میاد دنیا شناسی مقصود این نیست دنیا شناسی هر چند دنیا و جهان به جای هم هم به کار میره گاهی میگن دنیا همه دنیا اینگونه است یعنی همه جهان است ولی نه ادبیات دینی وقتی میگیم دنیا یعنی زندگی اکنون زندگی اینجا موقع بحث اینقدر مهم این دنیا شناسی که در واقع الحاد جدید مهمترینش مارکسیسمه ارتباط داره به بحث دنیا شناسی اینکه دین به زندگی اکنون من چه توجهی داره آیا به فکر حل به فکر رفاه زندگی اکنون من است یا نیست میگیم دنیا شناسی دنیا شناسی یعنی زندگی الان منی در مقابل زندگی آینده در مقابل زندگی آینده زندگی الان اکنون این را زندگی الان را خوب بد بدونیم خوب بدون بهش برسیم بهش توجه بکنیم بهش توجه نکنیم مارکسیسم میگه خوب یه جمله معروفی داره که میگه که دین افیون ملت هاست اون جمله از این ناشنی در واقع افیون یعنی به هر حال به آدما میگه که در فکر اصلاح زندگی امروز اکنون نباش و ولی حرف خوب من یه باوری دارم عموم کسانی که در غرب بحث کردند تا اونجایی که من میشناسم حتی اونهایی که به اصطلاح دین را رد کردند چون یه تخصصی داشتند تو حیطه تخصص شان عموما درست حرف زدن تو حیطه تخصص خودشون به استثناهاتی داریم مثلا من فرود هر بحثی که درباره دین کرده برام جذاب نیست یعنی از حیطه تخصص خودش اومده بیرون از روانشناسی اومده بیرون که هرجا میخواد منشا دین را بیان بکنه بحث به اصطلاح روانشناسی نمیکنه و بحث جذاب ولی مثلا مارکس ای جمله که میگوید دین افیون ملت هاست یعنی دین آدم ها را تقدیر میکنه که وضع فعلیشون را بپذیرن و تلاش نکنن که به نظر من حرف غلطی نیست یه حرف عجیبیه که میزنم چرا برای اینکه عموم ادیان یا دنیا شناسیشون خطاست یا دنی شناسی شان درست تبیین نشده درست بیان نشده چون دنیا شناس شون درست بیان نشده به اصطلاح این مشکل را دارند این مشکل تو اسلام هم هست دلیل از اینجا من میخوام بحث که نظام باورهای اسلامی نظاممند بیان نشده و حالا که ما رسیدیم به حجیت قرآن یعنی از اینجا به بعد تا اینجا به اصطلاح عقل و فطرت و حالا رسیدیم به منبعی به نام قرآن وظیفه ما به عنوان اسلام شناس به عنوان به قول غربی ها تئولوژین عالم الهیات هرچی وظیفهمون اینه تا حالا که منابع اصلی اسلامی مشخص شد منابع اصلی تا اینجا مشخص شده این باورهای اسلامی را به صورت نظاممند تدوینش بکنیم تنسیقش بکنیم به صورت نظام من تدوین و تمثیقش بکنیم یعنی چه به صورت نظام یعنی هر آنچه که نیاز است بحث دربارهاش بکنیم سر جای خودش هم بحث بکنیم سر جای خودش هم بحث بکنیم اینجاست که من میخوام اصطلاح یک به اصطلاح مسئله را مطرح بکنم آیا میتوان یک مجموعه باورهای نظام منند از قرآن مجید برداشت کرد مقصودم از مجموعه باورهای نظام من چیه یعنی مجموعهایه که کامل هیچ کمبودی نداره یعنی هیچ جایش خلا احساس نمیشه همه چیز هم سر جای خودش قرار گرفته همه چیز سر جای خودش قرار گرفته هم مجموعه نظاممنده هم همه چیز به اصطلاح سر جای خودش قرار گرفته پس سوال اولم اینه حالا که رسیدیم به قرآن مجید و قرآن را حجیتش را به فرض اثبات کردیم و عرض کنم خدمتتون که گفتیم قرآن مجید کتاب خدا هست حالا که این ثابت شد و متن اصلی مسلمانی است سوال اصلی آیا میتوان از قرآن مجید ژن نظام باورها را برداشت کرد مقصودم نظامی که هم همه چیزش را داره هم همه چیزش سر جای خودش قرار گرفته آیا امکانش هست یا نیست این یه حرفه حرف دیگری اینه آیا گذشتگان ما این کار را انجام دادن یا انجام ندادند یا عالمان قبل این وظیفه را انجام دادن یا نه وظیفه عالم الهیات به قول غربی ها مسیح ها اسلام شناس یا هرچی نام بزاریم اینه که بیاد از متن اصلی یه مجموعه نظام من در بیارید تدوینش کنه بیانش کنه و ارائه بدیم خوب اعتقاد من اینه که عالمان ما این وظیفه را انجام نداد نداد و به همین دلیل نظام یعنی باورهای ما نظاممند نیست دو طیب داره یک حلقه های مفقوده بسیار مهمی داره دو اون چیزهای را هم که داره سر جای خودش قرار نگرفته از من باید اکنون این کار صورت بگیره اگر بخوام مقایسهای بکنم بین اسلام و مسیحیت در برخوردمدرنیته هر دوشون در برخورد با مدرنیته با مشکلی برخورد کردن ولی مشکل نظام اسلامی با مشکل نظام مسیحی یکی نبود مشکل نظام مسیحی این بود که خود متن مقدسش کال داشت نظام باورهای اسلامی نبود که متن مقدسش اشکال داشته باشه به نظر من عرض میکنم به نظر من یعنی متن اصلی که میگه عرض میکنم قرآن مقصودم وگرنه ما باید کاملا روایات را جدا بکنیم کاملا جدا بکنیم از قرآن حساب روایاتمون را برای اینکه یه مجموعهای که رو ۹۰ درصدش تردیده که آیا اینها صادر شده از منبع اصلی یا صادر نشده اصلا جعل شده یا جعل نشده روم ۹۰ درصد تردیده تو ۱۰ درصد باقی مونده تو ده درصد باقی مانده ۹ درصدش عالمان میگن به صورت زن نیز صادر شده اون مقدارش که یقینی میتونن بگن صادر شده حداقل ادعا دارن ثابت شده یک درصدم نیست قطعاً کمتر از یک درصد من دارم حرف عالمان سنتی را نقل میکنم این حرف حرف خودم نیست چرا برای اینکه اون یک درصدی که میگیم قطعیه اون درصدی که آقایون میگن متواتره اگر از من بپرسند دو جور متواتر داریم اصطلاح متواتر دو جا به کار میره یکی در منطق که متو میتواند مثلاً صغرای استدلال قرار بگیره برهان قرار بگیره ولی تو مثلاً اصول فقه ما یک اصطلاح دیگری داریم خبر متواتر من متواتر منطقی را معتبر و حجت میدونم متوتر منطقی مثل چی یعنی یقین آور میدونم مثل یک کشور به نام آمریکا وجود داره و الان رئیس جمهورش ترامپه من هیچ کدام را ندیدم نه ترامپ را از نزدیک دیدم ولی یقین دارم که یه همچین چیزی هست همین کشوری به نام آمریکا هست و هم اکنون رئیس جمهور شاه ترامپ یقین دارم کرد از چه راهی یقین برای حاصل شده از نقل متواتر یعنی اینقدر نقل زیاد شده به صورتهای مختلف از طریق رادیو تلویزیون روزنامه فضای مجازی چی چی اخبار دیگران که میگن که دیگه برای من یقین حاصل میشه که یک کشوری به نام امریکا وجود داره این متواتر متواتر منطقی متواتر که میگن میتونه مقدمه استدلال قرار بگیره توی اصول روایت اون روایتی متواتره که سلسله سندش به اندازه ای به تعدادی آدم نقل کرده باشند آدم درست آدم یقین بکنه که همه اینها دروغ نمیگفتند خب من متواتر دارم این متواتر که میگم تعریف سنتی هست ما خبر متواتر واقعی دار خبری داریم که اگه به آلمان سنتی میدادیم و میگفتیم آیا این متواتر هست یا نیست علی القاعده باید بگن این خبر متواتر طبق تعریف خودش ولی محتوای خبر را قبول ندارم یکیش علاوه بر شیعه روایات تحریف قرآن که برخی میگن حدود ۱۲۰۰ تا حدیث داریم در باب تحریف قرآن که ۲۰۰ تاش سندش خوبه این را قطعا عالمان سنتی باید بگن فوق تواتره در پارلمان قبول ندارند تحریف قرآن را اگر این مثال را که زدم پس معلوم میشه که چه میخوام بگم چرا من متواتر عالمان سنتی به راحتی میگویند این خبر متواتره این خبر یک اصطلاحی هم دارن تواتر معنوی یعنی این حدیث با این لفظ خیلی نقل نشده یک بار نقل شده ولی یه بارم به معنا به شکل دیگری یه بارم به شکل دیگری مجموعه میبینید که این معنا را اصطلاح جعل کردن می افتند درست کردن به نام تواتر معنوی بنده عرض میکنم که تواترهای معنوی اعتباری نداره که آقایون میگن آقایون میگن تواترها اعتباری نداره موارد متعددی داریم خبر متواتر معنوی با عقل و قرآن ناسازگار چیزی که به وضوح با عقل و قرآن ناسازگاره من چه جوری میتونم بگم صادر شده اینجاست که میگم متواتر اصطلاحی تو اصول فقه را قبول ندارم ولی متواتر منطقی را اصطلاح منطقش را قبول دارم اونی که تو منطق بهش میگن متواتر اون برای من علمآوره یک کشوری به نام روسیه وجود یه آقایی به نام پوتین وجود داره منم ندیدم یا آقایی به نام هیتلر وجود داشته منم ندیدم فقط برام نقل شده این متواترات منطقیه ولی اصطلاح اصطلاح اونجا قبول ندارم بنابراین عرضم این بود ماییم و قرآن حساب قرآن را باید از روایات جدا بکنیم روایات ما حجیتش از قرآن میگیره منشأش قرآن عقل که نیست ولی خود قرآن میتونه حجت عقل بگیره خوب اون وقت وقتی چیزی را مجموعه را گفتید که ۹۰ درصدش طبق مبنای سنتی تو این مجموعه ۹۰ درصدش بی اعتباره تنها ۱۰ درصدش به صورت زنی اعتبار داره با درجه دو قرار داد در عین حالی که یه جاهایی باید بشه عمل کنیم ها من بحث دیگری که نمیگم کنار میگذارم روایت بنابراین اگر ما بن یک نسلام شناسی به صورت نظام من تدوین بکنیم باید اون نظاممون قرآنی باشه روایت در مرحله بعد قرار بگیره باید قرآنی باشه یعنی چی یعنی اونجایم که روایت را می پذیریم حالا به تعبیر ضد قرآن باشه یا مطابق خود روایات اصلا موافق قرآن که نباشه میگه باید کنار گذاشت بله اینکه قرآن هست این تواتر نداره نمیتونه هم در آن واحد متواتر باشه هم شما به صورت نقدی با قرآن و سایر احادی عرض کنم خدمتتون ببینید متواترات منطقی امروزی یعنی یک آدم شما پیدا نمیکنید توی ایران الان که بگی من تردید دارم که کشوری به نام آمریکا وجود داشته باشه منطق از عرف مردم گرفته شده یعنی از تفاهم و استدلال و گفتگوهایی که مردم دارند اصطلاحات منطقی اصطلاحات اصلا کل منطق کل منطق از اون چیزی گرفته شده که بین مردم رایجه وقتی میایم تو اصول فقه یا تو چی ضرورت ادعایی نها که این همونه که ما تو عرف مردمم هست ولی واقعیت این نیست باید دید که آیا اونچه که تو اصول فقه ادعا میشه که بین مردم هست عقلا همینا قبول دارند آیا واقعا همینجوری هست یا نیست اونی که تو منطق واقعا همین جوریه واقعا ما یه چیزایی داریم که صرفا برای ما نقل شده و یقین بهش داریم یقین داریم که مثلا کشوری به نام پاکستان اما وقتی که اومده تو اصول فقه ادعا اینه که عقلای این حرفا ولی میبینیم که یه ادعاست برخلاف اون منطق که موارد را برات میشماره متواتره که میگه ما یه متواتراتی داریم که همه قبول دارند این متواترات را میتونیم مقدمه استدلال قرار بدی این حرفش اینه تو منطق مصدا روشن نمیکنه تو اصول فقه وقتی میایم میبینیم یک عالم میگه مثال میگه اگه ۱۰ نفر برا من نقل کرده باشند من یقین میکنم اون وقت بر اساس این مپ گاهی هم اسم میاره میگه اگه فلانی و فلانی و فلانی و فلانی مثلا یه چیزی رو من یقین حاصل میشه برام اون وقت برعکس این مبنای خودش ادعا کرده که این روایت متواتر این فرق داره اون چیزی که شخصیه در واقع که میگه من با اگه ۱۰ نفر برام نقل کنن یقین حاصل میکنم شخصیه شما ممکنه بگید که نه من با ۱۵ نفرم یقین حاصل نمیکنم من بعضی چیزهااست که اگه ۲۰۰۰ نفرم نقل کنن یقه ناصر نمیکنه آره ۲۰۰۰ نفر هم نقل بکنن یعنی آخه اینقدر امر ناجوره همینطور روایت ما هست یه چیزایی این گونه و طرف باور کرده و طرف گفته که اینا مثلا امام مثلا گفته یا انجام داده یا چی باور کرده نه نه این عرضم اینه من دوتا اینجا دوتا اشکال دارم به این متواتر طبق یکی اینکه راحت میگن یه چیزی تواتر معنوی دارد یعنی ربات داریم در مورد یه مسئله لازمش یه مطلب معنوی داریم برش معنوی لفظی نیست معنا یعنی به راحتی میگن متواتر ما اینقدر توی روایاتمونه ادعای تواتر میشه اگر چیزی طبق ادعای شما متواتر یعنی یقین ساده دیگه اگر یقیناً صادر شده نباید مخالف قرآن که شما ادعا کردی که متواتره ولی به وضوح مخالف قرآنه معلوم میشه این بحث اینکه شما میگید خبر متواتر که ما تعریف میکنیم چیه متواتر قطع آوره و قطعا صادر شده این درست نیست مبنا درست نیست پس بنابراین هم دو تا اصطلاح داریم تو خبر دو نوع خبر را یکی خبر واحد صحیح یا صغه خبر در مقابلش خبر متواتر این دو دسته را میپرکه خبر واحد صحیح یا صغه را میگن زن آوره و معتبره خبر متواترو میگن قطع آور معتبره هر دو قبولولی الان میخوام این بحثم اینه من اگر بخوام یک نظام اسلامی شکل بدم نظام باورهای اسلامی این نظام باورهای اسلامی قطعاً باید قرآنی باشه نمیتونه نظام باورهای من یک بخش فوق العاده مهمش توی قرآن نیامده باشه یه آقای دیشب داشتم تهران از من پرسید دارن طلبه هم بود درس طلب که درباره روایاتی که در مورد امام زمان و ظهور آخرالزمان و امثال اینها داریم با هر کس روبرو میشیم دیگه روایت زیاد داریم ولی اگه بخوام خیلی کوتاه بگم میگم این روایات زیاد اولاً چند درصدش طبق مبنای خود این سنتی ها سند داره درسته خودشون میگن ۱۰ درصش اون ۱۰ درصدش که سند داره چه جوریه زنیه مثلاً راجع به حرفهایی که راجع به اومدن امام زمان و فلان حوادثی که اخبار مختلفی که نقل میشه فرض کنیم بگه ۲۰۰ چند صد تا روایت داشته باشیم توش ۱۰ تا روایت که سندش طبق مبنای سنتی صحیح باشه نمیتونیم پیدا کنیم ده تا زنیه اون ده تا زنی به به کوچکترین چیزی درباره جزئیات مسئله که حتی طبق مبنای سنتی که من رد کردم بشه بگیم متواتر وجود نداره بنابراین درباره مثلاً امام زمانی که قراره بیاد کی قراره بیاد مقدماتش چیه موخراتش چیه چه میکنه چی ماموریتی داره که اینا کل دینداری ما الان تاثیر داره تو این قسمت هیچ چیز قطعی هیچ چیز قطعی نمیتونیم بگیم خب باشه باشه باورهای غیر دینی مون من یه وقت تو غیر دین باورهای غیر دینی برخورد یک امر مسلم میکنیم خب خطاست یه وقت میگیم آقا این ظاهراً باید اینگونه باشه ولی ادامه میدم شایدم فردا نظرم عوض شد دیگه نمیام با عرض پوزش مثلا حالا مثال میزنم نمیخوام بگم حالا امام زمان باید اونجا ظهور بکنه از اونجا ظاهرا هم مال ما گفتن طبق شواهدی که ظهورش نزدیکه حالا وقتی هم میخواد بیاد از کجا باید بیاد به کجا باید بیاد و مثلا خوبه که یه اتوبان هم مثلا بسازیم یه مسئله دیگری میشه قضیه جور دیگری میشه یا مثلا اگر بیاد تو کشورهای دیگه کجاها ما باید الان سیاست مونو مبتنی بکنیم بر این آمدن او و چگونه و اینکه یعنی نزدیک بودن مثلا ظهور را دخالت بدیم در سیاست هامون توی منطقه که این الان هست این الان مسله است تو به برخی از سیاستمداران و کارگزاران حکومت فعلی ما الان اینجاست وقتی خواستیم دخالت چه جوری یه چیزی را که با چی به این رسیدی که اصلا علائم ظهور چی به چی رسیدی بیشترش سند داره نه به جایی بند نیست ضد و نقیضه متعارض ضدونقیض آشفته است که روایت میگه بله عجب عجب سند فلان داره یا نه اون وقت یک زمانی وقتی که دقیقا شبی بود که شب که بین جمادی و رجب و همه بنا کردن یعنی فردا فردا میاد آقا به خودش میاد این میخوام بگم بر اساس یک دائما داره تکرار آقای کتاب یک کتابی ترجمه کرد کتابی آقای ذبیح الله منصوری برای آقای کوربن ترجمه کرده یا به نام آقای چون آقای عزت الله منصوری معروفه که میگن کتاب نوشته در مورد ملاصدرا از قول زندگی ملاصدرا در مورد زندگی ملاصدرا کتاب نوشته اونجا من اونجا خوندم جاهای دیگه حتما میگید سال قبل از سال هزار هجری صفویه پایتخت شان قزوین بود اون وقت همه عالمان صدا گفتن صالح هزار دیگه آقا میاد میخواست پایتخت را از پایتختم تشخیص میداد باید بیاره اصفهان میخواستم بیاره اصفهان دست نگه داشته بود که آقا بیاد و خودش سال میاد هزار شد و نیامد بعد پایتخت آورده اصفهان البته من به نقل کتاب مکرر در مکرر تو تاریخ الانم گره میبینیم میزنند که اگر امام زمان بیاد چی فلان نه حالا میخوام بگم که ما باید بپذیریم که به روایاتمون نقش ثانوی درجه ۲ بدیم نظام باورهامون نظام باورهای به اصطلاح قرآنی باشه نظام باورهامون غیر قرآنی به اصطلاح نباشه یعنی اگه بخوایم نظام درست بکنیم همه چیز رو شالوده را باید بیایم بر اساس قرآن درست بکنیم اینجوری نباشه که میگم یه چیز فوق العاده مهمی داشته باشیم و بعد یک کسی به ما بگه خب اینا قرآن هم نشون بده بگیم تو روایات تو روایات اومده تو کلیسای کاتولیک میگفتن دو تا منبع داریم یکی کتاب متن مقدس یکی سنت کلیسایی اون وقت میگفتن یک بود که سنت کلیسایی اون چیزهاییست که حضرت عیسی برای عموم نگفته برای خواص گفته ولی سینه به سینه گشته و تو یه دوره گفته شده جز اعتقادات مثلا کتابی هست به نام نظام عربی ترجمهام من یه زمانی میخواستم ترجمه کنم نکردم دو جلد عربیش فارسی کتاب خوبی هم هست نظام و تعلیم فی علم لاهوت القویم لبنانی به نام الا امیرکانی نوشته ۱۳ تا باور که این ۱۳ تا باور مهم که ۱۳ تا باور تو کتاب مقدس کاتولیک ها ایشون مدعیست خودش پروتستان نویسنده نویسنده پرستان میگه کاتولیک ها میگن ۱۳ تا باور تو کتاب مقدس نیست ولی تو سن کلیسایی اومده و مهمه و معتبره خیلی مسئله است تو کتاب نیست حالا جالبه شما اگر بگید که یکیش او میگه یکیش تثلیثه یکیش از اون ۱۳ تا یکیش تثلیثه یعنی تثلیث توی کتاب نیامده یعنی سنت کلیسایی اومده خوب یه همچین چیزی را نمیتونی به قرآن بکشی به دو دلیل یکی اینکه قرآن را شما قطعی و صدور میدونی روایت قبول داره که اکثریتش صادر نشده نه یه چیز دیگر اضافه برین قرآن مدعی که تبیان کل شیعه تفصیل کل شیعه چون نمیتونی اگر در رابطه با قرآن بیای بگی که مثلا همین شبیه سازی بکنیم یه چیزی هم عرض تثلیث را تثلیث مسیحی را مثلا هم عرض او را بیای بگی که مثلا توی قرآن نیست ولی بر اساس روایت اون تبیان کل شی تفصیل شی خطا میشه نکته دیگر اینکه شما نمیتونی از منابع زنی که باور به این مهمی را بگیری اون وقت جالبه که حالا این پروتستانها بعداً اومد و فقط کتاب مقدس فقط کتاب مقدس یه بنده خدایی جو گیر شد گفت که پزشک بود تو قرن شانزدهم جوگیر شد و گفت که حال شما که میگید فقط کتاب مقدس که تو کتاب مقدس تثلیث نیامده پس برداریم بریم سراغ توحید فرار کرد و بعد از مدتی توی روستایی داشته بابت میکرد مخفیانه و اینها و کاتولیک ها گرفتن با هم و زنده در آتش سوزاندنش و جوگیر مواظب باشید نشید فیلم درسته ما گفتیم که برگردیم به کتاب مقدس و فقط کتاب مقدس حالا این را برای این گفتم بعد از اون ماجرا پروتستانها طبق مبناشون باید کتاب مقدس پیدا میکردن حالا که تثلیث پذیرفتند تثلیث پذیرفتن تو کتاب مقدس که آره مثلا حتی تو عهد قدیم ضمیر جمع برای خدا به کار رفته ما ما انسان را آدم را یا انسان را شبیه ما آفرید منم باید بهشون بگم که ما تثلیث بالاتر داریم تو قرآن خیلی زیاد نحن نزلنا از ذکر و انا له حافظون چند تا فعل و ضمیر جمع اومده توی آیه ما بیشتر ما ها داریم همچین حرفی را ها اگه یه جوری باشه ما خود بعضی اومدن آقا هر جا ضمیر جمع اومد که تو همه بیشتر خیلی از جاهای دنیا جمع تکریم ولی پروتستانها اومدن یه استفاده را اینجوری بعد که دیدن نه تو گفتن کلیسا حجت نیست سنت کلیسایی اومدن تو کتاب مقدس پیدا بکنه اینجوری یه جورایی به اصطلاح جفت و جور کردن و که بگن تو کتاب هست کتاب ما اگه نظام بخواهیم درست بکنیم میخوایم بگیم نظام قرآنی باشه شما میخوای امامت درست امامت باید قرآنی باشه من نمیگم شخص امام صادق علیه السلام نامش باید تو قرآن باشه حتی اینا نمیگم که امامان دوازده تا باشن باید تو قرآن باشه حرفم این نیست میگم یه آموزش ندید به نام امامت که با قرآن سازگاری نداشته باشه آره یه جوری شکلش بده حداقل که مثلا اگر ابراهیم خلیل امام هست این امامت که تو توضیح میدید با اون امام خود شما مجبوری بگی و میگی که پیام خود شخص پیامبرم امام بوده و شئون پیامبر دقیقاً و تفصیلان توی قرآن مجید آمده دقیقا و تفصیلاً چی هست و چی نیست به مردم بگو من چی نیستم به مردم بگو من چی هستم کاملاز این چهارچوبه بیرون بری و بگه امام علی یه چیزی غیر از اینکه راجع به پیامبر شده با سلام گفته شده و فلان چیز دیگری گفتی اون وقت یه چیزی میشه که توی کتاب نیست ضد کتابه که ضد کتابه اگر کسی شأنی را برای امامی قائل بشود که اون شان را خدا نه تنها بیان نکرده برای پیامبر بلکه گفته به مردم بگو من اون نیستم اینو گفتی خب شما داری یه چیز دیگری بنابراین حرفم اینه که ما باید نظاممون باید قرآنی باشه دو تا سوال مطرح کردن دوتا سوال مطرح کردم آیا میتوان نظامی از قرآن برداشت کرد نظام باورها را از قرآن عرض بنده حتما ارز دیگرم اینه که آیا عالمان ما این کار را انجام دادند پاسخم اینه که هرگز و موش مشکل اساسی به هم ریختگی باور دلیلش اینه که این کار انجام نشده چرا نشده بحث تاریخی اون بحث تاریخیه که ماجراهایی که تو اسلام رخ داده و اینکه چه جوری شده که علمی به نام کلام شکل گرفته ربط داره به اونجا نیست شما هرگز نمیتونی بدون بیان انسان شناسی و بدون اینکه انسان شناسی را سر جای خودش قرار بدیم بیای بحث از راهنماشناسی کنیم خدا چرا پیامبر روبرو میشی خدا چرا پیامبر فرستاده برای قبلش شما بحث نکردی که انسان کیه وقتی اینا بحث نکردی انسان کیه انسانو بحث نکردی کیه اگه انسان قرآن را بحث کرده بودی رسیدی به اینکه مثلا این انسان فطرتش تابناک عقلش چالاکه خوبه خوبه خوب کار میکنه اگه اینا رسیده بودی بهش و بعد میومدی بعد میگفتی خدا چرا پیامبر فرستاده اون وقت سوال این میشد که انسانی که عاقله و عقل درست کار میکنه چه نیازی به پیامبر داشته اما یه فاجعه رخ داده و بزرگترین انحراف در دین رخ داده اون انحراف اینه که اول انسان بحث نشده انسان بحث نشده و بعد اومدن پیامبر اومده وسط خدا پیامبر فرستاده سوال چرا خدا پیامبر فرستاده مجبور بود به از مثلا فیلسوفان بزرگ ما فارابی ابن سینا ملاصدرا شیخ اشراق علامه طباطبایی الان همه اومدن یه جورایی جوابشون اینه چون عقل آدمی مشکل داره چون عقل آدمی کمبود داره خداوند پیامبر را فرستاد تا کمبود عقل بشری را جبران بکنه به نظر من این حرف با دو چیز ناسازگار یکی با انسان شناسی قرآن یک بار پیامبر شناسی قرآن جالبه چون قرآن مجید میگه اصلا نهی میکنه میگه یه آیه قرآن اگه شنیدی چشم و گوش بسته روش نیفت فکر کن فکر کن به انسان اجازه میده فکر کن تعقل کن از همگی ما قرآن فرستادیم که شما تعقل بکنید روش در قرآن میشه تعقل کرد پس انسان عقلش مشکل نداره از یک طرف از طرف دیگه خود قرآن و خود پیامبر را ببینیم خود قرآن درباره خودش و درباره پیامبر چی میگه میگه در مورد قرآن یا میگه در مورد پیامبر میگه انما حصر انما انت مذکر ذکر یعنی یادآوری پس انسان میدونه تلنگر به سر عقل و فطرت وحشت تلنگر بزنه به فطرت بشر اگه اینجوری نگاه کردی آیات که میگه ذکر یادآوری پیامبرم یادآور عقل انسانم چالاکی کنار هم راحتی میرسی به اینکه اون چیزی که تو خطبه اول نهج البلاغه اومده که پیامبر اومدن که کن حقوق را در بیارن میثاق فطرت را یاد بیارند نه نه نیاز نبود تو عقل آدمی را انسان را ناقش بکنی که جا برات پیامبر باز بشه پیامبر را جاش را اینجوری باز کرد که عقل انسان را ناقص کردی با قرآن ناسازگاره دلیلش اینه که نظام تو قرآنی نساختی اگر نظام تو قرآنی ساخته بودی اول اول اول میگفتی انسان چیه راهنما برای انسان راهنمای انسان معلوم بشه چه ضعفی چه کمبودی چه چیزی بنابراین نظاممون باید قرآن باشد نظام را قرآنانی بیانش بکنم چون الان دیگه از این به بعد باید بریم در متنی و آره ما باید ببینیم که تو قرآن چه چیزی را باید پایه قرار بدیم برای اینکه نظام رو استوار کنیم قطعاً باید از انسان شروع کنیم و بلافاصله بعدش از نجات شروع کنیم انسان رستگاری و بعد از در واقع ما باید از انسان به خدا برسیم باید در انسان خدا برسیم حتی این را نگیم که از طبیعت به خدا برسیم چون از طبیعت چی باید به خدا برسه انسان بالاتر از طبیعت که پیش خودش بالاتر از طبیعت پیش خودمه خودمم خودم بالاتر از طبیعتم پس اگر من بناست به خدا برسم خدا برای من اثبات بشه بزرگترین آیه خداوند خود منم طبیعت را تو طبیعت فاصله دارم باید بیرون منه این بنابراین باید یک نظامی قرآنی درست بکنیم و ضرورت داره و نظام قرآنی کاملا متفاوت با اون چیزی که الان هست ببخشید از اینکه خسته تون کردم و تشکر ازتون