چیستی قرائت رحمانی- عقلانی از اسلام
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
انشالله در صدد هستیم که یک دوره اسلام شناسی که اونچه که تو ذهنم هست تفصیلی میشه من دورههای اسلام شناسی گفتم و مثلاً یک دوره اسلام شناسی در انجمن اسلامی مهندسین گفتم ۴۶ جلسه شده که داره پیاده میشه و کتاب بشه چاپ بشن ۴۶ جلسه با اینکه بوده اجمالی به نظر خودم بوده اسلام شناسی معمولاً باید یعنی میتونه خیلی گسترده باشه و میخوام به امید خدا این جلسهای که شروع میکنیم کار بسیار تفصیلی انجام بگیره حقیقتش توی من معتقدم که در حوزه علمیه ما اسلام شناسی کار نمیشه عرض کنم که فقه کار میشه ممکنه کلام هم یک کسی گوشه ای کار کنه یک کسی هم تفسیر کار کنه ولی اسلام شناسی خودش یه چیزی تحت عنوان اسلام شناسی نمیکنه کسی از مجموع آثار مثلاً مفهوم مطهری میتوان به عنوان نمونه اونم از مجموع کارهاشون میتوان یک اسلام شناسی درآورد استخراج کرد و امیدوارم که این دوره دوره موفق باشه بنامون بر اینه که حدود نزدیک به ۵۰ دقیقه تا یک ساعت یک متن و یعنی مطلب را ترتیب پیش ببریم و ۵۰ دقیقه هر دفعه درباره یک موضوعی صحبت بشه و بعدش هم هر مقدار وقت باشه سه ۴۰ دقیقه اینجورها هم گفتگو صورت بگیره پرسش مطرح بشه و در حد توان تحلیل بشه و جواب داده بشه خوب موضوعی که میخوام امروز خدمتتون ارائه بدم وقت مقدماتیست ابتداییشه قرائت از اسلام که خوام درباره اش صحبت بکنم عنوانش را گذاشتم اسلام رحمانی عقلانی از یک سو رحمانی و سوی دیگر عقلانی قطعا اول باید این نکته را عرض بکنم که این قرائت از اسلام که میخوام ارائه بدم با قرائت مشهور از اسلام تفاوت زیاد داره یعنی نه ممکنه حرفهای حتماً حرفهای زیادی زده خواهد شد که چه در باب اعتقادات چه در باب اعمال که با اونچه که مشهور اون قرائت که مجهول از اسلام به اصطلاح تفاوت داره این یک نکته پس متفاوت ممکنه باشه و باید ببینیم که قاعدتاً سوال برانگیز پرسش برانگیز و باید دربارش گفت و گو کرد از اینجا مطلب را مطلب امروزم را که اون عنوان بحث مقدماتی عنوانش این گذاشتم چیستی قرائت رحمانی عقلانی از اسلام میخوام بگم این قرائت چیه قبل از اینکه به اون بحث بپردازم که این قرائت چیه یک بحث مقدماتی را باید مطرح کنم و اون اینکه اسلام قرائتهایی داره من یکی از پو اسلام شناسی که میگم حالا مدعی هستم که رشتم هست و روش کار کردن یکی از ابعادش مثلاً کلام یکی از شاخه هاش یکی از قسمت هاش تو کلام گفته میشود که متکلم باید از اسلام دفاع کند متکلم باید در اسلام دفاع بکنه اما اینجا یه سوال از کدام اسلام باید دفاع کرد متکلم که وظیفش اینه که از اسلام دفاع بکنه ما یک نوع اسلام نداریم طالبان اسلام را یک نوع ارائه میدن داعش چه نوع ارائه میده برادران اهل سنت خودشون شاخههایی دارند مثلاً وهابی ها یک جور ارائه میدن دیگران گونه دیگری در حتی جامعه ما شیعه به هر حال اخباری ها یه حرفایی دارند که ازش یک قرائت از اسلام در میاد مکتب تفکیک یک حرفایی داره یک جریانی داریم که اسمشو میذاریم مثلاً ممکنه بزاریم شیعه اعتدالی که مثلاً علامه و شاگردان علامه و دیگران اینها با حرفی که اینها میزنن ضرورتاً یک اسلام از مثلاً قرائتی که مرحوم مطهری از اسلام داره با قرائتی که مرحوم های آیت الله مصباح از اسلام داره به نظر من متفاوت این دو تا یک قرائت از اسلام نیست تفاوت های اساسی داره و برای مثال ش بسیار زیادیه که به اسلام شناسی آیت الله مصباح وارد که مثلاً به اسلام شناسی مرحوم مطهری وارد نیست اون شبهات این دوتا قرائت با هم فرق داره قرائت شاید به یه معنا بگیم که شاید کسی افراط بکنه و بگه به تعداد عالمان اندیشمند قرائت از اسلام وجود داره مثلاً همین الان بین فرض بفرمایید حضرت آیت الله وحید یک قرائت از اسلام داره که قطعاً برای مثال با قرائت مرحوم مطهری کاملا متفاوت است کاملا متفاوت است و همینطور اندیشمندان دیگر حالا سوال اینه که اگر گفته میشود متکلم باید از اسلام دفاع کنه از کدام قرائت های از اسلام شما در جواب من قاعدتاً ممکنه بفرمایید از هیچ کدام بله منم همین را جواب میدم من به عنوان متکلم موظف نیستم که از این قرائت ها استفاده یعنی دفاع کنم حتی تو اگر بنده بخوام داوری بکنم اگه بخوام به عنوان یه رشته خودش را اسلام شناسی میدونه داوری بکنه به نظر من قرائت مرحوم مطهری از اسلام بهترین قرائت هست در بین قرائت های موجود در بین قرائت های موجود کاملترین و بهترین هست هرچند قرائت ایشون را باید از لابلای سخنرانی ها اخراج کرد استخراج کرد بیرون آورد استخراج کرد کلمه اخ فلت استخراج کرد بیرون آورد و ولی در عین حال بهترینه ولی با این حال این قرائتی که من بهترین قرائت میدونم در عین حال به عنوان متکلم از خودم را موظف نمیدونم که از قرائت مرحوم مطهری دفاع بکند ممکنه یه جاهایش را بگم نقد دارم اینجا قبول ندارم اینجا چقدر قبول ندارم اینجاش این قسمت هاشو قبول دارم این بهترین قرائت ولی من موظف نیستم از مرحوم مطهری دفاع بکنم یا از هیچ کس دیگری ما موظف نیستیم دفاع کنیم پس از چی باید دفاع شما بفرمایید از اصل اسلام دفاع بکنیم اما یه بحثی مطرحه و اون اینکه آیا اسلام یه ذاتی داره که اون ذات تو همه این قرائتها مشترک باشه من بگم از اون ذات دفاع میکنن آیا اسلام یک هسته سختی داره که اون هسته سخت را همه قبول داشته باشن و اون مسلم باشه یا اسلام عبارت است از قرائت های مختلف از اتلاف اسلام همین قرائتهاست یا یه چیزی غیر از این قرائت ها اسلام وجود داره اسلام به تعبیر این مورد بحث مخصوصاً بوده حتی ماههای اخیر در بین برخی از روشنفکران که آیا اسلام هسته سختی داره یا نداره ذاتی داره یا نداره یه چیزی هست غیر از قرائت ها که ما بهش بگیم اسلام یا چیز دیگری غیر از این قرائت ها نیست همین قرائت هاست متنوع خب این بحث بنده معتقدم که واقعیت اینه که ما داریم یک هسته سخت که بهش میگیم اسلام یک معتقدم برخی معتقد نداریم ولی بنده عرض میکنم داریم یه هسته سختی به نام اسلام ذاتی به نام یک مشترکی به نام معتقدم داریم اونا اینگونه میگن اگه بخوام تعریف بکنم عرض میکنم که ما یک آموزه های داریم اصطلاح از خودمه ندیدم جایی این اصطلاح را به کار برده باشند بنده اسمشو میذارم آموزه های عقیدتی بنیادین آموزه های عقیدتی بنیادین مقصودم از آموزه های عقیدتی بنیادین چیه اون آموزه هایی که قبل از ریشه قرآن به عنوان یک متن مقدس اونا را باید پذیرفته باشم یه آموزایی داریم که قبل از پذیرفتن قبل از اینکه این قرآن برای من متن حجت بشه حجت بشه باید پذیرفته باشد مقدمه پذیرش قرآن چیست مبدا وجود داره اجمالا محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خدا هست فرستاده اون مبدا است اینم باید اثبات شده باشه این متنی که الان در دست منه و در دست ماست که بهش میگیم قرآن این کتابیست که حضرت محمد از طرف خدا آورده است تا اصل را اگر تونستم این سه تا اصل را اثبات بکنم تازه میشه قرآن حجت تازه میتونم صحبت بکنم که مثلا قرآن چی آورده خب اگر از من بپرسند که هسته سخت اسلام آنچه که اگر نباشه دیگه من اسلام نمیگم چیه میگم این سه تا اصل بنیادین به اضافه بعد از اینکه قرآن شد حجت قرآنو پذیرفتن به عنوان حجت آنچه که همه برداشت کردن از قرآن که هیچ اختلافی درش نیست اونم جزء هسته متن اونی که هیچ اختلاف مثلاً یه نمونه اونی که هیچ اختلافی درش نیست معاد غیر از اون سه اصلی که گفتم ماد اینم خب دیگه شاید حتی همین ما تو جزئیاتش بحث خدایا مبدا را در جزئیات محمد پیامبر خدا صلی الله علیه و آله و خوب در اینکه وحی چیه چگونه است چگونگی و بحث جزئیات ولی اصلشو کسی بپذیره به نظر من اگر کسی یکی از این چهارتایی که گفتند این را نپذیره میتونم بگم خارج شده از اسلام یکی از این چهار تا را نپذیره مبدا هست محمد صلی الله علیه و آله پیامبر خداست این قرآن که دست نه حضرت محمد کتابی به نام قرآن آورده است اومن نمیاد این کتابی که اکنون دست من است ممکنه کسی بگه کتابی آورده است دست ما نرسیده یا سالم دست ما نرسیده این کتابی که اکنون دست ما هست کتابیست که حضرت محمد از طرف خدا برده است و یک چیز مسلمی هم توی قرآن هست که اختلافی ظاهرا درش نیست و اون اینکه زندگی پس از این زندگی وجود داره که توش انسان ها حسابرسی میشن خب اینو میتونم بگم به باور من هسته سخت اسلام قطع شد آموزش طبق تعریف خودم آموزههای عقیدتی بنیادین به اضافه آنچه که مسلمه و درش هیچ اختلافی نیست که در قرآن آمده که میشه معاد چیز دیگری را نمیدونم هست یا نیست که هیچ اختلافی درش نباشه هسته سخت اسلام ولی اگر به عنوان یک متکلم بگم من از هسته سخت اسلام دفاع میکنم میگه کفایت نمیکنه من بگم فقط از اصل اینکه مبدائی هست دفاع میکنم از اینکه محمد صلی الله علیه و آله فرستاده خداست از اینکه قرآن کتاب و از اینکه ما دیگه اصل اینکه معادی هست بگم دفاع میکنم که اینکه مشکل حل نمیکنه مسائل دیگر را باید دفاع بکنم اون وقت اگر قرار شد هسته سخت ما همین چهار تا مثلاً باشه اون وقت من از چی باید دفاع کنم از قرائت ها که گفتم لازم نیست دفاع کنیم این هسته سخت هم که کفایت نمیکنه دفاع ازش معلومه که این کافی نیست شبهاتی که تو اسلام هست تو این بسیارش بیرون از این چهار تا اصلی که من گفتم عرض کردم خدمتتون پس مثلاً اینو به عنوان مثال میخوام بگم از اسلام باید متکلم باید دفاع کنه از چی باید دفاع کنه خیلی مسئله سختی شد پس نه اون ذات کفایت میکنه نه قرائتها را لازمه که من ازش دفاع کنم من بهترین قرائت از مرحوم مطهری میدونم ولی خود را موظف است دفاع ازش نمیدونم چه بسا قسمت نقد میکنم رد میکنم میگم این حرف اسلام نیست حالا صحبت اینه متکلم باید دفاع کنه از اسلام از چی باید دفاع بکنه خیلی سوال مهمه هیچی نماند بذارید مسئله رو حالا یک شکل یه جور دیگری مطرح بکنم همین را ما میگیم که تو کلام ما یک اسلام درجه یک داریم یک اسلام درجه ۲ داریم یک اسلام درجه ۳ داریم اسلام درجه یک متون مقدس قرآن و روایات اسلام درجه دوم کلاسیک است یعنی مثل کتاب های تخصصی کلام کتاب های تخصصی تفسیر کتاب های تخصصی فقه اینا متون کلاسیک این اسلام درجه دو هست اسلام درجه البته ممکنه کسی چهار تاش بکنه حالا سه تا ما میگیم اسلام درجه سه هم تودههای مردم دینداری تودههای مردم و البته به اضافه اونها دین منبریها و روضه خونها و امثال اینها دینی که اونا ارائه میدن اینم اسلام درجه ۳ هست مسلماً شما نمیگید من از اسلام درجه سه باید دفاع بکنم از ترس به عنوان متکلم از حرف منبری ها باید دفاع بکنم اینو که کسی نمیگه و قاعدتا هیچ آدم چی بر من این را من را بر این موظف نمیکنه که از این اسلام سه جین توده های مردمه و حرف منبریها و کتابهای در این حد از این دفاع بکنم او که من موظف نیستم دفاع بکنم معلومه آیا من از اسلام ۲ باید دفاع بکنم اسلام ۲ یعنی تفسیر المیزان به عنوان نمونه یا مثلاً کتاب فقهی شیخ طوسی شیخ مفید از اینها باید دفاع بکنم تفسیر یا کتاب های کلامی که عالمان تراز اول نوشتن آیا از اونها باید دفاع بکنن عرض کنم خدمتتون که من احساس تکلیف اصلاً نمیکنم که از شیخ طوسی ممکنه شیخ طوسی رو نظرش را نقض بکنم و رد بکنم پس اونم لازم نیست دفاع بکنم ازش پس از چی باید دفاع کنم اگر بناست دفاعی بکنم از اسلام درجه یک باید دفاع بکنم از متون خب همین که خوب همین که من خواستم از اسلام درجه یک دفاع بکنم حرفی که خودم برداشت کردم از متون درجه یک ازش دفاع میکنم یعنی برداشت خودم از متون از متون مقدس را دفاع میکنم خب برداشت من فوری میشه اینم معتبر باشه همون اسلام ۲ میشه فوری میشه اسلام ۲ اسلام ۱ را چگونه میشه دفاع کرد همین که بگم من چون گفتم برداشت شیخ طوسی را که من لازم نیست ازش دفاع بکنم از خود قرآن خود قرآن یعنی طبق برداشت خودم خب همینطور صحبت کردن که سخن بگم میشه اینم اسلام دو پس چیزی به نام عملا من از اسلام یک نتونستم یعنی نمیتونم اشاره کنم به اسلام یک اون بحث قرائت ها گفتم این نکته را بهش توجه بفرما خیلی مهمه گفتم از قرائتهای از اسلام نمیتونم لازم نیست دفاع بکنم از اون هسته سخت اسلام هم کفایت نمیتونم دفاع پس از چی دفاع بکنم به اینجا میرسم به اونجا که رفتم اسلام ۱ به این میرسیم که برداشت خودم از اسلام را باید دفاع بکنم اینطوری میشه اسلام ۲ میشه سلام علیکم عرض کنم خدمتتون که میشه اسلام دو فوری میشه اگر بگم که از قرائتهای مختلف هم نباید دفاع بکنم از هسته سخت اسلام هم کفایت نمیکنه دفاع من اون وقت سال نونه که من از چی باید دفاع کنم به عنوان یه متکلم از اسلام باید دفاع کنم یه ساعت بیشتر نمیمونه یک راه بیشتر نمیمونه که بگم از قرائت خودم از اسلام دفاع میکنم برداشت خودم از اسلام را ازش میمونه تنها این میمونه من یه برداشتی از اسلام دارم که از اون برداشت به اصطلاح دفاع میکنم پس در واقع هر جور بیان کنیم دفاع از اسلام اگر وظیفه من هست که بگم از اسلام دفاع میکنم معناش این میشه که برداشت خودم از اسلام را از اشتباه میکنم همین یعنی خودم یه قرائتی از اسلام دارم که از اون قرائت دفاع میکنم اون قرائت آیا مورد پذیرش شما هست یا نیست روی هفته دیگری ممکنه نباشه ممکنه که حقیقتش اینه که شما حالا تحمل بفرماید روی این من اگر بهم بگن اسلام را دفاع کن هیچ راهی ندارم جز اینکه به اصطلاح قر خودم از اسلام را ازش دفاع بکنم از هیچ راهی نمیمونه جز این خوب پس باید بگم یه قرائتی دارم از اسلام که از او دفاع میکنم نه غیر او دیگه نمیمونه یه اسلام درجه دویی دارم با اون قرائت خودمه که از اون دفاع میکنم از غیر اون که لازم نیست دفاع بکنم بنابراین از دین یک دفاع نکردم من از دین دو منتها از کدام دین دو اونی که خودم برداشت کردم هیچ چاره ای نداره یک جور دیگه سوال را مطرح بکنم یعنی یه مسئله دیگه مطرح کنم یه بار دیگه کلمه اسلام را به کار ببر باز به ما میگن که به عنوان متکلم و به خصوص به من به عنوان کسی که اطلاعاتی درباره ادیان دیگه هم داره میگن خیلی زیاد باهاش روبرو هستم که آیا اسلام برتر است دیگر ادیان هست یا نیست اسلام را نظر در مقایسه با دیگران ادیان چیه اسلام در مقایسه با مسیحیت اسلام در مقایسه با یهودیت اسلام در مقایسه با بودا هندو و ادیان دیگر اسلام چگونه مقایسه چه نظر چه رای داری فوری باید بگم ببینید اگر اون هسته تخت را در نظر بگیرم اینجوری که تعریف کردم اونجوری که تعریف کردیم اگه هسته سخت را در نظر بگیریم اون چیزی نیست که من ازش دفاع بکنم چرا برای اینکه این چهار تا چیزی که گفتم جز هسته سخته اسلام مثلاً هست مشابهش توی یهودیت است مشابهش اونجا هم هست اینو بگم از یهودیت بهتره من نمیتونم بگم بهتره ثابت نکردم من قرآن حجت محمد پیامبر خدایی هست ما دیگه هم هست من این چهار تا رو گفتم هسته سخته اسلام سخت اسلامی خدایی هست تو یهودیت هست موسی علیه السلام پیامبر خداست توی یهودی است تورات کتابیست که از حضرت سلف خدا حضرت موسی آورده یهودیت هست و روز ثابت دیگری هم که یک زندگی دیگری باشه انسان حسابرسی بشه تو یهودیت حداقل یهودیانی که امروز هستند همه قبول دارند یک یهودی قدیم بودند که اونها قبول نداشتن ولی الان یهودیا همه قبول پس معنی رو بخوام دفاع اگه بخوام بگم این برتر از اون نمیتونم داوری بکنم مشابه همینا تو مسیحیت هست توی به هر حال اصل اینکه خدایی وجود دارد اصل اینکه کسی از طرف خدا آمده است و اصل اینکه متن مقدسی وجود دارد وصل هستیم که حیات پس از این حیاتی وجود دارد تو مسیحیتم هست بعد اصلا من نمیتونم داوری کنم پس فوری سوال میشه که کدام اسلام وقتی سوال مطرح میشه که لام آیا اسلام برتر از دیگر ادیان هست مجبورم بگم کدام قرائت از اسلام کدام قرائت از اسلام را میخواهید که من بگم اون هسته رو نمیتونم بگم باید برم سراغ قرائتها سراغ قرائتها هم که برم حداکثر بگم من کردم در نظر من در بین قرائت های موجود قرائت مرحوم مطهری بهترین قرائت از اسلام هستند نگاه من در نگاه من بهترین قرائت ولی همین بگم قرائت مرحوم مطهری از چی بهتره هیچ راهی ندارم که بگم قرائت مرحوم مطهری از قرائتهای مشهور همه ادیان بهتره و این جمله رو میتونم بگم قرائت مرحوم مطهری که بهترین قرائت از اسلام تو نظر من هست از قرائت مشهور همه ادیان بهتر است جمله را میتونم بگم این جمله به هیچ حرفی نمیخواد چرا چون ممکنه اینجوری بگم یه عالمه مسیحی هست که معاصر بوده با مرحوم مطهری تقریبا زندگیشون معاصر بوده حداقل تو یه مسئله هم دغدغشون یکی بوده تو یه مسئله مرحوم مطهری نظریه داشته برای اینکه مسئله نجات همه انسانها را مطرح بکنه او هم خواسته این مسئله را جواب بده اسمش هست قارانر کار رانر خب همین جملهای که در مورد مرحوم مطهری گفتم دقیقا میتونم در مورد کار رانر هم بگم قرائت کارانه از مسیحیت از قرائت مشهور همه ادیان بهتره اون جمله ای که در برای مطهری گفتم با این ناسازگار نیست که با این ناسازگار که میتونم در مورد اینم بگم که قرائت موسی بن میمون یهودی از قرائت به عنوان مثال از قرائت مشهور همه ادیان بهترهدرباره اونم میتونم بگم بدتر از این ممکنه این رو هم بگم که قرائت کار رانر از مسیحیت بهتر از قرائت مطهری از اسلام با او تضادی نداره ۱۰ تا جمله دیگر ممکنه بگم که با اون جملهای که اول گفتم پس اون جمله اول من به هیچ درد نمیخوره هیچ مشکلی نداره من حداکثر ببینید چی میتونم بگم فقط میتونم بگم قرائت مرحوم مطهری که در نظر من بهترین قرائت از اسلام هست از قرائت مشهور همه ادیان بهتره در حالی که این جمله دیگه چی بگم هسته سخت اسلام که نتونستم بگم او که فایده نداشت که بگم قرائتها را هم که نمیتونم بگم این را هم باید بگم که آره ممکنه این بگم خوب اگر این رابطه بگم جواب شما سوال کنید آیا میتونم بگم قرائت مشهور از اسلام بهتر از قرائت مشهور از همه ادیان هست من جلوتر یه جمله گفتم که خود به خود پاسخی نداده و اون اینکه قرائت مطهری بهترین قرائت یعنی از قرائت مشهور بهتره قرائت مطهری از قرائت مشهور بهتره مشکل و حقیقت به من بگین مش قرائت مشهور آیا بهتر است یا نه یک نکتهای را عرض بکنم که یه وقت اشتباه فهم نشه مشهور مساوی با اسلام نیست اگر یک حرفی بین عال ما یه حرفی بین فقهای شیعه مشهوره و من اشکال بهش کردم اشکال به اسلام وارد نکردم ممکنه من به این حرف مشهور فقیه ولی به اسلام اشکال من به اسلام اشکال نکردم من به این حرف مشکوک مساوی اسلام نیست ضرورتاً اصلاً شاید اون حرفش شاد اون حرفی که دو سالم گفته او درست باشه و مطابق اسلام باشه به چه دلیل حرف مشهور مطابق اسلامه دلیل نداریم شاید همون حرفی که چهار نفر گفتن چی هست اون مطابق اسلام باشه بنابراین نمیتونم بگم اون جمله هم که مشهور و یه همچین چیزی به کار نمیاد من باید یه قرائت بکنم او نمیخوره پس مجبورم باز دوباره بگم هیچ راهی ندارم هیچ راهی جلوی من به عنوان یه متکلم نیست که حداکثر و اینم میگم واقعا توجه بفرمایید قرائتی که خودم از اسلام دارم از قرائتهایی از اسلام که ادبیات چه میشناسم بعضیاشون ممکنه باشه من نشناسم اگر درست شناخته باشم بهتره قرائت که خودم از اسلام دارم از قرائت هایی که ادیان هست که تو ادیان نه هست تو ادیان من میشناسم اگر درست شناخته باشم به نظر خودم این قرائت بهتره باز برگشتم به ناچار سراغ قرائت خودم از اسلام که ممکنه قرائت من را شما بگید که خب چیه به چه من مجبورم اون قرائت را تبیینش بکنم بنابراین میخوام این تو این قسمت اول لفظم این نقطه رو نتیجه بگیرم ما با قرائتهای متعدد از اسلام روبرو هستیم و وقتی عشا تو خیلی جاها اشاره میکنیم به اسلام ناچاریم بریم سراغ قرائت ها و به هر حال قرائت ها هم به اصطلاح این مشکلات را داره هسته سختی هم برای اسلام قائل هستند من و کسانی مخالفم ولی اون هسته سخت هم کارش نمیشه بکنیم و اینقدر دامنش محدوده و مبهم و کلیه که نمیتونم دفاع ازش بکنم نمیدونم به اصطلاح داوری کنم که او برتر از ادیان دیگر هست پس این به هر حال حالا بحثی که الان دارم اینه چه هسته سخت از اسلام را بپذیرید ذاتی را برای اسلام بپذیریم که اسلام یه ذاتی داره چه نپذی در هر دو صورت اینو مسلمه که قرائت های متعدد در اسلام داریم منتها یک کسانی میگن غیر از این قرائت ها چیزی دیگه به نام اسلام نیست من میگم چیزی به نام اسلام است غیر از این قرائتها ولی در هر صورت ماییم و این قرائتها بنابراین من ناچارم قرائت خودم را از اسلام ارائه بدم این یه بحث مقدماتی قرائتی که از اسلام ارائه میدم برای اینکه تنوع باشه اسم های مختلف روش میزارم که حالا میخوام اسم این را قرائتی که اینجا میخوام ارائه بدم اسمشو گذاشتم قرائت رحمانی عقلانی این قرائت از یک سو از اسلام از یک سو رحمانی از یک سو عقلانی به چه معنا رحمانی مقصودم از رحمانی چیه او کلمهاش راحته رحمت که معناش روشنه به اصطلاح قرائت من سیطره داره حاکمه بهمن ولی اینا که بخوام بازش بکنم اینجوری خدمت عرض میکنم که من در واقع وقتی میخوام دوباره برگردم به ادیان ادیان را بسنجم مقایسه کنم با هم سه چیز را ملاک و معیار قرار میدم معمولا من به این سه تا ملاک دست یافتم برای مقایسه ادیان یکی عقلانیت چه میزان اون دین برای عقل تاکید میکنه بر حجت است قبول داره و حجیت عقلا و چه میزان آموزه هاش عقلانیه این دو تا یه وقت صحبت از اینکه عقل و حجت معتبره یه وقت صحبت از اینه که آموزش عقلانیه هر دو من ملاکم هست چرا این را ملاک قرار دادن چرا این عقلانیتو ملاک قرار دادم برای اینکه من یک ابزار برای سنجش بیشتر ندارم من یه وسیله برای سنجش دارم میخوام بسنجم ادیان را و نه و اون ابزار عقلم هست بنابراین اینکه چه مقدار او عقل اگر گفت من میگم من مسیحیت را با اسلام میسنجم با چی میسنجم اگه مسیحیت گفت من عقل قبول ندارم منم نمیتونم بسنجم منم هیچ راهی برای سنجش برام بنابراین تو کناری تو از دسترس داوری من بیرونی من با عقلم میسنجم اگر شما عرض کنم خدمتتون که عقل منو قبول نداری من چیزی ندارم که تو رو دیگه بسنجم اگرم عقل قبول داری قبول کردی آموزاتم میسنجم چقدر عقلانی اگر عقلانی نبود اون دینی که عقلانی تره میپذیرم چون وسیله سنجش من دوباره خب این یکیش عقله که اشاره به اون دین عقلانی یعنی اون واژه عقلانیش داره ولی دو معیار دیگم برات سنجش ادیان دارم یکی محبت عشق ولی اخلاق به هر حال انسان مهمترین حالتش کنم خدمت شما مهمترین داوری که انسان میتونه داشته باشه یا حالتی که میتونه داشته باشه عشق و نفرت مثلاً عشق به حقیقت و نفرت از باطل این مهمترین واکنش انسانه که به حقیقت عشق داشته و نسبت به نفرت داشته باش این عشق برای نفرت بالا عامش را در نظر بگیریم که محبت و اینها را هم شامل بشه چقدر تو دین وجود داره و چقدر وجود نداره چقدر تاکیده برش شده خب این اونقت وقتی چی شد مثلا محبت که گفتیم محبت به انسان ها محبت به خالق محبت به مخلوقات محبت به انسان ها محبت به حیوانات خیلی مسئله مهمیه مهمترین مسئله برای اینکه انسان درست برخورد بکنه با دیگران چه با انسانها و به اصطلاح حیوانات دیگر مخلوقات و اینها اینه که دوستشون داشته باشیم اومده دوست داشته باش و بهشون خدمت بکن دوست داشته باش یعنی باید موظفیم انسانها را دوست داشته باشیم خب برای این محبت بر این عشق چقدر تاکید شده باشه نکته سومی که برام ملاک و معیار هست اخلاق چرا از بین ابعاد دیگری که ممکنه تو دین باشه بر اخلاق تاکید کردن برای اینکه مهمترین دستاورد عقل و خرد که ذاتی انسانه هر چقدر حیوان انسان ناطقه یعنی حیوان عاقل بودن جز ذات منه جز سرشت منه جزو حقیقت من هست اون وقت مهمترین دستاورد این خرد اخلاق مهمترینش اخلاقه و اخلاق که در واقع رابطه من را با همه مخلوقات دیگر و حتی خالق مشخص میکنه چه رابطه ای داشته باشم با هستی و چون خب اینکه بر چه میزان بر این مهمترین دستاورد خرد دین تاکید بکنه و اخلاقش خرد پسند باشه این برام ملاک و معیار حالا که این سه تا اصل برای من تو سنجش اینها پایههام هست توی اسلام وقتی که میخوام بسنجم اگر قرائت عقلانی که عقل را گفتم و اون دوتای بعدیش اشاره به رحمانیت رحمانیت داره که مقصودم اینه محمد صلی الله علیه و آله شریعتی داره اعتقاداتی هم داره اخلاقیاتی هم داره اخلاق مخصوص عمه از اخلاق اصطلاحی و مثلاً حقوق انسان ها آیا اخلاق محمدی بر شریعت محمدی مقدم هست و حتی بر اعتقاداتش یا مقدم نیست توی قرائت اسلام قرائت رحمانی عقلانی میخوام این را بگم که این اخلاق و این محبت که گفتم اخلاق محبت همه اینها اینها نه تنها مهمه نه تنها مهمه نه تنها یکی از ارکان دین هست بلکه پایه است یعنی همه چیز باید با این منطبق بشه اگر با این منطبق شد درسته اگه نشد به اصطلاح درست نیست.