دلیل نقلی به مثابه منبع باور در سنجه اخلاق باور

نسخهٔ تاریخ ‏۲ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۲۱:۳۳ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان جلسه امروزمون هست دلیل نقلی به مثابه منبع باور در سنجه اخلاق باور یه عنوان عجیب و غریب که هرچی دلم خواست بگم و شما نگید بی‌ربطه. که هرچی بگم عنوان‌های مبهم ویژگیش خوبیش اینه که هرچی گفتم، ربط داره. ولی سخت باشه نگید بی‌ربط گفتی آقایون یعنی در حوزه های علمیه میگن ما دلیل را به دو قسمت تقسیم می‌کنیم دلیل عقلی و دلیل نقلی. گاهی در جاهای دیگر از یک منبع دیگر هم بحث میشه توی الهیات که رد میشه و اون مکاشفه است. گاهی گفته میشه آیا مکاشفه هم میتونه به عنوان یک منبع در الهیات مورد استفاده قرار بگیره؟ که من یه چیزهایی ببینم مثلا کشف بشه برام شهود مثلا بشه که همه میگن نه به فرض هم که چیزی برای من کشف بشه در صورتی ارزشمنده که وقتی برای خودم ممکنه که یه خواب هم ببینم و برای خودم درسی داشته باشه رویایی ببینم و بر خودم تلنگری باشه ولی مکاشفه چیزی که عرفای داشت را دارند در صورتی ممکنه به درد بخوره برای اینکه بره کس دیگری باور به وجود بیاره که بتونه تو چارچوبه عقل باشه. با استدلال بیانش بکنه بیان عقلانی ازش بکنه اگر نتونه به اصطلاح نه به کاری نمیاد بنابراین مکاشفه یه امر شخصی است حالا مکاشفه درسته که مکاشفه درست نیست چقدرش اختلال روانی است چقدرش را یه چیزهایی که تب داره که میبینه که تب دارن یه چیزایی می‌بینن چه مقدارش مال مثلاً درست غذا نخوردنه؟ زیاده‌روی و این‌ها هم ممکنه آدم یه چیزایی ببینه. نمی‌خوام اصل انکار کنم قصد مسخره کردن ندارم نه اصلش ممکنه درست باشه ولی مهم اینه که تمیز بدیم کدومش چگونه است. به هر حال اگر مکاشفه درستی باشه برای شخص طرف مگر اینکه بتونه با استدلال بیانش بکنه دلیل آقایون میگن دلیل عقلی و نقلی باور یا باید دلیل عقلی داشته باشیم و یا دلیل نقلی داشته باش بحث بکنم که یه جاهایی دلیل حتماً باید عقلی باشه یک جاهایی میتونه نقلی باشه خوب برای اینکه حالا بعد لابلای بحث روشن میشه که چقدر این بحث اهمیت داره و تو باورهایی که ما اکنون داریم چقدر تاثیر داره اولاً این تعبیر را می‌خوام اصلاحش بکنم برخلاف حرفی که تا الان همه زدن و حتی خودم زدم دلیل دو نوع داریم یا عقلی یا نقلی عقلی نه دلیل عقلی در مقابل نقلی نقل تنها به هیچ کاری نمیاد نقل وقتی همراه عقل باشه ارزش داره بنابراین تقسیم خود من اینه که دلیل یا عقلیه یا نقلی عقلی چرا این را اخذ می‌کنم فقط یک دلیل شاهین ابتدا عرض می‌کنم یه مقداری مفصل‌تر بهش می‌پردازم سر تا سر دین از اول دین تا آخر دین همه باورها بنده تو اون جلسات اول گفتم دین غیر از باور نیست جین همش جملات خبری نماز واجب است این یه جمله خبریه یه جمله خبریه پس این باور یا به شکل دیگر می‌خواهد نماز را بازی یه جمله خبریه این یه باور می‌خوام بگم پس اعمال هم برمی‌گرده به باور پس ماییم تو دین و باورها همش غیر باور چیز دیگری نداریم به باور راست گویی خوب است یه جمله خبریه دیگه باور دروغگویی بد است با اخلاقم اینگونه است از همه چی می‌شود باور به یه معنا پس ماییم و باور توی این باورها یک نقطه بگم و اجمالی و اون اینکه تمام باورهای دینی ما یک گزاره یک جمله خرد ستیز نباید از توش باشه برای اینکه یادتون بیاد عرض کردم که قبلاً یک گزاره یه جمله وقتی به عقل عرضه میشه سه تا واکنش از خودش ممکنه نشون بده در ابتدا دو تا واکنش عقل از خودش نشون میده دوتا یا عقل میگه من این جمله که گفتی در تیررس من هست میتونم راجع بهش داوری کنم یا میگه نمیتونم داوری کنم این دوران بین نفی و اثبات دو حالت پس بیشتر نیست یا وقتی جمله را به عقل عرضه کردیم میگه من میتونم دربارش داوری کنم یا میگه نمیتونم در تیررس من نیست که داوری کنم اون جایی که میگه اونجایی که میگه نمی‌تونم داوری کنم اصطلاحا بهش میگن خرد گریز خرد گریز یعنی من درباره این جمله نمیتونم حرف بزنم محمد صلی الله علیه و آله خاتم پیامبران است عقل میگه چی هیچ حرف برای گفتن ندارم این جمله رو بهش میگن خرد گریس خرد گریس جمله خرد گریز تو دین داریم مشکل نشه اشتباه نشه توضیح میدم بیشتر اشکالایی که میکنن دوستان از عقل حرف میزنم همین جام که میان مثال میزنن میگن این مثال خرد گریز را مثال میزنند نه نه گریز اشتباه نکنیم فقط گریز تو دین داریم کمم نداریم پس داوری در این باره ندارم یا میگه داوری دارد اونجایی که میگه داوری دارم، عرض کنم که اونجایی که میگه داوری دارم، یه وقت میگه داوری دارم، تایید میکنم داوری دارم یعنی استدلال دارم برای اثبات این جمله، این بهش میگن خرد پذیره. اصطلاحا خرد پذیر یعنی یه جمله میاری عقل می‌گوید منم برای برهان دارم درسته این جمله یه وقت میگه عقل من داوری دارم این جمله جمله باطلیه برهان بر بطلانش دارم من برهان دارم که این باطله بهش میگن خرد ستیز صورت شد خردگریز خردپذیر خرد چیست این منطقی‌ام تقسیم شد غیر از این سه صورت نمیتونه باشه. خرد پذیر و خرد گریز تو دین وجود دارد حالا اینکه کجاها باید خرد پذیر باشه کجاها میتونه خرد گریز باشه اشاره بهش میکنم ولی اجمالا یه چیز میخوام الان بگم جمله خرد ستیز نباید توی دین باشه. چرا؟ دلیلش اینه اگر یک جمله خرد ستیز شما بهش قبول کردی همین که یه جمله رو قبول کردی کدوم جمله را عقل داوری داره میگه عقل میگه من برهان دارم که این باطله اگه شما این جمله را پذیرفتی معنای عمل شما اینه که عقل ندار یک جمله غلط ستیز را اگر پذیرفتی معنیش اینه که عقل هیچ اعتباری نداره معنی نمیده که حقوق داوری بکنه برهان بیاره شما بگید که برهان عقل را قبول نمی‌کنم اگر گفتی برهان عقل را قبول نمی‌کن اعتبار نداره و اگر اینو گفتید فوری عقل می‌گوید خب منو قبول نکردی من گفتم که قرآن کتاب خداست را من گفتم که محمد پیامبر خداست را من گفتم که خدا هستا من گفتم که خدا واحد استا من گفتم که خدا عادل و حکیم است اگه منو قبول نکردی هیچی این حرفا ما نباید قبول کنیم بنابراین دین را بذار کنار. اگر یک جمله خرد ستیز قبول کردی معناش اینه که اصلاً دینی در کار نیست چون عقل حجیتشو نپذیرفتی حجیت عقل را نپذیرفتیم حجت قرآن را هم نپذیرفتیم حجیت پیامبر را هم نپذیرفتی وجود خدا را هم نپذیرفتی یگانگی خدا را هم نپذیرفتیم عدالت و حکمت خدا را نپذیری یکی از اینا را اگه نپذیری دین اسلام که ما داریم ازش سخن میگیم کنار میره. یکی چند تا جمله الان گفتم یکی از اینها را اگر کسی نپذیره حجیت قرآن رسالت حضرت محمد وجود خدا عدالت خدا حکمت خدا یکی از این‌ها را نپذیریم دین بی معنی میشه. اصلا نباید دیندار بود. اگه خدا نباشه باید دیندار بود؟ اگه پیامبر نفرستاده باشه اگه این قرآنی که دست ماست کتاب خدا نباشه اگر خدا عادل نباشه خدایا عادل نباشه که موقع ممکنه که من خیلی سعی می‌کنم آدم خوبی باشم ولی خدا چون عادل نیست خوبا را ببره دوزخ بدا رو میبره چرا من دیندار باشم؟ خدایا حکیم نباشه کتاب نباشه موقع آدم بیخودی را فرستاده کتاب نیست دیگه کتابی فرستاده برای من که کتاب هدایت بنابراین اگر کسی این میخواستم بگم اینقدر مهمه یک جمله خرد ستیز بپذیره دین دین کلا بی معنا میشود، حجت نیست دیگه تمام حالا چه میخوام چه استفاده‌ای ازش بکنم اگه این مسئله اینه نگفتم سرتاسر دین باور همش باور نماز عدالت خوب است راستگویی خوب است دروغگویی بعد از اینا باورش بود پس با هر جمله‌ای روبرو میشی عقل را باید به کار گرفت که آیا خرد ستیز هست یا نیست؟ ببین هیچجا بی‌نیاز از نیستیم از هر جمله ای که میگیم باید عقل فوری بیاد بگه یه چیز را باید بگه، حتی اونجایی که داره میگه نماز صبح دو رکعته عقل میگم حرفی در این باره ندارم ولی در عین حال همونجا باید عقل بیاد و بگه که من داوری ندارم در اینجا پس عقل باید بگه من داوری ندارم اگه بگم من داوری دارم و خرد ستیزه نباید بپذیری پس برای نماز صبح دو رکعت هستم برام با عقل نیاز داریم عقل هیچگاه در هیچ جای دین کنار گذاشته نمیشود هیچ جای دین کنار گذاشته نمی شود این تازه یک قسم که مسئله بود تا همین را کسی بگه من نباید به امر خرد ستیز تن بدم هر جمله‌ای که به من عرضه میشه پس عقل باید بنابراین من دلیل را بر خلاف آنچه مشهور است تقسیم می‌کنم به دلیل عقلی یعنی عقلی محض و دلیل نقلی عقلی. یعنی دلیل نقلی که خودش تازه از فیلتر عقل گذشته داوری را کرده که این خرد ستیز نیست، داوری را کرده پس ما دلیل عقلی محض نداریم روز قیامت میگن اهل عذاب لو کنا نسمع او نعقل ما کنا فی اصحاب سعیر. اگر شنیده بودیم یا تعقل کرده بودیم از اصحاب آتش نبودیم. اگر شنیده بودیم پس شنیده این خلاف حرف منه که زدم که این خلاف حرفمه درسته خواستم بگم شاید تو ذهنتونم بیاد خلاف حرف منه که من گفتم دو چیز داریم عقل و نقل و عقل سمع شنیدن همون نقلیه نقل را ما می‌شنویم پس تو خود قرآن میگه نقل داریم و عقل داریم پس خودش مستقله آره من رو حرف خودم وایسادم اونجا که میگه قرآن بشر عباد الذین از همون سم دیگه درسته بشارت بده به بندگان من اونایی که میشنوند و احسنش را برمی‌گزینند. کدوم کار باید بندازه که کدوم بهتره پس وقتی میگه پس بی‌نیاز از عقل نیستیم حتی اونجا که میگه آره اونایی که می‌شنوند بهترشو انتخاب میکنن چی داوری میکنه که بهتره؟ پس ما با سمع شنیدن از عقل مقصودی اینه اونجا که میگه لو کنا نسمع مقصود اینه چون همه جا شنیدن باید همراه با تعقل باشه شنیدن منهای تعقل ما نداریم شنیدن باید همراه تعقل باشه اون که میگه بشنوی یعنی شروع با شنیدن ولی رو شنیدن که حتماً باید تعقل کنیم فوری میگی از کی بشنوم از کی بشنوم کی شایستگی اینو داره که من حرفشو بشنوم و قبول کنم کی باید داوری کنه غیر از عقل میگه ابزاری داریم اینجاست که امام رضا علیه السلام وقتی ابن سکی ازش میپرسه که مالحق الیوم؟ امروز حجت بر مردم چیه؟ فرمان عقل امام رضا بفرماد عقل چرا خود حضرت فوری دلیل میاره میگه با عقل که میتونی تشخیص بدی چی حرف خدا را واقعا نقل میکنه که حرف شیطانو داره نقل میکنه بنابراین من این جمله که گفتم نقل مقصودم حالا توضیحش دادم برخلاف آنچه که مشهور است بنده می‌خوام بگم ما یک عقل داریم مقصود عقل مستقل یک نقل و عقل نقلی که عقل همراهشه نه همراهش نباشه نداریم این یک حرفه ولی امروز می‌خوام اون عقل بحثی ندارم اونجایی که ما باورمون را از اول صحبت می‌کنیم که اونجایی که استدلال عقلی داریم اما بسیاری از باورهای ما دلیلش دلیل نقلی است بسیار امشب امروز ببینیم که آیا واقعاً ما می‌تونیم با استناد به دلیل نقلی باور داشته باشیم؟ کجا؟ و طی چه فرایندی؟ همینجوری می‌تونیم بگیم می‌تونیم بگیم یه روایت نقل اینجوری گفته و منم همین باور را دارم حداکثر باورهای ما مستندش همینه که میگه یه روایت داریم منم اعتقاد دارم حداکثر همینه ها قصه بی‌ربط بگم بی‌ربطه یعنی بد نیست جامعه بشنوه بچگی یه چیزهایی تو ذهنم بود که بدون اینکه بگم می‌خوام برم و مثلا اسلام را بیاموزم درست چرا میگم جرات گفتن نداشتم؟ مشکل این بود که من کسی روحانی هیچ توی فامیل و اینها هیچکس نبود هیچکس تو حتی آشنامون نبود. من هم ذهنم بود که خوب باید بیام حوزه قم یا جایی ولی جرات گفتنش را نداشتم. سالیان یه بار خواستم سوم راهنمایی رو که خونده بودم بیام یه خرده تردید کردم یه کسی هم تو شکم انداخت وایسادم بعد از دیپلم آمدم. بگم قبل از اینکه بیام توی حوزه فکر میکردم که من کجا دارم میرم فکر میکردم دارم میرم تو یک مخزن جواهرات غلت میزنم توی جواهرات مخزنیه پر از جواهرات. وقتی اومدم که یک کسی یک محیط تاریکی قرار بگیره و چشمش آشنا توی محیط تاریک دو سه سال مثل اینکه من توی جای تاریکی بودم که چشمم آشنا نبود نمیدیدم چیزی را نمیدونم چه خبره هی داشت با چشمشو بمالله بعد از دو سه سال آرام آرام محیط که برام آشنا شد دیدم تو مخزن جواهرات نیستم جای دیگرم. دیدم ته دریام. اطرافمم کوسه‌س، وحشتناک! منتها او کف هم صدف تو بعضی هاشم مروارید است میشه به دست آورد مروارید ولی چه خوش خیال بودم من هم باید مراقب کوسه باشم هم نفس کشیده جای تن وقت نیست وقت نیست دو دقیقه وقته ته دریا ۳ دقیقه وقته وقت زیادی نیست باید مواظبش باشیم تازه باید پیدام بکنیم کدوم صدف با تعداد زیاد یا باز کنی که گاهی مرحوم بهشتی فرموده بود که من گاهی هزار صفحه کتاب را خوندم برای یه جمله، هزار صفحه کتاب خوندم یه جمله توش بوده به درد بخور و من هزار صفحه رو خوندم. به نظر من سخت‌تره. خوب من این حرفی که دارم میزنم دارم درسته که بعدا چی میشه که چرا این قصه رو گفتم قصه حالا حداکثری اینه که حالا حداقلش اینه که برات اگر بشنوه و علاقمند بشه که بره حوزه با چشم باز بره و بدون کجا میره چون خیلی مهمه خیلی مهمه که بدونی کجا میری. چرا؟ فکر نکنید که میتونی خودتو اونجا رها کنی بی خیال و فکر کنی که هر کسی که اونجا هست، جواهر به دست میاره هیچی ممکنه به دست نیاد بلکه ممکنه خورده بشه ممکنه بلعیده بشی اگه مواظب نباشی نه جواهرات به دست میاری. خوشبختانه من از همون ابتدا به این به دلیل روحیه‌ای که از قبل داشتم روحیه‌ای که از قبل داشتم من از بچگی زیر بار حرف کسی نمی‌رفتم اتفاقاً خیلی این زمینه توی خانواده‌مون بود یک نزدیکانم که ده سال بزرگتر از من هست و الانم دست از سرم برنمی‌داره، ایشون از مخالفان دکتر شریعتی بود اون زمان نوجوانی من و مثلا برام نشون میداد که این آرم کتاب دکتر شریعتی از روی جلد کتاب از توش چه جوری ابوب عمر و عثمان در میاد و از اینطور چیزها من باید اینا رو قبول می‌کردم من هم یه مقداری یاغی بودم وزیر بار ذهنم اینجوری بود که حرف شنو نبودم و خیالم میکنم آدم نباید ترسو اتفاقاً من خوشم میاد از جوانا کفش نیستم اتفاقا حرف باطل نباید پذیرفت. او خوبن که نمی‌پذیرن منتها اشکالی اینه که اشکالی نیست که نمیپذیره اشکال نه که فکر میکنه دیگه پس هیچ ممکنه حرف حقی وجود نداشته باشه این قسمت ولی اینکه زیر بار باطل نمیره. این کارش خیلی خوبه تو مغزش بکنی حرفایی که استدلالی نداره باطل محض خونه میره جوون امروز نمی‌ره زیر بارش. ولی حالا باید آرام آرام بهش گفت که ممکن هم هست حرفی هم باشه که بیشتر مطالعه کنی باید بیشتر فکر کنی. بنده عرض میکنم حالا که این قسمت را عرض کردم توی حوزه علمیه قم از اول بدونی خودت باید برای خودت برنامه بریزی باید بری دنبال اسلام شناسی اسلام شناسی تو حوزه درس نمیدن. اسلام شناسی نمی‌خونن توی حوزه. باید بری دنبال برنامه بریزی برای اسلام شناسی همه برنامه رو باید خودت برسی هیچی اونجا هرچی می‌خوام یه جایی بحث بکنم آقا این چیزایی که شما می‌خونید اسلام شناسی نیست بعضی این چیزایی که می‌خونید دور میکنه آدم را از اسلام شناسی دور میکنه حتی خوب حالا عرض کنم خدمتتون که گفتم برای اینکه مقدمه شد اون بحث بعدی دقیقا بعد از این سالی که گفتم دوره تاریکی بود اولین کتاب اصول فقه را خوندم که کتابیه به نام اصول فقه خوندم. مرحوم مظفر محمدرضا مظفر مرحوم محمدرضا مظفر دو جلد کتاب داره به نام اصول فقه اصول الفقه عربی جلد اولش بحث های الفاظ اینها جلد دومش مهمه که حجت میگه چه چیزی حجت است. سال ۶۲ اولین بار جلد دو این کتاب را خوندم یعنی اولین کتابی بود که تو حوزه میخوندم که چه چیزهایی حجت است چه چیزی میتونی شما منبع قرار بدی که باور را ازش بگیری اعتبار داره این مقصود از حجت اینه وقتی اون کتابو خوندم همون کتاب اول رسیدیم به یه جایی خبر، خبر دو قسمت تقسیم میشه خبر متواتر، خبر واحد متواتر خبریست که اونقدر نقل کرده باشند از کانال‌ها از طریق های مختلف که انسان یقین بکنه که این خبر گفته شده واحد اونیه که اینقدر نقل نشده باشه که آدم یقین بکنه ظن آوره یه نفر دو نفر ظن آوره من در همین گام اول اولین باریه که میگم چشمم داشت باز میشد سال سوم اون مقدمه را برای این گفتم دیدم که این ادله‌ای که برای خبر واحد آقایون میارن که میگن حجته خبر واحد خبر ظنی هیچ اعتباری نداره دیدم آقایون میگن پنج تا شش تا دلیل میشمارند دوتا آیه میخونن خودشون میگن این دوتا یه دلالت نداره دو تا سه تا روایت میخونن میگن این دلالت نداره خبر واحد حجته بعدش میگن یک دلیل محکم داریم او بنا عقلاس. عقلا زندگیشون مبتنی است بر خبر واحد. تو زندگیشون به خبر واحد اعتماد می‌کنند بنده‌ام همونجا گفتم با خودم که کجایی اعتماد می‌کنند به خبر واحد؟! اعتماد نمی‌کنند. یه وقت هست من تو کوچه دارم میام از یک کسی میپرسم که آقا نونوایی سر کوچه باز بود یا نه این خبر خبر واحده دیگه این آقا میگه آره بس بود میپذیرم اینو می‌پذیرم فوری هم میرم در ویژگی داره یکی اینکه این آدم انگیزه نداره که به من دروغ بگه نکته دوم اینکه این آدم اشتباه نمیکنه نونوایی بازه که یه چیزی نیست که آدم اشتباه بکنه اما خبر واحد که این نیست خبر واحد انگیزه هست که باطل اشتباه بگی دوم اینکه یه جور دیگه بگو اگر کسی اومد یه سخنرانی را نقل کرد، محتوای یه سخنرانی را اون سخنرانی علمی را شما چقدر اعتماد می‌کنید؟ چقدر اعتماد میکنید؟ اگه حدیث اینه حدیث سخن گفته من اعتماد نمی‌کنم مگه چرا اعتماد نمی‌کنم برای خودم همین جا جای دیگه وقتی حرف میزنم یه آدم حسابی میاد اینجا می‌بینم بعد فهمیدم حرفامو. من بد فهمیده حرف خودمو اینجا زدم میبینم بعد فهمیده سوره روایت هم ممکنه بد فهمیده باشه. این یه مسئله، دوم یه مسئله یه مسئله پس الله تو مسائل مهمم به یک یک حرف واحد اعتماد می‌کنند؟ یا تو مسائل غیر مهم مسئله مهمم میشه عادل می‌شناسیش خیلی خوبه ولی یه مسئله پای جون یک نفر در میانه. می‌پذیریم؟ یه چیزی میگه که جان یه نفر به خطر میفته اونجا هم می‌پذیرن حالا جون مثال بزنم که برای ما اصفهانیا مهمه پول، ها؟ جون راحت‌تره خیلی خوب اگر بخوام چند میلیارد پول به حساب یک کسی بریزم بازم اعتماد می‌کنم به خبر واحد؟ مهمی باشه اعتماد نمیکنه از این گذشته از این گذشته شما به چه کسی اعتماد میکنید به یک کسی که می‌شسناسیش میدونی آدم خوبیه نه ما تو اخبار مون که اون خبرهایی که شده با همچین چیزی روبرو نیستیم ما راویان که نمیشناسیم راویا ۱۲۰۰ سال پیش مثلاً یه اینا را ۶۰۰ سال پیش یه نفر اومده کتاب نوشته مطالعه کرده گفته به نظر من این آدم خوبیه این آدم بد. پس اینجا چی؟ اینجا چی میگن؟ پس اگر به فرض که اعتماد بکنن به چی اعتماد میکنن؟ به عادلی که خودشون میشناسند نه به عادلی که ۱۲۰۰ سال پیش می‌زیسته ۶۰۰ سال پیش یک کسی اومده با ادله و شواهد حدس زده عادل بوده یا عادل نبوده. حتی ظنم براشون حاصل نمیشه که اعتماد بکنن اون وقت حجاب یه وقتی این را بحث کردم یه مقداری اینجا ولی حالا میخواستم با یه جنبه دیگری نکته بگم اینه کمتر اینم حرف جدیدیه یه سوال از شما دارم یه آدم راستگو است میشناسیش راستگو یا هر آدم راستگوییم راستگو شناسم هست یا نیست؟ خوب دقت بکنید چی میگم راست گویی چیه یه صفت اخلاقی یه فضیلت اخلاقی اما راست شناسی اینکه بشناسی چه کسی را احسنتم یک تخصص روانشناسی یه نوع زیرکی اصلا ربطی به اخلاق نداره ممکنه که یا آدمی که خودش از اون هفت خطاست دیگه یک روده راست تو شکمش نیست چرا چون خودش این کار است تو خودش این کار است خوب میشناسه که راحت میفهمه که این که داره میاد معتاده یا معتاد نیست، راحت میفهمی داره میاد معتاد هست یا معتاد نیست، کسی که خودش معتاده اون میشناسه که کی داره دنبال مواد میگرده پس کار خودش با اما ببینم اصلا متوجه نشم ممکنه که اصلا میخوام بگم این خیلی مسئله مهمیه ها این جای بحث نشده به این شکل کسی که راستگو هست ضرورتاً راستگوشناس ممکنه راستگو شناس باشه ممکنه راستگو شناس نباشه اتفاقاً آدمای راستگوی خیلی آدمای ساده‌ای هم هستن بیشتر من یک کلیپ هست دنبالش بگردید پیدا کنید مثلا مرحوم آیت الله بهجت فوق العاده آدم صاف و سالمی بود ولی یک کلیپ ازش هست که میگه چند سال پیش از جعفر جنی که زمان امام حسین و اینا بود و مکان‌ها این چند سال پیش مرد و پسر جنی ها پسرش الان رئیس جنیاست و چی اسمشم فلانه و این کلیپشو می‌تونید پیدا کنید مرد و پسرش بعد از چند هزار سال حالا حرفا بر اساس یه پیرمردی بود که او پیرمرد آدم خوبی بود و میگفت اینا و اعتماد کرده بود به اون پیرمرد همچین حرفی را به اصطلاح زده بود. می‌خوام بگم آقای بهجت آدم صادقه، ولی کلاه چقدر راحت سرش میره؟ یعنی ساده است تو قرآن اومده این آقایونی که ما داریم حدیث را مثلا میگیم شیخ مفید گفته فلانی عادله فلانی عادل نیست فلانی، شیخ مفید راستگوئه ولی آیا راستگو شناسم هست یا نیست؟ شما میگید این نتیجه می‌گیرید چون شیخ مفید راستگو هست ضرورتاً راستگو شناسم هست. مغالطه است این مغالطه است هر راستگویی راستگو شناس نیست. کل علم رجال شما بر این مبتنی است کل علم رجال بر این مبتنی است که چون فلانی را میشناسند و آدم راستگویی هست هر کس را که گفته راستگو هست اونم راستگوئه. ضرورت نداره راستگو هست ولی راستگوشناس نیست. راستگویی یک فضیلت اخلاقیه راستگو شناسی یه زیرکیه یه نوع روانشناسیه این دوتا به هم ربطی نداره. شما دارید یک کبریایی تو استدلالتون میارید اینجوری میگید شیخ مفید راستگو است راستگویی راستگو شناس هم هست پس شیخ مفید راستگوشه شناس هست این مغالطه است هر راستگویی راستگو شناس نیست این تیکه که الان براتون گفتم جمع گفته نشده اختراع خودمه به قول آقای مهران مدیری، از خودم در وکردم! بله عرض کنم خدمتتون که ببینید به هم میریزه قضیه را براتون بزنم یه مثال یه آقایی به نام ابن قوله وحی یک کتاب نوشته به نام کامل الزیارات به گوشتون خورده باشه ابتدای این کتاب میگه من فقط اعضا آدمای عادل نقل میکنم فقط از آدمای راستگو نقل می‌کنم از آدمای درست نقل میکنم آقایون استدلال می‌کنن که خوب ابن قول که گفته فقط از آدمای درست نقل می‌کنم اول کتاب پس هر کس که تو این کتاب آورده اون وقت میگن بنابراین این آقایی که اسمشو آورده اگر جای دیگه هم حدیثی آورده او حدیث تاییده. چرا چون گفته من از اون نقل می‌کنم بنابراین کسی که نقل کرده ازش راستگو است اون وقت میگن پس روایات از این آدما نقل شده کلی زیارت‌هایی که با مشکل داریم زیارت‌هایی که از این طریق درست میشه سندش از این جمله باطله ابن غول وحی گفته من از آدم راستگو نقل می‌کنم ابن قول وحی راستگو هم هست ولی راستگو، راستگو شناس ضرورتاً نیست. شما نباید این نتیجه رو بگیرید که چون ابن غوله وحی گفته من فقط از راست گو نقل میکنم پس هر کس را که نقل کرده راستگو است این نقاط را گفتم ببینید این اخبار که ما داریم تحت عنوان روایات مون متواتر ۵ تا شاید کلش نباشه. روایات ما خبر متواتر بسیار کمه. یه چیزایی هست که لازمم به نیاز نداریم به روایت اصل نماز اصل قرآن اومده نیاز به روایت نداریم واقعا نه متواتر اونم روایت غدیر روایت غدیر متواتره واقعا هم شیعه و هم سنی نقل کردن یقین میکنه که پیامبر این حرفا را زده ولی همونجا هم تو هوای تو معنای حرف پیامبر دعواست میگه پیامبر این را فرمود قبول من کنت مولا فهذا علی مولاه. اینا فرمود پیامبر چیه مولا یعنی چی سرپرسته پس محتوا اینجا که تازه متواتر بود تو محتوا دعوا میشه پس اخبار ما و وضعیت این گونه داره. من هفت هشت ده تا مثلا یه دلیل دیگه بگم؟ دلیل دیگه یک تقسیم ممکنه بیادیه سخنرانی را برای شما نقل بکنه شما ممکنه بگید ۵۰ ۵۰ که این آدم باسواده چی درست نقل کرده باشه ولی اگر یک نفر یه سخنرانی رو گوش کرد ۲۰ سال بعد آنچه تو ذهنش بود برای کس دیگه نقل کرد ۲۰ سال بعد او برای کس دیگه نقل کرد تا ۸ بار این تکرار شد، اون وقت چقدر اطمینان دارید. هشت نفر به حافظه‌شون اعتماد کردند یه سخنرانی را سال بعد او برای کس دیگه نقل کرد ۲۰ سال بعد تا ۸ نفر مثلا برای همدیگه نقل کردن اون وقت چقدر اعتماد دارید؟ به اون نقلی که نفر هشتم میکنه هیچ هشت نفر هی این حافظش ۲۰ سال محافظه بعد نه دوباره نه خب آزمایش کنید یه جمله یه تیکه ۵ دقیقه صحبت را همین جا هم به نفر اول تا نفر دهم ببینیم چقدر تغییر کرده اینها آزمایش کردن نفر آخر هیچ ربطی به نفر اول نداره، هیچ ربطی به نفر اول نداره. احادیث ما اینگونه استا اینم یه مسئله‌ها یه مسئله دیگه لفظ حفظ نمی‌کردنا نقل به معنا می‌کردن یه مسئله دیگه جعلم می‌کردن تو روایات ما چقدر جعل میکردند یه نکته کوچولو بهتون بگم روم بشه وضعیت چه شکلیه عرض کنم خدمت خدمتتون که یه مجموعه عظیم روایت داریم درباره تحریف قرآن برخی میگن عجب پس میتونسته یه کسی درباره یه موضوع اونم تحریف قرآن ۲۰۰۰ تا روایت جعل بکنه و تو روایت ما جا بده پس میشده، همچین چیزی بوده ببینید این هفت هشت تا اشکال کردم بعد که میگم خبر واحد همون سال ۶۲ سال سوم چهارم طلب رسیدم که خبر واحد حجت نیست. اولاً بنای عقلای اینا اشکالاتم که گفتم هست حق با سید مرتضی‌ست که گفت خبر واحد حجت نیست. سید مرتضی بعد از او ابن ادریس گفت خبره واحد پدر دینو درآورد این جمله مال ابن ادریسه علما می خوام بگم ترس ریخته بشه از آنچه مشهوره بتونیم فرار کنیم بتونیم فرار کنیم دین ما اول تا آخرش مبتنی بر خبر واحد اول تا آخر این دینی که الان است حداکثر درست کنم جمله‌مو بسیارش خبر واحدم نداره، بسیاریش نداره، ولی حداکثر خبر واحده این مسئله این مسئله خبر واحده. محلی که خبر واحد را خوندم تو سال ۶ دیدم که اصلا مسیر من داره عوض می‌شه دیدم اسلام شناسی من کلاً به یه جای دیگری میره چرا چون منبع اصلی و مهم خبر واحدی بدیش دیدم که اجماع، مدت اجماع چیه اینکه همه عالما بگن چرا حجته چون اگر همه عالما اشتباه بکنند بر خدا واجبه که بیاد توشون یه اختلافی بندازه خدا دو درصد شیعه توی گوشه دارن زندگی می‌کنن ۴ تا ذره ببیندشون اون وقت بیاد دغدغه‌شون باشه که اگر همشون اشتباه کردن اختلاف توشون بندازیم عقل منم چیزی نمیگید دلیل چون دلیل هیچ روایت اجماع هیچ روایتی نداره فقط میگن دلیلش عقلیه خداوند اگر ببینه همه عالمان اشتباه میکنن واجبه که بیاد به یکیشون یکیشونو عوض کنه به نظر شما واجبه بر خدا هزار ساله این همه عالم مسیحی قائل به تثلیثن کک خدا هم نگزیده باش خب باشه هرچی می‌خواید هیچ وقت خدا مشهوره خیلی مشهورها هست که هیچ ارزشی نداره. و اون موقع بعدش بود که رسیدم به اینکه دیدم قبول ندارن کتاب قرآن را که معتبر میدونن که عقلم که معتبر نمیدونن. اینجا بود همون سال اول که چشمم باز شد میگم سال چهارم رفته بودم دیدم که فهمیدم باید کلاً حسابمو جدا بکنم من به یه جای دیگری میرسم چه یعنی از همون بعدها من رفتم یعنی از همون اول این را میگم شاید یه مقداری بی‌ربطه ولی بد ربطش را بهتون عرض میکنم برای اینکه کسی فکر نکنه که اگر دارم میگم یک اسلام شناسی جدید رسیدم رفتم غرب را خوندم و یه چیزایی تو غرب مثلا تو من تاثیر گذاشته نه نه قبل از اینکه برم ادیان را بخونم قبل از اینکه برم دکترای فلسفه دین بگیرم یا فوق لیسانس دین شناسی را بخونم قبل از این که فقط حوزه بودم اصلا حسابم جدا شده بود بعداً که اونجا دیدم دیدم بله قضیه خیلی پیچیده تر و چیزتر از این حرفاست هرچی یه قدم برداشتم دارم قضیه روشن تر شد. حالا یه نکته‌ای رو می‌خوام بگم باورهای ما بیش از ۹۰ درصدش مبتنیست حداکثر بر خبر واحدی که است کردم یعنی دلیلش دلیل نقلیه دلیلش دلیل نقلیه نقلی بر عقل تکیه نداره یک مسئله ساده بهتون بگم تکراریه، جاهای مختلف گفتم از نظر من حکم اعدام تو قرآن مجید نداریم. قصاص مجازات اعدام مجازات اعدام قصاص مجازات نیستا قصاص که میتونه طرف ببخشه و نشه خب ما مجازات اعدام نداریم. یک چیز آقایون میگن داریم یکی دوتا البته میگن پافشاری نمیکنند یه محاربون الله و رسول میگن محاربه یعنی کسی که واسه سر راه و اسلحه بکشه و مال مردمو بگیره و جان مردم نیست این میگه کسایی که جنگ کنن با پیامبر اعدام نیست فقه میدونی چی میگه؟ میگه مثلا تحریر الوسیله آیت الله خمینی، اتفاقاً کتاب آیت الله منتظری هم همین رو میگه، همه میگن اگر گناه صغیره انجام داد گناه صغیره تعزیر میشی واجب تعزیر بشی و سه بار اگه این چی شد آخرش به چیه منتهی میشه؟ اعدام! اگه کسی چند بار نمازشو ترک کرد باید مجازات بشه چند بار که مجازات شد بعدش اعدام بشه اگه کسی شراب خورد یه بار حدش میزنند دفعه دوم دفعه سوم دفعه چهارم اعدام! همه گناه‌های صغیره و کبیره را جمع بکن مجموع واجبات و محرماتا همه واجبها همه محرم‌ها حرام‌ها هر کدام را تخلف بکنی آخرش اعدامه بعضیاش فوری و مستقیم بعضیاش با چند بار چند تا حکم اعدام داریم صدها تو قرآن چند تا داریم اینا مبتنی بر چیه؟ از کجا در اومده؟ خیلی مهمه! حکم اعدام حکم اعدام خیلی مهمه میشه با گیرم خبر چطوری میتونی حکم بدی حکمی بدی که نتیجه اجرا میدونید که فتوای آیت الله خمینی تو تحریرالوسیله، اگر اجرا میشد اعدام سر از فلک در می‌آورد اجرا نمیشه الان کسی کار نداره که کسی نماز میخونه یا نه روزه می‌گیره یا نه تو دو صفحه یعنی یه ورق فاصله آیت الله خمینی اینجا میگه فقط گناه کبیره تاثیر داره و چی داره و منتهی میشه یه ورق بعدش آخر دوم بعد میگه نه صغیره هم داره قبول کنیم دومی چون بعد گفتی احتمالاً فتوا عوض شده گناه کبیره و صغیره هرچی همین الانش تعداد اعدام به نسبت جمعیت تو دنیا اولیم فقط آلودگی هوا نیست که فقط اداری نیست که به لحاظ تعداد اعدام اولین افتخار از ماست. از کجا به وجود آمده‌این؟ از فقه! تازه اجرا نمی‌شه الحمدلله تازه اجرا نمیشه، اجرا میشد مصیبت بود قضیه دارم میگم اینقدر فاصله است اینقدر فاصله است قرآنی که از نگاه یکی هست و اون محاربه است و قبول ندارم ولی شما میگید یکی هست ولی بعدش تو فقه چند تا در آوردی با این خبر واحدی که من برای شما توضیح دادم میشه فتوایی داد که تعداد زیادی آدم اعدام بشن درسته میشه حالا این عرضم که ببینید باورهایی که تو جامعه ما الان رواج داره به عنوان باورهای شیعه اینا همه مبتنی بر خبر واحد این شکلی که من گفتم! و البته ضد قرآن و البته ضد قرآن! باورها بسیارش قرآن ستیز و خرد ستیزه، هم قرآن ستیزه هم خرد ستیزه. و اخلاق اگر سوال ازتون بکنم اخلاقاً آیا کسی مجازه که با این خبر واحد با این وضعیت که من گفتم با این وضعیت که نشون دادم یک فقیه بر اساس اخبار فتوا به فتوایی بده که بر اساسش تعداد زیادی اعدام بشن؟ اینجاست اون وقت حالا بقیه باورها را ببینید بقیه کل امام شناسی ما کل پیغمبرشناسی ما بر مبتنی بر اخبار خبر خبرهای واحدی حداکثرا حداکثری میگم ها ببین مثلا من همینجا بحث کردم همین جا که مثلا یکی از چیزهایی که همین امروز اعدام کردیم و میکنیم مسئله سب النبیه ناسزا گفتن به پیامبر و امام اینجا بحث کردند روایت گفتم چهار تا پنج تا روایت نقل پاش به هیچ جا بند نیست همه روایات خرد ستیزه خرد روایتی که میگه پیامبر بهش خبر رسید که فلان جا یه نفر به تو بد گفته پیامبر فرمود کی میره خدمتش برسه؟ دو نفر گفتن ما، رفتن رفتن کشاورزی میکرد کاری داشت میکرد گفتن تو فلان ابن فلانی؟ گفت که آره بفرما گفتن چه کاری باید نداریم شمشیر درآوردن پیامبر واقعاً این کارو کرده پیامبر نگفت که شاید این خبر دروغ باشه؟ پیامبر نگفت که شاید اون کسی که این ناسزا را به من گفته سفیه بوده باشه؟ نگفت که شاید اون کسی که نقل میکنه اشتباه فهمیده باشه؟ او اصلا به محمد دیگر بد گفته محمد بن جعفر بد گفته، نه محمد بن عبدالله محمد بن غضمفر گفته آقا محمد پیامبر نگفته پیامبر که برید دستگیرش کنید بیارید تا من ببینم؟ اینا رو نگو هیچی اینا پیامبر را از عدالت میند شما اومدی فتوا دادی اعدام راحتی ای باورهایی که ما داریم کل فقه کلش این صدها اعدامی که میگم همش اگر از فیلتر عقل و قرآن رد بشه ۵ درصدش رد نمیشه! چیز دیگری اسلام باور داره ولی باورهای قرآنی برهانی یه چیزای دیگریست. ما صحبت مون صحبت اخلاق باوره. حرفم اینه باورهای ما مبتنی بر نقله، نقل منهای عقله اونم نه نقل درست و حسابی نه نقل درست و حسابی نقل‌هایی که به اصطلاح هیچ اعتباری نداره. اینجوری نیست که بهتون عرض کردم باید درستش کنیم بنده می‌خوام به عنوان نمونه جلسه آینده یک زیارتی را که باورهای شیعه بسیاریش برش مبتنی است بیارم اینجا و خدمت شما اینجور حلاجی که کردم الان اونم این کار یعنی دوبار دو هفته هفت جلسه آینده می‌خوام زیارت جامعه را بیارم و جلسه بعدش زیارت عاشورا را بیارم یه مقداری بررسی ببینم چی چی کاری با سندش ندارم از سندشم اشاره می‌کنم ولی ببینم از محتواش یه مقدار ارزش می‌کنم به قرآن و برهان چون اعتقادات رایج جامعه ما به درستی جناب دکتر سروش می فرماید که ایشون میگه مرام نامه شیعه غالی ولی به نظر من اعتقاد حالا مرام نامشان اعتقادنامه شیعه غالی به اصطلاح بنده از همین الان میگم جلسه بعد میارم اینو بررسی میکنم همون میکنم که اگر کسی با حرفام مخالفه لطفاً بیا من آمدم مناظره من آماده‌ام که چون هر بحثی که می‌کنم آماده مناظره هستما این را به عرض بکنم تو همین یکی دو هفته هر کس را خواستم هیچکس نیامده حرفایی که زدم هیچکس نیامده و تلفن میدم میگم به فلانی تلفن بزنید هیچکس نمیاد خوب اما عرض کنم خدمتتون که هیچکس حاضر نمیشه بیاد آره همینجا میگم البته حداقل رزومه‌ش را بفرسته به جایی که می‌خوایم مناظره بکنیم اونا ببینن که تحصیلات و فلان و اینها چقدر ها چون اینجور که یه وقت من ۲۰۰۰ نفر صرف میکشن خیال میکنن خیلی کار راحتیه نه کار اونقدر راحتی نیست به هر حال باورهای ما بر نقل مبتنی است اون هم نه قرآن، خبر، اون هم نه خبر متواتر، خبر واحد اونم نه خبر واحد سنددار، خبر واحد بی سند و بی‌ارزش ۱ اعتقاد باید زیر و رو بشه حق داره جوونی که نمیپذیره جوانی که نمی‌پذیرد من حق داره خوب نمیدونم چی گفتم امروز یه صلواتی بفرستید.

با تشکر انقلاب میگرفتند بار اول بار دوم بار سوم بار سوم آیت الله منتظری چیز کرده بود اعتراض کرده بود برای مجاهدین خلق صادر میشه آقای منتظری دیگه در دانشگاه کاملا درسته از نزدیک لمس کردم اگر کسی دانشگاه استاد گفت مثلاً در چهار سال مثلا یه پروژه داره دانشجویی در ایران حفظ کن امتحان بده نمره بگیر فراموش کن این چهار تا یه بار دیگه میگم امتحان بده نمره بگیر فراموش کن اگر استاد حفظ کن آخر بنویس من این کار واقعا از دانشگاه حوزه آدم دکتر میگه که ما در دانشگاه که من بودم یه سری جواب های کلیشه‌ای برای یه سری سوال های که میشه اینو یاد استاد خود شاد شد همین روند دانشگاه ماست یک رفتیم یه چیزایی دانشجوهای ما فارغ التحصیل میشن فارغ التحصیل یعنی چی یعنی که تمام مدرک گرفتن دیگه مطالعه نمیخواد دیگه کنکاش نمیخواد هم من مدرک گرفتم در دانشگاه های خیلی قوی شد رفت مثلا مدرکشو گرفت حتی پدرش برای اینکه یه شغل برای پیدا کنه گیر بود رفت پارتی بازی کرد تو اداره اختراعات سوئیس سوئد سوئیس کشوری در مدرسه ابتدایی مادرش بهش درس بده مدرسه دیگه نمی‌خواد بره بعد مادر عشق و علاقه شروع میکنه به این درس دادن و این میشه بسیار متشکر اجازه بدین تمام فضا مجازی بار گفتم که عموم یک کارگری داشت اسمش بود آقا رضا بهش گفت آقا رضا کارتم کنی یه خورده فکرم بکن گفت اولاً من دوتا کار با هم نمیتونم بکنم دوماً تو یه حقوق به من میدی تو که دوتا حقوق من هم کار کنم هم به اصطلاح فکر کنم ببخشید عرض سلام و خسته نباشید خیلی عالی بود من میخواست ترجمه یکی هم در مورد اصلا وجود نداره انسان زندگی اسدالله گذشته در مورد قرآن در مورد به اصطلاح چگونه زبان عربی یاد بگیریم که قرآن خوبی مقدمات رواستاد گفت گفتش که استاد من اینو آوردم اینو اگه میشه اربعین بخونه اون خیلی سخته گفت نه حتما باید این کتاب باشه یعنی انقدر بسته کتاب یعنی که آقای بیات و حالا دست شما درد نکنه بسیار متشکر اولاً عقل با علم فرق داره و این دوتا یکی نیست علم اون چیزیه که انسان می‌دونه حالا چه علم تجربی چه عقل قوه درکه انسانی که تحلیل میکنه یعنی اونی که عقل بگه که این ناجور منتها گاهی نه عقل و علم با هم جمع میشن مثلا کجا مثلا شما میگویید که پیامبر شق القمر کرده حالا این مثال را نزنم یه مثال دیگه بزنم بعدش اشاره می‌کنم تو انجیل حضرت عیسی بعد از اینکه بالای صلیب تمام کرد نیزه زدنو فوت کرد سه ساعت ربع مسکون را یک تاریکی فرا گرفت که چشم چشم را نمی‌دید یعنی کل اون قسمت مسکونیه زمین یک چهارم زمین که مسکونیه است دانشمندان میگن که میگن دانشمندان مورخان امپراتوری روم امپراتوری ایران امپراتوری چین اینها خیلی دانشمندن داشتند میگن خسوف های جزئی و کسوف‌های کلی و جزئی را مو به ثبت کردن کل زمین را فرا گرفته یه نفر نقل نکرده چه جوابی بهش داد باید اشغال اشغال علمیه‌ها اشکال علمیه اشکال عقلی ولی عقل از علم استفاده میکنه میگه همچین چیزی رخ نداده اگه رخ داده بود باید مینشتند اشکال غربی ها کردن اشکال دیگه مثلا کرده میگه حضرت عیسی اینجا یه جایی میگه اینجا بود یک آقایی دیوانه بود خانمی اوضاش خراب بود شفاش داد وضعش خارج کرد امروز فکر می‌کردن خارج کرد دیو فرستاد تو یک گله گراز او گله گراز همه دیوانه شدن خودشونو انداختن تو دریاچه طبری دیگه دانشمندا میگن آقاجون اونجایی که تو گفتی تا دریاچه طبری ۵۰ کیلومتر فاصله است او کسی که داشته انجیل می‌نوشته جغرافیاش قوی نبوده نیست ۵۰ کیلومتر چی دید دنبال مثل اینکه الان کسی اسکناس ۷ هزار تومانی جعل بکنه اسکناس ۱۰ هزار تومانی نه ۵ هزار تومنی هم نه ۷ هزار تومان جلب بکنه جعل ها بعضیش به هر حال اینجوریه حالا قضیه شق القمر هم میگن یه کسبات یه جایی باید دیده باشم چه چیزی را به هر حال خیلی راحت نی جوابش عدل الهی وجود ندارد شیر و ببینید من خودم یه صحنه‌ای یه کسی برام فرستاد خب صحنه‌های عجیب هست برای انسان هست که یه بچه سیاه پوستی پوست و استخوان یک کاسه عکسشو انداخته خیلی لاغر داره میمیره یک کرکسی دو سه متریش نشسته منتظره که خیلی صحنه تکان دهنده است خیلی صحنه تکان دهنده است که بد میگن این آقا انداخت جایزه عکس سال را هم گرفت بعد یه کسی براش که اونجا دوتا کرکس وجود داشت چرا عکس انداختی و اومدی چرا نبردش ۲۰۰ قدم اون طرف تر یه مرکزی بوده که بچه را تحویل بده اون پس اونجا خودکشی کرد عکس انداخته بود خودکشی کرده و عکس خیلی معروف ها هست پیدا کن عکس به اصطلاح من خودم یه کسی عکس انداخته خیلی برام تو حیوانات راجع به انسان بود یک پلنگی یک به اصطلاح میمون را شکار کرده پشت گردن میمون را کشته شده بود داشت تو داشت میبردش به شکم این میمون بچه زنده چسبیده بود هنوز این بچه هنوز به مادر تکیه و نمیدونست که مثلاً چه خبره آره واقعا آزاردهنده خوب هست اینا تو طبیعت طبیعته اینگونه است عدالت که فعلا ما میگیم باید یه مسئله را حلش کنیم هر که میگه عدل الهی باید بیاد مسئله شرور را تو عالم جواب بده فوق العاده مسئله کمر شکنیا اینقدر که هیچ مسئله‌ای بیش از این اختلاف نیست جمع یکی از نظراتم مالش تو عدل الهی یکی از نظرات اینقدر در غرب نظریه داده شده اینقدر تو ادیان نظریه دادن پایین زرتشتی نظریه دادن تو آینه هندو و بودا و اینا نظریه دیگری دادن راحتی باید کسی بخواد جواب بده من که خودم جواب داد فایل صوتی جواب تو مسئله شر توی کانالم هست مسئله را تو نظام باور که بحث کردم یک جلسه شرع و به نظر خودم جواب دادم و خواستم عدل الهی را با مسئله در عالم جمع بکنم به نظر خودم در حد توانم به نظریه دادم و به اصطلاح جمع کردم خوب نمیتونم باقیش که خاطره بود استفاده کردیم اگه چیزی جا انداختم بفهم ببخشید سلام علیکم من خدمتتون درباره کوه اعراف گفتم باید ببینم نظرتون رو آوردم خدمتتون بخشی از قرآن بین اهل بیت و اهل گفتگوی بهشت میگن که جمله بسیار زیبا الحمدلله الذی که واقعا یکی از این شیرین‌ترین و دلنشین جملاتی موسیقی حروف سبب میشه که خیلی دلنشین‌تر شده در ادبیات درس یکی ادبیات آموختن موسیقی مناسبت داشته باشه با خود آیه گفتن و پاسخ میدن اصحاب اصحاب میگن که اون چیزی که خدا به ما وعده داده بود ما بهش رسیدیم صحبت از اینجاست از آیه ۴۶ سوره این دو گروه بهشتیان و جهنمیان حجابیست که این حجاب اعراب اعراف سرزمین بلند مرتفعی که هم اشراف داریم به اهل جهنم هم اشراف داره به اهل بیت در اونجا رجا خوب مرجع ضمیر عوض مردانی در بهشت هستند که این مردان همه سیم ها برمیگرده به گروه خاصی هستند اینها اصحاب که اشتیاق دارند به رفتن بهشت ولی هنوز بهشت نرفتن بهشون سلام دوزخیان خودشونو برائت می‌کنه و نان را اصحاب الاعرافونهم به سیماماتم همین اصحاب همین اصحاب اعراب که مردم را دقیقا اینجا مردان دوزخی مردان دوزخی و دقیقا با سیم‌هاشون می‌شناسند بهشون میگن هرچی شما هرچی جمع کردید به دردتون نخوره و ما کنترل این یه بخش یه اینجا اسمی از شفاعت برده نشده ولی نشانه‌هایی از شفاعت است وقتی که میگه که اصحابی هستند که دقایق همه بهشتیانو می‌شناسند اینا باید انسان‌های خاصی کرد در ذیل همین آیه آقای هاشم فرمودند که آقای فرمودند که اعراب به معنای مکان بلند و بصیر است در اصطلاح قرآنی مکانی بین بهشت است روایات درباره اصحاب بوده است یک دسته از روایات خاصی اعلامیه از قبیل پیامبران و امامان و دسته دوم میگویند نیکی‌هایشان مساوی است به نظر من اسمی از شفاعت نیومده ولی شفاعت در تقدیر بسیار می‌فرمایند که آیه خداوند به حق گفت ولی آیا شفیعانی هستند که ما به شفاعت کنند باز در اینجا یک مقدر هست که باید به طریقه قرآن خود باید شفیانی باشد که اینا تقاضا می‌کنند آیا شفیعان برای ما هستند یا خیر و ضمناً از آخر آیه در سورهها آیه ۵ می فرماید وقتی که خداوند به پیغمبر میگه اینقدر بهت میدم که راضی بشی پیامبر غیر از مغفرت و رستگاری بندگان چی می‌خواهد شما خیلی قطعی صحبت می‌کنیم من فکر می‌کنم در آداب باید یه زاویه‌ای یا یک روزنه‌ای بر این باشه که آدم یه جایی رو برای عقب نشینی هم بذاره ببخشید خراب کنه بلندتر خانم خیلی بله عرض کنم خدمتتون که اون قسمت اول اولاً بنده اصلاً نگفتم جلسه قبل کهدر کار نگفتم من گفتم آیات قرآن را که نگاه می‌کنیم یه دسته‌اش میگه هیچ شفاعتی در کار نیست اون دستش که میگه منزلذی یشفعه الا بزنه به اذن پروردگار شفاعتی نیست یعنی میتونه جور دیگه معنیش کنه نه فقط بعد رفتم سراغ روایات گفتم روایات داریم شفاعت شفاعت اونجا میگه مومنم میتونه شفاعت بکنه عرض کنم شهیدم میتونه شفاعت بکنه کی هم میتونه بعد یک نکته مسئله بود گفتم ساعت را نباید جوری معنی کنی که با لیث انسان نسازه باید یه جوری معنیش کنی که بسازیم ولی دیگه از این جلوتر نرفتم پس خاکریزو باقی گذاشتم برم فقط همین شما با این مخالفی که باید یه جوری معنی کنیم که باور لیث انسان نیست برای انسان مگر چیزی که خودش سعی و تلاش کرده باید با این بسازه نمیشه که کسی که بد کار بوده روایت داریم حواست داریم از جمله اینام چون مومنن نتونه تو مقامشون به لحاظ معنوی بالاست این فرق داره تا اینکه بگیم چون امام چون پیامبره چون مقامت بالاست دیگران مگه سلم ممکنه کسی باشه طبق این روایات اگه مبنا روایات اگه اما این دو قسمت که شما خوندید اصحاب اعراف احاطه دارند ببینید توی بهشت حالا اینطوری که قرآن نشون بده روایت اتفاقاً یکی از نامه های روز قیامت یوم الحصره است همه کس هستند چرا چون چقدر جای بالاتر بود و ما نرفتیم و می‌بینن که دیگران رفتند میبینند که دیگران رفتن آره یه انقدر مقامشون بالاست که دارند احاطه دارن که معنیش شفاعت شما از اینکه هاته دارن بر دوزخ مقامشون انقدر نتیجه گرفتید گفتید تو شفاعت نهفته است منم یه ذره توش با ذره بین نگاه میکنم میگم نیست نه چه ربطی به شفاعت داره میگه شما نباید نتیجه بگیرید که مقام تو بالا میبره مقام تا بالا میبره یعنی شفاعت بهت میده چیه اینقدر بهت میگه که راضی بشی ولی گفتم خودم جای دیگه که مقام معنوی چه می‌تونم ولی من شفاعت نمیگم اولش گفتم نمیگم هست یا نیست نه نه نه شفا نه نه اونجا داره شما به لحاظ ادبی چگونه نتیجه از این آیه می‌خواید بگیرید شفاعتا منطقا نمیشه نتیجه گرفت خدای دیگری پیدا بکنیم اونجا هم که یه آیه خوندی که اهل دوزخ میگن شفیایی نیستند باز شما نتیجه گرفتید که شما چرا جوابشو گفتی که آره میتونیم شفا بیاریم شفاعت بیاریم فقط عمل فقط عمل ببخشید هیچ کسی امکان بازگشت نداره اینو مکرر در قرآن میشه برگردیم معنیش این نیست که یک کسایی می‌تونن برگردن که آرزو میکنه آرزو آقا خیلی خوش آمدید دلتنگ شده بودیم دقت بود خوشحال شدم از اینکه دیدم من تشکر می‌کنم از جناب طاهری برای فرصت ها و اعتقادات دینی خواهش من از شما اینه که مرحمت بفرمایید باورها و اعتقادات شیعی رو انشالله وعده دادید که از زیارت فرصت خیلی مختصر بیان تخری کاری الحمدالله ایشون رزومه دارند شما پذیرفتید مناظره کردید اگر دوستان صلاح میدونن اگر به شما فرصت میدن که پایه های اما مختصر عرض میکنم خبر واحد به راحتی حدیث نیست خبر بهتر از واقع قدیم ما چیزی رو نداره حدیث ما متو اگر پیغمبر تعریف کرده گفته که ولی منظورم چیه صد هزار اینجا رفته ها برگردند یه شاهکاری شما چون اختلاف طرح مباحث تخصصی مثل مباحث فقهی که دوست عزیز بزرگوار ما میگن در جمع غیر تخصصی یک رفتاری کتاب پزشکی سرمون میشه سرمون درد میگیره اما یک کتاب علمی پزشک باید در جمع متخصص تشکر میکنم ۳۰ سال پیش توی جلسه که اهل سنت ذیل این آیه غزالی که آقایون بهش میگن امام محمد غزالی ببینید سنی چی نوشته که میگه خدایا و آمدیم نزد پیغمبر و از پیغمبر می‌خوایم که برای ما شفاعت کنه شیر نمیگه ما تقریبا بیشتر تو فرمایشات شما احساس پیدا کردن اتفاق توسل پایه های اعتقادی تو تایمی که شما صحبت می‌کنیم ۵ جلسه دو جلسه پنج دقیقه میشه سوال کرد من بی رزومه یه تایم بدین من بیام شفاعت رو براتون بگم ببینید هست یا نیست قرآن نیست بسیار متشکر خیلی خوشحالیم که باز خدمت شما هستیم خیلی هم با شور و حرارت اصطلاح خوبه بسیار خوب شما یه نکته فرمودید حدیث غدیر گفتم متواتره خیلی هم متواتره منتها تو محتواش متواتره یعنی هم شیعه هم اهل سنت نقل کردند فقط این اضافه کردن معنا اونایی که شیعه و سنی نقل کردن یه معنی نکردن معنیش اختلاف من می‌فرماید که اعتقاد خودم اعتقادش مگه نه اینجا بحثمون نبود اینجا بحثم امام شناسی نبود که آره از نظر من با حرف شما نه خیلی هم اینجا رو حداقل با حرارت نمیگم حرف شیعه خیلی قابل پذیرفتند فضای کشور واقعاً جمع بکنه بگه دوست داشته باشه چیزی نگفتم من چیزی نگفتم من فقط گفتم محتواش اختلافی شاید ایشون توجه بحثمون نبود خواستم بگم خبر متواتر کم داریم یکی هم که مثلا داریم تو معناش اختلافه ولی خودمون دیگه انتخاب بکن میگم اون چیه میگه ترجیح داره بر اونی که اهل دوست داشته باشید و البته اگر گفته باشه دوست داشته باشید کافیه کافیه یعنی چی یه نفر رو دوست داشته باشید یعنی چه دوست داشته باشید یعنی دوستش داشته باشید دوست داشته تبعیت کنید خوب بیان میکنه ملت داره دوست داشتن دوست داشتن که الکی نیست که اصلا اگه همون که اهل سنت میگه اگر پیامبر در مورد علیدوست داشته باشید و فقط درباره علی اینجوری گفته باشه باید مقام اول بهش داده بشه برادران اهل سنت مقام اول را ندادند آره من شیعه‌تر از آقای هستم ببین همون اون معنا را هم نه باشه اما پس این مسئله ببینید این بارهای شما فرمودید آقا طرح مباحث غیر تخصص دین دین شناسی اسلام شناسی پزشکی نیستا پزشکی نیست شناخت دین یه امریه همه مردم باید بفهمن همه باید روایت بسیار زیاد روایت داریم آقا تعبیرش اینه تفقهو دین همه همه این وظیفه عام آره دیگه منم دارم زمینه را فراه تکلیف همه است کی گفته بسه کی گفته قرآن نمیتونه قرآن بفهمه اشکال اینقدر دقیق و قشنگم نمیفهمه و حتما اونایی که قم کی گفته ایشون نمی‌فهمه علامه طباطبایی بهتر میفهمه کی اینو گفته بر اساس چی می‌گی آره برخی از آیات را میارم اینجا آوردم بحث کردم مرحوم علامه طباطبایی میام بحث می‌کنم اشکال واضح به فرمایش مرحوم علامه واضح است بفرمایید کار تخصصی مربوط به چیه مردم اما یه مسئله حافظه شان ضعیف شده آخ ببخشید ببخشید ولی من آها من حافظم بیشتر کار میکنه آقای سکی آخرین جلسه قرار بود بنده با شما ساعت خاص گذاشته باشید بدیم مناظره کنیم ساعت آخرین جلسه و البته اون قسمت دومشو نمیگم که قرار بود شما شامم بدید قرار بود یک ساعت خاص که مناظره کنیم شما تشریف نیاوردی پس یادتون آوردم آخرین جلسه که نه مناظر و اما اینکه می‌فرمایید شما من یه جلسه دارم دوشنبه ها تو همین تهران خیابان امام خمینی خیابان رودکی ساعت به حسینیه جواد امام با امام جواد اشتباه نکنید یه آقای هفته قبلش ادعا کرد که و گفت که من می‌خوام بحث جدی‌تر بکنم هفته صوتیش گفتیم دوتا چقدر وقت میخواد نیم ساعت باشه یک ربع صحبت کن پنج دقیقه من دوباره یک ربع صحبت کن ۵ دقیقه ۵ دقیقه من نیم ساعتم خودش خواستا اجرا کردیم پس روی کانال من و ببینید پس من هیچ وقت نگفتم که جایی که می‌خوایم مناسب اون من جایی رو گفتم اونا باید تصمیم بگیرن جایی که میخواد اجرا بکنم مناظره میخواد چی میخواد که برای خودش وگرنه آه هفته شفاعت میخواد بعد از چی نیم ساعت سه و یک ربع شما ۵ دقیقه من یک ربع شما انشالله در خدمتتون محدثین یه کاری کرده بود برداشته بود یک صحبت های من داشتم در محرم یا مصاحبه کرده بودند در مورد امام حسین زده بودم ایشون تکه تکه حرف های منو دقیق پخش گذاشته بود خودشون نمیدونم چه جوری ضبط کرده بود خودش جواب داده بود دوباره یه تیکه پخش دوباره جواب داده بود فرستاده بود برای دیدار نیوز دیدار نیوزم به من پخش کنید پخش کنید فقط درخواست میاد مناظره پخش کردن قبل از مناظره و بعدم اومدیم مناظره یه قسمت مناظره کردیم یه قسمتش این هفته پخش شد یه قسمتشم هفته آینده پخش میشه در مورد علم و عصمت اماما همین چیزاییه که ایشون بفرماید آره من آماده مناظرم اتفاقاً ایشونم ظاهرا اهل بخیه‌ان آقای اسم یادم فردا ایشونم می‌تونن یه خورده هم جرش بدن باشه عرض کنم خدمتتون بود من ازش تقدیر کردم اول چی خوب کاری کردی که نقد کردی تشکر ازش خوب کاری کردی حرفا رو قبول ندارم ولی کارت را استقبال می‌کنم چو گفتگو نیاز اول جامعه ماست گفتگو باید بکنیم بدون خشم و عصبانیت و نرم استدلال استدلال هر آدم بشنوند گوش بدن قوی می پذیرند بعضی ها حرف منو می پذیرند بعضی حرف شما را می پذیرند و مشکلی نیست انشالله خدمت شامشو نگفتم ها هر چند اصرار داری که من امشب بیام شاه ولی بسیار خوب خدمتتون هستم گفتگوهای دکتر سلیمانی که درستشون رو میدونم به صورت عمومی بازنشر میشه پخش میشه از شبکه های از در واقع پلتفرم های مختلف از پلتفرم های مختلف داره پخش میشه قابلیت اینو داره که همه گذاشته بشه من خودم دیدم صحیح و متخصص و در واقع مخالف گرفته فقط مطالعاتمه صرفاً می‌تونم بیام و حرف بزنم و این امکان وجود داره و حداقل اینه که من چیزی که میدونم پنجشنبه ها این مجموعه برای عموم آزاده از هر کسی این موضوع اشاره اولا من اندازه مطالعه و فهم اندازه مطالعه و فهم و چیزی که از بزرگان هم شنیدم شفاعت از مبانی تفکر شیعه نیست از مبانی یعنی ما وقتی توی فلسفه و منطق در مورد مبنای یک تفکر داریم صحبت می‌کنیم توی در واقع پروسه اثباتی ما این رو در منطق خوندیم که یعنی بدون آن نشود آن خرد شکل بگیره آن مکتب مبنای یک مکتب یعنی اگر اون ستون برداریم نشه نشه که ما شیعه باشیم فکر کنیم ببینیم که آیا شفاعت رو باید تعریف نمیشه شیعه بود و تعریف اصیل خودش نگم این بالاخره من یک نظرم دیگه و میتونم راجع بهش صحبت بکنم توی هر مذهبی هم جا داره علت مطرح شدنش توی شیعه من اقلیت بودن شیعه در طول تاریخ ما الان دور هم جمع شدیم و فکر می‌کنیم زیاد هستیم حالا اینکه باز به طور کلی دو درصدی ولی به هر شکل من می‌خواستم اینو الان راجع بهش صحبت کنم نکته بعدی که وجود داره دو بحث رو من میخواستم عرض کنم ببین هیچ دین اسلام و قرآن به جهت اخترا گرایی کردن شکل نگرفتن و در واقع توسط انبیا ارائه داده نشدند آنها برای ارائه یک نظم زیست انسانی به وجود اومدن این به معنای این نیست که کارکرد سیاسی ندارند کارکرد اجتماعی ندارند کارکرد در واقع علمی ندارند به این معناست که چیزی فراتر از اقتدارگرایی و اضطراب‌های حاکمیتی هستند ملت ها ازش پراکنده بشن در نتیجه سرکوب داره تو خودش مارکسیست به نوع دیگه سرکوب داره بخاطر اینکه به هر حال میخواد حاکمیت کنه اما دین نیست این ابعاد متفاوت داره ما همینجا هم راجع بهش حرف زدیم و قسمت‌هایی با هم دیگه اتفاق نظر نداشته باشیم به همین سبب هستش که وقتی که ما می‌خوایم یه چارچوب یک نظم برای زیست انسانی تعریف بکنیم که شامل همه ابعاد سیاسی و اجتماعی زیست انسان قراره بشه مهم‌ترین مسئله‌مون اینه که من نیاز به خرد و تعامل داریم خرد داریم این چگونه شکل میگیره ازش میکنیم اینکه ما همه چیز رو باید با خرد جمعی و پذیرش تکثر بسنجیم خاطر تون باشه من هفته پیش ذیل صحبت‌های شما در مورد مسئله اینکه چطور در ماجرای نمایی قدرت فاسد شکل می‌گیره و استبداد به فراخور اون شکل میگیره همین الان شاهد مثال ماست لفظ سال ماست مهم نیست تخصص توی دین شناسی مهم نیست ادعا می‌کنند این را بیشتر می‌فهمند و زمان بیشتری برای مطالعه برای گذاشته بهتر از همه باید بداند که این دین رو باید برای همه افرادی که ذیلش هستند جهانی داشته برای همه ملت ها باشه ادعاش اینه به جز حالا یک سری در واقع رویکردهایی که وجود استبداد میشه اگر نه توی جلسه از تفاسیر توضیح المسائل شرحی در قرآن شهریور نهج البلاغ قابلیت که ما اونها رو بدانیم روی اونها حتی نظر و تعصب داشته باشیم حالا که نمی‌دانیم آیات قرآن مطابق چیزی که الان عزیزمون اومدن و خوندن چیه واقعاً و چقدر جای بحث داره این نطفه استقلال اتفاقاً اررسیاسیه استبداد غیر حاکمیتی که اون رو می‌سازه حداقلش اینه که عذر می‌خوام که طولانی شد ولی صادقانه وظیفه خودم به عنوان طرفدار این روش هستم طرفدار روشی هستم که از باب خرد مسائل رو بسنجه وگرنه برای شخص بنده با احترام تمامی افرادی که ملاصدرا محلی از راه نداره اگر خرد خرد درکش نکنه می‌شینیم راجع بهش صحبت می‌کنیم و تمامی خردمندان چه در عرصه دین چه در عرصه علوم تخصصی در زمان خودشون اون‌هایی که اثرگذار بودن در اقلیت بودند و استبداد رو پیروانشون در تفکر ساختن چقدر چقدر عجیبه من فعلا نتونستم بفهمم که شما شما همه عزیزان من که حسود بسیار متشکر این جمله اول فرمودید خیلی آره شفاعت از مبانی معلوم نیست خوبه یعنی اینجوری نیست که یک کسی قبول نداشته باشه رستگاری شناسی اسلام را ما رستگاری شناسی اسلام یک اصل اساسی عقلایی زیربنایی شفاعت باشه یا نباشه یه مسئله فرعیه خیلی قشنگ یه مسائلی رو شاید ببخشید من خورده میخوام ببینید خیلی دوست دارم یه مقداری وقتی هم منم خیلیامروز اولش یه گوشه‌ای رفتم وضعیت روحانیت هی ببینید وضعیت من که ما چیه مردم رابطه‌شون یه مقداری چقدر بنده که هر جا صحبت می‌کنم اصلاً شرط همینه که اگه من یک ساعت صحبت کردم یک ساعت اصلا شرطم اینه جاهای دیگه اصلاً صحبت نمیکنه شرطم اینه که یک ساعت گفتگو بشه نقد بشه و استقبال می‌کنم ولی یکی از اعتراضا های که به مردم دارم این خیلی وقتا میرم محل آقا منبر یه چیز مقدسی نیست صدا نمی‌رسیده باید صدا برسه وگرنه تو دنیا امروز برعکس برای اینکه دیده بشه اون پایینه مردم بالا مردم نشسته سخنران ایستاده اتفاقاً کلیسای مسیحی‌ها کسی که موعظه میکنه وایستاده ولی مردم راحت نشستن اتفاقاً هیچ تقدسی من می بخور منم می بخور منبر می نخور منبر بسوز چرا تقدس نداره بیخود مقدس نکنیم یه چیزی بوده بلندی میرفتن آقا منبر را هرچی بلندتر ساختی اون که میره بالا خودتو کوچیک می‌بینه هرچی شما یه مسجدی هست مسجد امام حسن عسکری علیه السلام تو قم سرا بازار خیلی مسجد مهمه تشییع جنازه و اینا از اونجا شروع میشه خیلی مسجد چند تا داره که نمازهای مختلف اونجا یه منبع هست من چون از بلندی یه مقداری مشکل بلندی دارم نمیتونم پایین نگاه کنم من نمیتونم رو منبر برم اینقدر بلنده فکر می‌کنم کسی که میره بالا آدما رو این پایین هرچی ریز ببینه هرچی دلش خواست میگه هرچی دلش اتفاقا بارها گفتم خیلی خوشم میاد از نجف آباد نمیدونم چرا نجف آباد این گونه است حرف رفتم به حرف میرن میزنم یه دفعه میبینی یه تصادف یکی از این تنبون گشاده میاد جلو میگه مزخرف که گفتی یعنی چی همین به همین لحن گفتی یعنی چی گفت که رفتم خودم گفتم که کتاب یک کتاب هست در مورد روزه خیلی مشهور بله کتابی هست در مورد مصائب امام حسین نه نه یک کتاب معروف از از قدیمیه کتاب سید بن طاووس کتاب گفتن روضه گفتم که مثلا کتاب خوب میشه من گفتم گفت تو گفتی کتاب خوبیه گفتم آره گفت خب تو لحوف اومده که شب عاشورا یاران ابا حسین علیه السلام و خود ابا عبدالله الحسین علیه السلام عرض کردن تا پایین همه بدنشونو واجبی نوره گذاشتن و تمیز کردن اینا گفتم آره یادمه اونجا هست سه روز آب به قیام حرم نرسیده خب چرا آبو نگه نداشتن چرا شما که نمیذارن آب آب چه واجب بود که خیلی آب میخواد که نور همه بدنشونو آب خودشون هدر دادن که فردا تشنگی کشیدن مقدار فکر کردمو گفتم که حق با توئه من اشتباه کردم این اشکال وارده خودمم دیده بودم فکر نکردم خیلی عیبیه که کسی کتابی بخونه فکر نکن هرکس جمله‌ای بخونه فکر نکنه خطا رو کرده بودم به همین خاطر دو سه بار شده‌ها دو سه بار نجف آبادی گرفته یه نجفی دو سه بار متمو گرفتیم بعدا خودم فکر کردم آقا امام حسین با اضطرار فرار کرد از مکه حالت اضطرار اون وقت بره یک شترم نوره بار بزنه و با خودش ببره وسط بیابان اومدم توی ببخشید یک سالو حدود ۹۰ ۹۱ و این‌ها من یه وبلاگ داشتم نوشتم یه چیزی ازدواج امام علی علیه السلام کتاب امام علی حضرت زهرا سه روز غذا تو خونه نبود به امام علی غذا میداد ولی بچه ها گرسنه بودن و به خاطر اینکه امام علی تو دردسر نیفته خجالت نکشه حضرت زهرا مخفی کرده بود کتاب اومدم مجمع مدرسین همون موقع یک کارمندی داریم الانم هست آقای صالحی دکتر الان دکتر صالحیه که نوشتی ۱۰ دقیقه بیشتر نشده رسیدم چی نوشتم امام علی میگه سر سفره زن و بچه اش نمیشه بچه ها چی میخورن تنها غذا مگه مرد میشه که سر سفره با بچه هاش نشینه دوم مگه واجب میبره امام علی که حضرت تهیه وقت بر حضرت زهرا که واجبه که اطلاع بده که غذات خونه نیست چون غذا به بچه واجبه که بگی چرا واجبات ترک کرده حضرت زهرا گفتم بسه اشکال سوم و چهارم دیگه خودم فهمیدم امروز اینجور نبود که با دستگاه و اینا بشه رو کامپیوتر بود و خونه سال ۹۰ زنگ زدم به پسرم گفتم که میری فوری از اینجا تا اینجا را حذف کن اصلا بره دنبال کارش تا کس دیگه نخونده تا پس دیگه آقا مزخرف گفتم ولش کن دکتر بهم گفت یه ماه پیش اگر حافظت کم می‌شه پرتو پلان زیاد میگی بیماری داره پیشرفت میکنه چون پارکینسون دارم گفتم که حافظم کم نشده ولی پرت و پلا زیاد خودم قبول دارم پرت و پلا میگم بله بله حالا آقای مجید آیه پنجم این جمله اینجا در مورد منافقین بحث میکنه بعدش اومده میگه الله منافق بد منافقین را داره امام علی می فرماید که علیکم من الله من الله به جهالت ناگهانته برشمار بر شما ساعت کسی که نسبت به اون نداریم از امام صادق خداوند تعالی میگوید برای من آیا عالمان میگه عالم بودیم ان قال لهما میگه اگه بگه نه نه میگه پس اگر شما میدونستی چرا عمل جاهل بودم چرا نرفتی این یک توی حکمت بعدیش هم ۵۷ باشه امام علی یه گوشه یه تیکه بهتون وسایل یا وسایل قد خودتم یا وسایل هدایت مهیا بود و شما هدایت نمیشدی شما نه باید من این رو می‌خوام بدم این که ما باید چشم بینا داشته به تعبیر امام علی چشم عبرت اینو داشته باشیم ما می‌دونیم جنایت های زیادی صورت داره از جلوش رد میشیم اما اینکه من بخوام بصیر یه بینش درستی داشته باشم و بهره برداری درست بکنم که عاقبتمون چی میشه شنوا و یه جای دیگه داره دل بی‌نهایت یعنی داریما آیات قرآن هم هست حالا بخونم که میگه که شما باید دلتون یه خرد داشته باشید یعنی بینش خردمندانه یعنی اینکه عقلتون ببخشید بسیار دست بزنید دست بزنید کسی که فکر کرده تحمل کرده مطالعه کرده جای چون جالب بود که انقدر حکمت‌ها را دیده باشه قرآن دیده باشه سوال بکنه خیلی ببینیدچشم گوش کر کور همه اینها تو اصطلاح قرآنی مربوط به قلب یه اصطلاحی تو قرآن داریم قلب آها لحوم علوم قلوب لای براشون قلب‌های که فهم نمی‌کنند باش پس پهن کردن مال کار چیه دیدن و عبرت گرفتن مال چیه بودن مال قرآن فی قلوبهم مرض یعنی چه قلوبه مرض قلبش مریض کره و کوک دیگه نمی‌بینی چون قلبش بیمارش بیمار بیماری چیه یه بیماری بیشتر نیست اینکه آدم نخواد تسلیم حقیقت باشه همه بیماری فقط است یکی نخواد تسلیم حقیقت باشه چرا اسمشو گذاشته بیماری چرا بیماری برای اینکه اونجوری که خدا خلق کرده عادی آدما جوری خلق کرده که تسلیم حقیقت است میشه آدمی که تسلیم حقیقت نیست این بیماری عارضش میشه حالا آدم سالم آدم طبیعیه بیمار غیر طبیعیه بیمار را باید مداوا کرد آدمایی که تسلیم حقیقتند آدمای طبیعی اند خدا اینجور خلقشون کرده آدمای که تسلیم حقیقت نیستند مریضند بیمار شدن نمیخواد به حقیقت گردن بده بزرگترین بیماری و مهمترین بیماری قلب عرض کنم که یک خوندید خیلی زیبا بود حجت وقتی میگیم دو جا به کار میره اصلاً خود کلمه حجت یعنی دلیل یعنی برهان ولی گاهی شخصی را هم که سخنش حجته بهش میگیم حجت کسی که شخصی که سخنش حجت است اونم بهش میگیم حجت چون سخن حج سخنش دلیله چون سخنش دلیل خود دلیل را هم بهش میگیم حجت خدا علیهما روز قیامت یه برهان داره مهم‌ترین برهان نمیدونستی تلاش نکردی یاد بگیری جواب میده طرف اگه بگه میدونستم به اندازه تلاش کردم تمام دفاع کرد از خودش ولی بگه به اندازه وسعمم تلاش به اندازه توان که تلاش کردی تماس خیلی روایت خیلی زیبا خیلی زیبا بود اون روایت از امام صادق بود امام صادق تفسیر معنا خدا برهان داره برهان روشن اگه میدونی چرا عمل نکردی اگه نمی‌دونی چرا به اندازه وسعت تلاش نکرده که یاد بگیره از هر در هر صورت محکوم در هر صورت خیلی استفاده ممنون سلام علیکم سلام علیکم و رحمة الله احکامی که صادر بشه برای محکومین شنیده ازدواج این داستانش چیه آیا واقعاً حقیقت داره اگه راسته که از کجا اومده یه دروغی که شاید یکی دیگه هم اینکه فرموده بودید راجع به روایات روایت ممنون متشکر عرض کنم خدمتتون که بسیار متشکر ببینید یک چیزی معروف شده میگن یه حکمی داریم که کسی را که دختری را که می‌خواهید یا زنی را که حکم اعدام براش میاد مثلاً به عنوان افساد زن اعدام ندارد مرتد میگن که تو زن خانمی که مرتد باشه میگن تو زندان نگهت می‌داریم غذات کم میدیم آزارتارت می‌رسونیم موقع نمازم تا میخوای کتکت میزنیم تا یا بمیری یا توبه کنی برگردی در مورد بحث‌هایی داریم مثل محارب و اینها که میگن زن مثلاً باکره حکمش اعدام نیست اون وقت میگن نه من نمیدونم واقعیت داره‌ها اصلاً کار ندارم اینا چون گفته شده که کسانی گفتن برای اینکه چی نباشه با کره نباشه که بشه ازدواج میکردند و بعدش اعدام میکردند اولاً حکم اعدام بیخود حکم اعدام باشه شهید دوماً ازدواج بدون رضایت ازدواج نیست که یکی از مجازات کرد که اول باید رضایت کسی که تو زندانه انفرادی هست تنها حتی اگه رضایت بده رضایت نیست توجه فرمودید حتی اگه به رضایت خودش باشه رضایت رضایت نیست رضایت با حال عادی ممکنه طرف رو تو فشار روحی قرار بدید و به یه چیزی راضی رضایت رضایت نیست من نمیگم همچین چیزی رخ داده یا نه شنیدم منم گاهی هم از آدمایی که به نظرم معتبرن شنیدم ولی از اون موقع تا حالا داشتم می‌گفتم خبر واحد حجت نیست نمیدونم رخ داده یا نه گاهی یه چیزایی از کسی شنیدم که خودش دیده یه مقداری متاسفانه یه حادثه‌ای سال ۷۸ رخ داد که من فقط برام نقل شد و واقعیت اینه حالا شاید عدم چی باشد ولی به راز روح چیزی من آدم حساسی هستم خیلی آدم حساسی هستم گاهی حساسیت من مشکل از بچگی مشکل داشتم که مثلا ده ساعت تو بچگی تو محل خونه روستایی کار می‌کردم مشکل نداشتم خودم کار بکنم ولی کسی با بلند حرف میزد مشکل داشتن یه وقت سه روز غذا نمی‌خورد مشکل اینجوری داشتن این مشکل دارم تا الانم روحی خاصی داره نمیتونم ببینم یه بار رفتم اعدام دیدم سه روز سردرد کشیدم گفتن که یادتون بیارم خانوم سعید امامی یادتون هست گفتن شکنجه های عجیب و غریب کردن یه چیزایی نقل کردن دوستانم که من عمداً نرفتم ببینم اذیت میشم دیدم اذیت میشم نمیتونم ببینم ندیدم دیشب همین دیشب گذشته داشتم یه چیزی میگشتم دنبال ها دیدم نوشته اومد و یه چیزایی دیدم آنچه که دیدم اگر که دیگه ندیدم یه دیگه دیدم به قدری مشمئز کننده هست به ریموشمز کننده هست که اگر همین رخ داده باشه همین که دیدم فیلمشو دیدم دیگه همین رخ داده باشه خودم را نمی‌بخشم که در تشکیل نظام تلاش کردن اگه همین که دیدم رخ داده باشه چون من سال ۵۷ ۱۹ سالم بود از اردستان یک عده را برداشتم برای عاشورا تاسوعای ۵۷ و با این فکر که ممکنه کشته بشیم اومدم تهران. عاشورا تاسوعا گفته بودن حکومت نظامیه. من قبل از اینکه بگن حکومت نظامی شکست راه افتاده اومدم تهران مهم بود که انقلاب بشه ولی این حادثه‌ای که با چشمم دیدم دیگه دیدم شما می‌تونید پیدا کنید اون چیزهایی که بازجو به اون خانم میگه ورزش با زور اعتراف میگیره فیلم درز کرده است اگر رخ داده باشه من هرگز خودمو نمی‌بخشم که عاشورا تاسوعا راه افتادم و سال ۵۷ اومدم تهران هرگز اگه یکی دیگر هم بوده امیدوارم اون چیزایی که شنیدم دروغ باشه. اگر راست باشه من اذیتم مشکل ببخشید خسته‌تون کردم. بفرمایید.

انقلاب ۵۷ نیست اونجا اتفاق و اون انحرافات باید جلوش ایستاد و اصلاح کرد ۵۷ حتما منجر به این‌ها بشه در روز قیامت بس که هنگام قیام روزی است که مومنین و مومنات نورشون نور وجودشون در جانب مستقیم و از جانشون مثل اینکه اینها جایگاهی دارند که مثل اینکه افرادی داشته باشند اینا را از حالت خودشون که نورانی اعراب ممکنه کسانی بشناسند نه اینکه اینها در وجود در نور وجود اونها رفته براشون اثر دارند باز یه تعبیر دیگه‌ای در این سوره حدید در سوره آل عمران آیه ۱۰۶ می‌فرماید یوم طبیعت در اثر اون سابقه رفتار خودشون در دنیا اینها این به حالت اینها برای دیگران هویدا بشه دیده بشه ولی آثار رفتار پیشین خودشونه نه اینکه از جان دیگران خوب خیلی متشکر اگر فرمایشی ندارین اجازه بدین دیر وقت هم شده.