نزاع فلسفی و تفکیکی در سنجه اخلاق باور
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
سلام علیکم و رحمة الله
بسم الله الرحمن الرحیم
سلسله بحثهایی داشتیم تحت عنوان اخلاق باور شاید لازم بود که من یک جلسه ای اون اوایل برگزار میکردم در یه جلسه بحثی تحت عنوان اخلاق باورها یعنی باورهای رایج دیگران را خود نقدش بررسیش چه اخلاقی داره و چه شکلی باید باهاش برخورد بکنیم این را یک جلسه شاید جلسه بعد بهش بپردازم با اینکه باید ما اوایل از دستم در رفته چون الان که میخوام بعضی از جریانات و اندیشه ها را نقد بکنم خوب اون وقت به شکمی به اصطلاح نیاز داریم که چه شکلی به عقاید دیگران بپردازیم با چه رویکردی و با بحثهای خاصی داره و مهم هم هست که انشالله یه جلسه بهش میپردازم ولی دو جلسه من میخوام دو جریانی را که یعنی دو نزاعی را که نزاع تاریخی مهمی را که در شیعه امامیه رخ داده خصوص شیعه امامی یعنی شیعه ۱۲ امامی دوتا نزاع فکری مهم توش رخ داده یکی بیشتر توی عقاید و یکی بیشتر اینکه میگم بیشتر تمایل یعنی در فقه یکی اون نزاعی که در فقه اصطلاحا بهش میگن نزاع اخباری و اصولی یک عده خودشون را اصولی میدونن و یک عده هم خودشون را اخباری میدونن و دوتا کرده که من بعدا درباره این حالا یکی دو جلسه بعد رضا اخباری اصولی را بررسی میکنم و عرض میکنم که این دعواها چقدر حاصل داره برای ما و پیرو کدومشون باشیم افسرین همه بحثی که میکنیم اینکه بالاخره به لحاظ اخلاقی کدامشون برای ما پذیرفتنیتر است مثلا نزاع اخباری با اصولی که الان اصولی حاکم است الان اصولیون حاکم در مثلا حوزه علمیه و جریان او غالبه یعنی جریان اخباری گری به حاشیه رانده شده و متهم خیلی چیزها شده که من بعد عرض خواهم کرد که هر چند با اخبار جون موافق نیستم ولی وضعیت شما خیلی بدتره وضعیت شما از وضعیت اخباریون برتره بهتر نیست که بدن بهش خواهم پرداخت اما بحثی که امروز یک نزاعیه که تو همین دوره شکل گرفته یعنی تو همین عصر جدید به اصطلاح از عمرش چند دهه بیشتر نمیگذره نزاع تفکیکی فلسفی مثلاً یا تفکیکی سفیر عرفانی بگو بخوام دوتا شخصیت ممتازی که تو همین دوره حالا هستن یا بودن و شما میشناسید طرف تفکیک مهمترین شخصیت که میشناسید و مطرح بوده و هست آقای محمدرضا مرحوم محمدرضا حکیمی هست و طرف مقابل فلسفی هم جناب آیت الله جوادی آملی اینا دو طرف طیف قرار دارند ببینید خیلی مسئله مهمه بحث اینها برخلاف بحث اصولی اخباری که بیشتر مسئله فقه اینا بحثشون بیشتر عقاید عقیدههاست دعواست بیشتر و یک هر طرفی ادعایی داره دو طرف طیف اگه بخوام فریم را از همین اول بگم که مقداری مشخص بشه که چی میخوایم بحث بکنیم یک نزاع تندی هست از توش در میاد که یک طرف به عقل بها میده تو دین یک طرف بها نمیده یک طرف تاکیده بر عقل میکنه عرض میکنم حرف اولشون این نیست ولی ازش در میاد که مثلاً آیت الله جوادی آملی بر عقل تاکید میکنه توی دین تو اسلام شناسی و مثلاً آقای محمدرضا حکیمی نه میگه دینت را فقط باید از نقل بگیری از قرآن و روایات دعوا دعوای جدی الانم در جریان به شدت و اگه بخوام فرضیهای برای این بگم بگم یک دعوای کاملاً بیهوده و اونچه که آخر از توش در میاد از هر دو مکتب یک چیز بیشتر نیست از هر دو مکتب یک دین غیر عقلانی در میاد دین کاملا غیر عقلانی این و یه حرفی که میزنم مرزی که میکنم از این نظر اهمیت داره که جریان عمدهست اگر میخوام امروز بگم از هر دو طرف دین غیر عقلانی حواسمونم باشه دین وقتی غیر عقلانی میگیم هست یک طرفش وقتی کلمه عقل را به کار میبریم مهمترین مسئله عقل که به درد زندگی ما میخوره مسئله ظلم و عدل ظلم و عدل مهمترین حکم حالا به تعبیر آقایون عقل عملی مسئله یعنی مهمترین مسئله از خود عالمان سنتی میگن مهمترین حکم عقل اینه که عدل حسن نیکو و ظلم قبیحه خوب این مسئله از این جهت برای ما مهمه که کل ماجرای حقوق بشری که بیشترین اهمیت را داره و مسئله امروز ماست مسئله امروز ماست به این مسئله پیوند خورده یعنی اینجوری نیست که وقتی میگه عقل یک مسئله به اصطلاح زندگیمون چندان ارتباط نداشته باشه نه میخوام بگم چقدر ارتباط داره با زندگی ما و به اصطلاح دینی که میخوایم عمل بهش بکنیم و ازش دفاع بکنیم و باهاش زندگی کنیم مسئله مسئله فوق العاده مهمیه خب خیلی مهمه اینجا که یک نفر مثل آیت الله جوادی کاملا بر عقل تاکید میکنه ولی طرف دیگر گویا حالا عبارات شان را میخونم عقل را کنار میگذاره و این دو جریان مهم توی حوزه فعلی ما حالا البته مکتب تفکیک بیشتر مشهد پس مرکزش و مکتب فلسفه و عرفان بیشتر قم هست مرکزش و میخوام ادعام اینه که این دعوای بیحاصل و بیهوده است و هر دوتاتون به یک جمعی رسید دین غیر عقلانی و دین غیر حقوق بشری و دقیق تر بگم اصلا اگر گفتیم دین عقلانی یکی از مهمترین ویژگی های دین عقلانی این رحمانی بودن مهمترین ویژگی دین عقلانی رحمانی بودن که به انسانها احترام بگذاره به انسان ارزش قائل بشه حقوقش را تاکید بکنه و به اصطلاح اخلاق را مراعات بکنه و امثال اینا خیلی اهمیت داره امروز این دوتا مکتب را با هم مقایسه بکنم و عرض بکنم خدمتتون که آیا این نظام دعوایی که به شدت در جریان است حاصلی هم برای ما داره کدام دل ببندیم ازش امید داشته باشیم که یک قرائتی از اسلام بیرون بیاد که بتونیم ما امروز باهاش زندگی کنیم بتونه مشکلات امروزمون را حل کنه بتونیم به دنیا ارزش کنیم بتونیم دفاع کنیم تو دنیای امروز ازش از کدوم در میاد اگر گفته رسیدم به اینجا که از هیچ کدام نتیجه ناجوری داره نتیجهاش خیلی ناجوره نتیجهاش اینه که خیلی دل نباید ببندید به یا امید داشته باشید که از جایی از حوزههای علمیه یک آنچنان قرائتی از اسلام بیرون بیاد در هر دو طرف طیف را رسیدیم که به اصطلاح اینگونه است وضعیت خوب این یک کمی یاس و نا امیدی برامون به وجود میاد ولی خوبه ناامیدی این این امیدوار بودن به دیگران به جاهای روزها سالگرد مرحوم مهندس بازرگان بوده و اصلاً همین امروز قرار بوده که مراسم ایشون برگزار بشه ببینید یه شخصیتی مثل ایشون به اصطلاح توی حوزه علمیه تحصیل نکرده ولی به هر حال اومده و روی اسلام کار کرده و حرف زده و که خوب فوق العاده میخوام بگم ممکنه که یک کسی بیرون از حوزه علمیه ویاد و کار بکنه و شاید هم قرائتی از اسلام ارائه بده که پذیرفتنیتر باشه برای جهان امروز مقصودم از این تکهای که حاشیه رفتم این بود که عصر باید این قضیه را از ذهن بیرون بکنیم که ضرورتاً باید اسلام شناسی را تو حوزه علمیه انجام داد میتونه بیرون حوزه علمیه انجام بده هیچ ارتباطی هم نداشته باشه و خوب کار بکنه و خوب کار بکنه این یعنی میخوام بگم ضرورت نداره که اینجا نمیدونم یک وقت شاید من باید بحث تصمیم دارم که یک بحثی ارائه بدم شکلش را نمیدونم که آفاتی که نمیگذاره علمی درست به اسلام برسه آتی در کارهات جدی هست آفت ها را حالا چون تجربه شخصی راه پیمودهای را که به هر حال با هدف مشخصی بنده رفتم حوزه علمیه و به اصطلاحدیگه میخواستم و دنبال بودم و به دیدم به با چه موانعی روبرو شدم و مشکلات چی هست اونو باید یه جایی ارائه بدم به هر حال بخوام بگم این دو جریان را امروز مکتب تفکیک که شخصیتهایی مثل آقای حلبی آقایون دیگری بودن مهمترین شخصیت این زمانش آقای شاید مهمترین شخصیت خود تاریخ مکتب آقای محمدرضا مرحوم محمدرضا حکیمی است الان مهمترین ایشون که مرحوم شدند مرحوم مهمترین شخصیتشون یه آقایی به نام آقای سیدان که در مشهد ساکنند و عالمی هستند شخصیت مطرح یک کسانی هم در مثلاً نسل ما امثال ما مال نسل سابق اند جریانی تو نسل ما هم هستند که تحصیلات دانشگاهی هم دارند و امروزه شعار تفکیک میدن کلمه تفکیک خودش یعنی جدا کردن معلومه حالا اینا که جدا کردن چی از چی حرف اولیه اینه که ما دین از فلسفه و عرفان جدا کن از فلسفه و عرفان جدا کنیم یعنی مثلاً آنچه را که بوعلی سینا گفته آنچه را که تو فلسفه فلسفه بوعلی سینا گفته شیخ اشراق گفته فارابی گفته ملاصدرا گفته حرفهایی که زدن اینها را مساوی با دین حساب نکنیم کما اینکه آنچه که ابن عربی گفته عرفان پدر عرفان نظری پدر عرفان نظری آره پدر ابن عربی را میدونن حرفهایی که ابن عربی زده ما اینها را جزء دین حساب نکنیم البته میگن ما نمیگیم بده جای خودش خوبه ولی شما نباید حرف ابن سینا ملاصدرا حرف های فلسفی که بهش رسیدن شما اینا را متن دین حساب کنید حرف دین نیست حالا مثلا یک حرف ملاصدرا که مکتب حکمت مطالعه که مال صدر صلهین ملاصدرا هست این مکتب الان تو فلسفه حوزه علمیه یا فلسفه حاکم مکتب حاکم الان طرفدار این مکتب هستند فلسفه میخونن طرفدار حکمت متعالی هستند از صدرالمتین اصولش اینه ببخشید حالا شما اصالت با وجود یا با ماهیت مثلاً یعنی آیا هستی مهمتر اصیل داره یا چیستی که واقعیت داره هستی و چیستی هستی واقعیت داره وسیله یا چیستی که واقعیت داره منسوب میگن مثلا شیخ اشراق شهاب الدین سهروردی راه نه شهاب الدین عمر سهروردی کس دیگری بوده که شیخ سهروردی مال قرن هفتم بوده که اون دوتا با هم فرق داره شیخ اشراق ایشون میگن اصالت ماهوی بوده ملاصدرا اصالت وجودیه میگه وجود آنچه که هست هستی اشیائه ماهیت چیستیش فرقه و برای چه مسائلی را بار میکنه اون وقت مثلاً به عنوان مثال میگن که حالا این هستی وجود غیر از اینکه اصالت داره یک حقیقت تشکیکی هم هست یعنی زمراتبه خوبه یه مشکلاتی هم حل میکنه مثلا اینجا مه هستم خدا هم هست تشبیه نشد که من بگم من هستم خدا هم من عالمم خدا هم عالم خوب مثلا این گونه حل میکنه که اصالت با وجود وجودم یه امر تشکیکیه و ترس چی چیه یعنی این لامپ نور است خورشیدم نور وجه اشتراک شان چیه و چه افتراقشون چیه امور این هم نور اون نوره مثلا خورشید و لام این نوره اونم نور چیز دیگری نیست اون نورش بیشتر این تشکیک تشکیک در مقابل کلمه تشکیل اصطلاح ببخشید زود ازش رد بشم که خسته میکنه این حرفا متواتر بهش میگن مثلا این اسب به اونم اسب به اما این اسب میشه گفت که اسب دیگه اسب تره اما میشه گفت این سفیده کاغذ سفیده این سفیدتر این تشکیکی وجود برای مب مثلا مشکلاتی حل میکنه یه مسئله مهمی بود که عرض کردم دعوای خیلی جدیه که ما چگونه صفاتی را که به خودمون نسبت میدیم به خدا هم نسبت بدیم اگر میگیم که مثلاً علامه طباطبایی عالمه خدا هم عالمه این عالمی که برای هر دو به کار بردیم اگر بگیم که این دوتا مشترک لفظیه یه علم برای این با علم مشترک لفظیه اگه اینو بگیم خب ما علم علامه طباطبایی میفهمیم یعنی چه ولی علم خدا اون وقت یعنی چی هیچی ازش نمیفهمیم ما اینو میفهمیم اونو نمی مشترک مشترک معنوی مشترک مشترک معنوی اینم بگیم مشترک معنویه خدا عالم است علامه طباطبایی هم عالم است تشبیه لازم میاد مشکل وجود ولی واقعا مسئله اصالت وجود اصالت ماهیت امثال اینها تشکیکی بودن وجود تشکیکی نبود امسال مسئله دینی است یعنی تو دینداری مردم چقدر ها باشه حرف تفکیکی حساب نکن دین آره اینا برای بیان هستی اومدن فلاسفه یک دستگاههای یه دستگاه فکری ساختن فلسفه مشا را ساخته یکی اشراق را ساخته یک حکمت مطالعه را ساخته دستگاه دین نکنید دیگه نیاید و یه روز بگید که وای این اصالت وجود را انکار کرد پس از چی دین و انکار کرده یه جاهای خیلی مهمشه ها یه جاهایی مهم میشه مثلا میگه که یک قانون تو فلسفه هست به نام قانون الواحد الواحد و الواحد یه قانون فلسفی الان نمیخوام وقتتون را بگیرم ازش این در میاد صفحه که میگن خدا که واحد محضه فقط یه چیز میتونه به وجود بیاره سنخیت داره اون وقت مجبور میشن که یه سلسله ای را در نظر بگیرند عقل اول عقل دوم عقل سوم تا عقل دهم و یه نظام و معنیش همینه که مثلاً آیا خدا میتونه اراده کنه و اینجا یه دفعه الان جلو چشم ما یه زرافه پیدا بشه ور بوقلمبه مثلاً به قول مردم یه زرافه اینجا ورقلم میشه یا نمیشه اینجا نه جدایی از مسئله جاش بله جدا از مسئله جاش اینجا مهمه که بشه حالا از دل کوه من اینجا گفتم همینجوری پیدا بشه درست آره توجه بفرما یه عالم یا آقا اراده یعنی چه اراده میکنه میگه باش میشه همون ورم آقایون فلسفی باید بگن نه نمیشه سوم بگه نمیدونم این شتر مثلا درست بشه مسائلی که من باید این قانون الواحدی که توی فلسفه است بپذیرم یا بگم خدا میتونه شتر را به خاطر اینکه این قانون خودش مبنا دارهها حرف همین جوری نیست حرف این قدر مثلاً دقیقه مثلاً مبنا داره که مثلاً مرحوم دکتر مهدی حائری یزدی اسمش شنیدید وسط معروفیا میگه فکر کنم کتاب هرم هستی اگه اشتباه نکنم اونجا میگن که اینقد این قضیه بدیهیه که اگه کسی بتونه تصور بکنه حتما تصدیقش میکنه اینقدر بدیهیه این این الله سوالی سوال مسئله اینه من باید به گردن بنهم یا نباید گردن بنهم به این قانون الواعد آیا قانون الواحد را به عنوان یک دستاورد خرد که مبنا هم داره تو مکتب فلسفی خودش آیا اینو باید بپذیرم و دست از ظاهر قرآن بردارم ظاهر قرآن اینه اذا اراده کن فیکون آیا بگم او عقل و من به خاطر اون عقل دست از ظاهر این نقل برمیدارم یا نباید بگم آقای مثلاً رضا حکیمی میگه که نه نباید برداری اون ما فلسفه را با دین قاطی نکن خوب باشه من اتفاقاً تا اینجا موافقم با آقای حکیمی تا اینجا موافق هم فلسفه را هم عرفان را ما نباید قاطی بکنیم با دین اینا یعنی دستاوردهای مکتب فلسفی به معنای یه مسئله اینجا هست خب عقل یکی از منابع دین ماست که ما میگیم عقل معتبره که الان منبعی که همینجا صفحه مساوی با عقل نیست فلسفه مساوی با عقل نیست فلسفه یک دستگاه امروز میاد و با قاطعیت افلاطون موسول عالم مثل را در نظر میگیره برای تبیان کاملا بی ربطیه قانون الواحد را هم درسته که آقای مرحوم آقای یزدی و یه جایی هم آیت الله خمینی همین را گفتن درسته که شمااینقدر بدیه اینقدر روشنه دیگه تصور بکنی حتماً تصدیقش میکنی چه کنیم یک نوابغی تو عالم بودن تو نتونستن تصور کنند مثل امام محمد غزالی آدم بزرگیه نابغه است نه اصلا خودشون اینقدر قشنگ راه اومده که هیچ نمیتونه بهش بگه که آقا تو چون میدونید که یکی از چیزهایی که توی مخصوصا فلسفه و اینها هر کسی چیزی بهشون بگه میگن تو بی سوادی انگ بی سوادی بنده خدا مجبور شده اول یک کتاب بنویسه به نام مقاصد الفلاسفه و نشون بده که آقا فهمیدم من فلسفه خوندم بلدم بهم نگید نفهمیدی یک کتاب حسابی که نفهمیدیا بعد اون وقت اومده یه کتاب نوشته به نام تحافل فلاسفه ضدونقیض های فلاسفه مثلا رد کرده قضیه را درست نیست به هر حال آیا من دیندار این مسئله پیچیده فلسفی را چه ممکنه یک کسی این مسئله رو تا بهش رسیدی ۲۰ تا مقدمه به کار بردیم توی پیش خدشه وارد بکنم به هم میریزه اینو باید بیارمش اخلاقاً تو دینم و بپذیرم و مبنا قرار بدم و متنمو تحویل کنم مثلا بگم اظهارات شی یقول له کن فیکون این از ظاهرش دست بردارم این کارو باید بکنم با قرآن آقای محمدرضا حکیم میگه نه فلسفه را با کما اینکه عرفان را قاطی نکن با فلسفه اینجا یه دعوای دیگه بینشون هست بد نیست بدونیم چه عرض کنم که خیلی مهمه این بحث نه به لحاظ عملیها دعوا جدیه همین حالا من بهتون عرض بکنم یه بحث فوق العاده جدیه و اون اینکه آیا خالق جدای از این مخلوقات ۱ مخلوقات خوب حرف آقایون عرفا میگن اصلا تو عالم یه موجود بیشتر نیست یکی بیشتر نیست یکیه دوتی تو کار نیست هر چی هست همون اوئه و پرتو اون شعاع او تجلیات او پرتو او مثل خورشید که مثلاً تو فلسفه تو عرفان مثلاً هندویی اونجا میگن مثلا مثال اینجوری میزنن مثل اینکه شما زیر یک آبکشی هستی آفتاب داره میتابه شما زیر آبکش چی میبینید پایین تکثر میبینی زیاد تکثر میبینید تعداد زیاد میبینی مال چیه جات بده زیر آبکش نگاه بکنی میبینی یه چیز بیشتر نیست خورشید اینم چاه آقایون این آقایون عرفانی عارفان یه همچین چیزی را میگن یه حقیقت وجود بیشتر نیست مثلا تفکیکی و اینا میگن نه خالق از مخلوق جداست کار خالق یک چیز مخلوق چیز دیگری باید در نظر بگیریم دو حساب کنیم قاطی نکنیم ازش که اینکه در بیاره که همه چی خداست و فلان و حالا حرفاشونم اون وقت به هم چی میگه گفت که یک کسی هم داشت لعنت میکرد اللهم ملاصدرا اللهم العنکی اللهم داشت میشمرد یکی گفت اینا چیکار کردن که شما داری لعنتشون میکنی گفت اینا قائل به وحدت وجودن تو این عالم یه وجود بیشتر نیست منم قائلم اسمت چیه اللهم اضافه بکنه اسمشو ته لیست که اللهم العن او هم بگه بسیار خب یک کسایی تو مسلمونی ما این نظام نقش داره یعنی من الان کدوم شبکه بگیرم فردا زندگیم تغییر میکنه دین داریم تغییر میکنه کدومشو بگیرم چرا من باید بهش بپردازم ببینید دستم اخلاقی من اخلاقی یه چیزی رو باید بپذیرم که توی زندگیم تاثیر داشته باشه یه تاثیری داشته باشه یا اخلاق من بهتر کنه حقوق انسان ها را بیشتر رعایت کند حق خدا را بیشتر رعایت کنم من کدوم این دعوا را هم داریم یه جاهایی که خدا مخلوق جداست یه جاهایی هم میگه هو ظاهر هو الاول و الاخر و ظاهر یعنی چه هم اول هم آخر هم ظاهره هم باطنه دیگه ظاهر میشه خوب حالا اگر از بنده این آیه را میگی بر اساس این آیه به سود کیه وحدت وجودیست کدوم بگم امروز گفت که این بهش قول داده بودم که این مسئله محکم و متشابه را بیان بکنم یک بار و حالا میخواستم به این بهانه من یک بار تو اون دورهای که گفتم فکر میکنم جلسه ۱۲ دیندار بله دینداری خردمندانه در مکتب علوی تو ۱۲ جلسه دوازدهم فکر کنم بحث کردم به تو قرآن مناسبت یه پرانتزی باز کنم و یه بار دیگه یادآوری کنم نظر بحث خیلی جدی داریم که خوب قرآن بفرما سوره آل عمران آیه چند که این قرآن مجید توش آیات محکم هست توشم آیات متشابه است متشابه یعنی چه دو پهلو چندلو اون وقت خیلی جدی شده چرا خدا آیه دو پهلو اورده یا چند پهلو آورده تو کتاب میخواسته بره هدایت من بفرستید یعنی چه برخی از آیاتشو چند پهلو قرار دادیم میگه هرچی من چیکار میکنه یک چقدر گیر کرده مثلا میگه برای آزمایش ما که ببینی آزمایش من تو کتاب هدایت به سوی رستگاری ما دو پهلو که من میخواست بگه چرا اینو آورد که من نفهمم اصلا چرا آورد اصلا قانع نمیشم که برای آزمایش تو کتاب هدایت آزمایش طریق دیگری میکرد خوب هست ببینید بنده اونجا کردم اینه نمیدونم کسیم گاهی یه نظری به ذهن آدم میرسه دیگران میبینه قدیم گفتن نمیدونم شایدم کسی گفته باشه من به نظر خودم با مقدماتی رسیده ببینید دوست عزیزمون که نیستن که اسمشونم یادم نمیدونم امیدوارم بشنوند که مطالبی که توی قرآن آمده بخشش مربوط به زندگی و عالم قبل از این دنیاست بخشش مربوط به عالم بعد از این دنیاست این نکته را توجه بکنید عالم قبل از این دنیا عالم نه به لحاظ زمانی قبل از این دنیا رتبی قبل از این دنیا رطبتاً قبل مقدمه بر این دنیاست ذات الهی مقدمه بر این دنیاست این نکته رو در نظر داشته پس یه عالم داریم بعد از این دنیا یکی قبل از مقدمه بر این دنیا ما این زبان و مفاهیم را برای چی ساختیم به این دنیا برای ضرورت های زندگی این دنیامون اینجا ساختیم هم مفاهیم اونا ما هم ساختیم ما دما این زبان را و این مفاهیم را حالا که اینجوری شد اگر بخوان عالم دیگری را که کلاً با این عالم ما متفاوته با زبان و مفاهیم ما که ما ساختیم برای دنیا بیان بکنی نمیشه بیانش کنیم نمیشه اصلا بیان شدنی نیست اصلا بیان شدنی نیست خوب اون موقع حالا وقتی که بیان شدنی نیست من بعد اینجور بگم متشابه اموریست نه که خدا دو پهلو بیان کرده اموریست که زبان و مفاهیم ما اجازه نمیده که بیان بکنیم بیان شدنی نیست ما قیامت را بهشت و دوزخی را کمالات دیگریست نمیشه با زبان و مفاهیم ما بیانش بکنیم یه دفعه میاد رودخونه که شیر درش جاری از هر جاریه یعنی چه من میخوام چیکار تو عسل شنا کنم یه قوطی از یک شیشه عسل میخوام یه هفته شیر رودخونه میخوام چیکار عسل اون وقت بیایم بگیم که درجه هوا باید باشه که عسل رودخونه جاری بشه ۷۰ درجه باید باشه که دیگه زندگی کنی که خیلی عسل جاریه عسل خونه داره میره و به صورت خوبه نه گرمه نه سرده نشد که همش دنیا دیگریست که نمیشود با زبان و مفاهیم ما بیانش کرد یه وقت میخواد خدا را بیان بکنه بلده بخونه مثلا چی از زجاجت و سماوات والارض فهمیدیم چی حالا فهمیدیم از این خوب مثالش مثل چراغ که چیه داره یه چیزیو بیان میکنه که نمیشه بیانش کنیم اینجوری بیانش بکنه بعد اینجوری بیانش بکنه هو الاول و من درباره عالم قبل از این عالم زبان و مفاهیمم اجازه نمیده که چیزی درباره عالم بعد از اینا تمام چیزهایی که درباره بهشت آمده همه واقعیت ها ولی نه تحتالفظی نه تحت الفظی اشکال دیگه چرا این گفته مال مردا زنا چی ها زن ها را باید یه چیزی براشون میگفت هیچی نگفته که حالا میشد که هر حالی عرب سطح پایین اون زمان بکنی که یه عالم دیگری هست یه لیس زدهایی است که اصلا مربوط به بعد حیوانی تو نیست یه چیزهایی هست که مربوط به بعد حیوان نیست اینایی که تو لذت میشماریا همش مال بعد حیوانیته ولی یه بعد دیگری داری که اصلا حیوان نیست اصلا حیوان نیست اون وقت اصلا اینکه مذکری یا مونثی زن مرد مذکر مونث اینا بودن مال بعد حیوانیه این خود این مال بعد حیوانیهانسانیت فراتر از مذکر و مونث بودنه انسان انسان واقعی حقیقت انسان نه مذکره نه مونث اینجا که اومده مذکر و مونث شده اومده اینجا مذکر و مونث شده برای حقیقتش نه مذکره نه مونث اونجا که برمیگرده به حقیقت خودش حالا شاید الان برای چی بشه اینو بیانش بکنی حالا اونم در اینجا در اینجاها من در قم با یک کسی قرارداد دارم با یکی از دوستانم قرارداد با هم داریم که اگر رفتیم اونجا و مثلاً حرال هرچه سهم منه مال تو هرچی خدا اون وقت هم بعد شوخی باهاش دارم میگفتم امروز مثلاً نمازم نماز مثلا چی هم خوندم و اینها ۴ تا بنویس ۴ تا اورالین مال تو گفتم که امروز نماز صبح هم غذا شد منتظر باشید چیز دیگری ها بله بله یعنی این را می خوام بگم هیچی مال هیچی باشه دو طرف نه قرارداد یعنی اگر اینجوری بود مال اصلا مال تو باشه ببینید یه چیزی و اصلا یک مثالی ببخشید حاشیه دارم میرم امروز بسمم مونده به من بگه تو اگر با تمام وجود حق پرست بودی و همه هزینه حق پرستی دادی ها همه اینا رو گفت اون وقت هرچی میخوای بهت میدم هرچی میخوای بهت میدم شهوت را میکنی من ناراحت میشم توهین کردی توهین کردی من همه هستیم در راه حقیقت بدم تو میگی هرچی میخوای بهت میدم بخوری خوردن اینقدر برام لذت بخش نیست که یا قضیه اونقدرا که بهم بگی من یکی ناراحت میشم رضوان الله اکبر بلهش اینه تنظیمش پایین پایین آوردن پایین آوردیم بله حقیقتش به اصطلاح چیز دیگریست همه آنچه گفته شده در مورد کیفیت حالا مشکل کجاست نمیشود عالم را بیانش بکنی با زبان و مفاهیم ما نمیشود امام علی در خطبه اشباح ۹۰ به نظرم یه نفر در مورد کنه ذات خداوند سوالی میکنه حضرت برافروخته میشه و خطابهای میخونه اونجا استدلال میکنه به این آیه که بعضی چیزها از متشابهات یعنی ذات خداوند را از متشابهات به حساب میاره خطبه هشت ماه بنابراین این پرونده رو ببند این بحث رو اونجا مفصل بحث کرده محکم و متشابه یعنی متشابه اموری که نمیشه با زبان و مفاهیم ما بیانش بکنیم خوب حالا برای این گفته عرض کردم طولانی هم شد اول ظاهر باطن چی بگم درباره شما چی فهمیدید موجود لایتناهی است که از احاطه عقلی برش ندارم ندارم ولی چگونه لایتناهی را برایش احاطه داشته باشد بدونم هست باید بدونم چی هست باید بدونم بر من احاطه داره باید بدونم وجود من در دست اوست من باید اینا رو بدونم و میدونم چگونه است نمیتونم بفهمم نمیشدم بیانش کنی با زبان و مفاهیم ما این متشابه بنابراین دعوا که آیا خدا ۱ وجود یکی جدا جدا مسئله من من به مسئلهای میپردازم که تو دین داریم تاثیر داشته باشه تغییر بده شما دعوا بکنید دعوا کنید آیا جنگ مغلوبه همدیگر را کوفت شرک این مشرکه این نجسه ظرفی گاو خورده دعوای اونجوریا خورده نجسه مشرکی ولش کنید دعوا را کلشو بیکارید شکم سیره بحثای اینجور یعنی چه نمیدونم چه میدونم خدا ذاتش چه جوریه اصلا به من چه زندگیم تاثیر نداره بیام درباره چه بحثی بکنم خب مکتب تفکیک با مکتب و آیت الله جواد اینها این طرف اون طرف دعوا دعوای جدی قبول بوده آیت الله خمینی طرفدار وحدت وجود دیگران مخالف همدیگر را کل دعوا بیخود و بی حاصل مسئله ما نیست تو قرآن رسیدم به آیه اون تمشکات مرحوم آقای حکیمی میگن که تفکیک تفکیک بین فلسفه عرفان و دین حق میگن اما صده در این باره میگذرم یه بحث حالا میگن درباره عقل خوب از آقای حکیمی میپرسیم که خیلی خوب فلسفه و عرفان را منم قبول دارم قاطی دین نکنیم اما عقل چی عقل یه چیز دیگه است عقل همون فلسفه و عرفان نیستاکه اصلا فلسفه و عرفان نمیدونن یعنی چه عقل ندارن میگه متعارف مردم عقل ندارن اتفاقاً عقل یعنی عقل متعارف عقل تعارف مردم یعنی همین همه انسان ها دارند آقای فیلم فرمان که آقای محمدرضا که ما داریم به نام فطری اون عقل به درد میخوره هرچی میفهمیم خوب فطریتون مقصود ازش چیه و به اصطلاح چه تعریفی ازش داره خب تعریف روشنی دست نمیده کاری ندارم آخرش آخرش اینجا میرسه آقای حکیمی به اینجا میرسه که عرض کنم خدمتتون که بله ببینید یه مقدارشو میخونم حرف ایشون را ببینیم تا الان گفت من فلسفه را و عرفان را از دین جدا میکنم ما گفتیم قبول داریم ولی این عبارت را ببینید تودههای از آقای محمدرضا حکیمی به صاعقه درک ایمانی و ترقی فطری خویش تفکیکی هستند تفکیکی را میگیم مقصود چی بود فلسفه و عرفان و اگر کسی در ذهنشان تصرف نکند همان را معتقدند که از خواب تفکیک میگویند باشه پذیرفت یعنی حالا یعنی معارف و اعتقادات خالص را در بیانات دینی یه جور دیگری شد شما قبلش گفتی فلسفه و عرفان ولی اینجا گفتی عقل کنار گذاشتی گفتی فقط قرآن و حدیث آقا شما با فلسفه و عرفان میگید از دین جدا کنید از دین عقل مگه کنار گذاشتن وحشتناکه چون داره عقل میگی فلسفه و عرفان راه اومدم قبول کردم جز این شما داری میگی در بیانات قرآنی و حدیثی میجویند و به همان عقیده دارند به قرآن اگر ترجمه فارسی از قرآن در دست داشته باشند به هرچه در آن بخوانند ایمان دارند بدون اینکه ذهنشان به سوی موضوعات تحویلی بلغزد فقط دین و از قرآن و حدیث باید گرفت عقل جایگاهی در دین نداره عبارت دیگرم از ایشون بخونم عقل چه حکمی کند فرا گرفتن معارف شناختی از منابع وحیانی مبرا از خطا یا از منابع فلسفی آمیخته به اختلافات لاینل خب شما اون طرفش گفتی دین را از چی میگیریم از منابع وحیانی این پیامبر ظاهر شما فقط پیامبر ظاهر را قبول دارید پیامبر باطن را قبول نداری شکل نمیگیره همه چی خراب میشه پیامبر باطل جای خودش و عرض کنم خدمتتون که بله میگن که من عقل قبول دارم من عقل قبول دارم هر جا هم آیه یا روایتی با عقل ناسازگار باشه قبول باید تحویلش کرد دین قبول دارم هرجا آیه یا روایت چه عقلی چه استدلالی استدلال که تعبیر ایشون اینه بدیهی الماد باشه یعنی مقدمه سقرایش بدیهی باشه سقرا نتیجه نوع استدلال هم واضح و روشن باشه اگر یه همچین استدلالی خلاف آیه قرآن یا روایتی بود روایت را اما این جملشو میخونم بله و تاکنون این جمله مهمه برام خیلی مهمه و تاکنون هیچ برهانی در برابر ظاهری ارائه نشده است یعنی چی یعنی تمام آن آنچه که تو آیات و روایت مون اومدیم همه با عقل سازگار و تایید هیچ موردش نیست آقا تو قرآن که اومده یدالله دست خدا دست خدا که جسمه و نمیشه که تو قرآن که اومده عرش است بهترین کتابتون کتاب کافیه همتونم قبول دارید بهترین کتابت کتاب کافیه بهترین کتاب کتاب اصول کافی مهمتره تو اصول کافی من همین جا تعداد شعبده و خوندم یه باب دارید به نام کل روایاتش میگه گل شیعه اصلا متفاوت بوده وا چی یعنی ما شیعه از گل متفاوتی خلق شدیم هیچی نداری تو بهترین کتاب که کتاب اصول کتاب کافی حدیث سلسله الحمارم اومده که قبلا عرض کردم یادتون هست الاغی که پیامبر سوارش شده بود گفت شنیدم از پدرم از پدرش اونم از پدرش تا الاغی که تو کشتی نوح بود که حضرت نوح یه دستی زد روی تپل من و گفت که از نسل تو یک الاغی به وجود میاد که پیامبر خاتم سوارش میشهسلسله الحمار الاغ بهترین کتاب کافی اومده نمیگه که اصلا حضرت نوح فقط دوتا کشتی برد همه الاغی هم که من سوارش شدم اونم از نسل همونه همه اون وقت این پدر پدر بچه روستا و نسیم الاغ پدر بچه نمیبینه نه اصلا نمیبینه الاغ پدر نه ماده بچه رو میبینه اون پدر اصلا نمیبینه که نمیبینه بچه را که بهش بگه اینم داریم آقا به خدا احادیثی داریم توی چی آدم روش نمیشه بگه زشته فوق العاده سخی فوق العاده زشت فوق العاده چطور گفت دیگه ما هیچی نداریم که با عقل ناسازگار باشه مجموع حرف شما این شد عقل را جز منبع دین قبول نداری فقط دین را باید از آیه و روایت گرفت تازه عقل آیه و روایت را هم با عقل نباید سنجید یعنی شما هیچ روایت نداریم توی بحارالانوار اومده که حضرت علی علیه السلام به یک زنی یک چیزی گفت که من نمیتونم بگم گفتنی نیست ولی خود به خدا اگر من یه آدم خیلی اهل تسامح تساهل هستم یک روحانی پیرمرد به یه زنی بگه حتما میزنم حتما میزنم جفتش میکنم با دیوار حد داره حد داره یعنی امام علی باید حدس زد داریم تو چطور میگی هیچی نداریم که خلاف عقل آقا بیشتر آقا روایات فراوان خلاف عقل داره روایتمون خراب هست خرابان فراوان اصول کلی کافی کل باب از اول تا آخر جاهای دیگه میبینم تو هر بابی نگاه میکنم کل روایت ضد عقل داریم فراوان داریم شما چطور اینو گفتید از این چی در میخواید بیاید وظیفه از این فکری که میگه تمام این آیه و روایت نکن به این امیدی به این فکر دل ببنده ازش ببخشیدم که وقتتون زیاد طول کشید من حاشیه امروزی هستم نه در این زمان بلکه در طول تاریخ شیعه امامیه شاید کسی به اندازه آیت الله جوادی آملی بر عقل تاکید نکرده باشیم هیچ کس به اندازه او تاکید نکرده یک کتاب نوشته است کتاب بازار من حالا با عجله اومدم این منزلت عقل در هندسه معرفت دینی نهایت بر عقل تاکید کردن همونطور که قرآن منبع دینه همونطور که سنت منبع دین عقلم منبع دینه اگر اون دوتا رو کس کنار بزاره اگه این عقل باید اول دین باشه وسط باشه آخر باشه همه جا تکی تکی حتی حرف های زده که هیچ کس نزده در طول تاریخ مثلا یه حرف جدیدی که تو اون کتاب زده آقایون عالمان سنتی اصول فقه که من بارها گفتم اصلا عقل تو فقه اصلا نمیارن به عقل منبع نیست ولی تو اصول فقه شعار عقل را میده به اصول فشار ولی همشون گفتن عقلی به درد میخوره که قطعی باشه حکم قطعی عقل زنی حکم زنی عقل و دردی نمیخوره دیگه همه گفتن آیت الله جوادی میاد میگه که راه کل حرف جدیده میگه اگر یه دلیل نقلی زنی با یک دلیل زنی عقلی در تعارض بود کدومشو مقدم کنیم این هفت سالشو مطرح میکنه خوب اینجا همین که حرف جدید میزنه میگه هر کدوم قویتره یه اعم از علمم علم تجربی هم میزنه یه روایت داریم که فلان بیماری مسرین نیست علم میگه احتمال به احتمال قوی مثلا احتمالا هست کدوم میشه مقدم کنید میگه اونی که قوی تره من با حرف ایشون مخالفما من حرف با حرفش مخالفم ولی خیلی حرف جدیدیه ببین چون تا الان کسی میگفت حرف زنی عقل به دردی نمیخوره میگفتن ایشون حداقل میگه نه به درد میخوره بلکه بر روایت مقدم میشه بر روایت مقدم میشه اگه قویتر باشه نه بنده میگم این مثال را عرض میکنم که گفتم مخالفم برای اینکه میگم حتی اگه اون روایت خیلی هم قوی باشه و این حرف پزشکان احتمالی هم باشه ضعیف تر باشه حرف پزشکان مقدمه چون نیست که توی پزشکی روایت بیاد حرف بزنه تو پزشکی باید پزشکا نقد بزنند روایت نباید حرف بزنه هیچی روایتی هم هست مال دوره خودشون رو زمان خودشون علم زمانه رو گفته و بنابراین به بحثی دارم ولی به هر حال حرف جدیدی زده خیلی تاکید کرده تا بخواد تاکید کرده و یک چیز میاد آخرش میگه همه اون عقلی که گفتم در کلیات حرف عقل به درد میخوره نه در جزئیات یعنی چه یعنی چه در کلیات نه در جزئیات میخوام من میخوام بدونم که الان یه عمل یه عمل خاصی که داره تو خیابون انجام میشه این با عقل سازگاره یا با سازگار نیست چیکار دارد این روبرو هستم شما میگید فقط این همه چهار دادید عقل عقل فقط تو کلیات قبول دارم من میخوام ببینم مصداقش ببین من مثلاً سر اینه آیا حکم ارتداد حکم ارتداد دیگه آگهی با عقل سازگاره یا نه من میخوام ببینم آیا حکم جهاد ابتدایی با عقل جهاد برای تحمیل دین با عقل سازگاره یا نه من با کلیات چی کار دارم اینا کار دارم خب نتیجهش این میشه خودشم مثال میزنه خودش مثال میزنه که مثلا آیا آزادی باید دید خدا چی میگه آزادی را باید ببینیم خدا خیلی عجیب شد اگر عقل را فقط شما گفتید تو کلیات مسئله ما این موارد جزئی آیا این کار خاص ظلم هست یا نیست آیا این که به من بگی کتاب های غیر اسلامی را حق نداریم مطالعه کنیم بنابراین آیت الله جوادی میگه کلیات جزئیات به دردی نمیخوره بنابراین همه شعاری که راجع به عقل دادن هیچ تفاوتی بین آیت الله جوادی و آقای محمدرضا حکیمی وجود ندارد هر دو عقل را معتبر ما جزئیات چیکارش دارم اصلاً به چه درد من میخوره که عدل خوبه ظلم بده من میخوام اینو بفهمم مصادیق این ظلم چیا هست چی چیا مصادیق ظلمه من نمیخوام بدونم میخوام بدونم آیا تحمیل یه حکم دینی اینکه بخوای با چماق با باتوم به تصویر ظاهر دینی را رعایت کن حجاب رعایت کن من مثلاً اینه آیا این عقلانی هست یا نیست عقل درباره اش حرف نداره عقل که شما میگی به دردی نمیخوره ایشون نتیجهاش علامه دوتا من من چقدر وقت چقدر صحبت کردم چقدر صحبت عرض کنم خدمتتون بگم نتیجه دوتا مسئله فوق العاده امروز برای ما مهمه یکی اعتقاد عملی فوق العاده اعتقادی مسئله رستگاری شناسی آقا کلید رستگاری را چی قرار بدیم که بتونیم بگیم عقلانیه بتونیم بگیم قابل دفاععه بتونیم بگیم عادلانه است ایشون میگن که تو کتابی دارن به نام دین شناسی در اونجا میگن که غیر مسلمان اگر خوب خوب خوب هم باشه به بهشت نمیره اگر معذورم باشه بازم بهشت نمیره عذاب نمیشه فقط عذاب نمیشه حالا بهشت نمیره خب این خیلی جالبه یه مثال یه آیه قرآن براتون بخونم تو همین مسئله به بهشت میره یا نه مهمترین یعنی یکی از مهمترین آیات آیه ۶۲ سوره بقره است که کلیدیه ان الذین آمنو والذین هادو و سابعین من آمنه بالله والیوم الاخر و فلهم اجرهم عند رببهم ولا خوف علیهم یزنون نه من یکیش اون ۶۹ مائده اومده یه کلمه اینجا هست اونجا نیست این این دنیا ظرفیت نداره رحم اجرهم ولا خوف علیهم یزنون ربطی به این دنیا داره ان الذین آمن مسلمانا یهودیا مسیحیا صابرین اینا خوب هر کس دینا هر کس به خدا و قیامت ایمان داره و عمل صالح انجام بده خداوند اجرشو میده و مجازات نمیکنه ترسو عذاب برش نیست بسیاری از افراد از این آیه تکثر گرایی را فرمودند گفتن که از این آیه میشه فهمید که همه ادیان به نظر من این اشتباه است تکثر گرایی را قطعاً زنی نمیشه به صورت قطعی از این ولی شمولگرایی را میشه فهمید قطعاً و اونی که همه آدم یعنی اونایی که حداقل این سه شرط را دارند خدا قیامت را قبول دارند عمل صالح هم انجام میدن به بهشت میرن و اجر شان را دارند و عذاب میشن بنابراین رستگار میشن این رستگار میشن ما اینا میخوایم غیر رستگاری چیه دیگه مهمه انسان رستگار میخواد باقیش که اهمیت نداره رستگار همه ممکنه ویژگی ها را دارندمفلحون و عرض کنم خدمتتون که یه کسایی بسته تکثر گرایی فهمیدن من باهاشون موافق نیستم یک کسایی شمولگرایی را فهمیدن یعنی میگن اونا میتونن رستگار بشن نه اینکه ضرورتاً دینشون حقه نه ولی بستگان میتونن بشن حداقل برداشت میکنم آیت الله جوادی آملی گفته نه از این آیه معلوم میشود که فقط مسلمان به به نشد نشد هم تو کتاب هر دو جا میگه فقط مسلمان رستگار میشه میرسونه که فقط مسلمان رستگار میشه چه جوری مسلمان نه نه نه نه اگه حالا بهتون میگم ایشون میگن میگی نگفت کسی که عمل صالح انجام بده عمل صالح در صورتی صالح که به دستور پیامبر خاتم باشه مطابق آخرین فرمان و پیامبر باشه اگر مطابق فرمان آخرین پیامبر نباشه اصلا صالح نیست حضرت آیت الله دلیل شما که عمل صالح برای اینکه صالح باشه باید حتماً به دستور یعنی تحت فرمان پیامبر خاتم باشه خودش یا دلیل عقلی میخواد یا دلیل نقلی دلیل نقلی داریم یا دلیل نقلی نقلی که گفته عمل مثقال ذرة خیرا یره اون وقت اصلا درست عکس گفته گفته لیس به امانی یکم به امید و آرزوی شما نیست و به امید آرزوی اهل کتابم نیست هر کس عمل صالح انجام بده جواب بده مجازاتشو داره عکسشو مکرر و مکرر تورات داره مکرر نه یک بار مثقال ذرات و امثال اینها خیلی زیاد داری اون وقتیم که حتما داری همه اینا گذشته شمای فیلسوف و عارف چطور همچین حرفی را زدی یه نفر توی جزیرهای با عقلش داستانهایی داره میگه با عقل تو جزیره رشد کرده بود اصلاً آدم ندیده بود ولی با عقل خودش به یه چیزهایی رسیده بود بعد یک نفر رفت تو اون جزیره که حرف پیامبر ظاهر را شنیده بود اینا نشستن زبان همدیگه رو فهمیدن به یه چیز رسیدن که کسی بگه اگر کسی الان پیامبر ظاهر پیامش بهش نرسیده باشه هر چه کار خوب بکنه به دردی نمیخوره اصلا خدمت به خلق خدا میکنه خدا را میپرسته عملش عمل صالح نیست شکرگزاری میکنه عملش عمل صالح نیست این یه بحث یه بحث کوتاه ایشون دو تا کتاب داره در مورد حقوق بشر میگه عقل آدمی درباره حقوق بشر هیچ حرفی برای گفتن نداره همشو باید از وحی بگیریم عقل عجیبی اینجاست که میگه تو اعتقادات عقل حرفی برای گفتن نداره و حقوق بشر از اعتقاداته فقط و فقط از طریق وحی و چگونه حالا چگونه حقوق بشر از وحی بگیرم که از فتوای فقها از همین حرفایی که فقها زدن که اول تا آخرش ضد حقوق بشره بگردی حرف مطابق حقوق بشر نمیتونیم پیدا کنیم نگاه بکنید من این دوتا مسئله را ریز کار کردم نظر ایشون یکی مسئله رستگار شناسیه یکی مسئله حقوق بشر هیچ جایگاهی نداره هیچ جایگاهی نداره اون وقت به این نتیجه میرسه کی رستگار میشه فقط ما فقط ما حقوق بشر چیه من گفتم همون حقوق بشره عقل کسی به این نمیرسه اون وقت بهشون میگن آقا شما فیلسوفی مفسرین شما این آیه را چگونه معنی میکنید انا هیناه سبیل اما همه انسان ها را هدایت کردیم انسان که هدایت بدترم شد بله عرض کنم خدمتتون که ارحمها فجورها و تقوا را چه جور تفسیر میکنیم اگه خدا بدکاریها و خوب کاری ها را به همه انسانهای الهام کرده چطور شما میگید که آدما با عقل خودشون نمیتونن به حقوق بشر برسند حتما باید بیان از فقیه بگیرند حتما باید بیان از بقیه بگیرن اینجاست که بگم این دوتا حرف این دوتا مکتب به یه جا میرسند یک حرف دارد هیچ تفاوتی نیست این طرف طیف و اون طرف طیف هیچ کدام عقل را براش جایگاهی قائل نیستند و نتیجهشو دیگه میدونید اگر اینجور شد دیگه کسی که بیشترین شعار توجه بفرمایید آیت الله جوادی بیشترین شعار قرآن را میده ولی اگر قرار شد با قرآن این کاری که سر آیه ۶۲ سوره بقره آوردید بیاوریم قرآن اصلاً اینجور باهاش برخورد کنیم که بگیم عمل صالح فقط اونیه که خلاف خود قرآن خلاف خود قرآنه خب این دو تا مطلب اینجا و وضعیت ببخشید که خسته تون کردم عذر میخوام با تشکر مولوی مطرح کرده فلسفه و بعضی جاها کوبیده چیست مولوی فلسفه که تعلق با همین دنیاست و هفتم آسمان بد نیست حدیث است که اصحاب درست میگم استاد بهشت آدم های که ساده اند استفاده میکنه خیلی پیچیده دارند برخی از همون حدیث پیغمبر میگه این فلسفه به نظر فلسفه که بر اساس عقل صحیح و فطری و خوب باشه نیست که مولوی پیچیدگی های الکیه که فقط برای تو کار زیاد میکنه الکی برات کار درست بندگی کن تا تو را پیدا شود خیلی جالبی داره اشخاصی هستند خیلی جالبه خیلی معنی که مولوی تقسیم میکنه بعد بله میخواستم بگم دیگه آره متشکرم متشکرم یعنی توضیح دادن خدا رسول عیسی بن مریم حضرت داوود ۱۷ در قرآن خداوند کمی نیستند بنی اسرائیل شیطان چند شاهد که 51 سوره مبار آنها را شاهد در آفرینش آسمانها و زمین و خلق خودشون شاهد نگرفتند و من موضعی گمراه کننده خداوند کسی رو شاهد نگرفته که خلقت چگونه آفریده آسمان چگونه آفریند درسته نظر مکتب فلسفه چی میگن آقای کافیه تمام.