اخلاق نقد باورهای دیگران

از راه روشن
نسخهٔ تاریخ ‏۳۰ ژانویهٔ ۲۰۲۵، ساعت ۱۷:۲۵ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimanisaa/4219 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم عنوان بحث جلسه امروزمون اخلاق نقد باورهای دیگران هست مقصودمون از کلمه نقد بررسی هست و...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان بحث جلسه امروزمون اخلاق نقد باورهای دیگران هست مقصودمون از کلمه نقد بررسی هست و با انتقاد فرق داره معمولا وقتی کلمه که نقد را می‌شنویم ازش تو ذهنمون میاد که می‌خوایم رد بکنیم می‌خوایم ایراد بگیریم نه نقد به این معنا نیست انتقاد به این معناست که می‌خوایم اشکالات سخن کسی را بیان بکنیم ولی نقد به معنای بررسی کس که نقد می‌کنه چه بسا نقاط مثبت و منفی سخن طرف را بیان میکنه و بررسی می‌کنه پس نقد به معنای بررسی ولی همین نقد که به معنای بررسی و چه بسا در مجموع سخن طرف را یا کتاب طرف را یا سخنرانی اون طرف را تایید بکنه ولی در عین حال اسمش نقده به معنای بررسی ولی همین نقد به اصطلاح اخلاقی داره که مقداری برخی از جنبه‌هاش رو امروز بهش بپرداز قبل از اون من میخوام یک سوال که فعلا شما میگید هیچ ربطی نداره این سوال مطرح بکنم و اواخر جلسم اگه کسی جواب داد خوب سوال اینه یک به اصطلاح در یک شب در یک شب عجیب فوق العاده دو نفر فداکاری کردند واقعا فداکاری کردند از خود گذشتگی کردند در شب هجرت پیامبر امام علی علیه السلام در بستر حضرت خوابیده حضرت بتونه به اصطلاح از شهر بیرون بره و ابوبکر هم همراه پیامبر رفته و در غار همنشین پیامبر بود که کسی بخواهد بگوید که این کار ابوبکر اصلا فضیلت نیست از خود گذشتگی نیست من اصلاً با همچین کسی حرف ندارم یعنی اینا آدم آدم موقع اگر طرف ایمان نداشت معنی نداشت جان خودش را به خطر بیندازه واقعا جانش به خطر افتاده و این رو کسی بگه نفاق بود و می‌خواست به قدرت برسه و امثال اینها خیلی باید پیش بینی عجیب و غریب به اون طرف داشته باشه که این پیامبر بناست پیروز بشه حکومت تشکیل بده چی چی اگر این بوده اصلا مقاماتی داشته که می‌تونسته اینا را به اصطلاح پیشگویی کنه موقع پیامبر هنوز هیچ قدرتی نداشته و جانشم در خطر بوده و ابوبکر رفته و همراه پیامبر بوده و در غار نبود و جدای از این بعد از چند روزی که تو اون روزی که در غار بودن گله ابابکر میومد اطراف غار به عنوان چراغ و چوپان مثلاً غذا می‌آورد به گونه‌ای که کسی متوجه نشه بعد از این هم که خواستن مهاجرت بکنن پیامبر به ابوبکر گفت که دوتا شتر فراهم کن یک که بریم ابوبکر گفت که من فراهم کردم و از قبل فراهم کرده بود که پیامبر فرمود که به شرطی قبول میکنم که پولش را بگیریم تر رابطه ای که حرف نامربوط بزنیم و بگیم که مثلاً همش نفاق بوده چه بوده چه بوده این حرفا مال یک جاهل محض که یه همچین حرفی بزنه ایمان داشته و کاری کرده دوره ایمان داشته باشه بعدم یه دوره بلغزه دیگری صحبت کنم بحثم اون نیست اون وقتی که در غار بود واقعا جانفشانی می‌کرد امام علی هم در بستر در بستر پیامبر خوابید و بین ما این سه تا نکته‌ای که گفتم که گفتم چوپانش یا شتر تهیه کرده بود یا توی مثلاً به عنوان نمونه میتونید به کتاب فروغ ابدیت از آیت الله سبحانی مراجعه کنید دیگه که عالم شیعه سنتی هست که گفتم میشه که بگم از یک منبع چی دارم میگم منبع عالم به هر حال حالا امام علی در بستر خوابید و راحت آسان نه نگران نه ترس جسارت نباشه شاید خواب رفت که مثلاً خروپفشم بلند شد شاید نمی‌دونم ولی قرآن نقل میکنه که گویا ابابکر غار ترسیده میگه که اسقال لصاحبه ان الله معنانا لا تحزن لاتخب لات ان الله معنا ترسش باشه از قرآن بر میاد که یک کمی ترسیده یادمون باشه رفته و با پیامبر اهل سنت می‌گویند این قار این فضیلت بسیار بزرگی شیعه هم می‌گوید اینکه امام علی در بستر خوابید فضیلت بسیار بزرگی می‌خوام داوری کنید حق با کدوم شونه از نگاه من هر دو فضیلت ها بله کدوم مهم‌تره باشه نه با عجله جواب ندید باشه یه میخوام بگم آی اینجوری بگیم آیا آرامشی که امام علی داشته بر اندوهی که بدون نگرانی داشته این ترجیح بر اون داره یا نداره ظاهرا ترجیح داره یک کسی جانفشانی بکنه و آرام باشه اگر کشتم شدم شدم یه مقداری نگران باشه به نظر میرسه ولی در عین حال می‌خوام شما من یه مقداری بحث که کردم جوابی بدید جایزه کسی که جواب درست بده این کتاب است ادیان در قرآن که نمادین ها چون اصفهانی جایزه پولی نمیده و او با ذات و خونش ناسازگارین عرض کنم خدمتتون که چند تا مسئله را تو این اخلاق باور به ترتیب مسئله اول اینه که ما که می‌خوایم باور کسی را بررسی کنیم نیت خوانی نکنیم یعنی چه و در نتیجه موعظه اخلاقی نکنیم به طرف نگیم از خدا بترس و این حرفا را نزن از خدا بترس و این حرف‌ها را نزن این خیلی بی اخلاقیه کسی که اینو بگه چرا جناب دکتر سروش که خوب میدونید تو این ۳۰ ساله حرف‌های زیادی عجیب و غریب زده ولی روی چیزی که خیلی حساسه و به حق حساسه اینکه کسی نصیحتش بکنه نه نصیحتش بکنه که مثلا یه چیزایی رو ممکنه منم ببینم به اصطلاح نصیحت بدم به نظرم میاد که شما جناب دکتر تند میشید و با مخالفانت با تندی حرف میزنی و گاهی از حد بیرون میری وقتی با اینو نمیخوام بگم ها ممکنه هر کسی به هر کسی تند میشی عصبانی میشی از هر رد میشی و این این مقصودم نیست مقصودم اینه که به کسی آقا تو از خدا بترس و این حرف‌ها را نزد این باورها را نداشته باش چرا فلان نظریه را به اصطلاح مطرح می‌کنی از خدا بترس و فلان نظریه را مطرح نکن چرا میگم این تسک یه همچین چیزی میگه یک کار فوق العاده بی اخلاقانه انجام میده برای اینکه فرض یک همچین کسی سخنی اینه که این طرف می‌دونه حرفش باطله ولی از روی عناده با حق داره این حرفا را میزنه از روی باطل پرستی داره این حرفا رو میزنه وقتی موعظه به طرف میکنیم که میگیم آقا تو مثلاً دست بردار این حرفا را نزن آخرتی هست قیامتی هست حسابی هست اینا رو تو گفتی اینا معنیش اینه که تو با اینکه میدونی حرفت باطله در عین حال داری معنای این حرف اینه که من حرفم را حق میدونم و وظیفه میدونم که معنی نمیده که از آتش بترسم حتی اشتباه کرده باشم حتی اگه اشتباه کرده باشم اون کسی که داره من موعظه میکنه معنی اینه که تو ذهنش اینه که من میدونم حرفم باطله ولی از روی هوای نفس دارم میزنم خوب یک همچین داوری فوق العاده اینقدر بی اخلاقیه که حضرت موسی حق نداره همچین داوری درباره فرعون داشته باشه چون میگه فرعون له قولا لینا یتذکرو برید پیش فرعون نرم حرف بزنید ها امید برگرده تو حق نداری بگی او با حق عنایت داره براش روشنم کنم برنمی‌گرده حق نداری همچین داوری بکنی هیچ انسانی راجع به هیچ انسانی حق نداره داوری بکنه نیت خوانی ممنوعه تو بحث علمی تو بحث علمی نیت خوانی ممنوعه که شما برید که ایشون نه نه هر کسی باید ما بنا را بر این بگذاریم که داره حرفی را میزنه فکر میکنه حرفش حقه نباید بگیم می‌دونه حرفش باطله در پافشاری می‌کنی محل نداریم یعنی ما بدترین نسبت را به او دادیم اناد با حق بدترین حالتیه که برای انسان ممکنه باشه پیش بیاد عناد واحد صبا علیهم انزرتهم لا یومنون مساویه انذارش بکن یا نکنی ایمان این این بدترین جایگاه بدترین جایگاه ما وقتی به یک کسی موعظه می‌کنیم دست از این افکار بردار از خدا بترس از قیامت بترس معنی حرف ما اینهتو با حق عناد داری و داری این حرفا را می‌زنی می‌تونی باطله و داری میزنی این بدترین نسبته و حق داره بارها دیدم که تو این مسئله حق با جناب دکتر سروش بود که وقتی گاهی عالمان حوزه نصیحتش می‌کردن برمی‌آشفت بود حق داره وقتی تو نصیحت می‌کنی داره به من میگی من با حق دارم من می‌دونم باطله و دارم میگم خیلی نسبت ناجوری داره به من میگی این یک مسئله که اصل اول میخواستم عرض بکنم نه راجع به هیچکس هر موزه‌ای داشته باشه ما حق نداریم داوری کنیم که می‌دونه که باطله چون دیگه مثالش فرعونه مسئله دومیه که می‌خوام عرض بکنم باشه دوم اینکه خودمون را به اصطلاح محافظ دین خدا و عقاید مردم نه انگار گاهی ما فکر می‌کنیم که گویا خدا دیشب به ما ماموریت تزیینش دفاع کنیم اصلا همین موضوع را که می‌گیری که از دین خدا میخوای دفاع کنی خود این موضع گیری یعنی طرف مقابل دشمنه دین خدا هست اصلاً این یعنی طرف دشمن دین خدا هست که شما موضع می‌گیرید که من می‌خوام از دین خدا دفاع کنم نه باید فکر بکنید طرف مقابل شما هم دوست داره دین خدا هست و میخواد از دین خدا دفاع بکنه منتها چه قرائت شما از دین خدا را قبول نداره قرائت شما از دین خدا را نادرست می‌دانه مضر می‌دانه که داره یک قرائت دیگری ارائه میده یعنی میگه اون قرائتی که رایجه که چی هست به اصطلاح دیگه قابل دفاع نیست ایراد داره اشکال داره تلاش میکنه که یک قرائت دیگری از دین ارائه بده این دشمن دین خدا نیست از شدت علاقه به خدا و دین خدا داره خودشو به خطر می‌اندازه و معمولا کسی که بخواد قرائت دیگری یعنی کسی که بخواد خلاف جریان آب حرکت بکنه ببینید در مسیر حرکت آب رودخانه خروشان شنا کردن کار فوق العاده ساده‌ایه سخت نیست خلاف در مغزی ولی خلاف جریان آب حرکت بکنی خیلی انرژی میخواد خیلی دست و پا میزنیم شنا میکنید ولی وقتی نگاه می‌کنی می‌بینی یک چقدر دست و پا زدی به جای اینکه یک متر بره جلو ۴ متر عقب رفتی سخته خوب آره کسی که تلاش می‌کنه یه حرفی بزنه یکی حتی اگر ما قبول نداشته باشیم او چه بسا میتونست خراب مطابق جریان آب شنا کنه و به چیزهای زیادی برسه مخصوصاً تو جامعه فعلی ما جامعه فعلی ما تلویزیون سخنرانی پخش کنه یه آقای مختلف دعوتش کنن هم بالا پست مقام چه بسا نه دیگه چه شب بیان و مثلا چند هزار متر زمین به اسمش بزنن وقتی خواب و خیلی چیزهای دیگه ممکنه رخ بده و آپارتمان هدیه کنند مملکت چه چیزهایی است شانس و اینا میخواد ولی شنا کردن به اصطلاح همراه آب هم لازمه همراه آب مخالف انرژی مصرف کردی ولی یک ساعت شنا کردی بعد نگاه که میکنیم روی رودخونه چقدر بردتت پایین تر و وضعیت سخت به هر حال این داوری یک که همین که فکر کنی با خودت که من وظیفه این است که از دین خدا دفاع کنم معنیش اینه که اون کسی که داری باهاش دربارش حرف می‌زنی او دشمن دین خداست این داوری نکته دیگر این از یک جهت از نظر اخلاقی نادرسته که خودتو در جایگاهی بدونی متفاوت با دیگران نکته دیگری اینکه مثلا در یک جمع این چنینی مثل این جمع مثلاً فکر بکنید که من بیشتر از بقیه میفهمم یا درد دین دارم من بیشتر میفهمم یا من بیشتر درد دین دارم وظیفه دارم که از عقاید این‌هایی که حضور دارند مراقبت بکنم وظیفه دارم که نگذارم منحرف بشوند همه اینها از چند جهت خلاصه از چند جهت بی اخلاقی به چه جهت خودتو متفاوت میدونی با بقیه به چه جهت فهم خودت را بیشتر از بقیه میدونی چی به تو ماموریت داده که از دین دیگران مراقبت بکنیم آیا این توهین دیگران نیست که دیگران گویا نمی‌توانند تشخیص بدن و من باید کمکشون کنم که کلاه سرشون نره دیگرانم مثل من ممکنه که می‌فهمن می‌سنجند و بهتر یعنی در واقع از یک سو خود را بالا دانستن از یک سود دیگران را غیر از اون کس که داره فرض بکنیم صحبت میکنه یا چیزی را ارائه میدهسان که حضور دارند هم بهشون بی احترامی هست اونها را هم پایین‌تر از خود دانستنه و اینها همش از جهات مختلف به اصطلاح ایراد داره نکته سومی که خب این دوتا مسئله که عرض کردم و اما برم سراغ نکته سوم نقطه سوم اینه که هر جایی که میریم و هر چیزی که می‌خونیم باید هدفمون یک چیز باشه ما یه من قبلا این را عرض کردم دوتا وظیفه کلاً دینداری ما دو جمله است که در روز قیامت باید آماده باشیم که به خداوند بگیم یه جمله ساده که هر کس هرجا پیرو هر دین و مذهبی که باشه اگر بتونه در پیشگاه خداوند این دو تا جمله را بگه به اصطلاح اهل به نظر من اهل رستگاریست خدایا من هر میزانی که حقیقت برام روشن شد بهش گردن نهادم از اصل اول با حق نداشتم رقصیدم یه جاهایی هم یه جاهایی هم لرزیدم ولی روند کارم این بود که به حق گردنم نکته دوم به اندازه توان من تلاش کردم که مصادیق حق را بشناسم به اندازه توانم هر کس اگه کسی بتونه این دوتا جمله را بگه اصلا خدا نمیتونه ماخذه ازش بکنه این آدم باید رستگار باشه به تعبیر مرحوم مطهری چنین کسی مسلمان فطری هست مسلمان فطری هست هرچند مسلمان ظاهری نباشه هر چند مسلمان ظاهری نباشه ولی مسلمان فطری و اهل نجات داریم حرف مرحوم مطهری تو کتاب عدل الهی هست تو کتاب عدل الهی ایشون نظریه نظریه به اصطلاح تو زمینه نظریه خیلی خوب و قابل دفاع چون تو همین موضوع دقیق غربی‌ها را کار کردم اسلام را هم دیدم چه در غرب چه در اسلام قابل دفاع‌ترین نظریه‌ای که در باب رستگاری انسان‌ها داده شده تا اینجایی که من خوندم و دیدم که کتاب تعارض ادیان هم در همین باره است نوشتم تا چه در غرب چه در جهان اسلام به نظر من نظریه مرحوم مطهری از همه نظریات که داده شده بهتر از همه نظریاتی که داده شده نظریه واقعا جالبه و البته قرآن نیه نظریه شون ها نظریه مستند قرآن و من تلاش کردم که تو اون کتاب تعارض داوودیان مستندات قرآنیش را بیان بکنم و بگم چطوری بر قرآن منطبق به هر حال الان اینجا من مقصود جمله دومم بود ما باید تلاش کنیم که مصادیق حق را بشناسیم در هر جلسه ای که شرکت می‌کنیم و هر کتابی که می‌خونیم و هر صوتی که گوش میدیم یا هرچی مطالعه می‌کنیم یه دغدغه باید بیشتر نداشته باشیم و اون شناخت حقیقت اون شناخت حقیقت که معنا و مفهوم دغدغه من تا دم مرگ باید این باشه که نکند حقایقی باشد که من نشناخته باشم یا نکند حقایقی باشد که من اشتباه شناخته باشم مدرسی که شرکت می‌کنم بیش از این که از زبانم استفاده بکنم که البته حتماً باید از زبان استفاده کردا جلسه ای که همه خاموش باشند و فقط گوش باشند بسیار جلسه بعدی بسیار جلسه بدیه حتماً باید پرسش سوال گفتگو اینو نمی‌خوام می‌خوام بگم دغدغه باید چی باشه در دقیقه من باید این باشه که ببینم آیا جای اشتباه کردم آیا باطلی را حق می‌پندارم و الان ممکنه برام کشف بشه و همچین کسی به جای اینکه بخواد صرفا نقد بکنه طرف را بیشتر دغدغش اینه که خودش نقد بکنه بسنجه مهم نیست اگر یه جمله‌ای گفته شد و باطل بود و من دفاع نکردم این مهم نیست مهم اینه که یک باوری خودم داشته باشم باطل بوده باشه و تو این جلسه استدلال شده باشه که اون باور باطله و از دست من در رفته باشه از دست من ده به خاطر اینکه به چیز دیگری توجه کردم توجهم این نبود که به اصطلاح حق را ببینم و احمد خب این انحراف این یه اخلاقی بزرگ نکته بعدی که میخوام خدمتتون عرض کنم که باز این قرآنی است این بزارید برگردم به اون حرف قبلیم یه آیه‌ای داریم خیلی کلیدی سوره روم آیه ۳۰ اگر اشتباه میگم شما اصلاح بکنید وجهک الدینه حنیفاً فطرت الناس علیها لا تبدیل ال خلق الله ذالک الدین القیم ولاکن اکثر الناس لا یعلمون به این دین حق پرستانی حق پرستانه دقت بفرمایید حق پرستانه به این دین برخی گفتن که این حنیفاً به اصطلاح وصف دین که به نظر من این حرف ایراد های زیادی داره حال برای فاعل اقیم اق یعنی کن ولی رویکردت باید حق پرستانه باشه جن آره عرض کنم کهبه این دین حق پرستانه نگاه کن این حالت حق پرستی جزء سرشت پوست تو رو خدا اینجوری خلقت کرده حق پرستی جز وجودته کسی نباید بهت بگه خودت می‌دون اصلا تغییر نمیکنه کسی که غرق در باطل شده باز هم درونش میگه باید تسلیم حق بشیش هیچگاه تغییر نمیکنه در وجود هیچ آدمی ندا خاموش شدنی نیست لا تبدیل خلق الله یعنی هیچ آدم نمیتونه بگه من چون تو فلان خانواده بودم این ندا را نشنیدم من چون تو فلان محیط بودم اینه را نشنیدم نه نه این ندا همیشه درون انسان هست یعنی انسان فطرتاً حق پرست و این فطرت تغییر نمیکنه ذالک الدین القیم اگر برگشت به اول دین حنیفا فطرت الله لطیفه الناس علیها لا تبدیل خلق الله ذالک اگر حق پرستانه به این دین نگاه بکنی میبینی که هیچ یا نگاه نمی‌کنند یا حق پرستانه نگاه نمی‌کنند نگاهم ممکنه بکنه ها حق پرستانه نگاه نمیکنه یعنی چه حق پرستانه نگاه کن یعنی دغدغت حقیقت باشه همینه دغدغت شناخت حقیقت باشه شناخت حقیقت باشه فوق العاده مهمه حالت نگاه کن ممکنه بیاد قرآن را بخونه دغدغش این باشه که قرآن را رد کنه دغدغش ایراد گیری باشه دغدغش شناخت حقیقته حق پرستیه دغدغش حالت باشه فقط نسبت به قرآن باید باشه یا همه جا حتی کتاب مارکس را وقتی می‌خونیم اونجا هم باید باشه اصل همه جا و همه وقت هر سخنی را که گوش میدیم و هر مطلبی را که مطالعه می‌کنیم باید دغدغه مون حقیقت باشه حتی مارکس را هم باید ببینیم که قسمت های حرف بود که هست هست عجیبه آره هست قسمت‌های ظرفش هست میگه دین افیون ملت یعنی کاری می‌کنه که انسان‌ها وضع موجود را قبول بکنند و اقدام برای اصلاحش نکنند عکس اکثریت ادیان و اکثریت قرائت‌های همینجوره همینجوره همین حالت که داری بپذیر که دارید اقدام نکن برای اصلاحش درست تا اینجاش دیگه تا اینجا رو درست جامعه شناس ایشون تو رشته خودش که جامعه شناسی درست کار کرده بد کار نکرده من حالا نمونه اگه مثلاً ادیان را بخوام یکی یکی بگم که بگم ببینید چه جوری درست میگه میتونم مثال بزنم و نشون بدم که ببین بیراه نگفته مطالعه‌ش بد نبوده منتها یه نتیجه میگیره کار جامعه شناسی نیست اینجا دیگه اون نتیجه از رشته خودش بیرون آمد میگی پس مثلا فئودال‌ها زن سرمایه‌دارا چی این دین را ساختن که مردم قیام نکنند علیه وضع موجود اون نتیجه‌ای که می‌گیره اون نتیجه نادرسته و خارج از رشته‌شه ولی اصل حرفی که میزنه اتفاقا در ساموزه و باید ببینیم که آیا واقعا اگر دین این گونه است اگر قرائتی از دین اصلاح نمیکنه وضع موجود را به هر دلیل با قرائتی از دین یا مذهبی مون داریم که اصلاح کننده وضع موجود نیست نادرسته باید ببینیم این قرائت ایرادی داره مشکلی نداره جامعه شناس گفته فقط نتیجه همون را هم با نگاه باطل پرستانه نه نه باید ببینیم کجاهای حرف مارکس حقه دنبال حق باشید میتونه بدین خدمت کنه میتونه به دین ما کمک کنه یه جامعه شناسه تو جامعه شناسیش درست کار کرده ببینید مارکس مارکس که میگه دین باطل محضه اصلا ساخته دست سرمایه‌دارا و فئودال ها و این‌هاست در عین حال او می‌تواند به دینداری من کمک کنه میتونه چیزهایی رو برام روشن کنه نتیجه نادرست گرفته ولی بنابراین اینجوری بهتون عرض بکنم قرآن را که مطالعه می‌کنم باید حق پرستانه مطالعه کنم تورات را انجیل را کتاب هندوها را چی کتاب بودایی ها را چی هر چی میخونی از پرست به هر دینی نگاه می‌کنی هست پرستان بگو ها حکم اعدامشو دادن یه حرف دیگری و من بحث کردم اینجا گفتم به مناسبت ولی به هر حال ما هرچی می‌خونیم هیچ وقت قرآن نمیگه که فقط یه دین را بیا این که منطق نشد که تو هر چیز دیگری را می‌خونی هر دین دیگری را می‌خونی مطالعه می‌کنی حنیفا نخون فقط منو یعنی میفهمه گفت فطرت هر چیزی را که میخونی باید در پی حقیقت باشی دغدغت حقیقت باشه دغدغت اگر غیر یافتن حقیقت باشه اون وقت اگه قرآن را اینجوری بخونی به جایی نمیرسی تورات هم بخونی وقت تو عمرتو تلف کردی گمراهی محضه گمراه‌تر میشی اگر اونجوری بخون وقت در مجموع همون تورات را یک جوری معرفی می‌کنی که گویا باد وقتی توی قرآن که چرا این قرآن مجید این کتابی که باطل محض محضه تصدیق کرده ۱۴ بار چرا تصدیق کرده چرا گفته فیها حکم الله و تورات فیها حکم الله من مخترع یک جمله معترزم قبلاًم عرض کردم تورات و انجیل موجود ادله متعددی داریم ما شش تا دلیل دارم برای مسئله یکیش اینه که نسخه خطی این کتاب ها مربوط به ۳۰۰ سال قبل از اسلام موجود و با متن فعلی حالا مرحوم علامه طباطبایی هم تصریح کرده که این کتاب هم کتابیه که زمان پیامبر بوده فرقی نکرده یه طرفه باشه چون ثابت بکنی که این تورات باطل محضه باطل محض که شد بیشترین اشکال به قرآن مجید وارده چرا این کتاب تصدیق کرده چرا تصدیق کرده این را خیلی مسئله همه چی تورات را هم حق پرست پرستانه باید انجیل را هم حق پرستانه باید خورد هر کتابی را هر متنی را حق پرستا داده باید بخونیم یعنی دغدغمون یه چیز باشه شناخت حقیقت حتی دغدغه‌مون رد کردن نباش رد کردن یهودیت و مسیحیت و اینها که نه نه شناخت تا در مجموعا بفهم شاهدان به این نتیجه آخر کار کسی که مطالعه جدی میکنه اگر رسید رسیده شما هر نسخه میخوای بپیچی برای خودت برای همه جهانیان بپیچ من چگونه باید تورات و انجیل را بخونم هرچه گفتی باید بگی مسیحی هم همین باید قرآن را بخونیم آره دیگه چه جوری من باید تورات و انجیل را بخونم با چه هدفی چه جوری بخونم هرچی گفتی برای یهودیه و مسیحی هم باید بگی اونم باید اینجوری قرآن را بخونه آیا برای رد کردن شناخت حقیقت پس همگان هرچی می‌خونن باید برای شناخت حقیقت باشه همین جا ادعای بنده‌ایم بسه دیگری دارم که عرض می‌کنم ادعام اینه اگه واقعاً واقعا تورات و انجیل را که درس میدم می‌خونم کار می‌کنم به همین شکلی که به قرآن دقیقاً به همین شکل یعنی همین جوری که یک جای تورات گیر می‌کنم احتمال میدم که بعدا برام حل بشه به همین شکل گنج تورات را هم یه چیزایی میزارم توی گنجایم داورشو نمی‌فهمم این چرا نمی‌فهمم اینجا یه قسمت دیگری هم به اصطلاح دارم دیگه گفتم یه جاشو نمی‌فهمم هوده برام که سال‌های سال تو کلاس می‌رسیدم یه جایی از تو از عهد قدیم را می‌گفتم اینجا را نمیتونم با اینجا جور کنم ناسازگاریه دور نیست بعداً به این نتیجه رسیدم که اشتباه می‌کنم جون دارم عهد قدیم را میگم ها سال‌ها خیال می‌کردم ناسازگاریتم نه میشه سازگاری داره ناسازگار نیست خب پس ما باید احتمال اشتباه را بدم اینجا حق پرستانه افغانستان ادعام اینه که اینجوری دارم کار می‌کنم و البته به اصطلاح نکته دیگری که هست که یه متن را وقتی میخونیم یا یک باور رای نظام را وقتی میخونیم اگر باطل پرستانه خوندیم نقاط ضعفش را جمع می‌کنیم یعنی مجموع نک مثبتش راحت کنار می گذاریم ضعفش را مجموعاً جمع می‌کنیم شما یه آدمی را در نظر بگیرید یه دوستی داشتیم شوخی شیم بود میگفت داریم حالا هنوزم گفتم داشتیم داریم الانم دوستمه میگه شوخیش این بود میگفت فلانی خیلی آدم خوبیه اگه بدیا کنار بذاره اگر بدیاشو کنار بذاره خیلی آدم خوبیه ما اگه بدیامونو کنار بذاریم خیلی آدم خوبی هستیم همه مون اینجوری هستیم ها خوب بدی نداریم دیگه حالا بدی نداریم حالا چیزی یک کتاب اگه کسی یه چیزی رو میخونه باید به اصطلاح خوبیشو ببینه بدیش را ببینه ضعف همین مجروحشو نگاه بکنه و نگاه منصفانه داشته باشه به متن به متن نگاه منصفانه داشته باش حالا یه نمونش رو من خدمتتون عرض بکنم حالا همینجا بهتون می‌گ یه چیزی بین شما بین مردم معروف که توی تورات اومده یعقوب با کشت خدا کشتی گرفت شنیدید یا نه نه هیچ وقت اینو نگفتچرا ماجرایی میگه یعقوب با یک کسی شب تا صبح کشتی می‌گرفت او می‌گفت رهام کن یعقوب می‌گفت رهات نمی‌کنم تا برکت بهم بدی عکس کنم خدمت تون که بله خدمتتون که میگفت رهات نمیکنم تا برکت بهم بدی بالاخره روز شد و گویا یک خمو گرفت تبدیل به دو خم کرد و چه کرد و برکت را گرفت در ادامه میگه اسم تو از این به بعد یعقوب نیست بلکه اسرائیل چون با خدا و انسان مبارزه کردی و پیروز شدی با خدا و انسان مبارزه کردی و پیروز شدی از اینجا که گفته با خداوند انسان مبارزه کردی پس با خدا کشتی گرفته همه ماجرا این بود که گفتم چرا بنده نمیگم با خدا برای اینکه مکرر توی توراتی اینگونه اومده که میگه خدا را دید فرشته خدا مقصود از خدا فرشته خداست مکرر به کار رفته یعنی به جای خدا خوب میگه اسم اینجا را میزارم خدا را دیدم اسم مکانا میزارم خدا را دیدم چون خدا را رو در رو دیدم فرشته خداوند را دیده بود فرشته خداوند را دیده بود این نکته میگم بهتون ببینید هر متنی را هر سخنی را تا میشود باید بر وجه درست حملش کرد تا می‌شود باید بر وجه درست عملش کرد بنا نیست ایراد بگیریم مادامی که می‌شود یه جور دیگه حملش کرد باید ۱۰۰% بشه تا بتوانیم ایراد بگیری اگه خواستی ایراد بگیر چرا من نمیگم نمیگم یعقوب با خدا کشتی گرفته رو صد در صد برام نیست ممکنه فرشته خدا مقصود باشه تو اینجور به کار میره اینجور به کار میره خب آره نمیگم نمیگم همین شکلی با قرآن هم برخورد احتمال که دادم که جور دیگری باشه دقیقا همون شکلی که با برخورد می‌کنم با توراتم برخورد می‌کنم میگم این اخلاق نقد دارم صحبت می‌کنم منصفانه بی‌طرفانه حق پرستانه دنبال نقاط ضعف نگشتن نقاط ضعف را جمع نکردن کار دیگر یک نگیریم هر سخنی را درست گوش بدیم نه ممکنه یک صفحه دیگش توضیح داده باشه اولین باری که من داشتم شروع کرده بودم ادیان پیشش بخونیم کار تحقیقی می‌خوندیم سال فکر می‌کنم ۷۲ ۷۳ اینها بود ایشون به ما گفت بهش ایشون عرض کردم که من شروع کنم کتاب مقدس را بخونم خودم گفت نه دو سه بار گفتم گفت نه با فاصله تمرد کردم گفتم بذار بخونم و دو سه بار خوندم دفعه اول که خوندم تو خود تورات صفر پیدایش همون اول دیدم یه جا اومده از نسل ۱۲ ریس برخودخواست شیعه وقتی عدد ۱۲ را بشنوی اونم از نسل اسماعیل چی تو ذهنش میاد گفتم یافتم ۱۲ تا رئیس اونم از نسل اسماعیل بر خواهد خواست آدرس نوشتم و تبدیلش کردم به فیش ادامه ندم مطالعه صفحه بعد گفته که او ۱۲ رئیسی که گفتم برخاستن چیزی که پیدا کرده بودم حال من جالبه بهتون بگم تو حوزه مقاله نوشته میشه در مورد بشارت تورات به پیامبر اسلام عرض کنم که یک مجله‌ای داره موسسه امام خمینی موسسه مرحوم آیت الله مصباح به نام پرتو سخن تو اونجا مقاله دیدم نوشته بود دانشجو خودم بوده و نوشته او قسمت اول آورده قسمت دوم نیاورده قسمت اول قسمت دوم را نیاورده مدل کار ماست این مدل کار ماست اون وقت اگر یه جوان رفت تو ایراد دید و براش کشف شد که ما این تقلب کردیم دیگه حرف ما رو گوش نمیده دیگه اعتماد نمیکنه نمیگه راستگو نیستی تا صادق نیستی اینجا رو آوردی باید اونجا رو می‌آورد نه هیچ ربطی به بشارت ائمه اطهار نداره هیچ ربطی نداره و باید بگم این کارها این را بهش میگن بی اخلاقی در نقد در بررسی در هر چیزی نقاط جمع کردن با اون چیزهای دیگرش را که ضد ما هست یک کلیپی هست یکی از اساتید حوزه که مشهورند هست میگن که این کلیپ قبلا شنیده بودم و اخیرا هم دوباره پخش شده و اینها اون آقا میگه شما به جمعی داره میگه میگه اگر یک حرف اشتباهیه عالم زده اینو نقل نکنید فقط نقل کنید فقط حرف‌های خوب مردمو حرفهای خوبیه نقل بکنم اون وقت اصلا یه چیز دیگری پیش میاد و اون اینکه کدومش خوبه کدومش بده من من با تشخیص بدم کدومش خوبه کدومش بده اون وقت من می‌خوام مرحوم مطهری را برای شما نقل بکنم حرفش را یه دیدگاهش را اوناش که خوب میدونم که بد می‌دونن نقل نمیکنم موزه کیو برای شما نقل کردم اگه این کارو بکنم موضوع مرحوم مطهری را چون من اومدم تو موزه مرحوم مطهری خودم تشخیص می‌دادم نقل کردم هرچی اشتباه تشخیص میدادم نقل نکردم پس این میشه موضع من نه موضع مرحوم مطهری موضع من اون وقت عالم تراز اول حوزه همچین توصیه میکنه میگه اگه حرفی را میبینید اشتباه است از فلان نقل نکنید خب معنیش اینه تشخیص میدید خوبه نخواد کنید پس میشه خودمون میشیم ملاک هرچی هست باید بگیم پرته پرت باشه نقل می‌کنم مردمم داوری میکنن شایدم من اشتباه بکنم کسی بگه تا این اینجور که تو برداشت کردی نیست اشتباه اصلا نیست پیش بیاد به هر حال ما چیزی را که نقل می‌کنیم نقد می‌کنیم بررسی می‌کنیم صادقانه درست ولی یک اصل قرآنی سیب کجا سقط که خیلی مهمه توی دین یا ایها الذین آمنو تق الله صادقین فوق العاده مهمه خیلی مهمه هذا یوم ینفع الصادقین صدق روزی که به صادقین راستان راستیشون به دردشون بخوره راستی کجا راستگو باشن کجا صادق باشم کجاها صادق باشم همه جا همه جا همه جا هر جمله‌ای که می‌گویم صادقانه آره حتی اگر راجع به تورات باشه راجع به انجیل باشه به هر چیزی که باشه صادقانه یه ذره جابجا نکن همونی که هست بیان بکنم و همون شکلی که با اونجا برخورد میکنم با قرآن مجید هم برخورد بکنن در غرب حالت این موزه قرآنی را عرض کردم در رشته ما چون فلسفه دین بوده و دین شناسی غربی خوندیم میگن دین را آخر خیلی پیشرفته کرده مطالعات ادیان میگن پدیدار شناسانه باید بخون و خیلی حرف زیباییه پدیدار شناسانه یعنی چی سه تا کاربرد اولین که باور قبل از اینکه بخوای تورات رو بخونی قبل از اینکه بخوای قرآن بخونی هر متنیو بخونی باورهای خودت را بگذار توی پرانتز نقطه دوم داوری را بزار کنار قضاوت را بزار کنار تو قضاوت نکن تو بیان کن اینجا اینو گفته ولی حق گفته باطل گفته چی گفته اینا گفته توصیف و اصل سوم اینکه فقط توصیف کن بگو اینجور گفته اینو گفته اینو گفته اینو گفته یا این جمله با این جمله حداکثرین من ناسازگار می‌یابم حتی ناسازگار هست سازگار است خیلی مسئله مهمه این‌ها باعث هر کتابی را که میخونیم واقعا این درسته که میگه پدیدار شناسانه بخون پدیدارشناسانه بخون حتماً عقاید خودت کنار بگذار عقاید خودت رفتی فقط اون چیزایش که مطابق عقایدته جمع می‌کنی و اصلاً کتابو قالب میزنید طبق عقاید خودت قرآن هم مصیبته که اینجوری بخونیم قرآنم وقتی میخونیم طبق عقاید خودمون غالب میزنیم بعد اونا عقایدمون را منطبق با قرآن قرآن را منطبق میکنیم با عقاید خودمون مصیبت چیست این واقعا مشکل نیست این کتاب‌های دیگر را هم همینجور میگن هر چی را میخونی ادیان را باید پدیدارشناسانه کنار بگذار ببین چیه توصیفش کن بگو این متن این را می‌گوید اینجا اینو میگه اینجا میگه همینجور و داوری کم بزار کنار به اصطلاح درست اما قسمت آخر من آقای یک قسمت آخر صحبتمم اینه که وقتی می‌خوای به دیگران نگاه کنی و به عقاید دیگران نگاه بکنی معمولاً به عقاید خودت نیستند و یه جاهایی هست که دیگران میشوند مخالف شما دیگران میشوند مخالف شما مخالف به مخالفم چگونه نگاه کنم من همش حرف های که دارم می‌زنم باید اعتقادات دیگران که میگن یعنیمخالف اعتقادات من هست اعتقاداتی که مخالف اعتقادات من هست باورهایی که با باورهای من متفاوت چرا باورهای دیگران با باور من متفاوته اگر یک جامعه ای اگر یه جامعه ای فکر نکند باورهاشون یه جور میشه چون بالاخره اگر فکر نکنند از یک کسی تقلید میکنن حرف های جور میشه حالا یه اتهامیست گفته می‌شود ببخشید یه خورده شما در گوشاتونو بگیرید این رساله های عملی نوشته می‌شود خیلی مشابه همه در عرض کنم خدمتتون که اگر یه جامعه‌ای فکر روش نباشه اندیشه توش نباشه قاعدتاً تکثر هم نیست اختلاف هم نیست اما اون که مخالف منه چرا مخالف منه احتمالاً برای اینکه فکر میکنه احتمالا برای اینکه می‌اندیشه اگه اندیشید اگه توی جامعه فکر نباشه اختلاف نیست فکر نباشه اختلاف هم نیست جامعه که نتیجه فکر اون وقت جامعه ای که فکر توش باشه خوب ارزشمنده فکر چیه تفکر ساعت خیر من عبادت ستین سنه یک لحظه فکر کردن بهتر است ۶۰ سال عبادت حالا فرض بکنید من به مخالف خودم اینگونه فکر کنم که او چون فکر می‌کند مخالف منه درسته چون فکر می‌کنه مخالف منه اگه فکر نمی‌کرد چه بسا مخالف من نبود فکرش چیه بالاترین عبادت یعنی با بهترین کار ممکن را میکنه که فکر کردنه و به همین خاطر مخالف منه بنابراین یک چیزی معروفه که من یه اشاره‌ای هم یه جلسه ای در قم بود که جناب آقای طاهری هم تشریف داشتند عکس اونجا عرض کردم که آنچه که معروفه میگیمثر یک واقعیت و واقعیت را و بنابراین مخالف را باید تحمل کرد حرف بنده اینه اختلاف نتیجه تفکر و تفکر یک ضرورت و بنابراین از اختلاف باید استقبال کرد نه تحمل کرد رحمت همینه یعنی باید اختلاف باشه معنیش اینه که فکر نیست و اگر من به مخالف خودم اینگونه نگاه بکنم که او فکر میکنه یعنی بالاترین عبادت را انجام میده و به همین دلیل مخالف منه اون وقت چجوری بهش نگاه بکنم یعنی داره بهترین کار نتیجه اندیشه است اختلاف باید باشه اینجاست که اون کسی که می‌گوید زنده باد مخالف من یه شعار نمیده شعار نیستیم عمق اسلام‌شناسیه خوب شناخته اسلام را بنده عرض میکنم که اصلا من بارها گفتم توی حوزه قم با حوزه های ما اصلا اسلام شناسی نمیخونیم اصلا اسلام شناسی نمیخونیم ولی از نظر من گوینده این جمله با جملات دیگرش که شنیدم به نظرم واقعا اسلام شناسی حضرت آقای خاتمی این جمله این جمله مال ایشونه بعد جملات دیگر این گونه که داره و هرجا آزادی با دین ناسازگار باشه لطمه میخوره جینه هر جا دموکراسی با دین ناسازگار باشه او که لطمه میخوره دینه و حرف های این گونه زیاد که از عمق اسلام شناسی از نگاه من ایشون را هم از نزدیک هم از نگاه من که با اینکه عرض میکنم بسیاری کس‌هایی که مشهورند من اسلام شناس نمیدونم ولی ایشون اسلام‌شناس ایشون اسلام شناس یعنی این از فهم عمیق یه شعار نیست اینها کسی که دقیق خوب فهمیده باشه اینگونه حرف میزنه به هر حال بخوام بگم مخالف خودمون را چگونه بهش نگاه کنیم نه با مخالف جنگ نکنیم نه مخالف را تحمل بکنیم از مخالفت استقبال بکنیم تکریم کنیم مخالف خودمون را و کسی که باور غیر از باور ما داره خوب ببخشید سلام علیکم این تحریف ها بسیار متشکر کلمه سوال خیلی خوبی بود کلمه تحریف کلمه غلط چیست مجهولین که قرآن مجید می فرماید که کتاب های اونها تحریف شده اونا کتاباشونو تحریف کردن مشهور اینه و حواستون آقای توجه مشهور اینه که میگن کتاب دیگه بین علمانمون تورات محرم انجیل معرف از چند کلمه تحریف یک کلمه غلط تورات موجود علم می‌گویند از قرآن نبود که حدود ۵ قبل از میلاد و ۸۰۰ سال بعد از موسی تعریف شده تعریف شده از اون روزی هم که تعریف شده هیچ دستی نرفته توش از یک بار تالیف تالیف شده ۸۰۰ سال بعد از موسی تورات موجود تالیف شده با استفاده از چهار منبع تالیف شده دانشمندان میگن با استفاده از چهار منبع تعریف شده قرن ششم پیش از میلاد از اون روزی که شده تا الان هیچ دست نخورده انجیل اصلا مسیحی ها میگن حضرت عیسی کتابی نیاورده اصلا که معنی نمیده که کتاب بیاره اونا میگن خدا تا پیغمبر می‌فرستاد کتاب بهشون میداد ولی دیگران نوشتن زندگیشو دیگران نوشت بنابراین میگن چهار نفر بعد از حضرت عیسی ۴ تا زندگی‌نامه حضرت عیسی را تالیف کردند ۴ تا انجیل و تالیف کردند البته اعتقاد مسیحیا اینه که با تایید روح القدس تالیف کردن او ولی از اون روزی که تالیف شده تا الان تغییری نکرده کتاب‌ها بعدا تعریف شده خودشونم میگن شده از اون روزی که تالیف شده تا الان تغییری نکرده خب حالا من یک ببینید ۴ تا آیه داریم توی قرآن یا من بعد موازه‌ای هر دوشه من بعد مواضعی هم هست یکشنبه کنم یرا معروف کسانی که دقت میکنن میگن توجه داشته باش مثل مرحوم آیت الله معرفت میگه توجه داشته باشید میگه یحرفون الکلمه عن مواضع کلمه را از جایگاه خودش تعریف می‌کند نه دست تو کتاب می‌برن ها فاعل و مفعول می‌خونن که معنا عوض بشه مثلاً این تحریف تحریف معنویه نه تحریف لفظی نه اینکه تو کتابشون دست بردند وقتی میخوندن برای مردم تحریف معنوی می‌کردن این فرمایش مثلا جناب استاد مرحوم آیت الله معرفت ولی بنده یه چیز دیگری عرض می‌کنم چهار موردی که اومده اینور اونورشو دیدم تو این کتابم آوردم تو این کتاب ادیان در قرآن تو این کتاب مقدم هر چهار مورد داره میگه یهودیای زمان پیامبر سخن پیامبر هر چهار مورد داره میگه یهودیای سخن زمان پیامبر سخن پیامبر اسلام را که می‌شنیدند جور دیگه‌ش می‌کردن و نقل می‌کردن من نخواستم بگم حواستون باشه من نگفتم تورات موجود تورات که بر حضرت عیسی نازل شده ها و نگفتم ها گفتم تحریف غلطه تالیف درسته تالیف قرآن اصلا نگفت قرآن اصلا نگفته اونا کتابشونو تحریف کردن گفته کلمه را از جایگاه خودش در تحریف معنویه بله ولی قبل از که شما فرمایشتونو درست جوابم آن که من یادم رفت بپرسم او سوال کسی جوابی براش سالی که اول گفت سوال پرسیدم که دو شب نفری که شب خوابیدن شما چند جلسه این اتفاق ممکنه با علاقه نسبت به اتفاقی داره پیش میره با فداکاری نسبت به آینده یه حزن و نگرانی ناراحته چنانکه در قرآن در مورد خود پیغمبر نگاه سنتی ما اگر با اون نگاه نگاه بکنیم اصلا کار امام علی هیچ ارزشی نداره برای اینکه تو نگاه سنتی ما میگیم ایشون علم غیب داشت همه چیزم از آینده میدانه کسی اگه بدونه که این اتفاقات میفته مثل ما که الان اون نتیجه‌شو می‌دونیم اگه کسی نتیجه اون آخرت رو بدونه میرن دیگه ارزشی نداره هر سوالی معذرت می‌خوام معذرت جواب به نظرم همینه ببینیم اگر گفتید که علی علیه السلام همه چیزو میدونست بنابراین شب که خوابید می‌دونست که هیچ خطری تهدیدش نمیکنه ولی ابوبکر نمی‌دونست فکر می‌کرد خطر تهدیدش می‌کنه اگه با این نگاه نگاه بکنیم اینجوری بگیم ابابکر کارش غلط است اگر بگوییم که نه علی علیه السلام نمیدونست اون شب چه پیش میاد اون وقت کار علی علیه السلام که آرامشم داشت این اگر درسته ببخشید متشکر من بسیار ها خوب باشه باشه نصف کنید کتابمیخواستم ذهن ها مهم نیست که میخواستم ذهن ها حساس بشه بسیار خوب بله دانشگاه مفید چاپ کرده واقعا ما استفاده کردیم و لذت بردیم از صحبت های چند تا مطلب در سخنرانی د یعنی انسان در هر حرف خود قرآن یعنی خدایا من هر بدی که داخل میشم با صداقت وارد بشم واسط یعنی اینکه در همه حال اهل صداقت باشند خیلی در قرآن صداقت این صداقت خیلی مهمه یه چیز دیگه است راجع به استاد گفتن من سال ۵۸ دانشجوی دکتر شریف سال ۵۹ که انقلاب فرهنگی شد ایشون به عنوان جوان ترین عضو ستاد انقلاب خمینی من برداشتم این بوده چون از سال داشته نوسان داشته در افکارش یعنی یه مدتی مثلا میگن عقیده رو داشته بدن عقیدش تغییر کرده یعنی ایشون یه ذهن سیالی داشته سعی نکرده که سعی نکردن که انجماد ذهنی داشته یعنی تعصب نداشته که فقط روی این هرچی که ذهنت بلندش میرسیده به همون فکر میکرده و همونو بیان می‌کردن و چه بسا تکلیف کسی که من همین که زمان شهید رجایی پیشنهاد وزارت علوم کرده بودند من اینو خبر دارم وزیر علوم از استادی دانشگاه که انداختن هیچ حقوقشم قطع کردن هیچی از این مملکت مجبور شد بره هجرت و واقعاً دیگه هجرت خیلی مهمی بود رفت در کشور آمریکا شروع کرد خیلی از کتاب اخیرا چاپ شده در آلمان یه مقداری تند صحبت میکنه چون ناراحت از این بی اخلاقی دیگران اول شروع کردن به این محترم کردن بدترین چیز اینه که شما به یه نفر هی بگید خب مسلمه عصبانی میشه مسلمه اونم تندی می‌کنه شما بدترین نسبتو بهش میدید بسیار متشکرم ۲۳ سالمه رد کرده بودم دیگه نتونستم دانشگاه شرکت کنم سوال کردم انگار که ماها نباید میرفت ازش تلویزیون سوال کردن گفتن آقا حدیث پیامبر نگه مدرک وجود خیلی هم با حرف‌های خودش اگر باطل بود گاهی اوقات تکیه می‌کرد بسیار خوب حالا اینجا چون بحث ما دکتر سروش شناسی نه نه اصلا دکتر خاتمی در خرداد ۷۶ انتخاب شد من به ضرس قاطع میگم به شما در اثر سخنرانی در شوروی کارگزار مارکس بود مارکس اومد نظریه پردازی چه هست اون کتاب سرمایه کاپیتال رو نوشت پیاده فلسفی در دانشگاه سخنرانی کرد و این جریان جامعه مدنی دموکراسی بسیار متشکر بسیار متشکر دو تا حاشیه دارم به فرمایش ایشون از نزدیک می‌شناسم آقای خاتمی را واقعا خودش یه اندیشمنده خودش یک سیاست واقعا تنها حکیمی بود که بر ما چی کرد و خودش واقعا اندیشمنده و اما نقطه دومی که خیلی در شخصیت ایشون برای من جذابه بیش از اسلام شناسی اینکه اسلام جز وجودش اینکه واقعاً اخلاق نبوی را در کردار و رفتار و نشون میده برام بیشتر جذابه به هر حال متشکر متشک سلام علیکم خوب من البته از یه جهت خوشحالم که فرمایشاتی استفاده کنم با دیدگاه شما مخالفم و هم از جهت مبانی قرآنی از جهت مبانی عقلی خیلی از شما ابدا اسلام شناسی پایه و اساس عقلانی هم حتی نمی‌بینیم روایت کاری ندارم که شما خیلی جاها روایت و اساساً از بیخ میشید و در واقع کنار میگذارید ولی قرآن را هم که مدعی هستیم که مبنای فرمان هست خیلی جاهاش هم عرض کنم که باز با صراحت‌های قرآن فرمایشاتتون در تعارف ولی حالا من به جهت اینکه در دو جلسه گذشته که راجع به زیارت جامعه و زیارت عاشورا مطالعاتی رو کردن ولی خب جواب نگرفتم و در عین حال می‌خوام بگم که بعضی از مواضع شما من کسب اجازه کردم از رئیس مجموعه برای مجموعه ما آفات و طبقاتی داره و من می‌خوام اینجا اعلام کنم در این مجموعه با کسب اجازه از آقای طاهری هم که بعضی از فرمایشات شما باید در همین مجلس و در همین مکان نقد بشه تا اینکه این درگیری داشته باشه در این مجموعه فرد بوده که عرض کنم که با فرمایشات شما مخالفت کرده و این‌ها رو در واقع به عنوان مقابله با اینکه افراد سلفی گری شما گویا آشکاره حالا در هر صورت امروز هم با توجه به آیه‌ای که فرمودید و به اصطلاح اشاره داشتید در داستان رفیقان پیغمبر اشاره داره این آیه در عین حال هیچ عرضم که تاییدی و عرض کنم تمجیدی و تحصیلی بر ابوبکر نیست بلکه جز ابوبکر اگر در خود آیه یه مقدار تحمیل در ظاهر آیه این معنا رو میشه به راحتی استدلال کرد و بهش پی برد الا الذین کفرو ثانیه ها یهود صاحب دین را فرزند ان الله معنانا و انزل الله پیغمبر فرار کرد و امیرالمومنین کاری ندارن عرض کنم که ابوبکر تو راه پیغمبر با خودش برد به جهت اینکه حتی احتمال داد که به اصطلاح بعدا در نبود پیغمبر و خوابیدن امیرالمومنین بازی عرض شود که اقدام با خودشون صحنه‌ها رو دید در غار که خداوند چگونه پیغمبرش رو نصرت کرده و یاری کرده و اونها را وضعیتی که دم در حتی مشرکینی که حمله کرده بودن تصور می‌کردند که کسی که زده شده بود که به اصطلاح ناشی از اینه که نگران کرده علام پیغمبر ترک کنه بره همه تعلیمات الهی همه مسائل بد داره اشاره می‌کنه آیه قرآن به ضمیر مفرد خوب یعنی به پیغمبر برمیگردم این آیه دقیقا جز مت ابوبک شما چطور اینو به عنوان فضیلت ابوب در عین حال خب شما دعوت به این معنا فرمودید که عرض کنم که باید از شما خواهش می‌کنم در این جلسه در رابطه شما عرض دارم خواهش می‌کنم به من وقت مصطفی بدید نه اینکه من وقتی صحبت سه دقیقه دو دقیقه پنج دقیقه نه شما یه ساعت فرمایش میکنید منم میخوام در مقابل شما با این ادعایی که دارم میکنم هم مخالف این حدیث رو فرمود که این قرآن و اهل بیت من از هم جدا نمیشن تا اینکه عرض کنم که من وارد بشم که پیغمبر برای هدایت امت به عدم گمراهی اونها نگران لم یفترقا ما لم تضلو بعدی ابدا پیغمبر بعد از من گمراه نشید باید متوسطی به این راه باشید قرآن و عترت علی بن الحق القرآن و القرآن مع علی یعنی چی یعنی به این معناست که قرآن موید علیه کی میخواد قرآن را تبلیغ حالا به هر دلیل به هر صورت این روایت باز روایت مقبول تشیع رو شما بحث میکنم شما پذیرش بسیار متشکرم من خودم به عنوان کسی که نظر دارم من اینجا میام فقط صحبت های شما بشنوم اگر قراره زمانی رو بزاریم که صحبت‌های مخالف شما بشه من یکسره پای تلویزیون من چگونه و اداره انجمن و سخنرانی شخصیت علمی هم دعوت بکنید هر سخنرانی که من می‌کنم که باهاش مناظره بکنم به این معنا دارم من هر روز دارم میگم تکرار میکنم و صراحتا گفتم که اعضای کسانی مثل جامعه مدرسین جامعه محترم مدرسین اینها بیان و با من مناظره بکنن و این استقبال میکنم ولی خوب حالا.