نکوهش تقلید
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله: لا تَكُونُوا إمَّعةً ، تَقولونَ : إن أحسَنَ الناسُ أحسَنّا ، و إن ظَلَمُوا ظَلَمنا ! و لكنْ وَطِّنُوا أنفُسَكُم إن أحسَنَ الناسُ أن تُحسِنُوا ، و إن أساؤوا أن لا تَظلِمُوا . دنباله رو و بى اراده نباشيد كه بگوييد: اگر مردم خوبى كردند ما هم خوبى مى كنيم و اگر ظلم كردند ما هم ظلم مى كنيم. بلكه از خودتان اراده داشته باشيد، اگر مردم خوبى كردند، شما خوبى كنيد و اگر بدى كردند، شما ظلم نكنيد. الترغيب و الترهيب : 3/341 / 23.
پيامبر خدا صلى الله عليه و آله ـ درباره آيه ۳۱ سوره توبه «اتّخذوا احبارهم و رهبانهم اربابا من دون اللّه » ـ فرمود: أما إنّهُم لم يكونُوا يَعبُدونَهُم ، و لكنَّهُم كانوا إذا أحَلُّوا لَهُم شيئا استَحَلُّوهُ ، و إذا حَرَّمُوا علَيهِم شيئا حَرَّمُوهُ .
نه اين كه آنها را عبادت مى كردند، بلكه هر گاه احبار و راهبانشان چيزى را براى آنان حلال مى شمردند، آنها هم آن را حلال مى دانستند و اگر چيزى را بر آنان حرام مى كردند، مردم هم آن را حرام مى شمردند.الدرّ المنثور : 4/174.
امام على عليه السلام: إنّه ليسَ لِهالِكٍ هَلَكَ مَن يَعذِرُهُ في تَعَمُّدِ ضَلالةٍ حَسِبَها هُدىً ، و لا تَركِ حَقٍّ حَسِبَهُ ضَلالَةً . هر كس ضلالتى را به اين خيال كه هدايت است دنبال كند و يا حقّى را به گمان اين كه ضلالت است فرو گذارد و با اين كار به هلاكت در افتد، هيچ كس او را معذور نمى دارد. بحار الأنوار : 5/305/23.
امام على عليه السلام ـ در اشعار منسوب به حضرتش ـ فرمود: إذا المُشكِلاتُ تَصَدَّيْنَ لي كَشَفتُ حَقائقَها بالنَّظَرْ و لَستُ بِإمَّعَةٍ في الرِّجالِ اُسائِلُ هذا و ذا ما الخَبَرْ؟ و لكنّي مُدرَّبُ الأصغَرينِ اُبَيِّنُ مَعْ ما مَضى ما غَبَرْ .[المدرّب ـ كمعظم ـ : المنجّذ ، المجرّب، و الأصغران: القلب و اللسان.
هر گاه امور مشكل و مبهم به من رو كنند،
با فكر و انديشه حقيقت آنها را كشف مى كنم. من مقلّد مردمان نيستم، كه از اين و آن بپرسم: چه خبر؟ بلكه دو عضو كوچك .[زبان و دل.]را تمرين مى دهم و با نگاه به گذشته، آينده را روشن مى كنم. القاموس المحيط: 1/66 و ج 2/70) .الأمالي للطوسي : 514/1125.
امام صادق عليه السلام ـ درباره آيه «احبار و راهبان خود را به جاى خدا خداوندان خويش قرار دادند» ـ فرمود : و اللّه ِ ما صَلَّوا لَهُم و لا صامُوا ، و لكنَّهُم أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَيهِم حَلالاً فاتَّبَعُوهُم .
به خدا قسم كه برايشان نماز نمى خواندند و روزه نمى گرفتند بلكه براى مردم حرامى را حلال و حلالى را حرام مى كردند و مردم هم از ايشان پيروى مى نمودند. المحاسن : 1/383/847.
امام صادق عليه السلام ـ درباره همين آيه ـ فرمود: أما و اللّه ِ ، ما دَعَوهُم إلى عِبادَةِ أنفُسِهِم ، و لو دَعَوهُم إلى عِبادَةِ أنفسِهِم ما أجابُوهُم ، و لكنْ أحَلُّوا لَهُم حَراما ، و حَرَّموا علَيهِم حَلالاً ، فَعَبَدُوهُم مِن حَيثُ لا يشَعُرونَ .
بدانيد، به خدا سوگند كه مردم را به عبادت خود فرا نمى خواندند. اگر آنان را به عبادت خود دعوت مى كردند، البته نمى پذيرفتند. بلكه براى مردم حرامى را حلال و حلالى را حرام مى كردند و بدين سان مردم ندانسته، ايشان را عبادت مى كردند. المحاسن : 1/383/848.
امام صادق عليه السلام ـ خطاب به يكى از اصحاب خود ـ فرمود: لا تَكونَنَّ إمَّعةً ، تقولُ : أنا مَع الناسِ و أنا كَواحِدٍ مِن الناسِ ! .
هرگز همرنگ جماعت نباش كه بگويى: من تابع مردم هستم و من هم مثل بقيه مردم. معاني الأخبار : 266/1.
- به نقل از ابو حمزه ثمالى، امام صادق عليه السلام فرمود: إيّاكَ و الرئاسةَ ، و إيّاكَ أن تَطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فقلتُ : جُعِلتُ فِداكَ ، أمّا الرِّئاسةُ فقد عَرَفتُها ، و أمّا أن أطَأ أعقابَ الرِّجالِ ، فما ثُلُثا ما في يَدي إلاّ مِمّا وَطِئتُ أعقابَ الرِّجالِ ! فقال : ليسَ حيثُ تذهَبُ ، إيّاكَ أن تَنصِبَ رجُلاً دونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ في كُلِّ ما قالَ .
بپرهيز از رياست مدارى و بپرهيز از اين كه دنبال رجال (شخصيتها) راه افتى. عرض كردم: فدايت شوم، رياست مدارى را مى دانم [به چه معناست]، اما اين كه دنبال رجال راه افتم، من دو سوم آنچه [از حديث و اخبار شما و دانشى كه] دارم از همين راه افتادن دنبال رجال به دست آورده ام؟! حضرت فرمود: متوجّه نشدى؛ [بلكه مقصود اين است كه] بپرهيز از اين كه مردى (شخصيتى) را بدون دليل عَلَم (بُت) كنى و هر چه گفت تصديقش نمايى. معاني الأخبار : 169/1.
- امام صادق عليه السلام فرمود: يا سُفيانُ ، إيّاكَ و الرِّئاسةَ ، فَما طَلَبَها أحَدٌ إلاّ هَلَكَ ، فقلتُ لَهُ : جُعِلتُ فِداكَ ، قد هَلَكْنا ، إذ ليسَ أحَدٌ مِنّا إلاّ و هُو يُحِبُّ أن يُذكَرَ و يُقصَدَ ، و يُؤخَذَ عَنهُ ! فقالَ : ليسَ حَيثُ تَذهَبُ إلَيهِ ، إنّما ذلكَ أن تَنصِبَ رجُلاً دُونَ الحُجَّةِ فَتُصَدِّقَهُ في كُلِّ ما قالَ ، و تَدعُوَ الناسَ إلى قولِهِ .
اى سفيان! زنهار از رياست مدارى؛ زيرا هيچ كس در پى رياست نرفت، مگر اين كه هلاك شد. عرض كردم: فدايت شوم: پس همه ما به هلاكت در افتاده ايم؛ زيرا هيچ يك از ما نيست، جز اين كه دوست دارد اسمش برده شود و مردم به سراغ او بيايند و از وى علم و دانش بياموزند! حضرت فرمود: متوجّه نشدى، مقصود اين است كه مردى را بدون دليل عَلَم (بُت) كنى و هر چه گفت باور نمايى و مردم را به گفته هاى او دعوت كنى. معاني الأخبار : 180/1.
- النِّهاية : «فيهِ : اُغدُ عالما أو مُتَعَلِّما و لا تَكُن إمَّعَةً» الإمَّعَةُ ـ بكسر الهمزة و تشديد الميم ـ : الذي لا رأيَ له فهو يتابع كلَّ أحدٍ على رأيِهِ ، و الهاء فيه للمبالغة ، و يقال فيه إمَّعٌ أيضا ، و لا يقال للمرأة : إمَّعَةٌ ··· و قيل : هو الذي يقول لكلِّ أحدٍ : أنا مَعكَ ، و منه حديثُ ابنِ مسعودٍ رضى الله عنه«لا يَكونَنَّ أحَدُكُم إمَّعَةً . قيلَ : و ما الإمَّعَةُ ؟ قالَ : الذي يقولُ : أنا مَع الناسِ» .
النهاية : در حديث آمده است: «يا دانشمند باش يا دانش آموز و اِمّعه مباش». اِمّعه ـ به كسر همزه و تشديد ميم ـ كسى را گويند كه از خود رأى و اراده اى ندارد و از نظر اين و آن پيروى مى كند. هاء در اين كلمه براى مبالغه است [نه تأنيث ]و به همين جهت اِمَّع نيز گفته مى شود و چنين نيست كه براى زن اِمّعة بگويند [بلكه اِمّع هم گفته مى شود زيرا هاء آن براى مبالغه است نه تأنيث]··· بعضى گفته اند: امّعه كسى است كه به همه مى گويد: من با تو هستم. از اين معناست حديث ابن مسعود رضى اللّه عنه: «هرگز كسى از شما اِمّعه نباشد. گفته شد: امّعه چيست؟ فرمود: كسى كه مى گويد: من با مردم [و تابع جماعت ]هستم». النهاية : 1/67.