جلسه چهارم: مساله تقلید و خودفرمانروايي انسان

از راه روشن
نسخهٔ تاریخ ‏۲۵ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۲۲:۴۴ توسط Admin (بحث | مشارکت‌ها) (صفحه‌ای تازه حاوی «[https://t.me/soleimanisaa/3874 فایل صوتی] متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است. بسم الله الرحمن الرحیم در بحث فقه و فقه حقوق بشر سه جلسه تاکنون برگزار کردیم و سه تا مسئله بنیادین حقوق بشر را و دین را بحث کردیم که...» ایجاد کرد)
(تفاوت) → نسخهٔ قدیمی‌تر | نمایش نسخهٔ فعلی (تفاوت) | نسخهٔ جدیدتر ← (تفاوت)

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

بسم الله الرحمن الرحیم

در بحث فقه و فقه حقوق بشر سه جلسه تاکنون برگزار کردیم و سه تا مسئله بنیادین حقوق بشر را و دین را بحث کردیم که اینا به اصطلاح اساسی هستند و سپس تاثیرگذارند در سخنان بحث های بعدیمون یه بحث در مورد اصل عدالت کردیم و اونیم که خداوند هیچ حکم سامانه‌ای نداره و همه احکام خداوند عادلانه است بحث دیگری که داشتیم درباره خود فرمانروایی انسان بود انسان باید فرمانروای خویشتن باشه و در همه جا و همه وقت خودش را حاکم بگرداند و مسئله سومی که مطرح کردیم مسئله به اصطلاح عدم جواز تحمیل دین بود و عرض کردیم که این یک اصل قرآنی برهانی هست هم قرآن بر این تاکید وم عقل تاکید می‌کنه که نه تحمیل دین شدنی است و نه به اصطلاح مطلوب است نه ممکن است و نه مطلوب است و نه ارزشمند است خوب این سه تا اصل بنیادی که ما تو بحث های بعدی بهشون اشاره می‌کنیم و ازشون به اصطلاح استفاده می‌کنیم حالا باید از بیان این سه اصل میرم سراغ اولین مسئله تو رساله‌های عملیه و کتاب‌های فقهی و اون مسئله تقلید هست در واقع ابتدای همه رساله‌های عملیه فصل اول در واقع مثلاً احکام تقلید نام برده میشه میگن نه کامل تقلید یا گاهی کتاب اجتهاد و تقلید و امثال اینها ولی سخن از تقلید من کتابی که اکنون جلوم باز هست عنوان ۶۰ توضیح المسائل مراجع مطابق با فتوای ۱۰ نفر از مراجع معظم تقلید که در واقع متن این رساله فتوای یا رساله مرحوم آیت الله خمینی و ۱۲ مرجع دیگر به عنوان اگر نکته‌ای اضافه یا متفاوت از رساله آیت الله خمینی داشته باشند توی به اصطلاح اضافه شده توی رساله و به شکل مثلاً پی نوشت و پاورقی و اینها آمده خوب این رساله ها هم به همچنین کتاب‌های قبلی مثل اروه الوثقا و امثال این‌ها حداقل کتاب‌های دوره متاخر این مسئله به گونه‌ای درش آمده من عبارت این رساله را میخونم و بعد نکته را عرض میکنم عقیده مسلمان باید به اصول دین عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد ولی در احکام غیر ضروری دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد یا از مجتهد تقلید کند یا به دست یعنی به دستور او رفتار نماید یا از روی احتیاط طوری به وظیفه خود عمل کند که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است بسیار خوب بعد توضیح میده که این عمل به احتیاط به اصطلاح یعنی چه بله خلاصه من خو این مسئله اول میخوام روی این مسئله اول خیلی نیستم و همین مسئله اول را نشان بدهم که با حقوق بشر ناسازگار و دلیل نداره و نادرسته و لینک بدم و چی بدم به اینکه چه مسائل دیگری در همین رساله های عملیه آمده که با همین مسئله اول ناسازگاره یعنی حتی خود این مسئله اول خودش با اینکه من به شدت نقد دارم و با حقوق بشر ناسازگار میدونم با این حال خودش یه سطحی از ارزش را داره همین که برای انسان این ارزش را قائل میشه که در باورهاش در اعتقاداتش دیگه تقلید نکنه و خودش تحقیق بکنه یه حدودی انسان را به رسمیت شناخته ولی من در چندین جلسه بحث خواهم کرد که خود صاحب این رساله ها به همین گفته خودشون پایبند نبودند و در مسائل دیگری این مسئله رو و این حقی که برای انسان قائل شدند همین حق را زیر پا می‌گذارند و نادیده می‌گیرند این را راجع بهش بحث خواهم کرد و در چندین جلسه بهش خواهم پرداخت این مسئله متمرکز بشوم اینه امروز فریم اینه چیزی که می‌خوام بهش بپردازم کلمه تقلید یک کلمه اسلامی نیست یک کلمه زیبایی نیست بار معنایی منفی دارد و در هیچ متن قابل توجه اسلامی نیامده است و اساساً می‌خوام بگم این اسلامی نیست با حقوق بشر هم می‌خواهم بگویم سازگار نیست این مسئله تقلید به هیچ وجه با خود فرمانروایی انسان که قبلاً به اصطلاح یک جلسه درباره اش بحث کردیم و عرض کردیم که قرآن از انسان مخذه میکنه که چرا فرمان خودت نیستی و چرا خودت را به دیگران می‌سپاری تو نباید خودت را به دیگران بسپاری معتقد هستم که کلمه تقلید یعنی خود را به دیگران سپردن و این مسئله مسئله به اصطلاح درست نیست قبل از بحثم یک نکته را اشاره بکنم که کلمه تقلید در یک چیزی که گفته بهش میشود روایت آمده یک جا آمده و اون چیزیه که معروفه بله اون سخنی که گفته میشود منسوب است به حالا امام حسن عسکری علیه السلام که نقل می‌کنه از ائمه دیگر من کان من الفقهها لفظ مخالف لهوا مطیع امر مولا اون که از فقها به اصطلاح مطیع مخالف هوای نفسشه مطیع امر مولا است و این ویژگی ها را داره عوام باید از او تقلید بکنند خوب در ابتدا من کلمات را به این یک اشاره‌ای به این چیزی که گفته می‌شود روایت است بپردازم این توی کتابی آمده به نام تفسیر امام حسن عسکری علیه السلام که همه خوب این کتاب منصوب یعنی تفسیری که گفته میشود امام حسن عسکری علیه السلام به اصطلاح بیان کرده و گفته و دیگران نوشتند املا کرده و دیگران نوشتن ولی خود سند این کتاب و اینکه این کتاب توش حل تمام راویانی که تو این حدیث یا ناشناختن ضعیفن یا حتی مجعال و کذاب شمرده شدند و بسیاری از عالمان قائلند که تفسیر امام حسن عسکری مال امام حسن عسکری نیست کسانی هم تحقیق کردن و گفتن این مال یک نویسنده زیدی بوده که اسمش حسن بوده و امثال اینها این کتاب هیچ گونه اعتباری نداره راویانش را هم که همه رد کردند و بنابراین ما روایت چی که توش کلمه تقلید آمده باشه نداریم و بنابراین از این کلمه نباید استفاده بکنیم و معروف شده درست نیست و بار معنایی منفی هم داره ببینید در همین رساله‌ای که خوندم عبارت این بود یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید به دستور او رفتار نماید او دستور میدهد و مقلد و فرد و دستور او عمل میکند به این تعبیر دقت بفرمایید سخن از دستور سخن از دستور به اصطلاح مجتهد هست و معنای این سخن اینه که به اصطلاح فرد باید چشم و گوش بسته بپذیرد عرض کنم خدمتتون که می‌خوام بگم که کلاً پذیرفتن سخن بی دلیل با خودفرما رو انسان ناسازگار است سخن گفتن یعنی اینکه انسان بگوید که بپذیر چیزی را و تعبیر هم اینه که حالا از کلمه تقلید که بگذریم میگه به دستور او رفتار نماید رو دستور با او رفتار می‌کنه یعنی چون و چرا دیگه معنا نمیده بگه به تعبیر آقایون مقلد حق نداره به حالا اون کسی که بهش نشون میده مجتهد به اصطلاح بگه چرا به چه دلیل قانعم کن دلیلت را بگو نه باید بپذیره و اینقدر سخن من اینه که با خود فرمانروایی انسان ناسزگار قبل از اینکه وارد بحث تفصیلی بشم یه نکته را عرض میکنم گفتم روایت که روایت که درست نیست اما سوال اینه فرض کنیم باید کسی که خودش مجتهد نیست به مجتهد مراجعه بکنه ولی سخن اینه که این باید چه بایدیه آیا خود این هم فتوای فقیه یا اصل قبل از اینکه من بدونم فتوای مرجع چیه چیه فتوایی داده چه کسی مرجع چه کسی مجتهده چه کسی فقیه بچه فتاوایی تو رسالش هست یه اصل دیگری داریم که من باید به مجتهد مراجعه بکنم اینا که دیگه نمی‌تونم قبل از اینکه من برم رساله یک مرجع را بخرم باید به این رسیده باشم که من باید مراجعه بکنم به مثلاً مرجع مجتهد یا فقیه یا هر کس دیگر کارشناس یا هر کس دیگری بنابراین اگر کسی می گوید بر غیر مجتهد تقلید واجب است فقط و فقط باید دلیل عقبیاورد یعنی انسان‌ها خودشون برسن این مسئله را به اینکه در واقع باید مراجعه بکنن به کارشناس اگر خودشون کارشناس مثلاً نیستند به فقیه اگر خودشون به اصطلاح فقیه نیستند باید مراجعه کنند این باید یه اصل عقلی و عقلایی باشه و دلیل دیگری نمیتونه باشه و کسی هم حالا به جز این روایت که اگر هم باشه این روایت کارساز نیست برای مسئله اگر هم روایت بود کارساز نبود چون که از مراجعه تو این روایت را هم خود مرجع بالاخره به اصطلاح کارشناسی روش کرده و میگه مثلا درسته و سند روایت درسته و در واقع مطابقش فتوا داده غیر مجتهد که نمی‌تونه به قول آقایون این چیزها را بسنجه ببینه اینا که نمیتونه بسنجه و ببینه بنابراین این روایت کارساز اگرم سند داشت کارساز نبود تنها دلیل عقلی باید برای این آورده بشه یا بنای عقلا مطرح بشه اصل عقلایی مطرح بشه که مثلاً انسان‌ها کارشون به کارشناس مراجعه می‌کنند و امثال اینها مشهوره که از باب رجوع به کارشناس است از باب رجوع به کارشناس هست همونطور که شما وقتی بیمار می‌شوید به پزشک مراجعه میکنید وقتی میخواید خانه بسازید به مهندس مراجعه میکنید و هر کار دیگری بخواهید انجام بدید کارشناسش را مراجعه میکنید مشکل دارید این مسئله دین هم همین گونه است خوب یک همچین استدلالی تو برخی از کتاب ها تو افواح وجود داره و آقایون مطرح میکنن برای این مسئله وگرنه دلیل دیگری نداره بنده همینجا عرض بکنم که مسئله دین با تمام ساحت‌های دیگر زندگی انسان تفاوت داره آره من برای به اصطلاح معالجه بیماریم به پزشک مراجعه می‌کنم قطعاً به پزشک مراجعه می‌کنم و چه بسا بدون اینکه تشخیص بدهم بیماری چیه و بدون اینکه تشخیص بدم این پزشک داده چه تاثیری در این بیماری من و در دیگر اعضای بدن من داره چه بسا من این دارو را مصرف می‌کنم آیا از دین هم همین گونه است از این جهت می‌خوام بگم دین متفاوت دین متفاوت اون اینه که در پزشک در مراجعه به پزشک اگر من حتی بیهوش باشم و کسانی مرا نزد پزشک ببرند و پزشک آمپولی را به من اثر خودش را داره و اگر دارو درست از تجویز شده باشه بنده را معالجه خواهد کرد بنده رو معالجه خواهد کرد عرض کنم خدمتتون که هیچ مهم نیست که من به هوش باشم یا به هوش نباشم اگر بنده کسی باشم که نخوام دکتر برم پیش پزشک برم با اینکه بیمارم ولی دیگران دست و پای منو ببندند و من را با زور نزد پزشک ببرند و پزشک مثلاً آمپولی تج آمپول را در حالی که دست و پای من بسته و کاملا ناراضی هستم به من تزریق بکنه اثر خودش را داره و اگر درست تجویز شده باشه بیماری من را چه بسا معالجه بکنه اما دین هرگز اینگونه نیست دین یک امری است که در تمام اعمالش قصد و معرفت مدخلیت داره و مشخص که من باید در حد توان دین را بشناسم من معرفت پیدا کنم به امر دینم و اگر رجوع به کارشناسی هم هست امر اضطراریه حرف اول و اصل اول اینه که خودم معرفت به دینم پیدا بکنم اگرم کسی همچین حرفی میزنه میگه چون نمی‌توانی چون وقت نداری چون امتحان نداری چون نکردی بله اگر امکانش بود که من خودم معرفت پیدا بکنم که باید معرفت پیدا بکنم و بنابراین حالا یه سوال آی به تعبیر اصل عقلایی که میگن مالارک الله اون چیزی که کلشو نمی‌شه به دست آورد اینجور نیست که ما همش را رها بکنیم هر مقدارش را که میتونیم بنابراین اگر وظیفه اولین و به ذات اولیه و ذاتی من اینه که بدین معرفت پیدا بکنم خب معلومه که اگر نمی توانم به کل دین معرفت پیدا بکنم یا به کل احکام معرفت پیدا بکنم باید معنیش این نیست که به اندازه می‌توانم هم به اصطلاح این کار را نکنم نه اینجوری نیست یه مسئله بنابراین از دو جهت دین نقطه دیگری که میخواستم بگم در دین قصد نیاز نیت نیازه نماز خوندن مثل پزشک رفتن که منو دست و پامو ببندن نماز باید با دلم با خدا سخن بگم گفتگو بکنم روزه همینجوره حج همینجور مسائل دیگر همینجوره بنابراین نتیجه میگیرم که دین با اموری مثل پزشکی یا مهندسی دوتا تفاوت داره یکی اینکه انسان باید به اندازه توانش در باب دین معرفت و شناخت پیدا بکنه و نکته دیگر اینکه عرض کنم خدمتتون که باید قصد و نیت داشته باشه پس از این دو جهت تفاوت داره بنابراین مسئله دین را نباید با اموری مثل پزشکی و مهندسی مقایسه کرد اگه بخوام یه مثالی نزدیکی بزنم که میشه مقایسه کرد باید به دانشجو و استاد مثال بزنم که مردم مردم عادی بگم کسی که عیدی دانش و عالم دین استاد در واقع عالم دین تلاش میکنه که مردم هم علمشون بالا بره یعنی باید این گونه باشه نه اینکه نه چشم و گوش بسته مراجعه کنه و فقط یه کسی حرفی را بپذیرد خوب این یک مسئله خوب نکته دیگری که میخوام اینجا عرض کنم اینه که شما آقایون که گفتید باید تقلید کنه و به تعبیر ایشون به دستور مجتهد عمل کنه چرا فرق گذاشتید چرا می‌گید که باید این مراجعه را صورت بده دلیلی داره حتماً خب دلیلتون اینه که مثلا یه آدم عادی درس نخونده غیر متخصص نمی‌تونه بیاد خود خودش وظیفه خودش را از متون دینی استنباط بکنه این راه پیچیده ای هست راه به اصطلاح سختی هست نمی‌شه فرد باید مثلاً ادبیات عرب را مثلاً اگه ایرانیه بلد باشه حدیث شناسی خونده باشه قرآن را بشناسه حذف کنم که علم رجال را بشناسه را بشناسه و حدیث و علوم که خوب بوده مردم مردمی که کاسب اند کشاورزن صنعت گرچه اصلا یه همچین امکانی براشون نیست خب بنده می‌خوام از این آقایون از کجا اینکه امام حضرت مهدی امام دوازدهمه و غایبه و متولد شده است این جزء اصول دین هست یا نیست خوب قطعا آقایون میگن که جز اصول دین هست هیچ کس نیست که بگوید این جز فروع دین هست خوب شما گفتی این اصول دین را باید تحقیق حالا از شما می‌پرسم چه راهی برای اثبات وجود داره که حضرت مهدی امام دوازدهم ایشون متولد شده بعد ایشون غایب شده ایشون زنده است ولی غایبه و یک روز ظهور خواهد کرد یه دوست شما درباره امام دوازدهم میگید راه اثبات این برای مغازه دار برای یک صنعتگر برای یک کشاورز چیه از چه راهی میشه اینو خود شما از چه راهی برای خودتون اثبات کردید اگر اثبات کردید من نمی‌دونم اثبات کردید یا نه به شخصه اعلام می‌کنم بنده با اینکه حدود ۴۰۶ ساله که در حوزه علمیه قم هستند در حد خودمم پرلاش بودم و جدی بودم آره عرض میکنم بنده کار نکردم نکردم خب دیگری کار نکردم تحقیقی که به علم انجام ندادم ما کار ندارم من کار ندارم شما آقایون انجام دادید یا نه نمی‌خواهم با زن و گمان خودم هم نسبت بدم اینه شما در هر یک از این قسمت‌هاش باید هیچ کدامشو دلیل عقلی برش ندارید اینکه امامان باید ۱۲ تا باشند چه دلیل ۱۲ تا باشن دوازدهمش امام مهدی هست علیه سلام و متولد شده و در کودکی غایب شده و چی و دیگه ادامهش غیبت صغرایی داشته غیبت کبایی داشته الان اینا هیچ کدامش دلیل عقلی نداره فقط دلیل راهم بیشتر نداره و اینکه برید سراغ روایت مثلاً امام قبلی تازه امام حسن عسکری علیه السلام هست و اینکه اینا میگن امام حسن عسکری علیه سلام خود این یه دلیلی داره و نه مثلا ائمه و دیگران پیامبر و امثال اینها نمیخوام وارد کاری هم ندارم ولی یه چیز ها هر یک از اینها را هر یک از این چند مسئله را که بنده گفت عرض کردم باید خبر متواتر براش بیاری جون دلیل فقط نقلیه خبر متواتر باید براش بیاری خبر زنی خبر واحد به درد این کار چون اعتقاد باید قطعی باشه باور باید قطعی باشه پس باید براش دلیل قطعی بیاد دلیل نقلی قطعی روایت متواتر برای هر یک از اینها باید بیاریم از اینکه امام دوازده از اینکه امامان ۱۲ تا هستند دوازدهمش امام مهدی علیه السلام است عرض کنم که اوغایب شده است و قیمت سقراط داشته است الان در غیبت کبری هست و الان زمان ظهور خواهد کرد این پیشرفت‌هایی که گفتم باید خبر متواتر براش بیارید خبر واحددم به دردش نمیخوره رو خبر واحد حالا به تعبیر شما زن آوره و بنده قبول ندارم که زن آور نیست و اگر هم زن ناور بود معتبر نبود به باور من برخلاف باور مشروع کار ندارم شما میگید با اعتقاد باید قطعی باشه خیلی خوب باید برای هر یک از این شش تایی که شش هفت تایی که گفتم خبر متواتر داشته باشید یعنی خبری که نقل شده باشه که انسان یقین به صدورش میکنه و دلالتشم باید صریح باشه تا انسان یقین بکنه همه چیزش باید درست باشه خب باشه شما انشالله این کار را کردید برای خودتون من نکردم ولی شما انشالله این کار را کردید که برای هرچی شش تا دلیل این گونه خبر نقلی متواتر به اصطلاح براش دارید خب باشه اما سوال من چیز دیگری شما انشالله انجام دادید اما سوالم اینجاست من فقط امام مهدی را گفتم امام دوازدهم را گفتم طبق قسمت اول رساله شما آقایانی که مجتهد نیستند کاسباً بازارین سند دارند کشاورزان دام دارند باید برن و امام زمان را و این شش تا سوالی که من مطرح کردم از طریق روایت بشناسند هیچ راه دیگری نیست حالا سوالم اینه اگر کسی توان این کار را داره همه اون چیزایی که گفتی توده مردم نمی‌تونن خودت گفتی پس باید انجام بده که تنها دلیل تولد امامت امام دوازدهم و تولدش و تمام مسائل دیگری که پشت سرش گفتم شش تا مسئله است همش دلیل نقلیه همش روایت متواتر باشه خب پس توده مردم باید حدیث شناس باشند رجال بلد باشند چی بلد باشند چی همه اون چیزایی که گفتی باید بلد باشند شما گفتید که چون مردم نمیتونن و اینا را بلد باشند و کارشناس تو اینا نیستند باید بیان از دستور مجتهد پیروی کنند بنده به شما عرض میکنم که اگر تونست درباره امام زمان اینجوری تحقیق کنه مسئله طهارت و نجاست که یه مسئله کم اهمیت نسبت به باورها و اگر خطایی هم توش رخ داد چندان اهمیت نداره چرا اون را و بسیار ساده و به غول شما زنم براش معتبره کافیه شما میگید خبر واحدم براش کافیه چون یه اصالت و سوله‌ای تو احکام مربوط به رابطه انسان با خدا وجود داره سهولت است برخلاف اون مسائل مربوط به حقوق انسان ها حق الناس امثال اینها شما چطور میگید این فرد باید بره درباره امام زمان حضرت مهدی او تحقیقات را انجام بده خودش و میتونه تحقیق بکنه اینکه آب مثلاً در چه صورت پاک کننده است درباره نمیتونه و ظنم به قول شما براش کفایت می‌کنه و منم میگم کفایت می‌کنه پایین‌ترین زنم کفایت میکنه این مسئله مسئله مهمی نیست شاهینو میگی نمیتونه و بهش دستور میده که انجام بده که حداقل برای بنده یک مسئله وحشتناکه که سراغش برم اون مسئله شش تا مسئله که در مورد حضرت مهدی گفتم عرض کردم اگر توده مردم میتونن درباره امام زمان حضرت مهدی غیبتش تولدش قیمت صغرا غیبت کبرا ظهور و امثال اینها که همش دلیل عشقه و خبر متواتر و قطعی میخواد اگر درباره اینها میتونه تحقیق کنه چرا شما میگید در مسائل فرعی عمل نمیتونه تحقیق کنه حالا اینجوری میپرسم کسی که میتونه درباره نه فقط حضرت مهدی در مورد ۱۲ امام یه همچین تحقیقی بکنه که امامت همه این امامان با روایت ثابت میشه هیچ کدوم دلیل دیگری نمیتونه داشته باشه حتی امام علی ما هیچ آیه ای نداریم که مستقلاً حتی ادعا شده باشه که امامت امام علی را ثابت میکنه که ادعا کرده که خودتون با کمک روایت آیات سوره مائده را با روایت با حدیث غدیر با کمک هم دلیل میگیرید او اشاره داره به حدیث غدیر و الله اکبر لکم دینکم و امثال اینها دینکم و امثال اینها پس بنابراین ۱۲ امام را با حدیث خیلی ساده است که یک نفر او کاری که گفتم درباره امام زمان انجام باید بده در مورد ۱۲ تا امام باید انجام بده خیلی کار ساده ای هست حالا غیر از این باید در مورد مسائل دیگری هم مثل خاتمیت پیامبر اسلام ما بر خاتمیت که دلیل عقلی نداریم چطوری می‌تونه به این مسئله را به اصطلاح اثبات بکنه یه آیه داریم و خاتم النبی به هر حال نصنی نیست حتی کسانی گفتن خاتم به معنای دیگری حداکثر ظاهر یقین آور نیست که شما میگید اعتقادات باید یقینی باشه پس باید سراغ روایات هم بره و روایت متواتر متواتر درباره به اصطلاح خاتمیت پیامبر اسلام پیدا بکنه چگونه چطوری نمیتونه روایت کار بکنه اگه خاتمیتو می‌تونه ۱۲ تا امام را هم میتونه علاوه بر این به گفته شما خوب میگیم مشهور که ۱۴ تا معصوم وجود داره و سخن حضرت زهرا سلام الله علیها هم حجت او را هم باید اثبات بکنه اون رو هم باید بره و اثبات بکنه که حضرت زهرا سخنش به چه دلیل حجته خب بفرما کسی که این کارها را توانست بکنه و کرده و واجبه بکنه که انشالله من بدگمان نیستم باید بنام را بر خشکباوری بگذارم می‌گویم شما انجام دادید همتون انجام دادید این کار را با نهایت خوشباوری این را میگم ولی شما این بار را دوش به اصطلاح توده مردم گذاشتید گفتید باید اعتقاداتت به اصطلاح تحقیقی باشه این بخشی از اعتقادات بود بخشی از اعتقادات تا اینجا ولی باقیش دیگه مشکل دلیل هم نیست مثلا اینکه قرآن معجزه است باید قرآن را بفهمه که معجزه است باید قرآنو بفهمه و برای خودش اثبات کنه مگه نمیگید قرآن معجزه است اصلا به دلیل به چه دلیل حجیت قرآن را بپذیر اصلاً قبل از اون به چه دلیل رسالت حضرت محمد را بپذیره و یقین بکنه که حضرت محمد پیامبر خدا بوده باز بنده میگم راه ساده‌ترش اینه که قرآن را کسی مطالعه کنه ببینه به اعجاز قرآن پی ببره و از این طریق به رسالت حضرت محمد پی ببرد درسته امثال اینها و نقل ماجراها که باید برود تحقیق تاریخی و اینا در مورد رسالت حضرت محمد اینم میشه اضافه بر اون مسئله ۱۲ ۱۳ تا معصوم چه جوری میتونه خدایی که قرآن معجزه است که امیدوارم شما برای خودتون اثبات کرده باشید چه جوری میتونه و دیگه از اونجا برو سراغ حالا اینکه خداوند فرستاده وحی کرده اینکه خدایی هست و برهان برای خدا اینکه مثلاً ساده‌ترین برهان که برای توده مردمه و متون هم برش تحقیق کرده برهان نظم و برهان نظم اینا بره بفهمه اشکالاتشو پاسخ بده آره نمی‌تونه یه کسی بگه من یقین دارم و برهان نظم امروز بکنه و نشنیده باشه که مثلا شش تا با اشکال به برهان نظم دیوید هیوم کرده دو سه تا بار اشکال به اصطلاح کانت کرده چند تا اشکال دیگران کردن مجموعا ۱۲ تا اشکال جدی به این برهان شده حتما شما یک یکتون خودتون رفتید و پاسخ یا دلیل دیگری دارید و اشکالاتشو پاسخ کشاورز اون چی باید این کارها را انجام داده باشه و شما هم باید انجام داده باشید که نمیدونم انجام دادید یا نه ولی بنا را بر این میزارم که انجام دادید ولی سؤالم اینه کسی که این توانایی ها را داره او براش مثل آب خوردن که احادیث ما به طهارت را ببینه و تکلیف خودش را بفهمه که سخت نیست این سخته واقعا سخته کمرشکنه یه کسی اینها را میتونه قطعاً مسئله براش ساده تره اگه اشتباهم کرد تو مسائل حالا مثلاً فرض کنیم که در طهارت آب چاه اشتباه شد دیگه معروفه که اختلاف فتوای تو این مسئله اختلاف فتوای در مسئله آب چاه بسیار که در دوره های هستند جور دیگری شده عوض شده فتواچه شده حرفایی که هست حالا رفت و اشتباه کرد خب مثل اینکه چندین قرن فتواشون یه جور بود بعد عوض شد چطور اون چندین قرنی که اشتباه مثلاً بالاخره یا قبلیا اشتباه می‌کردن یا بعدی‌ها اشتباه می‌کنند چندین قرن ممکنه اشتباه کرد اگر حرف همینه اگر شما گفتید عقاید را طرف میتونه دیگه نباید بگید نمی‌تونه این یکی را احکام را نمیتونه این یک استدلال حرفم برای شما حرفتون خوبه که میگید اصول دین را باید تحقیقی باشه این خیلی خوبه ولی حرفم اینه آیا اگر کسی می‌تواند راجع به این مسائل همش تحقیق کنه که بسیارش فقط دلیلش روایته خب به چه دلیل نمی‌تواند مسائل دیگر را بفهمه چرا این پارادوکس از کجا یعنی ضد و نقیض گوییه شما یه جا گفتید بسم الله که این کار را بکن کارا را دستور دادید که باید اصول دین تحقیق باشه که البته بنده نمیدونم خودتونین تکلیف را انجام دادید یا نه من نمیدونم متهمتون نمی‌کنم به اینکه انجام ندادیدچون علم به اینکه انجام ندادید یعنی زن قوی تو این مسئله کفایت نمیکنه مجبورم بگم که نمی‌دونم انجام دادید یا نه ولی به هر حال این بار را دوش مردم گذاشتید اگر مردم این کار را بکنند چرا گفتید که در مسائل باید صرفا گوش به فرمان یک کس دیگری باشند چرا اینا گفتید اگر کسی اینقدر قدرت داره چرا اینو گفتید اما اگر یک جور دیگری گفتید در باب عقاید نمیر در عالم واقعی واقعاً کاسبان بازرگانان مغازه‌دار و صنعتگرا کشاورزا دامدارها امثال همه این‌ها روستاییان شهرریان زن‌ها مردها به نظر شما آیا همه این کارها کردن و میکنن راهی که گفتید تو عقاید آیا می‌تونن بکنن ممکنه خب ممکن نیست به همین دلیل معتقدم خود شما انجام ندهید فوق العاده در عالم واقع اینگونه نیست حالا من می‌خوام یک نتیجه‌ای بگیرم در اصول دین شما گفتید نشدنی نیست حرف بیخود چیه ولی هر کس به حد توان خوده که توان ها کاملا متفاوت توان ها کاملا متفاوته هر کس به حد توان خودش باید تلاش خودشو بکنه که معرفت پیدا بکنه اما کار تحقیقی اساسی و بنیادین و جدی همه اینا رو کار بکنه به معنای شدنی نیست یعنی یه مسئله دیگر شما اعتقادات باید تحقیق باشه خوب یه مسئله هم توی اعتقادات اینه که اسلام بهترین دین اسلام برترین دین اسلام بهترین دین آره دیگه عقل می‌گوید که باید بهترین دین را برگزینی اینم جز وظیفه یک بر عهده‌اش گذاشت پس طرف باید این کارو بکنه یک تحقیق درست حسابی هم در باب ادیان انجام بده که نمیتونه که چون شما میگید بگه که خوب تقلید البته شمایی که دیگه تو این مسئله یقین دارم هیچ کدامتون تحقیق نکردید البته اضافه تحقیق ممکن نیستا این معنیش این نبود که منم تحقیق کردم با اینکه مطالعات جدی تو ادیان داشتم یه حدودی می‌توانم مثلاً در این حد که به داوری کنم بگم قرآن قرآن مجید با متون مقدس دیگر ادیان فاصله داره یعنی خیلی بهتره و با این که مقدسه دیگران هم بهتران میگذارند ولی قرآن فاصله دارد که برای خودم به نظرم کار نکردید شما اصل اینکه اسلام برتر از دیگر ادیان چه عطف میکنم دی اگر شما تحقیق نکردید که نکردی باید بپذیریم که تحقیق واقعی در امر دین ممکن نیست که من این باور را دارم و در کتاب تعارض دعاوی ادیان فصل اول مفصل درباره اش بحث کردم ممکن نیست برای یک انسان ممکن اصلا عمرش کفاف نمیده که اگر همه عمرش بگذره ممکن نیست کسی همچین تحقیقی بکنه بتونه به حد داوری برسه خیلی خوب بنابراین مسئله را یه جور دیگری بیانش می‌کنیم حالا که تحقیق جدی نیست از آدما هم نخوایم شعار بی‌خودی هم ندیم به نظر من برای شما مسئله طرح نشده که یعنی فکر رو مسئله نکردید که اعتقادات یا اصول دین یا عقاید یا که از جمله اینه که اسلام برترین دین و فکر کردید که و همینجور از کنارش گذشتید طرح نشده که فوق العاده مشکل سادگی نمیگفتید عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد عرض می‌کنم با این حرفی که تا الان بهش رسیدم می‌گویم عقیده خود شما از روی دلیل شما و تحقیق کرده باشید که اسلام برتر از سایر ادیانه و این واقعاً مشکل علاوه بر اینکه اون اعتقادات داخل دین هم فوق العاده مشکله بنابراین می‌خوام بگم که یه نکته نه آدما ازشون کاری که ازشون نمیاد نخواید تحقیق به معنای واقعی نشدنی است نشدنی ممکن نیست این را اضافه بکنم شخصیت دیگه بالاتر از حضرت محمد که نداریم که بالاتر از حضرت محمد که دیگه شخصیتی نداریم که حضرت محمد قبل از بعثت یه عقیده‌ای شما دارید مشهور به حضرت محمد و پیامبران از هنگام تولد تا هنگام وفات معصومند و اینها که حداقل حالا جدای از ۲۰ ۳۰ تا اشکال عقلی و نقلی خیلی جدی که به این باورتون دارم خیلی جدی و کاملا نامربوطی میدونم اون را کاملا نامربوط میدونم ولی یه مسئله پیامبر اسلام قبل از رسالتش قطعاً مسیحی نبود در حالی که قرآن مجید نشون میده که بهترین دین قبل از اون زمان مسیحیت دیگه آخرین پیامبر اولوالعظیم که طبق متون دینی ما آمده مسیحیت بوده حضرت عیسی بوده چرا حضرت محمد نرفت مسیحی بشه چرا حضرت محمد دین و اجدادی شو گرفت این حرف با اون مسئله عصمت که شما حضرت محمد اومد دین آباواجدادی شاگرد با عقل و فطرتش سنجید که درستش کرد یه مقداری اصلاحاتی درش به وجود آورد و وظایف خودش را انجام داد عبد صالح خدا شد شایسته این گردید که خداوند به پیغمبری مبعوثش بکنه شایسته گردید که به پیامبری مبعوثش بکنه همین حرف بنده اینه راهی که پیامبر رفت قبل از بعثت راه آزمون درس یعنی چی یهودی ناباور اجدادیش را با همه خرابی‌ها بانک در همون منطقه خودش دین برتری هم وجود گرفت عقل و فطرت پیامبر باطل را که فوق العاده مهمه تعطیل نکرد همون دین ناب و اجدادی را عرضه کرد به پیامبر باطل و با کمک پیامبر باطن عبد صالح شایستگی این را پیدا کرد که به پیامبری مبعوث بشود همه ما همه انسانها و همینجا عرض بکنم این جمله را اضافه کنم پیامبر صلی الله علیه و آله مسلمان شد ولی قبلش مسلمان بود به این معنا که تسلیم حقیقت بود به معنای اسلام فطری را تو اسلام فطری را داشت شایستگی او اسلام فطریش اسلام درونی او مهم بود مهم بود که هر آدمی داشته باشه و اگر نداشته باشه اسلام ظاهری هیچ کمکی بهش نمیکنه اون باید باشه تا این اسلام ظاهر بیش از دو تا نقطه اینجا عرض می‌کنم یکی اینکه بیش از آنچه که حضرت محمد قبل از رسالتش انجام داد از انسان‌ها نخواهید حضرت محمد اگر وحی بهش نشده بود به اسلام ظاهری که نمیرسید که خود قرآن میگه اگه وحی بهت نشده بود تو هیچی نمی‌دونستی با پیامبر باطن به اون مرحله رسید به انسان‌ها هم بگید نه پیامبر باطل را حاکم بکن به اندازه توان درباره اینها درباره این باورها درباره این‌ها به اصطلاح تحقیق کن و جستجو کن و این‌ها به اندازه توان هیچگاه پیامبر تعطیل نکن ولی به اندازه توانم تحقیق اگر به اندازه اگر اگر به پیامبر باطن گوش داد ولی در باورها خیلی به همین دین آبا و اجدادی هم بودی و تحقیق درست حسابی هم انجام نداده بودی عقیقه خارجی انجام همون تبعیت از پیامبر باطن رستگارت می‌کنه یکی اینکه بیش از آنچه که پیامبر انجام داد از انسان‌ها نخواهیم دوم اینکه آنچه که پیامبر انجام داد بدونیم راه آزموده است اگر پیامبر قله را فتح کرد پس راه همینه دیگر انسان‌ها هم در حقیقت ما هم الان در وضعیتی هستیم که پیامبر قرار داشت پیامبر از دین از حضرت ابراهیم خلیل علیه السلام به اصطلاح اون زمان بله حدود ۲۶۰۰ سال حدوداً گذشته بود حضرت ابراهیم خلیل حالا طبق اینکه میگن توی مورخان یعنی از عهد قدیم و اینها برمیاد حدود ۴۰۰۰ سال پیش می‌زیسته ۳۸۰۰ سال پیش ۲۰۰۶۰۰ سال فاصله داره تا پیامبر اسلام و پیامبر اسلام همون دین با وجدادی را گرفت و ما هم ۱۴۰۰ سال الان فاصله داریم و با قرائت‌های پرشماری از اسلام روبرو هستیم و آنچه این مردم دستشون میرسه آمیزه ای از حق و باطله اعتقاد خالص که دست من اصلا اعتقاد خالص خود شمای مرجان نداری شما هم مخلوطی از درست و نادرست باورها تعصب مخلوطی از چیزهایی که تحقیق کردی و تحقیق نکردی و امثال این‌هاست خود اینهاست از خودت انتظاری بیش از این نیست از انسان‌ها هم انتظاری بیش است این نیست خب این را گفتم این باورها بود یک جمله میخوام عرض بکنم همین را تو اعمال هم از انسان ها بخواهیم اگر تو باورها همین حد سبک از انسان ها خواستیم و اعمالشونم همین قدر بخواهیم همین قد که میتونه تحقیق بکنه عالم دین چی گفت همونطور که عالم دین تو باور ممکنه کمک بکنه همین رو یعنی فرقی بین باورها و اعمال وجود نداره همون طوری که مردم تو باورهاشونم تحقیق نمی‌تونن بکنن و چه بسا باید کسی کمکشونم بکنه و البته هیچگاه نباید در علوم فطرت خودشونو تعطیل بکنن تو مسائل فرعی و عملی هم که ساده تر است همین کار را باید بکنند و عالم دین کمکشون کنه ولی خودشون به حد توان خودشون به اصطلاح تفقه کنند تلاش کنند و اینجاست که میگم تقلید هم در اصول دین هم در فروعبی‌معناست با خود فرمانروایی انسان ناسازگاره ولی فروع دین اصول دین فرقی نداره در هر دوشم تحقیق به معنای واقعی جدی ممکن نیست هر کس به اندازه توانش این مسئله توضیح می‌خواد که انشالله جلسه بعد عرض خواهم کرد صلی محمد و آل محمد