آیات ۳۲و۳۳ از سوره بقره
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
آیه فکر میکنم ۳۱ را بله ۳۱ را خوندیم قالو سبحانک لاعلم لنا الا ما علمتنا انک انت العزیز انت العلیم الحکیم گفتند منزهی تو لا علم لنا الا ما علمتنا ما دانشی نداریم مگر اون مقداری که به ما تو یاد دادی خب اینو باید با اون عمل آدم و اسم الاسماء اونجا معلم اینجا این علم با اون فرق داره هر دوش اونجا علمیه که خدا استعدادشو گذاشته تا خودش یاد گرفته اینجا علم ثابتیه که کم و زیاد نمیشه کم و زیاد میگه نمیشه العلیم الحکیم همانا تو دانا و حکیم هستی یا بسیار دانا و حکیم هستش علیم دانا بسیار دانا آقای بله گفتن آقای فولادوند میگه گفتن منزهی تو ما را جز آنچه کاملا من حذف میکنم الان مثلاً تو اینایی که تو قلاب گذاشته ببینید هیچ نیازم نیست منزهی تو ما را جز آنچه به ما آموختهای هیچ دانشی نیست هیچی دیگه نیاز نداشت که حالا مثلا تو قلاب گذاشته که ما جز آنچه خود به ما آموخته به ما آموخته اصلا اضافه جمله بیخودی نباید توی جمله ساده است هیچ دانشی نیست تویی دانای حکیم خوب منم به اصطلاح نکتهای نکته خاصی فقط این نکته را باید توجه داشته باشیم که علم فرشتگان علمی است که در وجودشون خود علم نهاده شده علم بالا عظیم باب اسما از باب از باب اینکه همه چیز را به خدا نسبت میدیم از این دوتا با هم اگر نه که اگه این یک دوتا یکی باشه که اصلا بی منطق میشه به آدم یاد داد میگه به ما هرچی تو یاد بدی هرچی یاد بده که بلدن که اگه به اینا میگه یاد میداد اینام بلد بودن اسما را مقصود اینه که بله چی نمیتونه یاد بگیره نه هرچه در وجودش قرار داشت بالاخره خدا را نمیشناختن که عبادت نمیکردن خدا را اجمالا که علم دارند پیغمبر را که میشناسند مثلا جبرئیل پیغمبرو میشناسه اشتباهی برای من میآورد جابجا میشد علمی که یاد داده شد نه استعدادی که در انسان گذاشته شد او میتونه یاد بگیره ولی از یه نگاه توحیدی هر کس حتی ما هر کاری هم خودمون میکنیم میتونیم به خدا نسبت بدیم کاری هم که ما میکنیم به خدا میشه نسبت داد علم الاسما یعنی نه اینکه چیزی بهش یاد داد چشم بود یعنی تمام اینها را باید با این آیات را کل ماجرا را باید با نگاه تمثیلی بشن نگاه بکنیم باید با نگاه تمثیلی نگاه کن که اومد مثلا در وجودش استعدادشو قرار داد و اصلا این قضیه را یه چیزی را باید تو ذهنمون یه خورده بیاریم به خودم ترسناکه آیا واقعا آدم که میگه یعنی داره شخصی را ما ذهنمون فقط اینه دیگه که یک شخصی بود و اون شخص شریعت میگه که ادیان ابراهیمی از خدا دارند فرشتهها واقعاً اعتراض کنند و او دفاع کن از خودشون به نگاه تمثیلی نگاه کنید اون شکل نگاه بهش کردیم آدم فرق انسان فرقش با فرشته اینه که میتونه تحقیق کنه میتونه جهان را فرشته موجود ثابت امکانش وجود داره بدون اختیار امکانش نیست ولی علت تامه اش هم نیست اختیار علت تامنی یعنی فقط یعنی اختیار باید باشه یه چیزهای دیگه بتونه مثلا اختیار داری ولی مثلا اینجوری بگیم استعدادش نباش نمیشه تصور کرد من هوش شاه استعدادشو ندارم که طبیعتو مطالعه کنم البته میدونید که ما دانش غیر اختیاری هم داره دانش غیر اختیاری هم داریم مثلا من اصلا نمیخوام یه صحنه را ببینم جلب چشمم میخوره اصلا عمدی هم نیست از خونه وقتی میایم تا اینجا خیلی چیزهای من میبینم قصد دیدنشو که ندارم ولی وقتی دیدم مثلاً میگم که اصلا دنبال این نبودم تو که نگاه میکنم میگم که خوب ترس کنیم تو خیابون زنبیل آباد فلان جا دیدم یک مثلاً رنگ فروشی بود که پیدا کردم ولی همینجور به چشمم خورده تصمیم تمام انتخاب نداشته باشد طبیعتا نخواهد موجودی که اختیار نداشته باشه تحقیق نمیتونه ولی میخوام یه چیزی اضافه کنم فقط اختیار کافی نیست یه چیزای دیگری هم باید باشه بدون اختیار ممکن نیست که کسی تحقیق کنه ولی با وجود اختیار اون نیروهای دیگر در انسان نبود خوب قدرت یادگیری قدرت یادگیری غیر از اختیاره و خیلی خوب لازم برای دست پیدا کردن هر چی بستگی دارد که کدام وقتی کار میخوای بکنی فیزیک میخوای بخونی باید یک مقدماتی یا طی کرده باشی به اصطلاح که مقدماتش هم اختیاریه مقدماتم باز با اختیار انسان ها علاقه دوست نداره ریاضی رشته که علاقه داره موفق موفق مگر اینکه بعدا علاقه پیدا بشه خیلی خوب قال یا آدم متفاوت معنی آقای موسوی گرمارودی را هم ببینیم سپس بد نیست این چیه ترجمه آقای طاهری را ببینیم آیه ۳۱ را علم الع آدم الاسما کلها الملائکه ایشون ببینید ترجمه اینجوری کرده سپس همه خصوصیات را من اینجوری معنی کردیم فرض را باید اونجا بگیریم که میخوایم با یک چیزی به یک چیزی اشاره کنیم که هنوز نام نداره به چی اشاره میکنیم مثلاً میگیم که فرض کنیم اسم فرغون را بلد من نشنیدم و نمیدونم دست کسری با میخوام ازش بگیرم چی میگم میگم اون که بار را جابجا میکردی ها یه همچین چیزی میگم دیگه مشابه اونی که مثلا بار را میبردی یا اون وسیله که سوار میشدیم میرفتیم ماشین نمیدونم چه اتومبیل نشه مثلا دلر را اسمشو یادم رفته سوراخ میکرد عرض کنم خوب به نظر من این نکته ایشون میگه که سپس همه خصوصیات اسما را خصوصیات معنی کرده آقای طاهری منم فکر میکنم یه چیزی را اگر بخواهیم قبل از اینکه حالا نام به نامی گذاشته بشه روش یا ما نامشو بلد نباشیم اشاره به خصوصیاتش میکنیم اون وسیلهای که مثلاً باهاش خودتو وصل میکردی وسیلهای که باهاش دیوار را سوراخ میکردی وسیلهای که باهاش بار جابجا میکردی مثلا اینجوری اشاره خوب همه خصوصیات مخلوقات دو پرانتز اضافه کرده مخلوقات زمین را زمین را باید بگه محصول زمین تو اضافه کرده مخلوقات زمین چون این قاعدتاً ایشون از اونجا ولی نیاز نیست اضافه بکنه خودش عرض زمین خلیفه قرار دادن اضافه بکنیم عرض خلیفه حالا کاسه زمینه اداره کنید و خورشید هم توجه بکن یا نه مخلوقات وقتی اضافه میکنیم گاهی دردسرساز مخلوقات زمین وقتی ما تو فارسی اضافه کردیم اضافه کردن مخل من تا الان چیزی تو این بحث که کردیم چیزی تو قلاب اضافه نکردم تا الان باید به نظرم نمیخواد واقعا نمیخواد همه خصوصیات درسته معنا درسته ها ولی ایشون هم یک پاورقی زده و آدرس داده گفته به این آیات مثلا مراجعه بکنید اینجا ۴ اسم مبین خصوصیات است از این نظر با آیه مریم فلان یا ورقه زده گفته به این دلیل من این را به خصوصیت ترجمه کردم این ترجمه میشه ترجمه قرآن به قرآن را به آدم و آنگاه آن من اینجور حالت ترجمه ایشون و آنگاه آن را بر فرشتگان عرضه کرد آیه چی بود ثمرض آن آن آنها بد بگم آنهاآره دیگه اسما جمع آنها را گفته آن و تو مخلوق تو پرانتز نوشته مخلوقات قبلا گفته بود مخلوقاتم نه مخلوقات را که عرضه نکرد اسب برای جمع هستند ترجمه مفرد البته ایشون تو پرانتز گفته ولی به هر حال فارسی ولی آیا مخلوقات را عرضه کرد خصوصیات مخلوقات زمین اضافه کرد و آنگاه تو آن تو قلاب مخلوقات را بر فرشتگان عرضه کرد آن باید بگیم همه آن را الان گفتیم اسما را گفت این اسما چیه باید حذف کنیم مخلوقات را باید حذف کنیم را بر فرشتگان عرضه کرد و گفت اگر راست میگویید خصوصیات و کاربرد نوشتن خصوصی خصوصی که خودتون ترجمه کردی مانع نداره قلاب هم ننویس و بنویس و کاربرد اون بخش از خصوصیات هم کاربرد دیگه بله خصوصیاتشو اضافه کرد و کاربرد اشکال نداره که قلابم نمیخواد بنویسه اینها را برشمارید که ببینید ترجمه ایشون اینجور کرد اگر راست میگویید خصوصیات اینها را برشمارید ببینید اگه اینجوری ترجمه کردیم همون مخلوقات نیاز داره ها این خصوصیات مخلوقات را برشمارید بله بله اگه بخوایم با لفظ مقید باشیم فقال انبعونی به اسما حالا درباره این اسما به من خبر بدید درباره این اسما به من بگید اسما هالا اشاره است اسما هالا که گفتیم اینایی که قبلا بحث کردیم اینا یعنی این اسما این اسما ان کنتم صادق نه اسما هالا چیزی شبیه مثلاً بدل عطف بیان شبیه اینا آره اسما هالا کسی بگه میز را این را نیست با این اشاره بکنه که مقصودم این نیز بود این برای میز چیه تو عربی میشه همه ویژگی های اگر که معنای اسما رو برگردونیم مشکل پیش باشه اشاره ببینید اگر ایشون میخواستی به اسما هالا نام های اینا نام های این مخلوقات درسته اون وقت دیگه نباید توی قلاب میذاشت مخلوقات چون خود هالا خودش به بیرون از چیزی که حالا انبه اونی به من خیال میکنم به اسما حالا بله یک کلمهای داره تو ذهنم که مثالی بزنم مثلا تو عربی میگن کتاب کتاب ناسا این تعبیر به کار میره کتاب ما این کتاب ما مثلا این تعبیر به کار اسما یعنی خیال میکنم این هالا مضاف الیه نباشه این کنتم صادقین اگر شما به اسما هالا صاد یعنی اگر راست میگید اگر راست میگی یا اگر درست میگید چون فرشته نیستند همین گاهی کلمه صد یعنی درست اینو به کار میره این حرف دروغ یه گناه میخواد بگه خطاست این حرف اشتباهه میگه حرف دروغ نیست یعنی اگر راست میگید نیست معنی نباید بکنیم خوب عرض کنم که بله ایشون اگر راست میگویید ببینم آقای من موافق نیستم که معنی کنیم اگر راست میگویید من فکر میکنم باید بگیم اگر درست میگویید بله اینم معنی آقای فولادوند ما تو فارسی راست را صفت اخلاقی در حالی که اینجا اصلا بحث اخلاقی نیست بحث اگه درست میگویید درست متوجه وجود فارسی اگر جای درست راست اشتباه میشه تو فارسی تو فارسی عربی احتمال اینجوریه به هر حال اونچه که مهمه مقصود توصیف اخلاقی نیست خداوند نمیخواد بگه که دروغ میگید خطا نمیکنید همچین چیزی توجه بکنیم بینش توجه بکنیم که پس گاهی کلمه صادقین قطعا اینجا اینجوریست به کار میره ولی اصلا مقصود چیه صفت اخلاقی نیست میخواد بگه دروغگویی اشتباه میکنه الا معلم تنها گفتند تو را تقدیس میکنید ما جز آنچه به ما آموخته دانشی نداریم که تو خدای دانای فرزانه حکیم را معنی کرده آقای طاهری فرزانه خیال میکنم که فرزانه دقیق نباش معادل فارسی کتاب حکیم بزنند آقای مثلا پولادوند توی دانای حکیم کرد نتونسته آخه گاهی معادل نداریم تو فارسی ما گاهی معادل معادل نداره مجبور میشیم عربی را بنویسیم به معنای فرزانه به چه آدمی میگن با آدم درستکار آدمی که مخلص خوبه به نظرم دقیق نباشه فرزانه که چی خوب اگه تعدادشون زیاد شد دیگه مجبوریم که ببینیم میرسونه واقعاً فرزانه کلمه فارسی مفت فرزانه وقتی میگی تو ذهنمون آدم ناخالصی نداره درست کار فلان اینها در حالی که اینجا میخوایم بگیم بیشتر کارش رو حساب کتاب محصولش ربط داره تصمیم میگیره سخنش کارش عملش رو ثابت کتاب ولی نه اندیشمندم نمیرسونه ولی به نظرم فرزانه ببینم ایشون حکیم معنی کردن و تعادل باشم کتاب آقای صادقی تهرانی ترجمه صادقیه ترجمه کنم که دانایی حکیم تویی تویی تو بسیار دانای حکیم نمیدونم من خیال میکنم که ما معادل فارسی برای حکیم نداشته باشیم ما یعنی خود حکیم جا افتاده تو فارسی خود حکیم کارش رو حساب و کتابفرزانه را نمیتونم دقیق کامل میرسونه اون را دقیق به هر حال باید پذیرفت که ما را میفهمیم ولی معادل فارسی مجبوریم که رد بشیم فعلا مثل همون نصفی که گذاشتن تا اینجا حکیم گفتن منم میگم چون به نظرم فرزانه مثلاً مثلاً وقتی میگفتن سیمای فرزانگان برنامه بود برنامه رادیو معرفی میکرد فرزانهها یعنی مقصود جنبشه که خیلی دقیقا رو حساب و کتاب خیلی هم آدم سابق کتاب هم کار نمیکنه ولی آدم وارسته بهش میگن فرزانه وارسته رو بهش میگن فرزانه خیلی هم دقیق نباشه نمیدونم به معنی فراوان یعنی از فر گرفته میشه و به معنی فراوان فراوان به کار میبرین فرزاد مثلا فرزانه آدم فرزانهایه بیشتر آدم معنوی مخلص کسی که ظلم و ستم نمیکنه حق خدا ولی کاراش رو حساب کتاب دقیق باشد حکیم حالا ما هم که با بخش است بله قال قال یا آدم فلما امبعهم به اسمائم قال علم اقل لک منی اعلم غیب السماوات والارض و ما کنتم تکتم این خورده جوری میشه این آیه اولاً یا آدم فرشتگان را به اسما هم چرا از کدوم اسمای چی این ما را برمیگردونه که یه چیزی شبیه آقای طاهری در نظر بگیریم بگیم مخلوقات اسماء و اسما را بگیم خصوصیات خصوصیات مخلوقات یه چیزی چون این چیزی که ذهن میرسه گاهی در وهله نخست به اسما به اسما در وهله نخست ضمیر به اسما برمیگردیم به فرشته ها بهشون خبر بده اسماعشون را نامهاشون را یعنی خود فرشتگان این به ذهن میاد ولی تا اونجا که من دیدم بله ای آدم ایشان را از اسامی آنان خبر ایشون آقای فولادوند آنان کیان فرشته ها اینکه ضمیر مشخص آنان با آنها فرق دارد آنان شخصاً درسته آنان شخصند اون وقت میشه فرشته ها اگه بخواهیم ابهام را بگذاریم سر جاش باشه اشکالش اینه که آدم میخواست بیاد رو زمین جانشین خدا رو زمین بود و خصوصیات فرشتگان یعنی چه که مثلا از آدم خصوصیات فرشتگان را میدونه گفتصیلی نگاه بکنیم یعنی انسان خصوصیات فرشته که من یه جمله نمیتونم بگم در مورد فرشته که یه جمله نمیتونم بگم اونجا گفتیم به اسما هالا من هالا را مثلا بیان گرفتم اسما یعنی اسما او اسماعی که گفتیم ولی اگه واقعا اسما را هالا مضاف الیه بگیریم اسماء اینا رو اشاره به یه چیزی بگیریم اون وقت این به اسمائم اون وقت دوباره برگرده به اونجا گفت و نزدیک میشه به ترجمه که آقای طاهری کرده بله خدا گفت ای آدم فرشتگان را از خواص و کار کار برد موجودات زمینی آگاه زمینه را موجودات زمینی یعنی این هالا را ایشون اشاره به زمین و اینها چون عرض خلیفه گرفته انبهم به اسمائم یعنی هالایی که گفتیم اونجا که قابل مقصود همه موجودات نیست به قرینه اینکه میخواد بیاد روی زمین ایشون درست گفته بگیم زمینی چون تو عوالم دیگر علم داریم که تو عوالم غیر مادی روز قیامت تحقیق کنیم زمین را میتونیم تحقیق است اگر قوت زمین قوه انسان انسان قدرت داده شده که همه چیز مربوط به زمین را بتونه دربارش تحقیق ببینید اونجا به حدیث اتفاق خیلی هم مشهور و چیز و دارن فکر کنم تو نهج البلاغ باشه اونجا اسماء یعنی چیز آسمان یعنی عالم معنا خوب طرق عالم معنا میگه طرق علام معنا یعنی مسائل دینی در مقابل زمین راه های زمین یعنی در مقابل این زندگی زمینتون من به راههای آسمان بیشتر آشنا یعنی کشاورزی را ممکنه تو بهتر از من بلد باشی ولی دین من بهتر بلدم اونجا معنی میکنم آسمان به معنی حالا گیرم از اون عوالم امام علی اطلاعاتی داشته چی میخواد برای مردم بگه که من اطلاعات ندارم قبلش چیه سلونی اصلا سوال کن چیکار دارم یعنی از مسائل جین سوال کنید من نسبت به مسائل دین آگاهترم تا کشاورزی و دامپروری و امثاله ولی این من معتقدم که باید بدیم به ایشون آقای طاهری و بگیم مخلوقات زمینه را داره میگه یا اونایی که مرتبط با زمینن مرتبط با زندگی زمینی هستند آدم ولی عوالم دیگر غیر از عالم ماده ها که زمین که گفتیم یعنی عالم ماده غیر عالم فرشته ها برگردونیم که اینجا بله ولی ظاهر فرمایش آقای فولادوند میگه ایشان را از اسامی آنان خبر ده و چون را از اسماعشان ایشان را از اسماعشان خبر داد فرمود اگر البته آقای فولادوند خوب اسما را معنی نکرده ایشون اسما را به معنی خصوصیات گرفته آقای طاهری به معنای خصوصیات گرفته به نظرم وقتی دقت بیشتر شد اون وقت نکات هم به هر حال من برای معنی نمیده که اگر گفتیم که اسماء یعنی ویژگیهای جنها و مطالب ضمیر به فرشته ها برگرده به هر حال نه خیلی میگم چیه اول اینه که این ضمیر به همین نزدیکی برگرده به هر مرجع که نزدیکتره آره مگر اینکه اشکال عقلی پیش بیاد که من فکر میکنم مشکل داریم اینجا که اگر اینجا گفتیم آدم یعنی انسان میتونه مطالعه نام از کجا میدونستند دیده بودنش مثلا پیامبر میدونست که این حرف جبرئیل این صدا صدای جبرئیله ولی اینکه شناخت خصوصیاتشو بشناسونم نمیدونم پیشرفت نگاه به هیچ فردی نه بشریت آدم یعنی بشریت بشریت اینه استعداد رو داره که همه چی همه چی در معرض علم و عقلش باشه فراتر از علم که نمیتونه که نه همین اصل ما شما چی میتونیم در مورد ماهیت فرشته به دست بیاریم آیه در مورد معراج نداریم کمال اشاره من تو ذهنمه که یه چیز دیگری پیدا کن مگر کتاب دیگه داشتی که پیدا آقای حسین را با دست جمع بزنیدچون من تا الان تو ذهنم این بوده که و توی ببین فکر میکنم همونجاست که میگه عنده صدر المنتها همونجا نیست اگه اونجاست میگه که آخه همین حرف اینه جبرئیل را دید اونجا تو افق میدید مثلا قبل بچه در مورد جبرئیل را که دید تو افق دید و مثلا او درخت صدر اونجا بود آخری پیش آخرین درخت صدرش دو تا قاب درباره معراج نیست اشتباه کردند من میخواست درسته درسته ارتباط اون پیامبر رفته دیگه عالم بنابر روایات قرآن نداریم تا اینجا که من تو قرآن نداریم و خوب دیگه اون رفته عوالم را ولی آیا همه چی یعنی اشراف نداره ولی دائما میتونه بستگی به تقویت شناخت به نظر شما یک کسی هست که در مورد فرشته بیشتر از مثلاً بدونی یا بیشتر شما بدون تحریف من فقط یه چیز میدونم تو پیامبرانی که قرآن مجید نام برده غیر از حضرت محمد صلی الله علیه و آله حضرت ابراهیم خلیل از همه شان بالاتر اون وقت اون نشناخت فرشته را و براشون دو جا قرآن آمده بعد از این بود که اون خسارت سنگین گوساله چاق را پشت کباب کرد آورد شما که اصفهانی که عمق فاجعه را در عمق چی فاجعه درد بعد از اینکه گوساله را آورد کباب کرد دست نبردن یه دفعه فهمید که اینا انسان نیستند فرشته اند پس ابراهیم خلیل نشناخته فرشته اون وقت که دید غذا نمیخوره منم میشناسم وقتی ببینم اهل غذا یه لحظهای بود کسانی اومدن ابراهیم خلیل دیدشون اصلا نشناخت فکر کرده انسان در رابطه با مسائل زمینی هم که این عدم شناخت تکامل پیدا میکنه در مثلا خصوصیات فلزات ما داریم رشد میکنیم ولی در مثلاً جبرئیل هزار سال پیش با الان فرق کردیم یا هزار سال آینده یه پیرمرد توی خونه نشسته بود تکی اتاق یه موجود عجیب از رو دیوار پرید پایین ملک الموت و اومده منم که پیرم جون منو بگیره گفت چیکار کنم که فریبش بدم نگاه کردیم دید که رو طاقچه یک پاکت پفک بود و یه مقداری هم از این آبنبات چوبیا اینا پاشو پهن گذاشت و شروع کرد بخوره که فریب بده که من بچهام یه دونه پفک یک آبنبات اینها همه چیز داشت میخورد الکلموت اومد تو فهمید که داره گفت چی میخوری عمو جون گفت که کاکا گفت پس زود بریم فرشته فرشته که شما میگید حالا ابراهیم خلیل نشناخته و من همین مقدم که کسی که فرشته را نشناختی احتمال اینکه جای احتمال اینکه خوابش را هم اشتباه تعبیر کرده باشه احتمال انتخابم اشتباه تعبیر کرده باشه هست من میخوام اونا مقدمه قرار دادم جای دیگه خوب حال باشه پس بنابراین اینجوری بگیم ما تحقیق مسائل زمینی ابزاری داره و تغییر عوالم دیگر نیست عوالم دیگه در تیرس به همین خاطر علم بشریت به جبرئیل از ۱۴۰۰ سال پیش تا الان از زمان به روح القدس حضرت عیسی تا الان چیه اضافه میشه هزار سال دیگه چی اضافه این همه مسائل زمینی هست اون وقت اینجا به من اینو نمیتونم قبول کنم انبیهم به اسمائم درسته که طبق ادبیات عرب ضمیر باید به نزدیکترین مرجع برگرده ولی مشکل چیزی دارم میگم نه به اون قبلیه به انواع اسما به جای دیگری برگرده همونطور که آقای طاهری گفته اون مخلوقات نگفته اسما فرشتگان ولی حالا بدم نیست که اینجا رو ببینیم بله فرمود ای آدم آنان را از نامهای اینان آقای موسوی گرمارودی گفت نام های چیزهای دیگه این من دقیق فرشتگان مکارم چی گفته آنان را از اسامی و اسرار این موجودات آقای ظاهر آقای فولادوند گفته از اسامی آنان ظاهرش اینه که همون فرشته میشن اکثریت اونو گفتن درست همین باید بگیم اسامی اون چیزهایی که گفتیم خبر ده و چون آدم ایشان را از اسماء شان اینجا باید بگیم باز از اسمای اینان مثلا خبردار بتون آگاهشان کرد خدا گفت مگر به شما نگفتم که من اسرار آسمانها و زمین را میدانم دلیل نداره آسمان ها و زمین نه این نداره من همه چیز را میدونم تاکید میکنه معنیش اینه که آدمم همه اونا نه نه من آسمان نداره که آدم میشه که اگه قسمت قسمت یعنی اینها و منات اینا هیچی نیستند غیر از نام هایی که پشت این نامها هیچی نیست اینو میگه پشت این نام ها ارتباطش اینه که من از همون اول که گفتم انی جاعل فی الارض خرید خلیفه احاطه داشتن میدونستم که چه کار میخوام بکنم ببینید کل ماجرا را بگم هی باید بگیم تمثیلی اش نگاه کنیم ها اتفاق بعدی ببینید بعدش را گفتن فرموده یادم ایشان را از اسامی آنان خبر بده که ما گفتیم بهترش اینه که بگیم بهتره یا اسامی آن موجودات یا اون مخلوقات زمینی یا هرچی بله آنان بالاخره که آقای فولادوند گفته و چون آدم ایشان را از اسماء شان که باز یعنی اسمای فرشتگان خبردار فرمود آیا به شما نگفتم که من نهفته آسمان ها و زمین را میدانم و آنچه را آشکار میکنید و آنچه را پنهان میداشتید میدانم آنچه را آشکار میکنید و آنچه را که آن میداشتید فرشته ها پنهان میکنند چه جوریه آنچه آشکار میکنید آنچه پنهان میکنید با ترجمه میکنیم اینجا آشکار میکنید و آنچه پنهان چرا فرشته یه موجودیه که ما بهش احاطه نداریم داره ترسیم میکنه رابطه خدا با فرشته را ما که نمیتونیم داوری بکنیم ما نمیتونیم فقط ترجمه کنید ما فقط ترجمه باید بکنیم اینو ترجمه ولی اینکه فرشته مخفی میکنه چیا آ مخفی کاری هم داره نداره اینها این برای انسانه این برای انسانه که یه چیزایی مخفی میکنه یه چیزایی آشکار میکنه راجع به نفرشته نه رابطه فرشته با خدا چیزی نمیدونیم یعنی چی کتمان کتمانه مخفی ام مخفی اینقدر نداره کتمان میکنید کتمان یک چیز صفت غیر اخلاقی صفت غیر اخلاقی یعنی آیا فرشته ها میدونستند که آدم خوبه شایسته کشور داره کتمان میکردند یکی شیطان میدونه بعدش میگه آره یک شیطان آیا به مناسبت او اینجور گفته یا شیطان که شیطان جز فرشتگان که نیست نه نیست ولی اینجا ابلیس رااستثنا کرده است فرشتهها اینجا استثنا کرده است فرشته من اینجا یه نکته بگم حقیقتش اینجا نمیدونم ترجمه میکنیم میگیم اونچه که آشکار میکنه کتمان میکنه ترجمه اما سوالی که پیشنهاد در برابر خدا کردن و سوال میکنن یه چیزی داره میدونن که خدا اینجوری با اون فرشته شناسی که متکلمانها بحث میکنند که خدا میدونه و نه میپرس قبلا عرض کردم خدمتتون میگفت که حالا شما که روستایی داریم شمال قسمت جنوب اردستان کارشون قدیما این وسط سنگین دست آسیاب آسیاب که از این چیزا سنگین ساختن اون وقت مجبور بودند از رو کوه سنگ خیلی سخت بوده که این خدا به زبان محلی نه زونه نه پس نه میدونه نه میپرسه الاغ که باید پنجولی بهش بده که بتونه از کوه بالا بره سم بهش میده که سر بخوره گربه که باید سم بهش بده که وقتی میاد دزدی کنه صدا پاش معلوم باشه همینی که خودت متوجه نیست که چیکار میکنی داری این خلیفه ولی به هر حال من یک سوال کردند فرشتگان باهاش کار کردن شاید سوال های دیگری خوبه ولی کلمه کتمان بار دیگری پنهان داشت ترجمه خوبه اینم که معادله نگاه کن مقابل نگاه کنیم همون بودنم خودش میرسونه نه کسی که یه حقیقتیا کتمان میکنه به قول من میگه چه خبره آره ولی یه نکتهای را من جذب بکنم ببینید اینجا آیا میخونیم یه جاهایش میگیم ترجمه میکنیم رد میشیم ترجمه میکنیم یه جاهایش سوال میمونه چیزی که گفتی که تفسیر نیاز نداره چی اینجا ببینید هیچ کمکی نمیکنند مفسر هیچ کمکی نمیکنه فقط احتمال هیچ مفسری هیچ کمکی به شما نمیکنه اینجا فقط احتمالا ابهام داره بعد از رجوع به تفاسیرم اینه ابهام اگه بیشتر نشه کمتر نمیشه براشون آورده خیلی خوب اعلم الغیب سماوات بله آدم غیب سماوات والارض من به قول اون نهفته آسمان ها و زمین را آره من با خبررم خوب خوب درست شد اذ قولنا الملائک جدوله آدم کافرین و مثلا یاد کنید گاه که گفتیم به فرشتگان به اصطلاح سجده کنید به آدم یا خضوع کنید سجده مقصود لغوی نه سجده به معنای خوب برای آدم سجده کنید ایشون نوشته آقای صادقی هم نوشتند که سجده کنید ایشونم نوشته پس همه به سجده در افتادند ایشون میگه که همه خضوع میگه که آقای طاهری میگه زمانی که زمانی را که یا مثلاً به یاد زمانی را که به فرشتگان گفتیم برای آدم ابراز فروتنی کنید پس همه همه ابراز فروتنی کردند که سرباز زد و بر در جست و در زمره انکار ورزان بود انکار ورزان شد انگار یه معنی کردن اینجا را انکار و کافران را انکار یعنی کسانی که حق میدونن و انکار میکنن کافرین را فرق ندارد جعل بکنیم به این شکل برای خدا نیست که سجده کنید برای من سجده کنید نه اون که نیست که میدونی تنها چیزی که یعنی یکی از ویژگیهایی که به اصطلاح خدا قرآن اومده متکبر جبارون متکبر اینا برای انسان بی اخلاقی خدا را ببینید من اگر الان ما اینجا برای مردم عادی شده که میگن من با عقل ناقص خودم هر جا میگن میگن من با ما با عقل چند جا شده راجع به عقل خودت انکار ذات اینکه انسان ذاتش انکار بکنه یا موجود انکار بکنه این فروتنی نیست مثلا بگه که من مکلف نیستم که من صفیحم فروتش خودنمایی باشه میدونم تنها چیزی که هیچکس از خدا گله نداره از خدا هیچ کس ندارم در مقام باشه میخوام بگم این کار خدا اگه تواضع کنه بگه یه چیزی من خیلی ندارم صفتی را یه ویژگی را کم دارد یعنی خدا نیست یعنی خدا نیست تواضع برای خدا یعنی خدا نیست مقابل کی تواضع کنه کسی نیست مقابلش تواضع کند حالا کوچکتر که تو انسان ممکنه یک آدمی از جمع همه بالاتر و بزرگتر باشه ولی فروت بنابراین جبارون متکبرون هیچ برای خدا بنابراین سجده کنید بر من نه چون اونم حتی معنیش فروتنی کنید حواسمون باشه در مقابل چی داریم فروتنی میکنیم حقیقت الحقایق حقیقت حقایق داریم فروتنی میکنیم باید در مقابل حقیقت انسان هر چه بیشتر فروتن باشه بهتره برای انسان چون خدا حقیقت الحقایق است شناخت شناخت کسی که حرفش برو برگرد ندارد گفت باید عمل انسان جز حقیقت حقیقت محض حقیقت محضه و جز حقیقت نداره بنابراین وقتی کثیف فهمید خواست خدا اینه فقط یک راه داره اگه چشم تسلیم محض که این سجده به معنای اینکه من به شما تعظیم تع کوچکی خودتون قبول نادانی مقام بالاتر اصلا کاملا متفاوت برخی چیزها صفات ما هم برامون یه چیزایی غیر اخلاقی من به نظرم من آدمی که بگه من عقلم نمیرسه من عقلم نمیرسه که مثلا این حقوق انسان ها را باید رعایت بکنم یا نه کسی اینو بگه تواضع بکنه تواضع نیست کسی نگفت کار اخلاقی کرده یعنی انکار بکنه درستهباشه در عین حال اونا منو میپذیرم اونو نمیخوام بگم که هر که گفت من ما با عقل من با عقل ناقص یعنی علم ناقص ولی به هر حال کسی جدی بگه عقل ما ناقص یعنی مکلف خدا در خلقت خدا هم داریم درسته بله بله در خود قرآن در خود آیات قرآن قبل از انقلاب نخست وزیری حکومت شاه بچه ها گیر آورده بودند از طرف حکومت سینما رکس آباد که دستور بدیم که این کار را انجام من اونجا گفتم خوب این مکه خود خدا میگه من من قضیه مکر را ببین که چه معنی میده اون وقت آیا متن یعنی حیله دیگه دیگه کلاً منفی خب حالا اونایی که مثلا تو بحث کاربردش را اونایی که بحث ربا را میکنن و مثلا میگه این پاکت آب نبات را با این سطح اون زمان ۱۰۰ هزار تومن دادم به ۲۰۰ هزار تومان حیلههای شرعی این خیلی کاربرد داره اونجا مثلاً تعبیر یله شرعی لایه شرعی اونجاست نشون میده که همه جا حیله حیله به معنای ضرورت است منفی همه جا منفی ممکنه کما اینکه کی یعنی چی درسته کذالک ناله یوسف اینجوری ما یادش دادیم همه همه جا معنی منفی داشته باش حداقلش اینه که من میگم آلمان نه ببینید من نگفتم گفتم باید ببینیم کلمه حیله واژه من نگفتم قطعی حرف را میگم واژه حیله رو باید بدونیم آیا همه جا منفی جمله مثبت میکنه تا حقی را ضایع بکنه یا نه دشمن حق داریم که ضایع کنیم ببینید که معنی تدا علیکم اگر تجاوز کرد تجاوز کنید به همون واژه نیست شما از این آیه فعتدو علیه به مثل معتدا علیکم او داره میکشه شما بکشید بکش یعنی او اگه دشمنی کرد ما هرچی میخوای ما ترجمه کنیم ترجمه کردن تجاوز تجاوز چون دشمنی باشه مقصود عملیه که مقصود اقدام عملی چی معنی و چه جوری میشه مقصود اتفاقاً همین جا علیه شما را کشت همین مسئله اگه کسی حمله کرد بچههای شمالی میشه به مثل خودم در اینکه تجاوز کرده و فرزند منو کشته بله میتونم فرزند بکشم خوب نگاه کنیم ناجور میشه قضیه اینجاست که هر کارش کنیم خیلی از جاها پای عقل وسط میاد نه عقل که باید بیاد و حتی اونجاها که واژهها را به کار ببریم باید واژه را روبرو هم بزاره و توضیح بده و بگه مقصود اینه مقصود اینه به مثل معتدالکم آره مثلا یک آدمی اومد من مادر پیری داشتم مادر پیرشو بکشم ظاهر آیه اینجا موضوعیت نداره مادر منو کشت یه چیز دیگه یه ظرافتی میگی معنی تدا علیکم به خودش ولی اگر پای دیگری وسط اومد که کشتن دیگری که ببینید مادر شما را کشت خودش را باید بکشید فعتدو علیه مادر درستی باشه و کاری هم نکرده و اینها ولی ببینید میخوام بگم ظاهر نگاه تجاوز کرد بچهتو کشت اون کسی ممکنه دقت عقلی میکنن میگم گفت فعتدو علیه کس دیگه وسط اومد او مادر منو کشت مادر او دشمنی نکردم که با یه کس دیگری که چه بسا آدم حسابیه دشمنی کردند مادر مخالف فرزندشم باشه همین جا قرینه عقاید که میاد اونجا هم باید موشکافیهای بالاخره یه جاهایی عقلی بکنیم و ببینیم که مثلاً چی میفهمیم است کذال که حیله مقصود چیه آیا همه جا منفیه یا مثلا قرینه اصلی اگر بود که اینجاش موردش فرق دارد منطقه یعنی له یا برنامه چینی کردند به قول توطئه کردند توطئه کردن یعنی چی توطئه دیگه معنی منفی نیستا یعنی با هم هماهنگ کردند و چه کردند برنامه ریزی کردن الان توطئه منفی الان شد ولی توطئه معنیش این نیست توطئه این نیست چون زمینه چینی کردند میتونه حیله این به معنای برنامه ریزی کردن به معنای نقش کشیدن معنای اینجوری باشه و اینجور معنیش نیست که همه جا معنی منفی داشته باشد فارسی بله ظرافت های به اصطلاح زبانی اصلا کسی اگر گر باشد ضرورت یعنی هر جا به کار رفت یعنی فریب میده مثلا اگر کسی میگن که راست که کسی میخواد امام علی یه جا نشسته بود یه نفر داره فرار شد از اینجا اونجا نشست از این سگ این در اون و نشسته چی گفت من تا اینجا نشستم هیچ کس ندید به معنای این یه نوع دیگه یه نوع حیله است که عمدی وقتی از اینجا بلند شو اونجا بشینی که یه همچین جواب بدی اگه رسیدیم آیا میشه که حیلهایم داشته باشیم که بار مثبت داشته باشه این کار امام علی را ببینید طرف وقتی میخواد چی گولش میزنه دیگه طرف که داره میاد وقتی میگه که من تا اینجا نشستم میخواد تو ذهن طرف بیاره که من یکی دو ساعت اینجا نشستم نمیخواد طرف بفهمه که من دو دقیقه است اینجا نشستم که اگه اونو میفهمید که میخواد طرف فریب بده دیگه یعنی این طرف خیال کنه که امام مدتی اینجا نشسته اینجا نشستم و همین خودش یه نوع حیله است منفی نجات بدیم نمیدونم من بعضی جاها گفتم جون کسی در خطر باشه مجبور باشماین اشتباه نشه دروغ چاره ای نداره دوتا تکلیف اخلاقی متوجه منه یکی نجات چاره ای ندارم یه تکلیف اخلاقی ما زیر پا بگذارم چاره ای ندارم من نمیگم دروغ خوب ها بده بده همین جا یعنی بد و بدتر تشخیص میده هر کس من دروغ میگم این پول رو برمیدارم خرج هر کاری کنی یه جاهایی مردم توجیه میکنند برای خودشون کار خودشونو میکنن کار خودشون میکنه ولی ما باید بگیم آدم های که نمیخواهند فریبکاری کنن آدمی که باید جواب خدا را بده باید جواب خدا که نمیتونه ملق بزنه دیگه باید دیگه اونجا مثلا همین که میگه آقا جان یک نفر در خطره یک بی گناه و منم فرض کنیم که سکوت کنم دیگه مجبور شدم دروغ فردی اطلاعی ازش بپرسیم اونجا نفس شکن چیز شد ببین اگر مثال فرض کنیم یک کسی میدونه یک جایی تو یکی از این شهرهای بزرگ ایران یک بمبی گذاشته مثال من این بود که اگر یه آمپولی کشف شده بهش بزنم ایشون روانش میگرده و میگه راستشو ولی ۲۴ ساعت مثلا درد میکشه آخرشم میمیره این کار را میکنیم یا نمیکنیم و این آزمایش که جاهای مختلف کلاس ها گفتم آیا شما این کار را میکنید یا میشینید تا ده میلیون بمیر یه وقت میگه آقا من میدونم من نمیدم این کارو میکنیم یا نمیکنیم کدوم بمیر خب بگه زبان شکن همینه من یه مثال میخوام بگم مطلق مطلق نیست که آره هم ایشون که نکشته فقط اطلاعات داره هم شکنجه سه چیزه روانش میگرده عوض میشه یک درد میکشه دوتا میمیره سه تا در عین حال انجام میدیم یا نه تا فردا این منفجر بشه ۱۰ میلیون مثلاً بمیرند که ما مرتکب این خطا نمیشیم تفکر نیستم من آمپول میزنم نه توکلم توکل میکنم توکل میکنم تار هست که میگن یه بی گناهی را اگر من فدا کنم ده نفر نجات پیدا میکنه ۱۰۰ نفر نجات پیدا نیست که اینجا یک آدمی هست که میدونه یه چیزی را میدونه جان ۱۰ میلیون در خطره میتونه نجاتشون بده نجات نمیده از خودش مجرمه خودش مقصره اون چیز من نیستم مقصره من نگفتم که یه بی گناهی را همین دونستن و نگفتن گناه اینجوریست که هرجا آدم بدونه و نگه نه بعضی چیزاست که اگه نگی اخلاقی مکر من یادمه حالا شک دارم قسمتهای مطهری گفتیم یا آقای مجتبی تهرانی که اونجا گفتم که نه کدام اینجا پیش اومد که ما حق داشتیم خندق بکنیم که جلوی دشمن را داریم که پشت دشمن اسیر بکنیم نظامی آگاهی داره از ظاهر دست برداشت همه جا تجاوز منفی هست یا نیست و کی بالا امثال معلوم نیست که این واژه ها چی باشه همه جا ضد اخلاقی باشه غیر اخلاقی باشه به فرهنگها هم ربط داره آره مثلاً شما الان روباه اگه گفتیم فلانی روباهه چی میگی منفی هر کسو گفتیم روباهی آره ولی مثلا تو آمریکا متشکرم یعنی زیرک باهوش زیرک اونجا یعنی زیرکی یک کارتی هم داشتیم که کاراگاه کاستر یادتون میاد پیرمردی بود کارآگاه بوده اون اسم اونجاش بود اسم خارجیش بود روباه پی فارسی ولی برای خود اونها این همه جا مثلا تو اناجیل اومده که نیامدهام مگر برای نجات گوسفندان گمشده اسرائیل گوسفند قوم اگه گفتن گوسفند ماشین بد رانندگی کردی گفتن مثل گوسفند چرا رانندگی میکنی اون وقت معنیش یه چیز دیگه ولی اونجا گوسفند یعنی موجود بی پناه بی آثار دست شما درد نکنه.