آیات ۶۷ تا ۷۴ از سوره بقره
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
سوره بقره و آیه ۶۷
وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَن تَذْبَحُوا بَقَرَةً ۖ قَالُوا أَتَتَّخِذُنَا هُزُوًا ۖ قَالَ أَعُوذُ بِاللَّهِ أَنْ أَكُونَ مِنَ الْجَاهِلِينَ ﴿٦٧﴾
خب ازین دو سه تا آیه، دیگه نکته سه چهار چهار پنج تا آیه بیشتر ماجرا داستان پیچیدگی خاصی نداره، مگر اینکه حالا مثلاً روی واژه ای... و هنگامی که موسی به قوم خود گفت خدا به شما فرمان میدهد که ماده گاوی را سر ببرید گفتند آیا ما را ریشخند میگیری یا مسخره میکنیم مثلا شاید بهتر باشه مسخره میکنه بله گفت پناه میبرم به خدا که مبادا تو قلاب گذاشتن که به نظر من پناه میبرم به خدا که از جاهلان باشم مبادا آقای طاهری بله به یاد دارید موسی به قوم خود ببینید تو قلاب گذاشتن اینجا که قوم خود که در میان شان قتل اتفاق افتاده بود اصلا نیاز نیست چرا چون ادامه ما طرف که کسی که میخونه فارسی میخونه خدا اینجور گفت فرمود ولی داستان وقتی تمام میشه ماجرای به اصطلاح قتل را خود همین جا میگه خود همین جا میگه نیاز سفر بکنیم به اصطلاح نیاز در میانشان اتفاق افتاده بود لازم نیست بگم گفت حالا خدا گفت خدا موسی که خدا می فرماید گاوی ذهن با این موافقم ماده گاوی لازم نیست تو زبان عربی زبان عربی گاو ماده که بقره است گاو نرم که یه واژهای هم داریم که گاو نه ماده نه نه گاو است انسانیت داره فکر کنم بعدی میگه که از این جهت نه از این جهت که رو مسئله زایمان و ایناشم یه نکتهای داره تو حالت بعدی خداوند اگر میخواست خدا تو زبان عربی بگه گاو نمیتونست که نداشتیم که واژه نیست چون اگه چیزی فکر کنم فکر میکردم که غیر از رنگ و اینها یه چیزی هم داره ببینید دوتا معمولا را یا موش یا هر چیزی اون اهمیتش بیشتر مثلا گاو خصوص مشکل اونا بوده اونا اندازه کافی سوال یعنی اینکه بله و اتفاق سرمایه بهترین برای زبر اتفاقاً گاوه مادی گاو نر یک سال دو سال سنشه گاو ماده رو وقتی ذبح میکنن که دیگه گوشتش مرغوب نیست ایشون من یعنی اشکال نمیگم که ایشون گفته گاو نگفته گاو ماده فارسی هم بگیم گاد دوباره قلابی شان گذاشته تا کلید شناخت قاتل شود اصلا نیاز نیست چون داستان خودش ادامه داره گفتن ما را به تمسخر گرفتهای من فکر میکنم فارسی ترش اینه که ما رو مسخره میکنی مسخره میکنی گفت دوباره ببینید چقدر زیاد میکنه قلا تمسخر کار جاهلان است و اولاد بسته من به خدا پناه میبرم که از از اینکه در زمره جاهلان باشم واقعا اینا رو قلاب چند تا قلابی که به خدا پناه میبرم که از جاهلان باشد معلومه خود کشکونده میدونه که یعنی کسی که این کار میکنه از جاهلانه کسی که مردم مسخره میکنه از جاهلان منتها یک کلمه نیست جاهل متون اسلامی یعنی نابخ نه یعنی فارسی به نظر من جاهل وقتی میگیم به کار میبریم جاهل به معنی نابخردا فارسیام یه اصطلاحی دارن مردم که میگن جوونه و جاهل نه اینکه ناآگاهه چه بسا به لحاظ علمی بالاتر از این ممکنه تحصیل کرده باشه ولی در عین حال بهش میگن جوون و جاهل تجربه ولی داشتم جاهل معنی نمیکنم فارسی معنی نادان بیاد توی ذهن نه اتفاقا میزان دانشش هم ممکنه زیاد باشه ولی نابخرد باشه اطلاعات زیاد خدمت تون که پس من اینو میزارم مثلا از بخوانیم از نابخردان باشم یا از سبک سران باشند پناه به خدا میبرم که سبک تر باشد سبک باشد یا از نابخردان باشد بله فارسی ببینیم ایشون گفتن که خوب گفتند یعنی بنی اسرائیل گفتن پروردگارت را برای ما بخوان پروردگارت را برای ما بخوان خیلی تحتالفظیش میشه به خدا بگو به خدای خودت بگو به پروردگار خودت بگو یا از پروردگار خودت بخواه بخواه که برای ما تا بر ما روشن سازد که آن چگونه است قلاب زده چگونه گاوی است گفت وی می فرماید آن ماندگاریست نه پیر و نه خردسال میانسالیست بین این دو پس آنچه را بدان قلاب داره آنچه را که بدان مامورید بدان به جا بیارید ایشونم گفتن که آقای طاهری هم که گفتن که گفتند از صاحب اختیارت بخواه تا برایمان روشن کند که آن چگونه گاو است گاو گذاشته توی قلا آنچه که به نظر من قلاب نمیخواد ولی آوردش قلاب نمیخوام گفت او می فرماید گاویست نه سال خورده و نه سال خورده ببخشید نه سالخورده و نه جوان میان سال خراب میانانسال عرض کنم که بین سالک میان سال بین این دوتا از انجام بدید آنچه را که امر شدید امر شدید انجام بدید برخی گیر میدن که اسرائیل بنی اسرائیل وقتی اینجا دستور دوباره همون دستور اول کافی بود دستور اول دوباره بعدش دوباره بپرسند اگز دیگری نباید گاو میان سال پیدا نبود اصلا تو مسائل دینی میگن خیلی سوال نباید کرد که خیلی سوال کنه اون وقت یک عالمه شکیات نماز پیدا میشه شک بین موقع یادش نیست نماز که یاد آدم خدمتتون که به نظر من بازم این روشنه و پیامش هم من این را میفهمم که موسی قوم الله بکشیددستور بعد از دوباره بعد از آیه دوم هم دوباره تاکید میکنه پس انجام کار سختی باشه بله گفتن از پروردگارت بخواب تا بر ما روشن کند که رنگ چگونه باشد چه رنگی باشه و چه رنگی است که باشه بله گفت وی می فرماید آن ماده گاویست زرده یک دست و خالص که رنگش بیننده گان را شاد میکند بیش از چه آزمایش کنیم که رنگش شاد میکنه و اینا آخه رنگ باغ چه جوری باشه رنگش مثلا کار سخت میشه خیلی خوب خود ماجرا جدا از اینکه وضعیت چی باشه خود این این داستان که ور رفتنهای اینجوری و بیجا این را سخت کردند پروردگارت بخواه تا بر ما روشن کند که رنگ بخوابد لنا دیگه روشن یا میتونم بیان کنم برای ما بیان کنم به این معنا باشه چه رنگی باشه که میگه میگه که او خداوند میگه که حالا گاو ماده ایشون تفریح فاقهها رنگش روشن روشن که بینندگان را شاد میکند همین جور معنی کرده و یه اختلافی ضرب المثل شده کهبقره تشابه ما تشابه ابتدای سوره آل عمران که متشابه برای اینکه تشابه علینا یعنی چه شکلی باید باشه اونجا البته میگن دو مثلا متشابهات مثلا چند پهلو آیات تشابه علنا ونا انشالله گفت از پروردگارت بخواه تا بر ما روشن گرد چگونه باشد آن چگونه باشد چگونه گاوی باشد زیرا تو قلاب دوباره نوشتن چگونگی این ماده گاو بر ما مشتبه شده ما روشن نیست چگونه مشخص نیست مشتبه را نمیدونیم فارسی چی معنی کنیم با توضیحات بیشتر تو ما انشالله حتما هدایت خواهیم شد ببینید که بازم اینجا هیچی نمیخواد تو قلاب و ما اگر خدا بخواهد هدایت شدی یا هدایت میشویم چی آخر اضافه انشاالله انشاالله ما انشاالله حتما هدایت خواهیم شد راه میبریم حتما خیلی بهتره حتما تاکید برسونه میگفت وسط جمله ما حتما هدایت معنی کردن بله از هر جهت بر ما از هر جهت بسته بر ما روشن کند که هنوز گاو بر ما هنوز هم تو قلابه گاو بر ما مشتبه است و انشالله متوجه خواهیم شد متوجه خواهیم شد هدایت متوجه مسلمون فیها قالو الان چی می فرماید در حقیقت آن ماده گاوی است که نرام است تا زمین را شخم زند و نه کشت زار را آبیاری کند بی نقص است و هیچ لکه در آن نیست زرد که گفت قبلا دوباره لکه یه چیز دیگری باشه مثلا مقصود زخمی مثلا اگر رنگ را گفت که رنگ بهتر است خوب بی نقص است و هیچ نشانی نیستند مشخص باشد پس آن را سر بریدند شاید سر بریدن را باید بگیم ذکر کردن ذبح کردند و چیزی نمانده بود که نتونن انجام بدن نزدیک بود نتونن انجام بدن که میخواستند نفرمانی کنند نه مقصود این بود که اینقدر سخت شد که دیگه نزدیک بود نشه انجام بیاری داودی اینقدر همه ویژگی ها را داشته اینه نه اینکه بخاطر نافرمانیشون آقای بله و موسی گفت خدا می فرماید گاویست نه چنان رام که زمین را شخم بزند و یا کشتزار آب بدهد امات قلاب تندرست و بدون خط و خال این نیست نشان نشان چی که قلاب نیست نه مسلم تندروز تندرستش سالم باشه و بدون خط و خال فکر کنم با خر اشتباه شده چون به این جهت میخوام که قبلش زرد یه نواخت این دیگه رنگ مشخص کرده ناش زیپ کردن و نزدیک بود ذبح نکنم من میفهمم نزدیک بود نتونند پیدا نکنن نافر نزدیک بود نافرمانی اسرائیل نافرمانی ببینید ما ایراد های بنی اسرائیلی داریم اینجا نیست حالا میگم عرض میکنم ایراد اونجا داشتیم که میگفتند که این غذا برای غذا ما فلان غذا داری من عدس میخوام گوشت داره چی داری ایراد این سوال زیادی بکن پیاز من عدس میخوام من چه میخوام ایراد گیری ایراد گیری شان بود که اون جمع داشتیم که ۱۲ تا چشم از سنگم که دعوامون یک جا نمیتون خدمتتون که اینها سوالی سخت کردن میشه از بنی اسرائیل دفاع ولی اون ایراد جاهای دیگه داشته که ایراد اینه که میگه که این غذا نمیخوام غذا بلی بعد آیه بعد آیه ۷۲ بله نفسام فیها والله مخرجون ما کندمون و چون گفتن آقای فولادوند و چون شخصی را کشتید و درباره او با یکدیگر به ستیزه برخاستید و حال آنکه خدا آنچه را کتمان میکردید آشکار گردانید خوب چیزی هم توی قلاب نداره جمله کاملا فارسی خوبه تو قلاب گذاشتن این همهزمانی بود که رفت بده به اون قبلی ربطی ایجاد بکنه مثلا در حالی که قبلاً هم هی همه آیات اومده بود زمانی بود که نفسی را به قتل رسانده شخصی را کشته بود نفس عربی شخصی را کشته بود و تو قلاب گذاشتن یکدیگر را متهم کرده بسته در مورد آن نزاع و خدا میخواست رازی را که پنهان میداشت دید آشکار کند خدا میخواست را زیرا که پنهانی که خدا آنچه را کتمان میکردید آشکار گردانید خوب والله مخرج ما کنتم تکون خداوند که میخواست آشکار بکند آشکار کننده چون میتونه که گذشتم تعلق بگیره آخه کتمان میکردید دیگه نمیتونید بگید هست همیشه اون چیزی را که میکردید خدا آشکار کننده بود آشکار کرد خدا چیزی که آشکار کرد که توضیحش این بدیه توضیحش آیه نذر بو به بعضها به بعضی ها یعنی چه یعنی به تکهای از اون گوساله که گاوی که کشته بودیم بله پس فرمودیم پارهای اذان پارهای از آن گاه داستان دیگه لازم نبود یک آدمی را شما کشته می کردید مخفی کرده بودید که کی کشته یا چی میکردید خدا گفت که یه تیکه از گاز را بزنید به این بدن خوب نظر بود به اون جسد برمیگرده به همین دیگه دنباله رو نیاورده دیگه نیاورد توضیح نداده که چی شد زنده شد و چه مشخص شد و اینها از اعدام حدس زد نه تفسیر نمیاره گاهی تفصیل که دیگه دنبال خدا مرده ها را زنده میکنه قسمتی از گاو را مقتول بزنید بعد تو پرانتز زنده شود و قاتل را معرفی به نظر من ترجمه آن نیاز نیست همونطور که عرب زبانی که میخونده باید اون قسمتاش حدس بزنه فارسی زبان هم زده ها قبلا خونده باشیم وقتی قرآن مشخص نیست مشخص نباشه توضیح داشته باشد اینجا باش مشکل ندارم که مثلا صفحه بابش باز بشه میترسم تو اون وقت که خیلی جاها چیزی را اضافه میکنیم که مد نظر مشکل نه من فکر میکنم مطلب ببینید اینجوری عرض کنم که شخصی را کشتید و دربارش نزاع کردید دعوا کردید و خداوند آشکار کرد آنچه را که کتمان میکردید پس گفتیم به این جسد بزنید قسمتی از گاو را قسمتی از گاو را بین بزنید پس ما گفتیم قسمتی از این گاو را به اون جسد حالا خدا اینجوری زنده میکنه هیچی لازم فقط یک چیز خدا او قسمت هایی که داستان نیاز نبوده تفسیر بده به بعضی ها قبلش والله مخرج ما کنتم تکتمون توضیح میده اینجاش دیگه چی شد فقط میگه طرف حدس بزنه ما هم چیز اضافه نمیکنیم حدس بزنه خداوند زنده زنده شده گاف که نشده زنده قبلش گفت که الله مخرج ما کنتم تکتمون خدا آشکار کرد آنچه را که کتمان کردی بلافاصله میگه که گفتیم بزنیم نیازم نیست یه اونجایی که باید حدس زد هم عرب باید حدس بزنه هم فارسی زبان باید حدس بزنه حدس میگفت خودش ولی پیچیده منتها یه نکته اینجا هست که مختصر مفید یه دفعه اینجا داستان را بردتش داستان قطع کرده و یک تعلیم دیگری آورده دو منظوره دوتا منظور چی بشه ببینید یه منظور اینکه برسونه که اون مرده زنده شد قرینه ولی منظور دیگه درس دیگر هم اونجا بود اونجا خدا میتونه زنده کنه خدا اگه بخواد کسی زنده کنه اینجوری نباشه روز قیامت چه جوری آدم زنده میشن اینجوری مرده ها را زنده میکنه یعنی جدای از اون وسط اون داستان یک درس دیگر هم جدید اشاره میکنه که اونجور مشخص شد قاتل کیه ولی یه چیز دیگه یه چیز دیگه اضافه بر اون یه چیز دیگه علم پیدا کرده خدا فکر نکنه نمیتونه معترض زنده کنه خدا اینجوری مرده زنده میکنه یه چیز اضافه یه دفعه گفتم آیات نشون میده به شما نشانه های خودش را باشد تعقل کنیم باشد که تعقل کنید امید آنکه تعقل کنید باشد که تعقل کنید فکر میخواد که خوب این دفعه که شد پس تو دنیای دیگر هم شدن در حیات دیگر هم شدند و ان من الحج لما یتفکر منه الاننهار و ان منها لما یشقق یخشقه الما و ان منها لما یحبه من خشرت الله و الله اما تعملون سپس دلهای شما سپس دلهای شما چون نوشته سپس دلهای شما بعد از این قلاب واقعه قلاب واقع سخت گردید سپس معلومه دیگه سپس یعنی بعد از این بعد از اون سپس دلهای شما سخت از کلمات استفاده مانند سنگ یا سخت تر از آن بدش خانم سخت تر از سنگ را با ادبی برخی سنگها رودهایی بیرون میزنند و پارهای از آنها و پارهای از آنها میشکافتد و آب از آن خارج میشود و میشکافند باید باشه و آب از یا میشهفت و آب از آن خارج میشود پارهای برخی گفتیم باید جمع بیاریم به نظرم شکافند و آب از آنها خارج میشود و برخی از آنها از بیم خدا فرو میریزد و خدا از آنچه میکنید غافل نیست بله یعنی فرود آمدن آیین آمدن نه نه کلی سنگ را میگه مثلا اونجا باشه کوه طور عرفانی خاصی داردببینید چه برداشت داریم ترجمه میکنیم یه وقت داریم تامل میکنیم چه درسی از این میگیریم آره سنگم آب ازش میاد سخت خیلی ازش انتظار هیچ حق پرستی تسلیم شدن خیلی وضعش خراب شد انتظار که بعضی وقت همین به کار حتی آزمایش کردن سنگدل شدن حتی بسته شده از سخته یعنی از نظر پزشکی میگفت آزمایش کردن بعضی ظلم من خیلی آقای همین مثل مرحوم بازرگان پدر زیاد علمی نگاه میکرد اصلا دلی که عضو نیست دل یعنی حقیقت وجود اصلا قسمت مادی بدن مقصود نیست دین مرض یعنی به پزشک قلب باید مراجعه بکنه من به نظرم اصلا نباید بعد جسمانی خودم اینجا هم حتی آقای بازرگان نمیتونه یه جایی هم پیدا میشه که بنده خدا خیلی هم سنگدله ولی کاملا هیچ مشکلی روانشناسی روح و جسم را هم تاثیر مثلا تاثیر میزاره که مثلا بسیار از بیماری های مثل معده زخم معده امثال اثر عصبی مسائل دیگر کمبود غذا نداشته طرف ولی اون بیماری ها را گرفته ولی اینجا بگم قلب تو قرآن مثلا الا من الله به قلب سلیم ضمیر پاک قهوهخانه کاری که انجام میده کار جواری هم نباشه با دستش انجام بده با گوشش انجام بده خیلی آدم با دلش انجام با جوانی اینجا بخور دلتون سفت شد و به اصطلاح اعمال ظاهری ازش میجوشه باعث میشه خدا اونجا آگاه یعنی سرچشمه را سرچشمه را انجام میدید خیلی خوب عمل میشه از دلی که از دل از قلب سلیمه که عمل صالح درست میشه.