اقتدار محمد ص و آزادی انسان‌ها

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله

بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین

زین سبب پیغمبر با اجتهاد، نام خود وان علی مولا نهاد

گفت هر کو را منم مولا و دوست، ابن عم من علی مولای اوست

کیست مولا آنکه آزادت کند، بند رقیت زپایت وا کند

چون به آزادی نبوت هادی است، مومنان را ز انبیا آزادی است

ای گروه مومنان شادی کنید، همچو سرو و سوسن آزادی کنید

شعر زیبایی از مولوی مولانا که بسیار زیبا فرموده پیام مهمی به نظر من خیلی خوب فهمیده من به عنوان یک اگر بخواهیم صحبت بکنم یک کسی که الهیات کار کرده مدعی شناسی هستم معتقدم که محمد شناسی و علی شناسی که توی این چند بیت آمده بسیار دقیق معمولا اینگونه فکر میشه که دین یک باریست بر دوش ما یک چیزی است که آمده دست و پای ما را ببنده و هیچکس معمولا اینگونه بهش نگاه نمیکنه که میتونه شکل باشه که دین یه چیزی است که آمده دست و پای انسان را باز بکنه در این نگاه به اصطلاح بهش توجه نمیشه البته اینجا یک بیت داره که می‌خوام شما ببینید با مولانا موافق هستید یا موافق نیستید بیت دومش در واقع میگه گفت را منم مولا و دوست امباف عطف تفسیر یعنی مولا یعنی دوست نحوه سنت که روایت غدیر را قبول دارند مولا را به معنی دوست می‌گیرند و خوب شیعه معمولا چیز دیگری میگن اون‌ها را می‌کنند مولا و دوست ابن عم من علی مولای اوست یعنی باز هم دومشم دوسته معنی دومم دوسته من نمی‌خوام بگم که دقیقه ولی اگر امر دایر باشه که مولا را حاکم معنی کنم یا دوست معنی کنم توجه بفرمایید می‌خوام بگم گاهی آدم ترجیح میده یه چیزی را ناخواسته آنچه که بین ما مشهوره میگیم پیام پیامبر امام علی را جانشین خودش در حکومت قرار داد اون وقت بنده که بخوام بگم که بین این دوتا آیا حاکم بهترین یا دوست قطعاً ترجیح می‌دهم بین این دوتا که بگویم که بوس بهتره حاکم اگر بود حاکم مدینه بود ۱۴۰۰ سال پیش حاکم مدینه ۱۴۰۰ سال چه ارتباطی با من ولی مولانا میگه گفت هرکورا منم مولا و دوست یعنی تو همه تاریخ هر کس منو دوست داره علی رو هم باید دوست تفسیر میکنم مولا را به معنی دوست میگیرم ها میگم بین آنچه که بین ما معروفه و آنچه که برادران اهل سنت میگن ترجیح میدم مقصودم اونی که معروفه ولی اعتقاد دارم اصلا مولا معنای دیگری داره غیر از این دو تا غیر از هر دوی این دو تا یه چیز دیگریست و در واقع همان اختیاری که پیامبر در بیان قبلا بحث کردیم اشاره به کجا داشت به اونایی که النبی اولا بالمومنین من انفسهم اون وقت اولویت را ما اینجا معنی کردیم از چه نظر اولویت داره پیامبر چیست میتونه مال مردم را هم بگیره میتونه صاحب جان و مال و آب و همه چی اگر که همین جا اشاره خدمتتون یه مثلث را نام بردم دوباره برای یادآوری نام می‌برم که نداره مثلث مرحوم علامه طباطبایی عرض کنم خدمتتون که آیت الله مکارم مرحوم علامه تفسیرسان آیت الله مکارم تفسیر نمونه و جناب دکتر سروش از جمله تو بحث های دین و قدرت اینجا میگن که این النبی اولالمومنین من انفسهم مطلقه که میگم مثلث فقیه سنتی معمولی از اون طرف فیلسوف و عارف علامه طباطبایی از این طرف جناب دکتر سروش خیلی سنگینه که بخوام مخالفت بکنم ها خیلی سنگینه که کسی این مثلثو بخواد باهاشون مخالفت بکنه ولی اخذ میکنم نه مخالفت میکنم بدیهی بطلان واضع مطل یعنی اگر پیامبر در همه چیز بر من اولویت داشته باشه اون وقت اگر آب و روی منو برد خلاف نکرده اومد همه چیز منو نابود کرد آبروم برد کرد مال خودش بنابراین معنا معنای اون حرف اینه از این جهت یه بار دیگه اینا تکرار کردم و توجه ممکنه چه اشتباهاتی رخ بده مقداری تصحی مثل بنده وقتی میرم سراغ جان مختلف رفتن یه چیز برام عادی شده و اون اینکه ممکنه آدمای خیلی بزرگ خیلی وارسته خیلی زیاد حرف کاملا خطایی بزنند کم کم برای آدم عادی میشه یه خورده راحت میشه آدم که چند هزار تا نابغه با استعداد به اصطلاح وارثی خوب اعتقادی را قبول کردند که ۱۰۰% باطله کاملا عادی بشه برام که اینجام آره این از مشهور وهب که به راحتی میگن مطلقه ولی از نظر من اگر کسی این آیه را مطلق معنی کنه دین بی معنی است کل اصلا دین بی معنی است به این خاطر معنی است چرا دین در صورتی معنی نمیده که این پیامبر عادل اگر پیامبر عادل نباشه که هر چیزی ممکنه بده هر کار ممکنه بکنه هیچ راهی ندارم که بسنجم که ببینم واقعا این آدم درستی بوده یا درست نبود بشه هر کاری بکنه حقش بنابراین تفسیر این آیه ای صورت یعنی دین را کلشو زدن نابود کردن دین بزرگان گفتند برای چه کنم چیز دیگری را باید ببینیم پیامبر را چه معنی کردیم النبی اولا را مطلق نیست مطلقه که گفتی نامعقوله اگه گفتی پیامبر در جان و مال و ناموس و هم آبرو و همه چیز من اولویت داره پس هرچی تو جامعه هر کاری کرد به عدالت و عصمتش لطمه نیست حرف چیه بابا صراحت این تعبیر را به کار میبرما قبلشم گفتم بزرگان گفتن نامربوط این حرف ولی معنی اینه نبی پیامبر اولویت داره بر مومنین کاملا روشنه تسک اعتقاد داره که این پیامبره تو پیامبریش اولویت داره تو پیامبریش یعنی چیزی را که می‌گوید من از طرف خدا آوردم باید بگه چشم چشم آره دیگه کسی که ایمان داره که این پیامبر خداست اگر گفت که مثلا گوشت فلان حیوان حرامه الان گفته شتر حلاله چی یه جاهایی خوبه یه جاهایی به پیامبر میدم چرا ولی اینجا نمیگم چرا دو دست احکام را یکی احکام مربوط به رابطه انسان با خدا تو اینجا عقل من حرفی برای گفتن نداره نمیدونم چرا گوشت خوک حرامه چرا گوشت فیل حرامه چرا گوشت ذرات حرامه چرا گوشت گاو حلاله چرا گوشت شتر حلاله خدا بهش گفته بگو حرامه خدمتتون بودند دیگه هیچی نداشتند پیامبر گذاشتن و دارن آماده میکنن بخورند نه بگم من بارها گفتم هیچ کدومش نقل دیگه پیامبر گفت که چرابرای اینکه اگر رسم بشه که الاغ بخورند اون وقت چیزی نیست که بار را بکشه و فلان کار دیگری بهش بکنه نه من نمیگم ولی میتونه اینجوری باشه میتونه جوری حیوانی را هیچ ضرری هم نداره خیلی هم گوشتش خوبه ولی اگر انسان ها بخورند نسلش میفته ممکنه این باشه اون وقت تو طبیعت شما میدونید که اگر همه مارها را بکشیم نمیدونم پیامبر نکته رو گفته ولی نکته و اگر قرار بشه باب بشه خوردنیش به احتمال لطمه میخوره نمی‌دونیم که یعنی یه چیزها را شاید خدا دلیل خدا بدون حکمت کاری نمی‌کنه ولی آیا همه چیز را حکمتشم لازم خود خدا بیان کنه لا در مقابل خدا یه چیزایی باید گفت چشم اون وقت اگر در مقابل خدا باید گفت چشم من و پیامبر فرقی می‌کند او باید بگه چشم منم باید بگم چشم پیامبر میگه ملزم که بیاد علت نخوردن گوشت خوک را اصلا بگو گفته میگه گفته چرا گوشت خوک را نخورید گفته خدا چه چیزی را به پیامبرش میگه اون چیزی که او به من بگه پیامبر مگه نیست خدا آنچه که بهش میگه او هم امام میگه بنابراین همه چیز را او همیشه شاید به هر حال عرضم این بود پیامبر توپ پیامبریش یعنی حرفش تو دین خدا حجت است برای مردم حجیت سخن پیامبر یعنی چه یعنی اونجا که می‌گوید این سخن پیام خداست که برای شما آوردم این جدا از اینکه یه جاهایی می‌گیم چراها چرا یه جاهایی میگی چراهای خیلی معروفی هست یه چرای خیلی معروفی است یک کسی میاد پیش امام و فرمان که عرض میکنید که کسی یک انگشت زنو قطع بکنه چقدر دیگه باید بده میگه که ۱۰ تا شد میگه اگر دوتا انگشت زنا قطع بکنه میگه بیست تا شتر میگه اگر کسی سه تا انگشت یک زن را قطع بکنه خب حالا اگر چهار تا انگشت یه زن را قطع بکنه انگشت یه زن را قطع بکنی سه تا قطع بکنی ۳۰ تا شتر باید بدی چهار تا قطع بکنی باید بدی طرف میگه که من فلان شهر شنیدم و گفتم حرف شیطانه روایت میگه اون نرو دین خدا رو نمیشه بپذیرم یا نپذیرم مثل اون آقایی که اعتراض کرد الان منم با این روایت روبرو هستم چون چرا بکنم یا نه نکنم اگه این جمله را بپذیرند که دین خدا را با عقل نمیشه سنجید پس من نمی‌تونم بین مسیحیت و اسلام تشخیص بدم ندارم که من فقط عقل دارم اگه شما میگی با عقل دین خدا را القاعده تو انتظار داری که من بسنجم و دین بهتر را انتخاب بکنم و قاعدتاً من باید بین مسیحیت و اسلام سنجیده باشم و اسلام را پذیرفته باشم ولی اگر گفتی که عقل تعطیل دین آخر عبارت را کار دارما دیگه آخر قسمت قبلشو کار ندارم اون فلسفه اینه که زن دیش نصف مرده وقتی کمتر از ثلث باشه وقتی از ثلث بیشتر شد زن و مرد زن اومد برابرند تا وقتی به ثلث نرسیده بالاتر از ثلث که شد میشه نصف روایت را نمیتونم باش کنار بیام نمیتونم کنار بیام اولا قسمت اولشو نمیتونم کنار بیام سه تا انگشت ۴ تا انگشت اگه زن دو تا انگشت چرا نمیتونم کنار بیام برای اینکه دیگه خسارته یه خسارته خب تسک دو تا انگشتش مونده باشه که سه تاش قطع شده باشه خیلی کارها میتونه بکنه قسمت بعدشه که مشکل منه علت دین خدا رو نمیشه با عقل سنجید که من چه جوری قرآن را بفهمم که کتاب خداست هیچی اگه دین خدا را با عقل نمیشه سنجید چرا خود خدا گفته که انا انزل الله قرآن عربی پس بنابراین این روایت اون قسمت اولش ستیزه قسمت دومش هم ستیزه هم قرآن ستیزه هم ضد قرآنه به همین دلیل باید کرد به این دلیل این رو همه فقها دادند نه همه روایت این روایت نداره توی حوزه باهاش مخالفت بکنه هیچکس جرات نداره مخالفت بکنه همین پذیرفتند بر اساسش فتوا داده فتوا همینه هم فتوا همینه و همون قسمت بعدش چطوری می‌تونم اون قسمت بد را قبول کنه که دین خدا را با عقل نمیشه سنجید چون نصفش مجبور باطل بود که کلش را نمیشه قبول کرد و اینها علتی آورده این خودش با عقل سازگاره با قرآن حالا کتاب این ببخشید رفتم حاشیه زدم برای اینکه یه جاهایی هم چون و چرا میکنم مقصودم این بود چرا کردم چرا تو گوشت حرف برای گفتن نداره نماز صبح چرا دو رکعته عقرب حرف برای گفتن نداره ولی در اینکه مثلا اگر کسی در دین بدعت گذاشت تهمت بزنید بهتان بزنید در اینجا به اصطلاح عقل هست برای گفتن داره میگه نباید زد اونجایی که هست حرف داره حقوق انسان ها میاد وسط یه جا الله رابطه انسان با خدا اونجا کمتر حرف برای گفتن داره اینجا بیشتر حرف داره خوب مولای متقیان علی علیه السلام را خدمت همه عزیزان تبریک عرض می‌کنم و امیدوارم که شب با برکت و خوبی برای همه باشه عرض کنم خدمتتون که میخوام از این قسمت میشه بار بنابراین معنای اولویت چیه اونجا که پیامبر می‌گوید این حرفی که من زدم از طرف خداست باید بپذیر اما بخوام یه قسمت دیگر ببینید بحث مهمی نیست در غربم مطرح شده ماجرای بهش اشاره بکنم یه آقای که ظاهرا اسم مستعار هم هست یه دانشمندی به این نام نمی‌شناسیم به نام وکر نمیدونم ایشون میگه که یک کتابی یعنی حس به نام معنای زندگی مجموعه مقالات خانم دکتر اعظم پویا تهران عضو هیئت علمی نمی‌دونم کجاست و می‌شناسمش من دکتر اعظم پویا محققی هست و قرآن کار کرده و اینکه اینم ترجمه کرده این مقاله مقاله مثلا دین و معنای زندگی هست اینجا نویسنده که ظاهرا اسم مست کنم خدمتتون که خانم میدونم دانشمند دکتر عرض کنم خدمتتون که تو این آقا میگه که یک روز یک کسی از من یه سوالی پرسید آیا خدا هست من براش داشتم از پلکان دانشکده بیاد پایین میومدم گفتم نمیدونم هست یعنی نیست باشه خوبه من نمیدونم که هست یا نیستا به تعبیر من لایم من نمیدونم نرسیدم که هست نرسیدم اگر باشه خوبه چون زندگی ما معنا پیدا می‌کنه ما آرامش پیدا می‌کنیم ما چی خیلی خوبه اگه باشه من نرسیدم که هست یا نیست همین که داشتم اینو میگفتم یک خانمی که ملحد بود و من میشناختمش از دور حرف منو شنید و حمله کرد به من گفت مزخرف ترین حرفی که تو عمرم شنید یعنی چه اگه باشه خوبه نه خوبه اصلا خوب نیست که باشه اصلا خوب نیک باشی چرا چون ما قیم نمی‌خوایم من ما می‌خوایم برای خودمون خودمون تصمیم بگیریم ما نیاز به یک کسی نداریم که او بالا نشسته باشه و برای ما تصمیم بگیره فرمانروای خودمون باشیم ما می‌خوایم فرمانروای خودمون باشیم اگر باشه خوبه میگه قیم ما باشه این خوب نیست خانم این آقای هاپ واکر میگه که اون خانم در واقع یه بحث معنا داشتن زندگی انسان که آینده خوبی انسان در انتظارش باشه آزاد باشی کدومشو ترجیح می‌دی شما ترجیح میدی آزاد باشی یا آینده خوبی داشته باشی کدوم بهتره میگه اون خانم آزاد بودنت ترجیح میداد ولی بنده ترجیح میدم که آزاد نباشم بله آینده خوبیدر انتظارم باشه تعبیر فرمانروای خودم نباشم قیم داشته باشم داشته باشم ولی آیندم خوب باشه برخلاف اون خانم که آزادی اینه حالا همین جا سوال ۷ دین چیزی که در غرب مطرح شده دین با خود فرمانروایی ناسازگار قبول می‌کنه که ناسازگاره یه مثالی میزنه مثال در نظر بگیرید و داره گاز نشت کرده توی اتاق و داره گاز زیاد آرام آرام بسته میشه و این آقا آزاده توی این اتاق یه حالت پنجره داره بسته یه صورت دیگر توی اتاق نشسته به صندلی بستن هیچ حرکتی نمیتونه بکنه ولی اگر گاز داره این پنجره هم داره باز میشه شما باشید ترجیح میدید پنجره باز بشه یا بسته بشه آینده خوب ترجیح میدید یا آزادی فعلی را به اصطلاح آینده خوبه ترجیح میدید تا آزادی فعلی را بنده عرض میکنم این مثال مثال غلطیه توی این دنیا اصلا آینده خوشی برای انسان منهای آزادی وجود نداره مثال در صورتی آینده خوشی برای انسانه که این انسان آزاد باشه و خودش آینده خودش را رقم بزنه خودش کسب بکنه آینده را این در چه صورتی رخ میده فقط و فقط با آزادی با اختیار هیچ کس نباید تحمیل بکنه خودش را هیچ نباید در کار باشه هیچ قیمیمی نباید پیامبر قیم ما نیست دارم خلاف حرف مشهور حرف میزنم دارم خلاف حرف خلاف اون حرف کسی که میگه که النبی پیامبر راهنماست راهنمایی پیامبر هیچی از آزادی و اختیار من کم نمیکنه هیچی کم نمیکنه اون وقت جالبه حالا این شعر را خوب من براتون خوندم زین سبب پیغمبر با اجتهاد نام خود با علی مولا نهاد گفت گفت او آن منم مولا و دوست ابن عمه من علی مولای اوست کیست مولا آنکه آزادت کند وا کنم به آزادی نبوت هادی است مومنان را زنبیا آزادی است ای گروه مومنان شادی کنید همچو سرو و سوسن آزادی پیامبر آزادی پیامبران اومدن برای آزادی پیامبرها الرسول النبی ۱۵۶ عراق ۱۵۶ اعراب علیهم غول و زنجیرهایی که انسان توش اسیره این پیامبر اومده تفسیرش کنم زنجیرها رو اومده آزاد کنه خوب فهمیده درسته کنم خدمتتون که تو خیابونا ساندویچ که میزنن چی بهش میگه چون سرعت گیرا ها عجیبه یه جاهایی خدا جلو پیغمبر سرعت گیر گذاشته تخته گاز نرو آروم یواش فکر میکنید چند بار یه نمونه برای شما میخونم ببینید آیا بین آیات توجه کردیم که چرا به خداوند به پیامبرش اینارم بفرم نمونه من چند تا آیه خدمتتون می‌خونم بله سوره یونس آیه ۹۹ ولو شاعر ربک لا آمنه من فی الارض کلهم جمیعاً خدا به پیغمبر میگه که کسی ایمان میاره یا نمیاد بگه من میخواستم همه مردم ایران می‌آوردند تو بیخودی جوش حرف تا بزن و رد شو برو تا برسون و رد مومن بشنو مجبور کنیم تو ای یک ترمز که ببینید حالا این سوره‌ای که خوندم سوره یونس ۹۹ بود آیه دیگر چون کسانی که هی میچسپند اون قسمت رو گنده اش میکنن رسول فقط عطاالله سوره نسا آیه ۸۰ هر کس اطاعت بکنه از رسول یعنی پیامبرش علی فوری برش و بله و من هر کس داره به پیامبر هر کس رو گردوند هر کس از تو اطاعت کرد از خدا اطاعت کرده رو گردوند اطاعت نکرده است و این قسمتش جالبه سما ارسلناک علیهم حفیظا ما پورن نگهبان آدما قرار ندادیما حواست هست که پیام برسون نگهبان قرار نداریم پاشو گذاشت اینجور بود که خودشون تصمیم بگیر این هم سوره نسا آیه ۸۰ بود سوره انعام آیه ۱۰۷ سوره آیه ۱۰۷ ما اشرکو مشرکان اجازه کار می‌کردم که همشون مشرک نباشند و ما جعلناک علیهم همون مشترکات نگهبان قراره نداد خودشون تصمیم بگیرن تو نگهبان نیستی خب یه چیز دیگه هم نیستی خب و ما جعلناک علیهم حفاظا تو نگهبان نیستی و ما انت علیهم به وکیل تو نیستی تو وحشی کسی نیستی راجع به انسان ها راجع به انسان‌ها تو کاره‌ای نیستی تو فقط پیام سریع‌تر از این آیات رو ببینید یکی هم نیست یه آیه میگه ما جعلنا علیهم حفیثا با نگهبان قرار ندادیم و ما انت علیهم به وکیل کارساز نیستی تو وکیلشون نیستی تو چیزی درباره انسان ها اختیار نداریم انسان خودشونن آزادن عرض کنم خدمتتون که این هم گفتم آدرسش را سوره انعام آیه ۱۰۷ آیه بعدی بخونم سوره شورا آیه ۴۸ فما ارسلناک علیهم اگر رویگردونن ما تو را نگهبان قرار ندادیم این علیک کار دارید پیام پیام برسون تمام شورا بود ۱۰۸ خب سوره قاف آیه ۴۵ نحن اعلم به ما یقولون ما آگاه‌ترین به حرفایی که میزنند ما علیهم به جبار تو حق نداری چیزی به زور با ظهور بگید جبر بکنی مجبور بکنی ضبط کننده شعر در قرآن را بهشون تذکر بده و بیش از این به اصطلاح کار دیگری که این را هم که عرض کردم سوره قاف ۴۵ سوره انما انت مذکر عصر یادآوری کن فقط و فقط تو یادآوری کننده است حذف فقط تسلطی نداری سیطره‌ای نداری فقط یادآوری کننده هستی و بیش از این به اصطلاح خوندم براتون که ببینید نگاه وقتی این آیات یک دوتا هم نبود دیدید که چندین عالم خدا پیامبرش را منع میکنه از اینکه دین را تحمیل کسی کنه من میکنه سرعت های مختلف غیر از اینکه این پیام را برسونید هیچ کار دیگری نداره ایران من گفتم که میگه تو این کاره نیستی جبار نیستی چی نیستی هیچی نیستی صورت‌های دیگری همین آیه رو بخوایم طبق کتاب آیا مسلمان شدی بگو یا اهل کتاب آیا مسلمان شدی نسل اگه مسلمان شدن هدایت شدن و این رو برگردوندن فانما علیک البلاغ فقط و فقط رساندن پیام بر عهده دوست ایجاد صورتش را خواستم بگم چطوری است که پیامبری با آزادی ناسازگار نیست پیامبران نیامدن که درست گفته اینجا هر حرفه قشنگی است اما در مقابل اون حرفی که مطرح کردم خود فرمانروایی آیا خود فرمانروایی ارزش آره بندبالاترین ارزش بالاترین ارزش یعنی کسری بخواد من را از فرمانروایی‌ام بر خودم از حتی اگه خدا باشه حتی اگه خدا باشه خوب توجه بفرما منو بخواد از فرمانروایی برخوردم عزل کنه معنیش چیه معنیش اینه که انسانیت منو به رسمیت نشناخته برای چه کسی ما قیم تعیین می‌کنیم یا بچه باشه عقلش بالغ نشده باشه یا صفی باشه عقلش و تعیین درسته چرا چون اولشو قبول نداریم اون وقت عقل انسان یعنی چی یعنی همه هستی انسان تعبیر تعبیر پیامبر یه آدم را به رسمیت نشناختی انسانیت رسمیت نشناختی اینجاست که می‌خوام این حرف حرف مهمیه وحشتناک آره اگر خدا میخواد با من صحبت بکنه خود خدا حضرت خدا را دارم میگما حالا احترام بیشتر بهش بزارم میگم آیت الله العظمی خدا که خیلی زیاد این حضرت خدا اگه می‌خواد با من صحبت بکنه اول باید انسانیت منو به رسمیت بشناسه اول قبول کنه که من انسانم جمهوری من فریاد میزنم انسانیتمو به رسمیت نشناختی پس حیوان حیوان تکلیف نداره کارم نداشته باشه حق نداره یا عقلم رسمیت شناخت قبول کن که با عقلم حرف بزنی به رسمیت نشناس و حکم که حیوانم و تکلیف ندارم پس توی خدا باید عقل منو به رسمیت بشناسیم بعد انسانیت منو به رسمیت بشناسید تا چه برسه نوبت به پیغمبر تا چه برسه آخوند که فلانی بگه مثلا زغال سفیده من میگم سفید میبینم خوب هیچی میخواست یه چیز ناجوری به زبان بیاد کنترل کردم مشکل داریم انسانیت خودش را به رسمیت نمی‌شناسه ببین حرف آخر خود حضرت خدا خودش صدا میاد از آسمان جاهای مختلف گفتن علم مهمه میگه من خدام میگم خدا فرمان نمیده میگه چه جوری اثبات بکنم که خدا هستم هرجوری تو گفتی عص بهش میگم این رشته کوه البرز را بردار بزار وسط کویر گذاشتم قبول میکنی خدا هستم میگم آره این کار کسی دیگه نیست کار خداست برمی‌داره می‌ذاره وسط کویر میگه حالا بزن بچه رو بکش بچه چرا بزن بکش بچه بی گناه را میگم نمیکشم توجه نگفتی خدا نیستم مگه ثابت کردم که خدا هستم من که هر کاری تو خواستی کردم میگم من قبول کردم که تو خدا هستی گفتم قبول می‌کنم که خدا هستی من گفتم قبول می‌کنم که خدا هستی ولی قبول نمی‌کنم که دستور عمل کنم از این به بعد من میگم خالق آسمان و زمین تا بخوای قدرت داره هرچی بخوای قدرت داره ولی عدالت نداره او توی خدا من خلق کردی چرا اینجوری من خلق کردی که عقل و فطرت هم می‌گوید بچه بی‌گناه را نکشت با خودت من انسانیتم حکم می‌کند که بچه بی گناه را نکشم انسانیت من هیچ مشکلی نیست تو خدایی تو مشکله که از یک طرف منو یه جوری می‌سازی که عقلم و فطرتم بگه که جنایت نکن و خودت میای دستور میدی که این فرضی بود این داستانها داستان فرضی بود ولی آخر آخر قضیه بود آخر آخر قضیه تو بالاتر از این هیچ ندای هیچ صدایی هیچ فرمان که به من بگوید را زیر پا بگذار و جنایت بکن من زیر بارش نخواهم رفت ایمنی اگر نه اینجوری شدم اون وقت آیا دینداری من اصلاً فرمانروای خودم هستم یا نیستم فرمانرو که فرمانروان من هیچی نمیزارم هیچ جا اصلا آدم کنار نمیزنم تعطیل نمیکنم گفت این جنایته مرتکب نمیشم تحت هیچ صورتی و یه چیز معتقدم خدای حقیقت الحقایق فرمان به ظلم هر فرمانی که به من رسید هر کسی فتوا داد چیزی گفت که معناش جنایت بود ظلم بود ستم بود حق کشی بود هر چیز دیگری بود می‌فهمم این فرمان خدا نیست فرمان خدا نیست یه چیز دیگره اونا مثال زدن ممکن همچین چیزی بشه خدای حقیقت حالا سوالم اینه آیا دین با خود فرمانروایی انسان سازگار هست یا نیست یا به تعبیر آیا آزادی با دین جمع میشه یا نه در صورتی جمع میشه که یک پیامبری اومده باشه چه ماموریت اصلیش این باشه ماموریت اصلش که به انسان‌ها بگه انسان‌ها چرا فرمانروای خودتون نیستید ببینید اگر یه پیامبری اومده که مخذش از انسان ها اینه یادم ما چرا خودتون فرمانروای خودتون نیستید مشکلتون اینه که فرمانروای خودتون نیستید اگه اینا گفت بازم دین با خود فرمانروایی ناسازگاره آره پیام قرآن مکرر در مکرر مشکل انسان اینه که تعقل نمیکنه با یک سخن از امام علی علیه السلام بحثمون تموم بکنم و معنا ببینید امام علی آزاد که میگیم یعنی چی وقتی میگیم امام علی در واقع آزادی انسان ها را میخواد دین یعنی آزادی یک کسی میاد خدمت امام علی محبوبیده سلمانی و عرض میکنه که امام علی می‌خواد حرکت کنه بعد از جنگ صفین ما ۲۰ نفریم ما ۲۰ نفر شک داریم که حق با توئه یا با عرض کنم باید چی بگه حق با منه معلومه که حق با ها طرف میکنه عرض میکنه که ما نمیایم تو لشکرتون از اون جدا فاصله حرکت می‌کنیم و تماشا می‌کنیم شما دوتا روبرو که شدید با معاویه می‌سنجیم کدامتون کارهاتون درسته کدومتون کارهاتون نادرسته ما علی و معاویه را می‌سنجیم با چی با سنجیم هر کس دیدیم کارهاش درسته میریم طرف جواب امام علی فوق العاده است خیلی باید خیلی جمله بعدشو ببینید این مهمه ان هذا نگفتن تو دین تفقه کنیم عمق اینا بفهمید تفقه کنید این کاری که تو گفتی توقع در دینه عالیه فوق العاده است هر کسی حرف تو را قبول نکنه ظالمه ببینید چهره بی‌نهایت اینجاست که میگم که چیست مولا آنکه آزادت کند بندرهیت سپاهت وا کند یا نه یک صلواتی مرحمت آل محمد یکی آدم آدم بسیار متشکر اون قسمت اول فرمایشتون فرمودید آدم و بشر و مذهب درست عکس طبق قرآن به نظر من طبق برداشت من انسان در واقع اینجوری نیست که انسانیت را کسب کنه انسانیت خدا بهش داده باید مواظب باشه سقوط نکنه اون اخلاقی که شما می‌فرماد در واقع بیماری بیماری عارست می‌شود انسان انسان خودش و خودش باشه راستگو دروغگوییه یاد می‌گیره کسی که تو اساس نویسندگان اخلاق درست مسئله را بله مطرح کرده یک کتاب نوشته امام محمد زکریای رازی به نام اتب روحانی اسم کتاب کوچک بله امام محمد زکریای راست اونجا میگه فقط طب طب روح آدمی پس معلوم میشه اون وقت فقط هم رذائل اخلاقی میاره میگه اینا رو باید چه جوری مداوا کرد یکی از اشکالاتی که بهش گرفتن آقا چرا رذائل اخلاقی رو آوردی چرا فضایلو نمیاری نه آدم سالم فضائل را داره رضائیل بیماری بیماری میشه یعنی انسان را در لق خلقسان خودشان را نگه دارند سقوطی براشون رخ نخواهد داد اما نکته دومکه فرمودید محدودیت‌هایی برای من ایجاد می‌کنه میگه این لباس را خوشم اومد بر دار یا برنت خدا عقلم چی میگه یه بردار یا بردار خود عقل آدم ترجمه ترجمه عقل تو حاکم بود عقلت میگه چی میگه بردار بردار اگر میگه عرض میکنم چند تا دستور را پشت سر هم میاره میگه اینا را آوردین این آیات را بیان کردیم دستورا رو لقوم یعقلون برای اونایی که میکنن درد اونا میخوره تعقلون تعقل کنید همون مسائل خود دین باری نمی گذارد عقل را حاکم کن عقل حاکم کن این پیام اصلی دین اگر رسید عقل حکم کرد که خدایی هست که حقیقت‌الحقایق و خالق همه چیز و اگر عقلت گفت که یا خدا خودش باعث آرامش میشه یاد خدا هم باشه عبادات که ما میگیم چیه یاد خداست یاد خداست اقیم روایت حتی تو نماز را که میگیم عقلمون چیزی برای گفتن نداره عقل که بگیم آخوند اینا گفتی نه نه مثلا کارگوستا یونگ روانشناس معروف عرض کنم خدمتتون که میگه منیم ولی یاد خدا این تاثیرات را داره حتی میگه من دیندارا رو بهتر می‌تونم معالجه کنم روانشناسه یه دینداران رو بهتر حتی میره خورد میشه میگه مثلا کاتولیک‌ها رو بهتر از پروتستان ها معالجه می‌کنم فرق داره اونا اینجوری بخوام بگم حرف های خدا خواسته یاد خدا را همه انسان ها دارند یه چیز از ما خواست یاد خدا رو بذار تو این بدن این شکل اگه نگفته بود خدا بهم نمی‌دونستم که رو به قبله باید واسم وضو باید بگیرم خدا را اون فقط بدنه اصلش بنابراین مطرح اولا یعنی اولویت یعنی برترین اولویت داره بگن چشم ولی تو چی بیان حکم خدا حکم خداست این بگم چشم چشم یعنی سخن امام علی را از این حیث مثل پیامبر زودتر بگیر چیزهای دیگری که عقلم حرف برای گفتن داره قطعاً عقلم باید قانع بشه اونجایی که عقلم حرف داره که اگه ضد عقلم حرف بزنه کنار بذارم یعنی عقلم حجت نیست اون وقت عقلم گفته امام علی حجته عقلم گفته قرآن حجته بگم حجت نیست که اون وقت اینیم که گفته قرآن حجته اونم اصلا همه چی گفته اسلام بهترین دینه عقلم گفته اصلا اینکه گفته خدا هست عقلم گفته خدا هست اعتبار نداره اعتبار داره هیچ جا نباید کسی نادیده بگیردش اونجاهایی که میگم باید بگم چشم اونجاهایی ساکته میگه من نمیدونم نماز صبح دو رکعت یا سه رکعت بله بله هفته گذشته یه بحثی شده بود در پاسخ پرسش یکی از دوستان و در عین حال که شب میلاد حضرت امیر مناسبت ادامه بخشی از آیه هست که اشاره به احکام قضات آقای پرسش مشخصا این است که چرا ما یک جایی به استناد میکنیم هم هستند ما اینها را ببینید یکی اینکه نکته اینه که نظم قطعی نیست همین ترتیب ترتیب سوره‌ها ترتیب حفظ شده چی شده دیگر اینکه به مناسبت به پیامبر وحی نازل میشده وقتی نازل می‌شده که یه دفعه سوره بقره نازل نمیشده که دوتا آیش ناطق می‌شده سه تا آیش نازل نشده این آیه نازل شد آیه ممکنه مسئله دیگری باشه آره بسیار جور نیست قبلش یه حکم عادیه واقعیت اینه که برادران اهل سنت دارند که میگن با این مسئله دین کامل شد خورده هست ناجور ببینید چیه یه مسئله عادی با دین کامل شد جور نیست یه مسئله یه مسئله عادی فقهی از حقوق الله هم هست کامل شد جور نیست مهمی باشه ولی اینجوری بنده بهتون عرض میکنم گاهی باید بریم سراغ بهترین تبیین اگه از من بپرسند آیا تو این آیه همه چی برات روشن میگم نه همه چی روشن نیست اما تبیین شیعه بهترین تبیین این به این دو تا تبیین بیشتر نداشتیم که از برادران اهل سنت یکی از شیعه از اهل سنت از شیعه جوره جور در میاد دلیل من بر امامت امام علی بر دو اصل مبتنی یکی بهترین تبیین و یکی دلیل انباشتی دلیل انباشتی را گاهی برای خدا غربی ها به کار میبرند میگن من این برهان برام قانع کننده نیست این برهان قانع کننده نیست برهان هر کدوم یه درصد ولی داره و مجموع این ادله برای من یقین آور میشه که خدا هست آره آره که نگاه می‌کنم همش را یکی یکی یکی انباشتی پس دوتا نکته داشت یکی بهترین تبیین نه تبیین قطعی مسلما من دلیل ندارم که این قطعی و مسلمه دلیل ندارم یه نکته بگم یک از چیزهایی که از اصل اساسی برای من که هیچ کس را فریب نده من توی یک کلاسم جلسه دهم درس کارشناسی ارشد جلسه جلسه دهم گفتند که این آقا اهل سنت من جلسه دهم نمی‌دونستم که این آقا اهل سنت بهش گفتم که اگر این پنج جلسه‌ای که مونده دیدی حرف من تغییر کرد بدون من آدم درستی و اینقدر صادقانه حرف می‌زنم که اگر اینجا این سالن پر از برادران اهل سنت بود همین حرف همین حرف را می‌زدم یعنی جوری استدلال کرد کسی که نمیخوام فریب بدم آره بنده میگم برام صد در صد روشنه اشکالاتی هم دارم اللهم اکملت لکم دینکم اشکالاتی هم دارم ولی دو تا مسئله است بهترین تبیین از چی است به نظر من دورتره دوشتی رو هم که می‌ریزم برام اطمینان آوره کهج امام بعد اهل سنت مستثنا میکنه فقط ریاست میکنید خوبه انما یرید الله اهل تطهرا یک کلمه یوریدو داریم از چیه اون موقع که شعر می‌خوندی میخواستم بگم که وقتی گفتی باقیشو بلد نیستم گفتم باقیشو بلد نیستی طوری نیست عرض کنم خدمتتون که خداوند خیلی دعواییه لطفاً همه توجه جلب باشه خدا دو جور اراده داره یکی اراده تکوینی یکی اراده تشریعی اراده تشریع یعنی چه اینکه از من میخواد که به من بگه الله متقی باش اراده میخواد دیگه میخواد اراده یعنی خواستن خدا از من میخواد که مومن باشم میخواد که متقی باشم میخواد که نماز بخونم اراده تشریعی منم حتماً باید مختار باشم اراده تکوینی برخلاف تشویقی رد خور نداره بیشتر نداریم از خدا یه اراده تکوینی یکی اراده تشریعی حالا سوالم از شما اینه انما یریدید الله اراده اراده تکوینیه یا اراده تشریعی اگر گفتی اراده تکوینیه ردخور نداره دیگهخدا شماره ندارید خدا شما را خوب خوب همه بدی‌ها رو از شما پاک می‌کنه اگه اراده تکوینیه این شما هیچ اختیاری ندارید اینو می‌خواید بگید پس بگید اراده تشریعیه اگر اراده تشریعی شد یعنی چه خدا میخواد که شما نماز بخونم میخواد که شما چون خانواده پیامبری نسبت به پیامبر دارید پیامبرم خوب باشند خدا میخواد شما خوب باشید اراده اراده تشریعی تکوینی خرد ستیز حالا میرم سراغ هیچ ربطی ندارد هیچ ربطی نداره چون آب از سرم گذاشت دیگه میگم آقا همه میگن اینا همه تاریخ گفتن هیچ ارتباطی نداره این عصمت در صورتی نه نمیده که این اراده را اراده تکوینی بگیرید اونم یعنی ائمه را تبدیل کردی به یک ربات که خدا بحث درباره زنان پیامبر خدا داره توصیه میکنه به زنان پیامبر که اینگونه باشید اینگونه باشید اینگونه باشید یه دفعه میگه انما یرید الله دیگه داشتن در مورد زنان پیامبر حرف میزد گفت که چرا این توصیه رو بهتون کردن کسی نپرسه به این مستندسکی دارند قبلش در مورد زنان پیامبر شد مذکر ضمیر شد مذکر چرا ضمیر میگن شد مذکر عرض کنم خدمتتون که چرا ضمیر شد برای اینکه قبلش داشت خصوص زنان را میگفت حکم کلی بده کل خواندن پیامبر چه زن ها چه مردها اون وقت تو زبان عربی وقتی هم زن و هم مرد باشه ضمیر مذکر باید بیاد کاملا ممنون آقا خوش آمدید سلام علیکم مجلس بله چه مثال در سوره که داستان عجیبی که درباره موسی السلام فرد نامعلوم و معروف به خضر قطعاً خضر پیامبر نیست با توجه مثال و موسی علیه السلام هر سه معترض میشه دوتاش یکیش قدرت نمایی شما آینده درست گفته قدرت نمایی کار عبث یه دیواری رو میسازه یکیش هم کشتن یک فرزند بی گناه و اونجا در واقع مشخص میشه که اون فرد قطعاً پیامبر نیست و راه حق رو نمی‌بینه یعنی همونی که به درستی فرمودید که عدل و حکمت دیگه نداره درسته که ممکنه آینده‌ای رو ببینه ولی حکمت نداره فلذا این داستان داستان عجیبیه و با دقت من استفاده موضوع را گفتم البته حالا مفصل اول آیات نکاتی اگر فرصت شد حالا بعدا منتها خلاصه خواستم بگم که شما کردید این داستان کاملا روشن میشه چرا حالا من عرض کردم الان خیلی زیاد شده افراد با تمسک به قرآن رو باز می‌کنند یا سر کتابی رو باز میکنن از زندگی افراد خبر خاصی رو میدن خودشون میکنن توی خانواده‌ها حتماً دیدید میرن برای گره گشایی و اینجور مسائل خیلی باب شده و اسباب گرفتاری که مطلق علیه السلام و غیره حالا موضوعاتی که هست همه دوستان احتمالا خیلی مبتلا شده از شرش بری باشه متشکرم بسیار متشکر بسیار عالی ببینید با اینکه تکراریه ولی یه نکته بگم قسمت دوم فرمایشون آره خرافه تو جامعه ما غوغا می‌کنه غوغا می‌کنه خرافه پرستی خرافه خیلی زیادی عقلانیت باید بیاد دین یه امر خردمندانه است یعنی خردمندی دعوت به خردمندای دیگر را باید کنار بریزیم و دور بریزیم اونایی که با عقل اما قبلش آیه مربوط به ماجرای حضرت موسی آیه قرآن نمی‌گه مردها حواست برخی گفتن که فرشته فرشته اگه فرشته دیده باشه مثلاً جناب مهندس طاهری به قرآن ترجمه کرده قرآن مبین دو سه ماه پیش فوت کرد خدا رحمتشون کنه قرآن مبین اصلا ایشون میگه فرشته بود مثلا آره ولی اگر فرشته بوده پس برای حضرت موسی مکاشفه رخ داده واقعی نیست واقعی یعنی پشت پرده عالمه پشت پرده عالمه نه یه چیزی که به طور طبیعی رخ داد ولی روایات چی میگه که او خضر بوده یه پیامبر ولی همون روایات میگه او خضر ۵ نسل قبل از نوح بعد از نوح و ۵ نسل قبل از ابراهیم میزیسته یعنی هزار سال قبل از موسی بنابراین در اون زمان یه شخصیت غیبی بوده زمان حضرت موسی پس اگه اینم باشه بازم مکاشفه است نه اینکه یک کسی واقعی مثلا یه انسان مثل ماها بزن نه نه حضرت موسی میگید که پشت پرده عالم چه میگذرد میدید نه اینکه بچه یه آدمی مثل من بزنه بکشه پشت پرده عالم را ببینه و مکاشفه‌ای باشه اعتراضش معنادار نبود و شرطی که اول کرد که حق اعتراض نداری معنادار نمیشه انسان بوده مکاشفه است فرشته که میکشه فرض بفرمایید عزرائی یا فرشته است مکاشفه است اگه میخوایم بگیم فرشته است یا خضر از هیچ کدام خوب حالا من یه چیز دیگری به هر حال غیر از اینکه نمیشه یا یه آدم بوده یا فرشته نبود درسته خدا حکیم هست یا نیست آیا اون آدم به لحاظ معنوی بالاتر از موسی بوده یا نه قبول نداره که این علم و حکمتی که به او دادیم اتفاق حالا که عرض بخاطر بیان شده افراد عموما در تفسیر میگن خوب علم داده شده پس مرتبه و بالاتر از این دوتا موضوع برتر از موسی بوده نه موسی چرا اگر موسی به نبوت خودش میخواست عمل بکنه حتما باید قتلی رو مرتکب میشه جلوشو میگرفت یا بعدش قصاصش میکرد منتها اولاً چه بسا سرعت عمل بالا بوده که او اصلا نتونسته جلوگیری بکنه چه بسا یعنی این خیلی عقلانی است و بعد هم اعتراض کرده ولی اول شرط کرده که عصیان نکنه خوب به شرط چرا معترض شده چون داره مرتکب میشه یعنی داره قتل قصاص بدون جنایتی رو میکنه که همین الان چقدر زیبا شما فرمودید که عقل میگه مرد یعنی اگر خداوند عالم کوه البرز رو وسط کویر لوط برای من گذاشت رحمانیت الهی هم ایجاد میکنه بالاخره یک روزی حقیقت ببره کما اینکه این راه جلوش گذاشته یعنی حکمت و علمی و فلانی داده شده در واقع یکی از در واقع ملائکی که از صف ملائک جدا شده ابلیس است و بخشی از حکمت خلاصه اینکه مثلا لشکر ابلیس شیاطین علم و حکمت است یا در جایی که یوسف علیه سلام یوسف علیه السلام علمی که داده میشه همه علمی که داره داده میشه در مسیر درسته یا نه اینجا فقط خلاصه بگم جمله آخرم که به نظر میاد که داره دو مسیر علم نشون بشر داده میشه با قدرت نمایی بخواد خلاف عدل از انسان کاری بخواد یکیش اینه که بر اساس عقل و ببخشید خواهش میکنم کوتاه عرض میکنم کسی که داستان را میخونه همین که میگه لا ت تستطیع صبر منو یک تصحی که قرآن را میخونم اون شخصیت یا شخصیت شخصیت مثبت شخصیت قدرت داره ولی نعوذ بالله پس اون کار از لحاظ قدرتی به عقل میاد ولی بیان من را هم بشنوید و تحمل عرض کنم خدمتتون که ببینید قطعاً اون آقا شخصیتش مثبته طبق قرآن مقامش بالاتر است اگر یک انسان عادی بوده و این مقام معنوی بالاتر از حضرت موسی را داشته و تو اون منطقه بوده این باید او میشد اون زمان پیامبر اولوالعزم نه حضرت موسی بنابراین یه شخصیت عادیعادی نبود حالا که بناست یا فرشته باشه اگر فرشته بوده مکاشفه بوده فرشته زده کشته الانم اگه خدا به یک انسان دستور بده بهش میگم نکنید این کار را فرشته خدا که جان انسان ها را میگرفت حضرت موسی میخواست پشت پرده عالم براش قصر بشه خدا بهش گفت برو بنده از بندگان من هست بعد دید که ببین تو الان که توی جسم هستی تحمل نداری که پشت پرده عالم را شب تولدم هست فرمودید حضرت موسی اشتباه نمیکنه که فرشته است ولی حضرت ابراهیم دوبار اشتباه کرده سر موضوع فرشته‌ها اومدن و رفت و یک گوساله چاق براشون کباب کرد آورد دست نخوردن شما که این مصیبت را عمق فاجعه را درک نمی‌کنید اصفهانی نیستید باید اصفهانی باشی که مثل من تا عمق فاجعه را درک بکن که یک گوساله را کباب کنی و مهمان دست بنابراین حضرت ابراهیم پیغمبر خیلی خوش آمدید جناب امامی هم داشت اما خدمتتون عرض کنم من فکر میکنم چون بیاناتی که جناب دکتر سلیمانی می‌فرمایند یه جنبه دیگه‌ای رو نگاه میکنه و شما یه جنبه دیگه‌ای رو نگاه میکنید شاید من به عنوان تقارن آرایی را به وجود بیارم به عنوان کسی که فکر میکنم از همون سوادتر باشن بدون اغراق عرض میکنم عربی بلدم و نه بالاخره این دانشگاه علوم این چیزا نیست ولی واقعیت اینه که من سالیان ساله که صحبت‌های دکتر سلیمانی رو دنبال می‌کنم و فکر میکنم که میدونم دغدغه شون در واقع چی هست شاید با مثال هایی که میزنم بتونم در واقع به عنوان یه نفر سومی که دریافتی داره از این مباحث بتونم یه کمکی کرد و در ضمن خودم رو هم بسنجم که ببینم چطور بود من یه مثالی رو میزنم این هستش که جناب امام تصور بفرمایید که دکتر سلیمانی فرزندشون رو توی یه شرایط بسیار پرورش یعنی از نظر امکانات آموزشی و من یه فردی هستم که به فرض یه فرزندی دارم به خاطر بد زمانه نمیتونم مثلا شوهرم دارم نمیتونم این بچه ام رو درست پرورش بدم و بچه من مجبور میشه نه میتونه بره درس بخونه نه میتونه امکاناتی داشته دکتر دانشمندی که میتونن خیلی بالاخره مثمر ثمر باش ولی بچه من بخاطر شرایطی که براش فراهم نبوده نمیتونه در واقع به اون درجه با اینکه استعدادشو داره نمیتونه به اون درجه برسه ولی آیا من میتونم به این فرزندم این خورده رو بگیرم که چرا تو مثل بچه دکتر سلیمانی یه دانشمند نشد صحبتی که جناب سلیمانی می‌کند این هستش که در واقع اگر واقعا از خلقتشون ائمه و اطهار با فرق داشته باشند پیامبر داشته باشند یعنی من نمیتونم خودم به کسی دیگه بگم نمیتونم بگم تو چرا نمیتونی مثل بچه دکتر سلیمانی نشد مثلا از طرفی هم میتونم بگیرم به جناب دکتر سلیم به خاطر اینکه من احساس می‌کنم که ایشون خیلی ساده البته میدونم که شاید ۵۰۰ صحبتشون اینجور باشه که بالاخره قابل فهم برای همه باشه ولی از نظر من احساس می‌کنم تو این جمع صحبت میکنن شاید به قول شما ببینید با من فرق میکنن همین کتاب ها همین در معرض کلام قرار دادم با اینکه میگم سواد علمیه اونجوری توی این زمینه ندارم ولی شناختم بخاطر اینکه دینداری درست بکنم چون فکر میکردم که مهمه برای خودم و زندگی آخرت با من ایشون فرق میکنن یعنی استدلال هایی که ایشون میارن به عنوان اینکه می‌خوان یه نظریه یه دیدگاهی رو مطرح بکنن هم شما فرمایش کردید ایشون به نظر من فقط نباید همون چیزهایی که به قول خودشون پازل خودشون رو تکمیل کنه بررسی بکنن یعنی باید دو طرف رو بررسیخته است یعنی همه اونهایی که نمیدونم تشریف دارند یا نه تشریف دارند چقدر قشنگ هفته پیش تاریخ رو عنوان کردن و گفتن که یعنی یه جمعی نیستش که متوجه نشن و اگر این تحمیل کنید به قرآن احساس می‌کنم خودشونم یه چارچوبی رو برای خودشون درست کردن و این چهارچوب نمیگن غلطه درست است از نظر خود من یه کسی هستم که ۸۰ تا ۸۵ درصد موارد فرمایش میکنن سوالات من بوده حتی همین سوالی که شما امشب فرمایش کردید ولی من میتونم راحت بگم متوجه نمیشم اینو میزارم کنار یا میزارم یاد گرفتم دیگه اینو همیشه عنوان تا وقتی که بتونم جوابش برسم ولی در کل یه اور ویویی که بخوام داشته باشم دین اسلامو قبول دارم و سعی می‌کنم دینداری معیشتم نداشته باشم و سعی می‌کنم که واقعاً این دینداریم یه دینداری واقعی باشه یه چیزی که فکر میکنم که مثلا تو هم بحث دین و قدرت که گفتن دکتر سروش صحبت کردن دکتر سروش حرفشون اینه من البته تعداد جلساتی رو گوش کردم ببینید قرآن اینو میگه حالا شما نمیتونید اینو توجیه بکنید و اینا نگید که عمل صالح یعنی کار خوب و کار خوب رو خوب انجام دادن یعنی مثلا فرض انجام نده صدقه دادن رسیدگی به حال مردم خوبه ولی چطور باید انجام بده به این صورت من فکر میکنم یه مقدار تو صحبت های حاج آقا این مسئله ایمان یه مقدار کمه چون حس میکنم به خصوص ما انجام اینقدر مشکله انقدر مشکله که چیزی جز ایمان نمیتونه در واقع آدم رو بر عمل صالح نگه داره و میدونید عمل صالح بدون هزینه نیست هر کدوم ماها برای اینکه آدم خوبی باشیم خیلی چیزا رو بخصوص توی جامعه داریم که میتونه به ما کمک بکنه اون ایمانه و احساس میکنم دغدغه شون به نظر من اینه که ایشون میفرمایید میگن اگر اون تقدس اینها را به پیامبر پیامبر مطرح هستند ایجاد بکنیم بعد به موارد دیگه‌ای هم باید اینو گسترش رو در واقع ادامه بدی و خودمون باعث میشه که این خود فرمانروایی که حاج آقا فرمایش میکنن اون رو ما از دست بدیم وگرنه حاج آقا واقعا مقام و جایگاه پیامبر و اینا یه نکته بگم شاید بهتر بفهمونم درسته که پیامبر ولی واقعیت اینه که آقای سروش صحت که دستفروش صحت عنوان کردند من در واقع یه روزی من اصلا فیلمنامه نویسی میکردم ولی یه روزی یه تولدی رو ظهر دعوت بودم به جای اینکه شرط همسایه ها مثلا شب نمیذارن که ما داشته باشیم ایشون گفتش که یه زمانی بود که موبایل نبود من گفتم اینجا نزدیک خلاصه یکی از این بازیگران حتی تو خیابون رفتم و خونه آقای رامین یاسین یه همچین چیزی رفتم الان اومدی من مهمان دارم ببخشید نمیتونم ازت پذیرایی کنم عذرخواهی کرد و گفت آره من آقای مدیری مثلا اینجا مهمان من هست پس اگر شنیدم که آقای مدیری رفتم داخل گفتم ۶ ماه من ول کردم دارم فیلم نامه مینویسم وخام ایشون ببینم شاید فیلم نامه من قبول کنه دردسرتون ندم رفته توی اون چیز ولی چیزی که میگفت برای من این نکته اش مهمه میگفتش که من اومدم بگم که حالا یه روزی نویسنده نیومده بوده آقای مدیری فیلم نامه های این آقا رو میگیره بازی میکنن و میفهمه که واقعا ایشون فیلمنامه نویس منظور ایشون منظورش این بود میگفتش که بگم شانس بله من جشن تولد ظهر دعوت شدم دوتا تلفن خورده اومدم خونه دوستم داشتم برگشتم ولی به من من ۶ ماه نشستم خونه بدون اینکه درآمدی داشته باشم فیلمنامه نوشتم من این شانسو رو هوا زدم در واقع اومدم این فیلم‌نامه‌ها رو اون موقعی که کسی نبوده فیلمنامه نبود ارائه بگم درسته که پیامبر در واقع یه آدمی مثل ما هستند ولی ایشون اینقدر جایگاهی داشتن اینقدر رو خودشون کار کردن و نکته دیگر این هستش که وقتی انسان از گناه دوری میکنه شناخت بهتری نسبت به هستی هم پیدا میکنه یعنی پیامبر پیامبران هستند پیامبران در واقع یک ارتباطی برقرار کردن بین ما و آسمان اینم که شما فقط فرمایش می‌کنید مثلاً پیامبری توی احکام و اینا ببینید احکام که نمی‌دونم نماز صبح دو رکعت و نماز مغرب فقط اینا نیست پیامبران اومدن به ما بگن که جهان دیگه‌ای وجود داره اومدن به من بگن به شما بگن که اگر تو میخوای خوب زندگی بکنی و داری هزینه میدی برای زندگی کردن ولی بدون یه نفر میبیند بدون که دنیای دیگه هم هست قوانین الهی رو دارم برای ما مطرح میکنن چشم احکام الهی قوانین الهی اینه همونطور که از نظر بیولوژیک از نظر فیزیولوژیک قوانینی داره قوانین روحانی زندگی کنید عاقبتت بهتر میشه من عذرخواهی می‌کنم خیلی هم صحبت کردم بسیار متشکر کنیم حالا بسیار خیلی خوشحالم که یک خانم فرهیخته بیاد و نقد بکنه اتفاقاًبنده هیچ جا صحبت نمی‌کنم مگر اینکه بعدش نقد باشه حداقل یک ساعت یک ساعت و نیم بیش از اون مقداری که اصلا و از همینجا می‌خوام اشکال ببینید این مسئله که فرمودید که من گزینه گزینه انتخاب میکنم مثلا آیات را برای چرا اینها به نظر خودم این کار را نمیکنم ولی آدم مبرای از خطا نیست به همین دلیل کاملاً خودمو در معرض نقد میزارم هم تو جلسه هم هیچ نمی‌کنم هیچ صحبتی بلا استثنا مگر اینکه بزارم و پخش بکنم و دارم میبینم کشور خارج جاهای دیگر می‌نویسن برام پیام میدن اشکال میکنن چون دیگه الان که از یه راحت شده و غیر از این حرف‌هایی را که میزنند من مکرر گفتم که حالا یک بار در مورد امامت همین الان آیه تطهیر را من حرف جدیدی زدم جدیدی که چرا پنجشنبه هفته گذشته به مناسبت زیارت جامعه کبیر انجمن اسلامی مهندسین گفته بودم این حرف را در مورد آقای تطهیر آقایونی که توی حوزه هستند هر کدوم هر حرفی را قبول ندارند لطف کنن بیان مناظره کنن با من تواضع بفرما و بیان مناظره کنند با من باشه روشن بشه که حق با کیه این مکرر درخواست من کردم و هست دیگه اگه شما دنبال کردید دیدید که تو صحبت‌هام این درخواست را و کسانی را تلفن دادم نیوز کنفران حسن گفتم زنگ بزنید که بیان مناظره بنابراین حرف‌هایی که می‌زنم در معرض نقد قرار من هم تو کانالم هم تو جلساتم هم آره ممکنه اون اشکال وارد باشه ناخواسته ولی عمدی نیست این قضیه ولی من نه همه آیات را میبینم برخی از ضایعات را دوستمون میخونه به این جهت من را نمیخونم یه آیه یا میبینم به نظرم میرسه ربطی نداره به مسئله ببین این آیه بسیاری از آیاتی که ایشون می‌خونن اینجا از نظر من ربط نداره خب من آگهی را که فکر می‌کنم ربط نداره که نمیان بخونم که از قبل که پیش بینی نکردم که کسی میاد آیه رو بخونه که نه من باید بگم این آیه ربطی به این مسئله نداره اون آیاتش مثلاً ایشون می‌خونن و چی من قبلا دیدم ربط نداره نگفتم ربط داشته باشه میگم پس این مسئله ممکنه به اصطلاح پیش بیاد نکته دیگر ببخشید حالا که فرمودید من مقام اکتسابی پیامبر و ائمه را اصلا انکار نمیکنم همیشه میگم قله را فتح کردن پیامبر تو ۴۰ سالگی عبد صالح خدا شده بود شایستگی اینو پیدا کرده بود که این قسمت انکار نمی‌کنم من اونچه که این کار میکنم میگم متفاوت خلق نشد یه جور دیگر متفاوت باشه که مثل اینه که مسابقه دو باشه و مثلا بگیم خوب یک نفر را پاش باز باشه بقیه رو پاشونو ببندید مسابقه دو که نمیشه که این نمیشه که پاش بازه من پام بسته است چه مسابقه من مقصودم مقام دامی نیست که پیامبر با من مصاحبه به لحاظ خلقت مساوی طلا ابراهیم تشییع جنازه مرحوم شهید سلیمانی بود قاسم سلیمانی پشت کمرش نوشته بود که ما همه سلیمانی هستند هستیم اون روزی که سلیمانی بودن مد نبود من سلیمانی بودم الان که مد شده بله اون روز حالا که مود شده سلیمانی باشه من اون روزم که نبود سلیمانی بودم عرض کنم که مقام معنوی پیامبر ولی مقامی میتونیم مقام بالا اصلا یه چیز بهتون عرض بکنم که آیا ممکنه مقام مثلاً ابوالفضل علیه السلام که پذی آیا ممکنه مقام حضرت ابوالفضل مقام معنوی که کسب کرده از یه پیامبر اولوالعزم بالاتر باشه حالا اینجوری بهتون بگم ممکنه ابوالفضل به مقامی رسیده باشه که ما میگیم وجعلنا للمتقین اماما دیگه آره به اون مقام رسیده باشه رسیده باشه ولی خدا پیغمبر نمی‌خواد اون دوره زمان حکمتش نیست سلمان از برخی از کسانی که یه زمانی پیغمبر بودند بالاتر باشد بنابراین پیامبر تو خلقت مثل ما خلق شد و مقام معنوی کسب کرده با ۴۰ سالگی با عقل و فطرتش اومده دین خودشو درست کرده خدا را بندگی کرده به جایگاهی رسیده که خداوند شایسته رسالتش کرده این فرمودید که من احکام را فقط میگم میگم تعالیم خدا پیام خداوند اگه زیاد تاکید کردم با احکام مقصودم همه چیز همه چی مقصودم این نکته آخر که ایمان فرمودید من تردید دارم تو ذهن شما چون میخواستم اون موقع نمی‌خواستم صحبتتون قطع کنم آیا ایمان مدل غربیش را شما می‌فرمایید چون اونجا ایمان مثلاً کسی مثل کرکگور وقتی میگه باید همه چیز رو با ایمان پذیرفت او افتادم شما که فرمودید نمیدونم او ایمان که تو غرب مطرح است ایمان گرایی باید با ایمان پذیرفت خب ما اختلاف داریم او ایمان را میگه امری که یعنی در غرب مسیحی در واقع ها یعنی خرد ترین آدم که میگه اصلا یه چیزی را وقتی دوسته که شما بهش گردن باشه ایمان در وقتی ایمانه که شما به امر خرد ستیز تن بدید اونجاست که ریسک کردی ولی عقل گرا ترین شخصیت مسیحی که میگه که دو بخشه دین یعنی یک امور عقلی هست که ما با عقل مان بهش میرسیم این جدا یه چیزایی دیگری که اینا رو باید با ایمان بپذیریم به هر حال اینجا هم میشه ایمان یعنی گرفتن یه چیزی که با عقلمون اثبات نشده اثبات ایمان تو اسلام ایمان اینه که به امری که به حقیقتی که برات اثبات شده گردن بنهایی این ایمان یعنی گردن نهادن به حقیقتی که برات اثبات شده منتها میگه که ریسک خطر کردن باید باشه خطر کردنه ولی اشتباه اینه که میگه خطر معرفتی یعنی ممکنه مطابق با واقع نباشه نه نه ما قبول داریم ما خطر را قبول داریم ولی حق پرستی وقتی می‌کنیم گاهی باید بریم زندان گاهی باید کرسی درسمون از دست بدیم گاهی باید شغلمون از دست بدیم گاهی خواب را باید بزنیم و بلند شیم نماز صبح خیلی چیزا گاهی هم گرسنگی باید بکشیم روزه و اینها پس اینا همش هزینه کم یا زیاد داره ما داریم خطر میکنیم ما در این خطر میکنیم ولی تعریفی که ما از ایمان داریم با تعریفی که شما میکنید فرق داره ببخشید چون فرمایشاتتون دقیق بود عذر میخوام ها این فرمایشات دقیقی و البته اون چیزی که شما فرمودید بین شانس و چی که خدا باوری کتاب امداد های غیبی مرحوم مطهری یه جاهایی آدم تو زندگی نمیدونه نمی‌فهمه نمی‌دونه که بزارید من آدم که من الان دیگه باز نشسته تا الان خیلی چیزها را میخواستم که بشه و خیلی غصه خوردم که چرا نشده بعدا گفتم چه خوب شد که نشد خیلی چیزا رو میخواستم نشه و خیلی غصه خوردم الان که ۶۶ سالمه یه چیز بهتون بگم هرچی غصه خوردم بیخودی بود هرچی غصه خوردم نفهمی بوده چه اونایی که غصه خوردم که چرا شد و چه اونایی که غصه خوردن که چرا نشد حالا خوب بوده خوب شد بد نبود که اصلا خوب پیش برده دیگه درست پیش رفته امور و بعضی جاها نباید می‌شده بعضی ها باید میشده ببخشید که خسته‌تون کردم خوب جمله شما تکوینی باشه بعد دیگه چه ارزشی داشت یعنی انسان با اختیار خودش عصمت را کسب کنه دیگه ارزش با اختیار خودش قله را فتح کنه مقام معنوی را کسب بکنه نه عصمت کسب بکنه عصمت کسب شدنی عصمت اکتسابی ما نداریم پیامبر را خدا نمی‌ذاره حکمش را اشتباه به دست مردم این قرآن عصمت شخص قسمت بنابراین این حرف میخواستم روش حساسم برای اینکه گاهی میگن که جامعه ما گفته میشه فلانی عصمت اکتسابی داره ما نه عصمتی داریم که کسی خلق شده باشه بهش نه قسمتی داریم که کسب بکنه هیچ کدومشو نداریم یه عده آدما ماموریتی بهشون داده خدا گفته پیام منو برسون دست مردم تو این پیام رساندن اشتباه کنم جای تحمل داره ولی عایق دیگری میگه از پشت سر از جلو وقتی غیبه احدا من رسول اون وقت دنبالش میگه که پشت سرش جلو چی ما مواظبیم که پیام برسه باید با هم جمع کنیم خوب اصرار دارید که ادامه بدم یا نه؟