جلسه اول: عدالت و حقوق بشر هدف بعثت انبیا و اصل زیربنایی اسلامپژوهشي
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم الحمدلله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله الطاهرین
بحثی که امروز توی جلسه اول ذکر سلسله بحثهایی میخواهیم مطرح کنیم عنوانش هست فقه حقوق بشر که یک کمی درباره این عنوان در این جلسه اول توضیح میدم و بعد به اصل اساسی و زیربنایی حقوق بشر به اصطلاح و در واقع اصل اساسی فقه اجتماعی اسلام یا باز هم دقیقتر کل فقه یا کل اسلام شناسی اون اصل اساسی را مطرح میکنیم در واقع میخوایم بگیم که کل اسلام شناسی اعم از فقه برای یک اصل اساسی مبتنی است و اون عدالت است حالا یک کمی درباره عنوان مقصودم از کلمه فقه یعنی فهم عمیق اون وقت کلمه حقوق بشر هم یک چیزی اعم از اعلامیه جهانی حقوق بشر چون که اعلامیه جهانی حقوق بشر مخاطبش دولتها هستند هست یعنی چیزهایی که باید دولتها نسبت به انسانها رعایت کنند در حالی که حقوق انسان حقوق بشر وسیع تر از این هست اینا و حقوقی هم هست که هر یک از ماها باید در مقابل همدیگر رعایت بکنیم بنابراین وقتی گفته میشود اینجا حقوق بشر ضرورتاً معناش یعنی در اعلامیه جهانی حقوق بشر نیست بلکه موسعتر هست و به اصطلاح گستردهتر هست و بهش توجه باید بکنیم حقوق بشر یعنی خوب ممکنه هر کسری یک گونه تعریف بکنه شاید من این گونه تعریف بکنم امتیاز که به انسان از اون حیث که انسان است تعلق میگیرد امتیاز که به انسان از اون حیث که انسان است تعلق میگیرد و یه چیزاییه که به من و شما از حیث که انسانی تعلق میگیرد و به ماه ویژه ما هست این را من اینگونه تعریف میکنم ممکنه دیگری جور دیگری تعریف بکنه اگر چیزی حق من باشه حتماً باید به من تعلق بگیره و اگر تعلق نگیره ظلمی نسبت به من صورت گرفته و اگر تعلق بگیره عدالت نسبت به من رعایت شده اینجاست که میتونم بگم که حقوق بشر مساویست با عدالت و نقض حقوق بشر مساویست با ظلم هرجا حقوق بشری نقض میشود ظلمی صورت میگیرد و هر جا حقوق بشر رعایت میشود تنها عدالت گرفته حق طرف داده شده بنابراین به این معنایی که عرض کردم به اصطلاح حقوق بشر مساویست با عدالت و نگذشت هم مساویست با ظلم پس برمیگرده به بحث و البته مهمترین بخش بعد عملی دین میشود همین حقوق انسانها که در اصطلاح دینی بهش گفته میشود حق الناس و مهمترین چیزی که در روز قیامت از انسان ها خواسته میشود که و سوال میشود که آیا رعایت کردیم یا رعایت نکردیم همین حق الناس یا حقوق بشر است یعنی در واقع در مقابل این حق الناس حق الله قرار داره که در دین بیان شده در روایات بیان شده که خداوند در مورد حق الله راحت میگیره خیلی سختگیری نمیکنه ولی در مورد حق الناس بسیار سختگیری میکنه و معلومم هست که حق الناس را خداوند نمیتونه چون حق دیگرانه و ازش بگذره اینجاست که دیندارترین آدم کسیه که بیشتر مواظب باشه که حقوق انسان ها را ضایع نکنه حتی این بخش از دین از باورها اعتقادات و امور مهمتره حتی به یک معنا از اخلاق مهم به این معنا که پایه اخلاق است یعنی اخلاق به معنای خاصش اونجا صدق میکنه که من از حق خودم به خاطر دیگران بگسرم ولی این در صورت ممکنه که من حق دیگری را ادا کرده باشم و بعد حق خود از حق خودم بگذرم پس نمیتونه انسانی از حق خودش بگذره نسبت به دیگران و حقوق دیگران را رعایت نکنه امکان نداره در واقع مایعی از قرآن مجید که میفرماید ان الله یامر بالعدل والاحسان عدلش یعنی حقوق دیگران را رعایت کردن احسانش یعنی از حق خودت به خاطر دیگران گذشت مقام محسنین بالاتر از مقام عادلین هست مقام محسن بالاتر از مقام عادله ولی باید توجه بکنیم که محسن کسیه که عادل هم هست و به مقام بالاتر رسیده یعنی هیچ محسنی نداریم که عادل نباشه یعنی در گام اول باید حقوق انسانها را رعایت کرد در گام دوم اگر کسی میخواهد بالاتر برود باید از حق خودش هم به خاطر دیگران بگذره بنابراین فوق العاده مهمه و امام علی علیه السلام در یک روایتی که از حضرت میپرسند که عدل مهمتره یا احسان میفرماید عدل چون عدل یعنی هر چیزی را سر جای خودش گذاشتن حق دیگران را ادا کردند این اگه نباشه که احسان دیگه در کار نیست احسان بی بنابراین مهمترین بخش دینداری ادای حق دیگرانه حق الناس به اصطلاح این مسئله فوق العاده مهمیه که من میخوام بهش بپردازم مقصودم از فقه حقوق پس مقصودم از حقوق بشر روشن شد مقصودم است فقه حقوق بشر فقه کلمه فقه در اینجا فقه اصطلاحی نیست فقه صلاحی در واقع یعنی تخصص در احکام فرعی عملی دین این یه واژه در واقع انحرافی فقه در آیات و روایات ما به معنای اسلام شناسی در واقع فقه دین به معنای اسلام شناسی اگر اون موقع من بخوام درست استفاده بکنم و دقیق حرف بزنم باید بگم اسلام شناسی حقوق بشر اسلام شناسی حقوق بشر یعنی چه یعنی موضع اسلام درباره حقوق بشر یعنی اسلام شناسی بحث گسترده که من میخواهم از دل این بحث گسترده در بیارم که حقوق بشر چه جایگاهی داره و چه وضعیتی داره و حوزه اسلام دربارهاش چی خوب همونطور که عرض کردم حقوق بشر به یک معنا میشود مساوی عدالت حالا اینجا میخوام نکتهای رو عرض بکنم ما برخی از اصول قرآنی برهانی را داریم که این اصول باید پایه اسلام شناسی ما قرار بگیره پایه همه اسلام شناسی ما قرار بگیره ریشهترین اساسی ترین پایهای ترین اصل از این اصول قرآنی برهانی اصل عدالت هست یک جمله بسیار ساده و بدیهی و روشن اصلاً اسلام شناسی با این جمله ساده روشن آغاز میشود یعنی بیان به اصطلاح برنامه خدا بنده دین را تعریف کلامی اینجوری تعریف میکنم دین عبارت است از برنامه خدا برای رستگاری انسان یه برنامه خدا داده برای رستگاری انسان اصل اول این برنامه خداوند و قطعه اینه که خدا عادل است اینجوری عرض بکنم که اگه بخوام باز یه خورده دقیق تر بگیم اگر خدایی هست اون خدا عادل است حتی یه خورده رفتیم عقب تر یعنی حتی یک مار باید بگوید که خدایی را قبول ندارد باید بگوید که اگر خدایی هست او خدا عادل است او خدا ظالم نیست کما اینکه از برخی از اندیشمندان غربی که ملحد بودند گویا مثلا راسل ارزش میپرسن که خوب تو که دین در نبودی اگر فردایی معلوم بشه که قیامتی هست و خدایی هست و چه هست شما چه جوابی داری ایشون میگوید که اگر خدایی هست او خدا عادل است و اگر خدا عادل است میدونه که من حق عناد نداشتم نرسیدم بنابراین او خدا منو هیچ مجازاتی نمیکنه چون من باهاش دشمنی نداشتم من نرسیدم که همچین خدایی هست و بنابراین هیچ مشکلی ندارم اصل استدلال درسته و اگر مثلاً راسل صادق باشه تو این حرفش که به خدا نرسیده واقعا مهمه بنابراین باید این حرف حرف درستیه که اگر خدایی هست حتما خداوند باید عادل باشه این اصل خیلی روشنیه و ما شیعه میگیم که یکی از اصول مذهب ما عدله ما جزو اصول دین قرارش اصول مذهب قرارش دادیم یعنی با دیگر صفات خداوند در یک حد قرارش ندادیم ما علم خداوند با همه اهمیتش ما اونو جز اصول دین قرارش ندادیم قدرت خداوند را جزو اصول دین قرار ندادیم ولی عدل را جز اصول دین قرارش اصول مذهب قرارش دادیم از نشون میده اهمیت را که اصلا بدون عدل خداوند دینی شکل نمیگیره دین در صورتی شکل میگیره که من بدونم یا خدا هست ادیان مختلف یه خدای شخصوار هست برخی از ادیان هم خدا شخص وار نیست حقیقت غیر متشخص ولی چه خدای شخصوار قائل باشیم و چه یک حقیقت غیر متشخص هر دوتا باید عدالت برش حکم فرما باشه چرا یعنی من بدونم که نتیجه زندگی درست به اصطلاح پاداش نیکو پاداش خوبه من اگر درست زندگی کردن من موفق شدم رستگار شدم اما اگر خداوند یا امغیر متشخص خداوند عادل نباشه یا بر اون موجود غیر متشخص عدل حاکم نباشه ممکنه وارونه بشه ممکنه خوب کاران برن به دوزخ و درستکاران بروند به بهشت وقتی خداوند خدای شخصوار مطرح شد مثل خدایی که ما تو اسلام داریم اون موقع یکی از مصداق هاش اینه خدا عادله یعنی مثلا خلف وعده نمیکنه اگه وعده داد که من خوب کارا را به بهشت میبرم بد کارا را به دوزخ ببرند به وعده خودش عمل میکنه دروغ نمیگه امثال اینها خدا به این معنا عادل و اگر دل اگر عدل خداوند را نپذیریم اصلا دین بی معنی میشود دینی شکل نمیگیرد به این معنا عدالت زیر بنا هست جمله ساده است عدالت خدا باید عادل باشد یه جمله بعدی به اصطلاح کلام شیعه مطرح شده و اون اینکه من انسان باید مصداق عدالت را بفهمم اگر من بنا باشه نفهمم و خود خدا و مصداق عدالت را بیان بکنه من اگر بخوام من باید بفهمم مصادیق عدل چیه تا بتونم بگم خدا اینجوری که باشه عادله اون وقت بعدشم بگم اگر پیامبری فرستاد باید عادل باشه اگر اینگونه باشه ملاکی نداشته باشم که تشخیص بدم این پیامبر عادل هست یا نیست اگه من نتونم تشخیص بدم تا اون موقع ممکنه که هر کسی را به پیامبری قبول بکنم هر کسی را به امامت قبول بکنم تشخیص دیگه نمید اون وقت ممکنه که هر حکمی را که او میکنه قبول بکنم هرچند ظ خانه جنایتکارانه و به اصطلاح ناجور باشه من باید با عقلم بتوانم و با فطرتم مصادیق عدالت را تشخیص بدم اینجاست که به درستی عالمان ما گفتن که عالمان شیعه گفتن که حسن و قبح ذاتی عقلی یعنی اعمال هر عملی جودای از امر و نهی خداوند یا حسن است حسن هستند یا قوی هستند و ما با عقل خودمون این حسن خوب را درک میکنیم به حسن قبح ذاتی پس عمل ذاتاً اصلاً کاری با خدا نداره خود عمل یا حسن است نیکو پسندیده است یا قبیح ناپسند زشته و این حسن بودن و زشت بودن را ما انسانها باید بتوانیم تشخیص بدیم خب پس خدا باید دل باشه به همین معنایی که ما عدل را میفهمیم باید عادل باشه وگرنه ما نمیتونیم بشناسیمش و خداوند به اصطلاح باید همین جا نه هرچه خداوند میدهد عدل است بلکه خداوند باید به آنچه که ما عدل تشخیص میدهیم دستور بدهد آنچه ما تشخیص میدهیم باید چارچوب وگرنه ما ندیم را میتونیم بشناسیم نه پیامبر را نه امام رو نه کتاب را من هرگز دیگه اون موقع نمیتونم تشخیص بدم که قرآن مثلا برتر است یا تورات یا انجیل یا کتاب های دیگر آسمانی این در صورتی من میتونم تشخیص بدم که من ملاک داشته باشم و پیش خودم بتونم به اصطلاح بسنجم این متون را با هم دیگه بنابراین مصداق کار درست و نادرست را من باید خودم ملاک داشته باشم و بشناسم بنابراین دو تا مرحله را گذشتیم یکی اینکه خداوند عادل باید باشد خداوند به همین معنایی که ما از عدل میشناسیم باید عادل باشد مصادیق عدل را ما حتما باید بشناسیم با عقل مان و با فطرت مون وگرنه دین میشه شکل نمیگیره از اینجا به بعد دیگه از روشن میشه به نظر بنده اگر کسانی که خود را متخصص احکام فرعی عملی میدونند و خود را متخصص باورهای دینی میدونن مثالش را عرض میکنم خدمتتون اینها اگر پایهای ترین حرف را عدل خداوند قرار ندهند و هر حکمی که میخواهند بکنند و هر آموزشی که میخواهند برداشت بکنند عدل خداوند را در نظر نداشته باشند قطعاً به بیراهه میروند قطعاً به بیراهه میروند که تو بحث اعتقادات که تو بحث احکام فرعی عملی همه اسلام شناسی اسلام شناسی که من کل اسلام شناسی را اسمشو میذارم مطابق آیات و روایات فقه یعنی اسلام شناسی احکام فرعی عملی اون موقع است که معنای سخن اینه خدا چون عالمه چون عادل است هیچ حکم ظالمانه ندارد و ظالمانه بودن حکم را تشخیص میدهند عقل تشخیص میده یعنی اگر یک حکمی یک فقیهی یعنی به اصطلاح متخصص احکام فرعی عملی که حالا معروف فتوایی داده حکمی داده که عقلای عالم آن را ظالمانه میدونند معلوم میشود که این حکم خدا نیست این به اصطلاح خطا کرده این فقیه این متخصص احکام فرعی عملی به تعبیر خودشون این خطا کرده نه حالا یه چیز دیگر در باب اعتقادات بگویم اینجا نه در باب اعتقادات مثلا به روایتی برمیخوریم که آقایونم برخی مطابقش گفتن مربوط میشه به رستگاری شناسی که اون دیگه از احکام فرعی عملی از باورهاست و اونی که مثلاً به عنوان نمونه روایت داریم و برخی هم اعتقاد دارند که انسان غیر پاکستاد حرامزاده به قول خودمون رستگار نمیشه یا به بهشت نمیره حتی اگر انسان بسیار بسیار درست کاری باشه این تو بود اعتقادی رستگار رستگار نشدن از مربوط از اعتقادات خوب اون موقع شما حق دارید بپرسید که این بنده خدا خودش چه گناهی انجام داده خودش که زحمت کشیده بهترین آدم شده آدم نیک به بهشت نمیره تا این حرف عادلانه نیست میخوام بگم تو کل اسلام شناسی همین مسئله غیر پاکزاد آقایون فتوا میدن که خیلی از مسئولیت ها را نمیتونه به عهده بگیره اون وقت جالب اینجا میشه که پدر و مادر گناهکارش هر کاری را به عهده بگیرند میتونن قاضی بشن میتونن مرجع تقلید بشن میتونن رهبر بشن میتونن شهادت بدن میتونن امام جماعت بشن پدر و مادر باید استغفرالله میتونن همه این کارها را به عهده بگیرند بچه که هیچ گناه نکرده نمیتونه هیچکس اینها را به عهده بگیریم معلومه اینم تو بعد احکام فرعی قاسم یه مثال بزنم که هم بعد اعتقادی داشته باشه هم بعد عملی داشته باشه مقصودم از حقوق حقوق بشر ما تو حقوق بشر بحث از اینجا و اکنون و آره ما به چه حسابی یک آدمی را بدون اینکه هیچ جرمی انجام داده باشه از یک مسئولیت از یه پست از یک موقعیت که قضاوت مثلا محرومش میکنیم بدون اینکه خودش هیچ گناهی داشته باشه پدر و مادر قاضی بشن با یک استغفرالله گفتن ولی خودش نمیتواند این تقریبا یه چیزی که گفتم در مورد آدم غیر پاکزاد یه حرف اجماعیه مخصوصاً تو بعد اینجاشا حالا رستگاری شاید عام نباشه که همه گفته باشن ولی این چیزهایی که در بعد اجتماعیش گفتن محروم از حقوق خودش بخاطر چی بخاطر گناهی که نکرده به خاطر گناهی که دیگران کردند به خاطر گناه دیگر این کاملا غیر عادلانه است آها این مثال را زدم قرض بکنم حکم این گونه داریم که اجتماعی ولی به یعنی همه علما گفتن از علمای قدیم تا الان ولی آره میسازه هم با قرآن نمیسازه همین مثالی که زدم خب مصداق روشنه در حالی که خداوند در قرآن بارها و بارها که خداوند یک ذره ظلم نمیکنه خداوند عادله خداوند عادل یعنی هیچ حکم به اصطلاح ظالمانه ای نداره خداوند هیچ حکم ظالمانه ای نداره خوب اینجا باید میسنجید آیا این ظالمان آیا عقلای عالم نمیگویند که درست نمیگویند که مگر میشود انسانی به جرم اینکه پدر و مادرش گناهی کردند و خودش هیچ گناهی نکرده از برخی از حقوق اجتماعیش محروم باشه اگر فقیه یه ذره و عدل خداوند توجه میکرد این فتوا را نمیداد این فتوا را نمیداد ولی همه دادن این فتوا را همه گفتن یعنی حالا حداقل اینه که من نمیشناسم کسی را که نگفته باشه خیلی عادی فتوا میدن این معناش اینه که یه فاجعهای رخ داده و اونی که عدل خداوند داشتیم ابتدا یه فقه اکبر داشتیم یک فقه اصغر داشتیم فقه اکبر ما از فقه اصغر اصغر یعنی همین احکام فرعی فقط اکبر یعنی پایه ها و اصول اعتقادات امثال اینها کسی نمیتواند در احکام فرعی عملی بگه من متخصصم ولی با فقه اکبر کاری ندارم مهمترین بحث فقه اکبر عدل خداوند و کسی که میخواهد عهد فرعی عملی فتوا بدهد دائماً باید عدل خداوند را یکی از صفات عدل و مهمتره که باید در نظر داشته باشه و اون صفات دیگر خداوند بله این مسلمه که خداوند حکم ظالمانه نداره آره در مورد همین مسئله ای که عرض کردم می فرماید که چند در قرآن مجید و الله تضر واضح هیچ کس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد هیچ کس دو سه بار تکرار شده این آیه هیچکس بار گناه دیگری را به دوش حکم کلیه ولی از مصادیق عدالته هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد این رو باید یه اصل قرار بده هرچند مصداق عدالت و اون موقع بر اساس این بگیم که یه مصداقش آدم غیر پاکزاده حرامزاده است ۱ با انسانهای دیگر هیچ تفاوتی نداره هر مسئولیتی را میتونه بر عهده بگیره از اون طرف روز قیامت هم با انسان های دیگر هیچ تفاوتی نداره چرا مگه کسی به من روایت داریم که روز قیامت به بهشت نمیره روایت داریم که نمیتونه فرض کنیم فرض کنیم نمیتونه مثلا امام جماعت بشه یا چی بشه که البته چون توجه دارم میگم نه حالا بعد رفت دید که آیا واقعاً روایت داریم یا نه یکی گفته و دیگه حالا مشهور شده و دیگران پشت سر او راه افتادند جای بحث داره که حتی روایت درستی داره یا نه نمیخوام اون راه بگم کاری به اون ندارم من فتوا را میسنجم میگویم فتوایی که شمای فقیه دادی با یک اصل قرآنی برهانی نمیسازد عقل میگوید که الله تضرهیچکس بار گناه دیگری را عقل میگوید و قرآن هم میگوید الله تضر هیچکس بار گناه دیگری را به دوش نمیکشد قرآن هم که میگوید ارشاد به حکم عقل است یعنی زودتر عقل گفته و قرآن داره همون حکم عقل را یادآوری میکند عرضم اینجاست ما یک اصول قرآن برهانی داریم این اصول را باید در نظر بگیریم همه جا ریشه ای ترینش حتی اینی که گفتم عرض کردم یه اصل داریم عقلی و قرآنی که هیچکس به جرم گناه دیگری براش محدودیت ایجاد نمیشود حقوق اجتماعیش توی روز قیامت هم به خاطر دیگری از رستگاریش کاسته نمیشه و محروم نمیشه و با دیگران به خاطر این یه مصداق اصل عدل الهی خداوند چون عادل است یه بخشش همینه تصویر را به خاطر گناه دیگری مجازات نمیکنه یا محروم نمیکنه از حقوق اجتماعیش محروم نمیکنه حالا اینجا میخوام این مثال را زدم که این را بکنم اگر اصل عدل به معنای واقعی و اونگونه که بیان کردم در فقه ما اجرا میشد مقصودم از فقه احکام فرعی عملی هست اون موقع صدها حکم ظالمان نداشتیم که الان داریم فقه ما با حقوق بشر نه ضرورتاً با اعلام جهانی حقوق بشر نه فقط با این نه مق درسته اعلامیه جهانی حقوق بشر چیز ارزشمندیه و مصادیق از حقوق انسان ها را بیان کرده با حقوق انسان به معنای واقعی گستردهترش هیچگاه نمیتواند در تضاد باشه هر جا فتوایی داشتیم که با حقوق بشر آنگونه که عقلا میگویند ناسازگار بود معلوم میشود فقیر فقه اکبر را در نظر نگرفته و اصول قرآنی برهانی را نادیده گرفته که ریشهایترین و اساسی ترینش عدله عدل در یک کلمه خدا عادل است یعنی چه در سه چیز عادل است یکی در تکوین عادل است تکوین عادل است یعنی چه درس خلق ساختن آره آره بین زن و مرد تفاوت نگذاشته معنا نمیدهد که خداوند حالا اونجور که تو برخی از روایات داریم تو خطبه ۸۰ نهج البلاغه هم داریم بگیم زن را ناقص العقل خلق کرده در حالی که تکلیف را خداوند مساوی از اگر ناقص العقله در واقع ذاتا عقل ذاتی انسانه جز ذات انسانه انسان حیوان ناطق است ناطق انسانها باید بگیم دو دسته تقسیم میشوند اونهایی که از خودشون کامله اونهایی که عقلشون نصفه اگر اینجوری شد دو تا جنس میشن اگر دوتا جنس شدن باید تکلیفشون متفاوت باشه چون تکلیف روی اقامته روی عقلا آمده تکلیف روی عقل آمده کسانی که عقلشون نصف اینها باید تکلیف کمتر و سبک تری داشته باشند خب کجای قرآن اومده که زن ناقصه همه جا وقتی قرآن فرموده که چرا تعقل نمیکنید چرا از عقلتون اخلاق تعقلون مکرر ۴۹ بار واژه عقل است ماده عقل در قرآن مجید آمده همش هم زن و هم مرد را مورد خطاب قرار میده تو باب خلقت هم خلقت و زن و زن و مرد مساوی است تو باب تکلیف هم هر جای قرآن هم میفرماید که دستور میده آمنو بالله ایمان بیارید هیچ جا تفکیک قائل نشده که ایمان مرد با ایمان زن مساوی نیست یه جور دیگه باید متفاوت باشه عقلشون متفاوته و مثلا عرض کنم خدمتتون که اسلام بیارید ایمان بیارید اتق الله اینها دستوراتی که تو قرآن آمده جدای از تکلیف های ریزی که اومده نماز میخونه بچه اگر بگید حرامزاده یا غیر پاکزاد فرق داره با دیگران یعنی قبل از تولدش متفاوت خلق شده در تکوین نیست این عدل در تکوین به اصطلاح دیگر داریم حالا دوتا مثال زدن دیگر داریم تشری یعنی احکام خداوند عادلانه است خداوند حکم ظالمانه ندارد هرجا سرتاسر فقه سرتاسر رسالههای عملیه به حکمی به دستوری برخوردیم که عقلای عالم میگویند این عادلانه نیست این ظالمانه است که زیاد داریم اینها هیچ کدام حکم خدا نیست حکم خدا عادلانه است نمیتونه سالمانه باشه در تشری عدل سوم شاخص بعد سوم عدل خداوند در حسابرسیه روز قیامته اونجا لاظلم فتی لاظلم نقی را هر کس فمن در مثقال ذرات و من یعمل مثقال ذرات وعلیها مکتسبت هرچی همه چی دست خودمونه اگه درست عمل کرده میریم بهشت اگه بعد عمل کردیم میریم دوزخ هیچی خارج از اراده و اختیار ما نیست همه چی عادلانه است درست کاران به بهشت میرن بعد کاران بدزخ میرن چی حسابرسی دقیق و عادلانه است پس سه بعد داشتیم عدل در که هر سه تاش تو اسلام شناسی مطرحه ها هر سه تاش ابو عدل در حسابرسی باید هیچ چیزی در رستگاری انسان تاثیر نداره مگر سعی و کوشش خود انسان باید آموزههای دیگر را یک جوری معنی کنیم که به شفاعت را نمیدونم امثال باید یه گونهای معنی کنیم که با سعی و تلاش خود انسان سازگار باشه معنا نمیده که عرض کنم که بچه جوری متولد شده باشه که براش رستگاری ممکن نباشه معنا نمیده که یه کسی توی خانواده شیعه متولد شده و به همین خاطر شیعه است این به بهشت بره یک کس دیگری توی خانواده مسیح متولد شده هیچ کدوم هیچ دین ناباوری شان را گرفتن کما که دینداری عموم انسانها اینگونه است این چون تو این خانواده متولد شده میره به بهشت او چون تو اون خانواده متولد نشده خانواده دیگری متولد شده دوزخ ها همش باید اگه خداوند عادله در حسابرسیه هر سه تاش تو اسلام شناسی باید کاملا مورد توجه قرار بگیره وگرنه ما یک اسلام شناسی درستی نه تو مسئله باورها به چیز درستی میرسیم نه توی اعمال و احکام فرعی عملی و به اصطلاح حساب و مثالشو زدم که نمونه اش مثلا تفاوت زن و مرد که بر اساسش فتوا داده میشه اساسش فتوا داده میشه عدالت خداوند در هر سه بعد تکوین تشریح حسابرسی باید ملا معیار باشه همه جا توی اسلام شناسی و این کلمه در اساس قرار بگیره خدا عادل است همین اسلام شناسی ما یک اسلام شناسی کاملا متفاوتی نسبت به آنچه الان رایجه میشود کاملا متفاوت با همین فرق اصل بدیهی را بپذیریم این اصل قرآنی برهانی هم خرد میگوید هم قرآن با صراحت میگوید هر دوش است اگر این را بپذیریم یه نمونهش اینه که مثلا این فقهی که ما داریم که بهش میگیم فقه اصطلاحا که من ترجیح میدم بگم احکام فرعی عرض کنم که موقع اینگونه نیست که با حقوق بشر ناسازگار باشه میشود سازگار البته حقوق بشر اعلامیه جهانی حقوق بشر برخی نگاه منفی بهش دارند میگن دستاورد غربه چیه عرض میکنم منابع مرحوم مطهری را فرموده منم به تبع ایشون عرض میکنم ایشون خیلی تعریف و تمجید کرده بنده عرض میکنم اگر قرآن مجید بزرگترین دستاورد پیامبر ظاهر هست اعلامیه جهانی حقوق بشر بزرگترین دستاورد پیامبر باطن است نگیم غرب یا چی بوده نه خرد بشری محصول خرد بشری است ارزشمند یه دختر داشته باشیم همونجوری که ما در برداشته از قرآن مجید که دست بزرگترین دستاورد پیامبر ظاهر هست در معرض خطا هستیم و ممکنه خطا برداشت بکنیم از پیامبر باطن هم ممکن است خطا بکنیم انسان در معرض خطا است بنابراین اینکه میگویم ارزشمنده به معنای این نیست که قابل نقد ایراد امثال اینها نیست قابل تکمیل بشه جلو بره اصلاح بشه ایراد داشت برطرف بشه نه مقصودم این نبود هر دستاورد بشری و فکر و اندیشه بشری در معرض خطا هست و چون و چرا داره ما هم وقتی میریم خود قرآن یه چیزیه جای خودش و چیزی برداشت کردم همو در معرض خطا هستم برداشت من برداشت من مساوی با قرآن نیست برداشت منه و در معرض خطا است بنابراین شما هیچکس نگوید که آقای اعلامیه جهانی حقوق بشر را با خرد و سرحال که برخیشون میگن با احساسات و اینها به وجود اومده حالا نه بنده میگویم با خرد بشری ولی نه کس نگوید که چیزی که با خرد بشری به وجود آمده در معرض خطاست بنده میگویم که دقیقا و بیشتر از این رساله در معرض خطا هست رساله عملیه برداشت از پیامبر ظاهر هست بیشتر از این در معرض خطا هست من تو رساله عملیه آقایون بیشتر یعنی توی این اعلامیه ۳۰ تا ماده جهانی حقوق بشر یک بندش را سراغ ندارم که به وضوح خلاف قرآن و عقل باشه من همچین چیزی من حداقل سراغ ندارم بارها هم تدریس کردم خوندم کار کردم نوشتم من سراغ ندارم ولی تو رساله عملیه بسیار زیاد سراغ دارم احکامی که خلاف قرآن و عقل به وضو بنابراین این را با چشمه چی بهش نگاه نکنیم حالا میخوام عرض بکنم خدمتتون که اگر عدل را در نظر بگیریم قرائتی که از اسلام ارائه میدهیم با حقوق بشر ناسازگار نیست بلکه سازگار است با همین اعلامیه جهانی حقوق بشر هم ناسازگاری اساسی و بنیادین نداره ممکنه یه جزئی گوشه با هم ندارن این در صورتی که عدل خداوند را در نظر بگیریم حالا اینجا یک نکتهای رو میخوام عرض بکنم فوق العاده اساسی و اون اینکه یه آیه به اصطلاح فوق العاده عجیبی ما در قرآن مجید داریم که اونا آیه را اگر در نظر بگیریم موقع نگاهمون به اصطلاح کلی عوض میشه اون آیه خب من حفظ بودم برای اینکه آدرس بدم سوره حدید آیه ۲۵ فوقالعاده این آیه چرا چون به یک معنا میگوید که اصلاًمن اینجور ازش برداشت میکنم همه انبیا رو فرستادیم همه کتابهای آسمانی را فرستادیم برای اینکه مردم حقوق بشر را رعایت کنند خیلی عجیبه میخونم لقد ارسلنا رسولانا بالبیناتاب و المیزان پیامبران خودمون را با ادله و بینه و چه روشن فرستادیم بلبینات یعنی با ادله روشنم کتاب و میزان را نازل کردیم کتابش که معنیش روشنه میزان را مفسران گفتن و درستم است میزان یعنی وسیله سنجش یعنی وسیله سنجش حق از باطل وسیله سنجش از حق حق از باطل چیه در وجود ما خرد ما با کتاب و خرد کنار همدیگه قرار بگیریم و حال بله کتاب قسط تا مردم اقامه عدل بکنند مردم عدل را پیاده بکنند توجه داشته باشین پس مردم عدل را میشناسند مردم عدل را میدونن با عقل و فطرت خودشون مردم عدل را میدونن مردم ما پیامبران را فرستادیم تا مردم اقامه بازم نمیگه پیامبران اقامه عدل بکنن ها نمیگه امامان اقامه عدل بکنند خود مردم اقامه عدل بکنند خود مردم نظامی به وجود آورند که حقوق انسانها درش رعایت بشه هدف بعثت انبیا هدف فرستادن دین توسط خداوند طبق این آیه حقوق انسان هاست فوق العاده مهمه اینو باید در نظر بگیریم اون وقت اگر هدف اینه یا خداوند به اصطلاح حکم ظالمانه داره یا نداره هر آیه بود که اساسی خیلی مهمه هدف بعثت انبیا هدف فرستاده شدن دین هدف فرستاده شدن کتاب و خردی که به انسان داده شده همشونو که روابط انسانها دلانه باشه و حقوق همدیگر را تزریق نکند خیلی بحث مهم و کلیدی هست اما نکته دیگر از آیات دیگری بر میاد آیات دیگری بر میاد که این عدالت خداوند بهش دسترسی امثال اینها خداوند پیامبران را هم برای عدل فرستاده که انسانها عدل را پیاده بکنند آیه دیگر میفرماید که این عدالت استثنا ندارد یعنی اینجوری نیست که ما مجاز باشیم که با بدترین دشمن خود هرجور خواستیم رفتار بکنیم باید عدالت را رعایت بکنیم مثلاً این آیه را بهش توجه بفرمایید که سوره مائده آیه ۸ یه تیکه خب یا الذین آمنوا کون قوامین لله شهدا بالقی قسط عرض کنم که ای کسایی که ایمان آوردید همواره قیام کننده برای خدا و گواهان به عدل و عدل و داد باشید و بعد این قسمت بعدش فوق العاده کلیدی و اساسی علی الله تعدتقوا دشمنی با یه قومی نباید باعث بشه که شما عدالت را زیر پا بگذارید عدالت بورزید که به تقوا نزدیکتره یعنی بدترین دشمن اسرائیل ما عدالت را باید رعایت کنیم حتی با آمریکا رعایت را عدالت مجاز نیستیم که هرچی دلمون خواست به آمریکا نسبت بدیم ما مجاز نیستیم که هرچی دلمون خواست به اسرائیل نسبت بدیم نه باید عدالت را رعایت کنیم باید عدالت را همه جا رعایت بکنیم عدالت استثنا بردار نیست همه جا لا یجر منکم شنان قوم اللهتقوا عدالت پیشه کنید که این به اصطلاح به تقوا نزدیکتر آیات دیگری دوباره درباره به اصطلاح مشرکان حجاز میگوید که راجع به همونایی که ظلم و ستم کردن اونها هم میفرماید که در سوره مائده باز آیه ۲ میفرماید ولا یجرمنکم آن قوم تعدو مشرکان حجاز خیلی بهتون ستم کردن خیلی یکیشون خانه خدا برید از خانتون بیرونتون کردن ظلم کردن جنگ کردن چه کردن چه کردن چه کردن همه اینها ولی نباید باعث بشه که دشمنیهایی که اونا کردن کوچکترین ظلمی به اونها بکنی عدالت عدالت نسبت به اونها باید رعایت بشه میخوام بگم عدالت چقدر مهمه و میخوام نتیجه بگیرم یک مسئله عدالت در همانطور که در عقل استثنا بردار نیست در قرآن مجید هم همون حکم عقل به روشنی و به وضوح بیان شده عدالت همه جا و نسبت به همه کس ما مجاز نیستیم که به یک کسی به خاطر دینش ستم بکنیم به هر حال مولای متقیان علی علیه السلام میفرماید حقوق را به مالک اشتر ما نامه ۵۳ میفرماید نسبت به انسانها رعایت کن چون مردم دو دستهاند اما دین وما شریک القر آدما یا برادر دینی هستند یا در خلقت با تو یکسانند نسبت به همه باید عدالت را رعایت بکنیم استثنایی نیست انسان از این حیث که انسان است باید حقوقش رعایت بشود و هیچ ظلمی نسبت بهش صورت نگیرد ما نمیتوانیم کسی را به جرم مثلا نهایی بودن زندان بیاندازی کسی را به جرم مارکسیست بودن به زندان بیندازیم یا به هر جرم دیگری عدالت یا باید نسبت به همه رعایت بشه و عرض کنم خدمتتون که آیه دوتا آیه فوق العاده مهم که تکلیف همه ما را در رابطه با عدالت روشن میکنه سوره ممتحنه آیه ۸ و ۹ فوق العاده مهمه فوق العاده مهمه نه درباره اینکه عدالت را باید رعایت کرد درباره اینکه عدالت را نسبت به هر انسان حتی انسانی که داری باهاش میجنگی و تجاوز کرده به کشور ما داریم باهاش میجنگی در عین حال نسبت به او باید عدالت را رعایت کنید خیلیا مهمه قضیه همه انسان ها باید عدالت نسبت بهشون رعایت بشه لاین هاکم الله ۸ سوره ممتحنینه لاینهکم الله عن الذین مثلاً کسانی که تجاوز نکردند و ما را از دیارتون بیرون نکردن عن تبرئهم خداوند شما را نهی نکرده از اینکه با کسانی که به شما تجاوز نکردند شما را از خانهتون بیرون نکرد بیرون نکردن بهتون حمله نکردند حتی مشرک هستند مشرکان را داره میگه این مشرکانی که به شما حمله نکردن تجاوز نکردن ظلم نکردن خداوند نهی نمیکنه که شما اینها را باهاشون با عدالت و نیکی و نیکی هم هست انسان بالاتر از عدالت بالاتر از عدالت بهشون نیکی کنید گرسنگانشونو سیر کنید خدمت برسانید خداوند نهی نمیکنه شما را که این خدمات را انجام بدید نه عدالت ظلم نکنید بلکه احسان بکنید نهی نکرده متاسفانه در ماده ۱۴ قانون اساسی ما قسمت اول ما ماده آیه ۸ آمده و آیه ۹ نیامده اگر با آیه ۹ توجه میشد اصل ۱۳ قانون اساسی و دنبال اصل ۱۴ جور دیگری میآمد این دوتا قابل دفاع نیست به نظر من قرآن برهانی نیست اصل ۱۳ و جامعه عصر ۱۴ قانون اساسی اول اصل ۱۴ این به اصطلاح آیه ۸ آمده لاینحاکم الله عن الذین لم یقاطلوکم و اخرجوکم من دیارکم و ماده دیگری را میگه که فوق العاده مهم سوره ممتحنه اساس و بنیاد حقوق بشر را بیان میکنه فقط و فقط اینکه اونایی که تجاوز کردند باهاتون جنگیدن بهتون حمله کردن چه کردن چه کردن رفتار کنیم تولد فقط خدا نهی کرد اونایی که مشترک تجاوز کردند و ظلم کردن و چه کردن که شما رابطه صمیمانه برقرار کنید رابطه تنگاتنگ صمیمانه با دشمن متجاوز نباید اشخاص یکی یکی بره مثلاً با اون فرمانده لشکر رابطه من فقط کردم معنیش اینه اون عدالت و نیکی که تو آیه قبلی گفتم دنبال همه دیگه من اون را نسبت به مشرکان متجاوز هم نهی نکردم من اون رو نسبت به مشترکان متجاوزم نکردم یعنی حتی نسبت به مشرکان متجاوز هم باید عدالت و نیکی را رعایت صمیمانه و دوستان داشته دیگری این آیه را چرا میگم فوق العاده مهمه چون وقتی با مشرک متجاوز باید با عدل و نیکی برخورد معناش اینه که با همه انسانها فارغ از دین و مذهبشون و فارغ از جرمشون فارغ از جرمشون ماده ۱۴ قانون اساسی میگه طبق این آیه ما باید عدالت و نیکی برخورد کنیم ماده ۸ آیه ۸ میگه و بلافاصله بعدش میگه مگر اینکه علیه این حکومت اسلامی قیام بکنند معنیش اینه که اگر تصدیق معنی اینه من نمیدونم توجه داشتن نویسندگان یا نه معنی اینه اگر کسی علیه نظام ما قیام کرد اون موقع دیگه لازم نیست عدالت و نیکی را رعایت کنیم اشتباه فهمیدی نه اگر کسی علیه نظام ما قیام کرد و جنایت کرد و بدترین کارها را انجام داد ما به اندازه جنایتش مجازات میکنیم ظلم نیست اندازه که جنایت کرده مجازات اندازه که قانون را شکسته مجازاتش میکنیم ولی ظلم بهش نمیکنیم ظلم ممنوعه ظلم حق ندارین ماده ۱۴ به گونهای نوشته شده که عدالت و نیکی مثلاً نسبت به کسانی که قیام بکنند علیه نظام ما دیگه نباید رعایت عدالت و نیکی نسبت به همگان باید رعایت بشه این نقاط را گفتم و آیات را عرض کردم آیات اصولیست قرآنی برهانی عقل می گوید هم قرآن می گوید معنی حرف این است عدالت استثنا پذیر نیست هیچ جا نباید استثنا بشود نسبت به هیچ انسانی نباید زود حقوق هیچ انسانی نباید تزریق بشود همه واستثنا ندارد و صحبتمو با اون عمل فرمایش امام علی علیه السلام به پایان برسانم که میفرماید خب میگه ابن ملجم را که دستگیر کردن امام هم تو بستر افتاده میگه که بهش برسید عذابش بدید رسیدگی بکنید تو حیاتش باید کاملا بعد از مرگش هم بعد میگه که یه ضربه به من زده یک ضربه بهش بزنید البته معناش اینه که خودم زنده موندم خودم میدونم چه کار بکنم ولی اگر من با این ضربت از دنیا رفتم اون موقع دست ورثه است و در اختیار من نیست شما میتونید یک ضربت بهش بزنید در زمان حیات شوق شرایط کنید یه ضربت بهش بزنید بعد جنازشم بهش احترامی نکنید ها ولا تمرجل مصلحش نکنید رسول الله مثلا حتی سگ ها را شما حق ندارید مصلح کنید یعنی جنازه ابن ملجم احترام داره بیاحترامی شما انسان از اون انسان است حقوق دارد حتی جنازشم حقوقی دارد باید رعایت بکنیم این معنای گسترده عدله و اگر این جمله را در فقهمون در همه اسلام شناسیمون خدا عادل است حکم عادلانه ندارد در نظر بگیریم اسلام شناسی ما کاملا متفاوت میشود و صلی الله علی محمد و آل محمد.