جلسه پنجم: جزماندیشی، زيانبارترین وضعیت
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
سلام علیکم و رحمت الله بسم الله الرحمن الرحیم
اخلاق باور این عنوان کلیه بحثمون و بحثی که امروز میخوایم بهش بپردازیم عنوانش هست جزم اندیشی زیانبارترین وضعیت توی باور یک حالتی که ممکنه برای انسان پیش بیاد جزم اندیشی که من باید جزم اندیشی را معنی بکنم و بعد بگم چرا تو حالات مختلفی که برای انسان ممکنه تو مسئله باورش پیش بیاد زیان بارترین حالت این حالت جزم اندیشی که اگر انسان دچارش بشه هم برای خودش خطرناکه و هم برای دیگران برای دیگران هم خطرناک دیگه آدمی به اصطلاح جزم اندیش بشه جزم اندیشی یا دگماتیسم به این معناست که انسان به یه حالتی برسه که بگه من باورهایی دارم ولی باورهای من قطعاً حقه قطعا درسته محاله که این باورهایی که من دارم اشتباه باشه خوب این معنای جزم اندیشیه من باورهایی دارم و این باورهای من حقیقت محضه و من قطعاً خطا نکردم توی پذیرش این باورها یا رسیدن به این باورها عرض کنم خدمت تون که این تعریف جزم اندیشی اما چرا عرض میکنم زیان بار ایالت چرا اسمشو گذاشتم که زیانبارترین حالت مقصودم زیانبارترین حالت چیه که انسان ممکنه بهش مبتلا بشه از یک طرف برای خودش فوق العاده چرا چون یک چنین آدمی وقتی احساس میکنه که کاملاً حقیقت براش مکشوف شده و محاله که خطا کرده باشه دیگه هیچ استدلالی را گوش نمیده دیگه نیاز نمیبینه که به استدلال گوش بده کسی به استدلال گوش میده که احتمال بده که تو یکی از باورهاش خطایی هست یا بعضی چیزهاست که و یک وضعیت آدمی ممکنه بالاخره گوش بده استدلال و عرض کنم خدمتتون که دغدغش این باشه که شاید من در برخی از باورهام خطا کرده باشم خوب این گوش میده استدلال گوش میده و حرف دیگران را حاضر بشنوه ولی اگر عرض کنم که چنین حالتی نداشته باشی چنین وضعیتی به اصطلاح نداشته یعنی فکر کنه من به حقیقت محض این آدم دیگه از این پیله در واقع توی پیلهای رفته محاله که از این پیله بیرون بیاد از این پیله بیرون آمدنی نیست احتمال نمیده یعنی مطمئنه که من هیچ خطا نکردم برای خودش این خطر این خطر دیگه تو اون گمراهی اگر داره برای همیشه باقی میمونه اما بره دیگران خطرناکه برای اینکه کسی که جز اندیشه خودش را به اصطلاح در وضعیت میبینه که به قدر رسیده و کاملا حقیقت را درک کرده و دریافته و بنابراین داوری میکند که باورهای من کاملا حق و مطابق حقه معلومه نتیجهاش چیه هر باور دیگری که با باور من نسازه جور در نیاد گمراهی محضه باطل محضه اینجاست که راجع به دیگران داوری میکنه دیگران را به اصطلاح باطل میدونه و اگر مخصوصاً توی حوزههای علمیه شنیده باشید مثلاً آلمان به این درجه که به این که میرسند همدیگر را تکفیر هم میکنند یه عالم عالم دیگری را تکفیر میکنه کسی دیگری را تکفیر میکنه به خاطر باورش که مطمئنه یقین داره که باور خود خودش حقه و به حق به اصطلاح رسیده خوب این خطرناکه حتی از اینجا حتی ممکنه که تکفیر قتل و چیزهای دیگر هم به اصطلاح به وجود بیاد این وضعیت ولی بیماری جدی مخصوصاً توی مذهبی های ما و حوزویهای ممکن آدمی که به این حالت جزم اندیشی مبتلا میشه اندیشه کرده باشه روی باورهای خودش ممکنه اهل مطالعه هم باشه اندیشه کرده باشه ولی متاسفانه بیشتر افرادی که مبتلا به این بیماری میشن اندیشه کافی هم نکردن در عین حالی که دینشون دینه موروثی هست در عین حال به هر حال خیال میکنه که به قلعه امنی رسیده به جایی رسیده که باورهاش دیگه باطل نمیتونه باشه معمولا اینگونه است من عرض کردم که سنتیها ولی نه ضرورتاً آدم های سنتی ۹ برخی همین الان باهاش روبرو هستیم درسته که برخی از سنتی های ما اینگونهاند که خیال میکنن باورشون حق محضه و در مقابل هر باور دیگری عکسالعمل تند نشون میدن کسی که احتمال بده که باور دیگری درسته در واقع احتمال داده که باور خودش خطا است کسی که احتمال میده باور خودش خطا هست میتونه احتمال بده که باور دیگری درسته خوب او کس که احتمال این را نمیده باور دیگری را همین که میشنوه نیاز به این نمیبینه که باور دیگری را با استدلال ابطال کنه حتی نیاز به این نمیبینه یعنی در واقع طرف را متهم میکنه به اینکه تو تحت تاثیر فلان هستی به خودش فکر نمیکنه که نمیگه داوری اینگونه نمیکنه که شما فکر کردی با باور باورهایی رسیدی این باورهات براش استدلال هست شما براش استدلال دارید و کاملا آدم سالمی هستی و در واقع اخلاق باور را رعایت کردی اخلاق باور کسی که رعایت میکنه خوب یکی از امورش اینه که به باور بی دلیل تن نمیده فکر میکنم دو جلسه دوم عرض کردم خدمتتون بحث خرافه بود آها خرافه باور بی دلیله در واقع یکی از مسائلی که تو باور باید رعایت بشه جز اخلاق باور اینکه انسان یعنی باور بی دلیل نپذیره باور را با دلیل بپذیر آدم جزمندیش چه خودش برای باورهاش دلیل داشته باشه نداشته باشه باورهاش موروثی باشه داوریش درباره دیگران اینه که دیگران یک مرضی دارند یه غرضی دارند و تعجب میکنه که چرا شما اینجاست که راحت مخصوصاً تو اقشار مذهبی ما دیگران را متهم میکنیم که تو سکولاری لیبرالی تو غرب زده ای تو حالا چی هستی و تحت تاثیر یعنی در واقع میگه یه مشکلی داری که این باور را پذیرفتی نمیتونه باور من هیچ مشکلی ندارم فکرم کردم استدلالم دارم ممه مجموعه باورهای رسیدم هرچند با باورهای تو متفاوت نمیتونه تحمل بکنه چرا چون خود خودش میدونه و دیگران را باطل محض میدونه این عرض کردم تو سنتی ها این رواج داره برخی روزه که نه از دین عبور کردن از دین عبور کردند تو این وضعیت که الان جامعه ما داره خوب به قول برخی یخرجون من دین افواج هم به اصطلاح یک مسئله خوب دارن میرن اونایی که از دین عبور کردن باز کسانی را ما باهاش روبرو هستیم که آنچنان باورهای ضد دینی خودش را مسلسل و قطعی میدونه که حاضر نیستی چه استدلالی را بشنوید اینم میخوام بگم او طرف نیست فقط که بگیم سنتی هامون این گونه نه کسانی هم امروز اینگونه هم شدن هستند که به باورهای رسیدن باورهاشون با دین ناسازگاره مثلا میگه محاله که محاله که کسی ماجرای بیگ بنگ درست میگم خانم حادثه اون را شنیده باشه و بلد باشه ولی در عین حال باورم داشته باشه به اینکه جهان خلقت داره خالقی داره امثال اینها من روبرو هستم زیاد محاله که کسی نظریه تکامل را یا نظریات جدید در باب زیست شناسی را به اصطلاح بلد باشه و باز هم به قرآن باور داشته باشه باور داشته باشه که ماجرای خلقت و امثال اینها را به گونه دیگری بیان میکنند میگن که نه چون به این باور رسیده بسیار خوب متشکر رسیده به اینکه گویا محال است که کسی نظریه تکامل را فهمیده باشه ولی باز هم به کتاب مقدس باور داشته باشه من با این افراد روبرو هستم کیهان شناسی جدید را شنیده باشه بلد باشه ولی در عین حال به کتاب مقدس هم باور داشته باشه چون این باور را داره اینم جذب اندیشه اینم جذب اندیشه باورش نمیاد که آقا یک کسی پیدا میشه نظریه تکامل بحث و دعوا هست اصلا تو مسئله یکی دو واحد فلسفه علم خونده باشه میدونه که اصول مسلم علمیتعداد محدودی است مثل مثلاً گرد بودن زمین مثل چرخش زمین به دور خورشید و امثال اینها مسلمات باقیش را تو خود فلسفه علم میگن که دستاوردهای علمی به اصطلاح زنی و ممکنه که تغییر بکنه ممکنه عوض بشه و آره مسلمی باشه که فردا آره همین قضایایی که میگیم درباره مثلا اتم الکترون پروتون نوترون چی چرخشش اینها بانک الان ولی در عین حال تو فلسفه علم نمیگن که اینا تغییرناپذیره و محال است که ما فردا بیایم و کشف کنیم که خوب به نقطش برامون مبهم بوده یک مقدارشو کامل نفهمیدیم چون این روی شواهد به اصطلاح بهش رسیدیم به این قضایا خوب میخوام این رو عرض بکنم فرض کنیم یه کسی مثل بنده بگم به فرض که نظریه تکامل علم مسلم شد علم مسلم شد برق کرویت زمین اونجوری شد مسلم باز من دست از قرآن برنمیدارم اما میگم که آره انسان از موجود تک سلولی از خاک از گل از چی آفریده شده طی فرایندی به اینجا رسیده خدا به قرآن مثلاً یا توی تورات داره با زبان تمثیل حرف میزنه به همین جا یه نکته ای را میگم تمام آنچه که در باب زیست شناسی و در باب کیهان شناسی و امثال اینها کشف شده نظم عالم را پیچیده کرده اینجوری نیست که ثابت کرده باشه که جهان نظم نداره نظم را پیچیدهترش کرده قبلیا قدیمیها ساده فکر میکردن خیلی ساده الان نظم جدید هرچی پیش میریم میبینیم پیچیده تر شده پیچیدهتر شده سختتر شده و بنابراین پیچیده تر شدن نظم بیشتر نیاز به ناظم را طلب میکنه نه اینکه کمتر قدیمیها سادهاندیشی میکردن مثل یک استاد حوزوی ما سالهای اولی که قم رفته بودم یه آقایی که میشناسید و مشهور بود و مرحوم شد یادم نیست چه درسی به ما میداد میخواست خیلی ثابت کنه که خدا نه امثال اینها پیچیدگی میگفت که یک دکتری میگفت اون روحانی که میگن مرحومش مرحوم آیت الله خزعلی گفت که خزعلی مرحوم شورای نگهبان ابوالقاسم بله ابوالقاسم ایشون گفت که یک پزشکی به من رگهای انسان را اگر سرهم کنیم ۲۱ کیلومتر میشه این یه مسئله اون وقت قلب آدمی با یک ضربه ببینید این خون ۲۱ کیلومتر مسیر را طی میکند چه سرعتی داره یک ضربه قلب ضربان قلب به ثانیه است چه سرعتی طی میشه و امثال اینها نگاه کنید من از خدایی هست و ناظم هست و که حالا ما اون روز که چی بودیم ولی خب یه چیزایی هم تو مدرسه شعبه شعبه میشه که اینکه کلش ۲ متره نه ۲۱ کیلومتر رگها که سر هم نیست که این شعبه شعبه که بشه قله مسیر ۲ متر بیشتر نیاز با یه ضربه نمیره که تلمبه است میزنه پشت سر فشار میاره خون را اما خدا هست خدا هست ولی نه به خاطر استدلال تو خدا هست ولی استدلال تو باطله این در واقع میخوام بگم یه نظمی باز یک دیگه داشتم تو تاکسی میومدم گفت که یه آقایی گفت که قدرت خدا را ببین چیکار میکنه گفتم چیکار میکنه گفت اونجا داره بارون میاد اینجا آفتاب گفتم روحانی که منم بلدم گفت چجوری گفت من فرش خونمونه که شستیم بالا پشت بوم آویزون کردیم اینجا میچکه اونجا نمیچکه اینقدر میاد عرض کنم خدمتتون که یه علم جدید هرچی شده به هر حال نظم را پیچیدهترش کرده و بنابراین بنده عرض میکنم که اون حالا که اینها ممکنه زمینی باشه و عوض بشه و امثال اینا ولی به فرض که بپذیرم باز من معناش این نیست که از متن از قرآن دست برمیدارم حداکثر اینه که ماجرای خلقت تبدیل میشود به یک تمثیل ماجرای خلقت تبدیل میشود به یک تمثیل مقصودم اینه که الان میگه با گل خدا اومد و درست کرد و روح خودش دمید اون موقع میشه تبدیل میشود به تمثیلی چه اشکالی نداره که تمثیل توی کتاب مقدس باشه قرآن باشه چرا تمثیل گفته متوجه نمیشدن چه جوری بیاد بگه که اصلاً قبول میکنه بخواد بهش بگه که تو یه موجود تک سلولی بودی یه میلیونها سال فرایند تکامل بقا انصب چی چی چی و کم کم شما شده بیان بکنی اینجوری بیان کرده ببخشید حاشیه رفتم زیادی میخوام بگم اون طرفشم ما جذب اندیش داریم هم تو مذهبیها جذب اندیش که میگوید مجموعه باورهای من حق محض مح نتیجهاش اینه که دیگران همه بر باطل هستند نتیجهاش اینه که من نیازی به شنیدن استدلال دیگران ندارم نتیجهاش اینه که دیگران اگر متفاوت با من فکر میکنند به باوری متفاوت رسیدن نه اینکه استدلال استدلال دارم استدلال که میرسونه اونجایی که معنا رسانده او یا تحت تاثیر یا داره تبعیت میکنه یا بالاخره یه بیماری به مشکلی داره که باور باور به همین خاطر تکفیرم میکنه و چه بسا فتوا به مسائل دیگر هم بده خب این جز اندیشه و خطرش را هم برای خود طرف و هم برای به اصطلاح دیگران من عرض کردم اما میخوام این رو بگم که توی اگه بخوایم روند باور را توی آلمان مخصوصاً توی فقه ببینیم قاعدتاً شما میفرمایید که الان ارتباط با باور نداره که ارتباطی با باور نداره چرا یه ارتباطی داره مثلا میگوید که تو مسئله اول رساله ها میگه شما باید درباره اصول دین خودتون خودتون میگه باید خودت تحقیق کنی حالا چه تحقیق کردم چه نکردم به یه باوری رسیدم به باور رسیدم حالا از الان به بعد حالا که بچه مثلاً نوجوان الان شده ۱۶ سالش باورهای اسلامی را هم پذیرفته از این به بعد نسبت به باورهای خودش چگونه باید فکر کنه اینو توجه بفرمایید لازمه حرفا اینه ببینید بچه ها را بهش گفتیم باید باورهاتو تحقیق کن کاری ندارم تحقیق کرد یا نکرد ولی الان تو ۱۶ سالگی این باور را یا ۱۵ سالگی باورها را پذیرفت باورهای اسلامی را از این به بعد نسبت به باورهاش چگونه فکر کنه عالم چی میگه بهش میگه حق نداره شک کنیم حق نداره نسبت به این باورهایی که پذیرفتی دیگه شک بکنی اگر شک کردی و یکی از باورها ازش دست برداشتی مشکل خیلی جدی داریم مشکل خیلی جدی داریم و به اصطلاح باید برخورد میکنم و مجازاتت میکنم مجازاتتم یه خورده سخته یه خورده اعدامت میکنم توبتم قبول نمیکنم یه کمی تحملش ها آره حق نداری شک بکنی تو این با ننشینه از الان که این باورهای اسلامی را که من میگم این اصول را پذیرفتی از این به بعد حق تقدیرشو نداریم معنای اینه که باید از اینجا از ۱۶ سالگی تا آخر عمرش این باور را داشته باشی که همه باورهای من باورهای اساسی من حق محضه حق نداری فکر کنی احتمال دارد که برخی از باورهای من باطل باشه تو برخی از باورهام اشتباه کرده باشم خب این یه طرف حالا یه طرف دیگش اعتقاداتت توی جوان ۱۶ ساله اعتقاداتت باید چگونه باشه به چه اعتقاداتی که گفتم تحقیق بکن گفتم به تحقیق بکن ولی به چه اعتقاداتی باید برسی به چه اعتقاداتی بعد از تحقیقت باید برسی میگه به اعتقاداتی که من دارم پس اعتقادات من قطعیه قطعیه اعتقادات من مسلم مسلم تو باید به اعتقادات من برسی پس معنای این سخن اینه که این آدم خودش جزمندیشه به کسی هم که بالغ میشه میگه باید تا آخر عمر جزمن اندیش باشد یعنی چه یعنی اصلا احتمال ندی که تو باورهات خطا کردی احتمال دادی دنبالش میری میفهمی که خطاست عوض میکنی خطاست عوض میکنی موقع به اصطلاح مرد عالم فقیههایی که ما دیدیم به هست این حرفای دوتا نکته که گفتم اینا حرفای اجماعیه دیگه معنای حرفشون اینه که همه مردم باید جز اندیش باشند و همه عالمان باید از اندیش باشند معنای حرف اینه که هیچ کس حق نداره تو باورهاش تردید بکنه حق نداره شک بکنه تو باورهای خودش اگه شک کردی مشکلاتی ایجاد میشه و بنابراین معنی این حرف اینه که خب من نرم حرفای جدید بشنوم من نرم یک جایی که احتمالاً انحراف تو فکرم به وجود میاد آره یه جایی مثل انجمن اسلامی مهندسی ممکنه یه حرفایی زده بشه که شک بکنیم جایی که ممکن است شک بکنی حرامه رفتنش رفتنش حرامه جایی که ممکنه شک بکنیم کسی که شکی ایجاد میکند داره چیکار میکنه داره شبه افکنی میکنه داره به مردم میگه که آقا این اعتقادت از کجا شروع شد قضیه و به کجاها میرسه به کجا میرسه هیچکس حق نداره اعتقادات نظام اعتقادی مسلم اونیه که من دارم هیچکس حق نداره متفاوت باشه فکر کنه هیچکس حق نداره متفاوته باهاش حرف بزنه استدلال بکنه هر که متفاوته با من حرف میزنه داره شبه افکنی میکنه شکنی یه چیز خطرناکیه یه چیز آره این اندیشه است فقهاجتماعی ما در میاد از فقه اجماعی ما این در میاد که چیزی که ممکنه تو را به شک بیندازه گوش نده شرکت نکن و کار حرام انجام دادی او کسی هم که تو را به شک میندازه او هم داره کار به اصطلاح حرام انجام میده بنابراین کل ماجرا اصلا باور دیگه معنیش اینه که به هر حال باید هرچی که همون اول قبول کردی از هر طریقی قبول کردی تا آخر عمر دیگه تغییرش ندی و بلکه تردید نکنید اگر من سوال بکنم که آقای عالمی که اینجوری میگی خودت چقدر تحقیق کردی توی این باورهات خودت چقدر تحقیق کردی اون وقت میگن که یه چیزی یواشکی به شما میگم یواشکی میخوام یه وقت آمریکا نشنوند عرض کنم که اصلا حوزه های علمیه چیزی که بهش گفته میشه فقه اکبر باورها اعتقادات اصلاً خونده نمیشه اصلا وقتی وارد حوزه مقدماتی میخونه ادبیات عرب و منطق و اینها یکی دو سال سه سال طول میکشه بعد شروع میکنه اصول فقه و فقه بخونه و این ادامه داره تا وقتی که جنازهشون برن بیرون اگر یک کسی شیطون گولش زد و خودش رفت یه ذره اعتقادات کار کرد خودش رفته کار کرده باورها کارکرد مطالعه کرد خودش کار کرده داشته باشه نه بابا فقه بخونیم فقه مقصودم احکام فرعی عملی ها حواستون باشه من قبلاً هم اصطلاح خودم نیست من تو اصطلاح من یعنی اسلامشناسی تو مطابق آیات و روایات فقه یعنی اسلام شناسی مشهوری فقه مشهوری که آقای فلان که شما میگه اعتقادات خودت بیا ببینم مثلا برهانت برای وجود خدا چیست سادهترین برهانی که هم مردم دارند هم متون مقدس میگه نظمه برهان نظم از نظم آدم عالم رسیدن به ناظم هم متون مقدس دعوت میکنه شما چقدر کار کردی رو همین یک برهانی که سادهترینه چقدر کار کردی شنیدی رفتی دیدی که مثلاً دیوید هیوم ۶ تا بشغال کرده به این برهان رفتی دیدی که کانت مثلا سه تا اشغال کرده به این برهان دیگری دو تا ستش اشکال کرده مجموعش شده ۱۲ تا به اصطلاح اشکال و این اشکالات رو حل کردی یا حل نکردی بنده بهتون بگم کسی رو باورها در واقع اینجوری بهتون عرض بکنم نتیجه اینه یه باورهایی عذاب و اجدادش ارث برده موروثی محضه میگوید همه شما باید به این باور موروثی که من دارم برسید واقعیتش اینه یه باورهای نه باورهایی که تحقیق کردم ها نه باورهایی که تحقیق کردم نه تحقیق نکرد این باورهایی که من به ارث بردم از آبا و اجدادم شما باید برین باور برسید و تا آخر عمر هم همین باور را داشته باشید حقم نداره تو شک بکنی حقم نداری جایی برات تردید ایجاد بشه در هیچی و خوب اینجاست که پس مسئله ریشه دار و بیماری عظیمیه این مسئله جذب اندیشی و به نتایج بعدی هم میرسه و اگه میبینید برخورد میشه با یک کسی که یه ذره حرفهای متفاوت میزنه یه ذره متفاوت حرف بزنه خوب نباید بگید نباید دقیقا اون چیزایی که ما پذیرفتیم همونا تو همون چهارچوب حرف بزنیم بعضیاشو زیر سوال ببرم نمیخوام زیر سوال ببرم هرچی شما گفتی به چه دلیل باید بپذیرم خوب بعد بسیاری از ماها به این مبتلا هستیم به درجات یعنی همون امر موروثی مونا بدون اینکه دیگری هم فشار بیاره موروثی مون را میگیم مسلم و باید کسی دست بهش نزنه و مقاومت میکنیم در مقابل اینکه کسی درس بخواد یه کمی بخواد شعبه توش ایجاد بکنه امام علی علیه السلام این خوبه این روایت را ببینید تو کتاب شریف تحف القول اومده العاقلو من تهم رایه عاقل کسیه که به نظر خودش یه اتهامم وارد کنه یعنی احتمالا داری خطا کرده باشه معنی نه العاقل من تهم و بله به هر حال دنبالم داره البته حدیث ولی این تیکش را میخواستم بگم عرض بکنم که تو روای بنابراین چیزهایی هم داریم بزارید خدمتتون عرض بکنم که عاقل و من بله علاقه اون کسیه که نظر خودشان متهم میکنه یعنی میگه خطا کردی احتمال داره خطا کردی و اطمینان نمیکنه و اون چیزی که احتمالاً نفسش براش تزیین کرده احتمالاً بعضی از باورها را تضمین بکنه نه به اون به اصطلاح اعتماد نمیکنه و یک روایت دیگر هم بخونم که این تحول العقوله حکمت نیست ممکنه اونجا هم باشه ولی توی که تو حفاله که منم اینجا ننوشتم که نسخههام فرق داره که صفحه را نوشته بودم به درد نمیخورد میتونی اگر متن را همیشه به همین شکل العاق اینترنت سرچ بزنید میاد کل حدیث کل حدیث میاد یک حدیث دیگر هم ببینید متهم میکنه نظر خودشان متهم میکنه نظر خودش نظر رسیده ولی نظر خود شما متهم میکنه که مسلم نیست که تو درست باشی ممکنه اشتباه باشه ممکنه اشتباه باشه متهم کنه یعنی و بعد دنبالش هم میگه و و اعتماد نمیکنه به هرچی که نفسش براش تزیین کرده اعتماد از امام علی ببینید علی و ان البی من استقبل وجوه الاعراق به فکر صاحب و نظر فی العواقب بدانید عاقل کسی است که عاقل کسی است که با فکر درست اعتقاداتی دارهها باورهایی داره رو باورشم فکر کرده خوب ولی با فکر درست به استقبال نظرات گوناگون برود استقبال بکنه از نظرات دیگران علت جالبه عاقل اونیه که با فکر درست استقبال بکنه از نظرات گوناگون و در عواقب امور بنگرد بیا بشنود فکر کنه و دائما در حال فکر و اندیشه باشه عاقل یه همچین کسیه بنابراین میخواستم بگم نه اینکه عرض کردم روایتمونم به همین دعوت میکنه همین که میفرماید که عاقل اونیه که استقبال بکنه از آرای مختلف استقبال بکن یعنی چی یعنی ممکنه بعد از اینکه شنیدی استدلال طرفو شنیدی باورت عوض بشه عوض نشه که چه خاصیتی داره که بشنوی از آراء مختلف استقبال کردن یعنی به اصطلاح نه خودت فکر نکن همه چیو داری ممکنه دیگران چیزی بگن که تو بفهمی که اشتباه کردی و بنابراین عوض بکنی باور خودت را حالا میخوام بگم روایت هم دارن به عنوان نمونه عرض کردم که بنابراین ما باید به اصطلاح تو باورهامون در عین حالی که با باورهامون زندگی میکنیم و در عین حالی که باورهامونو روش فکر کردیم فکر کردی استدلال براش داریم بفرست حق نداریم فکر کنیم که همه باورهامون حقه حتما همه باورهام حقه تو برقش ممکنه اشتباه کرده باشم به همین خاطر تا آخر عمر باید استدلال ها را بشنود و به همین خاطر باید اگه خودم فکر کردم امکان داره اشتباه کرده باشم این باعث میشه به دیگری هم اینجوری فکر کنم همینطور که من ممکنه اشتباه کرده باشم دیگری هم بیمار مرض نداره به اندازه من ممکنه اشتباه کردم اونم ممکنه اشتباه کرده باشه صرفاً اشتباه فکریه بیماری نیست مسئله مهم اما من یه مقداری کتاب چون احتمال میدادم شما تهرانیها قرآن کم داشته باشید با خودم آوردم فکر نکن دست از متن قرون از چیست یعنی از دوره مدرن این سوره یاسین را به زحمت برای من پیدا بکنید فقط قرآن مبین نیاوردم اینم به دلیل اینکه اینجا به اصطلاح زیاد است ببینید من آی میخوام یه بحثی بکنم شما هم اگر با سوره یاسین سوره آیات اول سوره یاسین را که دلتون بخواد بحثی بکنم مگه دارید یه نگاهی بکنید ببینید من میخوام یک کمی یه حرف های عجیب و غریب بزنم بله بله بله قرآن الحکیم عرض کنم خدمتتون که من بله یک آیاتی میخوام اول نمیگم که قضیه چیه ولی بعد آخر بحثم میگم که چه ربطی داره به بحث امروز عرض کنم خدمتتون که بسم الله الرحمن الرحیم یاسین و القرآن الحکیم انک من المرسلین علی صراط مستقیم تنزیل العزیز رحیم قوما ما اون آباوهم فهم غافلون لقد حق قول علی اکثرهم فهمون انا جعلنا فی اعناقهم اقلالاً فهی الی افغان چیه بله بله نه خواستم که عرض کنم که من این آیه را الان ترجمه که جلو هم هست این سه تا آیه که خوندم غوغاست توی ترجمه اش غوغاس دوتا ترجمه یک جور نداریم و محتوعجیب و غریب من ترجمه آیت الله مکارم را ترجمه آیت الله مکارم را میخونم ایشون ترجمه کرده قرآن را ببین اصلا ترجمه کرده غیر از تفسیر نمونه از قرآن بله عرض کنم که بعد از اون آیه به اصطلاح تنزیل عزیز رحیم ما انصراون غافلون اینو ببینیم ایشون چیکار کرده میگه این قرآن را خدا فرستاد معنیش میکنم میرا بیم دهی که پدرانشان انظر نشدند قرآن نفرستادیم تا قومی را انظار بکنیم که پدرانشان انظر نشدند نه غلط نه درسته آره ما ممکنه نافیه بگیم ممکنه یکی یکی ترجمه ها را ببینیم و ببینیم که باید چیکارش بکنیم تو قومی را بیم دهی که پدرانشان انظار نشدند از این رو آنان غافلند چون پدرانشون انذار نشدند اینا غافلند تا اینجاش به چه معناست این مشرکین حجاز خدا برای پدرانشون پیامبر نفرستاده و به همین خاطر غافلن درست شد اگه تا اینجا رو نگاه کنیم آیا جرم مرتکب شدن یا نه عرض کنم که فرمان الهی درباره بیشتر آنها تحقق یافته فرمان الهی در باره بیشتر آنها تحقق یافته به همین جهت ایمان نمیآورند بیشترشون ایمان نمیآورند چون فرمان خدا در موردشان تحقق یافته آیه قبلم چی بود پدرانشون انظار نشدن خدا برای پدرانشون پیامبر نفرستاده بنابراین غافلند اون وقت حکم خدام در موردشون قطعی شده و بنابراین محال است که ایمان بیارن اشکالی بهش وارده یا نه ها روشنه یعنی چه خدا پیامبر نفرستاده اینا غافلن بعد خدا حکم براشون کرده پس مطمئنا ایمان دیگه نمیارن که عدل خداوند کاملا زیر عدل خداوند کاملا بعدشم خداوند میگه من تو گردن هاشون خلاصه زنجیر انداختیم و فلان و چیزای بدشم اینه این ترجمه آیت الله مکارم ترجمه یه عالم سنتی میرم سراغ ترجمه آقای انصاریان به اصطلاح شیخ حسین انصاری است که منبری معروف عرض کنم خدمتتون که خیلی خوب ایشون میگن چی میگن که بله تا مردم رابین دهی که پدرانشان را بیم ندادند تا مردمی را بیم بدی که پدرانشان را بیم ندادند و به این علت بیخبرند بیخبرند ایشون ترجمه کرد از حقایق بیخبرند خب یقینا فرمان عذاب بر بیشترشان ثابت شده است خدا پیغمبر نفرستاده اینا بیخبرند یقیناً خداوند عذاب برای بیشترشون و به اصطلاح ثابت شده و به این سبب ایمان نمیآورند چون عذاب خدا اکثرشون ثابت شده به این خاطر دیگه ایمان نمیآورد و بدم زنجیر به گردنشونو فلان چی خدا پیغمبر نفرستاد بیچاره ها بی خبرند تازه ترجمه کردیم بیخبرند بیخبرند خدا عذاب را براشون محقق کرده به همین خاطر ایمان نمیارند به نظر شما یه جوری قرآن یه جوری نیست من نمیفهمم این دوم که از آقای شیخ حسین انصاری ببینم من ترجمه کی بودی این ترجمه رو ببینم بله آقای مرحوم آقای الهی قومی ترجمه تفسیر تقریبا آقای اسم شریفتون یادم رفت چی زرین جناب آقای زرین ما را تا اینجا این دو نفر نافی گرفتند نافیه گرفتن یعنی انسان نشدند شما یک کلمه گفتید طاقومی که پدرانشان به کتب آسمانی پیشین و شدن تو هم آنان را به قرآن خلاصه به این قرآن و بترسانید که ایشان سخت غافند ما را چی گرفت ایشون نگرفت حذف کرد جمله مثبت شد گفت که پدرانشون با کتب آسمانی پیشین چی شدن من نمیدونم ما چطور شدیم وسط نمیدونم چطور شد ولی پدرانشون با کتب آسمانی ولی بعدش میگه بله غافسه نتیجه است نتیجه است میگه اگه شما اینجور آبا و اجدادشون با پتو به پیشینه شدن پس غافلند چه ربطی به هم داره حتما باید امضا نشده باشند بله سقافه البته دنبالش میگه البته وعده عذاب به ما بر اکثر آنان چون ایمان نمیآورند حتمی و لازم گردید چون ایمان نمیارند هم خوب و بعد هم دنبال زنجیر و فلان و اینها به گردنشون من نمیفهمم اینجوری کرد چرا ناجوره ما را چیکارش کردی و جملتم جور نیست یک ترجمه ببخشید من اما میرم سراغ حالا این سه تا که سنتی بودند سراغ ترجمه دست نداشتم من ترجمه ایشون نداشتم ولی چهار پنج شش تا ترجمه را میخونم چیزی متفاوت نگفته ایشونم ایشونم چیز آقای کوشا آقای هوش از دوستانم استان کوشا از دوستان از اعضای مجمع مدرس حالا این آیه را ندی نمیدونم چیکار آقای به اصطلاح فولادوند دیگه این ترجمه آقای فولادونده بله محمد مهدی فولادوند از اساتید دانشگاه است ببینیم ایشون چه معنی کرده طاغومی را که پدرانشان بیم داده نشدند و در غفلت ماندن بیم دهید پدرانشان به اصطلاح بیم داده نشدند و در غفلت ماندن تا اونا را بیم دهید گفته خدا درباره بیشترشان محقق گردیده است در نتیجه آنها نخواهند گروید گفته خدا درباره بیشترشان محقق شده بنابراین ایمان چرا باید ایمان نیارند چرا اکثرشون ایمان نمیارند به چه دلیل پدرانشون انظر نشدن بی اطلاع اند میگه من نمیارن به چه دلیل آدمی که نمیدونه و بی اطلاععه ایمان نمیاره خدا به چه دلیل حکم کرده کینا ایمان نیارن این هم ترجمه آقای فولادوند که به اصطلاح اما جناب استاد طاهری رحمت الله علیه عرض کنم خدمتتون که بزارید من ایشون را هم اشکال دارم خدمتشون بله تا گروهی را که پدرانشان هشدار نیافتند و خود غافلند هشدار پدرانشون هشدار نیافتند و خود غافلن هشدار حالا باشه فرمان مجازات در مورد بیشتر آنها تحقق یافته است و ایمان نمیآورند فرمان و ایمان نمیآورند من این را هم فرمان جمله اول این دومیش را و بعدم برگردنشون چی هست این آیه میخوام بگم قبلا دیده بودم ترجمه های دیگر را هم رفتم دیدم واقعیت اینه که تو این آیه من به خودم اجازه میدم که اصلا به این آیه یک شکل دیگری به این دو سایه نگاه بکنم و ببینیم چی هستش در میاد خودم من یه کاری رو هم در قم شروع کردم فعلاً یه وقتی چند سال پیش سوره حمد را هفت جلسه بحث کرده بودم ولی الان حالا درخواست بعضی ها بود و اینها و یک جلسه شروع کردم روزهای یکشنبه و از اول سوره بقره که یه جلسه گذشته روش خاصی دارم من تفسیر اصلا قبول ندارم تفسیر قبول ندارم قرآن کتاب آشکاره که نام این کتاب مبین تفصیل لازم نیست ولی باید طرف ترجمه کنیم بعد تحمل کنیم حالا ترجمه خودم را و بعد بگم که چه ربطی داره قوم ما اون زراعون فهم قافلون تا انذار بکنی قومی را که آبا شون نه خدا براشون نفرستاد انظار نپذیرفتند مجهول مجهول ما ببین انظر نشدند بله نای فعال ما اون زره نه انسان نشدن تا نه منظر براشون نفرستادن یه وقت منصر برا من میاد من انذار نمیشم انذار رو نمیپذیرم بله اون چیه مجهول دیگه مجهوله اشتباهی که یعنی نگم اشتباه اینکه اون وقت با همه حرفایی که از اول تا حالا زدم اصلا نباید بگم یعنی چی اختلافی که دارم با همه مترجمان این کلمه از اینجا شروع میشه بازم اختلاف دارما بازم اختلاف دارم ولی اینجا ما اون زره یعنی انظار نپذیرفتن انظر نشدند نشدن یعنی منظر بود فهم غافلون یعنی چه آها غافلون یعنی چه یعنی اینا پدرانشون انظار نپذیرفتند اینا دنبال او پدران رفتن گیجم عذابشون تقلید کردن اینجوری شدن این پس ترجمه میکنم تا انظار بکنی قومی را که انظار نه نشدند ولیپذیرفتند و بنابراین چون پدرانشون هزار نپذیرفتند چون تبعیت میکنن جمله بعدی دو جور معنی کرده بودند قول خدا سخن خدا حکم خدا در مورد اینها محقق شد پس اینها ایمان نمیارند یا عذاب خداوند برای اینا محقق شد پس ایمان چه ربطی داره چه ربطی داره نه بذارید اجازه بدید من با خودم برای خودم ترجمه میکنم برمیگردم این اختلاف را دارم اکثرهم یعنی سخن در نظر اکثرشون مسلم شد یعنی حرف آباواجدادشونا مسلم یافتند قطعی یافتند یعنی جذب اندیشی شدند یعنی عذاب و اجدادشون یه چیزایی رسیده بود بهشون دست و پا افتادن که بگن عذاب بگن عرض کنم حکم خداوند دستور خداوند سخن برای اکثرشون سخن ناب و اجدادشون قطعی شد چون مسلم شد دیگه من نمیارن خیال میکنن به حق محض رسیدن پس ایمان نمیآورند اون وقت تا اینجاش فهم قشنگ نتیجه اش معلومه اینا آبا و اجدادشون انسان را نپذیرفتند اینا غافلن چون عذاب و اجدادشون تبعیت میکنن بعدش دنبال چی دنبالش اینه که حرف همون حرف تضاد و اجدادشون رسیده براشون مسلم شده بنابراین دیگه ایمان نمیارند کسی که فکر میکنه باورهاش مسلم و قطعی هست اصلاً گوش نمیده ایمان بیاره گوش نمیده که ایمان بیاره که من نکردم انا جعلنا فیهم آره خود همین زنجیر درسته که به خدا نسبت میده بله میدونید که خیلی چیزهایی که تو قرآن به خدا نسبت میده ما به جهنمشون میبریم یعنی خودشون به جهنم میرن خدا که نمیبره خودشون زنجیر قرار دادیم یعنی خود این کارشون که تبعیته عذاب آورج دادشون کردن این زنجیره بر گردنشونه و نمیذاره و سرهاشونو بالا نمیذاره نگاه کنن که جلو پاشونو ببینن نمیذاره خود این نمیزاره نتیجه عمل ولی به خدا نسبت داده شده من خیلی روی این آیه فکر کردم و دیدم که موجی هستم و با همه مترجمان که تا الان دیدم اختلاف نظر دارم و کامل متفاوت معنی بگیرم اکثر آدما چسبیدن به دین آبا و اجدادیشون و خیال میکنن و خود این باعث میشه که خود این باعث میشه که هدایت نشم خود این زنجیره به گردنشون خود این زنجیره به گردنشون هست خب و نمیتونن ببینن سراشونو این زنجیر بالا نگه داشته نمیتونن جلو پاشونو ببینن خود این زنجیره است که نمیزاره درسته ببینن آیا کسی که قافله گناه کرده که خدا اینجور دربارش میگه آره بعضی از چیزهایی را که آدم قافله خودش مقصره به خاطر کوتاهی خودشه که به خاطر اینکه کورکورانه تبعیت کرده قافله را ببینیم میگه که ما روز قیامت هیچ آدمی را نداریم که مجاز باشه که بگه من غافل بودم خوب من آیه رو بخونم براتون عرض کنم خدمتتون سوره اعراف آیه ۱۷۲ ببینید و از اخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم و اشهدهم علی انفسهم ربکم قالو بلا شهیدا تقولو یوم القیامت انا کنا غاف ما هر آدمی را اون موقعی که از پشت پدر میگیریم از پشت بنی آدم میگیریم بهش میگیم ارسطو به ربکم یعنی چی جز وجودش قرار میدیم جز وجودش قرار میدیم آدم را موقع خلقتش چرا جز و اونا شهادت میدن که آره تو پروردگار ما هستی چرا این کارو میکنی تا روز قیامت کسی نگه غافل بودم هیچکس حق نداره بگه من غافل بودم صدو ۷۲ ۷۲ اعراف ۱۷۲ اعراب خوب این پس هیچکس روز قیامت نه اگر غفلتی هست غفلت و آرزوی در وضعیت هیچکس بهانه نداره که بگه من غافل بودم خوب اون وقت حالا آیه بعدی هم بخونیم ۱۷۳ یا آقای غافل بودیم یا یه چیز دیگه بگم روز قیامت این دومیش خوبه خوب ببینید این ببینیم مبتلا هستیم نه یا نه یا بگن ما غافل بودیم او تقولو انما اشرک آبانا اجدادمون که ما هم بله ما هم فرزندانشون بودیم نه هیچکس حق نداره اینو بگه تو فطرتت قرار ندادی حق نداشت تبعیت کورکورانه کنی عذات حق نداشتی تبعیت کورکورانه بکنیم هیچ کس بهانه نداره که بگه آب و وجد دادم اینگونه بودند اونا اشتباه کردن خودت باید از اونا تبعیت به اصطلاح نمیکردیم آیه آیا ما را به خاطر آنچه باطل گرایان انجام دادن هلاک میکنی کس حق نداره اینجوری بیاد بگه آبا و اجداد اون خطا کردن به باطل رفتن نداریم ما دنبال اونا رفتیم نباید دنبالشون میرفتی خودت چرا فکر نکردی بنابراین گفته قافی دو نوع کسی که خودش را به خواب میزنه من چون کردم دو سال پیش دستم خیلی میلرزید و پارتسون داشتم برادرم بهم گفت که تو خوابم دستت میلرزه گفتم که خب من خواب هستم که نمیدونم که میگفت خودتو به خواب بزن ببین میلرزه یا نه خودتو به خواب بزن آره به اصطلاح خودش آدم ممکنه که به غفلت بزنه خوب بنابراین من نمیدونم زیادی هم صحبت کردم یا نه یک بیماری وحشتناک که ممکن یا سو اخلاق که ممکنه ما باورمان بهش مبتلا بشیم اینه که به اصطلاح فکر کنیم که ما به حق رسیدیم حالا کذاب و اجدادمون که از هر کسی دیگری خود این یک بیماری به اصطلاح آیه سوره یاسین یه نکتهای را حذف بکنم سوره بقره را نگاه کنید ان الذین کفرو سوون علیه من املم تنظرهم لا یومنون مساویه که انظارش نکنی ایمان چرا حق داره ایمان نمیاره درست شد برخی عناد با عقل دارد یعنی حق براش روشنه تسلیمش نمیشه ولی اینا زیاد نیستن اینا تو بشریت خیلی کمن نادرند آدمایی که دارند حق براشون ولی یادمون باشه اون آیات یاسین که خوندیم میگه دوتا بیماری داریم وحشتناک یکیش که بده اینه که انسان عناده با حق داشته یکی دیگشم اینه که جزم اندیش باشه یعنی فکر کنه آنچه دارد حقیقت محضه به اولیش آیه اول چهارم پنجم سوره بقره داره اشاره میکنه به دومیش این آیات سوره یاسین به نظر من داره اشاره میکنه و بیماری چسبندگی را میگه ببخشید که خستهتون کردم شما خیلی مراجع زمین خواهش میکنم چرا تعریف میکنن خوشم میاد نمیدونم هدیه ما فکر میکردیم که حوزه مطلب دوم میخون نه ما میخواهیم نویسنده چی گفته اما وقتی میخوایم بفهمیم تفسیرش من اینجا با استاد یه مقدار میخوام ببینم که قرآن خطابش به ناله به من از هستم که باید فهم خودمو در قالب تفسیر بیان کنم ترجمه میشه اون معنایی که خود نویسنده این سوم به نظر من قرآن اصلا خودش معرفی نکرده کتاب کتاب نوین برداشت اول قرآن میخونم اینا تقصیر خود منه میگن که الف لام میم تا حالا کسی معنی نکرده من برداشتم اینه که وقتی شما توجه خودتون رو توی جامعه توی خیابون جذب کنید معرفی میشه کتابی که اشکاره همه چیز با شما آشکاره گل با شما حرف میزنه بنابراین من از قرآن باید تفسیر داشته باشم خیلی متشکر بسیار خوب من عرض میکنم خدمتتون یار دین بودن بار دین شدن از قدیم بودند هیچ فرقی تازگی رخ نداده یعنی قبلا دیدم همین جوراب بوده عرض کنم که فرمودید که فهم خودم تفسیر نه ما فهممون تفسیر نیست تفسیر یعنی چیز مبهمی را ازش پرده برداشتن تفسیر یعنی نه قرآناگر مبهمش نکنیم مبهم نیست به نظر من ساده است همین حالا میگم مست دارم یک یک آیات را انشالله خدا توفیقم بده ادامه میدم و انجام میدم این کار را و روش هم اینه که نه چون من حالا حداقل از انگلیسی هشت تا کتاب ترجمه کردم کتابهای تخصصی و تو ترجمه معتقدم که خوب کاملا باید ببینیم متن چی میگه و متنو بفهمیم مرحله بعد از اینه که روش فکر کنیم که آیا به لحاظ منطقی یا جور نیست قرآن مجید را هم به نظرم باید ترجمه کنیم به این معنا که ببینیم لفظ چی قشنگ لفظ برای خودمون بفهمیم بعد تعمل کنیم تحمل غیر از لفظ که روشن شد اون موقع هرچی میخوای روش تحمل بکن تحمل به معنای تفسیر نیست تفسیر نیست تأملی که شما مقصودتون تحمله که خود قرآن هم تدبر را خود قرآن هم دعوت کرده خود قرآنه اما اون قضیه کتاب مبین به نظر من خود قرآن گفته کتاب مبینه اگرم نگفته بود باید کتاب مبین میبود چرا رو متن اصلی ما باشه آشکار نباشه که بقیه باید یه چیزی آشکار باشه که ما بتونیم روایات را هم به او عرضه کنیم بفهمیم چی باید کمکمون کنه اگر این نباشه او شدنی نیست کتاب خدا حتما کتابش باید آشکار بیان میکرد باید آشکار بیان میکرد و آشکار بیان کرده به نظر من آشکار بیان کرده و به نظر من مفسران پیچیده اش کردند برای اینکه آیه واضح و روشن را اومدن ۸ تا احتمال توش دادند هستش جریان باشه حالا من معتقدم که توی جدای از اینکه تغییر میکنه ما جدا از اینکه تغییر میکنیم اون جای خودش اما قرآن را باید همه باورها پیش فرزاد تا میتونی کنار بزار ببین لفظ چیه لفظ که برات روشن شد روش تحمل بکن روش تدبر بکن تا معنا روشن ولی معلومه که زمان مکان همه چی تاثیر داره در ما بفرمایید آثار هم هست مثلا فلسفه در مسیحیت باستان آینه پروتستان مثلا اسطوره تجسد خدا و مسیحیت و بدعت ها الله الله ولی در فلسفه میگن فلسفه تفکر آزاده یعنی معلوم نیست که شما از کجا سر در میارید تفکر که میکنیم فرق فلسفه و کلام درسته میشود همینجور گفته میشود ولی به نظرم صفحه اسلامی اصطلاحی اون چنانیه بی طرفه و نه کلام ضرورتاً به معنی اینه که من هر چیزی که آخه ببینید یه مسئله است مگر من متکلم اتفاقا رشتم هم کلامه عنوان دکترین کلام با گرایش فلسفه دین و مسائل جدید کلامی اولش کلام آره من خودم کار کلامی میکنم ولی اصلا کی گفته که اول یه عقایدی ثابته من حالا که کارم دارم کار کلامی میکنم میخوام از اونا دفاع بکنم اینو گفته کلامی کنم اصلا عقاید چی هست چی باید باشه چی باید باشه از نظر من که میخوام کار طلا کار کلامی هم دارم میکنم ها ولی تو کار کلامی میخوام ببینم عقاید صحیح چی باید باشه اون طرز فکر مثلا گویا مشخص کرده که یه عقایدی روشن قطعی متکلم وظیفهاش اینه که از اینا بیاد دفاع نیست بلکه اصلا از اول میخوام بیام ببینم عقاید صحیح که به نظر خودمم دارم کار کلامی میکنم ولی جملهای که فرمودید آره معروف همینه ولی معتقدم که حتی فلسفه اون چیزی که بهش گفته میشه فلسفه اسلامی و فقط نیست بازم طرفدارش هست در نظامی که در حوزه هست هم در دانشگاه های ما هست یه جوریه که اصلا تفکر یعنی کسی بخواد آزاد اندیش باشه جریان آب شنا کنه این اصلا نمیتونه پولکی به استاد شدیم یک چند تا استادی خود شارژ شد یه سری چیزایی اصطلاحات یه چیزایی که کلیشهوار چه تو حوزهها یاد میگیریم بعد همونو میایم دانشجوی دانشگاه این خوندیم شما این چه ربطی با اون چه ارتباط آزادی خیلی جالبه ببینید آره فضا اصلا خوب نیست مشکلات خیلی زیاده شنا کردن خلاف جریان آب خروشان بسیار کار به اصطلاح سنگینی هست وحشتناکه آدم میخوره این طرف به همین خاطرم ارزشمنده به همین خاطرم ارزشمنده خب شدنی هست یا نیست حداقل یک من شخص خودم هیچ وقت مطابق جریان آب شنا نکردم همه عمرم خلاف جریان آب شنا کردم هیچ مشکلی هم برام به اصطلاح پیش نیامده نه مشکل پیش نیاد نه ها مشکل که از دانشگاه اخراج میکنن از چه من چند بار اخراج شدم اصلا عادت کردم به اخراج شدم الانم الحمدالله بیکارم و بهترین کار که الان دارم انجام میدم این از هر کاری ارزشش بیشتره ولی چیزی نمیشه چیزی نمیشه آدم بچه دیدی به هم میزنن بچه که بودیم به کسی میزد میگفتم دردم نیامد خواستم بگم دردم نیامد شما سوالتونو کوتاه کنید به این دلیل که من وقت دارم که من از شما سوال بکنم به دلیل جریان به اصطلاح سوالی بکنم میخوام سال ایشون کوتاه و چی باشه که سالمند را جواب بده چون یه چیزی منو خیلی چند مدت که به هم ریخته و خودم گیج میخوام شادشون کمکم بکنه استبداد توی مسائل سیاسی و غیر سیاسی معتقد نیستم ولی پیش از ماجرای اون چیزی که ما تو حوزه سیاسی میبینیم اون چیزی که توی عمل تو میبینی همین استبداد ایدئولوژیکه ما در ایدئولوژی گفتن ایده رو اون ذهنیتی که داریم برابر با عمل این چیزی که من دارم در واقع طرح مسئله میکنم نظر ما وقتی خیلی خرد منبع اعمال ماست ذات خرد منبر اعمال و مشابه یا متفاوت اندیشیم اما متفاوت عمل میکنیم دیگه ممکنه ما از یک منبع استفاده بکنیم برای فهم یک اما خروجیهامون و اون اعمالی که داریم انجام میدیم متفاوت باشه عمل برابره به هیچ پویایی به هیچ منمتی به هیچ اضافاتی به هیچ کاستیهایی برای اجرا احتیاج نداره و اون موقع است که مثلا ما با دچار مشکل میشیم با این ترجمه هر چیزی بدون اینکه ما داریم بعد از جلسه راجع به این موضوع صحبت میکنیم جایگاه من کوتاه کنم چون یک وجه استدلالی به خودش میده چون قدرت میکنه اتفاقی به وجود میاره عمل به کلی با خودش با ایده برابر میکنه و وقتی که دقیقا منشا اینکه تفاوت ها دیگه اجازه بروز ندارن و آیین عین اون اما ما باید مجموعه باشیم از افراد مشابه توی این اتفاق میفته و اگر اون کثرته و اگر فهم اون ماجرای اینکه خرد انواع متکثره دیگه دیگه از خرد کلمه خرد که هزار تا رشته و علم و داستان رو با خودش به همراه داره منبع اعمال هستند و اگر تفاوت نباشه ما درگیر استبداد میشیم که هر کسی صحبت میکردیم ریشهاش در این استبدادیشی ما میتونه منجر بشه به است من حرفمو شاید بهتر باشه بسیار خوب کاملا حق با شماست خیلی نزدیک هست که میگه هر کس گفت من دارم عقاید حق و درست را میگویم حتی اگه اینجا مثلاً نشسته و بگه که خوب من حق را دارم میگم من باهاش مشکل دارم حق نداره بگه من حق من اونجور که یافتم و شما هم روش فکر بکنید اما استبداد القا کنه عقاید خودش را کسی که بخواد عقاید خودش را القا کنه استبداد حالا اون کسی هم که خود بر خودش هم ممکنه انسان استبداد بورزه بر خودش استبداد بورزه و به خودیش اجازه نده که فکر کنه به خودش اجازه نده فکر کنه و بگه همینجور که ثابت باش آره درسته کلمه فرمایش ایشون یک لحظه شما تشریف داشته باشید ببینید شما میتونید آقای جناب بازرگان مهندس بازرگان دستشون بالاست من نمیدونم چه جوری میشه وصل بکنیم وصل میشه به فرم صدات ببینید صدای شما میاد الان از قرمز بعیدهصدای شما میاد نه باید سفید بشه دست بزنیم جناب بازرگان صدا میاد بفرماید دیگه صدای جناب بازرگانی صدا میاد الان شما بفرمایید خاموش کنم.