جلسه چهارم: همراهی و همزادی تعقل با تکثر باورها

از راه روشن

فایل صوتی

متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.

سلام علیکم و رحمة الله بسم الله الرحمن الرحیم

عنوان کلی بحثمون اخلاق باور است و بحث این جلسه مون همراهی و همزادی تعقل با تکثر باور برخلاف جلسه قبل که تونستم عنوان را کاریش کنم که کسی چیزی ازش نفهمه امروز نتوانستم عنوان کاملا و مجبورم که دیگه تحت همین عنوان حرف بزنم جلسه قبل بیشتر آزاد بودم چون مبهم بود معلومه می‌خوایم درباره این صحبت کنیم که اگر در جامعه ای تعقل باشه تکثر باور هم لازمش است ضروری حتمیش هست و باید پذیرفتش اگر در یک دینی تعق را اجازه داد اگر کتابی تعقل را اجازه داد باید بپذیره که تکثر هم به وجود میاد نه باورهای مختلف به وجود میاد و البته انسان همانطور که گفتن از قدیم مثلا تعریف می‌کنند به حیوان ناطق در حیوان عاقل پس جز ذات آدمی خردش است جز سرشتش است ذاته فصل به تعبیر منطقیون فصل آدمیه یعنی حقیقت وجود آدمی هست و اگر ذات آدمی توش تعقله جزء ذاتشه اصلاً لازمه آدم بودن ما که با هم اختلاف داشته باید با هم اختلاف داشته باشیم اگر بنده با شما هر دومون فکر میکنیم تعقل می‌کنیم و هیچ اختلافی با هم نداشتیم یه جایی کار خرابه یکمون تعقل نمی‌کن یا هر دومون تعقل می‌کنیم نه دیگه اگر هر دومون تعقل کنیم باید حتماً اختلاف باشه اگر هر دومون تعقل کنیم حتماً باید اختلاف باشه نمی‌شه نباشه اینکه میگم نمیشه نباشه نه اینکه سر یک مسئله نمیشه که ما هم با هم به توافق برسیم مقصودم این نیست مقصودم اینه که نمیشه برای مثال بنده و شما یک دین گسترده ای مثل اسلام را مطالعه و فکر کنیم و اندیشه کنیم و هیچ جا با هم اختلاف پیدا نکنیم همچین چیزی ممکن نیست باید یه جایی با هم اختلاف پیدا بکنیم باید اختلاف پیدا بکنیم چون لازمه تعقله خیلی تعجب میکنید براتون یک مثالی بزنم یک برای خودتون آزمایش کنید چند بار تو عمرتون رخ داده که به یک چیزی یقین داشتید ولی بعد فهمیدید که اشتباه کردید کسر هم هستم چه چیزی براش رخ نداده باشه یک چیزهایی را یقینی می‌دونستیم بهش باور داشتیم یقین ولی بد فهمیدیم که اشتباه کردیم اگر در گذشته‌مون یه مقداری یه درصدی یک تعدادی باورمون بر خطا بوده به همون درصد حداقل به همون درصد باید قبول کنیم که این باورهایی که الان داریم به تعدادش خطا هست احتمالاً اگر در گذشتمون خطا داشتیم یه تعدادی از باورهامون احتمالاً الان خطا هست اگر خطا هست ممکنه که همون چیزی که بنده باورهام توش خطا هست دیگری اتفاقا برعکس او درست باشه یه چیزهای دیگری که باور من درسته او خطا باشه دلیلش خیلی روشنه که چرا میگم باور تعقل با اختلاف با اختلاف نظر با تکثر باور همراه دلیلش اینه که عقل آدمی خرد آدمی با اینکه فوق العاده مقدسه فوق العاده ارزشمند و من تو همین جلسه اگر کسی شده گاهی دوستان می‌فرمان ما با عقل ناقصمون من فوری میگم نه نه به سهم خودتون بفرماید عقل من ناقص نیست خودت را میخوای بفرمایید بفرما والمن اگر ناقص باشه معنیش اینه که نصف انسان معنیش اینه که نصف انسانم انسان کامل نیستم انسان هر کس عقلش ناقصه که باید بره قیم تعیین کنه برای خودش اون مسئولیتش با خودشه من کسی بهم بگه عقلم ناقصه خیلی عصبانی میشم و حالا ممکنه خدا پایین نندازم از جایی ولی به هر حال خیلی خوشم نمیاد اوکی تصویب آره عقلم هرگز ناقص به اصطلاح نیست و من حق ندارم اتفاقا این نکته رو عرض بکنم چیزهایی که اخلاقی نیست تواضع درش نیک انسان ذات خودش را انکار بکنه من کم انسانم این نه من عاقل نیستم نه عقلم کمه عقلم اگر کمه معنیش اینه که تکلیفم هم کمه مثلا چون تکلیف روی عقل میاد معنیش اینه که من کمتر از اخلاق را باید جون اخلاق همراه عقل موجود غیر عاقل که اخلاق نداره یک گوزن نه ابلاغ نه بد اخلاق خوش اخلاقه نمیشه بگی بد اخلاقه باید اخلاقی زندگی کنم باید مکلفم تکالیف اخلاقی دارم اون وقت اگه بخوام از اخلاقم بکاهم اون وقت اون وظایفم را هم باید بکاهم امین به مناسبت بگم برای مثال خداوند خودشو متکبر خونده جالبه تو قرآن مجید خداوند خودش را متکبر خونده کنم که اگه متکبر نباشه یعنی چی باشه یعنی ضعفی را نقصی را در خودش قبول بکنه خداوند اگر متکبر نباشه یعنی قبول کنه که نقصی داره اون موقع که میشود از خدایی میفته که خداوند باید بگه که من هیچ نقصی ندارم اگه پذیرفت که نقصی در وجودم هست یعنی خدا نیستم به این معنا یعنی اگر انکار بکنه ذات خودش را غیر اخلاقیه ما هم به همین اگر تواضعمون به این معنا باشه که ذات خودمون را انکار بکنیم انسانیت خودمون را انکار بکنیم این تواضع غیر اخلاقی تواضع نیست نه هیچگاه ما حق نداریم که ذات خودمون را انکار بکنیم پس عقل مون در عین حال که خیلی باید به اصطلاح خط قرمز مون عقل مون باشه که میگن تنها چیزی که گویا همه آدما به راضی اند نه این سهمی که خدا عقلشون داده هیچکس ظاهرا پیدا نشده توی تاریخ که بگو خدا این نعمت را کم به من داده مشکل اونجاست که عرض کنم که تازه نمیگه کم به من داده عقل را میگه به هیچکس اندازه من نداده همه ما ادعا را داریم حالا ممکنه که به هیچ کس اندازه من میگه عقل نداده خوب عقل پس داریم و از این در عین حال که این عقل باید خط قرمز مون باشه و حساسم روش باشیم و بگیم که نه مغزم ناقص نیست برای من تصمیم بگیره در حالی که من می‌خوام فرمانروای خودم باشم و شعارشو میدم من مهم‌ترین حق برای من خود فرمانرواییه اینکه فرمانروای خویشتن باشم کسی دیگری بر من فرمانروایی نکند مهمترین حقمه اساسی ترین زیر به تأویل برخی زیربنای مادر در واقع بقیه حقوق انسانه حقوق بشر است یا به گونه‌ای پوشش میده بقیه حقوق را خود فرما خوب اگر برنامه ناقص باشه مشکل میشه و باید قیم من باشه خوب عرض کنم خدمتتون که در عین حالی که نقل را دارم در عین حال خود این عقل خود عقل می‌گوید که من در معرض خطا هستم خودش می‌گوید در معرض خطا هستم و چون خود خودش میگه من میپذیرم چون خود خودش داره میگه من همه وجودم عقلمه چیزی هم بالاتر از عقلم ندارم وحی را هم اگر عقل گفت می‌پذیرم حاکم باشه ولی خود این عقل میگه در معرض خطا هستم ممکنه خطا بکنم دو نوع خطا میگه میکنم من برهان میارم من صغرا کبرا نتیجه من استدلال می‌کنم و یک به اصطلاح برهانم یه ماده ای داره یه صورتی داره یه شکل ظاهری داره یه محتوایی داره شکل ظاهری برهان مثلا شکلی به قول حوزوی ها بله عالم متغیر تغییر می‌کنه همه چی داره تغییر میکنه و هر متغیری حادث یه زمانی به وجود آمده پس عالم حادث پس عالم یک روزی به وجود آمده خوب بهش میگن خب این برهان به اصطلاح کاری هم ندارم که حتی خود این برهان درسته یا خود این برهان خیلی ها میگن نه درست نیست علی می‌خوام بگم که این یه ماده خوب یه سقرا داره علائم متغیر یک کبرا داره کل متغیرن حادث یه نتیجه داره که عالم حادثه این باره من که این برهان که نقل کردم یه شکل داره به اصطلاح قیاس داریم شکل اول برد بهش میگن اصطلاحا شکل اول برهان واردش بشم وقتتون را برای چیزهایی بگیرم که این شکل اول ساده‌ترین نوع برهان خب یه شکلو یه محتوا شکلش خوب درسته این شکل اول برهان محتواش اینه که معنی جمله اول چیه معنی دوم جمله دوم چیه معنی جمله سوم چیه دومیشو بهش میگن ماده پس برهان یه ماده داره و یه صورت داره و عقل میگه درسته که من برهان میارم ولی من در ماده و صورت برهانم در معرض خطا ممکنه ماده برهانی که من میارم خطا باشه ممکنه صورت برهانی که من میارم خطا باشه شکلش خطا باشه محتواش خطا باشه خودش میگه این گونم خوب پس عقل به اصطلاح خطا میکنه اگر قرار شد عقل خودش گفت من خطا میکنم فوری پشت سرش این جمله آمده بنابراین آدم ها تو باورهاشون ممکنه که ممکنه که نه حتما با هم اختلاف پیدا میکنن حتما اختلاف پیدا میکنن در صورتی انسان اختلاف پیدا نمی‌کرد باورش که عقل معصوم باشه عقل بگوید من خطا نمی‌کنم اگر خطا نمی‌کرد همه انسان‌ها دقیقاً یه چیز می‌فهمیدند ولی انسانها می‌کنه متفاوت می‌فهمند همین جا عرض بکنم بحث من اخلاق باوره کسی که همین مرحله اول را نپذیره تکثر را نپذیره نپذیره که آدما هر کدوم یک جور دقیقا آدما نه آدمای روی زمین مسلمونا هر کدوم نه مسلمون‌ها شیعه نه شیعه شیعه ۱۲ امامی هر آدمی باورشه حتی اون کسی که به ظاهر می‌گوید من تعقل قبول ندارم من تحقیق او کسی که میگه من عقل ما تو جهان اسلام کسانی را داریم که بره عقل اعتباری قائل نیستند میگن نقل معتبر نیست کسانیو داریم تو جهان اسلام که میگن نه عقل منبع را قبول داریم ابزار را قبول داریم منبع ننه عقل به عنوان یه منبع مستقل که میشه تعالیم ازش گرفت عقل ابزار یعنی عقلی که کمک می‌کنه تا قرآن را بفهمند کسانی هستند که نه اولی را و نه دومی را میگن قبول نداریم و به همون میگیم تویی که داری عقل را میگه قبول ندارم همه کارت همه سخنت باید خودت قبول نداری ولی عقل قبول داری میگی قبول ندارم ولی عقل قبول داری قبول نداشتی که آیه قرآن نمیتونستی بفهمی خوب قبول اگه نداری آیه قرآن را باز کن جلوی مثلاً یک آهو یک کبوتر حیوان که بله عرض کنم که ببینیم چقدر میفهمه از قرآن موجود عاقله که از قرآن میفهمه من فقط تو رو قرآن نگاه میکنم به کار نمی‌اندازم من عقل استفاده نمیکنم ولی نه خودت حالیت نیست گرمی زنده‌ها و گفت نه من خواستن ببرند شهدا شوخی می‌کردن زمان جنگ گفت که نه تو گرمی و حالیت نیست ولی شهید شدی شهید شدی بله هنوز گرمه عرض کنم تو خودت میگی من از حق آدم استفاده نمیکنم ولی حالی داری استفاده می‌کنی داری استفاده می‌کنی عقل به درد نمیخوره شما چی میگی یه جمله کوتاه حتماً بهش خبر دروغیه خبر از عقل نداره عقل معتبر نیست به چه دلیل پس با عقل باید ثابت کنه که عقل معتبر نیست با عقل با استدلال باید ثابت کنه که عقل معتبر نیست بنابراین عقل یک چیزی است که هیچ کس حق نداره بگه که معتبر یعنی هر کس بگه تو جمله اولش گیر میکنه بهش میگم که به چه دلیل زبان را که باز کنه که یه جور دیگه ثابت کن یه جور دیگری ثابت کن چه جوری ثابت کنم مثلا با سینه خیز با شکل دیگر ثابت کن که عقل حجت وا جمله و استدلال و اینا نمی‌تونی ثابت بکنی عقل معتبر نیست همین که جمله خاصی بگی داری استدلال می‌کنی حتی کسانی مثل سلفیه امثال اینها تو جهان اسلام که عقل را قبول نداشتند اینها همه قبول داشتند هیچ آدمی نیست نمیگم دینش عقلانی‌ها دینش غیر عقلانیه دین غیر خردمندانه است خرابه نه ولی منهای عقل اصلا نمیتونی یه جمله بگی قرآن اینو میگه میخوای بگی قرآن اینو میگه خب چی برداشت کردی بله برداشت کردی با غیر عقل که ابزاری نداشتی خب همین که بهش میگم آقای سلفی آقای حسبی آقای تو که میگی هیچی عقل به درد نمیخوره با عقلت برداشت کردی ری رفیق هم هم بحث او هم از همین قرآن اومده برداشت کرده و برداشتش با تو متفاوت آره همینجا میگم میگی اونایی که اصلاً گفتن عقل معتبر نیستی نداره و فقط باید رفت سراغ قرآن مگه با هم اختلاف ندارن اونها هم ال ماشاالله با هم اختلاف دارند اصلا نمی شود انسان تعقل بکنه که اصلا نمیشود انسان انسان باشه نداشته باشه با هم تو مجموعه باورهاش نمیشه همچین چیزی که اگر غیر انسان گاهی حالا این نکته رو عرض بکنم مذهب ما و دین ما ژرائعت رسمی نداره برخی از ادیان توش قرائت رسمی وجود داره قرائت رسمی یعنی چی یعنی یک قرائتی بیان میشه و همه باید بپذیرند اگر یه مذهبی یا دینی قرائت رسمی توش وجود داشته قاعدتاً اجازه اندیشه داده نمیشه چون باورها را باید از یه منبع خاصی بگیریم مسیحیت کاتولیک این گونه است مسیحیت کاتولیک و مثلاً تا حدودی باورهاتون عقایدتون اعمالتون هر چیزی را که به نام دین هست باید حتما از اسقف شهر روم بگیرید که میگن آب پاپ پدر از اسقف شهر روم را باید بگیرید عقایدتون را کاتولیک اینگونه هست و خوب لازمش همینه که اجازه تفکر و اندیشه موقعی که حاکم بوده کلیسای کاتولیک و سلطه داشته هزار سال قرون وسطا یکی از کارهایی که توش شده هزار سال اینکه اجازه فکر کردن به آدما ندادن یعنی تلاش کردن ندن تلاش کردن اجازه فکر کردن به انسان‌ها ندن یکی از کتاب کتاب مقدس مثلاً میگه داریم ولی کتاب مقدس را پاپ باید بخونه تفسیر بکنه عقاید را در بیاره اعمال را در بیاره بیان بکنه و بپذیرید کامل بپذیر خب این اندیشه شدید یعنی برش مراقبت میشد سلطان بود و زور هم بود و آتش زدن هم بود و اینا همراهش بود و خیلی دادگاه ویژه روحانیتش چی گفتم مگه قوی‌تر از ما بود و جدی تر است خوب من به جای دادگاه تفتیش عقاید اشتباه گفتم عرض کنم خدمتتون گاهی دیگه آدم ببین از قم تا اینجا من اومدم تو ترافیک گاهی میگادم دکتر آخرین باره که رفتم دکتر هنر دو سه ماه باید برم برای بیماری که دارم مغز و اعصاب دکتر گفت که حافظت کم نشده گفتم مگر باید کم بشه گفت که اگر حافظت کم شده باشه پرت و پلا هم بگی نشون میده که بیماری پیشرفت کرده گفتم حافظم مال الان نیست از جوونیم این مشکل نداشتم و عرض کنم خدمتتون که جوونیم نمی‌تونم فوتبالیست گفتم که آقا تو فوتبال چقدر تغییر کرده الان که ۴۰ سالت شده بود بلد نیست دیگه نمیتونم گفتم من ۱۸ سالگیم با ۵۰ سالگیم هیچ فرقی نداشت بله فوتبال بازی می‌کردم چون ۱۸ سالگی بلد نبود ۵۰ سالگی هم بلد نبودم به این معنا ببخشید عرض کنم خدمتتون که خوب کی بود صحبتمون یادم تفتیش عقاید اونجا بوده یا دادگاه دادگاه ببینید تصور بکنید ملت های مختلف زبان های مختلف کتاب مقدس اجازه ترجمه نداشته یعنی بعد از هزار سال مثلا رسموس در قرن ۱۴ ۱۵ کتاب را تمرد کرد و کتاب را ترجمه کرد به یک زبان مثلا مثلا فرض کنید که کشوری مثل آلمان فقط زبان لاتین البته نسخه یونانیش هم دست اونایی که یونانی زبان بودن کتاب اجازه نداشت اجازه می‌خوام بگم به این شکل وقتی ترجمه کتاب مقدس لازمم نداره ترجمه کنی بهش مراجعه کنید عقاید اعمال ازش برداشت بکنیم او به جای شما برداشت میکنن هزار سال فشار که یک اندیشه ولی یک وقت وقت سیل پشت یک خاک ریز جمع میشه و خاک ریز خراب میکنه اون موقع سیل دیگه خیلی بعد از هزار سال دیگه یه دفعه اون هزار سال تلاش کردن بگن یک قرائت از دین فقط یک قرائت از دین وقتی که شد الان جوری که تو جهان میگه یه نویسنده میگه که ما تو امریکا یک کتاب خودم من ترجمه کردم آینه پروتستان نویسنده میگه که ما توی آمریکا نمیتونیم سرشماری کنیم که چند تا فرقه پروتستان مثلاً وجودسرشمارش ممکن نیست چند تا فرقه وجود داره سرشماری کنیم چند تا فرقه وجود داره چرا چون اگه بخوایم سرشماری کنیم یه هفته طول میکشه تو این یه هفته تعداد زیادی به وجود میاد تعداد زیادی هم از بین میره وضعیت نتیجه هزار سال بایکوت جلوگیری خفقان نگذاشتن نتیجه اش وقتی که آره دیگه تمام اوضاعی که به وجود اومده باید ببینیم پیشینه و تاریخ هم تکرار میشه ها ما هم کارا رو بکنیم همین شکل همون چیزی که رخ داده زمان یه مقداری شتابش الان بیشتره امروز هزار سال بوده قرون وسطاتون ارتباطات و اینها کم بوده الان ممکنه ۱۰۰ سال باشه ۵۰ سال ۶۰ سال ولی بعد نتایج خودش را داشته به هر حال می‌خوام بگم آره او تو مسیحیت کاتولیک که قرائت واحد رسمی از دینداری داشتیم یعنی هنوز هم داریم ولی تو اسلام ما باید تو تشیع ما قرائت واحد رسمی نداریم هیچکس نباید بگه اسلام اونه که من میگم هیچکس حق نداره بگه حق من از اسلام اینگونه می‌فهمم همین رو عرض کردم مکرر نظامی را خودم بهش رسیدم واقعاً نظام و اون قرائت رایج هم کاملاً تفاوت داره و ترسم ندارم از گفتنش ولی هیچ وقت به شما حق ندارم اینو بگم اسلام همینه که من میگم این وحشتناک‌ترین حرف که بگه من نمیفهمم استدلالم همیناس استدلال یکیش اینه که اصلا یکیش اینه که تکثر یه اصل خودش یه اصل مسلمه همین که فرمود تعقل کنید خود قرآن تکثر را پذیرفته خود قرآن پذیرفته تکثر را آقای دکتر سروش داره اسلام را بیان میکنه یا آیت‌الله جوادی یا آیت الله سبحانی یا آقای استاد مجتهد شبستری یا چی هیچ کس حق نداره بگه که مرحوم آیت الله مصباح یزدی عرض کنم خدمتتون که من نمی‌دونم این متلک بود یا نه اگه متلک بود خودتون متوجه نشدم چی میگه میگه خدمتتون که یک کسی بگوید من چون آیت الله فلان هستم حق دارم اسلام را بیان بکنم آقای دکتر سروش چون آیت الله فلان نیست درس نخونده اون ما تو اسلامم چیزی نداریم آیت الله فلان استدلالشو باید بیاره جناب دکتر باید استدلالشو بیاره آقای مجتهد شبستری هم باید استدلالشو بیاره و همه اصلاً چیزی غیر از استدلال نداریم ما چیزی غیر از استدلال نداریم هیچکس بلندگوی اسلام نیست هیچکس بلندگوی اسلام نیست همه کس فهم خودش از اسلام را با استدلال بیان میکنه چند جور داریم که آدمایی که برداشت خودشون از اسلام را بیان می‌کنند به تعداد هر کدوممون باور را قبول داشته باشیم یه باوری را قبول نداشته باشیم از سطح بالای تا این سطحی که گاهی می‌بینید حتماً تو فضای مجازی دیگه امروزها بالاخره میبینید میگه پخش آخوند که عرض کنم که یه وقت امام حسن علیه السلام گفت اگر بخوام شام را تبدیل به کوفه می‌کنم کوفه را تبدیل به شام می‌کنم اگه بخوام یکی گفت مگه میشه همچین چیزی گفت که حالا بهت نشون تخم خانم چرا وسط مردان نشست تبدیل شد به خانم گفت که خوب تبدیل شد به خانم و برو خونه اتفاقاً خانومت هم مرد شده و عرض کنم خدمت تون که یک سال دیگه بیا ولی با یه بچه بچه که به دنیا میاری خودت خلاصه رفت و یک سال دیگه با یه بچه اومده التماس کردن با هم که ما را برمون گردوند به اون شکلی که به اصطلاح اول بودیم این این روزا تو فضای مجازی مثلاً هست گفتی امام علی داشت با یک یهودی خیبری رد میشد یه جایی به آب رسیدن اون یهودی خیبری روی یک چوب نازکی یک وردی خوند و از رو با چوب رد شد از روی آن امام علی خوند و آب کلا سنگ شد روش رد شد افتاد به پای امام علی که تو کی هستی که تو چیکار کردی که با چوب رد شدی گفت من اسم اعظم خداوند حفظم بدو خوندم اسم اعظم اصطلاح وسیع پیامبر خاتم اسم اعظم اونه من خودمم اون من خودمم وصی پیامبر اعظم من خودمم این شد که سنگ شد و من از روش رد شدم اینا را به عرض میکنم که بدون کف جامعه اسطوره خوبه عرض کنم که افسانه هم یه آداب و یه تشکر خوب چیزی داره چرندیات افسانه بهش بگیم خراب کرده افسانه عظمتی داره برای خودش نه این چیزهای میخواستم بگم این قدر گسترده است که این کف دیگه اینه که میگم هر دو نفری که اینا تو فضای مجازی است و میتونید پیدا بکنید هر دو تا توی حوزه اگه بخواد کسی بگه علمم زیادی باید امامش بزرگ باشه و ریشم بزرگ باشه یعنی تناسب با علم داشته باشه هرچه بزرگتر علم بیشتر قانونه اون وقت قانون نانوشته است هر دوتا دارای ریشه بزرگ و عمامه بزرگن و اینا میگن این دوتایی که نقل کردن که داریم اسلام را بیان می‌کنیم می‌خوام بگم نه اینکه یه آدمی که داره میگه من اسلام را دارم برای مردم بیان میکنم و از این حرفا هم میزنه یعنی یک قرائت این گونه از اسلام داره فقط یکی نیست بقیه اش را هم سطح اسلام آورده اینجوری کرده از این اسلام که تو کف جامعه وقتی میگه من همون وصیع پیامبر خاتمم فریاد جمعیت حیدر حیدر بلند میشه فریاد اینجوری نیست که یکی هم پیدا بشه آخه بعضی شهر مثلا جاهایی توی دیدیم مال نمونه بگه ممکن است یکی از این اونجا تنبون گشادهایی هستن چی میاد و میگه آقا این چه مزخرفیه که گفتی نا دیدم ولی خوب دیدم تو همین تهران ناقام گفته و حیدر حیدرم بلند میشه و فلان و خیلی تشویقشم می‌کنن به هر حال چاره ای نداریم اینم یه قرائته خیلی مبتذله به نظر ما جلوشو نمی‌شه گرفت اگر قرار شد جلوشو بگیریم اگه راهش باز شد اون وقت یک قرائت از دین باقی میمونه قرائت رسمی و مثل اون میشه او بدتره همه چی بگم کسانی تو جامعه مزخرف بگن بهتر از اینه که یه قرائت داشته باشیم باید اصلا پویایی جامعه به اینه که همه تعقل کنند درجاتی هم هست اگه می‌خواد بره اون قرائت مبتذل را جوابشو بده ولی این طرفش یه جمله دکتر سروش گفت حق نداره استدلال حرفه حرف داری جوابشو بده جواب استدلال را با استدلال بده حق نداره مدرسه به هم بزنیم حق نداری مواخذش بکنی حق نداری لازمه به اصطلاح تعقل و لازم به همه آدم‌ها گفته شده در دین باید تعقل کنید همین که گفتی من با شما متفاوت میفهمی کسانی هستند در این تهران که هر چهارشنبه مقیدن برن جمکران مسجد جمکران او بنده ام ۴۵ ساله یه بار رفتم من نمیرم خب هر کسی نداره به مسجد خواب مسجد معمولیه چیز دیگر متفاوت نیست مسجد مثل بقیه مساجد عرض کنم خدمتتون خیلی خوب و اگر قرار شد که باید این کار را بکنیم که بگیم که آدما فکر بکنند اجازه حرف زدن اجازه تعقل اجازه بدیم ببینید این روزها یه مسائلی مثلا در همین قوم برای خود ما رخ داد یه مسئله کاملا ساده خیلی ساده است مسئله توی بیانیه‌ای توی تسلیتی برامون شهید شده شهید نوشته شد که عرض کنم که ما فکر میکنیم که اسرائیل باید برگرده به مرزهای قانونی و دوتا دولت تشکیل بشه تا جنگ تمام بشه و تا ابد ادامه پیدا نکنه و این‌ها همین دو تا جمله هم بیشتر نیست ولی مدت‌ها الان دیگه سر و صدا خیلی و اومدن و تظاهرات چی که یک کسی هم نمیگه هر چی میگیم آقا بیاید خب بحث کنیم یک گاما میگه راه حل اینه برای اینکه جنگ تمام بشه بپذیریم چیه ۱۹۴۸ را که حساب البته کلی بحثم داره من یکی دو تا سخنرانی هم درباره‌ش ارائه کردم که به چه دلیل این را میگیم و به چه دلیل قانونی میدونم به چه دلیل شرعی میدونم اخلاقی می‌دونم و این دو کشوری و امثال ولی عجیب اینه که از بالا تا پایین همه میگن چرا دادگاه ویژه روحانیت نمیاد هیچ کس نمیگه که چرا یه نفر نمیاد جواب اینا را بده و بگه این حرفتون باطله حتی از بالاترین مقامات من گفتم حتی از اعضای جامعه مدرسین خودم بنده براش نام چی که آقا مناظره بکنیم و تا معلوم بشه که این نکته از اعضای جامعه مدرسین میگه این حرف ضد اسلام میگه این حرف ضد اسلام ضد قرآن بحث کنیم بگیم و بگو کجای قرآن کدوم آیه قرآن گفته که اگر شما مثلا اعلام مصوبه سازمان ملل را پذیرفتید مثلاً ها فی قر جهنم یا فلان همچین چیزی کجا گفته همچین چیزی را همین الان همه همه حرفام اینه که آقا باید چه بکنیم نهمی‌خوام بگم که تکثر را متاسفانه جامعه ما هیچ حدشو الان نمی‌پذیره یعنی این یه امر کاملا ساده است من نمی‌دونم سال یادم یعنی نیست سال ۶۷ کسی اجازه داشت بگه که اعلامیه ۵۰۰ بود ۵۹۸ بود که این قبل از اینکه پذیرفته بشه یه نفر به خودش اجازه بده بگه که این اعلامیه ۵۹۸ به صلاح بپذیریم نمی‌دونم باشه برخورد می‌شده ظاهرا اینگونه بوده اگر برخورد بشه که این دیگه پس آزادی یعنی چه فکر یعنی چه عقیده یعنی چه مسئله کاملا ساده است کارهای عجیب و غریب تو فضای مجازی می‌تونید ببینید مثلاً برای اینکه تابلو مجمع مدرسینو بیارن پایین دو تا خانم اومدن تو شب و توی تاریکی و زمین میخوره و دیگه ما روز بعدش منتظر بودیم که بیان بگن آقا نمیدونم زمین که خورده لطمه بهش خورده باید خسارت بدید شما شما تابلو بالا بردید و زیادی افتاده بله پایین نزدید که مشکل پیش نیاد به هر حال ببینید بله بله تکثر را بپذیریم درباره امامت معذرت بپذیریم در مورد نوبت نظرهای مختلفی است و هیچ کس هم حق نداره بگه اون چیزی که من میگم نه هر کسی استدلال خودش و چه نداریم تو مسائل کاملا ما اگر ببینید همین الان حالا این اجازه را می‌خوام که حق دارید به من بگید چون گاهی می‌خوام مثلاً یه چیزی را بگم که به من بگید شما که خوب از گلیم خودت درازتر نکن از اول انقلاب قبل از انقلاب به خورد ما می‌دادن که مثلا ما گندم فلان و از خارج وارد میکنیم و اینها و حکومت زمان شاه داره خیانت میکنه و امثال اینها چیزهایی گفته میشه تو بعد از انقلاب دوبار حداقل یا سه بار ما جشن جشن خودکفایی گندم گرفتیم اولین بارش اتفاقا زمان دولت اصلاحات بودیم دولت جناب آقای خاتمی الانم امسال ما خودکفا هستیم خوب یک چیز را هم ممکنه یه کسی بگه خوبه یا بده اصلا جرات داری بگی بده کسی جرت داره بگه او خود کفاش شدن تو گندم بده خوب بگم نمیشه گفت به نظر من باید گفت باید گفت هرچی که یعنی وقتی قرار معذرت می‌خوام وقتی قرار شد تعقل کنیم هیچکس حق نداره بگه این قسمت این حرف مسلمه دیگه کسی درباره‌ش حرف نزن نه هر چیزی را ما درباره‌اش حرف میزنیم هر چیزی رو نه هیچی نیست ولی اجازه دارم درباره اش فکر بکنم و ممکنه بنده و با شما اختلاف نظر داشته باشیم یه نظر اینجور نیست که بگیم این نظر خوب دیگه ضدش حرف نزن آره چیز خیلی قشنگیه خودکفایی در گندم ولی اگر خودکفایی اینه که حجم بسیار زیادی از آب زیرزمینی را کشیدیم و تبدیلش کردیم به گندم و این باعث میشود که زمین حالا متخصص به گونه‌ای بشه که بعداً ۱۰۰ سال هم نه حتی اگر بخواهیم نشه جبران کنیم و حالا زمین فرو نشست زمین چی فلان مصیبت این هم تازه این منبع تمام میشه و چند سال دیگه با مصیبت روبرو میشیم که اصلا جا آب نیست بدبختی نه کسی هم بده نه خیلی هم من خوشحال نیستم که آره خیلی حرف ظاهرش که خودکفایی گندم با همه زیباییش هم کلمه خودکفایی قشنگه هم کلمه گندم خوبه رزق مردمه اصلا گندم که برای ملت ایران اصلشونه نوعی تبرک نوعی چی داره و نون مثلا احترام مخالفت بکنه نه خودکفایی گندم به صلاح ما نیست شاه درست میفهمیده نظر کارشناسا زمان شاه درست بوده کشور ایران کشوری نیست که خیلی هم بوق نکنید که خودکفا شدیم یک سال دو سال دیگه کاری میکنم که ایران به اندازه‌ای که برای مصرف شرکت نمی‌دونم ۱۳ میلیارد میلیون تونه چقدره عرض کنم به همین میزانم صادر کنیم من می‌تونم این کارو بکنم این مقدار خورده جا مونده همشو می‌کشیم رو زمین که زیاد داریم زمین زیاد داریم زمین صاف چون من خودم کشاورزی کردم میدونم زیاد داریم آب را میکشم تو دو سال تمام میکنم همشو ولی دو سال دیگه نشون میدم که ۱۳ میلیون تن صادرم میکنیم گندم ببینید این مثال را چیزی به راحتی نگیم این از مسلمات این دیگه معلومه خوبه نه نه وقتی روش فکر می‌کنیم وقتی گذاشتیم کارشناسی بشه کارشناسا حرف بزنن سخن بگن اون وقت اون چیزی که فکر می‌کنیم خیلی خیلی خیلی خوبه صادرات همه کشورها میگن میزان صادرات بالا باشه خوبه ما همه الان صادرات هندوانه داریم خوبه یا بده خوب صادرات یا بده آره خوبه ولی ولی برای یک کیلو هندوانه ۲۰۰ لیتر آب شیرین مصرف میشه ۲۰۰ لیتر مصرف میشه و ای ۲۰۰ لیتر آب شیرین توی ایران ۱۰ برابر یک کیلو هندوانه ارزششه یعنی داریم به باد میدیم سرمایه‌دار نه بله گندم میشه همینجوره گندم ما الان صادر گندم باید وارد کنیم چرا تو کشور ما کم آبه کشور ما کم آبه بپذیر گندم آب میخواد هیچ اشکال نداره میگه همه دنیا تو همه خودکفا هستند کشوری را نداریم که تو همه چیزش خودکفا باشه نه متناسب باشه فکر میکنه تعقل میکنه چه میکنه و حساب و کتاب و می‌بینه که چه کار چیه تولید کنه چه تولید نکنه خودشو نگاه یک کشورهایی هستند که گندم که می‌کاره اصلا آبیاری نمیخواد به اندازه باران میاد که دیگه آبیاری نیاز نداره مثل اوکراین مثل جاهای دیگه دندان صادر ما اینجوری هستش ببخشید این حق دارید بهم بگید که داری میره توی بازی‌هایی که مال برای این مثال را زدم این مثال ها را که بگم هیچ چیزی نیست که بگیم که این یکیش از مسلماته و به دیگران اجازه تعقل فکر کردن حرف زدن نه هیچ حتی وجود خدا حتی تولید اینجور نیست که ما بگیم فکر نکن راجع بهش فکر می‌کنم حرف می‌زنم حرفم که زدم به اصطلاح اختلاف در عقیده به وجود می‌آید تکثر به وجود می‌آید اما یه مسئله‌ای را خدمتتون عرض بکنم این روزها روی کار آمدن این رئیس جمهور جدید شعار وفاق مطرح شده خوبه خوبه شعار وفاق اما بنیاد این وفاق باید چی باشه چه جوری میشه وفاق ایجاد بشه یعنی از باورهاشون مردم دست بردارند زیربنایی را قبول بکنیم تکثر را تکثر در باور را قبول بکنیم گاهی الان الان خیلی مسئله ها شده ها مثلا هات شده ببینید حتی من تو منزل خودمون یه مثل داریم با منزل که میگم منزل پدریمون با برادران برخی از برادران مسئله براشون تکثر آقا من حق دارم جور دیگه فکر کنم همین به این سادگی من یه جور دیگه فکر می‌کنم حق دارم جور دیگه فکر کنم ولی اگر کسی هم باشه خیلی جدی طرفدار وضع موجود و فلان و اینا باشه به راحتی حربه تکفیفی از دین خارج شدی چه شدی چه شدی و حتی درون خانواده ها به اصطلاح معضل به وجود میاد و آمده و دعوا در حالی که نه اصل اولیه انسانی اصل اولیه اخلاقی اینه که تکثر را بپذیریم تکثر را بپذیریم یعنی چه یعنی اینکه به اصطلاح قبول کنیم که انسان‌ها حق دارند فکر کنند حق دارند تعقل کنند این اجازه بدین انسان ها همین که انسانها تعقل کردند پس تکثر هم به وجود میاد و اختلاف هم به وجود میاد جامعه نمیتونه به وفاق برسه مگر اینکه همه افراد جامعه را بپذیرند که تک یک اصل تکثر جزء وجود انسان تکثر در اندیشه و تفاوت‌ها را بپذیریم آدما را همون جوری که هستند قبولشون کنیم هیچ گاه تلاش نکنیم آدما را مثل خودمون کنیم یکی از انحراف تلاش نکنیم آدما را مثل خودمون کنیم ما نباید این کار را بکنیم وقتی تلاش کردیم آدما را مثل خودمون کنیم خیلی ناجوره من یه ماجرایی را می خوام بگم خدمتتون یعنی راجع به دیگری تصمیم نگیریم خودش برا خودش تصمیم بگیره خودش برای خودش تصمیم بگیره یه نکته می‌خوام بگم تو این کلیپ یه چیزی دیدم نمونه می‌خوام بگم ما آخوندها متهمن به اینکه وحد درستم است که مردم میخوان با زور به بهشت ببرند چه بکنند و این است همه آدما را قالب بندی کنند اونجوری که من می خوام باش گاهی میبینم نه غیر هست برای آدما تصمیم میگیرند من توی یک کلیپ دیدم این رو عرض میکنم شاید اون خانم مجری را که دارم می‌خوام درباره‌شون نکته‌ای بگم به گوش رسید و ببینم خودم بهش میگم درسته آخوندا متهمان ولی این حادثه‌ای را که میگم ببینید این یه نمونه است من توی کلیپی دیدم که یک جوان اهل لرستان بود کجا لر بود و چوپان حدود ۲۰ ساله اومده تو یک برنامه تلویزیونی و یک آوازی خوند و یک چیزی خوند خیلی زیبا و گفت که گفتن چوپانه چوپانم صدای خیلی خوبی داشت گفت که مثلا صادقی مثلا با شوخی و اینها بهش میگفت پدرت چه کار است گفت دست خودمه و با هم خانمی که یک چهار نفر رای می‌دادن به خواندن این جوان سه نفر چراغ را روشن کردند و خانم صامتی که حالا اسمشم یادم است ایشون چراغ قرمز دادند یعنی رای منفی طرف خیلی قشنگ خوند دقیقا خیلی زیبا خوب شما حق دارید من میبینم به یاد اون خانم دیدم ولی بیشتر به یاد کارهای خودمون و مشکلات آخوندی افتادم که برای دیگران تصمیم میگیریم ایشون گفتن که چراقرمز چراغ قرمز روشن کردی بهش گفت اتفاقاً اون دو سه نفر داور احساساتی شدن برای مثبت دادن رای من درسته چون این جوانه من رای مثبت بهش می‌دادم راه تهران و دنبال خوانندگی و دنبال چی و اینا و خیال میکنه و بعد زندگیش بر فنا میشه و من به این دلیل کارت رگه منفی بهش دادم خوب من اگر این خانم را خانم صامتی را خدمتشون می‌رسیدم بهشون می‌گفتم دو تا ظلم کردی کوچک و یک ظلم بزرگ ظلم کوچک اینه که تو اینجا نشستی که به هنر نمره بدید به استعداد نمره بدی وقت استعداد طرف خوب بود برای کار دیگری استعداد طرف خوبه تو نمره رو باید بدی نیست اما ظلم بزرگ چیز دیگری چرا با خودت اجازه دادی درباره دیگری تصمیم بگیری چرا مگه صفی مگه عقلش کمه چرا برای خودت این جایگاه را قائلی که برای دیگران تصمیم بگیری خیلی بده نباید برای دیگران تصمیم بگیری آدما خودشون باید برای خودشون تصمیم بگیرن بیاد تهران شکست بخوره برگرده برهانی کنه این شکست به دردش میخوره میشه کس به درد شایدم موفق شد شایدم استعداد یه ناشناخته اومد موفق شد شما چرا میگیری خودش برای خودش خودش انجام بده تو کار خودت انجام بده تو نشستی که داوری کنی درباره استعداد هنری یک جوان چوپانه روستایی استعداد داره دیگه نداشته باش دیگرش به خودش غیر آخوندشم ممکنه همچین چیزی رخ بده و مثلا اینکه برای دیگران تصمیم بگیریم مثل که دیگری نمیتونه خودش تعقل کنه فکر کنه چه بکنه همه جا ممکنه رخ بده به هر حال عرضه بندی اینه و زیادی صحبت کردن آخه نه نه اشکال نداره اتفاقا من روی این خیلی حساس به دلیل اینکه بیماری حوزه را یکی از بیماری‌های درک می‌کنم ببینید دیگه روشنفکرتر از مرحوم مطهری نداریم به همین دلیلم حرفایی زده که هنوزم به درد میخوره خوب متفاوت همین روایت یه چیزی بهتون عرض بکنم تمام دوتا ماجرایی که اول صحبتم عرض کردم که گفتم رو چوب آب سفت شد و فلان اینها روایت ساخته باشه هر مزخرف هر جا شنیدید از آخوند روایت حدیث مطهری آورده که پیامبر صلی الله علیه و آله بود داشتن اسرا را می آورد تعداد اسیر این اسرا رو با زنجیر بسته بودند پیامبر یعنی لبخندی زد یکی از این سرا اعتراض کرد گفت که از شما بعیده شخصیت این گونه که ما را ریشخند کنید تمسخر بمون بخندی و اینا زشته که به ما وصیت ما می‌خندیم حالا بنابراین نقل پیامبر فرمود من به این می‌خندم که شما را می‌خوام با زنجیر بهشت ببرم و شما مقاومت میکنید حرفم اینه میگه با زنجیرم میشه بهش بود زن زنجیر روستاییم چیز دیگه به کار می‌بردیم حیوونا جابجا بکنیم و امثال اینها زن زنجیر بهشت زنجیر میشه آدم بهشت برد یعنی چه حدیث باشه پیامبر با زنجیر میخواد مردمو بهش ببره آدم‌ها را باید بهشون بگیم تعقل کنید تفکر کنید بشنوید و تفکر کنید مطالعه کنید و تفکر کنید و همه جا تاکید می‌کنم تفکر کنید حتی وقتی شنیدید تفکر کنید وقتی مطالعه کردید تفکر کنید اگر عقایدتون هم با دیگران متفاوت بود هیچ اشکالی نداره هیچ مهم نیست باورها توی خونه پنج جور باور باش باشه اگه حاصل فکر یک دستی که تو یک خانواده بزرگتری باشه همه عقایدشون از او بگیرن از اون تقلید اینجا یه نواختیه دیگه اینجا دیگه اختلاف نیست به نظرتون خوبه یا بده فوق العاده بده فوق العاده بده اینجوری باشه این علامت بعدی هست ببخشید من پرحرفی کردم بله مهندس طاهری تشریف آوردن مرحوم مهندس طاهری و برای رحمت و مغفرت برای ایشون با ذکر صلوات ایستاده فاتحه‌ای را اللهم صل علی خدا رحمت کنه آقای مهندس طاهری را خوب خیلی خوش آمدید سلامت باشید وحدت نسبی برسونهثرت خیلی زیاد خوب درسته ایشون اشاره می‌فرمان به حدیثی که از پیامبر هست کل مولود علی الفطره الاودانه و یونسران و یومجسانه هر بچه هر فردی بر فطرت درست خوب خلق میشه و پدر و مادرشون هستن که او را یهودی میکنن مسیحی میکنن و نصرانی میکنن ایشون سوال فرمایششون خوب اگر فطرت‌ها یکسانه باید ما به یک چیز هم برسیم نه دستگاه مشکلی هم پیدا کرد آقای من نه عرض دارم خدمتتون که ببینید آن مقداری که فطری هست اون مقداری که فطری است اتفاقاً انسان‌ها با هم اختلافی ندارند تو اون قسمت اختلاف نیست مثلا تو این که اخلاق رعایت کنیم حقوق انسان ها را رعایت کنیم در اینکه مثلا آبروی کسی را نبریم تهمت نزنیم ناسزا نگیم دروغ نگیم که بنده تعبیر میکنم حالا طبق آیه که قبلا هم خوندم فلهمها فجورها و تقواها بدکاری‌ها و خوب کاری‌ها تو این قسمت آدمای خلاف ندارد با همه‌مون می‌دونیم و اصل دینم همینه ها اصل دینم همینه اما صحبت سر اینه این باورهای ما به نظر شما اساسیه آیا ما الان آقای به اصطلاح ترامپ رای آورده درست گفتم آره به نظر شما مذاکره بکنیم یا مذاکره نکنیم رابطه برقرار کنیم یا رابطه برقرار نکنیم جز فطرت نیست این جز یافته‌های بشری مثال یک گفتم که توحید را هم درباره اش بحث بکنیم ولی مثال گندم زدم مثال مسئله اسرائیل زدم و الان اینو می‌خوام مثال بزنم آیا ما مذاکره بکنیم و با آمریکا هم برقرار کنیم این واقعا از اصول دینه یا از فروع دینه به من اجازه میده که خب آقا بگم نظر من اینه که مذاکره بکنیم و رابطم برقرار کنیم هیچ جای دین نیامده و نیست که ابد ما اگر با آمریکا رابطه برقرار کردیم یه جایی از دین خدشه خورده آمریکا مثل روسیه آمریکا مثل چین مثل روسیه مثل جاهای دیگه هیچ مسئله‌ای نداره ما باید مصلحتمونو بسنجیم ما باید مصلحت مونو بسنجیم یه باور باور به من باید اجازه بدن که من هم استدلال بکنم و بگم که به باور من به صلاح کشورمون این است که مذاکره کنیم و رابطه برقرار کنیم و حتی بیشتر از این چون بنده بهتون عرض میکنم راجع به همین الان چندم آبان شانزدهم چندمه هفده دقیقا چهار روز پیش یادم اومد میخواستم یه چیزی بنویسم ننوشتم شب سیزدهم آبان یک سال پیش نشسته بود نه با موبایل گروهی بود مال اساتید دانشگاه دانشگاه نوشته بود که دعوت که فردا مناسبت سالروز حالا به تعبیر او اشغال لانه جاسوسی یا هرچی راهپیمایی نبود که این کانال گروه مال دانشگاه نوشتم که اشغال سفارت آمریکا مشغول بوده نه معقول بوده نه جوانمردانه بوده نه به مصلحت مملکت بوده زیان بار بوده ردیف کردم و نوشتم بعد از یک ربع متوجه شدم که درسته باور عقاید من ولی تو گروه دانشگاه نباید می‌نوشتم رفتم پاک کنم دیدم پاک کردم صبح رفتم به مسئول گفتم که به اون کسی که بقیه هم بگو من حواسم نبود یه مقداری هم شاید بیماریم حواسم نبود که نبود گروه دانشگاه بنویسم عذرخواهی هم کردم ظهر رئیس دانشگاه خواست و دیگه بعدش گفتن که دیگه قرارداد بخاطر همین تمدید نمیشه گفتم من از دستم در رفته و گفتن دیگه تمام شد گفتم خوب باشه منم می‌پذیرم و به همین راحتی از دانشگاه با همین جور با همین جرم از اخراج شدم و جرم خیلی بزرگیه البته قبول دارم از دستم در رفت و تو کانال دانشگاه گروه دانشگاه نوشتم می‌خوام بگم این اندازه آزادی آیت الله جوادی آملی و آیت الله مکارم دیگه میدونی چقدر اختلاف دارند به گونه ای که میگه او که تو میگی فلانی ها آیت الله جوادی میگه اصلا توحید نیست که خدا تفاوت شاید عقلولی در زمینه‌های دیگه باعث کثرت میشه در مسائل دینی هم حتی باورها حتی باورها عرض کنم که یکی از باورها حضرت محمد صلی الله علیه و آله خیلی اساسیه با باور من به حضرت محمد خیلی اساسیه که درسته حضرت محمد که من بهش باور دارم هیچ شباتی نداره به اون حضرت محمدی که مشهوره منابع استفاده هیچ جا منهای عقل چیزی نیست اما به نظر من اگر عقل را بهتر ازش استفاده بکنیم هرچی بیشتر استفاده کنیم و بهتر استفاده کنیم بهتر بشه آره من اینجوری بهتون عرض بکنم چند شب قبل یک بحثی داشتم درباره امام حسین و او جمله آخر اباعبدالله الحسین علیه السلام که لم یکن لکم دین لا شیع ندارید آزاده باشید و من با شما می‌جنگم با اینا چیکار دارید یه همچین صحبتی هست این صحبت توضیحش دادم این را مطرح کردم امام حسین پیروز میشد و میومد تو کوفه حکومت تشکیل میداد حکومتش چه جوری بود برنامه نظری که فقها دارند و کارهای عجیب و غریبی انجام میداد یکیش اینه که یه نمونه میگم فرض کنیم یک گروهی توی کوفه هستند به نام سابعین حرانی اینا رو توجه بفرمایید اگر امام حسین به حکومت می‌رسید سابعین حرانی و شبیه اهل کتاب بین حرانی ستاره پرست بودن و اینا و یه چیز خاص اگر امام حسین به حکومت میرسید طبق فتو نمیخوام برش واجب بود که به این حرانی بگه یا می‌کشمتون یا مسلمان بشید نه یا مسلمان زن‌هاتون هم کنیز میشن بچه‌هاتونم پسر بچه‌هاتون میشن برده غلام دختر بچه‌هاتونم میشه یه مسئله رو گفتم اون لاشی سفیان معنیش اینه که آقا من با شما می‌جنگم اونا که گناه ندارن حالا سوالم اینه بچه اون بچه گناهی داره که باید تا آخر عمرش برده باشه یه مسئله دیگه اونجا مطرح به گفته شما اگر این امام حسین پیروز می‌شد اینجوری اعلام میکرد هر کس کوچک‌ترین اهانتی به من بکنه هر کس شنید واجبه بکشد و حرفم اینه یزید این کارو کرده ما یزید گفته که هر کس به من کوچکترین توهین کرد ارتش رسید بکشدش شما دارید میگید امام حسین به حکومت که میرسید این کارو میکرد شما دارید می‌گید امام حسین اگه به حکومت میرسید میگفت هر کس هر جا کوچکترین توهینی به من کرد حالا من بگم که امام حسینی که من میگم با امام حسینی که شما میگید یه کس دیگه است یک کس دیگر است این نیست که شما میگید کجای امام حسین اینگونه میکرده که به حکومت می‌رسید به چه دلیل اینجاست که می‌خوام بگم آره وقتی آدم بنا شد فکر بکنیم این دوتایی که گفتم معذرت این دوتا مسئله را مطرح کردم یکی مسئله جهاد ابتدایی همه عالمان میگن برای امام واجب یکی مسئله اجماعیه از اونجا اومده مخصوصاً جهاد ابتدایی جهاد ابتدایی اول اهل تسنن حکومتشون بوده که اونا قبل از ما این داعش میگه کنیز نمیند اتفاقا میان اونا دارن چیزهایی که فتاوا کتاب‌ها هست اونا دارن عمل می‌کنن عیبشون اینه شما اگر مخالفتی عنوان میشه یا مطلب میشیم که مثلا نمیدونم مخالف این مخالفه اونیم یا مرتد یا هر چیز دیگه‌ای ناخودآگاه من تو قشر خودمونم میبینم ناخودآگاه ما هم نه شماها به دوستان این کارو می‌کنه دلم میاد که عقلشونو دربست تعطیل کردن تابع یه نفر اینا یعنی همون جوری که مادر قرار می‌گیریم در جایگاه تهمت زدن هم هستیم اینم باید یه ذره مراقبیم بحثمون درباره اخلاق باور باید قبول کنیم که او هم بالاخره باوری داره برای خودش و این را جلسه آینده انشالله جوانی سخن حلاج که راه های خدا اندازه عقل تعریف کنیم بهتون من قبلا دوستان شنیدن تعریف عقل را از من عرضم اینه که فرض میکنم شما اینجور فرمودید عقل چی عبارت شما را تغییر میدم شما از من پرسیدید عقل چیه اگر اینجا یک کبوتر بود از اون نمی‌پرسیدید که عقل چیه هیچ دیگری ازش نمی‌پرسیدی درسته از من پرسیدید یه چیزی در من سراغ دارید که به خودتون اجازه میدید که از من بپرسید درسته و در خودتون هم سراغ دارید که اجازه میدید بپرسید به خودتون همون اسمش عقل ولی تعریف دقیق که منطقی باشه نه کسی تونسته بره عقل بکنه و نه میشه وقت را هم نباید تلفظش کرد اون قدرتی که در من سراغ داری میگم چی بود نمی‌پرسیدی از من اگر مثلاً از مثلاً فقط زبان نیست فقط زبان نیست شما اصلا وقتی سوال می‌کنی انتظار داری پاسخ بدم من چرا انتظار داری پاسخ بدم بفهمم جواب سوالتون درسته قدرت در من سراغ دارید اسمش عقلی قدرت هرچ من نتونم تعریف منطقی ازش بکنم تعریف وقتی خواستیم بکنیم هست شده مثلا ۵۰ تا تعریف کی کرده ۴۰ تا تعریف کجا کرد اونا چیزی از توش درد نمیاد وقت نباید گذاشت قوه ماسک ما می‌توانیم حق از باطل تمیز درست از نادرست تمیز بدیم بفهمیم قوه در انسان های از تعقل که ما از میفهمیم ندارد تعقل به معنای دیگری داشته باشد ولی تا اونجایی که ما میفهمیم حیوانات در چارچوبه غرایزشون زندگی می‌کنند ما انسان‌هایی هستیم که داریم که می‌تواند فرمانروای غرایز باشه ماهی هیچ حیوانی نداریم که تحت فرمان غرایزش نباشه و انسان که میتونه غرایزش زیر پا هم بگذارد حیوانات به همین دلیل حیوان ۴۰۰۰ سال پیش ۱۰ هزار سال پیش با حیوان الان تفاوت نکرده زندگیش ولی انسان ۱۰۰ سال پیش با انسان الان کاملا فرق کرده این به قدرت بسم الله این تعقل بله جایگاه کجاست عرض کنم که قبل از شهریار منتظر منن که برم عروسی و نه اینکه برقصم ولی برم شرکت که محدوده عرض کنم که شما فرمودید کجا ببینید عقل مال روح انسان روح انسان کجای انسان قرار داری تعبیر ادبیات دینی که دل دل قطعاً دل به معنای عضوی که خون را پمپاژ می‌کنه جریان داره ولی معلومه که فرمانده وجود انسانی مغز انسان فرمانده انسان مغز انسانه درسته و بیشترین جاییه که ولی کسی نمیتونه دقیق بگه که این روح اون چیزی که تعبیر شده به دل دلش بیماره دلش بیماره که تو قرآن اومده فی قلوب مرض کجاش یعنی درونش در درون وجود انسان ولی مغز فرمانده این بدن هست شیوه استفاده به نظر من من نمی‌دونم چه شکلی بهترین مثلاً چی هست ولی می‌تونم بگم که من خودم اینجوری بودم که از بچگی زیر بار هیچ حرفی نمی‌اد هیچ حرفی نمی‌رفتم چرا شما من براتون عرض می کنم بچه روستایی بودم سنتون قاعدتا شاید چی بکنه شما یادتون نمیدونم میاد زمانی که مرحوم شریعتی خدا رحمتش کنه تو تهران سخنرانی میکرد آرم پشت جلدیکی از نزدیکان من اومده بود پیش ما و حالا من مثلا اینجاش چیه اینجا چیه من نمیفهمم هر کاری می‌کرد من زیر بار این قضیه رو زیر بار نمیرفتم نه من اینو نمی‌فهمم این هیچ ربطی نداره انصافاً نهایت کاغذ چاپ کرده بود در قم اون وقت می‌گفت گفتیم چیه من تو یک بنگاه‌های معاملات ملکی بودم کاری داشتم عکس ریه انسانو برش زدن چاپ کرده بود چیه گفت که توی ریه انسان که برش زدن توش نوشته اشه الله لا اله الا الله اشهد ان محمد رسول گفتم نشونم داد گفتم پس چرا اینقدر بد خط بوده خدا و گفت داد زد که طلبه ها اعتقاد ندارن چی ندارن گفتم ببخشید گفت که به نظر من استکبار جهانی اومدم فردا کلاس داشتم برای این طلاب خارجی هستم قم درس میخوننو نقل کردن گفت یکی گفت آقا توطئه استکبار جهانی خنثی شد من نسخه‌شو دارم کشاند علی ولی الله توش هست فوری رفت آوردم عکس می‌کنم خدمتتون که بنده عرض هر حرفی بلا استثنا چرا دنبالشه به نظر من تعقل از اینجا شروع میشه هیچ حرفی را بدون چرا ازش نگذریم که به چه علت به چه دلیل اگر حرفی را هر حرفی را گفتیم به چه دلیل و اینجا و حاضر نشدیم حرف بی دلیل را راه بدیم تو مغزمون حرف دیدنی نباید بره هارد را پر بکنه حرف بی دلیل وقتی پر کرد اون وقت خیال میکنیم میدونی حرف بی دلیل اجازه بدیم به نظر من من خودم روشم اینه و حقیقتش مدلم هم بوده است وقتی اومدم قم که به ازای یک ساعت مطالعه دو ساعت قدم میزنم و فکر می‌کنم یک ساعت مطالعه دو ساعت فکر خیلی ببخشید جان به کارگیری بزرگترین چیزی که معضلی پرسشی بزرگترین چیزی که اگر انقدر همه حق دارند و انقدر حقیقت می‌تونه معانی متنوعی داشته باشه از اون حقیقت واحد چی میشه و خرد کجا در واقع واقعیت اینه که مقصد مسیر مسیررد اندیشمندان یونان ویژه سقرا صحبت بشر نکته فقط و فقط باعث رنج خردمند نباشه یعنی ما تلاش بکنیم خرد خردمندان رنج می‌کشند خ وجود داره خرد نقطه که فقط خردمند ازش رنج نمیبره نباید تلاش بکنه جان بده نمی‌دونم تن ازش خواسته بشه بازم نمیگه رنج میره کنار هم برسه و خردمند باشه این حقیقت واحده هر آن تفکری هر آن خردی تکثر اینجا مثلا چه میدونم مارکس و قبول میکنه چه میدونم شاید یه ابعادی از لیبرا رو قبول میکنه ولی مثلا طالبان قبول نمیکنه حرف نمیزنی داری منو می‌بری بهش نمیایم تو تکثر ما هم میشنویم تا ابد هم همون یک نکته وجود داره تمام این بحث یعنی من دلم می‌خواست که راجع به این جمله راجع به این صحبت بشه تمام این بحث توی بحث تکثر که مجموعه ای از این کثرت‌ها همون نکته هستند خردش لذت هم ببره حالا علی علیه السلام تا مهدی علیه السلام تمام خردمندان که ما از آکادمیک می‌شناسیم هر چیزی و تلاش داریم حقیقت یاد می‌کنیم باید اون نقطه‌ای باشه و ما کجا به مشکل برمی‌خوریم چون می‌خوایم در عمر کوتاهمون یه صد سال که بیشتر یه آدم بهترین آدم‌ها و توانمندترین آدم از نظر قوای بدنی صد سال که بیشتر در این دوره ۱۰۰ ساله هم مسیرو طی کنیم اگر بپذیریم که بخاطر همینه که طالبان به وجود میاد شما قانع کنه مثلا شما رو باید سریع به اون نقطه که هم خودشون قدرت هزار تا موانع وجود داره تمام این بحث اخلاق بفهمیم که هیچ وقتم من الان با دکتر سلیمانی مطرح کردم من به نظرم نیست با همدیگه صحبت ما از حقیقت بفهمیم خیلی متشکر بله خدمتتون که جمله‌ای که خانم من عطاران بله دیدم فیلم کتاب را که دیدم تبریکم بگم خوب دیدم چه کردید و البته امروز فرصت ندارم ولی اگر یه وقتی یه سوالی راجع به اون کتاب دارم و ازتون یه وقت دیگری میپرسم چون شما دقیق مطالعه کتاب ارزیابی کردم کتاب یک بار امکانش نبود ولی خوب عرض کنم خدمتتون که فرمایش دارید شما ما در مسیر هستیم خیلی این حرف درستیه به نظر من ما باید تا آخر عمرمون تلاش کنیم خودمونو به حقیقت نزدیک کنیم و هیچگاه فکر نکنیم به حقیقت رسیدیم دائماً تلاش کنیم این را معنی یک آیه قرآن هم هستا و من یبتغ غیر الاسلام دینا فلخت انسان‌ها وظیفه دارند پیگی حقیقت باشند و حق ندارند بگن که رسیدیم یعنی کلمه اهدنا الصراط المستقیم را همه تا آخر عمرشون باید همه باید بگن این یه چیزی نیست که بگیم یه جایی تا آخر باید تلاش کنیم یه حقیقتی داریم حقیقت ثابته تو مسائل دینی ولی ما تلاش می‌کنیم بهش نزدیک بشیم همین تلاش ما هم فقط ارزنده یعنی انسان بودن یعنی تلاش کردن تلاش کردن الا فقط تلاش تلاش میکنیم بهش نزدیک بشیم نسبیت به این اما توی زندگیمون تو مسائل واقعیت اینه که یک امر روشن مسلم و ثابتی بشریت برای خودش در نظر نگرفته که آیا امروز به اصطلاح رابطه با فلان کشور به مصلحت یه چیز ممکنه زیان یه مقدار داشته باشه یه مقدار سود داشته باشه باید آزمایش بکنیم بعد از چی بشر داره آسمون و خطا میکنه حفظ و تجارب مال این قسمت هست آره بشریت داره میره جلو قطعا با همه این تجاربی که کسب کرده جایی که الان نسرین بهتر از صد سال پیش کل بشریت کل بشریت جایی که الان هست فوق العاده بهتر از صد سال پیشه همین که بشریت الان شعار اولش عدالت شعار اولش حقوق بشره حقوق انسان هاست من خیلی منفی الان دنیا چرا غزه چی نمیکنه فلان نه این نگاه ها نه واقعیت اینه که تو همین دنیا دارن محکوم میکنن دارن اگر اگر ایماجرا ۵۰۰ سال پیش بود نثر کامل از بین رفته بود این شعار بشریت به نسبت به حقوق بشر که یه حدی ترمزشو گرفته نمی‌تونه هر کاری می‌خواد بکنه نه اینجور مقایسه نکنید در ۴۰۰ سال پیش ۳۰۰ سال پیش هر کس زور داشت نسل کشی می‌کرد کلاً نابود میکرد نمیتونه بشر نمیزاره بعد خیلی شما فرض بکنیم اگه بشری اینجور نبود چی میشد شما باید اینجور فکر کنیم نه منفی این که فقط نیمه خالی را نبینیم نیمه پر را ببینیم و بنا را بریم بزاریم که این کل مسئله هستا مثلا دید چه خدمتی به بشر این همه جنگ راه انداختی به نام دین این همه کشتار شده به نام دین چیکار کرده بگم که من جهان بدون دین را تجربه نکردم که بگم فقط اینو میبینم من یه چیز دیگه میبینم مثبت میبینم میبینم همه ادیان موجود بزرگ کوچک عدالت و حقوق انسان تاکید می‌کنند با اختلافات جزئی امروز شعار بشریت شده عدالت و حقوق بشر شاد نتیجه یکی خانومی را تو آلمان یه کسی زد و کشت توی داد چقدر صدا چقدر خیلی و اینطور نیست که آدم ها الان هیچ جای دنیا هر کاری خواستن جهان بد اینجوری بگم دوره‌ای که داریم توش زندگی میکنیم بهترین دوره تاریخ بهترین دوره تاریخ هیچ زمانی نبوده که بشریت یک صدا بر عدالت اونیم که داره تجاوز می‌کنه حتی اسرائیل مجبور توجیه کنه بیمارستان را هم که میزنه مجبور توجیه کنه که این‌ها زیر بیمارستان چیکار کرده بودند و از همسایه می‌ترسه از بشریت یعنی چی نمی‌ترسه ترمز داره خوبه دوره بعدی نیست و عرض میکنم که آره بشر داره تجربه میکنه داره جلو میره از عقلش استفاده میکنه عقل و علم به تعبیر امامعلیه السلام با یه نخ به هم بستن عقل و علم توی نخ با هم میان این دوتا جدای از هم نیستند تو زندگی اجتماعی واقعیت اینه که نسبتی حاکم نمیتونم بگم صددرصد رابطه خوبه رابطه آخرشم وقتی برقرار کردم نمیتونم بگم چه عواملی تازه اینکه رابطه که برقرار می‌کنیم چه عواملی باعث میشه که شکست بخوریم با همین جا می‌خوایم برجامی امضا کنیم کسانی میگن که ما از اول گفتیم شکست میخوره خوب منم میگم منم از اول گفتم شما نمی‌ذارید موفق بشه منم از اول گفتم از اول گفتم که این شکلی پیروز میشه این شکست میخوره منم از همون اول گفتم تو نمیزنی بشه من پیشگیم بیشتر است بهتر از پیشگویی تو بود شما که میگید من میدونستم معنیش اینه که نمی‌خواستی بگذاری بشه نمی‌خواستی بگذاری بشه و نگذاشتی بشه چون درد مردم مسئلت نبود عوامل پیچیدن از توی موفقیت به یه معنا اصلا تو اینطور چیزا اینم یه حرفیه که تو چی میزنن اصلا خود اراده انسان در موفقیت خودش نقش داره ممکنه یه چیزی غلط باشه ها ولی اراده انسان ها درستش بکنه به سود برسونه به چه برس و به مسیر درستش برسن ببره حتی تصمیم غلط یه تصمیم غلط تو انسان با عقلش داره راه میره و می‌تونم یه چیز مثبت را به شکست ممکنه فرمایشات شما را خوب نفهمیده باشم و بعد جواب بدم ببخشید بفرمایید بفرمایید کلمات متعددی حق الله جمیعا یا می فرماید الله اختلاف رو در جهت رفع اختلاف اختلاف عرض کنم بسیار جالب و قشنگ تبریکم میگم که این دقت را عرض کنم خدمتتون که ببینید قرآن آیه دیگری هم داره که میگه برای اختلاف بیشتر چیزهایی که اختلاف دارند داستانها تو ماجراها این قرآن درستشو بیان میکنه نه من نگفتم خود حتی حرفم این نیست که اختلاف نباید حل کرد اینکه باید گفتگو کرد برای همدیگه استدلال کرد و همدیگر را قانع کرد و تا می‌تونیم ولی قضیه اینه که در حدی در نهایت بپذیریم اختلاف را یعنی بپذیریم که حتی اونجایی که کاملاً با هم بحث کردیم نتونستیم قانع کنیم اون طرف حکم نکنیم که عناد حق داره نه همونطور که من ممکنه اشتباه کرده باشم ایشونم ممکنه اشتباه کرده باشه حرفم وگرنه آره دیگه خود اختلاف به این من این نکته دیگری عرض کردم که یه روایت هم داریم اختلاف علما رحمت اختلاف اونا میگن نه چون اختلاف علامت اندیشه کردن نشانه است جامعه که اختلاف توش باشه یعنی اما یه نکته اون آیه اولی که خوندید در مورد حق خدا خدا بود الله کسی میتونه بگه خدا کیه حقیقت محض است هیچ تعبیر دیگه نمیتونیم به کار ببریم هر تعبیری به کار ببرید همین الله را بگیم و فلان و اینها نه نه اون چیزی که واقعیت حقیقت محضه درسته خب حالا اگر بگن که به حقیقت محض چنگ بزنیم وطن یعنی همتون در پی حقیقت باشید همتون دنبال اتفاقا اگه خدا را اسم خدا را در نظر گرفتیم اون وقت میشه خدایی که حکم ظالمانه هم چه بسا چند صد تا داشته باشد صدها حکم ظالمانم داره خداست نه رو حق بودن خدا تعریف خدا ها حق بودن خدا و معلومه ما در پی حق باشیم و خدایی را هم که می‌خوایم تعریف کنیم ببریمش تو چهارچوب عقل باطل درش راه نداره و هر کس خواست باطلی بهش نسبت بده بگیم این نه این به ساحت خداوند راه نداره آره وگرنه اسم خداوند که اونی هم که داره صدها اونیم که داره میگه این دستوراتی که من دارم قتل می‌کنم جنایت می‌کنم داعشی مثال بنابراین آره همه اگر خدا را تعریف کردیم به حقیقت الحقایق به نظر من همه انسان‌ها بلااستثنا پیجوی حقیقت هستند یک کسی می‌گوید من دنبال حقیقت محضم اما به وجوهی نرسیدم که محض حقیقت باشه من به همچین موجودی نرسیدم بین حقیقت محض و محض حقیقت چقدر فاصله است به نظر من یک مو یک مو فاصله است او آدمی که میگه من دنبال حقیقت محض هستم ولی محض حقیقت را نیافتم یعنی خدایی که حقیقت محض باشه مثلاً نیافتم ولی تسلیم ببینید عبارت جور دیگه بگم یه کسی دقیق‌تر بشه همه آدما یه ادعاشون اینه که من تسلیم محض حقیقتم بنده یه چیزی اضافه دارم من تسلیم محض حقیقت هستم ولی تسلیم حقیقت محض هستم یعنی به اینجا رسیدم که یه حقیقت محضی هم هست و من تسلیمش هستم کلماتشو درست نیامد عرض کنم خدمتتون که حرفم اینه بین تسلیم محض حقیقت بودن تا تسلیم حقیقت محض بودن چقدر فاصله است اگر واقعا یک کسی باشه که تسلیم محض حقیقت باشه و به اون حقیقت محضی که من میگم به هر دلیل می‌تونه پیش خدا بگه ها نه به معنای پیش خدا بگه من تسلیم محض خدا چیکار میتونه بکنه بنابراین آدما باید تسلیم محض حقیقت باشند و البته انشالله که به حقیقت محض هم میرسند آخرای حرفم دیگه شد اون چیزی که گفتم به دکتر گفتم که آره حافظه کم نشده ولی ببخشید خیلی ممنون.