حرمت استفاده از ظرف طلا و نقره
متن زیر برگردان فایل فوق توسط هوش مصنوعی و بدون ویرایش، حاوی اشکالات زیادی است.
بسم الله الرحمن الرحیم
عنوان بحث ما کلیش فقه حقوق بشر ولی کلمه حقوق بشر نه اعلامیه جهانی حقوق بشر حقوق بشر به معنای خیلی وسیعش که بسیاری از چیزهای دیگر را هم شامل میشه اعلام مثلاً جهانی حقوق بشر در واقع تدوین شده برای حقوق که دولت ها برای نسبت به مردم باید رعایت کنند بیشتر این در حالی که حق الناسی که تو اسلامه خیلی گستردهتره و شامل خیلی چیزهای دیگه میشه عنوانی که میخوام امروز دربارهاش بحث بکنم طبق ربطی نداره به اعلامیه جهانی ولی میتونه به حق مردم ارتباط داشته باشه نه جوری دالرز میکنه مسئله سر اینه که میگن آدم یکی از احکام اینه حالا در واقع آوردن باب طهارت دو مطهرات همین جور یه احکامی آورده در مورد ظرف ها جدا باید میبود چون ربطی ندارد اصلا ربطی به کتاب طهارت نداره که اینو توش بیاری که آیا تو چه ظرفی غذا خوردن یا آب خوردن حلاله و تو چه ظرف حرام ربطی نداره چه ربطی به نجاست طرت داره اونا هیچ جور به مناسبت عرض می کنم چه ربطی به حقوق بشر داره و مسئله رو بخونم مسئله ۲۲۶ رساله آیت الله خمینی که تو این کتاب توضیح المسائل مراجع جلد به اصطلاح اول اومده از صفحه ۱۳۶ اینجا که اصل مسئله از آیت الله خمینی میاد بعد ۱۲ تا مرجع معاصر مثلا از مرحوم آیت الله خویی تا این طرف تا الان که بعضیشون که الان هستند آیت الله سیستانی اینایی که هفته دیگری دارند بالاخره تو اومده زیرش که مثلا ایشون اینج حرفش متفاوت بسیار خوب اصل مسئله رو من بخونم خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها حرام است خب تا اینجا هیچ ربطی به حقوق بشر نداره این مسئله اما گفت که خب من بعدش تحلیل های دارم که میخوام بگم کجاش ارتباط پیدا میکنه خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره خوب خوردن و آشامیدن معنیش میفهمم و استعمال آنها به کار بردن استفاده کردن استعمالش حرامه یعنی چی میفهمن استعمالش حرامه یعنی چه یعنی اون ظرفی که حضرت یوسف باش گندم را چی میکرد مثلا طلا بوده چی بوده که دزدیده شد خوب فرض یعنی اینکه چیزی که گندم میخوای کی بکنی و برزی اینشم حرام اصلا اون نه شما میگی استعمال حرامه آفتابه هم که دستشویی طرف نقره باش اونم حرامه اصلا یه چیز دیگر دیدید که بعضی ها یه استکان یا نلبکی یا چی استکان یک گالش میگن داره که اون نقره است بعضی ها بعدش میاد میگه مثلا اشکال نداره استعمال که هست استعمال کس استعمال یعنی استفاده کردن کلمه استعمال یعنی میخوام لابلا اینو بگم چرا مثلاً رساله وقتی نوشته میشه و افراد زیادی از آخوندا میرن برای مردم میگن خب اینا حتماً توضیح میدن ها مردم سوال میکنند خب قاعدتاً وقتی رساله آیت الله خمینی نوشته شده مثلا سال ۴۲ مثلا چون سال ۴۱ مرحوم آیت الله بروجردی یافتند و اون روز گفتن اصلی رساله نوشته شده ۴۲ تا ۴۲ میشه چقدر ۶۰ الان ۶۲ ساله پس این عبارت ۶۲ سال پیش نوشته شده ۶۲ سالم هست این آخوندا دارن برای مردم میگن دوباره اون ۱۲ تا حالا این ۱۲ تا رو آورده آیت الله منتظری هم مثلا نیست اینجا اسمش دیگران نیست اسمشون این همه مرجع دیگه این مسئله رو دیدن من توضیح بده میگه خوردن و آش از اول معنیش بفهمید تا بتونیم تحلیل کنیم میشه که این همه مرجع و این همه آخوندی که رساله میگن برای مردم دقت باشند خوردن و آشامیدن از ظرف طلا و نقره و استعمال آنها یعنی چه آفتابه دستشویی مثلاً ظرف باشه چیزی باشه قلم باشه بنویسی ها استعمالش به شما کاربردن ظرف مقصوده مثلا یه چیزی باشه که یعنی هر نوع استفاده آیا مقصود ظرف طلا و نقره استعمال زرد آخه اینا احتمال داره کسی بگه میگه استعمال ظرف طلا و نقره خوب آفتابه ظرف دیگه هم نباید بکنه حضرت با نقره مثلا باشه اصلا استفاده خود ایشون الان من میرسیم میگه که میفرماید که حالا اگر همه ظرف را همین ظرفی که میگی نمیشه توش غذا برای قشنگی بازم استعمال هست یعنی استعمال دیگه به کار بردن دیگه استفاده است دیگه برای زیبایی چون خودت گفتی شما خودت گفتی جایزه همه این چرا آدم ها اینها در این سطح این جمله توش اینقدر بی دقت چقدر عبارت تو چی میگین توضیح برای مردم ندادید چرا یک کسی نیامده و دفتر یکی از این مراجع بگه که خوب آخرین یعنی چه که گفته استعمالانها و اگر طبق روایت با آفتابه نقره میشه تطهیر بکنه خودش آدم استعمال ظرف طلا و نقره با نقره مثلا نقره باشه کی باشه و بدی به مردم اون هم اشکال داره حضرت یوسف چی بوده مس است و این همه چنگه برای کاستوم بوده که مثلا آلومینیوم و چینی و چیزا که نبوده که بالاخره یا مس بوده نمیسازه با این حرفایی که صرفا الان این حرف اینه چرا نه حرفم اینه چرا چرا اینقدر دقت نمیشه رو دسته هم نوشتید حق نداره بگه بگه اولی اشتباه را کرده بعدیها دیگه دقت نکرده یه نفر گفته به اشتباهاً که یهودی ها سال پیش از میلاده شدن تو تفسیر فلانه دیگه همه مفسران بدش نوشت میلادی این حق داره کسی وقتی مینویسیید که این اشتباهی کرد ولی استعمال آنها در زینت اتاق حرام نیست خود این جمله که با اون نمیسازه که این خودش استعماله دیگه به کار بردن زینت دانسته و نگاه داشتن نیست حرام نمیباشد زرد داشته و این مسئله را گفتم حالا ناسازگاری و بی دقتی اولاً یه عبادت نیست مسئله که قاعدتاً در تیر من هیچی نفهمم که چرا ظرف طلا و نقره استفاده بکنم خیلی سال پیش یادم نیست قبل از انقلاب بود یا بعد از انقلاب اوایل انقلاب بود کی بود یک کتاب بود از اگر اشتباه نکنم مفهوم هاشمی نژاد کتاب مثلا داستان بود توی مثلا قطار توی پوقه دارند مشهد در عین حال با هم گفتگو اسم کتاب دکتر و پیر اسم کتاب دکتر یه پیرمرد متدینی با یک دکتر جدیدی تو قطارن تو کوپن مثلاً و دارن با هم میرن در عین حال هم بینشون بحثهای در میگیره در مورد همه چیز اسلام همه چیز اسلام موقع غذا خوردن میشه اون آقا مثلا یا ظرف نقره یا طلای ظرف اینجوری دکتر از تو کیفش در میاره که مثلا غذا این پیرمرد مثلا باهاش بحث میکنه که تو اسلام حرام بود دلیل و فلسفه اش حالا فلسفه مثلا به این دلیل که خوب ظرف طلا و نقره به عنوان ضعفشون استفاده بکنن مثلاً یه نوع خیلی تجمل گرایی و خیلی که این مال دیگه نباید شما کاست طلا باشه زنبوری باشه که اینقدر زیاد داری و در راه خدا بدی فلان پیر از زبان آقای هاشمی هاشمی نژاد به زبان استدلال و فراخوان بنده اولش میگم که اگه قراره دلیلش بود که یه جا ظرف طلا نباشه هیچ فرقی بین خوردن و ویترینت و تزیین اتاق پر از طلا باشه ولی به اصطلاح توش غذا نخوری اصلا از این استدلال اینه که یک ترسی ظرفش قیمتی نباشه و یه نفر دیگه مردم بیچاره فلسفه چیه اینه فقر مردم فلسفه اینه که همین الان ظرف های داریم که گرون تر از طلا حداقل خیلی خیلی گرونتر از نقره است یک کاسه یزدیها دارند قدیمها میذاشتن رو جهیزیه دختر قدیمها اونا بهش میگن خودشون منم دیدم نمونهالان فوق العاده قیمتی یه ذره هم طلا فقط گرونتر از نقره است اگر برای مسئله اقتصادی حکمتشه خصوص طلا و نقره موضوعیت نداره یک ظرف قیمتی تزیین شده فوق العاده گرون که ممکنه دو برابر طلا با چی باشه وقت فلسفه یا فلسفه فلسفه نگید پاش وایستید تو همین تهران گفتن ماشینی هست که طلا داره من ندیدم خوندم جایی حکم داره نه گفتید برای اینه که این اندازه تجم این کار نتونه زیاد استفاده اونم باید بگید حرامه اگر این فلسفه را گفتی اینجا بگم که برسم اینجا ضریح گنبد ساختن شما میگی آیت الله خمینی استعمال طلا استعمال زن حالا نمیگم طلا استعمال ظرف جایز نیست اولا خودت نقضش فوری کردی فوری گفتی که برای تزیین من چیزی توش نباید بخورم ولی اتاقم چهار طرفش چهار تا ویترین داشته باشه هر کدوم ۱۰۰ تا طرف ظرف مختلف طلایی یا نقرهای باشه طبق گفته شما اشکال نداره پس اصلا پای مردم و فقرا و اقتصاد و این چیزا رو نیار وسط البته عبارت درست کن استعمال که گفتی مردم و این چیزها را به میان نیاد و اون وقت به من بگو که بگی این نیست چرا خوردن این که مثلا ظرف نقره نقره خیلی کم ارزش شده ها ده به یک بوده ۱۰ تا سکه نقره یک سکه طلا زمان صدر اسلام الان اینجور باشه خیلی نقره است زودتر الان نه به عنوان پول مردم استفاده میشه نه به عنوان تزیین استفاده میشه برای مخاطب خیلی هم حالا ظرفش نقره گیر میدی مثلا اشکال نداره مردم سوال مردم شما گفتی اون زمان صرف طلا و نقره استفاده نکنید اگر گفتن گفتن حکمتش این بوده که به هر حال این تبدیل نشه به چی در دست مردم باشه جریان داشته باشه و یک کسی اینجوری نباشه کاسش طلا باشه پس دیگه اصلا چیزی نداشته باشه که واسه دلی هم نداشته نقاط دیگری هم هست عرض میکنم گیره استکان از طلا یا نقره میسازند اگر ظرف آن گفته نشود به آن گفت شود استعمال آن چه به تنهایی و چه با استکان حرام است و اگر ظرف به اون گفته نشود استعمال مانعی ندارد ظرف یک استکان توشه دیگه بالش خود کلمه گالش رفت دیگه مقداری ته نداشته باشه ولی دورش یه چیز طلایی باشه دور این لیوان دسته لیوان هم طلا باشه ولی وقتی بیرون میارید کسی دیگه بهش نمیگه زرد اون وقت اونجور که شد جایز میشه خدا حتما حکمتی داره که یه چیزی گفته اگر حکم از طرف خدا هست حتما یه حکمتی هست اون وقت مثلا من لیوان رو کشف مثلاً نباشه ولی خودش قیمت خیلی گرون چی این چه جوری میشه ممکنه یا مس استفاده شما ما چه میدونیم شاید چیزی غذا خوردن اونی که زیور را میگی مشخصه برای زن که اشکال نداره برای مرد دیگه نمیتونید کسی بگه تاثیری داره شاید برای اینه که مثلا زن باید تصمیم بکنه ولی مرد مثلا مرد با نقره که میتونه که با چیزهای دیگه که میتونه که شاید مقصود این بوده که این حکم اومده مثلا آفتابه اشکال نداره اشکال نداره اشکال نداره مثلا ولی خوردن و آشامیدن چون طلا و نقره تاثیر داره ما نمیدونیم من یک مسئله ۲۳۰ را میخونم ببین شما جواب سوالتو میگیرید جواب مسئله ۲۳۰ استعمال ظرفی که روی آن را آب طلا یا نقره دادند روکشش طلا یا نقره است اشکال ندارد چون جواب پس اگه قراره که بگیم تاثیر طلاست که دو چیز جواب میدیم یکی پس نمیتونیم بگیم که این تاثیر در ما داره خوردنش اینو میتونیم بگیم فرق نداره چیز دیگری که نمیتونیم بگیم تو دید مردم که ببینن که توش مس پس نه مسئله دیدن مردمه فقرا ببینن دلشون بسوزه که چرا ما نداریم و این طلا داره تمام این چیزا میره کنار درست شد مسئله اقتصادی میره کنار دید فقرا میره کنار اقتصاد جامعه میره کنار هرچی که ها اینکه تاثیر در بدن ما داشته باشه اشکال نداره حالا همه اینها کنار چی باقی میمونه حتما نکتهای اینو گفتم خدمتتون که خیلی اینجا دیگه عجیب میشه گفت پس استعمال مانعی ندارد پس شما اگر راهی برات توجیه این هست ذهنتون رسیدم یه چیزی خودم میگم اصلا ممکن که خدا یه جایی گفته که گوشت فلان حیوان را نخورید نه ضرر داره نه چیزی داره فقط اینه که این حیوان که مردم بخورن نسلش مثلا بر میفته مثلا بریدن درخت یه جایی که درخت فراوونه جنگل مشکل نیست ولی اونجایی که یه درختی جا هست و اینها حالا حداقل مکروهه آره حکمتشو میفهمم چرا این حکمتش معلومه به عرض بنده اینه مسئله اینجا که خوندیم وقتی به جایی رسیدیم که این مسئله هیچ حکمتی نمیتونه داشته باشه اقتصادی نه برای مردمه نه فقره نه جریان پول هیچ یک از اینها نمیتونه باشه و جوری کردید که من هیچی دیگه به ذهنم نمیرسه یعنی مسئله من میگم با همین مسائلی که کنار هم آوردید دیگه هیچ حکمتی که من حدس بزنم نداره بگم به من میگید گوشت خوب حرام تا روز قیامت هم میگید حرام باشه حتی اگه پزشکا متخصص معنوی تو انسان داره که بعد اگر راه را بر من بستید که من دیگه هیچ نوع راهی نداشته باشم که بگم شاید اینه من بستید من هیچ شایدی برام دیگه باقی نموند نمیتونم بگم این مسئله اقتصادی مال فقره مال گردشه پوله تاثیر در بدن مال دیدن فقرا وقتی که دلشون بسوزه هیچی من دیگه راه بر من بسته است یعنی چه این الان اینجاش میخوام مسئله حقوق انسان حکم که برای انسان نباشه برای خدا یعنی چه من تاثیری در بدنم نداره که بگم خدا حکم گفته نیست خودتون قبول دارید حداکثر مصلحت شما نمیدونیم شما مجموعه مسائلی که کنار هم گذاشتید راه هر مصلحتی را بستید پای حقوق انسان ها فقرا جامعه نباید بیاد وقتی من میتونم دیوار خونم طلا باشه من میتونم دیوار خشت های میتونه طلا باشه تو خونمم میتونه ویترین همه چیزش طلا باشه طلا باشه تو یک خونه خشت داشت طلا ملاتش طلا همه چیزش طلا و زشت طلا صندلیش طلا استکانی که میخوام آب بخورم توش این نقره نپاش حرام نقره ای هم که راه را بسی بر من که بگم شاید همه اونا باشه تاثیر روحی روانی در انسان دارد اینجاست که میگم که احکام باید یه فلسفهای داشته باشه الکی که نیست اگر تصویر در بدن من داره منفی تو دید فقرا دلشون میسوزه که خونه را که میبینه اون وقت تازه اگه اینا رو بخوای طلا باشه تو اینجوری باشه میدونی با همین مصالح چی طرف خونه میسازه گر دیپورت خونش درست میکنه گرونتر از طلا سنگ قبر تو چی هست یعنی شهرهای لواسانسنگ قبر که به اندازه ۱۰ تا خونه ارزششه ساعت طلا ساعت طلا که خیلی مهمتره که مثلا بگم نه پای حق انسان بکشی نه پای حق خدا را میتونی وسط بکشی نه حق خدا حق انسان چرا من آیا قرآن که نیست قطعا تو قرآن همچین چیزی نیست قرآن که نیست روایت خبر واحد که دیدی اینم یک نوع تحمل تو روایت وسایلش چیه الا یهودی و نصرا و مجوس عنوان باب اینکه جزیه گرفته نمیشود مگر از یهودی و مسیحی و زرتشتی عنوان ۱۳ تا روایت تو این باب اومده اگر به شما بگم بله تو اینجا وقتی اجما فتوا دادن حالا اگر من رفتم توی بعضی ربط نداره یا برعکس اصلا یکی دو تا سه تا روایت میمونه اومده که مجوسم مثل یهود و نصرا نمیشه چرا چون روایت برای اینکه اینا جملهشو بشنوید برای اینکه اونا یه پیامبری داشتن و کتابی داشته که اون کتابش دوازده هزار پوست گاو نوشته شده بوده ۱۲ هزار پوست گاوه دباغه شده حالا آره تو افسانه های زرتشتی میگن آره اونجا هست زرتشت روی ۱۲۰۰۰ نسخه ۱۲ پوست گاو دباقی شده نوشت و دو نسخه دو جا گذاشت که بعداً نمیدونم اسکندر مقدونی که حمله کرده اینا رو از بین برد و فلان از اونجا هست یه چیز نه نه اصلا کار ندارم تو روایت به نظر شما 12 هزار پوست گاو حجمش چقدره میخوای بنویسی روش به نظر شما چند برابر قرآ چند برابر این قرآن ۱۲۰۰۰ ۱۲ گاو تهیه دباغیش نگهداریش پیدا کردن یه مطلب نکردم من نگفتم رو ۱۲ هزار پوست گاو نمیشه نوشت من گفتم مطلبی که خدا به این پیغمبر داده با توجه به اینکه قرآن ما میبینیم ما این قرآنمون میبینیم ۱۲ هزارپوسته گاو در واقع تهیه کتاب مردم نباید ازش استفاده هرچی دوازده هزار پوست گاو مطلبی که توش نوشته میشه اگر بگیم هر پوست گاوی با توجه به قیمتی که داره مثلا بگیم ده صفحه که میشه دیگه میشه ۱۲۰ هزار صفحه یعنی مثلا ۵۰۰ صفحهای هر جلد حساب کنیم یعنی ۶۰ جلد دو سه برابر اینا قرآن سه تا روایت اونجا فقط اینو داریم که میگه در مورد مجوس عین عین اون چیزی که تو زرتشتی اومده اونجا بغداد نویسه که پیامبری حجم کتابش اینقدر باشه که رو ۱۲ هزار پوست گاو باید نوشت یادمون باشه طبق خود ما میگیم به صورت برجسته زیر گذاشته از کوه پایین اومده با کامیون نرفته با چقدر نوشته چقدر نوشته اون حضرت موسی پیامبر حدود ۲۰۰ ۳۰۰ برابر قرآن مجید یه کتاب آورده دقیقا این را وقتی میبینم که اونجا اومده اینجا یه روایت بیبی و اون ماجرا را بدون ماجرا را بدون که اونجا اومده و یقین نکنه کی وارد شده جعل شده روایت تو عقل خودش باید تو عقل خودش باید شک کنه کاری هم با سند روایت ندارم کاری با جور شدنش با قرآن هم ندارم اینا قرآن که تضاد نداره یعنی چه پیامبر مثلا ۳۰۰ برابر قرآن کتابش بوده مردم استفاده مردم بخونن مردم اون زمان میخوندن قیمت ۱۲ هزار پوست گاو دباغ شده اون زمان خیلی کارایی نداره این بار چرا مردم گذاشته هزار و یک ایراد دارد نه نه من چیکار ندارم اشکال با زرتشت ندارم خودمون کمتر از اون نمیکنیم همه چی همه چی دیگه هر دو حرف نداره ولش کنید من بحثم اون نیست عالمی که یه روایت را میبینه خب بعد وقتی با جور در نمیاد با عقل و خرد و فلان و اینها باید کنارش بگذاره حرفم اینه خوب وقتی که عرض کنم خدمتتون که وقتی که شما میبینید جور نیست با هیچ جور نمیتونی جورش بکنی فکر بکنی روش نشد اینجوری جورش بکنه پسرش کنار یعنی چه که مثلا طرف میتونه خشت خونش طلا باشه استحکامش نقره نباشه اصلا نمیخواد میگی نه تاثیری هم در بدن ما نداره ربطیم به اینکه فقرا ببینن نداره تو اقتصادم تاثیر نداره این مسئله ببینید زیرا با طلا یا نقره مخلوط کند و ظرف بسازند چنانچه مقدار آن فلز به قدر زیاد باشد که ظرف طلا یا نقره با آن ظرف نگویند استعمال آن مانع ندارد با دیار دیدید که چی میسازند توش خمیر میکنن قدیما بود خمیر میکردن تو بادی کردن طلا باشه اگه قراره تاثیر تو بدن من داشته باشه تو اقتصاد اینکه یک چهارم بادیا رو من نمیدونم اقتصاد نه تاثیر در بدن نه فقرات نه هیچی نه هیچی نه هیچی هیچی قراره طلا و نقره استعمالش برای ضعف ممنوع باشه اینکه یک استکان نقره باشه تا تو یک بادی دو کیلو طلا به کار رفته باشه اما بله ۲۳۲ را میخوام شما برم من توضیح بدید راستیاتش من حتما کمکم کنید که بفهمم اینو تا ببینیم چی میشه من میخونم اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است تو سقف جیگری ریخت شربت اینجا بود تو ظرف من ریختم تو این کاست تو این لیوان دست برای من مهمان بودم یه ظرف نقره ای شربت آورد لیوان دیگه اینجا بود من ریختم تو این ها حالا اینشم خوب یه استعمال جایز است ولی حالا بعد توضیح بدید شما ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی کردن ظرف برای آن نباشد که غذا خورد از ظرف طلا و نقره جایز نیست این استعمال حرام است من ظرف طلا را نه برای اینکه تو ظرف طلا غذا خوردن حرامه بلکه حیفم اومد که ظرف طلا استفاده بشه ظرف طلا رو ریختم ظرف گلی ظرف طلا رو که حیفه نبره که حرامه نه برای اینکه حرامه برای اینکه خط نیفته بشه طلاست گرون من ریختم تو این ظرف اون وقت آیا این شربت نمیتونم بخورم وظیفه نمیدونم که حرامه یا اصلا میدونم من تنها آدم لاوبالی هستم یه نوکری دارم اونا ظرفهایی که هست تزیینه که شما گفتی جایزه اشتباه کرده بود منم نه برای اینکه حرام باشه دکور و میخوام برای تزیین خونه ریختم توی ظرف دیگه گفتم شربت خوردن حرامه چه حسابی چه ملاکی من قصد کنم که چون تو ظرف طلا و نقره خوردنش حرامه بریزم تو اون یکی ظرف بریزم تو ظرفم دیگه خوردن شراب چرا چرا شیری از کجا درآوردی چیکارش کنم این مسئله را چه جوری توضیح بدم من باید قصد کنم که چون حرام است نه نه از این اصلا میخوام ظرف طلا و نقره همینجور الان آورد رو میز نمیخوام یه وقت بیفته ک بعدشم خوردنش حرامه که توی ظرفم بخورم چرا چرا قصد من تاثیر داره نه او اقتصاد مطرح تعهدم که من تو طلا نمیخورم دیگه ظرفت الان نمیخورم تو ظرف گلی میخورم غذا ریختنش میگی حرامساختن ظرف طلا و نقره و مزدی که برای آن میگیرد حرام نیست عرض کنم که خرید و فروش ظرف طلا و نقره و پولزی هم که فروشنده میگیرد حرام نیست شهرام زرد ظرف طلا ریخت توی کاسه گلی نه به ۱۵ طلا حرامه ظرف دیگه هم من نمیتونم بخورم حرامه بعد میفهمما دو سه بار اینو خوندم خودمو متهم میکنم که نمیفهمم یه چیزیش گیر داره من نمیفهمم نمیشه فتوایی بده اگر انسان غذایی را که در ظرف طلا یا نقره است در ظرف دیگر بریزد این استعمال جایز است خب باشه ولی اگر بخواهد از ظرف دوم غذا بخورد و خالی کردن ظرف برای آن نباشد که غذا از ظرف طلا یا نقره جایز نیست این استعمار حرام میباشد کسی بیاد یک غول یزدیا یه پیکی تو من در بیاره شاید خواب میبینم نیتش این باشه که چون دکور خونهمه اشتباهی برداشتم دکور نمیخوام لطمه بهش بخوره ریختم تو ظرف گلی تو ظرف گلی هم دیگه نمیتونم بخورم اصلا خوردن اینا حرامه نگاه کنید اینا مسائل این مسئله میخوام کسی به من جواب بده که چرا طلا و نقره را میشه مثلا ماشین طلا باشه چرا عرض میکنم یه چیزی هست این وسط که من نمیدونم یه چیزی هست که من نمیدونم و اون اینکه مثلا آیا اقتصاد جامعه فقرا را بزار کنار قشت خونه چیه فقط استکان نقره نباید باشه فقر همشو بزار کنارتم تاثیر نداره چون روکش داشته باشه اشکال نداره اگه مخلوط هم باشه با مس اشکال نداره فقرات دلشون میسوزد مثلا افسرده میشن که این وضعش وقتی میبینن بچه اش میبینه چشمش میخواد فلان نه من میمونم که شما ببینید نگاه کنید بابا خوندم اونش یه بحثه که میگم دقت نکردید یک بحث اینه که آقا که فتوا میدی باید جا بذاری برای اینکه منی که میخوام از دین دفاع کنم حداقل اینقدر چیز جا باشه من ندونم ممکنه جلو منو گرفتی نمیتونم بگم ممکنه حکمتش این باشه هیچ امکان براش نگ هیچی دیگه امکان نداره این حالا از این طرف شما رو چه حساب ضریح ائمه را طلا میسازید گنبد طلا میسازید طبق چه معیاری طبق چه ملاکی میزنم کنار تزیین طلا چیزی بر عظمت امام رضا میافزاید تعجیلی تجلیله امام رضاست تجلیل یعنی مقام امام رضا با طلا بالا میره با نقره بالا میره اینجوری همین نکتهای که فرمودید من میخوام بگم گاهی این چیزها میخوام بگم تا الان من آیه ای از قرآن نیاوردم نگفتم اینجا با خدا من اینجا میگم این مسائل که شما میگید مجموعش جوریست که من هیچ احتمالی برای من نگذاشتید که فقط باید بگم خدا دلش خواسته اینجوری اگه بخوام به خدا نسبت بدم باید بگم خدا دلش خواسته بگم غیر از این نمیتونم یعنی حکمت نداره اما یه مسئله بهتون کشیدمش به ظریف نقره و یه آیه را میخوام یادتون کنم دعوا دارید توش که گیر دارید این آیه اینه احس یک چیزی در مورد توراتم شبیه این در مورد یه عبارت به احسنقوا احسن ما انزل الیکم یعنی چی از بی چیزهایی که نازل شده به سوی شما تبعیت کنید چه یعنی من باید مثلا نماز بخونم کار دیگر را انجام ندم بگم بهتره میگه یکیش خوبه یکیش بده یکیش خوبه یکیش خوب تره خوشمان چیزهایی که تو قرآن گفتی چرا گفتی بهترینش تبعیت کن بهترین آدرس یادم نیست ولی میشه راحت بهتون دقیقا دقیقا معنیش میکنیم که تبعیت بکنید از احکامی که بهتره نه بهتر نیست معنیش کنید برخلافه اینجا به قول آقای مهران مدیری از خودم دعوت کردم یعنی هر لحظه صدها ببین من الان مثلاً یه مبلغی اضافه دارم از زندگیم میخوامم در راه خدا قصد کردم که در راه خدا بدم ولی در چه راهی بدم کجا بدم برم مکه باهاش مسجد بسازم باهاش مدرسه بسازم گرسنگی یا سیر کنم برهنهای را بپوشونم باشه ایمان این حکم نازل نشده که نه حکم نشده که فقرا را سیر کنیم برهنگان را بپوشونید بردهها را آزاد کنید ها مسجد بسازید مدرسه بسازید چی بسازید خیلی چیزای دیگه حج برید زیارت برید حالا مجموعا چند تا حقوق متوجه منه همین الان دستورهایی که متوجه من همین الان چیست اصلا یه چیز دیگه پوله ولش کنید این نیم ساعت وقتمو صرف چی کنم چون وقتم نمیتونم اسرافش کنم که بازم اصرافه دیگه اصراف نباید بکنم حداقل تفریح کنم که ساعت مثلا پیرو خدا میخواد عمل بکنم نه این وقتمو صرف چی کنم خب من که میخوام ببینم این وقتمو صرف چی بکنم باید ببینم چند تا خدا چند تا دستور همین الان متوجه من کرده وقت صرف مطالعه کن صرف عبادت کن وقتتو صرف خدمت به خلق خدا کن وقتتو صرف خیلی اینه ظرافت دینداری اصلا هنر دینداری که تو هر لحظه بین دستورهای برای هر امکانی که برات به وجود اومد تو دستورهای متعددی که متوجه هست دستور متوجه گرس برهنه است بپوش مدرسه نداره مدرسه بساز خونه نداره خونه بساز جهیزیه برای دخترش نداره بیمار داره بیمار رو برو معالجه کن همه اینها متوجه منه در آن واحد که اینجا نشستن همین الان همه متوجه مان ولی من همش را نمیتونم با کدومش انجام بدم الان که من نمیتونم فرض کنید یه پولی دارم حالا مثال وقتی دارم این وقتم یا پولم را صرف چی کنم اینجاست که معنی نمیده بهترینش هنر دین انتخاب هنر دینداری انتخاب وگرنه کار زیاده که میشه کرد پولداری اینجاست که میگم فرق داره میگه که من ۵۰ شهر ۷۰ سال من دیدم ۷۰ سالمه ۵۰ تا حج رفتن یعنی ناحیه تبع او احسن ما انزل الیکم را که به نظر من به نظر من معنی دیگری به ذهنم نمیرسه غیر از هرچند دعوا کردن مفص اگه اینم نبود واقعیتی نیست که یک امکانی من دارم یه پولی دستمه میخوامم در راه خدا بدم یا میخوام باهاش دینداری کنم با این پولم بهترین انتخاب کنم درسته چه انتخاب کنم این وقته الان یک آدم را یه ماشین بهش زد و فرار کرد در رفت ۵ دقیقه هم تا آفتاب رو منم نماز عصرمو نخوندم برسونمش بیمارستان یا نمازمو بخونم کدومش استاد داشتیم من نشنیدم این استاد داشتیم آقای طباطالان مسئول مدرسه شهید عینه به ما درس میداد اون وقت اون زمان ما تازه اومده بودیم ایشون شاگرد آیت الله منتظری بود اون وقت نقل میکرد از آیت الله منتظری مرحوم آیت الله منتظری که ایشون فرموده بود که اگر من یک کسی را بشناسم یه امام جماعت که ۲۰ سال توی مسجد امام جماعت و همه وقت سر وقت حاضر شده و نماز جماعت خوانده همه رفت من عادل چرا ۲۰ سال نوبت نماز چقدر میشه یه بار یه چیز واجب تری تو راه پیش نیامد مردم نمازشونو فرادا بخون مردم فاراد ۵ دقیقه دیر شد فرادا بخون جلو مشکلی نداره ولی برای تو یه چیزی تو ۲۰ سال پیش نیومد که مهمتر باشه معلوم میشه که خود امام جماعت بودن برات مهمه خیلی مسئله است خود امام جماعت بته میخوای امام جماعت باش شرط خودم که اگر یک کسی ۲۰ سال امام جماعت باشه همش اول وقت اومده نماز جماعتشو خونده معادن چون قاعدتاً تو ۲۰ سال باید یک بار دیگه یه کار مهمتری پیش بیاد خیلی مسئله ببخشید این نکته را میگم خیلی چیزا بعضی وقتا نماز جماعت هم نیستا حالا نمیخوام حالا بدم از این را بگم چون شخص خاصی به قدری من ناراحت شدم داشتم فوتبال تماشا میکردم فوتبال تماشا میکردم یه نیمه تمام شد بین دو تا نیمه تلویزیون فوت مادر گزارشگر را تسلیت گفت گزارشگر فوتبال را من فوری تو ذهنم اومد که ۱ قبلش فوت کرده بوده همین الان همه الان که فوت کرده که خبر به صدا و سیما نمیرسه قبلا قبلش فوت کرده درسته چرا باید مادرش فوت کرد به فوتبال گزارش بکنه جنازه مادر اون وقت جالبه گزارش آدم مادر نباید به هم بریزه چرا نباید به هم بریز آدم که مادرش مرده آدم باید به هم بریزه اصلا آدم کنترل خودش باید از دست بده باید بزنه یه خورده به خودش بزنه دیگه خاک بغلت مادرش مرده خدمت کرده به انسان ببخشید شاید حالا کسی که صدای منو میشنوه کسایی که میدونن تطبیق بکنن بر اون آقا اومد گفت نه من بی عاطفه نیستم ولی بعضیام تو چیز نوشتن چقدر تعهد داره که با اینکه مادرش اومده این چرندیات چیه تعهد داره چیه مادرت مهمتر ببین چیه فوتبال همین که دارم میگم فوتبال میبینم معنیش اینه که با این چیزا مخالف نیستما به من نگید که من میگم دارم فوتبال داشتم میدیدم و میبینم ولی تلویزیون یک اشتباه کرد اشتباه تلویزیون که تسلیت وسط گذاشت واقعا باید آدم خیلی بیشتر برای مادرش احترام قائل باشه که یه آدمی مادرش یک ساعت پیش مرده و میتونه گزارش فوتبال بده هیچ بغضی چیزی تو گل آدمی که بغض داره که نمیتونه گزارش بده که شاید من اصلا نباید میگفتم این چون همین الان ولی خب مانع نداره پخش بشه مشکل نداره چون فوری میدونن چیه کسانی دیدن که حرف ده سال پیش مردم این سوالی که تو ذهن من اومد تو ذهنشون حداقل بد آموزی نکنید مسئله را میگفتم احکام دستورات زیادی از ناحیه خدا همش هم نازل شده ها همه نازل شد هر لحظه هم متوجه من که این خانم را که دارم صرف چی بکنم کلان نگاه میکنی این بیت المالی که هست کجا صرف بکنیم کجا صرف بکنیم من نمیتونم من یه جایی چند همین چند روز پیش یه پولی تو محل ما هزینه شده بود زمان اون دولت فلان دلار و چیز نفت و اینا زیاد بود پول میومد خر نوشتم که این کار ضرورت نداشته ضرورت نداشته نه به معنی که بهتر نشده ببینید از زیر خونهها رد میشه و میاد این خونه رو قنات راهش رو عوض کردن و از یه جایی که خونه نیست از اونجا آوردن به قدری هزینه سنگین با دستگاه دیگری ببریم جای سیمانی بگذره هزینه شاید مثلا باهاش میشد ۲۰ تا مدرسه بسازیم چرا میگم آره میگفتن شاید آب دستشویی آب چی میاد توی چاه و فقط سقف کشاورزی میشه جای دیگری آب خوردن مردم وضوشونو میتونن حداقل با اون آب بگیرن قنات از قدیم تا حالا از همین راه میومده بحثم اینه که بهتر نشده ها بهتر شده تجزیه خونه قبول ولی مسئوله و این پول هست این سرمایه است او بچه که تو آفتاب کلاس برگزار میکنه این پول باید ببرم اونجا هزینه کنه یا این کاری که حداکثر اینه که من میگم این بهتر شد با این پول شد ۱۰ تا مدرسه ساخت حتی منی که جذب روستا بکنم نباید بکنم درسته بهتره ولی باید ببینم که این بیت المال این پول باید بره یه جای دیگری هست که آب آشامیدنی اصلا نداره آب بهداشتی مدرسه نداره هیچی نداره خودتون اگه میتونی همین بودجه را جذب بکنی نباید جذب این بکنی حرامه حرامه ممکنه بتونی با نماینده صرف بکنی بعدم طرف بیاد نماینده بگه من اینقدر کار کردم اینقدر کار کرد حرام بوده رایزنی کردی بودجهای که میتونسته تو مملکت خرج چیز دیگری مهمتری بشه فوق العاده مهمتر غیر ضروری کردی خیلی مهم نیست حالا اینو میخوام بگم و بحث ما تمام کنم که میلیونها تومن میلیاردها تومن میده طلا میخره و ظریف میسازه گنبد میسازه آیه اتبعو احسن ما انزل را رعایت کرده یا نه این مسلم نیست که رعایت نکرده آمار شما میدونید پولی که توی عاشورا تاسوعا محرم داده میشه برات غذا یاد داده میشود برای مداحی و امثال اینها خودش بیزینس عاشورا یه رقمی بود که سوت است سر آدم چی میشه بهترین راهش همینه یعنی مثلاً یه مداح یا چی و داد و فلان و یک عدهای هم دورش باشن و اونا چی بکنن و یک رقم بسیار سنگین شما بگیره طرف برای اینکه صداش یک کلمه هم سواد نداره شعر حفظ کرده خودم صداش حالا ترین یعنی هنر دینداری اصلا همینه هنر دینداری اینه که کوچکترین امکان که داری به بهترین در بهترین اونجایی که نیازه اونجایی که ضرورته خب ببخشید طلا فلان خمسه آیا راه بهترینی شخصی میده کسی آقای مرجع چرا بهش نگفتی آیه ما احس انزل ما احس نکردی که آقا وقتی که جامعهای که فقر باعث فحشا میشه تو جامعهای که چی میلیونها میلیاردها تومن به خودت اجازه برای جهیزیه جور کنی برای چهار تا دختر برای چی برای نفر ۴ نفر بچه را که لباس نداره غذا نداره چی نداره زندگیها به هم پاشیده طلاق رخ نده خیلی چیزهای دیگه چرا نمیره شغلی ایجاد کنیم ولی شغل ایجاد کنه نه برای سود ضرورت هم بکنیم شغل ایجاد کنیم بزار تا ۴ نفر پول قرض بگیرند وام بگیرند و با هم چقدر راه بالاتر هست پوستینه ببین اینایی که دارم عرض میکنم اینکه امام علی میفرماید پوستین وارونه میشه دین نه قشنگه نه گرما میده این همینه که ما دین اینجوریش کردیم حالا من نمیخوام بگم که گاهی مقبره ام روی انسان عادی ساختیم کا چرا عظمت چرا باید بشه چرا اینجوری باید بشه چرا باید یک مرد ۵۰ سال مرده هر سال خیابون سالگردش پر از چی بشه فوت کرد خدا بیامرزتش خب ببخشید.