هر رجوع به متخصصی عقلانی نیست

از راه روشن

یکی از پرکاربردترین توجیه‌هایی که برای تقلید می‌شود این است که عقل حکم می‌کند جاهل به عالم رجوع کند. به صورت تمثیلی این طور استدلال می‌کنند: «وقتی می‌خواهید خانه‌ای بسازید، آیا خودتان دست به کار می‌شوید یا به سراغ یک مهندس معمار می‌روید؟ طبیعتاً برای چنین کاری به متخصص آن مراجعه می‌کنید. پس در امور دینی و شرعی نیز باید به اهل تخصص مراجعه کرد.»

در پاسخ به این سخن باید گفت: این موضوع بستگی دارد به اینکه از ما چه خواسته شده است؛ آیا هدف این است که ما صرفاً خانه‌دار شویم، یا اینکه خودمان به یک معمار تبدیل شویم؟ اگر هدف، معمار شدن ما باشد و ما ساخت خانه را به دیگران بسپاریم و خود نیز نظارتی بر چگونگی ساخت آن نداشته باشیم، هیچ‌گاه به مهارت معماری دست نخواهیم یافت. در این صورت، نه‌تنها به وظیفه‌مان عمل نکرده‌ایم، بلکه در حالی‌که گمان می‌کنیم کاری مفید انجام داده‌ایم، در واقع از مسئولیت اصلی که بر عهده‌مان نهاده شده، غفلت ورزیده‌ایم.

مثالی مشابه در این زمینه چنین است: وقتی خودروی شما خراب می‌شود، آیا آن را نزد مکانیک می‌برید یا خودتان دست به آچار می‌شوید؟

پاسخ این پرسش نیز وابسته به این است که هدف خالق ما از این شرایط چه بوده است؟ یعنی کسی که ما را آفریده، ما را نیازمند به وسیله‌ای به نام خودرو قرار داده، امکان خرابی را در آن لحاظ کرده، و از سویی ما را چنان آفریده که به‌صورت ذاتی و بدون آموزش، توانایی تعمیر آن را نداریم، و در کنارمان نیز فردی را با تخصص در این زمینه قرار داده است ـ آیا هدف او صرفاً سوار شدن ما بر یک خودروی سالم بوده؟ اگر چنین باشد، بله، می‌توان خودرو را به متخصص سپرد، مشروط بر اینکه آن فرد واقعاً توانایی تعمیر درست خودرو را داشته باشد.

اما اگر هدف، تربیت ما به‌عنوان یک مکانیک بوده باشد ـ که شواهد و قرائن نیز چنین هدفی را تأیید می‌کنند ـ در این صورت اگر تعمیر خودرو را به دیگری بسپاریم و نسبت به نحوه‌ی تعمیر آن بی‌اطلاع بمانیم، هرگز به مکانیکی آگاه تبدیل نخواهیم شد. در نتیجه، هدف خداوند تحقق نخواهد یافت و تلاش‌ها و طرح‌های حکیمانه او بی‌ثمر خواهد ماند، و این خود خطایی بزرگ است.

از سوی دیگر، اگر بدون رجوع به اهل فن، خودمان مستقیماً اقدام به تعمیر کنیم، نه‌تنها ممکن است خودرو اصلاح نشود، بلکه احتمال اشتباه و آسیب بیشتر نیز وجود دارد و فرایند یادگیری بسیار دشوارتر خواهد بود. بنابراین راه صحیح آن است که برای یادگیری به متخصص مراجعه کنیم، نه برای واگذار کردن مسئولیت. نمی‌توان کار را به متخصص سپرد و سپس گفت: «من در جزئیات و درستی یا نادرستی آن مداخله‌ای ندارم.» چنین رویکردی، برخلاف هدف اصلی از آفرینش و مسئولیت فردی انسان است.

مثال دیگری از رجوع جاهل به عالم که غیرعقلانی است

مثال دیگری که برای توجیه تقلید زده می‌شود مثال بیماری است که خودش بلد نیست درمان را پیدا کند و به پزشک متخصص مراجعه می‌کند. اما این مثال چندان دقیق نیست. وضعیت ما بیشتر شبیه دانش‌آموزهای یک مدرسه شبانه‌روزی است؛ جایی که از همه انتظار می‌رود چیزی یاد بگیرند و در حد توان خود پیشرفت کنند. به همه تکلیف داده می‌شود، و در نهایت هم امتحان نظری و عملی برگزار خواهد شد.

حال فرض کنید بعضی از دانش‌آموزها چنین استدلالی می‌کنند: «ما که نمی‌توانیم همه درس‌ها مثل علوم و ریاضی و... را بخوانیم. این کار برای ما خیلی سخت و خارج از توان ماست. به‌نظر ما کسی که این مدرسه را ساخته و برنامه‌ریزی کرده، متوجه نبوده که این حجم از دروس، بیش از حد توان ماست. معلم هم نتوانسته درست توضیح بدهد که ما بفهمیم. امروزه که کارها تخصصی شده، ما فقط باید دانش‌آموزی را پیدا کنیم که از همه باسوادتر است؛ او بخواند، بفهمد، و روز امتحان به ما بگوید چه چیزی بنویسیم. یا توی امتحان عملی به ما بگوید چه کار کنیم، ما هم انجام بدهیم، بدون اینکه بدانیم چرا این کار درست است یا چطور به سوال ربط دارد. امیدواریم نمره‌مان را بدهند. اصلاً اگه هرکس بخواهد خودش بخواند و پاسخ بدهد، هر کسی یک طور جواب می‌دهد و این خوب نیست! همه باید مثل هم از روی برگه دانش‌آموز زرنگ یا کتاب حل‌المسائل بنویسند تا جواب‌ها یکدست باشد.»

سؤال اینجاست: آیا چنین دانش‌آموزی واقعاً به هدف آموزش و پرورش می‌رسد؟ مدرسه کارخانه نیست که فقط نیروی مطیع و بدون تفکر بخواهد. مدرسه جایی است برای یادگیری، رشد، و آگاهی.

موضوع تقلید هم همین‌طور است. هم ما و هم مرجع تقلید، هر دو وظیفه داریم و هر دو باید در همان سیستم ارزیابی پاسخگو باشیم. اما بعضی‌ها این‌طور فکر می‌کنند که فرد دیگری می‌تواند به جای آن‌ها در روز حساب پاسخ دهد. درحالی‌که اصل ماجرا این نیست؛ تقلید به معنای کنار گذاشتن مسئولیت شخصی نیست، بلکه راهی است برای یادگیری و رشد در مسیر درست.